1

یک منتقد سینما با طعنه به برافروختگی منیژه حکمت⇐وقتی می‌بیند فیلمش محکم نیست از حاشیه استفاده می‌کند

سینماروزان: منتقد سینمای ایران که هر شب در برنامه «سینما دو» به نقد فیلمهای اکران شده در سینمای رسانه می پردازد، انتقادات جدی را به فیلم «جاده قدیم» ساخته منیژه حکمت وارد کرد.

به گزارش سینماروزان نیما حسنی نسب با حضور در برنامه «سینما دو» درباره فیلم «جاده قدیم» و حواشی آن اظهار کرد: من دلیل برافروختگی منیژه حکمت را نفهمیدم، حواشی پشت صحنه اش هنوز به ما نرسیده و این همه برافروختگی در روز اول عجیب بود! اگر دارد اتفاقاتی می افتد هنوز معلوم نشده است! شاید ایشان دارد پیش بینی می کند یا گربه را دم حجله می کشد. فکر میکنم نباید به این زودی از حضور در یک ‌میهمانی پشیمان شد.

وی درباره سیاه پوشیدن عوامل فیلم گفت: چون قصه مضمون تجاوز داشت فکر می کردم این موضوع به خاطر ماجرای تجاوز در هالیوود است اما گفتند ما عزادار سینمای ایران هستیم.

این منتقد تصریح کرد: احساس میکنم وقتی فیلمسازی می بیند فیلمش آنقدر قدر و محکم نیست ، از حاشیه استفاده می کند. یا چوب زیر بغلش می دهند و  واکر دستش می دهند تا راه بیفتد!

حسنی‌نسب تاکید کرد: شباهت عجیب و غریب «جاده قدیم» با فیلم «فروشنده» خیلی عجیب بود. من آن فیلم را دوست ندارم و فیلم محبوبم در کارنامه فرهادی نیست اما تمام این روند در فیلم «فروشنده» تجربه شده بود و «جاده قدیم» یک فیلم پر از کاشت، با اندکی داشت و بدون برداشت بود!

وی یادآور شد: بعضی فیلم‌های سینمای ایران شبیه پایلوت های سریال ها هستند؛ وقتی سفره ای انداخته و شخصیت های متعددی معرفی می شوند تا به مرور در 10 تا 12 قسمتی که فرصت هست به این شخصیت ها پرداخته شود! اما وقتی فیلم تمام می شود ما با 10، 15 کاراکتر تنها می مانیم که هر کدام یک نکته ای دارند. اگر قرار بود این فیلم ماجرای تعرض به یک زن و مشکلات بعد از آن باشد، مثلا تاثیرش بر خانواده را ببینیم، این اتفاق نمی افتد و «جاده قدیم» در نهایت ورسیون دیگری از «فروشنده» است. ضمن اینکه باگهایی در مسیر روایت دارد که چون قصه را لو می دهد نمی گوییم. موقعیت های این فیلم چرایی دارد و درجهان درام غلط است و اشکالات پایه ای دارد.

این منتقد تاکید کرد: یک سری فیلم ها هستند که در نهایت می پرسیم “ که چی ؟”. اگر قرار بود حرفی زده شود، ما دوسال پیش این اثر را دیدیم و تا سطح جهان هم رفت اما اینکه همان اثر دوباره بازنویسی شود و اشکالات آن را هم به همراه داشته باشد، ضرورتی ندارد. شاید «جاده قدیم» در نبود فیلمی به اسم «فروشنده» می توانست جلوه کند اما حتی این بخش هم زیر شعاع ساخته فرهادی رفته و چیزی برای به یاد ماندن و تاثیرگذاری ندارد.




درگیری تند و تیز روی آنتن زنده⇐کارمند “هنروتجربه” خطاب به یک روزنامه نگار: ایشان را به جایی می برم که جواب پس دهند!

سینماروزان: کاملا قابل پیش بینی بود حضور روزنامه نگاری به نام نیما حسنی نسب که در همه این سالها کوشیده به نوبه خود تمامیت خواهی حلقه ای معدود در انجمن منتقدان را نقد کند در برنامه ای زنده به نام “شهرفرنگ” آن هم در برابر کیوان کثیریان که مدام با این شبهه مواجه شده که در سالهای اخیر به واسطه حضور در همان حلقه تا روابط عمومی گری و کارمندی در محافلی وابسته به بودجه های عمومی و از جمله “هنروتجربه” پیش رفته، سبب ساز ردوبدل شدن حرفهای تند و تیزی شود.

