1

سست، بی‌تعلیق، خنده‌دار و دروغی به نام “ضدّغیرت بودن” که کمکی است به بالا رفتن فروش “فروشنده”!

سینماژورنال/حامد مظفری: آیا اصغر فرهادی می تواند زیربنای تولید یک کمدی بفروش باشد؟

سابقه ای که از او در “دایره زنگی” به خاطر داریم می‌گوید بله!
اما اگر ظرف زمانی که او در آن قرار گرفته را رصد کنیم باید بگوییم، خیر! فرهادی بعد از اسکاری که برای “جدایی…” گرفته محال است جرأت کند اله‌مانهای آشنای سینمای مینی مالیستی تلخ نمایانه خود را رها کرده و یک کمدی مفرح بسازد.
با این حساب “فروشنده” باید یک محصول جدی و البته تنش آلود باشد؟
خیر!
“فروشنده” برای مخاطبی آشنا با سینمای فرهادی، یک فیلم مفرح و البته خنده‌دار است.
منهای سکانسهایی که در کلاس درس و به هنگام روخوانی “گاو” یا در سالن نمایش “گاو” می گذرد و البته ذاتا دارای موقعیت کمیک است، فیلم برای این ساخته نشده که فرح‌بخش(!) یا خنده‌دار باشد اما تلاش بیش از حد فیلمساز برای تصویرسازی موقعیتهای بحرانی چون زیربنای متنی محکم نداشته به جای ایجاد التهاب، می‌خنداند.
این خود یک نتیجه محافظه کاری فیلمسازی است که پیمودن مسیرهای تجربه شده قبلی را به تجربه فضای جدید ترجیح می دهد و می کوشد آدمها و موقعیتهایی را برای روایت انتخاب کند که پیشتر در “جدایی…” و تا حدی “چهارشنبه سوری” با آنها روبرو بودیم.
همین می شود که برای مخاطبی که برای تماشای یک تجربه جدید به سینما آمده جای جای فیلم پر می شود از دیالوگها و نماهایی کاملا جدی که خنده آور هستند.

لبخندهایی که حاصل سست بودن زیربنای درام است

از همان ابتدای فیلم و ریزش نمادگرایانه ساختمان و کمک مرد اول فیلم “عماد” به بیماری محتضر به نام “حسین” که لباسی سبزرنگ به تن دارد(!) تا این دیالوگ عماد که از آرزویش برای لودر انداختن زیر شهر و از نو ساختن آن می گوید و حتی پاسخ بابک که از انجام پیشتر چنین تجربه ای می گوید؛ این لبخند است که بر لب مخاطبان می نشیند.
از نماهای ماکارونی خوران عماد و رعنا بعد از گره اصلی و طعنه های خاله زنک مابآنه همسایه ها و “مرتیکه هرزه” خطاب کردن بابک از سوی عماد تا رفتار پیرمرد متعرض، بازجویی عماد از پیرمرد و حتی رفتار همسر پیرمرد و “عزیز جون” گفتنش این کمدی ناخواسته است که شکل می گیرد.
چرا؟
به یک دلیل مهم و آن هم سست بودن زیربنای درام و به خصوص ابلهانه بودن گره اندازی اصلی و در کنارش تلاش برای حرکت آرام و بر مدار دنیای خاکستری تجربیات موفق پیشین.
به این موقعیتها می خندیم چون گره فیلم با حداقل ظرافت انداخته شده و پیامدهای پس از گره هم بی کمترین آشنایی زدایی و تعلیق پیش می‌رود.
دست فیلمساز را خوانده ایم و می دانیم که نه پرسوناژهای تازه ای دارد و نه حرف تازه و فقط می سازد چون می داند همچنان اعتبار اسکار برایش سرمایه زاست و این گرفتاری در حرکت آونگی است که همه چیز را میان مایه جلوه می دهد.

