• مرام‌نامه
  • شبکه های اجتماعی
  • سفارش آگهی
  • تماس با ما
  • درباره ما
یکشنبه 30 شهریور 1404
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
ژورنال سینما
  • خانه
  • خبر
  • رک و راست
  • شیروانی داغ
  • گزارش
  • گفتگو
  • گوناگون
  • یادداشت
  • یک سکانس سینمایی
  • خانه
  • خبر
  • رک و راست
  • شیروانی داغ
  • گزارش
  • گفتگو
  • گوناگون
  • یادداشت
  • یک سکانس سینمایی
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
ژورنال سینما
  • مرام‌نامه
  • شبکه های اجتماعی
  • سفارش آگهی
  • تماس با ما
  • درباره ما
تبلیغات
خانه گفتگو

برخی از اظهارات بهمن فرمان‌آرا همزمان با تولد 75سالگی‌⇐دقیقا 45سال است که قرص ضدافسردگی می‌خورم!/وسط تهیه یک فیلم در کانادا بودم که به‌خاطر بیماری برادرم به ایران آمدم و این آمدن حالا بیست‌وچهار، پنج سال طول کشیده!/بازی در فیلم تازه‌ام «دل دیوانه» عمل به وصیت دوستم عباس کیارستمی است/شهید مرتضی لبافی‌نژاد برادر خانمم و دوست عزیزم بود!

3 بهمن 1395
در گفتگو, گوناگون
2 1
A A
0
در تازه‌ترین گفتگوی بهمن فرمان‌آرا بیان شد⇐ از علاقه به “لانتوری” تا ساخت سریال اقتباسی برای شبکه خانگی، تغییر نام فیلم جدیدش به “زندان ما”، ذکر تفاوتهای میان دلواپسان و اصلاح‌طلبان و…

بهمن فرمان آرا

سینماروزان: بهمن فرمان‌آرا کارگردان و تهیه‌کننده که از نام‌آوران سینمای ایران است و تجارب متعدد بین‌المللی نیز دارد، امروز در حالی هفتادوپنج‌ساله می‌شود که مشغول فیلم‌برداری آخرین فیلمش «دل دیوانه» در رامسر است، اتفاقی که سبب خوشحالی او در روزهای سال تازه عمرش نیز هست.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «شرق» فرمان‌آرا پس از تجربه چهل‌ونه سال زندگی مشترک با همسرش فلور لبافی‌نژاد، با داشتن سه فرزند و دو نوه، اذعان دارد که منتهای خوشبختی را تجربه کرده است.

او پس از کارگردانی فیلم‌هایی همچون «شازده‌احتجاب»، «بوی کافور، عطر یاس»، «خانه‌ای روی آب»، «یک بوس کوچولو» و… و تهیه‌کنندگی بسیاری از فیلم‌ها از جمله «گزارش» عباس کیارستمی، درحالی‌که هنوز فیلم هشتمش «دلم می‌خواد» به نمایش درنیامده، این روزها «دل دیوانه» را می‌سازد..فیلمی که خودش نقش اصلی آن را بازی می‌کند.