به گزارش سینماروزان این حرفهای تند و تیز زودتر از حد تصور عصبانیت کثیریان را موجب شد و کار تا آنجا پیش رفت که وی با لحنی تهدیدآمیز خطاب به حسنی نسب گفت: شما را به جایی می برم که مجبور باشید جواب پس دهد!!!

چرایی تند و تیزی بحث و کشیدن کار به تهدید مستقیم، ادبیات صریحی بود که حسنی نسب در انتقاد از صنفی موسوم به منتقدان و سرازیری امتیازات این صنف به جیب عده ای معدود به کار برد.

نیما حسنی نسب در این برنامه با اشاراتی صریح در تبیین آنچه نقد نیست گفت: نقد مقاطعه کاری، کارگزاری، کارچاق کنی و کنترات کردن نشست و کنترات کردن فرهنگسرا نیست.
وی ادامه داد: نمی شود شما یک دهه به واسطه نقدهایی که 15 سال قبل نوشتی عایدی داشته باشی و رانتهایی مشخص نصیب خود کنی.

این اظهارات صریح با واکنش صریح کثیریان مواجه شد که به حسنی نسب بگوید اگر مدرکی دال بر رانتخواری وی دارد منتشر کند و حسنی هم در پاسخ گفت: رانتخواری که مدرکی از خود به جای بگذارد، منگلی بیش نیست!
حسنی نسب ادامه داد: افزایش حجم فعالیتهای غیرعادی برخی افراد در در دوران خاص بدون داشتن توانایی ویژه مصداق کامل رانت است. این خوب نیست که در نشست جشنواره عربده بکشیم و جلوی خانه سینما ادا دربیاوریم بعد به دنبال نفع خواهی باشیم.

کثیریان در واکنش به حسنی نسب از فیلمسازی گفت که ادعا کرده یک منتقد برایش شماره کارت فرستاده تا از فیلمش تمجید کند و حسنی در پاسخ وی گفت: از این آقای فیلمساز عاجزانه خواهش میکنم نام منتقد موردنظر را منتشر کنند و اگر اعلام نکنند ادعایشان شبهه برانگیز است.
وی ادامه داد: نقد خریدن کار احمقانه ایست چون برای مخاطب روزگار ما خود فیلم است که اهمیت دارد و نه این نقدها.

حسنی نسب با تاکید بر اینکه برخی مشکلات حیطه نقد ناشی از انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینماست اظهار داشت: یک چیر موهوم داریم به عنوان انجمن منتقدان که از خبرنگار تا عکاس و نویسنده و ویزیتور و آگهی بگیر و… در آن عضوند. ریشه مشکل هم در اساسنامه انجمن است که می شد اشکالات آن رفع شود که نشد.
حسنی افزود: البته عدم اصلاح اساسنامه هم دلیل دارد و اساسنامه را اصلاح نکردند چون در صورت اصلاح و حذف افراد بی ربط دیگر کمیت عددی حاضر در انجمن وجود نداشت که بشود به واسطه آن برای عده ای محدود امتیاز گرفت.
این روزنامه نگار که چندین سال مدیریت سایت “سینمای ما” را برعهده داشت ادامه داد: انجمن مذکور هرچند برای خیلیها آب نداشت اما برای اندکی نان بسیاری داشت و اصلا وظیفه ماست که مشکلات انجمن را گوشزد کنیم.
وی با خطاب مستقیم به کثیریان گفت: وقتی انجمن را درگیر حکم شلاق دادن کردید که بعد امتیازش را بگیرید معلوم است که با انتقاد مواجه می شوید. وقتی برای فیلمسازیخاص یقه جر می دهید و بعد می شوید روابط عمومی جشنواره ای که این فیلمساز، دبیرش است معلوم است که با گلایه مواجه شوید.
حسنی نسب تاکید کرد: بیایید و یک نقد مربوط به هیات رییسه سالهای اخیر انجمن که مربوط به ده سال گذشته است را نشان دهید تا بفهمیم ماجرا چیست!




روی آنتن زنده اتفاق افتاد⇐انتقاد توأمان از دبیران خبرگزاری‌هایی که به روابط‌عمومی‌گری می‌پردازند و انجمن منتقدانی که روسایش امتیازات مختلف کسب می‌کنند ولی سهم اعضایش فقط یک آگهی ترحیم است!

سینماژورنال: رسانه ملی کمتر پیش آمده میانه مثبتی با ژورنالیسم سینمایی داشته باشد و گهگاه و در برنامه هایی که به بررسی این نوع ژورنالیسم پرداخته اند هم بیشتر این زیر سوال بردن کلیت ژورنالیسم است که در کانون توجه قرار گرفته است.

