1

محمود سماک‌باشی متخصص پیشکسوت صدا بیان داشت⇐هیچ وقت قرارداد سفید امضاء نکرده‌ام!!/التهابات بازار ارز، قیمت ابزار صدابرداری را چند برابر کرده!/تمام کارهایم، کار سخت بوده!/ورود پولشویان به سینما را نمی‌شود انکار کرد!/بدنه سینما به شدت تحت فشارند ولی برخی نیز کنار پولشویان، میخورند و حالش را می‌برند!!

سینماروزان: محمود سماک‌باشی را باید در زمره بزرگان عرصه صدای سینمای ایران به حساب آورد. او که فارغ‌التحصیل مدرسه عالی صداوسیمای سابق یا همان دانشکده صداوسیمای فعلی است، از ابتدای دهه پنجاه وارد صداوسیما شد و زودتر از حد تصور جذب سینمای حرفه‌ای شد و توانست در نزدیک به چهار دهه، تجربه همکاری با برخی از شناخته شده ترین فیلمسازان ایرانی را پشت سر بگذارد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «سوره سینما» کارنامه سماک‌باشی کارنامه پر و پیمانی است که آثاری در گونه‌های مختلف در آن دیده می‌شود؛ از کمدیهایی نظیر «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند» و «مومیایی3» و «مارمولک» تا آثاری با درونمایه انقلاب و جنگ مثل «بوی پیراهن یوسف» و «طوفان شن». از درامهایی نمادگرایانه مانند «مسافران» و «پستچی سه بار در نمی‌زند» تا فیلمهایی در گونه تاریخی مانند «آشوب». سماک‌باشی از نخستین صدابرداران سینمای ایران است که صدای سرصحنه را وارد سینما کرد و البته به نوبه خود کوشید بازیگران ایرانی را هم با این تکنیک آشنا کند.

محمود سماک‌باشی در گفتگو با «سوره سینما» هم درباره اوضاع اقتصادی متخصصین صدا سخن گفته است و هم درباره کمبودهای این حیطه.

*دردهای اقتصادی به ترجیع‌بند جملات اغلب فعالان سینما بدل شده. رک بگویید اوضاع فعالان صدابرداری به لحاظ اقتصادی چگونه است؟

مانند همه مردم عادی! یعنی اینکه در صنف صدابرداری و در بدنه سینما زندگی متخصصان کاملا مانند مردم عادی است.  کاری ندارم به اینکه بعضی از تهیه‌کنندگان یا بعضی از کارگردانها که می‌توانند از رانت استفاده کنند حسابی می‌خورند و لذت می‌برند ولی بقیه عوامل سینما از جمله عوامل صدابردار و صداگذاری آثار سینمایی درست شبیه به بقیه مردم هستند؛ یعنی تحت فشار مالی هستند و در اوضاع بغرنج اقتصادی که کار کم می‍شود زندگیشان نمی‌چرخد یا به سختی می‌چرخد.

*به عنوان یک صدابردار باتجربه کمبود صدای سینمای ایران را در کجا می‌بینید؟ در ابزار به‌روز هستیم یا خیر؟

ابزار صدا به خاطر اینکه از آن ور آب می‌آید در مجموع به‌روز است مگر اینکه التهابات بازار ارز اوضاع را عوض کند.

*…در این باره بیشتر توضیح دهید.

 دوستان قبل از گرانی‌های اخیر توانستند با دلار ارزان، ابزار روز را خریداری کنند و همین طور شرکت‌هایی که وسایل و ابزار کار را اجاره می‌دهند آنها هم توانستند خودشان را به‌روز کنند در نتیجه از لحاظ کمّی و ابزار و لوازم، اوضاعمان خوب است و تقریبا همان‌هایی را داریم که آن ور آب استفاده می‌شود. فقط موردی که هست این است که اگر در چند سال قبل صدابردارهای جوان یا صدابردارهایی که مسن تر بودند و وسیله نداشتند، می‌توانستند با مقداری پس انداز وسایل مورد نیازشان را بخرند الان دیگر قدرت خرید وسایل وجود ندارد. هر دستگاهی اگر هر رقمی بوده امروزه چندین برابر شده است و با این کمبود درآمد و گرانیهای مدام دیگر خرید ابزار واقعا سخت شده است.