‌‌هفتادو‌پنج‌سالگی برای بهمن فرمان‌آرا چه حال‌وهوایی دارد؟ چه فرقی با بقیه سال‌ها دارد؟
فرقی با بقیه سال‌ها ندارد. فقط خوشحالم که زنده‌ام. سال‌ها از پی هم می‌گذرند. خوشحالم که امسال نوه دومم آیریس به دنیا آمده و نهمین فیلمم را دارم می‌سازم. تفاوت سال‌ها در سنین ما به همین شادمانی‌هاست. وگرنه کیفیت زندگی من از پارسال به امسال فرقی نکرده و فقط عدد سنم تغییر کرده.
‌اهل جشن‌تولدگرفتن هستید؟
هر پنج سال یک‌بار. البته این به دلیل تواضعم نیست! می‌خواهم توجه عزرائیل را جلب نکنم. (با خنده) مبنای گذر زمان برای من کارکردن است، نه اضافه‌شدن یک عدد به سال‌های سنم! چند سال پیش با داریوش شایگان یک مصاحبه‌ای کردیم و صحبت از مرگ و زندگی بود، همان‌طور که آن‌موقع هم گفتم باید اعتراف کنم هر زمان مرگ بیاید، حتی همین حالا، آماده‌ام!
‌چطور این‌قدر آماده‌اید و حتی آن را اعلام می‌کنید؟
صرفا به‌خاطر اینکه آدم خوشبختی بودم. پدر و مادر واقعا خوبی داشتم. خوب زندگی کردم. در زندگی‌ام کارهایی که دوست داشتم انجام دادم. هنوز از کارم لذت می‌برم. مملکتم را خیلی دوست دارم. مرگ هم که بالاخره می‌رسد! هرموقع برسد، چون از زندگی راضی‌ام، به مرگ هم راضی‌ام.
‌یعنی در این هفتاد‌وپنج سال هیچ حسرتی نداشتید؟ وقتی به گذشته نگاه می‌کنید اتفاقی نیست که بگویید اگر به عقب برمی‌گشتم این کار را می‌کردم، یا آن کار را نمی‌کردم؟
ابدا آرزوی بازگشت به جوانی و گذشته را ندارم. یکی از دلایل راضی‌بودنم از همه‌چیز، همین است که حسادت ندارم. حسرت ندارم، چون حسادت ندارم. از هر چیزی به وقت خودش لذت برده‌ام. هرگز به موفقیت و خوشحالی کسی حسادت نکردم، برای همین هم خوشبختم. اگر شرایط در یک زمانی برای کارکردن سخت بوده، این سختی مختص من نبوده، تقریبا شرایط برای همه سخت بوده. غیر از ده‌سالی که نگذاشتند کار کنم، در بقیه سال‌ها مشکلاتی فراگیر و عمومی وجود داشت که مال همه بود. جایی برای حسرت نمی‌ماند چون من با آثارم، گفت‌وگویی با مردم مملکتم دارم، برای همین هیچ‌وقت به فکر جایزه و جاه و مقام نبوده‌ام. اینکه فرصت پیدا کردم کاری که دوست دارم را انجام دهم، یعنی با مردم مملکتم به‌واسطه سینما گفت‌وگو کنم و آنها هم از این استقبال کردند، این برایم کافی بوده و امروز با خودم فکر می‌کنم چی بهتر از این؟ لحظه‌ای به این فکر نکردم که کاش فلان جایزه مال من بود، یا فلان جایزه حق من بود و حق‌کشی کردند! من حتی داوطلبانه سیمرغ‌هایم را پس دادم. واقعیت این است که خوشحالم امکاناتی داشتم برای آنکه هفتادوپنج سال همان‌طور که می‌خواهم و دوست دارم زندگی و کار کنم، این شانس کمی نیست! نودوهفت درصد مردم جهان چنین
اقبالی ندارند.
‌این حس رضایت که یک‌جور شکرگزاری و اطمینان نیز در آن مستتر است، چطور شکل گرفته؟ حاصل سلوکی شخصی است یا تربیت خانوادگی؟
