1

پاره‌ای از تازه‌ترین اظهارات و ادعاهای سعید راد⇐دستمزد فردین از همه ما بیشتر بود و بعد از او بهروز وثوقی بود و بعد من!!!/دستمزدم در فیلم “هدف”ایرج قادری از دستمزد فردین هم بیشتر بود!/مهدی میثاقیه مخالف حضور من در “صادق کرده” بود و می‌خواست نقش اصلی را به بهروز وثوقی بدهد!/ نقش اول “تنگسیر” را قرار بود من بازی کنم که به بهروز وثوقی داده شد!/بنا بود نقش اصلی “ناخدا خورشید” را بازی کنم ولی داریوش ارجمند جایگزین شد!/هدیه تهرانی برای خوشامدگویی به من، نقشی کوتاه در “دوئل” ایفا کرد!!!

سینماروزان: به مناسبت روز ملی سینما، موزه سینمای ایران، گفتگویی با سعید راد بازیگر باسابقه انجام داده است؛ گفتگویی حاوی پاره‌ای اظهارات و ادعاهایی که می‌تواند برای هر مخاطب سینمایی، جالب و گاه شگفت‌آور باشد.

به گزارش سینماروزان سعید راد در گفتگو با مسعود نجفی با بیان اینکه متولد محله سنگلج است، گفت: زمانیکه پنج ساله بودم پیش عموها، پدربزرگ و مادر بزرگم بودم  و با آنها از سنگلج به شمیران آمدیم؛ درواقع من بچه شمیران هستم.

وی درباره حضورش در فیلم «صادق کرده » ساخته ناصر تقوایی بیان داشت: تهیه کننده این فیلم (مهدی میثاقیه) موافق حضور من در صادق کرده نبود. حتی یکی از بازیگران برای تهیه کننده نوشته بود که اگر سعید راد نقش صادق کرده را بازی کند دیگر در آن دفتر فیلم بازی نمی‌کند و این حرف باعث رنجش من شده بود. به ناصر تقوایی گفتم دیگر نمی‌آیم و او در پاسخ به من گفت «یا صادق کرده را تو بازی می‌کنی یا من در آن دفتر فیلم نمی سازم» و در نهایت من نقش فیلم بازی کردم.

وی درباره علت مخالفت میثاقیه تهیه‌کننده صادق کرده، گفت: به دلیل اینکه بهروز وثوقی در آن دفتر فیلم‌های زیادی از جمله گوزن‌ها و خاک را کار کرده بود و این نقش را برای او درنظر گرفته بود. نقش تنگسیر را قرار بود من بازی کنم که به بهروز وثوقی داده شد و انتخاب درستی بود شاید من نمی‌توانستم به آن شکلی که امیر نادری می‌خواست آن نقش را درآورم.

سعید راد با بیان اینکه قرار بود در فیلم «ناخدا خورشید» ساخته ناصر تقوایی بازی کند، گفت: داریوش ارجمند آن نقش را بسیار خوب بازی کرد اما اگر من حضور داشتم به شکل دیگری می‌شد زیرا من اسحله وینچستر گرفته بودم و در خانه تمرین می‌کردم که نشد بازی کنم.

وی با بیان اینکه « سفر سنگ» برای او یک شناسنامه بود ، گفت: از مسعود کیمیایی در بازیگری درس‌های زیادی گرفتم. در شروع فیلمبرداری تیپ کُردی درنمی‌آمد و مسعود کیمیایی می‌گفت یک جای کار ایراد دارد ، من هم خیلی ناراحت شده بودم یک دفعه آقای کیمیایی با بلندگویی که در دستش بود با صدای بلند گفت سعید مشکل را پیدا کردم، گام‌هایت را بلندتر بردار و درست همان چیزی شد که می‌خواست. این جزئی‌نگری یعنی کارگردان به خوبی صحنه را می‌شناسد.

سعید راد خاطرنشان کرد: در فیلم «خط قرمز» که یکی از کارهای خوب من است مسعود کیمیایی طوری حرکت‌ها را نقاشی می‌کرد که من به راحتی متوجه می‌شدم باید چه کاری انجام بدهم یعنی من را از یک فضای معمولی درمی‌آورد و به یک آدم عصبی که خون بالا می‌آورد و در حین حال امنیتی بود، تبدیل کرد. در آن زمان کارگردان‌های خوب زیاد نبودند و وجود کارگردان‌هایی مانند مسعود کیمیایی نعمت بود.

وی درباره دستمزد بازیگرها نیز توضیح داد: دستمزد محمدعلی فردین از همه ما بیشتر بود و بعد از او بهروز وثوقی بود و بعد من. البته دستمزدها متغیر بود. به عنوان مثال، دستمزدی که من برای فیلم «هدف»ایرج قادری، به خاطر پورسانت گرفتم از فردین بیشتر بود. زمانی که فردین دستمزدش 300 هزار تومان و بهروز وثوقی هزار200 هزار تومان می گرفت دستمزد من 150 هزار تومان بود.

وی با بیان اینکه قصه «عقاب‌ها» جدید بود گفت: در این فیلم سکانسی که من با اسلحه عراقی‌ها را می‌زدم و جمشید هاشم پور از هلی کوپتر می پرید، خیلی واقعی و طبیعی بود. یادم می‌آید وقتی برای اولین بار در سینما این فیلم را می‌دیدیم زمانیکه هاشم پور، از هلی کوپتر می‌پرید مردم دست ‌زدند. مردم در فیلم‎ها قهرمان را دوست داشتند و در مقابل بازی‌ها در فیلم واکنش نشان می‌دادند. متاسفانه در حال حاضر سینمای ما قهرمان ندارد.

وی درباره همکاری خود با احمدرضا درویش در فیلم «دوئل» نیز توضیح داد: آقای درویش من را خیلی دوست داشت و انصافا در فیلم دوئل پای من ایستاد. در آن زمان که از من دعوت کرد تا در این فیلم حضور داشته باشم فیلم «متولد ماه مهر» او هم اکران بود که به من گفت «متولد ماه مهر» در سینما آفریقا درحال اکران است دوست دارم شما این فیلم را ببینید و با کار من آشنا شوید. من بعد از دیدن فیلم به دفتر او رفتم و درباره فیلم باهم صحبت کردیم درویش در فیلم «دوئل» برای من فرش قرمز پهن کرد. در دوئل یک نقش منفی خولی منش چندوجهی که آن را بسیار دوست داشتم توسط آقای درویش به من داده شد.

سعید راد با بیان اینکه یکی از بهترین نقش‌هایش «دوئل» است، خاطرنشان کرد: یادم می آید در اولین نمایش جشنواره در سینما سپیده زمانیکه اسم من در اول فیلم آمد مردم از خوشحالی دست می زدند و من از خوشحالی اشک می‌ریختم. بعد از سال‌ها دوباره با مردم فیلم می دیدم.

وی با بیان اینکه بازی‌های هدیه تهرانی را دوست دارد، بیان داشت: هدیه تهرانی در جایی با او مصاحبه شده بود و پرسیده بودند که چرا در فیلم دوئل نقش بسیار کم بود را پذیرفته است؟ هدیه تهرانی در پاسخ گفته بود حضورم در این فیلم برای خوشامدگویی به سعید راد است. چنین رفتاری فقط از یک بازیگر حرفه ای برمی آید؛ هروقت از من درباره بهترین بازیگر زن سوال می‌کنند من نام او را می‌گویم.

وی با بیان اینکه بازیگر باید با دو موضوع آشنایی کامل داشته باشد، افزود:  مهمترین آن تکنیک بازی است که بازیگر باید بداند. یک بازیگر در کار با کارگردان‌هایی مانند مسعود کیمیایی و امیر نادری، این مشخصه را به خوبی می‌تواند درک کند و من تکنیک بازی را از امیر نادری یاد گرفتم. مهمتر از تکنیک، حس بازیگری است که اگر هردو را با هم داشته باشیم یک بازیگر خوب هستیم.

وی در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه از روندی که از شروع بازیگری تا به امروز طی شده راضی است، پاسخ داد: اگر به عقب برمی‌گشتم بازهم بازیگر می‌شدم. من هنوز هم تشنه تجربه در بازیگری هستم ، سعی دارم فرم بدنم را نگه دارم و هنوز هم منتظر یک نقش خوب هستم. من معتقدم بودن یک بازیگر، وابسته به حضور مداوم او است و این بودن جلوی دوربین است. زمانیکه دوربین دیجیتال شد از آن خوشم نمی‌آمد اما بعد دیدم امروز دنیا با دیجیتال کار می‌کند.

سعید راد درباره بهترین بازیگران سینمای ایران بیان داشت: پیمان معادی بسیار بازیگر فیزیکالی است و حامد بهداد خوب بازی می‌کند. امیر جدیدی متین و فوق العاده ورزشکار خوبی است ؛ چند نقش بسیار خوب از او دیده ام. شهاب حسینی آنقدر خوب بازی می‌کند که جایزه بین‌المللی گرفته است و هدیه تهرانی بازی‌های درخشانی دارد و همه فیلم‌های او حتی فیلم‌های تجاری‌اش را هم دیده‌ام.




اکبر ثقفی تهیه‌کننده سینمای بعد از انقلاب متذکر شد⇐ بهروز وثوقی اگر برگردد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد!/سعید راد آمد و بازی کرد ولی چه شد؟/ایرج قادری آمد و بازی کرد ولی باز هرچه دارد خاطرات قبل از انقلاب است!

سینماروزان/میلاد جلیل‌زاده: عدم صدور مجوز بازیگری برای برخی بازیگران قبل از انقلاب نظیر محمدعلی فردین و بهروز وثوقی و بیک‌ایمان‌وردی ازجمله نقصان‌های کارنامه مدیران بعد از انقلاب است.

درباره این نقصان، اظهارنظرهای مختلفی طرح شده و یکی از دیدگاه‌ها هم آن است که اگر آن بازیگران هم فعالیت می‌کردند جز یکی دو کار اول در سایر کارها، اقبال چندانی نمی‌دیدند.

اکبر ثقفی تهیه‌کننده سینما به روزنامه فرهیختگان گفت: بهروز وثوقی الان هم اگر بود، می‌آمد و بازی می‌کرد اما او هم بالاخره می‌رود و هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. ما حالا باید ببینیم برای نسل آینده چه داریم و چه بازیگری تربیت کرده‌ایم؟

ثقفی ادامه داد: بهروز وثوقی یک استثناست که این را درباره بازیگری می‌گویم و مسائل سیاسی را بحث نمی‌کنم؛ یعنی از لحاظ توانایی یک بازیگر استثناست چون در انواع فیلم‌ها هر نقشی را می‌دادند به بهترین نحو بازی می‌کرد. باید بهروز وثوقی به وجود می‌آوردیم. نیاوردیم و غبطه می‌خوریم.

ثقفی با اشاره به آن دسته از بازیگران قبل از انقلاب که بعد مجوز بازیگری گرفتند، بیان داشت: واقعا شاید با صدور مجوز بازیگری اینها هم اتفاقی نمی‌افتاد. مثلا ایرج قادری بعد از انقلاب هم بازی کرد ولی چه شد؟! اگر قادری بعد از انقلاب بازی نمی‌کرد، می‌گفتند اسطوره‌ای را از بین بردند. ولی با اینکه بعد از انقلاب بازی کرد باز او هرچه هم دارد، خاطرات کارهای قبلی‌اش است…

ثقفی ادامه داد: سعید راد هم آمد و بعد از انقلاب بازی کرد ولی چه شد؟ نمونه بارزش، تازه‌ترین کارش یعنی همین سریال “دل” است. اگر نمی‌گذاشتند کار کند، می‌گفت می‌دانید چه کار می‌کردم؟

بهروز وثوقی+ایرج قادری+سعید راد
بهروز وثوقی+ایرج قادری+سعید راد




سعید راد مدعی شد⇐اگر اشاره ناصر تقوایی و برای بازی در “زنگی و رومی” نبود، اصلا به ایران برنمی‌گشتم!

