1

آیا به رکورد هر روز یک جشنواره خواهیم رسید؟⇐یک مدیر دوران احمدی‌نژاد هم جشنواره‌دار شد⇔جشنواره‌ای ایرانی-عراقی که معلوم نیست هزینه‌اش را کدام نهاد می‌دهد

سینماروزان: هرچه درباره تعدد جشنواره ها در کشور و بی فایده بودن اغلب آنها بگوییم باز هم فایده ای ندارد و همچنان علاقمندی بالایی در میان برخی مدیران بازنشسته یا از کاربرکنار شده وجود دارد برای راه اندازی جشنواره های تازه و در اختیارگیری زعامت این جشنواره ها.

به گزارش سینماروزان در دو هفته گذشته درباره جشنواره ای به نام بیطار گفتیم که بناست با بودجه سازمان دامپزشکی(!!!) و با دبیری ناصر باکیده کارمند پرکار جشنواره ای برگزار شود(اینجا و اینجا را بخوانید) و حالا هم باید خبر از تأسیس یک جشنواره تازه دهیم که یک مدیر دوران احمدی نژاد دبیری اش را عهده دار شده است.

احمد میرعلایی که در دولت دوم محمود احمدی نژاد و بعد از انتخابات88 مدیرعامل فارابی شد و در آن دوران بودجه های میلیاردی را هم صرف ساخت آثاری موسوم به فاخر کرد به تازگی دبیر جشنواره ای شده به نام «مسیر عشق»!

این جشنواره  بناست با محوریت راهپیمایی اربعین حسینی در ایام شهادت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و به صورت همزمان در شهرهای مشهد و کربلا برگزار شود.

برگزاری جشنواره های داخلی هم کلی هزینه‌زاست چه برسد به اینکه جشنواره در دو کشور برگزار شود.  پرسش این است که هزینه های برگزاری این جشنواره ایرانی-عراقی چگونه تأمین خواهد شد؟ برگزارکنندگان مدعی شده اند این جشنواره تازه تأسیس با همکاری و مشارکت نهادها و سازمان‌های مختلف دو کشور ایران و عراق برگزار می‌شود.

اینکه این سازمانها کدام هستند مشخص نیست. با توجه به برگزاری جشنواره در مشهد آیا آستان قدس بناست هزینه برگزاری این جشنواره را بدهد؟ سازمانها و نهادهای مختلف عراقی که نامشان به عنوان شریک برگزاری آمده کدام هستند؟

آیا در برگزاری جشنواره ای که به بهانه اربعین سید الشهداء که نماد آزادگی و صداقت در جهان است و با نام «مسیر عشق» برگزار میشود نباید صداقت پیشه کرد و با صراحت گفت بودجه این جشنواره از طریق کدام سازمانها و ارگانهای ایرانی و عراقی استحصال شده است؟ کدام عشقیست که با صداقت همراه نباشد و به سرمنزل مقصود برسد؟




ادعای روزنامه اصولگرا درباره مجله اصلاح‌طلب⇐گفتگوی قدیمی علیرضا افتخاری را به‌ اسم «گفتگوی اختصاصی» منتشر کرده‌اند؟؟!+عکس

سینماروزان: ماجرای مصافحه علیرضا افتخاری با محمود احمدی نژاد مربوط به 5 سال پیش است؛ مصافحه ای که باعث شد نشریات اصلاح طلب این خواننده را در بلک لیست خود قرار داده و تا میتوانند او را بنوازند.

به گزارش سینماروزان این که یک روبوسی ساده با رییس دولت نهم و دهم چطور میتواند باعث شود هنرمندی در بلک لیست قرار داده شود و از آن سو حجمی انبوه از چاپلوسی هنرمندانی دیگر برای روسای دولتهای قبل و بعد، از سوی همین رسانه ها تحسین شود پارادوکسی آشکار است.

فارغ از این پارادوکس روزنامه اصولگرای «جوان» به تازگی در گزارشی به طرح ادعا درباره بازنشر گفتگویی قدیمی از علیرضا افتخاری به اسم گفتگویی اختصاصی در یکی از نشریات متمایل به اصلاح طلبی دست زده است. آیا واقعا این اتفاق افتاده؟ آیا مجله موردنظر گفتگوی قدیمی را به اسم گفتگوی اختصاصی منتشر کرده؟ اگر پاسخ مثبت است چرایی این مسأله است که جای سوال دارد.

اما این گفتگو چه دارد که اصلاح طلبان علاقمند بازنشرش هستند؛ برائت از احمدی نژاد!!!

متن افشاگری «جوان» درباره این ماجرا را با ذکر این توضیح بخوانید که سینماروزان آماده است پاسخ رسانه مذکور درباره صحت و سقم ماجرای بازنشر را منتشر کند:

تجربۀ عقده‌‌ای قدیمی به نابودي كشاندن يك خواننده!

ماهنامه تجربه، عكس روي جلد شماره تيرماه خود را به عليرضا افتخاري خواننده، شناخته شده كشور اختصاص داده است و تيتر اصلي اين مجله نيز به گفت‌وگو با اين خواننده اختصاص دارد.

گفت‌وگوي مجله تجربه با عليرضا افتخاري به ظاهر اختصاصي است و خبرنگاري كه آن را تهيه كرده در مقدمه‌اي كه براي گفت‌وگو نوشته صحنه‌اي از يك گفت‌وگوي چالشي را به تصوير كشيده است.

با وجود اين از همان روي جلد مجله و تيترهاي انتخاب شده مي‌شود به آشنا بودن جملاتي كه از عليرضا افتخاري نقل شده پي برد و با يك جست‌وجوي ساده در گوگل مي‌شود به راحتي مجموعه‌اي از گفت‌و‌گو‌هاي قديمي اين خواننده را پيدا كرد كه در مجله تجربه به صورت كلاژ شده در كنار هم قرار گرفته و به خواننده اين گونه القا مي‌شود كه همه اين حرف‌ها در عرض يك گفت‌وگو انجام شده. اگرچه شايد خبرنگاري كه گفت‌وگو با افتخاري را در اختيار «تجربه» قرار داده، پيش از اين همان گفت‌وگوها را با اين خواننده گرفته باشد و به رسانه‌هاي مختلف فروخته باشد، كه كاري غيراخلاقي و غيرحرفه‌اي است، اما چوب زدن به گذشته و پرداختن به يك داستان كهنه شده و قديمي چه سودي براي نشريه اصلاح‌طلب «تجربه» دارد؟

عليرضا افتخاري استاد آواز و خوانندگي سال‌ها به خاطر يك برخورد با رئيس دولت نهم و دهم، از سوي برخي جريان‌هاي سياسي و چهره‌هاي هنري وابسته به آن، طرد شد، آن هم در زماني كه دولت دهم سر كار بود و مي‌توانست از اين هنرمند حمايت كند ولي اين كار را نكرد. افتخاري سال‌ها دوري و بي مهري را تحمل كرد و هنوز هم برخي‌ها دوست دارند آن نگاه سنگين روي اين خواننده و فعاليت‌هاي وي باشد.

كلاژ گفت‌وگوي مجله تجربه كه گلچيني از چند گفت‌و‌گو با اين خواننده است، نيز در همان حال و هوا تنظيم شده است.

پيدا كردن اينكه بخش‌هاي مختلف اين گفت‌وگو از ديگر رسانه‌ها به عاريه گرفته شده، آنقدر ساده است كه حتي كليدواژه‌هاي مشهور آن را مي‌توان از گذشته به ياد آورد. با وجود اين مجله تجربه به هر دليلي از جمله لگد زدن به يك قصه كهنه، از اين كار غيرحرفه‌اي چشم‌پوشي كرده و صحبت‌هاي گلچين شده و مقطوع شده افتخاري را به عنوان گفت‌وگوي تازه منتشر كرده است، آن هم با انتخاب تيتري از ديدار هفت سال پيش اين خواننده با محمود احمدي‌نژاد و اعلام برائت وي از رئيس‌جمهور سابق.

جريان اصلاح طلب به‌رغم گذشت بيش از چهار سال از پايان عمر دولت دهم و كنار رفتن احمدي‌نژاد از مناصب سياسي، هنوز هم به دنبال پر رنگ كردن وي است و از فرصت‌هايي مانند حرف‌هاي چند سال پيش افتخاري در مذمت در آغوش كشيدن احمدي‌نژاد براي تخريب وي استفاده مي‌كند.
اين اصرار بيهوده در حالي انجام مي‌شود كه با گذشت چهار سال نتيجه انتخابات رياست جمهوري اخير، نشان داد كه رئيس دولت نهم و دهم به پايان عمر فعاليت‌هاي سياسي‌اش نزديك شده و حتي قدرت جريان‌سازي سياسي را كه اصلاح‌طلبان از آن واهمه داشتند از دست داده است.

امروز مجله تجربه تصوير عليرضا افتخاري را به عنوان عكس روي جلد خود انتخاب مي‌كند و اين كار به آن معنا است كه مهم‌ترين متن منتشر شده در اين مجله متعلق به اين خواننده است؛ مردي كه مي‌گويد 10 سال به خاطر احمدي‌نژاد فحش شنيده و رسانه‌ها بزرگ‌ترين ضربه را به وي زده‌اند. آيا اين رسانه‌ها از همان جنس مجله تجربه نيستند كه براي زنده نگه داشتن يك جريان تخريبي سياسي، گفت‌وگوي كلاژ شده‌اي را سر هم كند تا بار ديگر افتخاري را به بحث روز سياسي تبديل كند؟ افتخاري در بخشي از گفت‌وگوي منتشر شده در «تجربه» تصريح مي‌كند: «من بعد از 30 سال خواندن با تمام وجود، اين حقم بود؟ بعد از سي و خرده‌اي سال اين حق من و خانواده‌ام نبود». اين روزها كه بحث رواج موسيقي و برگزاري كنسرت از سوي رسانه‌هاي اصلاح‌طلب به عنوان خواسته‌اي ملي مطرح مي‌شود، خوب است گوشه‌اي از رفتاري كه اين رسانه‌ها در طول سال‌هاي گذشته با يك خواننده اسم و رسم‌دار و داراي اصالت انجام داده‌اند به عنوان يك تجربه تاريخي ثبت شود. جرياني كه خود را دوستدار هنر معرفي مي‌كند در مواجهه با يك برخورد كه مي‌توانست به سادگي پايان پذيرد، كاري را صورت داد كه يك خواننده و خانواده‌اش تا مرز نابودي پيش بروند و به گفته افتخاري حتي براي خودكشي طناب هم بخرد! مدافعان امروز برگزاري كنسرت با اين تجربه‌هاي قديمي چه مي‌كنند؟!

گفتگوی جدید تجربه همان گفتگویی قدیمی تماشاگران است؟
گفتگوی جدید «تجربه» همان گفتگوی قدیمی «تماشاگران» است؟




روزنامه اصلاح طلب: در دولت نهم و دهم فیلمسازان راحتتر جامعه را نقد می‌کردند و جسورتر بودند⇔مریلا زارعی: کاملا قبول دارم/ در آن مقطع پرده‌ها افتاد اما در حال حاضر تعامل(!!!) باعث شده فیلمسازان نتوانند صادق باشند

سینماروزان: مریلا زارعی بازیگری که در هفته های اخیر «زیر سقف دودی» را روی پرده داشته است در خلال گفتگویی تفصیلی که درباره اکران این فیلم و چرایی برآورده نشدن انتظارات از اکران آن با روزنامه «اعتماد» داشته مخاطب پرسشی هم بوده درباره نقدناپذیری جامعه ایران.

به گزارش سینماروزان این پرسش به تأیید صراحت فیلمسازان در نقد جامعه در دولتهای نهم و دهم توسط روزنامه اصلاح طلب «اعتماد» منتج شده و مریلا زارعی هم پاسخی جالب درباره چرایی نقدهای صریح سینمایی در دولت احمدی نژاد و گرفتاری فیلمسازان در نوعی رودربایستی در دولت روحانی داده است.

متن این پرسش و پاسخ را بخوانید:

قبول داريد جامعه هم اين روزها تحمل شنيدن نقد را ندارد. ؟ زماني «واكنش پنجم» و «دو زن» جامعه مردسالار را نقد مي‌كرد و اين نقد از سوي جامعه شنيده مي‌شد. يا اينكه اصغر فرهادي در دوراني ويژگي‌هاي منفي جامعه از جمله دروغ و بي‌اخلاقي را به مخاطب نشان مي‌داد و او را با خود همراه مي‌كرد، اما در چند سال اخير فيلم‌هاي اجتماعي كاركرد خود را از دست داده‌ است. به نظر مي‌آيد در دولت نهم و دهم كه اهميت مباحث اخلاقي در جامعه بيشتر شده بود، فيلمسازان راحت‌تر جامعه را نقد مي‌كردند و جسورتر بودند.

هر سال دريغ از پارسال. كاملا قبول دارم. اين روزها نه مردم نه مسوولان توان و تحمل شنيدن انتقاد را ندارند. استنباط من اين است مردم اين روزها آنقدر درگير مشكلات و موانع بر سر راه زندگي روزمره‌شان هستند كه ديگر كسي ظرفيت نقد شدن برايش باقي نمي‌ماند. وقتي مردم يك شهر از داشتن هوا براي تنفس محروم هستند، وقتي هزار و يك مشكل معيشتي در مقابل روي‌شان صف كشيده، وقتي در برابر يك بيماري توان طي كردن پروسه درماني درست و استاندارد را ندارند چطور انتظار داريد گوش‌شان براي شنيدن انتقاد باز باشد؟ پس اين كم تحمل بودن در مردم از نظر من قابل توجيه است اما در مورد مسوولان، هرگز. مسوولان ما به نظرم بيش از آنكه نقدپذير باشند اداي پذيرش نقد را درمي‌آورند. وقتي بي‌اخلاقي در مسوولان و سياسيون يك جامعه رخنه كند قطعا مردم هم به نوعي به تبع الگوهاي‌شان؛ و ورودي‌هاي خود را نسبت به تمام مصلحت‌انديشي‌ها مسدود مي‌كنند. طبعا سينما آيينه ‌تمام‌نماي جامعه است. سينما هم در اين سال‌ها با همين نوسانات رفتاري و ظرفيتي مسوولان و مردم، عملكردهاي متفاوتي را تجربه مي‌كند. گاهي وقت‌ها نقد روي پرده سينما، شفاف و واضح رخ مي‌نمايد دقيقا همان زماني كه مسوولان ظرفيت پذيرش بالايي از خود نشان داده‌اند كه در ادامه اين وضعيت حاصل تاثيرش در رفتار و منش مردم جامعه هم ملموس و محسوس است. گاهي اوقات بنا به سليقه يا بهتر بگويم نگاه سليقه‌اي نقدها كمرنگ‌تر يا در آثار فيلمسازان هوشمند در لفافه به روي پرده مي‌رسند. آثاري كه با هوشمندي صاحبانش از مميزي‌ها و سليقه‌ها به سلامت عبور مي‌كنند. دوراني هم بوده يا هست كه به دليل حساسيت‌ها و فضاي ملتهب سياسي، مسوولان محترم، نخستين و آخرين حركت پسنديده را متوقف كردن آثار مي‌دانند، البته آثار منتقد كه اين توقف يا قبل از توليد يا بعد از آن اتفاق مي‌افتد. پس نتيجه‌گيري اين بحث مي‌تواند اين جمله باشد شجاعت و جسارت فيلمساز هميشه در ارتباط مستقيم با جسارت مديران وقت بوده است. اگر در دوره‌اي آثار ارزشمندتر و موثرتري به روي پرده اكران شده مطمئن باشيد بخشي از افتخارش براي مديراني است كه با شجاعت پاي مجوزهاي‌شان ايستاده‌اند.