پدر من همیشه یک حرفی را برای ما تکرار می‌کردند. می‌گفتند اگر قرار بود خدا همه نعمت‌هایش را بین کل بندگانش به طور مساوی تقسیم کند به ما خیلی بیشتر از سهممان داده. بنابراین هم باید شاکر باشیم، هم سعی کنیم این خوش‌شانسی را با دیگران تقسیم کنیم. به‌همین‌دلیل هم کارخانه راه انداختند، چون می‌گفتند عده‌ای باید سر سفره ما نان بخورند. همیشه مخالف زمین‌خریدن و پس‌اندازکردن بودند. من هم این منش را از پدرم آموختم و فهمیدم که دلیلی برای نارضایتی و بدرفتاری با کسی نیست. شکرگزارم که هیچ‌وقت حسادت در درونم نبوده که حسرت بخورم چرا فلان اتفاق نیفتاد، یا چرا من مثل فلانی نشدم و… .
‌پسر بزرگ خانواده بودید؟
من پسر دوم خانواده بودم و از اول می‌دانستم که راهم را از بقیه جدا می‌کنم و شغلی غیر از شغل خانوادگی‌مان خواهم داشت. خوشبختانه پدرم نیز حامی من شد و اجازه داد سینما را دنبال کنم.
‌یعنی هیچ مخالفتی با ورودتان به سینما نشد؟
دیگران مخالفت می‌کردند اما پدرم حامی من بود و از اول تا آخر می‌گفت ولش کنید، بگذارید کارش را بکند، زندگی خودش به خودش مربوط است. فقط در یک مورد پدرم مخالفت کردند. در شانزده‌سالگی که به انگلستان رفتم، هنوز مدرسه سینمایی راه نیفتاده بود، در نتیجه رفتم مدرسه هنرپیشگی. وقتی پدرم بعد از یک سال آمد به من گفت قرارمان کارگردانی بود، نه هنرپیشگی. و مرا ظرف ده روز فرستاد آمریکا. شانس من این بود که پسرخاله مادرم داشت در دانشگاه یو‌اس‌سی دکترا می‌گرفت که یکی از بهترین دانشگاه‌های آمریکا در حوزه سینماست و من آنجا رفتم و نسلی با من هم‌دوره بودند که هم‌کلاس‌شدن با آنها هم خودش یک اتفاق بود. هم‌کلاسی‌های من امثال جورج لوکاس و جان میلیس بودند. از این نظر هم شانس آوردم؛ اما شانس بزرگ‌ترم همین بود که پدرم از من حمایت کرد. یک ‌بار هم وقتی برادرم مریض شد، به من گفت برو ایران و کمک کن. وسط تهیه یک فیلم بودم در کانادا که ول کردم و به ایران آمدم، فکر می‌کردم یکی، دو سال طول می‌کشد؛ اما حالا بیست‌وچهار، پنج سال طول کشیده. در همان مدت مدیرعامل کارخانه نساجی هم شدم و این کار را هم یاد گرفتم. خوشبختانه مصادف شد با زمانی که موانعی برای کار‌کردنم به وجود آمده بود و سر من هم به نساجی و اداره‌کردن کارخانه گرم شد.
‌شما سال‌ها خارج از ایران زندگی کردید؛ اما دوباره به وطن بازگشتید. چه چیز شما را در ایران نگه می‌دارد و حتی بعد از دوره‌ای مهاجرت شما را به وطن باز می‌گرداند؟
