1

حسین فرحبخش در تازه‌ترین گفتگوی تفصیلی خود اظهار داشت⇐برای «آواز قو» و «شب‌های تهران» کلا ۴۵ میلیون به ما وام دادند و ۵۴ میلیون از ما پس گرفتند یعنی ۹ میلیون بهره گرفتند!/تنها دفتری که حسابش با فارابی صفر است «پویافیلم» است/در همه این سالها نه شکایت مالی داشته‌ایم و نه شکایت اخلاقی/بسیاری از کسانی که ادای انتلکتوئل‌ها را درمی‌آورند، از پادویی کنار دست من شروع کردند!!!/در سال ۷۶ با افتخار به ناطق نوری رأی دادم و همین آقایان به اصطلاح اصلاح‌طلب بعد از انتخاب آقای خاتمی یک سال تلاش کردند دفتر ما را تعطیل کنند و نتوانستند/در سال ۸۰ به خاطر شرایط جامعه به خاتمی رای دادم؛ در سال ۸۴ در هر دو مرحله به آقای هاشمی رأی دادم و سال ۸۸ هم اتفاقا به موسوی رأی دادم!!/در زمان سیف‌الله داد آزادی عمل داشتیم تا صادقانه فیلم بسازیم/دو سال اول مدیریت شمقدری از سیف‌الله داد هم بهتر بود/اولین بار در سال ۵۶ حسن روحانی را در مسجد ارگ دیدم/هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان ذاتا حقه‌بازند!/حمایت خاتمی از روحانی، بازی سیاسی است و ربطی به روحانی ندارد/سی نفر آدم ثابت هستند که از سال ۷۲ تاکنون خانه سینما را در دست گرفته‌اند/این سی نفر از شهرداری و دیگر جاها بودجه‌های آن‌چنانی گرفتند و…/کسی که در مجمع عمومی خانه سینما رأی حداقلی می‌آورد نباید رئیس هیئت مدیره خانه سینما بشود/در اتاق سجادپور همیشه به روی مراجعه‌کنندگان باز بود! /وزارت ارشاد روحانی ترسو و بی‌جرئت است /زمان تولید «شارلاتان» رضاداد گفت حداقل فیلمی مثل «کما» بساز اما زمان اکران «کما» ما را تحت فشار گذاشتند/در دهه شصت به‌خاطر ساخت «گردباد» با مضمون تفاله‌های اتمی پدرم را درآوردند اما الان به‌خاطر ساختش ازم تشکر می‌کنند!/اگر بتوانید قاجار را از تاریخ ایران حذف کنید «فیلمفارسی» را هم از سینما حذف خواهید کرد!/قاسم جعفری را فقط بعد از ۴ روز از «عطش» کنار گذاشتم چون با همه درگیر شد؛ از فرهاد آییش تا اصغر نعیمی!

سینماروزان: در میان انبوهی از سینماگران ایرانی که حرفهایشان را در دلشان نگه می‌دارند و حتی وقتی بی‌عدالتی می‌بینند جرأت اظهارنظر شفاف درباره آن را ندارند حسین فرحبخش جزو معدود سینماگران ایرانی است که اغلب سعی کرده حرفهایش را شفاف و بی‌پرده بزند.

به گزارش سینماروزان فرحبخش که در کنار تولید ده ها محصول برای سینمای بدنه، سابقه کارگردانی آثاری همچون «عطش» و «زندگی خصوصی» و «مستانه» را هم دارد تازه‌ترین گفتگویش که با «نزدیک» صورت گرفته را هم مجالی کرده برای امتداد اظهارنظر شفاف درباره ادوار مختلف سینمایی مملکت و کارنامه کاری خودش.

متن کامل گفتگوی حسین فرحبخش را بخوانید:

اگر موافق باشید از اینجا شروع کنیم که بر خلاف ادعای همیشگی شما مبنی بر اینکه تنها تهیه‌کننده‌ در سینمای ایران هستید که آثارتان با سرمایه شخصی ساخته می‌شوند، حالا کسی مدعی است که اتفاقا شما راه‌های وام گرفتن را خوب بلدید.

بسم ا… الرحمن الرحیم. من هیچ وقت نگفتم که وام نمی‌گیرم. به من اصلا وام نمی‌دهند. شاید در طول این سال‌ها و حدود ۵۰ فیلمی که ساختم تنها برای ۵ یا ۶ فیلم وام گرفته باشم. وام‌هایی هم که ما گرفتیم مربوط به زمان سیف‌الله داد بود که به همه وام می‌دادند.

به همین خاطر هم گفتید که دوران سیف‌اله داد بهترین دوران مدیریت سینمایی ا‌ست؟

نه، ربطی به این موضوع ندارد. دوران سیف‌اله داد از این جهت که همه فیلمسازان آزادی عمل داشتند و می‌توانستند هر چه می‌خواهند بسازند بهترین دوران سینمایی بعد از انقلاب است.

پس شما هم وام گرفتید؟

بله گرفتم، اما در مقابل رقمی که بقیه گرفتند بسیار ناچیز بوده است. مثلا اگر به بقیه ۵۰۰ میلیون تومان دادند به من ۱۰۰ میلیون دادند. البته من این وام را نه به خاطر اینکه گشایشی در کارم شود، بلکه تنها به خاطر اینکه حقم بود گرفتم. الان هم که هفت هشت سالی می‌شود که به ما وام نداده‌اند و مهم‌تر از همه‌ این حرف‌ها اینکه ما تمام وام‌هایی را که گرفتیم پس دادیم و حتی یک ریال بدهی به فارابی نداریم. برای «آواز قو» و «شب‌های تهران» کلا ۴۵ میلیون به ما وام دادند و ۵۴ میلیون از ما پس گرفتند و ۹ میلیون بهره گرفتند. اسناد همه‌شان هم موجود است. در حالی که درست در همان زمان ۵۰۰ میلیون از کل سینماها طلب داشتیم.

وقتی کارنامه کاری شما را مرور می‌کنیم می‌بینیم با بسیاری از بازیگران و عوامل سینما، از عامه‌پسند تا روشنفکر کار کرده‌اید و همگی حداقل یک بار با عنوان‌های مختلف با شما کار کرده‌اند. فکر می‌کنید چرا همین‌ها هر زمان حرف ابتذال در سینمای ایران می‌شود از فیلم‌های شما نام می‌برند؟

اینکه شما می‌گوئید سند حقانیت ماست. ما رنگ و لعاب عوض نمی‌کنیم و در اصول و مرام عین روز اول‌مان خیلی شفاف هستیم. بسیاری از کسانی که الان ادای انتلکتوئل‌ها را درمی‌آورند، از پادویی کنار دست من شروع کردند و ما به همه‌ جا رساندیمشان. همین الان هم وقتی ما را می‌بینند تا زانو خم می‌شوند و می‌گویند غیر از تو کسی را به عنوان تهیه کننده قبول نداریم.

پس علت اصلی این انتقادات چیست؟ چرا بسیاری حسین فرح‌بخش را نماد جریان فیلمفارسی در ایران می‌دانند، در صورتی که مشابه فیلم‌های شما را تهیه‌کننده‌های دیگری هم می‌سازند؟

حسادت! این فعالیت مستمر ما آقایان را آتش می‌زند. از ۲۳ سالگی که وارد سینما شدم تا امروز نگاه مسئولین و منتقدان ذره‌ای برایم اهمیت نداشته است. چه تعریف کنند و چه فحش بدهند، همیشه کار خودم را کرده‌ام و همین مسئله خیلی‌ها را آزار داده است. در تمام این سال‌ها هر دولتی با هر نگاه سیاسی آمده ما حاضر بودیم و فیلممان را ساختیم، ولی بقیه این طور نیستند. یا خودشان را به جریانات سیاسی وصل کردند و ادامه دادند، یا هر پنج شش سال یک فیلم می‌سازند و یا کاملا به حاشیه رفته‌اند.

خب شاید علت استمرار شما هم این باشد که سعی کردید با هر دولتی که سر کار آمده کنار بیایید و همراهش بشوید. در دوره اصلاحات «آواز قو» را ساختید و در دوران احمدی‌نژاد با شمقدری و سازمان سینمایی وقت در یک جبهه قرار گرفتید و در دوره روحانی هم که صراحتاً از ایشان حمایت کردید

بنده مطلقا سیاسی نیستم و بر اساس تغییراتی که جامعه می‌کند خودم را تغییر می‌دهم، ولی اصول و نگاهم هرگز تغییر نمی‌کند. در سال ۷۶ با افتخار به آقای ناطق نوری رای دادم و همین آقایان به اصطلاح اصلاح‌طلب بعد از انتخاب آقای خاتمی یک سال تلاش کردند دفتر ما را تعطیل کنند و نتوانستند. در سال ۸۰ به خاطر شرایط جامعه به خاتمی رای دادم. در سال ۸۴ در هر دو مرحله به آقای هاشمی رای دادم و سال ۸۸ هم اتفاقا به موسوی رای دادم. وقتی هم شمقدری رئیس سازمان سینمایی شد، من قبلا ایشان را ندیده بودم و در همان دیدار اول به او و سجادبور گفتم که من به موسوی رای داده‌ام، اما الان احمدی‌نژاد را به عنوان رئیس جمهور قبول دارم. بارها به شمقدری گفتم اگر می‌خواهید بمانید باید مثل سیف‌الله داد باشید. دو سال اول مدیریت شمقدری از سیف‌الله داد هم بهتر است. اگر سر تعطیلی خانه سینما با شمقدری همراهی می‌کردند، سینمای ما جهت‌گیری‌های جدیدی پیدا می‌کرد و ما الان گرفتار این شرایط نبودیم. ریل‌گذاری‌های جدیدی می‌شد که به نفع سینما بود.

چه جهت‌گیری‌هایی؟ بیشتر توضیح می‌دهید؟

یک مثال می‌زنم. در سال ۹۰ فیلم‌های توقیفی را چه کسی اکران کرد؟ مگر حوزه تحریم نکرد و نمایندگان مجلس هم نگفتند که باید فیلم‌ها توقیف شوند؟ اما شمقدری همه را پخش کرد. اتفاقی که در تاریخ بی‌نظیر است. حتی فیلم‌هایی را هم که از قبل توقیف بودند اکران کرد.

این موضوع را که گفتند جریان آقای مشایی در ساخت فیلم «زندگی خصوصی» از شما حمایت کرد رد می‌کنید؟

مگر «زندگی خصوصی» فیلمی در جهت تایید دولت احمدی‌نژاد است؟ همان زمان روزنامه ایران علیه فیلم ما مطلب نوشت که این فیلم علیه دولت است. من با این سابقه کسی نیستم که فارابی یا فلان نهاد و جریان به من بگویند چه چیزی بسازم یا نسازم. این حرف‌ها فقط برای خراب کردن است. تمام اسناد مالی فیلم موجود است.

شما در فیلم هم اصولگراها را می‌زنید و هم اصلاح‌طلب‌ها را. کاراکتر سعید نیک‌پور را هم در قالب یک الگو و قهرمان معرفی می‌کنید که نطقی که در یکی از مهم‌ترین سکانس‌ها می‌کند کاملا در حال و هوای صحبت‌های جریان مشایی و احمدی‌نژاد است. این ادعا که ما نه اصولگرا هستیم و نه اصلاح طلب! ما جریان سوم‌ هستیم!

این را مطلقا قبول ندارم. قسمت اول حرفت را قبول دارم. «زندگی خصوصی» هم علیه اصولگراهاست و هم علیه اصلاح‌طلبان. حرف‌هایی که سعید نیک‌پور می‌زند نماد بارز همان اعتدالی ا‌ست که همواره مدافعش بودم و نمونه مشخص آن صحبت‌های مقام معظم رهبری و آقای هاشمی ا‌ست.

و آقای روحانی؟

بله دقیقا. من اولین ‌بار در سال ۵۶ آقای روحانی را در مسجد ارگ دیدم و پای منبر سخنرانی ایشان بودم. عید سال ۹۲ با یکی از مقامات بالای دولت آقای روحانی حرف می‌زدم و به ایشان گفتم اگر روحانی بیاید قطعا رای می‌آورد و حتی در همین انتخابات هم مطمئن بودم که او برنده خواهد شد. من اصولگرا و اصلاح‌طلب را ذاتا حقه‌باز می‌دانم.

خب یکی از این دو جریان الان حامی اصلی آقای روحانی‌اند!

جریان اصلی حامی آقای روحانی از حلقه اعتدالیونی ا‌ست که نه اصولگرا هستند و نه اصلاح‌طلب!

حمایت تمام قد آقای خاتمی از ایشان را چطور می‌بینید؟

این حمایت‌ها بخشی از بازی‌های گروه‌های سیاسی‌ است و ربطی به آقای روحانی ندارد.

برگردیم سر صحبت اصلی و ارتباط شما با دولت‌های مختلف. در حاشیه‌های خانه سینما و در صف‌کشی دو طرف دعوا، طرف مقابل شما به لحاظ فکری و خط مشی تقریبا یکدست بودند؛ اما بین شما و مثلا آقای سهیلی و شمقدری و سجادپور به‌جز مخالفت با طرف مقابل چه اشتراکی وجود داشت؟

اشتراک من و آقای شمقدری در این بود که هر دو از باز شدن فضای سینما دفاع می‌کردیم. اتفاقا خانه سینمایی‌ها بودند که به خاطر مصلحت شخصی و مسائل جناحی سراغ حوزه رفتند و کل سینما را زیر سئوال بردند. ما با خانه سینمایی که مسجد ضرار باشد مخالفیم و باید آن خانه را ویران کرد. سی تا آدم از سال ۷۲ تا الان دارند آنجا را می‌چرخانند. گفتند فرح‌بخش مخالف کار صنفی‌ است. منی که اولین تشکیلات صنفی بعد انقلاب را تاسیس کردم و همواره منافع جمع را بر منافع خودم ترجیح دادم. من با شمقدری هیچ ارتباط خطی و فکری ندارم و از بعد دوران مدیریت تنها دو بار ایشان را در مراسم ختم دیده‌ام، اما آن زمان که کار درست را انجام می‌داد از او حمایت کردم.

این تعاریف شما شامل حال آقای سجادپور هم می‌شود؟

در تاریخ بعد از انقلاب مدیرکلی بهتر از سجادپور ندیدم. در اتاقش همیشه به روی مردم باز بود و ساعت ۱۲ شب اگر یک کارگر فنی هم تماس می‌گرفت، تلفنش‌ را جواب می‌داد. چرا باید جناحی فکر کنیم؟ چون سجادپور برای زمان احمدی‌نژاد است بگوئیم آدم بدی بود؟ از طرف دیگر برعکس آن گروه مدیرانی که الان هستند اصلا جواب مردم را نمی‌دهند.

پس چرا این قدر از دولت آقای روحانی حمایت می‌کنید؟

حمایت من از آقای روحانی ربطی به وزارت ارشاد ندارد. اتفاقا وزارت ارشاد روحانی ترسو و بی‌جرئت است. دولت روحانی در چهار سال اول هیچ کاری برای سینما نکرد، اما حمایت من از دولت روحانی، حمایت از کلیت دولت است.

شما به عنوان یکی از منتقدین اصلی خانه سینما با سابقه‌ای که داشتید، چرا هیچ وقت نامزد مدیر عاملی نشدید؟

نمی‌خواستم.

چرا؟ هم نفوذ داشتید و هم با آقای شمقدری هم سلیقه بودید.

تمایلی به کار در این شرایط نداشتم. در سال ۸۲ نایب رئیس خانه سینما و همیشه مشغول کار صنفی بودم. از طرف دیگر شرایط خانه سینما به‌قدری آشفته و به‌هم ریخته بود که فکر می‌کردم نیاز به یک خانه تکانی اساسی دارد. کسی که در مجمع عمومی خانه سینما ۱۴ رای می‌آورد نباید رئیس هیئت مدیره خانه سینما بشود.

خب حضور شما می‌توانست همان خانه تکانی باشد.

می‌دانستم که با حضور در آن جمع رانت‌خوار نمی‌شود تغییری را به وجود آورد. شمقدری تنها کسی بود که جلوی آنها ایستاد و در ابتدا موفق هم شد.

یعنی قدرت و نفوذ این افراد از شما که ارتباطات زیادی هم در داخل و هم در خارج سینما دارید، بیشتر است؟

اگر ما نبودیم که اصلا الان شرایط دیگری برقرار بود. به خاطر حضور امثال ماست که اینها جرئت انجام برخی کارها را ندارند. اما همین جمع سی نفره جوری طراحی کردند که قدرت بین آنها دست به دست می‌شود. با رانت می‌توانند بودجه چند میلیاردی بگیرند و جشنواره برگزار کنند، از شهرداری و دیگر جاها بودجه‌های آن‌چنانی بگیرند و…

منشأ این همه قدرت و رانت کجاست؟

منشا این قدرت از بازمانده‌های مدیریت دهه۶۰ است. مدیران آن زمان عوامل و آدم‌های خود را گذاشتند و رفتند و امروز می‌بینیم مدام به افراد مختلف هجمه وارد می‌کنند. یک بار از ابتذال می‌گویند و بار دیگر برچسب سیاسی می‌زنند. رفتارهای آنها مرا به یاد سیاست معاویه می‌اندازد که بره‌های کوچک را به بچه‌ها می‌داد و همه‌ جا پخش می‌کرد که اینها از طرف معاویه‌ است و بعد عوامل خودش بره‌ها را می‌کشتند و این بار می‌گفت این کار علی ا‌ست و به این شکل زمینه را برای حذف رقیب و ادامه حیات سیاسی خود مهیا می‌کرد. حالا کار این افراد انحصارطلب هم با دیگران همین است.

آقای فرح‌بخش! من هیچ وقت ارتباط بین این حرف‌های مذهبی شما و فیلم‌هایی را که تولید کرده‌اید  نفهمیدم. از همین فیلم آخری که کارگردانش هم بودید و خیلی حرف و حدیث داشت شروع کنیم. چه ارتباطی است میان کسی که می گوید دنباله‌روی اهل‌بیت(ع) است و در تمام مصاحبه‌های خود حداقل دو سه حدیث روایت می‌کند، با فیلمی مثل «پا تو کفش من نکن»؟

اول این را بگویم که قرار نبود این فیلم را من بسازم؛ اما یک هفته قبل از شروع فیلمبرداری پای آرش معیریان شکست و ما هم چون از قبل برنامه‌ریزی کرده بودیم نمی‌توانستیم فیلمبرداری را به تاخیر بیاندازیم و این شد که تصمیم گرفتم خودم کارگردانی کنم. از طرف دوم چه منافاتی بین فیلم و اهل‌بیت(ع) هست؟ این دو تا را نباید با هم قاتی کرد.

این حجم بالای شوخی‌های جنسی منافاتی با اعتقادات شما ندارد؟

معیار شما چیست؟ هیچ کدام از شوخی‌های فیلم «پا تو کفش من نکن» هیچ منافاتی با شرع و قانون و هنجارهای ما ندارد. بعد هم ما که نگفتیم این فیلم را اهل‌بیت(ع) تقدیم می‌کنند که … ما می‌گوئیم این فیلم برای سرگرمی مردم ساخته شده است. من اعتقادی به اینکه فیلم حتما باید پیام خاصی داشته باشد ندارم. البته اگر فیلمسازی هم فیلم سرگرمی ساخت و هم حرف مهمی زد باید دستش را بوسید.

یعنی اگر زمان به عقب برگردد باز هم این فیلم را می‌سازید؟

قطعا نه. ساخت این فیلم اصلا کار من نیست. اگر فیلم را ساختم فقط به خاطر این بود که نمی‌توانستیم فیلمبرداری را به تاخیر بیاندازیم. روی فیلم هیچ ادعایی ندارم. فقط می‌گویم فیلمی که ساخته‌ام که منافاتی با شرع ندارد.

ولی من در مورد شوخی‌های فیلم هنوز قانع نشده‌ام.

کدام شوخی‌ خلاف شرع است؟ بگوئید تا توضیح بدهم.

دیالوگ‌هایی مشابه اینکه؛ “اسپری بزنیم بحثمون به تاخیر می‌افته…” یعنی چه؟

این مورد وقتی درست است که تو کلام را مقطع کنی. وقتی جمله ادامه دارد این معنا را ندارد.

اصلا علت مطرح شدن این شوخی چیست؟ چیزی جز تداعی همان مفاهیم مبتذل جنسی؟

این طوری که باید کل سینما را تعطیل کنیم! این شوخی‌ها فقط برای خندیدن مردمی‌ است که آمده‌اند سرگرم شوند و تفریح کنند. یک جمله‌ای بود در فیلم که آدم مریضی مثل ایل‌بیگی که خیلی با او مشکل داشتیم، به آن ایراد گرفت و در نهایت هم حذفش کردیم. بعضی جملات با نحوه اداهای مختلف و با پس و پیش کردن فعل و فاعل معانی مختلفی می‌دهند. اگر نگاه مریض باشد، این جملات یک معنا دارند و اگر نگاهمان اعتدالی باشد اصلا این حرف‌ها پیش نمی‌آیند.

برای کسی که تقریبا بیست سال پیش (سال ۷۹) «آواز قو» را ساخته است که نامزد دریافت بهترین فیلم از جشن خانه سینما شده و فیلم‌هایی مثل «کما» یا «عطش» را هم در کارنامه دارد که بالاخره حداقلی از کیفیت را دارند، ساختن فیلمی مثل «پا توکفش من نکن» خیلی جالب نیست. چرا به ساخت این فیلم‌ها رسیدید؟

این فرمایش تو را می‌فهمم. اینکه وقتی تو ۲۰ را داری چرا می‌روی سراغ ۱۰؟ خیلی صادقانه بگویم این حرف را رد نمی‌کنم و قبول دارم. حالا شاید از همین جمله من هم سوء استفاده کنند، ولی من می‌گویم کارنامه آدم‌ها را باید در مجموع دید. حتی بهترین فیلمسازان دنیا هم در کارنامه کاریشان فیلم‌های خوب و بد و متوسط دارند. یک چیز دیگر هم اینکه یک وقت‌هایی شرایط جامعه طوری است که فیلمی می‌سازی که خیلی باب میلت نیست و نمی‌توانی از آن دفاع کنی.

یعنی می‌شود این طور گفت که ساخت فیلمی مثل «با تو کفش من نکن» از وفق دادن با جامعه حاصل می‌شود؟

یک مقداریش وفق دادن است و بخش دیگر هم شرایط فیلمسازی است. چرا از دوران سیف الله داد حمایت می‌کنم؟ به خاطر اینکه همه افراد آزادی عمل داشتند که هر چه می‌خواهند بسازند، ولی الان فیلمساز امنیت ندارد، یعنی تمام تمرکزش روی فیلم نیست و نگران حواشی و مسائل مختلف است. در زمان داد و شمقدری چون احساس امنیت کاملی وجود داشت، من «اواز قو» و «زندگی خصوصی» را ساختم. البته باز هم بگویم که دو سال اول شمقدری حتی از زمان داد هم بهتر بود. در این زمان‌ها به هیچ چیزی جز فیلمم فکر نمی‌کردم. به اعتقاد من مسئولین و منتقدین هیچ کدام قابل اعتماد نیستند.

این جمله خیلی کلی و مبهم است!

بگذار خاطره‌ای را بگویم. «کما» را اکران کرده بودیم و «شارلاتان» را کلید زده بودیم. رفتیم برای گرفتن وام از فارابی که آقای رضاداد گفت این چه فیلمی است؟ حداقل فیلمی مثل «کما» بساز! یادشان رفته بود که درباره «کما» چه حرف‌هایی زدند و ما را تحت فشار قرار دادند. جالب اینجاست که سال بعد سر «عروس فراری» هم گفتند بابا حداقل یک چیزی مثل «شارلاتان» بساز!

جدی می‌گویید؟در مقابل «عروس فراری» به شما گفتند فیلمی مثل «شارلاتان» بساز؟

بله! دقیقا! به خاطر همین است که می‌گویم اصلا کاری با حرف‌های اینها ندارم. من در سال ۶۴ فیلمی ساختم به نام «گردباد» که اولین فیلم در باره تفاله‌های اتمی بود. همین الان هم هر بار تلویزیون این فیلم را پخش می‌کند، از مقامات امنیتی و سیاسی و فرهنگی زنگ می‌زنند و از من تشکر می‌کنند، ولی در زمان ساخت فیلم پدر من و قدکچیان را در آوردند. به خاطر همین چیزها همیشه به اجتهاد خودم عمل کرده‌ام.

شما که در سال ۸۲ فیلمی کمدی مثل «کما» را ساخته‌اید، اگر در همان مسیر ادامه می‌دادید امروز بعد از سیزده چهارده سال به جای «آس و پاس» و «خالتور» و «پا تو کفش من نکن» باید فیلم‌های بهتری را از شما می‌دیدیم.

«کما» فقط یک فیلم کمدی نبود و من در آن خیلی حرف‌های اجتماعی مهمی می‌زنم.

من بحث ساختاری دارم، درباره فرم و سر و شکل فیلم‌ها. فیلمی مثل «کما» یک حداقل‌هایی را رعایت می‌کند، اما در یک سری از فیلم‌های شما هیچ حداقلی رعایت نمی‌شود.

علتش همان حرف‌هایی است که می‌خواهم بزنم. به خاطر آن حرف‌ها باید فیلمت سر و شکل دیگری داشته باشد. حساب فیلم‌هایی مثل «کما» و «زندگی خصوصی» و «آواز قو» با «شارلاتان» و «عروس فراری» و «پا تو کفش من نکن» کاملا از هم جداست. آنها فیلم‌های ماندگاری خواهند بود و اینها نه! این فیلم‌ها فقط برای سرگرمی ساخته شده‌اند.

این ماندگاری را از چه جهتی می‌گوئید؟

 من ده سال پیش رفته بودم آمریکا و برایم خیلی جالب بود که مردم از بین این همه فیلم ایرانی که در آنجا به نمایش درامده بود، تنها از سه فیلم یاد می‌کردند؛ «کما»، «آواز قو» و «مارمولک». هیچ فیلم دیگری را نمی‌شناختند. مثلا فیلمی مثل «مارمولک» با اینکه ساختار خیلی معمولی دارد و کمال تبریزی هم فیلم بهتر از «مارمولک» خیلی ساخته، ولی این فیلم ماندگار شده است.

انتقاد دیگری که به کارهای حسین فرح‌بخش وارد است این است که می‌گویند او فیلم‌های قبل از انقلاب را با حذف چند صحنه و چند دیالوگ عینا بازسازی می‌کند. اصلا ارتباط شما با سینمای قبل از انقلاب چیست؟

من همه فیلم‌های قبل از انقلاب را دیده‌ام و افتخار هم می‌کنم. همان طور که فیلم‌های بعد از انقلاب را دیده‌ام و دنبال می‌کنم. سینمای قبل از انقلاب هم جزئی از فرهنگ این مملکت هست و قابل حذف نیست. مثلا شما می‌توانید دوره قاجار را از تاریخ ایران حذف کنید؟ این را هم بگویم که اگر قدیمی‌ها و قبل از انقلابی‌ها نبودند ما امروز نبودیم که فیلم بسازیم و همان طوری که بارها گفته‌ام واژه‌ای به نام «فیلمفارسی» را اصلا قبول ندارم. ما قبل از انقلاب فیلم‌های مبتذل و مزخرف داشتیم و فیلم‌های متوسط و خوب هم داشتیم.

فیلم های مورد علاقه شما از سینمای قبل از انقلاب چه فیلم هایی هستند؟

انتخاب اولم بدون شک «خشت و آینه» ابراهیم گلستان است. بهترین فیلمی‌ است که قبل از انقلاب دیده‌ام و خیلی هم دوستش دارم. قبل از انقلاب ما سه دسته فیلم داریم؛ فیلم مبتذل، فیلم مزخرف و فیلم خوب و بعد از انقلاب هم فیلم خوب داشتیم و فیلم بد و فیلم سطحی. ما چیزی به نام فیلم مبتذل بعد از انقلاب نداریم. فرهنگ ابتذال چیز دیگری‌ است. آن دیوانه‌ای که می‌گوید نماد ابتذال نمی‌فهمد چه می‌گوید.

شما فیلم‌هایتان را از روی فیلم‌های قبل از انقلاب می‌سازید؟

من از شما سئوال می‌کنم اولا این کار چه اشکالی دارد؟ بعد هم اینکه اگر شما بتوانید یک فیلم آن زمان را که بسیاری از مسائل ممنوعه در آن وجود دارند با شرایط روز آداپته کنید یعنی یک داستان جدید. اصلا شما همین موبایل را ببین که امروز به یکی از ابزارهای ضروری زندگی تبدیل شده و آن زمان اصلا نبوده است. همین مسئله کوچک خط اصلی قصه را تغییر می‌دهد. پس اصلا چنین حرف‌هایی درست نیستند. در حال حاضر بازسازی فیلم‌های قبل از انقلاب اصلا غیرممکن است.

حد فاصل اواخر دهه ۸۰ تا سال ۹۴ فیلم‌های شما با یک افت مخاطب و فروش رو به رو شد، اما از سال گذشته باز هم کمدی‌های شما در جدول اکران به فروش بالایی رسیدند و در همین روزها هم با «خالتور» با فروش بیش از۷ میلیارد رتبه هفتم فروش سال را در اختیار خود دارید، علت این استقبال مجدد را در چه می‌دانید؟

سعی کردیم به سلیقه مردم و تماشاگر نزدیک‌تر بشویم و فیلم‌هایی بسازیم که مردم بیشتر دوست دارند. این را هم بگویم که فکر می‌کنم همین که ما سرپا هستیم و فیلم می‌سازیم یعنی موفق بوده‌ایم، چون بدون اینکه از جایی حمایت یا توسط نهاد یا ارگانی شارژ شویم داریم فیلم می‌سازیم. در سال ۸۶ فیلم «زن ها فرشته‌اند» را در مجموع با ۲۰۰ میلیون تومان ساختم و فیلم در تهران و شهرستان حدود یک میلیارد و هفتصد میلیون فروخت، اما اگر همین امروز بخواهم این فیلم را بسازم با هزینه‌های تبلیغاتی که آن زمان داشتم بالای چهار میلیارد هزینه خواهد داشت و فیلم هم حدود ۴۰۰ میلیون خواهد فروخت. البته من مهم‌ترین علت را خواست و اراده خدا می‌دانم که در طول همه این سال‌ها هیچ کدام از فیلم‌های ما ضرر نداده و هرکسی خواست با سند و مدرک ثابت می‌کنم.

پس فیلم‌هایی مثل «دردسر بزرگ»، «پس‌کوچه‌های شمرون»، «نازنین» و «شانس عشق تصادف» هم برای شما سوددهی داشتند؟

همه فیلم‌هایی که در طول این سال‌ها ساختیم یا فروش بالایی داشتند یا فروش متوسطی داشتند و در بدترین شرایط به سود حداقلی رسیده‌اند. مهم‌تر اینکه در تمام این سال‌ها هیچ کسی از ما نه شکایت مالی کرده، نه اخلاقی. تنها دفتری که حسابش با فارابی صفر است پویافیلم است.

برسیم به حکایت ساخت فیلم «عطش» و پاسخ شما به ادعای ساخته شدن این فیلم را که توسط آقای جعفری مطرح شد بشنویم

من از وقتی گفتگوی شماره قبل شما را خواندم از طرف نزدیکان و عوامل خود فیلم با این درخواست مواجه شدم که جواب این فرد را برای ثبت در تاریخ بدهم، وگرنه اصلا این فرد در حدی نیست که بخواهم به او جواب بدهم. کسی که آمده دفتر من و به من التماس کرده که با او کار کنم حالا گفته است که شنیدم فرح‌بخش آدم خوبی است! تو اصلا کی هستی که بخواهی درباره من صحبت کنی؟ وای به حال من که روزی آدمی مثل جعفری بخواهد از من تعریف کند.

ما قاسم جعفری را اصلا نمی‌شناختیم تا اینکه یک روز به دفتر ما آمد و یک فیلمنامه به نام «لحظه گرگ و میش» را به ما فروخت که ما اصلا هیچ وقت آن را نخواندیم! با امتیاز آن، فیلم «گروگان» (اصغرهاشمی) را که آقای مطلبی فیلمنامه‌اش را نوشته بود ساختیم و اسم قاسم جعفری و یک نفر دیگر ـ یوسف رضا رئیسی ـ را هم به عنوان نویسنده زدیم. اینکه این فرد ادعا کرده فیلمنامه «گروگان» را به شریک ما خانم منیژه حکمت فروخته‌ اصلا صحت ندارد.

در تمام این سال‌ها فقط من و آقای در پویافیلم علیخانی بودیم. از همین جا مشخص است که این آدم دروغ می‌گوید و طوری این دروغ را راحت و عادی بیان می‌کند که خودش هم باورش می‌شود. او ذاتا آدم دروغ‌گویی است. بعد از این اتفاق این آقا هر چند وقت یک بار به دفتر ما می‌آمد و می‌گفت من عاشق دفتر شما هستم و … یک فیلمی هم ساخت در این حد فاصل به نام «ماه مهربان» که به‌ زور من و آقای علیخانی را برد فارابی تا فیلم را ببینیم و من هم گفتم این چه افتضاحی ا‌ست که ساخته‌ای!

رفت و آمدهای این آقا به دفتر ما ادامه داشت تا اینکه در اردیبهشت سال ۸۱ ما در تنکابن مشغول ساخت فیلم «رز زرد» (داریوش فرهنگ) بودیم که به من تلفن کرد و گفت در تلویزیون ممنوع‌الکار شده‌ام و می‌خواهم با شما یک فیلم کار کنم. گفتم من که الان شمال هستم. وقتی برگشتم با هم صحبت می‌کنیم، ولی آمد شمال و یک فیلمنامه به ما داد به نام «خواب برفی» و برگشت تهران. فیلمبرداری «رز زرد» تمام شد و من درگیر اسباب‌کشی منزل بودم که یک روز آمد و دوباره اصرار کرد که این فیلم را بسازیم و در ادامه گفت من در ساخت فیلم هم شراکت می‌کنم. جعفری می‌دانست که ارشاد به او مجوز ساخت فیلم نمی‌دهد و می‌خواست به اعتبار من مجوز ساخت بگیرد و به من گفت حیات و ممات من در ساخت این فیلم است.

او در تمام فیلم‌هایش، هم شکایت اخلاقی داشته و هم شکایت مالی. سر فیلم «قاصدک» با ابوالفضل پورعرب درگیر شد و با وساطت من قضیه حل شد. از خانم کیان‌افشار هم که در فیلم آخرش «عین شین قاف» بازی کرده است می‌توانید در باره این فرد و شخصیتش سئوال کنید. پنجه بسیاری از بازیگران سینما در صورت ایشان جا انداخته است.

در نهایت به ارشاد رفتیم و مجوز ساخت «خواب برفی» را گرفتیم. من از همان زمان پیمان معادی را هم آوردم و هر کاری می‌کردیم می‌دیدیم فیلمنامه این کار جواب نمی‌دهد. از طرفی جعفری گفته بود ۳۰ میلیون هم سرمایه می‌آورد تا در۲۰ درصد فیلم شراکت داشته باشد و ما هم به‌‌رغم اینکه تا به حال با کسی شراکت نداشته‌ایم، اما قبول کردیم. ولی هیچ وقت چنین اتفاقی نیفتاد و ایشان پولی پرداخت نکرد. سرانجام تصمیم گرفتیم قصه دیگری را به نام «عطش» را با طرحی از خودم که آقای پیمان معادی نوشته بود بسازیم.

در زمان نوشتن فیلمنامه جدید جعفری چون تعادل عصبی نداشت هر روز با یکی از عوامل فیلم دچار تنش می‌شد. یک روز به فرهاد آئیش (بازیگردان فیلم) توهین و روز دیگر به پیمان معادی فحاشی می‌کرد. او را کنار کشیدم و گفتم این فیلم صاحب دارد و حق ندارد این برخوردها را سر صحنه داشته باشد. شروع کرد به خودش رکیک‌ترین فحش‌ها را دادن! او را آرام کردم و گفتم فعلا در مرحله پیش‌تولید هستیم و خواستم قضیه همان جا تمام شود. فیلمبرداری شروع شد و در همان سه چهار روز اول به اصغر نعیمی دستیار فیلم گفت از فردا سر صحنه نیا! دیدم به هیچ شکلی نمی‌شود با این آدم کنار آمد و او مدام سر هر مسئله‌ای به عوامل مختلف فحاشی می‌کند و بر خلاف رویه‌ای که در تمام این سال‌ها داشتم و در حین فیلمبرداری از آبدارچی گرفته تا عوامل بالاتر کسی را حتی اگر ضعیف بود تغییر ندادم، مجبور شدم او را کنار بگذارم و چون هیچ کارگردان دیگری حاضر به قبول کار نبود، تصمیم گرفتم خودم فیلم را کارگردانی کنم.

این آدم بعد از اینکه او را کنار گذاشتیم خواهش کرد که آبرویش را نبریم، اما رفت و همه جا دروغ گفت. ادعا کرده است که ۸۵% فیلم را او ساخته است، در حالی که اگر همه فیلم‌های جعفری را جمع کنید، یک سکانس مثل «عطش» نمی‌توانید پیدا کنید. از طرف دیگر پشت صحنه‌های فیلم موجود است که من آنها را منتشر خواهم کرد. چطور یک آدم در چهار روز می‌تواند ۸۵% یک فیلم را بسازد؟ البته از همان چهار روز هم دو روز آن تکرار کردم! زمانی که ایشان را کنار گداشتم فیلم پشت صحنه موجود است همه خوشحال شدند، چون جعفری موجود غیرقابل تحملی است.

یک چیز دیگر هم بگویم. فکر می‌کنید چرا گفتگوی شماره قبل شما با قاسم جعفری را کیهان منعکس می‌کند؟ چون قاسم جعفری و حسین شریعتمداری دو روی یک سکه‌اند.  آقای شریعتمداری و جعفری هر دو از یک قماش‌ و سمبل ابتذال‌اند. معنی واقعی ابتذال فرهنگی که می‌گویند این دو نفر هستند. اصلا جدای از بحث فیلم «عطش»، شما ببینید این آدم چه ادعاهای عجیبی کرده است؟ اصلا کیارستمی تو را حساب می‌کرد که حالا بخواهد با تو بنشیند و حرف بزند؟ من ضرغامی و لاریجانی را از نزدیک می‌شناسم. اصلا تو را به دفترشان راه نمی‌دهند. این جمله من خیلی مهم است که تمام افرادی که با او کار کردند، از او ناراضی بودند و به همین خاطر است که امروز به عنوان یک عنصر نامطلوب از سینما حذف شده است. کسی در سینما و تلویزیون نیست که با او کار کرده باشد و در آخر کارشان به زد و خورد نکشیده باشد

شما البته همیشه به مخالفان خود جواب‌های تند و تیزی می‌دهید

مثلا کدام مورد؟ نام ببر.

مثلا همین جوابی که به قاسم جعفری دادید، یا نامه‌های تندی که برای آقایان احمد خاتمی امام‌جمعه تهران و حسین شریعتمداری نوشتید. در میان سیاسیون هم کمتر می‌شود نمونه چنین نامه‌هایی را دید و …

آن شخصیت‌های سیاسی آبروی مرا بردند و من هم جواب آنها را دادم. به من تهمت زدند و من از خودم دفاع کردم. در جمهوری اسلامی اگر برانداز نباشید و صداقت خودت را ثابت کرده باشید، در بیان هر اندیشه و دیدگاه انتقادی آزادید.




اظهارات علی‌اکبر ناطق‌نوری پیش‌روی مدیرانی همچون علیرضا رضاداد، مجید مسچی و حتی محمدمهدی حیدریان⇐کناره‌گیری کردم تا فضا برای جوانان باز شود/تجربه اعتماد به جوانان در ابتدای انقلاب بسیار مفید بود/دکتر بهشتی مکررا می‌گفت از جوانان استفاده کنید

سینماروزان: بالا بودن سن مدیران دولت یازدهم از جمله پاشنه آشیلهای این دولت بود و اغلب در کنار ذکر خیر فعالیتهای مثبت وزرایی مانند حسن قاضی‌زاده هاشمی وزیر بهداشت، بالا بودن سن وزرایی مانند صنعت به نقد کشیده میشد.

این مسأله البته موضوعیست که در حیطه مدیریت هنری و به خصوص سینمای ایران هم وجود داشته است و اگر بخواهیم مصداقی بررسی کنیم میتوانیم افرادی را نام ببریم مانند علیرضا رضاداد، مجید مسچی و حتی محمدمهدی حیدریان که سالهاست در حیطه مدیریتهای سینمایی حضور دارند بدون اینکه حداقل خودشان تلاش کنند طیفی جدید از مدیران به‌روز را تربیت کرده و وارد حلقه بسته مدیریتی کنند.

جالب است آن معدود جوانانی که وارد سیکل مدیریتی سینما شده اند هم نه به واسطه رزومه قوی خود در حیطه فرهنگی که بیشتر به واسطه نزدیکی و قرابت با همان مدیران بالادستی بوده که به ناگاه از مدیریت سینما سربرآورده اند؛ از منشی دفتر فلان رییس بگیرید تا هنرور فیلم بهمان رییس و راننده یکی دیگر از روسا!!!

علی اکبر ناطق نوری که به تازگی برادرش احمد ناطق نوری بعد از 28 سال ریاست بر فدراسیون بوکس از این منصب کناره گیری کرد در در ديدار اعضاي انجمن انديشه و قلم، نکاتی کلیدی درباره وارد کردن طیف جوان به حلقه مدیریتی کشور بیان کرد.

ناطق‌نوري با اشاره به اينكه لازم است يادآوري كنم بنده زماني كه در سال ۶۰ وزير كشور شدم تنها ۳۸ سال داشتم، بیان داشت: البته نمي‌خواهم شرايط خاص اوايل انقلاب و شكل‌گيري نظام را ناديده بگيرم اما تجربه اعتماد به جوانان اگرچه در آن مقطع از سر ناچاري اتفاق مي‌افتاد ولي بسيار باارزش و مفيد بود.

وی ادامه داد: در دوران شكل‌گيري جهاد سازندگي مرحوم شهيد دكتر بهشتي مكررا به بنده مي‌گفتند، سعي كنيد از نيروهاي جوان استفاده كرده و بگذاريد تجربه كسب كنند هر چند هزينه‌بر باشد.

او خاطرنشان كرد: در تاريخ صدر اسلام هم موارد قابل توجهي وجود دارد كه به‌طور مثال پيامبر عظيم‌الشأن اسلام(ص) زماني كه مي‌خواهند براي اداره امور مدينه نماينده‌اي اعزام كنند، يك جوان ۲۱ ساله را انتخاب مي‌كنند كه اتفاقا به مذاق افراد با تجربه و مسن هم خوش نمي‌آمد. به هر تقدير جاي آن هست كه اهل حل و عقد براي خلأ حزب آن هم با شرايط لازم در عرصه سياست ايران و همچنين مفاهيمي از جمله نحوه تعامل احزاب با ساختارهاي نظام ولايي، فكر سازنده‌اي بكنند.

ناطق‌نوري در پايان تاكيد كرد: در مورد خودم هم چون مورد كنجكاوي بسياري از دوستان بوده است، بايد بگويم اگر از مسووليتي كناره‌گيري مي‌كنم، دليل اصلي آن باز گذاشتن ميدان براي نسل جديد‌تر است اگرچه اين منافاتي با حضور در موقعيت‌هاي مشورتي كه تجربه افراد در آنها كارساز است، ندارد و همچنان در خدمت نظام و انقلاب هستم.




وزیر راه دولت یازدهم در گفتگو با علی ضیاء مطرح کرد⇐از باجناقی ناطق‌نوری تا چانه‌زنی ۹ میلیاردی برای خرید ایرباس/از افتخار همکاری نکردن با دولت احمدی‌نژاد تا مخالفت حسن روحانی با استعفای وی بعد از فاجعه برخورد دو قطار در سمنان

سینماروزان: عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی در گفتگویی پرتیتر با علی ضیاء، درباره ابهامات ورود هواپیمای ایرباس به کشور، نوشتن استعفا بعد از حادثه قطار مسافربری، اینکه یک روز هم با دولت احمدی نژاد کار نکرده، یک هزارم ثروتی را که می گویند ندارد و و اینکه زمانی که عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی شد هنوز باجناق ناطق نوری نشده بود، سخن گفت.

به گزارش سینماروزان سیدعلی ضیاء مجری برنامه صبحگاهی شبکه یک، شنبه 25 دی در چهل و هشتمین روز از اجرای «فرمول یک» میزبان عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی بود.
آخوندی در ابتدای گفتگو درباره ورود نخستین ایرباس A321 به ایران گفت: از یک ایرباس مهم تر، این آغاز یک تحول در صنعت هوانوردی و آغاز ورود به اقتصاد جهانی است. انقلاب ما همیشه داعیه داشته که ما باید سهم ملت ایران را در اقتصاد و تحولات جهانی به دست بیاوریم. تاکنون در حوزه های مهمی به برکت مبارزات و دلاوری های مردم، موقعیت های بسیار خوبی داشتیم اما در حوزه های اقتصادی دچار گرفتاری های بسیاری بودیم. این اتفاق نشان از دوران جدید و بازگشت به یک دوران خوب است تا بتوانیم برای مردم خوبمان در ایران جایگاه مناسب را به دست بیاوریم.
وی در پاسخ به سوال ضیاء مبنی بر چگونه تامین هزینه و مبلغ قرارداد توضیح داد: ما در ایران شوربختانه به دلیل قرار گرفتن در تحریم های سخت و بی تدبیری های گسترده، دستی دستی اقتصاد حمل و نقل هوایی را از بین برده ایم. بین 4 تا 5 میلیارد دلار پول بلیت سفرهای خارجی مردم ما است اما سهم ایران از بازاری که از کشورمان می گذرد بسیار اندک است.
استفاده از روش اجاره به شرط تملیک برای خرید هواپیما
وزیر راه تصریح کرد: ما برای تامین هزینه ایده بسیار ساده ای داشتیم که درباره اش مرتب ایجاد ابهام می کنند. ما از روش اجاره به شرط تملیک استفاده کردیم، رقم اولیه ای پرداخت شده و ما به پشتوانه این هواپیما، تسهیلات را پرداخت می کنیم، پول بلیت این هواپیما برمیگردد و ما بخشی از این پول را در اختیار ایرانی ها قرار می دهیم هم ناوگانمان را بازسازی می کنیم هم سهم خودمان را از اقتصاد می گیریم.
آخوندی یادآور شد: روش اجاره به سهم تملیک در جهان بسیار رایج است، اما در ایران اینگونه نبوده است. لازمه استفاده از لیزینگ این است که قرارداد رسمی بسته شود. لیزینگ باید شفاف باشد. وقتی ما توانستیم بعد از برجام قرارداد ببندیم پس همه چیز شفاف است. خیلی ها درباره چگونگی تامین این هزینه می پرسند. بله ما توان چنین خرج عظیمی را نداشتیم اما شاهکار قضیه در این تدبیری است که اندیشیده شده و من مطمئن بودم دنیا به ما اعتماد می کند.
ایران می تواند اعتماد جهان را جلب کند
وی تأکید کرد: درست است که 40 سال است بوئینگ نخریدیم و در این سالها فقط دو ایرباس وارد کردیم اما ایران این موقعیت را دارد که اعتماد جهان را به خود جلب کند. ما در این زمینه از منابع دولتی 0 دلار استفاده کردیم، همه از منابع شرکت و ناشی فهم ما از اقتصاد جهانی است.
وزیر راه در پاسخ به این سوال ضیاء که چرا درباره هزینه ای که برای این هواپیماها شده، رقم های متفاوتی شنیده می شود، اظهار کرد: یک قیمت رسمی است که روی سایت ایرباس و بوئینگ وجود دارد اما شرکت ها وقتی می خواهند خرید کنند چانه می زنند و قیمت واقعی خرید با قیمت رسمی متفاوت است. این رقم جزو اسرار تجارت است و نباید بیان شود.
9 میلیارد اختلاف ناشی از قیمت رسمی و قیمت واقعی است
آخوندی در پاسخ به اینکه یعنی 9 میلیارد اختلافی که در هزینه مطرح می شود، ناشی از همین موضوع است، گفت: بله اختلاف ها  زیاد است.
وی ادامه داد: ما برای نوسازی فرودگاه و سیستم ناوبری ایران هزینه کرده ایم. ما فضای آسمان ایران را نوسازی کرده ایم و مسیر و راه های هوایی نوسازی شده است. سیستم های راداری جدیدی آورده ایم که هم هواپیماهایی را که از آسمان ایران خرید می کنند هدایت می کنیم هم پروازهای خودمان را. اکنون 1050 پرواز از آسمان ما عبور می کند ولی ما  قابلیت 2هزار پرواز را داریم و باید خدمات بیشتری ارائه دهیم تا پروازهایمان بیشتر شود و با افزایش حق عبور بتوانیم کارهای خوبی انجام دهیم.
برای آبادانی ایران باید کارهای بزرگ کرد
وزیر راه در پاسخ به این سوال ضیاء که چرا برخی رسانه ها با شما بد هستند؟ گفت: از خودشان بپرسید! من دوست دارم ایران آباد شود و فکر می کنم برای آبادانی ایران باید کارهای بزرگ کرد، نمی شود کارهای کوچک کرد. باید به مردم راست بگوییم نه دروغ. راست گفتن هم تبعاتی دارد.
آخوندی در پاسخ به اینکه از چه زمانی پیراهن یقه دیپلمات می پوشد، آیا خودش لباس ها را می خرد یا برایش می دوزند، گفت: من همه جور لباس می پوشم. خودم بیشتر خرید می کنم و گاهی هم برایم لباس می دوزند.
وی در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: در ایران 60 فرودگاه داریم و 80 درصد پروازها در 9 فرودگاه صورت می گیرد و بقیه 50 فرودگاه ما زیر ظرفیت خود کار می کنند. ما 7، 8 کلانشهر داریم و بقیه جا خالی از جمعیت شده است که آثار این رویکرد را می بینیم. هواپیمای ای تی آر که در آینده وارد کشور خواهند شد، برای پرواز در این فرودگاه ها است و مردم شهرها اینگونه می توانند به بهترین خدمات دسترسی داشته باشند. اما اکنون در حالی که میلیاردها تومان برای این فرودگاه ها هزینه شده اما هفته ای یکی دو پرواز در آنها انجام می شود.
برگزاری مناقصه بین المللی برای فرودگاه امام (ره)
وزیر راه و شهرسازی ادامه داد: 10 فرودگاه داریم که بیش از ظرفیت عمل می کنند و 50 تا فرودگاه که به اندازه ظرفیتشان نمی رسند. ما برنامه ریزی های برای فرودگاه امام (ره) داریم و مناقصه بین المللی داریم. 5تا 6 میلیون بیشتر ظرفیت نداریم اما میخواهیم ظرفیت آن را به 100 میلیون برسانیم و امیدوارم ظرف دو سه ماه آینده با بهترین پیشنهاد قرارداد ببندیم. همچنین سرمایه گذاری جدید در مهرآباد داریم و می خواهیم آن را بهسازی و نوسازی کنیم. به این فرودگاه کاملا رسیده ایم، باندها 40 سال بود بازسازی نشده بود، هر دو باند بازسازی اساسی از پی می کنیم.
چرا نباید به قرارداد خرید هواپیما عمل شود؟
آخوندی در پاسخ به این سوال ضیاء که برخی می گویند خوشحالی برای این اتفاق بیش از اندازه است، تصریح کرد: این اتفاق آغاز نوسازی کل ناوگان هوایی کشور است و کار کوچکی نیست. بیش از دو برابر ناوگان هوایی ایران برای آن برنامه ریزی شده است. به نظر من این ناشی از یک تفکری است که در عده ای وجود دارد که نسبت به خودشان تردید دارند. ما اگر به ایران اعتقاد داشته باشیم، یک قرارداد رسمی بسته ایم، چرا به این قرارداد عمل نشود؟ همه چیز در عالم سیاست ممکن است اما قرارداد رسمی ناشی از اعتقاد دو طرف به این فعالیت است.
هواپیمای ایرباس را قاچاق نکرده ایم!
وی افزود: قاچاق که نکرده ایم، یک کار رسمی آشکار در سطح جهان است. از این جهت که کل ناوگان هوایی نوسازی می شود، قراردادی که 35 میلیارد دلار باشد در تاریخ ایران نداشتیم. این آغاز یک اتفاق بزرگ در تاریخ ایران و برگشت به اقتصاد جهانی است. خارجی ها می توانند با ناوگان ایرانی وارد کشور شوند. ایرباس ای۳۳۰ بزرگ تر و قاره پیما است و ای تی آر برای فرودگاه های کوچک می آیند.
زمانی که عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی شدم هنوز باجناق ناطق نوری نشده بودم!
وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به این سوال ضیاء که آیا شما به خاطر اینکه باجناق ناطق نوری، وزیر دولت آقای هاشمی شدید، گفت: ما جزو بچه های جهاد سازندگی بودیم که از اول انقلاب ایجاد شد. من عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی بودم، آن موقع هیچ فامیلی نداشتم و مجرد بودم و هنوز باجناق آقای ناطق نوری نشده بودم.
وزیر راه و شهرسازی چطور قائم مقام صداوسیما شد
آخوندی همچنین درباره تجربه یک سال قائم مقامی سازمان صداوسیما بیان کرد: ما در دولت که با آقای لاریجانی بودیم علقه ارتباطی بینمان برقرار شد. بعد از دولت در سال 76 ایشان از من خواست قائم مقامش باشم، یک سالی در صداوسیما بودم و بعد تصمیم گرفتم برای تحصیلات بین المللی بروم و به خارج از کشور رفتم.
یک هزارم ثروتی را که می گویند هم ندارم
وی در پاسخ به این سوال ضیاء که آیا واقعا وضع مالی تان اینقدر خوب است که مدام به پولدار بودنتان انتقاد می کنند، گفت: این هم از معجزات است. می گویند دروغ را یا نباید بگویی یا باید آنقدر بزرگ بگویی که کسی جرئت شک کردن به آن دروغ را نداشته باشد، من متاسفانه همچین ظرفیتی را ندارم، دلم میخواست داشته باشم اما یک پانصدم و یک هزارم ثروث هایی را که اعلام می کنند هم ندارم.
وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به این سوال که شما در همه دولتها مدیر بودید و با آقای احمدی نژاد هم کار کردید، با صراحت گفت: من یک روز هم با دولت احمدی نژاد همکاری نکردم.
این افتخار را دارم که با دولت احمدی نژاد یک روز هم همکاری نکردم
وی در پاسخ به این سوال که پس ماجرای اصل 44 چه بود، گفت: من لایحه ای را به عنوان یک معلم دانشگاه تهران در مجلس داشتم اما این افتخار را دارم که با دولت ایشان یک روز هم همکاری نکردم.
آخوندی درباره حواشی که بر سر حادثه برخورد دو قطار مسافربری در سمنان برایش پیش آمد، اینکه چرا استعفا نداد و برخی می گفتند ناراحتی او تصنعی بود، تصریح کرد: من اصلا آن صحبت را نکرده بودم و از شاهکارهای صداوسیما بود.
وی در این باره که آیا ما خودمان از قول خودمان حرف زدیم؟ گفت: شما شاهکار کردید، من که به آنجا رفتم حادثه تلخی بود، از حادثه بازدید کردم و بعد جلسه ستاد بحران سمنان را تشکیل دادم. وقتی صداوسیما با من مصاحبه کرد، کل قصه را تعریف کردم، گفتم اکنون من به دیدار مصدومان حادثه می روم که در بیمارستان هستند و از آنها مراقبت می شود، وظیفه ما این است که بهترین رسیدگی را داشته باشیم، از آن گذشته کار مهمی نیست که انجام می دهیم این ها بیمه هستند و بیمه موظف است رسیدگی و مداوا کند.
فقط بخش آخر گفتگوی من درباره بیمه را پخش کردند
وزیر راه ادامه داد: اما بعد فقط این بخش پخش شد که من گفتم این ها بیمه هستند و ما پولشان را می دهیم. این جزو شاهکارهای صداوسیما هستند. من خودم صداوسیمایی هستم. خبری که مقدمه، متن و موخره ای دارد و در بخشی از آن من می گویم: «از حیث رسیدگی به مصدومان هیچ جای نگرانی نیست»، تمام بخشهایش را حذف کردند و فقط پخش شد هیچ جای نگرانی نیست. این سوءتفاهمی است که صداوسیما ایجاد کرد.
شنبه بعد از حادثه استعفایم را نوشتم
آخوندی همچنین با بیان اینکه «استعفا دادن کار خوبی است» توضیح داد: من اول صبح روز شنبه روز بعد از حادثه، استعفایی برای دکتر روحانی نوشتم که در آن تاکید کردم خوب است مسئولیت اجتماعی این واقعه پذیرفته شود، من حاضرم این مسئولیت را بپذیرم. گرچه از نظر فنی مشکل خاصی وجود نداشت اما از نظر اجتماعی باید این اتفاق بیفتد. بعد از آن به آقای جهانگیری زنگ زدم و اعلام آمادگی کردم برای نشان دادن همبستگی و همدردی اجتماعی، استعفا دهم. ساعت بلافاصله ساعت 10:30 صبح بود که آقای پورسید آقایی به اتاق من آمد و گفت این اتفاق در شرکت راه آهن رخ داده. وزارت راه و شهرسازی10، 12 سازمان دارد، بگذارید من که مسئول شرکتم مسئولیت را بپذیرم. ولی من تاکید کردم از آنجایی که این موضوع اهمیت زیادی داشت، تلخ بود و حادثه بزرگی به حساب می آمد که رنجش زیادی ایجاد کرد، خوب است در سطح من این اتفاق رخ بدهد. قرار شد این موضوع را به آقای جهانگیری منتقل کنیم و به تصمیم او عمل شود. جهانگیری ساعت دو و نیم به من زنگ زد و گفت با رییس جمهور مشورت کردم و ایشان صلاح دیدند استعفا در سطح مدیرعامل شرکت مطرح شود. در نتیجه استعفای او پذیرفته شد اما من آمادگی این کار را داشتم.
وزارت کردن بسیار سخت است
وی با بیان اینکه شرایط بسیار سختی حاکم است، افزود: وزارت کردن بسیار سخت است. وضعیت کشور گل و بلبل نیست. تنگنای اعتباری بسیار زیاد از یک طرف قرار دارد و از سوی دیگر در کشوری با شکاف اجتماعی بزرگ هستیم که در آن هر مسئله کوچکی به سوءتفاهم بزرگ تبدیل می شود، وزارت کار ساده ای نیست و همواره آمادگی داشتم که استعفا بدهم. اما بعد که استعفا پذیرفته نشد، تصمیم گرفتم قرص و محکم به کار خودم بپردازم. راه و شهرسازی از نظر تنوع ماموریت بزرگترین وزارتخانه ایران است و من تا وقتی که در این مسئولیت هستم باید شاداب و بااطمینان کار کنم.
انتقاد آخوندی به مسکن مهر
آخوندی همچنین درباره وضعیت افراد بدمسکن بیان کرد: 19 میلیون نفر اینگونه هستند که عدد کمی نیست. یعنی یک سوم جمعیت شهری ایران. اصلی ترین بحثی که من در طرح های مسکن داشتم، این است که این 19 میلیون نفر وضعیت بهتری داشته باشند. اگر در خارج از شهرها خانه سازی کنیم، افراد از مرکز شهرها بلند می شوند و به خارج از شهر می روند؟
وی در پایان گفت: نقدی که من می کنم این است که دو میلیون خانه برای نصف این جمعیت بدمسکن هزینه شد اما هنوز وضعیت به شیوه قبل باقی است. اصلی ترین هدفی که من گذاشتم این بود که مسئله را حل کنیم و دور مسئله نچرخیم. ما یا باید بافت داخلی شهر را اصلاح کنیم یا زندگی پیرامون را مرمت کنیم. تمام نیازمان این است که به بافت شهری برگردیم.



مدتی بعد از تعریف و تمجید ناطق نوری از مهاجرانی⇐ یک روزنامه اصولگرا از بازگشت وزیر ارشاد دولت اصلاحات به کشور خبر داد+واکنش مهاجرانی به این خبر

سینماژورنال: یازده سال بعد از خروج از کشور عطاءا.. مهاجرانی وزیر ارشاد دولت اصلاحات که بسیاری از اهالی سینما دوران وی را بواسطه سیف ا.. داد معاون سینمایی اش به یاد دارند، روزنامه اصولگرای “جوان” خبر از بازگشت وی به کشور داده است.

به گزارش سینماژورنال این روزنامه نوشته است: شنیده ها حاکی از آن است که عطاءا.. مهاجرانی – وزیر ارشاد دولت اصلاحات – قول‌های مساعد و محکمی را از جانب برخی مسئولان و افراد تأثیرگذار داخلی برای بازگشت بی‌سروصدا به کشور دریافت کرده است.

این روزنامه افزوده است: بر همین اساس، اقدامات چند ماهه اخیر وی نظیر خاتمه کار سایت جرس و بستن حساب‌های کاربری شبکه‌های مجازی از جمله فیس‌بوک، توئیتر، پلاس و کانال تلگرام آن از سوی برخی تحلیلگران، به عنوان زمینه‌سازی برای دستیابی به این هدف ارزیابی شده است.

او غفلت کرد…
به گزارش سینماژورنال خبر بازگشت به کشور مهاجرانی در حالی شنیده می شود که حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری به تازگی در گفتگویی با روزنامه اصلاح طلب “اعتماد”  خروج او از کشور را اشتباه خواند و با ابراز تاسف گفت: او غفلت کرده و هم به خودش و هم به کشور جفا کرد. او نیروی بسیار با استعداد و باهوشی بود و می شد که بماند و جامعه از او استفاده کند.

او در پاسخ به سوال دیگری به مقایسه جلسه استیضاح مهاجرانی و عبدالله نوری پرداخت و این بار نیز مهاجرانی را «یک فرد مسلط، خوش ذوق و سلیقه» نامید که در سخنانش گاهی لطیفه می گوید و گاهی هم شعر حافظ می خواند که این نکات در جلب نظر مستمعان مجلس پنجم در رای نیاوردن استیضاحش بسیار موثر افتاد.

امیدوارم این شایعه به واقعیت تبدیل شوو
به گزارش سینماژورنال واکنش مهاجرانی به خبر روزنامه جوان هم جالب است. وی در گفتگو با سایتی به نام “انصاف نیوز” که در مرداد 92 راه افتاده اما از اردیبهشت تا آذرماه امسال توقیف بوده بیان داشته است: امیدوارم این شایعه تبدیل به واقعیت شود!

مهاجرانی در ادامه ادعاهایی را هم درباره رسانه های وابسته به وی چنین اظهار داشته است: من در تاسیس و یا تعطیل جرس هیچ نقشی نداشته ام. هیچگاه صفحه فیس بوک نداشته ام. مطالبم را در سایت مکتوب می نویسم که در تلگرام مکتوب هم باز نشر می شود. صفحه ی تویترم هم کم و بیش فعال است.

مهاجرانی درباره توصیفات ناطق از خودش نیز گفته است: از لطف و مروّت و صفای سرور عزیز و دوست شفیق جناب آقای ناطق نوری بسیار ممنونم.