1

رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان‌ خطاب به رییس هیات مدیره خانه سینما⇐چرا ضعیف‌ترین عملکرد مدیران خانه سینما مرتبط به بخش رفاهی اعضا بوده که از قضا مکرراً مورد اعتراض اهالی سینما و روسای صنوف واقع شده؟؟/چرا به‌جای ارائه مستقیم تسهیلات به سینماگران همچنان اصرار دارید به برگزاری دورهمی و جشن‌بازی؟/در زمانی که خانه سینما تعطیل بود تمام تسهیلات دولتی اعم از عیدی، سبدکالا و همچنین تسهیلات بیمه فاخر طلایی علی‌السویه بین تمام سینماگران توزیع شد ولی حالا از توزیع عادلانه یک عیدی حداقلی هم عاجزید!/نگاه از بالا به پایین است که توهین‌آمیز است و نه توزیع تسهیلات میان سینماگران!/از مرکب شاهی و جیب مبارک که عیدی نمی‌دهید بلکه تسهیلات از محل بیت‌المالی است که همه در آن سهیم‌اند و شما صرفاً امانتدارید تا آن را به درستی میان همه سینماگران توزیع کنید/اگر صداقت دارید هم گزارش سازمان بازرسی درباره عملکرد مالی خانه سینما را منتشر کنید و هم متن قرارداد خانه سینما با ارشاد برای نحوه هزینه کرد بودجه‌های میلیاردی را!

سینماروزان: مشخص نیست همایون اسعدیان رییس هیات مدیره خانه سینما چرا به جای توزیع عیدی ارشاد میان تمام سینماگران و بستن راه هر گونه حرف و حدیث، همراه مسیری شده که به حذف هزاران سینماگر از فهرست عیدی ارشاد منجر گردیده و برای توجیه این مسیر به سفسطه و طرح مدعاهایی درباره دولت اسبق روی آورده است.

سیدضیاء هاشمی رییس جامعه صنفی تهیه‌کنندگان با نگارش نامه‌ای خطاب به رییس هیات مدیره خانه سینما درباره همین سفسطه‌ها از او طرح پرسش کرده!

متن نامه هاشمی را بخوانید:

به نام خدا

تفکیک اعضای خانه سینما برمبنای تمکن مالی، توهین به آنها و همکارانی است که صورت به سیلی سرخ می‌کنند.

با نگاهی به کارنامه عملکردی مدیران خانه سینما درمی‌یابیم متاسفانه امور رفاهی و حمایتی اعضا طی این سالها در زمره ی ضعیف ترین عملکرد مدیران خانه قرارگرفته است.

این نتیجه مبین ناتوانی مدیران خانه سینما در جذب حمایت‌های مالی نبوده و اتفاقاً در این بخش بسیار خوش درخشیده‌اند اما سوال اینجاست با این اقبال چرا ضعیف‌ترین عملکرد آنها بخش رفاهی اعضا بوده که از قضا مکرراً مورد اعتراض اهالی سینما و روسای صنوف بوده است؟ آیا دلیل اصلی این نیست که آنها اساساً به مقوله رفاه عمومی و حمایت های مالی از اعضا باور نداشته و تکلیفی برخود و خانه سینما متصور نیستند؟ کارنامه تصمیمات آنها، در دوراهی انتخاب هزینه برای تامین مخارج برگزاری جشن ها و دورهمی های متعدد و یا در عوض توزیع بودجه آن بین اهالی سینما مبین کدام انتخاب است؟

در آن گذار که خانه سینما با قصور مدیران وقت و پیشین تعطیل شده بود جامعه صنفی تهیه کنندگان سینما از تمام اعتبار و ظرفیت خود بهره جست و نهایتاً موفق به جذب حمایت مالی و تسهیلات بی سابقه ای از دولت نهم گردید؛ آنچه تامین شد اعم از عیدی، حمایت ویژه ماه مبارک رمضان، سبدکالا و همچنین تسهیلات بی نظیر بیمه فاخر طلایی را با سیاست توزیع برابر و بدون تبعیض؛ بالسویه به دفعات بین همه اعضا صنوف و دست اندرکاران سینما توسط ذیحسابی، امور مالی نهاد ریاست جمهوری و نمایندگان بیمه ایران توزیع نمود و آنرا افتخاری صنفی برآمده از رویکردی تکلیف مدارانه قلمداد می کند. درحالیکه دریافتی های میلیاردی خانه سینما تحت حمایت همان دولت نهم (در قالب اسپانسری) مصروف هزینه برای جشن خانه سینما و امثالهم شد که از شکوه برگزاری توسط زنده یاد سیف الله داد متاسفانه به جشن تولدی برای بازیگری بی‌کسوت تبدیل شد.

باید خاطرنشان کنیم مدیران خانه سینما در همین اندک توجه ظاهری به امور رفاهی، رویکرد جداسازی اعضا براساس وضعیت مالی را مبنا می دانند که این روش نه تنها مقرون به واقع نبوده که نتایج آن دارای ابهامات فراوانی نیز می باشد، تفکیک اعضا بر مبنای تمکن مالی بدلیل گمانه زنی بودن آنها، توهین آشکار به همکاران کم برخوردار و نادیده گرفتن همکارانی ست که به نجابت صورت به سیلی سرخ نگه می دارند! که از قضا این عزیزان در این حرفه بسیار فراوانند و بدلیل (در اغلب موارد) حاکمیت سلیقه و باند و دسته، همواره مورد بی مهری و ظلم قرار گرفته و می گیرند!

نکته ی دیگر اینکه لفظ پرداخت و حمایت مالی تحت عنوان عیدی برخلاف نظر رییس هیات مدیره خانه سینما، نه تنها لفظی اشتباهی و توهین آمیز نیست بلکه عیدی دادن و گرفتن در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما اتفاقاً امری بسیار پسندیده و اخلاقی ست؛ در عوض آنچه توهین آمیز و اشتباهی ست قشربندی و نگاه کارگری و از بالا به پایین به همکارانمان در صنوف سینمایی ست که متاسفانه در همه شئون از هویت صنفی تا الخ تعمیم داده شده؛ به نظر می رسد اشتباهی نگاه بورژوازی طبقه ممتاز به طبقه کارگری ست که در خانه سینما رسوخ کرده ؛ اشتباهی شما هستید که با مخالف خوانی و افکاری تماماً در خلاف ماهیت صنف وکار صنفی متاسفانه به هدایت هیات مدیره خانه سینمایی گماشته شده اید که اقدامات ارزشمند یکی از صنوف خانه سینما در جذب تسهیلات از دولت را بجای تکریم ، اینچنین به نامردی ، بی‌انصافی و بدون منطق نقد می کنید.

معیشت هنرمندان نجیب این مرز و بوم همچون دیگر هموطنانمان سالهاست دستخوش ناامنی و بی ثباتی ست اما آنها صورت به سیلی سرخ نگه نداشته اند که به منت چیزکی دریافت کنند آنهم بدست مبارک شما! بر مرکب شاهی و فئودالی صله و انعام که نمی دهید! از جیب مبارک هم که کسر نشده! از محل بیت المالی ست که همه در آن سهیم اند و شما صرفاً امانتدارید تا در عادلانه ترین شکل و درکمترین زمان ممکن تقدیم آنها کنید.

و اما چند راهکار برای رفع ابهامات:

اولاً (برای رفع ابهامات) متن قرارداد خانه سینما با ارشاد برای نحوه هزینه کرد بودجه در سالهای 98 و 99 را منتشر نمایید تا روشن شود دقیقاً موافقت ارشاد برای هزینه تحت چه عناوینی بوده است.

ثانیاً تاریخ امضا تفاهم نامه موافقت نامه ارشاد جهت واریزی خانه به حساب اعضا اعلام گردد.

ثالثاً گزارش سازمان بازرسی کل کشور در خصوص بررسی نحوه تخصیص و توزیع عیدی سال گذشته بین اعضا، به همراه تذکرات و انحرافات احصا شده از فرایند عملکرد مدیران خانه که در گزارش فوق درج گردیده را منتشر کنید.

و آخر اینکه؛ جناب آقای رییس محترم هیات مدیره خانه سینما فرموده اند جامعه صنفی تهیه کنندگان 10 میلیارد بابت عیدی سینماگران دریافت کرده و با پرداخت صرفا 4 میلیارد آن، مشخص نیست الباقی چه فرجامی داشته است! لذا به جهت تنویر افکار عمومی و تشخیص میزان راستی آزمایی رئیس هیات مدیره بزرگترین جامعه صنوف سینمایی؛ 48 ساعت به شما مهلت می دهیم تا نسبت به انتشار اسناد 10 میلیارد دریافتی جامعه صنفی و ۶ میلیارد مفقودی آن اقدام نمایید، بدیهی ست در غیر اینصورت مضاف بر رد ادعای کذب شما در نزد افکار عمومی ، در محاکم قضایی نیز می بایست پاسخگوی ادعای های واهی مطروحه تحت عناوین مجرمانه افترا، توهین، نشر اکاذیب و نسبت ناروا به جامعه صنفی تهیه کنندگان سینما باشید.

به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست

سید ضیا هاشمی
رئیس هیات مدیره




یک پخش‌کننده باسابقه متذکر شد⇐ عجبا که از مراکز تجاری تا حمل و نقل عمومی، مشغول به کارند ولی فعالیت سینماها همچنان با اما و اگر روبروست!!

سینماروزان: بلاتکلیفی در بازگشایی سینماها همچنان ادامه دارد و وضعیت اکران آنلاین هم به‌خاطر تهدیدات قاچاقچیان مجازی آن قدر متزلزل است که حالا حالاها نمی‌توان بدان به چشم مسیری برای جایگزینی سینما نگریست.

حبيب اسماعيلي تهيه‌كننده، پخش‌كننده سينما و مديرعامل رسانه فيلمسازان با اشاره به اينكه مهم‌ترين مساله‌اي كه بايد در بازگشايي سالن‌هاي سينما مدنظر قرار بگيرد بحث سلامتي مردم است به اعتماد توضيح مي‌دهد: در حال حاضر بسياري از مشاغلي كه ظرف يكي، دو ماه گذشته بازارشان كساد شده بود و از رونق افتاده بودند با رعايت كليه پروتكل‌هاي بهداشتي دوباره شروع به كار كردند و به نظر مي‌آيد در شرايط فعلي مي‌توانيم با رعايت كليه قوانين بهداشتي با بيماري و ويروس كرونا كنار بياييم و ضمن از سر گرفتن فعاليت‌هاي جاري اين خطر را از خود دور نگاه داريم.

اين تهيه‌كننده گفت: عجبا که در حال حاضر فعاليت‌هاي روزمره بسياري از صنوف و مشاغل از سر گرفته شده است، از مراكز تجاري گرفته تا پارك‌ها و… حمل و نقل عمومي كشور هم رفته رفته به شرايط عادي خود باز مي‌گردد و مردم به آرامي فعاليت‌هاي اقتصادي خود را شروع مي‌كنند ولی فقط اين وسط چگونگي فعاليت مراكز هنري همچون سينما، تئاتر يا موسيقي است كه با اما و اگرهايي همراه است و ضروري است كه به اين بخش از فعاليت‌هاي جاري جامعه كه به هنرمندان مربوط است توجه ويژه‌اي صورت گيرد.

از نظر حيبب اسماعيلي اينكه سينما با بازگشايي سالن‌ها مي‌تواند به امرار معاش خود ادامه دهد يا ندهد يا اساسا مي‌تواند مخاطبي را مجذوب سالن‌هاي سينما كند يا خير بحث مجزايي است اما در حال حاضر آنچه كه نمود و اهميت بيشتري دارد افتتاح مجدد سالن‌هاي سينما بعد از چند ماه تعطيلي است.

او در عين حال اين نكته را هم يادآوري مي‌كند كه مردم اين روزها به‌شدت از شيوع بيماري كرونا نگرانند و همانطور كه در شهر مي‌بينيد، بازگشايي بسياري از مراكز تجاري يا پارك‌ها باعث نشده كه آنها به خريدهاي غيرضروري روي بياورند و تجمع‌هاي غيرمنطقي در شهر داشته باشند. بنابراين اين اميدواري وجود دارد كه از بازگشايي سالن‌هاي سينما با رعايت كليه ضوابط اجتماعي استقبال كنند.

او در بخش ديگري از صحبت خود به لطماتي كه تعطيلي سه ماه بر سينما وارد مي‌كند مي‌پردازد و اشاره مي‌كند به بيكاري افراد زيادي از جامعه؛ از كارگر روزمرد گرفته تا مشاغل ديگر. او مي‌گويد: اين مساله پيامدهاي جبران‌ناپذير اقتصادي به همراه دارد. اگر فرض را بر اين بگيريم كه سينماها عيد فطر هم باز مي‌شوند قريب به سه ماه مي‌شود كه در سالن‌هاي سينما بسته است و اين ركود از جنبه‌هاي گوناگون به سينما آسيب وارد مي‌كند. به عقيده من با رعايت كليه قوانين بهداشتي و با نمايش و اكران فيلم‌هاي خوب و باكيفيت مي‌توان به بازگشايي سالن‌هاي سينما اميدوار بود.

اسماعيلي آرزو مي‌كند به زودي سايه اين بيماري هولناك كم شود تا خيال مردم آسوده شود و بتوانند دوباره در امور زندگي خود تصميم بگيرند.




یک روزنامه‌نگار با انتقاد از بلاتکلیفی مدیران در بازگرداندن سینما به وضعیت عادی بیان کرد⇐هرچقدر اتاق اصناف خود را مکلف به تعیین تکلیف فوری اعضای زیرمجموعه‌اش دیده، همان‌قدر مدیران سینمایی منفعلانه دل به قضا و قدر سپرده‌اند!/وقتی اتاق اصناف با پیگیری‌هایش تکلیف شروع به کار زیرمجموعه‌هایش را روشن کرده چرا در صنوف سینما یک نفر نیست که حرف آخر را بزند؟/انگاری مدیران سینمایی حس و حالش را ندارند که تصمیمی گرفته و پای تصمیم بایستند!

سینماروزان: در ساختار مدیریت سینما، نه‌تنها زمان بازگشایی سینماها مشخص نیست بلکه به‌جای کمک به سینماها برای لحاظ کردن پیش‌نیازهای بازگشایی سینماها، خیلی راحت و با داوطلبانه کردن بازگشایی سینماها، خیال خودشان را بابت ارائه کمک به سینماداران آسوده کردند.

از آن سو هیچ برنامه مشخصی برای از سرگیری تولید در سینما و شبکه خانگی وجود ندارد و چه بسیار پروژه‌هایی که بخاطر کرونا، نیمه‌کاره رها شدند و سازندگان بلاتکلیف منتظر تصمیم گیری مدیران هستند.

کیوان امجدیان منتقد و روزنامه‌نگار سینما در یادداشتی به انتقاد از بلاتکلیفی امروز برخی پروژه‌های سینما و شبکه نمایش خانگی که به‌صورت خودخواسته در مواجهه با تعطیلی کرونا تصمیم به تعطیلی گرفته بودند، پرداخت.

متن این یادداشت با عنوان «اجازه بفرمایید مس باشند» را بخوانید:

اهمیت بعضی چیزها ممکن است در شرایط عادی خیلی معلوم نباشد. ممکن است مثلا وقتی همه جا امن و امان است کسی از حال پرستارها و اهمیت بودن آن‌ها خبردار نباشد. یا معلم‌ها و… اما یکباره شرایطی پیش می‌آید که همه متوجه اهمیت حضور آنها می‌شوند. این تغییر نگاه و دیدن میزان اهمیت در شرایط خاص، فقط برای  پرستارها و آتش‌نشان‌ها و… نیست. در سطوح کمی پایین‌تر حتی می‌بینیم که حضور یک صنف قوی (که در شرایط آرامش ممکن است حضورش حس نشود) چقدر می‌تواند به اعضای صنف و روشن شدن وضعیت آن‌ها کمک کند.

برای مثال اگر اتاق اصناف و پیگیری‌هایش نبود، مجموعه افرادی که کارشان آزاد است و کم هم نیستند، نه می‌دانستند چه وقتی باید کار نکنند، نه اینکه از چه وقت کار را شروع کنند. نه متخلف مجازات می‌شد و نه تشویقی در نظر گرفته می‌شد برای آن‌ها که قانون را تمام و کمال محترم دانستند و بیش و پیش از بقیه به آن عمل کردند.

صنف سینما هم از این قاعده مستثنی نیست و عدم وجود صنوف قوی برای آن هم در شرایط خاص، خودش را به شدت نشان می‌دهد و حتی می‌تواند با محکم کردن گره‌ها به معضلی لاینحل بدل شود. این‌ها یعنی چه؟ چرا در صنوف سینما یک نفر نیست که حرف آخر را بزند؟
یعنی هرچقدر اتاق اصناف خود را مکلف به تعیین تکلیف فوری اعضای زیرمجموعه‌اش می‌دید، مدیران سینمایی ظاهراً هنوز در زمینه از سرگیری فیلم‌ها و سریال‌های شبکه نمایش خانگی به نتیجه خاصی نرسیده‌اند و منفعلانه دل به قضا و قدر سپرده‌اند؛ یا نیازی به این تعیین تکلیف حس نمی‌کنند یا شاید حس و حالش را ندارند که تصمیمی گرفته و پایش بایستند یا به هر دلیل دیگر هنوز بسیاری از نقاط مبهم در تولیدات مربوط به سینما و نمایش خانگی را گنگ و مبهم باقی گذاشته‌اند.

از زمانی که ماجرای تعطیلی‌ها به واسطه شیوع کرونا پیش آمد و سازمان سینمایی لزوم تعطیلی پروژه‌های سینمایی و نمایش خانگی را اعلام کرد، چند گروه بودند که سلامت افراد گروهشان را مقدم بر سایر چیزها دانستند و با وجودی که اغلب آن‌ها کمی بیش از ۲۰-۳۰ درصد از ضبطشان باقی نمانده بود، کار را تعطیل کردند و منتظر ماندند تا صنف اجازه ازسرگیری کارها را بدهد. الباقی هم یکی‌یکی تمکین کردند و ۲ گروه هم کمترین اهمیتی به این قانون ندادند و کارشان را پیگیری کردند.

حالا ۲ ماه از آن روز گذشته است.

آن‌ها که پیش از همه تعطیل کردند متحمل ضررهای فراوانی شدند. حالا هم لابد نادم و پشیمان و ناراحت از این همه بی‌توجهی منتظر نشسته‌اند ببینند چه وقتی سازمان سینمایی یا خانه سینما می‌نشینند و برای سینما (که البته تکلیفش به نسبت نمایش خانگی تاحدودی روشن‌تر است) تعیین تکلیف می‌کنند و برای نمایش خانگی هم قاعده‌ای می‌گذارند تا شاید بیش از این گرفتار ضرر نشوند. ضرر سنگینی که ظاهرا نه کسی برایش اهمیت دارد و نه جایی قصد کمک برای جبرانش را دارد.

حالا آرام آرام همه دارند می‌گویند چه خبطی کردیم! کاش ما هم مثل همان ۲ گروه متخلف، بی‌خیال قانون و ابلاغیه سازمان سینمایی می‌شدیم و با رعایت ملاحظات بهداشتی کارمان را انجام می‌دادیم. حالا فوقش اسم‌مان را به عنوان گروه متخلف منتشر می‌کردند! از این بهتر بود که به دلیل تعطیلی و عدم پیشرفت پروژه در زمان مقرر، پول که ندهند هیچ، خسارت وام و دستمزد بازیگران و کلی هزینه دیگر آوار شود روی سر گروه… و همچنان ندانیم که از چه وقتی باید کار را شروع کنیم و همین اندک تصاویر باقی مانده را ضبط کنیمِ!

این گویی سرانجام تراژیک پای‌بندی به قانون در سینمای ایران است!




اولتیماتوم حسین فرحبخش به رییس هیات مدیره خانه سینما⇐اگر ظرف ۴۸ساعت نتوانی ادعاهایت را ثابت کنی آن‌گاه…

سینماروزان: این روزها همایون اسعدیان رییس هیات مدیره خانه سینما به‌خاطر حذف بیش از دوهزارنفر از سینماگران از فهرست عیدی میلیاردی ۹۹ ارشاد در کانون پرسش قرار گرفته و در تازه‌ترین گفتگوی خود که با ایسنا انجام شده هم به‌جای پاسخ واضح و اقناع‌کننده به صنف سینما درچرایی حذف مذکور، مدعیاتی را درباره روال توزیع عیدی در دوران احمدی‌نژاد بیان کرده است.

اسعدیان به ایسنا گفت: اساساً دادن عیدی به اعضای خانه سینما رسمی بود که زمان تعطیلی خانه سینما به عنوان یک  بودجه 10 میلیاردی در اختیار جامعه صنفی تهیه کنندگان و شورای ساماندهی صنوف قرار دادند که کارت‌های ۷۰۰ هزار تومانی عیدی در خیابان ایرانشهر می‌دادند و آن بلوا به پا شد. آخر هم حدود ۴ میلیارد تومان توزیع و مابقی آن معلوم نبود چه شد!!

این ادعاها با واکنش محمدحسین فرحبخش از اعضای جامعه صنفی تهیه‌کنندگان مواجه شده است که با نگارش نامه‌ای بلندبالا به اسعدیان هشدار داده اگر ظرف ۴۸ساعت نتواند ادعاهایش را ثابت کند آن گاه…

متن نامه محمدحسین فرحبخش به رییس هیات مدیره خانه سینما را بخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم
آقای همایون اسعدیان

خود شما بهتر از هر کس می دانید که از سال 1365 تا روزی که فیلم اول خود را کارگردانی کردید مراحل مختلف سینما و فیلمسازی را نزد من آموختید اما امروز بسیار متاسفم و نزد خداوند متعال استغفار می کنم که هر چقدر در آموزش سینما به شما موفق بودم اما نتوانستم معرفت و اخلاق انسانی و اسلامی را به شما بیاموزم و جنابعالی هر چند سینما را از من آموختید اما در اخلاق (یا در واقع بی اخلاقی) شاگرد خلف …های بازمانده از مدیریت منحط دهه شصت شدید که با جاه طلبی، بی تدبیری و دیکتاتوری برای نظام اسلامی هزینه تراشیدند.

من، چون شما و شخصیت تان را به خوبی می شناسم برایم عجیب نیست بعد از غصب کرسی ریاست هیات مدیره خانه سینما، که قطعا لیاقتش را ندارید، جوگیر شده، سرتان گیج برود و در کارهایی دخالت کنید که در قد و قواره تان نیست و حرف هایی بزنید که بزرگ تر از دهان تان است. کاری به این هم ندارم که در این دوران بی کسی شما با دخالت مدیران دولتی در ارشاد و بازمانده‌های مدیریت سینما در دهه شصت به این سمت رسیدید و الان هم به رغم هشدارها و با توجه به پایان دوره مسئولیت تان به شکل غیر قانونی بر این مسند نشسته اید، فقط به شما توصیه می کنم قبل از زدن هر حرفی به چهره خود در آینه نگاه کنید تا چیزهایی نگویید که به قیافه تان نمی آید. مثل همین فقره افاضات اخیرتان درباره عیدی چند سال پیش ریاست جمهوری به هنرمندان که درباره اش راست و دروغ را به هم بافته اید تا ناتوانی خود در ارائه خدمت به اهالی سینما را پنهان کنید.

آقای اسعدیان!
شما اگر آلزایمر گرفته اید اما همه خوب یادشان هست این پول یا در واقع عیدی (یک سال سیصد هزار تومان و یک سال ششصد هزار تومان) در دورانی که دلار ۱۲۰۰تومان بود و خانه سینما به علت بی کفایتی امثال شما بسته شده بود و کسی نبود نگران معیشت اهالی سینما باشد، با همت و پیگیری جامعه صنفی تهیه کنندگان و توسط نمایندگان دفتر رییس جمهور محترم وقت، با ارائه کارت ملی و ثبت کدهای ملی به اعضای خانه سینما پرداخت شده و دیناری از آن در اختیار جامعه صنفی تهیه کنندگان قرار نگرفت که بخواهد در تقسیم آن دخالت کند. غیر از این هم در چند نوبت به مناسبت هایی بن کالا به اعضای خانه سینما داده شد که باز هم مسئول تقسیم آن نمایندگان دفتر ریاست جمهوری بودند و به علت تعطیلی خانه سینما، جامعه صنفی تهیه‌کنندگان فقط زحمت پیگیری و اقناع مسئولین برای تخصیص این کمک ها را به عهده داشت که اسناد همه این موارد، حتی نام و امضای دوستان سرشناس شما که از دریافت همین مبالغ اندک عیدی هم نگذشتند، موجود است. جالب است که الان پرداخت عیدی را در شان سینماگران نمی‌دانید ولی در آن دوران رفقای سرشناس‌تان نفر اول دریافت عیدی بودند.

حالا شما چه کاره ای که بگویی پرداخت عیدی در شان اهالی سینما هست یا نه؟ اگر خودتان عرضه ندارید برای اعضای خانه سینما قدمی بردارید با دروغ و فرافکنی اجر گذشتگان را ضایع نکنید…

اسعدیان!
تو با حداقل رای و اصطلاحا نمره ناپلئونی و تک ماده خودت را چپاندی در شورای مرکزی کانون کارگردانان و بعد با حمایت باقی ماندگان از دوران مسئولین سینمایی دهه شصت به آرزویت، که ریاست هیات مدیره خانه سینمابود، رسیدی. خب همین برایت کافی است دیگر… حد و اندازه خودت را اشتباه نگیر، چرا که هر کس نداند من که خوب می دانم قد و قواره ات چقدر است و اندازه این حرف ها نیستی. خودت هم خوب می دانی در سینما خوشنام نیستی و اکثریت صنوف با حضور تو در هیات مدیره مخالف هستند اما برای حفظ اتحاد در خانه سینما سکوت کرده اند، آنوقت تو دور بر می داری…

آخر تو از جان این سینما و اهالی آن چه می خواهی که اینجور تخم نفاق می پاشی و کمر به نابودی صنوف بسته ای؟… از تولید تا اکران و انتخاب فیلم برای جشنواره فجر و حتی اداره سالن های سینما برای خودت ناشیانه تز می دهی و اظهار فضل می کنی. عزیز من تو در حرفه خودت هنوز ناپخته ای و نسیه کارگردانی، بعد در هر تخصصی سرک می کشی و گمان می کنی علامه دهری؟ نه عزیز من هنوز بزرگترین موفقیت زندگی تو ساختن فیلم “نیش” است و سطح سلیقه و پسند خودت از سینما “ده رقمی”، پس در قواره خودت باش و پیش بزرگان پایت را دراز نکن

اسعدیان!
به خودت بیا و حواست را جمع کن… این توصیه استادی است به شاگرد ناخلفش و امیدوارم به آن عمل کنی…
سخن آخر هم اینکه اگر ظرف مدت چهل و هشت ساعت نتوانی حرف هایت درباره مبلغ ادعایی را اثبات کنی جامعه صنفی تهیه کنندگان به عنوان تنها نهاد صنفی قانونی و دارای مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراجع قضایی علیه تو اقامه دعوی و طرح شکایت خواهد کرد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

استاد سابق تو
محمد حسین فرح بخش




شورای شهر فقط نگران سحر قریشی است؟ چرا شورای شهر نگران عدم شفاف‌سازی شهردار در ارسال سبدکالا برای نورچشمی‌های هنری نیست؟

سینماروزان: اینکه یکی از اعضای شورای شهر تهران نگران رفتار سحر قریشی با یک پارکبان باشد، به‌جای خود ولی چرا این شورای شهر به ماجراهایی مهمتر ورود نمی‌کند.

همین چند وقت قبل بود که فاش شد شهردار تهران به‌جای کمک به هنرمندان ازکارافتاده و بیکارشده درنتیجه کرونا، سبدکالاهایی را به‌عنوان هدایای نوروزی برای شماری از هنرمندان نورچشمی غالبا مرفه فرستاده است.

اینکه چرا شهردار تهران اگر می‌خواهد به هنرمندان، عیدی دهد به همه آنها نمی‌دهد و عیدی را برای افرادی می‌فرستد که اغلب جزو مرفهین جامعه هنری هستند بسیار پرسش‌برانگیز است.
حتی اگر توان توزیع هدایا میان تمام هنرمندان را ندارند حداقل باید شماری از گرفتاران جامعه هنری را تحت پوشش قرار می‌دادند.

درست است که رفتار سحر قریشی با یک پارکبان شایسته نبود ولی مساله آنجاست که چرا شورای شهر به اموری مهمتر نظیر همین رفتار پرسش‌برانگیز شهردار ورود نمی‌کند؟؟
چرا شورای شهر از شهردار تهران نمی‌پرسد که بنا بر کدام دستورالعمل باید برای شماری از نورچشمی‌های غالبا مرفه جامعه هنری، عیدی بفرستد؟؟

مگر نه اینکه در ماجرای سحر قریشی، شورای شهر خود را حامی پارکبانانی می‌داند که با حداقل حقوق کار می‌کنند پس تا زمانی که چنین پرسنل نیازمندی در زیرمجموعه‌های شهری وجود دارند چه معنا دارد که مبالغی به صورت سبدکالا از شهرداری خارج شده و نثار هنرمندان خاص-و نه همه آنان-شود؟؟

شورای شهر همان طور که دفاع از حیثیت پارکبانان را وظیفه خود می‌داند باید هرچه زودتر از شهردار بخواهد درباره اهدای سبدکالا به هنرمندان هم شفاف‌سازی کند تا مشخص گردد دقیقا کدام هنرمندان و به کدام علت مشمول این سبدکالا شده‌اند؟؟




اعتراف رییس هیات مدیره خانه سینما به ورود سازمان بازرسی در غائله عیدی میلیاردی ارشاد

سینماروزان: حواشی توزیع عیدی میلیاردی۹۸ ارشاد میان سینماگران بیش از یک‌ سال ادامه پیدا کرده و هنوز مشخص نیست چرا عیدی میلیاردی ارشاد به مساوات میان تمام سینماگران توزیع نشده و چرا نیمی از سینماگران از دریافت عیدی کنار گذاشته شده‌اند؟

در دوران اعتراضات سینماگران به روال توزیع عیدی، حرف و حدیث‌هایی درباره ورود سازمان بازرسی به این غائله شنیده شده و حالا رییس هیات مدیره خانه سینما هم علنا ورود سازمان بازرسی را تایید کرده!

همایون اسعدیان رییس هیات‌ مدیره خانه سینما به ایسنا گفت: سال گذشته در موضوع عیدی، سازمان بازرسی کل کشور ورود کرد و بررسی‌هایی را انجام داد و برای همین امسال موظف شدیم دیگر عیدی را به صورت کارت هدیه در اختیار کسی قرار ندهیم، بلکه عیدی به حساب شخصی افراد واریز می‌شود.

هرچند ورود سازمان بازرسی همان طور که اسعدیان اذعان داشته موجب شده عیدی سال۹۹ به طور مستقیم به حساب‌ سینماگران واریز شود ولی همچنان اعتراضات سینماگران به چرایی عدم توزیع عیدی میان تمام سینماگران و حذف بیش از دوهزارنفر از فهرست عیدی‌گیرندگان وجود دارد؟؟
آیا درباره این تبعیض هم سازمان بازرسی باید ورود کند؟؟؟




دلتنگی برای “ماه عسل” یا دلتنگی برای اسپانسرهای خاص؟؟

سینماروزان: احسان علیخانی به‌واسطه اجرای “ماه عسل” شهرت فراوانی یافت و حتی بعد از تعطیلی این برنامه و کلی هزینه‌تراشی برای تولید “عصرجدید” هنوز رمضان که می‌شود باز فیل احسان‌دوستان یاد “ماه عسل” می‌کند و اینکه چرا بساطش جمع شد؟

اگر درمواردی مانند “نود” و عادل این خودکامگی مدیران نورس شبکه سه بود که عامل حذف نود و عادل شد در ماجرای تعطیلی “ماه عسل” بیش از هر چیز این تکراری شدن روال برنامه و البته حمایت از اسپانسرهای مشکوک بود که دردسرساز شد.

“ماه عسل” در سالهای آخر به چنان مجلس روضه‌ای بدل شده بود که حتی دوستداران برنامه را هم دلزده کرده تا جایی که شوخی با ژست‌های اشک‌آور مجری و مهمانان برنامه، محملی شده بود برای طنازی در فضای مجازی.

از آن بدتر اتفاقاتی بود که در جریان حمایت فصولی از برنامه از یک موسسه مالی-اعتباری بعدا غیرمجاز رخ داد؛ موسسه‌ای که مجری “ماه عسل” مدام برایش نوشابه باز کرد و کلی مشتری برای این موسسه جور کرد بی‌توجه به عاقبت شومی که درانتظار سپرده‌گذاران این موسسه است.

“ماه عسل” در آخرین سالهایش خودمحورانه و با حداقل نوآوری پیش رفت و گاهی حتی در انتخاب سوژه و دعوت از مهمانان به سراغ مصادیقی می‌رفت که خیلی زود درکانون نقد قرار می‌گرفت به‌گونه‌ای که در جشنواره تلویزیونی۹۷ ، آخرین فصل “ماه عسل” ، رقابت را به “نود” و “هزارداستان” که این دومی، تازه‌کار ولی نوآورانه بود، باخت.

حتی زمانی که فصلی از “ماه عسل” مقارن فصل دوم “خندوانه” روی آنتن رفت باز این “خندوانه” بود که “ماه عسل” را کنار زد و اینها همه معنایی نداشت جز آن که این نزول پله‌پله برنامه بود که اسباب تعطیلی آن را موجب شد و حواشی اسپانسرهایی مانند ثامن هم این روند تعطیلی را سرعت بخشید.

“ماه عسل” زمانی که بکر و تازه بود، گرفتار ساختار اشک‌سازش(!) نشده و پای اسپانسرهای مشکوک بدان باز نشده بود، برنامه‌ای دیدنی بود و در رمضان امسال هم هر برنامه‌ای که خلوص و تازگی را کنار هم داشته باشدو نگاه سوداگرانه بر آن حاکم نباشد، خواهد توانست به‌سرعت جلب مخاطب کند.

سالهای دور از “ماه عسل”




اظهارات مدیر سابق دفتر موسیقی ارشاد⇐یاس آدمی است که اشعارش را قبل از اجرا برای پدر و مادرش می‌خواند ولی حتی به او هم مجوز ندادند!/اگر به تتلو مجوز می‌دادند، تبدیل به پدیده‌ای نمی‌شد که با الفاظ رکیک در کشور دیگری کنسرت بدهد!/مدیران ارشاد حواسشان نیست که رسمی نبودن تتلو، به شهرت او دامن زده!/به‌جای کمک به فعالیت مجاز تتلو، او را تبدیل به هنرمندی کردیم که یک جریان سیاسی از او استفاده ابزاری کند و بعد هم خیلی راحت رهایش کند!!

سینماروزان: ماجرای غیرقانونی بودن فعالیت رپرها در ایران همچنان ادامه دارد و با وجود کوششهایی که برای مجاز شدن موسیقی رپ در دوره‌هایی صورت گرفت همچنان غیرقانونی بودن موسیقی رپ ادامه دارد و رپرها هم‌ کماکان غیرمجازند ولی در همان بیزنس غیرمجاز هم کلی سروصدا و حاشیه دارند.

پیروز ارجمند مدیر سابق دفتر موسیقی ارشاد با اشاره به لزوم صدور مجوز برای آثار رپ به فرهیختگان گفت: امروز در دنیای رسانه‌ها چیزی به‌معنای ممیزی و سلب ارائه محصول نداریم. باید در یک‌جایی این تصمیم را بگیریم که به موسیقی رپ مجوز بدهیم و آن را کنترل کنیم و امثال تتلو و بقیه رپ‌خوانان را مدیریت کنیم تا باشند.

ارجمند ادامه داد: زمانی که در حوزه هنری بودم پژوهشی درباره موسیقی‌های زیرزمینی انجام دادم ازجمله یکی از آیتم‌های ما موسیقی رپ بود. بسیاری از موسیقی رپ‌هایی که در ایران تولید می‌شود شعرهای خوبی بود و محتوای بدی نداشت اما کل اینها ممنوع شده است. با یکی از این رپرهای معروف ایران(یاس) صحبت می‌کردم، گفتم در تحلیل‌ها دیدیم متن‌های شما قابل مجوز دادن است و اگر انتقادی است با زبان متناسب با عرف و اخلاق جامعه ایرانی است. چه چیزی است که خود را مقید به این اخلاق می‌دانید با اینکه مجوزی از ارشاد ندارید؟ گفت من هربار یک شعری را برای رپ می‌سرایم ابتدا آن را برای پدر و مادرم می‌خوانم. اگر دیدم از اینکه برای پدر و مادرم بخوانم خجالت نمی‌کشم آن را منتشر می‌کنم. خود این آدم تاثیرپذیری را دارد. برای خود او تناسب شعر با اخلاق اجتماعی مهم بود و نیازی به ما نبود. اگر به این فرد در فرآیندی اجازه فعالیت رسمی می‌دادیم قطعاً مشکلی نبود و می‌توانستیم تولیداتی داشته باشیم ولی به او هم مجوز ندادیم.

ارجمند درباره مورد امیر تتلو بیان داشت: چندین فاکتور در شکل‌گیری پدیده تتلو یا تتلیسم وجود دارد. تنها نباید یک عامل را به‌عنوان شکل‌گیری این پدیده درنظر بگیریم. یک بخشی به مدل شخصیتی و کاراکتر تتلو برمی‌گردد. این را نمی‌توان تعمیم داد و مختص تتلو صحبت می‌کنم. تتلو در یک دوره‌ای زبان بخشی از بدنه جوانان و نوجوانان ایران می‌شود. بسیاری از اعتراضات این جوانان نسبت به موقعیت خودشان در اجتماع نیاز به تریبونی برای طرح دارد و طبیعتا زبان هنر بهترین زبان برای طرح این موضوعات است. تتلو در یک دوره‌ای به‌دلیل شناختی که از این گروه اجتماعی و جامعه هدف داشته که اعتراض داشتند، این نوع موسیقی را انتخاب می‌کند که این مفاهیم اعتراضی در آن وجود دارد. مدل شخصیتی و تیپ او به‌گونه‌ای است که بسیاری از جوانان را جذب خود می‌کند. خصلت روانی جوانان عموما به‌سمت اعتراض و هیجان می‌رود. از یک انسانی که 50 سال عمر کرده انتظار رفتار هیجانی ندارید ولی از یک نوجوان و جوان دارید. این هیجانات باید در یک جایی فروکش کند و در یک جایی تخلیه شود.  اگر ابزارها و روش‌هایی را برای تخلیه نداشته باشیم، اینها به سمت همذات‌پنداری با افراد یا گروه‌هایی خواهند رفت که آن افراد این زمینه را ایجاد می‌کنند که این تنش‌ها و اعتراضات تخلیه شود. مدل رفتاری تتلو به‌گونه‌ای است که این امکان را به مخاطبان و طرفداران می‌داد که آنها همذات‌پنداری کنند. مدیران ارشاد حواسشان نیست که رسمی نبودن تتلو یکی از مواردی است که به شهرت او دامن زده است؛ یعنی اگر واقعا در فرآیندی به تتلو به‌عنوان هنرمندی که قشر زیادی از جوانان و نوجوانان ما به او علاقه دارند، مجوز رسمی داده می‌شد و آن را مدیریت می‌کردیم، تتلو امروز تبدیل به پدیده‌ای نمی‌شد که با الفاظ رکیک در کشور دیگری کنسرت بدهد.

ارجمند افزود: من فکر می‌کنم جای نقد را باید سیاستگذاران فرهنگی ما وارد بدانند که اینها فرصت هستند؛ حتی پدیده‌ای همچون تتلو به‌رغم اینکه شاید من این موسیقی را گوش نمی‌دهم اما می‌تواند تبدیل به یک سرمایه اجتماعی شود، سرمایه‌ای که بسیاری از مشکلات ما را در بستر ابزارهای هنری حل کند. به‌جای مدیریت تتلو و کمک به فعالیت مجاز، او را تبدیل به هنرمندی کردیم که یک جریان سیاسی از او استفاده ابزاری کند و بعد هم خیلی راحت در یکجا رهایش کند! طبیعی است که این رهایی منجر به یک پدیده ناموزون می‌شود و بخشی از این پارادوکسی را که امروز امیر تتلو با آن روبه‌رو است، ما در او ایجاد کرده‌ایم، یعنی از یک طرف با یک استقبال و اقبال اجتماعی روبه‌رو می‌شود و از سوی دیگر ممنوعیت رسمی برای کار پیدا می‌کند و از طرفی به‌دلیل سابقه زندگی‌ای که داشته، فردی ناهنجار و بیمار است و باید برای درمان برود. در یکی از مصاحبه‌ها وقتی زندگی خود را تعریف می‌کند، می‌گوید من زاده چنین زندگی‌ای بودم، آیا به نظر شما من آدم سالمی هستم؟ خودش می‌گوید من آدم سالمی نیستم و باید درمان شوم. خود او این را اقرار کرده که توسط پدیده ناموزون اجتماعی می‌توانست مدیریت و کنترل شود. همه اینها را در کنار هم نگاه کنیم، ضمن اینکه با هنرمندان برخورد انتظامی و امنیتی می‌کنیم. اصولاً هنرمند برنمی‌تابد. وقتی با هنرمند با زبان و بیان خودش صحبت نشود نمی‌توانیم با او کنار بیاییم و به انسانی خلاق و تاثیرگذار تبدیلش کنیم. باید در یک‌جایی این تصمیم را بگیریم و این جراحی را در سیاستگذاری فرهنگی داشته باشیم.

مدیر سابق دفتر موسیقی حوزه هنری خاطرنشان ساخت: شاید هنرمندان موسیقی تنها افرادی هستند که برای هر فعالیت اجتماعی و هر کنسرت‌شان ده‌ها بار استعلام گرفته شود. این یک نوع بی‌اعتمادی است که در هنرمندان نسبت به خود ایجاد می‌کنیم. از سوی دیگر انتظاراتی است که از اینها داریم. هنری که ساز آن در صداوسیما نشان داده نمی‌شود ولی دانشکده و آموزشگاه و دانشگاه دارد، رسمیت دارد، صنف و سندیکا و انجمن و خانه دارد. حتی اداره‌ای در وزارت ارشاد دارد. این پارادوکسی است که اساسا در هنرمندان ایجاد کردیم و در امیر تتلو هم ایجاد شده، باعث یک سردرگمی می‌شود و آن را هر کسی می‌تواند به هر سمتی بکشد و مصادره به نفع خود کند. این مصادره می‌تواند در یک گروه سیاسی یا در یک گروه اجتماعی یا در خارج از ایران در گروه اپوزیسیون اتفاق بیفتد. اشتباهی که درباره تتلو کردیم نباید درباره بقیه هنرمندان انجام دهیم. یک‌جایی باید تصمیم بگیریم این نوع موسیقی‌ را به‌جای برخورد سلبی، برخورد ایجابی و اصلاحی داشته باشیم. غیر از این چاره‌ای نداریم. امروز در دنیای رسانه‌ها چیزی به‌معنای ممیزی و سلب ارائه محصول نداریم. چون چنین محدودیتی وجود ندارد مجبور هستیم این مدل آدم‌ها همانند تتلو را مدیریت کنیم که نتیجه خوبی بگیریم. در غیر این صورت اگر به این مدل ادامه دهیم احتمالاً در سال‌های بعد تتلوهای زیادی خواهیم داشت.

پیروز ارجمند تاکید کرد: باید در جایی این تصمیم را بگیریم که به موسیقی رپ مجوز بدهیم و آن را کنترل کنیم و امثال تتلو را مدیریت کنیم تا باشند. به‌هرحال بسیاری از هنرمندانی که امروز کار می‌کنند خوانندگان زیرزمینی بودند که تبدیل به سرمایه‌های اجتماعی خوبی شدند. آن تصمیم‌گیری مجوز دادن به این افراد که فعالیت خود را شروع کنند، عاقلانه‌ بوده است. درمورد بقیه هم باید این تصمیم را بگیریم و این سرمایه‌ها را تبدیل به سرمایه‌های اجتماعی کنیم تا تبدیل به معضل اجتماعی نشوند.




واکنش علیرضا رییسیان به شائبه مستثنی کردن برخی دفاتر مافیایی از دریافت مجوز ساخت⇐ در هیچ کدام از شاخه‌های فرهنگی-هنری نظارت قبل از تولید محصول نداریم و تنها در سینما این اتفاق رخ می‌دهد!/اگر می‌خواهند پروانه ساخت را حذف کنند باید آن را برای یکایک سینماگران حرفه‌ای و دارای سابقه حذف کنند!/نظارت پیش از تولید برای همه آثار به صورت یکسان حذف شود نه اینکه برخی دفاتر سینمایی بتواند برگ برنده‌ای برای عدم درخواست پروانه ساخت داشته باشند!/درحالی که حتی نظام استودیویی هالیوود هم در حال بها دادن به کمپانی‌های خرد ولی موثر است اینکه مدیران سینمایی می‌خواهند به‌بهانه کمپانی‌محوری، صدور پروانه ساخت را انحصاری کنند، کاملا نادرست است!/اینکه بی‌توجه به آفات شوم انحصارگرایی در اکران، می‌خواهند تولید را هم به سمت انحصار ببرند، به‌شدت غیرمنطقی است!

سینماروزان: شائبه‌های مستثنی کردن برخی دفاتر سینمایی از دریافت پروانه ساخت برای آثارشان با نگرانی بسیاری از سینماگران مواجه شده؛ اینکه برخی دفاتر که همچون مافیا پخش را دراختیار دارند از دریافت پروانه مستثنی شوند معنایی ندارد جز آن که سایر سینماگران باید به امربران این دفاتر بدل شوند و دراین شرایط اصلا چه نیاز به سازمان سینمایی و معاون نظارت؟؟

علیرضا رییسیان کارگردان سینما با اشاره به بی‌هویت بودن ممیزی قبل از تولید به سینماپرس گفت: ما در هیچ کدام از شاخه های فرهنگی و هنری نظارت قبل از تولید محصول نداریم و تنها در سینما این اتفاق رخ میدهد که اگر بناست حذف شود باید کلا حذف شود نه به صورت تبعیض‌آمیز.

رییسیان ادامه داد: سازمان سینمایی اگر می‌خواهد پروانه ساخت را حذف کند باید آن را برای یکایک سینماگران حرفه‌ای و دارای سابقه در صورت تمایل شخصی‌شان حذف کنند و فقط کارگردان و تهیه کننده فیلم اول پروانه ساخت بگیرند و به مرور این هم حذف شود چون یکباره نمی شود همه چیز را حذف کرد. هرچند اصولاً عده ای برای فرار از مسئولیت ترجیح می‌دهند دولت پاسخگو باشد ولی پاسخگویی را میتوان در همان پروانه نمایش خلاصه کرد و خلاص.

علیرضا رئیسیان با اشاره به ماده ۱۰ پیش‌نویس نظام‌نامه تهیه‌کنندگی که اخیرا از سوی سازمان سینمایی منتشر شده گفت: طرح ارائه شده برای حذف پروانه ساخت برای دفاتر خاص(!) باعث ایجاد انحصار به صورت قانونی می شود؛ این عمل اشتباه است و بعدها زحمت بسیاری لازم دارد تا انحصار به وجود آمده جمع شود.

کارگردان فیلم های سینمایی «دوران عاشقی» و «چهل سالگی» یادآور شد: این طرح زمانی می تواند درست باشد که نظارت پیش از تولید برای همه آثار به صورت یکسان حذف شود نه اینکه کمیت تولید برخی دفاتر سینمایی(!) بتواند برگ برنده ای برای عدم درخواست پروانه ساخت برای فیلم‌های‌شان شود که این امر اصالت دادن به سرمایه است!

رییسیان با اشاره به اینکه ساختار استودیویی هالیوود هم در سالهای اخیر دچار دگرگونی شده گفت: امروزه وضعیت سینما با گذشته تفاوت های بسیاری کرده و حتی کمپانی های بزرگ آمریکایی هم دیگر به شکل سابق کار نمی کنند و کمپانی های خرد و کوچک ولی موثر برای تولید پروژه ها با کمپانی های بزرگ تر شریک می شوند بدون آن که ادغامی در آن صورت نمی گیرد؛ در واقع کمپانیهای مستقل توسط خود کارگردان و تهیه کننده ها و نویسندگان برخی از بهترین فیلم های سال های اخیر را جز فیلمهای ابرقهرمانی تولید کرده اند.

این سینماگر خاطرنشان کرد: اینکه امروزه ما بخواهیم از روی نظام قدیم و الگوهای قدیمی برخی کشورها تقلید کنیم کاملا نادرست است و منجر به ایجاد انحصار برای افرادی خاص می شود کما اینکه در پخش هم چنین وضعیتی پیش آمد و آفات انحصارگرایی در اکران پیش روست پس اینکه تولید را هم انحصاری کنند کاملا غیرمنطقی است. آنچه مهم است اینکه انحصار نباید شکل قانونی به خود بگیرد و مسئولان سینمایی نباید در پی دامن زدن به انحصارطلبی افرادی خاص در سینما باشند. بی تردید این اتفاق مشکلات را در سینما بیشتر می کند و به هیچ وجه راهگشا نخواهد بود.




سانسور ۷۰ دقیقه‌ای “کامیون” به‌خاطر ورود به زندگی بانوان فوتبالیست!!؟؟

سینماروزان: در دورانی که گوگوش‌بازان با حمایت مالی هنگفت مشغول کارند و مجازند همه‌جور اشاره مستقیم یا غیرمستقیم به استعمال تریاک، شرب خمر و توهین علیه دایی و مادر و پدر را داشته باشند اینکه سریالی به‌خاطر پرداختن به زندگی بانوان فوتبالیست گرفتار ممیزی شود جای تعجب دارد.

سریال “کامیون” که از ابتدای نوروز روی آنتن رفته از ابتدای هفته چندین بار به‌صورت بازپخش قسمتهای قدیمی پخش شد تا درنهایت قسمت تازه‌اش سه‌شنبه‌شب پخش شد ولی چه پخش شدنی که پر بود از کات‌های بی‌دلیل و پرش‌هایی که حکایت داشت از ممیزی سریال.

کامیون” که داستانش را از دریچه همراهی یک قهرمان سابق و سه جوان ایرانی بیکار شروع کرده بود در قسمت اخیر وارد زندگی سه فوتبالیست زن ایرانی شد؛ سه فوتبالیستی که بناست برای حضور در یک تورنمنت بین‌المللی عازم خارج شوند با این حال حذف و تعدیل‌های وارده بر سریال آن قدر بالا بود که داستان زندگی این زنان فوتبالیست درحد یک خرده‌روایت عاشقانه باقی ماند.

هنوز نه مدیران سیمافیلم و نه مدیران شبکه دوی سیما درباره چرایی پرش‌های موجود در سکانس‌های مختلف این سریال توضیحی نداده‌اند ولی شنیده‌ها حکایت از ممیزی ۷۰دقیقه‌ای “کامیون” دارد!

اینکه نه تصویری از تمرینات بانوان فوتبالیست و نه تصویری از مسابقات آنها- که کاملا هم با پوشش متعارف و به‌صورت محجبه ضبط شده -در “کامیون” نمی‌بینیم و اینکه گرفت و گیرهای اقتصادی بانوان ورزشکار کمترین اثری در سریال ندارد و مدام با برش‌هایی مواجهیم که خط داستانی را به هم می‌ریزد از کجا نشات گرفته؟؟

آیا ممیزانی که این چنین به ابتر کردن سریالی با مضمون بانوان فوتبالیست پرداخته‌اند حواسشان نیست اگر در رسانه‌های رسمی داخل فضایی برای تصویرسازی واقعی زندگی ورزشکاران زن نداشته باشیم، رسانه‌های معاند، تصویرسازی خاص خود را ارائه خواهند داد؟؟

اینکه افتضاح سریالی معمولی(!) در کپی‌برداری از نردعشق‌های گوگوش آتشین در فیلمهای مختلفش عاملی شد برای هجمه به تلویزیون به‌جای خود ولی اینکه به‌جای توبیخ بانیان گوگوش‌بازی، سریالی دیگر که از ابتدا کاملا سلامت به‌دنبال داستان‌پردازی بوده، دستخوش سانسور و جرح و تعدیل می‌شود مبتنی بر کدام منطق مدیریتی است؟
از آن گذشته تکلیف این همه سکانس سانسورشده از “کامیون” که می‌توان با کنار هم گذاشتن آنها یک فیلم تازه تولید کرد چه می‌شود؟؟ این سکانسها، پخش نخواهد شد تا بعدا و بسان مواردی نظیر “شوخی با ماهواره”مدیری از فضای مجازی سردرآورد؟

یا آن که سکانسهای حذف شده در قسمتهای باقیمانده گنجانده شده و روی آنتن خواهد رفت تا راه بر هر سوءتفاهمی بسته شود؟؟؟

امید که لااقل بخشی از سکانسهای حذف شده در قسمتهای انتهایی سریال قرار داده شود تا هم سیر منطقی سریال زیر سوال نرود و هم راهی باز شود برای استفاده بیشتر از مضمون زندگی ورزشکاران زن در رسانه ملی!

 




یک رسانه اصولگرا مطرح کرد⇐چرا “ماه عسل” را به‌خاطر “عصرجدید” تعطیل کردید؟/چرا جنس بنجل را با جنس اصل تاخت زدید؟

سینماروزان: از جمله برنامه های رمضانی دیرپای رسانه ملی “ماه عسل” بود که با اجرای احسان علیخانی روی آنتن میرفت ولی بعد از حواشی حمایت فصولی از برنامه از یک موسسه مالی غیرمجاز و به دنبالش رسوخ نیروهای تازه کار به شبکه سوم “ماه عسل” تعطیل شد و “عصرجدید” با اجرای علیخانی تولید شد.
جواد محرمی در روزنامه اصولگرای “جوان” با انتشار یادداشتی به انتقاد از تعطیلی “ماه عسل” پرداخته است.

متن یادداشت جواد محرمی را بخوانید:

 

کمتر پیش می‌آید در تلویزیون برنامه‌ای تولیدی از همه مؤلفه‌های مثبت اعم از محتوا، تکنیک و فرم و نیز نوآوری در اجرا برخوردار باشد و در عین جذب انبوه مخاطب عام و خاص ترویج‌کننده ارزش‌ها و هنجار‌های مثبت و اخلاقی جامعه نیز باشد. ماه عسل، اما از این بابت همه مرز‌ها را درنوردید و به یک برند در میان برنامه‌های تلویزیونی تبدیل شد، اما به محض اینکه این برنامه ۱۰ ساله شد و تازه به بلوغ خود رسیده بود تعطیل شد و مجری و تهیه کننده ماه عسل روانه کار دیگری شد تا مردم از نعمت یک برنامه بی‌نظیر بومی و ملی و مذهبی محروم شوند آن هم در زمانه‌ای که تلویزیون از ضعف مفرط برنامه‌های پرمعنای پربیننده رنج می‌برد.

ماه عسل سال‌ها بدون رقیب خوراک معنوی بخش عمده‌ای از روزه‌داران ایرانی پیش از افطار را مهیا می‌کرد، اما در یک خطای راهبردی با برنامه‌ای تقلیدی تاخت زده شد. عصر جدید هم برنامه پربیننده‌ای بود، اما این کجا و آن کجا.

عصر جدید فقط در بعد جذب مخاطب می‌تواند هماورد ماه عسل باشد، اما ماه عسل فقط سرگرم نمی‌کرد بلکه رونق فضای معنوی لحظات پیش از افطار را صدچندان می‌کرد. ماه عسل داستان آدم‌هایی را از زبان خودشان روایت می‌کرد که تجربه‌های معنوی بی‌نظیری را از سر گذرانده بودند و این بی‌نظیر بودن به دلیل این بود که داستان هر آدمی در جهان منحصر به فرد است و اگر خود آن آدم با همه وجود داستانش را تعریف کند، تجربه‌ای عمیق و جدید را با دیگران به اشتراک می‌گذارد که همه با عطش خواهان شنیدن آن هستند؛ تجربه‌ای که برخلاف شرکت‌کنندگان عصر جدید خودنمایی در آن راه ندارد. در واقع کاراکتر‌های ماه عسل هیچ کدام در سودای خودنمایی و عرضه هنر و توانمندی خود پا به میدان ماه عسل نمی‌گذاشتند و اتفاقاً می‌آمدند تا مقابل میلیون‌ها مخاطب خود را بشکنند تا دوباره متولد شوند و در این زایش دوباره مخاطبان خود را نیز به تجربه و درکی تازه از جهان هستی نائل کنند.

ماه عسل همان کاری را که یک فیلم شاهکار در تاریخ سینما می‌تواند با مخاطبانش بکند، انجام می‌داد. اگر چه همه مردم را مقابل تلویزیون‌های خود به گریه وامی‌داشت، اما آن اشک ریختن‌ها برای زلال شدن و عبور از صافی، صداقت و پاکی و معرفت لازم بود و کاری که گریه‌های ماه عسل با مردم می‌کرد، شاید هزاران فیلم و سریال طنزآلود و سرگرم کننده و خنده‌دار توان انجامش را نداشتند. ماه عسل، اما فقط گریه نبود و پل باریکی هم به خنده باز می‌کرد.

میهمانان ماه عسل اگر چه در میان پیچ و خم روایت داستان زندگی‌شان مخاطب را به گریه وامی‌داشتند، اما هیچ کس از این گریه‌ها حالش بد نمی‌شد و همه با حال معنوی خوب و انرژی زیاد روزه‌شان را افطار می‌کردند. ماه عسل برنامه و برند صداوسیما بود. تازه ۱۰ ساله شده بود. داستان‌هایش ایرانی و میهمان خانه همه ایرانیان بود، اما چه چیزی سبب شد احسان علیخانی ماه عسل را با همه مولفه‌های بی‌نظیرش رها کند و سراغ تولید برنامه‌ای تقلیدی برود که برند تمدن غرب است.

موضوع این بود که عده‌ای آنقدر علیخانی را متهم کردند که اشک مردم را درمی‌آورد که کم‌کم خودش هم باورش شد که دارد کار بدی با جامعه می‌کند. آنقدر گفتند مردم ما به شادی نیاز دارند که گویی ماه عسل مردم را ناشاد می‌کرد. این القائات وارونه عاقبت روی خود احسان علیخانی هم تاثیر گذاشت. او بالاخره مقاومتش شکست و ماه عسل را رها کرد که لابد برنامه‌ای بسازد که مردم را شاد کند، اما این کجا و آن کجا.‌

ای کاش در بین مدیران سیما کسی وجود داشت که احسان علیخانی را از تعطیل کردن ماه عسل منصرف می‌کرد. ماه رمضان سال پیش مردم بدون ماه عسل روزه‌هایشان را افطار کردند و تلویزیون از این طریق به مخاطبانی که خواهان ادامه این برنامه پربیننده بودند بی‌اعتنایی کرد. کاش جنس بنجل را با جنس اصل تاخت نمی‌زدند.




از “لاو استوری” و “پدرخوانده” تا “پدرسالار” و “کامیون”

سینماروزان: اینکه یک گروه حرفه‌ای زیربنای تولید سریال “کامیون” بودند و درک درستی که تهیه‌کنندگان سریال و کارگردان از مقوله موسیقی داشتند باعث شد بتوانیم برای “کامیون” موسیقی متن متنوع و مفرحی خلق کنیم.

علیرضا حبیبی آهنگساز سریال “کامیون” با اعلام مطلب فوق بیان داشت: برای ساخت موسیقی متن “کامیون” به جز قومیت‌گرایی، از تم‌های مختلف استفاده کردم.

حبیبی ادامه داد: “کامیون” سریالی بدون مرز و جغرافیا بود و برای همین محدودیت ساخت موسیقی نداشتیم؛ از مازنی تا لر و گیلک در سریال داشتیم و همین‌ هم تنوع موسیقی را می‌طلبید. مسعود اطیابی محوریت موسیقی را درگروی تنوع میخواست بخصوص که سریال به صورت اپیزودیک روایت میشد.

این آهنگساز افزود: به جز قومیت‌گرایی از تم‌های استانبولی تا هندی برای بخشهای مختلف سریال استفاده کردیم و درنهایت پکیجی پر از ملودی خلق شد که حتی میشود در قالب آلبوم هم منتشر شود.

حبیبی تاکید کرد: کار با گروه تولید “کامیون” دلچسب بود چون تهیه‌کنندگان سریال و همچنین کارگردان و گروهش افرادی فهیم و باهوش بودند و گاردی هم نداشتند دربرابر ایده‌های آهنگسازی.

علیرضا حبیبی درباره تفاوت آهنگسازی برای فیلم و سریال با آهنگسازی برای خوانندگان گفت: آهنگسازی برای سریال یا فیلم نیاز دارد به بار دراماتیک ولی کار با خواننده این بار درام را نمی‌خواهد. محدودیت هم در کار با خواننده داریم چون کلا بهترین صداهای انسانی هم محدودیت دارند. آهنگسازی برای سریال به‌شدت نیاز دارد به ایجاد حس در آهنگ و موسیقی گاهی تا ۷۰درصد بار احساسی سریال را بالا می‌کشد و ساختن موسیقی به‌خاطر وسعت کار زیاد، خلقی است در بی‌کران!

حبیبی خاطرنشان ساخت: هرچند موسیقی ساختن برای تصویر براساس ژانر پیش می‌رود ولی برای رسیدن به حس باید خیلی کار کرد و برای همین است که به غیر از خط داستانی یا تیم بازیگری یکی از مهمترین عناصر ماندگاری فیلم و سریال، موسیقی است. فراوان فیلم و سریال داریم که با موسیقی در اذهان مانده‌اند؛ مثلا “پدرسالار” یا “از کرخه تا راین” یا “پدرخوانده” و “لاو استوری/داستان عشق”.

آهنگساز “کامیون” درباره سطح کیفی موسیقی متن در ایران گفت: سطح اغلب کارها، خوب و استاندارد است ولی نیاز داریم به ایجاد تنوع و حرفه‌ای‌گری در ساخت موسیقی فیلم و سریال.

علیرضا حبیبی




پرسشهای یک روزنامه‌نگار پیشکسوت از مدیران فارابی⇐کدام شورای فارابی بناست آثار محبوب(!) جهت اقتباس را انتخاب کند؟؟/آیا کارشناس خبره‌ای برای این کار در فارابی وجود دارد یا از آشنایان و دوستان بیرون فارابی استفاده خواهد شد بلکه ردیف بودجه‌ای باز شود؟

سینماروزان: اینکه بنیاد سینمایی فارابی در دل شیوع کرونا به جای آن که از تعطیلی جشنواره هایی مثل کودک و صرف هزینه هایش برای کمک به سینماگران خبر دهد از خرید حقوق ده اثر داستانی برای اقتباس خبر میدهد به شدت پرسش برانگیز است. اساسا وقتی تولید بحاطر کرونا تعطیل است چه معنایی دارد صرف هزینه برای خرید رایت آثاری که بناست در آینده نزدیک تولید شوند.

رضا اورنگ روزنامه نگار پیشکسوت با نگارش یادداشتی پیرامون اقدام اخیر فارابی پرسشهایی را طرح کرده است.

متن یادداشت رضا اورنگ را بخوانید:

کار بنیاد فارابی در خرید رایت اقتباس از آثار داستانی ستودنی است و باید به آن احسنت گفت، اما چه کسی یا شورایی قرار است تشخیص دهند کدام کتاب محبوب(!) ایرانی مناسب است تا به فیلم برگردانده شود؟ مهم این انتخاب است. در حقیقت کلید این قفل فقط در دست کارشناسان درجه اول است.

متاسفانه تا آنجا که می دانیم کارشناس خبره ای در این بنیاد ساکن نیست(؟) تا توانایی چنین کاری داشته باشد. اگر هم شخص خاصی را از بیرون دعوت به همکاری کنند، مطمئنا از آشنایان و دوستان خواهد بود تا ردیف بودجه جدیدی باز شود!؟

عملکرد ۲۰ سال اخیر بنیاد فارابی جز ضرر و زیان برای سینمای ایران دستاوردی در پی نداشته است. این نهاد به حیات خلوت دوستان و آشنایان تبدیل شده است تا هم از آن کسب درآمد کنند و هم در حیات دلبازش زیر درختان سایه گستر بنشینند و چای و شیرینی صرف کنند و به ریش کارشناسان و عاشقان واقعی سینما بخندند!

کتاب‌ها و رمان‌های ایرانی مانند رمان های آمریکایی و اروپایی نیستند که به راحتی بتوان آنها را تبدیل به فیلم و سریال کرد. اگر رمان های بیگانه زیاد مورد اقتباس قرار می گیرند برای ساخت فیلم و سریال، به خاطر آن است که کاملا تصویری هستند و به راحتی تبدیل به فیلم می شوند. چند کتاب ایرانی سراغ دارید که چنین خاصیتی داشته باشند؟ شاید بتوان فقط به برخی از داستان های صادق هدایت و صادق چوبک اشاره کرد که از لحاظ تصویرپردازی قوی تر از بقیه هستند برای همین بیشتر از هر نویسنده‌ای داستانهای آنان در ایران تبدیل به فیلم شده اند.

بیشتر رمان‌های ایرانی به جای تصویرپردازی حرافی فراوان دارند و برای همین قابلیت و شرایط به تصویر درآمدن را ندارند.

اگر معدود داستان‌هایی در ایران منتشر شده باشند که حداقل فاکتورها را برای اقتباس دارا باشند، باید توسط خبره های سینما و ادبیات تشخیص داده شوند. افرادی نظیر ناصر تقوایی، آیا فارابی چنین متخصصی را دارد؟!

خروجی‌های فارابی در این چند سال اخیر نشان داده است که فرد خبره ای در این نهاد که بتوان به دانش و هنر او اعتماد کرد وجود ندارد.

نمونه آن حمایت از فیلم کودک و نوجوان است که فارابی،نه تنها به این گونه فیلم ها کمکی نتوانسته بکند، بلکه به زمین گرم‌شان نیز زده است، چنان که نتوانند حتی از جای خود برخیزند!

ای کاش افراد با دانش و صاحب اندیشه ای در بنیاد فارابی بودند تا به جای ارائه طرح های سطحی و خنده دار که بودجه های کلان بیت‌المال مردم را دور می ریزند، ایده‌های نو و کارساز ارائه می دادند تا سینمای ایران را دوباره شکوفا کنند. شفاف سازی های نیم بند و صوری سازمان سینمایی گواهی تقریبا صادق است بر هرز رفتن بودجه های کلان در این بنیاد.

متاسفانه مدیر بنیاد فارابی افرادی را دور خود چیده یا برایش چیده اند که صلاحیت لازم را نداشته و ندارند. طبیعی است مدیری که خودش با  سفارش آمده باشد، فقط سفارشی ها را بپذیرد!

مطمئنا طرح خرید امتیاز کتابهای ایرانی برای اقتباس سینمایی از آنها مانند بقیه طرحها شکست خواهد خورد زیرا کارشناسی نشده ،چون کارشناسی در این نهاد وجود ندارد که کارشناسی کند! تنها سود این طرح به جیب برخی از دوستان و آشنایان و سفارش شده ها خواهد رفت. بعید می‌دانم از نویسنده قدر قدرتی حمایت شود برای خرید کپی رایت اثرش!

 




گلایه برادر بزرگتر خشایار الوند از فصل ششم “پایتخت”!

سینماروزان: خواه ناخواه وقتی نویسنده ثابت سریال “پایتخت” مرحوم شد بخش عمده‌ای از انتقادات وارده به فصل ششم “پایتخت” به سمت فقدان خشایار الوند رفت و البته که‌کپی‌کاری‌های بیش ازحد نویسنده تازه‌کار از برخی فیلمهاط گوگوش آتشین بر دامنه انتقادات افزود.

سیروس الوند برادر بزرگتر خشایار که رهنمون‌کننده برادر به وادی نویسندگی بوده هم به‌نوبه خود جای برادر کوچک‌تر در “پایتخت۶” را حس کرده.

سیروس الوند به شهروند گفت: “پایتخت” با همیشه‌اش فرق داشت و درواقع خود پایتخت نبود، بلکه جایی نزدیک به “پایتخت” بود!

الوند ادامه داد: ایراد مهم این سریال این ‏نکته بود که شخصیت‌هایی که در پنج سری گذشته کاراکترشان شکل گرفته بود؛ کارهایی می‌کردند که با آنچه از آنها ‏می‌شناختیم، تناقض‌های آشکاری داشت.

‏ الوند با اشاره به انتقادهای پرشمار مردمی به نمایش روابط عریان خانواده در فصل ششم “پایتخت” گفت: دو جور سانسور وجود دارد. یک جور سانسور مسائل اجتماعی- سیاسی است و یک جور دیگر سانسور ‏اخلاقی. بیشتر معترضان به فصل اخیر “پایتخت” فکر می‌کنم که به این وجه ماجرا یعنی سانسور مسائل اخلاقی انتقاد داشتند- که ممکن است جایی هم من با آنها همفکر باشم. به هر ‏حال یک سری از مسائل است که در گذر زمان به فرهنگ تبدیل شده، که حالا اینکه این مسائل تا چه حد صحیح است و تا چه حد ‏نیست، موضوع این بحث نیست. به‌هرحال مخاطب متوجه می‌شود که کدام سانسور به دلیل مسائل اخلاقی بوده و کدام را ‏مصلحت‌گرایی و اهداف سیاسی حاصل آورده است. ‏




انتقادات دو تهیه‌کننده از تبعیض در تلویزیون⇐چطور است که مهران مدیری برای یک برنامه ترکیبی دقیقه‌ای 30-20 میلیون تومان برآورد میدهد و دیگران همان را باید با دقیقه‌ای 400 هزار تومان تولید کنند!؟/«کلاه‌قرمزی» چطور برآورد می‌شود که دقیقه‌ای 7.5 میلیون می‌گیرد درحالی‌که کل فضای آن پلاتوی مجری است و اصلا سریال محسوب نمی‌شود؟/حتی اگر دستمزد اینها را در 100 ضرب کنید، باز‌هم این مقدار درنمی‌آید!/ چرا مدیران تلویزیون به برخی آن‌قدر بها می‌دهند و بزرگشان می‌کنند که درنهایت به خود سازمان هم پاسخگو نباشد؟؟

سینماروزان: ارقام عجیب و غریبی که صرف تولید برخی برنامه‌های شوگونه رسانه ملی میشود بدون آن که درباره کارکرد بلندمدت چنین برنامه‌هایی ارزیابی دقیق صورت گیرد ازجمله پارادوکس‌های موجود در رسانه ملی است.

یعنی رسانه ملی از یک طرف کلی بودجه صرف کارکنان و پرسنل رسمی خود میکند ولی از آن طرف یک سری برنامه با برآورد بالا را برون‌سپاری می‌کند!

ناصر مقدم‌پور که تهیه‌کنندگی برنامه‌هایی سیاسی نظیر “موج” و “فصل رویش” را در کارنامه داشته با انتقاد از تبعیض در برآورد تولید محصولات تلویزیونی به فرهیختگان گفت: این تبعیض‌ها متاثر از ضعف و ناپختگی در مدیران سیماست!!

مقدم‌پور ادامه داد: چرا مثلاً مهران مدیری برنامه‌ای مثل «دورهمی» یا یک برنامه ترکیبی می‌سازد که دقیقه‌ای 30-20 میلیون تومان برآورد آن است و دیگران همان را با دقیقه‌ای 400 هزار تومان باید تولید ‌کنم؟؟ تفاوت‌ها خیلی زیاد است و این به مدیریت‌ برمی‌گردد.

این تهیه‌کننده افزود: مدیریت‌هایی که در سازمان اتفاق می‌افتد، واقعاً به مقوله برنامه‌سازی و تولید، اشراف کافی ندارند. سازمان به‌اشتباه چنین مسیری را می‌رود. به برخی آن‌قدر بها می‌دهند و بزرگش می‌کنند تا در روی خود سازمان برمی‌گردد و نقطه مقابل آن قرار می‌گیرد. بارها اتفاقات مشابه این افتاده و شاهدش بوده‌ایم. این روند خیلی جالب نیست. موقعیت و فضایی را برای یک‌فرد ایجاد کردند و رفته‌رفته آن‌قدر این فضا برای این فرد بزرگ و وسیع می‌شود که به خود سازمان هم پاسخگو نیست!

محمود سلامیان تهیه‌کننده “ململ” و “بچه‌های ایران” در امتداد مقدم‌پور بیان داشت: چارچوبی که برای هر برنامه‌ای سطح تعیین کند و به همه طبق رتبه‌ای که در آن قرار دارند، دستمزد یکسان پرداخت شود، الان وجود دارد. اگر این چارچوب وجود نداشته باشد نمی‌توان برای تلویزیون برنامه‌سازی کرد. منتها دوستان این چارچوب را می‌شکنند.

سلامیان ادامه داد: مثلا برنامه «کلاه‌قرمزی» چطوری برآورد می‌شود که دقیقه‌ای 7.5 میلیون می‌شود درحالی‌که کل فضای آن پلاتوی مجری است و اصلا سریال محسوب نمی‌شود؟ همین برای من جای سوال بود. علاقه‌مند بودم دفترچه برآورد این برنامه را ببینم و بررسی کنم که این کدها را چطور تنظیم می‌کنند که این رقم درمی‌آید. 45 دقیقه می‌ایستند، 12-10 عروسک با یک مجری هستند.

این تهیه‌کننده تاکید کرد: حتی اگر دستمزد اینها را در 100 ضرب کنید، باز‌هم این مقدار درنمی‌آید!!!




پیشنهاد منطقی یک مستندساز در دوران شیوع کرونا ⇐ جشنواره‌های جهانی، کودک، کوتاه و مستند را در جشنواره فجر ادغام کنید و بودجه‌ صرفه‌جویی‌شده را خرج حمایت از سینماگران بیکار کنید

سینماروزان: یک مستندساز با اشاره به عدم امکان برگزاری جشنواره در دوران شیوع کرونا اظهار داشت: بهترین کار این است که این جشنواره‌ها با هم ادغام و بودجه باقی‌مانده صرف حمایت از سینماگرانی که مشکل معیشتی دارند، شود.

محمد دیندار، مستندساز و منتقد سینما درباره چگونگی برگزار شدن جشنواره‌های جهانی و کودک و مستند و کوتاه همزمان با دوران شیوع ویروس کرونا، گفت: خیلی کار سختی نیست، نیاز به نشست‌های آنچنانی و تشکیل اتاق‌های به اصصلاح‌ فکر هم نیست؛ در شرایطی که بخشی از دست‌اندرکاران سینما و نه‌ همه آنها به‌واسطه ویروس شوم کرونا دچار مشکلات مضاعف معیشتی شده‌اند و از سویی امکان برگزاری منظم برخی جشنواره‌ها وجود ندارد، یکی از بهترین راه‌ها ادغام جشنواره جهانی فیلم فجر و کودک و… در جشنواره فیلم فجر و اختصاص بودجه این جشنواره‌ها برای کمک و حمایت از اهالی سینماست.

وی افزود: اگر حسین انتظامی رییس و دیگر مدیران سینمای کشور اندک احترامی‌برای خرد جمعی قائل هستند، کافی است این موضوع را به رای اهالی سینما بگذارند تا ببینند نظر اکثریت سینمایی‌ها همین است.

دیندار ادامه داد: همچنین سایر دستگاه‌ها و نهادهایی که قرار است امسال جشنواره سینمایی داشته باشند، می‌توانند جشنواره خود را در جشنواره فیلم فجر ادغام نموده و ضمن صرفه‌جویی در دوران اقتصادی سخت بعد از کرونا، هم قدمی ‌برای حمایت از اهالی سینما برداشته و هم یک جشنواره فیلم فجر متفاوت و به معنای واقعی ملی را رقم بزنند.




معرفی یک زیستگاه جدید فلامینگوهای ایران در مستند «مرغ آتش»

 

سینماروزان: مستند «مرغ آتش» با محوریت تلاش‌های یک گروه فیلمسازی برای ثبت تصاویری منحصر به فرد از این پرنده و ثبت یک زیستگاه جدید از فلامینگوهای ایران به کارگردانی حجت‌الله طاهری آماده نمایش شد.

فلامینگوها در مناطق ساحلی دریاها و دریاچه‌های شور و کم عمق به سر می‌برند و آشیانه را به شکل توده‌ای کاسه مانند که از گل است و کمی بالاتر از آب قرار دارد، می سازد و همانجا تولید مثل می‌کند. تا پیش از این تصور می‌شد زیستگاه این پرندگان در ایران، در دریاچه ارومیه، فارس و سیستان باشد اما برای اولین بار در مستند «مرغ آتش» یک زیستگاه جدید از فلامینگوها در ایران معرفی خواهد شد.

بهمن ماه سال 98 ؛ ۲ قطعه «فلامینگوی کوچک» در خورهای تالاب شادگان، در حوزه جغرافیایی آبادان، توسط علی سجاد جلالی محیط‌بان آبادانی مشاهده و ثبت شد و به دنبال این ماجرا گروه تصویربرداری مستند «مرغ آتش» با حضور در این منطقه برای اولین اقدام موفق به شناسایی زیستگاهی جدید از این پرنده عظیم‎الجثه در نواحی جنوبی ایران شدند و بیش از 5 هزار فلامینگو در این منطقه شناسایی شد.

تا پیش از این تصور می‌شد زیستگاه اصلی «فلامینگوی کوچک» در کشور یمن است و در سال‌های گذشته در کشور کویت و در استان سیستان و بلوچستان نیز تعدادی از این گونه مشاهده شده بود اما در خوزستان امسال برای نخستین بار ثبت شده است و در مستند «مرغ آتش» نحوه زاد و تولد و فرزندآوری این پرندگان نیز به تصویر کشیده شده است.

به دلیل بازه زمانی محدود فلامینگوها برای تولید مثل و نگهداری از تخم‌ها تصویربرداری مستند «مرغ آتش» 6 سال به طول انجامیده است.

مستند «مرغ آتش» به کارگردانی حجت‌الله طاهری و تهیه‌کنندگی عطا پناهی تولید شده است.




تازه ترین اظهارات خسرو سینایی پیش روی مدیرانی که عاشق عکس گرفتن با تابوت هنرمندان اند⇐برای امثال من مجال فعالیت نیست ولی فیلم‌هایی مبتدیانه ساخته شده با ١٠ برابر بودجه‌ای که فیلم من نیاز داشته است!!/یک سری گزارش سطح پایین را به‌عنوان فیلم به خورد ملت میدهند که واقعا با دیدن آنها از فیلمسازی بیزار شده‌ام!!/به من اجازه فیلمسازی نمیدهند و درعین حال از من دعوت میکنند که عضو هیات داوران فلان جشنواره شوم!!

سینماروزان: خسرو سینایی ازجمله سینماگران سرشناس ایرانی است که متاسفانه به دلایل مختلف در سالهای اخیر بیکار بوده! بیکاری امثال سینایی که بیش از هر چیز به نبود حامی برای تولید بازمیگردد را کنار بودجه های میلیاردی که فقط صرف هزینه های جاری و پشتیبانی زیرمجموعه های دولتی سینما میشود بگذارید یک واقعیت تکان دهنده عاید میشود و آن هم تجاهل مدیریت دولتی سینما در حمایت از این پیشکسوتان.

خسرو سینایی با اشاره به خط کشی های بی فایده در سینمای ایران به شهروند گفت: من فیلمساز هستم و بسته به موضوع پیش‌رو تصمیم می‌گیرم که فیلم مستند بسازم، مستند داستانی یا سینمایی داستانی، در صورتی که به اشتباه همیشه مُهر قدیمی مستندساز بودن را در این حرفه به من زده‌اند. این مهر باعث شده نتوانم بسیاری از کارها را انجام دهم. هیچ وقت نمی‌خواستم وارد بازار فیلم شوم، می‌خواستم استقلال خود را حفظ کند. هر زمانی هم که امکان ساختن فیلم داشته‌ام از “زنده باد” و “عروس آتش” گرفته تا بقیه آثارم در محافل بین‌المللی جایزه گرفتم، بنابراین آنها نمی‌توانستند بگویند سینایی فیلمسازی بلد نیست. می‌گفتند بله… ولی مستندساز است، در صورتی که این حرف دروغ است و چندین دهه ادامه دارد.

سینایی ادامه داد: نمی‌گذارند من و امثال من فیلممان را بسازیم و یک سری گزارش سطح پایین را به‌عنوان فیلم اجتماعی یا مستندنمایی همه جا پخش می‌کنند، واقعا با دیدن آنها از فیلمسازی بیزار شده‌ام، اینها که مستندنگاری نیست، یکسری تصویر گویاست.

این کارگردان افزود: با دیدن اینها احساس می‌کنم به حرفه‌ام توهین شده است. هر کسی با یک دوربین کوچک فیلم ساخته و می‌گوید که فیلمساز هستم. فیلم‌ها را با نوعی زرنگی به کانال‌های خارجی می‌فروشند، اما آدم از دیدن‌شان شرمنده می‌شود. نسلی ۵٠‌سال روی این موضوع کار کرد تا بگوید فیلم چیست و مستند چیست، اما حالا…. نمی‌شود که یکسری تصویر بگیرید، روی آن صدا بگذارید و بگویید مستند است. به اینها که مستند نمی‌گویند.

سینایی با اشاره به ذبح آخرین فیلمش “جزیره رنگین” در هنروتجربه بیان داشت: وقتی در آن زمان از آن مدیران هنروتجربه پرسیدم چطور فیلم را اکران کردید که پس از ۶ ماه فقط ۴‌میلیون و ٢٠٠‌هزار تومان فروخت؟ در جوابم گفت بفروش بساز تا اکران خوب بدهیم.
سینایی افزود: منظورم این نیست که هرگز فیلم بفروش نسازیم، می‌گویم هر فیلمی جایگاه خود را دارد و باید به آن امکان زندگی داد. قصدم این بود که در همه نقاط ایران براساس فرهنگ آن منطقه، با هنرمندان و داستان‌های همان منطقه فیلم‌هایی ساخته شود تا مردم با کشور خود بیشتر آشنا شوند، ولی با حرف‌هایی که آنها به من گفتند دیگر حرفی برای گفتن نداشتم و ندارم. مدت‌ها بود که تصمیم گرفته بودم سکوت کنم.

سینایی با گلایه از تبعیضها گفت: در همین دو‌سال اخیر هم که اوضاع اقتصادی کمی بدتر شده است، بارها دیده‌ام فیلم‌هایی ساخته شده با ١٠ برابر بودجه‌ای که فیلم من نیاز داشته است. اینها تاوان مستقل‌بودن است، پذیرفتم، (فیلم نمی‌سازم) به اندازه کافی فیلم ساخته‌ام.  با این شرایط نمی‌توانم فیلمم را بسازم، حالا شاید برای خودم کارهایی انجام دهم و در خانه با دوستانم فیلم بسازم، اما این‌طور نه. شاید عده‌ای بگویند تنبلی است که نمی‌خواهد فیلم بسازد، اما فیلم‌ساختن بودجه می‌خواهد. بعد از ۵٢سال توقع دارم از تجربیاتی که طی این سال‌ها کسب کرده‌ام، در ساختن فیلمی استفاده کنم که کمی بودجه بیشتری نسبت به بقیه نیاز دارد، جوان تازه‌کار نیستم که فیلم یک ربعه بسازم و دلم خوش باشد. این را نمی‌خواهم، بیش از ١٠٠ فیلم ساخته‌ام و الان دیگر نمی‌توام به خاطر اینکه فیلم ساخته باشم بروم دم در اتاق کسی بنشینم.

سینایی افزود: دلم می‌سوزد که بارها از این کلمه استاد استفاده می‌کنند، می‌گویند استاد! بیایید تشریف بیاورید هیأت ژوری و داور فلان جشنواره باشید، می‌گویم اگر من فیلمساز هستم، بگذارید کارم را بکنم. آدم بنده هیچ چیز نباشد جز خداوند، من بنده فیلمسازی نیستم، ولی فیلمسازی را با عشق دنبال کردم و سعی کردم حرمت آن را حفظ‌کنم، اما آنجایی که یک نفر -که معلوم نیست از کجا آمده- بگوید بفروش بساز تا اکران خوب بدهیم، دیگر جای من نیست.




تلاش‌ سیروس مقدم برای کمرنگ کردن ردپای خشایار الوند و پررنگ کردن نقش تنابنده⇐ در فصل اول “پایتخت”، خشایار از نیمه‌های کار به تنابنده اضافه شد/در فصل دوم، خشایار اساسا نقشی در داستان نداشت/ایده اصلی فصول سوم و چهارم از تنابنده بود و خشایار بعدا وارد شد!/در “پايتخت ۵” ايده اصلي و نگارش شش قسمت اول توسط تنابنده انجام شد و بعد از آن خشايار اضافه شد!

سینماروزان: بخش عمده انتقادات به فصل ششم “پایتخت” و به‌خصوص کپی‌برداری‌های مناقشه‌برانگیز پایان‌بندی از برخی آثار گوگوش به عدم حضور یک نویسنده حرفه‌ای در کار بازمی‌گشت؛ منتقدان معتقد بودند اگر خشایار الوند زنده بود “پایتخت۶” در دامی نمی‌افتاد که محصول دست یک نویسنده بدون رزومه مشهود در سینما و تلویزیون است.

با این حال سیروس مقدم به این امر اعتقاد ندارد و مدعی است که نویسنده اصلی “پایتخت” در تمام فصول محسن تنابنده بوده!!
مقدم در گفتگویی که با تینا جلالی در اعتماد داشته سعی زیادی کرده که نقش تنابنده را در متن این سریال پررنگ و نقش خشایار را کمرنگ کند!

مقدم گفت: «پايتخت يك» براساس طرح يك‌صفحه‌اي از محسن تنابنده و تورج اصلاني با نامي ديگر خريداري شد و شكل گرفت. فكر و ايده اصلي “پايتخت” و همچنين ايده‌هاي اصلي ديگر پايتخت‌ها متعلق به محسن تنابنده است. بعد از شكل‌گيري ايده اوليه توسط تنابنده، نويسندگان اضافه مي‌شدند. در فصل اول مرحوم خشايار الوند از نيمه‌هاي كار به تنابنده اضافه شد.

مقدم ادامه داد: در «پايتخت 2» كوروش نريماني و حسن وارسته در كنار تنابنده قرار گرفتند و مرحوم خشايار، اساسا نقشي در قصه‌ گنبد و گلدسته نداشت.
در «پايتخت 3 و 4» ايده اصلي توسط تنابنده شكل گرفت و بعدا مرحوم خشايار و حسن وارسته اضافه شدند.

این کارگردان افزود: در پايتخت 5، ايده اصلي و نگارش 6 قسمت اول توسط تنابنده انجام شد و بعد از آن مرحوم خشايار اضافه شد. بنابراين نويسندگان با آنكه زحمات زيادي كشيده‌اند ولي سرپرستي و هدايت تنابنده سمت و سوي فيلمنامه‌ها را تعيين مي‌كند.




عاق شدن سام درخشانی به‌خاطر همکاری با دوبرادرون!؟

سینماروزان: سام درخشانی بازیگری که در سالهای اخیر درکنار پژمان جمشیدی با کمدی‌هایی مثل “خوب بد جلف” و “تگزاس” دیده شده اخیرا مجری‌گری را هم در مسابقه “ایران” تجربه می‌کند.

مسابقه “ایران” را هاشم رضایت تهیه کرده و سعید رضایت اخوی هاشم هم کارگردانیش را برعهده داشته است!

سام درخشانی با اشاره به ضبط “ایران” حین شیوع کرونا به جام‌جم گفت: حین ضبط روزانه با بیست نفر به شکل مستقیم ارتباط داشتم و درچنین شرایطی با وجود همسر و فرزند کوچک به منزل می‌رفتم و ممکن بود آنها را هم در معرض ابتلا قرار دهم.

درخشانی ادامه داد: مادرم وقتی متوجه شد در روزهای کرونایی سر کار می‌روم درابتدا با گریه کردن خواست منصرفم کند و بعد به التماس افتاد و درنهایت کار به عاق کردن رسید ولی کاری بود که استارت خورده بود و باید به انتها می‌رسید.

سام درخشانی درباره انتقادات به اجرایش بیان کرد: بخش عمده نقدها بخاطر حضور من بود. هرچند حضور سلبریتی باعث می‌شد برنامه زودتر دیده شود ولی به هر حال انتقادات هم بود ولی این اولین و آخرین اجرایم است و چون نام برنامه “ایران” بود، پذیرفتم و دیگر هم به فکر اجرا نخواهم بود.