سینماروزان: بسان چند سال اخیر، امسال هم فیلمهای ارگانی سهمی قابل توجه از جشنواره فجر را به خود اختصاص داده بودند ولی عجبا که نامدارترین ارگانیساز سینمای ایران هم بهنام درام معترضانه، یک کمدی ناخواسته تحویل ملت داده بود.
کیفیت آثار ارگانی جشنواره امسال آن قدر پایین بوده که حتی صدای روزنامه “کیهان” را که اغلب حامی این آثار بوده، درآورده است و این روزنامه را وادار کرده به انتقاد از فیلمهای ارگانی “لباس شخصی” و “روز بلوا”.
“کیهان” هرچند “خروج”حاتمیکیا را امیدوارانه خوانده ولی باز این فیلم را نسبت به کارهای قبلی حاتمیکیا نقد کرده.
روزنامه “کیهان” نوشت: در فیلم«لباس شخصی»، مخاطب با یکی دیگر از موضوعات مهم و ارزشمند تاریخ انقلاب اسلامی یعنی موضوع حزب تودهای و خیانتهای آنها به انقلاب و نظام اسلامی و آرمانهای آن درقالب فعالیتهای مخفی، مواجه است. اما بهرغم ارزشمندی موضوع این اثر، نوع روایت و پرداخت این موضوع مهم در فیلم، قابل تأمل است. نوع گریم نچسب نیروهای اطلاعات سپاه و شیوههای رفتاری بینزاکت حتی با یکدیگر، رفتارها و اعمال توأم با خشونت و در برخی مواقع وحشیانه آنها، چه دیدگاهی در مورد آنها به مخاطب القا میکند؟!
این روزنامه ادامه داد: یکی از نیروهای اطلاعات که در کسوت لباس روحانیت هم هست و بقیه نیروها در نماز جماعت به او اقتدا میکنند، در بازجوییهایش از یک نیروی ساواکی، چنان خشونتی به خرج میدهد که منجر به کشته شدن او در زیر بازجویی میشود؛ اما نه نفوذی بودن او در فیلم مشخص و شفاف میشود و نه، مورد بازخواست فرماندهان رده بالا قرار میگیرد. یا حضور شخصیت اصلی فیلم در جمع خانواده و رابطه سرد بین او و همسرش، چنان به ذوق مخاطب میزند که انگار مخاطب دلش میخواهد به او بگوید، بهتر است تو به وضعیت مملکت کوچک درون خانوادهات بپردازی و عطای اصلاح مملکت برون خانوادهات را به لقایش ببخشی.
“کیهان” افزود: اینکه کارگردان اثر، به در پیش گرفتن رویه «حفظ بیطرفی» در روایت و پرداخت موضوع در فیلم، تأکید داشته باشد، بیشتر به بهانهای برای گریز از هرگونه کاستیهای فیلم و تبرئه کردن خود شبیه است تا دلیل منطقی و قانعکننده برای مخاطبانی که فیلم دیدن برای آنها فقط سرگرمی نیست و اندیشهورزی پیرامون آن، جزیی جداییناپذیر از آنها در دیدن فیلم است.
“کیهان” درباره فیلم ارگانی “روز بلوا” نوشت: در فیلم «روز بلوا»، کارگردان، روی یک موضوع مهم و به روز اقتصادی و اجتماعی، یعنی موضوع «اختلاسهای اقتصادی» دست گذاشته است که درد اکثر مردم در جامعه کنونی ایران اسلامی است. این فیلم، گرچه در ابتدا به مذاق مخاطب زخمخورده از وضعیت اقتصادی جامعه، خوش میآید، اما دقیقهها که میگذرد و فیلم، کمکم به انتهای خود نزدیک میشود، آنها را ناامید میکند. شخصیت اصلی فیلم، یک روحانی جوان شیک است. او ابایی از داشتن یک زندگی لاکچری ندارد. در خانهای بزرگ و بسیار خوب زندگی میکند. ماشین گرانقیمت دارد؛ حتی ساعت مچی که به دستش میبندد و کادوی عروسی است که پدرزنش به او هدیه داده است، چنان میارزد که جای دستمزد هکر یه لا قبای فیلم میشود. انگار فقط ظاهراً حواسش به حلال و حرام باشد، بقیه قضایا حل است. دلش هم به موسسه خیریهای خوش است که او به همراه همسر و پدرزنش، از مدیران ارشد و اصلی آن هستند. وقتی روحانی شیک فیلم، متوجه اختلاسی میشود که ظاهراً دارد به پای او هم نوشته میشود، سعی میکند به دنبال یافتن سرنخهای اصلی باشد. اما همین پیگیریهاست که زمینه ناامیدی مخاطب را فراهم میکند. چون اختلاسها ظاهراً فقط به یک نفر میرسد و انگار نه انگار که اتفاقاً در این روزهای مملکت، سر هر نخی که کشیده میشود، به خاندانهایی میرسد که کمتر کسی جرأت افشاگری آنها را دارد.
“کیهان” تاکید کرد: ظاهراً پرداختن به موضوع مهمی مانند اختلاس هم، دل و جرأت خاصی میخواهد که پیامدهای بعدیاش را هم به جان بخرد؛ و الا فیلم، همچنان ابتر میماند و مخاطبی که به ذوقش خورده است.
“کیهان” درباره “خروج” نوشت: فیلم «خروج»، حاتمیکیا دست روی سوژهای گذاشته است که برداشتی از یک موضوع واقعی است؛ کشاورزان یک منطقه دور از پایتخت با تراکتورهای خود به سوی مرکز ریاست جمهوری در تهران میروند تا حرفشان را به گوش رئیسجمهور برسانند. گرچه همزمانی این فیلم، با دوران مسئولیت و حاکمیت دولت فعلی و ریاست جمهوری حسن روحانی همراه شده است و برداشت برخی این است که این یک فیلم سفارشی علیه دولت حاکم فعلی و ریاست جمهوری اوست، اما فارغ از انواع برداشتها، موضوع مهمی که حاتمیکیا دست روی آن میگذارد، موضوعی قابل اعتناست. موضوعی که شیوه روایت و پرداختن به آن، شاید در قد و قواره فیلمهای قبلی حاتمیکیا نباشد، اما در جای خود، سر و گردن خیلی بالاتری از خیلی از فیلمهایی است که در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر به نمایش درآمد؛ فیلمهایی که برخی از آنها حتی محصول کار پیشکسوتانی از سینمای ایران هستند که هنوز بعد از گذشت چهل پنجاه سال از دوران فیلمسازیشان، در فضای دهه چهل و پنجاه سیر میکنند و حتی وقتی میخواهند روایتی از دهه ۹۰ ایران داشته باشند، اسیر همان فضای دهه چهل پنجاه قبل از انقلاباند. خروج، قهرمان دارد، قصه دارد؛ ظلمستیز است و دادخواهی دارد؛ اما با همه اینها، پلان آخر فیلم، انگار آب سردی بر آتش اشتیاق مخاطب است که او را دچار شوک میکند. جایی که قهرمان فیلم در مقابل تلاطم و سوال و جوابهای جوان مقابل خود در بازداشتگاه، فقط سیگار میطلبد.