1

پاره ای از پرسشها و ادعاهای یک نیروی نظارتی اسبق ارشاد⇐مگر آقازاده هاشمی(یاسر) شریک مستقیم برادران شایسته(هدایت فیلم) نبود؟/یاسر هاشمی در جشنواره چهاردهم فجر کنار هیأت انتخاب فیلم میدید!!!/ابوالقاسم طالبی در زمان بازبینی “ردپای گرگ” گفت که هدایت فیلم فقط برای مصطفی و مرتضی شایسته نیست، بلکه پسران آقای هاشمی هم در آن نقش مستقیمی دارند!!!/احمدرضا معتمدی، شوهرخواهر جعفری جلوه است!!/جیرانی میگفت ویژه نامه سینمای هند را درآوردم تا پشت جلد کلاسورهای دختران دبیرستانی خالی نماند!/من روز قیامت، یقه منوچهر محمدی را می‌گیرم و می‌گویم تو بنیاد فساد و بدحجابی را در سینما گذاشتی!!/بعد از لو رفتن فیلم پارتی مختلط هنرمندان، مرضیه برومند نزد سهیل جهان بیگلری آمد و شخصا گفت اشتباه کردم!!/شورای نظارت چه توجیهی برای صدور مجوز فیلم‌هایی مثل “مصادره”، “اکسیدان” و “هزارپا” دارد؟؟/فیلمهای «مصادره» و «پا تو کفش من نکن» با آن همه ابتذال چگونه مجوز نمایش گرفتند؟/”آدم برفی” را با افتخار ۴ بار در زمان ضرغامی رد کردیم ولی مهاجرانی به کاسه ساز نامه مکتوب زد که باید پروانه فیلم صادر شود!

سینماروزان: نیروهای نظارتی ارشاد تا وقتی در صحنه اند و همکار ارشاد تا میتوانند کم حرف میزنند و از بیان ساده ترین واقعیات درباره آنچه بر سر فیلمها آمده پرهیز میکنند ولی چند سالی که از سینما دور میشوند به ناگاه ادعاها و پرسشهایی را طرح میکنند به شدت مناقشه برانگیز.

حجت الاسلام مجید پورطباطبایی از جمله نیروهای نظارتی ارشاد در ابتدای دهه هفتاد است که در همان دوران در هیأت انتخاب جشنواره های فجر هم حضور داشته است.

دو دهه بعد از جدایی از سینما پورطباطبایی در گفتگویی با “تسنیم” ادعاهایی خاص درباره سینمای ایران طرح کرده است.

حجت الاسلام پورطباطبایی با اشاره به ارتباطات فامیلی در سینما گفت: احمدرضا معتمدی{برادر یکی از شهدای هفتم تیر}، شوهرخواهر محمدرضا جعفری جلوه از مدیران سالیان سینما و تلویزیون است ولی من سینمایش را قبول ندارم!!!

پورطباطبایی درباره فعالیت روزنامه نگاری فریدون جیرانی گفت: مجله سینما یک هفته‌نامه بود. سال ۷۲ همان سالی که آقای لاریجانی به ارشاد رفت مصادف با ماه رمضان، در راه پله سینما قدس دیدم یکی به فریدون جیرانی گفت: “پرونده سینما هند این شماره مجله خوب بود”. آقای جیرانی گفت: “ما دیدیم پشت جلد کلاسورهای دختران دبیرستانی خالی است، گفتیم باید یک فکری برایشان بکنیم، به همین خاطر این پرونده سینما هند را راه انداختیم”.

پورطباطبایی درباره منوچهر محمدی بیان داشت: زمانی که مهاجرانی وزیر شد، مرحوم سیف‌الله داد را معاون سینمایی کرد. سیف‌الله داد مسئول تبلیغات خاتمی بود، یعنی این پست در واقع هدیه خاتمی به مرحوم داد بود. سیف‌الله داد هم منوچهر محمدی را مدیرکل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی کرد و این را صریح می‌گویم، خیانتی که وی به سینمای ایران کرد، هیچکس دیگری نکرد، یعنی او آمد بحث تست گریم را از شورای پروانه ساخت برداشت. قبل از آمدن سیف‌الله داد و منوچهر محمدی، در دوره سرپرستی محمد رجبی، شورای فیلمنامه را هم حذف کرده بودند. تا قبل از انحلال آن، فیلمنامه باید می‌آمد در شورای فیلم‌نامه مصوبه می‌گرفت.

این نیروی اسبق نظارتی درباره منوچهر محمدی افزود:
او طلبه آبادان بود، همان قبل از انقلاب به تهران آمد. عبدالله اسفندیاری، مهدی ارگانی، منوچهر محمدی و سیف‌الله داد که در معاونت سینمایی بودند، همه دانشجویان رشته علوم اجتماعی بودند… به هر حال محمدی تست گریم را حذف کرد و بدحجابی در سینما از آن‌جا شروع شد. فیلم‌های قبل از شهریور ۷۶ را با فیلم‌هایی که در دوران این‌ها بود، مقایسه کنید. بدحجابی در سینما از آن‌جا شروع شد. فیلم‌های قبل از شهریور ۷۶ را با فیلم‌هایی که در دوران این‌ها بود، مقایسه کنید.

حجت الاسلام پورطباطبایی ادامه داد: من روز قیامت در محضر حضرت حق (جلّ و علا)، یقه منوچهر محمدی را می‌گیرم و می‌گویم “تو بنیاد فساد و بدحجابی را در سینما گذاشتی، بدحجابی‌ای که منجر به شل‌حجابی و پایین افتادن روسری می‌شد”. به‌خاطر این‌که شورای پروانه ساخت قبل از انحلال، یکی از وظایفش این بود که بعد از تصویب یک فیلم‌نامه، به کارگردان و تهیه‌کننده می‌گفتند “از هنرپیشه‌های نقش اول و دومت، تست گریم بگیر و بیاور”. خدا حفظ کند دکتر فهیمی‌فر که الآن در دانشکده صدا و سیما حضور دارد، یکی از اعضای شورای پروانه ساخت بود که هنوز به لندن نرفته بود. فهیمی‌فر از شاگردان درجه اول مرتضی ممیز (گرافیست معروف) بود و کارشناسی ارشد گرافیک داشت و ممیز واقعاً فهیمی‌فر را دوست داشت، ولی فهیمی‌فر را به‌خاطر عقاید مذهبی او قبولش نداشت. فهیمی‌فر یک دوره‌ای در شورای پروانه ساخت بود، بعد هم مدیر کل سیمافیلم شد، بعد رها کرد و رفت به لندن دکترای فلسفه هنر گرفت، بعد از برگشت، آمد معاون آموزشی دانشکده صدا و سیما شد و حالا هم عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیماست. فهیمی‌فر نقش دیگری که داشت این بود که تک تک پوسترهایی که می‌خواست چاپ شود، باید به اداره کل نظارت ارزشیابی می‌آمد، خصوصاً تخصص فهیمی‌فر این بود که اتود پوسترها را برای تأیید بررسی می‌کرد. اگر او تأیید و امضا می‌کرد، پوستر می‌رفت برای چاپ. خب، حالا منوچهر محمدی به‌عنوان اولین ژست روشنفکری خودش، وقتی به ریاست اداره کل نظارت و ارزشیابی رسید، تست گریم را حذف کرد که آغازگر بسیاری از مسایل در سینما بود.

این نیروی نظارتی اسبق با اشاره به لو رفتن فیلم پارتی مختلط هنرمندان در دهه هفتاد گفت: یک اتفاقی که در آن دوره افتاد، این بود که یک مهمانی برگزار کردند و برخی از چهره های زن و مرد معروف در آن‌جا هم جمع شده بودند و اینها در جلسه دست می زدند و می خواندند. ویدئو این جلسه که بیرون آمد، اتفاقی که افتاد خانم بازیگر و آن سه هنرپیشه مرد یکی دو سال به طور کل از جریان سینما حذف شدند. من شاهد بودم که خانم برومند آمد در شبکه دو با سهیل جهان‌بیگلری که مدیر فیلم و سریال شبکه دو بود، دیدار کرد و حضوراً گفت من اشتباه کردم. وقتی گفت من اشتباه کردم و عذرخواهی‌اش را مطرح کرد آقای جان‌بیگلری کمکش کرد که سریالی در شبکه دو بسازد.

وی با مرور ماجرای توقیف “آدم برفی” اظهار داشت: در بحث فیلم‌ها و در شورای بازبینی هم باز همین بحث وجود دارد. برای نمونه، فیلم «آدم برفی» داوود میرباقری را شورای بازبینی زمان ما با افتخار ۴ بار رد کرد و بار پنجم قرار شد که بنده خدایی تنها ببیند و اشکالاتش را بگوید. ۱۸ مورد برای اصلاحیه به فیلم ایراد گرفته بود. وقتی ضرغامی رفت و دولت عوض شد، آقای مهاجرانی که آمد همان روز اولی به مرحوم کاسه ساز نامه زد و مجوز فیلم آدم برفی را صادر کرد. کاسه ساز هم جواب داده بود: آقای وزیر! چون این فیلم در شورای بازبینی رد شده، اگر شما می خواهید مجوز بدهید، کتباً دستور بدهید. آقای مهاجرانی کتباً دستور داده بود و کاسه ساز زیرش نوشت با توجه به دستور کتبی مستقیم وزیر، مجوز این فیلم صادر می شود. و جالب اینکه دو سه ماه بعد هفته نامه «مهر» که متعلق به حوزه هنری تحت مدیریت آقای زم بود، ۱۸ دلیلی را که عضو شورای بازبینی گفته بود باید اصلاح شود، با تمسخر مطرح کرد. اینها این جوری بودند. مثلاً با ارتباطی که داشتند، آن به اصطلاح کاربرگی را که باید در شورای بازبینی پر می شد، گرفته بودند و ۱۸ مورد را با تمسخر آورده بودند.

پورطباطبایی با انتقاد از عملکرد معاونت نظارت در سالهای اخیر اظهار داشت: خیلی دوست دارم اعضای محترم شورای بازبینی فیلم را ببینم، دوستانی که الان عضو هستند و با آن‌ها آشنا هستم. من دو احتمال می‌دهم: یک، نقش اساسی شورای بازبینی از بین رفته است و شورای بازبینی اگر اظهارنظری می‌کند و تصمیمی می گیرد، سازمان سینمایی از نظر شورای بازبینی فقط به عنوان نظر مشورتی استفاده می‌کند. وگرنه من بعید می‌دانم این اعضای شورای بازبینی که به تدین بعضی از آن‌ها، ایمان دارم، این کارهایی که بیرون می آید را دیده باشند و موضعی نداشته باشند. اگر غیر از این فرضی باشد که گفتم، باید حداقل من را به عنوان یک بیننده، به عنوان یک مخاطب، توجیه کنند که چه توجیهی برای پخش فیلم‌هایی مثل “مصادره”، “اکسیدان” و “هزارپا” دارند. یعنی واقعاً من بعید می‌دانم که این آدم‌های متدین، شب اول قبرشان را فراموش کرده باشند و گرنه هیچ توجیهی برای این قضایا نیست که فیلم «مصادره» با این همه ابتذال، یا فیلم «پا تو کفش من نکن» مجوز نمایش بگیرند. واقعاً این را درک نمی‌کنم.

پورطباطبایی با تأکید بر اینکه سینمای ایران مدتهاست ورود افراد غیرهنری و بخصوص منتسبان به جریانات سیاسی را به خود دیده خاطرنشان ساخت: مگر پسر مرحوم هاشمی شریک مستقیم برادران شایسته(هدایت فیلم) نبود؟ من خودم شاهد بودم در شورای انتخاب جشنواره فیلم فجر سال ۷۴ که ما داشتیم در سینما فرهنگ فیلم می‌دیدیم؛ یک مرتبه دیدم کنار ۵- ۶ نفر هیات انتخاب، آقایی هم نشسته بود. از یکی از اعضا پرسیدم که آن آقا کیست؟ گفت: یاسر هاشمی است. گفتم: او این‌جا چه کار می‌کند؟ ایشان که عضو شورای انتخاب نیست.

پورطباطبایی ادامه داد: خب من هم آدمی نیستم که خیلی راحت با قضایا کنار بیایم. گفتم: اگر قرار است ما فیلم را ببینیم، ممکن است به عنوان اعضای هیات انتخاب با یکدیگر بحثی کنیم. آدمی که مسئولیت ندارد اینجا چه کار می‌کند؟ زنگ زدم به خاکبازان و اعتراض کردم. خاکبازان که مدیرکل نظارت و ارزشیابی بود، به خاطر اینکه مساله ای پیش نیاید، شورای انتخاب را از سینما فرهنگ به خود ارشاد آورد. این یک مورد بود. قبلش هم ماجرایی سر فیلم «ردپای گرگ» بود. من از ۷۱ تا ۷۳ در شورای بازبینی نبودم و از ۷۴ به شورای بازبینی رفتم. شورای بازبینی به “ردپای گرگ” اصلاحیه داده بود. قرار شد که آقای ابوالقاسم طالبی به عنوان نماینده شورای بازبینی با آقای کیمیایی، کارگردان فیلم، صحبت کند. این را هم بگویم که وقتی آقای لاریجانی، وزیر ارشاد شد، بنده را به شورای فیلم نامه اضافه کرد. سه نفر دیگر را هم همزمان اضافه کرد. علاوه بر ما ۴ نفر در شورای بازبینی، مجتبی اقدامی و مهدی ارگانی هم بودند و آقای حیدریان به عنوان مدیر کل نظارت ارزشیابی هم حضور داشت که ایشان حق رای نداشت. بعد از اینکه انوار از معاونت سینمایی رفت و حیدریان هم از نظارت و ارزشیابی رفت، آقای فریدزاده به نظارت و ارزشیابی آمد و بعدش حمید خاکبازان مسوول نظارت و ارزشیابی شد. آقای خاکبازان، مجتبی اقدامی را از شورای بازبینی حذف کرد ولی مهدی ارگانی بود. به هر حال، بعد از آنکه طالبی با کیمیایی بر سر اصلاحیه «ردپای گرگ» که تهیه‌کننده آن هدایت‌فیلم بود، آقای طالبی گفت که هدایت فیلم فقط برای مصطفی و مرتضی شایسته نیست، بلکه پسران آقای هاشمی هم در آن نقش مستقیمی دارند و اگر مدیر دفتر آن مسوول ارشد بعداً وارد جریان سینما شد، خب این مساله سابقه داشت، همان طور که قبلش در هدایت‌فیلم این مساله بود. و اتفاقاً من در دهه ۸۰ و ۹۰ حضور این طیفی را که نام بردید، در سینما زیاد دیدم. تهیه‌کننده برخی فیلم‌ها کسانی هستند- که حالا نمی خواهیم نام ببریم-که واقعاً آدم به تعجب می افتد که این آدم ها، با سابقه ای که دارند، چه طور سینه می زنند پای این فیلم ها و دفاع می کنند. اصلاً چه طور این فیلم‌ها را می سازند؟ و یک بار گفتم سر فیلم «مصادره» در سینما آیه قم، من با یک کسی که اسمش به عنوان مشاور آمده بود، شدیداً دعوا کردم و گفتم برای چی اسمت را به عنوان مشاور اینجا زدی؟ گفتم برای چی شما اسمت اینجا باید باشد؟ چه افتخاری برای تو به عنوان یک روحانی است که اسمت در تیتراژ چنین فیلمی آمده است؟ حداقل بگو اسمت را حذف کنند. خلاصه یک دعوای مفصلی با این دوستمان داشتیم.




اختلاس بزرگ همسر دکتری که مسئول نظارت و ارزشیابی ارشاد بود!!+عکس

سینماروزان: سینماگران فعال در دهه‌های اخیر، حتما یادشان است که در اوایل دهه هشتاد فردی به نام مجید باقرنژاد به عنوان مدیرکل نظارت و ارزشیابی سینما منصوب شد؛ برخی مدعی بودند ایشان پزشک است و برخی نیز او را سرباز امریه‌دار در ارشاد میدانستند!!

اینکه چطور شد باقرنژاد سر از معاون نظارت درآورد به وقوع دوم خرداد و حضور سران موسسه سینافیلم در حلقه بالادستی معاون سینما بازمیگشت؛ عطاءالله مهاجرانی وزیر شد، سیف الله داد معاون سینمایی شد و منوچهر محمدی هم مدیر نظارت!!! این مترادف تملک کل سینما توسط سینافیلم بود. البته از میان سینافیلمی‌ها فقط منوچهر عسکری نسب بود که همچنان در سینافیلم ماند.

عسکری نسب در سینافیلم باقی ماند و مابقی سینافیلمیها آمدند در سینما و طرحهای ذهنیشان را تا حد توان اجرا کردند ولی حضور در حلقه مدیریتی هنری آن قدرها هم برایشان جذاب نبود چون سودی که در تولید برای سینماگران متنفذ وجود دارد هیچ جای دیگر نیست حتی در رأس هرم سینمایی!! شما درنظر بگیرید زمانی سینافیلمیها آثاری همچون «بازمانده» و «از کرخه تا راین» را با بودجه های هنگفت تولید میکردند و حالا در معاونت سینمایی جز حقوق دولتی چیزی نصیبشان نمیشد.

این شد که به بهانه های مختلف و از جمله فشارهای مخالفان و گرفتاریهای جسمی هم سیف‌الله داد و هم منوچهر محمدی قید حضور در حلقه مدیریتی سینما را زدند و به ناگاه یکی به نام مجید باقرنژاد سروکله اش پیدا شد و مدیریت اداره نظارت را برعهده گرفت؛ البته که در آن روزگار هم رسانه‌های مستقل قدرتمندی وجود نداشتند که این حضورهای بی‌پیشینه را کالبدشکافی کنند.

مرجان شیخ الاسلامی آل‌آقا که اخیرا نامش به عنوان اخلالگر اقتصادی در پرونده رسیدگی به اتهامات مدیر عامل سابق شرکت بازرگانی پتروشیمی مطرح شده، همسر همان باقرنژاد بود!!

شیخ الاسلامی به واسطه باقرنژاد و فقط بعد از چند سال خبرنگاری(!!) ابتدا به مدیرعاملی خبرگزاری میراث فرهنگی منصوب شد و سپس به مدیرعاملی صوری شرکتی در حیطه پتروشیمی رسید! و در حین دور زدن تحریم ها، به واسطه مدیر عاملی همین شرکت، همسر خویش را هم دور زد و با انتقال پولهای عایدی به خارج از کشور، خود هم به آن سو گریخت و همسر مهدی خلجی شد.

تا همین روزهای اخیر که به ناگاه نام شیخ‌الاسلامی به عنوان یکی از متهمان دادگاه شرکت بازرگانی پتروشیمی مطرح شد کمتر کسی تصور میکرد همسر اول مدیرکل نظارت ارشاد-که لابد باید مراقب عدم آغشتگی ناسره با سره شود- خود گرفتار در سلسله‌ای از افعال ناسره شده!!!

شیخ الاسلامی که ماههاست به کانادا رفته،  متهم به مشارکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور و تحصیل مال نامشروع به مبلغ ۷ میلیون و ۶۵ هزار و ۵۲۹ یورو و ۸ میلیون و ۷۱۰ هزار و ۳۸۴ دلار است؛ این موضوعیست که قاضی مسعودی به تازگی در شعبه سوم دادگاه ویژه رسیدگی به جرائم اخلالگران و مفسدان اقتصادی به صراحت آن را بیان کرد!!

مرجان شیخ الاسلامی آل آقا




درگذشت شریک مهاجرانی و منوچهر محمدی

سینماروزان: منوچهر عسگری نسب کارگردان و تهیه کننده سینما درگذشت.

به گزارش سینماروزان منوچهر عسگری نسب متولد 1315 کرمان، دارای مدرک کارشناسی سینما و تلویزیون از دانشکده هنرهای دراماتیک و کارشناسی ارشد سینما از دانشگاه ایالتی میشیگان (MSU) بود.

وی فعالیت سینمایی را سال 1345 با کارگردانی فیلم‌های مستند تلویزیونی آغاز کرد. از فعالیت های جنبی او می توان به تهیه فیلم های سینمایی و مجموعه های تلویزیونی، تدریس کارگردانی و اقتصاد سینما در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی، دانشکده سینما و تئاتر، دانشکده صدا و سیما و مدرسه عالی سوره اشاره کرد.

منوچهر عسگری نسب که با عطاءالله مهاجرانی و منوچهر محمدی در موسسه «سینافیلم» شراکت داشت، کارگردانی فیلم های «آن سوی مه»، «خانه در انتظار»، «هی جو»، «پاییز بلند» و تهیه کنندگی فیلم های «چمدان»، «هی جو»، «همسر» و «بازمانده» را در کارنامه خود داشته است.

عسکری نسب به عنوان تهیه کننده برخی مستندهایی که احمد شاملو ساخته بود هم شناخته میشود.




حسین فرحبخش در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐«زندگی خصوصی» درباره اکبر گنجی بود و ربطی به مهاجرانی نداشت!/شورای نظارت «پا تو کفش من نکن» را با اکثریت آرا تصویب کرد و فقط ایل‌بیگی با آن مشکل داشت/چرا ایل‌بیگی دي.وي.دي«پا تو كفش من نكن» را به برخی نهادها و خبرنگاران نشان داده بود؟/«پا تو كفش من نكن» قبل از «۵۰ كيلو آلبالو» نوشته شده بود!/چرا بايد فكر كنيم «۵۰ كيلو آلبالو» ضد دين و ضد فرهنگ است؟/همان موقع كه وزير سابق ارشاد «…آلبالو» را توقيف كرد بالاترين اعتراض را به ایشان داشتم/ «پا تو كفش من نكن» را ببينيد و بگوييد كجاي آن خلاف شرع است؟/ اگر بخواهيد با دید مریض نگاه كنيد،‌ آيات قرآن را هم مي شود زير سوال بُرد/شب قبل از اکران مجددا ممیزی به فیلم خورد

سینماروزان/احمد رنجبر: «پا تو کفش من نکن» در آخرین لحظه اکران به شرط قید سنی منفی 12 سال اکران عمومی شد. درباره این اتفاق، شوخی های منشوری فیلم و شائبه زیر سوال رفتن صورت شرعی و عرفی ازدواج با محمد حسین فرحبخش گفت و گو کرده ایم

به گزارش سینماروزان و به نقل از «همشهری جوان» نمی دانیم شایعه 18+ از کجا پیدا شد؟ کار خود سازندگان «پا تو کفش من نکن» بوده برای بازارگرمی؟ یا مخالفان فیلم خواسته اند صدای آژیر را بلندتر به صدا در بیاوردند؟ کارگردان به ضرس قاطع می گوید کار «اجانب»! است و مخالفان هم به محض اکران فیلم، شمیر بُرنده را غلاف کرده اند و دست کم در روزهایی که این مطلب آماده می شود، خبری از اعتراض ها نیست. هیاهو چند ماه قبل شکل گرفت و در آستانه اکران به اوج رسید؛ برخی رسانه ها گفتند چه نشسته اید که محمد حسین فرحبخش فیلمی ساخته «صرفا جنسی و پر از الفاظ رکیک». کارگردان فیلم را پیش از اکران به آن ها نشان داده بود؟خواسته مخاطب را به تماشای فیلم وسوسه کند؟ در این باره و چند مساله دیگر با فرحبخش گفت و گو کرده ایم. فعلا «پاتو کفش من نکن» با قید سنی منفی 12 اکران می شود و همین قدر بدانید زیادی آش ماجرا شور شده؛چند شوخی منشوری دارد اما در قیاس با خیلی از فیلم های ایرانی «هیچ» است. ضمنا«پا تو کفش من نکن» از تراز ساخته های فرحبخش پایین تر قرار می گیرد و فیلمی نیست که بتوان جدی اش گرفت.

*بر اساس سبقه اي كه از شما سراغ داريم و بارها پایبندی تان به شریعت را بیان کردیده اید با تماشاي «پا تو كفش من نكن» يك سري علامت سوال پيش مي آيد. تكليف«پنجاه كيلو آلبالو»‌مشخص است و كارگردانش ادعايي درباره عقايد ديني ندارد. شما چرا با ماجراي عقد دائم طوري شوخي مي كنيد گويا صورت مساله را قبول نداريد؟

ممنون كه اين سوال را پرسيديد،‌چون برخي سوال ها لطف است و اگر پرسيده نشود من هم جواب نمي دهم و   سوء تفاهم ها باقي مي ماند. اولا «پا تو كفش من نكن» قبل از «50 كيلو آلبالو» نوشته شده؛ سال 88. يك بار پروانه ساخت فيلم را گرفتم كه آن موقع نساختيم. وقتي فيلم ماني حقيقي را ديدم گفتم اين كه قصه ما است که. من «50 كيلو آلبالو» را مي پسندم.

*محتواي آن را هم مي پسنديد؟

بله مي پسنديم. يك فيلم مفرح شاد است.

*ولي قوانين ازدواج و عده را زير سوال مي برد.

چنین چيزي نيست. چرا بايد فكر كنيم «50 كيلو آلبالو» ضد دين و ضد فرهنگ است؟ همان موقع هم كه آقاي جنتي (وزير سابق ارشاد) فيلم را توقيف كرد بالاترين اعتراض را هم حضوري و هم در رسانه ها به ایشان داشتم. اين فيلم براي اوقات فراغت مردم ساخته شده و ساختارش پخته است. و اصلا اين همه آدم كه فيلم را ديدند بي دين هستند؟

*نه بی دین نیستند ولی تعداد مخاطب دلیل بر وجاهت یک فیلم نیست.

به هر حال خيلي از چیزهایی كه با نگاه مريض مي توان«50 كيلو آلبالو» را محكوم كرد، در فيلم «پا تو كفش من نكن» نيست. يك سري در محضر عقد موقت انجام مي دهند و يك عده اي عقد دائم. اين وسط اسم دو زوج اشتباهي مي رود توي شناسنامه آن يكي. من هم اشتباه را به واقعيت تبديل نمي كنم.

*در همین حد هم این طور استنباط می شود که گویی کارگردان صورت ظاهری عقد را قبول ندارد.

اصلا این طور نیست. من هرگز شرعيات و اعتقادات را زير سوال نمي برم.ما حق نداريم به اعتقادات مردم توهين كنيم. مرحوم شهيد مطهري حرف زيبايي مي زند كه به قرآن توهين مي كنند و مي گويند ما آن را قبول نداريم. ايشان مي گويد بيايد بحث كنيم تا معلوم شود حرف کسی که توهین می کند باطل است. قرآن كلام وحي است و امكان ندارد كوچك ترين ايرادي در آن باشد؛ منِ نوعي بلد نيستم از آن دفاع كنم. متخصص مي تواند ثابت كند كه اين كلام وحي است و آيه به آيه آن مطهر است. منظور این که من بي مشورت با دوستان متخصص وارد چنين مسائلي نمي شوم. بعد هم يادتان باشد، زبان طنز با جدي فرق مي كند. خنده را خداوند فقط به انسان داده است و به هيچ موجود ديگري نداده. خنده و شادي هم لازمه ابتدايي سلامت است. متاسفانه جامعه ما افسرده است و یکی از وظایف فیلمساز خندان مردم است.

*مشکل دیگر فیلم به کاراکتر رضا ناجی و بهنوش بختیاری برمی گردد که از اشتباه پیش آمده استقبال می کنند و مستقیم و با ایما نظر به زوج روبر دارند!

عاقد عقدها را درست خوانده ولي توي شناسنامه اشتباه وارد شده. انسان ممكن الخطا است و بعد از اتفاقي كه مي افتد كاراكتر رضا ناجي و بهنوش بختياري نزديك است مغلوب شيطان شوند. آن دو نفر ديگر اسير نفس نيستند و بر هواي نفس غلبه دارند. ضمن اين كه در نهايت فیلم رفتار آن ها را تائيد نمي كند و ماجرا ختم به خير مي شود. تازه دختري كه سنش بالا بوده ازدواج می کند. به نتیجه نگاه کنید نه مقدمه.

*حد شوخي با مساله اي كه تقدس دارد چيست؟

تقدس را من و شما تعيين مي كنيم يا شرع و عرف؟ اول شرع بعد عرف. عرف جامعه كه خيلي باز است و شرع هم با اين مساله مشكلي ندارد. اما اگر يك سري متحجر نظر بدهند كه ماجرا چيز ديگري است. ميوه تحجر هم نفاق است. نبايد بگوييم دين اين را مي گويد، بگوييم اين حرف من است. فيلم را ببينيم بگوييم كجاي آن خلاف شرع است. اگر بخواهيم با دید مریض نگاه كنيم،‌ آيات قرآن را هم مي شود زير سوال بُرد.

*از نظر دراماتيك هم قصه «پا تو تو كفش من نكن» مشكل دارد. فهميدن اين مساله كه با ثبت اسم در شناسنامه ديگري، عقدي كه جاري شده باطل نمي شود و زني كه اسمش توي شناسنامه مردي به اشتباه آمده زن واقعي او نمي شود،‌كار سختي است؟

قصه را بايد از زاویه نگاه كاراكترها ديد. این ها آدم های بی اطلاع و بي سواد هستند. ضمنا همه مسائل شرعي را نمي دانند. مثلا خيلي ها فكر مي كنند زني كه مُرد شوهر و پسرش نمي توانند او را توي قبر بگذارند و دامادش بايد اين كار را بكند!

*فيلم قيد سني 18+ خورده بود اما با عنوان12+ اكران شده. ماجرا چه بود؟

از طرف وزارت ارشاد این قید سنی را تعیین کردند؛كسي چيزي درباره 18+ به ما نگفت. يكي از خبرگزاري ها اين شايعه را راه انداخت.

*بعد از اين خبر يك فرضيه شكل گرفت كه نكند حاشيه سازي براي «پا تو كفش من نكن» كار خودتان بوده تا بازار گرمي كنيد. چرا فیلم را به خبرنگارها نشان داديد؟

من و آقاي عليخاني(تهیه کننده فیلم) چون در اين سينما آدم هاي باتجربه اي هستيم،‌هيچ فيلمي را پيش از اكران به كسي نشان نمي دهيم. حتي «پا تو تو كفش من نكن» را شب اكران نمایش داديم. چطور مي‌شود از يكي دو ماه قبل نقد منفي درباره آن شكل بگيرد؟ آقای حبیب ایل‌بیگی معاونت معزول نظارت و ارزشيابي ارشاد مقصر اين اتفاق است. توي پرانتز بگوييم تهيه كننده ها به آقاي حيدريان گفتند كه بايد ايشان عزل شود و شد. آقاي ايل بيگي از اول مخالف «پا تو كفش من نكن » بود؛ شوراي بازبيني با آن مشكلي نداشت و فقط چند اصلاحيه وارد كرد. ايشان چندین ماه فيلم را نگه داشت و مي گفت بايد اصلاحيه بخورد. در حالي كه اجازه اين كار را نداشت. دي وي دي فيلم را بر اساس  اطلاعاتي كه دارم به يك سري نهادها و خبرنگاران نشان داده. وگرنه فلان خبرگزاري از كجا اطلاع دارد داستان فيلم چيست؟ چرا این اتفاقها صورت گرفت؟

*فقط ایل بیگی مخالف فیلم بود؟

بله در شورا مخالفي نداشت و با اكثريت آرا تصويب شد. نکته ها در حد چند اصلاحيه بود.

*اصلاحیه روز آخر چه بود پس؟

شب پيش از اكران يك حذفي دادند من هم به احترام آقاي داروغه زاده(معاون نظارت و ارزشیابی ارشاد) اصلاح كردم. روز آخر هم قید گروه سنی منفي 12 را دادند. به نظر شما فیلم نیاز به این همه هجمه دارد؟ هيچي توش نيست. كاري با كیفيت ندارم.

*چند تا شوخي دارد كه از جنس شما نيست؟

وقتي فيلم طنز مي سازيد شوخي دارد ديگر.

*ولی شوخی ها منشوري بود.

بايد اين چيزهايي که بي خودي تابو شده را بشكنيم. ما يا حرام شرعي داريم، يا عقلي يا عرفي. اين چيزهايي كه در فيلم گفته مي شود با اين سه مورد همخوان نيست. اتفاقا من بعضي تابوها را مي شکنم كه بگويم ربطي به دين ندارد و بعضي آدم ها آن ها را از خودشان درآورده اند. يكي برهنه مي شود و مي گويد من تابو شكني كرده ام اين لجن پراكني است؛ تابو شكني يعني حرف هايي كه توي زندگي مي زنيم را در سينما بتوانيم بيان كنيم. براي چي بايد بترسيم؟ مردم شاد مي شوند چرا با شادي مردم مخالفيم؟

*شاید کسی دوست نداشته باشد فرزند 12 ساله اش این شوخی ها را در فیلم ببیند.

بخدا اگر كسي متوجه شود .با این شوخی ها نه کسی به فرش می رود و با حذف شان به عرش.

*و حالا قید سني به کمک فیلم نیامده؟

شاید. فعلا که تازه اکران مان شروع شده. بعد هم مي گويند توصیه نمي شود نگفته اند ممنوع است. خيلی از مردم این جور مسائل را جدي نمي گيرند. وقتی می گویند فلان فیلم برای بالای 18 سال ساخته شده مردم مي خنند چون چنين فيلمي ساخته نمي شود. «پا تو كفش من نكن» استار ندارد اما فيلم براي پر كردن اوقات فراغت است. نه اين كه اوقات فراغت را با فيلم ضد فرهنگ پركني اصلا جمهوري اسلامي اين اجازه را به تو نمي دهد. ممكن است در فيلمي كه اجازه ساخت مي دهد فرهنگ نباشد اما ضد فرهنگ هم نيست. مضاف بر اين كه «پا تو كفش من نكن» يك حرف ريز ولي مهم هم دارد: كبوتر با كبوتر باز با باز / كند هم جنس با هم جنس پرواز.

*خودتان كدام فيلمي كه ساخته ايد را بيشتر دوست داريد؟

از نظر كارگرداني «آب نبات چوبي» را دوست دارم. چون حاصل پختگي سال ها فعاليتم در سينما بود. البته از نظر موضوعي«زندگي خصوصي» تكرار ناپذير است. درباره اتفاقي است كه سه دهه مسكوت مانده بود و اعتقاد شخصي و ديني من است.

*ولي نقدي همان موقع شكل گرفت كسي كه مدعي اخلاق است چرا زندگي خصوصي يك نفر كه در ايران نيست تا از خودش دفاع كند را بر ملا مي كند.

زندگي چه كسي؟

*وزير سال هاي دور وزارت ارشاد.

با قاطعيت مي گويم اصلا همچين چيزي نيست. منظور فيلم آقاي مهاجراني نيست. منظور آدم هايی مثل آقاي {اکبر} گنجي و ديگران است كه خيلي شان در اين مملكت هستند. «زندگي خصوصي» درباره اصالت به اعتدال است. سمبل آن ها كه اعتقاد قلبي دارند و دين را با عقل و تفكر پذيرفته اند و با حرف هاي اين و آن تغيير نمي كنند و الگوی شان شان مي شود شهيد مطهري. ايشان نماد اعتدلال است. ما قبل از انقلاب پاي منبر ايشان بوديم، بعد از انقلاب هم كتاب هاي شان را خوانده ايم و همچنان رجوع مي كنيم. «زندگي خصوصي» خواست بگويد بايد پاينبد اعتدال بود؛‌كاري به اين سياسي بازي ها هم ندارم و از روز اول انقلاب مي گفتيم اعتدال. چون اين حرف قرآن است.

*چه علاقمندي وجود داشت كه «پاتو كفش من نكن» را خودتان ساختيد؟

قرار بود آقاي آرش معیريان بسازد. كستينگ هم كرده بود اما درست چند روز پيش از شروع فيلبرداري پاي او شكست و عذرخواهي كرد. عواملي هم كه با «پا تو كفش من نكن» قرارداد داشتند،طوري برنامه ريخته بودند كه بعد از آن به كارهاي ديگرشان برسد و نمي شد فيلمبرداري را عقب انداخت.

*معمولا اين نوع فيلم ها را مي داديد كارگرداني ديگر بسازد.

بله مي گفتند فرحبخش فيلم هاي كمدي را مي دهد ديگران بسازند، فيلم هاي اجتماعي را خودش كارگرداني مي كند. اين هم تجربه اي بود كه فيلم كمدي بسازم.

*و از ساخت «پا تو كفش من نكن» پشيمان نيستيد؟

نه؛‌من اين را تجربه مي دانم. مطمئن باشيد اگر قرار بود پشيمان شوم از اول نمي ساختم. نمي گويم اين فيلم نقطه عطف كارنامه من است اما از ساخت آن پشيمان نيسيتم. فيلم استانداري است.

*استاندارد دفتر پويا فيلم را دارد ولي كارنامه شما را نه.

اين يك بحث ديگر است. سليقه شخصي من فيلم هاي اجتماعي است. پشيمان نيستم اما مثل «زندگي خصوصي» كه از آن دفاع كنم هم نيست. من يك فيلم خوب خواسته ام بسازم كه ساخته ام. همين كه مردم بروند سينما بخندند براي ما باقيات صالحات است.

*توی فیلمنامه هم دست برديد؟

نه زهرا پيرهادي نوشته بود و در طول فیلمبردای حضور داشت و تغییرات لازم را انجام می داد.

*از این به بعد کمدی می سازید؟

ترجیحم این است که فیلم کمدی تهیه کنم و اجتماعی بسازم.