• مرام‌نامه
  • شبکه های اجتماعی
  • سفارش آگهی
  • تماس با ما
  • درباره ما
شنبه 22 شهریور 1404
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
ژورنال سینما
  • خانه
  • خبر
  • رک و راست
  • شیروانی داغ
  • گزارش
  • گفتگو
  • گوناگون
  • یادداشت
  • یک سکانس سینمایی
  • خانه
  • خبر
  • رک و راست
  • شیروانی داغ
  • گزارش
  • گفتگو
  • گوناگون
  • یادداشت
  • یک سکانس سینمایی
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
ژورنال سینما
  • مرام‌نامه
  • شبکه های اجتماعی
  • سفارش آگهی
  • تماس با ما
  • درباره ما
تبلیغات
خانه گفتگو

محمد فرزند حبیب همه چیز را گفت⇐از آگاهی قبلی نسبت به مرگ حبیب و پیگیری مجازات او که عکسهای حبیب در سردخانه را منتشر کرد تا قولهای مسئولین برای ساخت مقبره‌ای در شأن حبیب و…

7 تیر 1395
در گفتگو
2 1
A A
0
محمد فرزند حبیب همه چیز را گفت⇐از آگاهی قبلی نسبت به مرگ حبیب و پیگیری مجازات او که عکسهای حبیب در سردخانه را منتشر کرد تا قولهای مسئولین برای ساخت مقبره‌ای در شأن حبیب و…

محمد محبیان و حبیب

سینماژورنال: سال‌ها است که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد ولی کمتر حاضر به گفت‌وگو و مصاحبه می‌شد و همین باعث شده خیلی‌ها از او به عنوان مخزن اسرار حبیب در همه این سال‌ها یاد کنند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “موسیقی ما” محمد محبیان پسر «حبیب» یک هفته‌ای است که وارد ایران شده و حضور پرخبرش در مراسم هفتمین روز درگذشت «حبیب» باعث شد بسیاری از رسانه‌ها نسبت به حضورش در ایران واکنش نشان دهند.

اما محمد در سکوت کامل و در کنار مادرش روزهای سخت و دردناکی را گذراند تا با رد شدن از ده روز نخست پرواز ابدی پدرش، حالا حرف‌هایش کلید پرسش‌های زیادی باشد. بدون‌شک وقتی «حبیب» در گفت‌وگوها و آثارش از محمد به عنوان «تموم دنیای بابا…» یاد می‌کند، حتماً ناگفته‌های زیادی را می‌توان از حرف‌های محمد فهمید و با کمی دقت در صحبت‌هایش، متوجه بسیاری از اتفاقات و ماجراهایی شد که در همه این سال‌ها حبیب زندگی‌اش را با آنها گذرانده است.

  • …بگذار از رابطه‌ات با «حبیب» شروع کنیم. رابطه شما کلاً چگونه بود؟

…رابطه ما رابطه پدر و پسری بود. پدر و پسر بودیم دیگر. رفیق بودیم، دوست بودیم و همکار بودیم. حبیب دوست داشت من را مسخره کند و ادای من را در بیاورد. خیلی بامزه و شوخ بود و شوخی زیادی می‌کرد. پدر خوبی بود، انسان خوبی بود، پاک بود. به نظرم خوب موقعی رفت؛ چیز عجیبی است این‌گونه بگویم ولی خدا را شکر.

  •  گفته شده «حبیب» در کار و روابط اجتماعی‌اش خیلی جدی بود. ولی ظاهرا این موضوع حداقل درباره تو که پسرش بودی، صدق نمی‌کرد.

جدی بود ولی همه کسانی که از نزدیک او را می‌شناختند، هر دو طرف را می‌دیدند؛ هم جدی و هم شوخ‌طبعی.