سینماروزان: در اوایل دهه هشتاد ناصر تقوایی به‌دنبال تولید فیلمی با نام “زنگی و رومی” بود؛ فیلمی که بنا بود حسن جلایر(تهیه‌کننده “سفیر”) آن را تولید کند ولی به‌دلایل مختلف به سرانجام نرسید.

به گزارش سینماروزان “زنگی و رومی” زمینه ای تاریخی داشت و داستان آن در زمان حضور انگلیسیها در جنوب می گذشت. فیلم در آن زمان بنا بود با حضور  فرامرز قریبیان، سعید راد، هدیه تهرانی و شاهد احمدلو ساخته شود اما این فیلم مدتی کوتاه بعد از آغاز فیلمبرداری و ضبط نزدیک به ۲۰ دقیقه، متوقف شد.

هرچند سعید راد بعد از توقف “زنگی و رومی” توانست با بیگ‌پروداکشن “دوئل”احمدرضا درویش به سینما بازگردد ولی همچنان حسرت عدم تولید “زنگی و رومی” با اوست چنان که به اعتماد گفت: شايد اگر اشاره استاد تقوايي براي ايفاي نقش در فيلم آخرشان(“زنگی و رومی”) نبود اصلا مساله بازگشت به كشور چندان برايم مطرح نمي‌شد. همواره افسوس مي‌خورم كه حسادت‌ها و كارشكني‌ها و بي‌معرفتي‌ها در جريان ساخت آن فيلم به قدري زياد شد كه در نهايت جلوي ساخت فيلم را گرفت. فكر مي‌كردم مسوولان و دست‌اندركاران فرهنگ و هنر مملكت آنقدر هوش داشته باشند كه اجازه ندهند، سنگ‌اندازي‌ها سد راه اين كارگردان قدر سينماي ما شود. مگر ما چه تعداد كارگردان داشته و داريم كه سينماي ايران را ساختند و دگرگون كردند؟ اين افراد زحمت كشيدند كه بعدها علي‌ حاتمي‌ها، عباس كيارستمي‌ها و جعفر پناهي‌ها آمدند.

به گزارش سینماروزان سعید راد که در فیلمهایی مثل “نفرین” و “صادق کرده” با تقوایی همکاری داشته، ادامه داد: البته يك مساله جدي هم وجود داشت؛ اينكه بعضي كارگردانان مثل تقوایی اين طور نبودند كه منتظر بمانند، ببينند نظرات رسمي چيست و بخواهند مطابق خواست آن عمل كنند. اتفاقا مشكلات امروز سينماي ما ناشي از چنين روحياتي است. در مرحله بعد هم تغييرات تكنولوژيك شرايط و شمايل متفاوت توليد را به وجود آورد؛ با تمام اين تفاسير هيچ‌وقت نبايد يك چيز را فراموش كنيم اينكه هميشه بايد براي ناصر تقوايي كلاه از سر ‌برداريم.

راد تاکید کرد: متاسفم که وضعيت به سمت و سويي پيش رفته كه بعضي چهره‌هاي افتخارآفرين سينماي ما مانند امير نادري و بهرام بيضايي به غربت رفتند، ناصر تقوايي هم يكي از آنان بود كه به شيوه خودش غربت‌نشين شد و نتوانست کار کند. اين دردي است كه سينماي ايران سال‌ها به آن مبتلاست.




حمله دوگانه سعید راد⇐اول به دزدان صندوق فرهنگیان و دوم به سوپراستارهایی با حرکات زنانه!!

سینماروزان: سعید راد از معدود بازیگران فعال از سینمای قبل از انقلاب است که همچنان سعی دارد هم در سینما و هم در تلویزیون فعالیت داشته باشد.

سعید راد این روزها هم مشغول بازی در سریال خانگی “دل” است و هم سریال “ترور خاموش” را روی آنتن دارد.

سعید راد به تازگی در گفتگویی تفصیلی با “هفت صبح” حمله دوگانه ای کرده است هم به دزدان صندوق فرهنگیان و هم به دو نفر سوپراستار که ادای زنان را درمیآورند!

سعید راد با اعلام حمایت از فرهنگیان گفت: قشر فرهنگی و معلمان باید بالاترین طبقه اجتماعی باشند چون نسلهای مختلف مملکت را آموزش میدهد. معلم باید راحت زندگی کند تا بتواند پای تخته و کلاس درس بدهد و با بچه ها سروکله بزند ولی وقتی کرایه خانه ندارد و حقوقش کم است و مشکلات دیگر و وقتی حقوق خودش را با حقوق برخی آقایان و مسئولان مقایسه میکند سرخورده میشود. تازه بعد هم پولش را میبرند و در فلان صندوق میخورند!!!

سعید راد با انتقاد از بی توجهی به طبقه فرهنگیان اظهار داشت: سوپراستارهایی که معنای برکت را نمیدانند یا یاد نگرفته اند یا یادشان نداده اند!دو سوپراستار مرد سینما که اسمشان را نمی برم حرکات زنانه انجام میدهند و این گونه به فکر خنده گرفتن از مخاطبند. حتی خودشان هم خجالت نمیکشند. حتی خودشان هم خجالت نمیکشند و حاضرند کارهای عجیب تر و بی پرده تری انجام دهند! با این اوصاف میخواهید در این سینما معرفتی باشد؟ خیر و برکتی باشد؟ وقتی برای سودهای آن چنانی هر کاری انجام میدهند یعنی آن که برای مخاطب احترام قائل نیستند!!




سعید راد با نقد کارنامه خارجی امیر نادری بیان داشت⇐ با دلتنگی بسیار به نیویورک رفتم که امیر نادری را ببینم اما نخواست مرا ببیند!!/نادری خیلی زود دوربین را در نیویورک روی زمین گذاشت /فیلمهایی که نادری آن طرف ساخت نشانی از نادری ندارد!/یک پلان از فیلمهای ایرانی نادری می‌ارزد به تمام فیلمهایی که آن طرف ساخته!!/امکان ندارد با شناخت اندک از آن طرف بتوان فیلمهایی ساخت که مردم جهان خوششان بیاید

سینماروزان: کارنامه کاری امیر نادری به طرز کاملا محوسی با کارنامه سعید راد رقم خورده است چون نه تنها نادری کارگردانی در سینما را با «حداحافظ رفیق» و ایفای نقش اصلی توسط سعید راد ایفا کرد بلکه در شماری از بهترین آثار نادری و از جمله «تنگنا» هم این سعید راد بود که حضور داشت.

مهاجرت نادری به آمریکا هرچند با ادامه فعالیت فیلمسازی او همراه بود اما هیچ کدام از فیلمهایی که بعد از مهاجرت ساخت در جلب مخاطب عام موفق نبود.

سعید راد بعد از سالها با اشاره به علاقه ای که به سبک کاری نادری داشته به احمد رنجبر در «هفت صبح» گفت: بعد از مهاجرت نادری از ایران یک بار با دلتنگی بسیار به نیویورک رفتم که ببینمش اما بعدا متوجه شدم که نخواسته مرا ببیند!! شاید شرایطی داشته که آن موقع نمیخواسته ارتباط برقرار کند.

راد درباره آخرین همکارش با نادری در «ساخت ایران» که در آمریکا تولید شد بیان کرد: نادری خیلی زود دوربین را در نیویورک روی زمین گذاشت چون آن فضا را نمی شناخت. ما مشکل زبان و شناخت جغرافیای تازه داشتیم و کارمان واقعا سخت بود. تهیه کننده فیلم بودجه کافی در اختیار نادری گذاشت ولی هزینه ها بخاطر عدم آشنایی با نیویورک مدام بالا میزد…

سعید راد با اشاره به فیلمهایی که نادری خارج از ایران ساخت بیان داشت: هیچ کدام مورد پسند من نیست و یک پلان فیلمهایی که در ایران ساخته میرزد به تمام پلانهایی که آن طرف ساخته! ریشه سینمای او اینجاست و همیشه بهم میگفت دوست دارم فیلمهای سیاسی اجتماعی و با محوریت طبقات محروم بسازم ولی فیلمهایی که آن طرف ساخته نشانی از امیر نادری ندارد. دیگر نادری آن نادری “تنگسیر”، “تنگنا”، “دونده” و “ساز دهنی” نیست. نادری با فیلمهایی که ایران ساخت کلی جایزه گرفت و هنوز بخاطر آن گذشته تجلیل میشود.

سعید راد با امتداد نقد از کارنامه خارجی امیر نادری گفت: نادری در سینمای بومی ایران موفق بود. ما نمی توانیم با شناخت اندکمان از جامعه آن طرف فیلمهایی بسازیم که مردم جهان خوششان بیاید. سینمای آنجا بزرگتر و حرفه ایتر از آن است که تصور میکنیم. ما باید از همین جا فیلم بسازیم و موفق شویم. ما باید از همین جا با فرهنگ خودمان اسکار یا نخل طلای کن را بگیریم.




حدس بزنید بعد از بازگشت بهروز وثوقی به ایران چه اتفاقی رخ خواهد داد؟⇐همکاری با سازمان ارزشی متمول و توزیع بلیتهای نذری برای رونق فیلم ارگانی بهروز؟/حضور در یک فیلم هنری شبه‌روشنفکرانه که نه راهی به کن دارد و نه راهی به فجر؟/حضور در ورسیون‌های پاستوریزه «ماه عسل» و «همسفر» و «ممل آمریکایی» که مافیا بهشان سانس نمی‌دهد؟/همراهی با پولشویان فعال در شبکه خانگی برای بخور و بخوابی چندفصلی؟/قبول پیشنهاد گروه معارف برای بازی در سریال مناسبتی و در پرسوناژ آموزشگاه‌داری(!!) که مدام اغفال می‌شود؟/شکایت کیفری علیه بهروز از سوی همه آنها که برای همبازی شدن با وی قرارداد «سفید امضاء» بسته بودند؟ یا …؟

سینماروزان/ورتا چمانی: از آنجایی که فرض محال، محال نیست و بسیاری از محال‎ها به راحتی ممکن شده و خواننده‎ی زیرزمینی که پرونده‎ی محکومیت داشته ناگهان از عرشه ناوشکن سردرآورده، پس بعید نیست که بهروزوثوقی هم به ناگاه در عرصه‎ی سینمای ایران ظهوری نو و جدید بیابد، از این رو بد نیست بدون هر گونه تحلیلی درباره بدی یا خوبی این امر احتمالات بعد از ورود بهروز به ایران را بررسی کنیم.

