1

تازه‌ترین نقطه نظرات حاتمی‌کیا درباره خاتمی، مهاجرانی، احمدی‌نژاد، کیمیایی، فرهادی و…/همه آنچه مي‌خواست بگويد و نگفته بود

سینماژورنال: در تمام روزهای جشنواره و البته روزهای بعد از اختتامیه یا ابراهیم حاتمی‌کیا و یا دست اندرکاران تولید آخرین اثرش “بادیگارد” مرتب در حال اظهارنظر یا نقل قول درباره مختصات مدیریتی جشنواره سی و چهارم بوده اند.

به گزارش سینماژورنال حالا روزنامه اصلاح طلب “شرق” گفتگویی از حاتمی کیا را منتشر کرده که در آن بی سانسور درباره همه چیز و همه کس سخن گفته است؛ از علی لاریجانی تا عطاءا.. مهاجرانی، علی جنتی، حجت ا.. ایوبی و جواد شمقدری.

جالب است که حاتمی کیا در این گفتگو به شدت به گلایه از فیلمسازانی پرداخته که موج سوار هستند و با هر نسیم تغییرات سیاسی، مسیر خود را عوض می‌کنند و از آن سو به کارگردانی چون کاهانی اشاره کرده که سینمایش برای وی محترم است چون بی موج سواری مسیر خود را می رود.

ابتدا مهمترین تیترهای این گفتگو را بخوانید:

حاتمی‌کیا: مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل می‌کرد/

“به رنگ ارغوان” در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدی‌نژاد آزاد/

به روحانی رأی داده ام و حق نقد دارم/

آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را می‌روند/ 

ایوبی در طول صدارتش یک‌بار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی “شرق” را ارائه می دهد:


‌برخی می‌گویند «بادیگارد» بازگشت به «آژانس شیشه‌ای» است. خودتان چقدر این تعبیر را قبول دارید و پاسختان در برابر این تعبیر چیست؟ 

ببینید «بادیگارد» هم مثل «آژانس شیشه‌ای» بیان مانیفستی دارد؛ یعنی جهان ارزشی خودش را به صراحت توضیح می‌دهد و از این منظر با «آژانس شیشه‌ای» شباهت پیدا می‌کند.
‌به‌لحاظ کیفی و استاندارد فیلم‌سازی هم می‌گویند شما در «بادیگارد» به دوران طلایی‌تان، که مصداقش «آژانس شیشه‌ای» است، شبیه شده‌اید. این را قبول دارید؟ 
به لحاظ ساختار شکلی، این دو اثر به هم ربطی ندارد. قهرمان «آژانس شیشه‌ای» شخصیت برون‌گرایی بود که احساسات و افکارش را بیرون می‌ریخت و مسئله‌اش را با دیگران تقسیم می‌کرد؛ ولی قهرمان «بادیگارد» درون‌گراست که محاکات درونی با خویش دارد؛ به‌هر‌حال بازیگر مشترک این دو فیلم پرویز پرستویی است و به نظر می‌رسد نشانه‌های مشترکی دارد. من خیلی هم اصرار به انکار این شباهت ندارم.
‌اما این نظر، یک جور مدح شبیه به ذم هم هست. وقتی می‌گویند حاتمی کیا با «بادیگارد» به دوران اوجش بازگشته، انگار دارند می‌گویند هرچه بعد از «آژانس شیشه‌ای» ساخته‌اید در مرتبه پایین‌تری نسبت به آن فیلم قرار گرفته و حالا شما مجددا به همان جایگاه برگشته‌اید… . 
«آژانس شیشه‌ای» را سال ٧٥ ساختم و امکان ندارد امروز یکی دیگر شبیه آن بسازم. «بادیگارد» در مسیر تکوینی نزدیک دو دهه فاصله با این فیلم قرار می‌گیرد. «بادیگارد» فرزند فیلم «چ» است و «چ» فرزند «گزارش یک جشن». اصرار دارم حرفی بزنم که نسبتی با دورانم داشته باشد و اگر این نسبت ساخته نشود، هیچ انگیزه‌ای برای ساختن فیلم ندارم.
‌هر اثر هنری جنبه‌ای حدیث‌نفس‌گونه برای مؤلفش دارد. حدیث‌نفس ابراهیم حاتمی‌کیا در «بادیگارد» چه بود؟ 
حدیث‌نفسم «بادیگارد» است! اگر من این فیلم را ساخته‌ام، خود فیلم بیانگر احوالات من است. اگر از من بپرسید احوالت چیست؟ می‌گویم احوالم، بادیگاردی است. اگر بگویید «بادیگارد» چیست؟ توضیحی ندارم جز اینکه بگویم برو و فیلم را ببین!
‌یعنی درباره‌اش توضیح نمی‌دهید؟ 
نه واقعا، همان احوال و اتفاقاتی که در فیلم هست، شامل حال من می‌شود. حیدر، قهرمان فیلم «بادیگارد» است. بحثی که اخیرا در سینمای ایران باب شده و به طرز عجیبی هم قدرت گرفته، این است که قهرمان نمی‌خواهیم و قهرمانی در کار نیست! عجیب است که نشسته‌ایم بر سر شاخه و بُن می‌بریم! توی سر خودمان می‌زنیم و سینما را از مردم خالی می‌کنیم؛ در‌حالی‌که سینمای آمریکا با همه قوا در جهان سیطره می‌اندازد، قهرمان را هم از فیلم‌ها برمی‌داریم. قهرمان در فیلم، شخصیتی است که ما داریم مکنوناتش را به نمایش می‌گذاریم، آن‌وقت حذف قهرمان چه معنا دارد؟
‌چه بر حاتمی‌کیا گذشته که امسال و در شرایط کنونی، «حیدر» قهرمانی می‌شود که تصمیم به نشان‌دادنش می‌گیرد؟ در واقع چرا در این زمان و نه وقتی دیگر، «حیدر» را روایت می‌کنید؟ 
لزوما به این لحظه و این روزها مربوط نیست؛ چون اگر هر‌وقت از من بپرسی که چه فیلم‌نامه‌ای در دست داری؟ می‌گویم که چندین کار در دست دارم. به یکباره، با توجه به شرایطم یکی از آنها برایم جلوه می‌کند. من هشت سال است درباره «بادیگارد» تحقیق می‌کنم و فیلم‌نامه می‌نویسم. در طول هشت سال، چیزی حدود ٥٠٠ صفحه برای ساخت این فیلم، سناریو نوشتم. دائم نوشتم و فیلم‌نامه به وسط نرسیده، ول کردم. هی تلاش کردم و نتوانستم، نوشتم و جواب نگرفتم. انواع و اقسام مختلف فیلم‌نامه را نوشتم؛ یک‌بار از زاویه زن قصه ماجرا را دیدم، یک‌بار از زاویه بچه حیدر و… تا اینکه پارسال دم عید دوستان تشویقم کردند که تمامش کنم.
‌به‌هر‌روی، شما این فیلم را در این دوران ساختید. آیا «حاج‌حیدر» فیلم «بادیگارد» و احوالاتی که از سر می‌گذراند را می‌توان تعبیر به این زمان و مختصات سیاسی-اجتماعی‌اش کرد؟ یعنی قهرمان فیلم شما، مشخصا در دوران ریاست‌جمهوری روحانی به این تصمیم می‌رسد که دیگر بادیگارد چهره‌های سیاسی نباشد؟ 
هم بله، هم نه. بله یعنی دهه ٩٠ زمان بیان آن است و نه به شکل مشخص درباره دوران ریاست‌جمهوری روحانی است.
‌یعنی تصمیمش ارجاع سیاسی ندارد؟ 
دارد؛ اما نه لزوما به یک فرد خاص و به این مقطع! اصلا تعارف ندارم، من اگر می‌خواستم چنین حرفی بزنم، خیلی صریح می‌گفتم. اشاراتی به جهان سیاست دارم؛ اما اشاراتم به سیاست دوران روحانی نیست.
‌از‌این‌گذشته خودتان وضعیت سیاسی کنونی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
من به آقای روحانی رأی دادم و حق دارم که عملکرد ایشان را نقد کنم؛ ولی سینما جای این بحث نیست.
‌عملکرد سازمان سینمایی وقت را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
امسال مدیریت جشنواره منظم‌تر و فیلم‌سازان امیدوارتر شده‌‌اند و به مرور بارقه‌هایی از امید در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ ولی آیا این، همه توقعی‌ای است که می‌شود از سازمان سینمایی داشت؟ مسئولان کنونی جز اظهار عجز و ناتوانی از بودجه حتی تشویق‌گر این موضوع هم نیستند. می‌گویند که پول نداریم و فقط می‌توانیم تشویق‌تان کنیم. زمان ساخت فیلم «خاکستر سبز»، آقای لاریجانی وزیر ارشاد وقت، مرا در دفترش خواسته و گفت که حاضر است کمک کند تا من بروم بوسنی و تحقیق کنم؛ یعنی مدیر فرهنگی افقی را می‌بیند و براساس آن فیلم‌ساز را تشویق می‌کند که اگر از سوژه‌ای فیلم بسازی که دغدغه نظام است، موظفم کمکت کنم. این‌طور می‌شود که فیلم‌ها رنگ همسوی سیاست‌های نظام می‌گیرند و اراده نظام در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ اما درباره این جشنواره چه باید بگویم؟ اثر مدیران فرهنگی بعد از آرامش‌دادن چیست؟ مثلا فیلم‌سازی که می‌خواهد برای جشنواره برلین فیلم بفرستد، می‌داند این جشنواره چه مانیفستی دارد که براساس آن اگر فیلمی درباره علایق آنها بسازد و حتی در طول فیلم‌برداری یا مونتاژ نماینده‌اش به فیلم سرکشی کند، می‌توان آن را در جشنواره دید؛ اما آقای ایوبی شما جدای از شعار چه خواستید و چه شد؟ البته انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی برنمی‌گردد. متأسفانه رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد و در این آشفته‌بازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند و اگر لازم به ایستادن پای اصولی باشد؛ چون خصلت ایستادگی نیاموخته‌اند، با هر باد موافق و مخالفی جا‌به‌جا می‌شوند و رفتارشان پر از تناقض‌های مدیریتی است.
‌مثل اتفاقی که برای «گزارش یک جشن» افتاد، پای مجوزهایی که خودشان صادر کرده‌اند هم نمی‌ایستند… .
می‌دانید چرا؟ به دلیل اینکه آقای ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمده‌اند. عالم دیپلماسی با عالم فرهنگ فاصله‌ای به تناسب وسط تنور و بیرون از تنور دارد. ظاهرشان خیلی به هم شبیه است؛ کت و شلواری هستیم، خیلی تیپ‌هایمان ‌تر‌و‌تمیز و مرتب است، مثل هم لباس می‌پوشیم؛ ولی عمیق که شویم، دیپلمات‌هایی که به فرهنگ آمده‌اند، مرد مبارزه و ایستادگی در جایگاه‌هایی که باید باشند، نیستند؛ چون چشمشان به تلکس رمزی شده است و نه اجتهاد شخصی.
‌با این اوصاف به نظر شما کدام‌یک از وزرای فرهنگ و ارشاد، از اول انقلاب تا امروز واجد این ویژگی ایستادگی و مبارزه هستند؟ 
اول خاتمی و بعدا مهاجرانی و بعدا تا حدودی لاریجانی. مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل می‌کرد. حالا اینکه موافق دیدگاه و مواضعش هستیم یا نه، به جای خود؛ ولی او برای حفظ منافع اهالی فرهنگ مبارزه می‌کرد. مطمئن هستم که آقای ایوبی در طول صدارتش یک‌بار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته؛ حتی آقای جنتی هم همین‌طور، ولی ببینید در دوران مرحوم سیف‌الله داد یا همین شمقدری چقدر از رئیس‌جمهور وقت فرصت گرفتند و پول و امکانات به سینما تزریق کردند. مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا می‌دهد؛ ولی چون این دوستان قرار نیست در حوزه فرهنگ بمانند و اینجا منصبی است برای ارتقا به جاهای دیگر پس هیچ‌وقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ مگر آنکه‌ آن‌قدر شور شود که به نوعی عذرش را بخواهند.
‌سرنوشت «گزارش یک جشن» چه شد؟ 
«گزارش یک جشن» فیلمی است که من ساخته‌ام و بسیار آن را دوست دارم. یادم هست که منتقدان خیلی روی خوش به این فیلم نشان ندادند؛ ولی مردم بسیار بسیار در سالن‌های سینماها تشویقم کردند. می‌دانم که این فیلم موافق و مخالفانی دارد. عده‌ای آن را طرفداری از جریان ٨٨ می‌دانند و عده‌ای آن را در کارنامه من انحراف از اصول ارزشی. همه اینها هم به سکانس پایانی فیلم برمی‌گردد که به سبک دوربین موبایلی فیلم‌برداری شده است. من «گزارش یک جشن» را نقد ٨٨ می‌دانم و معتقدم ‌ای کاش در زمان خودش آن را پخش می‌کردیم. شجاعتی که در شمقدری دیدم و در دولت قبلی ندیدم. اطمینان دارم که هیچ فیلمی در محاق توقیف نخواهد ماند؛ همان‌طور‌که به رنگ ارغوان در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدی‌نژاد آزاد؛ این فیلم نیز بالاخره روی پرده را خواهد دید. من همچنان مشتاقم که فیلمم اکران شود؛ ولی نه به تشویق کسانی که چهره‌ای دوگانه و به روایتی منافقانه دارند و قصدشان از اکران، تحلیل فیلم نیست؛ چرا‌که در همان زمانی هم که ساخته شد، دغدغه‌شان مفهوم فیلم نبود، الان نیز همین دغدغه را دارند و بیشتر بازی سیاسی است. من هیچ میلی برای بازی در این میدان نفسانی ندارم و همچنان صبور خواهم ماند.
‌آخرین حرفی که راجع به آن زدند چه بوده؟ گفته‌اند که فیلم توقیف است؟ 
راستش مدت‌هاست که هیچ پیگیری‌ای نکرده‌ام.
‌مالک فیلم چه کسی است؟ 
مالک فیلم وزارت ارشاد است.
‌همیشه شاهد بودیم که یک‌سری نیروهایی در حاشیه هنر و قدرت، علنی زورورزی می‌کنند و برای سینما و هنر خط و نشان می‌کشند؛ اتفاقی که به‌خصوص در دوران پسابرجام شدت گرفته. مشکلاتی که برای فیلم آقای درویش پیش آمد یا اتفاقی که برای خانم معتمدآریا در کاشان افتاد، نمونه‌های این خط و نشان‌ها هستند؛ یعنی عده‌ای به قانون و دستگاه رسمی اعتقادی ندارند و می‌خواهند حرف خودشان را بزنند. من می‌خواهم نظر شما را راجع به این عده بپرسم. با این عده باید چه‌کار کرد؟ 
حیرت‌آور است وقتی می‌بینیم این اتفاق افتاده که هیأت دولت هم گاهی در موضع اپوزیسیون می‌ایستد و حرفش را می‌زند؛ یعنی خودش را از آنچه به‌عنوان ساختار سیستم مطرح است، جدا می‌کند. می‌گویند «ببینید این اتفاقات که می‌افتد، کار ما نیست، کار آنهاست!» به نظر من این غم‌انگیز است و نباید چنین نگاهی حاکم باشد. الان آقای ایوبی و آقای جنتی و تشکیلات ارشاد که جزء ساختار نظام هستند، نمی‌شود صرفا در برابر این اتفاقات، در مقام اپوزیسیون ظاهر شوند و نقد کنند! باید بروند و این مسائل را با ایستادگی و پایمردی حل کنند. نه اینکه فقط در لفظ، منتقد این اتفاقات باشند و برایش کاری نکنند.
‌با دلواپسان باید چه‌کار کرد؟ 
دلواپسان که دارند کارشان را می‌کنند! از دولتمردان هم باید خواست پای وظایفشان بایستند! اگر دل‌های یک عده‌ای برای یک‌سری اتفاقات واپس است که الحمدالله با ایمان کامل دارند کارشان را می‌کنند، این طرف دل مسئولانی که فاقد این ایستادگی و ایمان هستند باید واپس باشد تا بلکه کاری کنند!
‌راستی هیچ‌وقت نمی‌خواهید راجع به این عده فیلم بسازید؟ راجع به دلواپسان؟ 
نمی‌دانم شاید یک روزی ساختم.
‌با رفع تحریم‌ها، امیدی در سطح کشور ایجاد شد. به نظر شما رفع تحریم‌ها در فرهنگ و مشخصا در سینما چه تأثیری باید داشته باشد و حالا که سد تحریم برداشته شده، چطور باید این جریان را مدیریت کرد که آب‌باریکه‌ای هم سمت سینما بیاید؟ چه اتفاقی باید بیفتد؟ در این بزنگاه، چه چیز لازم است؟ 
جنگجویی این دوستان در وزارت ارشاد لازم است. ضروری است که هنر و فرهنگ ذیل سیاست جا نگیرد. بجنگند و جایگاهش را بالا بیاورند.
مقام معظم رهبری جایگاه فرهنگ را این‌گونه تعریف کرده‌اند که «فرهنگ را ذیل سیاست جا ندهید» و از اهالی فرهنگ خواسته‌اند که در جایگاهی بالاتر بایستند. وقتی می‌بینم آقای روحانی یک‌ بار هم در جلسات «شورای‌عالی سینما» که با چه مصیبتی شکل گرفت، شرکت نمی‌کند تا لااقل در جریان یک بخشی از مسائل قرار بگیرد، دیگر چه می‌توانم بگویم؟ اصلا ایشان به‌عنوان رئیس شورای‌عالی، این شورا را کنار گذاشتند و برایشان جزء بحث‌های حاشیه‌ای شده.
‌البته چاله‌های زیادی از دولت قبل مانده بود که مشغول پر کردنش بودند و هستند، ازجمله مناقشه هسته‌ای و مذاکرات بین‌المللی و… .
اینها حرف و بازی است. هر چیزی به جای خود. می‌خواهم بگویم اگر از این به بعد به فرهنگ و سینما توجهی ویژه نداشته باشند، سهمی از این دستاورد رفع تحریم‌ها نصیب سینما نمی‌شود. مسئولان جوری از بی‌بودجگی خزانه فرهنگ حرف می‌زنند، که انگار می‌خواهند مسئولیت از گردنشان برداشته شود. باید به ایشان گفت آقا یا اینجا نمی‌آمدی به‌عنوان مسئول بنشینی یا بابت این صندلی‌ای که رویش نشسته‌ای، باید برای بچه‌های هنر و سینما بجنگی، خون ‌دل بخوری و پایشان بایستی تا این مسائل حل شود. اما من می‌بینم این اتفاق نمی‌افتد. چرا نمی‌افتد؟ چون مسئولان فعلی، جنگاوران حوزه فرهنگ نیستند؛ متخصصان حوزه سیاست و دیپلماسی‌اند. دیپلماسی قواعد متفاوتی دارد. دیپلمات امروز یک چیز می‌گوید، فردا حرفش را عوض می‌کند. امروز می‌گوید من مخالف یک چیزی هستم و شب تلکسی می‌آید و پیامی می‌گیرد، فردا می‌شود موافق همان چیز! احتیاجی هم ندارد وارد بحثی شود؛ او برای حرفش نمی‌جنگد.
‌این‌طور که از جنگیدن بر سر سوژه‌هایتان حرف می‌زنید، به نظر می‌رسد که جنگ برای شما همچنان ادامه دارد. یک زمانی در جبهه رزمنده بودید و هنوز به نظر می‌رسد که رزمنده‌اید، امروز در میدانی دیگر! 
بله، جنگجویی به مفهوم شخصیتی را همچنان باید داشته باشم. باید پای حرفم بایستم!
‌جنگجویی به معنای در پی یک آرمان دویدن؟ 
بله، این آرمان واقعا وجود دارد. من پای اصول می‌ایستم و از ایستادن پای اصول، حمایت می‌کنم. آنچه ممکن است برای یک کارگردان در فیلم‌سازی و در جشنواره رخ ‌دهد، به من و جهان من هیچ ربطی ندارد. حتی ممکن است با همان کارگردان خارج از این فضا، یک جای دیگر شاخ به شاخ همدیگر بایستیم و اصلا همدیگر را تحمل هم نکنیم. اما به‌عنوان فیلم‌سازی که پای آنچه می‌گوید، ایستاده و اگر قدم‌های بعدی‌اش را هم دنبال کنید، می‌بینید دارد همان را می‌گوید و دنبال می‌کند، این ستایش‌برانگیز است. مثلا سینمای کاهانی هیچ ربطی به سینمای من ندارد اما کاهانی برای من محترم است. چون پای آنچه می‌گوید می‌ایستد و مسیرش هم مشخص است و می‌داند دارد چه‌کار می‌کند. حتی آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… هم مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را می‌روند و این برای من تحسین‌برانگیز است. اما در این بین بعضی‌ها هم هستند که فیلم می‌سازند، یک‌ بار این‌وری و یک‌بار آن‌وری می‌روند و اصلا نمی‌فهمی رنگشان چیست؟ قلمشان چیست؟ خطشان چیست؟ هیچ‌چیزشان را نمی‌توان فهمید چون اینها موج‌سوارانند!
‌پس با موج‌سواری مخالفید؟ 
بله، با فیلم‌سازی که هویت ندارد مخالفم.
‌هویت یک فیلم‌ساز چطور شکل می‌گیرد؟ 
با اصرارکردن بر جایگاه خود، بابت آن صبوری‌کردن، اصرارورزیدن برای بیان حرف خود، تحمل‌کردن دشواری‌ها و کوتاه‌نیامدن. متأسفانه در این چند سال در سینمای ما، به این بحث چندان وقعی نگذاشته‌اند. مثلا من الان سه دهه است که فیلم می‌سازم و می‌توانید از هر فیلم من، مرا دنبال کنید. بگویید این مسیرش این است و افت‌وخیزهایش هم این است. چند فیلم‌ساز را می‌توانید این‌طوری تعقیب کنید؟ چقدر از فیلم‌سازهای ما این‌طوری کار می‌کنند؟ یک مرده‌شورهایی هستند که هر مرده‌ای را به آنها بدهند می‌شورند و هیچ مسئله‌ای هم برایشان مهم نیست.
من این شیوه مرده‌شوری را دوست ندارم. برای همین فیلم‌سازی که مشی دارد و مرده‌شور نیست، حتی اگر زمین تا آسمان نظرات و نگاهمان با هم متفاوت باشد، برایش ارزش قائلم، محترم می‌شمارمش و می‌گویم بارک‌الله، آفرین!
‌ درباره آقای فرهادی قبلا انتقاداتی را مطرح کرده بودید. هنوز هم بر سر همان انتقادات ایستاده‌اید؟ 
یک‌جاهایی احساس می‌کنم باید آنچه را درست می‌دانم بیان کنم. برای همین هم آن انتقادات را مطرح کردم. وگرنه فیلم‌سازی او مسیر مشخص خودش را دارد و او کارش را می‌کند.
‌درحالی‌که ٢٧ سال از جنگ گذشته، حال‌واحوال جبهه و روزگار جنگ چقدر سراغتان می‌آید؟ 
ماجرا هنوز برایم زنده است، چون جنگ هنوز ادامه دارد. درست است که سی‌وچند سال از انقلاب می‌گذرد، ولی اتفاقاتی که امروز در منطقه می‌افتد، نشان می‌دهد که جنگ هنوز ادامه دارد! گاهی در تلگرام می‌بینم بچه‌ها می‌گویند ایران یک قلعه است! قلعه‌ها هم یک محدوده بیرون از خود دارند که به آن «بَرَز» می‌گویند.

 سرباز آنجا می‌ایستد، پای دیوار قلعه نمی‌ایستد که مبادا قلعه دچار ضربه شود. امروز بچه‌های ما دارند جلوتر از قلعه می‌جنگند والا داعش الان پشت دروازه ما و در حال توآمدن بود. برای همین بحث جنگ زنده و خیلی هم جدی است. هر وقت هم که بحث جدی‌تر شده و خبر از قصرشیرین آمده که ممکن است از آنجا وارد شوند، همه‌مان دیدیم که خوف برمان داشته. جنگ برایم هنوز زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و مسیر، مسیری است که هنوز ادامه دارد. یک وقتی فکر می‌کردیم یک روز که جنگ تمام شد، این عده برمی‌گردند به پادگان‌ها و سر زندگی‌شان می‌نشینند، اما می‌بینید که چنین خبری نشد. جنگ هنوز ادامه دارد و هیچ کاری هم نمی‌شود کرد و به بدترین شکلش هم دارد اتفاق می‌افتد.

‌و شما خودتان را مسئول می‌دانید که هنوز از این جنگ فیلم بسازید؟ 
خدا کند تا حالا معلوم شده باشد که ابراهیم سرباز صادق این کشور است و اگر کیان این کشور به خطر بیفتد با همه وجود می‌جنگد.
‌ولی بعضا دیده شده که در «گزارش یک جشن» یا «دعوت» سوژه‌های دیگری هم دستمایه قرار دادید که اصلا ربطی هم به جنگ نداشته. 
اصلا کدام کار من دقیقا جنگی است؟ به مفهوم خودِ ریخت فیلم؟ فیلمی که الان ساختم «بادیگارد» کجایش به جنگ ربط دارد؟ فیلم‌هایم روایت نسل مدافع انقلاب و نسل جنگ است. ولی چیزی که می‌گویم هشداری نسبت به وضعیت سیستان و بلوچستان، ضربه‌ها و ماجرای داعشی‌ها، ترورها و انتحاری‌هاست. یعنی عناصری را برمی‌دارم که عناصر روز است. عناصر کهنه‌ای نیستند.
‌درنهایت خودتان در ادامه مسیر فیلم‌سازی‌تان چه دورنمایی می‌بینید؟ چه می‌خواهید و چه تمنایی برایتان مانده؟ 
اصلا احساس این‌طوری ندارم که چی مانده است. این مسیری است که باید همین‌طور رفت و مقصدی ندارد که بگوییم یک‌جا رسیدیم و تمام شد. یک روزی آرزویم این بود که فیلم چمران را بسازم و می‌گفتم اگر مُردم هم دیگر اشکالی ندارد، فقط چمران را بسازم. الان باز دلم چیزهای دیگری می‌خواهد. از یک قله رد شدم و دلم قله‌های دیگری می‌خواهد.
‌الان چه قله‌ای مانده؟ 
در کوبانی که در منطقه کردستان عراق واقع شده، پ‌ک‌ک حضور قوی دارد. نیروهای پ‌ک‌ک کلی از بچه‌ها و سربازهای ما را ناغافل در پادگان‌ها و پاسگاه‌ها زده و شهید کرده‌اند. وقتی قضیه کوبانی پیش آمد، مروت پهلوانی قاسم سلیمانی به نحوی بود که اصلا نیامد بگوید که بگذار همه آنها به خاطر ظلم‌هایی که در حمله‌هایشان به سربازان ما روا داشتند، تقاص پس بدهند! بلکه با نیروهایش بلند شد و رفت و کوبانی را نجات داد و نگذاشت شهر به دست داعش بیفتد. دوست دارم از این مروت‌ها بگویم. دوست دارم بچه‌هایی را که در گوشه‌اند و دیده نمی‌شوند و به چشم نمی‌آیند، در فیلم‌هایم روایت کنم و به جامعه‌ام بگویم اینها را بیشتر بشناسید!
‌با نقدی که به اوضاع داشتید، نهایتا از اینکه به روحانی رأی دادید، پشیمانید؟ 
نمی‌دانم چه باید بگویم. اگر درد شترهای خودمان در حوزه فرهنگ باشد که سخت پشیمانم، ولی وقتی کلیت نظام را تحلیل می‌کنم، حضورش را مؤثر می‌دانم.
‌راجع به انتخابات مجلس چه فکر می‌کنید؟ با توجه به اینکه بعضی از تنگناها را برخی نمایندگان مجلس برای فرهنگ و سینما رقم زدند، به تحلیل برخی سیاست‌مداران، مجلس در بعضی مواقع حتی مهم‌تر از دولت هم هست.
راستش تابه‌حال خیلی به مجلس توجهی نداشتم، ولی وقتی فریادهای اصولی آرمانگرایان را می‌بینم که هیچ فریادرسی از دولت برنمی‌خیزد، تازه به جایگاه مجلس و کمیسیون فرهنگی فکر می‌کنم. خدا کند در مجلس آینده کسانی در کمیسیون فرهنگی بنشینند که درک آرمانی از فرهنگ داشته باشند، والا همین صدا نیز خاموش خواهد شد.
‌در شبکه‌های مجازی، اینستاگرام، فیس‌بوک و… که بخشی از مختصات زندگی امروزند، چقدر حضور دارید؟ 
اصلا حضور ندارم. در اینستاگرام و هیچ‌کدام از این شبکه‌های اجتماعی نیستم. این صفحاتی را هم که هست، من نساخته‌ام و بعضا هواداران ساخته‌اند. در هیچ‌کدام از شبکه‌های مجازی نیستم.
‌پس چطور جوان‌ها را می‌شناسید و از دنیای جوان‌ها باخبر می‌شوید؟ 
مگر جوان‌ها فقط در همین محیط‌های مجازی هستند؟ من خیلی خوشبین به این فضاها نیستم و حتی معتقدم آدرس غلط می‌دهند. کسانی که به این فضا دل خوش می‌کنند، عملا از جامعه عقب می‌افتند. این محیط‌ها حضورشان به اندازه یک فشار دگمه به خاموش‌کردن دستگاه اینترنت است و من در فیلم «چ» کاملا فهمیدم که این فضا اصلا قابل‌اعتماد نیست و نباید دل به آن سپرد. اما برای ارتباط با جوان‌ها، راه‌های حضوری و چشم‌درچشم هست که من به حد خودم در آن حضور دارم. ادعای بزرگی هم ندارم، دو پسر جوان دارم که با آنها زندگی می‌کنم. به اندازه خودم جوان‌ها را درک می‌کنم؛ به اندازه معاشرت یک مرد ٥٤ساله، با نسل جدید ارتباط دارم. هرچه از جوان‌ها می‌دانم از زاویه پدر و پدربزرگی است که نوه دارد. البته به‌گواه دوستان جوانی که با من هم‌قدم می‌شوند، روحم به‌شدت جوان است و اهل مبارزه.

 




خانم افشار! ده سال از آن هشت سال خسارت‌بار(!) سهم رییس جمهوری بود که خود ستایشگر یارغارش بودید و خانواده همسرتان هم جزء مدیرانش!

سینماژورنال: مهناز افشار بازیگر سینما با انتشار یادداشتی هفت بندی به شهروندان پیشنهاد حمایت از اصلاح طلبان را در انتخابات مجلس داده است.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر با بیان اینکه  آنچه جریان‌های تندرو در طول ده سال گذشته بر کشور تحمیل کردند بسیار سنگین و غیرقابل محاسبه است تحلیل شخصی اش را این دانسته که شرکت در انتخابات با حضور حداکثری و رای دادن به لیست تایید شده جریان اصلاحات در تهران و سایر استان‌ها و شهرستان‌ها برای جلوگیری از ادامه حضور تندروها کار بهتری است.

از دیدار با رییس دفتر احمدی نژاد تا مومن خواندن وی و…

سینماژورنال اینکه تک تک شهروندان حق اظهار نظرات سیاسی خویش را داشته باشند محترم می شمارد و خوشحال است که بازیگران سینمای ایران هم با صراحت درباره ایده های سیاسی خویش حرف می زنند اما…

اما نکته اینجاست که مهناز افشار منهای نسبت خانوادگی کاملا محکم با معاون مطبوعاتی محمود احمدی نژاد و مشاور حوزه امور زنان وي، كه هر چقدر هم بخواهد آن را بي اهميت قلمداد كند باز هم چيزي نيست كه بتوان آن را ناديده انگاشت، خود در زمان حضور احمدی نژاد در ریاست جمهوری  مورد حمایت شديد یارغار احمدی نژاد یعنی اسفندیار رحیم مشایی قرار داشت اما حالا دستاورد ده سال گذشته که هشت سال آن متعلق به احمدی‌نژاد بوده را زیر سوال برده است!

افشار نه تنها از بازیگرانی بود که در بهمن 88 در دفتر ریاست جمهوری با مشایی دیدار کرد بلکه در بهار 90 و در جریان سفر حج عمره اش كه از سوي مشايي که آن زمان رییس دفتر رییس جمهور بود، ترتيب اين سفر داده شد نیز اظهار نظري درباره یارغار احمدی نژاد بيان كرد كه اگر از خاطر مردم و خود ايشان رفته باشد از خاطره ي گوگل و ياهو پاك نشده؛ ايشان  مشایی را یكی از مومن ترین و روشن ترین افرادی قلمداد كرد که وی در عمرش دیده است.

این بازیگر در همین سال به عنوان چهره سال زن سینمای ایران، برگزیده مجله ای شد که چهره برگزیده فرهنگی آن رحیم مشایی بود. جالب آن که این بازیگر برخلاف مجری باهوشی چون عادل فردوسی پور که قید دریافت جایزه از این مجله را زد، به مراسم اهدای جایزه رفت و با تشویق مشایی هم روبرو شد. این مجله همان مجله ای بود که با سردبیری مدیر برنامه یکی از بازیگران مرد سينما و البته باز حمایت مادي و معنوي یارغار احمدی نژاد منتشر می شد.

ای کاش پیش از اظهارنظر به عقبه خود می نگریستیم

ازدواج مهناز افشار با یاسین رامین این نزدیکی را بیشتر کرد. همسر افشار فرزند محمدعلی رامین و سوسن صفاوردی است که هر دو در حلقه مدیران احمدی نژاد قرار داشتند.

رامین معاونت مطبوعاتی دولت دهم بود و صفاوردی نیز مشاور حوزه بانوان این دولت. یاسین رامین هم مشاور سازمان هلال احمر همین دولت بود.

حال نزديكي افشار به حلقه مشايي و شخص وي كه همان موقع زبانزد عام و خاص سينمايي ها بود چقدر در آشنايي وي با یاسین رامین موثر بوده مهم نیست چون امر ازدواج در هر صورت و شكل آن پسنديده است اما…

اما اینکه افشار حالا خود بعد اين دوران كاملاً نزديك با مشايي از کارنامه ده سال گذشته که 8 سالش از آن احمدی نژاد و همراهانی چون رامین و صفاوردی بوده ابراز ناراحتی کند و عصبي است از آن طنزهاي غريب روزگار است كه فقط در جايي چون ايران كه نان به نرخ روز خورها و ابن الوقت ها گمان مي كنند مردم حافظه تاريخي ندارند رخ مي دهد، موقعيتي كه از كميك بودن به نوعی ابزورد رسيده است.




نظر بهزاد فراهاني درباره احمدي‌نژاد، مشايي و دولت فعلي/از کمک هزینه میلیاردی تا قطع بيمه!

سینماژورنال: مجمع عمومی انجمن بازیگران خانه تئاتر اول اسفندماه در حالی در سالن اصلی خانه تئاتر برگزار شد که گلایه های برخی از اعضای این مجمع و انتقادهای صریح آنها به مدیریت هنری در کانون توجه قرار گرفت.

به گزارش سینماژورنال از جمله این اعضاء بهزاد فراهانی بود که به صراحت مشکلات صنفی بازیگران تئاتر ایرانی و از جمله مشکلات بیمه ای را گوشزد کرد.

تقصیر خودمان است که اتحاد نداریم

بنا به اطلاعات ارائه شده در “ایلنا” بهزاد فراهانی در مجمع عمومی سالانه انجمن بازیگران با گلایه از دولتمردان عنوان کرد: اگر مسئولان گفتند انتخاب مدیران را به ما واگذار می‌کنند و نکردند یا اگر قرارداد‌ها و بیمه را کنار گذاشتند تقصیر خودمان است که اتحاد نداریم.

رحیم مشایی برای ساخت خانه تئاتر 1 میلیارد و 450 میلیون داد اما دولت جدید بیمه ما را قطع کرد
او افزود: همان احمدی نژادی که همه به من فحش دادند وقتی اینجا از او صحبت کردم یا وقتی رحیم مشایی را به تئاترشهر آوردم برای ساخت خانه تئاتر ١ میلیارد و ۴۵۰ میلیون تومان به ما کمک کرد؛ اما تنها کار دولت جدید این بود که بیمه ما قطع شد.

مرا در بیمارستان فیروزگر در اتاق زایمان معاینه کردند
فراهانی گفت: من را در بیمارستان فیروزگر در اتاق زایمان معاینه کردند و این در شرایطی است که مسئولان خودشان را فرهنگی معرفی می‌کنند. بله، مدیرکل هنرهای نمایشی فرد بسیار خوبی است ولی کاری جز آنچه معاون امور هنری می‌خواهد نمی‌تواند انجام دهد. آقای مرادخانی هم همینطور باید تابع وزیر باشد.




داريوش ارجمند ضمن پذيرش بدنامي خود در نزديكي با احمدي‌نژاد: وزير ارشاد{علی جنتی} چشم ديدن ما را ندارد

سینماژورنال: صبح امروز  آخرین نشست «کتابخوان» سال 94 با حضور وزیر ارشاد و جمعی از هنرمندان توسط نهاد کتابخانه‌های عمومی برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “فارس” وزیر ارشاد در بدو صحبت‌های داریوش ارجمند سالن نشست کتابخوان هنرمندان پیشکسوت را ترک کرد و موجب شد ارجمند سخنان صریحی را مطرح کند.

وزیر ارشاد چشم دیدن ما را ندارد
داریوش ارجمند با گلایه و عصبانیت از ترک سالن توسط جنتی ابراز داشت: آقای وزیر ارشاد چشم دیدن ما را ندارد، رفت، مهم هم نیست. بسم الله می‌گویم و آغاز کلام می‌کنم تا متهم به کفر نشوم. خراسانی هستم؛ شاگرد دکتر شریعتی و آکتور که به تمام آنها افتخار می‌کنم.

وی ادامه داد: دغدغه‌ام فرهنگ سرزمینم است. سالها در تئاتر کار کردم اما همیشه نگران فرهنگ سرزمینم بودم و اینکه تکلیف گنجینه فرهنگی ما چیست. اتفاقات تاریخ معاصر ما مثل موسسه پیشکسوتان مهم است اما نشان و آرم آن هیچ جایی نیست؛ در جایی به زور می ایستانندمان و زینت مجالس می شویم و عکس میگیرند حتی پشت کارت دعوت این مراسم هم آرم ما نیست در حالی که این موسسه را ما با خون دل بوجود آورده‌ایم.

بدنامی نشستن کنار ریس جمهور سابق را به جان خریدم
وی به دیدار با محمود احمدی نژاد رییس جمهور قبل اشاره کرد و گفت: بدنامی نشستن کنار ریس جمهور سابق را به جان خریدم که موسسه پا بگیرد. امروز خوشحال بودیم وزیر ارشاد می‌آید ولی می‌رود! اگر ما نباشیم ایشان کسی نیست. او راهش را می‌کشد و می‌رود؛ احتیاجی نیست ما صاحبخانه‌ایم. اسماعیل خلج و امثال او هستند صاحب خانه ماییم شکی نیست صاحب این خانه بیهقی است.

ارجمند ادامه داد: این در حالی است که قرار است در پایان نشست کتابخوان تفاهمنامه‌ای به امضا برسد و حتی شاهد سخنرانی و معرفی کتاب توسط وزیر ارشاد باشیم، اما جنتی به نا گاه سالن را ترک کرد.




افشای دلیل اصلی توقیف شش ساله فیلمی که گفته می‌شد به دلیل شباهت کاراکترش با احمدی‌نژاد توقیف بوده+عکس

سینماژورنال: سامان سالور کارگردان جوان سینمای ایران این روزها فیلمی به نام “آمین خواهیم گفت” را در گروه سینمایی هنروتجربه روی پرده دارد.

به گزارش سینماژورنال “آمین خواهیم گفت” در سال 89 و در دولت احمدی‌نژاد ساخته شد و در جشنواره سی ام فجر هم نمایش داده شد اما در آن دولت نتوانست پروانه نمایش بگیرد و در دولت فعلی هم وارد گروهی شده که اکرانهایی محدود و نه سراسری دارد.

سالور چند روز قبل در گفتگویی به طرح این مسأله پرداخته بود که یکی از دلایل توقیف این فیلم شباهت رفتاری یکی از کاراکترها با محمود احمدی‌نژاد بوده است.(اینجا را بخوانید)

سالور از بازیگری به نام حمید حبیبی فر  به عنوان ایفاگر کاراکتری که رفتارش شبیه به احمدی نژاد دانسته شده بود نام برده بود.

با این حال از آن جا که حبیبی فر ظاهرش کمترین شباهتی با رییس جمهور سابق ندارد این سوال برای بسیاری از مخاطبان پیش آمده بود که چطور می شود کاراکتری بی ربط به احمدی نژاد به دلیل شباهت با او اسباب توقیف یک فیلم را فراهم کند!؟

ریس سابق اداره نظارت: این حرف کاملا بی‌پایه است/اسناد ممیزی فیلمها موجود است

برای بیشتر دانستن در این باره ابتدا به سراغ علیرضا سجادپور رفتیم. عليرضا سجادپور رییس اداره نظارت سازمان سینمایی دولت دهم در این باره به سینماژورنال گفت: اساسا این حرف که فیلمی خاص به دلیل مشابهت فلان کاراکتر با رییس جمهور سابق ممیزی یا توقیف شده حرف کاملا بي‌پايه‌اي است. در تمام مدتي که بنده در اداره نظارت مشغول به فعاليت بودم هيچ فيلمي به این دلیل و دلايلی مشابه گرفتار مميزي نشد.

وي ادامه داد: البته من دقيقا بخاطر ندارم که مشکل “آمين خواهيم گفت” چه بوده است و علاقمندان مي‌توانند از مديران سينمايي بخواهند اسناد مرتبط با اين فيلم را که قطعا در آرشيو اداره نظارت وجود دارد را منتشر کنند. خود کارگردان هم بد نيست به ارشاد مراجعه کند و ببيند دليل چيست.

حمید حبیبی فر در نمایی از "آمین خواهیم گفت"
حمید حبیبی فر در نمایی از “آمین خواهیم گفت”/همان کاراکتری که ادعا شده به دلیل شباهت با احمدی‌نژاد باعث توقیف فیلم شده

عضو فعلی اداره نظارت: فیلم مشکل شرعی داشت

از آن سو یکی از اعضای اداره نظارت سازمان سینمایی فعلی که نمی‌خواست نامش فاش شود درباره اصلی ترین مشکل پیرامون اکران “آمین خواهیم گفت” به سینماژورنال گفت: ممیزی فیلم ربطی به احمدی نژاد ندارد. در فیلم کاراکتری وجود دارد که ایفاگرش یک بازیگر زن است. کارگردان سر این کاراکتر را تراشیده و او را به عنوان یک دختر پسرنما معرفی کرده است در حالی که در برخی سکانسهای فیلم این کاراکتر با بازیگر مرد تماس بدنی داشت.

وی ادامه داد: مهمترین مشکل فیلم همین مسأله شرعی بوده که باید رعایت می شد وگرنه به خاطر اله‌مان سیاسی خاصی فیلم ممیزی نشده است.

دختری با رفتارهای پسرانه

به گزارش سینماژورنال بازیگر زنی که با سری تراشیده در “آمین خواهیم گفت” بازی کرده آزاده زارعی است. زارعی نزد مخاطبان عام با ایفای نقش “باران” در سریال “آوای باران” حسین سهیلی زاده شناخته می شود اما 4 سال قبل از “آوای باران” با “آمین خواهیم گفت” وارد سینما شد.

وی در “آمین خواهیم گفت” نقش کاراکتری به نام “اصغر فرشته” را بازی می کند؛ دختری که علاقه زیادی دارد رفتارهای پسرانه از خود بروز دهد.

زارعی که پيش از آن منشی صحنه سينما بوده است در شرایطی به عنوان عامل واقعی ممیزی “آمین خواهیم گفت” معرفی شده که کارگردان فیلم علاقه زیادی داشته که ممیزی را به احمدی نژاد ربط دهد.

توسل به شگردی کهنه
در دورانی که حتی بازیگران فیلمی به نام “پایان نامه ” که در نشست مطبوعاتی این فیلم در جشنواره بیست و نهم فجر با سینه هایی ستبر به گلایه از برخورد اهالی رسانه با فیلم پرداخته بودند، مدام به انتقاد از دست اندرکاران آن فیلم می پردازند بدون اینکه از دستمزدهای پر و پیمانی بگویند که بخاطر بازی در “پایان نامه” نصیبشان شده بود (!!!) اینکه توجیه توقیف یک فیلم مانند “آمین خواهیم گفت” هم احمدی نژاد قلمداد شود آن قدرها عجیب نیست، در حالي كه به نظر اين شگرد بسيار كهنه به نظر ميرسد.

آمین خواهیم گفت
آزاده زارعی(چپ) با سری تراشیده در نمایی از “آمین خواهیم گفت”

 




چرا مادرشوهر مهناز افشار در خواستگاری او حضور نداشت؟+عکس

سینماژورنال: ازدواج مهناز افشار با یاسین رامین بعد از گذشت چند ماه از تولد اولین فرزند این زوج با نام “لیا/لیانا”(اینجا را بخوانید) همچنان حاشیه های خود را دارد.

به گزارش سینماژورنال یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین و سوسن صفاوردی یکی معاون و دیگری مشاور محمود احمدی نژاد بود با این حال خطبه عقد مهناز افشار و یاسین رامین را رییس دولت اصلاحات خواند!

این تناقض و از آن سو حرف و حدیثهایی که درباره بیزنس شغلی یاسین وجود داشت سبب ساز آن شده که همواره پیرامون این دو نفر حاشیه به قدر کفایت وجود داشته است.

به تازگی سوسن صفاوردی مادرشوهر مهناز افشار در گفتگو با “شرق” هم پیرامون خاستگاه خانوادگی خود و چگونگی آشنایی با همسرش و زندگی با وی حرف زده و هم درباره بخشهایی کمتر شنیده شده از رابطه خود و عروسش صحبت کرده است.

جالب اینکه این مادرشوهر به کنایه از عدم حضور خود در مجلس خواستگاری افشار صحبت کرده است و صرفا به این جمله بسنده کرده که “قرار نیست که همیشه ما خواستگاری برویم…”!!!

وجه اعجاب برانگیز گفته های صفاوردی آنجاست که از احمدی نژاد بابت نگاه متحجرانه اش نسبت به زنان گلایه می کند در حالی که هم خود و هم همسرش جزو نزدیکان احمدی نژاد و مشاور جنجالی وی بودند و البته که عروس وی مهناز افشار نیز به صراحت از مشاور احمدی‌نژاد به عنوان فردی روشن نام برده بود!

سینماژورنال متن کامل گفته های صفاوردی را ارائه می دهد:

خانم دکتر سؤال‌ها را از خودتان شروع کنیم. چند سالتان است؟
ای بابا… سن خانم‌ها را که سؤال نمی‌کنند. از اول شروع کردید به پرسیدن سؤال‌های سخت (خنده).
‌صورتتان که جوان است… .
اما شناسنامه بالا می‌رود و کاری هم نمی‌شود کرد… .
‌پس خوب زندگی کرده‌اید. آرامش داشته‌اید که آن‌قدر جوان مانده‌اید؟
نمی‌شود این را گفت. به‌هرحال هر انسانی در زندگی‌اش یک‌سری مشکلات دارد. صحبت سر این است که با مشکلات چگونه کنار بیاییم و اینکه قرار است مشکلات بر ما سوار شوند یا ما سوار مشکلات شویم. اینها دو نگاه متفاوت است… .
‌در چه رشته‌ای درس خوانده‌اید؟
من در مقطع دکترا، علوم سیاسی خوانده‌ام در شهر دوشنبه. لیسانسم در دانشگاه تهران و فوق‌لیسانسم در دانشگاه آزاد بود. خیلی اینترنشنال بوده‌ام. چون قبلش هم خارج از کشور در رشته فلسفه درس خوانده‌ام؛ در هایدلبرگ. بعد چون ازدواج کردم و بچه‌دار شدم، شهرمان عوض شد و درسم دچار خلل و مسیرم این‌طرفی شد.
‌در آلمان با آقای رامین آشنا شدید؟
بله. آنجا آشنا شدیم. هر دو دانشجو بودیم و ازدواج کردیم. من از طرف مادری، یک خانواده بسیار مذهبی داشتم. از طرف پدری، یک خانواده سنتی تهرانی داشتم. هر دو خانواده تهرانی‌الاصل هستند و به‌هرحال دو طیف تهرانی را دیدم و بزرگ شدم. یک طیف خیلی مذهبی و یک طیف مذهبی خیلی سنتی.
این ازدواج با علاقه بود؟
من در ١٩سالگی خیلی اتفاقی ازدواج کردم. شاید اصلا فکر هم نمی‌کردم که در این سن ازدواج کنم. من خیلی فعال بودم و اولین فعالیت‌هایم را در دوره انقلاب انجام دادم. درواقع ما نسل ٥٧ هستیم. نسلی که ایده‌آل‌هایی را در نظر داشت و برایش تلاش کرد و هنوز هم به آن ایده‌آل‌ها پایبند است و در آن زمان من فعالیت‌های زیادی مربوط به انقلاب داشتم و می‌توانم ادعا کنم بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اولین حرکت مبارزه با اعتیاد در قالب سازمان غیردولتی یا حرکت داوطلبانه را انجام دادم. ایده‌ام هم این بود که انقلاب باید همه جوان‌ها را با خودش همراه کند.
‌چگونه این فکر را عملیاتی کردید؟
فکرم را با آقای کروبی در میان گذاشتم. ایشان امام جماعت مسجد حکمت و رئیس کمیته امداد بودند و من برای اینکه بتوانم فکرم را جاری کنم، یک روز با دو نفر از دوستانم به مسجد رفتیم و ایده‌ام را گفتم. رفتیم مسجد و به آقای کروبی گفتم حاج آقا من معتقدم این جوان‌هایی که در رژیم گذشته معتاد شده‌اند، متعلق به این ممکلت هستند. باید برایشان کاری کرد تا انقلاب در آنها هم اتفاق بیفتد. گفتند می‌خواهی چه کنی؟ گفتم بیمارستان‌های صحرایی بزنیم. گفتند چگونه می‌خواهی این بیمارستان‌ها را بزنی؟ گفتم شما این همه خانه‌ مصادره‌ای دارید، اینها را به ما بدهید و ما از داوطلبان کمک جمع می‌کنیم و این اتفاق افتاد؛ چون روحیه منفعت‌طلبانه‌ای را که امروز حاکم است آن سال‌ها نداشتیم و متأسفانه خیلی از جوان‌ها این دوره را لمس نکرده‌اند. در آن زمان کسی به منفعت فردی خود فکر نمی‌کرد و هرکسی آماده بود یک حرکتی انجام دهد در مسیری که کشور ساخته شود. چون پیروزی انقلاب رخ داده بود و صحبت سر این بود که هرکسی سهم خودش را در مسیر سازندگی ادا کند و دکترهای داوطلب به کمک ما آمدند و ما تخت‌هایی در این بیمارستان‌های صحرایی زدیم و خیرینی که به ما تخت و دارو می‌دادند، این راه را هموار کردند و این‌گونه بود که چندین خانه تجهیز شد.
‌آقای کروبی را چطور می‌شناختید؟
صرفا ایشان امام جماعت مسجد محله ما بودند و ما ساکن شمران بودیم و از همین طریق با ایشان آشنایی داشتم و می‌دانستم رئیس کمیته امداد هم هستند. ایشان بلافاصله به ما کمک کردند و برخوردشان کاملا جالب بود و یادم هست ایشان به ما این جمله را گفتند: من اگر شماها را امروز حمایت نکنم، در دام گروه‌های دیگری می‌افتید. این نگاه برای من در آن زمان خیلی جالب بود که ایشان دغدغه جذب جوان‌ها را دارد. ما سه دختر بودیم که از ما حمایت کردند و یادم است در تمام شمیرانات، ایشان می‌گفتند از این سه دختر یاد بگیرید و در تمام محله ما را می‌شناختند.
‌فعالیت‌های اجتماعی بعدی‌تان در ایران چگونه شکل گرفت؟
در همان زمان خانم حبیبی، مشاور رئیس‌جمهور وقت آقای هاشمی، اولین مشاور امور زنان و ریاست دفتر امور زنان، سفری به آلمان داشتند و سخنرانی کردند، در آن رابطه ما با هم آشنا شدیم و ایشان فعالیت‌های بنده را دیده بودند. زمانی بود که ما می‌خواستیم برگردیم، پیشنهاد دادند بروم دفتر امور زنان و در عرصه بین‌الملل فعالیت کنم. من هم به‌محض اینکه به ایران برگشتم، به فاصله دو ماه فقط فرصت کردم مستقر شوم و بلافاصله در نهاد ریاست‌جمهوری در بخش بین‌الملل مسئولیت کشورهای غیراسلامی در حوزه زنان مشغول به کار شدم؛ یعنی در همین جایگاهی که در دوره گذشته قرار گرفتم، در زمان هاشمی هم قرار داشتم، اما آن زمان مرکز نبود و دفتری بود که در طول زمان به مرکز تبدیل شد.
‌پس یک دوره با آقای هاشمی هم کار کرده‌اید؟
من می‌توانم این ادعا را داشته باشم که با همه نگرش‌های سیاسی کار کرده‌ام. در زمان آقای خاتمی سمینار بین‌المللی فلسطین در ایران برگزار شد که من در آن دوره مؤسس یک «ان‌جی‌او» بودم به نام زنان پیرو اهل بیت که مؤسسه ما مسئولیت نمایشگاه سمینار فلسطین را برعهده داشت. آن زمان آقای کروبی هم رئیس مجلس بودند و درواقع جریان دوم خرداد حاکم بود. من ارتباط خیلی خوب با همه خانم‌های دولت داشتم.
‌با همه زن‌های دولت؟
حداقل من با همه ارتباط خوبی داشتم. این را که دوستان دیگر چه نگاهی به من داشتند، نمی‌دانم. گاهی هم اختلاف نظر داشتیم و صددرصد همدیگر را تأیید نمی‌کردیم، ولی من هیچ‌وقت دوستان را به‌عنوان رقیب یا دشمن یا خارج از چارچوب هم‌وطن ندیدم، چون برای این خیلی ارزش قائلم و معتقدم همه اعضای یک خانواده هستیم. همان‌طور که در یک خانواده افراد نگرش‌های متفاوتی دارند، اما آنچه برایشان اصلح است، حفظ منافع خانواده است. این همیشه نگرش من بوده و من خودم اصلا به این چیزها اعتقاد ندارم و شدیدا تبری می‌جویم از اینکه کسی بخواهد من را منتسب به گروهی بکند، حالا چه اصولگرا چه اصلاح‌طلب، فرقی نمی‌کند. من تنها کسی بودم که در آن دوره در عروسی خانم حقیقت‌جو حضور داشتم. البته ما خانوادگی دعوت داشتیم و اتفاقا همسرم هم در عروسی حضور داشت. دلیل این نگاه هم دستور جذب حداکثری است، اما انگارنه‌انگار که این جذب حداکثری چه معنا و منظوری دارد. بعد هم در دوره احمدی‌نژاد دور دوم که خانم مجتهدزاده معاونت زنان برعهده‌شان بود – با ایشان در یکی از سفرهایم آشنا شده بودم- آن زمان عضو شورای مرکزی سازمان‌های غیردولتی زنان در سال ٨٨ بودم. یک دوره هشت‌ساله عضو این شورا بودم یعنی از دوره دوم آقای خاتمی تا دوره اول آقای احمدی‌نژاد که حدود هشت سال طول کشید.
‌آن زمان هنوز شکاف ایجاد نشده بود یا شما بیشتر نگرش در حوزه زنان برایتان مهم بود؟
شاید آن زمان شکاف به این اندازه به وجود نیامده بود و این یک واقعیت است که شکاف به شدت امروز نبود و اصلا این تعریف از روابط وجود نداشت و افراد شاید همدلی بیشتری را با هم احساس می‌کردند، اما این همدلی امروز خدشه‌دار شده است. ولی در هر صورت در آن زمان هم من این نگاه را داشتم که شاید از زندگی‌ام در خارج از کشور یاد گرفته‌ام که آن چه را در جامعه آنجا دیده‌ام با آموزه‌های دینی خودمان تطبیق می‌دادم و می‌دیدم اینها منافاتی با هم ندارند و آن چیزی که ما باید پیاده کنیم، آنها هم پیاده می‌کنند.
‌نگاه معاونت زنان دوره آقای احمدی‌نژاد چطور بود؟
در خیلی از موارد تحمیلی و متحجرانه بود. به علت نگاهی از طرف برخی خانم‌ها که خود را متولی همه امور می‌بینند و جامعه را در دایره تعاملات و بینش خودشان تعریف می‌کنند. متأسفانه باید بگویم، در کشور ما بیش از آنکه به خود موضوع زنان پرداخته شود، این موضوع در همه دوره‌ها بیشتر سیاست‌زده است. ما باید به ارتقای توانمندی‌ها فکر کنیم، یعنی به رفع مشکلات و چالش‌های قانونی. ما موظف هستیم در موضوع خانواده- اگر معتقدیم خانواده تقدسی دارد – الگویی به جهان ارائه کنیم که این تقدس برای همه قابل لمس باشد. درواقع وقتی درهای خانواده‌های ما به بیرون باز می‌شود، باید در رفتار بین زن و مرد، رفتار پدر و مادر با فرزندان، فرزندان و پدر و مادر و… این تقدس لمس شود. امروز ما نمی‌توانیم ادعا کنیم در الگوی خانواده در مرحله عمل و آنچه پیاده می‌شود الگویی برای جهان داریم، چون آنچه امروز پیاده می‌شود با آنچه مدنظر اسلام است بسیار تفاوت دارد؛ یعنی ١٠ درصد آن هم شاید هنوز پیاده نشده است، من باز تأکید می‌کنم معمولا حرف‌های همه را می‌شنوم و کنار هم قرار می‌دهم تا بتوانم با یک معضل دربیفتم. این جریان‌ها خیلی سیاست‌زده شده‌اند. من شخصا معتقدم در بسیاری موارد متأسفانه حاشیه‌ها متن شده‌اند و متن‌ها به حاشیه رانده شده‌اند. اگر شما بخواهید کدهای صحبت‌های رهبری را دربیاورید، باید امنیت زنان را در داخل خانه تأمین کنید و برای اینکه این امنیت تأمین شود یک‌سری راهکار لازم است: اولش آموزش؛ آیا آموزش یک‌طرفه است و فقط باید به زنان گفته شود که چنین کنید و چنان کنید؟ یا آقایان هم باید تربیت شوند تا بفهمند مردانگی یعنی چه؟ در یک برهه‌ای اگر می‌خواستم سمیناری برای امنیت بگذارم شاید برای عده بسیاری این یک تابو بود و می‌گفتند الان اسلام بر باد می‌رود. ما مدعی هستیم براساس مکتب تشیع قرار است خانواده را تعریف کنیم. ما می‌گوییم مسلمان هستیم و قانون اساسی‌مان براساس اسلام است و قرار است الگوهای ما مبتنی بر سیره ائمه باشد. اما در بسیاری موارد این قوانین را که بررسی می‌کنیم، طبق حدیثی که امام صادق(ع) می‌گویند شیعیان ما زینت ما باشند… این سوال پیش می‌آید که ما زینتیم الان؟ با توجه به رفتارهای ما در جامعه که الان جاری و ساری است؛ آیا ما الان زینت محسوب می‌شویم؟ بیایید تئوری‌ها را کنار بگذاریم و در مرحله عمل کار را ببینیم. در مرحله عمل ما هنوز نتوانسته‌ایم نه الگوی درستی را برای جامعه خود ترسیم کنیم که عاری از افراط و تفریط باشد و نه نقش خاصی را به جهان ارائه دهیم اگرچه مدعی هستیم که می‌توانیم داشته باشیم و من شخصا اعتقاد دارم می‌توانیم؛ به شرطی که آن دو نگاه متحجرانه و متجددانه را دور بیندازیم.
‌ معاونت زنان خانم مولاوردی چطور؟ توانسته‌اند کاری کنند؟
من معتقدم الان هم نباید فراموش کنیم که در مسیر احقاق این حقوق، بومی‌سازی یک اصل است که در پروتکل‌های بین‌المللی هم کشورهای زیادی سر این چکش می‌زنند. اینکه ما فکر کنیم نسخه‌ای که غرب نوشته برای ما هم می‌تواند درمان باشد مخالف این هستم. به‌طور مثال شنیدم چندی‌پیش یک کنفرانسی برگزار شده بود برای زنان خودفروش. من واقعا این سؤال را دارم که چه تبعیضی بالاتر از اینکه ما بپذیریم چنین کسانی وجود ندارند و بیاییم برایشان فکر کنیم… .
‌مگر وجود ندارد؟
اینکه وجود دارد، غلط است. اگر در سراسر دنیا وجود داشته باشد، در کشوری که پرچم تشیع را بلند کرده و معتقد است مبتنی بر آموزه‌های دینی قرار است حرکت کند، نباید اجازه دهیم چنین ظلمی به زنان شود… . من معتقدم متقاضی و عرضه‌کننده هر دو باید درمان شوند؛ باید جلوی اینها گرفته شود نه اینکه ما صرفا بپذیریم یک گروه باید اینچنین باشند چون یک عده باید لذت ببرند. نفس این مسئله مشکل‌دار است. در کنفرانس تایلند قبل از کمیسیون مقام زن که یک نشست منطقه‌ای بود و ٧٠٠ نفر از نماینده‌های نهادهای غیردولتی حضور داشتند و نماینده زنان خودفروش نیز در آنجا حضور داشت؛ آنجا وقتی آن زن بلند شد و گفت من نماینده چهار ‌میلیون از این زنان هستم و آمده‌ام که حقم را بگیرم و ما را بیمه کنید… من گفتم خیلی متأسفم که امروز ما اینجا جمع شدیم برای اینکه از تبعیض نسبت به زنان جلوگیری کنیم بعد خانمی چنین ادعایی را مطرح کند و هیچ صدایی در نیاید. اما ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این زنان وجود دارند… مثل ماجرای اچ‌آی‌وی آن‌قدر حضور بیماران اچ‌‌آی‌وی لاپوشانی شد که الان به مرز هشدار رسیده…
این مطلب دیگری است. ما باید به موضوع نگاه فرهنگی داشته باشیم. ما نباید اشتباه غرب را تکرار کنیم. غرب به ‌دنبال این رفت که درواقع با معلول بجنگد. ما باید با عامل‌ها در بیفتیم.
نظرتان درباره جبهه فرهنگی زنان متحد اصولگرا چیست. گروه‌هایی که مصاحبه‌ها و اظهارنظرهای تندی درباره حوزه زنان دارند… مثلا اینکه سرکاررفتن زنان یک موضوع انحرافی است… .
خب این عزیزان خودشان بیرون از خانه چه می‌کنند؟ اول خودشان خانه بمانند… .
‌شما این شورا را می‌شناسید؟
درگیری‌هایمان زیاد بود… اینها بیش از آنکه دغدغه مسائل زنان و شأن و کرامت او را داشته باشند، فقط به تخریب یکدیگر فکر می‌کنند و متأسفانه برخی از این طرف و برخی از آن طرف هستند… .
‌شورای فرهنگی زنان اصولگرا چطور؟
غالب انتقادهای ما مخرب و مغرضانه است. چون انتقاد هم باید یک چارچوب داشته باشد و غالبا متأسفانه این چارچوب را ندارند. شخصا می‌گویم انتقاد باید در قالبی باشد. اگر ما معتقدیم و خیلی از این خانم‌ها معتقد هستند پیرو رهبری هستند، خب اگر به این اعتقاد دارید، ایشان چارچوب انتقاد را تعریف کرده‌اند. در انتقاد شخص تخریب نمی‌شود، در انتقادی که مبتنی بر غرض‌ورزی نیست، انسان تخریب نمی‌شود بلکه به بخشی از کار ایراد گرفته می‌شود و نگاه، نگاه مصلحانه است نه مغرضانه. برخی از نهادهای ما متأسفانه تنها جایگاه و شأنی که برای خود در نظر گرفته‌اند جایگاه منتقدانه است. همه می‌دانند انتقاد خیلی راحت است ولی کسی نیست این نهادهای مربوطه را بررسی کند و ببیند از بدو شکل‌گیری تا به امروز کدام‌یک از مشکلات زنان را حل کرده‌اند.
‌کمی سؤال‌های شخصی از شما می‌پرسم… همسرتان چقدر به زن بها می‌دهد؟ چقدر نگاه شما را در حوزه زنان قبول دارند؟
نمی‌دانم…، باید از خودشان پرسید که نگاه من را قبول دارند یا نه.
‌در دوره‌ای که همسر شما معاون مطبوعاتی بودند، توقیف‌های بسیار زیادی برای مطبوعات اتفاق افتاد و خبرنگاران زیادی بی‌کار شدند، شما نگاهتان به این ماجرا چه بود؟ در این مورد نظری داشتید؟
ما حیطه کاری‌مان تعریف‌شده بود و مطلقا در کار هم دخالت نمی‌کردیم.
‌نگاهتان چطور بود؟
به‌طورکلی باید عرض کنم انسان وقتی در جایگاه دولتی قرار می‌گیرد، بعضی وقت‌ها مخالف کاری است که انجام می‌دهد، ولی بر او تحمیل می‌شود. در چارچوبی که قانون وضع شده، بعضی چیزها بر او تحمیل می‌شود. نمی‌شود خیلی وقت‌ها گفت که این مسائل خواسته شخص بوده است. اگرچه بعضی وقت‌ها این را می‌پذیرم که دیدگاه فرد در اینکه یک قانون چگونه اعمال شود هم مؤثر است.

سوسن صفاوردی
سوسن صفاوردی

‌شاید این سؤال‌ها را اصلا دوست نداشته باشید که می‌پرسم. مثلا در یک مصاحبه رادیویی همسر شما اصلا رفتار خوبی نداشتند و با مجری برنامه با ادبیات توهین‌آمیزی حرف زدند… شما به عنوان همسر آقای رامین چه واکنشی داشتید؟
من شخصا معتقد به تعامل هستم… .
‌همسرتان هم هستند؟
نمی‌دانم… از خودشان بپرسید. من از خودم حرف می‌زنم و شخصا اعتقاد به تعامل دارم و شخصا معتقدم حرمت افراد باید نگه داشته شود و شخصا معتقدم هرکسی در رأس یک حکومت قرار می‌گیرد باید به او احترام گذاشته شود، حتی اگر با افکارش مخالفم و اگر می‌خواهم انتقاد هم کنم باید چارچوب داشته باشد.

شما می‌گویید نگاهتان نگاه تعامل است؟ در مورد ازدواج پسرتان با مهناز افشار هم این تعامل را داشتید؟
صددرصد.
‌شما برای پسرتان خواستگاری رفتید؟
قرار نیست که همیشه ما خواستگاری برویم… .
‌الان چطور؟ شما الان نوه دارید، توانسته‌اید مهناز افشار را به‌عنوان عروس بپذیرید؟
بگذارید این‌گونه جواب سؤال شما را بدهم… اتفاقاتی که در زندگی برای خانواده من افتاد، خیلی عجیب بود و برای من درس بزرگی داشت. باز این درس من را به اینجا رساند که متوجه شوم ما مکلف به پذیرش تفاوت‌ها هستیم تا بتوانیم به سعادت برسیم.
‌سختتان نبود؟
واقعیت این است که به خاطر پذیرش تفاوت‌ها برایم خیلی راحت‌تر بود.
‌برای آقای رامین چطور؟
شاید خیلی سخت بود… .
‌این وسط حرف‌های زیادی هم به پسر شما نسبت داده شد… .
خیلی زیاد… من همه کسانی که تهمت زدند را واگذار می‌کنم به خدا. چون جامعه ما به‌لحاظ اخلاقی بی‌نهایت افول کرده و باز هم تکرار می‌کنم ما متأسفانه امروز در جایگاهی ایستاده‌ایم که شرمندگی زیادی را نسبت به پرچمی که به نام ائمه بلند کرده‌ایم داریم. چون این پرچم بی‌نهایت اخلاق‌مدار است و ما به خودمان اجازه می‌دهیم صرف شنیده‌ها و گزارش‌ها قضاوت ‌کنیم. وقتی انسان وارد محکمه می‌شود باید سند ارائه دهد، سند با گزارش متفاوت است.
‌پسر شما نزد رئیس دولت اصلاحات عقد کرد که از نظر سیاسی خانواده شما با او زاویه دارد. این برای شما سخت نبود؟
اصلا. ایشان رئیس‌جمهور مملکت بودند و امروز دفتر دارند و وقتی دفتر رسمی دارند یعنی مشروعیت دارند پس باید احترام گذاشت.
به‌عنوان یک مادرشوهر فکر می‌کنید مادرشوهر خوبی برای عروستان هستید؟
من این را نمی‌توانم جواب بدهم. باید از عروسم بپرسید… .
‌عروستان را دوست دارید؟
مگر می‌شود نداشته باشم… .
‌دلتان نمی‌خواست عروس دیگری داشته باشید؟ رابطه‌تان چطور است؟
دل من که نباید مطرح باشد. رابطه ما بسیار خوب است.
‌نوه‌تان را می‌بینید؟
خیلی زیاد و خیلی هم دوستش دارم. مگر می‌شود نداشته باشم.
‌عروستان را چطور؟
ایشان را هم می‌بینم. البته نسبت به شرایط روابط ایجاد می‌شود، هم ایشان درگیر هستند و هم من. دوستش دارم. چون انسان به بچه خودش محبت دارد، هر چیزی که به بچه‌اش وابسته می‌شود هم دوست دارد. ضمن اینکه شخصیت و کاراکتر شخص مربوطه هم می‌تواند این دوست‌داشتن را مضاعف ‌کند.
‌نظر همسرتان درباره عروستان چیست؟
باید خودش جواب بدهد. من یک شخصیت حقیقی هستم که شدیدا روی این حقیقی‌بودن خودم تأکید دارم…




طعنه‌های منیژه حکمت به خانه سینما⇐ صنف نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد/چرا درباره دیدار تیم خانه سینما با احمدی‌نژاد شفاف‌سازی نمی‌شود؟/صنف بايد دغدغه همه اعضاء را داشته باشد و نه يك حلقه‌ معدود!

سینماژورنال: مسائل مبتلابه تنها صنف موجود سینمای ایران از تعطیلی در زمان جواد شمقدری تا حالا که دو سالی هم از بازگشایی آن می‌گذرد همواره محل بحث سینماگران بوده است.

به گزارش سینماژورنال درباره روابط متقابل میان هیأت مدیره سابق این نهاد با دولت دهم و سازمان سینمایی این دولت هم حرف و حدیث فراوان بوده است.

چندی پیش محمدمهدی عسکرپور مدیرعامل سابق این نهاد در گفتگویی به صراحت از پیشنهاد وزیر ارشاد دولت دهم برای پذیرفتن معاونت سینمایی گفت(اینجا را بخوانید) و حالا منیژه حکمت نیز در گفتگویی هم گلایه‌های خود را از ارتباط بیش از حد خانه سینما و وزارت ارشاد بیان کرده و هم تعریضی زده است به دیدار تیم خانه سینما با احمدی نژاد در دولت دهم بدون اینکه درباره این دیدار شفاف سازی صورت بگیرد.

متن کامل این بخش از گفته های منیژه حکمت را به نقل از “اعتماد” بخوانید:

  الان به نظر شما خانه سينما دست آنهاست يا دست شماست؟
من ورود به خانه سينما نمي‌كنم چون پيچيدگي‌هايي دارد كه تا شفاف نشود نمي‌توانم راجع‌ به آن صحبت كنم. از دوره شمقدري اتفاقاتي كه افتاده تا الان بايد شفاف شود.
روايت‌تان را از دوره شمقدري و بحران خانه سينما بگوييد.
شمقدري و دوران شمقدري… به نظر من آن دوران بدترين موقعيت سينماي ايران بود. دوراني بود كه صبح‌ها ما بي‌هيچ انگيزه‌اي از خواب بيدار مي‌شديم كه طي طريق كنيم. دوست ندارم اصلا راجع به آن دوران حرف بزنم. اينكه تلاش مي‌كني اتفاقي در جهت بهبود جامعه‌ات و ايجاد شرايط مطلوب‌تري براي جامعه‌ات رقم بزني، ولي به ديوار سيماني برمي‌خوري، مي‌بيني سنگ جلوي راهت است… آن روزگارها را دوست ندارم، نه به عنوان كارگردان يا تهيه‌كننده بلكه به عنوان يك ايراني آن روزها را دوست نداشتم. روزهاي بد…
آقاي عسگرپور دو هفته پيش از آن روزها گفت و جالب اين بود كه تقريبا همين لحن را داشت. به نظر شما آقاي عسگرپور از آنهاست يا از شما؟
من يك ديني به آقاي عسگرپور دارم. زماني كه براي پگاه آهنگراني (دخترم) مشكلاتي به وجود آمد به عنوان رييس صنف خيلي به ما كمك كرد. بگذاريم در اين مورد اينها و آنها نگوييم. ولي به هرحال آن بخش از تاريخ خانه سينما با مديريت آقاي عسگرپور بايد شفاف شود. اينكه واقعا چه اتفاقاتي افتاد. دو گروه بايد بيايند حرف‌هاي‌شان را بزنند.
كدام دو گروه؟
گروه شمقدري و گروه خانه سينماي آن موقع. مثلا در همان دوره تيم خانه سينما با احمدي‌نژاد ديدار داشته، بايد در مورد اين ديدار مطالب شفاف شود. يك سكوتي از جلسات آن دوران است كه براي من گزنده است. تا روشن نشدن آن اتفاقات و حواشي آن دوره، هيچ اظهارنظري نمي‌توانم بكنم.
نظرتان در مورد خانه سينماي اين دوره چيست؟
من زياد با خانه سينما كاري ندارم، اگر ديده باشيد در مراسم‌شان هم زياد حضور ندارم. كاري هم ندارم. من اين ور كار خودم را مي‌كنم.
چرا ، بالاخره صنف شماست؟
صنف بايد تعريف شود. صنف نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد.
الان به نظر شما هنوز هم خانه سينما شعبه دوم وزارت ارشاد است؟ آيا هميشه همينطور بوده؟
گفتم كه تشكيلات و صنف را بايد تعريف كنيم. البته كه هميشه اين طوري نبوده. يك مقطع‌هايي خانه سينما مستقل‌تر بوده. ولي مشخصا الان شعبه دوم وزارت ارشاد است. خب من مي‌روم مشكلاتم را با خود وزارت ارشاد حل مي‌كنم چرا بروم سراغ شعبه‌اش؟ اينكه يك حلقه ١٠ نفره مدام در همه جشن‌هاي خانه سينما هستند، همان‌ها جايزه مي‌دهند، همان‌ها برگزار مي‌كنند و هر اشكالي كه داشته باشي تو حق اعتراض نداشته باشي ديگر صنف معني نمي‌دهد. نخستين مطالبه، نخستين تعريف يك صنف اين است كه بچه‌ها بتوانند منتقدش باشند نه اينكه هر كسي منتقد بود بايد حذف و از اين دايره كنار گذاشته شود. اين صنف نيست. يك صنف بايد دغدغه اعضاي پنج هزار نفري را داشته باشد نه اينكه يك حلقه‌اي دور هم جمع شوند براي خانه سينما خودشان تصميم بگيرند، مدام هم از هم تشكر كنند.
اين حلقه چه كساني هستند؟ از رانت‌بگيرهاي قديم هستند؟
نه، اين حلقه هميشه بودند. به نظر من مطبوعات بايد رصد كنند چه كساني هستند.
يعني در تمام دولت‌ها اين حلقه فرق نكرده؟
نه، رصد كنيد، كاري ندارد. اين وظيفه مطبوعات است، مي‌شود رصد كرد. جشن‌ها را ببينيد، عكس‌ها را ببينيد، مهماني‌ها را ببينيد. اشكالي هم ندارد سينما را مايملك خود و حق طبيعي خود مي‌دانند. انقلاب را از خودشان مي‌دانند و براي مردم و مطبوعات عادي شده است.
شما و يك عده ديگر اين انتقاد را به آقاي ايوبي داريد كه يك عده خاص دور و برشان هست…
ما اين را مدام گوشزد كرديم. آقاي ايوبي دوست ندارد اين را بشنود. ولي ما وظيفه‌مان اين بود كه بگوييم، گوشزد كنيم كه سينما اين اقليت ١٠ نفره نيست، سينما يك خانواده است و اينها عقل كل و داناي كل نيستند. مشاركت همه تفكرهاي سينماي ايران مي‌تواند در كنار شما اثرگذار باشد. ولي خب به هرحال ايشان مدير هستند و ما نمي‌توانيم مجبورشان كنيم.
اگر واقعا به اين سفت و سختي بود كه شما توصيف مي‌كنيد، كسي مثل اصغر فرهادي مي‌توانست بيايد بالا؟
مگر من فيلم نساختم مگر من بالا نرفتم مگر كسي از من حمايت كرد… ما كارمان را مي‌كنيم. ما دغدغه‌مان و مساله‌مان اين است كه نگرانيم كه آدم‌ها نتوانند اميدوارتر باشند، حركت بايد رو به جلو باشد. تلاش‌مان را مي‌كنيم و فكر مي‌كنيم اين درست است. شايد هم ما اشتباه مي‌كنيم نمي‌دانم. ما چشم به مديريت نمي‌دوزيم. ما در عرصه كاري خودمان بر اساس عقلانيت و انديشه‌مان عمل مي‌كنيم. دوران شمقدري از لحاظ تهيه‌كنندگي پركارترين دوران من بوده. حس مي‌كردم نياز جامعه الان اين فيلم‌هاست… من كارم را مي‌كردم. اصلا مهم نبود اسم من باشد يا نباشد. وظيفه من اثرگذاري و جريان‌سازي است.




اکبر عبدی در گفتگو با رشیدپور: ده‌نمکی فقط ۴۵ کیلو وزن دارد و زور هل دادن کسی را ندارد!/ آب و هوای ترکیه به من ساخته!/من هیچ وقت به هیچ کس رأی ندادم/آهنگهای شجریان را باید دور کُند گوش کنید تا بفهمید چه می خواند!!!

سینماژورنال: اکبر عبدی تازه ترین مهمان برنامه اینترنتی “دید در شب” بود.
به گزارش سینماژورنال عبدی به مانند همیشه سعی کرد در این گفتگو نیز صریح و در عین حال طنازانه پاسخگوی پرسشها باشد.
رضا رشیدپور در ابتدای برنامه با استفاده از لقب عالیجناب برای اکبر عبدی از وی به عنوان یک هنرمند فرهیخته و مردم دار یاد کرد و به تمجید و ستایش او پرداخت اما گفت چون ذات برنامه “دید در شب” انتقادی و گفت و گوی سخت است  باید این ویژگی را برای خاص بودن برنامه حفظ کرد.
سینماژورنال متن گفته های عبدی را منطبق با متن تنظیم شده “شفاف” ارائه می دهد:

پنج سال است کراوات می زنم
اکبر عبدی که با تیپ متفاوت و کروات در این برنامه حضور پیدا کرده در ابتدای صحبت هایش گفت: من از بچگی به کروات علاقه مند بودم و حدود پنج سال است که به طور مرتب در برخی از محل هایی که حضور پیدا می کنم کروات می زنم چون موجب می شود منظم دقیق و مرتب تر باشم . وی در پاسخ به سوال رشید پور که گفت آیا این کار موجب انتقاد تند به شما نمی شود گفت: نه ، فقط زمانی که برای حضور در برنامه های تلویزیونی حاضر می شوم  از من می خواهند که برای ضبط برنامه کرواتم را در بیاورم و من می پذیرم.

رشید پور: آیا این کروات زدن با نقش هایی نظیر نقش روحانی که شما ایفا کرده اید در تضاد نیست؟
من روحانی نیستم و فقط نقش روحانی را بازی می کنم، این کروات برای بنده نظم ایجاد می کند و به گونه ای مرا مرتب و منظم نشان می دهد و کمک می کند که مرتب تر دیده شوم.

رشید پور: این اواخر شما با خاطره ای که در تلویزیون تعریف کردید هیاهوی زیادی به پا کردید آیا از این اتفاق پشیمان هستید؟

به هیچ وجه، اولا من نمی دانستم که برنامه مستقیم است، و دلیلم برای این حرف همان جمله ای است که گفتم الان شبکه سه سوت می زند ، به مناسبت عید غدیر به عنوان مهمان یک برنامه دعوت شدیم و در آن برنامه حضور پیدا کردیم و آن اتفاق های افتاد ،عبدی با اشاره به اینکه  بنده تحت توهین به هیچ عربی حتی عرب های سعودی را نداشتم زیرا در عربستان هم شیعه وجود دارد و آن ها برای ما مقدس هستند گفت: من قصدم پاسخگویی به آن پدر و پسری بود که به من گفتند تنها دخترت را به ما بده تا هم قدش به تو طلا می دهیم .

رشیدپور: شما در زمانی این حرف را زدید که با توجه به حادثه منا یک جوی به وجود آمده بود و طبیعی بود این قضیه تعمیم داده شود؟

قطعا به خاطره حادثه منا این خاطره را تعریف کردم و اگر توهینی کردم فقط منظورم آن دو نفر بوده، ائمه ما عرب هستند من نمی توانم به اعراب توهین کنم بهترین دوستان من از مردم جنوب کشور هستند من هیچ وقت به نژاد و اصلیت آنها توهین نمی کنم ، شاید بهتر بود آن حرف را با توضیح بیشتری مطرح می کردم.

رشیدپور: آیا دامن زدن به این اتفاقات و اختلاف اندازی بین شیعه و سنی درست است؟

ببینید پررنگ شدن این قضیه قطعا به خاطر آن گروهی بود که از اختلاف موجود بین شیعه و سنی سود می برند، و اگر نه مردم جنوب کشور ضمن دوست داشته اند کارهای بنده را. وقتی من در آنجا حضور پیدا می کنم از من به گرمی استقبال می کنند.

رشیدپور: آیا گروهی که در اینستاگرام به صحبت های شما واکنش نشان دادن شما را ناراحت کرد؟
حقیقت چون من بلد نیستم با اینستاگرام کار کنم صحبت های این عزیزان را ندیدم و یکی از دوستان نزدیک بنده وظیفه مدیریت صفحه من را در شبکه های اجتماعی دارد.

رشیدپور: نظر شما در مورد واکنش افراد مشهور مثل آقای ضرغامی ریس سابق صدا و سیما ، حجت الاسلام زائری از سخنرانان و واعظان مشهور به این داستان چیست؟

این عزیزان به بنده توهینی نکردند ، فقط نظرشان این بود که درست نیست در یک برنامه زنده یک هنرمند و بازیگر با این سابقه از این ادبیات استفاده کند.

رشیدپور: پس می توان گفت این ادبیات در وجود اکبر عبدی وجود دارد؟

شاید به جای آن کلمه چیز دیگر بگویم ، ولی دوست داشتم که در خاطره را بدون دروغ تعریف کنم و از طرفی واقعا نمی دانستم برنامه زنده پخش می شود و معمولا در دیدارهای حضوری مردم  دوست دارند   هنرمندشان را بدون سانسور و بدون واسطه ببینند

رشیدپور: پس می توان گفت این ادبیات در وجود اکبر عبدی وجود دارد؟
من هم تافته جدا بافته نیستم من در میدان شوش بزرگ شدم و کفتر بازی کردم و دوستان خلاف کار و چاقو کش دارم و این گونه نیست که در نروژ به دنیا آمده باشم و در سوئد به مدرسه رفته باشم. یک آدم معمولی جنوب شهری هستم مثل خیلی از انسان های دیگر ، بازهم از کسانی که از شنیدن حرفهای من ناراحت شدن به ویژه مردم عرب کشور عذر خواهی می کنم.
من پولکی نیستم

رشیدپور: آیا از بازی در “اخراجیها، و “رسوایی” راضی هستید یا ناراحت؟

من اگر خاطره بدی از این فیلم ها تعریف کردم یا انتقادی کردم به خاطر مسائل مالی بود من در اخراجی های یک شانزده میلیون قرارداد بستم که ده میلیون آن را ده ماه بعد دریافت کردم.

رشیدپور: بعضی های می گویند اکبر عبدی پولکی است؟
خیر، واقعا اینگونه نیست، بسیار پیش آمده که پولمان را به راحتی خورده اند، من  در برنامه تلویزیونی “هفت” از کلمه کلاهبردار استفاده کردم که به ازای هر بار تکرار این کلمه خطاب به تهیه کننده محترم قاضی در دادگاه شصت هزار تومان مرا جریمه کرد.

رشیدپور: آقای عبدی به خاطر بازی در هر فیلم چقدر پول می گیرید؟
این مبلغ به عوامل مختلف بستگی دارد من در اخراجی های یک بیست میلیون گرفتم ، در اخراجی های دو چهل میلیون قرار داد بستم که با صحبت های شریفی نیا ده میلیون تخفیف دادم که بعد ها متوجه شدم آقای شریفی نیا خودش در آن کار شریک بوده و از ده نمکی خواسته بود به ازای تخفیفی که از بازیگران می گیرد درصدی به دستمزدش اضافه شود البته این را اگر به خودش بگویید می گوید نه اما دورغ می گوید، همچنین در اخراجی سه 110 میلیون ، معراجی ها 100میلیون ، رسوایی 1 صد و ده میلیون و رسوایی دو دویست میلیون قرار داد بستم .

رشیدپور: واکنش کارگردان فیلم که آدم متدینی است یا حداقل ظاهر این گونه دارد به این اتفاقات چه بود؟
ایشان وقتی متوجه می شدند قضیه را پیگیری می کردند و دستور رسیدگی می دادند اما سایر دوستان به ویژه همکاران بخش تولید کم کار می کردند.

اکبر عبدی
اکبر عبدی در کنار محمدرضا رشیدپور

رشید پور: آیا “رسوایی1” کار خوبی بود؟
بله، کار خوبی بود چون مخاطب خوب و زیادی داشت.

رشیدپور: من با شما مخالفم. صحنه اعدام هم مخاطب زیاد دارد، آیا خوب هست؟
به خاطر اینکه اتفاق پر رنگی است و اتفاقی نیست که هر لحظه بیفتد به همین دلیل مخاطب زیاد دارد ، “اخراجیها” به دلیل وجود سکانس های جالب که کنار هم قرار گرفته و به خاطر وجود آقای ده نمکی توانسته مجوز بگیرد پرفروش بوده اما این گونه نیست که فیلم هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشد.

رشیدپور: شنیده می شود اکبر عبدی آدم بد قولی است؟

اگر این اخلاق من از ابتدای ورودم به سینما در من وجود داشت نمی توانستم با بزرگانی مثل آقای مخملباف دوکار، میرباقری سه کار ، مرحوم حاتمی دوکار، مهرجویی، تقوایی و سایر بزرگان کار کنم، آدم بدقول نمی تواند اکبر عبدی بشود و پر رنگ شود و من این حرف را قبول ندارم.

رشیدپور: شما که سابقه کار با علی حاتمی و تقوایی سایر بزرگان را دارید چه گونه می شود که در فیلم های سوپر مارکتی هم حضور پیدا می کنید و با کارگردانان جوان هم کار می کنید؟
به هر حال من هم باید از لحاظ مادی زندگی خود را پیش ببرم. من نمی توانم منتظر بمانم که آقای تقوایی فیلم بسازد. الان حدود بیست و اندی سال است که آقای تقوایی فیلم نساخته و خانه نشین است ، دولت باید بودجه و یارانه اختصاص بده مانند بقیه کارگردانان تا ایشان هم بتواند فیلم بسازد.

رشیدپور: خط فکری ده نمکی را دنبال می کند یا حامی ناصر تقوایی اید؟
من طرفدار کار درست و صحیح هستم. حال این کار توسط هر فردی با هر شکل اخلاق و هر سبکی می تواند عرضه شود،به من ایراد می گرفتند که چرا با آقای ده نمکی کار کردید آیا می دانید ایشان دانشجو ها را از بالا به پایین پرت می کردند زمانی که می پرسیدیم آیا شما این کار را از ایشان دیدید می گفتند که نه ما هم از زبان فرد دیگر شنیده ایم، من به شما می گویم این فرد چهل و پنج کیلو است و زور هول دادن کسی را ندارد.

رشیدپور: در مورد اقامت در ترکیه و خرید منزل در آنالیا تا قصه پناهندگیتان بگویید.
من دوستی در آنالیا ترکیه داشتم که در آنجا هم آژانس مسافرتی داشت و هم آژانس مسکن، روزی ما را برای نشان دادن شکل ساخت و ساز و متریال استفاده شده در ساختمان هایش به آنجا برد و ما دیدیم می توانیم با هفتصد میلیون آپارتمان دوبلکس با تمام امکانات که همه وسائل آن زیمنس آلمان است در آنجا داشته باشیم که با این پول در نازی آباد هم نمی شود آپارتمان دوبلکس خرید، از طرفی بنده زمانی که در ایران بودم هر سه روز نیاز به دیالیز داشتم و اگر این زمان به تاخیر می افتاد حال من بسیار بد می شد اما در آنجا آب و هوا به من ساخته بود به نوعی که من هر ده روز دیالیز می کردم در حال حاضر هم برای استراحت مدتی در سال به آنجا می رویم، ولی صحبت هایی که در مورد اقامت یا پناهندگی بنده شده بود صحت ندارد.

رشیدپور: سریال های ترکیه ای که از ماهواره ها پخش می شود را می پسندید؟
نه موافقم نه مخالف، به این دلیل که در عرضه ده ماه ششصد میلیون دلار به کشور های مختلف فروختند نمی توانیم بگوییم آن ها موفق نبوده اند موفقیت معنوی هم با میزان مخاطب آنها مشخص می شود.

رشیدپور: آقای عبدی شما خیلی کمیت محور هستید؟
ما قرار نیست خیلی با کیفیت صحبت کنیم. سینمای ما در برابر هند و آمریکا ضعیف تر است. آنها تولید زیادی دارند سینمای ما در مقابله سینمای آمریکا شوخی است فیلم تولیدی در ایران حداکثر در چهل سینما نمایش داده می شود اما در سینماها آمریکا به طور همزمان در سه هزار سینما نشان داده می شود فیلم “محمد رسول ا..(ص)” یک سر و گردن از فیلم های سینمای ایران بالاتر است.

رشیدپور: بالاخر موضع شما نسبت به آقا مجیدی مثبت است یا منفی؟
ببنید من اگر انتقادی به آقای مجیدی دارم آنجاست که فیلمی می سازد از خواهر و برادری که لنگ یک جفت کفش هستند آن هم در مملکتی که مردمش در ماه رمضان و محرم الحرام به بهترین شکل می بخشند و نذری می دهند ، که چهره خوبی از کشور به مردم نشان نمی دهند.

رشیدپور: شما طرفدار ریس جمهور سابق کشور بودید؟
من نه موافقم نه مخالف هیچ ریس جمهور هیچ کشوری از جمله کشور خودم نیستم چون اصلا سیاسی نیستم .

رشیدپور: پس چه طور می شود جایی روی صحنه از ایشان حمایت می کنید؟
من باید مطیع باشم و به رای مردم احترام بگذارم ، ایشان برگزیده مردم هستند و باید مورد حمایت قرار گیرند و جایی که من بودم جایی دعوا و انتقاد نبود.

رشیدپور : شما به احمدی نژاد رای داده بودید؟
من هیچ وقت به هیچ کس رای ندادم، فقط یک بار با مادرم در انتخابات مجلس و قبلتر در رای گیری جمهوری اسلامی  رای دادم.

رشیدپور: شما در برنامه “خندوانه” به ریس جمهور فعلی انتقاد کردید؟
آن بیشتر یک شوخی بود که باید از دهان من در میامد چون من کمدین جامعه هستم. من می توانم از طریق خندیدن حرفم را به مسئولین بدهم. خدا می گوید بزرگی را به تو می دهم که از این بزرگی در جهت خودت و بندگانت استفاده کنی.

رشیدپور: اکبر عبدی تحت عنوان کمدین، نقش روحانی بازی می کند در برنامه ای با یاد از برادر شهیدش اشک می ریزد،  مقابل ریس جمهور عصا بدست رول کمدین بازی می کند در آنتالیا می رود و خانه می خرد، دوست دارد در ترکیه فیلم بازی  کند، این مساله را چطور توضیح می دهید؟
من هم آدم هستم و حق زندگی دارم باید آن جور که دوست دارم زندگی کنم.

رشیدپور: در مورد این پنج اسم اولین کلمه ای که به ذهنتان می رسد را بگویید؟

–استاد محمدعلی کشاورز: شعبون استخوونی

–استاد جمشید مشایخی: معرف من به سینمای ایران

–استاد عزت الله انتظامی: سر بازی در “اجاره نشین ها” از ترس بازی مقابل ایشان سه روز می ترسیدم و حالم بد می شد.

–استاد علی نصیریان: انضباط به معنای مطلق برای یک بازیگر

–مسعود ده نمکی : بایرام در اخراجی ها

–محمود احمدی نژاد: آدم فوق العاده راحت، اصلا در کنارش احساس  نمی کردی آدم بزرگ سیاسی است.

–محمدرضا شریفی نیا: مرده خور

–رضا عطاران: نمونه یک آدمی که از هیچی در یک شهرستان دور افتاده سوپر استار می شود مصداق خواستن توانستن

–حجت الاسلام حسن روحانی: یاد بدقولی می افتم ، بعد از آمدنش وضعیت اقتصادی بدتر شد.

رشیدپور: خواننده مورد نظر شما کیست؟
مرضیه، دلکش ، بنان، ابی ، معین، داخل کشور هم ایرج و احسان خواجه امیری شعر و کارهایشان را می پسندم.

رشیدپور: نظر شما در مورد استاد شجریان چیست؟
عاشق پسر استاد شجریان هستم، آهنگ های استاد را باید دور کند گوش کنیم تا متوجه شویم چه می گوید.




بالاخره “حبیب” به حرف آمد و درباره همه چیز سخن گفت؛ از دیدار با مشایی و علاقه برای همخوانی با محمد اصفهانی تا بدقولی یک آقازادۀ خواننده، پشت پرده دستگیری‌اش در گیلان، قرآن‌خوانی پسرش در مسجد، بازگشت خوانندگان لس‌آنجلسی و کیفیت صدای پاشایی و چاووشی

 سینماژورنال: حبیب محبیان خواننده موسیقی پاپ شش سالی می شود به ایران وارد شده و در این بازه زمانی قطعاتی را هم ساخته است و خوانده است.
به گزارش سینماژورنال هرچند در بازه های زمانی مختلف شایعاتی درباره انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت حبیب مطرح شد اما هیچ کدام از این شایعات رنگ واقعیت نگرفت.

حبیب در گفتگویی تفصیلی با “زندگی ایده آل” کوشیده درباره بخشهایی کمتر شنیده شده از زندگیش پس از بازگشت به ایران سخن گوید.

احمدی نژاد امضاء کرد و سه روزه مجوز گرفتم

حبیب درباره دیدار با اسفندیار رحیم مشایی مشاور محمود احمدی نژاد می گوید: دیدار کوتاهی با مشایی در دفترشان داشتیم. دوستی که نزدیکی به دولت وقت داشت نامه ای تنظیم کرد و پیش احمدی نژاد برد. ایشان هم بلافاصله امضا کردند و به ارشاد رسید. سه روزه مجوز گرفتم تا بتوانم آلبوم ضبط کنم تا اینکه شخصی که مایل به سرمایه گذاری بود مرا برد پیش آقای مشایی. به چه دلیل نمی دانم.

مشایی گفت اگر برگردید خوشحال می شویم
وی ادامه می دهد: مشایی خواستند مرا ببینند و گفتند اینجا وطن شماست و اگر برگردید خوشحال می شویم. برخوردشان خیلی خوب بود. وقتی فهمیدند تا سال 62 ایران بودم برایشان جالب بود.

آقازاده خزعلی زیر قولش زد…

حبیب که طی حضور در ایران قطعه ای دوصدایی با عنوان “محکوم” را با حسین خزعلی فرزند آیت ا.. خزعلی که با نام هنری “سمیر زند” فعالیت می کند خوانده است خاطره خوشی از این همکاری ندارد.

به گزارش سینماژورنال وی در شرح این ماجرا می گوید: درباره آهنگ “محکوم” باید بگویم شخصی{سمیر زند} به من زنگ زد و گفت اگر اجازه دهید من یک خط با شما بخوانم و من گفتم مخارجش بالاست. وی ابتدا همه شرایط را فراهم کرد و من رفتم و خواندم.
وی ادامه می دهد: اما وی شیطنت کرد و برخلاف ابتدای کار که گفت فقط یک خط می خواند دو سه خط خواند. البته من در عرض 15 دقیقه خوانندگی را یادش دادم و در نهایت آهنگ ضبط شد و یک روز به من زنگ زد و گفت کلی از اساتید به من گفته اند دیگر خودت میتوانی بخوانی اما در نهایت زیر قولش زد و پول مرا تسویه نکرد.

این آدمها خطرناک هستند

حبیب می افزاید: من با ایشان{سمیر زند} قرارداد نداشتم و اطمینان کردم. هیچ وقت کلاه سر کسی نگذاشتم و دوست هم ندارم کسی کلاه سرم بگذارد. حضرت علی(ع) می گوید اگر کسی خواست سرت کلاه بگذارد نگذار ولی اگر کسی کلاه سرت گذاشت بدانید که کلاه سر خودش گذاشته.

حبیب تاکید می کند: این جوان بعد از آن جریان چند بار پیام داد و عذرخواهی کرد. حتی یک بار از دوبی زنگ زد و من قطع کردم. این آدمها خطرناک هستند.

ماجرای بازداشت در ماسال

یکی دیگر از اتفاقات پیرامون حبیب حین حضور در ایران شایعه بازداشت او در ماسال بود. حبیب خودش در این باره می گوید: کل ماجرا سوءتفاهم بود. ماجرا از این قرار بود که عده ای می خواستند از طریق من سایتشان پرطرفدار شود و من اجازه ندادم…گفتم حاضرم با همه سربازان پاسگاه عکس بگیرم و به آنها امضاء دهم اما با شما عکس نمی گیرم.

حبیب
حبیب

اصلا موزیک گوش نمی دهم! البته آهنگهای اصفهانی را شنیده ام و اگر بخواهد حتما همکاری می کنم

حبیب درباره دامنه علاقه موسیقایی اش بیان می دارد: اصلا حرفی از موسیقی پاپ نزنید. من اصلا موزیک گوش نمی کنم. ماشینی که از شمال من را به تهران می آورد اصلا نباید موزیک پخش کند! البته این را بگویم آهنگهای اصفهانی را شنیده ام. اصفهانی بخواهد با من کار کند حتما این کار را می کنم.

چاووشی در ایران، بهترین است

خواننده قطعات “مرد تنهای شب” و “مادر” با اشاره به صدای محسن چاووشی بیان می دارد: در فیلمی به نام “سنتوری” به نظرم محسن چاووشی شعر و ملودیهای خوبی انتخاب کرده بود و شعر و ملودی هایی که چاووشی انتخاب میکند در ایران، بهترین است.

بعد از فوت پاشایی فهمیدم چقدر بااحساس می خواند

حبیب محبیان درباره مرتضی پاشایی چنین می گوید: بعد از فوت مرتضی پاشایی آهنگهایش را گوش دادم و بعد فهمیدم که چقدر بااحساس می خواند. او شعرهای قشنگ و احساسی را انتخاب می کرده.

هیچ خواننده لس آنجلسی نمی تواند برگردد

به گزارش سینماژورنال حبیب شایعات مربوط به بازگشت خوانندگان لس آنجلسی را هم رد کرده و اظهار می دارد: کسی که بخواهد بازگردد باید چند سال صبر کند و در جامعه نباشد. من توصیه میکنم اگر می خواهند بیایند 2 تا 3 سال در جامعه ظاهر نشوند و اگر تحمل دارند برگردند. هیچ خواننده لس آنجلسی نمی تواند برگردد و خبرهایی که می شنوید کذب است.

محمد قاری قرآن است

محمد محبیان فرزند حبیب هم مانند پدر صدای خوبی دارد. حبیب درباره فعالیتهای کنونی محمد می گوید: محمد دانشجوی طب سنتی است و در آمریکا درس می خواند…محمد پسر بسیار باسوادیست بخصوص در زمینه اسلام شناسی. محمد یک زمانی در یک مسجد در لس آنجلس اذان می گفت. قاری قرآن هم هست…




حمایت یک فیلمساز آمریکایی از اعلام آمادگی احمدی‌نژاد برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری۹۶!!!+عکس

سینماژورنال: هرچند هنوز نزدیک به دو سال تا انتخابات ریاست جمهوری زمان باقیست اما از همین حالا گمانه زنیهای سیاسیون درباره وضعیت انتخابات آینده آغاز شده است.

به گزارش سینماژورنال این گمانه زنیها فضایی را هم فراهم کرده تا طنزپردازان کشور نیز سوژه خوبی برای طراحی مطالب شان داشته باشند.

روزنامه “قانون” امروز چهارشنبه 25 شهریورماه مطلب اصلی ویژه نامه طنز خود را به اعلام آمادگی محمود احمدی نژاد برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 اختصاص داده است.

در این مطلب بیانیه حمایت تعدادی از طنزپردازان کشور از حضور احمدی نژاد به عنوان کاندیدای انتخابات دو سال آینده، رسانه ای(!) شده است.

وودی آلن اینجا چه می کند؟

نکته اما اینجاست که در میان تصاویر طنزپردازان مختلف کشور، تصویر “وودی آلن” فیلمساز آمریکایی و صاحب آثاری چون “آنی هال”، “امتیاز نهایی” و “نیمه شب در پاریس” که آخرین ساخته اش “مرد غیرمنطقی” بوده هم به چشم می خورد!!!

در متن این مطلب آمده است:

در پی اعلام آمادگی آقای دکتر احمدی نژاد برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ جمعی از طنزنویسان مستقل کشور با ارائه بیانه ای حمایت خود را از این حرکت ابراز کردند.
در این بیانیه آمده است:
حقیقتا حضور پر رنگ تر دکتر احمدی نژاد و اطرافیان‌شان در کشور، بستر مناسبی برای افزایش نشاط عمومی کشور ایجاد کرده و موجب  رونق فضای کسب و کار طنزپردازان خواهد شد.

اعلام آمادگی طنزپردازان از کاندیداتوری احمدی نژاد
اعلام آمادگی طنزپردازان از کاندیداتوری احمدی نژاد/تصویر وودی آلن با باکس قرمزرنگ مشخص شده




مخالفت ارشاد با ایفای نقش “جورج بوش” توسط بازیگری که می‌گفتند به‌خاطر شباهت با احمدی‌نژاد ممنوع‌الفعالیت است!

سینماژورنال: سعید چاری فیلمساز جوانی که اولین ساخته سینمایی اش “تنها صداست که می ماند” چنان که باید دیده نشد درگیر ساخت فیلمی است با عنوان “فیلسوفهای احمق”.

به گزارش سینماژورنال هیچ خط داستانی شفاف و روشنی از این اثر ارائه نشده است اما عمده خبرها در این فیلم درباره مشابه سازی یک سری از چهره های سیاسی و فرهنگی ضدایرانی در آن و البته نقد سیاستهای کاخ سفید است.

اکبر عبدی در نقش (مایکل مور)، محمدرضا شریفی نیا در نقش (تری جونز کشیش)، شهره لرستانی در نقش (لیزا یکی از زنان فیلم برائت از مسلمانان)، ارژنگ امیرفضلی در نقش (شاهین نجفی)، عبدالرضا اکبری در نقش (آریل شارون) و کیهان ملکی در نقش (جورج بوش) از جمله بازیگران اثر هستند.

اتفاقی که اخیرا برای این فیلم رخ داده آن است که کارگردان آن از عدم صدور مجوز بازی محمود بصیری در نقش “جورج بوش” خبر داده است!

مدیران ارشاد خواستند نقش جورج بوش را به شخص دیگری دهیم

سعید چاری در گفتگو با “سینماپرس” بیان کرد: قرار بود محمود بصیری در این فیلم نقش جورج بوش را بازی کند و ما حتی تست گریم ایشان را نیز انجام داده بودیم اما برخی از مدیران وزارت ارشاد از ما خواستند که این نقش را به شخص دیگری به غیر از ایشان بسپاریم.

چندی قبل بصیری نیز در گفتگویی از انعقاد قرارداد ابتدایی خود برای بازی در این فیلم و سپس حذف از گروه بازیگران خبر داده بود.

بصیری در این باره به “میزان” گفته بود: در ابتدا فیلمنامه “فیلسوفهای احمق” را خواندم و بسیار از کار خوشم آمد ولی برای شروع مشکلاتی پیش آمد که من نتوانستم با این پروژه همکاری کنم.

شباهت با رییس جمهور سابق کار دستش داد

نه از میان گفته های سعید چاری و نه در گفته های محمود بصیری نکته ای درباره دلایل عدم مخالفت ارشاد با ایفای نقش بصیری در قالب “جورج بوش” گفته نمی شود اما…

به گزارش سینماژورنال نکته اینجاست که پیش از این شایعاتی مربوط به ممنوع الفعالیت بودن این بازیگر در زمان رییس جمهور سابق به دلیل شباهت به وی وجود داشت.

شایعاتی که از تخصیص حقوق ثابت برای این بازیگر برای جبران عدم فعالیت خبر می داد.

با این حال محمود بصیری مدتی پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 در گقتگو با “شبکه ایران” ماجرای دریافت حقوق ثابت را رد کرده کرد.

هیچ کس مرا ممنوع الکار نکرد اما…

وی همچنین در همان ایام در گفتگویی با “بهار” درباره ماجرای ممنوع الفعالیت بودنش گفته بود: شباهت به یک مقام مهم مثل رییس‌جمهور برای هرکسي می‌توانست سبب خیر شود اما برای من آمد نداشت.

وی ادامه داده بود: در حقیقت هیچ‌کس مرا ممنوع‌‌کار نکرده بود و هیچ حرفی هم از طرف هیچ مقامی به من زده نشد، اما متاسفانه مردم و به‌خصوص همکاران خود من به گونه‌ای به این مورد دامن زدند که خواه‌نا‌خواه من خانه‌نشین شدم و تهیه‌کنندگان و کارگردانان ترجیح می‌دادند مرا کنار بگذارند و سری را که درد نمی‌کند، دستمال نبندند.

 




کمال تبریزی: دسترسی به احمدی‌نژاد خیلی راحت بود/یک ماه است می‌خواهیم وزیر کار را ببینیم و ما را به این و آن پاس میدهند

سینماژورنال: کمال تبریزی کارگردانی که این روزها کمدی “پاداش” را روی پرده دارد از جمله چهره هایی است که معمولا مرور اظهارنظراتش جالب است.

به گزارش سینماژورنال شاید دلیل اصلی این امر آن باشد که او فارغ از تعلقات سیاسی خودش همواره سعی می کند صراحتی آمیخته با طنز را چاشنی گفته هایش کند.

مرور تازه ترین گفتگوی این کارگردان نیز جذابیت برانگیز است بخصوص که وی به صراحت درباره بد و خوب آدمهای مختلف عرصه سیاست سالهای اخیر صحبت کرده است.

نمی خواهند قبول کنند جامعه در حال عوض شدن است

تبریزی با اشاره به اینکه فیلمنامه ای دارد با عنوان “رستگاری جهان” که مضمونی درباره هرج و مرج جامعه پیرامونی دارد به “تماشاگران امروز” می گوید: دلایل تقابل سینما با ممیزی آن است که سینما می خواهد واقعیت جامعه را نشان دهد و ممیزی اینها را نمی خواهد. متاسفانه مسئولان هم نمی خواهند قبول کنند جامعه در حال عوض شدن است.

من رییس جمهور را نمی بینیم که بخواهم گوشزد کنم

کمال تبریزی در چرایی این وضعیت و اینکه هنرمندان منتظر بودند با آمدن حسن روحانی فضا شود اما هنوز این اتفاق نیفتاده و آیا او قصد ندارد در این باره با رییس جمهوری صحبت کند بیان می دارد: من آقای روحانی را نمی بینم که بخواهم در این باره نکته ای را گوشزد کنم ولی اگر احمدی نژاد بود حتما می گفتم.

دسترسی به احمدی نژاد خیلی راحت بود

وی در توجیه این مساله ادامه می دهد: به آقای روحانی دسترسی نداریم اما آقای احمدی نژاد را خیلی راحت پیدا می کردیم. دسترسی به احمدی نژاد خیلی راحت بود و این یکی از ویژگهای مثبت وی بود.

الان یک ماه است که من و رضا کیانیان می خواهیم وزیر کار دولت یازدهم را ببینیم…

تبریزی با اشاره به دیداری که برای حل مشکلات فیلم “پاداش” با محمود احمدی نژاد داشته است می افزاید: برای نمایش “پاداش” خیلی راحت با دفتر احمدی نژاد یک تماس گرفتیم و گفتند فردا بیایید. الان یک ماه است که من و رضا کیانیان می خواهیم وزیر کار دولت یازدهم را ببینیم و نمی شود.

خدا همه چیز را به یک آدم نمی دهد؛ معایب و محاسن با هم است

کارگردان “مارمولک”، “لیلی با من است” و “طبقه حساس” درباره دلیل دیدار با وزیر کار بیان می دارد: یک پروتکل بین وزارت کار و خانه سینما برای ساخت فیلم امضاء کرده ایم و یک ماه است بخاطر همین موضوع می خواهیم ایشان را ببینیم، ما را به این و آن پاس می دهند. این تازه وزیرش است، خودش که هیچ. متاسفانه خدا همه چیز را به یک آدم نمی دهد؛ محاسن و معایب با هم است.




وزیر ارشاد احمدی‌نژاد: “گذشته” فیلمی کسل‌کننده بود/آثار منفی تماشای “خانه پدری” تا یک هفته اذیتم می‌کرد/پاشایی صدای دلنشینی داشت و بعد از درگذشتش طرفداران بیشتری پیدا کرد!/می‌گفتند “کتاب قانون” خانواده‌های ایرانی را زیر سوال می‌برد

سینماژورنال: سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم بعد از صفارهرندی روی کار آمد و البته سعی کرد تندرویهای او را نداشته باشد.

 به گزارش سینماژورنال با این حال عدم روحیه کاریزماتیک در برخورد با مشکلات دستگاههای زیرمجموعه سبب ساز آن شد که دوران مدیریت وی در ارشاد چنان که باید دلچسب اهالی هنر نباشد.

 این وزیر سابق در تازه ترین گفتگوی خود که با “تماشاگران امروز” انجام شده سعی کرده به صراحت موضع خود را درباره برخی اتفاقات سینمایی چهار سال حضورش در وزارت ارشاد بیان کند.

 “خانه پدری” تا یک هفته اذیتم می کرد

یکی از این مواضع جایی است که درباره “خانه پدری” می گوید: “خانه پدری” را خودم دیدم و آثار منفی و تلخ این فیلم تا یک هفته مرا اذیت می کرد. آثار منفی صحنه ای که پدری با سنگ بر سر دخترش می زند و او را می کشد. این را دیدم و گفتم این فیلم مناسب بیننده نیست و اعصاب او را به هم می ریزد.

 به فرهادی گفتیم آن مساله نمی تواند مانع کار شما شود

حسینی جایی دیگر درباره ماجرای توقف موقت تولید “جدایی…” فرهادی بیان می دارد: در جریان تولید “جدایی…” وقفه ای افتاد و بعد اصغر فرهادی به دفترم آمد و صحبت کردیم و مساله حل شد. به هر حال نگاه، نگاه انسدادی نبود و علاقمند بودیم افراد توانمند از طیفهای گوناگون فعالیت کنند. بحث بر سر این بود که ایشان خارج از بحث فیلمسازی در مراسمی شرکت کرده بود و از سینماگرانی اسم برده که در خارج از کشور معاند نظام محسوب می شوند. این بحث پیش آمده بود که ایشان نمی تواند کار کند اما گفتیم این مساله نمی تواند مانع کار شما شود و ایشان فیلمشان را ساختند و بعد هم جوایزی به دست آوردند.

 “گذشته” کسل کننده بود و جاذبه نداشت

وی ادامه می دهد: ایشان درخواست دیگری داشت مبنی بر آن که فیلمی که در فرانسه ساخته در ایران اکران شود. ما وقت گذاشتیم و فیلم “گذشته” را دیدیم و هرچند تا حدودی کسل کننده بود و جاذبه آن چنانی نداشت ولی مجوز اکران آن صادر شد.

 کارشناسان اطلاعات “به رنگ ارغوان” را دیدند و گفتند فیلم مشکلی ندارد

وزیر ارشاد دولت دهم درباره رفع توقیف برخی فیلمها مانند “به رنگ ارغوان”در دوره خودش اظهار می دارد: بعضی از کارشناسان که سالها در وزارت اطلاعات کار کرده بودند “به رنگ ارغوان” را دیدند و گفتند این طور نیست که فیلم به ارزشها و اصول لطمه بزند و اکران مشکل آمیز نخواهد بود.

 این طور نبود که “کتاب قانون” ایرانیان را زیر سوال ببرد

این وزیر سابق ادامه می دهد: در فیلمی مانند “کتاب قانون” یک لبنانی به ایران می آید و بعضی رفتارهای افراد را در یک خانواده نمی پسندد. عده ای این مساله را بیان می کردند که فیلم کل خانواده های ایرانی را زیر سوال می برد در حالی که این طور نبود و در داستان فیلم این لبنانی برخی رفتارهای ناشایست ما مثل غیبت، تهمت، سخن چینی و استهزا و تمسخر را نقد می کرد.

 موسیقی بدون کلام را دوست ندارم

سیدمحمد حسینی در بخشی از گفتگو هم درباره علایق خود به موسیقی می گوید: من موسیقی بدون کلام دوست ندارم و حتما باید در کنار موسیقی آوازی هم وجود داشته باشد و مضمونی که روی انسان تاثیر بگذارد باشد که موسیقی را گوش کنم.

 پاشایی صدای دلنشینی داشت

وی درباره علاقمندی خود به خوانندگان موسیقی پاپ بیان می دارد: همین مرتضی پاشایی که مرحوم شد صدای دلنشینی و طرفداران زیادی داشت و بعد از درگذشتش پیدا کرد.

تاثیرگذاری شبکه های اجتماعی باعث حضور عظیم هواداران در تشییع پاشایی بود

حسینی درباره حضور عظیم هواداران پاشایی بعد از درگذشت هم می گوید: بعید میدانم این حضور را کسی پیش بینی کرده بود. این مساله دلایل متعددی داشت که یکی از آنها تاثیرگذاری شبکه های اجتماعی است و اینکه بالاخره اخبار در سطح وسیعی منتشر می شود.




آیا احمدی‌نژاد بیش‌فعال است؟ آیا او خیلی کم می‍‌‌خوابد؟/عضو تیم انتخاباتی‌اش پاسخ می‌دهد…

سینماژورنال: حدود دو سال بعد از پایان دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد همچنان حجم فراوانی از گلایه ها و انتقادات است که نسبت به عملکرد او وجود دارد.

 به گزارش سینماژورنال بخش عمده این گلایه ها و البته پاسخگویی نزدیکان احمدی نژاد به آنها، آن قدر بار ژورنالیستی دارند که بتوانند زمینه هایی شوند برای تولید آثار کوتاه و مستند سینمایی.

 در یکی از تازه ترین اظهارنظرات پیرامون احمدی نژاد، یکی از چهره های نزدیک وی به نام ابوالحسن فقیه که به واسطه حضور در تیم انتخاباتی احمدی نژاد تا ریاست سازمانهای هلال احمر و بهزیستی هم پیش رفته بود نکات تازه ای را درباره رییس جمهور محبوبش بیان کرده است.

 هدفمندی یارانه ها آرزوی دولت اصلاحات بود!

فقیه در گفتگو با سیامک رحمانی و هیوا یوسفی در “تماشاگران امروز” با طرح این ادعا که هدفمندی یارانه ها جزو آرزوهای دولت اصلاحات بوده است می گوید: یادم است در سال 84 و در ابتدای حضور محمود احمدی نژاد در ریاست جمهوری، روزنامه “شرق” یک مصابحه مفصل با رییس جمهور قبل از ایشان داشته و پرسیده بود چه کاری را آرزو داشتی انجام دهی و نتوانستی و وی نیز گفته بود هدفمندی یارانه ها.

وی ادامه می دهد: این در واقع آرزوی همه روسای جمهور قبل بود اما تنها کسی که توانست آن را عملی کند احمدی نژاد بود.

 احمدی نژاد پدر خودش و کابینه را درآورد

ابوالحسن فقیه در بخشی دیگر از این گفتگو در پاسخ به این سوال که آیا احمدی نژاد بیش فعال است و خیلی کم می خوابد بیان می دارد: خواب ایشان کم است ولی کاری است و بیماری نیست. بالاخره تعهدی که آن زمان به کار داشت باعث کم خوابی شده بود و البته پدر خودش و کابینه اش را درآورد. به گزارش سینماژورنال وی می افزاید: او این روزها هم با وجودی که کار سیاسی نمی کند غیر از روزهایی که به دانشگاه می روند صبح زود به دفتر می آیند و همین الان هم پرکاری سابق را دارند.

 احمدی نژاد نامه مکتوب نوشت که جلوی جدا کردن دختران و پسران را بگیرید

این چهره نزدیک به محمود احمدی نژاد درباره ماجرای جدایی دختران و پسران در برخی دانشگاهها بیان می دارد: همه این ماجراها که دست ایشان نبود. بالاخره وزیری بود که زیر بار مسئولیت کارهایش نمی رفت. این را سرچ کنید و ببینید که احمدی نژاد نامه مکتوب نوشت برای آقای کامران دانشجو که جلوی جدا کردن دختران و پسران را بگیرید و این راه حل نیست.

فقیه ادامه می دهد: اما هر چیزی که احمدی نژاد می خواست که آن طور پیش نمی رفت. ما اعتقاد داریم هر چه فضا بازتر باشد مردم راحتترند و خودشان بهتر می توانند انتخاب کنند.




مجری “شناسنامه”: برای ورود به سیما پارتی داشتم!/ در سفرهای استانی سه بار غش کردن احمدی‌نژاد را دیدم!/ با بهزاد نبوی رفیقم!/خواهرزاده رییس دولت اصلاحات را دوست دارم!/احمدی‌نژاد میخواهد تا سال ۹۶ خودش را بکر نگه دارد

سینماژورنال: محمدحسین رنجبران مجری جوانی که در سالهای اخیر بواسطه برنامه های “شناسنامه” و “دیروز امروز فردا” شناخته شده از جمله چهره های جوان رسانه ملی است که همواره پرسشهای بیشماری درباره پیشینه اش وجود داشته است.

به گزارش سینماژورنال هستند بسیاری از مخاطبان رسانه ملی که دوست دارند از چگونگی ورود چنین چهره هایی به رسانه ملی و البته مسیری که آنها تا مشهور شدن می پیمایند بدانند.

رنجبران در گفتگویی تفصیلی با هیوا یوسفی، محبوبه شعاعی و فرهادی عشوندی در “تماشاگران امروز” کوشیده لااقل به بخشی از پرسشهای مخاطبان پاسخ دهد.

البته که این مجری متولد خرداد 58 درباره مرافقتش با برخی چهره های سیاسی هم نکاتی را مطرح کرده که شاید تابحال درباره آنها نشنیده باشیم.

شوهرخواهرم پارتی ام بود

رنجبران درباره ووردش به صداوسیما می گوید: در سال 80 آزمون استخدامی سیما را دادم. آن زمان 22 ساله بودم و در رشته تهیه کنندگی تلویزیون قبول شدم. به گزارش سینماژورنال این مجری جوان درباره اینکه آیا برای ورودش به تلویزیون پارتی نداشته، صادقانه بیان می کند: چرا، آشنا داشتم. شوهرخواهر من آقای غرقی هستند که در نیویورک بودند و الان هم پیگیر کار خبری هسته ای و مسائل بین الملل است. ابتدا دوست داشتم خبرنگار اجتماعی باشم چون به این حیطه علاقه داشتم اما مدیرمان اقای سبقتی گفتند برو مجلس.

همین الان هم با بهزاد نبوی رفیقم/او اشتباهاتش را قبول دارد

وی درباره حضور در مجلس به عنوان خبرنگار رسانه ملی می گوید: با 22 سال سن خبرنگار مجلس ششم شدم؛ مجلسی که بهزاد نبوی، نعیمی پور و در حقیقت کل اصلاحات آنجا بودند و از آنجا کار سیاسی من شروع شد.

رنجبران درباره مراوده با نمایندگان مجلس اصلاحات می افزاید: منتقد مجلس بودم و صداوسیما هم منتقد بود ولی فضای خوبی داشتیم. با نهایت احترام کنار هم زندگی و حتی رفاقت می کردیم. من همین الان با بهزاد نبوی خیلی رفیقم یعنی با حفظ مواضع با هم رفیقیم.

این مجری که اخیرا در مطب یک پزشک بهزاد نبوی را دیده درباره وی بیان می دارد: نبوی خیلی ضعیف و نحیف شده بود…نشستیم به درددل کردن…خیلی شکسته شده بود و یک سری اشتباهاتش را قبول داشت و می گفت این را زمان بهش ثابت کرده.

محمدحسین رنجبران
محمدحسین رنجبران

احمدی نژاد تا دو نصفه شب کار میکرد/روحانی نمیتواند با مردم ارتباط برقرار کند

محمدحسین رنجبران که زمانی از هواداران محمود احمدی نژاد بوده درباره وی می گوید: احمدی نژاد واقعا زحمت می کشید. من در سفرهای استانی سه بار غش کردن او را دیدم. تا دوی نصفه شب کار میکرد. یکی از ضعفهای حسن روحانی که به حسین فریدون و حسام الدین آشنا هم گفتم همین است که نمی تواند با مردم ارتباط برقرار کند. الان شاید خوشایند خیلیها نباشد اما مردم هنوز احمدی نژاد را دوست دارند.

یک سری مزایا اصولگرایان دارند و یک سری مزایا طرف مقابل

این مجری با اشاره به خطاهای دو جناح سیاسی اصلی کشور بیان می دارد: خیلی از طیفها با هم فرقی نمی کنند. وقتی خطاهایشان را می شماریم می بینیم که اگر اصلاح طلبها خطا دارند اصولگراها هم خطا دارند یا یک سری مزایا اصولگرایان دارند و یک سری مزایا طیف مقابل. من شخصا با بسیاری از آدمهای این دو طیف مراوده دارم؛ مثلا آقای تابش خواهرزاده رییس دولت اصلاحات را دوست دارم چون اصلاح طلبی است که چارچوب دارد.

احمدی نژاد می خواهد تا 96 خودش را بکر نگه دارد

یکی از موضوعات مرتبط با برنامه “شناسنامه” این است که چرا هنوز از احمدی نژاد یا رفقای نزدیکش کسی در این برنامه حضور نداشته است. رنجبران در این باره می گوید: عزت ا.. ضرغامی موافقت خود را برای دعوت از احمدی نژاد ابلاغ کرد. به احمدی نژاد گفتم من دارم با افراد مختلف مصاحبه میگیرم. حداقل اطرافیان نزدیکت مثل ثمره هاشمی یا نیکزاد را بگو بیایند. گفت من حرفی ندارم و می توانند بیایند ولی شما باورتان نمیشود، سراغ هر کدام رفتیم نشد. حتی با نیکزاد قرار گذاشتیم اما فردایش گفت نمی آیم. به گزارش سینماژورنال رنجبران درباره دلیل عدم حضور احمدی نژاد هم دلیل جالبی ارائه میکند. وی می گوید: احمدی نژاد می خواهد خودش را تا انتخابات سال 96 بکر نگه دارد و آن وقت بیاید یک حرفهایی بزند.

الان دیگر مشایی است که از احمدی نژاد تاثیر می گیرد

محمدحسین رنجبران درباره اثرات متقابل مشایی و احمدی نژاد هم تعبیر جالبی دارد. رنجبران اظهار می دارد: اولش مشایی تاثیرش را بر احمدی نژاد گذاشته بود ولی الان دیگر اتفاقا مشایی است که از احمدی نژاد تاثیر می گیرد.

ماجرای گفتگو با آیت ا.. جنتی

یکی از جالبترین بخشهای گفتگوی رنجبران جایی است که ماجرای دعوت از آیت ا.. جنتی به “شناسنامه” را این طور بیان می کند: پارسال عید به ایشان پیغام دادم که میخواهم شما را به برنامه دعوت کنم. یک هفته بعد از عید پیغام دادند که میخواهم خودتان را ببینم. من هم رفتم. پرسید چه سوالاتی میخواهی بکنی. سرفصلها را گفتم و ایشان هم قبول کرد. البته قبلش موضوع را به عباسعلی کدخدایی گفته بود و او گفته بود که حاج آقا راضی نمی شود. به گزارش سینماژورنال رنجبران ادامه می دهد: در هر صورت قرار را گذاشتیم و اردیبهشت ماه این مصاحبه را ضبط کردیم. اتفاقا مصاحبه خوبی شد اما آقای کدخدایی فهمید و خیلی ناراحت شد و به من زنگ زد و اعتراض کرد که چرا به من خبر ندادی. او وقتی مصاحبه را دید جلویش را گرفت و نگذاشت پخش کنیم چون می گفت باید یک سری سوالات را می پرسیدیم که نپرسیده ام.

آیت ا.. جنتی در برنامه "شناسنامه"
آیت ا.. جنتی در برنامه “شناسنامه”

وی می افزاید: من کلا بیخیال این مصاحبه شدم تا اینکه حاج آقا جنتی برای شرکت در مراسمی به صداوسیما آمد و به ایشان ماجرا را گفتم و چون ایشان خیلی اخلاقی هستند گفتند من خودم هم خیلی ناراحت شده ام و بهشان گفته ام که باید شما را راضی کنند. خلاصه آقای کدخدایی تماس گرفت و گفت حاج آقا گفته دوباره بیاید مصاحبه بگیرد و ما برای بار دوم مصاحبه را ضبط کردیم.

بی.بی.سی واقعا حرفه ای است

این مجری تلویزیون درباره الگوبرداری از برنامه های گفتگومحور خارجی بیان می کند: بی.بی.سی را خیلی می بینم. واقعا حرفه ای است. سی.ان.ان و زد.دی.اف را هم می بینم و برنامه ای گفتگومحورشان را دنبال می کنم.

علی اصغر پورمحمدی خیلی دوست داشتنی است

رنجبران که بسیاری از نزدیکی او به علی دارابی معاون سابق سیما می گویند درباره ارتباط با علی اصغر پورمحمدی معاون تازه سیما چنین می گوید: خیلی ایشان{آقای پورمحمدی} را دوست دارم. حاج آقا خیلی دوست داشتنی هستند. به گزارش سینماژورنال رنجبران می افزاید: دارابی در مسائل سیاسی ذهن بازی دارد اما برخی بچه های هنرمند با ایشان مشکل داشتند. زمانی که برای ملاقات آقا به بیمارستان رفته بودیم آقای پورمحمدی هم آنجا بود. جواد رضویان به ایشان گفت شما را به خدا بیایید تلویزیون را نجات دهید. بچه ها آقای پورمحمدی را دوست دارند و این خیلی خوب است که یک نفر مثل آقای پورمحمدی با هنرمندان ارتباط خوبی داشته باشد.