سینماژورنال: شاید کمتر کسی بداند سهراب شهیدثالث کارگردانی که این روزها به عنوان یکی از پایه گذاران سینمای موسوم به جشنواره ای شناخته می شود زمانی که در اوایل دهه ۵۰ اولین فیلم بلندش “یک اتفاق ساده” را ساخت بشدت با انتقاد مقامات هنری وقت مواجه شد.
به گزارش سینماژورنال انتقاد اصلی به این بود که چرا او در فیلمش تصویری سیاه و نادرست از زندگی ایرانیان نشان داده است و برای همین فیلم مدتی در آرشیو به سر می برد.
منوچهر انور گوینده، نویسنده و مترجم ایرانی که سابقه گویندگی آنونس برای فیلمهای اصغر فرهادی را هم داشته است در گفتگویی با “شرق” ادعا کرده او بوده که در گفتگو با وزیر فرهنگ دوران طاغوت شرایط حل مشکل فیلم شهیدثالث را فراهم آورده است.
“یک اتفاق ساده” را نمی خواستند نمایش دهند
انور درباره شرایط زمان ساخت “یک اتفاق ساده” می گوید: فیلم «یک اتفاق ساده» او را اصلا نمیخواستند نمایش بدهند و آن را گذاشته بودند تو انبار. در جشنواره فیلم تهران اصراری بود که باید فیلم ایرانی هم نمایش بدهیم، اما سطح فیلمهایی که فیلمسازهای خودمان عرضه کرده بودند، خیلی پایین بود.
وی ادامه می دهد: بهرام ریپور به من گفت «یک جوانی به اسم سهراب شهیدثالث که به او گفتهاند برود فیلم خبری بگیرد، از بندرِ شاه (بندر ترکمنِ امروز)، با هفتاد دقیقه نگاتیوی که همراهش بوده، فیلمی ساخته هفتاددقیقهای و داستانی، و حالا که این فیلم را آورده، سخت به پایش پیچیدهاند مسئولان سینمایی که «چه حقی داشتی فیلمی بسازی که آدمهاش بیچاره و فقیرند؟» میگفت «اما فیلم، فیلم خوبی است، ولی مسئولان سینمایی وزارتخانه آن را گذاشتهاند توی انبار».
پیش وزیر وقت رفتم و قانعش کردم که این فیلم، قیمتی است!
انور درباره تلاش اش برای رفع مشکل فیلم می افزاید: من بعد از اینکه خودم فیلم را دیدم، وقت گرفتم و رفتم پیش مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگوهنر طاغوت) و قانعش کردم که این فیلم، قیمتی است و در جشنواره حتما گل میکند. گفتم: «در جشنواره، دنبال فیلم هنری هستیم و یکی از کارمندان شما فیلمی ساخته که ارزش بالای هنری دارد». گفت: «میگویند موضوعش درباره فقر است». گفتم: «یک واقعیت روشن و دقیق را نمایش میدهد که ارزش هنری دارد، چه اشکالی دارد اگر پرسوناژهایش آدمهای بیچیزی باشند؟ هندیها فقر را فخر خود کردهاند. آن را مثل یک قطعه زمرد در عمامههاشان گذاشتهاند. «ساتیا چیترای» فقر را دستمایه فیلمش کرده و در فستیوال کن جایزه اول را برده».
بخشی از فیلم را دید و گفت «قبول میکنم، بگذاریدش»
این گوینده و مترجم درباره واکنش وزیر فرهنگ آن موقع اظهار می دارد: پهلبد گفت «برویم فیلم را ببینیم». به استودیو رفتیم، بخشی از فیلم را دید و گفت «قبول میکنم، بگذاریدش». و «یک اتفاق ساده» جایزه بهترین کارگردانی را از آنِ خود کرد. بعد از اعلام جوایز، وقتی از تالار وحدت بیرون میآمدم، سهراب شهیدثالث -که پیشازآن با او برخورد نکرده بودم- با چشمهای پرازاشک آمد دست مرا گرفت و گفت «ممنونم از این کاری که برای من کردی».
روی کاغذ دفتر مشق خلاصه “طبیعت بی جان” را آورد
انور در پایان بیان می دارد: هفته بعد از آن، شهیدثالث روی یک ورق کاغذ مشق، خلاصه «طبیعت بیجان» را برایم آورد، که خواندنش منقلبم کرد. ساخت فیلم را شروع کردیم، تلویزیونیها هم آمدند و گفتند ما میخواهیم در تولید فیلم شریک شویم. بسیاری از وسایل و امکانات را فراهم کردند و «طبیعت بیجان» ساخته شد. بعد هم به فستیوال برلین رفت و جایزه بهترین فیلم را گرفت و سهراب شهیدثالث شد «سهراب شهیدثالث».