اول. بهروز وثوقی به ایران آمده، حکم چهل ساله‎ی دادگاه انقلاب لغو شده، سینما فرهنگ به او که مالک اصلی‎اش است باز گردانده شده و بنیاد سینمایی فارابی بابت سه دهه استفاده از سینما به عنوان مالک، پول‎هایی را که به دست آورده و حاصل کرده، به بهروز برگردانده است، حالا بهروز مانده و حضورش بر پرده نقره‎ای که مشکلات سینما و اصناف وابسته به آن دیگر کامل حل شود. باز این فرض را هم می‎پذیریم که دوبلورهای فیلم‎های معروف او جواب مثبت داده و او را تنها نگذاشته باشند، چرا که بهروز وثوقی یا همان خلیل وثوقی با صدای خودش و ته لهجه‎ی دلنشین آذری هرگز نمی‎تواند خاطرات فیلم‎های پس از قیصر خود را برای مخاطبانی که او را با تلاش فراوان به کشور باز گردانده، تکرار کند، بهروز بدون آن دوبلورها، عملاً دیگر بهروز نیست، همان طور که سعید راد وقتی با صدای خویش برگشت عملاً از بازار حرفه‎ای سینما خواهد خط خورد.
حالا بهروز و دوبلورش آماده‎ی حضور بر روی پرده‎اند و اولین شنیده‎ها حاکی از آن است که سازمان ارزشی متمول به سراغ بهروز رفته، بهروز در این مرحله بهروز «تنگسیر» است و شاید تلویزیون هم مدام تنگسیر را نشان دهد تا همه نقش ضد استبدادی بهروز را ببینند، حالا زارممد آماده‎ی ایفای نقشی در قالب یکی از سرداران ملی یا محلی مبارز خواهد بود، از کلنل پسیان تا یکی از مبارزان تنگستانی، تا ستارخان و باقرخان و شیرعلیمردان خان و … البته شنیده خواهد شد سازمان ارزشی به همه‎ی شروط مالی بهروز احترام گذاشته و پذیرفته و بهروز هم سه جلد کتاب خاطرات از نوع خاطرات ارتشبد سابق فردوست یا احمد علی انصاری نوشته و از فسادخانواده‎ی شاه مخلوع به‎خصوص همشیره‎ی همزادش پرده‎ها برداشته است.
فیلم به فجر می‎آید، بهروز کاندیدا می‎شود و البته سیمرغ را نمی‎گیرد چون هنوز خودی خودی محسوب نمی‎شود، فیلم با بلیت‎های نذری و پروژه‎های نذر فرهنگی و پیش‎خریدهای ارگانی فروش نسبتاً قابل قبولی پیدا می‎کند و بهروز بعد آن باز به انتظار یک بیگ پروداکشن ارگانی دیگر می‎ماند و به نقش دوم‎های فیلم‎های ارگانی حمایتی دیگر تبدیل می‎شود، اتفاقی مشابه که سعید راد هم با «دوئل» آن را تجربه کرد.

دوم. بهروز به ایران آمده و پروژه‎ی تطهیرسازی بخاطر تازه بودن داغ تتلو و کلیپ‎هایی از  بهروز در فیلم‎های غیر ضد استعماری(!) اش که توسط مخالفان که بخشی از رقبا هم پنهانی در این جبهه قرار گرفته‎اند، پخش شده، سازمان ارزشی و ارگانیها علیرغم میل قلبی و قبلی نمی‎توانند پای بهروز را به یک پروژه‎ی ارگانی باز کنند و بهروز در یک فیلم هنری بازی می‎کند، فیلمی که ارگانی نیست ولی از آن طرف نمی‎تواند جسورانه هم باشد چرا که سازندگانش همه‎ی جسارتشان را در آوردن و استفاده از بهروز خرج کرده‎اند و بهروز هم لااقل در فیلم اول نمی‎تواند در پوزیشنِ منتقد ظاهر شود و به خط قرمزها نزدیک شود، پس حاصل یک فیلم هنری خنثی است نه این طرف نه آن طرف که نه فجر را دارد نه فستیوال کن را، فیلم در نوبت اکران قرار می‎گیرد و در بدترین شرایط آب و هوایی و تقویمی در سالن‎های معدودی به نمایش در می‎آید، بهروز طفلک باید در اکران‎های مردمی مگامال و زندگی و ماندانا شرکت کند و به مانند نو ستاره‎ای که در شروع اکران فیلم‎هایش از یازده شب تا پنج صبح سلفی می‎اندازد چنین ریاضت‎هایی را به جان بخرد، در ضمن مدام به نفر اول و دوم و سوم فیلمیران هم زنگ بزند و سکانس‎های بهتر یا فوق‎العاده درخواست کند. در این مرحله ایشان آقای وثوقی هستند و با این نام مورد خطاب قرار می‎گیرند و چشم چشم به آقای وثوقی گفته می‎شود اما عملاً سانسی تعلق نمی‎گیرد. فروش فیلم پایین یا در بهترین شکل متوسط است، پس هواداران کجایند، انبوه هواداران بهروز را با «تنگسیر» نمی‎شناسند و فیلم‎های تجاری ترش را دوست دارند، در ضمن بهروزی که پیک نمی‎زند، چاقو نمی‎کشد، دعوا نمی‎کند و برای رهایی از تاریکی، لامپ‎ها را روشن نمی‎کند را دوست ندارند، آنها می‎خواهند بهروز «هاوآریو» شان را بر روی پرده خوب کند و خلاصه همان بهروزی شود که بود، وگرنه این بهروز شده کپی همه‎ی آنهایی که در طی این چهار دهه به هوای بهروز شدن آمدند و بهروز نشدند هیچ، سرانجام مختار شدند که بروند یا بمانند و سرانجام هم رفتند.

حالا بهروز هم به این نتیجه رسیده به کارهای تجاری‎اش باز گردد، حالا نه در حد «دالاهو» یا «صد کیلو داماد»، ولی چیزی در مایه‎ی «ماه عسل» و «همسفر» بد نیستند و می‎توانند انتظارات را برآورند، فیلم ساخته می‎شود، اما آن فیلم‎ها هنوز بیننده‎ی بیشتری به نسبت این ورژن‎ها دارد، چرا که بهروز جوان است، پارتنرهایش هم از خودش جوانتر و عشق و عاشقی و مزه ریختن حسابی بهشان می‎آید و اصولاً با ورژن‎های به قول مخاطب پاستوریزه فرق می‎کند، فیلم اکران می‎شود، حالا او بهروز خان و بهروز جان است که چشم چشم می‎شنود و شاید این بار چند سکانس هم اضافه کنند، اما چند فیلم که ارگانها، آقازاده‎ها، رانتی اختلاسی‎ها و … در آن حضور دارند روی پرده است و یک فیلم کاملاً بخش خصوصی که اتفاقاً از روی یک فیلم قدیمی رونویسی شده و همه‎ی کمدین‎های حال آن زمان در آن حضوری باحال دارند و می‎زنند و می‎رقصند و انواع شوخی‎های لفظی و یدی در آن در جریان است. فیلم بهروزخان در جدول نهایی پایان سال در رتبه‎ای که شایسته‎ی اوست قرار نمی‎گیرد.

سوم. بهروز وسوسه می‎شود با رانتی-اختلاسی‎-پولشویان کار کند! اما همه‎ی آنهایی که خون آریایی در رگ دارند به او تذکر می‎دهند، کانالهای تلگرامی، اینستاگرامی راجع به آقازاده‎های گرامی به بهروزخان هشدارهای لازم را می‎دهند، بهروز مانده که چه کند، فیلم بازی نکردن یک مشکل بود و حال فیلم بازی کردن هزار مشکل، او باید برگردد به دنیای هنری که ویژه‎ی خودش باشد و مثلاً با یک فیلمساز جوان، فیلمی چون «قیصر» را به لحاظ کارکرد سینمایی از وجوه مختلف هنری و اقتصادی و جریان‎سازی، بسازد. آنچه بهروز می‎خواهد چیزی است که خود می‎داند چیست و از این رو او باید سرمایه‎ی فیلمش را هم خودش تأمین کند. در  این مرحله هنوز می‎تواند بهروز خان باشد و البته بهروز هم هست.

چهارم. فیلم مستقل بهروز که نه ارگانی است نه هنر و تجربه‎ای و نه کپی کاری از فیلم‎های5 دهه‎ی پیش ساخته می‎شود اما فیلم ساخته نشده چوب‎های مختلف در ابعاد و جنس‎های مختلف لای چرخ او جاسازی می‎شود تا او بداند در این چهل سال، این عرصه هم خالی از پدرخوانده‎های پوشالی و مافیای مقوایی نبوده و به قول معروف سینما هم صاحاب دارد.

پنجم. حالا بهروز خسته شده، از گروه معارف برای بازی در یک سریال ماه رمضانی پیشنهاد دارد چون نفر پیش از او که اتفاقا آموزشگاه‌دار هم هست آن قدر توسط شیطان اغفال ‎شد که اسباب مضحکه‎ی عام و خاص فراهم گشت و شیطان رجیم هم از اغفال این فرد خسته شده!! بهروز نمی‎پذیرد چون خاطره‎ی خوبی از اغفال شدن ندارد و بر باعث و بانی آنهایی که او را اغفال کرده و از سانفرانسیسکو به لواسان کشاندند لعنت می‎فرستد.

آخر. حالا بهروز خان، بهروز شده و حرف و حدیث پشت سرش زیاد شده که پول مارو هم نداد، جمله‎ی تکراری که پشت سر بسیاری از بت‎های سابق سینما زده می‎شود، بهروز می‎گوید به خدا همه سفید امضاء کرده بودند و بازی در کنار من و در فیلمی که نام من در آن به عنوان تهیه کننده یا بازیگر بود، برایشان افتخار ابدی به حساب می‎آمد. خودشان اصرار بر حضور داشتند، اما حرف و حدیث‎ها همگی حاکی ازآن است که ما گفتیم سفید امضاء او چرا باور کرد؟ یا قبول کرد؟ مگر وضع مالی‎اش بد است؟ مگر خودش کم دارد، اصلاً بهروز هست که هست، مگر خودش افتخاری بازی می‎کند؟ ما برای آوردنش کم هزینه نداده‎ایم. حالا همه‎ی آن اسرار مگویی که ممکن است واقعیت هم نداشته باشد و زمانی در ابتدای انقلاب بهانه‎ی امثال مخملباف‎ها بود از زبان این جماعت به کرات شنیده می‎شود و پرونده‎ی عکاس مضروب فلان مجله‎ی هفتگی پیش از انقلاب به دست آنها مفتوح می‎شود، حالا سایت‎های سینمایی متعدد بهروز را برای همین دعواها می‎خواهند، او هم جوابی بدهد و افشاگری کن، مخاطب فلان نشریه سینمایی یا فلان روزنامه‎ی سیاسی بالا برود، بهروز آن قدر عصبی و به هم ریخته و پریشان است که دوست دارد یک لحظه چشم باز کند و ببیند همه‎ی اینها یک کابوس است که او از سر گذرانده و درست همین لحظه چشم باز می‎کند و می‎بیند خوشبختانه در سانفرانسیسکو است و با صدای زنگ تلفن یکی از ایران که می‎خواهد او را به ایران باز گرداند بیدار شده است.

بهروز عاقلتر از آن است که با طناب یک عده که خود در کارشان فرومانده‎اند به ته چاه برود، در تمام این سالهای اخیر او دیده که چگونه فیلمسازان نامی حال حاضر به محض اینکه پولی از صدا و سیما و ارگانها به قول خودشان کنده‎اند سریع به ینگه دنیا برده و آنجا برای آتیه خود و خانواده‎شان سرمایه‎گزاری کرده‎اند. در تمام این سالها بازیگران جایزه‌بگیر و موفق را دیده که چه تلاشی برای دوتابعیتی شدن می‎کنند و دریافت تابعیت جایی که بهروز سالهاست در آنجا زندگی می‎کند برایشان تا چه حد از درجه‎ی اهمیت برخوردار است.

