1

یک روزنامه‌نگار پیشکسوت خطاب به کیانیان⇐می‌خواهی در یادها بمانی حتی به قیمت رسوایی؟؟؟/آیا داد زدنت یک استراتژی است برای فراموش نشدن؟؟

سینماروزان: رفتار تند رضا کیانیان در همایشی مرتبط با آب با مخاطبانی که نظراتی در انتقاد از سیاستگذاریهای بالادستی در مقوله آب داشتند(اینجا را بخوانید) همچنان محل اظهارنظر است.

محمد آقازاده از روزنامه‌نگاران پیشکسوت ایرانی در یادداشتی که به این بهانه نگاشته است با نقد رفتار اخیر رضا کیانیان از تلاشهای این بازیگر برای ماندن در کانون توجه به قیمت رسوایی، گلایه کرده است.

متن کامل یادداشت محمد آقازاده را بخوانید:

رضا کیانیان بازیگر خوبی است توانسته در حرفه اش خود را تثبیت کند و آنطور که خبر دارم بخاطر سازگاری با کانون های قدرت وضعیت مالی خوبی دارد، در هنرهای دیگر و از جمله مقاله نویسی مداخله می کند و بخاطر اسم و رسمی که دارد در این رشته ها هم به درست و نادرست تحویل گرفته می شود.

نباید کمبودی او را در زندگی آنچنان آزرده باشد که بخاطر تخلیه روانی ناگزیر سر فعالان محیط زیست داد بزند، همه جا است و همه  تربیونها از آن اوست، چرا حق حرف زدن را از کسانی که تربیونی ندارند دریغ می کند، اما چرا با افسران جنگ نرم نرمخویانه حرف می زند، بیایید بدبین نباشیم و نگوییم هم آن داد زدن و هم این نرمخویی یک دلیل بیشتر ندارد و آن هم بدست آوردن دل اهالی  قدرت و لاجرم رسیدن به موقعیت مالی بهتر است. بجای این بدبینی و شاید هم واقع گرایی  مسئله را از زاویه دیگر دنبال کنیم که در نهایت همین قضاوت را تثبیت می کند.
اهالی شهرت دو موقعیت دشوار را تجربه می کنند. اول در جوانی وقتی می خواهند دیده بشوند باید سختی بسیاری را تحمل کنند. اگر توانستند از موانع صعب عبور کنند به سرعت سوار بر اسب شهرت همه جا مورد احترام و تکریم قرار می گیرند تا به اوج شهرت برسند. مراحل نشیب آغاز می شود. به‌روز نگاه داشتن خود سخت است. تا ته زندگی توانایی خود را حفظ کردن، کار آسانی نیست. بسیاری ناگزیر گوشه انزوا از یادها می روند و زیرک‌ترها از شهرت شان استفاده می کنند و در آکواریوم قدرت بخشی از سیستم تبلیغاتی می شوند.

کیانیان در مستندی که در مورد خسرو دهقان ساخته شده است می گوید دوران او گذشته است و به این دلیل فراموش می شود. اما این بازیگر که در بازیگری به تکرار خود رسیده است برای فراموش نشدن بازی تازه ای را آغاز کرده است. می‌خواهد در یادها بماند حتی اگر با رسوایی باشد؟ قدرت، شهرت و ثروت سقف ندارد. هر چقدر بیشتر داشته باشی می خواهی به بیشترش برسی.

«سنگا» حکیم رُمی می‌گوید اگر به آنچه داری قانع نباشی با داشتن همه دنیا قانع نمی‌شوی. اخیرا با یکی از سردبیران مجلات سینمایی گپ و گفتی داشتم؛ معتقد بود او هم همین مشکل را دارد ولی به هر دلیل می‌شود با یک تذکر، خودآگاهی را در او بیدار کرد ولی کیانیان آگاهانه در این راه قدم گذشته است و نمی‌توان با روشنگری بیدارش کرد.

حتی هنوز در عصر مجازی این بصیرت را نیافته که جلوی دوربین هر چه دلش خواست نگوید. لابد پیامدش برایش مهم است. چرا که همچنان در یادها می ماند و از یادها نمی رود! آیا این نه خطای او که استراتژی تدوین شده‌اش است؟؟ فیلم داد زدن کیانیان را در ببینید تا همه چیز دستتان بیاید.




ادعاهای محمود گبرلو در برنامه اینترنتی «کات»⇐سینماگران ایرانی با سرعت عجیبی در حال پیشرفت هستند ولی منتقدان بیسواد جامانده‌اند/در {فصل دوم «هفت»} منتقد مخالف، وسط برنامه با تهیه‌کننده می‌بست و به ناگاه به موافق او بدل می‌شد!/فراستی کاملا مخرب شده و اندیشه و تفکر و حرفهایش دیگر هیچ سودی برای سینمای ایران ندارد/خبرنگاران {برای} کپی-پیست هم {از رسانه شان} حقوق می‌گیرند و هم از تهیه‌کنندگان و مدیران، هدیه دریافت می‌کنند

سینماروزان: محمود گبرلو مجری فصل دوم «هفت» که بعد از حذف فریدون جیرانی تهیه و اجرای این برنامه را برعهده گرفت امسال مدیریت نشستهای پرسش و پاسخ جشنواره فجر را برعهده داشت.

به گزارش سینماروزان حضور گبرلو در قامت مجری نشستهای پرسش و پاسخ جشنواره به اندازه اجرای «هفت» کلیشه گرا و بی رمق بود و نشان از آن داشت که این علاقمند به اجرا همچنان اعتماد به نفس اجرا را ندارد.

با این حال گبرلو آن قدر اعتماد به نفس دارد که در گفتگویی تصویری که با برنامه «کات»  داشته نه فقط خبرنگاران و منتقدان را به راحتی زیر سوال ببرد که ادعاهایی را طرح کند درباره پیشرفت سینماگران ایرانی با سرعتی عجیب(!!!) و جاماندن خبرنگاران از قافله پیشرفت! بدون اینکه بگوید جایگاه خودش در این جاماندگی چیست؟

گبرلو البته ادعاهایی را هم طرح کرده درباره زدوبند منتقدان حاضر در فصل دوم «هفت» با تهیه کنندگان سینما اما این را نگفته چرا منتقدانی را به برنامه اش دعوت میکرده که اهل زدوبند باشند.

در گفته های گبرلو تناقضاتی از این دست هم به چشم می خورد که یکجا میگوید بخاطر اوضاع خراب خبرنگاری و نقد خجالت میکشد بگوید منتقد و خبرنگار است و در جایی دیگر میگوید خودش را منتقد و خبرنگار نمیداند چون بجای نقد فیلم به دنبال جریان شناسی است!!!

گبرلو البته به مانند اغلب گرفتاران در تب نوستالژی از روزگاری با حداقل رسانه یعنی اواخر دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد به عنوان روزگاری متفاوت یاد کرده است.

فرازهای خواندنی گفتگوی محمود گبرلو با برنامه «کات» سامانه «آپارات» را بخوانید:

با رفتن به جشنواره های جهانی رشد کردم

من نسبت به اوایل انقلاب خیلی تغییر کرده ام. سینما خصلت اش همین است، تغییر دادن آدمها. من با دیدن فیلمهای روز ایران و جهان و با رفتن به فستیوال های جهانی به فضایی از نظر ذهنی رسیدم که باید می رسیدم. آدم ها باید تغییر کنند وگرنه فسیل میشوند. سینما زندگی من را تغییر داد مخصوصا فکر و اندیشه ام را. همه ی عشق من سینماست.

