1

#سووشون؛ برگزیده #جشنواره_مقاومت!

سینماروزان/مهرداد شهبازی: هفدهمین دوره جشنواره فیلم مقاومت در خلیج فارس افتتاح شده در حالی که نام سریال سووشون در فهرست برگزیدگان آن آمده!

همزمان با افتتاحیه جشنواره مقاومت به جز اعلام نام آثار بخش های مختلف و تاکید بر اینکه بیش از ۲۵۰۰ اثر(!) به جشنواره ارسال شده، عنوان سریال سووشون هم در میان برگزیدگان بخش اقتباسی جشنواره دیده میشود.

در بخش فیلمنامه اقتباسی جشنواره مقاومت نام دو فیلمنامه به چشم می‌خورد؛ یکی با عنوان عجیب #چگونه_از_جنگیدن_لذت_ببریم؟ نوشته زهرا میری با مضمون ملی شدن صنعت نفت و دیگری #سووشون نوشته نوشا عبداله‌زاده با مضمون مقاومت و ایستادگی در برابر بیگانگان!

نوشا عبداله‌زاده که برگزیده جایزه فیلمنامه اقتباسی جشنواره مقاومت برای سووشون شده سابقه منشی‌گری صحنه در سریال مرز خوشبختی حسین سهیلی زاده را دارد. عبداله‌زاده در حین حال برنده جایزه از جشنواره کودک برای فیلمنامه اقتباسی #هستی برآمده از رمان فرهاد حسن‌زاده هم بوده است.

اینکه در جشنواره‌های ایران جایزه اقتباسی را به فیلمنامه‌هایی می‌دهند که هنوز به تولید نرسیده‌اند به کنار، سریال سووشون به کارگردانی نرگس آییار و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی، چند ماه قبل بابت ادعاهای مدیر انجمن مقاومت درباره حمایت تولید و تکذیب این ادعا توسط سازندگان، خبرساز شده بود.

به هر حال حمایت انجمن از تولید تکذیب شد ولی حالا فیلمنامه‌ای با عنوان سووشون برگزیده جشنواره مقاومتی شده که انجمن دفاع مقدس از جمله هسته‌های اصلی برگزاری آن است. این فیلمنامه البته سینمایی است و ربطی به سریال سووشون ندارد.

سووشون؛ برگزیده جشنواره مقاومت
سووشون؛ برگزیده جشنواره مقاومت

 




#سو_و_شون؛ یکی از پنج فیلم ارگانی در دست تولید بنیاد روایت!+اعلام رسمی تمام پروژه‌های بنیاد بی ذکر رقم هزینه!

سینماروزان/مسعود احمدی: در حالی که پیش بینی می‌شد سازندگان فیلم-سریال #سووشون، خودشان نام حامی مالی پروژه را اعلام کنند ولی در نهایت در میانه نشست جشنواره مقاومت بود که نام حامی مالی این پروژه اعلام شد.

مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب از سریال-فیلم #سووشون به عنوان یکی از پروژه‌های تازه این ارگان زیرمجموعه بنیاد روایت نام برد ولی نگفت تاکنون چقدر هزینه صرف تولید این پروژه شده است!؟

سیدمحمد حسینی مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در نشست جشنواره مقاومت گفت: ما در تلاش هستیم تا ۵ فیلم سینمایی(!!) را به جشنواره فیلم فجر برسانیم که یکی از مهم‌ترین این آثار فیلم سینمایی «ارس» است، فیلمی که ۲ سال زمان برای تحقیق و نگارش اش صرف شده، این فیلم روایت سه سرباز مرزبانی آذربایجان است که در مقابل ارتش شوروی مقاومت می‌کنند.

وی همچنین با اشاره به سایر تولیدات انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس نیز گفت: فیلم-سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار با تم ضد انگلیسی را در دست تولید داریم.

رئیس انجمن سینمای دفاع مقدس که عضو شوراهای نظارتی ارشاد هم هست، افزود: فیلمی با موضوع اجتماعی درباره یک بوکسور که شیفته شهید ابراهیم هادی شده است را در دست تولید داریم،

حسینی گفت: دو پروژه دیگر که یکی با تم کمدی و طنز و با موضوع خانواده و دیگری نیز با موضوع شهید قاسم سلیمانی را در برنامه‌هایمان قراردادیم که ان شالله همگی این آثار به جشنواره برسند.

مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب ادامه داد: البته طرحی هم با محوریت استان‌ها در دست اقدام داریم که مربوط به شهیدان شاخص استان‌ها است. به‌طوری‌که مطابق با برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته مقرر شد هر استان یک شهید و یک فرد شاخص را معرفی می‌کنند و ما از آن‌یک اثر و پرتره بسازیم که تاکنون برخی استان‌ها انجام شده و برخی هم در حال انجام است.

پی‌نوشت: با ارگانی شدن فیلم-سریال #سووشون امیدواربم بنیاد روایت نظارت دقیق بر اقتباس داشته باشد تا خدای نکرده شخصیت مثبت داستان از #ایرلندی به #انگلیسی تغییر ملیت داده نشود و هدف گذاری سیمین دانشور نویسنده رمان منبع، قلب نگردد…

 

فیلم سریال سووشون با حمایت بنیاد روایت تولید می‌شود
فیلم سریال سووشون با حمایت بنیاد روایت تولید می‌شود




خرید رایت #سو_و_شون از دخترخوانده سیمین!/پاسخ تهیه‌کننده سریال به متوسلانی

سینماروزان/فهیمه پناه آذر: اظهارات محمد متوسلانی -سینماگری که سالها پیش و به واسطه همسرش میهن بهرامی رایت اقتباس سینمایی رمان سووشون را از سیمین دانشور دریافت کرده بود- درباره بی اطلاعی از چگونگی تولید فیلم-سریال سووشون(اینجا را بخوانید) با واکنش تهیه‌کننده این پروژه مواجه شد.

#محمدحسین_قاسمی تهیه‌کننده فیلم-سریال سووشون با اعلام اینکه رایت رمان را از دخترخوانده سیمین دریافت کرده به روزنامه همشهری گفت: سیمین دانشور دخترخوانده و خواهرزاده‌ای دارند که وارث مرحوم دانشور بوده است. ما اجازه ساخت و خرید از این تالیف را با وی داشتیم و قرارداد هم با او امضا شده است.

قاسمی ادامه داد: تمام قراردادها که برای تولید فیلم‌های اقتباسی بسته می‌شود نهایتا تا ده سال اعتبار دارد و اگر این زمان بگذرد صاحب یا وارث می‌تواند قرارداد جدیدی را ببندد. محمد متوسلانی هم آن زمان-میانه دهه شصت-قرارداد تولید فیلم را بستند اما ساخت فیلم میسر نشد. به همین دلیل فیلمسازان و دیگر کارگردانان می‌توانند قراردادهای جدید خود را داشته باشند.

گفتنی است لیلی ریاحی خواهرزاده و دخترخوانده سیمین دانشور متولد سال ۱۳۲۷ بود که مهر امسال فوت شد.

محمدحسین قاسمی: رایت اقتباس از سووشون را از خواهرزاده سیمین-لیلی ریاحی-خریده ایم
محمدحسین قاسمی: رایت اقتباس از سووشون را از خواهرزاده سیمین-لیلی ریاحی-خریده ایم




فقط دقایقی بعد از ذکر نام توسط مدیرکل عرضه به عنوان گزینه جانشینی “لامینور” در اکران نوروز⇐خبر رسمی صدور پروانه نمایش “سگ بند” اعلام شد

سینماروزان: فقط دقایقی بعد از آن که مدیرکل عرضه سینما، از احتمال جایگزینی “سگ بند” با یکی از هفت فیلم اکران نوروزی حرف زد، خبر رسمی صدور پروانه نمایش این فیلم آمد!

به گزارش سینماروزان شورای پروانه نمایش فیلم‌های سینمایی، در جلسه اخیر با صدور پروانه نمایش فقط برای یک فیلم و آن هم “سگ بند” موافقت کرد!

“سگ بند” به تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی و کارگردانی مهران احمدی ساخته شده و طبق گفته مدیرکل عرضه سازمان اگر پروانه “لامینور” تمدید نشود یا “علفزار”، پروانه‌ نگیرد، جایگزین یکی از این دو خواهد شد!

اکران نوروزی سگ‌بند بجای لامینور؟؟
اکران نوروزی سگ‌بند بجای لامینور؟؟




یک رسانه اصلاح طلب در نقد رفتار عوامل فیلم لرزان قتل زن داداش ریگی⇐از خلق یک شخصیت عاجزند و دايما قصد دارند با حرف‌هاي فرامتني براي خود امتياز بگيرند!!/اینکه “حبیب”لیسانسه ها لهجه بلوچ یاد گرفته که نشد امتیاز!!/کمردرد الناز شاکردوست حین بازی که نشد مزیت!!/ فيلمبرداري آزاردهنده‌ ای که جز سردرد عايدي ديگري ندارد، امتیاز است؟/اینکه بهره هوشی خانواده شهدای منصوری را فوق العاده پایین نشان میدهند، مزیت است؟

سینماروزان: فیلم لرزان قتل زن داداش عبدالمالک ریگی با انبوه سانس و کلی تبلیغات محیطی و حجم بالایی از تیزرهای تلویزیونی روی پرده است بلکه توجیه گر حمایتهای مادی-معنوی باشد که حاکمان سینما از آن داشته اند؟!

در این میان دست اندرکاران فیلم نیز تا میتوانند سعی میکنند با گل درشت کردن سختیهای تولید از کار ویژه خود بگویند بدون آن که پاسخی دهند بر مهمترین گاف فیلم که بی منطق بودن دگردیسی عبدالحمید ریگی است.

روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” با نقد عملکرد عوامل این فیلم لرزان(!) تأکید آنها بر فرامتن را گریزی خوانده برای عدم پاسخگویی به مشکلات ساختاری-محتوایی فیلم.

متن تحلیل “اعتماد” را بخوانید:

فيلم‌هايي كه براساس واقعيت ساخته مي‌شوند با اينكه معمولا مردم از قصه‌اش آگاهند، جذابيت‌هاي خاص خود را دارند. اين فيلم‌ها بناست روايت سينمايي آن رويداد باشند و جذابيت‌شان از همين ناشي مي‌شود. حالا نرگس آبيار در تازه‌ترين فيلمش قصه‌اي را برگزيده كه سال‌ها سوژه روز اخبار ايران بود. مخاطب طبعا بايد بداند ريگي كيست و از داستان فائزه منصوري هم بي‌خبر نباشد.

اين داستان پرتلاطم و دهشتناك را آبيار با نگاهي زنانه و از منظري عاشقانه آغاز مي‌كند و از همين رو اصلي‌ترين چالش فيلم چگونگي تبديل شدن پسري عاشق‌پيشه، اهل شعر و موسيقي است به يك تروريست تكفيري. فيلم اما در همين مهم‌ترين چالشي كه براي خود طراحي كرده، باز مي‌ماند.

