سینماروزان/احمد محمداسماعیل:
+آغاز خوب از یکی از حملات موفق شیرودی با شمایل مناسبی از میلاد کیمرام، فیزیک کیمرام کاملا نشسته بر فیزیک یک خلبان ابرقهرمان برخلاف مثلا آن فیلم مجنون که تصور اشتباه برای شبیه سازی، باعث وارفتگی نقش شده بود. چه کسی گفته سینما باید عین واقعیت را نشان دهد؟ فیلم ابرقهرمانی ساختن شمایل سمپاتیک قهرمان میخواهد که دارد.
+حمایت ارتش باعث شده نماهای هوایی خیلی خوبی مستخرج گردد. نه اینکه این حمایتها در کارهای دیگر نباشد ولی تفاوت است در کارگردانی بااستعداد مثل محمد عسکری با آنها که میخواهند با ادای کارگردانی بودجه ببلعند. او میداند چطور در تکنیک از فیلمهای جنگی هالیوود گرته برداری کند و چگونه این گرته برداری را محور مصور اسناد جنگ ایران و عراق، نماید. او دقیقا ادواتی را میگیرد که لازم است نه اینکه به سبک برخی آثار بی دلیل توپ و تانک بترکاند. حتی یک ترکش بی دلیل در فیلم نیست.
+نگاه از دور و متوسط به ادیبان با بازی امیرحسین آرمان. کارگردان به راحتی فهمیده صورت ملوس بازیگر به درد کلوز جنگی نمیخورد و به غیر از گریم موثر، دوربین را با فاصله از او قرار میدهد تا راکورد جنگ حفظ شود؛ قابل توجه عموجان!
-علیه بنی صدر! دیالوگهای شیرودی و فرمانده ژاندارمری غرب کاملا گل درشت و در نقد سیاست های ابوالحسن بنی صدر! شیرودی را قهرمانی دربرابر خیانت بنی صدر حقنه میکند.
+خیلی خوب شیفت میکند به داخل اردوگاه و وضعیت جنگ زدگان و آن قدر بایسته که یاد نجات یافتگان رسول می افتیم.
+آن پاساژهای فلاش بک به کودکی اکبر و شالیزار و ذهن ناآرام او چقدر خوب کنتراست درونی قهرمان را رله کرده!
+همگونی نماهای بمباران ستون بعثی در بازی دراز در ترکیب رئال و سیجیآی! دقت کنید که غیر از نماهای بیرونی، نماهای داخل هلی کوپتر درست و واقعگرا عرضه شده؛ در سینمایی که مدعیان خونی(!) حتی نمیتوانند نماهای داخل خودرو را درست بگیرند ارزش این کیفیت دوچندان است.
+بازی بجا و بی شوآف کریم امینی کارگردان فسیل در نقش خلبان تیم شیرودی. کریم بی خوابیدن در باد فروش بالای فسیل و شهر هرت، عین یک بازیگر حرفه ای، نقش مکمل را قابل باور و دیدنی درآورده. هرکه جای او بود می افتاد به فسیل۲ و فسیل۳ و..، ولی او نه تنها دور دنباله سازی را خط کشید بلکه یک نقش اکشن متفاوت را ایفا کرد که هم تجربه ای است ارزنده در ژانر جنگ و هم مصداقی بر سیالیت هنری.
+دلهره های پیاپی که از جنگ تا سقوط هواپیما بر خانه شیرودی را میگیرد؛ اصل جنس است!
+محمدرضا صولتی در نقش یکی دیگر از تیم شیرودی چه ماهرانه فقط چند دقیقه حضور را میکند مجالی برای شخصیت سازی! البته متأسفیم که بازیگر برگزیده چند سال قبل جشنواره تئاتر فجر را تهیه کنندگان مدعی سینما نمی شناسند! او البته به ذکاوت برادران یاری توانست نقش خوبی در سریال سیاوش بازی کند و خوب هم ديده شد و اینجا هم گزیده و به یادماندنی.
-بازی بی نمک روح الله زمانی که فکر میکند خیلی بامزه است و همه جا در حال خوشمزگی! بازیگری، این نیست بچه جان…
+انواع جنگ از کوکتل مولوتف تا نارنجک، خنجر،داس و… را نشان میدهد و کم نمیآورد.
-آن نماهای سنگ اندازی انتفاضه طور، اضافی نیست؟ ایضا کاراکتر آرمین رحیمیان؟
+دکوپاژ جنگ زمینی در سرپل ذهاب، دیدنی! سالها بعد از فوت رسول بالاخره محمد عسکری فهمید جنگ را نباید به مقیاس ۱.۱ و مستندطور نشان داد بلکه گاهی درشتنگاری لازمه کار است و باید مقیاس را بالا برد تا مخاطب حظ کند از تماشای دلاوری بر پرده عریض.
+تدوین محرک میثم مولایی که فیلمهای پرتحرک متعددی تدوین کرده از روز صفر و ابوقریب تا غریب ولی اینجا چون راشهای خوبی دراختیارش بوده، باروری تبحرش، رو شده.
+کشش نماهای جنگ آن قدر هست که متوجه گذر زمان نیستیم! سینما همین نیست؟ کمتر حرف بزن و بیشتر مصور کن
-همان یک بار حرف زدن علیه بنی صدر کافی نبود؟ و آن نماهای انتهایی دیگر اضافی است! ای کاش در نسخه اکران، فیلم را بر همان طلوع خورشید متعاقب کولاک تکنفره شیرودی بر سر جیپ فرماندهان بعث، پایان دهد.
-سکانس: دورهمی شیرودی و تیمش حول قابلمه نان خشک و بعد اجرای تئاتر طنازانه.
سکانس: اصابت ترکش و سقوط هلی کوپتر مجاور شیرودی همزمان با نمایش تصویر دخترکش!
سکانس: حذف فرماندهان بعثی با فرود آمدن هلیکوپتری که بمب ندارد ولی قهرمانی دارد غیور که با کوباندن هلی کوپتر به خودرو، کار را تمام میکند.
-سورپرایز؟
فیلمی است که در اجرا تقریبا بالاتر است از تمام آثار جشنواره و قاعدتا باید در بسیاری رشته ها کاندیدای دریافت جایزه باشد.