به گزارش سینماژورنال در یکی از تازه ترین برنامه های “شهر فرنگ” که از شبکه خبر روی آنتن می رود نیز با تمرکز بر سوژه “ژورنالیسم سینمایی از اطلاع رسانی تا شایعه پراکنی”، بیشتر زیر سوال بردن این مقوله بود که به چشم آمد.

جالب اینجا بود یکی از مهمانان این برنامه که به عنوان روزنامه نگار و منتقد معرفی شد کمترین سابقه روزنامه نگاری را داشته و  مجلات ارگانی که مدیریت آنها را برعهده داشته نیز خروجی چندانی در میان مخاطبان نداشته‌اند اما ایشان به عنوان یک تئورییسن در باب ژورنالیسم تئوری‌های کلی صادر می‌کرد (!) بدون اینکه بتواند به صورت مصداقی درباب گفته‌های خود تحلیل ارائه کند.

با این حال نیما حسنی نسب دیگر مهمان حاضر در برنامه در کنار مرور برخی از مشکلات ژورنالیسم سینمایی، سعی کرد به آسیب شناسی درباره کرنش بی دلیل برخی خبرنگاران در برابر اهالی سینما و البته بی تفاوتی انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما نسبت به وضعیت اعضاء بپردازد.

تولید محتوا نیاز دارد به قریحه و دانش و اغلب آنها که وارد این کار می شوند فاقد این عناصر هستند

حسنی نسب ضمن طرح انتقادهایی قابل تأمل به برخی از خبرنگارانی که به کارمندان سینماگران بدل شده اند گفت: پول زیادی در حیطه ژورنال وجود ندارد و همین می‌‎شود که خبرنگار می زند به جاده خاکی روابط عمومی گری! تولید محتوا نیاز دارد به قریحه و دانش و اغلب آنها که وارد این کار می شوند فاقد این عناصر هستند در نتیجه به کرنش دربرابر سینماگران می پردازند بلکه روابط عمومی یک پروژه را به دست بگیرند. نتیجه اینکه اهالی سینما هم مدام منت می گذارند بر سر این گروه.

حسنی نسب با اشاره به خاطرات خودش از روزنامه نگاری ادامه داد: حین دو دهه فعالیت در این حیطه بارها مواجه شدم با بازیگران و کارگردانانی که وقتی برای مصاحبه با آنها حاضر می شدم به گلایه از این می پرداختند که بسیاری از خبرنگاران مصاحبه را بهانه ای می کنند که با یک طبق فیلمنامه یا تستهای بازیگری شان نزد آنها آمده و تلاشی کنند برای ورود به سینما؛ همین است که ارزش خبرنگار را پایین می‌آورد.

امان از دبیران سرویسی که روابط عمومی‌چی شده اند

این منتقد با بیانی صریحتر خاطرنشان ساخت: وقتی دبیر سرویسهای خبرگزاریهای مهم این کشور تبدیل می شوند به روابط عمومی فیلمها طبیعی است که واقعیت انتقال خبر مخدوش می شود. جالب است که این دوستان علیرغم روابط عمومی گری اما خبرگزاری را هم رها نمی‌کنند! چرا؟ چون فی‌نفسه توانایی روزنامه نگاری چندانی ندارند و هویت شان گره خورده با هویت آن خبرگزاری خاص.

نیما حسنی نسب با تأکید بر اینکه برخلاف آنچه گفته می شود ژورنالیسم زرد فقط در رسانه های سینمایی نیست و تلویزیون را دربرگرفته بیان داشت: همین چند وقت پیش هم بر روی آنتن زنده همین تلویزیون خودمان دیدیم که یک خبر جعلی درباره فوت فلان مجری نقل شد.

میزان رانت برخی اعضای انجمن بی سابقه است اما خروجی برای اعضاء…

حسنی نسب با انتقاد از کم کاری صنفی موسوم به انجمن منتقدان خانه سینما گفت: ما بازه گشادی داریم از خبرنویس و حروفچین تا روزنامه نگار و منتقد باسابقه که همه آمده اند در کشکولی به نام انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما جمع شده اند. اما به راستی کدام انجمن منتقدان؟ انجمنی که از آگهی بگیر تا حروفچین و مصحح به عضویت آن درآمده اند چگونه می خواهد اسباب ارتقای روزنامه نگاری سینمایی را فراهم کند.

