1

کارگردان “کیف انگلیسی”: پدر هما روستا را بهتر از خودش می‌شناختم

سینماژورنال/سیدضیاءالدین درّی(نویسنده و کارگردان): اول بار كه او را ديدم در “ديوار شيشه اى” فيلمى به كارگردانى شادروان ساموئل خاچيكيان بود.

در آ ن فيلم سياه و سپيد، هما روستا بيشتر شبيه يك دختر خارجى جلوه ميكرد و البته سينماى ايران در  آن سالها اين تيپ ها را جذب مي كرد تا شايد ستاره شوند و جالب آن كه در تمام آن تلاش ها ناموفق بودند.

حتى “نانسى كواك” آمريكايى كه همبازى دين مارتين هم شده بود در ايران با سه فيلم موفق نشد چراکه مردم براى فيلم ايرانى ستاره ى ايرانى را مى پسنديدند.

هما خوشحال بود که از آن سینما فاصله گرفته و با سمندریان ازدواج کرده

بعدها نخستين بار كه خود هما را ديدم در سالن انتظار تالار مولوى بود. من كه خيلى جوان بودم و عاشق تئاتر، رفتم جلو و به اندازه فهمم چند كلامى با استاد سمندريان صحبت كردم و هما كنارش ايستاده بود و از اينكه از آن سينما فاصله گرفته و با خوش‌مشرب‌ترين و كارگردان‌ترين كارگردان تئاتر ازدواج كرده بود، احساس غرور ميكرد.

و آن شب آنها بين مشتاقان تئاتر جدى با شور و حرارت حرف ميزدند. نمايشِ “ملاقات بانوى سالخورده” را به اجرا گذاشته بودند با بازىِ ( آذر فخر و…) و من معمولا گاه سمندريان و گاه صحنه را نگاه ميكردم.

تو دانشجوی من نبودی پس به من نگو استاد!

سمندريان بى آنكه بداند با هر نمايشى كه روى صحنه می‌آورد مرا چند گام در كارگردانى جلو مى بُرد  و البته سالها بعد روزي كه او را براى همكارى در فيلم “لژيون” كه ماسون ها آن را سوزاندند و به انبار فارابى انداختند، در دفتر كار ملاقات كردم، او را استاد خطاب كردم  استاد سر حال و قبراق بود و گفت: من حافظه خوبى دارم، تو دانشجوى من نبودى پس نگو استاد!
در پاسخ به فروتنى فوق العاده اش شرح دادم كه من دانشجوى رسمى هيچ استادى نبوده ام اما دزدكى از او آموخته ام و از چند نفر ديگر ، و توضيح دادم چطور دزدكى از او آموخته بودم. برخاست با همان شور و حرارت يك جوان بيست ساله كه مولفه اش بود و مرا در آغوش گرفت و بوسيد.

استاد مرا بوسید
اين لحظات بين من و استاد يك شاهد داشت كه بهتر است نام نبرم. استاد كه سخت تحت تأثير فيلمنامه “لژیون” قرار گرفته بود پرسيد: اين متن را از چه كسى ترجمه كرده اى؟
با شرم پاسخ دادم: ترجمه نيست استاد! تأليف حقيرى است از شاگرد ناچيزتان. يادآورى آن لحظات خيلى تلخ است. استاد فروتن بار ديگر مرا بوسيد!!!
اشک در چشمانم حلقه زد. من كسى نبودم لايق آن همه تشويق. باورم نميشد.

نميگذارند تو حرفت را اينطور كه نوشته اى بيان و تصوير كنى

همين جا بگويم در بيش از سى سال فعاليت حرفه اى خود فقط دو شخصيت  مرا تشويق كردند كه اولين فرد استاد سمندریان بود و شخصيت دوم چون در قيد حيات هستند بيان نمى كنم. تحسين استادم سمندريان به اندازه همه جوائز مهم دنيا برايم ارزش داشت و دارد.

استاد با شعفى خاص از من پرسيد: به نظر خودت، ما بازيگرانى كه بتوانند اين نقش ها را در حد كمال اجرا كنند داريم؟

پوستر فیلم "لژیون"
پوستر فیلم “لژیون”

سكوت كردم و كمك خواستم.
استاد ادامه دادند: بنظر من نداريم. اين فيلمنامه در معرض خطرات است. اول اينكه نميگذارند تو حرفت را اينطور كه نوشته اى بيان و تصوير كنى. پول كافى هم نميدهند تا وقت صرف كنى و در نهايت بضاعت بازيگران ما از حيث  تنوع چهره و تيپ و صدا به اندازه كافى نيست و جمع اوردن بهترين هاى سينما و صحنه در يك فيلم هم شدنى نيست.

تو قانون سینمای ایران را تغییر نده

بار ديگر با همان تواضع آموزنده اش گفت: من هم نباشم كنارت بهتر است. تو قانون سينماى ايران را تغيير نده و نخواه من بازيگردانت باشم. من شك ندارم اگر اسبابش مهيا شود به سهولت از عهده كار برميايي. اين متن را تو نوشته اى ….
و در نهايت روى چند بازيگر همفكرى و مشورت كرديم و … و هما براى ايفاى رل اول “كتى” انتخاب شد. استاد متن را دوباره بردند تا هما بخواند.

پدر هما را خیلی خوب می شناختم

پدر هما روستا را خيلى خوب مى شناختم و از زندگى او پيش از ازدواج با مادر هما، بيش از خودِ هما اطلاعات داشتم. اطلاعات من را شايد هيچ كس نداشت به جز معدود افراديكه من آنها را مى شناختم و آنها هم كسانى نبودند كه روزى از ٦ سال تبعيد رضا روستا يكى از اعضاى ٥٣ نفر توده ای هاى اوليه دوران رضا شاه ، جايي سخن بگويند.
رضا روستا ٦ سال در شهرستان ساوه محل تولد پدر و مادر من تبعيد بود. در تاريخ معاصر فقط همين قيد شده و  هيچ جا از چگونگى زندگى وى در ساوه سخنى به ميان نيامده است.

دستهای پنهان فعال شدند تا جلوی کار را بگیرند…
وقتى با هما مواجه شدم در منزل شان و با حضور استاد و تهيه كننده فيلم، هما، داستان و نقش اش در “لژیون” را خيلى پسنديده بود و آن را مناسب خود و در فراز هايى مشابه زندگى خود يافته بود. حرف هم را ميفهميديم و من براى انتقال مفاهيمِ مورد نظرم مشكلى نداشتم.
“لژيون” سرانجام شروع شد و پيش بينى هاى استاد هم يكى يكى اتفاق افتادند. حالا كه آن فيلم به هر سختى كليد خورده بود گويى دست هاى پنهان ماسونى هم فعال شده بودند تا به هر نحو ممكن اخلال كنند. ما بى پول بوديم. همه قبول كرده بودند با فقر ما همكارى كنند اما گويى يك ويروس خزنده در گروه افراد را دچار بحران ميساخت؛ كاري كه با عشق آغاز شده بود به علت بى‌پولى متوقف شد.

فارابی فیلم را فقط دو هفته روی پرده فرستاد تا از شرّ کاری روشنگرانه خلاص شود

كنار رفتن محمد بهشتى از فارابى آن بنياد را براى مدتى يتيم ساخت ، اگر ايشان كنار نرفته بود اجازه نميداد كار متوقف شود.

ما تقريبا بهترين هاى سال ٧٣ را داشتيم. توقف فيلم نزديك به ٤ سال طول كشيد و پس از آن به همت عبدا.. اسفنديارى و مديری دیگر به نام محمدحسن پزشك آن كار بدون مشكل خاتمه يافت ولى هما سخت افسرده و دلشكسته شد.

فارابى فيلم را بدون دلسوزى و بدون تبليغات فقط براى خلاصى خودش اكران كرد و ظرف دو هفته آن را برداشت تا از شّر كارى روشنگرانه خلاص شود اما بازى هما با دوبله ى حيرت انگيز شادروان ژاله كاظمى در ان به يادگار ماند تا تاريخ روزى درباره آن قضاوت كند.

آدم واقعا پدر خودش را هم با اين همه تأخير بايد بشناسه
در ايام فيلمبردارى “لژیون” روزى با هما درباره  پدرش حرف زدم. شايد يك ساعت مات و مبهوت به من نگاه ميكرد.

وقتى داستان ٦ سال اقامت پدرش در تبعيدگاه ساوه و مطالب ديگر را شنيد با همان لحن آلمانى – فارسى اش گفت: تعجب ميكنم. من اينها را نميدانستم اما در بين حرفهايت به نكاتى اشاره كردى كه پدرم بطور ناقص و ابتر و تيره برايم چيز هايى گفته بود و من با توجه به همان وجوه مشترك در حرفهايت، همه را باور ميكنم. تو ميتونى از زندگى پدرم در ساوه يك فيلمنامه جنجالى و تاريخى بنويسى. او اولين رهبر حزب توده بود و در اولين كودتاى درون حزبى كنار رفت ولى زندگى اش در ساوه به مراتب سينمايى تر از فعاليت هاى سياسى او بوده!!

هما خنديد سری تكان داد و ادامه داد: عجب؟ آدم واقعا پدر خودش را هم با اين همه تأخير بايد بشناسه… تو ديگه كى هستى ضياء!




انتقاد تند کارگردان “کلاه پهلوی” از تحریف سخنانش در رسانه منسوب به رییس سابق سازمان سینمایی

سینماژورنال: روز گذشته گفتگویی منسوب به سیدضیاءالدین دری کارگردان مجموعه های “کیف انگلیسی” و “کلاه پهلوی” روی خروجی رسانه منسوب به رییس قبلی سازمان سینمایی قرار گرفت.

به گزارش سینماژورنال در این گفتگو دری درباره گروه سینمایی تازه تأسیس “هنروتجربه” گفتگو کرده بود و این طور متبادر شده بود که دری کلا با مفهومی به نام “هنر و تجربه” مشکل دارد.

این کارگردان در گفتگو با سینماژورنال با بیان اینکه علیرغم انتقاداتی که به گروه سینمایی مذکور دارد اما اتفاقا فکر می کند ترکیب هنر و تجربه یکی از راههای پیشرفت سینمای ایران است از تحریف گفته هایش در رسانه مذکور گلایه کرد.

من گفتم تجربه گرایی حق کسی است که امتحان پس داده باشد

سیدضیاءالدین دری گفت: من اصل مفهوم هنر و تجربه را تأييد كرده ام و توضيح داده ام كه رفتن به سراغ تجربه گرایی و اعطای تسهیلات برای تجربه کردن حق كسى است كه تحربه داشته باشند.

وی ادامه داد: كساني كه فاقد تجربه هستند كارشان سياه مشق محسوب ميشود نه یک تجربه نو و بی سابقه اما كسى چون  رخشان بنى اعتماد كه تجربه سينماى دراماتيك و داستانى را دارد و يا علیرضا داوودنژاد و امثال آنها ميتوانند حاصل تجربياتشان را در هنر و تجربه بيازمايند و بابى نو بگشايند، نه عده اى كه هيچ سابقه كارى ندارند.

يك شيميست باتجربه ميتواند منشأ تجربه اى جديد باشد

دری افزود: يك شيميست باتجربه ميتواند منشأ تجربه اى جديد باشد و يك فيزيكدان متخصص ميتواند منشأ يك تئورى جديد باشد نه يك دانشجوى سال اول رشته فيزيك. البته نبوغ ممکن است کاری کند که اولین تجربه به اتفاقی متفاوت منجر شود اما نبوغ خصیصه ای استثنایی است که برخی اوقات وجود دارد و نه همیشه.

اینکه گفته شود سینمای ملی همان سینمای تجربی است صددرصد اشتباه است

کارگردان “لژیون” خاطرنشان ساخت: برخلاف آنها که ادعا دارند سینمای هنروتجربه کشف آنان است تا بتوانند به واسطه آن ردیف بودجه بگیرند اما چنین سینمایی که موسوم به اکسپریمنتال experimental است از سالها قبل در همه دنیا از اروپا تا آمریکا وجود داشته است اما هیچ وقت اصل سینمای هیچ کشوری نبوده و ادعای برخی مدیران در این باره که سینمای ملی همان سینمای تجربی است صددرصد غلط است.

دری تاکید کرد: سینمای هنروتجربه یا اکسپریمنتال یک شاخه فرعی از سینمای حرفه ای است و نباید به اصل سينماى يك كشور تبدیل شود.

حرف من جامعیت داشت ولی دوستان آن رسانه کاملا  گزينشى مطالب را منتشر كردند

این کارگردان پیشکسوت در پایان گفتگوی خود با سینماژورنال بیان داشت: حرف من جامعیت داشت ولی دوستان آن رسانه کاملا  گزينشى مطالب را منتشر كردند. ضمن اینکه بنا بود پیش از انتشار مطلب، آن را با من چک کنند که این کار هم انجام نشد. اين عمل ناجوانمردانه اى است و باعث میشود حس عدم امنيت به سینماگران دست دهد که نکند در هر گفتگویی مطالب شان تحریف شود.

این فیلمساز گفت: در مورد خودم این اتفاق باعث شد که دیگر به هيچ تماس تلفنى رسانه ها پاسخ نخواهم گفت. اين بار اول نيست که چوب اعتمادم را می خورم ولى مسلما بار آخر خواهد بود.




ماجرای سیلی جانانه هما روستا به صورت مدیر روزنامه ای که به او ابراز عشق کرد!+عکس

سینماژورنال: هما روستا چه در تئاتر و چه در سینما بازیگر گزیده کاری بود و همین گزیده کاری یکی از رموز ماندگاری وی بود.
به گزارش سینماژورنال این بازیگر زن فقید در اواخر دهه هفتاد در درامی تاریخی-سیاسی به نام “لژیون” بازی کرد.

این فیلم از ساخته های سینمایی سیدضیاءالدین دری بود و هما روستا در آن در برابر خسرو شکیبایی، دانیال حکیمی و محمدعلی کشاورز ایفای نقش می کرد.

شاهرخ دستورتبار که در سالهای اخیر بیش از هر چیز بواسطه همکاری با کیانوش عیاری شناخته می شود و البته مجری طرح جنجالی ترین فیلم این کارگردان “خانه پدری” بوده است در “لژیون” ایفاگر یکی از نقشهای مکمل بود.

دستورتبار در “لژیون” نقش یک مدیر روزنامه فراماسونر را بازی می کرد و در سکانسی از فیلم سیلی جانانه ای هم از هما روستا خورد.

خیانت مدیر روزنامه

دستورتبار درباره ماجرای آن سیلی به سینماژورنال می گوید: در “لژیون” نقش یک مدیر روزنامه و دراصل فراماسونر را ایفا می کردم که  در مقابله با کاراکتر مقابلش(خسرو شکیبایی) توطئه کرده و به شخصیت زن داستان(هما روستا) اظهار عشق می کند که البته همین عشق ورزی خائنانه، سیلی محکمی را نصیبش می کند.

شاهرخ دستورتبار در شرح فیلمبرداری سکانس سیلی خوردن بیان می دارد: هما روستا اصرار داشتند که به هنگام سیلی زدن من صورتم را به گونه ای کنار بکشم که آسیب نبینم اما من از ایشان خواهش کردم که برای این که صحنه به خوبی از آب درآید سیلی واقعی را نثارم کنندکه بعد از هفت برداشت، ایشان دلسوزی را کنار گذاشت و  بالاخره موفق شد سیلی جانانه ای به من بزند!

وجدان درد باعث شد مرا دعوت کنند

دستورتبار که سال قبل “موقت” را بعنوان مجری طرح در جشنواره داشت با اشاره به روحیات خاص هما روستا می افزاید: بعد از آن قضیه سیلی زدن به من، ایشان انگار وجدان دردگرفته بود و برای همین یک روز به من زنگ زد و برای شام مرا به منزل شان دعوت کردند.

پوستر فیلم "لژیون"
پوستر فیلم “لژیون”

تو با هما چه کرده ای که خواب و خوراکش را گرفته ای؟

دستورتبار ادامه می دهد:  به هنگام ورود به خانه ایشان همسرشان مرحوم سمندریان گفتند: تو با هما چه کردی که خواب و خوراکشوگرفتی؟!
من هم باخنده گفتم، به ایشان اظهارعشق کردم و ایشان هم پاسخ جانانه ای به من دادند.

این سینماگر پیشکسوت خاطرنشان می کند: سرانجام بعد از صرف شام توانستم ایشان را قانع کنم که نه تنها از سیلی خوردن دلخور نیستم بلکه با سیلی ایشان یادگرفتم که نقش ام را خوب بازی کنم و برای سکانس بعد راکورد خود راکه جای سیلی برگونه ام بود با نوازش حفظ کنم.

دستورتبار در پایان گپ خود با سینماژورنال می گوید: ماجرای سیلی خوردن من به دست نازنین زن نازک دلی از دیار هنر که در روز تولدش به آسمان ها پرواز کرد همواره در خاطرم باقیست. روان اش شاد، که خاطره اش برای من ماندنی است.

شاهرخ دستورتبار
شاهرخ دستورتبار



کارگردان “کلاه پهلوی”: حتی “اخراجی‌ها” نتوانسته رکورد مخاطبان “گنج قارون” را پشت سر بگذارد/پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران اول “گنج قارون” است و بعد “قیصر”!

سینماژورنال: سیدضیاءالدین دری کارگردان سرشناس سینما و تلویزیون ایران اغلب کوشیده بدون محافظه کاری و با صراحت نظراتی که درباره اوضاع سینما و تلویزیون کشور دارد را بیان کند.

به گزارش سینماژورنال این کارگردان که سریالهایی چون “کیف انگلیسی” و “کلاه پهلوی” را در کارنامه دارد در تازه ترین اظهارنظرات خود به انتقاد از کسانی پرداخته که از دروغین بودن آمار فروش فیلمها حرف می زنند.

سیدضیاءالدین دری با نگارش یادداشتی که آن را برای انتشار در اختیار “شهروند” قرار داده است از این گفته که کمتر تهیه کننده ای حاضر است آمار فروش فیلمش را بالا ببرد چون دیر یا زود سروکارش با اداره مالیات می افتد و هر چه فروش بیشتری اعلام کند مالیات بیشتری را برایش لحاظ می کنند.

دری در بخشی از یادداشت خود نیز بی تعارف پرمخاطب ترین فیلمهای ایران را “گنج قارون” و “قیصر” دانسته است؛ اولی ساخته سیامک یاسمی و دومی ساخته مسعود کیمیایی.

اگر به آمار فروش شک دارید با سازمان سینمایی تماس بگیرید

این کارگردان با اشاره به مساله آمارهای نادرست از فروش فیلمها بیان می دارد: اعلام فروش‌های غیرواقعی اتفاق جدیدی در سینمای ایران نیست و سابقه‌ طولانی مدتی دارد. با این حال فکر نمی‌کنم فروش‌ فیلم‌های نوروزی امسال نادرست باشد، چراکه اغلب این فروش‌ها آنلاین هستند و وزارت ارشاد بر آنها نظارت دارد. اگر کسانی به این موضوع شک دارند می‌توانند با سازمان سینمایی تماس بگیرند و از آنها بخواهند تا اطلاعات دقیق‌تری را در اختیارشان بگذارند.

اگر رقم فروش اشتباه بود نباید اختلاف بالا و پایین جدول این قدر زیاد می شد

دری ادامه می دهد: فروش‌هایی که تا به امروز برای فیلم‌های نوروزی اعلام شده بسیار طبیعی است چرا که تا امروز نزدیک به  ٣٢ روز از روی پرده رفتن این فیلم‌ها می‌گذرد و با توجه به این‌که سینما کم رونق است، چنین فروش‌هایی باید درست باشد. اگر این فروش‌ها اشتباه بودند نباید آمار فروش فیلم «روباه» و «طعم شیرین خیال» در مقایسه با فروش فیلم‌های «ایران برگر»،«رخ دیوانه» و «استراحت مطلق» این‌قدر پایین می‌بودند.

مگر میتوان در سیستم کامپیوتری دست برد

این نویسنده و کارگردان که بیشتر از سه دهه است فعالیت هنری دارد می افزاید: شاید تنها مقداری فروش گیشه‌های غیرکامپیوتری روشن نباشد، چراکه آمار این گیشه‌ها با فاصله به دست تهیه‌کنندگان می‌رسد؛ اما به نظرم این فروش‌ها کمتر از آمارهای اعلام شده هم نمی‌تواند باشد، مگر می‌توانند در نظام کامپیوتری دست ببرند؟! در ثانی، فیلم‌های درحال اکران، فروش آنچنانی نداشته‌اند که بخواهیم بگوییم همین‌ هم تقلبی است. بالاترین فروش فیلم در جدول متعلق به «ایران‌ برگر» است که تنها دو‌میلیارد تومان فروخته است و با توجه به بالا رفتن قیمت بلیت‌ها، فروش آنچنانی نیست. هر چند همین هم باعث خوشحالی است. تنها کافی است متوسط بهای بلیت را حساب کنیم تا بتوانیم آمار مخاطبان را در بیاوریم.

سیدضیاءالدین دری
سیدضیاءالدین دری

بالا بردن آمار فروش به ضرر تهیه کنندگان است

به گزارش سینماژورنال دری سپس با اشاره به مساله بالا رفتن دروغین آمار فروش و اثرات آن بر افزایش مالیات می گوید: شاید برخی این بحث‌ها را به خاطرِ آمار فروش فیلم «شهر موش‌ها ٢» به راه می‌‌اندازند، اما آنها باید بدانند که هدف از اعلام فروش بالاتر فیلم، هیچ‌چیزی جز تبلیغات بیشتر نیست. صاحبان و تهیه‌کنندگان باید برای فروش فیلم‌شان تبلیغات کنند و تبلیغ تنها به معنی نصب بنر و پوستر یا پخش تیزر نیست. آنها با اعلام فروش‌های بالاتر مردم را تشویق به تماشای فیلم‌شان می‌کنند. همین که عده‌ای از مردم با خبر شوند یک‌میلیون نفر به تماشای فیلمی رفته‌اند، ترغیب می‌شوند که آن فیلم را ببینند و بعد شاید پانصد‌هزار نفر دیگر به این شیوه به آمار تماشاگران آن فیلم اضافه شود. باور کنید اگر تهیه‌کنندگان بخواهند رقم بسیار بالاتری از آمار فروش واقعی‌شان را اعلام کنند، به ضررشان تمام می‌شود. چون اداره مالیات و دارایی از آنها به همان اندازه که فروش می‌کنند مالیات می‌گیرند.

همیشه قرار نیست یک فیلم رکورد بزند

کارگردان آثاری چون “سینما سینماست” “عشق ممنوع” ادامه می دهد: به نظرم رسانه‌ها هم نباید این موضوع را آنچنان بزرگ کنند و به آن طوری بپردازند که مردم نسبت به صاحبان فیلم‌ها بی‌اعتماد شوند. بالاخره فیلمسازان که نمی‌توانند سر خیابان بایستند و به مردم بگویند  بیایيد فیلم‌ ما را ببینید، چون کسی برای دیدن آن نمی‌‌آید. آنها مجبور هستند با دروغ مصلحتی برای فیلم‌شان تبلیغ کنند. همه‌ اینها برای سینمای ما که شرایط اقتصادی خوبی ندارد، ضروری است. اگر عده‌ای هم به دنبال این هستند که بخواهند رکورد فروش فیلم‌هایشان در گیشه را به رخ هم بکشند و برای همین ثابت کنند که بقیه دروغ می‌گویند تا فروش فیلم خودشان همچنان در صدر باقی بماند، باید بدانند که همیشه قرار نیست یک فیلم رکورد بزند.

پرمخاطب ترین فیلم ایرانی اول “گنج قارون” است و بعد “قیصر”

جالبترین بخش صحبتهای دری جایی است که با اشاره به فیلم مشهور “گنج قارون” بیان میدارد: حتی فیلمی مثل «اخراجی‌ها» هنوز نتوانسته به آمار مخاطبان فیلم «گنج قارون» برسد. پر فروش‌ترین فیلم‌های سینمای ایران اول فیلم «گنج قارون» است و بعد «قیصر» که هنوز هیچ فیلمی به رکورد این دو فیلم دست نیافته است. به گزارش سینماژورنال وی می افزاید: «گنج قارون» در زمانی که تهران تنها دو‌میلیون و دویست نفر جمعیت داشت و قیمت بلیت ١٥ریال بود، نزدیک به پنج‌میلیون تومان فروخت. این فروش در مملکتی اتفاق افتاد که جمعیت آن زمان کشور تنها  ٣٠‌میلیون نفر بود و تعداد سالن‌های سینما بسیار کم بود. این فیلم  ٥‌سال بر روی پرده باقی ماند و نزدیک به  ١٥‌میلیون نفر آن را تماشا کردند. حالا اگر فیلمی مثل «اخراجی‌ها» بخواهد به آمار فروش «گنج قارون» برسد باید‌هزار‌میلیارد تومان فروش داشته باشد.

جعفری جوزانی به شدت از قیمت بالای بلیتها ناراضی است

وی خاطرنشان می سازد: ما باید تمام تلاش‌مان را کنیم تا تعداد مخاطبان فیلم‌هایمان را بالا ببریم نه این‌که بلیت‌های سینما را گران کنیم. مسعود جعفری‌جوزانی بسیار از قیمت بلیت‌ها ناراضی است، او می‌گوید چطور کسی که در شهرستان زندگی می‌کند و یک خانواده چهار نفره دارد و حقوق ناچیزی دریافت می‌کند با بلیت هشت هزارتومانی به سینما برود؟

متوسط قیمت بلیت باید 5 هزار تومان باشد

به گزارش سینماژورنال دری ادامه می دهد: متوسط قیمت بلیت‌های ما پنج‌هزار تومان باشد تا یک میلیون‌نفر به سینما بروند و فیلم‌هایمان پنج‌میلیارد فروش کند. بدین شکل همه از مخاطب گرفته تا تهیه‌کنندگان و سینماداران راضی باشند.

بلیت را برای خانواده دانشجویان نیم بها کنید

کارگردان “لژیون” پیشنهادی هم میدهد به مدیران فرهنگی کشور و می گوید: من می‌خواهم به آقایان جنتی و ایوبی پیشنهاد دهم تا طی طرحی برای دانشجویان بلیت‌های سینما را نیم بهاء کنند. یعنی اگر دانشجو به همراه خانواده‌اش به سینما رفت با ارایه کارت دانشجویی بتواند به تعداد اعضای خانواده‌اش بلیت نیم بهاء تهیه کند. بعد ببینید چه اتفاقی می‌افتد؟!

نباید بلیت را گران کنیم

سیدضیاءالدین دری در پایان خاطرنشان میسازد: ما نباید بلیت را گران کنیم و تاوان سینما نرفتن دیگران را از کسانی بگیریم که هنوز به سینما علاقه‌مند هستند. اینها روش‌های غلط اقتصادی است، چون در اصل مخاطب سینما اول نوجوانان هستند، بعد دانشجویان و بعد جوانان رنج سنی ٣٠سال. ما باید کاری کنیم که اینها به سینما بیایند.