1

صدور پروانه فیلمی با هنروری مهراب!

سینماروزان: شورای پروانه نمایش فیلم های سینمایی برای یک فیلم مجوز نمایش صادر کرد.

به گزارش سینماروزان در تازه ترین جلسه شورای پروانه نمایش فیلم های سینمایی مجوز نمایش فیلم ” ناگهان درخت” به تهیه کنندگی پیمان معادی و کارگردانی و نویسندگی صفی یزدانیان صادر شد.

“ناگهان درخت” فیلمی است که از حضور پیمان معادی و مهناز افشار در نقشهای اصلی سود میبرد. مهراب قاسم خانی و همسرش شقایق دهقان نیز در این فیلم نقشهایی خیلی خیلی خیلی کوتاه و در حد هنروری دارند!!!




«ناگهان درخت»(صفی یزدانیان)⇐لالایی مناسب برای بخش شبانگاهی رادیوپیام!! با هنروری مهراب و شقایق!

سینماروزان/مهناز خدادوست :

منفی: رنگ بندی شاد و توأم با سرخوشی سکانسهای قبل از انقلاب در تصاد با رنگ بندی سرد و تیره بعد از انقلاب!! که چه؟؟ حتی قرار زن و شوهر برای مهاجرت بخاطر وقوع انقلاب(؟) نیز کنار زمینی لم یزرع مصور میشود؟ که چه؟ باز خوب است یک سوم انتهایی بخاطر نمایش مرگ هم که شده رنگ و بویی شادی بخش میگیرد!! فقط مرگ است که انقلاب را قابل تحمل میکند؟؟ ردن انقلاب زمانی خوراک خوبی برای آن ور آب بود اما حالا چه؟! مگر در سایه همین انقلاب نبوده که با همراهی پسر باجناق فلان سیاستمدار صامت فیلمساز و تهیه کننده شده اند؟

مثبت: تلاش همایون پایور برای چینش سه بعدی قابها البته که جلب توجه میکند ولی

منفی: کند بودن روایت و بلاتکلیفی در گره افکنی، دمار از روزگار بیننده درمیآورد!!

مثبت: فریم های فیلم مناسب است برای برگزاری یک نمایشگاه نقاشی در همان رشت!! اما

منفی: مخاطب سینما، درام میخواهد که اینجا نیست

منفی: فیلم وام گیریهایی دارد از درام ایرانی «کمدی انسانی» بخصوص کوشش در جهت بازنمایی استحاله آدمی در چرخدنده های سیستم ولی پیشفرض «خوب مطلق دوران قبل/ بد مطلق دوران بعد» حتی همین گرته برداری را نیز ابتر کرده!

مثبت: یک لالایی مناسب برای بخش شبانگاهی رادیوپیام!! البته چه بهتر که قبل لالایی به خوردن یک لیوان شیر اکتفا کنید

منفی: اینکه یک ساعت و نیم منتظرید اتفاقی بیفتد و نمی افتد! اینکه مدام فرهاد میخواهد زنش مهتاب بزاید و نمیزاید، میشود طرح مناسب برای تولید فیلم بلند؟؟

منفی: مهناز افشاری که پیر شده، آب زیر پوستش افتاده و انگار در جدایی از جریان اصلی سینما، باید بسنده کند به ایفای نقشهای کاملا یکنواخت در محصولات شبه هنری! مانند همین مهتاب کل یوم ناراضی فیلم!! کسی میداند چرا ایشان اغلب ناراضیست؟؟

مثبت: تکخوانی زن! اینجا با لهجه رشتی!!

منفی: تبلیغ گل درشت خودروی «گل» فولکس واگن

*سکانس
-بریدن میوه “به” به تکه های مساوی!! با افشای بارداری
-روایت عاشقی هوشنگ ابتهاج سر میز پر شده از عکسهای خانوادگی

*جوک
-به جرمی که رخ نداده، فرهاد سالها به زندان می افتد!! تیشه ای هم نیست که بسان اندی از شائوشنک بگریزد!! اینجا اتحاد جماهیر شوروی است یا ایران پس از انقلاب؟؟ طرف چریک بود و فعالیت مسلحانه داشت ولی توبه کرد و حالا شده است یک سفارشی‌ساز مایه دار اما فرهاد فیلم صفی به جرم ناکرده باید سالها حبس بکشد؟؟

-هنروری(؟) مهراب قاسم خانی و شقایق دهقان؟؟

*کاراکتر
-زهره عباسی ایفاگر نقش “هما” یا همان پیرزن داستان که لحظات حضور در یک فیلم کشدار را شیرین میکند!! عباسی دخترعمه همایون پایور فیلمبردار فیلم است!!

*دیالوگ
-گریه نکن عزیزم! فقط چند روز با دهان بسته میخندی!!

-ببین چقدر احساساتی هستی؟ همه چیز تو قلبته!
–یه چیزایی هم تو حلقم بود!

–لابد اونجا به همه میگفتی یکی بود که بهم خانواده نداد

-مواظب اینجا باش! آدم از گردن پیر میشه!

-هرگز از کسی نپرس کجا رفته کجا بوده!؟




تصاویر لیلا حاتمی و همسرش در گالری ویونا

سینماژورنال: نمایشگاه عکس فیلم سینمایی “در دنیای تو ساعت چند است” که از حضور لیلا حاتمی و علی مصفا سود می برد، برگزار می شود و همزمان با این نمایشگاه رونمایی از آلبوم موسیقی این فیلم نیز انجام خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال مراسم افتتاحیه نمایشگاه عکس فیلم سینمایی “در دنیای تو ساعت چند است/ قاب های صبا سیاهپوش” جمعه سی ام مرداد ساعت 16 با حضور عوامل فیلم و جمعی از هنرمندان در محل کافه گالری ویونا برگزار می شود.

همچنین در این مراسم از آلبوم موسیقی متن این فیلم اثر کریستف رضاعی رونمایی می شود.

صبا سیاهپوش دانش آموخته رشته عکاسیست که عکاسی فیلم هایی چون “صدای پای من”، “5ستاره”، “محبوب”، “در دنیای تو ساعت چند است” و فیلم تازه اکران “دوران عاشقی” را در کارنامه دارد و پیش از این برای دریافت جایزه بهترین عکس فیلم از جشنواره بین المللی فیلم شهر و همچنین تندیس ویژه جشنواره کودک کاندید شده است.

موسیقی “در دنیای تو ساعت چند است” اثر کریستف رضاعی آهنگساز و نوازنده باسابقه است که پیش از این آهنگسازی فیلم هایی از جمله “چهل سالگی”، “پرونده هاوانا”، “کنعان”، “سعادت آباد”، “نارنجی پوش”، “چه خوبه که برگشتی”، “ماهی و گربه” و چندین فیلم دیگر را بر عهده داشته است.

این نمایشگاه از سی ام مرداد ماه به مدت چهارده روز همه روزه از ساعت 10 صبح تا 12 شب آماده استقبال از علاقه مندان خواهد بود.

نشانی: تهران، خیابان ولی عصر، روبروی نیایش، خیابان اسفندیار، موزه امام علی(ع)، کافه گالری ویونا

 




کارگردان فیلمی ایرانی که به دلیل تبلیغ فرانسه(!) پخش تیزرهایش ممنوع شده خطاب به مدیران رسانه ملی: بی‌ربط ترین آدم اروپایی را درصدر می‌نشانید اما “در دنیای تو…” را تبلیغی برای فرانسه می‌دانید

سینماژورنال: “در دنیای تو ساعت چند است” نخستین تجربه کارگردانی صفی یزدانیان در سینمای بلند از جمله آثاری است که طیف خاصی از مخاطبان که علاقمند به سینمای روشنفکرانه و ایده های سینمایی چهره هایی چون کیشلوفسکی، تارکوفسکی و تا حدی پولانسکی دارند از آن خوششان آمده است.

به گزارش سینماژورنال با این حال رسانه ملی به دلیل یک مساله و آن هم استفاده بیش از حد بازیگران از دیالوگها و نمادهای زندگی در فرانسه، پخش تیزرهای این فیلم را ممنوع کرده است.

صفی یزدانیان کارگردان “در دنیای تو…” در گفتگویی که با “شرق” داشته در کنار مرور ویژگیهای اثرش با بیانی محترمانه مسئولان رسانه ملی را بابت تلقی شان نسبت به فیلمش به چالش کشیده است.

تبلیغ پاریس از آن حرف‌هاست…

وی درباره تبلیغ پاریس در فیلمش که از سوی مدیران سیما به عنوان دلیل ممنوعیت تیرها اعلام شده می گوید: تبلیغ پاریس از آن حرف‌هاست که فقط اینجا می‌شود شنید. این فیلم داستان زنی است که از فرانسه و شهر پاریس به ایران برمی‌گردد و با کسی مواجه می‌شود که در تمام این مدت علایق او را دنبال می‌کرده است و تبدیل به نوعی نسخه دوم خودش شده است.

اشاره به فرهنگ و زبان فرانسه چیز غریبی نیست

این کارگردان ادامه می دهد: اشاره به فرهنگ و زبان فرانسه چیز غریبی در چنین داستانی نیست. حسی از این کم‌دیدنِ خود در صحنه خیال فرهاد از روبه‌رو شدنش با آنتوان هست؛ اعتماد به نفس آنتوان در برابر دست‌پاچه‌شدن فرهاد. اگر برعکس این بود و فیلم‌سازی فرانسوی فیلمی می‌ساخت در باره یک پاریسی که سعی دارد فرهنگ ایران یا زبان فارسی را به‌خاطر عشقی که به یک ایرانی دارد، یاد بگیرد و بفهمد، کسی آنجا به او نمی‌گفت‌ داری به ایرانی‌ها باج می‌دهی یا برای ایران تبلیغ می‌کنی.

در برابر یک فرانسوی به وجد می آییم

یزدانیان خاطرنشان می سازد: اغلب در برابر یک فرانسوی یا انگلیسی‌زبان که چهار کلمه فارسی را غلط و دست‌و‌پا‌شکسته تکرار می‌کند، به وجد می‌آییم و می‌خندیم و تحسینش می‌کنیم، اما کم پیش می‌آید این اعتماد‌به‌نفس را در خودمان داشته باشیم.

بی‌ربط‌ترین آدم اروپایی یا آمریکایی را در صدر می‌نشانیم

وی تاکید می کند: بی‌ربط‌ترین آدم اروپایی یا آمریکایی که از نگاه رسمی‌مان تعریفی کند را در صدر می‌نشانیم، اما چنین فیلمی را تبلیغی می‌خوانیم.




در دنیای شبه‌روشنفکران ساعتها به وقت “GEM” تنظیم می‌شوند؟

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: شبه‌روشنفکران ما چنان در پیله انزوای خود فرورفته اند و چنان ارتباط خود را با دنیای اطراف قطع کرده اند که زبان سینمایی شان به جای آن که بازتاب دهنده صریح دغدغه ها، دردها و زخمهای جامعه باشد تبدیل شده به یک زبان شخصی برای روایت حدیث نفسهای شخصی و عاشقانه های از دست رفته.

“در دنیای تو ساعت چند است” محصول کامل چنین نگاهی است. محصولی کاملا شخصی که در انزوای فیلمساز و با قطع ارتباط وی با جامعه پیرامون خلق شده است. البته که جمعی از پیشکسوتان پشت صحنه سینمای ایران از ایرج رامین فر به عنوان طراح هنری تا جهانگیر میرشکاری به عنوان صداگذار و همایون پایور به عنوان مدیر تصویربرداری در خدمت گروه بوده اند اما وقتی متن قابل ملاحظه ای برای کار وجود ندارد بزرگترین نامها را به فیلم ضمیمه کردن چه سودی دارد؟

شباهتهای فراوان با سریالهایی که مرتب آنها را نفی می کنند

اسفناک است فیلمی که میخواهد نماد جریان روشنفکرانه یا به زعم ما شِبه‌روشنفکرانه در سینما باشد خط داستانی اش هم کاملا عاریه ای است. در فلاش بکهای فیلم، تلاش برای عشق‌بازی یک پیرزن با جوانی سی سال کوچکتر از خود را می بینیم و وقتی به زمان حال می رسیم دست و پا زدن این جوان سی ساله برای برقراری ارتباط با دختر همان پیرزن که حالا مرحوم شده است.

شباهتهای خط داستانی با کلیشه های ارائه شده در سریالهایی که از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و از جمله سریالهای GEM روی آنتن می روند باعث میشود در عجب بمانی “در دنیای تو…” توسط فیلمسازی تولید شده که مرتب می کوشد خود را یک روشنفکر جابزند یا محصول دست تهیه کنندگانی است که “دو خواهر” و “شانس عشق تصادف” می سازند؟

روشنفکری یعنی بیان صریح دردهای اجتماع

اینکه کل فیلم را بر محوریت یک عشق از دست رفته و هوسبازی یک پیرزن-که نقش اش را زهرا حاتمی ایفا کرده- پیش ببریم و البته مقادیر فراوانی دیالوگ به زبان فرانسوی را در کار تزریق کنیم، شغل کاراکتر مرد قصه مان را آموزگاری زبان فرانسه قرار دهیم و البته موسیقی متن کار را نیز تلفیقی کنیم از جاز و پاپی که در کافه های پاریس شنیده می شود هر نامی که داشته باشد، فیلمسازی روشنفکرانه نمی تواند نام گیرد.

اگر “در دنیای تو…” فیلم روشنفکرانه است پس “رگبار”، گوزنها”، “سگ کشی” و “هامون” چه نام می گیرند؟ فیلمی متعلق به طبقه روشنفکران نمی تواند منفک از ارتباطات این طیف با اجتماع اطراف و دادوستدی که این طیف با طبقات دیگر اجتماع دارند تولید شود.

روشنفکری یعنی بیان صریح دردهای طبقات مختلف جامعه از طیف متوسط گرفته تا طیف مرفه و البته طبقه فقیر و سینمایی که این صراحت را نداشته باشد شبه‌روشنفکرانه است و نه روشنفکرانه.

اینکه یکی دو هفته ای را به انزلی برویم و سعی کنیم با قرار دادن کاراکترهایمان در میان خیابانهای قدیمی این شهر قابهای رنگارنگ بگیریم بیشتر حدیث نفس و خاطره بازی است با شهری که دوستش داریم و نه ساخت فیلم روشنفکرانه.

“عصبانی نیستم” مصداق بارز سینمای روشنفکرانه است و نه اثری مانند “در دنیای تو…”

اگر اثری مانند “قیصر” محصول 4 دهه و نیم قبل اثر روشنفکرانه نام می گیرد بواسطه برون ریزی صریح و آشکار دردهای اجتماع در آن است.

همین سال قبل فیلمهایی نظیر “عصبانی نیستم”، “آرایش غلیظ” و “شیار143” را در جشنواره فجر شاهد بودیم که اتفاقا بلحاظ صراحت لحن و برون ریزی دردهای آدمهایی متعلق به طبقه ضربه خورده اجتماع، نمونه بارز سینمای روشنفکرانه هستند اما کمتر کسی این گونه فیلمها را به سینمای روشنفکرانه متعلق می داند و به جایش آثاری کاملا تصنعی مانند “در دنیای تو…” که همه چیزشان در لفافه ای از رنگ و ریاهای شخصی پیش می برند روشنفکرانه قلمداد می شوند.

تابحال هرچه اشتباه کرده ایم بس است. از حالا به بعد در استفاده از واژه های روشنفکر و سینمای روشنفکرانه کمی دقت به خرج دهیم.