1

حرفهای #محمد_متوسلانی سینماگر پیشکسوت⇐در میانه دهه شصت قرارداد اقتباس سینمایی #سو_و_شون را با سیمین دانشور بستم!/خیلی تلاش کردم فیلم را بسازم ولی تهیه‌کننده معتمد پیدا نشد!/کارگردان #شوهر_آهو_خانم می‌خواست این فیلم را بسازد که من مخالفتی نداشتم!/در یک مقطع رخشان بنی‌اعتماد می‌خواست این فیلم را  بسازد که نشد!/یک بار فرمان‌آرا پیغام داد که می‌خواهد این داستان را بسازد ولی من گفتم می‌خواهم خودم فیلم را بسازم‌!/ساخت اثری تصویری از «سووشون» خیلی سخت است و کار هر کس نیست!!/نمی‌دانم نرگس آبیار امتیاز ساخت #سو_و_شون از را از چه کسی گرفته؟؟/شاید دخترخوانده سیمین، امتیاز را واگذار کرده!/شاید هم امتیاز را از داوود ملاپور گرفته‌اند!

سینماروزان/پرستو فرهادی: ماجراهای زیادی را برای ساخت فیلم سو و شون پشت سر گذراندیم تا امروز که نمی‌دانم خانم نرگس آبیار امتیاز ساخت فیلم از کتاب سو و شون را از چه کسی گرفتند؟؟

محمد متوسلانی سینماگر باسابقه با بیان مطلب فوق به خبرگزاری ایسنا گفت: شروع ارتباط من با سیمین دانشور از جایی بود که خانم دانشور «سووشون» را منتشر کرد و همسر من نقدی نوشت که در گروه ادب رادیو، برنامه‌ای مرتبط با نقد آثار ادبی پخش شد. بعد از آن یک نفر که «سووشون» را به زبان لهستانی ترجمه کرده بود با «خانم» تماس گرفته بود و می‌خواست این نقد را ابتدای کتاب خود منتشر کند. خانم دانشور هم با همسر من تماس گرفت و این اولین تماس‌شان با خانواده ما بود و بعد از آن دیگر رفت و آمد ما ادامه پیدا کرد. ایشان« کفش‌های میرزا نوروز» را که ساخته بودم، دیدند و خوششان آمد. درباره دیگر آثارشان هم، در آن دوران که نقد پیدا نمی‌شد من نقدهایی را می‌گرفتم و به منزل ایشان می‌بردم. خلاصه تا آخر عمرشان برای ما مثل یک فامیل نزدیک بود و غالبا همدیگر را می‌دیدیم و برای من جایگاه ویژه‌ای داشتند و حتی همسرم به ایشان مادر می‌گفت.

متوسلانی در ادامه به ماجرای ساخت فیلم از رمان «سووشون» رسید و گفت: در اواسط دهه شصت با خانم دانشور  قراردادی برای ساخت فیلم بستیم. قراردادم را به موزه جلال و سیمین تحویل دادم تا در آنجا به نمایش گذاشته شود. من خیلی کوشش کردم فیلمی را از رمان «سووشون» بسازم. با تهیه‌کننده‌های مختلفی صحبت کردم، حتی با تلویزیون مذاکره کردم که نسخه سریالی آن ساخته شود ولی هیچ‌کدام به نتیجه نرسیدند و تهیه‌کننده معتمد پیدا نشد.

وی ادامه داد: ساخت اثری تصویری از «سووشون» خیلی سخت بوده و از هر کس برنمی‌آید چون هزینه ساخت آن بسیار زیاد است ضمن اینکه به هر حال روی فیلم و داستان حساسیت زیادی هم وجود داشت و باید با دقت کار می‌شد. این، چیزی نبود که آن را شروع کنیم، بعد در میانه راه به مشکل بخوریم و بخواهیم از بخش‌هایی کوتاه بیاییم یا کار را سرسری تمام کنیم. ساخت فیلم از «سووشون» مسئولیت سنگینی داشت و در نهایت شرایط برای من مهیا نشد.

متوسلانی افزود: یکی از کسانی که می‌خواست از این داستان فیلم بسازد یک کارگردان ایتالیایی بود که آقای مهاجرانی – وزیر وقت فرهنگ – واسطه بود و به خانم دانشور  معرفی کرد. خانم هم به من گفتند و من چون می‌دانستم اینجا تهیه‌کننده پیدا نمی‌شود، به دنبال این بودم که ایشان موافقت کنند تا آن کارگردان ایتالیایی اجازه ساخت بگیرد، ولی همسرم که در آن زمان قرار بود در پروژه با من همکار باشد و بخش زیادی از طراحی‌ها بر عهده‌اش بود به خانم گفته بود که موافقت نکند و ایشان هم اجازه ندادند.