سال پنجاه‌ونه که از ایران رفتم، درست زمانی بود که «سایه‌های بلند باد» که زمان پهلوی توقیف شده بود، بعد از انقلاب پروانه نمایش گرفت؛ اما در این دوره هم بعد از سه روز توقیف شد. بعد از این اتفاق، حس کردم اختلاف‌نظری بین گروه تازه بر سر کار آمده وجود دارد که حل‌شدنش زمان‌بر است. ضمنا سه تا بچه داشتم که باید فکر آینده‌شان بودم، لاریسا دخترم ١١‌ساله بود، نیما پسرم پنج‌ساله و مانی پسر دیگرم چهارساله. حس کردم تا این اختلافات حل شود، بروم و شانسی به فرزندانم بدهم که اگر روزگاری خواستند جای دیگری هم زندگی کنند، امکانش را داشته باشند؛ اما موقعی که آنها به دانشگاه رفتند و دیگر به من نیازی نداشتند، سال ٦٩ برگشتم و کماکان هم ایران مانده‌ام. علت اینکه ایران مانده‌ام و با وجود اینکه امکاناتش را دارم؛ ولی فکر زندگی در جای دیگری را هم نمی‌کنم، همین است که اینجا مال ما هم هست. من ترجیح می‌دهم اگر قرار است تدریس کنم، برای فرزندان ایران تدریس کنم. اگر قرار است کاری کنم، در کشورم مؤثر باشم. وقتی به این فصل زندگی می‌رسی، حتی خیلی‌ها زودتر از این سنین هم، پایشان را دراز می‌کنند رو به آفتاب و می‌خوابند. من به چنین چیزی اعتقاد ندارم. مرگ، حتمی است و حتما می‌آید، چه بهتر که حین کار‌کردن بیاید، آن‌هم وقتی که مشغول به کاری هستی که عاشقانه دوستش داری. امروزه وقتی بعضا دولتی‌ها لقب می‌دهند و می‌گویند شما کارگردان بزرگی هستی، ابایی ندارم که بگویم این بزرگی را فقط مردم انتخاب می‌کنند.
‌شما همیشه هم در آثارتان و هم در رفتار اجتماعی و سیاسی‌تان بر سر مواضع‌تان پافشاری کرده‌اید. هرجا نقدی داشتید، با صدای بلند نقدتان را اعلام کردید. مثلا وقتی در دولت قبل به بسته‌شدن خانه سینما معترض بودید، جوایزتان را به سازمان سینمایی وقت پس دادید. پیرو این دست از کنش‌های شما و بی‌تفاوت‌‌نبودنتان نسبت به اتفاقات روز، مایلم بدانم برای هنر و برای خودتان به‌عنوان هنرمند رسالتی خاص قائلید؟
من نه از نظر فیزیکی و نه از نظر ذهنی، هرگز چریک نبودم؛ ولی معتقد بودم یک زندگی بیشتر ندارم و اگر به چیزی باور دارم که باید بر سر آن بایستم. یک عده‌ای هم ممکن است از تو خوششان نیاید! خب من هم از خیلی‌ها خوشم نمی‌آید! فقط سعی کردم با مردمم صادق باشم. هرگز خودم را مبارز ندانستم؛ اما تلاشم این بود که نسبت به وضع مردمم بی‌تفاوت نباشم. همیشه هم استقلالم را حفظ کردم؛ چون هرگز نه در دوره قبل و نه بعد از انقلاب، دنبال هیچ پست و مقامی نبودم. برای هنرمند، حفظ استقلال واجب است. اگر منِ هنرمند، پستی را قبول کنم، حتما برایم عواقبی دارد. یادم هست قبل از انقلاب آقای قطبی که رئیس تلویزیون بودند، به من پیشنهاد ریاست تلویزیون شیراز را دادند؛ اما من نپذیرفتم‌.
‌در تمام این سال‌ها، هیچ‌وقت هنر دیگری شما را جلب نکرد که بخواهید آن را تجربه کنید؟
نه، من هنر دیگری ندارم که بخواهم تجربه کنم. فقط تئاتر را دوست داشتم که فرصتش دست داد و «مردی برای تمام فصول» را روی صحنه بردم. سینما را از این نظر دوست‌تر دارم که ماندنی است. با اینکه از تئاتر هم فیلم بر‌می‌دارند؛ اما به‌هرحال تئاتر هنری است که زنده‌‌بودنش معنا دارد. تئاتر و سینما هنرهای مورد علاقه‌ام بودند که سینما سهم خیلی بیشتری هم داشت.