*آیا ماجرای تحریم‌ها بر ورود ابزار صدابرداری تأثیری نداشته؟

اگر برخورد صدا و سیمایی بکنیم، خیر  اثری نگذاشته{میخندد} ولی من به شخصه معتقدم تحریمها بر این بخش اثر گذاشته و خواهد گذاشت!! البته آن جریان رانتخوار که در سینما هم ریشه دوانده ککش هم نمی‍گزد و باز ابزار گران را میخرد و صرف پروژه‌های بی‌کیفیت میکند.

*یعنی به مانند بدنه اجتماع، در میان سینماگران هم رانتخواران در اوج تحریمها نیز سازشان کوک است؟!

به هر حال پولهایی وارد سینما شده برای پولشویی یا کارهای دیگر و این را نمیشود انکار کرد اما برخی از سینماگران هم آلوده این پولها شده‌اند! طبیعی است که تحریمها کمترین اثری بر این جماعت نمی‌گذارد و اینها می‌خورند و حالش را می‌برند ولی بخش اصلی سینما همان بدنه‌ای هستند که بدجوری تحت فشارند.

*به عنوان صدابرداری که سابقه همکاری با طیفی گسترده از سینماگران مطرح از عباس کیارستمی تا بهرام بیضایی و از مسعود کیمیایی تا اصغر فرهادی را داشته، سخت‌ترین پروژه‌ای که تجربه کرده‌اید کدام بوده است؟

همه کارهایم سخت بوده است. شروع کارمان با تک تک همین دوستانی که شما اسم بردید سخت بود. اول اینکه به برخی از این دوستان این آگاهی و اینکه لزوما صدای صحنه در سینما باشد را می قبولاندم و دوم اینکه با شرایطی که در سینمای پس از انقلاب به وجود آمد دوبله از بخش عمده فیلمها حذف شد و در نتیجه امکان این وجود نداشت که گافهای صدابرداری در دوبله رفع شود و در نتیجه باید بازیگرانی که وارد کار می‌شدند را با صدابرداری سرصحنه آشنا میکردیم. در این پروسه‌ی دگردیسی و تغییر و تحول کار کردن خیلی سخت بود و در نتیجه همه کارهایمان کار سخت بود و حتی حالا که تقریبا صدابرداری سرصحنه آداپته شده باز هم مشکلات به قوت خود باقیست.

*درباره این مشکلات که به گفته خودتان وارد روزگار دیجیتال شده بیشتر حرف بزنید.

مثالی می‌زنم؛ در بحث تصویر، اگر تصاویری مزاحمتان است، کارگردان حق انتخاب دارد و می‌تواند با ترفندهای مختلف آن بخشهای مزاحم را حذف کند ولی برای صدا این امکانات وجود ندارد نه در اینجا، در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. چون ابزار ضبط صدا هر آنچه در محیط هست ضبط می‌کند و نمی‌شود بخشی را ایزوله کرد یا بخشی را جدا کرد!!! برای همین است که میگویم هرکاری سختی خودش را دارد و هیچکدام ساده‌تر از بقیه نبوده است. برای من همیشه کارهای آخرم مانند کارهای اولم سخت بوده است.

*کلا کار با کارگردان‌های مشهور راحت‌تر است یا کارگردان‌های کم نام ونشان؟

نمی‌شود اینطوری تقسیم بندی کرد؛ مثلا من با کارگردان های جوان هم کار کرده‌ام و اتفاقا همکاریمان بسیار راحتتر از کارگردان‌های مسن و مشهور بوده است. اغلب کارگردان های مشهوری که باهاشان کار کردم نیز خیلی زود به درکی مشترک با من رسیدند و به اصطلاح حرف هم را می‌فهمیدیم. البته تعامل با کارگردان بیش از هر چیز به شخصیت کارگردان و دانش و توانایی‌اش بازمیگردد. مثلا بهرام بیضایی همان سرویس و امکانات را در اختیار من میگذاشت که یک کارگردان جوان اما حرفه‌ای در اختیارم میگذارد.