این منتقد ادامه داد: همین روند بوده که باعث شده این انجمن غیر از رانت برای هیأت رییسه و یک کارت جشنواره برای اعضا که آن هم گرویی پرداخت حق عضویت است خروجی دیگری نداشته باشد. میزان رانت و اعتباراتی که برخی از اعضای این هیأت رییسه به محض ورود به آن گرفته اند از امتیاز مجله و سایت و آموزشگاه سینمایی گرفته تا روابط عمومی جشنواره ها و سفرهای خارجی، بی‌سابقه است. اما کارکرد انجمن برای اعضایش چیست؟ اینکه اگر یکی از اقوام اعضاء بمیرد یک آگهی ترحیم می دهند.




گزارش یک ناظر از انتخابات انجمنی موسوم به “منتقدان خانه‌سینما”⇐از عشوه‌های انتخاباتی یک کاندیدای عشق ریاست تا برخورد خشن با یکی از منتقدان صادق

سینماژورنال: مشکلات و ایرادهای موجود در سیستم مدیریتی انجمنی موسوم به انجمن منتقدان خانه سینما سبب ساز آن شده است که هرازگاه برخی از چهره‌های مستقل عرصه نقد با نگارش مطالبی به آسیب‌شناسی عملکرد آن بپردازند.

به گزارش سینماژورنال حدودا یک ماه قبل بود که نیما حسنی نسب روزنامه‌نگار سینمایی با نگارش یادداشتی برخی از آسیبهای گریبانگیر این صنف را بیان کرد(اینجا را بخوانید) و سه هفته قبل نیز امیر فرض‌اللهی بازرس علی‌البدل پیشین انجمن برخی از سوءاستفاده‌های صورت گرفته در انجمن را رسانه‌ای نمود.(اینجا را بخوانید)

در تازه‌ترین مورد فریده ذاکری که بیشتر از یک دهه‌ای می‌شود عضو انجمن منتقدان خانه سینما است، در گزارشی به مرور برخی از اتفاقاتی پرداخته که در انتخابات اخیر انجمن منتقدان خانه سینما رخ داده است.

متن کامل گزارش فریده ذاکری را در ادامه می خوانید:

برای بیان انتقادات در انتخابات شرکت کردم اما…

در سالهای اخیر شاهد بوده‌ام  اغلب دوستان رسانه ای عضو انجمن منتقدان خانه سینما به خاطر عدم روشنگری و پاسخگویی به ابهامات پیرامون عملکرد شورای مرکزی انجمن، عطای انجمن را به لقایش بخشیده و در هیچ کدام از مراسم و برنامه های انجمن شرکت نمی‌کنند و احتمالا به خاطر دریافت کارت شرکت در جشنواره فجر است(!) که همچنان عضو انجمن بودن را یدک میکشند با این حال برای آن که بتوانم به عنوان یکی از اعضای این انجمن لااقل انتقاداتی که به سیستم مدیریتی آن دارم را بیان کنم در جلسه انتخابات اعضای شورای مرکزی انجمن که چند شب پیش برگزارشد شرکت کردم.

اما زهی خیال باطل چراکه خیلی زود فهمیدم مثل همه این سالها، امسال هم بنا نیست فضایی برای نقد درون انجمنی فراهم باشد و کسی تاب شنیدن انتقادات را ندارد… از آن طرف روند برگزاری انتخابات هم به بی‌برنامه‌ترین شکل ممکن پیش رفت و شرایطی پدید آمد که باز هم آنها که سالهاست این انجمنِ تحت قیمومیت خانه سینما را مدیریت می کنند باز هم بر کرسی های خویش تکیه زنند.

هیچ گزارش درستی از عملکرد سالانه انجمن ارائه نشد

ضعف در مدیریت و برنامه‌ریزی که پاشنه آشیل همیشگی انجمن بوده در این انتخابات هم به چشم می خورد؛ شروع برنامه با یک ساعت تأخیر همراه بود و به دنبال آن نیز حدودا 4 ساعت وقت تلف کردن را شاهد بودیم بدون آن که حتی گزارش درستی از عملکرد سالانه انجمن توسط منشی، خزانه دار و بازرسین ارائه شود.

اتلاف وقت همراه با عشوه‌های او که انجمن را ملک پدری خویش می داند

در جریان برگزاری انتخابات هم همه چیز با بی سلیقگی و کم تجربگی تمام پیش رفت. بهترین راه این بود علاقمندان کاندیداتوری برای شورای مرکزی، پیشتر اعلام حضور می‌کردند و البته سوابق دقیق آنها به همراه سودی که می‌توانند برای صنف داشته باشند نیز از طریق رسانه‌ها در اختیار اعضاء قرار می گرفت تا در روز رأی گیری فقط اظهارنظر این کاندیداها و در نهایت رأی گیری آنها را شاهد باشیم با این حال کلی اتلاف وقت و هیاهو فقط بر سر اعلام نام کاندیداها صورت گرفت و البته در این میان ناز کردن و عشوه آمدن یکی از آنها که سالهاست به حضور در هیأت رییسه انجمن چنان ملک پدری می نگرد هم بیش از پیش موقعیتی ابزورد را پدید آورده بود!