  •  کمی به عقب برگردیم. صحبتی که این روزها و پس از درگذشت پدرت مطرح شده است. می‌خواهم درباره تاریخ و محل دقیق تولد حبیب صحبت کنی. بیوگرافی‌هایی که از حبیب منتشر شده، متناقض است و می‌خواهم مشخصات صحیح حبیب را برای اولین‌بار به ما بگویی.

مادر من تبریزی است و پدرم هم تبریز را خیلی دوست داشت. فکر کنم مدتی از خدمت سربازی‌اش را هم در رضائیه (ارومیه) گذرانده بود و آن‌جا را خیلی دوست داشت. وقتی مردم از او می‌پرسیدند همشهری ما هستی، می‌گفت بله و «نه» نمی‌گفت. خوزستانی‌ها می‌‌‌‌‌‌گفتند تو اهل خوزستانی؟ می‌گفت بله. ولی اصالت حبیب برای شمال تبریز است. محل تولدش را هم همه‌جا اشتباه می‌گویند. خود من هم مصاحبه‌ای داشتم و در آن توضیح دادم. محل تولد حبیب در شمیران تهران بود. تاریخ تولدش هم سال 47 میلادی است که می‌شود 1326 شمسی. این تولد واقعی‌اش است. همه‌جا تولدش را اشتباه می‌گفتند ولی حبیب با این مشکلی نداشت. می‌خندید و می‌گفت من را جوان‌تر کرده‌اند.

  • خبر درگذشت «حبیب» چطور به شما رسید و از کجا متوجه شدی؟ چه کسی جزئیات را به تو گفت و کلاً اتفاق‌ها و عکس‌العمل‌های خودت را در آن لحظه به ما بگو.

من 4 صبح بیدار شدم و به تلفنم نگاه کردم و خواستم ببینم ساعت چند است. دیدم 4 صبح است و 4 مسیج تسلیت دارم. از آنجا می‌دانستم که یک اتفاقی افتاده است. به اینترنت سر زدم و از آنجا متوجه شدم.

  •  بعدش طبیعتاً با ایران تماس داشتی. درست است؟

بعدش به مادرم زنگ زدم. یک نفر دیگر گوشی را برداشت و بعد مادرم گوشی را گرفت. گفتم بابا رفت؟ گفت آره. من هم بهش گفتم عیب ندارد، خواست خدا بود و نگران نباش.

  •  حبیب همیشه در مصاحبه‌هایش درباره اعتقادات تو و پایبند بودن تو به یک سری اصول اخلاقی خیلی صحبت می‌کرد و می‌گفت محمد بسیار انسان معتقدی است و حتی قرآن می‌خواند. این صحبت‌ها خیلی در رسانه‌ها بازتاب پیدا کرد. دوست دارم کمی واضح‌تر درباره اعتقادات درونی خودت صحبت کنی.

اسلامی که من یاد گرفتم و خدایی که شناختم، از طریق خودم است و بر اساس شناخت خودم در زندگی و آمریکا است. اسلام هم مثل دین‌های دیگر راهی است به سمت خدا و من با اسلام بهتر می‌توانم این راه را تجربه کنم. همین.

  • این که اسمت محمد است، بالاخره خودش تأثیر داشته. درست است؟

بله، قطعاً همین‌طور است.

  • در مورد اعتقادات پدر هم بگو.

پدرم آگاه بود و همیشه اسم خدا روی زبانش بود و آگاهانه خدا را می‌پرستید.

  •  نکته این‌جا است که وقتی یک خواننده‌ در یک شبکه تلویزیونی در آمریکا می‌آید و از خدا صحبت می‌کند، خیلی فرق دارد با کسی که در ایران است و از خدا می‌گوید. آن خیلی بیشتر به چشم می‌آید و نشان می‌دهد یک اعتقاد بسیار عمیق قلبی وجود دارد.