 نه منتقدم و نه خبرنگار

من هیچ وقت خودم را منتقد فیلم ندانستم و نمی دانم و هیچ وقت هم خبرنگار نبودم. من یک روزنامه نگارم. همین. در شان خودم نمیدانم که منتقد باشم! روزنامه نگار ادبیات اش روزمره و به روز است. یاداشتش خیلی تخصصی نیست. من بیشتر جریان شناسی میکنم تا نقد تخصصی یک فیلم.

 در اواخر دهه 60 فقط 45 نفر بودیم
فضای نقد فیلم و فعالیت رسانه ای در دهه 60 و 70 نسبت به امروز خیلی متفاوت بوده. در اواخر دهه 60، قبل از تشکیل انجمن منتقدان، مجله فیلم خودش می خواست انجمن منتقدان را راه بیندازد. اولین جلسه شان هم در روزنامه کیهان برگزار شد. برگزار کنندگانش خانم کلهر و آقای فریدون صدیقی و آقای محمد آقازاده بودند. صدیقی آن زمان مسئول بخش فرهنگی – هنری کیهان بود و آقازاده منتقد کیهان. من هم به نمایندگی از روزنامه رسالت رفته بودم. شاید باور نکنید اما در آن جلسه که تمام منتقدین مطرح و خبرنگاران آمده بودند، همه با هم به 50 نفر هم نمی رسیدیم. کلا حدود 45 نفر بودیم. از گلمکانی و نورایی تا خسرو دهقان همه بودند…

تهیه کنندگان بودند که سینمای مطبوعات را راه انداختند

 آرام آرام تهیه کنندگان، سینمای مطبوعات را راه انداختند. خودشان هم تایین میکردند که چه کسی در این سینما حضور داشته باشد و چه کسی نیاید. خبرنگارها و منتقدین آنجا در کنار هم بودند. در سینمای شهر قصه. قالب افراد حاضر در آنجا روشنفکران بودند و ما در اقلیت بودیم. در بین مجلات مجله فیلم و گزارش فیلم اعتبار زیادی داشتند و ما اصولگراها همه با هم، فقط می توانستیم صندلی های ردیف آخر سالن را پر کنیم!

 آن موقع نزاعی بین منتقدان جناح های مختلف نبود

 آن موقع نزاعی بین منتقدان جناح های مختلف نبود. در سالن مطبوعات همه ی افراد روی هم حدود شصت – هفتاد نفر بیشتر نبودند. هرکس دیدگاه خودش را داشت اما درگیری و جدل اصلا نبود. همه به هم احترام می گذاشتیم و کسی مثل امروز در زمان نمایش فیلم سوت و کف نمیزد. اصلا آن زمان در سینمای مطبوعات چنین فرهنگی وجود نداشت. بین فیلمساز و تهیه کننده، با منتقد و خبرنگار رابطه ی بسیار محترمانه ای برقرار بود اما هر رسانه قدرت خودش را داشت. هم روزنامه سلام که آقای فرید آنجا بود قدرت خودش را داشت، هم کیهان، هم ما در رسالت.

امروز اوضاع نقد فیلم و خبرنگاری و روزنامه نگاری سینمایی، بسیار بد است

بگذارید رک بگویم. امروز اوضاع نقد فیلم و خبرنگاری و روزنامه نگاری سینمایی، بسیار بد است. ما در فضایی اسیر شدیم که نمی دانیم از این طناب های پیچیده ی دور خودمان چطور خودمان را رها کنیم. در عرصه نقد و کار روزنامه نگاری سینما لحظه به لحظه عقب رفتیم و پسرفت داشتیم. همه فقط شور و هیجان دارند و با علاقه به نشست های مطبوعاتی میروند و کارت می گیرند و فیلم می بینند، اما با سواد اندک و عملکردشان به سینما و عرصه ی رسانه ضربه میزنند.

خجالت میکشم بگویم منتقد و خبرنگار سینما هستم!
من یکی از معدود افراد عرصه ی رسانه و مطبوعات هستم که چند سال پشت هم مسئول مدیریت و برگزاری تمام جلسات پرسش و پاسخ فستیوال فیلم فجر بودم. دو سال هم که رییس انجمن منتقدان بودم و کاملا بر اوضاع انجمن و اعضایش اشراف دارم. در برنامه ی هفت هم به عنوان تهیه کننده و مجری بودم که اوج فعالیت و گسترده شدن شناخت و تحلیل ام نسبت به اوضاع منتقدان فیلم بود. برآیند مجموع این تجربه ها و تحلیل خودم را برای اولین بار در برنامه ی شما میگویم. واقعیت این است که من دیگر خجالت میکشم بگویم منتقد و خبرنگار سینما هستم! از بچه های مطبوعات و رسانه خسته شده ام چون اکثرشان بی سواد و بی دانش هستند. من در برنامه هفت هرکس را بگویید به عنوان منتقد فیلم دعوت کردم. از طیف های مختلف همه را آوردم. ولی یک روز دیگر به این نتیجه رسیدم که همه شان را بگذارم کنار و بروم برای تحلیل فیلم یک جامعه شناس بیاورم.

اکثر منتقدان نمی توانستند هم سطح فیلمساز حرف بزنند

 در برنامه هفت اکثر منتقدان نمی توانستند هم سطح فیلمساز حرف بزنند. یک برنامه تلویزیونی با آن مخاطب گسترده… واقعا برایم افت داشت که این منتقدان بی سواد بیایند و تحلیل فیلم کنند. به خاطر بی سوادی و بی دانشی شان بحث نقد را به حاشیه می بردند و با فیلمساز چالش های بی ربط و سیاسی میکردند، چون بی سواد بودند.

منتقد فیلم، وسط برنامه خودش را با تهیه کننده آن فیلم هماهنگ میکرد و پشت پرده با او می بست!

 چیزهایی در برنامه هفت دیدم که واقعا شرم آور بود. منتقد فیلم، وسط برنامه خودش را با تهیه کننده آن فیلم هماهنگ میکرد و پشت پرده با او می بست! وقتی می خواستم منتقد را به برنامه دعوت کنم می گفت من مخالف فیلم هستم اما در برنامه به یکباره موافق فیلم میشد! بهش می گفتم تو که تا دو ساعت قبل میگفتی مخالف فیلم هستی الان چطور موافق شدی؟! بعد می فهمیدم با تهیه کننده بسته است! خجالت آور است. من عضو انجمن منتقدان هستم و خودم توی این صنف ام اما وقتی این چیزها را دیدم دیگر خجالت کشیدم بگویم من منتقدم.

فراستی کاملا مخرب شده و اندیشه و تفکر و حرفهایش دیگر هیچ سودی برای سینمای ایران ندارد

در برنامه هفت مشکل آنچنانی با فراستی نداشتم اما تهیه کننده ی هفت من بودم نه فراستی. فراستی باید این را می پذیرفت. خط مشی برنامه را من باید تایید میکردم نه او. من در مورد شخص مسعود فراستی تحلیل دارم. او سه دوره ی مختلف داشته. دوره اول دوره ی سروش و ایامی که با شهید آوینی بود، که عملکرد خوب و مثبتی داشت. در دوره ی دوم که دوره ی برنامه هفت جیرانی بود، به خودش غره شد، و الان دیگر به نظرم کاملا مخرب شده. یعنی اندیشه و تفکر و حرفهایش دیگر هیچ سودی برای سینمای ایران ندارد.

خبرنگاران فقط کپی-پیست می کنند و هم حقوق می گیرند و هم از تهیه کنندگان و مدیران، هدیه دریافت میکنند!
در این سالها در فستیوال فیلم فجر واقعا آزار دیدم. بی سوادی مجموع افرادی که در برج میلاد هستند آزار دهنده است. منتقدان با سواد و جدی که در این سالها اصلا برج میلاد نمیایند، حق هم دارند چون آزار می بینند بیایند در چنین فضایی. از عملکرد مدیران هم باید انتقاد کرد اما من الان دارم درون صنفی حرف می زنم. هر چند همه چیز آشکار و علنی میشود، اما بالاخره یک روز باید این حرفها صریح گفته شود و به نظرم امروز وقتش است. امروز خبرنگارهایی مشغول کار در رسانه ها هستند که حتی خبرنویسی بلد نیستند. اصلا نمی دانند کار رسانه یعنی چه، فقط کپی پیست می کنند و از روی یک سایت دیگر خبر را می گیرند و روی سایت یا خبرگزاری خودشان می گذارند بعد حقوق هم می گیرند و در کنارش از تهیه کنندگان و مدیران هم هدیه می گیرند!

خبرنگاری از فیلمساز سوال می پرسد که اصلا فیلم آن فیلمساز را ندیده!

 اطلاعات خبرنگاران سینما بسیار کم است در حدی که حتی نمی دانند فیلمسازان، چه فیلمهایی ساخته اند و تهیه کننده ها چه کارهایی را تولید کرده اند. من در سالهای مختلف مسئول برگزاری جلسات پرسش و پاسخ فیلم فجر بوده ام. خبرنگاری از فیلمساز سوال می پرسد که اصلا فیلم آن فیلمساز را ندیده! مثلا می پرسید چرا در آن سکانس فیلم شما چنین اتفاقی افتاده؟ کارگردان جواب میداد که چنین سکانسی اصلا در فیلم من نبوده! واقعا شرم آور است.

 خبرنگاری در نشست پرسش و پاسخ، از فیلمساز پرسید چند روز فیلمبرداری فیلم تان طول کشید؟ آخر این چه سوالی است؟ خوب برو توی دفترچه اطلاعات این فیلم بخوان چند روز طول کشید.

او که نشست «زمهریر» را به هم زد به دنبال بحثهای سیاسی خودش بود

 در نشست جنجالی فیلم زمهریر من مسئول نشست بودم. اتفاقا به نظرم نشست پرباری بود. کسانی وارد بحث و جدل شده بودند که جایگاهی داشتند. خبرنگارها نبودند، بلکه منتقدین مطرح بودند. درگیری لفظی هم از جایی شروع شد که چند منتقد بلند شدند نظرشان را علیه فیلم گفتند اما کارگردان این فیلم نتوانست تحمل کند و شعری در جوابشان خواند که منتقدان احساس کردند بهشان توهین شده است. به همین خاطر به فیلمساز معترض شدند و پرخاش کردند. بعد هم منتقدان شروع کردند به دفاع از یکدیگر حرف زدن.

کیوان کثیریان (که عکسهایی از او در حال فریاد زدن در نشست رسانه ای فیلم زمهریر همچنان در فضای مجازی می چرخد) اعتراضش در آن نشست به خود کارگردان بود. او دنبال بحث های سیاسی خودش هم می گشت. مثلا به فیلمساز میگفت شمقدری پشت فیلم تو بوده و اینطور نظرهای سیاسی…

سینماگران ایرانی با سرعت عجیبی در حال پیشرفت هستند ولی منتقدان بیسواد نمی توانند با نقدهایشان تاثیری روی آنها بگذارند

 الان تهیه کنندگان و کارگردانان، جایگاه خبرنگار و منتقد را جایگاه خوبی نمی دانند. نگاهشان به مطبوعات مثبت نیست. حق هم دارند. خبرنگارها خودشان فکر می کنند دارند خوب کار می کنند چون به هر حال زندگی شان میگذرد و چیزی هم می نویسند، اما واقعیت این است که جریان نقد فیلم در سینمای امروز ایران هیچ جایگاه و تاثیری ندارد. سینماگران ایرانی با سرعت عجیبی در حال پیشرفت هستند و دائم با فیلمهای درخشانشان غوغا می کنند و طبیعی است که منتقدان بی سواد نمی توانند با نقدهایشان تاثیری روی آنها بگذارند. این را با علم و تحقیق میگویم و اثبات هم میتوانم بکنم.