آنچه ما مي‌بينيم چند سخنراني متحجرانه و پس‌زننده از عبدالمالك ريگي است كه حتي موفق نمي‌شود در درام قصه مخاطب را با خود درگير كند. حالا همين حرف‌ها چنان به جان عبدالحميد مي‌نشيند كه او را از اين رو به آن رو مي‌كند. در واقع آبيار اصلي‌ترين ماموريتي را كه خودش براي فيلم تعريف كرده به انجام نمي‌رساند و به نظر مي‌رسد اين حجم از همراهي با فيلم بيش از آنكه مرهون دلايل سينمايي باشد مديون زندگي تلخ خانواده منصوري است. در واقع مخاطب عام چنان در آن قصه حل مي‌شود كه ارزش‌هاي سينمايي يا برايش خالي از اهميت مي‌شود يا صرفا به چند صحنه بزرگ، گريم‌ها و لهجه‌هاي خاص تقليل مي‌يابد.

براي همين كساني كه از نظر سينمايي فيلم را تاييد مي‌كنند، دايما از همين موارد حرف مي‌زنند، حال اينكه سينما اصلا به اين چند المان محدود نمي‌شود. گرچه مي‌توان براي دشواري ساخت يك اثر عوامل ساخت آن را تحسين كرد اما اين عوامل بيروني به خودي خود امتيازي براي فيلم محسوب نمي‌شوند. براي مثال اينكه يك كارگردان زن به جاي ساختن فيلمي آپارتماني سراغ چنين فضايي رفته و به اصطلاح فيلم بيگ پروداكشن ساخته، مزيتي نيست كه به فيلم امتياز بدهد!

يا اينكه هوتن شكيبا چند لهجه و زبان بلوچ را ياد گرفته مي‌تواند براي او به عنوان يك بازيگر قابل تحسين باشد اما براي فيلم امتياز نيست چون قطعا هركسي اين نقش را بازي مي‌كرد موظف بود از عهده آن برآيد.

كمر درد خانم شاكردوست حین بازی هم همين‌طور، دايما تاكيد مي‌شود كه ايشان در شرايط جسمي و روحي بدي اين فيلم را بازي كرده و حتي ممكن بود قطع نخاع شود! الان اين امتياز فيلم است؟! بعدها مي‌توان هنگام بررسي كارنامه بازيگري شاكردوست درنظر گرفت كه او براي فاصله گرفتن از فيلم‌هاي گيشه‌اي و ارتقاي خودش در بازيگري، حاضر شد از جانش مايه بگذارد. اين براي شخص شاكردوست شايد امتياز باشد اما دليلي بر خوب بودن فيلم نيست! فيلم اما دايما قصد دارد با اين حرف‌هاي فرامتني براي خود امتياز بگيرد. درحالي در سالن سينما از تصوير كردن گزارش‌هاي مكتوب آن حادثه شوم فراتر نمي‌روند و از همه مهم‌تر براي ما یک شخصيت خلق نمي‌كنند و مدام به فرامتن استناد میکنند. ضمن احترام فراوان به خانواده شهدای منصوري و ابراز همدردي براي رنج بي‌پاياني كه متحمل شده‌اند معلوم نيست چرا در فيلم آنها را با بهره هوشي‌اي فوق العاده پايين نمايش مي‌دهند.

دختر تقريبا از فرداي ازدواجش مي‌فهمد در چه مخمصه‌اي افتاده اما هي صبوري مي‌كند، از جايي به بعد در دل فاجعه است ولي باز هم باردار مي‌شود و… برادرش هم همه رفتارهايش سرخوشانه و كودكانه است و براي همين آن سكانس نفسگير آن‌قدر كه بايد و شايد بر مخاطب اثر نمي‌گذارد.

همه‌چيز درباره خانواده منصوري چنان در سطح برگزار مي‌شود كه منهاي صحنه آخر كه به خودي خود تكان‌دهنده است، موفق به اثرگذاري جدي نمي‌شود. مثلا معلوم نيست فائزه چرا حاضر نمي‌شود با نيروهاي امنيتي ايران برود و به خاطر برادرش مي‌ماند، مي‌ماند كه چه كند؟! مگر اصلا ما از ابتداي فيلم از او كنشي ديده‌ايم؟! سير تحول عبدالحميد نيز چنان گنگ است كه انگار بايد بپذيريم كه هركسي برادرش جانيست، جاني مي‌شود!

يعني جز اين منطق، فيلمساز چيز ديگري پيش روي ما نمي‌گذارد. به اينها اضافه كنيد زمان بي‌جهت طولاني فيلم، فيلمبرداري آزاردهنده‌اي كه مثلا قرار است التهاب و اضطراب را به بيننده منتقل كند اما جز سردرد عايدي ديگري ندارد؟؟! در اين ملغمه از شاكردوستِ خوشگلِ قرباني و حبيب «ليسانسه‌ها»اي كه قرار است مخاطبانش را در نقش يك جاني غافلگير كند و صحنه‌هاي انفجار و ايجاد رعب و وحشت داعشي‌وار فقط فرشته صدرعرفايي دقيقا هماني است كه بايد باشد. به اندازه، درست، دقيق و همان ميزان اثرگذار و به يادماندني. او قرار نيست با پزهاي فرامتني امتياز بگيرد. بازي بي‌كلامش، حضور نگران و پريشانش و بي‌عملي انتخاب‌نشده‌اش به‌قدري در صورت صدرعرفايي ديده مي‌شود كه آدم فكر مي‌كند كه شايد آن گريم سنگين روي صورت او ننشسته و او واقعا مادر عبدالحميد است كه دارد رنجش را مقابل دوربين با ما تسهيم مي‌كند.

بعد از فروكش كردن احساسات و پس از گذشت سال‌ها وقتي دلايل فرامتني اهميت خود را از دست مي‌دهد بايد ديد آيا اثري از «شبي كه ماه كامل شد» خواهد ماند يا خير؟




«شبی که ماه کامل شد»(نرگس آبیار)⇐سوار بر ترن هوایی به سوی مقصودبیک!

سینماروزان/حامد مظفری:

منفی: دوربین لرزان برای چه؟ انتقال تنش عصبی!!؟ جایی که تنش نیست چرا میلرزانی خواهر؟ چه کسی گفته فیلم استراتژیک باید لرزان باشد؟ یک “ایستاده در غبار” لرزاند و مفید افتاد! مگر “مزارشریف” لرزاند؟ مگر “پناهنده” لرزاند؟ مگر “چ” لرزاند؟ چه کسی گفته هر چه بیشتر بلرزانید دوز استراتژیک بودن بیشتر میشود⁉️ والله ترن هوایی لرزش اش بیشتر از شماست!

منفی: یک نمای زیبا نه از ایران و نه از پاکستان نمی بینید! همه جا ناهمگونی! همه جا زشتی! دست و پا میزنند تا شبیه “میلیونر زاغه نشین” شوند!! زاغه نشین استراتژیک!!!

منفی: همان کاترین بیگلوست؟! منتها او در دل جنگ میسازد و این در آشپزخانه !! به پاکستان هم که میرود یا در اتاق خواب است یا رستوران در زیر نگاه عاقل اندر سفیه محمدعلی جناح!

منفی: ای کاش به سبک “قانون مورفی” یک طراح اکشن برای نماهای تعقیب و گریز می آوردند! اجرای سردستی درگیریهای فیلم بدجوری توی ذوق میزند! تقصیر آبیار نیست؛ او کارش چیز دیگریست!

منفی: خاله زنک بازی شبنم مقدمی که انگار از “نفس” پرت شده اینجا! قبلا گلاره عباسی بود که در فیلمهای آبیار بازنشر میشد و حالا شبنم مقدمی! با همان تیپ خاص

منفی: هوتن شکیبا با همان خل بازی “لیسانسه ها” شده است داداش عبدالمالک ریگی! با لهجه ای که جاهایی به شمالی میزند! الناز شاکردوست زن داداش ریگی هم که بلحاظ گویش انگار بچه ناف جردن است ولی بلحاظ رفتار متعلق به عصر قجر!

منفی: فرشته صدرعرفایی زیر گریمی سنگین رفته تا سیمرغ بگیرد؟؟ بهتر نبود بازیگری اصل جنس مثلا سلیمه رنگزن را میاورند که قیافه معمولیش منطبق با گریم شده صدرعرفایی است؟

منفی: کمترین خلاقیتی برای چیدن بازیگران فرعی هم صورت نگرفته! همین بس که مرد نابکار فیلم اصغر فرهادی شده است پدرزن داداش ریگی!!

منفی: موتیف هندوانه همه جا هست! از بلوچستان تا قم! لابد هندوانه هم نماد است! نماد چه؟؟ اینکه شب دراز است برای…؟؟

منفی: خدا این باران را از سینمای ایران نگیرد که اگر نبود کارگردانان ما در زیباسازی بصری دچار احتقان می شدند!! در خشکسالی بلوچستان هم باران یکریز میبارد بلکه دو فریم متفاوت خلق شود و نمیشود!

*سکانس
– تصاحب برادرزن ریگی جلوی کنسولگری ایران

*کاراکتر
-داداش زن داداش ریگی با بازی پدرام شریفی

*جوک
-کف گرگی عبدالمالک بر صورت داییش!! به سبک عصر شیوع جاهلیت در سینما

*گاف
-این منطقه شهری پاکستان است که تروریستها آزادانه در خیابان مانور میدهند؟؟

-عبدالمالک بدون محافظ با برادر در پیتزافروشی قرار میگذارد! که چه کند؟ به برادر بگوید راه او-یعنی زنش-از آنها جداست؟؟ نمیشد این اندرز را تلفنی بگوید؟

*دیالوگ
-اگه پاکستان اینه کانادا چیه؟




واکنش احمد طالبی‌نژاد به شکست فیلم ۲ارگانی «نفس» در اسکار⇐حذف از اسکار قابل پیش‌بینی بود/ «نفس» در اندازه‌های جهانی نبود!/«نفس» یک فیلم سفارشی است/ادعا می‌شود «نفس» مستقل است اما این فیلم کاملا دولتی ساخته شده!

سینماروزان: حذف فیلم «نفس» در همان مرحله ابتدایی اسکار اتفاقی بود که رسانه های مستقل همزمان با اعلام نام این فیلم به عنوان گزینه نهایی اسکار آن را پیش بینی کردند.

به گزارش سینماروزان «نفس» که محصولی دوارگانی است و با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان ساخته شده است حتی نتوانست یک پخش کننده جهانی پیدا کند و در این شرایط طبیعی بود که حتی در فهرست نامزدهای ابتدایی اسکار غیرانگلیسی زبان جایی نداشته باشد.

احمد طالبی‌نژاد منتقد پیشکسوت سینمای ایران در یادداشتی پیرامون این حذف برای روزنامه اصلاح طلب «شرق» از سفارشی بودن این فیلم برخلاف ژستهای استقلال‌مآبانه‌اش می‌گوید.

متن یادداشت طالبی نژاد را بخوانید:

حذف‌شدن«نفس» قابل پیش‌بینی بود

پذیرفته‌شدن یا ردشدن فیلمی در اسکار به اعتبار کشوری که فیلم به اسکار فرستاده است لطمه وارد نمی‌کند و با وجود رقابتی که بر سر حضور در این رویداد هنری وجود دارد، تمام کشورها علاقه‌مند هستند با فیلمی از کشورشان در اسکار شرکت کنند. می‌توان به تمامی این اتفاقات فکر کرد و معرفی فیلمی به اسکار به معنی پذیرفته‌شدن، کاندیداشدن و در نهایت جایزه‌گرفتن نیست، اما غیبت فیلم «نفس» در فهرست ٩ فیلم اولیه برای من صددرصد قابل پیش‌بینی بود.
از نظر من «نفس» فیلمی است که ممکن است در ایران به آن توجه شود و برای مردم فیلم مهمی باشد، اما باید برای دلیل غیبت این فیلم در ٩ فیلم اولیه آکادمی اسکار به وجوه سینمایی فیلم توجه کرد و آن این است که از نظر من «نفس» به‌لحاظ مضمون، ساخت و پرداخت در ‌اندازه‌های رقابت با فیلم‌های جهانی نیست و این فیلم را می‌توان فیلمی بومی دانست. قطعا متوقف‌شدن فیلم در این مرحله از رقابت اسکار قابل پیش‌بینی بود و تصور می‌کنم برای افرادی که در کمیته انتخاب فیلم برای معرفی فیلم به اسکار هم حضور داشتند این پیش‌بینی خیلی دور از انتظار نبود.
به‌هرحال انتخاب فیلم در آکادمی اسکار متفاوت است و تصور می‌کنم عناصر مورد توجه اسکار در این فیلم وجود نداشت، اما نکته‌ای که می‌توان به آن اشاره کرد این است که در آکادمی اسکار تنوع سلیقه‌ای بسیاری برای انتخاب فیلم وجود دارد که البته چندنفری هم از ایران در فهرست انتخاب‌کننده‌های فیلم در آکادمی اسکار هستند، بنابراین یک رأی وجود ندارد و البته همه می‌دانند که در ماجرای اسکار همیشه یک ماجرای پشت‌پرده وجود دارد. معرفی‌کردن فیلم و داشتن پخش‌کننده خارجی که بتواند فیلم را به‌نوعی معرفی کند تا هرچه بهتر دیده شود، در این روند تأثیر زیادی دارد.
در این مورد همیشه فیلم «میلیونر زاغه‌نشین» را مثال می‌زنم که این فیلم طوری معرفی شد که بسیاری موفق به دیدن آن شدند و فیلم توانست جریان‌ساز شود و در نهایت در اسکار به موفقیت رسید.
به‌نوعی می‌توان این روند را یکی از دلایل موفقیت فیلمی در اسکار دانست، اما می‌توان به نکته دیگری در ارتباط با فیلم «نفس» اشاره کرد و آن این است. که این فیلم سفارشی است، هرچند که ادعا می‌شود این فیلم کاملا مستقل ساخته شده، اما معتقدم این فیلم کاملا دولتی ساخته شده است، هرچند که در این مجال کوتاه نمی‌توان به ابعاد ساختاری فیلم اشاره کرد و نقاط قوت و ضعف فیلم را برشمرد، اما قطعا نمی‌توان این فیلم را گزینه‌ای در نظر گرفت که اگر به آکادمی اسکار معرفی کنیم قطعا نتایج خوبی حاصل می‌شود و فیلمی نیست که بتواند طیف زیادی از کسانی را که در آکادمی اسکار هستند راضی نگاه دارد.
در نهایت می‌توان گفت پذیرفته‌نشدن فیلم «نفس» در آکادمی اسکار اتفاق مهمی نیست و قرار هم نیست هر سال ایران فیلم به آکادمی اسکار معرفی کند و فیلم‌های ما در فهرست نهایی پذیرفته‌شده در آکادمی اسکار باشد و در نهایت جایزه به کشور ما تعلق بگیرد.




کارگردان ذوق‌زده یک فیلم ۲ارگانی: ترامپ «نفس» را ببیند تا با فرهنگ اصیل ایرانی آشنا شود!⇔پرسش اول: ترامپ باید «نفس» را ببیند که دریابد در ایران چگونه یک کودک توسط مادربزرگی متشرع مدام کتک می‌خورد؟/ پرسش دوم: ترامپ باید «نفس» را ببیند تا بفهمد چطور آموزگار قرآن برای تعلیم به کودکان، بدترین روش را انتخاب می‌کند؟!!/پرسش سوم: ترامپ باید «نفس» را ببیند تا دریابد چگونه اثرگذاری فرهنگی هالیوود باعث شده یک مرد روستایی در بیغوله‌های ایران، موهایش را همانند قهرمان یهودی «سامسون و دلیله» آرایش کند؟

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: اینکه در روزهای نزدیک به انتخاب گزینه ایرانی اسکار دست اندرکاران فیلم 2ارگانی «نفس»- که با حمایت فارابی و نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان تولید شده- تلاش زیادی کردند که با انتشار رپورتاژهایی متکی بر سیاهه حضورهای جشنواره ای فیلم، پاشنه آشیلی به نام نداشتن پخش کننده معتبر نه در اروپا و نه در آمریکا را کاور کنند آن قدرها خنده دار نبود.

به هر حال رقبایی همچون «وارونگی» و «مالاریا» که یکی در اروپا و مثلا در فرانسه و سوئد پخش کننده داشت و دیگری تا حضور در جشنواره ای همچون ونیز پیش رفته آن قدر مطرح بودند که تلاشهای دست اندرکاران «نفس» برای تاکید حضور در مثلا جشنواره ایرانیان استرالیا(!) خنده دار به نظر نرسد.

اما اینکه بعد از درآمدن نام این فیلم از قوطی هیات انتخاب اسکار- که یک کارمند شریک تولید یعنی معاون فارابی هم در آن حضور داشت- دست اندرکاران همچنان بکوشند به جای پیدا کردن پخش کننده معتبر پناه ببرند به رپورتاژ برای هموار کردن مسیر، زیاده از حد خنده دار است به خصوص اگر یکی از این رپورتاژها خطاب به دونالد ترامپ باشد و آن هم در قالب تقاضای کارگردان «نفس» از وی.

کارگردان فیلم 2ارگانی «نفس» از ترامپ میخواهد تا فیلمش را ببیند بلکه با فرهنگ اصیل ایرانی آشنا شود و وجه کمدی ماجرا هم همین فرهنگ اصیل ایرانی است که هرچه فیلم را زیر و رو کنیم جز نقیض اش را در آن نمی یابیم.

ترامپ باید «نفس» را ببیند که دریابد در ایران چگونه یک کودک توسط مادربزرگ متشرع اما نامهربان مدام کتک میخورد و توهین می‌شنود و تحقیر می‌شود و چطور آموزگار قرآن برای تعلیم قرآن بدترین وجنون آمیزترین  رفتار را با کودکان دارد؟!!

ترامپ باید «نفس» را ببیند تا دریابد چطور تأثیر فرهنگی کشورش از کانالی به نام هالیوود تا بیغوله های ایران آمده و یک مرد روستایی با دیدن فیلم «سامسون و دلیله» موهایش را به مانند قهرمان یهودی فیلم آرایش می کند و چارچوب در خانه را همچون معبد هیکل سلیمان فرض  می نماید!

ترامپ باید «نفس» را ببیند تا متوجه شود حتی شهرنشینان ایرانی نیز جز درگیریهای خاله‌زنک‌گونه حرف دیگری برای گفتن ندارند؟؟

اگر بناست در جهت پیدا کردن پخش کننده، تبلیغات کنید، تقاضا به تماشای مفاهیم غیرموجود و بازنشر آن در کانالهای آگهی بگیر(!!) عبث ترین کار ممکن است.

اگر هم دست اندرکاران «نفس» در حال رونویسی از ترانه و ماجرای توییت تحریم آمیز سال قبلش درباره اسکار هستند- که مستقیما رفتاری خاص از ترامپ را نشانه رفته بود- باید بدانند کارگردان فیلمشان تاکنون یک جایزه حتی فرعی از فستیوالهایی چون کن و برلین و ونیز دریافت نکرده چه برسد به اینکه یک اسکار قبلی در کارنامه داشته باشد تا رفتارهای آنتی ترامپش برای آن‌وری‌ها توی ذوق نزند و عمیق جلوه کند و بهانه ای برای طرح خود نباشد.

اگر هم این گونه رفتارها مصرف داخلی دارد که الحمدالله  کارگردان و تهیه کننده فیلم از این حیث صبغه پرو پیمانی دارند و نیازی به این پروپاگانداها نیست.

پس چه بهتر که حتی برای تبلیغات هم بر روی داشته ها کار شود و نه شعارهایی که نقیض شان آشکارا در فیلم رژه می رود.

نفس-ساره نورموسوی
نفس-ساره نورموسوی



ادعای «کیهان» پیرامون نمایش فیلمهایی سوءتفاهم برانگیز از ایران در محفلی در برلین⇔از تجاوز به محارم تا تمسخر احکام و خشونت برآمده از روابط نامشروع⇔یکی از فیلمهای فارابی هم در این محفل حاضر بوده

سینماروزان: همین دو روز قبل بود که «کیهان» در گزارشی از هفته فیلمهای ایرانی در کلن به انتقاد از آثار حاضر در این هفته فیلم که «جشنواره فیلمهای ایرانی» میخوانندش پرداخت(اینجا را بخوانید) و حالا «کیهان» به سراغ یک محفل نمایش دیگر با نام «روزهای فیلم زنان ایران» رفته است؛ محفلی در برلین که به ادعای «کیهان» به نمایش فیلمهایی پرداخته که اغلب تصویری سوءتفاهم برانگیز از ایران ارائه می دهند.

به گزارش سینماروزان در این محفل فیلمهایی مانند «آبجی»(مرجان اشرفی زاده)، «زمانی دیگر»(ناهید حسن زاده)، «عصر جمعه»(مونا زندی حقیقی) و «جشن تکلیف» نمایش داده شده اند که در این بین «آبجی» از محصولاتی است که دو سال قبل با مشارکت مستقیم فارابی تولید شده بود اما در داخل کشور هنوز نتوانسته زمانی برای اکران پیدا کند.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

به بهانه نمایش فیلم‌های کارگردانان زن ایرانی در برلین، فستیوال دیگری از سیاه‌نمایی جامعه ایرانی طی روزهای 11 تا 15 خرداد، تحت عنوان «روزهای فیلم زنان ایران» در آن سوی مرزها و برای مخاطب خارجی برگزار شد.

اوایل خرداد نیز فستیوالی از همین دست فیلم‌ها در کلن آلمان برگزار شد و فیلم‌های به نمایش درآمده، آنچنان تلخ و سیاه و چرک بودند که وب سایت «دویچه وله» (رادیو صدای آلمان) که خود در طرف برگزار‌کننده جشنواره یاد شده قرار دارد، آنها را «تلخ و پردرد، پر از فاجعه خانوادگی و با پایان مصیبت و ماتم» توصیف کرد. همچنین وب‌سایت «رادیو فرانسه» هم در مجموع، فیلم‌های فستیوال فوق الذکر را «تیره، ناامید‌کننده، ملال‌انگیز و خشن و مازوخیستی» دانست!

اما فستیوال آثار فیلمسازان زن ایرانی در برلین با رویکرد فمینیستی برپا شد، چنانکه مفسر تلویزیون سلطنتی انگلیس «بی بی‌سی» درباره 12 فیلم شرکت‌کننده در این فستیوال گفت:
«… فصل مشترک بیشتر این فیلم‌ها یک چیز است: دغدغه‌های زنانه در مواجهه با مشکلات و محدودیت‌های جامعه‌ای به شدت مردسالار…»
کارگردان فیلم «آبجی» (یکی از آثار شرکت‌کننده در این فستیوال) به خبرنگار «بی‌بی‌سی» می‌گوید که برای کار آینده اش باز هم به دنبال سوژه‌ای زنانه است! یکی دیگر از فیلم‌های شرکت‌کننده به نام «عصر جمعه» درباره تجاوز به محارم است که سالهاست توقیف شده و فیلم دیگر به نام «جشن تکلیف» به زیر سؤال بردن و تمسخر احکام اسلامی می‌پردازد.
همچنین «زمانی دیگر»، فیلم دیگر این فستیوال است (که در فستیوال کلن نیز حضور داشت). داستان دختر کم سن و سالی است که کودکی را به دنیا می‌آورد و حاضر نیست بگوید از چه کسی باردار شده است! صحنه‌های مملو از خشونت‌های افسارگسیخته پدر نسبت به دخترش به دلیل بارداری از رابطه‌ای نامشروع، به وضوح تلاش فیلمساز برای همدردی با وی را نشان می‌دهد! «بی بی‌سی» فیلم را دارای موضوعی می‌داند که در جامعه ایران تابوست!

متاسفانه فیلم «زمانی دیگر» با مجوز سازمان سینمایی و به تهیه کنندگی فردی ساخته شده که از سال 2000 انجمنی به نام «آرتکانتارا» را در بلژیک به قصد جذب زنان ایرانی در رشته‌های مختلف هنری، بوجود آورده و در همین کشور هم چندین فستیوال فیلم از آثار سیاه، ضد ایرانی و بدون مجوز نمایش فیلمسازان زن را بعضا با همکاری دولت بلژیک و برخی ضدانقلابیون فراری برگزار نموده است!
کارگردان فیلم «زمانی دیگر» هم جشنواره‌های خارجی را موجب امید و دلگرمی خود دانسته و حقیرانه با اظهاراتی ضدایرانی می‌گوید:
«… به خاطر رفتاری که در ایران با فیلمسازانی مثل من می‌شود، اگر ما جشنواره‌های خارجی را نداشتیم، مسیر فیلمسازی ما اصلا متوقف می‌شد. اینها برای ما تنها یک فرصت نیست بلکه ادامه مسیری است که ما راه‌های جدیدی پیدا بکنیم…»

اگرچه گفته‌های فوق تاییدی بر همان ادعای هدایت بخشی از سینمای ایران توسط جشنواره‌هاست اما نشانی دیگر بر تعطیلی و اختلال در سازمان عریض و طویلی به نام سازمان سینمایی وزارت ارشاد هم هست که پاسخی برای نمایش این حجم سیاهی و تباهی از جامعه ایرانی در فستیوال‌های آن سوی مرزها و در فیلم‌های با مجوز یا بدون مجوز و بعضا با تکیه بر سرمایه‌های خارجی ندارد! آیا آنچنان که قبلا مسئولان این سازمان مدعی شده اند، جریمه و مجازاتی برای تولیدکنندگان فیلم‌های شرکت‌کننده یا عوامل ایرانی برگزاری فستیوال‌های یاد شده که از همکاران نزدیک سازمان سینمایی نیز به شمار می‌روند، درنظر گرفته شده است؟!چگونه در عرض 15 روز دو فستیوال فیلم، با همکاری برخی فیلمسازان و موسسات به اصطلاح سینمایی داخلی و بعضی کانون‌های خارجی از تعدادی فیلم‌های توقیفی و ضد ایرانی و با موضوعات « تیره و مازوخیستی» (به قول رادیو فرانسه) و پر از «فاجعه خانوادگی و مصیبت و ماتم» (به گفته دویچه وله) در آلمان برگزار شده تا از جامعه ایرانی، فضایی مالیخولیایی و سادیستی تصویر شود اما از این سازمان به اصطلاح مسئول سینمایی، هیچ صدایی بلند نشده است؟! آیا این نتیجه همان سینمای «اعتدال و امید» است که تصاویر خود را در برابر چشمان مخاطب خارجی به نمایش می‌گذارد؟!




این همان نقدی است که نرگس آبیار از آن استقبال می‌کند؟⇐منتقد اصولگرا: “نفس” گفتارهای تکراری جریان شبه‌روشنفکری را بلغور می‌کند

سینماروزان: تازه ترین فیلم نرگس آبیار با عنوان “نفس” با انبوه فراوان تبلیغات روی پرده رفته است و نرم نرمک نقدهای تفصیلی بر آن ارائه می شود.

به گزارش سینماروزان از جمله این نقدها را محمد حسینی منسوب به جریان اصولگرا در “جوان” منتشر کرده است.

این منتقد در کنار ذکر یک ایراد واقع نگارانه درباره بازه زمانی حیات و ممات کودک مرکزی فیلم که نمی‌تواند معادل بیرونی داشته باشد به نقد مضمون “نفس” پرداخته و آن را متأثر از گفتارهای تکراری جریان شبه روشنفکری دانسته است.

به نظر می رسد با روند اخیری که نرگس آبیار در پیش گرفته و اعلام برائتی که او از ارزشی بودن داشته است نقد صریحی که یک نویسنده اصولگرا به “نفس” ارائه داده می‌تواند باب طبع او باشد!

متن کامل نقد این نویسنده اصولگرا را بخوانید:

فمینیسم گیج و دم بریده ایرانی

فيلم سينمايي نفسگير “نفس” از آن دسته فيلم‌هايي است كه به حسب شيوه روايت مي‌تواند تا ابد امتداد پيدا كند بدون اينكه كارگردان نيازي به كات كردن و اتمام ماجرا را در سر بپروراند.
فيلمي كه با اتمام آن مخاطب نفس راحتي مي‌كشد يا به تعبير شاذتر بالاخره صدام به دادش مي‌رسد و اين ديكتاتور وحشي در جايي به كار او می‌آید. به شهادت رسيدن بهار اجازه امتداد روايت خطي بي‌مورد را از كارگردان مي‌گيرد.

نرگس آبيار در اين فيلم ظاهراً بنا دارد حد نصاب جديدي از نقطه پايان را به مخاطب خود و به طريق اولي به سينما بياموزد؛ فيلمي بدون نوسان و نقاط بحراني، كشش و كنش مورد نياز يك كار سينمايي كه بنا به ادعاي كارگردان خود داستان داشته و قواره‌مند است. يك روايت خطي بي‌پايان از اكنون يك كودك ايراني كه در ميان سال‌هاي 1356 تا 1360 روايت مي‌گردد.

عدم رشد کودک فیلم در گذر زمان

اين تاريخ ادعايي توسط كارگردان زماني مطرح مي‌گردد كه پرسش‌هاي فراواني در باب عدم رشد كودك فيلم در جريان گذر زمان مطرح مي‌شود و كارگردان براي خاموش كردن ابهام مورد نظر بينندگان اين تاريخ را به عنوان سال‌هاي جاري در فيلم اعلام مي‌كند در حالي كه در خود اثر هيچ دلالتي مبني بر زمان‌هاي اعلامي وجود ندارد.
از طرفي با توجه به اينكه كودك داستان فيلم سينمايي نفس در يك منطقه مسكوني مورد اصابت بمب قرار مي‌گيرد با يك نگاه اجمالي به تاريخ جنگ و بمباران مناطق مسكوني كه به جنگ شهرها شهرت يافت خواهيم ديد كه تاريخ آغاز بمباران‌ها با تاريخ اعلامي كارگردان محترم قدري تفاوت دارد. جنگ شهرها از سال 63 آغاز شد و مقاطع مختلف آن در هشت مرحله قابل تقسيم‌بندي مي‌باشد كه اجمالاً عبارت است از:
1-  مرحله اول 1363(1985): اين مرحله از سوم اسفند 1363 شمسي آغاز شد و تا هفدهم فروردين 1364 يعني به‌مدت يك‌ماه‌و‌نيم ادامه يافت. در اين مدت 29 شهر و چندين روستاي ايران 118 بار مورد اصابت بمب‌ها و موشك‌هاي عراقي قرار گرفت و حاصل آن 1227 نفر شهيد و 4682 نفر مجروح و خسارات ملي فراوان بود.
2- مرحله دوم 1364 (1985): اين مرحله از 5 خرداد تا 24 خرداد 1364 ادامه يافت و طي آن 27 شهر و چندين روستا، 105 بار مورد اصابت قرار گرفت، كه تلفات آن شامل 570 نفر شهيد و 1332 نفر مجروح و خسارات فراوان مالي بود.
3- مرحله سوم 1365(1987): اين مرحله مقارن عمليا‌ت‌هاي كربلاي 4 و 5 يعني به‌طور تقريبي از 19/10/1365 آغاز شد و تا ساعت 12 روز پنج‌شنبه سي ام بهمن 1365 به مدت 42 روز ادامه يافت. در اين مرحله 66 شهر، بخش و تعدادي روستا مورد حمله موشكي و هوايي قرار گرفت. تعداد بمباران‌ها 236 بار و تعداد موشك‌هاي شليك شده عراقي 28 فروند بود. آمار شهدا 3050 نفر و آمار مجروحين 11163 نفر در اين دوره مي‌باشد. لازم به ياد‌آوري است كه در اين مدت هشت موشك نيز از سوي ايران به شهر بغداد شليك شد. به‌علاوه در اين مرحله به مدت دو روز يعني روزهاي 27 و 28 بهمن 1365 جنگ شهرها متوقف گرديد. بعد از اين مرحله، قطع دو هفته‌اي جنگ شهرها از سوي صدام حسين اعلام گرديد. در تاريخ 10/12/1365، بيانيه دبير كل سازمان ملل متحد در مورد توقف جنگ شهرها صادر گرديد. رياست جمهوري اسلامي ايران در پيام نوروزي خود در سال 1366 در مورد اين مرحله از جنگ شهرها گفت: «جنگ شهرها و بمباران وحشيانه وسيع‌تر با اينكه سابقه داشت هرگز به وسعت و به سياهي و دهشتباري سال گذشته نبود… مردم عمق دشمني و خصومت دشمنان را حس كردند و جبهه جنگ به اعماق شهرها كشيده شد…» البته به‌رغم در‌خواست‌هاي مكرر جمهوري اسلامي ايران و برخي از مجامع و دولت‌ها در سراسر جهان و نيز بيانيه دبير كل سازمان ملل متحد جنگ شهرها بعد از اين مرحله از تاريخ 18/1/1366 مجدداً به‌صورت منقطع آغاز گرديد.
4- مرحله چهارم (بهار و تابستان 1366): اين مرحله در تاريخ 18/1/1366 و همزمان با عمليات كربلاي 8 شروع شد و به ويژه در طول عمليات‌هاي كربلاي 9، 10 و فتح 5 الي 7 و نصر يك تا 4 ادامه يافت. در اين مرحله جنگ شهرها به داخل خاك كردستان عراق نيز كشيده شد و نظاميان عراق، مردم در حال قيام شهرهاي موصل، سيد صادق و. . . را با حملات هوايي به خاك و خون كشيدند. همچنين در اين مرحله جنگ نفتكش‌ها و جنگ شيميايي به اوج خود رسيد. اين مرحله از جنگ شهرها به‌صورت مقطعي و غير يكنواخت تا اوايل شهريور 1366 ادامه يافت.
5- مرحله پنجم (پاييز 1366): اين مرحله از جنگ شهرها در تاريخ 18/6/1366 و در آستانه سفر دكوئيار دبير كل سازمان ملل متحد به تهران – و در واقع براي وادار كردن ايران به پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان متحد – شروع شد و با شدت و حدت بيشتري نسبت به مراحل سابق ادامه يافت. شايد بتوان پايان اين مرحله از جنگ شهرها را حملات هواپيماهاي عراقي به نيروگاه بوشهر در تاريخ 27/8/1366 دانست. از اين زمان تا اوايل اسفند ماه 1366، جنگ شهرها از شدت چنداني برخوردار نبود.
6-  مرحله ششم (اسفند 1366): مرحله ششم جنگ شهرها در تاريخ 8/12/1366 و با بمباران شديد شهر تهران و حومه آن شروع شد. در تاريخ 10/12/1366 ايران با پرتاب موشك به بغداد به بمباران‌هاي شديد عراق پاسخ داد و يك روز بعد از آن، يعني روز 11/12/1366 عراق نيز حملات موشكي خود را به تهران شروع كرد. در تاريخ 18/12/1366 شدت جنگ شهرها در اين مرحله به حدي بود كه اتحاد شوروي از شوراي امنيت در‌خواست كرد براي جلوگيري از جنگ اقدام كند. اين مرحله از جنگ شهرها در روز 22/12/1366 متوقف شد.
7- مرحله هفتم (اواخر اسفند 66 و اوايل فروردين 1367): مرحله هفتم جنگ شهرها با شدت بيشتري در تاريخ 23/12/1366 آغاز شد و تا يازدهم فروردين 1367 ادامه يافت.
در 2 فروردين 1367 عراق اعلام كرد كه 106 موشك عليه شهرهاي ايران شليك كرده است… در هفتم فروردين 1367 نيز ايران مطرح ساخت كه عراق از موشك‌هاي جديدي استفاده كرده است و اين امر موجب تقويت اين خبر شد كه عراق از موشك‌هاي «اي اس 12» استفاده مي‌كند. در تاريخ 15/12/1367 نيز دبير كل سازمان ملل متحد از ايران و عراق خواست كه از ادامه و از سرگيري جنگ شهرها خودداري كنند. لازم به يادآوري است كه قطع جنگ شهرها در اين مرحله از سوي عراق و به‌خاطر ديدار نخست وزير تركيه از آن كشور صورت گرفت.
8- مرحله پاياني جنگ شهرها: آخرين مرحله از جنگ شهرها در تاريخ بيست و يكم فروردين ماه 1367 از سوي عراق شروع شد و تا تاريخ 31/1/1367 (20 آوريل 1988) ادامه يافت. عراق در اول ارديبهشت 1367 (21 آوريل 1988) آتش‌بس يكجانبه‌اي را ظاهراً به اصرار مجاهدين خلق اعلام كرد و بدينسان جنگ شهرها به مفهوم خاص آن، پايان يافت. تا اين زمان عراق بين 190 تا 200 فروند موشك به سوي شهرهاي ايران و ايران نيز نزديك به 50 فروند موشك به سوي شهرهاي عراق شليك كردند و در اين ميان نزديك به 100 موشك عراقي در شهر تهران فرود آمد كه تمام آنها به مناطق مسكوني و پرجمعيت اصابت كرد.
لازم به يادآوري است كه آخرين حمله عراق مقارن ساعت 11:20 روز 14/2/1367 به حريم هوايي شيراز، پالايشگاه و پتروشيمي اين شهر صورت گرفت ولي با توجه به اعلام قطعي پايان جنگ شهرها در تاريخ 1/2/1367، اين مورد مرحله‌اي جديد در جنگ شهرها محسوب نشد. راديو اسرائيل طي گزارش مفصلي در مورد اين حمله گفت:
مقامات آگاه بغداد به‌طور غيررسمي مي‌گويند كه بمباران‌هاي امروز را نبايد تجديد جنگ شهرها تلقي كرد زيرا هدف‌هاي بمباران شده تأسيسات اقتصادي بوده كه آتش بس در جنگ شهرها اين تأسيسات را شامل نمي‌گردد.
با اين حساب در صورتي كه بپذيريم محل زندگي بهار دختر بچه راوي داستان خانه غربتي‌ها در تهران و محل تخليه شده ببري خان است بايد به اين نكته توجه داشت كه بمباران و موشكباران تهران به شهادت تاريخ‌نگاران جنگ از سال 66 آغاز شده است. و حتي اگر بنا به فرض قبول كنيم كه اين مورد بمباران تهران از موارد نادر ابتداي جنگ شهر‌ها بوده باز هم تاريخ اسفند ماه سال 63 را خواهيم داشت كه به احتساب تاريخ اعلامي در فيلم يعني شش سالگي بهار در سال 56 بايد بهار را در انتهاي فيلم يك نوجوان 13 يا 14 ساله تصور كرد كه اين مهم اتفاق نمي‌افتد و در طول فيلم تا انتها بهار همچنان همان دختر بچه شش يا هفت ساله ابتداي فيلم است.
شرح حال‌سازي خطي و روايت رشد يك انسان در طول زمان نمونه‌هاي متعددي در تاريخ سينما دارد كه شايد بتوان از معروف‌ترين آنها به فيلم پسربچگي (boyhood) ساخته ريچارد لينكليتر در سال 2015 اشاره كرد. فيلمي كه پروسه توليد آن 12 سال طول مي‌كشد و روايت خطي يك كودك امريكايي تا دوران جواني اوست و نكته جالب فيلم هم همين گذر زمان است كه به صورت واقعي با طول كشيدن پروسه توليد دنبال مي‌شود و جوان انتهاي فيلم همان پسر بچه ابتداي فيلم است.

بلغور گفتارهای تکراری جریان شبه‌روشنفکری
ضمن اينكه فيلم پسربچگي در زير‌لايه خود به دنبال بيان نوعي سبك زندگي امريكايي براي مخاطبان خود است براي همين فيلم در محيطي سرسبز با چشم اندازهاي فوق‌العاده زيباي زندگي شهري آمريكايي روايت مي‌شود و بهشت‌واره امريكا را يا همان رؤياي امريكايي را براي مخاطبان خود در سراسر جهان توصيف مي‌كند. به نحوي كه مي‌توان فيلم boyhood را يكي از موفق‌ترين آثار سينماي امريكا در باز نمايي سبك زندگي امريكايي قلمداد كرد؛ هدفي كه سازندگان فيلم به دنبال آن بوده‌اند ، در حالي كه به نظر مي‌رسد فيلم نرگس آبيار به جز ايجاد حس نوستالژي ابزارهاي گذشته و حسرت زمان از دست رفته براي مخاطبان همسن كاراكتر دستمايه ديگري ندارد و از اين جهت دست فيلم به شدت خالي و تهي از محتواي مورد نياز است.

فيلم در زير‌لايه‌هاي محتوايي خود حرف زيادي براي گفتن ندارد و با چند پلان كم‌مايه شعار‌گونه همان گفتارهاي تكراري جريان سينماي شبه روشنفكري را بلغور مي‌كند. به طور مثال در سكانسي از فيلم كه پدر با همان حس سامسون وار از جبهه برگشته و زخمي بر روي تخت بيمارستان افتاده از بچه‌ها بدون هيچ مقدمه‌اي، انشا‌وار مي‌خواهد آرزوهايشان را بيان كنند كه وقتي نوبت به بهار مي‌رسد او مي‌گويد آرزو دارم پسر شوم…

فمينيسم دم بريده ايراني
زير‌لايه‌اي ضعيف از فمينيسم دم بريده ايراني كه در سال‌هاي اخير سينما چونان قارچي سمي رشد كرده و خودش هم واقعاً نمي‌داند چه مطالبه‌اي دارد و بايد يقه چه كسي را در طول تاريخ يا اكنون ايران بگيرد. اين فمينيسم احمقانه هر چه تاريخ ايران را وا مي‌كاود به يك ارسطوي يوناني نمي‌رسد كه گفته باشد زن مرد ناكام است و هر چه به اكنون زن ايراني نگاه مي‌كند نسبت 60 به 40 قبولي‌ها و تحصيلكردگان دانشگاهي را مي‌بيند. از اين رو گيج و سرگشته همان سخناني را تكرار مي‌كند كه به قول نيما:
چشمان كه در قضاوت با چشم‌هاي ديگران
به نظر‌هاي بي‌كران
چون طوطي‌اي كه آموخته است حرف
آن گوش‌ها كه هر چه شنيدند گفته‌اند
اندر پس شنيده چنان مرده خفته‌اند
مهري است حرف به روي زبانشان
مهر فرانسوي روي زبان فمينيست‌هاي ايراني كه از طرفي گرفتار فيگور روشنفكري خود هستند و از سويي ديگر نمي‌دانند در چه اقليمي زندگي مي‌كنند و هيچ تحليلي ندارند كه چرا جريان‌هاي سه‌گانه فمينيسم در غرب شكل گرفت، غربي كه از زمان ارسطو با همان گزاره جهنمي منتسب به او در گذشته انسان بودن زن برايش محل اشكال بود و امروز با اين شعارهاي تساوي كه از زبان فمينيست‌هاي نسل سوم نظير بتي فريمن بيان مي‌شود زن بودن اين انسان را زير سؤال برده است.
حال بايد فمينيست وطني گيج باشد چراكه در طول تاريخ جز اعزاز و اكرام سابقه‌اي ديگر براي زنان نمي‌تواند پيدا كند . براي همين خودش هم نمي‌داند به چه چيزي اعتراض مي‌كند و بايد چه مطالبه‌اي داشته باشد و چرا بايد آرزوي مرد بودن را در سر بپروراند. تخريب نهادهاي بنيادين اعتقادي و مدني جامعه شهري دهه‌هاي 50 و 60 نظير معلمان قرآن خانگي هم از نقاط عطف فيلم است جايي كه بهار به خانه معلمه زن مي‌رود و در اولين پلان زن وحشتناكي با يك تركه بر دوش را ملاقات مي‌كند كه مدام بچه‌ها را از مارهاي داخل زير زمين مي‌ترساند و با ترس آنها را مجبور به خواندن فرازهاي سختي از قرآن مي‌كند كه با‌عث دلزدگي و ترس بهار از اين موضوع مي‌گردد.

بهار اسیر دستان سنت
فيلم در نگاه به سنت هم بر قاعده گفته شده در باب فمينيسم عمل مي‌كند و ننه آقا را نماد سنت خشن و عفن گذشته مي‌داند كه به نحوي بهار در دستان او اسير است و همواره مجال پرواز خيال را از بهار مي‌گيرد و بهار براي اينكه بتواند خود و خيال خود را از دست ننه آقا نجات دهد به توالت پناه مي‌برد و داستان‌هايش را در داخل توالت مي‌خواند. حتي سكانس پاياني كار يعني تاب سواري بهار بعد از عتاب پاياني ننه آقا كه به صورتي نمادين اسلو پخش مي‌شود و حكايت از نوعي رهايي دارد بيشتر از اينكه رهايي و شهادت كودك را در ذهن تداعي كند نمايش رهايي او از جبر حاكم بر زمان و سنت‌هاي عفن و پوسيده ننه آقاست.
فيلم به ادعاي كارگردان خود داراي داستان است كه مخاطب بايد زحمت بكشد و در ميان روايت خطي بدون نوسان قصه را از لابه‌لاي توهم‌هاي كودكانه بهار پيدا كند. داستاني كه با اين شكل و قواره روايت مي‌تواند تا ابد ادامه پيدا كند و بايد پرسيد نقطه آغاز، ميانه، عطف و مهم‌تر از همه اينها پايان فيلم كجاست. و اگر صدام با انداختن بمب و كشتن كودك به داد مخاطب نرسد قصه تا كجا كش خواهد يافت.

سرگردان در كوچه‌هاي افاضات شبه‌روشنفكري
لغزش نقطه نگاه راوي در طول فيلم به خصوص انتهاي آن و تعدد و پريشاني روايت و عدم انسجام كافي، فيلمبرداري متظاهر كه قصد تحميل تكنيك و خود را به مخاطب دارد و بسياري موارد ديگر در مجموع از «نفس» به عنوان كار سوم كارگردان شيار 143 يك كار كم‌مايه و بي‌دغدغه ساخته كه بدون مسئله است و كارگردان جوان و با‌استعداد كار را در كوچه‌هاي افاضات شبه‌روشنفكري سرگردان خواهد كرد.
كاري كه بايد منتظر بود شبه‌روشنفكران سينما هر يك از منظري گوشه‌اي از آن را به تأويل بنشينند و شطحيات و ترهات خود را به اين بهانه باز هم نثار جان بي‌رمق سينماي ايران نمايند.




علیرغم تکذیب قبلی⇐نرگس آبیار با حمایت سازمان متمول اوج سریال می‌سازد

سینماروزان: در حالی که حدودا دو ماه قبل خبر همکاری نرگس آبیار با سازمان هنری-رسانه ای اوج منتشر شده بود و این کارگردان این خبر را تکذیب کرده بود، حالا روابط عمومی سازمان اوج خبر داده که کارگردان “شیار143” با حمایت این سازمان یک سریال می‌سازد.

به گزارش سینماروزان این سریال “دختر شینا” نام دارد و براساس زندگی همسر شهید ستار ابراهیمی ساخته خواهد شد. پیش از این، از زندگی این همسر شهید کتاب «دختر شینا» نوشته شده بود.

پیش تولید سریال از آذر ماه آغاز می شود. این سریال در مرحله تکمیل فیلمنامه قرار دارد و قرار است در ۱۳ قسمت به تولید برسد؛ شاید برای پخش در نوروز!

به مانند هر سه فیلم بلندش، محمدحسین قاسمی همسر آبیار تهیه کنندگی “دختر شینا” را برعهده داشت.

آخرین فیلم بلند آبیار “نفس” نام داشت که با حمایت موسسه سینمایی نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان و همین طور بنیاد سینمایی فارابی تولید شد.




انتقام در سکوت⇐پرویز پرستویی وارد وادی کشتی می‌شود

سینماژورنال: مهدی نادری کارگردان جوان ایرانی هفت سال قبل با کارگردانی “بدرود بغداد” مورد توجه قرار گرفته و تا معرفی به عنوان نماینده ایرانی اسکار هم پیش رفت.

به گزارش سینماژورنال بسیاری فکر می کردند این موفقیت آن هم در گونه ای از سینما که هم متکی بر مفاهیم استراتژیک است و هم توجه منتقدان را موجب شده می تواند مسیر ادامه کار نادری را هموار کند اما به دلایل مختلف که اصلی ترین اش استقلال مشی نادری در پرهیز از ورود به سیاسی‌بازی‌های پشت صحنه تولید بود شش سال طول کشید تا نادری فیلم دومش را بسازد.

نادری فیلم دومش “افسانه شکارچیان گرگ” را هم با سرمایه شخصی ساخت و فیلمش از جمله گزینه های حضور در هنروتجربه جشنواره سی و چهارم فیلم فجر بود. با این حال نادری فیلمش را به هنروتجربه نداد تا به زعم خود فضا را برای جوانترها فراهم کند اما در اتفاقی عجیب سیاستگذاران هنروتجربه از حضور فیلمهای کارگردان پا به سن گذشته ای نظیر محمد رحمانیان و ایرج کریمی در این بخش استقبال کردند؛ آن هم فیلمهایی از این دو کارگردان که حائز حضور در بخش مسابقه جشنواره تشخیص داده نشده بودند.

تلاش برای تولید “لی خون”

مهدی نادری این روزها به دنبال آن است یکی از فیلمنامه های پر و پیمانش را به تولید برساند؛ از جمله این فیلمنامه ها “لی خون” است، فیلمی در گونه سینمای جنگ که داستانی حول و حوش جان بر کفانی را روایت می کند که در آخرین روزهای سقوط خرمشهر در این شهر ایستادند و جانانه دفاع کردند.

مهدی نادری دو سال پیش هم می خواست این فیلم دفاع مقدسی را با حمایت ابوذر پورمحمدی-محمدحسین قاسمی یعنی تهیه کنندگان “شیار143” به تولید برساند که به دلیل عدم همراهی ارگانهای ذیربط و از جمله انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس نتوانست آن را به سرانجام برساند.

با جدایی این دو تهیه کننده از یکدیگر حالا بنا شده تولید “لی خون” توسط قاسمی انجام شود که البته آن هم منوط به حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس است.

انتقام در سکوت

از سوی دیگر نادری تولید فیلمنامه ای دیگر را هم در دستور کار قرار داده است؛ این فیلمنامه “انتقام در سکوت” نام دارد که پرویز پرستویی تهیه کنندگی آن را برعهده دارد و آن طور که “سینما” خبر داده به دنبال تأمین بودجه برای آن است.

نکته جالب درباره “انتقام در سکوت” آن است که پرستویی در آن در نقش یک کشتی‌گیر بازنشسته ایفای نقش می کند؛ کشتی گیری که اتفاقاتی عجیب مسیر زندگیش را عوض می کند.

 پرستویی که اخیرا هم در جشن پایان فصل اول سریال “شهرزاد” حضور یافت و یادکردش در این جشن از پرویز صیاد، بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی در کانون توجه قرار گرفت(اینجا را بخوانید) پیشتر هم به دنبال تولید “انتقام در سکوت” بود اما به جایی نرسید.

عاقبت این همکاری چه خواهد شد؟

حالا پرستویی که تجربیات قبلی اش در سرمایه گذاری و تهیه کنندگی در پروژه هایی نظیر “دو”، “شب بیرون”، “خرس” و “من و زیبا” هیچ یک فراگیری تجربیات بازیگری اش را نداشته اند قصد دارد در صورت تأمین سرمایه با فیلمسازی مستقل به نام مهدی نادری کار کند؛ فیلمسازی که نشان داده توصیه پذیر نیست و ترجیح می دهد کاری را انجام دهد که به آن معتقد است نه کاری که به او دستور می شود…

باید منتظر ماند و دید آیا این همکاری به نتیجه خواهد رسید؟




در پي طولاني و كسالت‌بار خوانده شدن “نفس”⇐نرگس آبيار: سكانسهاي درخشان فيلم را بخاطر كوتاه شدن زمان فيلم حذف كردم!!!/ هر جايي از “نفس” را مي‌توان حذف كرد و به داستان لطمه نزد!!!

سینماژورنال: در پنجمین هم اندیشی سینما انقلاب که در حاشیه جشنواره فیلم ققنوس برگزار می شود نرگس آبیار درباره طولاني و كسالت بار خواندن فيلم جديدش از سوي مخاطبان جشنواره اظهار داشت: زمان اصلی فیلم ۱۴۰ بود که ما چند سکانس درخشان آن را حذف کردیم تا ۲ ساعت شود و مخاطب با آن ارتباط بهتری برقرار کند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “فارس” کارگردان فیلم «شیار ۱۴۳» با اشاره به اینکه این فیلم خیلی بر اساس قواعد و تعاريف جلو نرفته است، ادامه داد: ما پیش از نهایی شدن فیلم آن را به طیف های مختلف مثل روزنامه فروش و نگهبان خانه ها نشان دادیم تا ببینیم زمان فیلم باعث خستگی آنها خواهد شد یا خیر؟
وی با انتقاد از صدای سالن برج میلاد، گفت: متاسفانه کاخ جشنواره (برج میلاد) نه به لحاظ صدا استاندارد است و نه شرایط مناسبی برای اهالی رسانه در آن وجود دارد تا مخاطب با آرامش فیلم را ببیند، بنابراین خبرنگاران در زمانی از اوج کار و خستگی باید فیلمی آرام و ۲ ساعته را ببینند که تا حدودی خسته کننده می آید.

آبیار ادامه داد: نوع سلیقه مخاطب بايد با این نوع آثار هماهنگ باشد تا بتواند آن را دوست داشته باشد كارگردان فیلم سینمایی «نفس» درباره زمان طولانی فیلم، گفت: هر جایی از فیلم را می توان حذف کرد و قطعا ضربه ای به داستان نخواهد خورد چون «نفس» فیلمی درباره فضا و اتمسفر است.

 پي نوشت سينماژورنال :

درباره اينكه فيلمشان درباره فضا و اتمسفر است نظري نمي دهيم كه حتما منظور كارگردان اين بوده “نفس” فيلمي فضامحور است نه داستان محور و اجزاي داستان حول محور اتمسفر فيلم وحدت مي يابند كه خود در جاي خود قابل تامل است ، چرا كه اساساً اتمسفر و فضا تعريفي جداي از وحدت گرافيكي تصاوير به خاطردوساعت دوربين روی دست شبيه به هم ، دارد اما دو نكته باقي مي ماند.

نخست اگر فقط منتقدين به خاطر صداي غير استاندارد و خستگي فيلم را كسالت بار يافته اند پس چرا مخاطبان مردمي فيلم در سالنهاي ديگر اقبالي به فيلم نشان نداده و فيلم جزو برگزيده هاي مردمي نيست ؟

دوم آنكه ايشان فرموده اند به خاطر اينكه زمان فيلم را به دو ساعت برسانند سكانسهاي درخشان فيلم را در آورده اند كه جاي بسي تعجب است؛ چرا كه اين كار خارج از تخصص هنري می باشد كه اقتضا مي كند آدم به سكانسهاي شاهكارش دست نزند.
براي كوتاه كردن زمان بخصوص چون بنا به گفته سازنده اش فيلم فضاست و از هر چه كوتاه كند لطمه اي نمي خورد ، حداقل به جاي صحنه هاي درخشان صحنه هاي ضعيف و متوسط را كه در طول فيلم كم هم نيستند حذف كند ، مثلاً از تعداد تنبيه هاي بدني و شكنجه مانند كودك توسط مادر بزرگ متشرع خود بكاهد كه هم از فرط تكرار ملال آور شده و هم اسباب اشمئزاز را فراهم مي آورد،عقل هم حكم مي كند درخشان ها را حفظ كنيم و بدها را حذف كنيم كه اميدواريم براي اكران عمومي اين تدبير ساده اما عقلايي، مورد عمل قرار گيرد.




محمدرضا عارف نقش ابراهيم حاتمي‌كيا را بازي مي‌كند؟!

سینماژورنال: اینکه محمدرضا عارف کاندیدای اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی برای نمایش فیلمی به نام “نفس” وارد کاخ جشنواره می شود که سازندگان این فیم در اثر قبلی خود “شیار143” به عنوان نیروهای معتمد جریان اصولگرایی معرفی شده بودند خیلی جالب به نظر می‌رسد.

به گزارش سینماژورنال حمایت  ابراهیم حاتمی کیا  فيلمساز مورد وثوق جریان هايي كه اصطلاحاً ارزشي ناميده مي شوند از “شیار143” شرایطی را فراهم کرد که این فیلم در اکران هم بعنوان اثری مطلوب همین جریانهاي سیاسی روی پرده برود و البته که به این واسطه حمایتهای نامحدود و گسترده لازم هم نصیبش شود.

حالا حضور سرلیست اصلاح طلبان در نمایش “نفس” چه معنایی دارد؟
آیا عارف باید همان نقشی را برای “نفس” ایفا کند که حاتمی کیا برای “شیار143″؟ اصلا چرا به جای رجوع به سرليست اصولگرایان كه یکی از ارگانهای متعلق به همین جریان تأمين مالي اين فيلم را برعهده داشته اند و از بذل مال دريغ نمي كنند به سراغ دعوت از یک اصلاح طلب رفته اند؟

مساله اینجاست “نفس” چه به لحاظ متن و چه به لحاظ اجرا آن قدر ساده‌انگارانه و فاقد استانداردهای سینمایی بوده که تولیدکنندگان آن هم دریافته‌اند بعید است مجددا حمایت جریان اصولگرا از فیلم محقق شود بخصوص که برخی از چهره های سرشناس رسانه های اصولگرا فیلم را پیش از جشنواره دیده بودند و البته آن را نپسندیده بودند. این شده که دست اندرکاران تولید سراغ جریان اصلاح طلبی رفته اند و کاندیدای شاخص آنها برای مجلس را به کاخ جشنواره آورده اند بلکه کمک حال فیلم شود.

شاید هم این دعوت بخاطر حمایت خواهرزاده رییس دولت اصلاحات بوده

البته فرض ديگري هم وجود دارد و آن اينكه دعوت از عارف بخاطر بودجه حمایتی بوده كه بنياد سينمايي فارابي براي اين فيلم اختصاص داده است؛ همان بنیادی که  مدير عامل اش خواهرزاده رييس دولت اصلاحات است و به جز تهیه کننده اصلی فیلم موسسه نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان، فارابی هم از اثر حمایت کرده است.

اما هر كدام از اين فرض ها كه درست باشد و يا دلايل ديگري براي اين دعوت سياسي مترتب باشد، سياسي كردن جشنواره و سينما آن هم در آستانه انتخابات حشو و زوائدي است كه نه بر اعتبار فيلمي مي افزايد و نه بر اقبال و درصد آراي نامزد انتخاباتي.

آیا عارف می دانسته به تماشای چه فیلمی آمده؟

اما از  علل اين دعوت كه بگذريم نكته جالب اینجاست که انگار عارف هم نمی‌دانسته برای تماشای چه فیلمی به کاخ آمده و يا از پيش اطلاعات نادرست به او داده بودند چراکه در گفتگویی  که به هنگام حضور در کاخ جشنواره با وی صورت گرفته و در سایت رسمی جشنواره منتشر شده وی دلیل حضور در نمایش “نفس” را این دانسته بود که این فیلم با دفاع مقدس در ارتباط است!

در حالی که در تمام زمان دو ساعته این فیلم جز اتوبوسی که رزمندگان را به جبهه ها می برد، آژیری که اعلان خطر بمباران هوایی است، پدری که بعد از بازگشت از جبهه محاسنش بلند شده و البته سکانس پایانی که مرگ کاراکتر اصلی را نشسته بر تاب-شبیه تاب سواری نگار جواهریان در “یه حبه قند”- نشان میدهد، هیچ عنصري مرتبط با دفاع مقدس در فیلم مشاهده نمی شود.




حذف فیلمهای تهیه‌کنندگان “گینس” و “شیار۱۴۳” از بخش فیلم اولیها/معتمدآریا و گلاب آدینه بازیگران اصلی این دو فیلمند

سینماژورنال: امروز در حالی لیست یازده فیلم بخش نگاه نوی جشنواره سی و چهارم فیلم فجر اعلام شد که طبق گفته دبیر جشنواره این یازده فیلم از میان 34 فیلمی انتخاب شدند که توسط دبیرخانه دیده شده است.

به گزارش سینماژورنال با نگاهی به فهرست فیلم اولیها مشخص است که دو عنوان فیلم از تهیه کنندگان شناخته شده سینمای ایران در این فهرست حاضر نیستند و به عبارت بهتر حائز شرایط ویژه برای حضور در جشنواره نبوده اند.

فیلم تهیه کننده “گینس” در نگاه نو نیست

یکی از این فیلمها “در سکوت” است که تهیه کنندگی آن را سعید ملکان چهره پرداز سالهای گذشته و تهیه کننده فعال سالهای اخیر انجام داده است که امسال کمدی پرحاشیه “گینس” را به عنوان تهیه کننده روی پرده داشت.

علی جلیلوند که سال قبل با فیلم “چهارشنبه 19 اردیبهشت” ساخته برادرش وحید در جشنواره حضور داشت، شریک ملکان در تولید “در سکوت” بوده است و کارگردانی فیلم را هم ژرژ هاشم زاده انجام داده است.

این فیلم که از حضور فاطمه معتمدآریا در نقش اصلی سود می برد و داستان زنی را روایت می کند که بعد از سالها به کشور بازمیگردد در میان فهرست فیلمهای نگاه نو نیست.

فیلم تهیه کننده “شیار143” حذف شد

“آبجی” به تهیه کنندگی محمدحسین قاسمی تهیه کننده ای که با “شیار143” در سینمای ایران شناخته شد دیگر فیلمی است که نامش در فهرست فیلمهای نگاه نو به چشم نمی خورد.

کارگردانی این فیلم را مرجان اشرفی زاده برعهده داشته است و گلاب آدینه بازیگر اصلی فیلم است. این فیلم به روایت بخشی از دغدغه هایی می پردازد که برای زنی با مشکلات روحی خاص رقم می خورد.




تولید تازه‌ترین اثر عاشورایی سینمای ایران توسط تهیه‌کننده “شیار۱۴۳”

سینماژورنال: در تازه ترین جلسه شورای پروانه ساخت، 4 فیلمنامه پروانه ساخت گرفتند که در میان این فیلمنامه ها نام “پلیس بازی” پیمان قاسم خانی، “کاناپه” کیانوش عیاری و “ناسور” کیانوش دالوند بیشتر به چشم می آید.

به گزارش سینماژورنال عیاری که همان طور که سه روز پیش خبر داده بودیم مجوز ساخت فیلمنامه “کاناپه” را به تهیه کنندگی خودش گرفته است.(اینجا را بخوانید)

عبدا.. اسکندری تهیه کننده فیلم قاسم خانی

قاسم خانی اما پروانه ساخت “پلیس بازی” را به تهیه کنندگی محسن چگینی تهیه کننده تلویزیون و البته عبدا.. اسکندری گریمور برجسته ایرانی دریافت کرده است.

انیمیشن سازی تهیه کننده “شیار143” بعد از ساخت دو فیلم یکی با حمایت نورتابان و دیگری با حمایت فارابی

کیانوش دالوند که پیشتر انیمیشن “رستم و سهراب” را ساخته بود نیز پروانه ساخت انیمیشن “ناسور” را گرفته است؛ جالب است که نام محمدحسین قاسمی در کنار داریوش دالوند به عنوان یکی از تهیه کنندگان فیلم آمده است.

قاسمی بخش عمده شهرت خود در سینما را مرهون درام پر اشک و آه “شیار143” است که دو سال قبل همسرش نرگس آبیار ساخته بود.

قاسمی که امسال با همراهی موسسه نورتابان تهیه کننده فیلم میلیاردی مجید مجیدی یعنی “محمد رسول ا..(ص)” فیلمی با نام “نفس” را باز هم با همکاری همسرش تولید کرده است به تازگی تهیه یک فیلم اولی به نام “آبجی” را هم برعهده داشت که این یکی با حمایت فارابی تولید شد.

تولید انیمیشنی عاشورایی

حالا وی به سراغ انیمیشن سازی هم رفته و انیمیشن “ناسور” را که مضمونی درباره واقعه عاشورا دارد تولید خواهد کرد تا همزمان با سه فیلم به جشنواره بیاید.

هنوز مشخص نیست سرمایه گذار این انیمیشن که تازه ترین محصول عاشورایی سینمای ایران است چه ارگانی است.

 صدور پروانه ساخت یک فیلم دفاع مقدسی

دیگر فیلمنامه ای که مجوز ساخت گرفته “پس از جنگ” نام دارد به نویسندگی سهیلا جبری، تهیه کنندگی اصغر و محسن پورهاجریان و کارگردانی سیامک کاشف آذر.




بودجه انجمن دفاع مقدس در خدمت سناریست ۲۵ ساله!

سینماژورنال/ورتا چمانی: انجمن سینمایی انقلاب و دفاع مقدس اخیرا درام سینمایی “دلتنگیهای عاشقانه” را روی پرده داشت؛ درامی که علیرغم صرف هزینه مناسب برای تولید، فروشش در دو ماهی که روی پرده بود به 200 میلیون هم نرسید و طبیعی است که با احتساب سهم 35 درصدی تهیه کننده نهایتا بیشتر از 70 میلیون عاید انجمن نکرده است.

به گزارش سینماژورنال البته که این انجمن یکی دیگر از محصولاتش به نام “خاکستر و برف” را که توسط قائم مقامش روح ا.. سهرابی کارگردانی شده و البته این یکی هم هزینه تولید مناسبی دریافت کرده بود را بعد از دو سال پشت خط اکران ماندن روانه گروه تازه تاسیس “هنروتجربه” کرد که به صورت کاملا محدود و برای مخاطبان خاص به نمایش درآید.

این انجمن یک سریال با عنوان “آرام می گیریم” را باز هم به کارگردانی قائم مقام انجمن یعنی جناب سهرابی در مسیر تولید داشت که کیفیت پایین سناریوی اثر باعث شد از سوی مدیران سیما تولید سریال معلق شود. (اینجا و اینجا را بخوانید)

اینها را بگذارید کنار دیگر پروژه پرهزینه متاخر اما شکست خورده انجمن یعنی “پنجاه قدم آخر” تا عیار کار این هسته اصلی سینمای انقلاب و دفاع مقدس در سالهای اخیر دستتان بیاید. “پنجاه قدم آخر” علیرغم بودجه میلیاردی تولید در دو هفته ای که روی پرده بود فقط 25 میلیون تومان فروخت!!!

عدم حمایت از سینماگران کارکشته و امتحان پس داده

البته که در ماههای گذشته کارگردانانی چون محمدعلی باشه آهنگر و احمدرضا معتمدی که هر دو از جمله سینماگران مطرح و امتحان پس داده ایرانی هستند به دنبال تولید فیلمنامه های “سرو زیر آب” و “بوف کور” از طریق این انجمن بودند که حمایتی شامل حال آنان نشد.

از آن سو تیم تولید درام تحسین برانگیز “شیار143” نیز در جلب حمایت این انجمن برای فیلم اخیر خود “نفس” ناکام ماندند و نتوانستند حتی یک ریال حمایت برای تولید محصولی کاملا مرتبط با دفاع مقدس از انجمن دریافت کنند.

سال قبل نیز مهدی نادری کارگردان جوانی که توانایی خود در ژانر جنگ را با همان اولین فیلمش “بدرود بغداد” نشان داده بود و  فیلمش به عنوان نماینده ایرانی اسکار 2010 هم انتخاب شد سناریویی با محوریت حوادث مربوط به فتح خرمشهر با نام “لیخون” را برای جلب حمایت به انجمن ارائه داد که فیلمنامه وی نیز رد شد.

حمایت از سناریست بی تجربه و تهیه کننده ای کم تجربه

حالا اما در اتفاقی عجیب سناریویی با عنوان “ماه گرفتگی” با مضمون اتفاقات 88 پروانه ساخت گرفته است که بناست با حمایت انجمن دفاع مقدس تولید شود.

این پروژه نام مسعود اطیابی سازنده آثاری چون “صبح روز هفتم” و “خاک و مرجان” را به عنوان کارگردان بر خود دارد اما اعجاب آنجاست که فیلمنامه اثر از جوانی 25 ساله به نام مهدی آذرپندار است!!!

جوانی که همه سابقه سینمایی اش نگارش یک سری مقاله در بولتنهای دانشجویی و البته یکی دو رسانه اصولگرا بوده است.

این جوان هموست که چند سال پیش انتخابش به عنوان یکی از اعضای شورای تخصصی بررسی فیلمنامه‌های سیما درست بعد از انتقاداتی که در مقالاتش به محصولات رسانه ملی داشت(!!) شگفتی بسیاری از اهالی تلویزیون را به دنبال داشت.

اینکه چطور شده فیلمنامه ایشان مورد حمایت انجمن دفاع مقدس قرار می گیرد هم ریشه دارد در سمتی که ایشان اخیرا در یکی از نهادهای مافوق انجمن پیدا کرده است!!!

پروانه ساخت “ماه گرفتگی” به تهیه کنندگی هادی انباردار صادر شده که بیشتر در گروه تولید و تدارکات پروژه های دفاع مقدسی حضور داشته و البته از رفقای سالیان اخیر مسعود اطیابی است.

فارغ از ایفای نقشهای فرعی در تعدادی فیلم درجه دوی دفاع مقدسی، انباردار سابقه تهیه کنندگی یک فیلم به نام “دویدن تا نیمه شب” را هم دارد که سال قبل به تولید رسید اما نه اکران شد و نه به  شبکه خانگی وارد شد.

تجربه تلخ “پایان نامه” پیش رویمان است و درس نمی گیریم

اینکه در انجمن دفاع مقدس که باید مرکز کارکشته های ژانر دفاع مقدس باشد از امثال محمدعلی آهنگر و احمدرضا معتمدی به دلیل صراحت کلامشان حمایت نمی شود اما فیلمنامه چهره هایی با حداقل رزومه سینمایی در دستور کار تولید قرار می گیرد و تهیه کنندگی هم به چهره هایی با حداقل سابقه تهیه می رسد مطمئنا خرسندکننده نیست بخصوص که مضمون”ماه گرفتگی” مرتبط است با ماجراهای حاشیه انتخابات 88!
در این گونه، تجربه شکست خورده “پایان نامه” پیش روی دوستان انجمن است؛ تجربه ای که دقیقا به دلیل حضور چهره ای بی تجربه به عنوان سناریست و حضور کارگردانی تازه کار پشت دوربین به یکی از ضعیف ترین آثار تاریخ سینمای ایران بدل شد.

انگار تحولی در کار نیست…

بسیاری از سینماگرانی که دغدغه انقلاب و دفاع مقدس را دارند امیدوار بودند با حضور مدیری تازه نفس در این نهاد، سیاستهایی تازه درپیش گرفته شود برای حمایت از سینمایی که نام انجمن از آن الهام گرفته شود اما انگار اولین تجربه تولید فیلم در مدیریت جدید نیر با حداقل نشانه از تحول پیش خواهد رفت.




چه برکتی داشت “شیار۱۴۳” برای مریلا زارعی…

سینماژورنال: با جایزه ای که مریلا زارعی از هفدهمین جشن خانه سینما برای “شیار143” نرگس آبیار گرفت جمع جوایزش رسمی اش برای این فیلم به عدد 5 رسید.

به گزارش سینماژورنال سیکل موفقیتهای زارعی برای بازی در این فیلم از جشنواره سی و دوم فیلم فجر و دریافت سیمرغ بهترین بازیگر زن آغاز شد.

به دنبال آن نیز در اغلب جشن و جشنواره های داخلی که “شیار143” حاضر بود از جشنواره مقاومت تا جشن انجمن منتقدان مریلا برنده جایزه بهترین بازیگری شد.

از آن طرف در جشنواره آسیاپاسیفیک استرالیا نیز زارعی چنین موفقیتی را تجربه کرد و جمعه شب نیز با دریافت تندیس بهترین بازیگری جشن خانه سینما این سیکل پایان یافت.

سکوت ابتدایی…

این موفقیت بی سابقه برای زارعی در شرایطی رخ داد که در موقعیتی ابزورد نام “شیار143” در فهرست اولیه فیلمهایی که برای بخش مسابقه جشنواره سی و دوم معرفی شده بودند، نبود و البته در آن موقعیت زمانی زارعی کاملا در سکوت به سر برد.

با این حال در نهایت فیلم به بخش مسابقه وارد شد و البته نمایش در کاخ جشنواره ورق را به سود صاحبان اثر برگرداند.

ماهی سیاهی که مورد توجه قرار نگرفت

زارعی بعد از “شیار143” در فیلمی به نام “ماهی سیاه کوچولو” بازی کرد که سال قبل در جشنواره به نمایش درآمد اما نه تنها مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت که منتقدان هم اثر را پایین تر از استانداردهای مدیوم سینما دانستند.




تولید یک تهیه‌کننده جدید در گروه سینمایی تازه تأسیس!!!+عکس

سینماژورنال: بعضی از اتفاقاتی که در سیستمهای هنری کاملا دولتی شکل می گیرد آن قدر غریب است که نمی دانی در قبال آنها شاد باشی یا ناراحت.

به گزارش سینماژورنال از جمله این اتفاقات به تازگی در گزارش مکتوب نشست نقد و بررسی یک فیلم سینمایی رخ داد.

نشست نقد و بررسی “اشیاء در آینه” فیلم اول نرگس آبیار که به تازگی در گروه هنروتجربه اکران شده روز قبل در خانه هنرمندان برگزار شد؛ نشستی که یکی از دو تهیه کننده فیلم محمدحسین قاسمی و کارگردان اثر نرگس آبیار در آن صحبتهای جالبی را هم طرح کردند.

با این حال اتفاق غریب در رسانه وابسته به گروه سینمایی تازه تأسیس رخ داد؛ در گزارشی که این رسانه از نشست مذکور ارائه داد نام تهیه کننده “اشیاء در آینه” ابوذر پورقاسمی آورده شد!

شاید اگر نام یکی از عوامل پشت صحنه مانند طراح چهره پردازی یا صدابرداری اشتباه درج می شد آن قدرها تعجب برانگیز نبود اما اینکه نام تهیه کننده ای که به واسطه “شیار143” در کانون توجه مخاطبان عام قرار گرفت، قلب می شود به شدت غریب است.

اینکه کسی که گزارش نشست خبری یک فیلم را منعکس می کند حتی نام یک تهیه کننده شناخته شده را نداند از آن غرایبی است که عمدتا در سیستمهایی رخ می دهد که به کارگیری نیرو در آنها نه از سر سنجش توانایی که متکی بر ارجحیت روابط بر ضوابط است.

تصویر گاف رسانه گروه سینمایی تازه تأسیس
تصویر گاف رسانه گروه سینمایی تازه تأسیس

نام دو تهیه کننده ترکیب شده و یک تهیه کننده جدید خلق می شود!

اما ماهیت ابزورد این اطلاع رسانی آنجاست که نام دو تهیه کننده “اشیاء…” یعنی ابوذر پورمحمدی و محمدحسین قاسمی ترکیب شده و نام جدید “ابوذر پورقاسمی” به عنوان تهیه کننده خلق می شود.

این اتفاق واکنشهای فراوانی را در گروههای اجتماعی اهالی رسانه موجب شد و یکی از روزنامه نگاران به طعن درباره آن گفت؛ چه خوب که در تنظیم گزارش نشستهای این گروه سینمایی هم عنصر هنر و در کنار آن تجربه خیلی خوب به کار گرفته می شود و حتی اسامی هم با تجربه گرایی ماهیتی تازه می یابند.




دیدار با گلاره عباسی و رفقا؛ پنجشنبه در موزه سینما

سینماژورنال: آیین دیدار با عوامل فیلم سینمایی «اشیا از آنچه در آیینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند» روز پنج‌شنبه ۲۲ مرداد در محل موزه سینما برگزار می‌شود.

به گزارش سینماژورنال «اشیا از آنچه در آیینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند» نخستین فیلم نرگس آبیار است که یک سال بعد از «شیار ۱۴۳» فیلم دوم او اکران شده است.

 در این مراسم که از ساعت ۲۰٫۳۰ در سالن موزه سینما برگزار خواهد شد، عوامل فیلم حضور پیدا می‌کنند و از ساعت ۲۱ فیلم به نمایش درمی‌آید.

«اشیا…» داستان زندگی زن بارداری از قشر ضعیف جامعه به نام لیلا را روایت می‌کند. او به همراه همسرش فرید و فرزند ۲ ساله‌اش مستاجر دو پیرزن مهربان است. روزی برای لیلا مهمان‌هایی می‌رسد که این مهمانی برای او ماجراهایی پیش می‌آورد.

 گلاره عباسی و حسام بیگدلو بازیگران نقش‍‌های اصلی این فیلم هستند و امیرغفارمنش، مهران رجبی، فاطمه شکری و رامسین کبریتی نیز در آن ایفای نقش می‌کنند.

منصور ظهوری فیلم‌بردار و پیمان خاکسار تدوینگر اثر بوده است.

تهیه کنندگی “اشیا…” را تیم ابوذر پورمحمدی و محمدحسین قاسمی برعهده داشته اند.