خدا برای همه است. برای آمریکایی‌ها، برای ایرانی‌ها و همه. دنیا سیاه و سفید نیست که کافرها آن‌طرف باشند و این را فقط خدا می‌داند. همه ما فقط با خوبی و صداقت این راه را برای خدا می‌رویم؛ زندگی را تجربه می‌کنیم و سعی می‌کنیم انسان بهتری باشیم و خوب از این دنیا برویم.

  • هیچ‌وقت به تو گفته بود که چرا اسم تو را محمد گذاشته؟

این اسم را مادرم انتخاب کرد و آن را دوست داشت. آن موقع فرهاد هم آهنگ «محمد» را خوانده بود و مادرم آن را خیلی دوست داشت و اسم من را «محمد» گذاشتند.

  •  یعنی بر اساس ترانه‌ای که فرهاد مهراد خوانده، اسم تو انتخاب شده؟

بله، این ماجرا درانتخاب اسم من تأثیر داشت.

  •  این را در مصاحبه‌های قبلی‌ات هیچ‌جا نگفته بودی و نکته جالبی است. کمی هم درباره ماجراهای خودت و آمدنت به ایران بگو. تو تا به حال سه بار به ایران آمده‌ای و یک عمل جراحی هم در ایران داشتی. نوع روایت این عمل جراحی‌ات و آمد و رفتن‌ات به ایران هم نقل محافل رسانه‌ای بود و چند روایت مختلف درباره آن عنوان می‌شد. اصل ماجرا چه بود؟

من اولین باری که به ایران آمدم، برای کار در دوبی بودم و به خاطر ناراحتی قلبی‌ای که از بچگی داشتم، باید عمل می‌شدم. الان می‌گویم شاید آن مریضی چیز خوبی بود و خیر بود که جریان قلب را فهمیدیم. قلب من بزرگ شده بود، قلب وقتی حجم زیادی کار می‌کند، بزرگ می‌شود و دریچه‌ام در آستانه از بین رفتن بود. چون در بچگی هم آسیب دیده بود. قلبم بزرگ‌تر شده بود. بعد از عمل اولم، دومین عمل هم در ایران انجام شد و پس از استراحت بعد از عمل، من از ایران رفتم.

  • بخشی از سوال من را جواب ندادی. سوالم این بود که در سال‌هایی که حبیب و مادرتان در ایران بودند، نوع رابطه شما و خانواده چگونه بود؟ فقط ارتباط تلفنی بود یا در کشورهای مجاور همدیگر را می‌دیدید؟

چند بار به ایران آمدم و می‌دیدمش، اما ایران ماندن آسان نبود. بعد من تصمیم گرفتم بروم و آمریکا بمانم؛ پاسپورت ایرانی‌ام هم دیگر باطل شده بود. 5 سال بود که پدر و مادرم را ندیده بودم و قرار شد همین یکی دو هفته دیگر همدیگر را در ترکیه ببینیم. من سوغاتی‌هایم را گرفته بودم و آنها هم سوغاتی‌هایشان را گرفته بودند و قرار بود در استانبول همدیگر را ببینیم که این اتفاق افتاد.

یک چیز دیگر دوست دارم بگویم که به اول برمی‌گردد که پرسیدید چگونه این خبر را فهمیدید. وقتی این اتفاق افتاد، انگار یک وزنه‌ای را از روی من برداشتند. یعنی هم‌زمان که داغون شده بودم، انگار یک آرامشی هم برایم آمد. چون «حبیب» می‌دانست که این اتفاق می‌افتد. من هم می‌دانستم که این اتفاق می‌افتد و مادرم هم می‌دانست. شب عید نوروز با پدرم صحبتی داشتیم. الان دقیقاً یادم نیست چرا، ولی صحبت به جایی رفت که بهم گفت فوق فوقش یکی دو سال دیگر هستم؛ بعد خودش هم ناراحت شد که چرا این حرف را به من زد؛ چون من در سکوت فرو رفتم و نمی‌دانم چه جوابی دادم. روز بعدش زنگ زد که عید را تبریک بگوید؛ تا خواست تبریک بگوید، زد زیر گریه و اصلاً نتوانست حرف بزند و فکر کنم یک دقیقه فقط گریه کرد. بعد مادرم تلفن را گرفت و گفت نگران نباش. حال پدرت خوب است و فقط یک‌مقدار هیجان‌زده شده. از آن موقع من یک اضطراب وحشتناکی داشتم که یک اتفاقی می‌خواهد بیفتد و مرگ پدر درون ذهنم بود و صددرصد خدا داشت من را برای این روز آماده می‌کرد. این تجربه‌هایی که آدم در زندگی می‌بیند، مثل شعر است و چیزهایی است که هم تلخ است و هم لطیف؛ نمی‌دانم این جمله‌ای که استفاده می‌کنم، درست درمی‌آید یا نه ولی این‌ها علامت‌های خدا بود که آن روزها به سمت من می‌آمد.

