1

ادعای قابل تأمل روزنامه اصولگرا⇐”غيرت‌زدايي” براي حوزه هنري خط قرمز محسوب نمي‌شود

سینماژورنال: ماجرای مضمون “فروشنده” و بحثهایی که پیرامون نقد غیرت و تعصب ایرانی در این فیلم ارائه شده سبب ساز آن گشته است که برخی از قرارگیری این فیلم در لیست تحریم حوزه هنری سخن گویند.

به گزارش سینماژورنال با این حال روزنامه اصولگرای “جوان” با مرور ماجرای پیش آمده پیرامون انتشار یک نقد منفی در رسانه ای منسوب به حوزه و البته حذف زودهنگام این نقد از خروجی خبرگزاری که خود ناشی از معضل وابستگی به این نهاد بوده، به این نتیجه رسیده است که حوزه هنری علاقه‌ای ندارد خود را از سود فیلمهای پرفروش مانند “فروشنده” محروم کند و در نتیجه مفهومی به نام “غیرت زدایی” برای این نهاد خط قرمز محسوب نمی‌شود.

متن کامل گزارش “جوان” را بخوانید:

همه چیز برای فروش

فيلم «فروشنده» برنده دو جايزه جشنواره كن با اينكه هنوز اكران نشده، در روزهاي اخير جنجال‌ساز شده است. اين جنجال بيشتر ناشي از نقدي بود كه سايت سوره سينما متعلق به حوزه هنري درباره اين فيلم نوشت و البته به سرعت آن را از روي خروجي خود حذف كرد. ظاهراً سوره سينما احتمال نمي‌داده نقد نويسنده او درباره فيلم فروشنده تا اين حد زير ذره‌بين رسانه‌هاي ديگر قرار بگيرد و به طور طبيعي موضع رسمي حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي قلمداد شود.

نقد دردسرساز خبرنگار حقوق‌بگیر حوزه هنری

نويسنده اين نقد، فيلم فرهادي را به نوعي متهم به تلاش براي غيرت‌زدايي از جامعه ايران كرده و مي‌نويسد: «اگر 30، 40 سال قبل قهرمان سينماي ايران «قيصر» و «صادق كرده» بودند كه براي ناموسشان سه برادر آب منگل را مي‌كشتند يا 9 راننده كاميون را براي لكه‌دار كردن عصمت همسرشان به مسلخ مي‌بردند، امروز فرهادي نسخه ديگري پيچيده است و مي‌گويد غيرت براي دوران سنت بود، در دوران مدرن اين چيزها مايه دردسر است.» جنجال‌ها كه بالا گرفت سوره سينما چاره‌اي جز حذف مطلب منتشر شده نديد اما نقد اين سايت اثر خود را گذاشته بود.

نفس انتشار يك نقد با رويكرد منفي درباره يك فيلم به خودي خود موضوعي عادي محسوب مي‌شود، ولي قضيه از آنجا مسئله‌ساز شد كه نقد صريح سوره سينما در آستانه اكران اين فيلم و پيش از اينكه بسياري از اهالي رسانه فيلم فرهادي را ديده باشند، انتشار يافت.

پخش کننده تحریم حوزه را تکذیب کرد

اين ماجرا كه در كنار ماجراي اختصاص ندادن سالن‌هاي حوزه هنري به فيلم “لانتوري” گذاشته شود، ( رفتاري كه خيلي‌ها از آن به عنوان تحريم لانتوري از سوي حوزه هنري ياد كردند) دليل واكنش‌ها عليه متن سوره سينما روشن‌تر مي‌شود. شورندگان عليه نقد پيش از اكران سوره سينما، آن را به مثابه پرچمي قلمداد كردند كه مسئولان حوزه هنري را به تصميم درباره تحريم فيلم فروشنده نزديك‌تر مي‌كند، اما برخي از مسئولان اين نهاد احتمال تحريم فروشنده را بي‌اساس خواندند و ظاهراً قضيه اكران آخرين ساخته فرهادي در سينماهاي حوزه از پيش از نوشته شدن اين نقد بسته شده است و اين موضوع را مي‌شود در لابه‌لاي حرف‌هاي روز گذشته علي سرتيپي پخش‌كننده فيلم ديد.

مدير عامل فيلميران درباره اكران فيلم «فروشنده» و احتمال اكران نشدن فيلم در سينماهاي حوزه هنري گفت: مسئولان حوزه هنري هيچ صحبتي مبني بر اينكه فيلم در سالن‌هاي اين نهاد به نمايش در نمي‌آيد، نكردند و قرارداد اكران فيلم اصغر فرهادي در سالن‌هاي حوزه هنري بسته شده است.

حوزه نمی خواهد از سودآوری فیلمها صرفنظر کند
حوزه هنري به نسبت دوره شمقدري كه با قاطعيت و جديت هرچه تمام به استقبال تحريم فيلم‌هايي مي‌رفت كه از سوي سازمان سينمايي وزارت ارشاد مجوز نمايش داشت، در دوره مديريت حجت‌الله ايوبي و دولت يازدهم بسيار دست به عصاتر رفتار مي‌كند. برخي دست به عصا شدن اين نهاد را در تحريم فيلم‌ها در اين دوره، ناشي از انزواي احتمالي اين نهاد در برابر سينماگران مي‌دانند.

خانه سينما و سازمان سينمايي شمقدري حكم كارد و پنير را داشتند و اقدامات تحريمي حوزه هنري عليه سازمان سينمايي اين نهاد را به دليل دو قطبي كه ايجاد شده بود تا حدودي از معرض واكنش‌هاي تند و همبستگي سينماگران به رهبري خانه سينما مصون نگه مي‌داشت، اما حوزه هنري مي‌داند كه اكنون اين دو قطبي مي‌تواند به شكل ديگري صورت‌بندي شود و معادلات را به ضرر اين نهاد سينمايي تمام كند و اين نهاد را در گوشه رينگ قرار بدهد، ضمن اينكه حوزه هنري از تحريم‌هاي سال 90 تا حدودي تجربه‌اندوزي كرده و نمي‌خواهد از سود ناشي از درآمد فيلم‌هايي كه از گيشه مناسبي برخوردار‌ند خود را بي نصيب بگذارد.

غيرت‌زدايي براي حوزه هنري خط قرمز محسوب نمي‌شود

حوزه هنري مي‌داند اگر تحركي از خود نشان ندهد، راه اندازي روبه رشد پرديس‌هاي سينمايي در شهرهاي مختلف كشور كه با استقبال مردمي نيز مواجه مي‌شود مي‌تواند به تدريج برتري اين نهاد را با خدشه مواجه كند. اكران فيلم جنجالي و حاشيه‌ساز «50 كيلو آلبالو»، تحريم لانتوري و اكران فروشنده، فقر استراتژي و معيار مشخص در تصميم‌گيري‌هاي حوزه هنري و احتمالاً معادلات پشت پرده‌اي را بازتاب مي‌دهد كه بيش از هر چيز جنبه فصلي و مقطعي دارند.

ماجراي غيرت‌زدايي از جامعه در فيلم‌هاي ايراني داستان ريشه‌دار و دنباله‌داري است اما آنچه به نظر مي‌رسد در اين ميان اهميت دارد، اين است كه ظاهراً موضوع غيرت‌زدايي براي حوزه هنري خط قرمز محسوب نمي‌شود و “فروشنده” قرار نيست در ليست تحريمي‌هاي اين نهاد انقلابي قرار بگيرد.




سكوت معنادار اين تهيه كننده بر جدالي مشابه با جنگ اكوادور و پرو

سینماژورنال: چند روزي است مجادله قلمي بين يك منتقد و يك فيلمساز  كه سابقه تئاتري اش پررنگتر از سينماست، خوراك سايتهاي مختلف و بعضاً صفحات روزنامه ها شده تا در دوره فترتي كه بعد از فروكش كردن تب و تاب اعلام اسامي فيلم هاي پذيرفته شده تا زمان شروع رسمي جشنواره هر ساله ايجاد مي شود، تنور جشنواره با شيبي ملايم هنوز روشن بماند.

به گزارش سینماژورنال شاید اگر در اين دوران بي خبري يا كم خبري كه تب خبري گلدن گلوب و اسكار هم فعلا فروكش كرده چه برسد به فجر خودمان كه تازه‌ترين خبرش مي شود اعطاي حكم مديريت سالن سينما به بازيگر پيشكسوت(!) اين مجادلات صورت نمي گرفت و هياهوي بسيار براي هيچ به راه نمي افتاد مطمئناً این مجادله هم چنان که باید مورد توجه رسانه ها قرار نمی گرفت.

درست مانند جنگ اكوادور و پرو كه همزمان با شروع جنگ ميان ايران و عراق، دو كشور نفت خيز در خاورميانه  و هر دو همسايه ابرقدرت شرق و هر دو مرتبط با آبراهه هاي بين المللي، شروع شد و آن قدر جنگ اين سوي جهان در خاورميانه به لحاظ خبري مهم و حياتي بود كه پرو و اكوادور مجبور شدند از بي اعتنايي جامعه جهاني و كم اهميت دانسته شدن از سوي آژانس هاي خبري پس از هشت روز به توافق برسند و صلح كنند!

امري كه اين سو هشت سال طول كشيد، حالا اين مجادله هم همانند آن جنگ در نطفه مي توانست عقيم بماند اگر در غياب خبرهاي مهمتر صورت نمي گرفت و مثلاً در بحبوحه جشنواره بود.

نامه‌هایی که برای معرفی کارنامه نگارندگان به مخاطب نگاشته شده
اما چند نكته در باب اين مجادله قابل اشاره است.

نخست نامه هاي سرگشاده هر يك به ديگري به گونه اي است كه بر خلاف نامه هاي اين چنيني به جاي آن که مخاطب طرف مقابل باشد ، مخاطب خواننده هاي اين نامه در سايتها و روزنامه ها هستند كه باید با خواندن عبارات این نامه ها، از سوابق نويسنده نامه باخبر شوند ، گويي يك پشت پرده دوستانه اي بين دو نفر قبلاً شكل گرفته و قراري گذاشته شده كه هر يك به بهانه حمله به ديگري از سوابق حرفه اي و هنري اش كه مشعشع مي‌پندارد سخن براند و در مقام اثبات خويش برآيد و جالب اينكه مرور گذشته هريك به گونه اي عنوان ميشود كه خاستگاه فكري و چرايي موقعيت فعلي اش بازگو شده و بر آن تكيه شود.

از سوره سینما تا سرود سرخ برادری
معززي نياي منتقد از ١٣٧١ و حضور در نشريه هنري حوزه  آن سال سخن مي گويد كه آنهايي كه “سوره” و بعدتر “نقد سینما”ی  آن سالها را خوانده‌اند مي‌دانند يعني چه و رحمانيان اجراي تئاتري  به نام “سرود سرخ برادري”  در ١٣٦١ را يادآور مي شود كه باز دانستگان بدانند يعني چه.

وقتي آجر به آسياب مي بريم توقع گرفتن آرد نداشته باشيم؟
در مورد رحمانيان گفتني ها را بسيار پيش از حسين معززي‌نيا سينماژورنال قلمي كرده است(اینجا را بخوانید) اما همين يك جمله بس كه وقتي شما اغلب از رانت يك مدير سالن كه دوست و بازيگرتان است استفاده مي كنيد ديگر چه انتظاري داريد كسي كه دوستي نزديك با مديريت هاي كلان و بسيار مهم تري در اين زمينه دارد از آن استفاده لازم را نبرد و به قول معروف وقتي آجر به آسياب مي بريم توقع گرفتن آرد نداشته باشيم؟!

آیا همان طور که باید از کنار ایرادات جشنواره گذشت نباید بیخیال ایرادات سینما شد؟
اما در مورد جناب معززي نيا گفتني است ايشان پس از تلاشهايي ناموفق در آنونس سازي از جمله براي فيلم هايي از جيراني و افخمي كه در همان حوزه هنري آن سالها انجام شد، ده سال بعد از آن ١٣٧١ معهود، همچنان  به عنوان يك منتقد شناخته مي شوند و مجله‌ای نيز با حمایت مهمترین ارگان شهری، روانه كيوسك ها مي كنند.

حال سوال اينجاست كه اگر حرف به فرض شما که تلويحاً و با اين مضمون مي فرماييد كه باباجان اينجا فجر است و اسكار نيست و بیله ديگ بیله چغندر و من خودم از ١٣٧١ دارم آسيب شناسي مي كنم جشنواره را و كارنامه قطوري در اين زمينه دارم و بيش از اين صحبت كردن راجع به كاستي هاي فجر، آب در هاون كوفتن است و اين نارسايي ها و نارضايي ها حالا ديگر جزو پيكره فجر شده و به جاي نقد قواعد بازي اش را بپذيريم، قبول کنیم آن گاه باید به شیوه خودتان فعالیت تان در مقام منتقد هم زیر سوال برود؟

یعنی بايد به خود شما عيناً همين جملات را راجع به اغلب فيلم هاي سينماي ايران كه نه بودجه  كلان دارند و نه حمايت هاي مديريتي را و آماج نقدهاي پرخاشگرانه در مطبوعه متبوعه شما قرار مي گيرند بیان کرد و پرسید چرا شما در نگاهي كلان تر نقد  فيلمهاي سينماي ايران را بخاطر نبود سرمايه بخش خصوصي و اعمال سانسور و مميزي در همه دوره ها و هزار و يك مشكل ديگر، تعطيل نمي‌كنيد و به قاعده بازي كه پذيرفتن اين سينماست تن در نمي دهيد؟

چون خوب مي دانيد تعطيلی نقد به بهانه مشكلات بنيادي يا عارضي هر پديده اي خلاف عقل است. شما نقد را تعطيل نمي كنيد تا عنواني را كه در سينما به آن دست يافته ايد از دست ندهيد و حتی اگر بخواهند با گفتن اين گونه تعابیر شما را در رودربایستی تعطيلي مجله تان بياندازند باز شما باهوش تر از آنيد كه در اينجا منكر نقد شويد.

سکوت معنادار فیلمبردار سابق و تهیه کننده فعلی فیلم رحمانیان
اما آنچه در خلال اين مجادلات براي حرفه اي هاي سينما جذاب است پرگويي هاي اين دونفر نيست بلكه سكوت معنادار تهيه كننده فيلمي است كه به بهانه انتخاب نشدنش براي سوداي سيمرغ اين مجادلات پاگرفته.

تهيه كننده‌اي كه يكي از بهترين هاي فيلمبرداري سينماي ايران است و خود دستي در نوشتن و كارگرداني دارد، تهيه كننده اي كه عليرغم نگراني از سرمايه يك و نيم ميلياردي فيلم آن طور كه در اين مجادلات ادعا و از سوي مقابل تاييد شده(!) بايد به ميدان بيايد و اما فعلاً کلمه‌ای موضع‌گیری نمیکند و البته که بدون موضع‌گیری برنده بازي است چرا كه نام فيلمش در ميانه اين “هياهوي بسيار براي هيچ”  كمي بيشتر بر زبانها افتاده است.