بر سر هوادارانشان منت گذاشتند و قبول کردند باز هم کاندیدا شوند

این عضو عاشق ریاست که در ماههای اخیر با انتقادات فراوانی به واسطه سیاستهای تمامیت خواهانه خود در انجمن روبرو بوده است در ابتدا از این گفت که علاقه‌ای به کاندیداتوری ندارد و چون خسته است دیگر نمی خواهد وارد هیـأت رییسه شود اما دوستان ایشان که گویا قبلا توجیه شده بودند(!) تا ایشان دم از خستگی زد بی‌توجه به “نمیخوام نمیخوام”های نامبرده، با تشویقهای مکررشان که فضای انتخابات انجمن را شبیه فضای حاکم بر استادیوم آزادی کرده بود، از ایشان خواستند بر سر آنها منت گذاشته و قبول فرمایند  که باز هم کاندیدا شوند و بازهم چون تشبیه نیما حسنی‌نسب ایشان و دوروبریهایشان، مسافران شیشه‌ای شهر فرنگ باشند و سایرین اهل طاعونی قبیله‌های مشرقی‌…

البته که نتیجه نهایی انتخابات هم کاملا منطبق با علاقمندی این عضو عاشق ریاست پیش رفت چون تقریبا تمام رفقای ایشان در انجمن باز هم وارد هیأت رییسه شدند.

روسایی که تاب شنیدن یک نقد محترمانه را هم ندارند

آن شب با دیدن برخوردهای هیأت رییسه با یکی دو تن از منتقدین که شهامت اعتراض داشتند سکوت کردم! برایم عجیب بود که هیأت رییسه این انجمن که همه موجودیت و امتیازات مادی و غیرمادی خود را از طریق واژه‌ای به نام “نقد” به دست آورده خودش از شنیدن حتی ساده ترین نقدها هم رگ گردنش متورم می شود.

یک نمونه اش زمانی بود که یک عضو انجمن پشت میکروفون قرار گرفت و شروع به نقد عملکرد رییس انجمن نمود؛ روسا چنان در برابر این عضو کاملا مستقل و اتفاقا دارای سوابق مناسب نویسندگی واکنش نشان دادند که نگو و عجیب اینکه به سرعت دستور حذف حرفهای ایشان را از صورت جلسه دادند و به دنبال آن نیز به هیچ‌کس اجازه اعتراض داده نشد!!!

پیشکسوتان نقد قید کاندیداتوری را زدند و بجایش کارگردانان شکست خورده کاندیدا شدند

شاید همین رفتارها بود که باعث شد یکی دو نفر از پیشکسوتان عرصه نقد سینمایی که قصد کاندیداتوری را داشتند خیلی راحت قید این کار را زدند و در عوض کارگردانانی شکست‌خورده که در کانون کارگردانان مجالی برای ظهور نمی‌یابند کاندیدای حضور در هیأت رییسه انجمن منتقدان خانه سینما شدند!!!

آن شب متأسف شدم از اینکه  عضو انجمنی هستم که روسایش برخلاف نامش جز تعریف و تمجید از عملکرد خود را برنمی‌تابند اما در اینجا به صراحت می گویم مشکل نه فقط از آن منفعت طلبان و کاسبکاران که از بدنه صنفی است که در برابر این رفتارها واکنش نشان نمی‌دهد!

چگونه است منتقدی که بناست با نقدش سینما را اصلاح کند حتی جرأت ندارد نقدی صریح و بی پرده را درباره آفات صنفی که عضوش است بیان کند؟




بیانیه آتشین یک منتقد علیه انجمنی موسوم به “انجمن منتقدان”⇐سفر ینگه دنیا و جشنواره کن و ونیز و برلین مال آنها، کارت جشنواره فجر و وارش و روستا و مقاومت مال بقیه…

سینماژورنال: در میان صنفهای مختلفی که در خانه سینما و در سایه هیأت مدیره مرکزی آن شکل گرفته اند صنفی هم وجود دارد به نام انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی.

به گزارش سینماژورنال این صنف در سالهای اخیر به واسطه خودکامگی برخی از اعضای هیأت رییسه اش در استفاده از عنوان حقوقی انجمن برای تحقق مقاصد شخصی مدام در معرض انتقاد بوده است.