محمد محبیان
محمد محبیان
  •  حتماً دیدن آن عکس پدر در سردخانه برای تو ناراحت‌کننده‌ترین بخش این اتفاق بود. برای آن فردی که این عکس را منتشر کرده، حرفی داری؟

دور از اخلاق و انسانیت بود. اگر چیزی در اسلام حرام باشد، همین است که باید مجازات بشود و دنبالش بروند و خودم هم پیگیری می‌کنم.

  •  خودت هم این عکس را دیده‌ای؟

این را نباید اینجا بگویم چون مادرم ناراحت می‌شود. ولی اولین چیزی که من در اینترنت دیدم، همین عکس بود و این خیلی دردناک است.

  •  در مورد سال‌های ابتدایی خروج‌تان به همراه خانواده از ایران صحبت کنید. فکر می‌کنم سن پایینی داشتی. اصلاً از آن زمان خاطره‌ای داری؟

سه چهار سالم بود که از ایران بیرون آمدیم. اول پدرم بیرون آمد و چند ماه بعدش ما آمدیم و در آنکارا او را دیدیم؛ یک سال ترکیه ماندیم. یک سال ایتالیا ماندیم و آخرش رفتیم آمریکا و تمام تلخی‌ها و شیرینی‌های زندگی را با هم تجربه کردیم و همه سختی‌ها را با هم دیدیم. در ایتالیا من شدیداً مریض شده بودم و چند وقت بیمارستان بستری بودم.

  •  خاطره خاصی از آن روزها در ذهنت هست که بخواهی به آن اشاره کنی؟

چیز خاصی الان یادم نیست.

  •  روزهای خوبی در آنجا داشتید؟ احساس غربت نداشتید؟

چون پدرم همیشه احساس غربت داشت و همیشه دوست داشت در وطن باشد، خب طبیعتاً به من هم منتقل می‌شد؛ ولی همه‌جا زمین خدا است و همه‌جا می‌توانی اوکی باشی ولی پدرم همیشه ایران را دوست داشت؛ به‌خصوص سبزی شمال را.

  • کلاً در این سال‌ها بر حبیب چه گذشت و روال زندگی او چه بود؟ دلتنگی‌هایش، خوشحالی‌هایش و…

منظورتان را نمی‌فهمم.

  • حبیب چه دلتنگی‌هایی در ایران داشت؟ روزهایش را در ایران چگونه می‌گذراند؟ آرزوها و دلخوشی‌هایش چه بود؟

حبیب دو آرزو داشت. اول اینکه در ایران و مخصوصاً در شمال زندگی کند. طبیعت شمال را خیلی دوست داشت و آخرش هم در همین‌جا به خاک رفت. دومین آرزویش هم خواست خدا بود و هیچ‌وقت به آن نرسید و الان در جای خیر و بهتری است.

  • در روز تشییع پیکر حبیب عزیز و خاکسپاری‌اش مسئولین بومی مازندران یک‌سری قول‌هایی داده بودند مبنی بر اینکه مثلاً مقبره‌ای برای حبیب ساخته می‌شود که شأن و شخصیت این هنرمند در آن منطقه حفظ شود.