کارگردانی که بدون تحقیق درباره بیزنس بدنامان، گره افکنی کرده

گره فیلم با تجاوز به یک زن متاهل افکنده می شود. گره کجا افکنده می شود؟ در خانه ای که پیشتر زنی بدنام در آن ساکن بوده!
کسب و کار زن چگونه نمایش داده می شود؟ هر که زنگ در خانه را می زند ایشان در ورودی را باز کرده و در واحد را نیز نیمه باز می گذارد برای تشریف فرمایی مشتری بدون حتی چک کردن تلفنی ماجرا!!!
متجاوز کیست؟ یک پیرمرد نزار که حال بالا آمدن از پله ها را هم ندارد و مدام از وضعیت جسمی نابسامانش می گوید!!!
درامی که زیربنایش حداقل تحقیق و جستجو درباره موقعیت و آدمهای علت یا معلول گره اصلی را ندارد نمی تواند واقع گرایانه جلوه کند و این آسیبی است که “فروشنده” فرهادی را از فرط سست عنصر بودن اسباب گره افکنی به محصولی خنده آور بدل کرده است.

همه نوآوری فرهادی در “فروشنده” ارجاع به ساختار فیلم در فیلم بوده که نمونه های بهترش را مثلا بیضایی در پروژه ناتمام “لبه پرتگاه” ارائه داده بود. فرهادی البته به جای فیلم، نمایش “مرگ فروشنده” را به درام اصلی افزوده؛ اما این افزودن بی دلیل که شاید برای کشیدن پای آرتور میلر به داستان و استفاده ار نام او در کنفرانسهای مطبوعاتی بوده اما بیشتر سبب بالا رفتن زمان فیلم و مطول شدن دوسوم ابتدایی آن شده است.

حتی قدر عطاران هم جسارت ندارید

فرهادی اگر حتی قدر رضا عطاران و “دراکولا”یش به تجربه گرایی اهمیت می داد، حداقل کاری که می کرد قرار دادن آدمهای خاکستری و همواره مرددش در ژانری تازه و با حال و هوایی نو بود.
ساده ترین راه هم بدل کردن “فروشنده” به یک درام معمایی بود به خصوص که خط اصلی یعنی تجاوز به زن در خانه شخصی و تلاش برای یافتن متجاوز، انگ معماسازی و رکب زدن پیاپی به مخاطب بود اما امان از اسکار که دست و پای فیلمساز ما را بسته و محدودش کرده به پیمودن نهایتا یک اپسیلون-همان ساختار فیلم در فیلم-  بیشتر از مسیر پیشین.

گزاره جعلی “ضدغیرت بودن فروشنده”
“فروشنده” منهای عقبه سازنده و دو جایزه اش از کن، به یک دلیل دیگر شوری عمومی را به هنگام آغاز اکران تجربه کرده و آن هم خدمتی است که تندروها به آن کرده اند.
این گزاره برخی رسانه های تندرو که فرهادی فیلمی در مذمت غیرت و تعصب ناموسی ساخته و  طرح این ادعا که مرد “فروشنده”، متجاوز به همسرش را می بخشد کاملا جعلی هستند؛
در جعلی بودن این ادعاها همین بس که مرد داستان نه تنها به بازجویی پر از تحقیر و شکنجه روحی، متعرض به همسرش می پردازد بلکه علاوه بر زندانی کردنش، دقیقا دو بار هم او را تا سرحد مرگ می برد و برمی گرداند که البته در همه این مراحل تقابل فیزیکی هم چاشنی کار است.
پس اتفاقا انتقام ناموسی هم در فیلم وجود دارد و البته نه با چاقوی دسته نقره زنجان، بلکه با محبوس کردن متعرض در واحدی از آپارتمانی فروپاشیده و بازجویی و سپس تحقیر روحی و جسمی تا سرحد مرگ.

خدمت برادران تندرو به فرهادی، الکساندر ماله گی و فاطمه الرمیحی

اینکه برخی تندروها این انتقام را ندیده اند-یا نخواسته اند که ببینند-و فیلم را ضدغیرت و نماد دیاثت خوانده اند، بهترین ضدتبلیغ برای فیلمی میان مایه است چون فیلم را جوری نشان می دهد که نیست و کنجکاوی ایجاد می کند برای تماشای فیلم.
و جالب، سکوت فیلمساز در برابر این اتهام است. او کمترین تلاشی برای رفع اتهام انجام نمی دهد چون بهتر از هر کس می داند فارغ از کارکرد موثر این ضدتبلیغات در داخل، به هنگام حضورهای بعدی در رقابتهای سینمایی آلوده به سیاست نیز نفی دوستان تندرو، به شدت به نفع اثر و شرکای تولید آن است؛ شرکایی که از الکساندر ماله گی فرانسوی گرفته تا فاطمه الرمیحی قطری را دربرمی گیرد.