متوسلانی گفت: در یک زمان دیگر هم آقای داوود ملاپور – کارگردان فیلم «شوهر آهو خانم» – که فکر می‌کنم هنوز در لندن باشد، با من تماس گرفت و می‌خواست این فیلم را بسازد که من مخالفتی نداشتم و با خانم صحبت کردم. آقای ملاپور نماینده‌ای در تهران داشت به نام آقای محمد بلوری که نویسنده مطبوعات بود، آن‌ها آمدند و قراردادی با خانم دانشور بستند. در واقع من انصراف دادم و قرارداد با آن‌ها منعقد شد اما آقای ملاپور همه نتوانست فیلمی از «سووشون» بسازد و فیلمنامه‌ای را هم که آقای بلوری نوشت نپسندید. در یک مقطع هم خانم رخشان بنی‌اعتماد می خواست این فیلم را  بسازد که نشد. یک بار هم در همان دورانی که خودم دنبال ساخت فیلم بودم آقای فرمان‌آرا پیغام داد که می‌خواهد این داستان را بسازد و حتی به من پیشنهاد داد که نقش یوسف را خودم بازی کنم ولی من گفتم می‌خواهم خودم فیلم را بسازم‌.

متوسلانی با اشاره به تولید فیلم_سریال سووشون توسط آبیار خاطرنشان ساخت: خلاصه که ماجراهای زیادی را پشت سر گذراندیم تا امروز که نمی‌دانم خانم نرگس آبیار امتیاز ساخت فیلم از این کتاب را از چه کسی گرفتند، چون تا جایی که می‌دانم یک قرارداد مکتوب بین خانم دانشور و آقای ملاپور وجود داشت و پولی هم رد و بدل شده بود.

این کارگردان درباره قرارداد با داوود ملاپور تاکید کرد: این مورد را خانم دانشور به من سپرده بودند که برای یک بار استفاده از داستان برای ساخت فیلم در آن زمان، مبلغ ۲۰ میلیون تومان را پیشنهاد دادم. ۱۰ میلیون تومان داده شد و قرار بود ۱۰ میلیون تومان دیگر هم موقع شروع فیلم داده شود ولی قرارداد همانطور باقی ماند و خبر ندارم بعدها دیگر چه اتفاقی افتاد!

متوسلانی که فیلمنامه سینمایی «سووشون» را خودش نوشته بود، در پایان درباره ساخت نسخه سینمایی و سریالی «سووشون» توسط نرگس آبیار می‌گوید:  وصی خانم دانشور، خانم لیلی ریاحی دخترخوانده ایشان بود که اگر قراردادی بسته شده، ممکن است از طرف ایشان بوده باشد یا اینکه ممکن است با آقای ملاپور صحبتی شده باشد که در هر صورت من بی‌اطلاعم. در نهایت هم ساخت این فیلم برای من آرزویی بود که متاسفانه شرایط آن پیش نیامد.

محمد متوسلانی: نمی‌دانم رایت ساخت فیلم-سریال سووشون را از چه کسی گرفته‌اند؟
محمد متوسلانی: نمی‌دانم رایت ساخت فیلم-سریال سووشون را از چه کسی گرفته‌اند؟




“عشق شيشه‌اي” پرستویی کپی‌برداری از یک پاورقی داخلی است یا یک فیلم فنلاندی؟+عکس

سینماژورنال: محمد بلوری روزنامه نگار قدیمی ایرانی که سالها به خاطر حضورش در سرویس حوادث روزنامه های مختلف شهرت کسب کرده است به تازگی ادعا کرده یکی از فیلمهای دهه هفتادی پرویز پرستویی با نام “عشق شیشه ای” از یکی از داستانهای وی کپی برداری شده است.

به گزارش سینماژونال “عشق شیشه ای” را کارگردانی به نام غلامرضا حیدرنژاد براساس فیلمنامه ای از خودش در اواخر دهه هفتاد ساخته است داستان مردی را روایت می‌کند که بعد از شکست در عشق قصد خودکشی دارد و برای همین دو آدمکش را اجیر می‌کند که او را بکشند اما به ناگاه در گیرودار این ماجرا، اسیر یک عشق تازه می‌شود و اینجاست که می کوشد به هر زحمتی که هست خود را از شرّ آدمکشان اجیرشده راحت کند.

پرویز پرستویی در این فیلم نقش اصلی را بازی می کرد و مهناز افضلی، عزت ا.. جامی، محمود جعفری، افسانه بایگان و اکبر دودکار نقشهای مکمل را ایفا می کردند.

ادعای یک روزنامه نگار صفحه حوادث

سالها بعد از ساخت آن فیلم اخیرا محمد بلوری این فیلم را در تلویزیون دیده و در گفتگو با “شرق” ادعا کرده فیلمنامه این کار سرقتی آشکار از یکی از داستانهای اوست.

بلوری می گوید: چندروز پیش به طور اتفاقی در تلویزیون یک فیلم سینمایی را دیدم که قصه آن کپی نعل‌به‌نعل از داستانی بود که در سال ٧٤ در مجله هفتگی تپش منتشر کرده بودم. موبه‌مو و صحنه‌به‌صحنه این داستان را به صورت اثر سینمایی درآورده بودند بدون اینکه نامی از من به‌عنوان نویسنده این قصه در هیچ‌جای فیلم بیاید. اسم فیلم «عشق شیشه‌ای» بود با بازی پرویز پرستویی.

بلوری درباره داستانی از وی که منشأ کپی قرار گرفته هم می‌گوید: سناریوی این فیلم دقیقا از روی داستانم با عنوان «تا شقایق هست» نوشته شده است. داستان من، حکایت مرد جوانی است که پس از امتحان مراحل مختلف خودکشی، به طور اتفاقی در جریان یک تماس تلفنی قرار می‌گیرد که در آن دو نفر می‌خواهند یک سرقت همراه با آدم‌کشی انجام دهند. جوان از آنها می‌خواهد که مقتول این دزدی باشد و در ازای کشتنش، به آنها وعده پول می‌دهد و عملا قرارداد بسته می‌شود غافل از اینکه چندی بعد عاشق شده و طعم زندگی را می‌چشد و دیگر نمی‌خواهد کشته شود اما یافتن آن دو آدم‌کش، گره اصلی داستان می‌ماند. اسناد این قصه را من به صورت مجله چاپ‌شده دارم.

این روزنامه‌نگار قدیمی در جایی دیگر بیان می‌دارد: راستش را بخواهید، در نگاه من، آنهایی که قرص نانی از هم می‌دزدند شریف هستند اما افرادی که حاصل اندیشه نویسنده یا هنرمندی را برای کسب مال به سرقت برده و با نام خود منتشر می‌کنند، رفتاری شنیع‌تر از دزدان شب‌رویی دارند که به خانه مردم دستبرد می‌زنند. حرفم این است که اگر معرفتی بود، لااقل تماسی تلفنی با بنده می‌گرفتند تا اجازه استفاده از این اثر را در اختیارشان قرار دهم یا برای آرامش وجدان خود هم که شده، نامی از من در این اثر سینمایی می‌آوردند که متأسفانه هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها نیفتاد.

عشق شیشه ای
عشق شیشه ای

کپی برداری از فیلمی فنلاندی به نام “قرارداد با آدمکش”

به گزارش سینماژونال در عقبه مفید محمد بلوری و نقشی که در جلب توجه مخاطبان عام به مطبوعات داشته شکی نیست اما به نظر می‌رسد آنچه او درباره کپی برداری “عشق شیشه ای” از داستان “تا شقایق هست” گفته محل ایراد باشد چون فیلم “عشق شیشه ای” یک گرته برداری از فیلمی است با عنوان “قرارداد با آدمکش” ساخته آکی کوریسماکی کارگردان فنلاندی.

“قرارداد با آدمکش” یا “من یک قاتل قراردادی استخدام کرده‌ام” داستان مردی فرانسوی به نام “هنری” را روایت می کرد که ساکن لندن است و پس از 15 سال به ناگاه شغلش را از دست می دهد؛ همین مسأله باعث می شود تصمیم به خودکشی بگیرد اما چون خودش نمی تواند در این امر موفق باشد با یک قاتل قرارداد می بندد که او را بکشد اما در همین حین سروکله دختری به نام “مارگارت” پیدا می شود که عشق به زندگی و آینده را مجددا در وجود وی شکوفا می کند…

این فیلم در سال 1990 ساخته شد یعنی حوالی سال 1370 و حدودا هشت سال قبل از “عشق شیشه ای” و چهار سال قبل از “تا شقایق هست” محمد بلوری.

از آنجا که فیلم آن کارگردان فنلاندی در داخل هم پخش شده اینکه “عشق شیشه‌ای” گرته برداری از آن فیلم باشد که چند سالی هم زودتر از داستان بلوری نوشته شده بود، به مراتب منطقی‌تر به نظر می‌رسد.

قاتل قرارداری
 قرارداد با آدمکش