امیدوارم قول‌هایی که مسئولین دادند، انجام شود که جایگاه و شأن حبیب درست حفظ شود. مثلاً مقبره حبیب و نگهداری‌اش، این‌ها قول‌هایی است که به ما داده‌اند و قرار اصلی این بود که ما حبیب را به تهران بیاوریم ولی نشد و ما به قول‌های مسئولین امیدواریم تا شأن و شخصیت حبیب حفظ شود.

  •  سومین جشن سالانه «موسیقی ما» سال گذشته در تهران و تالار وحدت برگزار شد. حبیب برای اولین‌بار در همه سال‌هایی که در ایران بود، روی استیج تالار وحدت آمد و در یک مراسم رسمی که تقریباً اکثر هنرمندان و ستاره‌های موسیقی کشور در آن حضور داشتند، آمد و حرف‌های جالبی هم زد. به هرحال بابا بعد از مدت‌ها روی استیج بود و فکر می‌کنم حداقل برای تو حس و حال خوبی بوده است. خودت چه حسی داشتی، وقتی بابا را در یک مراسم رسمی دیدی؟

هم جدی بودن و هم شوخ‌طبعی‌اش را روی صحنه دیدید. دیدم که راه دارد باز می‌شود و سایت «موسیقی ما» هم کار قشنگی کرد. بالاخره حس خوبی بود. حرف‌های جالبی هم آن‌جا زد و همه را خنداند؛ مثل آن جمله‌اش که گفت: «من بدون گیتارم فلجم» و… این جمله‌اش در جشن «موسیقی ما» هرگز از یادم نمی‌رود.

  •  گفته می‌شود حبیب سال‌های 82-83 هم یک بار به ایران آمده بوده. این ماجرا تا چه حد درست است؟ اتفاقی که هرگز رسانه‌ای هم نشد و حبیب وقتی از ایران خارج شد، در شبکه‌های آن‌سوی آب در این باره حرف زد. از درکه و چلوکبابی که خورده بود و از آن راننده تاکسی که ازش پرسیده بود چه کسی را دوست داری و گفته بود: «آقا حبیب خودمان را» و آخرش گفته بود که من حبیب هستم. درباره این خاطره حبیب و این موضوع چه‌قدر اطلاعات داری؟ تو و مادرت هم در آن سفر با حبیب بودید یا نه؟

نه، آن زمان حبیب تنهایی به ایران آمده بود. شما سال شمسی‌اش را گفتید و من نمی‌دانم ولی سال میلادی آن نود و خورده‌ای بود. یک بار فقط حبیب آمد و دو سه سال بعدش با هم آمدیم. حدود سال 2000.

  •  پس قبل از اینکه حبیب کلاً به ایران بیاید، دو بار دیگر در آن سال‌ها آمده بود. باز هم همان حال و هوای ایران او را مجاب کرد که برگردد؟

آن موقع فقط آمدیم که فامیل را ببینیم و من ایران را ببینم که این همه سال در موردش شنیده بودم. به عنوان مسافر آمده بودیم و خوش گذشت؛ بیشتر در تبریز ماندیم و پیش فامیل مادرم روزهای خوبی بود.

  •  مردم در مراسم حبیب سنگ تمام گذاشتند و در غیاب مدیران و مسئولین دولتی، حضور پرشور مردم ثابت کرد که حبیب هنرمندی مردمی و محبوب است. حالا که این روزها گذشته، شاید تو تنها کسی باشی که می‌توانی درباره این حضور مردم و ابراز لطف و همدردی‌شان حرف بزنی.