بهروز در تمام این سالها نفاق این جمعیت را از نزدیک دیده، آنجا چه می‎کنند و اینجا چه می‎گویند، دیده که رفتار و گفتار و کردار این جماعت تا چه حد مزورانه و پر از دو رویی است، دیده که پشت سر هم چه می‎گویند، دیده که پشت سر مسئولان ذیربطشان چه‎ها می‎گویند، پس حالا بیاید اینجا که چه بشود، با همان جماعتی که بی‎نقاب دیدتشان، اینجا با نقاب وارد گودی شود که میاندارش خود در پی مهاجرت و رفتن است. بهروز که پیش از انقلاب در سودای جهانی شدن رفته و همه‎ی افتخارات وطنی‎اش را چهل سال پیش کسب کرده، اگر متقاضی خارجی داشته باشد حتماً می‎رود و شرکت می‎کند و برای ایرانی‎هایی که بخواهند بدون نقاب و نفاق در آن سو فیلم بسازند و یا نمایش به صحنه ببرند حاضر می‎شود مثل تمام این سالها که در فیلم‎های بسیاری بازی کرده است، که «فصل گرگدن» معروف‎ترین آن است، پس او برای چه باید به جایی بیاید که سالها پیش تمام کرده و از سر گذرانده است. او احتمالاً به مرد فضای مجازی در جریان فروش آخرین فیلم ناصر ملک‎مطیعی که اولین فیلم آن مرحوم در پس از انقلاب بود هم قرارگرفته، فروشی بسیار نازل که اگر همین‎هایی که زیر تابوت او را گرفته بودند برای تماشای فیلمش می‎رفتند، فیلم فروش به مراتب بیشتری به احترام او پیدا کرده بهروز حتماً از اینکه سالها و شاید قریب به یک دهه در سالن مطبوعات جشنوارۀ فجر چه برخوردی با فیلم‎های خالق «قیصر» می‎شود خبر دارد. می‎داند با کارگردان قیصرساز که حضور 4 دقیقه‎ای ملک‎مطیعی در فیلمش در نقش فرمان بیشتر از 89 فیلم دیگری که بازی کرده در یادها می‎ماند، طی این سالها چه کرده‎اند، او خوب می‎داند همانهایی که به پابوس فرمان می‎روند با خالق فرمان چه‎ها که نکردند و چه توهین‎ها روا نداشتند، بچه که نیست بلند شود و بیاید حتی اگر از گزند سیاسیون در امان باشد می‎داند از این سو، از مریدان کور و رفقای طمعکار و کارچاق کن‎های سیاسی که آداب معامله‎گری را خوب بلدند و الحق که سوداگران واقعی مرگ هنر هستند، رهایی نخواهد داشت.

بهروز به دعوت آنهایی که هنوز نتوانسته‎اند فیلم‎های توقیفی خود را به نمایش درآورند و در خلوت حق‎السکوت‎های گران می‎گیرند بلند نمی‎شود بیاید فیلمی بازی کند که کاریکاتوری از «قیصر» باشد یا نسخه‎ی عقیمی از «کندو»، او باید همین لبخند را برای جماعتی که از قبل او می‎خواهند گذشته‎ی خود را تطهیر کنند و وجهه‎ی خود را ترمیم، داشته باشد، لبخندی بزند که یعنی ممنونم، این جزو آداب است، لبخندی که نشانه‎ی هیچ چیزی نیست جز آداب، مانند همان لبخندی که مهماندار هواپیما به شما به عنوان مسافر می‎زند که باید بزند چرا که جزو آداب این کار است و اگر کسی این لبخند را جدی بگیرد، احتمالاً بعد از پرواز و عبور از پای پلکان، از آن بانوی متبسم سابق، کتک مفصلی نوش جان خواهد کرد.

اما در این سو، کسانی بازگشت بهروز را از عالی‎ترین مقام اجرایی کشور درخواست می‎کنند، در یک ژست آزاداندیشانه، که به ناگاه یادشان افتاده بعد از چهل سال، باید بهروز وثوقی و دیگر هنرمندان پیش از انقلاب باز گردند و به کار خویش ادامه دهند، آن هم در سینمایی که سالمندان مجوزدارش نه کار دارند نه بیمه‎ درمانی و نه بازنشستگی، اما درخواست بازگشت در وقت اضافه، آن هم از سوی جماعتی که منتسب به جریان اصلی ممنوع الفعالیت کردن سینماگران پیش از انقلاب‎اند، چه دلیلی می‎تواند داشته باشد؟

بی‎گمان کسی دلش برای بهروز و بقیه‎ای که آن سوی آبها هستند نسوخته و اگر امروز تنها درخواست سینمایی از رئیس جمهور بازگشت بهروز عنوان می‎شود، ریشه در گاف جریانات نو اصول‎گرای فرهنگی یا به عبارت بهتر نوآمدگان عرصه‎ی فرهنگ که خود را ارزشی می‎خوانند، دارد و عکس‎العملی است در برابر عمل اولیه آنها… موضوع بسیار ساده است، پس از مرگ ناصر ملک‎مطیعی کوشندگان نواصول‎گرا، جوانانی که از تتلو تا بازیگران قبل از انقلاب را محمل و بهانه‎ای برای تحقق اهداف خویش می‎پندارند و گمان دارند با تاس آنها می‎توانند جفت شش بیاورند تا مهره‎های سوخته‎ی خود را حرکت دهند، فرصت مغتنمی یافتند تا سوار بر موج احساسات مردمی در سوک این ستاره‎ی سابق، بانیان ممنوع‎الفعالیتی او یعنی رئیس جمهور ممنوع‎التصویر و نخست وزیر دوره‎ی جنگ را حسابی از چشم هواداران این نوع سینما و این بازیگران بیاندازند و به خیال خود با قرار دادن عکس ناصر در حین نماز بر بانیان جنایت کنار گذاشتن او لعنت بفرستند. تا اینجای کار به نفع این نو اصول‎گرایانی که هیچ صبغه و سابقه‎ای از ارزش‎ها به جز نام و نانش ندارند، پیش رفت تا جایی که حتی فیلمسازی که تا نیمه‎ی اول دهه‎ی هشتاد به بازیگران زن پیش از انقلاب نسبت‎های ناسزا می‎داد و من‌جمله همبازی ناصر در فیلم‎های «پل» و «طوقی» را که به سینما بازگشته بود به باد تهمت‎های شنیع بسته بود، برای خراب کردن مخملباف به ستایش از ناصر و لوطی‎گری‎های او پرداخت.

حالا بهترین فرصت برای جناحی است که ریشه و عقبه‎شان به همان رئیس جمهور ممنوع‎التصویر باز می‎گردد تا توپ را به زمین نواصول‎گرایانی که پس از کودتا بر اسلاف فرهنگی‎شان در مصادر امور پر از پول و بودجه نشسته‎اند، بیاندازند که بسیار خوب هم انداختند. حالا آنها درخواست بازگشت بهروز را کرده‎اند، و عملاً ضمن اقرار به سکوت و اشتباه خویش از پیله به در آمده‎اند، رئیس جمهور هم در برابر این پیشنهاد لبخند زده، همان لبخندی که یک فروشنده‎ی اجناس حراجی به مشتری می‎زند که اگر خریدار باور کند آن لبخند از سر عشق و عاطفه و علاقه است، کلاه بسیار بزرگتری به جز خریدن اجناس بنجل آف خورده سرش خواهد رفت.

توپ حالا  در زمین رئیس جمهوری است که  نه اثرگذار بر قوه‎ی قضائیه و به‎خصوص دادگاه انقلاب می‎تواند باشد و نه اصولاً تمایلی برای چنین چالش‎هایی با قوای هم عرض خود دارد. نتیجه از قبل مشخص است ، طرفداران همانهایی که امروزه متهمین ردیف اصلی ممنوع‎الفعالیتی بهروز هستند گویی از جانب رهبران خویش چنین درخواستی را برای تجدید فعالیت و حیات سینمایی او طلب می‎کنند و جواب منفی از سوی دستگاه‎ها و افراد ذیربطی و حتی چهره‎های سیاسی نه چندان مربوط با امور سینما، شنیده خواهد شد که نواصولگرایان عجول به آنها وابستگی فکری و ربطی و مالی دارند. این یعنی یک زیرکی تمام عیار ، آنها درخواستهایشان را با یک لایه واسطه از  کسانی می خواهند که تبلیغاتچی هایشان  دونفری را که در پیش نام بردیم مسئول  بگیر و ببند اول انقلاب معرفی کرده اند و ناخواسته بر شاخه نشسته و بن بریده اند، از این رو جای تعجب ندارد بپرسیم چرا این جماعت از شورای شهر کاملا همسو با خود نخواسته که نام حداقل خیابانی را که ملک مطیعی در آن زندگی می کرده به خیابان ملک مطیعی تغییر نام دهد ، چرا که  زمان ، زمان مطالبه گری از جناح مقابل است که  یکدم  به خاطر تسویه حساب سیاسی از ارزشهای انقلابی مورد ادعای خویش کاملا عدول کرد و خواست موج سواری کند.

بهروز وثوقی خوب می‎داند این یک «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن» بین جناح هاست که برای مردم هم تازگی دارد، از آن جهت که مورد افشاء، قضایای مالی و اختلاس و رانت نیست، دعوا دیگر رسیده به آنجا که فردین را چه کسی خانه نشین کرد؟ شاید نظاره‎ی همین دعوا بین دو جناح اصلی آن هم بر سر این موضوع شیرینی و حلاوت بیشتری برای بهروز وثوقی از بازگشت به سینمای ورشکسته‎ای دارد که تبدیل به چهارراه حوادثی از نوع اختلاس و زدو بند و ارتشاء و آقا زادگی و رانت‎خواری. تماشای این بازی مهم‎تر از همه‎ی سیمرغ‎هایی است که در یک شب داده می‎شود و فردا صبحش فراموش همه‎ی دنبال کنندگان می گردد،  وگرنه مردم عادی یا همان مخاطب واقعی سینما که مدتهاست به حساب نمی‎آیند.




سعید راد از همکاری دوباره با مسعود کیمیایی خبر داد⇐پیش‌تولید مهرماه آغاز می‌شود⇔آیا همکاری مجدد همان «دست تنها» است؟⇐نویسنده فیلمنامه اولیه: خبر ندارم!

سینماروزان: سعید راد بازیگری که در سالهای اخیر در سینما تجربه هایی مانند «پایان خدمت» و «عشق و جنون» را داشته که هیچ کدام چندان مورد توجه مخاطبان قرار نگرفتند یک اثر ارزشی به نام «امپراطور جهنم» را آماده اکران دارد ضمن اینکه در سریال «سرزمین کهن» هم ایفای نقش داشته است.

به گزارش سینماروزان این بازیگر با اشاره به تازه ترین پروژه اش که توسط مسعود کیمیایی کارگردانی خواهد شد به «شرق» گفت: صحبت‌هایی با آقای کیمیایی برای حضور در فیلم بعدی‌شان داشته‌ام و پیش‌تولیدش مهر آغاز می­شود. خوشحالم که بعد از دو کار بزرگشان «سفر سنگ» و «خط قرمز» در خدمت استاد کیمیایی باشم. بسیاری از کارگردان‌های ما از‌جمله آقایان تقوایی، مهرجویی یا کیمیایی حق بزرگی به گردن سینمای ایران دارند و هنوز هم وقتی اسمشان می‌آید، یک سالن به احترام‌شان می‌ایستند و کف می‌زنند. قطعا در کارنامه هنری من هم فیلم‌هایی هستند که نمره قبولی نمی‌گیرند؛ اما بدون ‌تردید تعدادی از آنها در تاریخ سینمای ایران جای دارند و افتخار می‌کنم در آنها ایفای نقش کرده‌ام.

هرچند سعید راد از نام پروژه تازه کیمیایی چیزی نگفته اما هیچ بعید نیست این پروژه همان «دست تنها» باشد. سعید راد اوایل دهه نود و بعد از تولید «جرم» توسط کیمیایی بنا بود در فیلمی از او با نام «دست تنها» ایفای نقش اصلی را برعهده داشته باشد ولی علیرغم مذاکره با بازیگرانی نظیر اکبر زنجانپور و گلچهره سجادیه، پروانه ساخت فیلم صادر نشد و تولید فیلم به نتیجه نرسید.

جالب است که فیلمنامه اولیه «دست تنها» از اکبر ثقفی بوده که در این سالها خودش علاوه بر کارگردانی، تهیه کنندگی هم میکند. ثقفی درباره اینکه آیا مجددا بناست کیمیایی «دست تنها» را بسازد یا نه به سینماروزان گفت: صحبت تازه ای انجام نشده است ولی من فیلمنامه را همان 5 سال قبل به کیمیایی واگذار کردم.

ثقفی پیرامون اینکه چرا خودش فیلمنامه «دست تنها» را نساخت بیان داشت: فیلمنامه اولیه را اوایل دهه هشتاد نوشتم ولی شرایطش پیش نیامد که خودم بسازم و شاید هم قسمت نبود توسط من ساخته شود. اگر کیمیایی آن را ساخت که هیچ، اگر نه احتمالش هست که روزی خودم آن را بسازم.

«دست تنها» داستان مردی است که پس از سال ها زندان، برای نجات دخترش چند روز مرخصی می گیرد و به شهر می آید. فیلمنامه این فیلم سال ها پیش توسط اکبر ثقفی نوشته شده و کیمیایی به همراه مصطفی خرقه پوش آن را بازنویسی کرده بود.




بهداد گفت: کیمیایی نمی‌تواند دیگران را دوست داشته باشد+فیلم⇔ این ویژگی از کجا آمده؟ از «کیمیایی بودن»؟! یا به تعبیر کنایه‌آلود آن فیلمساز غربت‌نشین از «فیلمساز موفق بودن»؟!

سینماروزان/حامد مظفری: هفتم مردادماه تولد 76 سالگی مسعود کیمیایی بود و به مانند همه تولدهای دیگرش مواجه شد با پیامهای تبریکی که این و آن برایش فرستادند اما گفتگوی حامد بهداد یک روز پیش از تولد کیمیایی بیشتر از همه این پیامهای تبریک بازخورد داشت.

بهداد در گفتگویی زنده روی آنتن رسانه ملی به صراحت به گلایه از کیمیایی پرداخت و از بی رغبتی به سیمرغی گفت که بخاطر «جرم» گرفته بود! بهداد یک عبارت کلیدی هم طرح کرد و آن هم اینکه «کیمیایی نمیتواند دیگران را دوست داشته باشد.»
اگر این عبارت بهداد را مجالی کنیم برای بررسی کیفیت رابطه همکاران سالهای دور و نزدیک با کیمیایی بیش از پیش به صدق گفته های بهداد میرسیم.

تقریبا در همه این سالها آدمهای مختلف به کیمیایی نزدیک شده و در ابتدا هم همه قابها، خوش و خرم و با فیگورهای خواستنی بوده ولی در گذر زمان گلایه ها پررنگ شده و حتی گاه به تقابل رسیده.
از بهروز وثوقی بگیرید که کیمیایی بعد از اختلاف با وی «غزل» را با فردین کار کرد که البته فیلم موفقی نشد تا فرامرز قریبیان و سعید راد و اسفندیار منفردزاده که بعد از همکاریهای ابتدایی میان آنها با کیمیایی فاصله افتاد و حتی احمد نجفی که رابطه اش با کیمیایی در این سالها کاملا کمرنگ شده.

اصلا چرا راه دور برویم؛ سال قبل همین موقع پرویز پرستویی و امیر جدیدی بازیگران و منصور لشکری قوچانی تهیه کننده «قاتل اهلی» جشن تولد او را برگزار کردند و تا توانستند از لذت همکاری با وی گفتند اما امسال اینها کجایند و فاصله آنها با کیمیایی چقدر است؟؟

چرا چنین است؟ مشکل چیست؟ یا کیست؟ کیمیایی یا همکاران؟
شاید «کیمیایی بودن» است که مشکل ساز شده تا جایی که باعث میشود آن کارگردان رفیق سالهای دور وقتی می‌خواهد از ینگه دنیا درباره یکی از فیلمنامه هایش و چرایی عدم تولید آن بنویسد کیمیایی را به طعنه با لفظ «فیلمساز موفق»ی خطاب میکند که در فیلمنامه بی‌سرانجام وی به دنبال نام خودش بوده! نامی که یافت نمیشود، اما نام فیلمنامه می‌پرد و در روزگار پس از دوم خرداد سردر سینماها را با امضای فیلمساز موفق(!) روشن می کند!
بله، کیمیایی بودن و به تعبیر آن غربت‌نشین «فیلمساز موفق بودن»(!!!) حقیقتا امر دشواریست.

برای دیدن فیلم گفته های بهداد درباره کیمیایی اینجا را ببینید.

حامد بهداد-مسعود کیمیایی
حامد بهداد-مسعود کیمیایی



سعید راد: تلویزیون باید در پرداختن به سوژه هایی نظیر ایدز پیشقدم شود

سینماژورنال: سعید راد اعتقاد دارد این تلویزیون است که باید در اطلاع رسانی پیرامون ایدز و بیماران اچ.آی.وی پیشقدم باشد.

سعید راد بازیگری است که ادوار مختلف سینمای ایران را درک کرده است و از دهه پنجاه تا دهه شصت و بعدتر دهه های هشتاد و نود کوشیده به ایفای نقش در آثاری بپردازد که حرفی برای گفتن داشته باشند.

این بازیگر که اخیرا درگیر ایفای نقش در فاز دوم سریال “سرزمین کهن” شده است اعتقاد دارد در پرداختن به سوژه هایی همچون ایدز و بیماران مبتلا به اچ.آی.وی این تلویزیون است که باید پیشقدم شود.

سعید راد با اشاره به وجود ارگانهایی که برای پرداختن به آسیبهای اجتماعی بودجه می گیرند بیان داشت: سازمان های عریض و طویلی داریم که وظیفه شان اطلاع رسانی فرهنگی درباره آسیبهایی چون ایدز و بیماران آن است.

وی ادامه داد: این سازمانها هستند که برای تولید محصولات آگاهی بخش درباره بیماران اچ.آی.وی باید پیشقدم شوند و به سینماگران در مسیر چنین تولیداتی کمک کنند.

وظیفه اصلی برعهده تلویزیون است

بازیگر “دوئل” و “عقابها” افزود: سینما می تواند در خلال خط اصلی درامهایی با موضوعات فراگیرتر به ایدز هم بپردازد اما وظیفه اصلی در این بین برعهده تلویزیون است. تلویزیون گستردگی بیشتری نسبت به سینما دارد و می تواند با تکیه بر فراگیری اش در سراسر ایران بر روی سوژه هایی با مضمون ایدز سرمایه گزاری کند.

سعید راد با اشاره به فعالیت مفید رسانه ملی در ساخت و پخش آثار نمایشی با محوریت اصلاح الگوی مصرف اظهار داشت: در رسانه ملی گاهی تیزرهای سی ثانیه ای درباره صرفه جویی در مصرف انرژی دیده ام که اثرش به مراتب بیشتر از ساعتها سخنرانی بوده است.

وی تاکید کرد: این یعنی آن که هنوز هم کار خوب در رسانه ملی جواب می دهد پس در زمینه پیشگیری از ایدز هم تلویزیون می تواند با تولید محصولات نمایشی وظیفه خود را انجام دهد.




بازیگر جایگزین شهاب حسینی در “سرزمین کهن” مشخص شد+عکس

سینماژورنال: در حالی که فیلمبرداری فاز سوم سریال حاشیه ساز “سرزمین کهن” از اوایل سال جدید در شمال تهران آغاز شده و پیشتر سینماژورنال از حضور سعید راد در این سریال خبر داده بود(اینجا را بخوانید) حالا “مهر” از این گفته که سعید راد در این سریال جایگزین فرهاد قائمیان شده است.

به گزارش سینماژورنال به جز این به جای شهاب حسینی که پیشتر ایفاگر نقش اصلی سریال بود هم آرش مجیدی ایفای نقش می کند که سابقه ایفای نقش در آثاری چون “روباه” و “سربه مهر” را دارد و در جشنواره سال قبل هم “خانه ای در خیابان 41 ام” را داشت.

سریال «سرزمین کهن» ساخته کمال تبریزی است که به وقایع اجتماعی سیاسی در فاصله زمانی بین دهه ۲۰ تا ۵۰ می پردازد. این سریال در ابتدای پخش با اصلاحاتی مواجه و بعد از چند قسمت پخش آن به دلیل دیالوگی که توهین به بختیاری ها تلقی شده بود، متوقف شد.

نویسندگی این مجموعه را علیرضا طالب زاده بر عهده دارد و از جمله بازیگران این مجموعه پر شخصیت می توان به نیکی کریمی، محمدرضا فروتن، حسن پورشیرازی، فرشته صدر عرفایی، جعفر دهقان، امیر آقایی، شبنم قلی خانی، الهام حمیدی، ثریا قاسمی، علی شادمان، پژمان بازغی، هنگامه قاضیانی، میترا حجار، پرویز پورحسینی، حسین محجوب، بیتا فرهی، هومن سیدی، مهرداد ضیایی، لیلا زارع، آشا محرابی، محسن تنابنده، جواد عزتی، رسول نقوی، شیوا بلوچی، متین حیدرنیا، امین رحیمی، درشن سینک، بهرام کمیجانی، فریبرز گرم رودی و… اشاره کرد.

آرش مجیدی
آرش مجیدی



بازگشت سعید راد به تلویزیون با یک سریال جنجالی

سینماژورنال: فاز سوم سریال جنجالی “سرزمین کهن” که بعد از پخش چند قسمت ابتدایی و اعتراض قوم بختیاری معلق شده بود در مسیر تولید قرار گرفت.

به گزارش سینماژورنال در فاز سوم “سرزمین کهن” به کارگردانی کمال تبریزی که به تازگی فیلمبرداریش در دربند آغاز شده سعید راد بازیگر سرشناس سینما ایفای نقش خواهد کرد.

آخرین تجربه بازیگری سعید راد در تلویزیون مجموعه “در چشم باد” بود که در آن در نقش رضاشاه ایفای نقش کرد.

راد در سال گذشته دو فیلم “عشق و جنون” و “پایان خدمت” را روی پرده داشت که هر دو جزو آثار کم فروش سبنماها بودند.

حالا سعید راد درگیر فصل سوم سریال “سرزمین کهن” شده است و در این سریال کاراکتری متفاوت را ایفا خواهد کرد.

در این فصل بازیگرانی چون  نیکی کریمی، محمدرضا فروتن، حسن پورشیرازی، فرشته صدر عرفایی، جعفر دهقان، امیر آقایی، شبنم قلی خانی، الهام حمیدی، ثریا قاسمی، علی شادمان، پژمان بازغی، هنگامه قاضیانی، میتراحجار، پرویز پورحسینی، حسین محجوب، بیتا فرهی، هومن سیدی، مهرداد ضیایی، لیلا زارع، آشا محرابی، محسن تنابنده و جواد عزتی حضور دارند.




روایت یک کارگردان از معضل “بی‌کله‌گی” فیلمی با بازی سعید راد!!!+عکس

سینماژورنال/منصور جهانی: فيلم سينمايي «پایان خدمت» نخستین ساخته حمید زرگرنژاد و به تهیه‌کنندگی علیرضا جلالی و حمید آخوندی با بازی سعید راد و امیر جدید هم اکنون در سینماهای تهران روی پرده است.

به گزارش سینماژورنال کارگردان «پایان خدمت» در گفت‌وگویی در مورد آخرین وضعیت اکران این فیلم گفت: حدود 10 روز است که از اکران این فیلم می‌گذرد؛ در روزهای اول، استقبال مخاطبان خوب بود، ولی با توجه به سرکشی‌هایی که به سینماها داشتم و در مدت این دو سالی که از ساخت این فیلم می‌گذرد و دوندگی‌هایی که در این زمینه داشتم به عینه مافیایی را که در پخش فیلم‌ها در سینمای ایران وجود دارد را به چشم‌های خودم دیدم.

 وی افزود: وقتی که به عنوان یک بیننده، وارد سینماها می‌شوم و وقتی‌که می‌پرسم کدام فیلمها را ببینم؟ متصدی سینما بین این همه فیلم، فقط اسم دو فیلم را بر زبان جاری و آن را به من معرفی می‌کند؛ بعداً که خودم را معرفی می‌کنم و می‌پرسم چرا مواد تبلیغاتی فيلم «پایان خدمت» در این سینما را نصب نکرده‌اید؟ می‌روند و آنها را از پشت می‌آوردند و در آنجا می‌گذارند. وقتی‌که از سینما خارج می‌شوم و شخص دیگری را می‌فرستم و بعد که از ایشان در این مورد می‌پرسم در جواب می‌گوید که دوباره پشت سر شما آنها را از آنجا برداشته‌اند.

بارها مشاهده کرده ام در سانسهای مقرر اصلا فیلم ما پخش نمی شود…

زرگرنژاد در مورد اختصاص سانس‌های «پایان خدمت» به فیلم‌های دیگر گفت: سانس‌هایی که به من اعلام می‌شود با آن چیزی که در واقعیت اتفاق می‌افتد فرق دارد، برای نمونه وقتی‌که اعلام می‌شود «پایان خدمت» در سانس ساعت 7 غروب در فلان سینما اکران خواهد شد؛ بارها مشاهده کرده‌ام که در این سانس، اصلاً این فیلم اکران نمی‌شود و به جای آن فیلم دیگری روی پرده رفته است. حتی فکر می‌کنم آن فیلمی هم که به جای فیلم ما و در آن سانس پخش می‌شود به صاحب این فیلم هم نگویند؛ چون به اسم فیلم من در آن سانس پخش می‌شود.

وی همچنین گفت: «پایان خدمت» نخستین فیلم بلند سینمایی‌ام است و ناخواسته وارد موضوعی بسیار تلخ شده‌ام. اصلاً از شرایط پخش راضی نیستم و اکران آن واقعاً ضعیف است، دو سال تمام آقای علیرضا جلالی تهیه‌کننده «پایان خدمت» روزهای دوشنبه در راهروهای ارشاد بعد از شورای صنفی پخش دوندگی کردند تا سرگروهی این فیلم را گرفتند و متأسفانه در حال حاضر با این وضعیت روبرو می‌شویم و اکثر سانس‌های این فیلم را در وقتهای مرده و ظهر گذاشته‌اند که در آن زمان، کسی برای رفتن به سینما تمایلی ندارد. یکی دو سانس هم در ساعت 7 بعدازظهر داریم؛ وقتی‌که متوجه شدم قرار است آن را هم به فیلم دیگری بدهند.

کارگردان فيلم سينمايي «پایان خدمت» در ادامه اظهار داشت: کم کم داریم در زمینه اکران، آموزشهایی را می‌بینیم که متأسفانه بسیار ناراحت کننده است و همه هم نمی‌توانند وارد این بازی بشوند چون نه روحیه آن را دارند و نه هماهنگ و موازی با آن چیزی است که در سرصحنه زحمت کشیدی و می‌خواستی فیلمی را براساس داشته‌ها و اندوخته‌های فکری‌ات بسازی.

حمید زرگرنژاد
حمید زرگرنژاد

پخش‌کننده «پایان خدمت» از زمانی‌که این فیلم اکران شده است حتی یک بار هم به سینماها سر نزده

وی افزود: وقتی که به «اریکه ایرانیان» سرگروه سینماهای فيلم سينمايي «پایان خدمت» مراجعه می‌کنم و در آنجا سؤال می پرسم که چرا در معرفی فیلم‌ها و ارائه اطلاعات به مخاطبان، از «پایان خدمت» به عنوان آخرین فیلم اسم برده می‌شود؟ وقتی که حضوری مراجعه می‌کنم در جواب می‌گویند که کسی به اینجا مراجعه نکرده است تا در مورد این فیلم پیگیری بکند. فکر نمی‌کنم که پخش‌کننده «پایان خدمت» از زمانی‌که این فیلم اکران شده است حتی یک بار هم به سینماها سرزده باشد. وقتی که به پردیس سینمایی ملت مراجعه کردم در داخل انبار، سردرها و بنرهای این فیلم را درآورده‌ام، در این زمینه اعتراض کردم می‌گویند که کسی که بایستی اینها را نصب کند مریض است و این وضعیت فعلی فیلمی است که هم اکنون روی پرده است.

دفتر تهیه‌کننده این فیلم به دفتر پخش تبدیل شده است

«حمید زرگرنژاد» در ادامه تأکید کرد: متأسفانه این وضعیت اکران فیلم سینمایی «پایان خدمت» است و درصدی از فروش فیلم هم به پخش‌کننده اختصاص پیدا می‌کند که برای این فیلم هیچ دوندگی انجام نداده است؛ هم اکنون دفتر تهیه‌کننده این فیلم به دفتر پخش تبدیل شده است و در آنجا مواد تبلیغی فیلم از جمله؛ بنر، تراکت، سردر و … آماده می‌شود، در حال حاضر، کارمندهای دفتر «پژمان فیلم» به کارمندهای پخش «پایان خدمت» تبدیل شده‌اند. پخش‌کننده در این وسط چکار می‌کند را نمی‌دانم، با اعتبار افراد صاحب نامی ما با این پخش‌کننده قرارداد بستیم ولی به بدترین شیوه ممکن، این فیلم را اکران کرده است.

می‌گفتند که فیلمت کله ندارد

وی همچنین گفت: در این دو سال، وقتی‌که فیلم را به دفاتر پخش می‌بردیم، می‌گفتند که فیلمت کله ندارد و این کلمه برای من چیز عجیب و غریبی بود؛ وقتی‌که از آنها پرسیدم منظورتان از کله چیست؟ می‌گفتند که منظورمان ستاره بزرگ است و این برای ما خیلی مهم است، مخاطب فقط عکس را می‌بیند. به آنها می‌گفتم مگر برای شما فیلم مهم نیست؟ می‌گفتند که ما آنونس را نشان می‌دهیم و بلیط خریده بشود برای ما کافی است، گفتم پس تکلیف مخاطب چیست؟ هم اکنون تبلیغات و همچنین عکس‌های روی پوستر فیلم، حرف اول را در سینمای ایران می‌زند و این در واقع فرمول عجیب و غریبی است و با این کارها مخاطب را به اشتباه می‌اندازند؛ با این شیوه برای شعور مخاطب هیچ ارزشی قائل نیستند و اطلاعات درستی از فیلم‌ها ارائه داده نمی‌شود.

تجربیات غلطی که خودشان از قبل داشتند را می‌خواستند در مورد این فیلم پیاده کنند

حمید زرگرنژاد کارگردان فيلم سينمايي «پایان خدمت» در پایان این گفت‌وگو اظهار داشت: در مورد بازیگران چهره، سلایق مختلف و تصمیم‌های غیرحرفه‌ای و بی‌دلیلی در دفاتر پخش فیلم‌ها وجود دارد که در مورد فیلم سینمایی «پایان خدمت» اجازه ندادم که این اتفاق بیافتد؛ تجربیات غلطی که خودشان از قبل داشتند را می‌خواستند در مورد این فیلم پیاده کنند و من اجازه این کار را ندادم، شاید یکی از دلایلی که این فیلم دیر پخش شد همین مورد بود.

پایان خدمت
پایان خدمت



۳۳ سال بعد⇐قسمت دوم “برزخیها” در راه است!؟+عکس

سینماژورنال: درست 33 سال قبل و در سالهایی که هنوز تکلیف سینمای بعد از انقلاب مشخص نبود ایرج قادری با گردآوری تعدادی از بازیگران سرشناس سینمای قبل از انقلاب و از جمله محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی و سعید راد فیلمی به نام “برزخیها” را ساخت.

به گزارش سینماژورنال “برزخیها” داستان فرار گروهی از مجرمان از زندان در بحبوحه انقلاب اسلامی را روایت می کرد؛ مجرمانی به منطقه ای مرزی می‌گریزند تا از کشور خارج شوند اما برخورد آنها با پیرمردی به نام “سیدیعقوب” سرنوشت آنها را تغییر می‌دهد.

“برزخیها” در سال 61 روی پرده رفت و خیلی زود فروشی فوق تصور را تجربه کرد اما به ناگاه و بر اثر فشارهای مخالفان نمادهای سینمایی قبل از انقلاب، فیلم از پرده پایین کشیده شد و برای همیشه توقیف شد.

سرنوشت تلخ بازیگران “برزخیها”

از میان بازیگران اصلی آن فیلم محمدعلی فردین بعد از “برزخیها” برای همیشه ممنوع الفعالیت شد و در نهایت نیز مرگ پایان کارش بود. سعید راد اما سه فیلم دیگر به نامهای “دادشاه”، “عبور از میدان مین” و “عقابها” بازی کرد و بازی در فیلم سوم بود که باعث شد ممنوع الفعالیت شود و این ممنوعیت تا حدودا دو دهه بعد و “دوئل” باقی ماند.

ایرج قادری بعد از “برزخیها” یک فیلم دیگر به نام “تاراج” ساخت و وی نیز تا یک دهه بعد و ساخت “میخواهم زنده بمانم” ممنوع الفعالیت شد.

ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری در نمایی از "برزخیها"
ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری در نمایی از “برزخیها”

ناصر هم ممنوع الفعالیت شد تا سی سال بعد

نفر چهارم ممنوع الفعالیتها ناصر ملک مطیعی بود که بعد از “برزخیها” و پایین کشیده شدن این فیلم از سینماها برای همیشه ممنوع الفعالیت ماند تا سه دهه بعد که با “نقش نگار” علی عطشانی به سینماها بازگشت.

ناصر ملک مطیعی این روزها با “نقش نگار” به سینماها آمده است اما نکته اینجاست که در همین روزهای ابتدایی اکران اتفاق عجیبی درباره این فیلم افتاده است و آن هم پایین کشیدن پوسترها و بنرهایی از فیلم است که تصور ناصر بر روی آنها آمده است!

33 سال بعد! پوسترهای “نقش نگار” ناصر سانسور شد

جالب است که “نقش نگار” پروانه نمایش سینمایی دارد و آن هم با حضور ناصر پروانه نمایش صادر شده اما هنگام اکران چنین اتفاق غریبی برای آن رخ داده است؛ البته هنوز به مانند “برزخیها”  فیلم از پرده ها پایین نیامده و اکران آن ادامه دارد اما با این حال عوامل فیلم با یک پرسش از چرایی این اتفاق پرسیده اند.

دست اندرکاران “نقش نگار” با به اشتراک گذاردن تصاویری از پوسترهای اصلی و سانسور شده “نقش نگار” در صفحه اجتماعی این فیلم نوشته‌اند: 33 سال بعد؛ آیا قسمت دوم “برزخیها” در راه است؟ چه کسی مجوز ارشاد را زیرپا گذاشت و تصویر ناصر در “نقش نگار” را پایین کشید. ناصرخان! پوسترهایت را سانسور کردند، قلب مخاطبان را که نمی توانند فیلتر کنند.

نقش نگار
صفحه اجتماعی نقش نگار

نقش نگار
صفحه اجتماعی نقش نگار




چرا قریبیان به کیمیایی “نه” گفت و بازی در نقش “سعید امانی” را رد کرد؟

سینماژورنال: نخستین فیلمی که مسعود کیمیایی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ساخت “خط قرمز” بود؛ فیلمی که برداشت کیمیایی از سناریوی “شب سمور” بهرام بیضایی بود.

به گزارش سینماژورنال این اثر در کنار “فریاد” دو فیلم توقیفی کیمیایی در دوران بعد از انقلاب اسلامی هستند.

کیمیایی به تازگی به بهانه نمایش خصوصی این فیلم نکته جالبی را درباره انتخاب سعید راد برای نقش اصلی “خط قرمز” یعنی کاراکتر “سعید امانی” بیان کرده است.

گویا انتخاب اول کیمیایی برای بازی در “خط قرمز” فرامرز قریبیان بود که در “بیگانه بیا”، “خاک”،”گوزنها” و “غزل” در کنار او حضور داشت اما جالب است که قریبیان بازی در اثر عاشورایی “سفیر” را به بازی در “خط قرمز” ترجیح داد.

فرامرز از ما باهوشتر بود و قرارداد دیگری هم برای “سفیر” داشت

مسعود کیمیایی در این باره به “سینما” می گوید: با فرامرز حرف زده بودم. نقش را هم با اینکه منفی بود گویا دوست داشت اما فکر کنم از ما باهوش تر بود. کمی مصلحت اندیشی کرد و متوجه شد بازی در این نقش جز دردسر چیزی برایش ندارد.

کیمیایی با اشاره به قرارداد قرببیان برای بازی در نقش “قیس بن مسهر” در “سفیر” فریبرز صالح می افزاید: البته فرامرز قرارداد دیگری هم داشت برای “سفیر” که تولیدش با ما تقریبا همزمان شد و در نهایت نشد و سعید راد آمد.

این عدم همکاری به فاصله افتادن یک دهه ای میان این دو رفیق منجر شد

 به گزارش سینماژورنال البته عدم همکاری قریبیان با کیمیایی در “خط قرمز” سبب ساز آن شد که تا یک دهه بعد و زمان ساخت “ردپای گرگ” هیچ همکاری مستقیمی میان این دو رفیق صورت نگیرد.

در فاصله زمانی “خط قرمز” تا “ردپای گرگ” کیمیایی چهار فیلم “تیغ و ابریشم”، “سرب”، “دندان مار” و “گروهبان” را ساخت و در آنها به ترتیب از فرامرز صدیقی، هادی اسلامی و احمد نجفی به عنوان بازیگران اصلی خود استفاده کرد تا اینکه در نهایت در “ردپای گرگ” این دو نفر بار دیگر به هم رسیدند.

سه سال بعد از “ردپای گرگ” کیمیایی “تجارت” را باز هم با قریبیان ساخت و بعد از این فیلم بار دیگر و این بار یک دهه و نیم میان آنها فاصله افتاد تا “رییس”.




گلایه همسر شهیدفلاحی از حاتمی‌کیا: “چ” هیچ ربطی به سرلشکر فلاحی ندارد!

سینماژورنال: سرلشکر شهید ولی‌ا… فلاحی از جمله افسران بادانش، مقتدر و مذهبي ارتش بود که در یکی از مقاطع بحرانی و پرآشوب، نقش پررنگي در حفظ كيان ميهن ايفا كرد.

شهید فلاحی، در سال ٥٧ با موافقت شورای‌عالی انقلاب به فرماندهی نیروی زمینی و پس از چندی به ریاست عالی ستاد مشترک منصوب شد. اعتماد بنيان‌گذار جمهوري اسلامي به او به حدي بود كه بعد از عزل بنی‌صدر، اختیارات فرماندهی کل قوا به او تفویض شد. فلاحي در زمان ناآرامي‌هاي سال ٥٨ نقش مهمي در جلوگيري از گسترش نفوذ گروه‌هاي مسلح در شهرهاي كردستان داشت.

دو روز پس از عمليات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان در پنجم مهرماه 1360 سرلشکر فلاحي كه به‌همراه گروهي از فرماندهان از جمله شهيد جهان‌آرا و فكوري با هواپيماي نظامي به تهران بازمي‌گشت، بر اثر سقوط اين هواپيما به شهادت رسيد.

شهین‌دخت مجیدیان همسر سرلشکر فلاحی در گفتگویی تفصیلی با علی شاملو در “شرق” درباره برخی ویژگیهای شخصیتی همسرش و زندگی با وی سخن گفته است.

در بخشی از این گفتگو او به گلایه از ابراهیم حاتمی کیا پرداخته که چرا برای تصویرسازی این شخصیت در فیلم “چ” از او مشاوره نگرفته است.

حاتمی کیا در “چ” از سعید راد برای ایفای نقش سرلشکر فلاحی سود جسته بود اما عدم پرداخت کافی از شخصیت این شهید در فیلم با گلایه همسر سرلشکر مواجه شده است.

سینماژورنال بخشهایی از گفتگوی همسر شهید که مربوط به فیلم “چ” است را منتشر می کند:

خاطره‌ای از همراهی ایشان با دکتر چمران ندارید؟
فقط باید بگویم به دکتر چمران خیلی احترام می‌گذاشتند و حرف ایشان را قبول داشتند، در اکثر جاها در کردستان، پاوه و تهران با هم بودند، اوایل انقلاب یکی، دوسالی با هم بودند.
  راجع ‌به فیلم «چ» و نقشی که سعید راد به جای سرلشکر فلاحی بازی کرده، نظرتان چیست؟
آقای حاتمی‌‌کیا به منزل ما آمدند و با من صحبت کردند و رفتند و دیگر با من تماسی نگرفتند و خودشان هر طور صلاح می‌دانستند انجام دادند. این فیلم اصلا مربوط به فلاحی نیست و ربطي به ايشان ندارد.
  معتقدید که فیلم «چ» با واقعیت منطبق نیست؟
تیمسار فلاحی فداکاری‌های زیادی برای کردستان انجام داد و فداکاری‌های ایشان در این فیلم نیامده است. آقای سعید راد که نقش آقای فلاحی را ایفا می‌کنند، به عنوان فرمانده‌‌ای محکم و مقتدر سوار هلیکوپتر می‌شوند. اما متأسفانه حتی تمامی نظامیان و دوستان هم نسبت به این فیلم اعتراض داشتند و می‌گفتند این شایسته آقای حاتمی‌‌کیا نبود که فلاحی در همان یک‌ربع تا ٢٠ دقیقه معرفی شود، در قسمتی محکم می‌گوید هم‌اکنون ارتش من هستم. او نظامی محکمی بود که هر کاری را می‌توانست انجام می‌داد.
  چرا در ساخته‌شدن فيلم با شما مشورت نشد؟
نمی‌دانم. شاید نمی‌توانستند.
  آن دفعه اولی که آمدند چه صحبت‌‌هایی کردند؟
آمدند و گفتند یک چنین فیلمی می‌خواهند بسازند و هنرپیشه‌‌ای که قرار است نقش آن را بازی کند شباهت زیادی به ایشان دارد و دیگر هیچ صحبتی نشد.
  چه چیزی از شما می‌خواستند که به اینجا آمده بودند؟
شاید می‌خواستند صحبت‌‌هایی از من بشنوند و یک تعداد سؤال هم پرسیدند، البته قرار است که یک فیلم مستقل برای فلاحی ساخته شود که در آن فیلم شخصیت برجسته ایشان نمایان شود.




ایفای نقش سعید راد در فیلمی با مضمون ترور دانشمندان هسته ای/فیلم در بخش خصوصی تولید میشود اما بهروز افخمی مشاور پروژه است!

سینماژورنال: بهنود محمدپور نخستین فیلم بلند سینمایی اش را با نام “مترو” درباره ترور دانشمندان هسته ای نیمه دوم آبان کلید می زند.
نکته جالب درباره این فیلم آن است که بهروز افخمی که خود سال قبلی فیلمی به نام “روباه” را با این مضمون ساخته بود اینجا هم به عنوان مشاور فیلمنامه و کارگردانی حاضر است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “سینما” بهنود محمد پور درباره این فیلم گفت: چند سال پیش که ماجرای ترور دانشمندان هسته ای پیش آمد طرحی درباره ترور دانشمندان هسته ای به ذهنم رسید. ضمن اینکه فضای سینمای ایران طوری شده که فیلمسازان کمتر سراغ فیلم های اکشن می روند.  از این رو تصمیم گرفتم روی این قضیه تمرکز کنم و این طرح را نوشتم

بهنود محمود پور درباره عوامل فیلم “مترو” گفت: پروانه ساخت فیلم به تازگی صادر شده و این روزها در حال انتخاب عوامل و دیگر مراحل پیش تولید هستیم و قصد داریم اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود نیمه دوم آبان فیلم را کلید بزنیم. در این فیلم بهروز افخمی هم در مرحله نگارش فیلمنامه و هم در کارگردانی به عنوان مشاور حضور دارد. همچنین حضور امیر کریمی به عنوان مدیر فیلمبرداری و بهرام محمدی پور به عنوان تهیه کننده در این فیلم قطعی شده است.

سعید راد در قامت یک تروریست

بهنود محمد پور با اعلام اینکه حضور سعید راد در این فیلم قطعی شده گفت: سعید راد در این فیلم نقش یک تروریست را به عهده دارد. داستان مترو با ترور یک دانشمند هسته ای شروع می شود و ماجرا را از دید سوم شخص و رسانه ها دنبال می کنیم و داستانمان در مترو تمام می شود.

فیلم در بخش خصوصی تولید میشود

محمد پور با بیان اینکه برای ساخت این فیلم کمک دولتی نگرفته گفت: ما سراغ چند نهاد و سازمان برای کمک رفتیم اما همه آنها گارد بسته ای داشتند و فیلم “مترو” را با سرمایه گذاری بخش خصوصی خواهیم ساخت




ماجرای حضور فردین و سعید راد در “دندان مار” کیمیایی

سینماژورنال: در میان آثاری که مسعود کیمیایی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کارگردانی کرد “دندان مار” جایگاه ویژه ای دارد.

به گزارش سینماژورنال این فیلم نه تنها مخاطبان عام سینما را با یک درام ماجرایی متأثر از اوضاع و احوال روز جامعه مواجه کرد که منتقدان سینمایی را سرشار از لذت کرد.

نقشهای اصلی “دندان مار” را احمد نجفی و فرامرز صدیقی ایفا می کردند و در کنار آنها نیز گلچهره سجادیه و شاهد احمدلو به بازی می پرداختند.

شاید جالب باشد که بدانیم اول بار وقتی کیمیایی می خواسته فیلم را بسازد بنا داشته نقشهای اصلی این فیلم را به محمدعلی فردین و سعید راد بدهد که بعد از کسب اجازه از مراجع با مخالفت یکی از مدیران سینمایی مواجه شده است.

یکی از مسئولین نامه را گرفت و به زیر میز انداخت…

احمد نجفی که در آن دوران از رفقای کیمیایی بود درباره این ماجرا به “تماشاگران امروز” می گوید: قرار بود فردین در “دندان مار” اولیه و نه این “دندان مار” که ساخته شد بازی کند. قرار بود فردین و سعید راد بازی کنند و هر دو هم ممنوع الکار بودند.

وی ادامه می دهد: سعید راد بعد از انقلاب فیلم بازی کرده بود اما برای بازی فردین رفتند و از یک آیت ا.. اجازه بگیرند. ایشان هم نوشت اگر بعد از انقلاب کاری نکرده، حرفی نزده و اشتباهی نکرده اشکالی ندارد اما یکی از مسئولین نامه را گرفت و به زیر میز انداخت و گفت به شما چه ربطی دارد که رفتید استفتاء کردید.

نجفی در توصیف این شخص می گوید: ایشان الان هم زنده است و مثلا آزادی خواه هم هست.

البته نجفی افشای نام این فرد را به زمان انتشار کتاب خاطراتش سپرده و بیان می دارد: نمی گویم. بگذارید کتاب من هم چاپ شود و یک چیزی هم گیر ما بیاید. فقط همین قدر بگویم که رفتند استفتاء کردند و حکم گرفتند که بازی فردین بلامانع است اما نگذاشتند بازی کند.




عایدی سعید راد+پوریا پورسرخ+بهاره افشاری+الهام چرخنده⇐کمتر از ۱۰ میلیون تومان در ۲ماه!!!

سینماژورنال: آخرین فیلم اکران شده سعید راد بازیگر قدیمی سینمای ایران اثری است به نام “عشق و جنون”؛ فیلمی به کارگردانی حسن نجفی که سالها دستیار مجید مجیدی بوده است و در آثاری چون “بید مجنون”، “باران” و “محمد(ص)” در گروه وی حضور داشته است.

به گزارش سینماژورنال این فیلم که در کنار سعید راد از حضور چهره های جوانتر بازیگری مانند پوریا پورسرخ و بهاره افشاری و البته یک مجری-بازیگر به نام الهام چرخنده هم سود برده است در مدت دو ماهی که روی پرده بوده است کمتر از 30 میلیون تومان عایدی داشته است!!!

البته دو سوم این رقم هم سهم سینمادار و پخش کنده است و در نهایت عددی کمتر از 10 میلیون است که می تواند عایدی شفاف این عوامل باشد.

سندی بر عدم تأثیرگذاری نام بازیگران در فروش فیلم

کافیست فقط دستمزد این چهار بازیگر را کنار هم بگذاریم و ببینیم که این 10 میلیون تومانی که از گیشه حاصل شده است چند درصدِ مجموع دستمزد این سه نفر است!

اینکه می گویند سینمای ما کارگردان محور شده و حضور یا عدم حضور بازیگران-منهای مواردی مانند رضا عطاران- کمکی به فروش نمی کند هم دقیقا همین است.

حسن نجفی فیلمی را ساخته که بلحاظ خط داستانی آن قدر کلیشه شده و دمُده است که در دو ماه شاید 1000 مخاطب هم نداشته است!!!

اما اینکه چنین فیلمهایی چگونه و بر چه اساسی برای پخش انتخاب می شوند هم جای سوال دارد. آیا کارشناس پخشی که این فیلم را برای اکران انتخاب کرده خود به کیفیت پایین اثر پی نبرده است؟

فیلمساز موقعیت جدید را درک نکرده است

این سوالی است که سینماژورنال از مهدی صباغ زاده مدیر دفتر پخش نیمروز پخش کننده “عشق و جنون” می پرسد. صباغ زاده اما بی پرده پوشی از اشتباهش در انتخاب این فیلم برای پخش سخن گفته و بیان می دارد: “عشق و جنون” فیلمی نیست که به درد جامعه امروز بخورد. ماجراهای این فیلم تاریخ مصرف گذشته اند و در شرایط امروز جامعه ما محلی از اعراب ندارند. شرایط جامعه و نگاه آدمها نسبت به اتفاقات تغییر کرده اما متاسفانه فیلمساز این موقعیت جدید را درک نکرده است.

صباغ زاده در توجیه انتخاب این فیلم برای پخش می گوید: تهیه کننده این فیلم محمدرضا محمدی از دوستانم بود که هم در تلویزیون و هم در معاونت سینمایی فعال بوده است. حدودا سه سالی از زمان تولید فیلمشان می گذشت و از من کمک خواستند که برای پخش فیلم اقدام کنم و من هم کمک کردم که اکران شود. کمکی به یک دوست قدیمی.

عشق و جنون
عشق و جنون

سود که نداشت هیچ، به اعتبارمان هم لطمه زد

این پخش کننده که خود سابقه کارگردانی آثاری خاطره انگیز چون “مارال” و “خانه خلوت” را هم داشت است خاطرنشان می سازد: این فیلم نه تنها سودی برای دفتر پخش ما نداشت که اتفاقا به اعتبار دفتر پخش هم لطمه زد. تعارف که نداریم وقتی فروش فیلم پایین می آید فعالیتهایی که دفتر پخش انجام داده نیز دیده نمی شود.

گرفتاری در ایده های نخ نما شده چه بر سر سرمایه ها می آورد؟

این هم اتفاق جالبی است که احتمالا فقط در سینمایی مملکت ما می افتد. یعنی پخش کننده اثری را برای اکران انتخاب میکند که حتی خودش هم آن را قبول ندارد!

از آن طرف در عنوان بندی اثر نام بازیگرانی خورده است که پای صحبت هر کدام از آنها که بنشینی چنان درباره اسرار و رموز حرکت تدریجی خویش و پیشرفت مداوم سخن می گویند که انگار روح براندوی کبیر در کالبد آنها دمیده شده است.

تجربه کارگردان هم که کم نیست؛ از دستیاری مجید مجیدی و مجتبی راعی گرفته تا ساخت یک فیلم مذهبی نسبتا معقول به نام “آسمان هشتم”. پس چرا فیلم در دو ماه کمتر از 30 میلیون می فروشد؟! نکته همان است که صباغ زاده گفت؛ گرفتاری سینماگران در ایده هایی نخ نما شده و عدم تعامل مناسب با اجتماع پیرامونی و عدم الهام گیری از وقایع.




سعید راد: کسی که ماشین مدل‌بالا دارد، نباید بتواند طرح بخرد و با سرعت بالا در خیابان‌ها رانندگی کند

 سینماژورنال: جدی شدن بحران کم آبی در کشور سبب ساز آن شده است که در کنار توصیه های مدیران برخی از هنرمندان نیز به هشدار درباره اسراف آب دست زنند.

به گزارش سینماژورنال معلوم نیست که هشدارهای طیف هنرمند به شهروندان درباره پرهیز از اسراف در مصرف آب چقدر اثرگذار است اما با این حال همین که هنرمندان هم احساس مسئولیت کرده و وارد گود شده اند ارزشمند است.

سعید راد بازیگر پیشکسوت ایرانی از جمله هنرمندانی است که در اظهارنظری درباره بحران کم آبی در کشور سخنانی را مطرح کرده است. این بازیگر در گفتگو با “شرق” حین اینکه از وظیفه شهروندان در مقابله با کم آبی سخن گفته برخی سیاستهای دولتمردان در این باره را به چالش کشیده است و از وجود خلأهای قانونی در این باره گلایه کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفته های سعید راد را ارائه می دهد:

آیا مدت‌زمان حمام‌رفتنمان را به مدت پنج‌دقیقه کم کرده‌ایم؟

وقتی درباره بحران کم‌آبی و خشک‌سالی صحبت می‌کنیم، باید به چند موضوع توجه داشته باشیم. اولین موضوع نقش خود شهروندان در صرفه‌جویی است. متأسفانه هنوز این بحران را جدی نگرفته‌اند و به هشدارهایی که در زمینه صرفه‌جویی داده می‌شود توجه نمی‌کنند. اخیرا کلیپی درباره صرفه‌جویی در تلویزیون دیدم که هم از لحاظ کارشناسی بسیار دقیق بود و هم از لحاظ عاطفی بسیار تأثیرگذار، اما واقعا نمی‌دانم چند‌درصد از ما پس از دیدن و شنیدن این هشدار سعی کرده‌ایم قدمی کوچک در زمینه صرفه‌جویی برداریم مثلا مدت‌زمان حمام‌رفتنمان را به مدت پنج‌دقیقه کم کرده‌ایم؟

نباید اجازه داده شود یک فرد فقط به این خاطر که توانایی مالی دارد، هرچقدر که خواست از آب استفاده کند ولی دیگری نه

من نمی‌گویم شهروندان مسئول و مقصر همه مشکلات و معضلات هستند؛ حتما مشکلاتی وجود دارد ولی یک‌بار هم که شده خود ما باید به مسئولان مساعدت کنیم ولی متأسفانه تا به بن‌بست نرسیم، به فکر صرفه‌جویی نمی‌افتیم. البته همان‌طور که گفتم تنها مردم مقصر نیستند و تنها با فرهنگ‌سازی هم نمی‌توان انتظار به‌نتیجه‌رسیدن داشت. یکی از مشکلاتی که به نظرم باید حل شود، یک‌بام‌ودوهوایی است که در بعضی حوزه‌ها وجود دارد؛ برای مثال نباید اجازه داده شود یک فرد فقط به این خاطر که توانایی مالی دارد، هرچقدر که خواست از آب استفاده کند ولی دیگری نه.

نباید کسی که پول و ماشین مدل‌بالا دارد، بتواند طرح بخرد و با سرعت بالا در خیابان‌ها رانندگی کند ولی دیگری نه!

قانون نباید اجازه دهد کسی که پول دارد، هرطور خواست رفتار کند؛ مثل اتفاقی که در موضوع طرح ترافیک شاهدش هستیم؛ نباید کسی که پول و ماشین مدل‌بالا دارد، بتواند طرح بخرد و با سرعت بالا در خیابان‌ها رانندگی کند ولی دیگری نه. در کنار ایجاد زیرساخت‌ها که قانون هم بخشی از آن است، فرهنگ‌سازی می‌تواند مؤثر باشد به این شرط که همه‌جانبه و مداوم باشد. اتفاقی که امروز در زمینه رعایت قوانین راهنمایی‌ورانندگی می‌بینیم همه به بستن کمربند ایمنی مقید شده‌اند و عادت کرده‌اند، به این دلیل است که سال‌هاست در این زمینه فرهنگ‌سازی شده است؛ البته فرهنگ‌سازی در کنار اجرای قانون.