‌تئاتر را دوباره تجربه می‌کنید؟
اگر جوان‌تر بودم حتما دوباره تجربه می‌کردم. علت اینکه می‌گویم اگر جوان‌تر بودم به این خاطر است که تئاتر مدتی طولانی برای تمرین لازم دارد. چند ماه تمرین می‌کنید و یکی، دو ماه روی صحنه هستید. آن دوران تمرین حالا برایم دشوار است. این پروسه برای حوصله من در این سن، طولانی است؛ اما در کل مشتاقم «آمادئوس» را روی صحنه ببرم. تا چه پیش‌ آید.
‌تولد هفتادوپنج‌سالگی شما مصادف شده با ساخت فیلم جدیدتان در رامسر با عنوان «دل دیوانه». فیلمی که بسیاری از بازیگران شاخص سینما مانند فاطمه معتمدآریا، علی نصیریان، لیلا حاتمی، علی مصفا و… در آن به ایفای نقش می‌پردازند. درباره این فیلم کمی توضیح می‌دهید؟
«دل دیوانه» روایت ناکامی‌های نسل ماست. آرزوهایی داشتیم و کارهایی می‌خواستیم بکنیم که در بعضی ناکام بودیم. اوضاع و حوادث و اتفاقاتی که دارد می‌افتد گاهی باعث می‌شود آدمی به کنج تخیلات و توهماتش پناه ببرد. این فیلم هم راجع به آدمی است با همین موقعیت. نویسنده‌ای که زوال یک نسل را مرور می‌کند و اتفاقاتی که برای نسلش افتاده باب میلش نیست.
‌شما شخصیتی بذله‌گو و شاد دارید اما فیلم‌هایتان همیشه فضایی تلخ دارند. این تلخی از کجا می‌آید؟ شمایی که همیشه در زندگی شوخ و شنگید، این تلخی پس از کجا می‌آید؟
ما در فضایی زندگی می‌کنیم که اجازه نداریم ناراحتی‌ها، عصبانیت‌ها و غم‌ها را در زندگی روزمره بروز دهیم. برای اینکه آدم‌هایی اطراف ما هستند که در برابرشان مسئولیم. من تلاش کردم به واسطه فیلم‌هایم احساسی که به فضای موجود دارم، از جمله نقدهایم به ملوک‌الطوایفی موجود در فضای فرهنگ (که برایم آزرنده است) و… را بروز دهم. یک دوره چهارساله در دولت قبل کار نکردم چون شرایط و مدیران را قبول نداشتم. توی خانه ماندم و در خانه کار کردم اما الان وقتی امکان ساخت یک فیلم هست، حتما فرصت را غنیمت می‌دانم.
من نویسنده نیستم. یک فکری توی ذهنم می‌آید و به‌تدریج رشد می‌کند. بارها بازنویسی می‌شود و نهایتا فرصتی پیش می‌آید و فیلم می‌شود. بنابراین آنچه در فیلم‌هایم روایت می‌کنم، همان چیزی است که برای همه مردمم اتفاق افتاده. با فیلم‌هایم تجربه جمعی را به اشتراک می‌گذارم، چون نمی‌توانم نسبت به اوضاع بی‌تفاوت باشم. من سیاست‌مدار نیستم و نمی‌خواهم هم کاری به سیاست داشته باشم اما نمی‌توانم بی‌تفاوت از کنار خیلی چیزها بگذرم.
‌اصولا توی زندگی چه‌طور با رنج‌ها و اضطراب‌های شخصی کنار می‌آیید؟