فروشنده اصغر فرهادی
نمایی از “فروشنده” اصغر فرهادی



توصیه ایمنی شجریان به فرهادی

سینماژورنال: همزمان با آغاز اکران “فروشنده” و در فاصله سه هفته مانده تا تولد محمدرضا شجریان، اصغر فرهادی کارگردان سینمای ایران نامه ای را خطاب به شجریان نوشته و آن را برای انتشار در اختیار “شرق” قرار داده است.

به گزارش سینماژورنال در این نامه که بخش عمده اش شرح جایگاه شجریان در موسیقی ایران است جمله از شجریان خطاب به فرهادی بیشتر از بقیه جلب توجه می کند؛ جمله ای که به یک توصیه ایمنی شبیه است.

شجریان به فرهادی گفته است: آقای فرهادی، شهرت مثل سرعت بالاست. با سرعت پایین از روی دست‌اندازها هم می‌توان گذشت اما در سرعت بالا عبور از روی یک سنگریزه هم می‌تواند حاصلش واژگونی باشد برای همیشه!

متن کامل نامه فرهادی به شجریان را بخوانید:

خاطره ای از کوچه های پاریس

مدتی‌ست برای تحقیق و نگارش فیلم‌نامه “گذشته” در پاریس هستم. روزها بیشتر به یادداشت‌نویسی می‌گذرد و غالبا پیش از غروب می‌روم پیاده‌روی. از کوچه‌های پیچ‌وواپیچ منطقه پنج پاریس می‌گذرم تا به پارکی برسم و یک ساعتی تا قبل از بستن درهای پارک راه بروم.
امروز از ظهر باران باریده و تازه چند دقیقه‌ایست که آسمان باز شده. کوچه‌ها خلوتند و هوا سرد. از کوچه‌ای به کوچه بعدی می‌روم. یکباره صدایی قدم‌هایم را آرام می‌کند. آوازی‌ست با صدای آقای شجریان نازنین. سر بلند می‌کنم. باید از یکی از خانه‌های اطراف باشد. چندقدمی می‌روم اما دلم نمی‌آید دور شوم، برمی‌گردم، به‌دنبال پنجره‌ای که این صدای دلنشین و آشنا را به کوچه می‌رساند نگاهم را روی ساختمان‌ها می‌چرخانم. حدس می‌زنم صدا از پنجره‌ای نیمه‌باز می‌آید در یکی از طبقات بالایی ساختمانی قدیمی. پنجره‌ای که شاید هم‌وطنی آن را گشوده و گوشه‌ای از اتاقش غرق در زمان و مکانی دیگر نشسته و خیره به این آسمان خاکستری خسته از بارش مانده.


«غم زمانه خورم یا فراق یار کشم»
این‌سوی کوچه ایستاده‌ام به شنیدن صدایی که از پنجره می‌آید.  آواز تمام می‌شود و باز سکوت و من به راه می‌افتم اما تصویر هموطن غربت‌نشین در گوشه اتاقش تازه برایم آغازشده و رهایم نمی‌کند.
در حال پیاده‌روی احساس خوبی دارم که در «جدایی نادر از سیمین» نام نازنین آقای شجریان را در یکی از صحنه‌ها آورده‌ام.
یکی، دو سال بعدتر سوار ماشینی به سمت فرودگاه می‌روم تا به ایران بازگردم. راننده هموطن نیست اما صدای استاد در حال پخش است در همه مسیر. می‌پرسم «اهل کجایید؟» می‌گوید «مراکش» می‌پرسم «این موسیقی را که می‌شنوید می‌دانید از چه کشوری‌ست؟»، «ایران». یکی از همکارانش که در جمع راننده‌ها با او رفیق‌تر بوده چندی پیش این آلبوم را به او هدیه کرده.

اگر از آقای شجریان دارید، روشن کنید

گفت معنای شعرها را نمی‌فهمد اما هربار می‌شنود آرام می‌گیرد. همه مسیر تا فرودگاه شاردوگل، شب، سکوت و کویر است. بعدتر این خاطره را برای خودشان هم تعریف می‌کنم. خاطره مرد مراکشی او را به یاد خاطره‌ای دیگر می‌اندازد که دوستانشان نقل کرده بودند. دوستان آقای شجریان رفته بودند به سفری در شمال. در مسیری میان جنگل، پیرمردی خسته، مانده در راه دست بلند کرده تا او را سر راه به روستایش برسانند و آنها هم سوارش می‌کنند. لختی بعد از پیرمرد اجازه می‌گیرند تا موسیقی پخش کنند و پیرمرد می‌گوید «اگر از آقای شجریان دارید، روشن کنید».

دردسرهای شهرت

آن هموطن غربت‌نشین در پاریس، آن راننده مراکشی و این پیرمرد خسته روستایی، سهیم و همراه‌شدن در خلوت دلتنگی آدم‌هایی در گوشه‌وکنار جهان چیزی‌ست بسیار بالاتر از شهرت و حتی بالاتر از محبوبیت. این را به خودشان گفتم.

گفتند: «آقای فرهادی، شهرت مثل سرعت بالاست. با سرعت پایین از روی دست‌اندازها هم می‌توان گذشت اما در سرعت بالا عبور از روی یک سنگریزه هم می‌تواند حاصلش واژگونی باشد برای همیشه». و این جمله‌ایست پرمسئولیت که از او به یادگار دارم. این روزها دلتنگ او هستم. دلتنگ نگاه آرام و مهربانشان؛ خیلی‌ها دلتنگ اویند. یک سرزمین دلتنگ اویند. چشم‌به‌راه آمدنتانیم، تندرست و برقرار




مدیر هنری کن درباره فیلم فرهادی دقیقا چه گفت؟

سینماژورنال: عدم حضور نام “فروشنده” تازه ترین فیلم اصغر فرهادی در میان آثار بخشهای اصلی جشنواره 69 کن سبب ساز آن شد که روابط عمومی این فیلم در خبری که برای رسانه ها ارسال کرده به نقل از مدیر هنری این جشنواره از عدم دیده شدن این فیلم توسط برگزارکنندگان خبر دهد.

به گزارش سینماژورنال البته که روابط عمومی “فروشنده” باز هم به نقل از مدیر هنری کن این را هم گفته که این فیلم ظرف روزهای آینده دیده خواهد شد.

سینماژورنال برای آن که جزییات صحبتهای فراموکس را منتشر کند به سراغ سایت “ورایتی” رفت و البته آخرین گفتگویی از تیری فراموکس که در این نشریه منتشر شده را نیز پیدا کرد.

در این گفتگو که تاریخ انتشار آن 14 آوریل(26 فروردین) است تیری فراموکس در ابتدا از این گفته که یک فیلم را به بخش “نگاه نو” اضافه ‌می‌کند و احتمال دارد یک یا 2 فیلم را به بخش رقابتی اصلی اضافه کند.

چندین پاراگراف بعدتر و در نیمه پایانی گفتگو است که فراموکس درباره فیلم اصغر فرهادی بدون ذکر نام این فیلم گفته است: امیدواریم که بتوانیم این فیلم را ببینیم. ما هنوز این فیلم را ندیده ایم. اما جشنواره ما جشنواره ای وابسته به جغرافیای خاصی نیست، اگر فیلمی خوب نباشد در جشنواره نیست. ما سعی می کنیم بهترین برنامه را بچینیم فارغ از اینکه فیلم را زنان، مردان، سیاهپوستان، کره‌ای‌ها یا دیگر مردمان ساخته باشند.

اگر علاقه دارید متن کامل گفتگوی تیری فراموکس درباره انتخابهای جشنواره امسال کن را بخوانید اینجا را کلیک کنید.

فروشنده اصغر فرهادی
شهاب حسینی و ترانه علیدوستی در نمایی از “فروشنده” اصغر فرهادی




آیا این یک پیشرفت است؟⇐۴ سال بعد از اولین اسکار، امسال تنها امیدمان در اسکار به فیلمی است که دو سال قبل از “جدایی…” تولید شده بود!!!

سینماژورنال: منتقدان نشریه‌ ورایتی پیش از اعلام نامزدهای نهایی جایزه‌ اسکار، پیش‌بینی خود را درباره نامزدهای نهایی در برخی از رشته‌ها اعلام کردند.

به گزارش سینماژورنال در فاصله یک هفته تا اعلام نامزدهای نهایی هشتادوهشتمین دوره جوایز اسکار، «جاستین چنگ»، از منتقدان ارشد نشریه سینمایی ورایتی، پیش بینی خود را از نامزدهای نهایی جوایز اسکار منتشر کرد که نام فیلم «درباره الی» ساخته اصغر فرهادی در میان نامزدهای بهترین فیلم‌نامه غير اقتباسي دیده می‌شود.

“درباره الی” نامزد بهترین فیلمنامه اسکار؟

از آنجا که «درباره الی» در سال ٢٠١٥ برای اولین‌بار در سینماهای آمریکا به‌صورت عمومی روی پرده رفت، شانس حضور در جوایز اسکار ٢٠١٦ را دارد.

جالب است چهار سال بعد از “جدایی…” که سینمای ایران را به اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان رساند آن قدر سینمای ایران در حضورهای خارجی خود ضعیف عمل کرده که باید امیدوار باشیم به فیلمی که فرهادی قبل از “جدایی…” ساخته بلکه این فیلم بتواند مجددا نام ایران را در فهرست نامزدهای اسکار قرار دهد!

فهرست زیر پیش‌بینی «جاستین چنگ» درباره نامزدهای نهایی اسکار امسال است:

بهترین فیلم: «آدمکش»، «بروکلین»، «کارول»، «دختربچگی»، «پشت و رو»، «چهره سکوت»، «مدمکس، جاده خشم»، «فونیکس»، «افشاگر»، «قبیله».

بهترین کارگردان: تاد هینز برای «کارول»، هو شیائوشن برای «آدمکش»، جورج میلر برای «مدمکس، جاده خشم»، سلین سیاما برای «دختربچگی»، میروسلاو اسلابوشپیتسکی برای «قبیله».

بهترین بازیگر نقش اول مرد: جیسون بیتمن «هدیه»، مایکل فاسبندر «استیو جابز»، مایکل بی. جردن «کرید»، بن مندلسون «mississipi Grind»، گیزا روریگ «پسر شائول».

بهترین بازیگر نقش اول زن: نینا هاس «فونیکس»، شو کی «آدمکش»، شارلوت رمپلینگ «٤٥ سال»، سیرشا رونان «بروکلین»، شارلیز ترون «مدمکس، جاده خشم».

بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: اموری کوئن «بروکلین»، اسکار آیزاک «اکس ماکینا»، لیو شرایبر «افشاگر»، جیسون سیگل «پایان تور»، بن ویرن «وقفه‌ ذهن».

بهترین بازیگر نقش مکمل زن: رز برن «جاسوس»، جنیفر جیسون‌لی «هشت منفور»، سینتیا نیکسون «جیمز وایت»، کریستین استوارت «ابرهای سیلس ماریا»، میا تایلور «نارنگی».

بهترین فیلم‌نامه غیراقتباسی: اصغر فرهادی «درباره الی»، الکس گارلند «اکس ماکینا»، پیت داکتر، مگ لوفاو و جاش کولی «پشت و رو»، نوح باومبچ و گرتا گرویگ «میسترس آمریکا»، جاش سینگر و تام مک‌کارتی «افشاگر».

بهترین فیلم‌نامه اقتباسی: نیک هورنبی «بروکلین»، فیلیس نگی «کارول»، اسپایک لی و کوین ویلموت «شیراک»، دونالد مارگولیس «پایان تور»، آرون سورکین «استیو جابز».

بهترین فیلم‌برداری: مارک‌لی پینگ‌بینگ «آدمکش»، اد لاچمن «کارول»، دن لاستسن «قله‌ای به رنگ خون»، جان سیل «مدمکس، جاده خشم»، شان بیکر و رادیوم چونگ «نارنگی».


هشتادوهشتمین دوره جوایز سینمایی اسکار، ١٤ فوریه ٢٠١٦ نامزدهای نهایی شاخه‌های گوناگون را معرفی خواهد کرد و مراسم پایانی اعطای جوایز نیز ٢٨ فوریه (٩ اسفند) در سالن دالبی تئاتر لس‌آنجلس برگزار می‌شود.