1

تهیه‌کننده “قندون جهیزیه” در گفتگو با سینماژورنال: اینکه از کاهش تعداد سانس‌ راضی باشیم یا نه، در وضعیت نهایی تفاوتی ایجاد نمی‌کند!/خوب یا بد روش اعتراضی ملاقلی‌پور به خودش مربوط است/تا زمانی که کف فروش‌مان نیفتاده کسی حق تغییر فیلم را ندارد

سینماژورنال: اعتراضات علی ملاقلی پور کارگردان جوان ایرانی به بی عدالتی های شکل گرفته در حق فیلمش “قندون جهیزیه” در اکران و کاهش تعداد سانسهای این فیلم بعد از آغاز اکران فیلم مجیدی یکی از پربازتاب ترین اتفاقات هفته اخیر سینمای کشور بوده است.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال اوج اعتراضات این کارگردان زمانی بود که تی شرت منقش به پوستر “قندون جهیزیه” را بر تن کرد و وارد زمین بازی دو تیم ستارگان جهان و هنرمندان ایران شد.(اینجا را بخوانید)

اینکه این اعتراضات چقدر در ادامه راه این فیلم در اکران تأثیرگذار بوده به کنار مهم اینجاست که سینمای ایران به‌واسطه این اعتراض با شکل جدیدی از سینماگران مستقل آشنا شد؛ سینماگرانی که سعی می کنند به جای متوسل شدن به لابی های غیرمستقیم، مستقیم وارد میدان شده و حرف خود را بزنند.

در قبال اتفاقات مربوط به “قندون جهیزیه” تهیه کننده آن سعید سعدی اما در آرامش کامل به سر برد و حتی یک اظهارنظر صریح هم در این باره ارائه نکرد.

اینکه از وضعیت پیش آمده راضی باشیم یا نه فرقی نمی کند

برای چرایی این سکوت به سراغ سعدی رفتیم و از او درباره وضعیت اکران “قندون جهیزیه” پرسیدیم.

این تهیه کننده درباره اینکه آیا از وضعیت پیش آمده در جریان کاهش سانسها برای فیلم رضایت داشته یا نه به سینماژورنال می گوید: اینکه از وضعیت پیش آمده در کاهش سانسها راضی باشیم یا نه فرقی نمی کند و در وضعیت نهایی تفاوتی ایجاد نمی کند. ما انتظار داریم سینماداران براساس قراردادها عمل کنند و انشاءا.. که این اتفاق بیفتد.

خوب یا بد رفتار ملاقلی پور به خودش مربوط است

سعدی که هم سابقه تهیه آثاری تحسین برانگیز چون “اینجا بدون من” و “آلزایمر” و “کیفر” را در کارنامه دارد و هم آثاری انتقادآمیز نظیر “پنجاه قدم آخر” پیرامون اعتراضات کارگردان فیلم و شیوه اعتراضاتش بیان می دارد: ایشان در واکنش، کارگردان مستقلی است و طبیعی است که خوب یا بد اعتراضاتش و روش اعتراضی که در پیش گرفته به خودش مربوط است.

کف فروش مان نیفتاده و این روند ادامه دارد

این تهیه کننده با اشاره به اینکه فروش “قندون جهیزیه” همچنان خوب بوده خاطرنشان می سازد: فروش “قندون جهیزیه” همچنان خوب است و استقبال مخاطبان هم روزبروز افزایش می یابد و این هفته هم کف فروش مان نیفتاده است و فکر می کنیم این روند هم ادامه داشته باشد.

سعید سعدی می افزاید: تا زمانی که کف فروش مان نیفتاده باشد کسی نمی تواند سینمای سرگروه را از ما بگیرد و فعلا هم که کف فروش بالاست.

انشاءا.. اوضاع بهتر شود

وقتی از سعدی می پرسیم درباره همزمانی اکران با فیلم مجیدی و تخصیص دو سرگروه به این فیلم که رقابت را برای دیگر آثار دشوار کرده نظری ندارد وی بیان می دارد: انشاءا.. اوضاع بهتر شود و شرایطی پیش آید که تمامی فیلمها بتوانند به اندازه سالن در اختیار داشته باشند.

سعدی در پایان گفتگوی خود خاطرنشان می سازد: امیدوارم که نه فقط “قندون جهیزیه” که تمامی فیلمهایی که روی پرده هستند بتوانند از طریق ارتباط مستقیم با مخاطب، فروش خوبی داشته باشند. فیلمی که مخاطب برای دیدنش به سینما می آید باید سالن در اختیارش قرار گیرد و این یک حق آشکار است.




علی ملاقلی پور: کارد به استخوانم رسیده بود/در نقطه جوش بودم/کاملا فوتبالی هستم/ در تیم پاس هم بازی کرده‌ام

سینماژورنال/مهدی کشاورز: همزمان با بازی تاریخی ایران و استرالیا در ملبورن مردی با موهای بلند سرنوشت دو ملت را تغییر می دهد. همه چیز باب طبع یک استادیوم پرهیاهوست. هوادارانی که از صعود به جام جهانی در پوست خود نمی گنجند.

این شور و حرارت باعث بی تابی گزارشگر ایرانی می شود. جواد خیابانی انگار غرورش جریحه دار شده. صحبتهایی در مورد مردم کشور میزبان به زبان می آورد که برای همیشه سانسور می شود. شصت میلیون ایرانی فرسنگها دورتر بغضها را پنهان کرده اند. چرا باید دلها روشن باشد وقتی دو گل از حریف ، دو گل از یک استادیوم درحد انفجار عقب افتاده ایم؟!

مردی با موهای بلند.. اولین جیمی جامپ اختراع می شود. تور دروازه ایران و یک یاغی که انگیزه اش فقط خرابکاری است. مرد خرابکار نمی داند که تا دقایقی دیگر به مرد منحوسی مبدل خواهد شد. بازیکنان ایران نفسی تازه می کنند.

انگار رنگ آسمان تغییر کرده است. انرژی مضاعفی به ساق پای مردان ایرانی تزریق شده است. معجزه از ورد زبان مردمان ایران به روح و روان بازیکنان رسوخ می کند. این همان دراماتیک ترین اتفاق ورزشی تاریخ ماست. حماسه ملبورن. جایی که فوتبال روی دست سینما می زند. کاراکترهایی که بزرگترین هپی اند زمان را به دست خود و به دست تقدیر بافته اند.

ستارگان در مرز پرگهر

از آن روز سالها می گذرد. ستارگان دنیا به ایران می آیند. به مرز پر گهری که مدتها از آن غافل بودند که در اقامت بیست و چهار ساعته خود در این خاک عزیز نه اصفهان را دیدند و نه تبریز و نه شیراز و نه جنوب و شمال و شرق و غرب دیدنی اش را. چند نفر از پیرمردهای امروز و حماسه سازان ملبورن در زمین برای رقابت با ستارگان بزرگ فوتبال در حال تکاپو بودند که ناگاه سرو کله یک جیمی جامپ در زمین پیدا شد.

به دنبالش افتادند. یحیی گل محمدی او را به کنترل خود درآورد. روی پیراهن جیمی جامپ پوستر فیلم سینمایی« قندون جهیزیه» به چشم می خورد.

پنجاه میلیون بیننده و پنجاه هزار هوادار و پنجاه بازیکن و نیمکت نشین با بهت به عکس صابر ابر روی پیراهن او نگاه می کردند. از این جمعیت خیلی ها با «میم مثل مادر» رسول ملاقلی پور اشک ریخته بودند و نمی دانستند این جیمی جمپ قصد خرابکاری ندارد.

وقتی بی عدالتی را دید به سرش زد که با فوتبال از آفساید ناخواسته فرار کند

نام او علی ملاقلی پور است. وقتی که با بی مهری هایی برای تبلیغات شهری و تلویزیونی و حتی مطبوعاتی روبرو شد. وقتی سانسهای فیلمش با وجود دستیابی به رکورد فروش قابل تامل به خاطر نمایش یک فیلم جدید کاهش پیدا کرد به سرش زد که با فوتبال از این آفساید ناخواسته فرار کند و واقعا فرار کرد و خودش یک بیلبورد تبلیغاتی شد. با هزینه ای چون تقبیح از سوی برخی همکاران سینمایی اش. کسانی که انگیزه ای برای حمایت از او نداشتند که انگار درد او درد اینها نبود.

داستان مردی که می خواست صدای هنرمندان مستقل را به گوش خیلی ها برساند با یک بازداشت و یک وساطت از سوی حجت ا.. ایوبی و مساعدت معاون اجتماعی ناجا ختم به خیر شد. هر چه باشد او پسر خالق بسیاری از سکانسهای شکوهمند سینمای دفاع مقدس است.

علی ملاقلی پور
علی ملاقلی پور در قامت یک جیمی جامپ

 در تماس کوتاهی که با او داشتیم می گوید: امروز تلفنها را جواب نمی دادم. نمی دانم چه حسی به من گفت که تلفن شما را جواب دهم. وقتی به او اعلام کردم که رسانه ما هم به عنوان یک رسانه مستقل بدون برخورداری از رانتهای ویژه و حمایتهای لازم بسیاری از دغدغه های تورا می شناسد تشکری کرد و با لحنی که انگار از اتفاقات روز جمعه  پشیمان بود گفت :دیگر تمام شد و نمی خواهم این روش را ادامه بدهم.

اما چند جمله ای با مردی که نمی خواست حرف بزند همکلام شدیم. شاید جیمی جامپ روز جمعه سرنوشت جدیدی را مثل جیمی جامپ ملبورن برای فیلمش و برای دیگر فیلمهایی که بابرخی بی مهری ها در روزهای اکران مواجه شده اند رقم زده باشد. به هر حال احترام به قانون رفتاری متقابل از سوی هر دو طرف است.

این بازیکنانی که داخل زمین دیدی غالبا نه تو را می شناسند و نه انگیزه ات را از این کار. فکر نمی کنی بیان اعتراضت در قالب کلمات از جیمی جامپی کم هزینه تر باشد؟

من بعضی وقتها در نقطه جوش کاری را انجام می دهم که شاید در حالت عادی آن کار را مرتکب نشوم.حالا هم فکر می کنم شاید اشتباه کرده باشم.

 قبلا به استادیوم آمده بودی و آیا فوتبالی هستی؟

 بله کاملا فوتبالی هستم. در تیم پاس هم بازی کرده ام.

فکر می کردی یک روز جلوی “فابیو کاناوارو” بهترین مدافع سابق جهان از فیلمت دفاع کنی؟

(می خندد) نه قطعا نه! خودم هم نفهمیدم چه شد که کار به اینجا رسید.

بعضی ها معتقدند این کار فقط از پسر ملاقلی پور بر می آمد. برخی سینماگران از روش تو خشنود نبودند.

مجبور بودم. خیلی چیزها دیدم. دیگر کارد به استخوانم رسیده بود. قبول دارم شاید کارم اشتباه بود.دیگر نمی خواهم در این خصوص صحبت کنم. همین که خیلی ها با من همراه شدند و از من حمایت کردند برایم کافی است.مطالب زیادی در فضای مجازی منتشر شد و انگار حرف دلم را از زبان خیلی ها شنیدم.

به قول دوستان نبوغ دهه شصتی ها کار را به جایی می رساند که مفت و مجانی به اندازه بازخورد بیلبوردهای شهری برای یک فیلم مستقل تبلیغ شود.

(لبخندی دوباره به نشانه تایید)

برنامه بعدی ات چیست؟

هیچی! دیگر قصد دارم سکوت کنم. تا اینجا دیگر کافی است.

راستی از اتفاقات بعد از دستگیری حرفی برای گفتن داری؟ اصلا کسی تو را شناخت؟وساطتت کرد؟

هر چه بود تمام شد. مهم نیست که بعدش چه شد.مهم این بود که  از روی فشاری که بر من وارد شده بود کاری را کردم که شاید نباید می کردم.




اعتراض نمادین کارگردان “قندون جهیزیه” اشک تهیه کننده “عصر یخبندان” را درآورد

سینماژورنال: اقدام اعتراضی علی ملاقلی پور کارگردان “قندون جهیزیه” در ورود به استادیوم بازی منتخب ستارگان جهان و هنرمندان ایران برای نشان دادن بی عدالتی صورت گرفته در جریان کاهش سانسهای فیلمش، با واکنشهای متفاوتی در میان اهالی رسانه و سینماگران مواجه شده است.

به گزارش سینماژورنال برخی این اقدام ملاقلی پور را اقدامی مثبت و در خدمت رساندن صدایش به گوش مدیران دانسته اند و برخی نیز آن را اقدامی منفی و دور از آداب برگزاری مسابقات ورزشی دانسته اند.

منصور لشکری قوچانی تهیه کننده “عصر یخبندان” از جمله تهیه کنندگانی است که زودتر از بقیه به حمایت از اعتراض ملاقلی پور پرداخته است.

لشکری قوچانی با قرار دادن تصویری از اعتراض این کارگردان جوان در جملاتی کوتاه و البته نمادین  نوشته است: اشک فرصتم نمیدهد؛ تهیه کننده فیلم را به امانت به سینما می دهد اما…




قدرت ملاقلی‌پور بیشتر است یا بیلبوردهایی که از سه‌راه تهرانپارس تا بزرگراه کرج را پر کرده؟

سینماژورنال: اتفاقی که جمعه عصر و در جریان دیدار فوتبال منتخب ستارگان جهان و تیم فوتبال هنرمندان رخ داد اتفاق تازه ای بود.

به گزارش سینماژورنال اینکه در میانه مسابقه فوتبال یک کارگردان جوان سینما که احساس می کند در حق فیلمش ظلم شده به ناگاه وارد زمین می‌شود اتفاقی نیست که پیشتر نظیرش را دیده باشیم.

سالهاست هنرمندان ما در لفافه و با پرهیز از صراحت نظرات خویش را بیان می کنند و اینکه کارگردانی پیدا شده که تی شرتی منقش به پوستر فیلمش را به تن کرده و به دل بازی فوتبال می رود بلکه توجهات را به حقوق از دست رفته اش جلب کند به اندازه کافی قابل توجه است.

ملاقلی پور هم می توانست به مانند اغلب سینماگران ایرانی یا نظاره گر کم لطفی ها در حق خود باشد یا بکوشد با نزدیک شدن به لابیهای قدرتمند سینمای دولتی و شبه دولتی خود را بالا بکشد اما او راه سومی را انتخاب می کند که متکی است بر تواناییهای فردی و نه توسل بر شانه های دیگران.

کاری که ملاقلی پور کرد اثری دارد چند برابر ده ها بیلبورد. کاری که این جوان کرد بازخوردی دارد ده برابر انبوه تیزر و چند برابر تخصیص فضاهای رسانه ملی به تبلیغ یک فیلم خاص.

شکی نداشته باشید که آینده نیز از آن امثال ملاقلی پور و دیگر چهره هایی است که در زیربار شدیدترین فشارها نیز حرف خود را به گوش مخاطب می رسانند. 




اعتراض خیابانی یک فیلمساز به کاهش سانسهای فیلمش+عکس

سینماژورنال: علی ملاقلی پور فیلمساز جوانی که این روزها “قندون جهیزیه” را روی پرده دارد چندی قبل با ارسال نامه ای برای “کافه سینما” از کاهش سانسهای فیلمش و اعطای آنها به فیلم تازه مجیدی به گلایه پرداخت.

به گزارش سینماژورنال این کارگردان که فرزند رسول ملاقلی پور کارگردان شناخته شده سینمای دفاع مقدس است در نامه خود با انتقاد از دبیر پیشین جشنواره فیلم فجر که فیلم او را بی دلیل وارد جشنواره نکرده بود، از این گفت که اکران تازه ترین فیلم مجید مجیدی با کاهش سانسهای فیلم او مواجه خواهد شد و این مساله به ایجاد تفرقه میان سینماگران منجر خواهد شد.

متعاقب آن اتفاق علی که گویا صراحت را از پدرش وام گرفته روز گذشته با پوشیدن تی شرتی که پوستر “قندون جهیزیه” روی آن منقش شده بود شخصا در خیابانهای مجاور سینماهای نمایش دهنده فیلمش به تبلیغ فیلم پرداخت و از کاهش سانسهای فیلمش انتقاد کرد.

علی ملاقلی پور در خیابانهای تهران
علی ملاقلی پور در خیابانهای تهران



نگار جواهریان در کنار خواهرانش+عکس

سینماژورنال: نگار جواهریان بازیگر زن سینمای ایران این روزها کمدی “قندون جهیزیه” را روی پرده دارد.

به گزارش سینماژورنال جواهریان در این کمدی نقش مقابل صابر ابر را بازی کرده است.

این بازیگر به تازگی تصویری اجتماعی از خود در کنار خواهرانش را منتشر نموده است.

جالب است که خواهران نگار هم بشدت شبیه به او هستند.

نگار جواهریان در کنار خواهرانش
نگار جواهریان در کنار خواهرانش




پسر رسول ملاقلی‌پور: پدرم اهل مطالعه نبود و خیلی کم کتاب می‌خواند/راه‌حلی که در “قارچ سمی” ارائه داد براساس تئوری اسلام نبود/در “مزرعه پدری” تحت‌تاثیر “ترمیناتور” بود/”خسوف” و “کمکم کن” را دوست نداشت

سینماژورنال: حدودا یک دهه بعد از مرگ رسول ملاقلی پور همچنان بر سبک سینمایی وی و بخصوص نگاهی که به مقوله اجتماع پس از پایان دفاع داشت بحثهای فراوانی وارد است.

به گزارش سینماژورنال رسول در زمان حیات انسانی نبود که بخواهد بواسطه ملاحظه کاریهای سیاسی اسیر نگاه محتوایی خاصی شود و دقیقا به همین دلیل بود که تقریبا هر فیلمی که می ساخت بحث برانگیز می شد.

ملاقلی پور از خود فرزند پسری به نام علی را به یادگار گذاشته که قصد دارد راه پدر را ادامه دهد. فرزندی که اتفاقا باز هم به مانند پدر آدمی است منتقد و حتی ابایی ندارد از اینکه به نقد اشتباهات حرفه ای پدر بپردازد.

علی ملاقلی پور که اولین فیلم بلند خود “قندون جهیزیه” را هم اخیرا ساخته در گفتگویی با مرتضی اسماعیل دوست در “وطن امروز” کوشیده بخشهایی از ویژگیها و بعضا ایرادات کمتر دیده شده رسول سینمای ایران را به مخاطب عرضه کند.

یادگار رسول در جای جای این گفتگو در کنار صحبت از ویژگیهای مثبت پدر ایرادات او را هم بیان کرده و از جمله این ایراد را با پدر وارد نموده که راه حلی که در “قارچ سمی” ارائه داده منطبق با تئوری اسلام نیست!

سینماژورنال متن این گفتگو را ارائه می کند:

  در ابتدا بیاییم از شخصیت پدر آغاز کنیم، چرا که آثارش همه وامدار نگاهش به جهانی است که از آن سرچشمه گرفته است؟
بله! چون یک اثر از درون یک هنرمند می‌آید و آینه‌ای از او است. به هرحال یک اتمسفری وجود دارد که همه بعد از مرگ کسی می‌خواهند به نفع خود او را مصادره کنند و من به‌عنوان کسی که بیشتر از همه به او نزدیک بودم، پس از مرگش سعی کردم از ساختن قدیس برای پدر جلوگیری کنم.
آنچه بیش از همه برایم دلنشین است، صراحت کلام و رفتار آن مرحوم بود.
مرحوم ملاقلی‌پور شخصی خاکستری بود. اصلا به قول شما صراحت آن مرحوم همیشه زبانزد بود. برنامه برداشت دو که آن زمان پخش می‌شد را یادتان هست؟
بله! آقای اکبر نبوی اجرا می‌کرد.
رسول ملاقلی‌پور در برنامه پخش زنده خیلی راحت می‌گوید برای به دست آوردن دوربین، شیشه حوزه هنری را شکستم! و این را بدون افتخار و تنها برای بیان شوری که داشته بیان می‌کند. این آدم خیلی خاکی بود و ابایی نداشت که حتی اشتباهات خود را به‌راحتی بیان کند و همین صداقت، کاراکترش را جذاب کرده بود.
و البته در زمان‌هایی متمادی مورد غضب هم قرار گرفت.
عرصه فیلمسازی بسیار سخت است و اصلا کارگردانی همین است و برای کسی فرش قرمز پهن نمی‌کنند. من فکر نمی‌کنم که چنین وضعیتی بوده است و این شرایطی طبیعی است. ناملایمات فقط برای رسول ملاقلی‌پور نبوده و نیست و خیلی‌ها با توجه به شرایط سخت فیلمسازی به این وضعیت دچارند. به نظر من، فیلمسازی سخت‌ترین کار ممکن است و نمی‌توان به‌راحتی اثری را خلق کرد، بویژه اگر دغدغه داشته باشید.
  اما گاه عرصه برای آن مرحوم چنان تنگ می‌شد که اعلام کرد دیگر فیلم نخواهم ساخت!
به هر حال فیلمساز برای دیده شدن و رسیدن به شرایط بهتر انتقاد می‌کند. اگر فیلمسازی انتقاد نکند حتما انگیزه‌ای نداشته و اگر دیدیم که ملاقلی‌پور اعتراض می‌کرد، برای رساندن پیام و هدفش بوده است. از طرفی رسول ملاقلی‌پور برای خود جایگاهی تصور می‌کرده که دوست داشته بیشتر مورد توجه قرار گیرد. واقعا ببینید بعد از این سال‌ها فیلمی با رنگ و بوی فیلم‌های او آمده است؟ آیا فیلمی با رنگ و بوی علی حاتمی آمده است؟ اینها با این فیلم‌های ماندگار عمری زندگی کرده‌اند. این فیلم‌ها با همه غلط و درست‌هایش مال خودشان است.
  فیلم «قارچ سمی»اش با واکنش بسیاری از دوستان و منتقدان همراه بود و مرحوم ملاقلی‌پور گفته بود، قارچ سمی یعنی من!
الان که به فیلم قارچ سمی با نگاهی منتقدانه نگاه کنیم، به اشکالاتی می‌رسیم و به نظرم باید آنالیز آن را داشته باشیم. البته فیلم حرف بدی نگفته و دارد به نقد اخلاقیات می‌پردازد و به فسادی که در جامعه مانند قارچ در حال رشد است. اما راهکاری که فیلم ارائه می‌کند مناسب و براساس تئوری اسلام و پیامبر نیست. من از این جهت با فیلم مشکل دارم که فیلم برخلاف عیب‌یابی درست خود، راهکار مناسب و اخلاقی ارائه نداده است. من نظرم این است که مرحوم ملاقلی‌پور به لحاظ فهم و کشف اتفاقات بسیار قوی بود اما به لحاظ انجام مطالعه ضعیف بود، نه اینکه مطالعه نداشته باشد اما واقعیتش این است که پدرم کم کتاب می‌خواند. این حرف را که دارم می‌زنم نه بابت نقد پدر بلکه بابت ارائه دیدگاهی است که برای امثال من جوان به درد می‌خورد.
 

 ملاقلی پور
علی ملاقلی پور

این مساله بی‌دانشی و نداشتن اطلاعات که معضلی فراگیر است.
به نظرم هنرمندی که برای اجتماع کار می‌کند، باید جز سواد سینمایی، اطلاعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را هم بالا ببرد تا این مساله باعث باز شدن دیدگاهش شود و در این شرایط به مانند یک طبیب عمل خواهد کرد. در قارچ سمی ما شاهد پایانی بشدت قاطعانه و در ترویج خشونت هستیم. از این نظر پدر اگر جز فهم و شهود بسیار زیاد و شناختی که از جامعه داشت، با اطلاعات و مطالعاتی هم همراه بود، حتما چنین اتفاقی در پایان آن فیلم نمی‌افتاد. ببینید! ما چقدر فیلم در تاریخ سینمای ایران داشته‌ایم که تنها به دنبال این هستند که فریاد بزنند که پولدارها خوردند و بردند و فریاد و فغان!
  از “شب‌نشینی در جهنم” تا همین آثار جشنواره اخیر فجر.
خدا پدرت را بیامرزد. این همه ادعا و ژست مردمی بودن بدون هیچگونه راهکار و نگاهی روشن و نتیجه‌ای راهگشا.
  به نظرت نسل جدید فیلمساز از این پیام‌گویی‌های مستقیم و شعارزدگی‌های مرسوم فاصله نگرفته است؟
نه، این مساله ارتباطی به فیلمساز پیر و جوان ندارد. همه دارند داد می‌زنند و هیچ‌کس راه‌حل ارائه نمی‌دهد و خب، فرق هنرمند با دیگران چیست؟
  شاید برخی از فیلمسازان جوان با عدم پرداخت مناسب و عدم ورود به چالش‌های فیلمنامه‌ای در واقع خود را از دست هرگونه پایانی رها کردند و دیگر وظیفه‌ای برای خود قائل نیستند!
من اصلا نمی‌خواهم مساله پایان باز و این نوع نگاه جدید مینی‌مال را در بین فیلمسازان جوان محکوم کنم. من به دنبال سینمای قصه‌گو هستم اما می‌گویم حتی همان پایان باز هم برای خود اصولی دارد و به این بهانه نمی‌توان فیلم را رها کرد. باید در آثار مدرن هم به دنبال طرح مساله بود و نمی‌توان اصول فیلمسازی را فراموش کرد.
  به نظرت راه رسیدن به شناخت و معرفت چگونه در یک فیلمساز پدید می‌آید؟
به لحاظ تئوری باید فیلمسازان کتاب بخوانند و دائم مشورت کنند تا دید بازتری پیدا کنند. از طرفی فیلمساز باید همیشه به دنبال رسیدن به مسیر حقیقت باشد و این یافتن معرفت از نظر من با خواندن قرآن به دست می‌آید. حتی راهکار فیلم‌های اجتماعی ما هم از این طریق به‌دست می‌آید. من نمی‌گویم بیاییم و فقط فیلم دینی بسازیم بلکه می‌گویم که آن نگاه دینی و قرآنی باید در هر اثر تجلی یابد.
  در فیلم‌های ابتدایی مرحوم ملاقلی‌پور در عین اینکه دورانی از کسب تجربه در فیلمسازی را می‌پیمود، فضای بصری و حس و حال دگرگونی را می‌توان یافت که در برخی دیگر از کارهایش ادامه نیافت.
یکی از مسائلی که باعث شده بود مرحوم ملاقلی‌پور در فیلم‌های اولش موفق‌تر باشد، حضورش در جبهه بوده است، یعنی همنشینی با شهید حسن شوکت‌پور و شهید بهروز مرادی و دیگر بزرگانی که در جبهه بودند باعث شد که رسول ملاقلی‌پور هم به منبع عظیمی از معرفت و شهود نزدیک باشد و از این گنجینه‌ها استفاده کند. شاید شهید مرادی را بهتر بشناسید که در زمان جنگ  غیر از جنگیدن با دشمن، عکاسی و نقاشی هم می‌کرد و در زمان محاصره خرمشهر در مسجد جامع آنجا نقاشی شهیدان را می‌کشید، چرا که اعتقاد داشت باید هر کاری کرد که این فداکاری رزمندگان ثبت شود.
  بسیاری از فیلمسازان نسل نو سینمای پس از انقلاب با حضور در جبهه به این عرصه آمدند. عشق به فیلمسازی پای پدر را به جبهه باز کرد یا برعکس بود؟
رسول ملاقلی‌پور زیر آتش و خمپاره دوربین با خود برد تا به ثبت جنگ بپردازد و حضورش در جبهه نه یک بار بلکه 8 سال طول کشید و جانباز شد و همچنان می‌رفت.
  در صورتی که می‌توانست دیگر رجعتی به جبهه و جنگ نداشته باشد.
همین را می‌خواهم بگویم. آدم‌هایی در جبهه بر او چنان تاثیرگذار بودند که نمی‌توانست دل از جبهه بردارد.
  می‌گفت که بیشتر در جنگ از چه کسانی تاثیر گرفته است؟
شخصیت حسن شوکت‌پور برایش بسیار ارزشمند بود و او را در فیلم “سفر به چزابه” به نوعی بازسازی کرد. در فیلم‌های دیگرش هم می‌توانیم به بازسازی اتفاقاتی واقعی برسیم. مثلا خاطره‌ای را تعریف می‌کرد که در سکانسی از فیلم سفر به چزابه وجود دارد. جایی که حاج‌حسن شوکت‌پور به پدر می‌گوید دست تنها است و خود را به سنگری برسان و کمک بیاور که تانک‌های دشمن در راه است. ملاقلی‌پور شک می‌کند و می‌گوید: من بروم؟ وقتی شوکت‌پور رفت او نتوانست خود را راضی کند که برود و در خرابه‌ای به خواب رفت. نزدیک صبح در راه برگشت به موتورسواری می‌رسد که شوکت‌پور است و به او می‌گوید: آقا رسول! دیشب تو خوابیدی و خیلی‌ها شهید شدند. پدر با شنیدن این مساله به هم می‌ریزد. در فیلم “پرواز در شب” هم می‌بینیم که پسر جوانی خواب است و بعد می‌بیند تانکی در مسیرش می‌آید. برای همین می‌گویم شهید شوکت‌پور همانند استادی برای رسول ملاقلی‌پور باقی ماند و به او فهماند که نمی‌توان نسبت به مسائل بی‌تفاوت بود.
  پس تعهد و نگاه نقادانه در آثارش را از جبهه به یادگار گرفته بود.
بله! دیگر ملاقلی‌پور خود را متعهد به همه چیز می‌دانست و در سینمای اجتماعی نیز همان نگاه جبهه و جنگ را حفظ می‌کرد. حتی من معتقدم ساخت فیلم خوب اجتماعی از فیلم جنگی هم سخت‌تر است. اصلا قرآن هم از مبارزه با نفس، تعبیر جهاد اکبر می‌کند. ببینید در زندگی شهری مردم درگیر چه هستند؟ فیلمساز در سینمای شهری باید چنان کند که انسان نسبت به مسائل دنیوی تعهد داشته باشد.
  مرحوم پدر در آن دوران از چه فیلم‌هایی به‌عنوان نمونه‌هایی ارزنده یاد می‌کرد؟
مثلا من یادم است خیلی کوچک بودم و با خانواده به دیدن فیلم «دیده‌بان» آقای حاتمی‌کیا رفته بودیم و پدرم خیلی دوست داشت. فیلم «هور در آتش» آقای حمید‌نژاد را هم دوست داشت و اصلا آقای عزیزالله حمیدنژاد را خیلی قبول داشت و رفاقت عمیقی با هم داشتند.
  خودت دوست داشتی فیلمساز شوی یا به اصرار پدر به این سمت آمدی؟
پدر اجباری برای اینکه من فیلمساز شوم نداشت و من خودم علاقه‌مند بودم. البته به این معنی نیست که من حالا یک هنرمندم، چرا که اگر هنر را دمیدن روح تعهد در مخاطب بدانیم دیگر به این راحتی نمی‌توان به هر شخصی هنرمند اطلاق کرد. به نظر من امثال بهروز مرادی و حسن شوکت‌پور را باید هنرمند دانست.
  در دهه‌های 60 و 70 موج سینماگرانی موسوم به جشنواره‌ای هم شکل یافت. نظر پدر درباره اینگونه فیلمسازان چه بود؟
بیشتر نگاه پدر به خود و وضعیتش بود تا دیگران و درباره فیلمسازان دیگر نظری نمی‌داد. البته این را بگویم که پدر نه تنها از جایزه بدش نمی‌آمد، بلکه از گرفتنش استقبال هم می‌کرد و این طبیعت هر آدمی است و ملاقلی‌پور هم از جنس همین مردم بود. اما برای رسول ملاقلی‌پور مهم‌تر از همه چیز، ارتباط با مخاطب بود. من یادم می‌آید که پدر یک روز به من زنگ زد و با خوشحالی گفت که علی، مردم جلوی سینما فرهنگ برای فیلم میم مثل مادر صف کشیده‌اند.

رسول ملاقلی پور
رسول ملاقلی پور

  آخرین یادگاری مرحوم ملاقلی‌پور که عاشقانه زیبایی برای مادر شد.
بله! به نظرم سیر دریافت معرفت در رسول ملاقلی‌پور به سمتی رفت که فیلمی مانند «میم مثل مادر» را ساخت. فیلمی که به زیبایی پیام مهر و فداکاری می‌دهد و پایانی بسیار ارزنده برای مخاطب دارد. در آنجا قهرمان نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از همه چیز گذشت و این تعهد در پایان به مخاطب منتقل می‌شود.
  قهرمانی متمایز از فضایی اکشن و جنگی و این بار از دل نگاهی مادرانه.
به هر حال ملاقلی‌پور به یک سیر ارزنده‌ای رسید که قهرمانش را در دل سینمای شهری یافت و برای همین هم این فیلم برای مردم ماندگارتر از قارچ سمی است.
  فضاهای متمایزی را هم در فرم آثارش می‌توان یافت.
در مقطعی درگیر فرم‌هایی شده بود که در آن تجربه کسب کرده بود. فیلم «نسل سوخته» اپیزودیک بود و «مزرعه پدری» و «هیوا» هم بازی با زمان داشتند و پدر می‌خواست برای رجعت به سینمای دفاع مقدس از فرم‌های مختلفی استفاده کند.
  چقدر اهل فیلم دیدن بود؟
واقعا فیلم‌بین خوبی بود و برخی از فیلم‌ها را برای آموختن بارها می‌دید و واقعا هم خوب تحلیل می‌کرد. مثلا یادم می‌آید در آن زمان بارها فیلم “ترمیناتور” را برای صحنه‌های اکشنش می‌دید. دنبال فیلم‌هایی بود که به دردش می‌خورد. شما می‌توانید بخشی از “فضای ترمیناتور” را در فیلم “مزرعه پدری” ببینید.
  مهم‌ترین مواردی را که به لحاظ فیلمسازی از پدر یاد گرفتی چه بود؟
من از بابت انتقال حس درونی به اثر و نیز مسائل فنی مانند دکوپاژ کردن و زاویه دوربین از مرحوم ملاقلی‌پور آموختم، چرا که واقعا در این زمینه‌ها استاد بود. در زمینه تدوین و چگونگی کات زدن‌ها خیلی کمک کرد. حتی نوع به‌کارگیری سوررئال در سینما را به من یاد داد.
  و از بابت میزانسن نگاهی که به پیرامونت بخشید؟
بی‌تفاوت نبودن نسبت به مسائل و نسبت به آدم‌های جامعه را به من یاد داد. بی‌تفاوت نگذشتن نسبت به آدم‌های ناتوان. پدر خیلی آدم خیری بود و با وجودی که خودش خیلی شرایط سختی داشت اما در فکر دیگران بود.
  از طرفی با توجه به همان رک بودن و براساس نگاهی منتقدانه بسیار ناراحت و عصبی می‌شد.
پدر آدمی بود که آستانه تحملش کم بود و برای همین زود عصبی می‌شد، البته نه نسبت به همه چیز و بیشتر برای چیزهایی که به آن حساس بود.
  بیشتر چه چیز آزارش می‌داد و موجب می‌شد که جوش بیاورد؟
مثلا به تنبلی خیلی حساس بود و به دروغگویی افراد هم حساس بود و اگر کسی دروغ می‌گفت از کوره در می‌رفت.
  به نظرت اگر الان روبه‌رویم می‌نشست، تحمل شنیدن نقدهایم را داشت؟
بله! آدمی منتقد و شنیدار نقد بود اما من دوست داشتم پدر بیشتر از این منتقد خود باشد.
  نقدهای آن دوران را که درباره‌اش بود می‌خواند؟
بله! نقدها را می‌خواند. مثلا اکبر نبوی را قبول داشت و هنگامی که نقدش می‌کرد می‌پذیرفت اما برخی منتقدها فقط سر و صدا می‌کنند.
  واکنش خاصی هم در برابر این نقدها نشان می‌داد؟
بله! حتی یادم می‌آید در لحظه‌ای با خواندن نقدی گفت که این منتقدان همه بی‌سوادند! البته این را هم در نظر بگیرید که برخی نوشته‌ها نقد نیست، بلکه تخریب است. یادم می‌آید در هنگام اکران فیلم “میم مثل مادر” یکی نوشت که این فیلم درجه چندم و هندی است که دوزار هم نمی‌فروشد! در صورتی که فیلم هم خوب فروخت و هم ماندگار شد.
  در میان فیلم‌های آن مرحوم و در کنار فیلمی خوش‌ساخت با مایه‌های سوررئال مانند «سفر به چزابه»، فیلمی کاملا بی‌هویت مانند «کمکم کن» هم وجود دارد.
«کمکم کن» را در شرایط بد مالی ساخت، چرا که دوست داشت فیلم پر‌فروش بسازد و بعد چند سالی بنشیند و فکر کند. خودش هم بارها گفت که این فیلم را دوست ندارد. فیلم «خسوف» را هم که خیلی‌ها ندیدند، دوست نداشت.
  رسول ملاقلی‌پور برایت بیشتر به‌عنوان یک پدر معنا داشت یا استادی فیلمساز؟
هر دو. هم پدر و هم فیلمسازی خاکستری بود. در آن اواخر به من گفت که علی! من در مقطعی درباره‌ات اشتباه کردم. رسول ملاقلی‌پور آدمیزاد بود و اشتباهش را می‌پذیرفت.