حقیقتی هست که تابه‌حال راجع به آن حرف نزدم و اولین‌بار است از آن صحبت می‌کنم، من دقیقا چهل و پنج سال است که قرص ضدافسردگی می‌خورم. بعضی وقت‌ها در چاه افسردگی می‌افتم که مثل چاه ویل می‌ماند اما نهایتا خودم را از آن بیرون می‌کشم و کسی که خیلی در این مواقع کمکم می‌کند، همسرم فلور است که چهل و نه سال است که با هم زندگی می‌کنیم. فرزندانم که عاشقانه دوستشان دارم نیز کمکم می‌کنند تا از چاه تاریک افسردگی بیرون بیایم و درواقع مرا از آن بیرون می‌کشند. اما اینکه من در ظاهر شوخ و شنگم، یک مقداری هم به اصلیت اصفهانی من بر می‌گردد. در اصفهان به دنیا نیامدم اما پدر و مادرم اصفهانی بودند و من خودم را اصالتا اصفهانی می‌دانم. به طور کلی فکر می‌کنم لزومی ندارد ما رنج‌هایمان را بروز دهیم و آدم تلخی باشیم چون مردم به اندازه کافی گرفتاری‌هایی دارند و لازم نیست من بار خودم را روی شانه آنها بیندازم. بنابراین ظاهر من ظاهر بگوبخندی است اما درونم تفاوت دارد.
‌چه شد که تصمیم گرفتید در «دل دیوانه» خودتان جلوی دوربین بیایید و علاوه بر کارگردانی، بازیگری هم کنید؟ یک‌بار دیگر هم در «بوی کافور، عطر یاس» چنین تجربه‌ای داشتید… .
یک دوست خیلی خیلی عزیزی داشتم که امسال از دستش دادم؛ عباس کیارستمی. بعد از «بوی کافور، عطر یاس» عباس تنها کسی بود که مدام به من می‌گفت دیالوگ‌هایی که می‌نویسی را باید خودت بگویی و باید خودت در فیلم‌هایت بازی کنی منتها در این سال‌ها به دلایل مختلف این کار را نکردم. آخرین بار که در منزلش، یک هفته قبل از سفرش به فرانسه، با او صحبت می‌کردم، بنا به عادت همیشگی‌مان که از کارهای هم می‌پرسیدیم، وقتی از من پرسید چه می‌کنی به او گفتم که دارم روی سناریویی کار می‌کنم و می‌خواهم این بار خودم توی فیلمم بازی کنم. به من گفت: «من که همیشه به تو گفته بودم خودت باید بازی کنی. خیلی خوشحالم کردی که می‌خواهی خودت توی فیلمت بازی کنی». بازی در «دل دیوانه» یک جورهایی عمل به وصیت دوستم عباس کیارستمی است.
‌با مرگ عزیزان و دوستانتان مثل آقای کیارستمی یا پدر و مادرتان چطور مواجه شدید و چطور از سوگ آنها بیرون آمدید؟
مرگ دوستان و عزیزان خیلی سخت است. فکرش را بکنید هوشنگ گلشیری هفده سال است که فوت کرده. برادرخانمم که دوست عزیزم بود –شهید لبافی‌نژاد- بیش از چهل سال است که رفته… جای خالی این عزیزان همیشه هست
چون رفاقت عمیقی بین ما بوده. اما چطور با فقدان عزیزان کنار می‌آییم؟ فکر نمی‌کنم هیچ وقت کنار بیاییم. فقط سعی می‌کنیم کارهایی که برای آنها دلپذیر بوده را انجام دهیم. مثلا مرگ پدر و مادر ابدا اتفاقی فراموش‌شدنی نیست. قبلا هم گفتم وقتی پدر می‌میرد مثل این می‌ماند که دنده‌ای از پشتت برداشته‌اند. جای خالی‌اش همیشه حس می‌شود. اما وقتی مادر فوت می‌کند مثل این است که قسمتی از روحت را با خودش می‌برد. پدر و مادر من هم به فاصله چهار ماه از هم رفتند… یک اتفاق‌هایی در زندگی فراموش‌شدنی نیستند اما ناچاریم به خاطر عزیزانی که زنده‌اند و به خاطر ادامه زندگی از سوگ بیرون بیاییم.