این انتقادات به جایی رسید که سال قبل طهماسب صلح جو یکی از اعضای هیأت رییسه از حضور در این انجمن انصراف داد.

البته که این استعفا هم به جای آن که به تغییر مشی مستبدانه هیأت رییسه منجر شود عاملی شد برای یکدستی بیشتر و البته امتداد برنامه های تمامیت خواهانه ای که از کنترات کردن جلسات نقد و بررسی جشنواره فجر تا انعقاد قرارداد نگارش نقد برای جشنواره سینماحقیقت را به دنبال داشت.

در آستانه تازه ترین جشن این انجمن نیما حسنی نسب روزنامه نگار و منتقد حوزه سینما که در سالهایی نه چندان دور سایت “سینمای ما” را مدیریت می کرد با نگارش یادداشتی آتشین بخشی از گرفت و گیرهای این انجمن را مرور کرده است

سینماژورنال متن کامل این یادداشت که با عنوان “هر چی که دارم مال تو” در روزنامه “صبا” منتشر شده است را ارائه می‌دهد:

صحبت از یک تشکل صنفی است یا یک جمع دورهمی؟

وقتی از «انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی» حرف می‌زنیم، داریم از چه حرف می‌زنیم؟ از یک نهاد صنفی واقعی، مستقل و معتبر با اعضای جدی، فعال و معتبر یا یک تشکل نصفه‌نیمه زیرمجموعه خانه سینما و متشکل از انواع و اقسام نیروهای مطبوعاتی که براساس یک اساسنامه غلط و ناکارآمد و غیر کارشناسی بنا شده و بر همین اساس هم عضو می‌گیرد و مجمع عمومی می‌گذارد و کج‌دار و مریز به کارش ادامه می‌دهد؟