حبیب همیشه شما را دوست داشت. حبیب همیشه برای شما می‌خواند. حبیب صدای شما بود. حبیب فریاد شما بود و هست. حبیب جاودان شد و همیشه ماند. نمی‌دانم چگونه بگویم. می‌دانید؟ فقط دل‌مان تنگ می‌شود؛ همه ما این راه را می‌رویم و همه به سوی آن یکی برمی‌گردیم که از او آمده‌ایم ولی دل‌مان تنگ می‌شود.

  •  هنرمند همیشه با آثارش زنده است و در قلب تاریخ می‌ماند و آثارش نسل به نسل و سینه به سینه منتقل می‌شود. در چنین روزی که نخستین گفت‌وگوی رسمی تو در ایران انجام می‌شود، اگر قرار باشد یکی از آثار حبیب را بخوانی، آن اثر کدام است؟

دوست داشتم چند خط شعر خرچنگ‌های مردابی را بخوانم ولی داستان حبیب با «مرد تنهای شب» شروع شد؛ «من مرد تنهای شبم/ مهر خموشی بر لبم/ تنها و غمگین رفته‌ام. کوله‌بارم را بسته‌ام/ تنهای تنها/ بی‌فکر فردا/ تنها و بی‌فردا منم…»

  • ممنون که وقتت را به ما دادی. حرفی مانده‌؟

حبیب با «مرد تنها» آمد و مرد تنها رفت ولی در دل‌مان تنها نیست…

پیوند کوتاه: https://www.cinemajournal.ir/?p=24835
image_print
برچسب ها: حبیبمحمد محبیان
نوشته قبلی

آیا حوزه هنری تغییر رویه داده؟ ⇔فيلم خیانت‌بار حذف شده از جشنواره، مشکلي براي اکران در سينماهاي حوزه ندارد+عکس

نوشته‌ی بعدی

چرا کیارستمی به پاریس منتقل شد؟

مطالب مرتبط

پاسخ کوبنده رائد فریدزاده به روسای خانه سینما+اعلام برنامه‌ی انتقال جشنواره جهانی فجر به شهرستان

پاسخ کوبنده رائد فریدزاده به روسای خانه سینما+اعلام برنامه‌ی انتقال جشنواره جهانی فجر به شهرستان

13 شهریور 1404

سینماروزان: در حالی که رئوس خانه سینما در بیانیه‌ای متناقض در عین جدایی از کمیته اسکار، خواستار حضور نمایندگان خود...

فرزان دلجو: با «چارلی باستر» به ایران می‌آیم+اظهارنظر درباره‌ی«صبحانه با زرافه‌ها»، «آقازاده» و…

فرزان دلجو: با «چارلی باستر» به ایران می‌آیم+اظهارنظر درباره‌ی«صبحانه با زرافه‌ها»، «آقازاده» و…

9 شهریور 1404

سینماروزان/حامد مظفری: در دهه پنجاه در سینمای ایران ستاره‌ای متولد شد به نام فرزان دلجو محبوب مخاطبان جوان سینما. محمد(فرزان)...

سختی‌های سریال «شکارگاه» به روایت مهدی حسینی‌نیا

سختی‌های سریال «شکارگاه» به روایت مهدی حسینی‌نیا

9 شهریور 1404

سینماروزان: مهدی حسینی‌نیا ـ بازیگر نقش «بهادر» در سریال «شکارگاه» ـ درباره دشواری نزدیک شدن به فضای تاریخی، شیوه مواجهه...

نوشته‌ی بعدی
ابتلای عباس کیارستمی به سرطان؟؟؟

چرا کیارستمی به پاریس منتقل شد؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ویژه ها

روز سینما؟/«هیچی‌ندار» مثل اهالی سینما!
خبر وسط

روز سینما؟/«هیچی‌ندار» مثل اهالی سینما!

21 شهریور 1404

سینماروزان: همواره روز سینما یا ایام جشنواره فیلم فجر که میشود همه از مدیر تا وزیر و وکیل و... درباره...

ادامه مطلب
رهبری درباره فیلم “موسی” چه گفت؟+ویدیو

رهبری درباره فیلم “موسی” چه گفت؟+ویدیو

21 شهریور 1404
مرگ ابی لیتلز؛ خواننده و نوازنده/اولین اِبی موسیقی ایران!

مرگ ابی لیتلز؛ خواننده و نوازنده/اولین اِبی موسیقی ایران!

20 شهریور 1404
مرگ ژاکلین؛ ترانه‌سرایی که پدرش-ویگن- رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!

مرگ ژاکلین؛ ترانه‌سرایی که پدرش-ویگن- رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!

17 شهریور 1404
واکنش تند شهبال شب‌پره به ادعاهای مارتیک و شهرام شب‌پره!

واکنش تند شهبال شب‌پره به ادعاهای مارتیک و شهرام شب‌پره!

17 شهریور 1404
مرگ هوشمند عقیلی؛ خواننده‌ی “فردا تو میایی”/ایرانگرا و مخالف جنگ! 

مرگ هوشمند عقیلی؛ خواننده‌ی “فردا تو میایی”/ایرانگرا و مخالف جنگ! 

15 شهریور 1404
قتل سینما در روز روشن؟!

“پیرپسر” مماس با ۱۶۰میلیارد/”صددام” ۱۳۳میلیارد/”مرد عینکی” ۱۱۰میلیارد/”زن و بچه” ۷۵میلیارد/”ناجورها” در مرز ۱۳میلیارد!/”ناتوردشت” دوروزه ۱/۵میلیاردی شد/افتتاحیه مأیوس‌کننده فیلم مهران مدیری!+آمار کامل فروش

14 شهریور 1404

پربازدیدها

  • مرگ شهرزاد؛ بازیگر زن «قیصر» که کارتن‌خواب شده بود!

    مرگ شهرزاد؛ بازیگر زن «قیصر» که کارتن‌خواب شده بود!

    460 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 184 توئیت 115
  • صدور پروانه «ماجرای نیمه‌شب»مهدویان با مضمونی درباره تخلیه بیمارستانی مجاور یک کانکس افغان!+صدور پروانه برای سازندگان «گشت ارشاد» و «علفزار» و…+صدور پروانه‌ی مادر شهید ژاپنی!

    384 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 154 توئیت 96
  • “پیرپسر” ۱۶۴میلیارد و “صددام” ۱۳۴میلیارد/”مرد عینکی” ۱۲۵میلیارد و “زن و بچه” ۸۱میلیارد/”ناجورها” ۲۲میلیارد/”ناتوردشت” ۵میلیارد+آمار کامل فروش

    366 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 146 توئیت 92
  • حلوا حلوای«سینمای ارگانی» توسط دو مدیر تازه‌کار ارگانی!

    322 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 129 توئیت 81
  • مرگ مهرداد فلاحتگر؛ بازیگر نقش سینوهه‌ی سریال «یوسف» و کاشفِ مصطفی زمانی!

    223 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 89 توئیت 56
  • فرزان دلجو: با «چارلی باستر» به ایران می‌آیم+اظهارنظر درباره‌ی«صبحانه با زرافه‌ها»، «آقازاده» و…

    185 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 74 توئیت 46
  • برگزاری فیلم-کنسرت هری پاتر در هتل اسپیناس

    176 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 70 توئیت 44
  • مرگ ژاکلین؛ ترانه‌سرایی که پدرش-ویگن- رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!

    155 اشتراک ها
    اشتراک گذاری 62 توئیت 39

آخرین مطالب

روز سینما؟/«هیچی‌ندار» مثل اهالی سینما!