پیوند کوتاه: https://www.cinemajournal.ir/?p=33896
image_print
برچسب ها: بهمن فرمان آرادل دیوانهدلم میخوادعباس کیارستمیعلی نصیریانفلور لبافی نژادمرتضی لبافی نژاد
نوشته قبلی

با حمایت سازمان ارزشی اوج⇐کارگردان کلیپ میلیاردی «ایستاده‌ایم2» سریال عاشقانه می‌سازد⇔آیا برای این سریال هم بودجه میلیاردی صرف خواهد شد؟ هنوز معلوم نیست

نوشته‌ی بعدی

رونمایی از بازیگر زن تازه‌ترین سریال کارگردان «پروانه»+عکس

مطالب مرتبط

نقد و بررسی سریال «دکستر: رستاخیز» – بازگشت پرهیجان یک قاتل افسانه‌ای

نقد و بررسی سریال «دکستر: رستاخیز» – بازگشت پرهیجان یک قاتل افسانه‌ای

29 شهریور 1404

سینماروزان: سریال «دکستر: رستاخیز» که تابستان امسال از شبکه Showtime پخش شد، مانند یک شوک الکتریکی به طرفداران قدیمی این...

علیرضا قربانی در شب آخر «ایرانم» در تهران: دوری از شما غمی است بر دل ما

علیرضا قربانی در شب آخر «ایرانم» در تهران: دوری از شما غمی است بر دل ما

29 شهریور 1404

سینماروزان: علیرضا قربانی در شب آخر «ایرانم» در تورکنسرت «ایرانم» در تهران، شب گذشته در حالی به پایان رسید که...

تاریخ «بدون تاریخ» در عمان معلوم شد/ اعلام تاریخ برگزاری «بدون تاریخ» در عمان

تاریخ «بدون تاریخ» در عمان معلوم شد/ اعلام تاریخ برگزاری «بدون تاریخ» در عمان

29 شهریور 1404

سینماروزان: ۳۱ هنرمند ایرانی در «بدون تاریخ» در تاریخ یکشنبه، ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۴ به شکل آنلاین در عمان به...

نوشته‌ی بعدی
رونمایی از بازیگر زن تازه‌ترین سریال کارگردان «پروانه»+عکس

رونمایی از بازیگر زن تازه‌ترین سریال کارگردان «پروانه»+عکس

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پربازدیدها

  • تعیین تکلیف دو فیلم باقیمانده اکران نوروزی به هفته آینده موکول شد/تعیین قیمت بلیت سینماها در سال96 با توافق سینمادار-تهیه‌کننده-توزیع کننده/تعطیلی سینماها از چهارشنبه عصر تا جمعه صبح

    “پیرپسر” ۱۶۴میلیارد و “صددام” ۱۳۴میلیارد/”مرد عینکی” ۱۲۵میلیارد و “زن و بچه” ۸۱میلیارد/”ناجورها” ۲۲میلیارد/”ناتوردشت” ۵میلیارد+آمار کامل فروش

    1200 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 480 توئیت 300
  • حلوا حلوای«سینمای ارگانی» توسط دو مدیر تازه‌کار ارگانی!

    767 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 307 توئیت 192
  • چرا روسای جسور(!) خانه‌ی سینما از فروزان و طوطی سلیمی و ایرن و پوری بنایی نگفتند؟؟

    386 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 154 توئیت 97
  • روز سینما؟/«هیچی‌ندار» مثل اهالی سینما!

    373 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 149 توئیت 93
  • مرگ مهرداد فلاحتگر؛ بازیگر نقش سینوهه‌ی سریال «یوسف» و کاشفِ مصطفی زمانی!

    230 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 92 توئیت 58
  • فرزان دلجو: با «چارلی باستر» به ایران می‌آیم+اظهارنظر درباره‌ی«صبحانه با زرافه‌ها»، «آقازاده» و…

    191 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 76 توئیت 48
  • مرگ ژاکلین؛ ترانه‌سرایی که پدرش-ویگن- رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!

    190 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 76 توئیت 48
  • برگزاری فیلم-کنسرت هری پاتر در هتل اسپیناس

    186 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 74 توئیت 47

آخرین مطالب

در پنجمین شب سینمایی سوره اتفاق افتاد/پاسداشت جعفری جوزانی،حسین یاری و حسین زندباف

نقد و بررسی سریال «دکستر: رستاخیز» – بازگشت پرهیجان یک قاتل افسانه‌ای

معرفی گروه انتخاب بخش مسابقه نخستین جشنواره ملی فیلم های کمدی سینمای ایران

علیرضا قربانی در شب آخر «ایرانم» در تهران: دوری از شما غمی است بر دل ما

اسامی فیلم‌های بخش پویانمایی ملی جشنواره فیلم کوتاه ۴۲ اعلام شد

تاریخ «بدون تاریخ» در عمان معلوم شد/ اعلام تاریخ برگزاری «بدون تاریخ» در عمان

پرویز پرستویی: فیلم “سرخپوست” برای من و هدیه تهرانی نوشته شده بود اما…+اظهارنظر درباره جنگ دوازده روزه!+چرایی جدایی از کارنامه و… 

“پیرپسر” ۱۷۰میلیارد و “مرد عینکی” ۱۳۸میلیارد/”صددام” ۱۳۵میلیارد/”زن و بچه” ۸۶/۵میلیارد/”ناجورها” ۳۱/۵میلیارد/”گوزنهای اتوبان” دوروزه میلیاردی شد+آمار کامل فروش

«تنها کنار هم» برنده دو جایزه کارگردانی و بازیگری از فستیوال الجزایر 

علی کفراش در آستانه چهل و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران نوشت/فیلم کوتاه خالص‌ترین اشکال بیان در سینماست

تبلیغات

ویژه ها

پرویز پرستویی: فیلم "سرخپوست" برای من و هدیه تهرانی نوشته شده بود اما...+اظهارنظر درباره جنگ دوازده روزه!+چرایی جدایی از کارنامه و... 
خبر وسط

پرویز پرستویی: فیلم “سرخپوست” برای من و هدیه تهرانی نوشته شده بود اما…+اظهارنظر درباره جنگ دوازده روزه!+چرایی جدایی از کارنامه و… 

28 شهریور 1404

سینماروزان: قبل از پیشنهاد فیلم «سرخپوست» قرار بود من و نیما جاویدی فیلم «جنتلمن» را با هم کار کنیم و...

ادامه مطلب
رقابت با علی سرتیپی و پردیس کورش؟⇐تهیه‌کننده «مارمولک» با پردیس 10سالنه مجهز به IMAX می‌آید+عکس

“پیرپسر” ۱۷۰میلیارد و “مرد عینکی” ۱۳۸میلیارد/”صددام” ۱۳۵میلیارد/”زن و بچه” ۸۶/۵میلیارد/”ناجورها” ۳۱/۵میلیارد/”گوزنهای اتوبان” دوروزه میلیاردی شد+آمار کامل فروش

28 شهریور 1404
مهناز افشار در اولین حضور سینمایی‌اش پس از مهاجرت/ جزئیاتِ «قرار نوامبر» اعلام شد

مهناز افشار در اولین حضور سینمایی‌اش پس از مهاجرت/ جزئیاتِ «قرار نوامبر» اعلام شد

28 شهریور 1404
مرگ علی اکبر عرفانی؛ تهیه‌کننده‌ای که در دل جنگ، ۵میلیون نفر را به سینماها کشاند!

مرگ علی اکبر عرفانی؛ تهیه‌کننده‌ای که در دل جنگ، ۵میلیون نفر را به سینماها کشاند!

27 شهریور 1404
فیلم «گوزن‌های اتوبان»

ماجرای یک قمار غریب؟!⇐رونمایی از آنونس فیلم «گوزن‌های اتوبان» با بازی نوید پورفرج، الناز شاکردوست، سامان صفاری و…+فیلم

26 شهریور 1404
پیرپسر+علت مرگ نامعلوم+مجید برزگر

حامد مظفری: آقای برزگر! انصراف نمی‌دهید از این گزینش ارگانی؟ 

26 شهریور 1404
پوستر فیلم لاک پشت

اسرار یک خیانت؟/ رونمایی از پوستر فیلم «لاک پشت» با بازی فرهاد اصلانی، نازنین بیاتی و صابر ابر+عکس

25 شهریور 1404
سامانه جامع رسانه‌های کشور
  • خانه
  • خبر
  • رک و راست
  • شیروانی داغ
  • گزارش
  • گفتگو
  • گوناگون
  • یادداشت
  • یک سکانس سینمایی

© 2023 ژورنال سینما - تمام حقوق محفوظ است طراحی سایت توسط آنیل طراح

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • خانه
  • خبر
  • رک و راست
  • شیروانی داغ
  • گزارش
  • گفتگو
  • گوناگون
  • یادداشت
  • یک سکانس سینمایی
برای ما ژورنال چیز دیگریست و برای خیلی‌ها، چیز دیگر
ما به منظور دیگری ژورنالیست شدیم و آنها به‌منظور دیگری در این حرفه‌اند...

خوش آمدید!

وارد ناحیه کاربری خود شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم