1

تعلیق اکران “محمد(ص)” تا اواخر پاییز ۹۴؟!

سینماژورنال: اینکه واحد مرکزی خبر در اخبار شبانگاهی خود گزارشی ویژه از پروژه سینمایی “محمد(ص)” مجیدی رفته و البته خبر از این دهد که این فیلم پاییز سال آینده اکران خواهد شد یک معنی بیشتر ندارد.

معنای اکران پاییزی “محمد(ص)” آن است که تا آن زمان دست اندرکاران این فیلم و از جمله مجید مجیدی کارگردانش تمام تلاش خود را انجام خواهند داد تا این فیلم در یکی از جشنواره های اروپایی یا آسیایی معتبر به نمایش درآید و اگر این طور نشد آن گاه مخاطبان ایرانی خواهند توانست فیلم را ببینند.

رایزنیها برای ارائه فیلم در اولین جشنواره پیش رو که جشنواره کن است انجام شده و البته تاکنون نتیجه نداده است.

بعد از آن نیز احتمالا برای ارائه فیلم در جشنواره هایی چون ونیز، لوکارنو، کالووی واری، مونترال و شانگهای که تمامی آنها در نیمه ابتدایی سال آینده خورشیدی برگزار میشوند تلاشهای لازم صورت می گیرد.

اگر رونمایی خارجی صورت گرفت که چه بهتر وگرنه فیلم در داخل اکران میشود

تازه بعد از طی این مراحل و عدم توانایی رونمایی در یک جشنواره آن وری است که فیلم در سینماهای داخل اکران خواهد شد. جالب است که اگر بناباشد بر طبق وعده قبلی سازندگان، فیلم در ماه ربیع الاول اکران شود البته که اکران تا انتهای آذرماه به تعویق خواهد افتاد. در این صورت احتمالا تلاشهایی هم برای ارائه فیلم به جشنواره هایی مانند بوسان، توکیو و وین هم صورت خواهد گرفت.

با این حساب اینکه “محمد(ص)” نماینده ایرانی اسکار 2016 باشد هم منتفی است اما بی بروبرگرد برای سال 2017 این فیلم نماینده ایران در اسکار خواهد بود.

اگر می بینیم که فیلم در جشنواره فجر گنجانده نشده و صرفا به نمایشهای خصوصی و کنترل شده برای آن مبادرت به عمل آمد هم فقط و فقط برای این است که شانس رونمایی در یکی از جشنواره های معتبر خارجی که البته معمولا هم عدم رونمایی در جشنواره های دیگر شرط لازم برای شرکت در آنهاست وجود داشته باشد.




آوازخوانی زانیار خسروی و حدیث میرامینی در “عشق تعطیل نیست”+عکس

در اولین قسمت از سریال “عشق تعطیل نیست” خبری از مهناز افشار نیست و محمدرضا گلزار هم به مانند اغلب کارهای این سالهایش فقط هست که جذابیت بصری کار بالا رود. نکته جالب این قسمت آوازخوانی زانیار خسروی در یکی از نماها است؛ آوازخوانی در برابر حدیث میرامینی و البته واکنشهای هندی‌وار میرامینی به زانیار!

 

سینماژورنال/نازنین شادپی: بالاخره و بعد از حرف و حدیثهای فراوانی که درباره متوقف شدن تولید سریال تازه بیژن بیرنگ با نام “عشق تعطیل نیست” به گوش می رسید قسمت اول این مجموعه به شبکه خانگی آمد.

به گزارش سینماژورنال”عشق تعطیل نیست” یک کمدی خانوادگی است که بواسطه شخصیت پردازی و البته طراحی صحنه شباهتهای فراوانی با کمدی “فرندز” از محصولات برادران وارنر-ان.بی.سی دارد. این سریال با محوریت یک زوج با نامهای “رها”(با بازی محمدرضا گلزار) و “نفس”(با بازی مهناز افشار) روایت می شود.! گم شدن ناگهانی “نفس” در سالگرد ازدواجش با “رها” و بجا ماندن نامه ای عجیب از او که از شوهرش میخواهد برای یافتن اش به سراغ عزیزترین جای زندگیشان برود “رها” را با ماجرای پیچیده ای روبرو میکند.

همزمان با تلاشهای “رها” برای یافتن “نفس” است که شخصیتهای دیگر و از جمله والدین این زوج، خواهر و برادرشان، صاحب سوپرمارکت محله شان و زوجی که در نزدیکی آنها زندگی میکنند نیز وارد داستان می شوند.

یک سیت-کام در امتداد “خانه سبز”

بیرنگ همان طور که خودش هم وعده داده بود کمدی اش را در امتداد همان مسیری تولید کرده که در “همسران” و “خانه سبز” پیموده بود و البته که شباهتها به “خانه سبز” بیشتر است بخصوص که کاراکتر مرد داستان “رها رشیدی” درست به مانند کاراکتر مرد “خانه سبز” یعنی “رضا صباحی” وکیل دادگستری است و البته که در طنزسازی متکی بر دیالوگهای پینگ پنگی نیز شباهتهای فراوانی میان این دو وجود دارد.

به سبک سیت-کام هایی نظیر “دوستان” و “نظریه بینگ بنگ” تمامی داستان “عشق تعطیل نیست” در لوکیشنهای داخلی روایت می شود و البته بعد از دیدن هر موقعیت یا شنیدن هر دیالوگ ولواندکی خنده دار، این افکت صدای خنده (!) است که به گوش می رسد.

عشق تعطیل نیست
عشق تعطیل نیست

بازیهای خوب “آقای حکایتی” و شهرام حقیقت دوست

به گزارش سینماژورنال بیرنگ سعی کرده با تکیه بر دو عنصر موسیقی و البته شخصیت پردازی داستانش را از تکرار برآمده از محدودیت لوکیشن بیرون بکشد. در میان بازیگران بیش از همه این بهرام شاه محمدلو، شهرام حقیقت دوست و البته رضا ناجی هستند که مخاطب خیلی خوب و از همان اولین سکانسها با آنها ارتباط برقرار میکند بخصوص شاه محمدلو یا همان “آقای حکایتی” محبوب کودکان دهه شصت(!) که بعد از سالها دوری از کارهای جدی تلویزیونی در نقش پدر “نفس” به شدت روان ایفای نقش میکند. حقیقت دوست هم در این سریال در نقش یک روانپزشک اندکی روان پریش تصویر تازه ای از خود بجای میگذارد.

گلزار متاثر از برادران بانکی/مهناز افشار کجاست؟ ما نمی دانیم!

با این حال بازی محمدرضا گلزار بازیگر اول فیلم به مانند همیشه بر یک تابع ثابت حرکت میکند و حضورش همان قدر موثر است که در آثار برادران بانکی! از مهناز افشار هم که در این قسمت خبری نیست و فقط صدای او را در برخی جاهای فیلم می شنویم.

کلیپی به سبک بالیوود

به گزارش سینماژورنال شاید نقطه عطف “عشق تعطیل نیست” را بتوان آوازهای زیبایی دانست که زانیار خسروی خواننده و موزیسین جوان ایرانی اجرا می کند. یکی از برگهای برنده کار همین حضور زانیار است که هم خوب بازی می کند و هم خوب اجرا می کند. زانیار در فیلم نقش برادر “نفس”(مهناز افشار) را ایفا میکند که گویا رابطه ای عاشقانه با خواهر “رها”(محمدرضا گلزار) دارد که نقش این یکی را حدیث میرامینی ایفا میکند.

زانیار و حدیث میرامینی
زانیار و حدیث میرامینی

نمای قرار ملاقات این دو نفر در کافی شاپ واقع در مجتمع مسکونی شان کاملا موزیکال و به سبک یک کلیپ موسیقایی کارگردانی شده است.

زانیار و حدیث میرامینی
زانیار و حدیث میرامینی

در این نما علاوه بر زانیار که ترانه ای رمانتیک می خواند میرامینی واکشنهایی شبیه به واکنشهای تیپیکال آثار عاشقانه بالیوود ارائه داده و البته که برخی جاها به بهانه جواب دادن به زانیار هم که شده، چند جمله ای می خواند!

زانیار و حدیث میرامینی
زانیار و حدیث میرامینی

دوبلور آرنولد در کنار همسر مرحوم رسام

در ابتدای قسمت اول “عشق تعطیل نیست” و بعد از گفتار متن بیرنگ، انیمیشنی پخش میشود که در آن “خورشیدخانم” و “آقاابره” با هم در حال گفتگو و بگومگو هستند؛ جالب اینجاست که برای دوبله این انیمیشن از یکی از چهره های مطرح دوبله یعنی حسین عرفانی استفاده شده است؛ دوبلوری که بیش از هر چیز بواسطه صداپیشگی “آرنولد شوارزینگر” و “همفری بوگارت” شناخته میشود. فریبا نادری همسر مرحوم مسعود رسام رفیق سالیان دراز بیرنگ نیز دیگر صداپیشه این انیمیشن است.

خط قرمز…

“عشق تعطیل نیست” به مانند بسیاری از آثار طنزی که برای شبکه خانگی یا بدنه سینما تولید میشوند شوخیهای اروتیک را هم چاشنی خود کرده است؛ اما اغلب این شوخیها به گونه ای غیرمستقیم ارائه میشود بخصوص شوخی مماس با خط قرمزی که درباره رابطه میان شخصیت اصلی و روانپزشک همسایه اش که هر دو مرد هستند ارائه می شود!!!




بازیگر مشهدی در برابر “تک تیرانداز آمریکایی”+عکس

سینماژورنال: تازه ترین فیلم کلینت ایستوود با عنوان “تک تیرانداز آمریکایی” که پرفروشترین فیلم روز هالیوود هم هست و انتقاداتی از سوی برخی کشورهای عرب زبان به این فیلم ارجاع شده است از یک لحاظ میتواند برای ایرانیان جالب توجه باشد و آن هم حضور یک بازیگر ایرانی در این فیلم.

به گزارش سینماژورنال ایستوود نقش اصلی فیلم خود را به “برادلی کوپر” بازیگر قوی الجثه هالیوودی داده است و “الیسا رابرتسون” نیز نقش همسر وی را در فیلم بازی میکند. “کایل گالنر”، “کول کانیس”، “بن رید” و “تونی وینسنت” هم بازیگران نقشهای مکمل فیلم هستند.

“نوید نگهبان” بازیگر ایرانی الاصل نیز در این اثر ایفاگر یکی از نقشهای مکمل بوده است؛ نقش یک عراقی به نام “شیخ العبودی” که در برهه ای از زمان و در شرایطی که کاراکتر اصلی فیلم “کریس کایل” تک تیرانداز برجسته آمریکایی به دنبال پیدا کردن “زرکوی” سردسته تروریستهای عراقیست با وی مواجه می شود و او نیز هرچند از عواقب همکاری با آمریکاییها میترسد اما در نهایت و بعد از ارعاب فراوان اطلاعاتی را در اختیار “کریس کایل” قرار می دهد.

تک تیرانداز آمریکایی
تک تیرانداز آمریکایی

به مانند بسیاری دیگر از بازیگران ایرانی شاغل در هالیوود که به دلایل مختلف مجبورند نقشهای فرعی و مکمل را ایفا کنند نوید نگهبان 47 ساله هم در “تک تیرانداز آمریکایی” ایفاگر یک کاراکتر فرعی است که نقش چندانی در پیشبرد قصه ندارد.

نوید نگهبان
نوید نگهبان

نگهبان پیش از این در آثاری چون “جنگ چارلی ویلسون”، “برادران” و “آبی پودر” و سریالهایی نظیر “هوملند/میهن”، “24”، “لاست”، “رینج”، “قانون و نظم”، “امور پنهان” و “ان.سی.آی.اس:لوس آنجلس” ایفای نقش داشته است.




همسر دروازه‌بان استقلال فیلمنامه “پژمان۲” را می‌نویسد

همسر وحید طالب لو می گوید: الان در کلاس های مهراب قاسمخانی هر کدام یک قسمت از سریال “پژمان2” را زیر نظر پیمان و مهراب قاسمخانی می نویسیم. مهراب خیلی در این زمینه به ما کمک می کند. من در دوره ای به کلاس های محراب رفتم که فهمیدم هنوز هم آدم های دوست داشتنی هستند.

سینماژورنال: موفقیت فصل اول سریال “پژمان” سب ساز آن شد که تهیه کننده کار خیلی زود به فکر تولید فصل دوم این مجموعه بیفتد و از برادران قاسم خانی بخواهد نگارش فیلمنامه سری دوم را در دستور کار قرار دهند. حالا سوگل طالب لو همسر دروازه بان استقلال در گفتگویی اعلام کرده که به همراه همکلاسیانش و تحت نظر مهراب قاسم خانی مشغول نگارش فیلمنامه این سری هستند.

به گزارش سینماژورنال سوگل که در گفتگو با هیوا یوسفی و فرهاد عشوندی در “تماشاگران امروز” شرکت کرده با اشاره به اینکه علاقه ای به این ندارد که بواسطه همسرش شناخته شود می گوید: یک سری از دوستانم وقتی متوجه می شوند من همسر آقای طالب لو هستم تعجب می کنند چون من خیلی کلاس می روم و معمولا در کلاس ها این مساله را عنوان نمی کنم مثلا الان کلاس فیلمنامه نویسی آقای تقوایی میروم و فقط چون فیلمنامه ام در مورد فوتبال بود، ایشان از من پرسیدند اطلاعاتی درباره فوتبال داری و من خودم را معرفی کردم.

تقوایی از من خواست به وحید بگویم مبارزه کند
وی ادامه میدهد: تازه اینجا بود که تقوایی فهمید همسر وحید هستم و از من خواست به وحید بگویم مبارزه کند و حق خودش را بگیرد.

شروع کردم به نوشتن داستان زندگی وحید
این همسر فوتبالی می افزاید: از دبستان و دبیرستان همیشه معلم های ادبیاتم می گفتند سراغ نویسندگی برو. حتی اساتید دانشگاهم با وجود اینکه رشته من حسابداری بود این استعداد را در من شناخته بودند. این اتفاق ها که رخ داد و من ازدواج کردم و دیدم هیچ چیز غیر از نوشتن من را آرام نمی کند شروع کردم به نوشتن داستان زندگی وحید ،این درست زمانی بود که اوضاع خوبی نداشتیم و من باید به وحید روحیه میدادم تا تمرین را کنار نگذارد.

وحید طالب لو و همسرش
وحید طالب لو و همسرش

روزی که وحید جراحی شد نیم ساعتی شنا کردم
به گزارش سینماژورنال سوگل طالب لو که بعد از ازدواج با دروازه بان استقلال دوست دارد با نام خانوادگی همسرش او را بشناسند درباره روزی که همسرش دچار حادثه در زمین فوتبال شد خاطره جالبی دارد. او می گوید: فردای روزی که وحید جراحی کرده بود چون من شب هم پیش او مانده بودم فرصت نکرده بودم بیایم خانه و لباس بیاورم آمدم خانه و چون نیاز به ریکاوری داشتم و هیچ چیز مثل ورزش من را ریکاوری نمی کند نیم ساعتی شنا کردم و برگشتم بیمارستان و به وحید گفتم یه رازی دارم، الان خیلی خوشحالم چون رفتم شنا کردم و آمدم و کلی سر این موضوع خندیدیم و وحید اذیتم می کرد که می خوای رازت را لو بدم .

یک روز کتابی می نویسم به اسم وحید
این بانو درباره کارهای آماده انتشار خود بیان می دارد: یک سری داستان کوتاه دارم یکی در مورد جنگ و یکی دوتا هم در مورد فوتبال که یکی از این فوتبالی ها داستان بچگی یک فوتبالیست معروف است که خیلی از خاطرات وحید در آن استفاده کردم. یکی از لحظات خوب ما این است که وحید می نشیند خاطرات بچگی اش را برای من تعریف می کند . این کتاب هنوز به مرحله چاپ نرسیده چون مجموعه داستان کوتاه اقلا باید شش هفت داستان باشد و من هنوز باید یکی دو داستان دیگر بنویسم.
وی ادامه میدهد: در این کتاب هیچ اشاره ای به وحید نمی شود؛ من در مورد این فکر کردم که شاید یک روزی یک کتاب بنویسم به اسم خود وحید طالب لو.

یک قسمت از سریال “پژمان2” را می نویسم
سوگل درباره حضورش در کلاسهای قاسم خانی می گوید: الان در کلاس های مهراب قاسمخانی هر کدام یک قسمت از سریال “پژمان2” را زیر نظر پیمان و مهراب قاسمخانی می نویسیم. مهراب خیلی در این زمینه به ما کمک می کند. من در دوره ای به کلاس های محراب رفتم که فهمیدم هنوز هم آدم های دوست داشتنی هستند.




کامران قدکچیان: آقای ایوبی! پیش‌بینی جشنوارۀ بدون حاشیه یعنی عرضۀ بسته‌بندی شدۀ سانسور !

کامران قدکچیان که تازه ترین ساخته اش “روح” حائز شرکت در جشنواره تشخیص داده نشده گفت: جالب است که حجت ا.. ایوبی میگوید الحمدلله که هیچ حاشیه ای در جشنواره امسال نخواهیم داشت! این جمله در قرابت کامل با سانسور است یعنی ایشان از ترس واکنش فلان شخص یا بهمان گروه، سانسور را بسته بندی شده در جشنواره ارائه می دهد. پیش بینی جشنواره بی حاشیه یعنی عرضه بسته بندی شده سانسور و این هم یعنی اینکه حفظ کرسی مدیریتی بسیار مهمتر از برگزاری جشنواره ای پویا است!

سینماژورنال: در کنار یدا.. صمدی، خسرو سینایی، بهمن فرمان آرا و سیروس الوند که به دلیل پیشکسوت بودن(!) آثارشان مناسب شرکت در بخش رقابتی جشنواره تشخیص داده نشد یک کارگردان پیشکسوت دیگر به نام کامران قدکچیان هم بود که فیلم تازه اش با نام “روح” را به هیات انتخاب ارائه کرده بود اما به بخش مسابقه جشنواره راه نیافت. چهره هایی چون صمدی و الوند با رایزنی فیلمهای خود را به بخش “خارج از مسابقه” ارائه کردند اما فیلم قدکچیان حتی به این بخش هم راه نیافت.

نمیدانم فیلم ام دیده شده یا نه

قدکچیان که تقریبا چهار دهه ای میشود سابقه کارگردانی دارد درباره عدم حضور فیلمش در جشنواره سی و سوم به سینماژورنال گفت: وا.. ما فیلم را به شخص دبیر جشنواره ارائه دادیم ضمن اینکه فرمهای شرکت در جشنواره را هم پر کرده بودیم. حالا نمیدانم اصلا فیلممان دیده شده یا اینکه نادیده کنار گذاشته شده است.

وی با اشاره به وضعیت دیگر فیلمسازان قدیمی که فیلمشان کنار گذاشته شده ادامه داد: البته این وضعیت مختص من نیست و فیلمهای آدمهایی چون صمدی و الوند هم بدون بازگویی چرایی مساله، کنار گذاشته شدند. دوستان برای خودشان این طور طراحی کرده اند که آدمهای سابقه دار را کنار بگذارند تا پسکسوتان(!) در جشنواره حاضر شوند.

صمدی هم با داد و بیداد به خارج از مسابقه راه یافت

قدکچیان درباره اینکه چرا فیلمش لااقل در بخش “خارج از مسابقه” حضور ندارد خاطرنشان ساخت: همین صمدی که فیلمش را به این بخش وارد کردند هم با داد و بیداد توانست این فرصت را بدست آورد. ضمن اینکه شخصا فکر میکنم یا فیلمی مناسب شرکت در جشنواره هست یا نیست. بخش خارج از مسابقه دیگر چه صیغه ای است؟

کامران قدکچیان
کامران قدکچیان

توهین دوگانه دبیر جشنواره

کارگردان آثاری چون “آواز تهران” و “فاصله” با اشاره به توهین آمیز بودن کنار گذاشتن پیشکسوتان از جشنواره فیلم فجر به سینماژورنال گفت: اقدام دبیرخانه جشنواره فجر دو توهین در خود دارد؛ یکی توهین به کسانی که در بخشهای رقابتی قرار دارند. الان اینها به دلیل عدم رقابت با بزرگان نمیتوانند عیار کار خود را بسنجند. دومین توهین هم ناظر به جشنواره ای است که نام فجر را بر خود دارد و در دهه فجر برگزار میشود. دهه فجر دهه ای است که باید حین آن شادی و شعف به اهالی مختلف جامعه وارد شود اما با این کار بذر بدبینی در ذهن بزرگان سینما کاشتند.

ایوبی سانسور را به صورت بسته بندی شده در جشنواره ارائه میدهد

این کارگردان 67 ساله با اشاره به صحبتهای اخر رییس سازمان سینمایی اظهار داشت: جالب است که حجت ا.. ایوبی میگوید الحمدلله که هیچ حاشیه ای در جشنواره امسال نخواهیم داشت! این جمله در قرابت کامل با سانسور است یعنی ایشان از ترس واکنش فلان شخص یا بهمان گروه سانسور را بسته بندی شده در جشنواره ارائه می دهد. پیش بینی جشنواره بی حاشیه یعنی عرضه بسته بندی شده سانسور و این هم یعنی اینکه حفظ کرسی مدیریتی بسیار مهمتر از برگزاری جشنواره ای پویا است.

حاشیه را از جشنواره به زمان اکران موکول کردند تا میزهایشان حفظ شود

قدکچیان با تاکید بر بدعت غلط مدیران جشنواره فجر بیان داشت: گفتمان سینمایی درباره خوبی یا بدی آثار در جشنواره است که صورت می گیرد و مدیران می توانستند حتی با نمایش آثار مختلف در جشنواره، واکنشهای احتمالی را نسبت به آنها بسنجند. اما در شرایط فعلی حاشیه را از جشنواره به زمان اکران موکول کرده اند فقط و فقط به دلیل اینکه آثارشان حفظ شود.




بازیگر “برف روی کاجها”: هر چقدر سینما به جامعه نزدیک شد، صداوسیما دور شد

بازیگر “برف روی کاجها” در تازه ترین گفتگویش از این گفته که سینمای بعد از انقلاب تا حد زیادی به زندگی واقعی نزدیک‌تر شده، ولی صداوسیما خیر. به‌عبارتی هر چقدر سینما به جامعه نزدیک شده صداوسیما دور شد و جایی هم صداوسیما به ریشه سینما تبر زد!

سینماژورنال: حسین پاکدل نویسنده و کارگردان تئاتر ایران که سابقه بازیگری هم دارد به تازگی در گفتگویی که به بهانه آغاز تمرینات اجرای نمایش “یک صبح ناگهان” انجام شده است با انتقاد از تلویزیون، چه تلویزیون قبل از انقلاب و چه بعد از آن، این مساله را طرح کرده که “در سالهای پس از انقلاب هر چقدر سینما به جامعه نزدیک شده، صداوسیما از آن دور شد!”

به گزارش سینماژورنال تامل بر این گفته پاکدل از آنجایی حائز اهمیت است که بدانیم آخرین تجربه بازیگری ایشان در سینما در درام “برف روی کاجها” بود؛ فیلمی که فارغ از ریتم کند و لحن روایی ابتر خود به دلیل تلاش در جهت ایجاد سمپاتی با مخاطب در بحث خیانت زن به مرد به شدت با انتقاد مواجه شد. پاکدل در این فیلم در نقش مردی بازی کرده بود که به دلیل رهایی همسر، او را به سمت و سوی خیانت سوق داده و وقتی در انتهای فیلم پا به خانه سابق خود می گذرد همسرش را در وضعیتی می یابد که از خوشحالی رابطه اش با مردی جدید سخن می گوید.