آیا صحبت از تعریف درست و اصولیِ یک تشکل صنفی با ساختار و الگوهای سندیکایی است یا یک جمعِ دورهمی که محلی برای رانت‌خواهی (و خواری!) عده معدودی‌ است که در شرایطی نه چندان مطمئن و قابل استناد بر مسند مدیریت و ریاست و دبیری و الخ آن تکیه زده‌اند تا عِرض خود ببرند و زحمت دیگران بدارند؟! جایگاه و موقعیت اعضای این صنف با سایر فعالانی که به هر دلیل عضو صنف نیستند چه تفاوتی دارد؟ اصلا چرا اغلب چهره‌های معتبر، باسابقه و کارآمد این رشته تمایلی به عضویت و فعالیت در انجمن خودشان ندارند و اگر هم عضو هستند، جنبه تشریفاتی و تعارفی و افتخاری دارد؟
چرا اعضای شورای مرکزی صنف هیچ کدام سابقه روشن و کارنامه قابل اعتنایی ندارند؟
جمله بامزه‌ «من عضویت گروهی را که مرا به عضویت خودش بپذیرد قبول نمی‌کنم» که به وودی آلن و گروچو مارکس نسبت می‌دهند، در شرایط فعلی خیلی برای طفره ‌رفتن از پاسخ به کسانی که درباره عضویت در انجمن منتقدان سوال می‌کنند، مناسب به نظر می‌رسد!
ظاهرا این روزها اگر قرار باشد جواب درست و جامعی به این پرسش بدهیم، باید صریح و شفاف باشیم و پیِ خیلی اتهامات و انگ‌ها و تخریب‌ها را به تن بمالیم. مثلا اول از همه سوال کنیم که چرا اعضای شورای مرکزی صنف در حال حاضر (صرف نظر از تهماسب صلح‌جو که به همین دلایل احتمالی استعفا داد و جواد طوسی که معلوم نیست چرا هنوز استعفا نداده) هیچ‌کدام سابقه روشن و اعتبارِ قابل استناد و کارنامه قابل اعتنایی در حوزه نقد و تحلیل فیلم و ادبیات سینمایی ندارند؟ اگر ترکیب همین شورای مرکزی فعلی را به‌عنوان یک جامعه آماری در نظر بگیریم، نشان‌دهنده تنوع و تکثر عجیبِ این جمعِ بی‌قاعده و چینش نابجای اعضای انجمن خواهد بود. حرفم نه ربطی به سابقه و کسوت و عمر فعالیت دوستان دارد و نه خدای ناکرده قصدم توهین یا نادیده‌گرفتن جایگاه حرفه‌ای و منزلت اشخاص است. موضوع مهم و نقطه مرکزی بحث این‌جاست که وقتی اساسنامه‌ای تا این حد باز و بی‌ضابطه و آسان‌گیر باشد، چنین تکثری هم بدیهی و غیرقابل کنترل خواهد بود.
نتیجه انتخابات اعضای شورای مرکزی هم چیزی جز بلبشوی فعلی نیست
ماده 10 اساسنامه انجمن می‌گوید «منتقدان با داشتن حداقل 3 سال سابقه مستمر نقد نویسی در نشریات کشور و نویسندگان سینمایی با داشتن 4 سال سابقه مستمر نویسندگی (یا ترجمه سینمایی) در نشریات کشور» می‌توانند عضو پیوسته انجمن باشند. واقعا شرایطی مبهم‌تر از این برای عضو شدن در هیچ نهاد و تشکلی در سطح جهان سراغ دارید؟ (درست همان‌طور که هر سال در ازدحام و قیامت کبرای سینمای رسانه‌های برج میلاد همه از هم می‌پرسیم کجای جهان این‌همه نیروی مطبوعاتی و منتقد فعال سینمایی سراغ دارید؟!) با این شرایط و ضوابط اساسنامه‌ای بیراه نیست اگر بگوییم ظاهرا انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی یک‌تنه بار دموکراسی و پلورالیسم را در جامعه کنونی به عهده گرفته است! در همین یک جمله کذایی، معنای واژه‌های «مستمر»، «نقد نویسی»، «نشریات کشور»، «نویسندگی» و «ترجمه» کاملا نامشخص و موهوم و بی‌مصداق است.
وقتی سرنا را این‌چنین از دم گشادش می‌نوازیم و قیف‌مان سر و تهش به یک اندازه است، چنین ازدحام و هرج و مرجی غیر طبیعی نخواهد بود و کسی هم لازم نیست بپرسد این چندصد نفر عضو انجمن در حال حاضر در چه حالی هستند و مشغول چه کاری. در چنین اوضاعی، نتیجه انتخابات اعضای شورای مرکزی هم چیزی جز بلبشوی فعلی نیست. گروهی که هیچ تفکیک حرفه‌ای میان اعضایش قائل نیست و تفاوت درجه و سطح و جایگاه افراد برایش کوچک‌ترین محلی از اعراب ندارد، چگونه می‌تواند قابل اعتماد و اعتنا باشد تا کسانی برای عضویت در آن اشتیاق نشان بدهند؟
 خودم هم وقتی کارت هدیه نقدی می دادند به صرافت عضویت افتادم پس دوستان هوس افشاگری به سرشان نزند
اعتراف می‌کنم که خودم شخصا موقعی که به اعضای خانه سینما بُن و کارت هدیه نقدی می‌دادند، تازه به صِرافت عضویت در انجمن افتادم و پس از دریافت هدایا هم ما را به خیر و انجمن را به سلامت… تا هدایای بعدی احتمالی! (این را نوشتم که دوستان هوس افشاگری و بگم بگم به سرشان نزند)
بابت حق عضویت به جز سالی یک کارت جشنواره چه امتیازاتی نصیب اعضاء شده؟
به نظر می‌رسد اوضاع و احوال فعلی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی نیازمند چیزی در مایه‌های تحقیق و تفحص جدی و پرسشگری اساسی در همه ارکان و کلیات و جزییات است که امیدوارم در روزنامه صبا فرصتش مهیا شود. این‌که اصلا در این انجمن چه خبر است و این روزها براساس چه شرایطی و با کدام نظارت اداره می‌شود؟ در این سال‌ها چه گُلی به سر اعضای وابسته و پیوسته‌اش زده و چه خدمات و تسهیلاتی برای چه تعداد از اعضایش فراهم کرده است؟ چند نفر از این جمع پر شمار از حضور در آن رضایت دارند و بابت حق عضویتی که می‌پردازند، بجز سالی یک کارت جشنواره فجر، چه امتیازها و تسهیلات و موقعیت‌هایی نصیب‌شان شده است؟ (جهت تداومِ خودافشاگری بگویم که خودم تا این لحظه ریالی حق عضویت نداده‌ام که طلبکار چیزی باشم و حتی شرایط و صلاحیتم جهت کاندیداتوری در انتخابات شورای مرکزی هم رد شد که بدانید از رای‌نیاوردن ناراحت نیستم!)
دکانی چندنبش برای آنها که برای چند مهره بالایی خانه سینما، رگ گردنی شدند
خلاصه کنم، انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی در شرایط فعلی دکان چند نبشی برای تک و توکی از اعضایش شده که در سال‌های اخیر با ایثارگری و جانفشانی و رگ گردنی‌ شدن برای چند مهره اصلی مدیریت خانه سینما در جنجال‌های اخیر برادری‌شان را اثبات کرده‌اند و حالا که موقع تقسیم ارث و میراث رسیده، جلوی صف منتظر ایستاده‌اند! این روزها انگار قرار است مزایای این تشکل نصیب معدودی شود و در عوض پرداخت حق عضویت و شرکت در رای‌گیری‌ها و پُرکردن سالن‌های نشست‌ و همایش‌های بیهوده بر عهده دیگران باشد! به عبارت دیگر انگار دوستان می‌گویند سفر ینگه دنیا و جشنواره کن و ونیز و برلین مال من، کارت جشنواره فجر و وارش و روستا و مقاومت مال تو!
کنترات بولتنهای ریز و درست مال من، سردبیری نشریات رایگان و بخش انگلیسی آنها مال من و منزل و خلاصه هر چه رانت و امتیاز است مال من
 ظاهرا زمزمه این روزهای‌شان این است که کنترات بولتن‌های ریز و درشت جورواجور و برگزاری نشست‌ها و جلسات و برنامه‌های سطح کشور مال من، دریافتِ امتیاز مجله و سایت و آموزشگاه سینمایی مال من، سردبیری نشریات سینمایی رایگان ارشاد مال من (و بخش انگلیسی آن نشریه مال منزل)، دبیری و برپایی جشن و مراسم و نشست و سمینارها مال من اما حضور در این برنامه‌های فرهنگی آموزشی انجمن مال تو!
خلاصه هر چه رانت و امتیاز و مزیت و بودجه و امکانات هست مال من، در عوض افتخار عضویت در انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران مال تو! این روزها اغلب آن‌ها که واقعا باید عضو و گرداننده تشکلی با این اسم و عنوان باشند، این روزها اهل طاعونی قبیله‌های مشرقی‌اند و در روزگاری که دوستان مسافران شیشه‌ای شهر فرنگ شده‌اند و در سودای جنگلِ آهن و آسمان‌خراش بسر می‌برند، خیلی از رگ و ریشه‌دارهای این ماجرا به فکر یک اتاق برای خواب هستند اما انگار لازم است به این دوستان یادآوری کنیم که این شعر، مصرع دیگری هم دارد: «تو آخه مسافری، خونِ رگ این‌جا منم»… و این داستان ادامه دارد.

پی نوشت سینماژورنال:

آنچه نیما حسنی‌نسب نوشته نقد یک منتقد است بر انجمنی که نام منتقدان را با خود یدک می‌کشد.

سینماژورنال گمان می‌کند تکمله یادداشت ایشان که برآمده از ترانه “بوی گندم” شهیار قنبری است می‌توانست به غزل “تقسیم عادلانه” وحشی بافقی پیوند بخورد.
بخصوص که برخلاف ترانه “بوی گندم” که ترانه سرا سعی کرده تا حد امکان توصیف نگاه تمامیت‌خواهانه را با رنگ و لعابی از نمادگردایی پیش ببرد وحشی بافقی در “تقسیم عادلانه” به صراحت تمام و البته آمیخته با طنزی تکان دهنده، رفتار تمامیت خواهانه دنیاطلبان را به نقد کشیده است.
“تقسیم عادلانه” وحشی بافقی را با این توضیح بخوانید که در مثل مناقشه نبوده و البته که معدودی از تمامیت‌خواهان حاضر در هیأت رییس انجمن منتقدان، برادر بزرگتر و قيم برادر صغير و مهجورشان نيستند كه اين تقسيم عادلانه ي ارث(!!!) حق قانونی شان باشد:
ای یار صبر ماتم بابا از آن من/خرج عزا و شیون و غوغا از آن تو
در خفیه استماع وصیت از آن من/در نوحه همزبانی ماما از آن تو
زیباتر آنچه ماند ز بابا از آن تو/بد٬ ای برادر از من و اعلی از آن تو
کهنه قلم تراش شکسته از آن من/طومار نظم و دفتر انشا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کن زمن/مهمیز کله تیز مطلا از آن تو
این لاشه اشتران قطاری از آن من/آن بارکش خران توانا از آن تو
این دیگ لب شکسته صابون پزی ز من/آن چمچه هریسه و حلوا از آن تو
این مالها که مانده به دنیا از آن من/آن خیرها که کرده به عقبی از آن تو
این قاطر چموش لگد زن از آن من/آن گربه میو میو کن بابا از آن تو
این قوچ شاخ کج که زند شاخ از آن من/غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو
از صحن خانه تا لب بام از برای من/ از بام خانه تا به سقف ثریا از آن تو.