*برای انتقال تجربیات سینماگران هم‌نسل خود به جوانترها چه پیشنهادی دارید؟ آیا دانشکده‌های سینمایی از حضور امثال شما استفاده می‌کنند؟

بنده اهل تدریس نیستم؛ برای اینکه اصلا مدرس نیستم ولی میدانم که کلاسهای آزادی وجود دارد که هنرجویان در آنها چندین واحد آشنایی با اصول صدابرداری و صداگذاری می‌گذرانند. همین طور است در مورد دانشکده‌های هنری ولی در دانشگاههای علمی-کاربردی، بخش صدابرداری و صداگذاری به طور تخصصی تدریس می‌شود یا دانشکده صداوسیما بخش فنی دارد که در آن بخش فارغ‌التحصیل صدا بیرون می‌دهد. اما ورای این تحصیلات آکادمیک، بنده به سهم خودم ضمن اینکه کار می‌کنم سعی می‌کنم شرایطی را فراهم کنم تا دوستانی که کنار من تجربه اندوزی میکنند بتوانند رشد کنند و بروند خودشان مستقل شوند. اتفاقا از این طریق صدابردارهای خوب و موفقی هم بیرون کشیده شده.

*در تمام عمر کاریتان در چند پروژه حاضر شده‌اید به خاطر نام کارگردان، قرارداد سفید، امضاء کنید؟

خیالتان را راحت کنم؛ من هیچوقت قرارداد سفید امضاء نکرده ام!!




بعد از هشت سال صورت می‌گیرد⇐بازگشت کارگردان «مومیایی۳» به پشت دوربین در معیت تهیه کننده ۲۵ساله «دودکش»!

سینماروزان: آنها که چهار سال قبل اخبار سریال کمدی «دودکش» محمدحسین لطیفی را مرور میکردند حتما به خاطرشان هست که این سریال بواسطه حضور یک تهیه کننده جوان ۲۵ ساله به نام زینب تقوایی در کانون توجه قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان جوانی بیش از حد این تهیه کننده برای کار در مدیومی چون رسانه ملی که فعالیت در آن به عبور از فیلترهای مختلف نظارتی دارد اصلی ترین دلیل توجه رسانه ها به وی بود و پرسشهایی مبنی بر ارتباط این تهیه کننده با برخی مدیران بالادستی سازمان شکل گرفت.

این جوان نورسیده اما بی توجه به این پرسشها کار خود را ادامه داد و تولید سریالهایی مانند «مدینه» و «پشت بام تهران» و «زیر پای مادر» را هم برعهده گرفت؛ سریالهایی که همه در زمره محصولات روتین تلویزیون جای گرفتند.

تقوایی به تازگی به عنوان تهیه کننده سریال «الف ویژه» انتخاب شده است؛ سریالی که کارگردانی آن را محمدرضا هنرمند خالق «مرد عوضی» و «مومیایی3» انجام میدهد. هنرمند از جمله چهره های قدیمی سینمای ایران است که آخرین فیلمش در سینما «عزیزم من کوک نیستم» شانزده سال قبل تولید شد.

هنرمند البته تجربیات تلویزیونی خود را هم دارد و سریالهایی مانند «زیر تیغ» و «آشپزباشی» را کارگردانی کرده است.

اینکه کارگردانی با سابقه هنرمند راضی شده با یک تهیه کننده جوان همکاری کند جالب به نظر میرسد بخصوص که اگر بدانیم از آخرین تجربه کارگردانی هنرمند که همان «آشپزباشی» باشد هشت سالی گذشته است و در این فاصله هنرمند درگیر رستوران داری شده بود! البته که معلوم نیست کار با این تهیه کننده به انتخاب سازمان بوده یا میل شخصی خود هنرمند؟

«الف ویژه» یک کمدی-تاریخی است که اتفاقات آن در قرن چهارم هجری میگذرد و به همین دلیل هزینه مشهودی هم باید صرف طراحی صحنه آن شود. بخشی از دکورهای این مجموعه در گرمدره کرج در حال ساخت است و سریال تا اواخر پاییز وارد پیش تولید خواهد شد.




طعنه کارگردان «مومیایی۳» به آقازاده عارف⇐از صداي پاي ژن‌هاي خوب(!!!) نگرانم

سینماروزان:حواشی مربوط به اظهارنظر حمیدرضا عارف آقازاده محمدرضا عارف از سران جریان اصلاح طلبی و طرح این ادعاها که تواناییهایش از «ژن خوب»ش می آید(اینجا را بخوانید) همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماروزان بعد از محمدهادی رضوی داماد محمد شریعتمداری معاون اجرایی حسن روحانی که خطاب به آقازاده عراف گفت: «کاسبی نیاز به ژن خوب ندارد!»(اینجا را بخوانید) به تازگی محمدرضا هنرمند هم طعنه ای را نثار این آقازاده کرده است.

محمدرضا هنرمند کارگردانی که آثاری همچون «مومیایی3»، «مرد عوضی» و سریالهای «آشپزباشی» و «زیر تیغ» را در کارنامه دارد در یادداشتی خطاب به وزیر آینده ارشاد که در «اعتماد» منتشر شده، طعنه‌ای نثار کرده است به آقازاده عارف.

متن یادداشت هنرمند را بخوانید:

فريادرسي هست؟

جناب آقاي وزير! برادر ارجمند! بايد كاري كرد! اگر بپرسيد چه كار؟ مي‌گويم نمي‌دانم، عقلم به اين چيزها نمي‌رسد، به قول امروزي‌ها من كه استراتژيست نيستم، هنرمندم و اين روزها حال خوبي ندارم، فقط همين. حالا اگر بپرسيد چرا؟ براي‌تان مي‌شمارم:


١- از اينكه هر سال فيلم‌هاي خوب و به‌يادماندني كمتر و كمتر ساخته مي‌شود، غمگينم.
٢- از سيطره فيلم‌هاي دم‌دستي بر اكران سينماها خجالت‌زده‌ام.
٣- از اخبار راست و دروغ ركورددار شدن فيلم‌هاي سخيف و شبه‌كمدي در تاريخ پرافتخار سينماي كشورم متحيرم.
٤- از تسلط بي‌چون و چراي پول‌پرستان و كاسبكاران بي‌كفايت بر سينماي شريف‌مان مي‌هراسم.
٥- از صداي پاي ژن‌هاي خوب!!! در سينما نگرانم.
٦- از مغبون شدن و سرخوردگي سينماروها و واكنش طبيعي و قهر دوباره آنها با سينمايي كه برايش زحمت‌ها كشيده شده، دلشوره دارم.
٧- از آزادي و يكه‌تازي و فخرفروشي فيلمسازان متوهم و بي‌هنر در عرصه هنر سينما انگشت به دهانم.
٨- از انزواي ناخواسته فيلمسازان متفكر و دلسوز و توانا غصه مي‌خورم.
٩- از بي‌انگيزه بودن، محافظه‌كاري و ندانم‌كاري مديران دولتي سينما مأيوسم.
١٠- از اينكه امروز و هنوز فيلمسازم پشيمانم.
حالا آقاي وزير! برادر ارجمندم! آيا فريادرسي هست هنوز؟




ادعای یکی از اعضای هیأت داوران پرحاشیه جشنواره سی و پنجم فجر⇐بستن خانه سینما باعث شد سینما منزلت و احترام تازه‌ای در میان اقشار مختلف جامعه پیدا کند!!!

سینماروزان: وقتی محمدرضا هنرمند بعد از یک دهه و نیم بیکاری در سینما به عنوان داور جشنواره سی و پنجم فجر معرفی شد فکرش را هم نمی کرد که انتخابهای او و دیگر همکارانش در هیأت داوران در اعلام فهرست کاندیداها و بعد برخی جوایز با انتقادات شدید مخاطبان روبرو شد.

به گزارش سینماروزان هنرمند که در یکی دو سال اخیر به دنبال فراهم آوردن شرایط تولید فیلمی به نام «خرمگس» بوده و به نتیجه نرسیده در بخشی از گفتگویی تفصیلی که با «شرق» داشته یکی از دلایل رونق این سالهای سینما را بستن خانه سینما دانسته است.

محمدرضا هنرمند که از جمله برآمدگان از حوزه هنری است می گوید: بسته‌شدن خانه سینما و تلاش گسترده جامعه سینمایی برای بازگشایی آن باعث شد سینما یکی از موضوعات قابل بحث و مورد توجه عموم مردم و مسئولان شود چون اساسا مردم ما کنجکاو هستند، حتی اگر موضوعی كه برایش به سختی کندوکاو می‌کنند، کوچک‌ترین ارتباطی با زندگی‌شان نداشته باشد.

کارگردان «مرد عوضی» و «مومیایی3» ادامه می دهد: به خاطر دارم در آن دوران همه‌جا صحبت از خانه سینما و کنجکاوی برای یافتن علت بسته‌شدن آن بود. از داخل تاکسی‌ها تا مطب دکترها، تقریبا همه جا موضوع صحبت شده بود. به نظر من این اتفاق به طور ناخواسته، باعث شد سینما منزلت و احترام تازه‌ای در میان اقشار مختلف جامعه پیدا کند.

 




بازیگر پیشکسوت آثار کمدی دو نقش “خر” و “مگس” را ایفا می‌کند

سینماژورنال: سیروس ابراهیم‌زاده، بازیگری که از ١٨ سالگی در سال ١٣٣٤ تئاتر را با زنده‌یاد مصطفی اسکویی در تئاتر آناهیتا، که امروز سینمای گلریز است، آغاز کرده درباره تأسیس تئاتر آناهیتا می‌گوید: «این سالن که در خیابان یوسف‌آباد واقع شده، سالن تئاتری بود که شاگردان کلاس اسکویی  آن را ساختند و در بنایی و کارگری آن شرکت داشتند و ما کارگری کردیم تا آن سالن ساخته شد».

به گزارش سینماژورنال از سال ١٣٣٦ خودش کارگردانی تئاتر را شروع کرد و بعدها در نمایشی از داوود رشیدی با نام «پیروزی در شیکاگو» به سالن اصلی تئاتر شهر آمد. او درباره این نمایش نیز می‌گوید: «در این تئاتر برای اولین‌بار موسیقی زنده روی صحنه اجرا می‌شد. زنده‌یاد بابک بیات برای آن موسیقی ساخت و علیرضا عصار برای آن نمایش ساکسیفون می‌زد. مرتضی ممیز هم طراح صحنه بود و حسین سرشار هم قرار بود در آن بازی کند که متأسفانه به دلیل ابتلا به آلزایمر نتوانست و با اشک و آه کار را ول کرد».
ابراهیم‌زاده حضور در سینما را با علی حاتمی آغاز کرد، اول در «ستارخان» و سپس در «کمال‌الملک» به ایفای نقش پرداخت و پس از آن با کارگردان‌هایی همچون سامان مقدم و محمدرضا هنرمند همکاری کرد.

ابراهیم زاده در تازه ترین گفتگویش که با “شرق” انجام شده درباره حال و احوالات این روزهایش صحبت کرده‌است.

وی در جایی از گفتگو از این گفته که در کمدی “خرمگس” تازه ترین فیلم محمدرضا هنرمند دو نقش “خر” و “مگس” را ایفا خواهد کرد.

سینماژورنال متن کامل گفته های وی را ارائه می دهد:


تئاتر، دغدغه این روزها
این‌روزها مشغول هستم به دو کار. تلاش می‌کنم سالنی برای ادامه روخوانی نمایش‌نامه کوتاه خودم‌ گیر بیاورم که سوم مردادماه جاری به نام «آشنایی» در تئاتر موزه استاد انتظامی روی صحنه بردم. در این تئاتر شمسی فضل‌الهی، سامان آذین، محمود اکبرشاهی، حمیدرضا حیات، حامد سید، نغمه طوسی و فاطمه عرب‌کرمانی همکاری کردند و دیگر اینکه سخت در تلاش هستم تا تازه‌ترین کتاب خود را از زیر چاپ بیرون بکشم. حدود دو، سه سال پیش ناشر معتبر شیر پاک‌خورده‌ای که اتفاقا از دوستان خانوادگی من است، برای انتشار کتاب علاقه نشان داد و هنوز  زیر چاپ، خاک‌وخل می‌خورد. توضیح دیگر هم اینکه خداوکیلی وزارت محترم ارشاد در تأخیرِ به زیورِ طبع آراسته‌شدن تازه‌ترین کتابچه من (کتاب بسیار لاغر، کم‌برگ و نوا) نقش بازدارنده‌ای نداشته است.
همچنان چارلی چاپلین می‌بینم
فیلمی که به‌تازگی بیشترین تأثیر را بر من گذاشته «دیکتاتور بزرگ» چارلی چاپلین است، با اینکه خود فیلم تازه نیست. این، اثر نابغه بی‌بدیل سینما همچون چشمه‌ای که در بیابان بی‌آب و علف می‌جوشد و غل‌غل آب از آن بیرون می‌زند، هنوز از چشم‌های من در کویر صورتم اشک جاری می‌کند.
قرار است خرمگس باشم
فیلم بعدی سینمایی‌ام اثر محمدرضا هنرمند خواهد بود. خودش جایی گفته است، فلانی در فیلم «خرمگس» هم می‌تواند خر را بازی کند و هم مگس را….
زیارت خاطره‌ها
برای الهام‌گرفتن در فعالیت هنری‌ام اغلب به زیارت کوچه‌باغ‌های خاطره می‌روم…. از جمله به «سرقبرآقا» واقع در جنوب خیابان سیروس قدیم، پایین‌تر از میدان سیداسماعیل.
هنر زندگی‌ است
اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم، باید بگویم هنر عبارت است از زندگی، زندگی… و یا خود زندگی هنر است.
در آرزوی مونالیزا
اگر روزی به ثروتی هنگفت دست پیدا کنم، شاهکار هنری‌ که برای خود خریداری می‌کنم، لبخند ژکوند است. به قلم لئوناردو داوینچی.
ناهارخوران خوش‌خوراک
کارگردانی که دوست دارم با او ناهار بخورم، ابراهیم وحیدزاده است. دوست نازنین چهل، پنجاه ساله من، بسیار خوش‌خوراک است ماشاءالله!
مقاله‌ای ننوشتنی
بهترین نقدی که در سال‌های گذشته خوانده‌ام، مقاله «انتقاد از خود» به قلم لاادری است!
ترکه نخوردم
بزرگ‌ترین معلم من خانم معصومی معلم کلاس سوم دبستان غضائری واقع در خیابان فرهنگ تهران قدیم بود که برخلاف رسم آن روزگاران، هرگز ترکه به دست نمی‌گرفت.
وضعم توپ است
بزرگ‌ترین سوءتفاهم درباره من این است که گفته شود فلانی وضعش توپ است!
اصلِ بی‌اصلی
سه اصل مهم برای اینکه در دنیای هنر ماندگار شویم این است که اول صبح زود بیدار شوید، بعد دندان‌های خود را مسواک بزنید، دست‌آخر هم صبحانه کامل میل کنید…!
چهل‌ساله‌ها یادشان هست
اگر در رشته هنری‌ام به عقب برگردم، آرزو می‌کنم (به آواز) «کاش پشت فرمانداری نرفته بودم، رفته بودم گلی نچیده بودم…!» این قطعه‌ای است از ترانه معروف بندری که اسم خواننده‌اش را فراموش کرده‌ام. کسانی که چهل سال به بالا داشته باشند، حتما یادشان هست!
معلم زبان می‌شدم
اگر کسی که حالا هستم، نمی‌شدم معلم زبان انگلیسی دبیرستان‌های پایتخت و حومه بودم. از میدان خراسان و حوالی بگیرید تا برسید به لواسان!
هیچ اتفاقی نیفتاده است
آرزوی زندگی‌ام سربلندی ایران و ایرانی است و جالب‌ترین اتفاقی هم که در این سال‌ها در سینما برایم افتاده این است که هیچ اتفاقی برایم نیفتاده است!