اگر منظور پاکدل از سینمایی که از سیما جلو زده و به جامعه نزدیک شده آثاری نظیر “برف روی کاجها” باشد که حتما باید در درستی گفته های ایشان شک کرد! مگر اینکه منظورنظرشان نوع دیگری از سینما بوده باشد که در آن صورت باید در آینده درباره آن نوع سینما بیشتر توضیح بدهند. متن کامل گفتگوی پاکدل که با رضا آشفته و نیما صباغ در “شرق” انجام شده را در ادامه می خوانید:

آیا نمایش « یک صبح ناگهان» مشخصا برای تئاتر فجر کار شده؟
خیر، این نمایش را حدود یک‌سال‌ونیم پیش برای اجرا در ایرانشهر نوشتم، چون در نوبت اجرا بودم. بعد پارسال زمان اجرا مشخص و قرارداد آن بسته شد. زمانی که مشغول آماده‌سازی و تمرین بودیم، از ما خواسته شد در جشنواره هم باشیم که طبعا از این پیشنهاد استقبال کردیم.
‌در واقع شما به جشنواره دعوت شدید. آیا این دعوت و حضور همراه با حمایت خواهد بود؟
امیدوارم اینطور باشد. البته برای جشنواره بودجه اندکی در حد تهیه لباس چنین کارهایی می‌دهند ولی امیدواریم برای اجرای عموم، مورد حمایت قرار گیرد.
‌این نمایش همان‌طور که بارها اعلام کردید، برداشتی آزاد از یکی از داستان‌های آقای اسماعیل فصیح است. چطور شد این قصه را انتخاب کردید؟
اساسا معتقدم ظرفیت‌های ادبیات ما، چه ادبیات کهن و چه ادبیات معاصر، جای کار زیادی دارد که می‌توانیم از آنها آثار نمایشی استخراج کنیم. بسیاری از آثار نویسندگان معاصر و حتی جوان‌ترها ظرفیت‌های بالایی برای کار نمایشی دارد؛ البته اگر بتوانیم با نگاه آزاد کار کنیم.
‌دوست داریم تعریف شما را از نگاه آزاد بدانیم… .
طبیعتا نمایشنامه‌نویس یک طرح کلی را می‌گیرد و بعد براساس آن، نمایشنامه خودش را می‌نویسد.
‌آیا این طرح را از ادبیات استخراج می‌کنید؟ یا به عنوان یک درام‌نویس می‌نویسید؟
از ادبیات می‌گیریم، مثل همه کارها آن را سبک‌سنگین می‌کنیم در آن دست می‌بریم، روی آن کار  می‌کنیم و برای صحنه آن را تنظیم می‌کنیم. به عبارتی، آن را از روایتِ صرف، به دل صحنه می‌آوریم.
‌این نگاه آزاد تا چه حد باید باشد که متن قصه نو یا کهن، شیرازه خود را در دل این کار جدید داشته باشد؟ در کاری که نام آن درام یا تئاتر است… .
تصور می‌کنم جهان‌بینی اولیه کار محفوظ می‌ماند. ولی در حقیقت رنگ و لعاب نمایشی پیدا می‌کند.
‌در واقع ساختار تغییر می‌کند و به روایتی نمایشی و اجرایی تبدیل می‌شود. اما گاهی بر این نگاه آزاد نقدی وارد می‌شود، به‌خصوص در اجراهای امروزی که با نگاه افراطی یا رادیکال ادبیات را منفجر می‌کنند. برای مثال هملت را می‌بینیم ولی در آن هملتی وجود ندارد یا داش‌آکل را می‌بینیم که آن داش‌‌آکل در آن وجود ندارد. آیا این نوع اجرا به آن کار ادبی ضربه نمی‌زند؟
داش‌آکل یا هملت یا هر کار ادبی جایگاه خودش را دارد و می‌شود از هر زاویه‌ای به آن نگاه کرد. هملت اثری است که شاید از هزار زاویه به آن نگاه کرده‌اند. غیر از این نمی‌تواند باشد. راز جاودانگی هملت یا آثاری نظیر آن در همین زایشی است که توسط افراد مختلف در بستر زمان در آن اتفاق افتاده. هر کسی به‌نوعی به آن نگاه کرده. ما نباید دست‌وپای خود را ببندیم. به قول ژان کلود کری‌یر شکسپیر اگر امروز زنده شود، به طور قطع شکسپیری که در بستر زمان خلق شده و به ما رسیده را نخواهد شناخت چون در این سیر تاریخی اندیشمندان و هنرمندان با اجراها و نگاه‌های متفاوت آن را بارور کرده‌اند. قطعا محصول اولیه بسیار لاغرتر از اینکه الان هست، بوده.
‌سال گذشته نمایشی بر اساس هملت شکسپیر توسط رضا گوران روی صحنه رفت و یکی از داوران این نقد را وارد کرده بود که چرا اوفلیا را می‌بینیم و هملت را نمی‌بینیم؟ چرا اجرای عمومی و داوری شده است؟ به عبارتی، برای برخی اینطور احساس می‌شود که به متن اصلی توهین شده… .
در جریان این اتفاق نیستم ولی به طور قطع معتقدم امثال گوران می‌توانند از هر زاویه‌ای می‌خواهند و می‌توانند، با این اثر برخورد کنند. اصلا اگر یکی آمد و کل هملت را از دید یک نگهبان بدون هملت و افلیا روایت کرد بگوییم حق این کار را نداری. نه، نباید بی‌جهت دست‌وبال همدیگر را ببندیم. کسی که نتواند  محصول خلاقانه‌ای بیافریند، خودش لطمه می‌خورد نه هملت. سال‌ها پیش، روزی وحید رحمانی گفت می‌خواهد «در انتظار گودو» را در یک اداره به شکلی مدرن اجرا کند. به او گفتم حتما این کار را بکن چون او آدم خلاقی است و حتما اثری درخور خلق می‌کند. هرچند آن کار انجام نشد و برای او سفری پیش آمد، ولی حتی فکرش هم زیباست. همین بیگانه کامو را در ایتالیا دیدم که در ساحل اجرا شد؛ کل بیگانه در ساحل حتی لحظه قتل یا‌مده‌‌آ را در اسپانیا دیدم که خانم ایرنه پاپاس به‌تنهایی در ٩٠دقیقه بازی کرد یا هملت دونفره که چندسال پیش دونفر روی دوتا صندلی‌گردان در سالن اصلی اجرا کردند.
‌پس بر این نقد، نقدی دیگر وارد است؛ اینکه حاصل کار چه خواهد بود؟! و اینکه آیا به یک خلاقیت و شکل تازه‌ای رسیده است؟
بله، همین مهم است. یک‌بار به بچه‌های کرج گفتم اینقدر به دنبال متن نباشید، خودتان خلق کنید. در جمع با هم بنشینید، فکرهایتان را روی هم بریزید، از خود همین نشست‌ها متن تولید می‌شود. برای مثال همیشه در داش‌آکل آن شخصیت لات، وکیل حاج‌آقا می‌شود. حالا فکر کنید برعکس باشد و حاج‌آقا وکیل داش‌آکل شود که کشته شده و به حاج‌آقا خبر می‌دهند که داش‌آکل، او را وکیل وصی خودش کرده است. حالا این حاج‌آقا به سراغ آدم‌ها می‌رود. البته الان قصد ندارم وارد این قصه شوم. اما می‌توانیم از این زاویه نگاه کنیم که اساس داستان همچنان داش‌آکل است ولی با نگاه دیگری آن را می‌بینیم. به شکل دیگر دیدن را یاد بگیریم. از به‌هم‌ریختن ادبیات نترسیم. جهان را تنها عقل نمی‌سازد. جهان را به‌هم‌ریختن معادلات می‌سازد. اگر یک‌نفر پیدا نمی‌شد که به خودش بال ببندد و از کوه بپرد و دست و پایش بشکند، الان هواپیما نداشتیم. کسی فکر نمی‌کرد که می‌شود پرواز کرد. من اعتقادی به این ندارم خودمان را محصور کنیم که مثلا فلان قصه نباید دست بخورد. چرا نباید؟ مهم این است که آیا از دل آن قصه اثر خلاقانه جدیدی خلق می‌شود یا خیر؟! زمانی می‌توانیم بگوییم به ادبیاتِ یک داستان خدشه وارد شده که اثر ارزشمندی از آن بیرون نیاید که البته این اثر ناقص یا بی‌محتوا و ناپخته به‌سرعت هم فراموش می‌شود.
‌اسماعیل فصیح را چگونه می‌بینید؟ متن‌های او تا چه حد بضاعت درام‌شدن دارد؟
بسیاری از آثار ایشان، قریب‌به‌اتفاق آنها، ظرفیت تبدیل‌شدن به فیلم و سریال و تئاتر را دارد. فقط به «زمستان شصت‌ودو» نگاه کنید یا فرار فروهر، ثریا در اغما یا بقیه… فکر کنید چقدر سریال زیبا و درخشانی می‌شود از هرکدام ساخت. اصلا جلال آریان آقای فصیح می‌تواند جذاب‌ترین شخصیت نمایشی ما شود. چطور فرنگی‌ها با پوآرو یا شرلوک هلمز برخورد می‌کنند. چرا ما نکنیم؟ مگر تجربه قصه‌های مجید بد بود؟ چرا تکرار نکنیم؟ امیدوارم روزی از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم. بزرگانی چون اسماعیل فصیح به دلیل استقلالی که داشتند، واقعا مهجور مانده‌اند؛ حالا یا از سر حسادت و تنگ‌نظری یا از سر عناد و انجماد فکری.
‌به عبارتی اشکالی بر جامعه وارد است که ارتباط و نزدیکی بین مدیوم‌ها، هنرمندان و نویسنده‌ها برقرار نشده و در این مورد غریبگی احساس می‌شود؟
حالا نه به این‌شدت. ولی ما اساسا تابع جو هستیم. یکباره یک نویسنده یا یک موضوع یا سبک باب روز یا به اصطلاح وارد بورس می‌شود. یکباره جو‌گیر می‌شویم. که البته اینها علاوه بر تئاتر، شامل سینما و تلویزیون هم است؛ زیرا این از عادات دنیای مدرن است. در دنیای مدرن تا دوسال پیش کسی نمی‌دانست عکس سلفی چیست؟ اما حالا برای همه عادی شده است. زمانی خود تلفن همراه پدیده غریبی بود و کسی فکر نمی‌کرد تا کجا پیشرفت می‌کند. ولی الان با همه همراه است و طبعا با خود فرهنگش را می‌آورد. در اینترنت یا دنیای مجازی، انبوهی از مهملات البته در کنار حرف‌های شایسته و بایسته. ولی آنقدر انبوه اطلاعات پردازش‌نشده و به‌دردنخور زیاد است که اطلاعات صحیح را هم حرام می‌کند.
‌صداوسیمای ما خیلی کم به سراغ ادبیات می‌رود و با ادبیات غریبه است اما همان تعداد کم هم درخشان بوده، مثل دایی‌جان ناپلئون که هنوز پربیننده و جزو بهترین‌هاست. این غریبگی کجا اتفاق می‌افتد؟
دلیل عمده این غریبگی تا حدودی- چه پیش از انقلاب و چه پس از آن-  به نبودن نسبت بین عینیت و واقعیت جامعه برمی‌گردد. قبل از انقلاب هم رادیو تلویزیون ما نمادی از واقعیت جامعه نبود و الا‌ن هم نیست. سینمای ما هم همین‌طور. البته سینمای بعد از انقلاب تا حد زیادی به زندگی واقعی نزدیک‌تر شده، ولی صداوسیما خیر. به‌عبارتی هر چقدر سینما به جامعه نزدیک شده صداوسیما دور شد و جایی هم صداوسیما به ریشه سینما تبر زد؛ زمانی که قرار شد دیگر فیلم سینمایی نسازند ولی تله‌فیلم ساختند و تله‌فیلم‌ها تبدیل به فیلم سینمایی شد، در صورتی که مطلقا استانداردهای سینما را نداشت. در صورتی که پیش از آن صداوسیما سالی سه الی چهارتولید سینمایی درخشان داشت. بسیاری از آثار خوب تاریخ سینمای ما یا کار کانون است یا کار صداوسیما بوده. از یک مقطعی تله‌فیلم‌ها با قیمت پایین تولید شد؛ با این هدف که مقابل سینما بایستد و آن را به زانو درآورد و البته مربوط به دوره‌ای است که صداوسیما مقابل سینما بود. اما در مجموع رابطه‌ای بین زیست‌ ما و ادبیات‌مان وجود ندارد. ما چقدر با ادبیاتمان زندگی می‌کنیم؟ چقدر با شعرمان زندگی می‌کنیم؟ همین الان اگر در روزنگارها و ادبیات جاری در اینترنت و دنیای مجازی بگردید، چه مقدار از آن منبعث از ادبیات غنی یا کهن ماست؟ بسیاری از آنها خلق‌الساعه است. بعضی‌ها سراغ ادبیات کهن یا نو می‌روند. سخنرانی‌ها چه آکادمی، چه عمومی، چقدر منبعث از ادبیات کهن یا معاصر ماست؟ در حقیقت حتی ادبیاتی که با آن حرف می‌زنیم. منظورم از ما، مجموعه روزنامه‌ها و مجلات و رسانه‌های ماست. اساسا به نظر می‌آید ادبیاتی فراوطنی است. مجموعا گرته‌برداری از یک‌زبان بین‌المللی است و به یک‌زبان مشترک و همه‌فهم جهانی نزدیک می‌شویم. مهم نیست شما چینی حرف می‌زنید و من فارسی، مهم این است که داریم یک‌جور حرف می‌زنیم و ارتباطات به‌تدریج نزدیک می‌شوند. اما اگر به برخی کشورها بروید، همین اینترنت آنجا هم هست، ولی به‌شدت با فرهنگ خودشان زندگی می‌کنند. ولی ما نباید فرهنگ خود را با دست خود نابود کنیم. رفتن به سمت فرهنگ‌سازی ادبیات کهن یا معاصر، کار یک‌نفر، دونفر نیست، بلکه اراده جمعی می‌خواهد. صداوسیما باید به سمت آن برود. نیاز به کار پژوهشی دارد و باید ضرورت آن را احساس کنیم نه اینکه اتفاقا احساس کنیم که اگر دور شویم، بهتر است.
‌در متن‌هایی که شما یا گاهی دیگران کار کرده‌اند، تاکید بر ادبیات دیده می‌شود. برای مثال رمانی را مدنظر قرار می‌دهید و تبدیل به درام یا تئاتر می‌شود، مثل کار آخر شما عشق و عالیجناب یا پروانه‌های آسیایی. دوست داریم بدانیم با توجه به اینکه در درام‌نویسی فارسی خیلی کم به سمت ادبیات می‌روند، چرا تاکید شما بر ادبیات است؟
گاهی، در سیر مطالعاتی شخص، ضرورتی به وجود می‌آید. احساس می‌کنی قلاب آن به تو وصل شده و نمی‌توانی از آن بگذری. به قول سیوران آنچه در خلق هنر اهمیت دارد، ضرورت آن است، کافی است ذره‌ای در این ضرورت تردید ایجاد شود تا همه‌چیز فروبریزد، مثلا شاید یک‌قطعه شعر، شما را درگیر کند. مگر رقص زمین چه بود؟ یک ایده که زلزله قابل پیش‌بینی است. در نمایش زلزله‌ای نشان نمی‌دهیم ولی وقتی تماشاگر بیرون می‌رود، در تمام وجودش زلزله افتاده زیرا ادبیات اقیانوس گسترده‌ای است که از هر گوشه آن استفاده کنیم، بُرده‌ایم. مثلا رمان ابلوموف به صورت نمایش نوشته شد، ورسیون فرانسوی آن نوشته و ترجمه هم شد، ولی اعتقاد دارم اینجا اگر کسی آن را نمایش دهد قابل اجراست و ضرورت جامعه ماست. روزی به آقای سمندریان گفتم ابلوموف را کار کنند و اگر کار می‌کردند، می‌دانید چه اثر جاودانه‌ای می‌شد؟ متاسفانه عمر و محدودیت‌ها اجازه نمی‌دهد هنرمند از تمام توان و ظرفیت خود استفاده کند. فکر کنید رمان‌های ننوشته مارکز یا همینگوی و بزرگان دیگر چقدر زیاد است؟ برای اینکه نویسنده‌ای سال‌ها می‌نشیند و محصول اندیشه‌اش را عصاره می‌کند و چکیده‌اش را به من و شما می‌دهد. باید بی‌عقل باشیم که سراغ آنها نرویم. چرخ اختراع شده و اختراع دوباره‌اش بی‌معناست. ما نیازمند خلق اثر هنری به اشکال مختلف هستیم؛ مگر اینکه این ضرورت احساس نشود. شخصا امکان دارد خیلی چیز‌ها را دوست داشته باشم ولی با آن ارتباط برقرار نکنم یا اینقدر به من انگیزه ندهد که روی آن وقت بگذارم یا علاقه‌مندی شخص دیگری باشد. من گاهی رمان یا داستانی می‌خوانم ولی به دوستان دیگری پیشنهاد می‌دهم یا دوستی به من می‌گوید فلان کتاب را خواندی؟ من می‌گویم آره یا نه و بعد می‌بینم مورد علاقه من است یا نه. برای مثال فکر نمی‌کنم هرگز سراغ آثار شکسپیر بروم زیرا بسیاری بهتر از من روی آنها کار کرده‌اند. من سعی می‌کنم در فرهنگ کشور خودم بچرخم. اگر هم یک‌بار به سراغ مثلا کافکا رفتم، به این علت بود که آن را برای اجرا در کافه کتاب طراحی کرده بودم. ما به عنوان شهروندان این سرزمین باید روی فرهنگ بومی کار کنیم ولی کم‌کاری می‌کنیم.
‌بله و با مثال‌هایی که به آن اشاره می‌کنید، حتی جای ادبیات کهن هم خالی است… .
بله، به‌شدت خالی است. ما نیاز داریم مثل آباد‌ها ساخته شود. مردم ما با متل‌ها آشنا شوند. برخی از نویسندگان مثل آقای کوییلو، بسیاری از مفاهیم شرقی و ایرانی را مثلا از مثنوی ما برداشت و بازنویسی کرده و بعد دوباره در ایران ترجمه می‌شود. یا گاهی از متون شرق‌دور در حالی که اصل آن اینجاست و ما داریم کپی دست سوم آن را می‌خوانیم. برای اینکه خودمان استفاده نکردیم. به سراغ آن نمی‌رویم و این فاصله باعث می‌شود به‌تدریج دور شویم. جامعه زنده است و به مرحله‌ای می‌رسد که ضرورتی ندارد الفبای زبان عوض شود تا مردم آن جامعه زبان هم را نفهمند. گاهی من و شما یا نسلی فراتر از ما فارسی حرف می‌زنند، ولی دیگر تاریخ بیهقی و گلستان سعدی یا حافظ را نمی‌فهمند که چه می‌گویند. نه اینکه نخوانند، بلکه مفاهیم آن در ذهن آنها معنای دیگری ایجاد می‌کند. برای مثال زمانی واژه‌ای معنایی داشت که توهین تلقی می‌شد ولی امروز تعریف تلقی می‌شود یا برعکس. معنای دیگری بر آن سوار شده. البته این از کارهایی است که دوستان زیادی پیرامون آن تحقیق و پژوهش کرده‌اند. ولی بستگی دارد چقدر فراگیر و استفاده و وارد جریان جاری زندگی شود.




انصراف فرشته طائرپور از تهیه کنندگی نخستین فیلم بلند محمد رحمانیان

فرشته طائرپور که پروانه ساخت “سینمانیمکت” محمد رحمانیان را از ارشاد گرفته بود سعی کرد تا روی غلتک افتادن پروژه و آغاز فیلمبرداری کنار رحمانیان باشد اما درگیریهای کاری خودش و برنامه هایی که برای تولید فیلم و روی صحنه بردن تئاتر دارد باعث شد به جای خود یکی از همکاران نزدیکش را به عنوان تهیه کننده کار به ارشاد معرفی کند.

سینماژورنال: در حالی که به تازگی اعلام شده بود محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان سرشناس تئاتر ایران زمین نخستین فیلم سینمایی خود در مقام کارگردان را به تهیه کنندگی فرشته طائرپور جلوی دوربین برده است اما تازه ترین اخبار رسیده به سینماژورنال حکایت از آن دارند که طائرپور به دلیل درگیریهای شخصی از تهیه کنندگی این کار انصراف داده است.

به گزارش سینماژورنال عنوان پروژه تازه محمد رحمانیان “سینمانیمکت” است که لحنی صریح دارد و با درونمایه اجتماعی برخی از معضلات روزگار معاصر را به تصویر می کشد.

رحمانیان دوست داشت پروسه کارگردانی این فیلم را در آرامش کامل پیش ببرد برای همین از همان ابتدای تولید با عوامل کار شرط گذاشته که هیچ خبری از پروژه به بیرون درز پیدا نکند.

محمد رحمانیان در کنار همسرش مهتاب نصیرپور
محمد رحمانیان در کنار همسرش مهتاب نصیرپور

فرشته طائرپور که پروانه ساخت این فیلم را از ارشاد گرفته بود سعی کرد تا روی غلتک افتادن پروژه و آغاز فیلمبرداری کنار رحمانیان باشد اما درگیریهای کاری خودش و برنامه هایی که برای تولید فیلم و روی صحنه بردن تئاتر دارد باعث شد به جای خود یکی از همکاران نزدیکش را به عنوان تهیه کننده کار به ارشاد معرفی کند.

علی عمرانی رفیق قدیمی رحمانیان و مهتاب نصیرپور همسرش نقشهای اصلی “سینمانیمکت” را بازی می کنند. فیلمی که بلحاظ ساختار شباهتهایی دارد با مجموعه تلویزیونی “نیمکت” که در اواسط دهه هشتاد برای شبکه اول سیما ساخته بود.




توضیحات فرزاد حسنی درباره عصبانیت همسرش!!!

فرزاد حسنی بازیگر سریال “سالهای ابری” گفته است: شك نكنيد اگر همسرم در این سریال را زني آرام و مثبت نشان مي‌دادند اين نقش خيلي زود به سمت كليشه‌هاي رايج شخصيت‌هاي خاكستري تلويزيوني مي‌رفت. در حالي كه شخصيت عصبي و پرتنش همسر کاراکترم در این کار باعث مي‌شود رفتارهاي اين دو به نوعي در ذهن مخاطب بالانس شود و او با اين كاراكترها ارتباط بيشتري برقرار كند.

سینماژورنال: فرزاد حسنی مجری کارکشته رادیو و تلویزیون که در سالهای اخیر بازیگری را هم تجربه کرده این شبها با سریال “سالهای ابری” مهمان مخاطبان است. حسنی در این سریال در قالب کاراکتری به نام “فرهاد پوردلجو” ظاهر شده است.

به گزارش سینماژورتال حسنی در یکی از تازه ترین گفتگوهایش پیرامون این سریال با اشاره به کیفیت فیلمنامه آن گفته است: فيلمنامه خوب “سال‌هاي ابري” مانع از لغزش نقش شد و باعث شد پوردلجو از ساير نقش‌هاي كليشه‌يي كه در فيلم و سريال‌هاي ما معمولا نشان داده مي‌شود، جدا شود. بخشي از موفقيت اين موضوع هم به خاطر طراحي خوب شخصيت‌ها بود و اينكه هر يك از كاراكترها در جاي مناسب خودشان قرار گرفته بودند.

وی که در گفتگو با نگار حسینی در “اعتماد” شرکت کرده بود با اشاره به شخصیت پردازی کاراکتر همسرش در این سریال ادامه داده است: شك نكنيد اگر همسر فرهاد را زني آرام و مثبت نشان مي‌دادند اين نقش خيلي زود به سمت كليشه‌هاي رايج شخصيت‌هاي خاكستري تلويزيوني مي‌رفت. در حالي كه شخصيت عصبي و پرتنش همسر پوردلجو باعث مي‌شود رفتارهاي اين دو به نوعي در ذهن مخاطب بالانس شود و او با اين كاراكترها ارتباط بيشتري برقرار كند.

مخاطب وقتی این زن و شوهر را می بیند متوجه رفتارهای عصبی این دو می شود

حسنی خاطرنشان ساخته است: مخاطب وقتي اين زن و شوهر را كنار هم مي‌بيند و متوجه رفتارهاي پرتنش و عصبي اين دو مي‌شود، در فضاي قصه تا حدي به آنها حق مي‌دهد و چنين كنش‌هايي را از آنها باور مي‌كند. اگر همسر پوردلجو يك زن مثبت بود چنين موقعيتي براي مخاطب ايجاد نمي‌شد و همه‌چيز خيلي زود رنگ و بوي كليشه مي‌گرفت.

به گزارش سینماژورتال فرزاد حسنی که سابقه ایفای نقش در یک فیلم توقیفی به نام “آمین خواهیم گفت” را هم دارد درباره کار با لیلا برخورداری که در “سالهای ابری” نقش همسر او را بازی کرده بیان داشت: لیلا برخورداري هم شيوه متفاوت و بسيار خوبي را براي بازي در اين نقش انتخاب كردند و اين موضوع باعث مي‌شد كه رنگ‌آميزي خوبي بين بازي‌هاي ما ايجاد شود.




چرا اصغر فرهادی در نشست رونمایی کتابش حضور نداشت؟

 در حالی که اسماعیل میهن دوست نویسنده کتاب “رودررو با اصغر فرهادی” تمام تلاش خود را کرده بود که با کمک رفقایش در خانه سینما، مراسمی آبرومند برای رونمایی از این کتاب برگزار کند اما عدم حضور فرهادی در این مراسم و حتی عدم ارسال پیام به مراسم شائبه هایی را مبنی بر عدم رضایت این کارگردان از انتشار کتاب در اذهان متبادر کرد.

سینماژورنال: بسیاری از مخاطبان و اهالی رسانه که به همت سهیلا قربانی مدیر روابط عمومی انتشارات روشنگران در مراسم رونمایی کتاب “رودررو با اصغر فرهادی” حاضر شده بودند آمده بودند بلکه در کنار رونمایی کتاب، تازه ترین گفته های اصغر فرهادی تنها کارگردان اسکاری سینمای ایران را هم بشنوند. برخی حتی پرسشهایی را هم درباره تازه ترین پروژه سینمایی فرهادی آماده کرده بودند که بموقع از وی بپرسند.

به گزارش سینماژورنال با این حال نه تنها اصغر فرهادی به برنامه نیامد بلکه تنها یک استفاده ابزاری صورت گرفت از نام این سینماگر برای کمک به رونق رونمایی کتابی که نویسنده اش چه در عرصه روزنامه نگاری و چه در عرصه کارگردانی و حتی فعالیت صنفی همواره نفر دوم بوده است!

متاسفانه درباره عدم حضور فرهادی در این مراسم نیز این نویسنده کمترین توضیحی ارائه نکرد اما شهلا لاهیجی مدیر انتشارات روشنگران درباره عدم رضایت فرهادی از انتشار این کتاب که دلیل احتمالی عدم حضورش در این مراسم بوده و البته کیفیت برگزاری مراسم توضیحاتی داده است.

اصغر فرهادی
اصغر فرهادی

فرهادی اگر با محتوای کتاب مشکل دارد با میهن دوست تماس بگیرد

این ناشر می گوید: اصغر فرهادی اگر با محتوای کتاب مشکلی دارند باید با اسماعیل میهن دوست صحبت کنند. ضمن اینکه مسئولیت ویرایش کتاب را میهن دوست شخصا به عهده گرفته بودند و از ما خواستند تا بدون کم و کاست آن را منتشر کنیم و در صورتی که فرهادی با کیفیت کار مشکل دارند اگر با ما صحبت کنند علل فنی را توضیح میدهیم. باقیِ محتوا را هم ما مطلقا دخالتی نداشتیم.

بخاطر نبودن ایشان احساس خلأ نکردم

به گزارش سینماژورنال لاهیجی ادامه می دهد: خیلی ها در حین برنامه از نبودن اصغر فرهادی گله مند شدند. دلیلِ این گله مندی را متوجه نشدم چون ما داشتیم درباره کتاب حرف می زدیم و قطعا حضور نویسنده ی کار، یعنی میهن دوست الزامی بود که در سالن هم حضور داشتند. بعضی از عکاسان و خبرنگاران دلخور بودند و می گفتند که چرا فرهادی در برنامه رونمایی از کتابِ خودشان با خانواده شرکت کردند اما در این برنامه حضور ندارند. اینگونه نباید مقایسه کرد. در برنامه رونمایی از کتاب فرهادی، ایشان در جایگاه نویسنده ی اثر حضور داشتند. در این برنامه هم نویسنده  کتاب که میهن دوست بود، حضور داشت. به همین خاطر شخصا از نبودن ایشان احساس خلأ نکردم.

میهن دوست قول حضور فرهادی را داده بود

این ناشر می افزاید: گفته شده که ما در سایت روشنگران، خبر رونمایی را با حضورِ اصغر فرهادی اعلام کردیم. باید بگویم که اشاره ما به حضور اقای فرهادی در برنامه، صرفا به این خاطر بود که آقای میهن دوست براین قول و نظر بودند که ایشان در برنامه شرکت میکنند. اینچنین به ما گفته شد و ما هم در سایت روشنگران انعکاس دادیم وگرنه من برای حضور ایشان در برنامه، قولی نگرفته بودم. حضور ایشان مربوط به من نبود. اگر بخاطر اعلامِ خبری که در سایت روشنگران منتشر کردیم، سوءتفاهمی ایجاد شده از خبرنگاران که بیشترین شکایت را از نبودن فرهادی داشتند، عذرخواهی میکنم.

حتی یک نفر هم بخاطر نبودنِ فرهادی از سالن بیرون نرفت

این ناشر خاطرنشان می سازد: درمجموع فکر میکنم برنامه جذابی بود و همه حاضرانِ در برنامه با شادی و لذت، تمامیِ برنامه را دنبال کردند و حتی یک نفر هم بخاطر نبودنِ آقای فرهادی از سالن بیرون نرفت.




آیا انجمن منتقدان، “هفت” را هم فتح می کند؟!

در حالی که ضعف بارز محمود گبرلو در اجرا در کنار عدم دانش سینمایی کافی وی برای اجرای یک برنامه کاملا تخصصی سینمایی سبب ساز آن شده که انتقادات از حضور وی به عنوان مجری “هفت” بالا گیرد شنیده ها حکایت از آن دارند که به زودی یک مجری تازه جای وی را در “هفت” خواهد گرفت.

سینماژورنال: محمود گبرلو از همان ابتدای حضورش در “هفت” مشکل عدم تسلط بر اجرا را داشت و هرچند بسیاری گمان میکردند با گذشت زمان و افزایش اعتماد به نفس، این مشکل حل خواهد شد اما تقریبا دو سال بعد از حضور وی در “هفت” همچنان این مشکل پاشنه آشیل برنامه سینمایی شبکه سوم سیماست.

در کنار این مشکل عدم حضور مشاورانی مطلع و البته آگاه به مسائل روز سینما سبب ساز آن شده است که گبرلو در غالب موارد در بحثهای دونفره و به اصطلاح پینگ پنگی که با مهمانان درمیگیرد نیز نتواند عرض اندام کند. این دو ویژگی سبب ساز آن شده که “هفت” در طی حضور گبرلو نه تنها نتواند در قامت یک برنامه استاندارد تلویزیونی جلوه گر شود که بیشتر به برنامه ای شبیه شده که برای خالی نبودن عریضه روی آنتن می رود.

به گزارش سینماژورنال با این حال تغییر مدیریت سازمان سینمایی و تلاش برای بهبود اوضاع این رسانه سبب ساز آن شده است که برای بهبود این برنامه نیز رایزنیهایی شود. اصلی ترین نتیجه این رایزنیها تغییر مجری این برنامه است.

حلقه بالادستی انجمن منتقدان خانه سینما به دنبال اجرای “هفت”

بناست محمود گبرلو صرفا به حضور به عنوان تهیه کننده “هفت” بسنده کرده و بجایش شخصی دیگری اجرای برنامه را برعهده گیرد. تاکنون نام 5 نفر به عنوان گزینه های جانشینی گبرلو مطرح شده و جالب اینجاست که سه نفر از این پنج نفر به حلقه بالادستی انجمن منتقدان خانه سینما تعلق دارند؛ همان حلقه ای که اخیرا به واسطه عقد قرارداد با دبیرخانه سینماحقیقت و سفارشی نویسی برای این جشنواره به شدت با انتقاد رسانه ها مواجه شد.

به جز 3 نفر مذکور 2 نفر دیگر هم به عنوان گزینه های جانشینی “هفت” مطرح شده اند. این دو نفر منتسب هستند به نشریات اصولگرا که در این بین یکی از آن دو به واسطه فیلمسازیش در گونه مستند هم شناخته شده است.

اینکه کدامیک از این 5 نفر در نهایت اجرای برنامه “هفت” را برعهده خواهد گرفت معلوم نیست اما نکته اینجاست هیچ کدام از این 5 گزینه سابقه اجرای برنامه های تلویزیونی را نداشته اند بخصوص گزینه های متعلق به حلقه بالادستی انجمن منتقدان خانه سینما که اوج تواناییشان برگزاری نشستهای نمایش فیلم در سینماتکها بوده است.




خالق “شبهای روشن” در خدمت شاگرد مکتب “پویافیلم”!!!

اصغر نعیمی که بسیاری او را به واسطه ساخت آثاری چون “بی وفا” و “سلام بر عشق” که تعلق کامل به سینمای بدنه دارند می شناسند به تازگی فیلمنامه از سعید عقیقی فیلمنامه نویس و منتقد منسوب به جریان روشنفکری را جلوی دوربین برده است!

سینماژورنال: “سایه های موازی” عنوان سومین تجربه کارگردانی اصغر نعیمی است که بجای نام حسین فرحبخش این برادران توکل نیا هستند که تهیه اثر را برعهده دارند.

به گزارش سینماژورنال فیلمنامه “سایه های موازی” را که بازیگران اصلی آن ابوالفضل پورعرب، سمیرا حسن پور، سیامک صفری، هوشنگ توکلی، حدث فولادوند و شهاب حسینی هستند توسط سعید عقیقی نوشته شده است.

عقیقی بیش از هر چیز به واسطه نگارش فیلمنامه “شبهای روشن” ساخته فرزاد موتمن شناخته میشود که یکی از آثار تحسین شده متعلق به جریان روشنفکری سینمای ایران است.

عقیقی که اصالتا کرمانشاهی است و سابقه سالها نقدنویسی در مطبوعات ایران را داشته به جز “شبهای روشن” در دو فیلم دیگر موتمن با عناوین “صداها” و “هفت پرده” نیز به عنوان سناریست حضور داشته ضمن اینکه نگارش فیلمنامه “موج مرده” ابراهیم حاتمی کیا را نیز انجام داده است.

علم هندسه به چالش کشیده میشود

“سایه های موازی” بلحاظ هزینه پروژه جمع و جوری است و مضمونی عاشقانه دارد و طبیعی است که تهیه کنندگان هم بر فروش بالای آن حساب باز نکرده اند.

 در علم هندسه می گویند که دو خط موازی فقط در بینهایت است که به هم می رسند اما حالا در “سایه های موازی” به هم رسیدن دو قطب کاملا متضاد سینمای ایران که در همه این سالها به مانند دو خط موازی پیش رفته اند را شاهد هستیم.

البته که “سایه های موازی” نتیجه به هم رسیدن دو خط موازی به یکدیگر را نیز مشخص خواهد کرد.

نتیجه همکاری دو خط موازی؟!

هیچ که نباشد اصغر نعیمی سالها در دفتر پویافیلم در کنار دو تجاری ساز قدیمی به نامهای حسین فرحبخش-عبدا.. علیخانی تلمذ کرده و البته که از اولین تجربه کارگردانی فرحبخش یعنی “عطش” به عنوان برنامه ریز در کنارش بوده و در تجربیات اخیر این کارگردان یعنی “خصوصی” و “مستانه” نیز به عنوان سناریست به وی کمک کرده.

عقیقی هم که از آن فیلمنامه نویسان پروسواسی است که در همه این سالها ترجیح داده کم کار باشد اما آلوده سینمای بدنه و تجاری سازی رایج نشود.

اینها را اضافه کنید به تجربیات برادران توکل نیا تهیه کنندگان اثر که هم سابقه تولید آثار روشنفکرانه چون “کاغذ بی خط” را داشته اند و هم آثار تجاری چون “جابحا”.

باید منتظر ماند و دید نتیجه این همکاری چه خواهد شد و آیا “سایه های موازی” خواهد توانست گونه ای جدید از سینما را که حاصل همکاری روشنفکران و تجاری سازان است به مخاطب معرفی کند یا نه.




نقطه نظر یک بازیگر سینما درباره نطق جنجالی علی مطهری

امیر جعفری با اشاره به نطق جنجالی علی مطهری در مجلس گفت: مشکل اصلی ما این است که اصلا با هم گفتگو نمیکنیم. نه فقط در خانواده که در جامعه هم همین طور است و جنین مشکلی وجود دارد. نمونه اش هم نطق علی مطهری. شما که مخالف حرفهای اویی وقتی پایین آمد مخالفتت را اعلام کن.

سینماژورنال: امیر جعفری بازیگر توانمند ایرانی این روزها دو فیلم “سیزده” و “بیگانه” را روی پرده دارد؛ اولی درامیست اثرگذار با محوریت آسیب شناسی دنیای نوجوانان و دومی اقتباسی بی خاصیت از “تراموایی به نام هوس” الیا کازان. جعفری در تازه ترین گفتگوی خود که با وحید سعیدی در “هفت صبح” انجام شده در کنار صحبتهای مفصل درباره ویژگی بازیها و انتخابهایش نقبی هم زده به نطق جنجالی چند روز قبل علی مطهری در مجلس شورای اسلامی.

مشکل اصلی ما این است که با هم گفتگو نمیکنیم

به گزارش سینماژورنال وی با اشاره به کاراکتر نوجوان فیلم “سیزده” و اینکه وی به دلیل عدم گفتگو با والدین مشکلات عدیده ای برایش رخ میدهد گفته است: مشکل اصلی ما این است که اصلا با هم گفتگو نمیکنیم. نه فقط در خانواده که در جامعه هم همین طور است و جنین مشکلی وجود دارد. نمونه اش هم نطق علی مطهری. شما که مخالف حرفهای اویی وقتی پایین آمد مخالفتت را اعلام کن.

از بالا تا پایین مشکل عدم گفتگو را داریم

جعفری ادامه داده است: از بالا تا پایین مشکل عدم گفتگو را داریم و ربطی هم به چپ و راست ندارد. الان کافیست تو دو تا نقد بد بنویسی من حالم بد میشود و میگویم عجب آدم فلان فلان شده ای هستی در صورتیکه تو داری نظرت را میگویی.