ترکیه اولین میزبان خارجی «ایرانم» علیرضا قربانی می‌شود/ آخرین اجرای تابستانی در پایتخت

رهبری درباره فیلم “موسی” چه گفت؟+ویدیو

پخش ۸ هزار دقیقه برنامه رادیویی از اصفهان /رادیو در اصفهان صدای مردم است

“پیرپسر” ۱۶۴میلیارد و “صددام” ۱۳۴میلیارد/”مرد عینکی” ۱۲۵میلیارد و “زن و بچه” ۸۱میلیارد/”ناجورها” ۲۲میلیارد/”ناتوردشت” ۵میلیارد+آمار کامل فروش

نمایش نسخه مرمت‌شده آثار کوتاه «محمدرضا اصلانی»، «کامران شیردل» و… در چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران

شخصیت‌های کارتونی سوره در نمایشگاه نوشت افزار ایرانی/ «یوز» ایرانی روی لوازم التحریر بچه‌ها

مرگ ابی لیتلز؛ خواننده و نوازنده/اولین اِبی موسیقی ایران!

مستند «من جلال آل‌احمد هستم» رونمایی شد

دعوت به شنیدن دنیایی فراتر از شنیده‌های روزمره/گام «لامینور» در موزه موسیقی نواخته می‌شود 

تبلیغات

ویژه ها

روز سینما؟/«هیچی‌ندار» مثل اهالی سینما!
خبر وسط

روز سینما؟/«هیچی‌ندار» مثل اهالی سینما!

21 شهریور 1404

سینماروزان: همواره روز سینما یا ایام جشنواره فیلم فجر که میشود همه از مدیر تا وزیر و وکیل و... درباره...

ادامه مطلب
رهبری درباره فیلم “موسی” چه گفت؟+ویدیو

رهبری درباره فیلم “موسی” چه گفت؟+ویدیو

21 شهریور 1404
مرگ ابی لیتلز؛ خواننده و نوازنده/اولین اِبی موسیقی ایران!

مرگ ابی لیتلز؛ خواننده و نوازنده/اولین اِبی موسیقی ایران!

20 شهریور 1404
مرگ ژاکلین؛ ترانه‌سرایی که پدرش-ویگن- رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!

مرگ ژاکلین؛ ترانه‌سرایی که پدرش-ویگن- رهایش کرد و امام رضا(ع) حاجتش داد!

17 شهریور 1404
واکنش تند شهبال شب‌پره به ادعاهای مارتیک و شهرام شب‌پره!

واکنش تند شهبال شب‌پره به ادعاهای مارتیک و شهرام شب‌پره!

17 شهریور 1404
مرگ هوشمند عقیلی؛ خواننده‌ی “فردا تو میایی”/ایرانگرا و مخالف جنگ! 

مرگ هوشمند عقیلی؛ خواننده‌ی “فردا تو میایی”/ایرانگرا و مخالف جنگ! 

15 شهریور 1404
قتل سینما در روز روشن؟!

“پیرپسر” مماس با ۱۶۰میلیارد/”صددام” ۱۳۳میلیارد/”مرد عینکی” ۱۱۰میلیارد/”زن و بچه” ۷۵میلیارد/”ناجورها” در مرز ۱۳میلیارد!/”ناتوردشت” دوروزه ۱/۵میلیاردی شد/افتتاحیه مأیوس‌کننده فیلم مهران مدیری!+آمار کامل فروش

14 شهریور 1404
سامانه جامع رسانه‌های کشور
  • خانه
  • خبر
  • رک و راست
  • شیروانی داغ
  • گزارش
  • گفتگو
  • گوناگون
  • یادداشت
  • یک سکانس سینمایی

© 2023 ژورنال سینما - تمام حقوق محفوظ است طراحی سایت توسط آنیل طراح

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • خانه
  • خبر
  • رک و راست
  • شیروانی داغ
  • گزارش
  • گفتگو
  • گوناگون
  • یادداشت
  • یک سکانس سینمایی
برای ما ژورنال چیز دیگریست و برای خیلی‌ها، چیز دیگر
ما به منظور دیگری ژورنالیست شدیم و آنها به‌منظور دیگری در این حرفه‌اند...

خوش آمدید!

وارد ناحیه کاربری خود شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم