1

رد فرضیه در خدمت اصلاحات بودن “سرکوب” توسط رضا گوران⇐اصولگرایی که به خودش باور داشته باشد را به یک اصلاح‌طلب ترسو ترجیح می‌دهم!!/هیچ‌چیز بدتر از یک اصلاح‌طلب ترسو برای دفاع از رأی مردم نیست!!/صد بار تحسین می‌کنم اصولگرایی را که پای اعتقادش می‌ایستد!!+جزییات سانسور پایان بندی و چندی از دیالوگها

سینماروزان: نخستین فیلم رضا گوران کارگردان تئاتر علیرغم محدودیت نمایش در سینماهای حوزه هنری در آستانه یک میلیارد فروش خالص است.

به گزارش سینماروزان هرچند برخی کوشیده اند “سرکوب” را فیلمی در خدمت اصلاح طلبان بدانند با این حال رضا گوران کارگردان “سرکوب” در خلال تازه ترین گفتگویش با “شرق” به صراحت اصلاح طلبان منفعل را زیر سوال برده است.

گوران میگوید: برای من صحبت‌کردن از مردمانی که برای این سرزمین رنج کشیدند و مادرانی که فقدان را تجربه کردند یا مادرانی که از نزاع‌های سیاسی آسیب دیدند، مهم است. مادرانی که در طول جنگ فرزندانشان را از دست دادند. همه اینها برایم ارزشمند است و نمی‌توانم درباره آن بی‌تفاوت باشم و اگر دقت کرده باشید هیچ‌گونه شعار سیاسی ندادم.

رضا گوران ادامه میدهد: نه اصلاح‌طلبانه برخورد کردیم نه اصولگرايانه. اما قاطعانه می‌گویم من اصولگرایی را که به خودش باور داشته باشد فارغ از اینکه من آن را قبول داشته باشم یا نه به یک اصلاح‌طلب ترسو ترجیح می‌دهم. هیچ‌چیز بدتر از یک اصلاح‌طلب ترسو برای دفاع از رأی مردم نیست. صد بار تحسین می‌کنم اصولگرایی را که پای اعتقادش می‌ایستد و این زیباست. اصولگرایی را که با هر تفکر پای اعتقادش ایستاده و شجاعانه از آن دفاع می‌کند، در برابر یک اصلاح‌طلب ترسو که مدام جا می‌زند، ترجیح می‌دهم؛ بنابراین فکر می‌کنم چیزی که ما نیاز داریم ایستادن پای آرمان‌های فرهنگی است که از آن حرف می‌زنیم.

گوران در گفتگوی تازه اش جزییاتی تازه از سانسور فیلمش ارائه میدهد. گوران میگوید: بخشی از نریشن پایانی مادر(رویا افشار) حذف شد و چیز دیگری نوشته شد. بخشی از سکانس جمشید هاشم‌پور و الهام کردا حذف شد. بخشی از دیالوگ‌های سارا بهرامی و الهام کردا نزدیک به دو دقیقه حذف شد. ابتدا گفتند 11 دقیقه حذف شود یا موسیقی و شعر ابتهاج نباید در فیلم باشد و با شخصیتی که آقای هاشم‌پور در فیلم بازی می‌کنند، مشکل داشتند.




یک آمار رسمی حکایت دارد از برخورداری ویژه فیلمسازان متمایل به اصلاح‌طلبان از جشنواره‌ای اصولگرا به نام مقاومت⇔خیلیها هستند؛ از رخشان بنی‌اعتماد تا کیومرث پوراحمد/از کمال تبریزی تا احمدرضا درویش/از فاطمه معتمدآریا تا حمید فرخ‌نژاد و…

سینماروزان: سالهاست که دوقطبی اصلاح‌طلب-اصولگرا به جان جامعه نفوذ کرده و هرچند در سالهای اخیر حتی طرفداران سفت و سخت یکی از این قطبها هم دریافته‌اند این خط‌کشیها یکی از عوامل عدم رشد جریانات مستعد داخلی بوده ولی همچنان هستند برخی که به دلایل مختلف که اصلی‌ترین‌اش پیشبرد تمنیات مادیست میکوشند یکی از قطبها را محور زندگی خویش قرار دهند.

در سینمای ایران هم سالهاست این دوقطبی وجود دارد و به خصوص در مواعید انتخاباتی پررنگ میشود ولی عجیب‌تر آن که این خط کشیها به محافل سینمایی وطنی هم رسیده و مثلا این ذهنیت گسترش یافته که جشنواره هایی مانند مقاومت و عمار ویژه جریان اصولگرایی هستند.

کم نیستند کسانی که می‌اندیشند این فقط سینماگران متعلق به طیف موسوم به ارزشی و نزدیک به اصولگرایان هستند که داعیه‌دار برخورداری از سبد جشنواره‌های ارزشی همچون مقاومتند.

البته که این گمان پربیراه نیست چون از جواد شمقدری، ابراهیم حاتمی کیا و محمدرضا شرف الدین تا جمال شورجه ، محمد درمنش، پرویز شیخ طادی، ابوالقاسم طالبی و مرتضی شعبانی از جمله جایزه‌بگیران ادوار مختلف این جشنواره بودند.

ولی انتشار آماری رسمی از ادوار پیشین جشنواره مقاومت حکایت دارد از آن که به اندازه فیلمسازان نزدیک به جریان اصولگرایی، سینماگرانی که در زمانهای مختلف متمایل به اصلاح‌طلبان نشان داده‌اند نیز سهمی ویژه از سبد جشنواره مقاومت داشته‌اند.

مثلا کمال تبریزی در دوره سوم این جشنواره دیپلم افتخار گرفته برای فیلم «عبور» و در دوره پنجم بهترین کارگردان شد برای «پایان کودکی» یا کامبوزیا پرتوی در دوره هشتم و در بخش تلویزیونی این جشنواره برای فیلمنامه سریالهای «گل پامچال» و «خانه در انتظار» برنده جایزه شد ضمن اینکه جایزه بهترین سریال را هم برای «گل پامچال» گرفت.

در دوره دهم جشنواره هم احمدرضا درویش جایزه بهترین کارگردانی را برای «دوئل» گرفت، جایزه ویژه بازیگری به فاطمه معتمد‌آریا برای فیلم «گیلانه» رسید و کارگردان این فیلم یعنی رخشان بنی اعتماد هم جایزه ویژه هیأت داوران را گرفت. حتی مرضیه وفامهر همسر فعلی ناصر تقوایی و سازنده فیلم پرحاشیه «تهران من حراج» هم در دوره دهم جشنواره مقاومت جایزه ویژه هیأت داوران بخش کوتاه را برای «نبات» گرفت.

منوچهر محمدی در دوره دهم بخاطر تولید «از کرخه تا راین» در زمره برترینهای تاریخ سینمای جنگ قرار گرفت و در دوره یازدهم نیز به خاطر «عصر روز دهم» جایزه ویژه هیأت داوران را گرفت.

حمید فرخ نژاد در دوره یازدهم جایزه بهترین بازیگری مرد را گرفت برای فیلم «شب واقعه» و کیومرث پوراحمد جایزه بهترین کارگردانی بخش بین‌الملل همین دوره را گرفته برای «اتوبوس شب». همایون اسعدیان هم دیپلم افتخار بهترین کارگردانی دوازدهمین دوره این جشنواره را برای «بوسیدن روی ماه» گرفت.

حتی یکی مثل محمد نوری‌زاد که در سالهای اخیر کم و بیش شمایل مخالف گرفته هم در دوره چهارم این جشنواره جایزه بهترین فیلمنامه کوتاه را گرفته بود برای فیلمی به نام «دریا برای تو» یا فیلمسازی مهاجر به نام بهمن قبادی در دوره نهم این جشنواره برای «آوازهاي سرزمين مادري ام» جایزه ویژه هیأت داوران را گرفت.

آمار رسمی ارائه شده از جشنواره مقامت را اینجا بخوانید و کمی تأمل کنید بر فهرست برگزیدگان تا همه چیز دستگیرتان شود.

 




یک سکانس سینمایی⇐اعتراف محسن صفایی فراهانی به عقب‌ماندگی اصلاحات؟: مردم از اصلاحات جلو افتاده‌اند!/حتی خاتمی هم باید به مردم تمکین کند

سینماروزان: واقعیت دراماتیک دهه نودی جامعه ایران آن است که ایرانیان خسته از راست و چپ سنتی به فکر جریان سومی هستند که به جای خودی و غیرخودی ساختن، تمام مردم را به حساب آورد و شرایط توزیع عادلانه فرصتها را میان همگان و صرفا براساس قابلیت فردی و نه وابستگیهای نسبی و سببی فراهم سازد.

به گزارش سینماروزان این واقعیت که نمود هشداریش را در سینمای این سالها هم کم و بیش دیده ایم همچنان جای تحلیل و ارائه راهبرد سینمایی دارد به خصوص حالا که محسن صفایی فراهانی از سران اصلاح طلبی و یکی از مدیران فوتبالی محبوب دو دهه اخیر هم بر آن صحه گذاشته است.

محسن صفایی فراهانی در همایش اصلاحات و چالشها بیان داشت: اصلاحات حزب نيست که مانيفست داشته باشد؛ اين يک مشي است که 20 سال پيش شروع شده و تا امروز ادامه دارد. امروز من نااميد نيستم. زماني که خودم دانشجو بودم، اگر يک اعلاميه را مي‌خواستيم تکثير کنيم، با دستگاهي بود که بيشتر از ۱۰۰ نسخه نمي‌شد تکثير کرد، اما شما به‌د‌ليل ميزان و نوع و سرعت اطلاعاتي که به شما مي‌رسد، دائما در جريان قرار داريد.

او درباره خطوط قرمز اصلاحات ابراز كرد: اشتباه اين است که اصلاحات را حزب مي‌بينيم. احزاب مرام‌نامه و خط قرمز دارند. مردم جامعه که رويکرد اصلاحات دارند بايد بگويند خط قرمزشان چيست؟ اگر کليت آنها خط قرمز دارند پس چنين خطي هست.

اين نماينده مجلس ششم با اشاره به ناآرامیهای دي‌ماه ابراز كرد: در دي‌ماه با من مصاحبه کردند، گفتند خيلي‌ها اين شعار را مي‌دهند. گفتم اگر شما از همان‌ها بپرسيد، قانون و حقوق و کرامت خود را قبول داريد؟ اگر بگويند بله، پس دنبال اصلاحات هستند. چون اين هدف اصلاحات است که از خواسته مردم و حضور مردم تمکين کند. آنچه در اين ‌‌‌‌۲۰۰ سال دنبال مي‌کرده، همين بوده است. انتهاي مشروطيت چيست؟ حکومت مردم.

او اضافه کرد: آنچه شما در دي‌ماه ديديد بروز و ظهور اين مشکلات بود. از آن سمت همان‌طور که رهبري هم گفت عدالت مغفول واقع شده است. چون عدالت رعايت نشده، تعدادي شرايط مطلوب دارند و بسياري شرايط نامطلوب. طرز فکر مردم باز شده و حقوق خود را مي‌شناسند و نگران خودشان هستند. عامل اين نگراني را در ميزان مهاجرت مي‌بينيد. اين ميزان از دوران جنگ هشت ساله بيشتر است. اين نشان مي‌دهد افراد حقوق خود را فهميدند و فرايندهايي را مي‌بينند‌ که نگرانند.

او ادامه داد: ما هميشه فکر مي‌کنيم اصلاحات بايد متولي داشته باشند. مردم از احزاب اصلاح‌طلب جلو افتادند چون واقعيت زندگي خودشان است. دليلي وجود ندارد که تصور کنيم حتما اين احزاب اصلاح‌‌طلب حاکمان پرقدرتي در جامعه مي‌شوند، چه‌بسا گرايش‌هاي ديگر مردم در جامعه بروز کند.

اين نماينده مجلس ششم با تأكيد بر اينکه اصلاحات منحصر به گروه خاصي نيست، تصريح کرد: اين‌طور نيست که يک گروه سياسي فقط انحصار اصلاحات را داشته باشند. تاجزاده و بقيه مواضع خود را مي‌گويند. نه شما مريد آنها هستيد و نه لزوما آنها خواستار به‌قدرت‌رسيدن هستند.

صفايي‌فراهاني با بيان اينکه بايد شاهد بلوغي در مردم باشيم که بدانند يک اقليت محدود نمي‌توانند آنها را مهار کنند، خاطرنشان کرد: اگر به اين شرايط برسيم، مردم برنده شده‌‌اند. مشي اصلاح‌‌‌طلبي براي کل مردم است. نهايت اصلاح‌‌طلبي يعني همين که مردم حاکمان خودشان باشند. جوامع توسعه‌‌يافته چه کردند؟

اين فعال سياسي اصلاح‌طلب با بيان اينکه مردم هدايتگر خاصي مدنظرشان نبود ولي خواستار حق بودند، ابراز كرد: اين موضوع براي کشوري است که سابقه تاريخي هم ندارد. شما سه هزار سال سابقه داريد. پس مي‌شود با تداوم پيگيري حقوق مردم کاري کرد. نبايد تصور کنيم اصلاح‌طلبي منوط به احزاب اصلاح‌طلب است. همه مردمي که دنبال حقوق خود هستند، اصلاح‌‌طلبند.

صفايي‌فراهاني اضافه کرد: اگر خط قرمزي در سيستم جامعه مي‌خواهد مطرح شود، خط قرمز جامعه است. اين خط قرمز مبنايي مي‌شود براي خوب و بد اما چون اصلاحات حزب نيست، نمي‌تواند مرامنامه داشته باشد و يک چيزهايي را رد و قبول کند. بايد از ذهن خود بيرون کنيم که خاتمي يک خط قرمز بنويسد و خط قرمز بگذارد. اگر يک روز حزب تشکيل دهد، درست اما تا وقتي حزبي ندارد خاتمی هم يکي از آحاد مردم است و بايد تمکين کند.

او درباره وضعيت ارائه ليست از سوي جريان اصلاحات در انتخابات‌ها يادآور شد: اين ايراد واقعا وارد است؛ چه در رابطه با مجلس و چه شوراها. مردم به تعدادي از افراد رأي دادند، چون مورد حمايت اصلاح‌طلبان بودند و خاتمي هم به ناچار پشت آنها درآمده بود اما حزب يا جامعه مدني زماني تأثيرگذار است که شکل سازمان‌يافته داشته باشد.




مسعود ده‌نمکی در شبکه چهارم سیما مطرح کرد⇐هیچ کدام از نشریات اصولگرایان در جریان تعطیلی نشریاتم از من حمایت نکردند/حزب‌اللهي‌هاي سينمايي‌نويس براي دلبری از شبه‌روشنفکران، به من حمله می‌کنند!!/برخی از منتقدان پرمدعا به روابط عمومی بدل شده‌اند!/براساس کدام متر و معیار در نماز جمعه‌، نرده و سیم خاردار می‌کشیم؟!/فاصله انداختن میان مردم و مسئولین فاصله‌ای ایجاد کرد که حالا آسیبهایش را نشان می‌دهد

سینماروزان: مسعود ده‌نمکی از فیلمسازان منتسب به جریان اصولگرایی این روزها حتی از اصولگرایان هم دل خوشی ندارد.

به گزارش سینماروزان ده‌نمکی که در روندی کاملا عجیب و غریب نتوانست بودجه لازم برای ساخت فیلم «طیب خان» را جور کند جشنواره امسال را بدون فیلم و در حالی پشت سر گذاشت که برخی فیلمسازان شبه‌روشنفکر با حمایت ارگانهای ارزشی بودجه‌های پر و پیمانی برای تولید در اختیار گرفتند!!

شاید همین تناقضات بوده که باعث شده تازه‌ترین حضور تلویزیونی ده‌نمکی که در برنامه «پیش رو»ی بیژن نوباوه بود شامل طعنه‌های تند ده‌نمکی به جریان موسوم به اصولگرایی باشد.

 ده‌نمكي در «پایش» با اشاره به کیفیت نقد در حوزه های مختلف گفت: كساني كه از سر دلسوزي نقد مي‌كنند بايد واقع‌نمايي كنند. من مسائل درون مستند فقر و فحشا را قبلاً در نشريات مختلف مي‌نوشتم اما آن زمان متهم به افراطي‌گري و تندروي مي‌شدم. اين چگونه تندروي‌اي است كه شما 30 سال بعد همان حرف‌ها را داريد در تريبون‌هاي رسمي مي‌زنيد.

الان در تريبون‌هاي رسمي راجع به اختلاس، فساد و اشرافي‌گري حرف مي‌زنند، آن زمان (بيست و اندي سال قبل) من در نشرياتم اين حرف‌ها را مي‌زدم و متهم به افراط مي‌شدم. اين مسئله نشان مي‌داد منتقدان ما كند مي‌رفتند و ما تند نمي‌رفتيم. در نشريه شلمچه يا جبهه من خيلي صريح انتقاد كردم. روايت هست وقتي وارد نمازجمعه‌ مي‌شدند گرد مي‌نشستند و جايگاه پيامبر غيرقابل تشخيص بود. ما در نمازجمعه‌هاي خودمان بر اساس كدام متر و معياري نرده و سيم‌خاردار مي‌كشيم و طبقات را از هم جدا مي‌كنيم؟ اين فاصله انداختن ميان مردم و مسئولان يك تبختري و تكبري ايجاد مي‌كند و به مرور و حالا آسيب‌هاي خودش را نشان مي‌دهد. من اين حرف‌ها را سال ۷۷ مي‌زدم و نشريه من اجازه پخش در نمازجمعه‌ها را نداشت.

در ادامه اين برنامه بيژن نوباوه از مسعود ده‌نمكي پرسيد مستند فقر و فحشا را با چه جرئتي ساختي؟ كارگردان اخراجي‌ها پاسخ داد: با همان جرئتي كه يك روزي آرپي‌جي دستمان مي‌گرفتيم و جلوي دشمن مي‌جنگيديم. جرئت را به ما انقلاب داده است. امام در سال ۶۷ حكم انقلابي اعدام سلمان رشدي را صادر كرد. افراد وقتي پيرتر مي‌شوند محافظه‌كارتر مي‌شوند امام برعكس بود. ايشان در ماه‌هاي آخر حيات خودشان انقلابي‌تر شده‌اند. نقد انقلابي همواره هزينه دارد و برايش فرش قرمز پهن نمي‌كنند.

ده‌نمكي در ادامه درباره نقد آثار خودش اشاره كرد: اولاً هيچ كس بدون عيب نيست. فضاي نقد جامعه امروز ما مسموم است. يعني همان نگاه اشرافي كه در حوزه سياست بود و نقدهاي آن زمان ما را برنمي‌تابيد الان اگر در اثر سينمايي نقدشان كنيد چه تفكر، چه جريان سياسي، باز هم فيلم را برنخواهند تابيد. اصلاً حوزه نقد فيلم منتسب به يك جريان فكري خاص است. شبح روشنفكري بر حوزه نقد فيلم سايه افكنده است و اشرافی‌گري در اين حوزه وجود دارد و با هم بده بستان دارند. اينها علم نقد را بلند كنند و به اسم نقد ساختاري محتوا را مي‌كوبند. به نظرم در جامعه ما وفور منتقد وجود دارد چه در حوزه سياست، چه حوزه سينما، همه منتقد هستند. فيلمسازان ما فيلمي را كه عرضه مي‌كنند و نمايش داده مي‌شود در مظان نقد قرار دارد.

او در ادامه اشاره كرد: اينكه بگوييد فيلم را نقد نكنيد نگاهي كاملاً ديكتاتوري است. همه ما فرعون هستيم فقط مصرهايمان كوچك است. طرف رئيس‌جمهور است، مصر او به اندازه وزارتخانه‌هايش است. مصر كارگردان سينما به اندازه فيلم اوست. مسئله اين است كه نقد سينمايي ما با نقدهاي دهه 60 بسيار متفاوت است. نقدهاي شهيد آويني كجا، نقدهايي كه در مجله دهه 60 نوشته مي‌شد كجا، نقدهايي كه الان نوشته مي‌شود كجا؟ برخي از منتقدان پرمدعا روابط عمومي فيلم‌هاي سينمايي هستند. هركسي كه مي‌خواهد ثابت كند منتقد سينماست اول بايد ده‌نمكي را بكوبد. يعني حزب‌اللهي‌هاي سينمايي‌نويس براي اينكه به شبه‌روشنفكران ثابت كنند ما سينما را مي‌فهميم اول شروع مي‌كنند به ده‌نمكي حمله كردن. طوري رفتار مي‌كنند تا ثابت كنند ده‌نمكي از ما نيست. شما ببينید در ارزش‌‌گذاري‌هايشان اصلاً فيلم‌هاي مرا به رسميت نمي‌شناسند و تلاش مي‌كنند ثابت كنند ده‌نمكي نماينده تفكر ما نيست. از آن طرف هم روشنفكران با هزار قصد و نيت خير مي‌كوبند.

ده‌نمكي در مورد اقبال گسترده مردمي آثارش به نوباوه گفت: من در فيلم‌هايم حرف‌هايي را مي‌زنم كه ديگران نمي‌زنند. فيلم‌هاي من به همان دليلي كه مستندهايم پرمخاطب بود، پرفروش است. به همان دليلي كه نشرياتم پرمخاطب بود. هفت الي هشت سال من پرمخاطب‌ترين هفته‌نامه ايران را منتشر كردم. «شلمچه» توقيف مي‌شود، «جبهه» توقيف مي‌شود، به هفته‌نامه «صبح» با آن مشكلات مالي، آنقدر فشار مي‌آورند كه تعطيل شود. من برخي وقت‌ها دادگاه داشتم؛ ۱۸ تا شاكي داشتم، از رئيس‌جمهور تا چند تا وزير چپ و راست. در حوزه روزنامه‌نگاري نيروهاي انقلابي گوشت قرباني بودند. هر وقت مي‌خواستند ثابت كنند بي‌طرف هستند چند تا از نشريات نيروهاي انقلابي را تعطيل مي‌كردند. با من هم اينگونه تا مي‌كردند. وقتي «شلمچه» تعطيل شد شما ببينيد در جريان نشريات اصولگراي آن زمان هيچكس حمايت نمي‌كند، يك جور خوشحالي زيرپوستي‌هم دارند. مي‌خواستند يك جور سفره خودشان را جدا كنند. الان تيترهاي برخي نشريات اصولگرايي كه تريبون رسمي نظام هستند از تيترهاي شلمچه 20 سال پيش استفاده مي‌كنند و عقب‌تر از زمان خودشان هستند.




تهمینه میلانی در تازه‌ترین گفتگوی خود بیان کرد⇐از شورای مرکزی کارگردانان خانه سینما استعفا دادم چون چون نتوانستم تحمل كنم كه حقي، ‌ناحق شود/حتی گروه‌های متنوع اصلاح‌طلب هم روحیه من را نمی‌پسندند/ماجرای تولید «زن زیادی» به سفارش «مشارکت»، زاییده تخیلات اصولگرایان است/اغلب منتقدان سینمایی، کم‌سواد و بازیچه دست گروه‌های سیاسی هستند/قرار بود شهاب حسيني در «آتش‌بس» بازي كند اما همسرم گلزار را انتخاب کرد/در طول ساخت «واکنش پنجم» متوجه شخصیت طنزپرداز شهاب حسینی شدم! همان زمان به فکر افتادم یک کمدی با بازی شهاب بسازم

سینماروزان: تهمینه میلانی کارگردانی که از وی به عنوان فمینیست ترین سینماگر وطنی یاد میشود این روزها با فیلمی به نام «ملی و راههای نرفته اش» در سینماها حضور دارد.

به گزارش سینماروزان «ملی…» هرچند به اعتقاد برخی فیلمی ضدمردان است اما اگر بخواهیم به نسبت بسیاری از آثار همین امسال بسنجیم فیلمی است به شدت استاندارد و دارای سر و شکل سینمایی که کمترین گاف تکنیکی در آن به چشم نمی‌خورد؛ بماند که فارغ از خط اصلی در باب خشونت، پیرنگهایی مانند خیانت زنان متأهل را به گونه ای اثرگذار ارائه کرده است.

میلانی در تازه ترین گفتگوی تفصیلی خود که با «شرق» انجام شده است کوشیده مروری داشته باشد بر فرازهایی از کارنامه هنری خویش.

متن گفتگوی میلانی را بخوانید:

اخيرا جایی خواندم که مخالفان فكري شما در اظهار‌نظری اعلام کردند که شما جدا از فیلم‌سازی، با ساخت فیلم «زن زیادی»‌ به ارگان تبلیغاتی «حزب مشارکت» تبدیل شدید. اصلا تابه‌حال كار سياسي كرده‌ايد؟
بله. اول انقلاب که دانشجوی سال اول بودم، به اقتضای آن روزها، من هم در دانشگاه همه جریان‌های فکری را دنبال می‌کردم و در بحث‌ها شرکت می‌کردم.
 یعنی «هوادار» یا «عضو» تشکیلات سیاسی خاصی بوديد؟
کنجکاوانه همه جریان‌های سیاسی آن زمان را دنبال می‌کردم. روزنامه‌هایشان را می‌خواندم و در بحث‌های سیاسی شرکت داشتم. اصولا از بچگي كنجكاو بودم. خوشم مي‌آمد درباره همه مسائل، خصوصا آن گروه‌هاي سیاسی كه قبل از انقلاب فعال بودند و در زمان انقلاب نسبت به آنها سمپاتي‌ زیادی در بین جوانان وجود داشت، ‌بیشتر بدانم. مثلا زندگي‌نامه‌هاي شهدای گروه‌های مختلف را می‌خواندم یا در جلسات علنی که در دانشگاه تشکیل می‌شد، ‌شرکت می‌کردم. به‌ویژه خسرو گلسرخي که محبوب همه نوع گرایش بود. از گروه‌های چپ تا گروه‌های مذهبی. به‌طورکلی به‌دلیل روحیه پرسشگری که دارم در هیچ قالبی جا نمی‌گیرم. ترجیح می‌دهم منتقد همه ‌گروه‌ها باشم تا دنباله‌رو یک گروه خاص.
 منظورتان این است که بیشتر دنبال پاسخِ ‌سؤال‌هایتان بودید؟
همین‌طور است. مثلا در ميتينگ‌ها با هرنوع گرايش فكري از مائوئيست‌ها، مجاهدين و فداييان خلق، گرفته تا گروه‌های مذهبی شركت مي‌كردم. حتی به جلسات پرسش و پاسخ نورالدین كيانوري که رهبر توده‌ای‌ها بود، هم مي‌رفتم. به‌طورکلی آدم کنجکاوی بودم و هستم و حالا هم صبح به صبح سرمقاله روزنامه‌های مختلف را می‌خوانم تا ببینم در جامعه چه خبر است اما روحیه عضوی از یک گروه‌سیاسی‌بودن را ندارم، چون به همه گروه‌ها نقد دارم. تصورم این است که اگر وارد گروهی شوم، به‌دلیل پرسش‌های زیادی که می‌پرسم فوری اخراجم می‌کنند. همان‌طور که فرمودید من آدمی هستم كه سؤال زیاد مي‌كنم. احتمالا به‌همین‌دلیل، هيچ تشكيلاتي من را به درون خود راه نمي‌دهد. مثلا در دوره‌ای عضو شوراي مرکزی «كانون کارگردانان» خانه سینما شدم. ولی شش ماه بعد خودم استعفا کردم! چون نتوانستم تحمل كنم كه حقي، ‌ناحق شود و سؤالی بی‌پاسخ بماند.
 تحلیلتان از این که به سیاسی‌کاری متهم شدید، ‌چیست ؟
چه بگویم؟! این از تخیل یکی از سایت‌های اصولگراست كه زمان ساخت فیلم «زن زيادي» را هم‌زمان با حرکت جبهه مشارکت كه «كنوانسيون حقوق زنان» را امضا ‌كردند، کنار هم گذاشته است و این‌طور نتیجه گرفته است که این فیلم به سفارش ایشان ساخته شده است. جالب اینکه حتی گروه‌های متنوع اصلاح‌طلب هم روحیه من را نمی‌پسندند و در ٣٠سال فعالیت فیلم‌سازی‌ام، حمایت جدی از من و همسرم نکرده‌اند اما می‌توانم بگویم سقف تحملشان کمی بلند‌تر از سقف تحمل اصولگرا‌هاست. به‌هرصورت به اصولگرایان اطمینان می‌دهم که هزینه ساخت فیلم «زن زیادی» صد درصد از جیب من و همسرم پرداخته شده است و حتی یک ماشین و پاسگاه پلیس هم از این فیلم دریغ کرده‌اند. به‌طوری‌که تمامی ایستگاه‌ها را دکور زدیم. فيلم‌هاي پشت‌صحنه موجود است، می‌توانید ببینید که به‌طور علنی از همه ارگان‌ها انتقاد كرده‌ام.
 يكي از سكانس‌هاي درخشان فيلم «زن زیادی»، سکانسی است که دوربین داخل یک رستوران در یک چرخش ٣٦٠ درجه تمام افراد داخل رستوران را که نماینده جامعه آن روز بودند، به تصویر کشید و هدف فيلم‌ساز را كه همانا پرسشگري است به تصویر کشید.
بله، مسافرانی هستند که از طیف‌های مختلف به‌دلیل بسته‌شدن جاده در یک رستوران گیر افتاده‌اند و هر یک بر اساس دانش، تجربه و بینش خود نسبت به خبر قتلی که انجام گرفته است، قضاوت می‌کنند و با یکدیگر درگیری کلامی پیدا می‌کنند، بی‌آنکه تمام حقیقت را بدانند. درواقع در این فیلم هم قضاوت را به چالش می‌کشیم و نشان می‌دهیم که هیچ‌کس تا زمانی که همه داستان را درباره آقای معلم که همسرش را کشته است، نمی‌داند، حق قضاوت ندارد.
  فیلم «زن زیادی» بر اساس نگاهی به رمان «ساعت ده‌ونیم تابستان» از «مارگریت دوراس» ساخته شده که از تم جسورانه و بدیعی برخوردار است و به موضوع جنایت در خانواده می‌پردازد. اما شما برای تطبیق‌دادن آن با موقعیت خانوادهای ایرانی به اخلاقیات توجه خاص داشتید. چرا ؟
اگرچه داستان فیلم «زن زيادي» داستانی بومی است، اما تحت تأثیر يكي از قصه‌هاي خانم مارگریت دوراس نوشته شد. داستانی درباره خیانت همسر و درنهایت اخلاق‌مداری بدون قضاوت را ترسیم کردیم.
 به نظر می‌رسد منتقدان فیلم‌های شما اغلب از وسط داستان باز می‌مانند و بیشتر از فیلم عقاید شما را نقد می‌کنند. تحلیلتان چیست؟
بله، متأسفانه همین‌طور است. من نقد ساختار فیلم را کم می‌بینم. اغلب منتقدان عقاید و جهان‌بینی من را نقد می‌کنند، نه فیلم و ساختار آن را، به‌ویژه درباره این فیلم که فیلم جاده‌ای بسیار سختی بود در کوهستان‌های پوشیده از برف. در فیلم «زن زیادی» داستان زنی نقل می‌شود که متناسب با آموزه‌های تربیت سنتی بزرگ شده است و در اصطلاح عمومی زن نجیبی است، اما همین زن نجیب در مواجهه با اتفاقات خارج از چارچوب خانواده درمانده می‌شود، چون هیچ آموزشی برای مقابله با آنها ندیده است.
 منظورتان را دقیق بیان می‌کنید؟
یعنی خانم‌های نجیبی همچون سیما (مریلا زارعی) در فیلم «زن زیادی» گرچه همه قوانین اخلاقی را رعایت می‌کنند، حواشی ندارند و سرشان به کار خودشان گرم است، اما بیرون از محیط کار و خانوادگی آنها اتفاقاتی در جامعه می‌افتد که آنها را غافلگیر می‌کند. در این فیلم خاص، سیما در مواجهه با پدیده دختران فراری و خیابانی نمی‌داند چه کند. صبا (السا فیروزآذر) یک دختر فراری است که با احمد (امین حیایی)، همسر سیما، دوست شده و وارد زندگی سیما می‌شود. سیما پیش از این تنها به‌عنوان معلم با دخترانی با سن صبا روبه‌رو بوده است، ولی تصوری از صبای فراری ندارد و نمي‌داند با او چگونه برخورد کند؛ چون آموزه‌هاي او ناقص است و جوابی براي اين نوع ارتباطات ندارد.
 ضمن اينكه در آن زمان شاخص‌های زیبایی برای زنان کلا دگرگون شده بود؛ مثلا پدیده جراحی زیبایی بيني باب شد و به قولی هر کسی نوک دماغش بالاتر می‌رفت، ‌زیباتر به نظر می‌رسید! اما سیمای فیلم «زن زیادی» با همان بینی طبیعی خود، روزگار را سر می‌کرد. جالب است که در جایی از فیلم احمد خطاب به سیما بینی او را مورد تمسخر قرار می‌دهد. حالا دیگر نه‌فقط رفتار، ‌بلکه ظاهر این زن نجیب هم در جامعه درک نمی‌شود!
بله، همین‌طور است. درک که جای خود دارد، متأسفانه با ارزش‌های سطحی این روزهای برخی از شهروندان، تحقير هم می‌شود! در اين فيلم خاص، سیما در مواجهه با صبای کم‌سن‌وسال که معشوقه همسر اوست و ظاهرا برای نابودی خانواده کوچک او وارد زندگي‌‌اش شده است، برخوردی انسانی دارد، چون معلم مدرسه است و درک خوبی از دختران نوجوان دارد. در انتهای قصه، سیما به اتفاق صبا و دختر کوچکش، همسر خود را ترک می‌کند و او را تنها می‌گذارد.
 چون درنهایت می‌فهمد که آن دختر ‌هم به نوعی قربانی همین جامعه است؟
بله و تصميم مي‌گيرد او را نجات دهد. حرف ما در فیلم همین است که این دختران باید فهمیده شوند، آنها قربانيان این جامعه هستند و چون تخصصی ندارند، برای ادامه زندگی به‌ناگزیر به زندگي‌ دیگران آويزان می‌‌شوند، اما بسیاری از منتقدان فیلم، بی‌آنکه به عمق قصه بروند، در همذات‌پنداری با احمد، همسر سیما، فيلم را فمينيست‌بازي ارزیابی کردند. متأسفم که بگویم در کنار چند منتقد باسواد، اغلب منتقدان سینمایی کم‌سواد و بازیچه دست گروه‌های سیاسی هستند و باز هم متأسفم که بگویم خطر کم‌سوادها صدها بار بیشتر از بی‌سوادان است.
قبل از فیلم «زن زیادی»، فیلم‌نامه ‌«هتل كاليفرنيا» را نوشته بودم كه درباره دختران فراری و علل فرار آنها از خانه بود که با تیغ سانسور در همان قدم اول متوقف ماند و مجوز ساخت نگرفت!
 خانم میلانی! چرا همواره درباره محتوا و پیام موجود در فیلم‌هایتان حرف می‌زنید. درحالی‌که کمتر درباره ساختار و فرم سینمایی فیلم‌ها بحث می‌کنید. انگار که فیلم‌های شما فقط محتوا هستند.‌
هر فیلمی می‌سازیم، منتقدان محترم چنان درگیر موضوع می‌شوند که فرم و ساختار را از یاد می‌برند. یادم هست در یکی از جلسات خانه سینما، يكي از صاحب‌نظران سينما، در دفاع از فیلم‌های من گفته بود: «من مردی شبیه تهمينه ميلاني در سینما نديده‌ام كه در چله زمستان لوکیشن فیلم‌هایش را در جاده‌های یخ‌زده انتخاب کند! يا در جاده‌های تهران تا بوشهر فيلم بسازد».
گفته بود يك مرد در سینما به من نشان دهيد كه بتواند با این امكانات محدود، خطر کند، سختی را به جان بخرد و یک فیلم جذاب بسازد. خب این نظر ایشان بود، خیلی‌ها به این موارد توجه نشان نمي‌دهند.
 معتقدم در درجه اول زمانی از پدیده‌ای به‌عنوان «فیلم» صحبت می‌کنیم که همه اجزایش متابعت از یکدیگر داشته باشد. درحالی‌که فیلم‌های شما فقط شده «پیام» و «محتوا»! به‌نظرم خود شما آن‌قدر درگير اين مسائل شده‌ايد كه بخش زیبایی‌شناسی را به فراموشی سپرده‌اید. چرا؟
فیلم‌های من از لحاظ ساختار، فرم و بازی بازیگران و باقی اجزا جزء بهترین‌های سینمای ایران هستند و ده‌ها جایزه جهانی گرفته‌اند. فقط در ایران است که همه انرژی‌ها صرف محتوای فیلم می‌شود. همین فیلم «زن زیادی» در کنار چندین جایزه جهانی، سه جایزه اصلی فستیوال آسیاپاسیفیک که بهترین فیلم‌های آسیا را در یک سال داوری می‌کنند، در رشته‌های بهترین فیلم‌نامه، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از آن خود کرد، چون معیار قضاوت آنها مخالفت با نظر تهمینه میلانی نیست، فیلم را در همه ابعاد بررسی می‌کنند.
 با اينكه زياد فيلم مي‌بينيد و كتاب مي‌خوانيد از آنها تأثیر نمي‌گيرید؟
حتما تأثیر می‌گذارند، اما از هیچ فیلمی کپی نمی‌کنم. تلاشم این است که ساختار فیلم‌هایم متناسب با قصه و کانسپت آنها باشد.
 اتفاقا از جمله زنان فیلم‌سازی هستید که کارگردانی در سینما را بلدید. معمولا برخی از فیلم‌سازان مرد در نقد زنان فیلم‌ساز می‌گویند فلانی اصلا کارگردانی بلد نیست. نظرتان چیست؟
حسادت کلمه مناسبی در‌این‌باره است. یادتان باشد در کشور مردسالار ما، برای اینکه یک زن کاربلدی خود را به اثبات برساند، ‌باید چند برابر انرژی بگذارد تا با وجود این همه تبعیض، اثر خود را بسازد و به نمایش بگذارد و همین که من ١٤ فیلم سینمایی ساخته‌ام که مورد استقبال تماشاگران داخل و خارج قرار گرفته است، یعنی موفق شده‌ام.
 آیا دلیل این نوع موفقیت این است که پله‌پله مراحل پیشرفت در سینما را گذراندید. از دستیار کارگردانی و برنامه‌ریزی شروع کردید و به طراحی صحنه و فیلم‌نامه‌نویسی رسیدید و این معنایی نمی‌دهد جز اینکه واقعا کار کردید؟
شک ندارم پله‌پله بالاآمدن، اتکابه‌نفس انسان را افزایش می‌دهد. چون شما روی پای خودتان هستید و خودتان را باور دارید، نه اینکه به شیوه گلخانه‌ای شما را بزرگ کنند و با چیدن ده‌ها متخصص در کنار شما و امکانات بادآورده، بادتان کنند. چقدر فیلم‌ساز می‌شناسیم که یک یا دو فیلم ساخته‌اند، حتی چندین جایزه گرفته‌اند، اما حالا نشانی از ایشان نیست؟ من راه درازی طی کرده‌ام و برای رسیدن به هر مرحله از زندگی تلاش بسیار کرده‌ام، تحقیر‌ها و موانع را جدی نگرفته‌ام چون به خودم و کاری که می‌کردم، باور داشتم. حتی در زمینه معماری هم همین مسائل و مشکلات وجود داشته است، اما خوشبختانه از پا درنیامدم.
 در فیلم‌هایتان کمتر اتفاق افتاده که حضور دوربین احساس شود؟ ‌
این تعریف بزرگی است که می‌فرمایید. معتقدم دوربین باید در خدمت موضوع باشد نه اینکه خود را به رخ بکشد.
 چرا همیشه در فیلم‌هایتان از عوامل و بازیگران حرفه‌ای استفاده می‌کنید ؟
درباره عوامل پشت ‌صحنه حق با شماست. به تخصص اعتقاد داریم و سعی می‌کنیم با دعوت از بهترین‌ها کیفیت فیلم را بالا ببریم. اما درباره انتخاب هنرپیشه گرچه در مرحله اول تلاش برای استفاده از بازیگران حرفه‌ای است، اما بسیار پیش آمده است که در میان ایشان بازیگر مناسبی پیدا نکرده‌ایم و از بازیگران تئاتر و درباره نقش‌های کم‌سال از بازیگران غیرحرفه‌ای بهره برده‌ایم همانند خانم «فتانه ملک‌محمدی» در فیلم «سوپراستار». شاید چون خیلی از این بازیگران تبدیل به ستاره شده‌اند، شما چنین تصوری پیدا کرده‌اید. اما فراموش نکنید برخی از این ستاره‌ها اولین‌بار در فیلم‌های ما بازی کرده‌اند و بعد ستاره شده‌اند.
 به عنوان نمونه محمدرضا گلزار توانست یکی از بهترين بازي‌هايش را در فيلم «آتش‌بس» ارائه دهد. چطور شد به اين فكر افتاديد كه مي‌تواند خوب بازي كند؟
آقای گلزار را همسرم انتخاب كردند. ابتدا قرار بود شهاب حسيني در «آتش‌بس» بازي كند، اما درگیر سریال «مدار صفردرجه» در خارج از کشور شدند و این اتفاق نیفتاد.
 شهاب حسيني و طنز ؟
بله، ایشان بازیگر توانایی است و در طول ساخت فیلم «واکنش پنجم» ما متوجه شخصیت طنزپرداز ایشان شدیم.
 ولي هيچ‌وقت چنین طنزی از شهاب حسینی تاکنون نديده‌ايم.
امیدوارم یک روز با ایشان فیلم طنز بسازم تا توانایی ایشان را ببینید. سر فیلم‌برداری فیلم «واکنش پنجم» گروه ما از دست آقای حسینی و جمشید‌ هاشم‌پور آن‌قدر می‌خندیدند که باورکردنی نیست.
همان‌وقت من به فکر ساختن فیلمی طنز با بازی شهاب حسینی افتادم که متأسفانه ممکن نشد.
 بر اساس چه معیاری در مرحله انتخاب بازیگر نقش اول یک فیلم می‌توان از شهاب حسيني به محمدرضا گلزار رسید! درحالی‌که این دو بازیگر نه چهره و فیزیک و نه بازی مشابه یکدیگر دارند؟
از دید من اولين اصل در بازیگری سينما اين است كه بازيگر اتكابه‌نفس كافي داشته باشد و خودش را باور كند. اين بخشي از وظیفه كارگردان است. فکر می‌کنم من در این مورد موفق عمل می‌کنم. البته وقتی بازیگر فیلم عوض می‌شود، با شناخت از شخصیت، فیزیک و رفتار او تغییراتی در قصه هم گریزناپذیر است.
 این خودباوری چگونه درآقای گلزار شکل گرفت؟
كار خاصی نكردم. حقیقتا خودش بازي كرد. چون باور کرد كه مي‌تواند و دیدید که به‌خوبی توانست.
 شما يكي از كارگرداناني هستيد كه در به‌تصویرکشیدن موقعیت‌های طنز موفق بودید و در فيلم‌هايتان ديده مي‌شود. چرا تاکنون فيلم کمدی نساخته‌اید؟
طنز را بیشتر می‌پسندم. اصولا فيلمي كه محتواي اجتماعي داشته باشد و در قالب طنز بيان شود، یکی از علايق من است. به ‌دلیل اینکه ما در یک فضای سیاسی قضاوت می‌شویم، بعضي از موضوعات را نمي‌شود در قالب جدي مطرح كرد. از جمله موضوعي كه در فیلم «ديگه چه خبر» مطرح كردم. تقابل سنت و مدرنيته، آن هم با حضور یک دختر جوان که شخصیت اصلی است. دختری که برخلاف تربیت سنتی، زبان‌دراز است و بلند حرف مي‌زند و می‌خندد. اينها را نمي‌شود در قالب جدي به نمایش گذاشت. چون عده‌ای گارد مي‌گيرند و احتمالا فیلم توقیف می‌شود.
 به نظر شما این مباحث بيشتر آموختني است يا غریزی – حسی؟
به دانش نياز دارد.
 اين دانش را مبتنی بر تجربه به دست آورده‌ايد؟
از بچگي به‌ دلیل علاقه مادرم به سینما هم زیاد فيلم می‌دیدم و هم كتاب‌خوان بودم. تخيل قوي‌اي هم داشتم و دارم. براي من همه‌چیز شدنی است، شاید برای اینکه اصولا به نشدنی‌ها فکر نمی‌کنم. فيلم «بچه‌هاي طلاق» اولین فیلم من، اولین فیلم در زمینه خشونت خانگي بود كه در ايران ساخته شد و فيلم «ديگه چه خبر» اولين فيلم طنزي است كه قهرمانش يك زن است. تا آن زمان كمدين زن نداشتيم.
 به نظرم انتخاب ماهایا پطروسیان خوب بود.
بله، اما به خاطرش خيلي جنگيدم. چون پیش از آن خانم پطروسيان فقط يك نقش كوتاه در فيلم «پرده آخر» واروژ کریم‌مسیحی بازی کرده بود و تهيه‌كننده‌ها حاضر نبودند ايشان نقش اصلی را بازي كند. اما انتخاب من ایشان بود. فيلم را با همکاری آقای رضا بانکی، فیلم‌بردار، شروع كردیم و بعدا تهيه‌كننده، زنده‌یاد مهدی احمدی، حاضر به همكاري شد. ایشان و تهیه‌کنندگان دیگر پیشنهاد می‌کردند من نقش دختر فیلم را به نقش مرد تغییر بدهم. فکر می‌کردند اگر آقای اکبر عبدی فیلم را بازی کند بهتر است. اما من با آنکه به آقای عبدی ارادت داشتم، می‌خواستم اولین کمدی زنانه را بسازم که ساختم. جالب است که بدون هیچ تبلیغی صف سينما در روز اول اکران فیلم و سئانس اول، از سینما آزادی تا بیمارستان آسیا کشیده بود و این یعنی من موفق شده بودم برخلاف نظر تهیه‌کنندگان فیلم، باحضور کمدین زن، پر فروش‌ترین فیلم سال را بسازم.




واکنش حدادعادل به انتشار خبری مبنی بر مدیریتش در رسانه ملی

سینماژورنال: عدم راهیابی غلامعلی حدادعادل به مجلس دهم سبب ساز شکل گیری شایعاتی درباره آینده مدیریتی این چهره سرشناس جریان اصولگرایی شده است.

به گزارش سینماژورنال از جمله این شایعات مربوط است به جایگزینی او با محمد سرافراز در رسانه ملی.

بنا به اطلاعات ارائه شده در “تسنیم” غلامعلی حدادعادل سه شنبه شب یازدهم اسفندماه در حاشیه مراسم پاسداشت بیش از نیم‌قرن خدمات علمی مهدی‌ مشکوة‌الدینی در مشهد اظهار داشت: خبر منتشر شده در رابطه با مدیریت من در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شایعه‌ است که در فضای مجازی منتشر شده و صحت ندارد.

وی افزود: این خبر کذب محض بوده و آن را تکذیب می‌کنم و دکتر محمد سرافراز رئیس رسانه ملی هم‌چنان در سمت خود به فعالیت می‌پردازد.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی خطاب به اصحاب رسانه گفت: من در مصاحبه خود اعلام کردم که از گذشته تاکنون مشاوره و راهنمایی به رسانه ملی می‌دادم و هرگز اعلام نکردم که از سوی مقام معظم رهبری به عنوان رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منصوب شده‌ام و درخواستم از اصحاب رسانه این است که اخبار را به درستی منعکس کنند تا هیچ گونه شک و شبهه و شائبه‌ای ایجاد نشود.




کارگردان “شهر موشها”: در هر دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا آدم‌های مثبتی دیده‌ام/اصلاح‌طلبان با اصولگرایان همدل شوند

سینماژورنال: مرضیه برومند کارگردانی که سال قبل “شهر موشها2” را روی پرده داشت و البته اکرانی میلیاردی را پیش روی فیلمش دید غالبا در اظهارنظراتش سعی میکند واقع بین باشد.

به گزارش سینماژورنال این کارگردان که سابقه ساخت سریالهایی خاطره انگیز چون “آرایشگاه زیبا” و “هتل مروارید” را در کارنامه دارد در تازه ترین اظهارنظرش که پیرامون اهمیت فعالیت احزاب در ایران انجام شده نیز کوشیده جانب اعتدال را رعایت کند.

برومند با اشاره به اینکه در هر دو جناح سیاسی حاضر در فعالیتهای سیاسی ایران آدمهای مثبت وجود دارند به “شرق” گفته است که راه دوری از آسیب آن است که به سمت همدلی برویم.

سینماژورنال متن کامل گفته های برومند را ارائه می دهد:

فرصت طلبان کارزار سیاسی

آنچه متأسفانه درباره احزاب در ایران می‌بینیم این است که بعضی افراد، احزاب را نه براساس عقیده بلکه براساس منافع گروهی و شخصی انتخاب کرده‌اند. اینها آدم‌های فرصت‌طلب و ظاهرالصلاحی هستند که در همه احزاب و در طول تاریخ وجود داشته و دارند. کشور ما در طول تاریخ از همین افراد ضربه خورده است.

برای آدمهای مومن به عقیده احترام قائلم

من برای آدم‌های مؤمنی که عقیده‌ای دارند و روی اعتقادشان ایستاده‌اند احترام قائلم زیرا این افراد حرف طرف مقابل را می‌شنوند و به عقیده دیگران احترام می‌گذارند، اما کسانی که ادای اعتقادداشتن را درمی‌آورند خطرناک هستند. در حوزه فرهنگ و هنر من در هر دو جناح{اصلاح طلب و اصولگرا} آدم‌های مثبتی دیده‌ام که برای هنر ارزش قائل هستند و کار هنرمندان را پیش می‌برند. به‌همین‌دلیل فکر می‌کنم این آدم‌ها هستند که به ایدئولوژی شخصیت می‌دهند،‌ نه ایدئولوژی حزب به افراد و معتقدم همراهی دو جناح با هم که در هر دو جناح انسان‌های بسیار مثبتی وجود دارد، حتما در همه حوزه‌ها؛ از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا دیگر حوزه‌ها تأثیر مثبت دارد چون بیشترین انرژی‌ای که این روزها دارد در کشور تلف می‌شود صرف جدل‌هایی می‌شود که گاهی حتی می‌بینیم حرف دو طرف هم یکی است.

باید اصلاح‌طلبان هم با اصولگرایان همدل شوند

امسال،‌ سال همدلی است؛‌ ما برای این همدلی چه می‌کنیم؟ با هم همدلیم یا نه؟ این را هم بگویم که همه باید با هم همدل باشند، فقط نگوییم اصولگرایان باید با اصلاح‌طلبان همدل باشند. باید اصلاح‌طلبان هم با اصولگرایان همدل شوند. همه باید با هم همدلانه و مادرانه موضوعات و مشکلات را حل کنیم. ای‌کاش خانم‌ها در کشور ما مسئولیت بیشتری برعهده داشتند زیرا به برخی مسائل باید مادرانه‌تر و دلسوزانه‌تر نگاه کرد.