در دولت نهم و دهم اگر به گفته شما چنين شرايطي حاكم بوده شايد به دليل اين است كه در آن مقطع پرده‌ها افتاد و سينماگران براي نشان دادن آن سوي پرده گوي سبقت از يكديگر مي‌ربودند. اما در حال حاضر وضعيت عجيبي رخ داده است. تعامل بين هنرمندان و سياسيون باعث شده همه در يك رودربايستي بزرگ با هم نتوانند در بيان مسائل صادق باشند كه البته من اين را از زيركي و هوشمندي مسوولان فعلي مي‌دانم. لبخند معجزه مي‌كند.

 




تازه‌ترین اظهارات عبدالرضا کاهانی که با حکم حکومتی رییس معزول، پروانه ساخت «ارادتمند…» را گرفت⇐ من فیلم‌ساز موردعلاقه مدیران نیستم!!!/چقدر درباره مادران پاك و پدران موجه فیلم بسازیم؟! بس نیست؟!/چقدر در مورد فرزندان‌مان به تماشاگر واقعی دروغ بگوییم؟/ از چه می‌ترسیم؟! از واقعیت موجود؟!/ در فیلم ندیده من «کاندوم» هم یافت کرده‌اند/می‌توانید پیش از انتخابات بگویید مشکل فیلم‌های توقیفی را حل خواهیم کرد و پس از آن حرفتان را تغییر دهید/چرا بارها یک فیلم توقیفی را می‌بینید و منحرف هم نمی‌شوید اما نگرانید مردم با یک بار تماشای آن فاسد شوند؟!/همه با هم به اندرزگو و قیطریه برویم و ببینیم فیلم من از واقعیت دور است یا شما چشمتان را روی واقعیت بسته‌اید؟/آمادگی دارم فیلمنامه مصوب «ارادتمند…» دوباره و با حضور و نظارت همه مميزان مقیم مرکز و البته به شرط اکران قطعی بسازم

سینماروزان: عبدالرضا کاهانی هرچند در دولت محمود احمدی نژاد بظاهر کارگردانی معترض به وضع موجود نشان میداد اما این شانس را داشت که در آن دولت فیلمهایش هم در جشنواره های فجر به نمایش درآید و هم اکرانهای خوبی داشته باشد. البته که مهمترین جایزه سینمایی وطنی که سیمرغ فجر باشد هم در دولت اول محمود به فیلم «بیست» او رسید.

بر این اساس حمایت او از حسن روحانی رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم این پیش بینی را ایجاد میکرد که فیلمهایش بدون کمترین مشکل وارد جشنواره شده و اکران شود و او هم دست از اعتراضات دنباله دار بردارد اما جز یک فیلمش «استراحت مطلق» که در دولت یازدهم روی پرده رفت دو فیلم دیگرش «وقت داریم حالا» و «ارادتمند…» که اولی در فرانسه ساخته شده و دومی در ایران نه تنها راهی به جشنواره ها نیافته اند که حتی نتوانسته اند به اکران برسند.

در این بین «ارادتمند…» که گفته میشد علیرغم مخالفت شورای پروانه ساخت سینمایی با دستور مستقیم رییس معزول سینما مجوز تولید گرفته تا اینجا کاملا توقیف شده است.

عبدالرضا کاهانی به تازگی در نوشتاری سعی کرده به صریحترین شکل ممکن اعتراض خود را به این روند اعلام کند.

متن یادداشت کاهانی را بخوانید:

از من خواسته شده بود و تصمیم هم گرفته بودم برای اولین‌بار سکوت کنم. مقاومت خوبی هم داشتم اما انگار سرنوشت فیلم‌های من با شکایت و نگارش نامه‌های معترضانه گره خورده است. بسیاری از حرف‌ها را می‌توان نشنید اما برخی را حتما باید جواب داد. راه دور و عدم دسترسی به تیم جدید مدیریت سینما و مطلع‌کردن آنها از گذشته پیچیده و تلخ فیلم، برای دستیابی به یک تصمیم هوشمندانه هم مزید بر علت شد تا این یادداشت مفصل نگاشته شود.
حدود هشت سال پیش وقتی مدیران وقت وزارت ارشاد به فقر موجود در فیلم «هیچ» اعتراض کردند، با خود فکر می‌کردم شناخت آنها از جغرافیا محدود است و حتما پایین‌تر از انقلاب را به جا نمی‌آورند. بر این باور بودم یادشان رفته دولت متبوعشان با شعار فقرزدایی روی کار آمده است. سال پیش هم وقتی با اعتراض همه‌جانبه مدیران وقت وزارت ارشاد علیه فیلم «ارادتمند نازنین بهاره تینا» مواجه شدم، در اتفاقی مشابه، گمان کردم آنها هم شناختی از جغرافیا ندارند و البته این گروه خلاف چیزی که وانمود می‌کنند، بالاتر از انقلاب را نمی‌شناسند.

حالا فکر می‌کنم اگر مثل بعضی‌ها قدری موقعیت‌طلب و زمان‌شناس بودم، باید فیلم «هیچ» را سال گذشته و فیلم «ارادتمند نازنین بهاره تینا» را هشت سال پیش می‌ساختم و حتما ستایش هم می‌شدم. مشکل از آنجا ناشی می‌شود که من فیلم‌ساز موردعلاقه مدیران نیستم و نباید هم باشم و اتفاقا به جغرافیای کشورم اشراف دارم. می‌دانم آدم‌های فیلم «هیچ» درحال‌حاضر در چه وضعی به سر می‌برند و قطعا شخصیت‌های فیلم «ارادتمند نازنین بهاره تینا» چنان به سرعت در حال تغییرند که همین فیلم به‌زودی برایشان اثری مضحک خواهد شد. شخصیت‌های این فیلم آدم‌های اطراف ما هستند که اصرار به حذف و ندیدنشان داریم! چقدر درباره مادران پاك و پدران موجه فیلم بسازیم؟! بس نیست؟! چقدر در مورد فرزندان‌مان به تماشاگر واقعی دروغ بگوییم؟ این همه پنهان‌کاری به چه کار ما می‌آید؟ کنارگذاشتن واقعیت‌ها چه دردی از ما درمان می‌کند؟ اصلی‌ترین مشکل من هنگام ساخت فیلم «ارادتمند نازنین بهاره تینا» چشم‌پوشي خودخواسته از واقعيت بود که البته باز هم فایده‌ای نداشت. فیلم توقیف شد و حالا غبطه می‌خورم که ای ‌کاش لااقل تمام فیلم‌نامه‌ای که مجوز گرفته بود را می‌ساختم. وقتی سیاست از فرهنگ مستعمره بسازد، نتیجه‌اش همین می‌شود. برای همین هر هفته اخباری از توقیف و مميزي به گوشمان می‌رسد.
یکی از بزرگ‌ترین مشکلات فیلم‌سازی فاصله اجتماع با فیلم‌های شبه‌واقعی است. فیلم‌ساز اجازه نمایش واقعیت را ندارد و هر لحظه فاصله‌اش با مردم بیشتر می‌شود. فیلم‌های واقع‌گرایانه و اجتماعی برای تماشاگر خنده‌دار شده است. از چه می‌ترسیم؟! از واقعیت موجود؟! مردم که بر واقعیت اشراف دارند و بسیار هم جلوتر از فیلم‌ها و مدیران هستند. ما حتی تحمل نمایش فیلمی مانند «وقت داریم حالا» را هم نداریم! فیلمی که اساسا به جامعه فرانسه می‌پردازد و من در مهاجرت به این کشور آن را ساختم. چرا این فیلم را نمایش نمی‌دهید؟ مشکل این فیلم دقیقا چیست؟ گمان می‌کنید مردم فیلم نمی‌بینند و ممکن است فیلمی مانند «وقت داریم حالا» که با رعایت موازین و قوانین پخش در ایران ساخته شده آنها را متعجب کند؟

نزدیک به چهار سال از ساخت این فیلم می‌گذرد و چند مدیر سینمایی عوض شده اما هنوز جواب روشنی به من داده نشده است. من این فیلم‌ها را چون عاشق سینما هستم که نمی‌سازم! شما لابد دوست دارید واقعیت‌ها را ببینید و به روی خودتان نیاورید. نتیجه‌اش هم بشود جامعه متظاهرانه با رفتارهای متظاهرانه. من اما سعی می‌کنم با مردم صادق باشم حتی اگر دوستم نداشته باشند. من وظیفه دارم مردم و حال فعلی آنها را درک کنم و نمی‌توانم به سیاست‌های عقب‌مانده و قوانین کهنه آفرین بگویم.

شما  می‌توانید و قدرتش را هم دارید که فیلم را به بایگانی بسپارید اما نمی‌توانید من را به دروغگویی متهم کنید. می‌توانید فیلم را از لیست تولیدات سالانه سینمای ایران حذف کنید اما نمی‌توانید منکر هستی فیلم شوید. می‌توانید نمایش‌های فستیوالی و خارجی فیلم را مانند چند فیلم دیگرم ممنوع اعلام کنید اما نمی‌توانید ثابت کنید فیلم فقط برای خارجی‌ها ساخته شده است. می‌توانید بگویید که کاهانی فیلم‌نامه‌ای به وزارت ارشاد ارائه نکرده اما نمی‌توانید فیلم‌نامه کامل و بارها خوانده‌شده من را در آرشیو وزارت ارشاد نبینید.

می‌توانید برای فرار از برخی‌ها خلاف واقع بگویید که فیلم با فیلم‌نامه متفاوت است اما نمی‌توانید این دو را با هم مقایسه نکنید. می‌توانید تقصیر را گردن دیگران بیندازید و اعلام کنید فیلم با حکم خاص ساخته شده اما چرا حکم را نشان نمی‌دهید؟ چون ايمان داريد اين واژه برازنده برخي كارگردان‌ها است؛ کارگردان‌هایی که روزبه‌روز به تعدادشان اضافه می‌شود و البته آنها هم مدلی جدید از بشر هستند. مدلی که هم مميزي می‌کند و هم ادعا دارد از مميزي متنفر است. هم فیلم دولتی می‌سازد و هم داعیه استقلال دارد. هم جایزه می‌خواهد و هم از جایزه بدش می‌آید. اینها نوعی از موجودات جدید محسوب می‌شوند که در همه دولت‌ها و مجامع هم حضور دارند.

کسانی هستند که با کینه‌ورزی فضا را تخریب می‌کنند.  کارگردان‌های مميز همان‌ها هستند که فیلم را ندیده قضاوت می‌کنند و براساس شنیده‌هاشان مصاحبه مفصل می‌کنند و درشت‌نمایی! مثلا می‌گویند «فیلم [ارادتمند] در مورد زنانی است که برای مردان له‌له می‌زنند» اینها همان‌ها هستند که حقوق و مزایای مميزان را دریافت می‌کنند اما حاضر نیستند وظیفه‌شان که تماشای فیلم است را به درستی انجام دهند. بنابراین تعجبی ندارد که در فیلم ندیده من «کاندوم» هم یافت کنند و حالا من یک سال است هر کجا می‌روم و به هر فردی می‌رسم  باید جواب پس بدهم که چرا فیلم غیراخلاقی ساخته‌ام!

جالب‌تر آنکه برخی به همین حرف‌های بی‌پایه و اساس استناد کرده و حتی خلاصه داستان فیلم دیده‌نشده را از لابه‌لای همین حرف‌هاي بي‌پايه استخراج می‌کنند. می‌توانید و قدرتش را دارید من را به سکوت دعوت کنید و خودتان درباره فیلم دیده‌نشده مدام گفت‌وگو و جوسازی کنید و از آن یک فیلم ترسناک بسازید. می‌توانید عوامل و سرمایه‌گذاران سینما را به خاطر همکاری با من سرزنش کنید. می‌توانید توصیه کنید بهتر است به فیلم بعدی فکر کنم. می‌توانید پیش از انتخابات بگویید مشکل فیلم‌های توقیفی را حل خواهیم کرد و پس از آن حرفتان را تغییر دهید. می‌توانید فیلم توقیفی را بارها و بارها ببینید و حتی آن را با تیتر «بازبینی وزارت ارشاد» که روی فیلم حک شده، به دوستان و نزدیکانتان برسانید و پز بدهید فیلم را دیده‌اید و با افتخار به آنها هم توصیه کنید، ببینند و کاری کنید که نسخه ناقص فیلم در مجامع دوستانه خودتان دست به دست بچرخد و از همه مهم‌تر با تماشای فیلم نگران منحرف‌شدن خودتان و نزدیکانتان نشوید. چرا بارها یک فیلم توقیفی را می‌بینید و منحرف هم نمی‌شوید اما نگرانید مردم با یک بار تماشای آن فاسد شوند؟!
شما می‌توانید کارهای زیادی انجام دهید و حرف‌های زیادی هم بزنید و این قدرت را دارید که اگر از فیلمم دفاع کنم، نام فیلم‌ساز جنجالی را به من نسبت دهید. رسانه‌های همسو با این تفکر هم که مدت‌هاست تکلیفشان معلوم است و پیداست چه خواهند نوشت! شما به‌وقتش می‌توانید چشمتان را روی وقایع ببندید و وانمود کنید همه چیز عالی است و مشکلی نیست و اصلا بیایید همه با هم برویم شمال و بگوییم به‌به چه هوای خوبی! اما آیا مميز تعهد می‌دهد با لاپوشانی مسائل حل شود؟! آیا موضوعاتی چون اختلاس، مسکن، اخلاق، دروغ و… که به راحتی به دام قیچی مميزي افتاد، بحران سال‌های بعد نشد؟  
از آنجا که مجریان مميزي دچار فقر تحلیل‌ا‌ند، توان خالی‌کردن یک اثر از محتوا را دارند. نگاه ایشان به اثر هنری چون یک مانیفست است. در صورتی که اثر هنری می‌تواند برشی از واقعیت موجود باشد. چقدر این‌ حرف‌ها را تکرار کنیم؟ اینکه فیلم‌ساز مسئله را طرح کند الزاما به دلیل قرابت با آن نیست و این همان مسئله‌ای است که مميز آن را درک نمی‌کند.
مدیران سابق مدعی‌ بودند فیلم «ارادتمند نازنین بهاره ‌تینا» با فیلم‌نامه مصوب تفاوت دارد. فرض می‌کنیم حرف آنها صحیح است. آمادگی دارم همان فیلم‌نامه مصوب در وزارت ارشاد را دوباره و با حضور و نظارت همه مميزان مقیم مرکز و البته به شرط اکران قطعی بسازم. یا همه با هم به اندرزگو و قیطریه برویم و ببینیم فیلم من از واقعیت دور است یا شما چشمتان را روی واقعیت بسته‌اید.




همکاری بازیگر احمدی‌نژادنما با کارگردان نمایش توقیفی!

سینماروزان: محمود بصیری بازیگری که مخاطبان او را با بازی در نقشهای خاطره انگیزی در سریالهای «آرایشگاه زیبا» و «هزاردستان» و آثار سینمایی چون «مادر» و «سوته دلان» به یاد دارند و بنا به دلایلی بیش از دوازده سال از عرصه بازیگری تئاتر دور مانده بود با حضور در نمایشی تازه بار دیگر به صحنه باز میگردد.

به گزارش سینماروزان بصیری که در گفتگوهایی مدعی شده بود به علت شباهت با محمود احمدی نژاد رییس جمهور دولتهای نهم و دهم نتوانسته در آن برهه زمانی چنان که باید در سینما و تلویزیونی حضور داشته باشد و البته برخی شنیده ها از واریز حقوق ثابت برایش در آن دوران خبر داده اند، در دولت روحانی هم چندان پرکار نبوده است.

بصیری بناست با نمایشی به نام «بنگاه تئاترال» که هادی مرزبان از چهره های سرشناس تئاتر آن را کارگردانی می کند به عرصه تئاتر برگردد.

هادی مرزبان که آخرین بار 3 سال قبل با نمایش توقیفی و نیمه کارع «تانگوی تخم مرغ داغ» در تالار وحدت اجرا داشت «بنگاه تئاترال» را در قالب یک نمایش کمدی ایرانی و به نوعی تخته حوضی اجرا می کند. در این شیوه اجرایی بهره‌گیری از موسیقی زنده در الویت قرار دارد.

این نمایش کمدی-موزیکال از هفته دوم تیرماه در تالار سنگلج اجرا می شود.

به مانند اغلب تئاترهای مرزبان در «بنگاه تئاترال» هم همسرش فرزانه کابلی است که طراحی حرکات موزون را برعهده دارد و سعید امیر سلیمانی، فرزانه کابلی، امین زندگانی، میرطاهر مظلومی، محمود بصیری، داود فتحعلی بیگی، علی فتحعلی و نیز سامان تیر انداز، آیه قبادیان، مجید غفاری، فائقه شلالوند و جمعی از هنرجویان تئاتر در این اثر ایفای نقش می کنند.

محمد حشمتی خواننده ای که با قطعه «اذان می گویند» شناخته می شود خواننده این تئاتر است و علی المعی به عنوان آهنگساز در آن حضور دارد.




یک سکانس سینمایی⇐احمدی‌نژاد کنفرانس خبری برگزار می‌کند+عکس

سینماروزان: محمود احمدی نژاد رییس دولتهای نهم و دهم که امسال قصد دارد از حمیدرضا بقایی در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کند بناست یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند.

به گزارش سینماروزان دعوتنامه حضور در این کنفرانس در روزهای گذشته با سربرگی بدون تاریخ-بدون شماره در فضای مجازی میان اهالی رسانه دست به دست شد؛ دعوتنامه ای که در آن بدون اشاره به زمان این کنفرانس خبری از گزارشگران، خبرنگاران و عکاسانی که مایلند در آن شرکت کنند خواسته شده درخواست خود را با شماره ای که در انتهای دعوتنامه آمده مطرح کنند.

علاوه بر مجهول بودن زمان این کنفرانس خبری، مکان برگزاری آن هم مشخص نیست ولی آنچه مشخص است اینکه از یک طرف احتمال حضور حمیدرضا بقایی و اسفندیار رحیم مشایی در این کنفرانس و از طرف دیگر حضور طیفی متنوع از خبرنگاران بخصوص آنها که در تعارض کامل با احمدی نژاد هستند و احتمالا پاسخهای غریبی که احمدی نژاد به پرسشهای انتقادی آنها خواهد داد، سکانسهایی دیدنی را در این کنفرانس رقم خواهد زد؛ سکانسهایی که مستندسازان کشورمان می توانند از آن به عنوان بخشی از ماده خام مستندهای با درونمایه واقع نگارانه سیاسی بهره ببرند.

دعوتنامه بدون تاریخ-بدون شماره حضور در نشست احمدی نژاد
دعوتنامه بدون تاریخ-بدون شماره حضور در نشست احمدی نژاد



امیدواری مشاور احمدی‌نژاد به بازگشت لس‌آنجلسی‌ها بعد از انتخاب بقایی+عکس

سینماروزان: با معرفی حمید بقایی از سوی جریان نزدیک به محمود احمدی نژاد-اسفندیار رحیم مشایی به عنوان گزینه حاضر در انتخابات 96 فعالیتهای مجازی این جریان هم بیشتر شده است.

به گزارش سینماروزان عبدالرضا داوری از مشاوران احمدی‌نژاد که در هفته های اخیر به حمایت از بقایی پرداخته است در یکی از تازه ترین توئیتهایی که زده است ضمن ابراز امیدواری به ریاست جمهوری بقایی، انتخاب وی را امیدی دانسته در جهت برخی هنرمندان خارج نشین به ایران.

در توئیت داوری تصاویر سیاوش قمیشی، نصرت ا.. معین، عارف کیا و امید سلطانی به عنوان مصداقهایی از هنرمندان خارج نشین آورده شده است.

توئیت عبدالرضا داوری
توئیت عبدالرضا داوری



تازه ترین گفته‌های پرسش‌برانگیز باران کوثری⇐در انتخابات ۸۰ متهم شدم به باج گرفتن!/ممنوع‌التصویری تلویزیون برای من خودخواسته بوده/در سینما هرگز ممنوع‌الکار نشدم!/زوج‌های جدید زیادی مانده که من و بهداد باید بازی کنیم/هیأت داوران فجر بازی بهداد را نادیده گرفت/اگر آنها{رییس دولت اصلاحات؟} حمایت کنند من در انتخابات۹۶ هم به روحانی رأی خواهم داد

سینماروزان: باران کوثری ورای چهره اش به عنوان یک بازیگر قابل اعتنا همواره در کمپینهای انتخاباتی متمایل به اصلاح طلبان دیده شده و همواره به همراه مادرش رخشان بنی اعتماد یکی از مبلغان برای جریان اصلاح طلبی در کشور بوده است.

به گزارش سینماروزان باران که این روزها فیلم پرفروش «هفت ماهگی» را روی پرده دارد در جشنواره با «سدمعبر» حاضر بود که به مانند «هفت ماهگی» از حضور وی و بهداد در قالب یک زوج جوان بهره می برد.

باران در تازه ترین گفتگوی تفصیلی اش که به بهانه ایفای نقش در تئاتر «963+» با «شرق» انجام شده در کنار صحبت درباره برخی حواشی برآمده از فعالیتهای سیاسی اش در ادوار مختلف از این گفته که در انتخابات96 به یک شرط به روحانی رأی خواهد داد و آن شرط هم حمایت وی از سوی آنهایی است که نظرگاه سیاسی باران را شکل می دهند! این اظهارنظر نه فقط معنای این را دارد که این هنرمند ما با خط مشی مستقل سیاسی سروکار ندارد بلکه ناخودآگاه یادآور گفته های یک سال پیش وی است که در گفتگویی به صراحت از این گفته بود که بخش عمده مطالباتش از دولت فعلی محقق نشده است.(اینجا را بخوانید)

در این گفتگو باران درباره این هم گفته که هیچ گاه در سینما ممنوع الکار نبوده است و این می تواند گواهی باشد بر رد ادعاهای سه سال پیش اش که در گفتگو با هفته نامه ای اصلاح طلب بیان شده بود. در آن گفتگو باران ادعا کرد در دولت احمدی نژاد دو سال ممنوع الکار سینمایی بوده(اینجا را بخوانید) اما در همان زمان علیرضا سجادپور رییس اداره نظارت وقت این ادعا را رد کرد!

بخشهای خواندنی گفتگوی باران کوثری را بخوانید:

در انتخابات80 متهم شدم به باج گیری

یادم هست ستادی داشتیم در انتخابات سال ٨٠ و عده‌ای نمی‌خواستند رأی بدهند و ما را که مشوقشان به رأی‌دادن بودیم، متهم به باج‌گرفتن می‌کردند. یا حتی وقتی پس از برجام برای استقبال از آقای روحانی و آقای ظریف به فرودگاه رفتم، با این دست از نظرات مواجه می‌شدم که «برای همین کارهاست که پرکار شده‌ای! ». بااین‌حال فکر می‌کنم تصمیماتم در‌این‌زمینه درست هستند و اگر قرار است حتی عده‌ای دلخور شوند باز بر سر اعتقادم هستم و حاضرم برایشان دلایلم را توضیح بدهم؛ چون ابایی ندارم از اینکه بگویم همه مواضعی که گرفتم، با ایمان و اعتقاد قلبی‌ام بوده و بخشی از هویت من به آنها گره خورده ‌است.

ممنوع التصویری تلویزیون برای من خودخواسته بود/در سینما هیچ گاه ممنوع الکار نبودم

کسی که تصمیم می‌گیرد در عرصه‌های اجتماعی فعالیت کند، پای عواقبش هم می‌ایستد. ممنوع‌التصویری تلویزیون برای من و خیلی بازیگرهای دیگر خودخواسته بوده، تا آنجا که رسانه ملی به خودش اجازه می‌دهد تصاویر ما را در تیزر فیلم‌هایی که در آن بازی کرده‌ایم هم پخش نکند! و فیلم‌هایی فرصت تبلیغات محصول فرهنگی‌ای را که تولید کرده‌اند و حق طبیعی‌شان تبلیغ از رسانه ملی است به‌ همین‌ دلیل از دست می‌دهند! اینها عجیب نیست و خودمان خواسته‌ایم با این رسانه همکاری نداشته باشیم. راجع‌به ممنوع‌الکاری در سینما هم که من معتقد نیستم هرگز ممنوع‌الکار شده‌ام. چون شاید در سال‌هایی جلو دوربین سینما نبودم، منتها در تئاتر یا پشت دوربین در گروه کارگردانی یا طراحی لباس، کارم را کرده‌ام. وقتی عزم آدم بر کارکردن است، هیچ‌چیز نمی‌تواند او را از عزمش دور نگه دارد.

هنوز هم زوج‌های جدید زیادی مانده که من و بهداد بازی نکرده‌ایم

از ابتدا در جریان ایده «سدمعبر» بودم و برایم مسلم بود که هروقت محسن قرایی بخواهد فیلمی بسازد، در آن فیلم بازی می‌کنم. کارگردان مسلطی است و خیلی از سنش جلوتر است. او دستیار آقای بیضایی و دستیار و برنامه‌ریز پروژه‌های سنگینی مثل «یه حبه قند» رضا میرکریمی بوده و به‌شدت سواد سینمایی بالایی دارد. هم‌بازی‌شدن با حامد بهداد هم همیشه برایم هیجان‌انگیز بوده چون هم رفاقت داریم و هم یکی از بازیگران موردعلاقه من است و تجربه‌های همکاری‌مان خیلی درجه‌یک بوده، ضمن اینکه انگیزه داشتیم زوج جدیدی کار کنیم چون در چند سال گذشته چندبار هم‌بازی شدیم و حتما هنوز هم زوج‌های جدید زیادی مانده که بازی نکرده‌ایم. راجع به جشنواره هم ترجیحم این است که حالا بگویم دیگر جشنواره گذشته و انتقادات مال همان یک هفته بعد از جشنواره است و بعد از آن، حرف‌ها می‌شود گله‌های بی‌فایده. با اینکه حامد تابه‌حال بازی‌های بسیار خوبی داشته که هیئت داوران آن را نادیده گرفته‌اند، مسلما حامد بعد از این هم بازی‌های خیلی خوبی خواهد کرد که دیده خواهد شد. سیمرغ تشویق خیلی بزرگی است و نمی‌توان اهمیتش را انکار کرد، اما دلیل بر ماندگاری یک بازیگر نیست. همان‌طور که حتی اسکار هم دلیلی بر ماندگاری یک بازیگر نیست. ماندگاری یک بازیگر را تعداد جوایز مشخص نمی‌کند.

اگر آنها حمایت کنند من هم به روحانی رأی خواهم داد

هنوز نظردادن{درباره انتخابات96} دشوار است. من به امید معتقدم و ایمان دارم. انتقاداتی به دولت آقای روحانی دارم به‌خصوص در زمینه فرهنگ. باید ببینیم تا ارديبهشت سال بعد چه پیش می‌آید، اما الان گزینه بهتری نمی‌شناسم و فکر می‌کنم به ایشان رأی خواهم داد. هنوز هم افرادی که در عرصه سیاست حرفشان برایم مهم است، اعلام نکرده‌اند که از ایشان حمایت می‌کنند، اگر آنها حمایت کنند که من هم قطعا به ایشان رأی خواهم داد.




بعد از دریافت اولین اسکار در دوران احمدی‌نژاد⇐دومین اسکار اصغر فرهادی در روزگار ترامپ به ارمغان آمد!+فهرست برندگان اسکار۲۰۱۷

سینماروزان: همان طور که قابل پیش بینی بود جو ضدترامپی که در هالیوود به راه افتاده سبب ساز آن شد که اصغر فرهادی بتواند دومین اسکار زندگیش را برای “فروشنده” بگیرد؛ فیلمی که محصول کمپانی فرانسوی ممنتوفیلمز بود و البته موسسه قطری “انستیتو فیلم دوحه” که سرمایه آن توسط “میاثه آل ثانی” خواهر پادشاه فعلی قطر تامین میشود در تولید آن سرمایه گذار بود.

به گزارش سینماروزان اصغر فرهادی اولین اسکارش را پنج سال قبل و در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژادی گرفت که همچنان یکی از مهمترین چهره های سیاسی ایران بلحاظ حجم انتقاداتیست که از سوی مخالفان نثارش میشود و حالا دومین اسکار وی در رشته بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان نیز در دوران دونالد ترامپ بهش تعلق گرفت که او نیز قبل از حضور در کاخ سفید و بعدش همواره آماج انتقاداتی بوده که از سوی مخالفان سیاسی اش تغذیه می شود.

باید منتظر ماند و دید برنامه کاری فرهادی بعد از این دومین اسکار چطور رقم می خورد؟ و آیا او خواهد توانست این اسکارها را زمینه ای کند برای جاه طلبی بیشتر و رفتن به سراغ فضاهایی تجربه نشده یا همچنان گرفتاری خود در سینمای خرده پیرنگ با آدمهای متزلزل و پر تردید و پایانهای باز را حتی در همکاری با پدرو آلمادوار که تهیه کننده فیلم بعدیش است ادامه خواهد داد؟

فهرست کامل برندگان اسکار2017 به شرح زیر است:

–بهترین فیلم

مهتاب

–بهترین کارگردانی

دیمین شزل/لالند

–بهترین فیلمنامه اقتباسی
مهتاب

–بهترین فیلمنامه ارژینال
منچستر کنار دریا

–بهترین بازیگر مرد

کیسی افلک/منچستر کنار دریا

–بهترین بازیگر زن

اما استون/لالالند

–بهترین بازیگر مکمل مرد
ماهرشالا علی/مهتاب

–بهترین بازیگر مکمل زن
ویولا دیویس/حصارها

–بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان

فروشنده

–بهترین فیلمبرداری
لینوس ساندگرین/لالالند

–بهترین طراحی صحنه
کالین آتوود/چهارپایان شگفت انگیز و جایی که باید آنها را یافت

–بهترین جلوه های ویژه تصویری
کتاب جنگل

–بهترین تدوین
جان گیلبرت/خط الراس کاربر(ستیغ اره ای)

–بهترین صداگذاری
سیلویان بلمار/ورود

–بهترین صدابرداری
خط الراس کاربر

–بهترین طراحی تولید
سندی رینولدز واسکو و دیوید واسکو/لالالند

–بهترین چهره پردازی
جوخه انتحار

–بهترین موسیقی ارژینال
جاستین هارویتز/لالالند

–بهترین ترانه
جاستین هارویتز، بنج پاسیک، جاستین پل/شهر ستارگان

–بهترین انیمیشن
زوتوپیا

–بهترین مستند
او.جی.ساخت آمریکا

–بهترین مستند کوتاه

کلاه سفیدها

–بهترین انیمیشن کوتاه
پیپر

–بهترین فیلم کوتاه
آوازخوانی

 

 




پاره‌ای از تازه‌ترین اظهارات رضا کیانیان⇐اینکه برخی می‌گویند فلانی برود هر که بیاید بهتر است حرف احمقانه ایست؛ در دوره اصلاحات همین را گفتند و بعد در دوره احمدی‌نژاد و البته نتیجه هم مشخص است!/در دهه ۶۰ اگر قدرت دست من بود بدتر عمل می‌کردم!/اگر قدرت به مجاهدین خلق می‌رسید ایران را به کره شمالی بدل می‌کردند/غلامحسین ساعدی وقتی از ایران رفت خلاقیتش خشکید چون در فرانسه از شاه و ساواک خبری نبود!!!/همین امسال ۱۲ فیلمنامه رد کرده‌ام چون می‌خواهم اين بيست سال باقيمانده را رك و راست ادامه بدهم و دروغ نگویم

سینماروزان: رضا کیانیان که این روزها در کنار تبلیغ برای دمنوشهای مثلثی(!) برای اولین بار کارگردانی تئاتر را هم تجربه کرده و نمایشی به نام «حرفه ای» را روی صحنه برده است در تازه ترین گفتگوی خود که با «اعتماد» انجام شده هم درباره برخی تغییر و تحولات فکری خودش سخن گفته و هم درباره مشکل درونی ایرانیان که بجای اصلاح درونی مدام منتظرند ناجی بیرونی سر برسد و آنها را به موعود برساند.

بخشهای خواندنی گفته های کیانیان را بخوانید:

در دهه 60 اگر من صاحب قدرت بودم بدتر عمل میکردم

من پيش از انقلاب و سال‌هاي ابتدايي تغيير نظام سياسي ايران، انقلابي دو آتشه‌اي بودم. ولي سال ٦٠ تحول عجيبي در من رخ داد. با خودم مي‌گفتم اگر جاي اين افراد، تو به قدرت رسيده بودي چه مي‌كردي؟ از خودم مي‌پرسيدم و در واقع به اين نتيجه مي‌رسيدم اگر من جاي صاحبان قدرت بودم بدتر عمل مي‌كردم. آن زمان تفكرات خشن‌تر و انقلابي‌تري وجود داشت كه اگر آنها قدرت را به دست مي‌گرفتند جوي خون به راه مي‌افتاد. به عنوان نمونه اگر مجاهدين خلق (منافقين) قدرت را به دست مي‌گرفتند ايران را به كره شمالي يا عراق صدام حسين تبديل مي‌كردند.

اگر قدرت به مجاهدین خلق میرسید ایران را به کره شمالی بدل میکردند

شما فكر كنيد{منافقین} آن زمان كه به قدرت نرسيده بودند ترور مي‌كردند، اگر به قدرت مي‌رسيدند چه اتفاقي مي‌افتاد. بنابراين از همان دوران معتقد بودم بايد دوربين را به سوي خودمان برگردانيم و مدام به افراد مختلف انتقاد نكنيم. در كشور ما بعضي هنوز منتظر يك قهرمان هستند كه بيايد و نجات‌شان دهد اما اگر از آنها بپرسيد خودتان چه كار مي‌كنيد؟ هيچ پاسخي ندارند. مي‌گويند همه‌چيز دست ديگران است! اما وقتي دوباره بپرسيد دقيقا چه چيزهايي دست آنهاست؟ و به اين پرسش‌ها ادامه دهيد به اين نتيجه مي‌رسند تغيير را بايد از خودشان آغاز كنند. اين فكر سال به سال در من قوت بيشتري مي‌گيرد و خوشبختانه حالا به يكي از گفتمان‌هاي جاري كشور تبديل شده است. مثل اينكه بعضي مي‌گويند فلاني برود، هركس بيايد بهتر است. خب اين چه حرف ابلهانه‌اي است؟ ما چندبار بايد چنين چيزي را تجربه كنيم؟ در دوره اصلاحات تجربه كرديم، بعد در دوره احمدي‌نژاد و اين روند همچنان ادامه دارد. بنابراين بايد يك زمان بياموزيم كه به‌جاي طرح آنچه نمي‌خواهيم، بگوييم دقيقا چه مي‌خواهيم؟ يعني دقيقا موارد مورد تاكيد در نمايشنامه؛ اصلا هم مهم نيست در چه كشوري مي‌گذرد. مارشال تيتو و كمونيسم بهانه‌هاي طرح ايده مورد نظر هستند. چون كمونيسم يك ايدئولوژي توتاليتر آمرانه از بالا به پايين است و ما به اين بهانه مي‌توانيم ايده‌ مورد نظر را پروبال و رشد دهيم.

ساعدی وقتی رفت خلاقیتش خشکید

غلامحسين ساعدي يكي از اين چهره‌هاي مورد علاقه من بود كه در ذهنم جايگاه ويژه‌اي داشت و دارد. مي‌دانيد وقتي رفت چه اتفاقي افتاد؟ خلاقيتش خشكيد. چرا؟ چون ديگر از شاه و ساواك خبري نبود.

همین امسال 12 فیلمنامه رد کرده ام

بارها اين جمله‌{که فلانی همه جا هست} را شنيده‌ام. حتي مي‌گويند فلاني پيشنهاد بازي در فيلم ندارد، زده به محيط زيست كه خودش را مطرح كند. ايرادي ندارد و اجازه مي‌دهم از افكارشان لذت ببرند چون همين امسال دوازده فيلمنامه پيشنهادي را دوست نداشته‌ام. الان به جايي رسيدم كه مي‌خواهم در آرامش زندگي كنم و عجله‌اي براي فتح قله‌ها ندارم. وقتي ٦٠ ساله شدم تصميمي گرفتم. به خودم گفتم تا امروز سه‌تا ٢٠ سال زندگي كرده‌اي و اگر زور بزني فقط يك ٢٠ سال باقي مانده؛ آنهم در اين آلودگي هوا، پارازيت، محصولات شيميايي و موارد مشابه. پس حداقل اين بيست سال باقيمانده را رك و راست ادامه بده و دروغ نگو. به همين دليل حالا وقتي پيشنهاد بازي در فيلم‌ مطرح مي‌شود و از فيلمنامه خوشم نمي‌آيد رك مي‌گويم. قبلا بهانه دست‌وپا مي‌كردم، جالب اينكه طرف مقابل هم مي‌دانست بهانه است و ناراحت نمي‌شد. اما الان كه راست مي‌گويم دلخور مي‌شوند. از طرفي مي‌دانيد چه افرادي همواره مشغول ايراد گرفتن هستند؟ افراد بيكار. اين جمله هم از آقاي كيارستمي است. چون معتقد بود اگر اين افراد سرگرم كار خودشان باشند ديگر فرصتي براي سرك كشيدن به زندگي ديگران پيدا نمي‌كنند. مثل زماني كه آقاي مشايخي به عنوان چهره تبليغاتي يك كمپاني انتخاب شد و همه انتقاد كردند. همان دوران من در حمايت از ايشان يادداشتي نوشتم و معتقد بودم هيچ ايرادي ندارد و در تمام جهان مرسوم است.




نظر یک رسانه اصلاح‌طلب درباره پوستر جشنواره فجر⇐ضعیف و رقت‌بار/مدیر هنری پوستر کیست؟ یک کارگردان هنروتجربه که کارمند ثابت جشنواره‌های کودک دولت احمدی‌نژاد بود!

سینماروزان: بعد از جشنواره سی و چهارم فیلم فجر که تصویر خسرو شکیبایی بر پوستر جشنواره آمد و البته حواشی خاص خود را هم داشت امسال تصویر علی حاتمی است که بر پوستر نقش بسته است.

به گزارش سینماروزان روزنامه اصلاح طلب «شرق» در یادداشتی به نقد پوستر امسال جشنواره پرداخته و طراحی تصویر علی حاتمی بر آن را ضعیف و رقت بار خوانده است.

این اتفاق در شرایطی رخ داده که مدیر هنری پوستر امسال هم به مانند پارسال مجید برزگر کارگردان هنروتجربه ای سینمای ایران بوده است؛ کارگردانی به ظاهر منتقد احمدی نژاد که به کارمند ثابت جشنواره های کودک دولت احمدی نژاد بدل شده بود!!!

برزگر در دوره‌های مختلف جشنواره‌های کودکی که در دولت دوم محمود احمدی نژاد برگزار شد و از جمله ادوار بیست و پنجم، بیست و ششم و بیست و هفتم، مدیر هنری جشنواره و البته کارگردان افتتاحیه و اختتامیه‌ و مراسم جنبی بوده‌اند و گویا طراحی اقلام تبلیغاتی و از جمله تیزر، پوستر و آنونس نیز با نظارت وی انجام شده بود.

برزگر پارسال هم مدیر هنری پوستر بود و البته این حضور به شدت حاشیه ساز شد اما همه آن حاشیه ها باعث نشد قید این کار را بزند و مجددا به تصدی گری هنری پوستر جشنواره روی آورد.

متن یادداشت «شرق» درباره پوستر جشنواره فجر را بخوانید:

سال‌هاست که مواد تبلیغی تولیدات سینمایی دیگر از سوی مدیای هنرنقاشی و به دست نقاشان تجارتی انجام نمی‌شود؛ نقاشانی که در سال‌های نه‌چندان‌دور، کار طراحان گرافیک امروزی را روی سردر سینماها (پلاکارد) و پوستر، «دیوارکوب» یا «اعلان» به روایت مرسوم دهه‌های ٢٠ و ٣٠ نقاشی و رسامی می‌کردند.

ساختار بصری اعلان سینمایی در ایران، از همان ابتدا تحت‌تأثیر پوسترسازان هندی یا آذربایجانی و بعدها تحت نفوذ پوسترهای سینمای غرب قرار داشت و به سیاق پوسترهای آمریکایی عمدتا سعی می‌کردند چهره هنرپیشه‌ها را در حد مقدور استادانه مصورسازی کنند. نمی‌توان از پوستر جشنواره سی‌وپنجم فیلم فجر که به سیاق نقاشانه تولید شده سخن گفت و از «میشاگیراگوسیان» و «هایک اوجاقیان» که از بنیان‌گذاران رسامی و نقاشی پوستر و پلاکارد سینمای ایران در دهه ٣٠ هستند یاد نکرد.

نگاه به پوستر جشنواره سی‌وپنجم فجر، یاد نفراتی را در ذهن بیدار می‌کند که به احترام این سنت نیکو که به‌تازگی در هر جشنواره به ادای احترام یکی از نام‌آوران سینمای ایران، هر سال پوستری به سیاق نقاشانه منتشر می‌شود؛ قلم را وامی‌دارد که از فعالان در رسامی و نقاشی پوستر سینمای ایران یاد کنیم، ازجمله: محسن دولو، مسعود بهنام، محمدعلی حدت، مرتضی کاتوزیان، محمدعلی باطنی و… و بسیاری از نام‌های دیگر که در این نوشتار مختصر نمی‌گنجد، اما بلافاصله باید گفت که هیچ‌گاه اثر نقاشانه درخورتوجهی در ٧٠ سال گذشته در قالب پوستر فیلم دیده نشده است. شاید استثنایی در کار بوده است، بنابراین روال کلی سوابق در این عرصه ناظر بر نشت و نفوذ قلم هنرمندانی است که به‌ندرت ممکن است اثر هنری درخورتوجه مستقلي از پوسترهایی که ترسیم کرده‌اند، از آنان به خاطر آورد.  نقاشی چهره علی حاتمی، کارگردان فقید سینمای ایران، کار علی بیگی‌پرست نیز خارج از این قاعده نیست.

استفاده از عکس به‌عنوان سند تصویری که برخلاف مدل زنده که دشواری‌هایی، هم از نظر مدت‌زمان پرتره‌سازی و هم جلسات متعدد دارد که مدل باید به قول پل سزان، مثل سیب مقابل نقاش بی‌حرکت بنشیند، کار سهل‌تر و قابل‌کنترل‌تری است. در نقاشی این پوستر با دم‌دست‌ترین و بازاری‌ترین تمهیدات نقاشی چهره مواجه هستیم که در سطح بسیار نازل، حتی نازل‌تر از نقاشان دوره‌گرد خیابان مونمارتر پاریس که چهره توریست‌ها و رهگذران را در ازای دستمزدی ناچیز باسرعت نقاشی می‌کنند مواجه هستیم. جای دریغ دارد که پوستر سینمایی یک جشنواره ملی و بین‌المللی در چنین سطح ضعیف و رقت‌باری ارائه شده است.

جا دارد که بپرسیم کدام چشمی به این نقاشی ناشیانه و تکنیک گول‌زننده‌اش نمره قبولی داده است؟ بی‌تردید، چشم یا چشمانی که نه از سنت پرتره‌سازی در هنر نقاشی اطلاعات فنی دارند و نه می‌دانند که چنین حد عامیانه از نقاشی چهره تحت عنوان Daily work و پروژه «یک روز، یک نقاشی» در گوگل و تحت دسته‌بندی «هنر بازارپسند» و با نرخ زیر صد دلار قیمت به‌وفور حراج می‌شود… . این سطح از نقاشی، عمدتا از سوی افرادی که در آخر هفته برای تفنن در انجمن‌ها و محلات شهرشان روزگار می‌گذرانند، انجام می‌شود. پرتره‌سازی در زمانه تکثیر بی‌شمار تصویر، اگر منجر به‌نوعی شناخت از احساس انسان و موضوع پرتره نشود و الزاما به سطح ازکاردرآوردن و شباهت زورکی سوژه منجر شود، جایی در نقد هنر و انتشار و بازتاب فرهنگ زمانه ندارد. بااین‌همه، جشنواره فجر باید به تولید یک پوستر نقاشانه در هر سال ادامه دهد تا اینکه موزه‌ای از پوسترهای دست‌ساز که ارزش هنری‌شان تازه پس از گذر زمان، هویدا می‌شود برای ارتقای سواد بصری جامعه ساخته و پرداخته شود.

پوستر جشنواره سی و پنجم فیلم فجر
پوستر جشنواره سی و پنجم فیلم فجر



وزیر راه دولت یازدهم در گفتگو با علی ضیاء مطرح کرد⇐از باجناقی ناطق‌نوری تا چانه‌زنی ۹ میلیاردی برای خرید ایرباس/از افتخار همکاری نکردن با دولت احمدی‌نژاد تا مخالفت حسن روحانی با استعفای وی بعد از فاجعه برخورد دو قطار در سمنان

سینماروزان: عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی در گفتگویی پرتیتر با علی ضیاء، درباره ابهامات ورود هواپیمای ایرباس به کشور، نوشتن استعفا بعد از حادثه قطار مسافربری، اینکه یک روز هم با دولت احمدی نژاد کار نکرده، یک هزارم ثروتی را که می گویند ندارد و و اینکه زمانی که عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی شد هنوز باجناق ناطق نوری نشده بود، سخن گفت.

به گزارش سینماروزان سیدعلی ضیاء مجری برنامه صبحگاهی شبکه یک، شنبه 25 دی در چهل و هشتمین روز از اجرای «فرمول یک» میزبان عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی بود.
آخوندی در ابتدای گفتگو درباره ورود نخستین ایرباس A321 به ایران گفت: از یک ایرباس مهم تر، این آغاز یک تحول در صنعت هوانوردی و آغاز ورود به اقتصاد جهانی است. انقلاب ما همیشه داعیه داشته که ما باید سهم ملت ایران را در اقتصاد و تحولات جهانی به دست بیاوریم. تاکنون در حوزه های مهمی به برکت مبارزات و دلاوری های مردم، موقعیت های بسیار خوبی داشتیم اما در حوزه های اقتصادی دچار گرفتاری های بسیاری بودیم. این اتفاق نشان از دوران جدید و بازگشت به یک دوران خوب است تا بتوانیم برای مردم خوبمان در ایران جایگاه مناسب را به دست بیاوریم.
وی در پاسخ به سوال ضیاء مبنی بر چگونه تامین هزینه و مبلغ قرارداد توضیح داد: ما در ایران شوربختانه به دلیل قرار گرفتن در تحریم های سخت و بی تدبیری های گسترده، دستی دستی اقتصاد حمل و نقل هوایی را از بین برده ایم. بین 4 تا 5 میلیارد دلار پول بلیت سفرهای خارجی مردم ما است اما سهم ایران از بازاری که از کشورمان می گذرد بسیار اندک است.
استفاده از روش اجاره به شرط تملیک برای خرید هواپیما
وزیر راه تصریح کرد: ما برای تامین هزینه ایده بسیار ساده ای داشتیم که درباره اش مرتب ایجاد ابهام می کنند. ما از روش اجاره به شرط تملیک استفاده کردیم، رقم اولیه ای پرداخت شده و ما به پشتوانه این هواپیما، تسهیلات را پرداخت می کنیم، پول بلیت این هواپیما برمیگردد و ما بخشی از این پول را در اختیار ایرانی ها قرار می دهیم هم ناوگانمان را بازسازی می کنیم هم سهم خودمان را از اقتصاد می گیریم.
آخوندی یادآور شد: روش اجاره به سهم تملیک در جهان بسیار رایج است، اما در ایران اینگونه نبوده است. لازمه استفاده از لیزینگ این است که قرارداد رسمی بسته شود. لیزینگ باید شفاف باشد. وقتی ما توانستیم بعد از برجام قرارداد ببندیم پس همه چیز شفاف است. خیلی ها درباره چگونگی تامین این هزینه می پرسند. بله ما توان چنین خرج عظیمی را نداشتیم اما شاهکار قضیه در این تدبیری است که اندیشیده شده و من مطمئن بودم دنیا به ما اعتماد می کند.
ایران می تواند اعتماد جهان را جلب کند
وی تأکید کرد: درست است که 40 سال است بوئینگ نخریدیم و در این سالها فقط دو ایرباس وارد کردیم اما ایران این موقعیت را دارد که اعتماد جهان را به خود جلب کند. ما در این زمینه از منابع دولتی 0 دلار استفاده کردیم، همه از منابع شرکت و ناشی فهم ما از اقتصاد جهانی است.
وزیر راه در پاسخ به این سوال ضیاء که چرا درباره هزینه ای که برای این هواپیماها شده، رقم های متفاوتی شنیده می شود، اظهار کرد: یک قیمت رسمی است که روی سایت ایرباس و بوئینگ وجود دارد اما شرکت ها وقتی می خواهند خرید کنند چانه می زنند و قیمت واقعی خرید با قیمت رسمی متفاوت است. این رقم جزو اسرار تجارت است و نباید بیان شود.
9 میلیارد اختلاف ناشی از قیمت رسمی و قیمت واقعی است
آخوندی در پاسخ به اینکه یعنی 9 میلیارد اختلافی که در هزینه مطرح می شود، ناشی از همین موضوع است، گفت: بله اختلاف ها  زیاد است.
وی ادامه داد: ما برای نوسازی فرودگاه و سیستم ناوبری ایران هزینه کرده ایم. ما فضای آسمان ایران را نوسازی کرده ایم و مسیر و راه های هوایی نوسازی شده است. سیستم های راداری جدیدی آورده ایم که هم هواپیماهایی را که از آسمان ایران خرید می کنند هدایت می کنیم هم پروازهای خودمان را. اکنون 1050 پرواز از آسمان ما عبور می کند ولی ما  قابلیت 2هزار پرواز را داریم و باید خدمات بیشتری ارائه دهیم تا پروازهایمان بیشتر شود و با افزایش حق عبور بتوانیم کارهای خوبی انجام دهیم.
برای آبادانی ایران باید کارهای بزرگ کرد
وزیر راه در پاسخ به این سوال ضیاء که چرا برخی رسانه ها با شما بد هستند؟ گفت: از خودشان بپرسید! من دوست دارم ایران آباد شود و فکر می کنم برای آبادانی ایران باید کارهای بزرگ کرد، نمی شود کارهای کوچک کرد. باید به مردم راست بگوییم نه دروغ. راست گفتن هم تبعاتی دارد.
آخوندی در پاسخ به اینکه از چه زمانی پیراهن یقه دیپلمات می پوشد، آیا خودش لباس ها را می خرد یا برایش می دوزند، گفت: من همه جور لباس می پوشم. خودم بیشتر خرید می کنم و گاهی هم برایم لباس می دوزند.
وی در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: در ایران 60 فرودگاه داریم و 80 درصد پروازها در 9 فرودگاه صورت می گیرد و بقیه 50 فرودگاه ما زیر ظرفیت خود کار می کنند. ما 7، 8 کلانشهر داریم و بقیه جا خالی از جمعیت شده است که آثار این رویکرد را می بینیم. هواپیمای ای تی آر که در آینده وارد کشور خواهند شد، برای پرواز در این فرودگاه ها است و مردم شهرها اینگونه می توانند به بهترین خدمات دسترسی داشته باشند. اما اکنون در حالی که میلیاردها تومان برای این فرودگاه ها هزینه شده اما هفته ای یکی دو پرواز در آنها انجام می شود.
برگزاری مناقصه بین المللی برای فرودگاه امام (ره)
وزیر راه و شهرسازی ادامه داد: 10 فرودگاه داریم که بیش از ظرفیت عمل می کنند و 50 تا فرودگاه که به اندازه ظرفیتشان نمی رسند. ما برنامه ریزی های برای فرودگاه امام (ره) داریم و مناقصه بین المللی داریم. 5تا 6 میلیون بیشتر ظرفیت نداریم اما میخواهیم ظرفیت آن را به 100 میلیون برسانیم و امیدوارم ظرف دو سه ماه آینده با بهترین پیشنهاد قرارداد ببندیم. همچنین سرمایه گذاری جدید در مهرآباد داریم و می خواهیم آن را بهسازی و نوسازی کنیم. به این فرودگاه کاملا رسیده ایم، باندها 40 سال بود بازسازی نشده بود، هر دو باند بازسازی اساسی از پی می کنیم.
چرا نباید به قرارداد خرید هواپیما عمل شود؟
آخوندی در پاسخ به این سوال ضیاء که برخی می گویند خوشحالی برای این اتفاق بیش از اندازه است، تصریح کرد: این اتفاق آغاز نوسازی کل ناوگان هوایی کشور است و کار کوچکی نیست. بیش از دو برابر ناوگان هوایی ایران برای آن برنامه ریزی شده است. به نظر من این ناشی از یک تفکری است که در عده ای وجود دارد که نسبت به خودشان تردید دارند. ما اگر به ایران اعتقاد داشته باشیم، یک قرارداد رسمی بسته ایم، چرا به این قرارداد عمل نشود؟ همه چیز در عالم سیاست ممکن است اما قرارداد رسمی ناشی از اعتقاد دو طرف به این فعالیت است.
هواپیمای ایرباس را قاچاق نکرده ایم!
وی افزود: قاچاق که نکرده ایم، یک کار رسمی آشکار در سطح جهان است. از این جهت که کل ناوگان هوایی نوسازی می شود، قراردادی که 35 میلیارد دلار باشد در تاریخ ایران نداشتیم. این آغاز یک اتفاق بزرگ در تاریخ ایران و برگشت به اقتصاد جهانی است. خارجی ها می توانند با ناوگان ایرانی وارد کشور شوند. ایرباس ای۳۳۰ بزرگ تر و قاره پیما است و ای تی آر برای فرودگاه های کوچک می آیند.
زمانی که عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی شدم هنوز باجناق ناطق نوری نشده بودم!
وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به این سوال ضیاء که آیا شما به خاطر اینکه باجناق ناطق نوری، وزیر دولت آقای هاشمی شدید، گفت: ما جزو بچه های جهاد سازندگی بودیم که از اول انقلاب ایجاد شد. من عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی بودم، آن موقع هیچ فامیلی نداشتم و مجرد بودم و هنوز باجناق آقای ناطق نوری نشده بودم.
وزیر راه و شهرسازی چطور قائم مقام صداوسیما شد
آخوندی همچنین درباره تجربه یک سال قائم مقامی سازمان صداوسیما بیان کرد: ما در دولت که با آقای لاریجانی بودیم علقه ارتباطی بینمان برقرار شد. بعد از دولت در سال 76 ایشان از من خواست قائم مقامش باشم، یک سالی در صداوسیما بودم و بعد تصمیم گرفتم برای تحصیلات بین المللی بروم و به خارج از کشور رفتم.
یک هزارم ثروتی را که می گویند هم ندارم
وی در پاسخ به این سوال ضیاء که آیا واقعا وضع مالی تان اینقدر خوب است که مدام به پولدار بودنتان انتقاد می کنند، گفت: این هم از معجزات است. می گویند دروغ را یا نباید بگویی یا باید آنقدر بزرگ بگویی که کسی جرئت شک کردن به آن دروغ را نداشته باشد، من متاسفانه همچین ظرفیتی را ندارم، دلم میخواست داشته باشم اما یک پانصدم و یک هزارم ثروث هایی را که اعلام می کنند هم ندارم.
وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به این سوال که شما در همه دولتها مدیر بودید و با آقای احمدی نژاد هم کار کردید، با صراحت گفت: من یک روز هم با دولت احمدی نژاد همکاری نکردم.
این افتخار را دارم که با دولت احمدی نژاد یک روز هم همکاری نکردم
وی در پاسخ به این سوال که پس ماجرای اصل 44 چه بود، گفت: من لایحه ای را به عنوان یک معلم دانشگاه تهران در مجلس داشتم اما این افتخار را دارم که با دولت ایشان یک روز هم همکاری نکردم.
آخوندی درباره حواشی که بر سر حادثه برخورد دو قطار مسافربری در سمنان برایش پیش آمد، اینکه چرا استعفا نداد و برخی می گفتند ناراحتی او تصنعی بود، تصریح کرد: من اصلا آن صحبت را نکرده بودم و از شاهکارهای صداوسیما بود.
وی در این باره که آیا ما خودمان از قول خودمان حرف زدیم؟ گفت: شما شاهکار کردید، من که به آنجا رفتم حادثه تلخی بود، از حادثه بازدید کردم و بعد جلسه ستاد بحران سمنان را تشکیل دادم. وقتی صداوسیما با من مصاحبه کرد، کل قصه را تعریف کردم، گفتم اکنون من به دیدار مصدومان حادثه می روم که در بیمارستان هستند و از آنها مراقبت می شود، وظیفه ما این است که بهترین رسیدگی را داشته باشیم، از آن گذشته کار مهمی نیست که انجام می دهیم این ها بیمه هستند و بیمه موظف است رسیدگی و مداوا کند.
فقط بخش آخر گفتگوی من درباره بیمه را پخش کردند
وزیر راه ادامه داد: اما بعد فقط این بخش پخش شد که من گفتم این ها بیمه هستند و ما پولشان را می دهیم. این جزو شاهکارهای صداوسیما هستند. من خودم صداوسیمایی هستم. خبری که مقدمه، متن و موخره ای دارد و در بخشی از آن من می گویم: «از حیث رسیدگی به مصدومان هیچ جای نگرانی نیست»، تمام بخشهایش را حذف کردند و فقط پخش شد هیچ جای نگرانی نیست. این سوءتفاهمی است که صداوسیما ایجاد کرد.
شنبه بعد از حادثه استعفایم را نوشتم
آخوندی همچنین با بیان اینکه «استعفا دادن کار خوبی است» توضیح داد: من اول صبح روز شنبه روز بعد از حادثه، استعفایی برای دکتر روحانی نوشتم که در آن تاکید کردم خوب است مسئولیت اجتماعی این واقعه پذیرفته شود، من حاضرم این مسئولیت را بپذیرم. گرچه از نظر فنی مشکل خاصی وجود نداشت اما از نظر اجتماعی باید این اتفاق بیفتد. بعد از آن به آقای جهانگیری زنگ زدم و اعلام آمادگی کردم برای نشان دادن همبستگی و همدردی اجتماعی، استعفا دهم. ساعت بلافاصله ساعت 10:30 صبح بود که آقای پورسید آقایی به اتاق من آمد و گفت این اتفاق در شرکت راه آهن رخ داده. وزارت راه و شهرسازی10، 12 سازمان دارد، بگذارید من که مسئول شرکتم مسئولیت را بپذیرم. ولی من تاکید کردم از آنجایی که این موضوع اهمیت زیادی داشت، تلخ بود و حادثه بزرگی به حساب می آمد که رنجش زیادی ایجاد کرد، خوب است در سطح من این اتفاق رخ بدهد. قرار شد این موضوع را به آقای جهانگیری منتقل کنیم و به تصمیم او عمل شود. جهانگیری ساعت دو و نیم به من زنگ زد و گفت با رییس جمهور مشورت کردم و ایشان صلاح دیدند استعفا در سطح مدیرعامل شرکت مطرح شود. در نتیجه استعفای او پذیرفته شد اما من آمادگی این کار را داشتم.
وزارت کردن بسیار سخت است
وی با بیان اینکه شرایط بسیار سختی حاکم است، افزود: وزارت کردن بسیار سخت است. وضعیت کشور گل و بلبل نیست. تنگنای اعتباری بسیار زیاد از یک طرف قرار دارد و از سوی دیگر در کشوری با شکاف اجتماعی بزرگ هستیم که در آن هر مسئله کوچکی به سوءتفاهم بزرگ تبدیل می شود، وزارت کار ساده ای نیست و همواره آمادگی داشتم که استعفا بدهم. اما بعد که استعفا پذیرفته نشد، تصمیم گرفتم قرص و محکم به کار خودم بپردازم. راه و شهرسازی از نظر تنوع ماموریت بزرگترین وزارتخانه ایران است و من تا وقتی که در این مسئولیت هستم باید شاداب و بااطمینان کار کنم.
انتقاد آخوندی به مسکن مهر
آخوندی همچنین درباره وضعیت افراد بدمسکن بیان کرد: 19 میلیون نفر اینگونه هستند که عدد کمی نیست. یعنی یک سوم جمعیت شهری ایران. اصلی ترین بحثی که من در طرح های مسکن داشتم، این است که این 19 میلیون نفر وضعیت بهتری داشته باشند. اگر در خارج از شهرها خانه سازی کنیم، افراد از مرکز شهرها بلند می شوند و به خارج از شهر می روند؟
وی در پایان گفت: نقدی که من می کنم این است که دو میلیون خانه برای نصف این جمعیت بدمسکن هزینه شد اما هنوز وضعیت به شیوه قبل باقی است. اصلی ترین هدفی که من گذاشتم این بود که مسئله را حل کنیم و دور مسئله نچرخیم. ما یا باید بافت داخلی شهر را اصلاح کنیم یا زندگی پیرامون را مرمت کنیم. تمام نیازمان این است که به بافت شهری برگردیم.



درگیری یک فیلمساز هنروتجربه با محسن تنابنده بر سر مالکیت “پایتخت”/در این درگیری توهینهای علنی به رییس جمهور سابق وارد شده!

سینماروزان: حضور محسن تنابنده در برنامه اینترنتی “35” و طرح این ادعا که ایده اصلی سریال “پایتخت” را از تورج اصلانی خریده با واکنش اصلانی مواجه شد.

به گزارش سینماروزان تورج اصلانی فیلمبرداری که به عنوان کارگردان فیلمی به نام “جینگو” با بازی سعید ابراهیمی فر کارگردان مهاجر به جم را در گروه هنروتجربه داشته است در متنی اجتماعی با زیر سوال بردن ادعای تنابنده توهینهای آشکاری را هم به رییس جمهور سابق وارد کرده است.

اصلانی: طرح مرا دزدید

اصلانی خطاب به تنابنده نوشته است: ايشون نميگن دزديدن ميگن خريدن، دوست عزيز اگه خريديد چرا  حقوق معنوي طرح رو ناديده گرفتيد !!!!!!!؟؟؟؟ و اسمي از تورج اصلاني در تيتراژ سريال نيست !!!!؟؟؟؟ ؟؟؟؟!!!؟؟؟!!!؟؟؟؟ واقعيت اينه كه بنده طرح رو با دستمزد به آقاي تنابنده دادم كه فيلمنامه سينمايي رو براي بنده بنويسند كه اولين فيلم سينمايي رو به عنوان كارگردان بسازم اما در غياب بنده ايشون در اوج بي اخلاقي با آقاي مقدم طرح رو دزديدند. البته دور از ذهن نيست زماني كه يك دزد بزرگ بي ادب و گستاخي مثل احمدي نژاد ريس جمهور مملكت باشن، دزدان خرده پايي چون تنابنده و مقدم هم مثل قارچ رشد ميكنن و محبوب خلقي ميشن كه حافظه تاريخيشون رو از دست داده اند.

محسن تنابنده: “پایتخت” فرسنگها با مزخرفی که شما گفته بودید فاصله دارد

تنابنده نیز در واکنش به اصلانی جوابیه ای را برای کانال “سینمادیلی” فرستاده است و با ادبیاتی تند کوشیده پاسخ اصلانی را بدهد به گونه ای که همان ابتدای یادداشت او را “نامحترم” خوانده است! تنابنده نیز در جوابیه خود از یک رییس جمهور نام برده؛ رییس جمهوری به نام دونالد ترامپ که اخیرا به عنوان رییس جمهور ایالات متحده انتخاب شد.

در جوابیه تنابنده آمده است: دوست عزيز نامحترم/ آقاي تورج اصلاني! در پيجتون فرموديد بنده طرح “پايتخت” را از شما دزديدم كدوم دزدي حاضر ميشه اسم صاحب ايده رو در مصاحبه بياره اون هم در شرايطي كه اثر فوق فرسنگها با مزخرفي كه شما به عنوان ايده فقط لساني گفته بوديد فاصله داره و بنده فقط از سر لطف اسم شمارو آوردم وگرنه “پايتخت” نه كار من كه محصول كار يه گروه سختكوش و زحمتكشه! نه زاييده ذهن منورالفكري همچون شما كه اگر چنين بود پس چطور اين چشمه جوشان خشكيد و تا قبل يا بعد آن ديگر جوششى خلاق و محيرالعقول نداشت.

تنابنده ادامه داده است: گرچه شنيدم قلقلى داشته كه ماحصل آن فيلمكي نيم بند شده در كشوي خانه تان…شايد منظورتان از دزدي پول يامفتيست كه بنده به التماس شما از تهيه كننده گرفتم و تقديم كردم؛ آن هم بابت طرحي كه خودم نوشتم كه اگر اين مدنظرتان است يقينأ من دزدم چون در آن روزگار ايده نهايت يك مليون تومان بود و من شش و نيم مليون از تهيه كننده برايتان گرفتم كه البته سند و مدركش مهياست كه البته آن طرح به گواه تلويزيون در جا رد شد و اين به آن معنيست كه شما نه تنها طلبكار كه بدهكار هستيد.

بازیگر نقش “نقی معمولی” افزوده است: در ادامه افاضاتتون فرمودين كه چطور اسمتون در تيتراژ نيست كمي به دوگوله تان فشار بياوريد متوجه ميشويد كه در هنگام عقد قرارداد چطور از هول حليم به ديگ افتاديد و در ازاي پول خوب پذيرفتيد نامي در تيتراژ نداشته باشيد كه البته انصاف هم اينست كه اسمي از شما نباشد چون اگر به نام باشد پيشتر از شما سارا ونيكا بايد مدعي باشند.

تنابنده خاطرنشان ساخته است: در آخر به عنوان يك دلسوز دو توصيه برايت دارم: اول اینکه اگر بر فرض محال ايده اي به ذهنت رسيد كه هرگز نخواهد رسيد اجازه بده ديگران اون رو از تو بدزدن و تبديلش كنن به يه اثر حدودأ قابل دفاع كه بتوني بعدأ مدعيشي و پشتش پنهان(راستي اگر پايتخت اسمي نداشت حاضر بودي بگي در اون سهمي داري حتي به ناحق؟) دوم اینکه هرگز سعي نكن مهملات و بخارات ذهنتو بزني تو پاتيل سياست و با آوردن اسامي درشت سياسي اونا رو قابل تأمل و تعمق كني والا مردم سياست زده اند يا حداقل بروز شو و از ترامپ حرف بزن.




محمود احمدی‌نژاد؛ روی جلد کتابی درباره اصغر فرهادی+عکس

سینماروزان: همزمان با اکران فیلم “فروشنده” به کارگردانی اصغر فرهادی و در حالی که به تازگی پدربزرگ سرمایه گذار این فیلم درگذشت(اینجا را بخوانید) کتاب تازه‌ای درباره سینمای فرهادی با نام “تروما” منتشر شده است.

به گزارش سینماروزان نگارندگان این کتاب هدف خود را “نگاهی نقادانه به تحولات فرهنگی-سیاسی سالهای 88 تا 94 از منظر سینمای اصغر فرهادی” دانسته اند.

“تروما” توسط سیدمجید حسینی و زانیار ابراهیمی نگاشته شده است و توسط نشرثالث به بازار عرضه شده است.

عجیب اینجاست که روی جلد این کتاب تصویر محمود احمدی نژاد در میان تصویر بازیگران سه فیلم “جدایی…”، “درباره الی” و “گذشته” قرار داده شده است.

در دانش پزشکی به هر نوع ضربه و جراحت وارد شده بر بدن انسان که منشأ خارجی داشته باشد “تروما” گفته می شود!!! جالب است که روی جلد “تروما” تصویر احمدی نژاد با خطوطی همرنگ فونت واژه “تروما” از بقیه تصاویر جدا شده است.

روی جلد "تروما"
روی جلد “تروما”



تئوریسین اصلاح‌طلب مطرح کرد⇐رییس اسبق صداوسیما کاندیدای ریاست جمهوری می‌شود/احمدی‌نژاد هم معاون اولش!

سینماژورنال: سه سال بعد از خروج عزت ا.. ضرغامی از صداوسیما و در حالی که در این سه سال صداوسیما دو رییس عوض کرده زمزمه های حضور ضرغامی در انتخابات ریاست جمهوری 96 شنیده می شود.

به گزارش سینماژورنال حضور فعال ضرغامی در شبکه های اجتماعی و البته دیدارهایی که با برخی از چهره های شناخته شده عرصه فرهنگ داشته این ظن را بیش از پیش تقویت می کند که او قصد حضور جدی در انتخابات را دارد.

از سوی دیگر در روزهای گذشته صحبتهایی طرح شده مبنی بر نهی محمود احمدی نژاد از حضور در انتخابات ریاست جمهوری و در همین اوضاع حمیدرضا جلایی پور تئوریسین اصلاح طلب و مدیرمسئول روزنامه های توقیفی “جامعه” و “نوسازی” در گفتگو با “اعتماد” از این گفته که احتمال دارد ضرغامی کاندیدای ریاست جمهوری شود و احمدی نژاد هم معاون اولش!

جلایی پور درباره وضعیت احمدی نژاد در انتخابات آینده می گوید: به نظر من او{احمدی نژاد} با يكي از كانديداها جلو مي‌آيد. بايد ديد كه اصولگراها از چه كسي حمايت مي‌كنند. ممكن است با يكي از نامزدهاي اصولگرا جلو بيايد. چون مراكز نظرسنجي درستي نداريم هر كسي پيش خودش فكر مي‌كند بهترين پايگاه مردمي را دارد. خيلي‌ها در ايران دچار توهم مي‌شوند.

این تئوریسین درباره اینکه احمدی نژاد از چه کسی حمایت کرد اظهار می دارد: ممكن است ضرغامي باشد. ممكن است ضرغامي بگويد او{احمدی نژاد} را معاون اول يا وزير مي‌كنم. تندروها نمي‌دانند چه كار كنند و آنها الان فقط دارند كابوس روحاني را مي‌بينند. مي‌خواستند مردم را از روحاني نااميد كنند و اطرافيان او را بترسانند. اين كار را در مرحله دوم آقاي خاتمي قبلا انجام داده بودند. البته اصولگرايان بدشان نمي‌آيد از امكانات احمدي‌نژاد هم استفاده كنند. مشكل اين است كه احمدي‌نژاد ديگر معجون مجذوبي نيست.

جلایی پور در جایی دیگر از گفتگوی خود بیان می دارد: ممكن است آقاي ضرغامي از نام احمدي‌نژاد براي تبليغات انتخاباتي كانديداتوري احتمالي خود استفاده كند. {اصولگرایان}او را حذف نمي‌كنند بلكه اداره‌اش مي‌كنند. يك ويژگي احمدي‌نژاد اين است كه اتفاقا ارزش گرا نيست و نيروي اراده بخش‌هاي ذي نفوذ قدرتمند را خوب درك مي‌كند و انعطاف نشان مي‌دهد. شما به حرف‌هاي تبليغاتي‌اش توجه نكنيد.




یک سکانس سینمایی⇐کرباسچی درباره کاندیداتوری احمدی‌نژاد در انتخابات ۹۶: در جايگاهي نیستند كه بتوانند كاري از پيش ببرند

سینماژورنال: در فاصله کمتر از یک سال مانده تا انتخابات ریاست جمهوری 96 بیش از هر چیز این اظهارنظرات مختلف درباره حضور یا عدم حضور محمود احمدی‌نژاد در انتخابات و البته بررسی دوقطبی روحانی-احمدی‌نژاد در آن انتخابات است که در کانون توجه قرار گرفته است.

به گزارش سینماژورنال شاید اگر کارگردانانی علاقمند به سیاست داشته باشیم از همین اظهارنظرات مطروحه هم بتوانند سکانسهای سینمایی ماندگاری خلق کنند.

غلامحسین کرباسچی شهردار تهران در زمان دولت کارگزاران و دبیرکل فعلی حزب کارگزاران از تازه ترین چهره هایی است که در گفتگو با “اعتماد” پاسخگوی پرسشی درباره حضور احمدی نژاد در انتخابات 96 بوده است.

جالب است که کرباسچی که در انتخابات 88 از حامیان کروبی بود و البته کاندیدای موردنظرش شکست سختی در انتخابات خورد از این گفته که احمدی نژاد در جایگاهی نیست که بتواند در انتخابات آینده کاری از پیش ببرد.

متن گفتگوی کرباسچی در این باره را بخوانید:

فكر مي‌كنيد با مجموعه فعاليت‌هايي كه احمدي‌نژاد دارد چقدر مي‌تواند رقيب جدي براي روحاني محسوب شود؟
همان‌طور كه هميشه گفته‌ام منهاي نهادهاي حاكميتي و نيروهايي كه مي‌توانند در اين زمينه‌ها نقشي بازي كنند، مجموعه اين افراد و نيروهاي‌شان را چندان موثر و توانمند براي اينكه بتوانند حركتي را ايجاد كنند نمي‌بينم. به نظرم نيروهاي ارزشي جامعه و نيروهاي حاكميتي بايد فكر كنند ديگر از يك تجربه شكست خورده در مسائل مهم و كلان كشور نبايد استفاده كنند.

فكر مي‌كنيد امكان بازگشت احمدي‌نژاد نيست يا اگر بازگردد استقبالي از او نمي‌شود؟
اول اينكه بنده اينها را جدي نمي‌بينم. تحركات اينها در واقع موانع ذهني وتبليغاتي است كه مي‌خواهند براي دولت ايجاد كنند. خودشان را هم در چنين جايگاهي نمي‌بينم كه بتوانند كاري از پيش ببرند. برخوردهايي كه در جامعه مي‌شود و عكس‌العمل‌هايي كه از مردم ديده مي‌شود هم نشان‌دهنده استقبال سرد مردم از اينها است.

محمود احمدی نژاد
محمود احمدی نژاد




یک سکانس سینمایی⇐از خاوران تا نارمک⇔احمدی‎نژاد رأی می‌آورد یا روحانی؟

سینماژورنال: هرچند در سینمای ایران و در دوقطبی شکل گرفته مابین دو گونه فیلمسازی کاملا تجاری و کاملا شبه‌روشنفکرانه کمتر کارگردانی را می بینیم که جرأت داشته باشد با ساخت فیلمهای با نقد سیاسی به مرور کارنامه سیاستمداران بپردازد اما در این میان همچنان هستند روزنامه‌نگارانی که جور کم کاری فیلمسازان تنبل را می کشند.

به گزارش سینماژورنال یکی از این روزنامه نگاران که در “اعتماد” فعالیت می کند کوشیده به نوبه خود گزارشی میدانی ترتیب دهد درباره میزان علاقمندی شهروندان به محمود احمدی نژاد رییس دولتهای نهم و دهم و از خلال این گزارش فضایی را فراهم کند برای پاسخ دادن به این پرسش که اگر در انتخابات 96 دوقطبی احمدی نژاد-روحانی روی دهد برنده رقابت کیست.

سینماژورنال متن کامل گزارش “اعتماد” را ارائه می دهد:

صدای پای مرد بهاری در خیابان خاوران

روزي كه مقابل مسجد جامع مسعوديه در ابتداي خيابان خاوران آغاز شد و مقابل مسجد جامع نارمك در ميدان هفت حوض به پايان رسيد؛ روزي در ميان موافقان و مخالفان محمود احمدي‌نژاد. صبح يك روز تابستاني در خيابان خاوران زمزمه بازگشت مرد بهاري بلندتر شنيده مي‌شود اما غروب همان روز در ميدان هفت حوض خيلي از اين زمزمه‌ها خبري نيست.

همسايگان احمدي‌نژاد در نارمك شانسي براي او قايل نيستند اما فقط كافي است يك خط اتوبوس سوار شوند و به سه راه افسريه و خاوران بروند تا مردمي را ببينند كه همسايه آنها را مرد خوش‌شانس انتخابات سال آينده مي‌دانند. فرقي نمي‌كند در خاوران زندگي كني يا نارمك، در هر حال محل زندگي، همسايگان و اطرافيانت محور مي‌شوند و ايران را در آنها خلاصه مي‌كني و اينگونه است كه در خاوران مردم مي‌گويند احمدي‌نژاد محبوب‌ترين سياستمدار ايران است، در نارمك تبديل مي‌شود به نا‌محبوب‌ترين چهره سياستمدار.

وقتي محمود احمدي‌نژاد به زنجان رفت منابع خبري نزديك به او از آن روز با عنوان « حماسه زنجان » ياد كردند، در مسجد جامع مسعوديه كه سخن گفت كانال‌هاي تلگرامي‌شان آن را «حادثه مسعوديه » خواندند. حالا من روبه روي مسجد جامع مسعوديه ايستاده‌ام، در ابتداي خيابان خاوران، پيش از ظهر آفتابي كه هر لحظه داغ‌تر و داغ‌تر مي‌شد. خيابان خلوت و آرام بود. اينجا صداي پاي احمدي‌نژاد واضح به گوش مي‌رسد.

مردم اين محله اميدوارند احمدي‌نژاد بازگردد

رييس دولت سابق محبوبيت دارد، مردم اين محله اميدوارند احمدي‌نژاد بازگردد. مردمي كه در خيابان خاوران زندگي مي‌كنند عطش وصف‌ناپذيري در صحبت كردن دارند و وقتي مي‌گويم خبرنگارم بي‌وقفه صحبت مي‌كنند، از مشكلات‌شان مي‌گويند، از بيكاري و فقر گرفته تا اعتياد و ويراژ نوجوانان موتورسوار در خيابان‌ها و كوچه‌ها در سبد مشكلات‌شان موجود است.

تنها چند دقيقه صحبت با يك نفر لازم بود تا تعدادي در اطرافم حلقه بزنند و دوست داشته باشند جمله‌هاي‌شان روي تكه كاغذي كه دستم بود حك شود. موضوع هم اما براي‌شان جذاب بود، سياستمدار محبوب‌شان «محمود احمدي‌نژاد ». نام او لبخند را بر لب‌هاي‌شان مي‌نشاند. براي‌شان دو نام را مطرح مي‌كنم، «احمدي‌نژاد » و «روحاني». واكنش‌هاي مردم نسبت به اين دو نام فارغ از آن چيزي است كه در جريانات سياسي كشور در حال رخ دادن است. تحليل‌ها و اتفاقاتي كه در زير پوست اين بخش از جامعه ايران در حال رخ دادن است خيلي متفاوت از آن چيزي است كه در ميان نخبگان و اهالي سياست در حال وقوع است.

روحاني براي دوران تحريم خوب بود تا تحريم‌ها را بشكند، ما براي دوران پساتحريم يك احمدي‌نژاد مي‌خواهيم

اينجا مردم روحاني را دوست دارند، حسن روحاني براي آنها مردي است كه زنجير تحريم‌ها را شكسته و دنيا را با ايران آشتي داده است. وقتي در اطرافم حلقه زده بودند، مرد ٦٤ ساله‌اي كه مي‌گفت راننده كاميون بوده و هنگام صحبت كردن دستانش هم به اندازه زبانش كار مي‌كرد و مدام آنها را در هوا مي‌چرخاند و با صدايي رسا مانند يك سخنران صحبت مي‌كرد گفت: روحاني براي دوران تحريم خوب بود تا تحريم‌ها را بشكند، ما براي دوران پسا تحريم يك احمدي‌نژاد مي‌خواهيم. جمله‌اش كه به آخر رسيد مردم كف و سوت مي‌زدند و هيچ كس به اين فكر نمي‌كرد اين تحريم‌هايي كه روحاني شكست اصلا از كجا آمده بودند؟ زن ٣٢ ساله‌اي كه خانه‌دار بود خيلي حسرت مي‌خورد كه در سخنراني روز پنجشنبه احمدي‌نژاد حضور نداشته است و گفت‌: «خيلي دوست داشتم بروم اما دخترم مريض بود، تب كرده بود اما شوهرم و تمام اعضاي خانواده او رفتند.»

با ذوق وصف نا‌پذيري از فيلم‌هايي مي‌گفت كه همسرش گرفته بود و در تلگرام براي تمام اهالي فاميل فرستاده و اين نويد را داده است كه احمدي‌نژاد كانديدا خواهد شد. زن ٤٥ ساله‌اي كه مادر سه فرزند بود و مدام چادرش را مرتب مي‌كرد با صداي آرامي گفت: من خيلي خوشحال مي‌شوم اگر او كانديدا شود و حتما به او راي مي‌دهم. وقتي از او مي‌پرسيدم چرا احتمال كانديداتوري احمدي‌نژاد خوشحالت مي‌كند نمي‌توانست شادي‌اش را پنهان كند، دليل شادي و برق چشمانش يك كلمه بود «يارانه».

وقتي در مورد يارانه‌ها حرف مي‌زد ديگر تن صدايش پايين نبود، با صداي رسا حرف مي‌زد و موقع حرف زدن به آسمان و چپ و راستش خيره نمي‌شد و مستقيم به من نگاه مي‌كرد، درست مانند كسي كه اعتماد به نفس از دست رفته‌اش را دوباره بازيافته است، انگار يارانه‌ها برايش دليلي بود كه ديگر نمي‌شد روي آن حرف آورد. « خانم ايشون رييس‌جمهور بشه شك نكنيد يارانه‌ها رو بيشتر مي‌كنه.

احمدي‌نژاد روز پنجشنبه نامه‌هاي مردم را جمع مي‌كرد

پسر من خودش تو اينترنت خونده بود كه اگه احمدي‌نژاد بياد نفري ٢٠٠ هزارتومن يارانه ميده ». پيرزني كه كنارش ايستاده بود با صداي بلند و متعجب فرياد زد «راست مي‌گي؟ ما اصلا نشنيده بوديم !» مردي در آن ميان گفت «نه بابا اين شايعه است، اگه مملكت آنقدر پول داشت كه خب از همون اول يارانه‌هامون رو بيشتر مي‌كردن.» زن ميانسال اما از تك و تا نمي‌افتاد و مي‌خواست ثابت كند كه حرفش درست است « دوره احمدي‌نژاد تحريم بوديم آقا، بيشتر از اين نمي‌شد يارانه داد ولي آقاي ظريف تو مذاكرات تحريم‌ها را برداشت.» در ميان صحبت‌هاي‌شان نمي‌دانم كه چه شد بحث فيش‌هاي حقوقي داغ شد. هر‌كدام‌شان چيزي مي‌گفتند، مديران كشور را دزد و غارتگر مي‌خواندند اما در ميان خشم‌شان از فيش‌هاي حقوقي از عزل‌ها و عذرخواهي‌ها هم سخن مي‌گفتند. مرد جواني كه نقاش ساختمان بود اما از ترديدهايش مي‌گفت.

ترديدش درباره حضور احمدي‌نژاد نبود بلكه مشكلش با زمان حضور بود. « خانم! اين مردم خيلي آگاهي ندارن و تصميمات احساسي مي‌گيرن كه ممكنه به ضرر كشور تموم شه، فعلا براي بازگشت احمدي‌نژاد زوده، روحاني در سياست خارجي از احمدي‌نژاد بهتره پس بايد صبر كنيم تموم كارهاشو بكنه و بعد احمدي‌نژاد برگرده.»

به او مي‌گويم فكر نمي‌كنيد احمدي‌نژاد مخالف سياست خارجي روحاني است و آن را نقد مي‌كند. اگر او بازگردد دوباره به همان خانه اول بازگرديد؟ نه را قاطعانه گفت، او بر اين باور بود سياست خارجي هم مانند برجام است وقتي روحاني درستش كند احمدي‌نژاد هم آن را خواهد پذيرفت حتي اگر دوست نداشته باشد. وقتي از مردم در مورد حسن روحاني پرسيدم پاسخ‌ها نشان از مقبوليت او در ميان‌شان داشت. پسر جواني كه چهره‌اش مانند ورزشكاران بود و مي‌گفت كه كشتي‌گير است، معتقد بود روحاني رييس‌جمهور خوبي است اما صداي آنها را نمي‌شنود.

زير آفتاب چشم‌هايش را جمع مي‌كند و با دست مسجد را نشان مي‌دهد و مي‌گويد: «احمدي‌نژاد روز پنجشنبه نامه‌هاي مردم را جمع مي‌كرد، من خودم شنيدم همه نامه‌ها را ميخونه و در حدي كه بتونه به مردم كمك مي‌كنه، اگه روحاني اين اخلاق احمدي‌نژاد رو داشت من خودم تا آخر عمر نوكرش بودم و در هر انتخاباتي كه شركت مي‌كرد هم بهش راي مي‌دادم و هم براش راي جمع مي‌كردم. مشكل روحاني اينه كه صداي ما را نميشنوه.» وقتي مي‌پرسم روز پنجشنبه فضا چطور بود همه با هم شروع به حرف زدن مي‌كنند و اينكه همه محل آمده بودند، صداي‌شان در يكديگر گم مي‌شود. پسر نوجواني با موتور در رفت و آمد بود با خنده فرياد زد «خانم خبرنگار برو بنويس اميد نسل جوان احمدي قهرمان.» پيرزني كه چادر گل‌دار به سر داشت رو به او كرد و گفت: ديروز تو نزديك بود نوه‌ام را با موتور بزني؟ خانم اين آقاي روحاني همين رو هم حل كنه براي من كافيه!» در هياهوي توصيفات‌شان از روز پنجشنبه خداحافظي كردم به سمت دفتر روزنامه و به اين فكر كردم چگونه است « مردم اين خيابان روحاني را دوست دارند اما منتظر احمدي‌نژادند.»

اينجا حد وسط ندارد، يا دوستش هستند يا دشمن
محله «نارمك» با «خاوران» خيلي تفاوت دارد. خيابان‌هايش سرسبز و پردرخت است و در ترافيكش گاهي چشمانم به ماشين‌هاي مدل بالا و شيكي خيره مي‌شود. اينجا حتي لباس پوشيدن مردم هم متفاوت است و مغازه‌هاي پرزرق و برقش به راحتي حواست را پرت مي‌كند. مردمي كه در نارمك زندگي مي‌كنند احمدي‌نژاد را بيشتر از ساير مردم ايران مي‌شناسند، اگر او براي ملت ايران رييس دولت سابق باشد براي نارمك‌نشينان بيش از همه اينها همسايه شمرده مي‌شود. در ميدان ٧٢ نارمك فقط كافي است سري بگرداني تا از كيوسك نگهباني كه سر بن‌بست هدايت وجود دارد، متوجه شوي كه خانه محمود احمدي‌نژاد در كدام كوچه اين ميدان قرار دارد.

سر كوچه ايستاده بودم و به داخل سرك مي‌كشيدم. سرباز جواني كه داخل اتاقك نگهباني بود به سمتم آمد و گفت: « اگر اومدي آقاي احمدي‌نژاد رو ببيني الان ديگه نميشه، صبح ساعت ٧ بيا موقع بيرون رفتن ميتوني ببينيش و باهاش حرف بزني.» سرباز جوان با صبر و مهرباني پاسخ مي‌داد و در پاسخ دادن به برخي سوال‌هايم ترديد مي‌كرد و مي‌گفت: « واسه من مسووليت داره خانم اين حرفا به من ربطي نداره.» او تنها دوست داشت در مورد نامه‌هايي بگويد كه مردم براي احمدي‌نژاد مي‌آورند. از ميدان ٧٢ حركت مي‌كنم تا قدمي در محله محمود احمدي‌نژاد بزنم، نرسيده به ميدان زني ميانسال و چادري از سوپرماركت بيرون مي‌آيد. سلامم را با خوشرويي پاسخ مي‌دهد و وقتي مي‌گويم خبرنگارم به من امان صحبت نمي‌دهد و با خنده مي‌گويد كه «اومدي در مورد احمدي‌نژاد بپرسي؟ از اون موقع كه رييس‌جمهور شد خبرنگار زياد مياد تو اين محل.»

مي‌گويم: پس با اين حساب شايد دوست داشته باشيد او دوباره كانديدا شود تا شايد بار ديگر يك رييس‌جمهور همسايه‌تان شود؟ طوري كه انگار براي سوالم پاسخ طولاني داشت، كيسه خريدش را روي زمين گذاشت و گفت: « ما هم يه چيزايي شنيديم، ٢١ ماه رمضونم تو همين مسجد جامع سخنراني داشت و همه مي‌گن انگار مي‌خواد كانديدا بشه ولي من دعا مي‌كنم ايشون از خر‌شيطون پياده بشه، ما هم بيشتر راضي هستيم ايشون همسايه معمولي ما باشه.» وقتي از او پرسيدم چرا دوست ندارد احمدي‌نژاد كانديدا شود، اجازه نداد جمله من كامل شود و گفت: «ايشون همسايه بدي نيست و ما در عالم همسايگي ازش بدي نديديم اما اصلا رييس‌جمهور خوبي نبوده، زمان ايشون گروني زياد شد و تحريم‌ها هم پدر ملت رو در آورد، با چندرغاز يارانه كه نمي‌شد جلوي تورم وايساد.» عصر بود و گرماي هوا فروكش مي‌كرد و كوچه و خيابان مردم بيشتري به خود مي‌ديد. كمي بالاتر دو پيرمرد روي نيمكت و در سايه درخت نشسته بودند.

همه بچه‌هياتي‌ها دعا مي‌كنن ايشون دوباره كانديدا بشه

برعكس زن ميانسال آنها دوست داشتند كه بار ديگر احمدي‌نژاد را در قامت رييس‌جمهور ايران ببينند. يكي از آنها گفت: «من خودم هياتي هستم، تو همين هيات آقاي احمدي‌نژاد. همه بچه‌هياتي‌ها دعا مي‌كنن ايشون دوباره كانديدا بشه». از او مي‌پرسم احتمال راي آوردن احمدي‌نژاد را چقدر مي‌داند و مي‌گويد كه «خانم اين چه سواليه ايشون اگه بياد بي‌برو و برگرد رييس‌جمهوره.» به ميدان هفت‌حوض رفتم در ايستگاه اتوبوس يك زن ٣٢ ساله چادري ايستاده بود و در حال چك كردن تلفن همراهش. وقتي سلام كردم كمي جا خورد اما سر صحبت كه باز شد ديگر حواسش هم نبود كه اتوبوس‌هاي يكي پس از ديگري مي‌روند. زن جوان، معلم زبان انگليسي بود و به قول خودش ٣٢ سال است كه در اين محل بزرگ شده است.

وقتي در مورد احمدي‌نژاد پرسيدم، گفت كه اتفاقا خانه مادربزرگم در ميدان ٧٢ است و از خيلي وقت پيش احمدي‌نژاد را مي‌شناسم. او مي‌گفت در اين محل مردم دو دسته هستند يا او را بسيار دوست دارند يا به‌شدت مخالفش هستند و تقريبا هيچ حد وسطي وجود ندارد. خاطرات زيادي براي گفتن داشت از دوران پيش از رييس‌جمهور شدنش و هياتي كه در ميدان ٧٢ داشت. « ميدان ٧٢ نارمك يكي از بزرگ‌ترين هيات‌هاي اين محل رو داره تا قبل از اينكه آقاي احمدي‌نژاد رييس‌جمهور بشه اون محل فقط يه هيات داشت اما بعد از رييس‌جمهور شدنش يه تعدادي از اون هيات جدا شدن و ديگه نيومدن، حتي يكسري بزرگان محل هم جزوشون بودن، عموي منم ديگه اون هيات نرفت.» زن جوان براي ادامه دادن صحبت‌هايش نگاهي به موبايلش انداخت و با لبخند گفت: هنوز وقت دارم و ادامه داد: «خيلي از اهل محل مي‌گفتن آقاي احمدي‌نژاد از هيات واسه كارهاي سياسي خودش استفاده ميكنه و به همين خاطر جدا شدن و رفتن يه هيات ديگه راه انداختن، از سال ٨٥ يا ٨٦ بود كه ميدون ٧٢ دوتا هيات داره.»

خانم تو رو به خدا اسم ايشون رو نيار كه تن و بدنم ميلرزه

در ميدان هفت‌حوض محو ويترين مغازه‌ها شده بودم، وارد يكي از مغازه‌ها شدم و يك جفت كفش را انتخاب كردم و مغازه‌دار با خوشرويي برايم آورد تا امتحان كنم، به اتكت قيمتش نگاه كردم و با لحن شوخي رو به مغازه‌دار جوان و خوشرو گفتم: در محله آقاي احمدي‌نژاد بعيد است جنسي آنقدر گران باشد. مرد جوان دستانش را با حالت تسليم بالا برد و بدون اينكه نشاني از لبخند روي صورتش باشد، گفت كه «خانم تو رو به خدا اسم ايشون رو نيار كه تن و بدنم ميلرزه، هر روز خدا فقط دعا مي‌كنم خدا اونو هشت سال ديگه واسه ما نياره.»

زن جواني با دختر بچه‌اي پنج، شش‌ساله در مغازه بود و كيفي را از اين دست به آن دست مي‌كرد، بدون اينكه به سمت من برگردد، از آينه مقابلش به من نگاه كرد و گفت: «همون موقع هم كه مي‌گفت گوجه‌ رو بياييد از محله ما بخريد، ما اينجا گوجه ‌رو گرون‌تر از بقيه جاها مي‌گرفتيم.» از زن جوان پرسيدم كه ديد مردم محل و همسايگانش نسبت به احمدي‌نژاد چگونه است و آيا صحبتي درباره كانديداتوري دوباره‌اش در محل مي‌شود. زن جوان هم تاييد كرد كه در اين محل فضا نسبت به احمدي‌نژاد دو‌قطبي است و عده‌اي او را دوست دارند و عده‌اي ديگر به‌شدت مخالفش هستند. «خانم پشت سر احمدي‌نژاد حرف زياده، الان ديگه نميشه چيزي رو از مردم پنهون كرد، همين گوشياي موبايل و تلگرام همه‌چيز رو، رو مي‌كنه، روزي نيست كه تو تلگرام فك‌و‌فاميل و دوست و آشنا يه خبري از تخلفا و دزدي‌هاي دولت قبلي واسم نفرستن.»

اگر اسم احمدی نژاد را نیاورید به تاریخ می پیوندد

زن جوان كارت بانكي‌اش را به مغازه دار داد، به نظر مي‌رسد كه او كيف را پسنديده و بدون اينكه به نظر برسد بين جمله‌هايي كه مخاطبش من بودم وقفه‌اي ايجاد شده رو به مغازه‌دار، گفت: لطفا تخفيف بديد ما مشتري هستيم و بلافاصله رو به من گفت: مگه همين فيش‌هاي حقوقي نبود كه آنقدر سر و صدا كرد بين مردم؟ اگه تلگرام تو دوره احمدي‌نژاد بود همون موقع از چشم مردم مي‌افتاد با اين وضعيت ايشون هيچ شانسي نداره.»

طوري كه انگار يهو به خود آمده باشد، گفت: «حالا اين سوال رو واسه ‌چي مي‌پرسي؟» به او گفتم گه خبرنگارم و براي تهيه گزارش آمده‌ام با مردم صحبت كنم. مرد مغازه‌دار با صدايي بلند و لحني عتاب‌آور گفت كه «همين شما خبرنگارا مسائل رو الكي‌الكي بزرگ مي‌كنيد، اصلا چرا بايد همچين مساله‌هايي تو رسانه‌ها پخش بشه، اگه شما آنقدر اسمش رو نياريد احمدي‌نژاد به تاريخ مي‌پيونده و تموم ميشه حالا بماند كه سختي‌ها و مشكلاتي كه واسمون گذاشته هنوز تمومم نشده»؛ روزي كه مقابل مسجد مسعوديه در خيابان خاوران آغاز كردم در نارمك و مقابل مسجد‌جامع نارمك داشت به پايان مي‌رسيد؛ يك روز كامل با موافقان و مخالفان احمدي‌نژاد.




کمال تبریزی “لوک خوش‌شانس” را با محوریت حوادث دوران احمدی‌نژاد می‌سازد

سینماژورنال: کمال تبریزی کارگردانی که اخیرا به خاطر تصویر اگزوتیک و تیره ای که از جامعه ایران در “دونده زمین” ارائه داده بود با نقد مواجه شده بود قصد دارد یک کمدی تازه بسازد.

به گزارش سینماژورنال “لوک خوش شانس” نام این کمدی تازه است و تبریزی آن طور که به “مهر” گفته این فیلمنامه را با نیم‌نگاهی به حوادث روزگار ریاست جمهوری سابق می‌سازد.

تبریزی با اشاره به فیلمنامه “لوک خوش شانس” بیان می‌دارد: اگر الان بخواهم درباره آن زمان{زمان محمود احمدی نژاد} فیلمی بسازم، راستش را بخواهید خیر اینگونه{شبیه به “دونده زمین”} نمی سازم. اکنون از نظر روحی و روانی و کنترل اعصاب (می‌خندد) حال و هوای دیگری دارم و مسلماً مدل دیگری فیلم خواهم ساخت.

وی ادامه می دهد: اکنون دیگر باید راجع به آن دوران فیلم‌های طنز نوشت و اتفاقاً فیلمنامه‌ای هم دارم که فرزاد فخری‌زاده آن را به نگارش درآورده است و اگر شرایط فراهم شود، این فیلمنامه را که «لوک خوش‌شانس» نام دارد، خواهیم ساخت.

تبریزی می افزاید: این فیلم با نگاهی به سیاستگذاری‌های آن دوران ساخته می‌شود و درباره فردی است که بسیار خوش‌شانس است. مردم هم شانس او را باور می‌کنند و معتقد هستند که او هر چه بخواهد، همان عملی می‌شود.

از “رستگاری جهان” تا “لوک خوش شانس”

به گزارش سینماژورنال حدودا دو سال پیش از این نیز تبریزی از ساخت فیلمی به نام “رستگاری جهان” سخن گفته بود که فیلمنامه آن را هم همین فرزاد فخری زاده نویسنده “لوک خوش شانس” نوشته بود.

در آن زمان تبریزی این فیلمنامه را دارای رگه‌های طنز و درباره آدمهای معمولی دانسته بود که به هیچ جا نرسیده‌اند. حالا معلوم نیست “لوک خوش شانس” همان “رستگاری جهان” است که تغییر نام داده یا یک فیلمنامه تازه؟

خود ما احمدی نژاد را حمایت کردیم

به گزارش سینماژورنال کمال تبریزی در تازه ترین گفتگوی خود علیرغم انتقادات فراوان به رییس دولت سابق اما حضور وی را برآمده از آرای مردم می‌داند. وی بیان می دارد: مادامیکه مردم سررشته امور را به دست نگیرند هیچ اتفاقی رخ نمی دهد. به نظر من این آیه قرآن بسیار درست است که می فرماید «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم» حتی نمی توانیم به راحتی بگوییم یک نفر به اسم احمدی نژاد آمد و جریاناتی را به راه انداخت. خیر خود ما به او رای دادیم، ما او را دوست داشتیم، حمایتش کردیم. فکر کردیم که قرار است طرح نویی در بیندازد.

وی ادامه می دهد: عده اندکی گفتند که به نظر نمی آید توانایی این کار را داشته باشد و عده کثیری هم بودند که فکر کردند او ناجی است که آمده است کشور را نجات دهد و متاسفانه نتیجه اش را هم دیدند. من به عنوان یک فیلمساز مواردی را باید به مردم بگویم مردم هم به عنوان مخاطبان باید با من حرف بزنند.




عقب‌نشینی تبریزی در دفاع از “دونده زمین”⇐حالم خوب نبود/به صحرای کربلا زدم

سینماژورنال: تازه ترین فیلم اکران شده از کمال تبریزی در سینماها “دونده زمین” نام دارد؛ فیلمی که مضمون بیش از حد اگزوتیک آن انتقادات فراوانی را به اثر موجب شد.

به گزارش سینماژورنال “دونده زمین” داستان یک روستای دور افتاده در ناکجاآباد را روایت می کند با مردمی که هر روز آب و ناهارشان می‌رسد. مردم منفعل و راحت طلب‌اند، نه می خندند و نه حتی حالی برای عاشق شدن دارند. مردها هر روز در قهوه خانه می نشینند و چشم به برفک های تلویزیون می دوزند…

این تصویرسازی نمادین از ایران و ایرانی طبیعی است که با واکنش نه فقط منتقدان که مخاطبان معمولی سینما هم روبرو شود.

تبریزی که طی همه روزهایی که آماج نقدها درباره این فیلم بود تا توانسته بود از فیلمش دفاع کرده بود و با ربط دادن فیلمش به روزگار ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد از زیربار انتقادات رهایی یافته بود در تازه ترین گفتگویش که با “مهر” انجام شده دیگر به طور تلویحی هم که شده عصبانیت بالایش هنگام تولید فیلم را دلیل این حجم از سیاه نمایی دانسته است.

تبریزی با اشاره به روزگار ریاست جمهوری احمدی نژاد بیان داشت: استرس آن فضا مرا به این سمت برد که فیلمی با این ساختار و این شکل نمادین بسازم.

این کارگردان ادامه داده است: به هر حال، حال ما در آن زمان خوب نبود. وقتی حال هنرمند خوب نباشد به صحرای کربلا می‌زند. البته فیلم‌هایی با این ساختار در تاریخ سینما بسیار است. به طور مثال «مطب دکتر کالیگاری» را ببینید که اثری بسیار معروف است و در آن شخصیت‌ها، نورپردازی، نوع حرکت و نوع قصه‌ای که روایت می‌شود، با بسیاری از فیلم‌های هم دوره‌ خود متفاوت است. این فیلم قدیمی به دوره سینمای صامت تعلق دارد.

مقایسه احمدی نژاد با هیتلر!!!

کمال تبریزی در بخشی دیگر از گفتگو با استفاده از عبارت “قیاس مع الفارق” دوران احمدی نژاد را با روزگار آلمانها در عصر هیتلر مقایسه کرده و بیان داشته است: مردم آلمان زمانی که هیتلر را به حکومت رساندند دچار یک اشتباه تاریخی بزرگ شدند که فکر کردند دیکتاتوری مانند هیتلر می تواند نجات بخش کشورشان باشد. آن زمان همه به او اعتماد داشتند و وقتی جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد، آلمان شکست می خورد و هیتلر از بین می رود، نوعی یأس و افسردگی گسترده بر جامعه حاکم می شود. فیلمی به نام «آلمان، سال صفر» ساخته روبرتو روسلینی وجود دارد که جزو فیلم های مهم تاریخ سینمای جهان است و در دانشکده های سینمایی تدریس می شود. اگر این فیلم را ببینید شباهت هایی با «دونده زمین» دارد. در آن فیلم شما افرادی مسخ شده را می بینید و در «دونده زمین» هم شخصیت ها به شکلی نمادین در چنین فضایی سیر می کنند. مخاطب نباید در این فیلم مابه ازای واقعی افراد را در نظر بگیرد بلکه باید شکل نمادین آنها را ببیند.




بعد از رونمايي از نامه حبيب، نامه كيارستمي به احمدي‌نژاد بازنشر شد

سینماژورنال: بعد از مرگ حبیب محبیان خواننده پاپ نامه ای منسوب به وی که خطاب به محمود احمدی نژاد نوشته بود منتشر شد.(اینجا و اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال حالا و بعد از درگذشت عباس کیارستمی نامه ای که او حدودا یک دهه قبل خطاب به احمدی نژاد نوشته بود بازنشر شده است.

نامه موردنظر را کیارستمی در جریان رقابتهای انتخاباتی سال 84 و زمانی نوشت که جامعه وارد دوقطبی احمدی نژاد-هاشمی رفسنجانی شده بود.

کیارستمی در این نامه با اشاره به اینکه احمدی نژاد را بیشتر از رقیب انتخاباتیش دوست دارد از این گفته که رایش را به احمدی نژاد نمی دهد!

متن نامه کیارستمی خطاب به احمدی نژاد را بخوانید:

پسرم بیسکوییتش را به من نداد

پسم وقتی ۵ساله بود روزی مشغول خوردن بیسکویت بود، دوستی از او بیسکویت خواست و من هم از او خواستم که بیسکویتی به من بدهد. اما بهمن یک بیسکویت بیش‌تر نداشت. بلاتکلیف به هر دوی ما نگاه کرد که تنها بیسکویتش را به کدام یک از ما دهد. دوست من مشکل را ساده کرد و به او گفت: “بیسکویت را به کسی بده که بیش‌تر دوستش داری.”

بهمن نگاهی به هر دوی ما انداخت و به من گفت: ” بابا من تو را بیش‌تر دوست دارم اما دلم می‌خواهد بیسکویتم را به او بدهم.” هنوز نمی‌دانم آن روز، آن بیست چند سال پیش در ذهن پسر ۵ساله‌ام چه گذشت که بیسکویتش را به آن دیگری داد، که کم‌تر از من دوستش می‌داشت. ولی من دلیلی دارم که چرا رأی‌ام را به دیگری خواهم داد.

تو را بیشتر دوست دارم

آقای احمدی‌نژاد، برای من دلایل بسیار ساده‌ای وجود دارد که تو را بیش‌تر از او دوست دارم. تو برای من یادآور سال ۵۷ هستی. در آن زمان اخلاق، آرمان و از خودگذشتگی برای تغییر زندگی مردم مفاهیمی انتزاعی نبودند؛

چیزهای طبیعی و جزییاتی زنده از روحیه و عملکرد میلیون‌ها جوان معتقد و سالم و راستگویی بودند که می‌خواستند از انقلاب فرصتی فراهم آورند تا طبقه‌ی محروم جامعه شرایط بهتری برای زندگی داشته باشند. بعد از بیست و چند سال نگاه که می‌کنم به وضوح آن اعتراض را همراه با افسردگی درونی تو را درک می‌کنم.

تو مای سال 57 را زنده می کنی

تو هم‌چنان بی‌دروغ «ما»ی سال ۵۷ را زنده می‌کنی. من تو را دوست دارم چون نمی‌توانم به خودم راست نگویم که می‌دانم آن‌چه می‌گویی راست می‌گویی. این واقعیت است که در جهان کنونی قله‌های ثروت با دست‌اندازی به پله‌های قدرت جایی برای رشد مردم باقی نمی‌گذارند.

در این میان، آقای احمدی‌نژاد اما چیزی وجود دارد که تو را در دنیای ۲۰۰۵ ما وصله‌ی ناجور می‌کند. پس اکنون با کمال تأسف تو تنها به درد آن می‌خوری که از دنیایی چنین آرمان‌باخته و بازیگر، افسرده شوی. دنیایی که در ۲۷ سال ساخته شده است و ما هم جزیی از این دنیا هستیم. دنیا شرایط دشواری برای برای بازی راستگویان آفریده است اما هم‌جنسان قادرند دست یکدیگر را بخوانند و…

دوست عزیز، به‌سادگی بگویم ما نمی‌توانیم خود را در سال ۵۷ متوقف کنیم. دیگر آن آن باورها از زندگی واقعی رخت بربسته است و در معادلات سخت کنونی، ما تنها تصمیم‌گیرندگان بازی کنونی نیستیم.

تو درست‌تر از آن و اصولگراتر از آن هستی که بتوانی در بازی پیچیده‌ی سیاستگذاران آلوده به قدرت بازی کنی، پس به قول مدرس ” اکنون کسی لازم است که قاعده‌های بازی این جهان را آموخته باشد.”

او را کمتر از تو دوست دارم

برای همین من رأی‌ام را به کسی می‌دهم که او را کم‌تر از تو دوست دارم اما کسی توانمندتر از تو در درک واقعیت‌های امروز زندگی است. همه‌ی امیدم آن است که او لااقل این‌بار با عطف به آرای تو بداند هنوز مردم محروم ما چشم به راه‌اند.

پس گوشه‌چشمی به طبقه‌ی محروم داشته باشد و به سلامت اداره‌ی جامعه بها دهد. دوست عزیز من، تا کنون دو بار رأی داده‌ام و هر دو بار پشیمان. این بار با آمادگی بیش‌تر بار دیگر پای صندوق رأی خواهم رفت و اما رآی‌ام را به دیگری خواهم داد که او را به اندازه‌ی تو دوست نمی‌دارم. روزگار غریبی است برادر!