1

مرگ فیلمبردار #ورود_آقایان_ممنوع و #گناهکاران

سینماروزان: داوود امیری، فیلمبردار سینمای ایران در ۴٩ سالگی درگذشت.

به گزارش #سینماروزان، داوود امیری متولد ۱۳۵۲ بود و کار حرفه‌ای خود را از اواخر دهه هفتاد و با دستیاری فیلمبرداری در فیلم‌هایی همچون #دایره، #پارتی، #کافه_ترانزیت، موج مرده و توفیق اجباری شروع کرد.

امیری سابقه مدیریت فیلمبرداری آثاری چون «ورود آقایان ممنوع»، «گناهکاران»، «دلم می خواد»، «پوپک و مش ماشاالله» و… را داشت.

داوود امیری باجناق رضا کیانیان بازیگر سینما بود.

مرگ داوود امیری فیلمبردار سینما
مرگ داوود امیری فیلمبردار سینما




«کیهان» خطاب به سینماگرانی که مدعیند «۴۰ سال است یک روز خوش ندیده‌اند»⇐اگر انقلاب نشده بود محال بود بتوانید در برابر فعالان سینمای‌ قبل از انقلاب، عرض اندام کنید/قبل از این چهل سال، در حد و اندازه یک دستیار جزء یا بازیگر دست چندم تئاترهای پرت و گمنام هم نبودید!!/ به واسطه انقلاب بود که بیشترین کارهای تولیدی و پروژه‌های میلیاردی در اختیارتان قرار گرفت!!/مگر در اوج اتفاقات ۸۸ سریال میلیاردی به شما واگذار نشد؟؟/مگر در اوج بیکاری بدنه سینما، مرتب دستمزد نجومی نگرفتنید؟

سینماروزان: ژست شبه‌روشنفکرانه برخی چهره های سینمایی باعث شده که در عین برخورداری از مواهب دولتی و شبه‌دولتی مدام به نقد و گلایه از ساختار موجود دست زنند و این تناقض رفتاری در روزگار غلبه سایبر بر زندگی ایرانیان به شدت زیر سوال میرود.

فاطمه معتمدآریا، رضا کیانیان و کیومرث پوراحمد از جمله سینماگرانی هستند که قرارگیری در مسیر رشد و اشتهار را مدیون ساختار حاکم بر ایران بعد از انقلاب اسلامی هستند و البته که در ادوار مختلف نیز از مواهب همکاری با محصولات ارگانهای متمول بهره برده اند. با این حال کنایه هفته های اخیر اینها به اوضاع بعد از انقلاب به شدت تناقض ساز شده است.

روزنامه اصولگرای «کیهان» در نوشتاری با مرور ادعاهای چنین چهره هایی، پرسشهایی کلیدی را درباره کارنامه آنها بیان کرده است.

متن تحلیل «کیهان» را بخوانید:

«40 سال است که یک روز خوش ندیدیم»
«در طی این چهل ساله برایم توقف ایجاد کردند».
«در این 40 سال گذشته، کدام روز ما روز خوبی بوده»
تکرار اینگونه جملات که چندبار از سوی معدودی به اصطلاح هنرمندان ما در موقعیت‌های مختلف که میکروفونی بدست آورده، در مراسمی چه جشن یا عزا بیان شده، دیگر به تدریج گوش‌های مخاطبان را حساس کرده است. جملاتی یکسان با یک نوع ادبیات و لحن بیانی و یک موتیف خاص، آن هم از سوی کسانی که قبل از این 40 سال و در دوران پیش از انقلاب در عرصه هنر و تلویزیون و سینما اصلا محلی از اِعراب نداشتند و در نهایت در حد و اندازه یک دستیار جزء یا بازیگر دست چندم تئاترهای پرت و گمنام فعالیت می‌کردند.
واقعا این جملات از کجا در دهان این افراد نهاده و بر زبانشان جاری می‌شود که این‌قدر کپی شده به نظر می‌رسد؟ آیا بخشنامه یا سناریو و یا طرحی است که در چهلمین سالگرد انقلاب، همراه با خیل عظیم تبلیغات رسانه‌های بیگانه و دشمنان تاریخی این ملت، تعدادی معدود از به اصطلاح هنرمندان را هم به میدان کشیده و با خود همراه سازند؟
مگر در طول همین 40 سال که این حضرات ادعا دارند یک روز خوش ندیده و در واقع آنها را متوقف کردند!! بیشترین کارهای تولیدی در حد بازیگران نقش اول و درجه یک و انواع و اقسام فیلم و سریال و پروژه‌های میلیاردی و جایزه و تقدیر و تجلیل و… در اختیار این افراد قرار نگرفت و تقریبا در حالی که بسیاری از هنرمندان سینما و تلویزیون ما بیکار بوده و یا به ندرت دعوت به کار برای فیلم یا سریالی می‌شدند، این حضرات مدام یا سر صحنه سریال یا فیلم‌های سینمایی بودند و یا سریال و فیلم‌هایی در دست ساخت داشتند و دستمزدهای نجومی دریافت می‌کردند، بارها و بارها از  جشنواره‌های مختلف و همین تلویزیونی که ادعا دارند، نگاه نمی‌کنند، جایزه گرفتند و حتی در اوج اتفاقات فتنه 88 علی‌رغم فعالیت برای فتنه‌گران اما پروژه سریال میلیاردی به آنها واگذار شد. آیا اینها نشانه روزهای ناخوشی بوده که این افراد مدعی‌اش هستند؟!!
به راستی اگر انقلاب نشده بود، این مدعیان هنر، کجای آن شبه هنر شاهنشاهی قرار داشتند؟ در آن فضای ابتذال فیلمفارسی و سوپربازیگرانی که به هر حال در آن فضا جا افتاده و میدانی برای خود برپا کرده بودند، این افراد کجا  می‌توانستند اساسا عرض‌اندام بکنند و حتی اگر رنگ آن جماعت را هم می‌پذیرفتند، در نهایت بیشتر از یک وسیله صحنه، به‌حساب نمی‌آمدند!
دیروز یکی از همین افراد که فیلم‌های اخیر وی با تمسخر منتقدان روبه‌رو شده است، در مراسم تشییع خشایار الوند، بدون مقدمه و مناسبتی بیان کرده است که «در این 40 سال گذشته کدام روز ما روز خوبی بوده؟»!
او درحالی چنین حرفی را به زبان آورده که در 40 سال اخیر از مواهب تلویزیون، بنیاد فارابی، بنیاد روایت فتح و… بیشترین بهره را برده است.



شش سال بعد از حسین فرحبخش، حالا رضا کیانیان به خاتمی نامه نوشته است!!!⇔این بار پای مشروبات الکلی در میان است!!!

سینماروزان: شش سال بعد از زمانی که حسین فرحبخش در واکنش به توقیف فیلم «زندگی خصوصی» در نامه ای به احمد خاتمی امام جمعه تهران، موضع گیری تند وی درباره فیلمش را ناشی از داده های نادرست دانست، حالا رضا کیانیان بازیگر ایرانی نامه ای به احمد خاتمی نوشته است.

به گزارش سینماروزان بهانه رضا کیانیان برای نامه نگاری به احمد خاتمی، موضع گیری خاتمی پیرامون مقاله‌ای به قلم عباس عبدی منتشره در روزنامه دولتی ایران است. خاتمی گفته بود: در روزنامه‌ای که از بودجه بیت‌المال تغذیه می‌کند می‌نویسند، چون این مشروبات الکلی قلابی بلای جان مردم شده، پس شما بیایید مانند زمان طاغوت مشروبات الکلی را آزاد کنید؛ این یعنی عبور از اسلام!

کیانیان با تأکید بر اینکه خودش مخالف مصرف مشروبات الکلی است نوشت: آقای خاتمی امام جمعه تهران! آیا خبر دارید ایران یکی از کشور هاییست که بالاترین مصرف سرانه مشروبات الکلی را دارد؟ آیا میدانید این همه مشروب الکلی از کجا تأمین می شود؟ در ایران فقط مشروبات الکلی دست ساز مصرف نمی شود، بلکه حجم بالایی از مصرف داخلی از خارج وارد میشود و این واردات آنقدر زیاد است که در اکثر نقاط ایران ، هر کجا و هر لحظه ای که اراده کنید در اختیارتان قرار می گیرد؟ فقط کافی است تلفن کنید و برایتان بیاورند درب خانه! آیا می دانید این مشروبات الکلی خارجی، در این حجم زیاد چگونه وارد ایران می شود؟ ‌آیا می دانید چون این مشروبات قاچاق هستند، سوءاستفاده کنندگان زیادی مشروبات تقلبی می سازند و در اختیار مصرف کننده قرار می دهند؟ و همین مشروبات تقلبی ، باعث کوری و مرگ و میر های فراوانی می شود؟

این بازیگر ادامه داد: آیا می دانید مصرف سرانه مخدر های طبیعی و شیمیایی آنقدر بالاست که حتی به دبستان ها هم رسیده است؟ آیا می دانید این همه مواد مخدر از کجا تامین می شود؟ آیا به نظر شما مصرف مواد مخدر مثل شیشه و هرویین و گل و ال اس دی و کوکایین و… خانمان برانداز ترند یا مشروبات الکلی؟ من از مصرف الکل حمایت نمی کنم اما با مصرف مواد مخدر با تمام وجود مخالفم. شما حتما به فیلم هایی که وزارت کشور و وزارت اطلاعات از بلاهایی که مصرف مواد مخدر به سر این مردم مظلوم آورده و میاورد در اختیار دارند دسترسی دارید. اگر ندیده اید خواهش می کنم حتما ببینید.آیا تا به حال در نماز جمعه ازین معضلات بحثی به میان آورده اید؟ آیا تا به حال به آسیب شناسی این معضلات کمک کرده اید؟

رضا کیانیان خاطرنشان ساخت: شما به گونه ای در مورد کشور ایران صحبت می کنید که انگار یک کشور خیالی ست! در ایران واقعی مثل همه کشور های دیگر جهان، چه بخواهید و چه نخواهید این مواد مصرف می شوند اما کشور های دیگر صورت مسأله را پاک نمی کنند. بلکه با واقعیات کشور به شکل واقعی رو برو می شوند. آسیب شناسی می کنند و راه حل پیدا می کنند. موضوع مشروبات الکلی هم مثل همه مشکلات فقط با ندیده گرفتن حل نمی شود. فرض کنیم روزنامه ایران هم به این موضوع اشاره نکرد. و هیأت نظارت بر مطبوعات روزنامه ایران را توقیف کرد، آیا مشکل حل می شود؟ دیگر کسی مشروب نمی خورد؟ دیگر مشروب قاچاق در آن حجم زیاد وارد کشور نمی شود؟ دیگر مشروب تقلبی ساخته نمی شود و مصرف کنندگان این محصولات تقلبی کور نمی شوند و نمی میرند؟ یا این که بر عکس واردات بیشتر میشود و محصولات تقلبی فراوان تر می شود و کوری و مرگ و میر فرا گیر تر می شود؟




«وقتی برگشتم…» با داستانی گرم و موزون(!!!) به گروه کورش می‌آید+عکس

سینماروزان: در تراکم اکران پاییزی و در حالی که معدود فیلمهای مفرح روی پرده‌اند، یک فیلم گرم و داستانگو با نام «وقتی برگشتم…» به زودی در گروه کورش روی پرده خواهد رفت.

به گزارش سینماروزان «وقتی برگشتم…» فیلم پربازیگری است که در عین داستانگویی گرم خود کوشیده از موسیقی و موزونی حرکات متعاقب آن(!!!) به عنوان عناصری برای سرگرم کردن مخاطب استفاده کند.

رضا کیانیان، افشین هاشمی، لادن مستوفی، بیتا فرهی، رعنا آزادی ور، سروش صحت، منظر لشگری، امید روحانی، حسین محب اهری، نورالدین جوادیان، سحر آربین و  احترام برومند همسر زنده یاد داود رشیدی از جمله بازیگران «وقتی برگشتم…» هستند.

«وقتی برگشتم…» عاشقانه ای موزیکال است که در ایران، دبی و پاریس فیلمبرداری شده است.

«وقتی برگشتم..» را وحید موسائیان ساخته و با پخش موسسه رسانه فیلمسازان به مدیریت حبیب اسماعیلی در گروه کورش روی پرده خواهد رفت.

فهرست کامل عوامل «وقتی برگشتم…» عبارتند از:

نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان: وحید موسائیان، مجری طرح و مدیر تولید: آزیتا موگویی، سرمایه‌گذار: محمد پورراد، مدیر فیلمبرداری: محمدرضا سکوت، تدوین: حسن حسندوست، آهنگساز: فریدون شهبازیان، صداگذار:محسن روشن، مدیرهنری، طراح صحنه و لباس: بهزاد آدینه، صدابردار: محمد شاهوردی، چهره‌پرداز: علیرضا خورشیدی، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: مسعود میمی،عکاس: ماهور موسائیان، روابط‌عمومی: علی زادمهر.

وقتی برگشتم...
وقتی برگشتم…
وقتی برگشتم...
وقتی برگشتم…
وقتی برگشتم...
وقتی برگشتم…




دنیای این روزهای رضا کیانیان⇐از عدم صدور ویزای کانادا تا ترک شبکه‌های اجتماعی!

سینماروزان: رضا کیانیان بازیگر سینما و تلویزیون که در سالهای اخیر مدیریت در جشنواره 8 میلیارد و خرده ای بین الملل فجر را تجربه کرده و اخیرا هم به خاطر رفتاری غیرمتعارف در یک همایش مربوط به آب در کانون انتقادات قرار گرفت، قصد داشت اواسط پاییز نمایشی با نام «حرفه ای» را در کانادا روی صحنه ببرد اما گویا کشور کانادا به گروه وی ویزا نداده است!!

به گزارش سینماروزان کیانیان با اعلام این خبر به «ایسنا» گفت: نمایش «حرفه‌ای» قرار بود اواخر آبان ماه در کانادا اجرا شود اما پس از دو ماه هنوز جواب ویزای اعضای گروه نیامده است به همین دلیل اجرای این نمایش در کانادا منتفی است. برای همین مدتی است روی نوشته‌هایم کار می‌کنم و این فرصت را برای تمرکز بیشتر مغتنم می‌دانم.

او  که مدتی‌ست مطلبی روی اینستاگرام خود نمی‌گذارد و علت این موضوع را پناه بردن به تنهایی‌اش می‌داند، ادامه داد: هر از چند گاهی لازم دارم تنها باشم تا بتوانم درون خودم را ساماندهی کنم و با نوشتن، به سوالات بی‌شمار خودم پاسخ بدهم. هر وقت پر از سوال می‌شوم، تنها راه برایم خواندن و نوشتن درباره آن‌هاست و در این روند است که می‌توانم به پاسخ برسم.

کیانیان با بیان اینکه «نوشتن مثل جن زدایی‌ست!» خاطرنشان کرد: اگر جن را با مراسم زار  از تن بیرون می‌کنند، سوالات را هم می‌توان با نوشتن در موردشان یعنی بیرون‌ریزی سوالات از ذهن به روی کاغذ از بیرون راند و با پیدا کردن پاسخ، جا برای سوالات بعدی باز کرد.




یک روزنامه‌نگار پیشکسوت خطاب به کیانیان⇐می‌خواهی در یادها بمانی حتی به قیمت رسوایی؟؟؟/آیا داد زدنت یک استراتژی است برای فراموش نشدن؟؟

سینماروزان: رفتار تند رضا کیانیان در همایشی مرتبط با آب با مخاطبانی که نظراتی در انتقاد از سیاستگذاریهای بالادستی در مقوله آب داشتند(اینجا را بخوانید) همچنان محل اظهارنظر است.

محمد آقازاده از روزنامه‌نگاران پیشکسوت ایرانی در یادداشتی که به این بهانه نگاشته است با نقد رفتار اخیر رضا کیانیان از تلاشهای این بازیگر برای ماندن در کانون توجه به قیمت رسوایی، گلایه کرده است.

متن کامل یادداشت محمد آقازاده را بخوانید:

رضا کیانیان بازیگر خوبی است توانسته در حرفه اش خود را تثبیت کند و آنطور که خبر دارم بخاطر سازگاری با کانون های قدرت وضعیت مالی خوبی دارد، در هنرهای دیگر و از جمله مقاله نویسی مداخله می کند و بخاطر اسم و رسمی که دارد در این رشته ها هم به درست و نادرست تحویل گرفته می شود.

نباید کمبودی او را در زندگی آنچنان آزرده باشد که بخاطر تخلیه روانی ناگزیر سر فعالان محیط زیست داد بزند، همه جا است و همه  تربیونها از آن اوست، چرا حق حرف زدن را از کسانی که تربیونی ندارند دریغ می کند، اما چرا با افسران جنگ نرم نرمخویانه حرف می زند، بیایید بدبین نباشیم و نگوییم هم آن داد زدن و هم این نرمخویی یک دلیل بیشتر ندارد و آن هم بدست آوردن دل اهالی  قدرت و لاجرم رسیدن به موقعیت مالی بهتر است. بجای این بدبینی و شاید هم واقع گرایی  مسئله را از زاویه دیگر دنبال کنیم که در نهایت همین قضاوت را تثبیت می کند.
اهالی شهرت دو موقعیت دشوار را تجربه می کنند. اول در جوانی وقتی می خواهند دیده بشوند باید سختی بسیاری را تحمل کنند. اگر توانستند از موانع صعب عبور کنند به سرعت سوار بر اسب شهرت همه جا مورد احترام و تکریم قرار می گیرند تا به اوج شهرت برسند. مراحل نشیب آغاز می شود. به‌روز نگاه داشتن خود سخت است. تا ته زندگی توانایی خود را حفظ کردن، کار آسانی نیست. بسیاری ناگزیر گوشه انزوا از یادها می روند و زیرک‌ترها از شهرت شان استفاده می کنند و در آکواریوم قدرت بخشی از سیستم تبلیغاتی می شوند.

کیانیان در مستندی که در مورد خسرو دهقان ساخته شده است می گوید دوران او گذشته است و به این دلیل فراموش می شود. اما این بازیگر که در بازیگری به تکرار خود رسیده است برای فراموش نشدن بازی تازه ای را آغاز کرده است. می‌خواهد در یادها بماند حتی اگر با رسوایی باشد؟ قدرت، شهرت و ثروت سقف ندارد. هر چقدر بیشتر داشته باشی می خواهی به بیشترش برسی.

«سنگا» حکیم رُمی می‌گوید اگر به آنچه داری قانع نباشی با داشتن همه دنیا قانع نمی‌شوی. اخیرا با یکی از سردبیران مجلات سینمایی گپ و گفتی داشتم؛ معتقد بود او هم همین مشکل را دارد ولی به هر دلیل می‌شود با یک تذکر، خودآگاهی را در او بیدار کرد ولی کیانیان آگاهانه در این راه قدم گذشته است و نمی‌توان با روشنگری بیدارش کرد.

حتی هنوز در عصر مجازی این بصیرت را نیافته که جلوی دوربین هر چه دلش خواست نگوید. لابد پیامدش برایش مهم است. چرا که همچنان در یادها می ماند و از یادها نمی رود! آیا این نه خطای او که استراتژی تدوین شده‌اش است؟؟ فیلم داد زدن کیانیان را در ببینید تا همه چیز دستتان بیاید.




درگیری مخاطبان بختیاری با رضا کیانیان در همایشی مربوط به آب!+فیلم

سینماروزان: رضا کیانیان در همایش رسمی «صدای پای آب» و در پاسخ به انتقاد تعدادی از فعالان محیط زیست بختیاری که به برخی سیاستگزاریهای دولتی در انتقال آب معترض بودند، با ادبیاتی تند آنها را نواخت و همین موجب واکنش مستقیم برخی حاضران در همایش شد.

برای دیدن فیلم رفتار کیانیان اینجا را ببینید.

به گزارش سینماروزان فارغ از آن که همایشی مرتبط با آب که توسط وزارت نیرو برگزار شده چه ربطی دارد به یک بازیگر؟! اینکه بازیگری که باید سمبل دیالوگ باشد مخاطبان مخالف را به بیرون دعوت میکند اسباب شگفتی است!!

یوسف فرهادی بابادی، فعال محیط زیست بختیاری خطاب به این بازیگر که در سالهای اخیر مدیریت پردیس چارسو در جشنواره ای موسوم به جهانی فجر را تجربه کرده گفت: آقای کیانیان! امیدواریم به این فکر کنید که با امر به بسته بودن دهان ها، مداح چه کسی و چه جریانی بوده اید؟




مرتضی شایسته تهیه‌کننده بیان کرد⇐«صد سال به این سالها» توقیف نبود/پروانه نمایش داشت اما توصیه شده بود اکران نشود/قصد داریم نیمه دوم سال آن را اکران کنیم/اصلاحات به فیلم اعمال شده اما نام کاراکتر معتمدآریا تغییر نیافته!!

سینماروزان: «صد سال به این سالها» نام فیلمی به کارگردان سامان مقدم است؛ فیلمسازی که این سالها بخاطر کمدی «نهنگ عنبر» شناخته میشود اما «صد سال به این سالها» نه به مانند «نهنگ» یک فیلم طنز بلکه درامیست کاملا جدی که دگردیسی زندگی خانواده ای در دهه های مختلف را روایت میکند.

به گزارش سینماروزان «صد سال به این سالها» حدودا ده سال قبل ساخته شد و حدود هشت سال قبل و در جشنواره بیست و هشتم فجر هم نمایش داده شد اما پس از آن نتوانست رنگ پرده را ببیند تا روزهای اخیر که اخباری مبنی بر اکران آن منتشر شده است.

مرتضی شایسته مدیرعامل هدایت فیلم که تهیه کنندگی «صد سال به این سالها» را برعهده داشته در گفتگو با سینماروزان با بیان اینکه پروانه نمایش این فیلم مدتها پیش صادر شده بود بیان داشت: برخلاف اینکه گفته شده این فیلم توقیف بوده «صد سال به این سالها» مدتها پیش پروانه نمایش گرفته بود یعنی در زمان دولت دوم محمود احمدی‌نژاد پروانه نمایش آن صادر شد اما توصیه کرده بودند که اکران نشود.

شایسته ادامه داد: در دولت یازدهم با توجه به شرایط جدیدی که در جامعه حاکم شد تلاش کردیم فیلم اکران شود و بالاخره توانستیم شرایط اکران را فراهم کنیم.

این تهیه‌کننده باتجربه پیرامون میزان تغییرات فیلم نسبت به نسخه اصلی اظهار داشت: نسخه اصلی با یک سری اصلاحیه نسبت به نسخه اولیه اکران خواهد شد.

یکی از موارد مناقشه برانگیز «صد سال به این سالها» کاراکتریست که فاطمه معتمدآریا نقش آن را بازی میکند؛ کاراکتری به نام «ایران» که بعد از وقوع انقلاب مدام با اتفاقات بد و دردناک مواجه میشود و همین مسأله بود که انتقادات برخی رسانه ها را موجب شد درباره اینکه نام کاراکتر نمادیست از موجودیت ایران. شایسته درباره اینکه آیا اصلاحات شامل تغییر نام کاراکتر معتمدآریا میشود یا نه به سینماروزان گفت: نه، نام هیچ کاراکتری قرار نیست تغییر کند و اصلاحات درنظرگرفته شده هم بیشتر برای بالا بردن ضرباهنگ فیلم است.

مرتضی شایسته پیرامون زمان اکران «صد سال به این سالها» گفت: امیدواریم بتوانیم نیمه دوم امسال و احتمالا آبان ماه فیلم را روی پرده بفرستیم.




فرار متصدی جشنواره میلیاردی از پاسخگویی؟!⇔یک واقعه‌نگاري خواندنی از ساعتها تلاش «نافرجام» براي گفتگویی صریح با دبير جشنواره‌‌ای کاملا محفلی موسوم به جهانی فجر!

سینماروزان: جشنواره موسوم به جهانی فجر که به واسطه تیم مدیران و معاونان و مشاوران حاضر در آن و البته سپردن مدیریتی هم به آقازاده دبیر شکل و شمایل کامل یک جشنواره محفلی را داشته، به تازگی با تقدیر از فیلمبردار پیشت صحنه فیلم آخر دبیر و اهدای جایزه اصلی به یک فیلم ویدیویی در حالی به اتمام رسید که همچنان نقد و نظرها نسبت به آن فراوان است؛ نقدهایی که البته دبیر و دست‌اندرکاران این جشنواره میلیاردی علاقه ای نسبت به پاسخگویی به آن نشان نمی دهند.

یادمان نمی رود که در نشست پیش از جشنواره رضا میرکریمی دبیر این جشنواره با ادبیاتی توهین آمیز خطاب به رسانه های منتقد تلویحا از این گفت عده‌ای از برخی سازمانها و ارگانها حقوق میگیرند تا جشنواره اش را زیر سوال ببرند؛ ادبیاتی که البته واکنش درجای یکی از اهالی رسانه را هم به دنبال داشت.

این ادبیات که بیش از هر چیز نشان از خودبرتربینی مفرط متصدی برگزاری یک جشنواره کاملا دولتی دارد را کنار شرح تلاشهایی که اخیرا احمد رنجبر از روزنامه  «هفت صبح» برای گفتگویی چالشی با این دبیر داشته  و البته با طفره دبیر از پاسخگویی مواجه شده است بگذاریم فقط و فقط یک خروجی به ذهنمان می رسد و آن هم اینکه خود متصدیان برگزاری چنین بریز و بپاشهایی هم واقف به ایرادات سیستمهایشان هستند و ترس از به چالش کشیده شدن است که یک جا باعث میشود منتقد را مزدور بخوانند و جای دیگر از گفتگو با رسانه ای که میدانند اهل چالش است پرهیز کنند.

واقعه نگاری احمد رنجبر از شش ساعت و نیم تلاش نافرجام برای گفتگو با رضا میرکریمی را بخوانید:

اگر اهل سينما باشيد و علاقمند به آن، مي دانيد از سه سال پيش بخش بين الملل جشنواره فجر از بخش ملي كه بهمن ماه برگزار مي شود،جدا و به زمان ديگري موكول شده است.

در سال اول مشكلات ساختاري فراوان ،صداي اعتراض ها را بلند كرد اما در دو سال اخير كه جشنواره در پرديس چارسو برگزار مي شود، شكل اين رويداد، قاعده مند شده و استقبال از آن بيشتر. اين البته نفي كننده ايراد اساسي جشنواره نيست: چرا جشنواره فجر بايد در دو زمان برگزار شود؟‌مگر هويت آن به بخش داخلي نيست؟ اصلا اين جشنواره چه هدفي دنبال مي كند كه فقط با جدا سازي محقق مي شود؟

 از اين دست سوال ها زياد مطرح مي شود. قصد داشتيم همه اين ابهامات و سوال ها را از سيد رضا ميركريمي دبير جشنواره بپرسيم اما فرصتش مهيا نشد. در طول برپايي جشنواره در پرديس چارسو پرسه مي زديم و مدام او قرار مصاحبه مي گذاشتيم اما در لحظه قرار، او حاضر نمي بود.

روابط عمومي جشنواره هم كه گويي تسهيل ارتباط با دبير جزو وظايف شان نيست. به هر حال ، آنچه براي مان باقي ماند شش و ساعت و نيم قدم زدن در چارسو بود. لاجرم سوالات بي پاسخ چاپ مي شود و قبل از آن توضيح مي دهيم چند بار با بدقولي جناب ميركريمي مواجه شديم.

4 ارديبشهت / ساعت 20

اگر جزو آدم ها جشنواره رو هستيد، تصورتان را از شلوغي و هل دادن توي صف كنار بگذاريد. در كاخ جشنواره خبري از هياهو نيست: پرديس چارسو وسعت زيادي دارد و جا براي همه هست، خيلي از مدعوين به شكل رندوم به كاخ سر مي زنند، آن ها كه كارت ندارند بخاطر تعداد كم فيلم هاي ايراني و به تبع آن كم بودن چهره ها، اشتياق رساندن خود به سينما (به هر قيمتي) را ندارند… براي يكي از همكاران روابط عمومي پيام فرستاده بوديم كه قصد گفت و گو با سيد رضا ميركريمي و رضا كيانيان داريم. پاسخ شنيديم كه از ما كاري ساخته نيست و شخصا با خودشان مطرح كنيد. ساعت 20:30 دقيقه نوبت به نمايش فيلم «خانه كاغذي» است، سالن به اندازه اي كه از يك فيلم ايراني توقع مي رود،پر نشده. بعد از نمايش فيلم سراغ ميركريمي را مي گيريم اما «ظاهرا» در چارسو نيست.

5 ارديبهشت / ساعت 19:30

امروز بخاطر نمايش فيلم «دلم مي خواد» بهمن فرمان آرا، چارسو شلوغ تر از روز قبل است. اولين ملاقات مان با دبير جشنواره حوالي ساعت 19:30 شكل مي گيرد.  بعد از سلام و احوال پرسي و تقديم خداقوت، طرح موضوع مي كنيم. با حوصله مي شنود، عذرخواهي مي كند و قول فردا را مي دهد. كمي بعد اين داستان با رضا كيانيان مدير كاخ جشنواره تكرار مي شود؛ حواله مان مي دهد به روابط عمومي. ماجرا را عينا براي روابط عمومي شرح مي دهيم اما در نهايت قرار گفت و گو مهيا نمي شود. كم كم نوبت نمايش فيلم «دلم مي خواد»‌ است؛ با تصور روز قبل و به گمان اين كه همه چيز جشنواره جهاني بر خلاف بخش ملي، بر نظم و قانون استوار است، به سمت سالن شماره دو مي رويم. نه تنها درِ سالن پيش از موعد بسته شده كه هياهويي بپا است! خبرنگاران اعتراض دارند چرا سالن شان به مهمان هاي ديگر اختصاص داده شده. روابط عمومي هم براي سي دقيقه نيمه شب اكران مجدد مي گذارد. اين اتفاق ، خط بطلاني است بر تصورمان از مفهوم «نظم» در جشنواره جهاني فجر.

6 ارديبهشت/ساعت 16:30

به اميد قول جناب ميركريمي،اين بار زودتر به كاخ جشنواره مي رسيم. خبري از او نيست. توقع نداريم در ميانه شلوغي ، براي رساندن خود به قرار گفت و گو همه برنامه اش را تعطيل كند! ما جماعت خبرنگار حوصله مان زياد است و «درك» مي كنيم رتق و فتق جشنواره يعني چه. سراغ دبير را از روابط عمومي مي گيريم ، اطلاع دقيق ندارند. بي خيال تماشاي فيلم ها مي شويم كه مبادا ميركريمي بياد و فرصت گفت و گو از دست برود. چارسو انصافا جان مي دهد براي قدم زدن؛‌خاصه آن كه از تراكم جمعيت خبري نيست.

6 ارديبهشت/ ساعت 20

از پله برقي كه بالا مي آييم ، متوجه حضور ميركريمي مي شويم. طبق معمول چند نفري دوره اش كرده اند. با لبخند و حوصله جواب مي دهد. سلام و عليك و باز هم طرح موضوع. مي گويد الان فرصت ندارم ؛‌فردا بيا. يادآوري مي كنيم كه روز جمعه بايد مصاحبه آماده شود و شما قول داده بوديد و … مي گوييم فقط 20 دقيقه. چشمان ميركريمي از تعجب گرد مي شود كه اين وقت زيادي است. بعد مي گويد آخر شب ، دوازده و نيم. چانه زني ادامه دارد؛ پيشنهاد 10 دقيقه وقت مي دهيم اما اين بار براق مي شود:« نه؛‌همان دوازده و نيم.»

7 ارديبهشت/ تا سي دقيقه بامداد

عرض كرديم حوصله خبرنگار زياد است؛حتي وقتي برنامه ريزي كرده باشي و به خانواده قول و تعهد داده اي. مسائل شخصي بماند… چهار ساعت و نيم ديگر وقت داريم براي پياده روي در چارسو. گاهي همكاري مي بينيم و گپي مي زنيم. آن چه گذشته را براي كيوان كثيريان مدیر روابط عمومی جشنواره شرح مي دهيم و مي گوييم چاره اي جز چاپ سوال ها و اتفاقات اين دو شب را نداريم. با اين حال سابقه اي كه از ميركريمي سراغ داريم، نهيب مان مي زند كه سر موعد خواهد آمد. سي دقيقه بامداد مي شود ؛‌ چارسو ساكت است و خبري از دبير جشنواره نيست. پانزده دقيقه ديگر هم منتظر مي مانيم ولي فقط بر سكوت سالن افزوده مي شود. آقاي ميركريمي با بقيه هم چنين رفتاري دارد يا فقط اصحاب رسانه را پنج ساعت منتظر مي گذارد؟‌ در ميانه هياهوي جشنواره نخواسته با يك گفت و گوي چالشي ، خود را و جشنواره با به حاشيه ببرد؟ اين جشنواره كه مدعي نظم و جهاني بودن است، براي دبير يك نفر نيست تا قرار و مدارش را هماهنگ كند؟ پس روابط عمومي و ارتباط با رسانه چه مي كند؟

سوالاتي كه قصد داشتيم بپرسيم

*كي شنيديد قرار است بخش داخلي خارجي جشنواره جدا شود؟ شما سابقه دوستي با حجت الله ايوبي ،رئيس سابق سازمان سينمايي و صاحب ايده جدا سازي داريد و احتمالا با شما مشورت كرده باشد. واكنش تان چه بود؟

* وقتي بجاي عليرضا رضا داد دبيري جشنواره جهاني فجر را پذيرفتيد، چه دورنمايي براي آن متصور بوديد؟ بر اساس چه پشتوانه اي حاضر به پذيرش مسوليت شديد؟

*بخاطر مسوليت تان در خانه سينما، چم و خم برپايي جشن را بلديد. اتفاقا در دوره اي جشن خانه سينما را برگزار كرديد كه حواشي زياد بود و برخي سينماگران آن را تحريم كرده بودند. جشنواره جهاني از اين حيث مشكلي نداشته. بنظر شما عدم واكنش حتي سلبي سينماگران داخلي، نشانه اي از كم اهميت بودنش نيست؟

*چرا جشنواره فجر بايد در دو زمان برگزار شود؟‌مگر هويت آن به بخش داخلي نيست؟ اصلا اين جشنواره چه هدفي دنبال مي كند كه فقط با جدا سازي محقق مي شود؟

*شما اصرار داريد كه پيشوند سي و پنج را از جشنواره حذف نكنيد ولي اصرار داريد بگوييد بخش بين اللمل هويتش را جداگانه بدست آورده. اين تناقض نيست؟

*جشنواره اي كه در تداومش شك و ترديد وارد است ، چرا بايد دوپاره باشد؟ چه بسا با تغيير مسولان سينمايي، بخش بين الملل به سياق قبل برگزار شود.

*به اذعان خود شما، در کشورهای دیگر جشنواره‌ها در نگاه نخست اهداف ملی‌شان را پیگیری می‌کنند، پس چرا تعداد فيلم هاي ايراني جشنواره معدود است؟

*مگر جز اين است كه از طريق نمايش فيلم مي توان سينماي كشور را معرفي كرد، چرا تعداد فيلم هاي ايراني را بيشتر نكرديد؟

*فيلم هاي خارجي در جشنواره هاي ديگر هم قابل دسترسي هستند و مهمان ها مي توانند بدون سانسور آن ها را ببنيند، نبايد درصد توليدات ايراني بيشتر مي شد؟

*غالب سالن هاي پرديس چارسو موقع نمايش فيلم هاي خارجي پر نمي شود. يكي از دلايل اصلي اين است كه علاقمندان سينماي جهان منتضر جشنواره نمي مانند و نسخه با كيفيت را خيلي زودتر از جشنواره در خانه مي بينند. كمتر علاقمندي است كه فيلم «شير» را نديده باشد. اين يعني شرايط با دهه شصت كه مردم براي فيلم هاي خارجي صف مي كشيدند فرق كرده.

*به هزينه 12 ميلياردي جشنواره داخلي و خارجي اشاره كرده ايد. تمركز اين هزينه براي برپايي يك جشنواره، منجر به نتايج بهتري نمي شود؟ نمي توان مهمان هاي خارجي را بهمن ماه دعوت كرد و بخش بين الملل را پرنگ؟

*تعدد جشنواره‌ها در كشور، هميشه مورد انتقاد بوده. در اين شرايط جداسازي بخش بين الملل جشنواره ها فربه تر نمي شوند؟

*به طور مشخص بفرماييد مهمان هايي كه قرار بوده جشنواره «جيب علمي شان» را خالي كنند، چه دستاوردي براي سينماي ايران داشته اند؟

*خودتان مي دانيد اگر جشنواره جهاني فجر مي خواهد كسب رتبه كند و صاحب وجاهت شود،‌ وزن علمي مهمان ها شرط كافي نيست. چهره ها هستند كه جشنواره را توي بوق و كرنا مي كنند. مي دانيم كه تحريم و شرايط كشورمان كار شما را سخت كرده ولي پذيرفتي نيست كه به طور كلي روي اين پتاسنيل خط قرمز بكشيد. اصلا براي دعوت از چهره ها دورخيز نكرده ايد؟

*چرا بر خلاف سال گذشته، جشنواره هر شب در تلويزيون ويژه برنامه نداشت؟ طبيعي است كه بخشي از گرم شدن تنور جشنواره به پوشش تلويزيوني است.

*يكي از اتفاق هاي خوب جشنواره، محفلي بودن آن است. فرصت خوبي است كه مهمان ها بدون استرس فيلم ها را تماشا كنند. منتهي با نمايش فيلم بهمن فرمان آرا و ورود مهمان هاي ناخوانده ، سالن خبرنگاران به كسان ديگر رسيد و به نوعي پاشنه آشيل جشنواره شد. چه را اين اتفاق رخ داد و اگر فليم هاي ايراني بيشتر مي بود احتمالا بايد شاهد بي نظمي هاي بيشتري مي بوديم.

*حيف است درباره خوش ذوقي در طراحي پوستر اصلي و فرعي جشنواره حرف نزنيم. حق مطلب بخوبي درباره عباس كيارستمي ادا شده.




سیدضیاءالدین درّی بیان کرد⇐بهروز می‌دانست که اگر بماند ممکن است اتفاقات بدی برایش رخ دهد/فردین حسابش پاک بود؛ در ایران ماند و جاودانه شد/شرح تلاشها برای کشاندن فردین به دربار را در «کتاب فردین» خواهید خواند

سینماروزان: هجدهم فروردین ماه سالگرد درگذشت محمدعلی فردین بازیگر سرشناس سینمای ایران است. سیدضیاءالدین درّی کارگردانی که از جوانی با فردین آشنایی داشت و در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و ورود به سینمای حرفه ای هم به دنبال شکل دادن همکاریهای مشترک با فردین بود چندی قبل در گفتگویی با «کات» با مقایسه میان فردین و بهروز وثوقی گفته بود: بهروز میدانست انقلاب میشود اما فردین نمیدانست.(اینجا را بخوانید)

چرایی این تحلیلی و اینکه بهروز چگونه میدانسته و چرا باید میدانسته اما فردین نه، بهانه گفتگوی ما با درّی بود. درّی که کتابی با محوریت فرازهایی ناگفته شده از زندگی فردین با عنوان «کتاب فردین» را در مسیر تألیف دارد با اشاره به اینکه تحلیل موردنظر ناشی از مشاهداتش از وضعیت ایران در سال 1356 و البته روایتی است از کارگردانی که در همان دوران در حال همکاری با بهروز وثوقی بوده است به سینماروزان گفت: آن کارگردان که اتفاقا در آن زمان شناخته شده هم بود اما بهتر است نامش فاش نشود شرح پریشان حالی بهروز در آن زمان را روایت کرد و اینکه دیگر بهروز آن بهروز سرخوش سابق نبود.

کارگردان «کلاه پهلوی» ادامه میدهد: گویا بهروز به دلیل مناسبات همچنان اثبات نشده با دربار از اوضاع و احوال پیش رو و اینکه ممکن است اتفاقاتی در راه باشد باخبر شده بود و همین باعث شده بود که بیشتر از آن که به فکر امتداد زندگی هنری باشد به فکر کوچک کردن زندگی و انتقال سرمایه‌هایش به آن طرف بود. در همان دوران بود که سینما فرهنگ که مالکش بهروز بود به وزارت فرهنگ آن زمان فروخته میشود و البته بسیاری دیگر از اموال بهروز به دلار بدل میشود.

سیدضیاءالدین درّی با اشاره به روحیات فردین بیان میدارد: فردین اما در این وادی نبود چون هیچ گاه به سمت دربار نرفت با اینکه بارها و بارها شخص اشرف پهلوی مترصد فرصتی برای ایجاد ارتباط نزدیک با وی بود. فردین آدم باغیرتی بود و به شدت متعهد و برای همین از هر گونه نزدیکی با اشرف و به تبع آن دربار سرباز زد.

درّی که  فصل بزرگی از «کتاب فردین» را به شرح تلاشها برای کشاندن فردین به دربار اختصاص داده ادامه میدهد: فردین در ایران ماند و البته شاید خیلیها ندانند که فارغ از وجه خیرخواهانه ای که در برخورد با افراد کم‌بضاعت از خود بروز میداد به هنگام جنگ نیز کمکهای فراوانی به جبهه ها کرد با اینکه برخی اوقات حتی خودش هم اوضاع مالی خوبی نداشت. فردین خبر نداشت انقلاب میشود چون با دربار ارتباط نداشت و اگر هم میدانست باز هم بعید میدانم کشورش را رها میکرد و میرفت. او حسابش پاک بود؛ ماند و جاودانه شد. در سوی مقابل شاید بهروز نمی‌توانست بماند چون اگر می ماند با توجه به حاد بودن شرایط ممکن بود اتفاقات بدی برایش رخ دهد.

سیدضیاءالدین درّی  در جریان فرش قرمز یکی از آثار سینمایی اش با نام «سینما سینماست» در سینما صحرا برای اولین بار بعد از انقلاب فردین را در یک محفل رسمی پیش‌روی مخاطبان قرار داد و البته همو بود که زمینه آشنایی کیانیان با فردین را فراهم کرد تا بعدتر کیانیان کتابی درباره فردین بنویسد.

این نویسنده و کارگردان درباره همکاری با فردین در سالیان آخر عمر اظهار داشت: فارغ از تلاشهایی که برای حضور مجددش جلوی دوربین داشتم و نشد، به همراه فردین مشغول کار بر روی فیلمنامه ای هم بودیم که بنا بود خودش کارگردانی آن را برعهده داشته باشد که این یکی هم به دلیل فوتش میسر نشد. شرح بخشی از مراودات با فردین و البته روایت گفتگوهایی منتشرنشده با وی در «کتاب فردین» خواهد آمد.

درّی اما زمانی دقیق هم برای انتشار کتابش نمی‌دهد! او با بیان اینکه این کتاب محصولی است بی سانسور و با نقل قول صریح از فردین و طبیعی است که به دلیل زنده بودن برخی افرادی که نامشان در این نقل قولها آمده است باید مقداری در انتشار کتاب حساسیت به خرج دهیم اظهار میدارد: یکی از تفاوتهای فرهنگی ما با مردمان مغرب زمین آن است که در آنجا سلبریتی ها علاقه دارند به فاش گویی و در این مسیر فراوان هم اتوبیوگرافی نگاشته می شود اما در اینجا همه دوست دارند ظاهری آراسته از خود به جای بگذارند و نتیجه اینکه یک نقد حداقلی هم برتافته نمی شود. در این شرایط «کتاب فردین» که هم نگاهی سرراست به تاریخ سینمای قبل از انقلاب دارد و هم تحلیلی فراگیر بر آثار فردین ارائه داده و هم مشتمل بر گفتگوهایی خواندنی با فردین و روایت واقع نگارانه زندگی اوست باید با تأمل بالا در مسیر چاپ قرار گیرد اما یادتان باشد در این کتاب خیلی چیزها را خواهید خواند؛ نکاتی که خیلی ها جزأت بیانش را ندارند.




یک توضیح درباره گفتگوی اخیر کیانیان

سینماروزان: چهارشنبه گذشته بخشهایی از گفتگوی رضا کیانیان با روزنامه “شرق” در سینماروزان منتشر شد؛ بخشهایی که درباره موضوعاتی نظیر دیدار کیانیان با شهید بهشتی، کانون نویسندگان، تغییر طرز تفکر متولدین دهه های مختلف نسبت به زندگی و نقش نظرگاه سیاسی هنرمندان در تبعیت شهروندان صحبت شده بود.

انتخاب تیترهای گفتگو که به صورت گزینشی صورت گرفته بود اسباب گلایه این بازیگر پیشکسوت را فراهم کرد بخصوص که یکی از تیترهای مرتبط با سهراب نادرست منعکس شده بود.

ضمن ابراز ارادت به این بازیگر بابت دلخوری پیش آمده در  تیتر از ایشان پوزش می طلبیم.




رضا کیانیان در گفتگویی تازه بیان کرد⇐هنرمندان هم ممکن است اشتباه سیاسی کنند/دهه‌هفتادی‌ها و هشتادی‌ها درست فکر می‌کنند/هنرمند حزبی عین هنرمند دولتی است!/بعد از خواندن یک کتاب گفتم این فلان فلان شده ها می‌خواهند جلوی انقلاب را بگیرند/رفاه را در خانه شهیدبهشتی دیدم…/کانون نویسندگان به‌جای اینکه صنفی باشد، سیاسی است/شاملو اگر درگیر فعالیتهای سیاسی نمی‌شد تبدیل می‌گشت به یک شاعر بزرگ جهانی!

سینماروزان: رضا کیانیان بازیگری که به تازگی اولین تجربه کارگردانیش «حرفه ای» را در سالن پالیز روی صحنه برده است یک هفته قبل در گفتگویی از  برخی تغییر و تحولات فکری خودش سخن گفت(اینجا را بخوانید) و حالا در گفتگویی با «شرق» بخشی دیگر از نقطه نظراتش درباره تغییر از خود را بیان کرده است.

به گزارش سینماروزان در شرایطی که برخی از اهالی هنر همچنان دنبال این هستند که دنباله روی جریانات سیاسی باشند و مثلا باران کوثری در گفتگوی دو روز قبلش به صراحت از این گفت که برای رأی دادن در انتخابات نظر افرادی در حیطه سیاست برایش مهم است(اینجا را بخوانید) اینکه کیانیان با صداقت از این گفته که هنرمندی که آلوده حزب شود تفاوتی با هنرمند دولتی ندارد جای تقدیر دارد.

بخشهای خواندنی گفته های کیانیان را بخوانید:

بعد از خواندن یک کتاب گفتم این فلان فلان شده می‌خواهد جلوی انقلاب را بگیرد

 

به سهراب می‌گفتند شازده و… «عرفان‌زده و…» اما همان موقع کتابی به اسم «انقلاب یا اصلاح» را انتشارات خوارزمی چاپ کرد که من خواندم و می‌گفتم این فلان‌فلان‌شده‌ها حالا می‌خواهند جلوی انقلاب را بگیرند. یا مثلا آرتور کویستلر که «ظلمت در نیمروز» را نوشت. یا هانا آرنت و پوپر که اینها همگی تهِ چپ‌روی بودند و بعد فهمیدند که آن چپ‌روی چه بلایی بر سر جهان آورد. حالا می‌خواهم راجع به هنرمندش صحبت کنم و بگویم آن هنرمندی که اتفاقا کار خودش را می‌کرد، همچنان زنده است. هنرمندی که کار خودش را می‌کند، برنده است. چون هنرمند که نباید حزبی باشد. هنرمند حزبی عین هنرمند دولتی است. هیچ فرقی نمی‌کند. هنرمندی که فکر کند هنر وسیله‌ای برای بیان اهداف سیاسی و روز است، دارد هنر را قربانی می‌کند. هنر، هنر است و به ذات خود مستقل است. در زمان شاه گفتمان غالب چپ جامعه این بود که هنر وسیله است.

تفکری که از سال 60 در من جوانه زد

 این نوع تفکر{تغییر از خود} از سال ٦٠،  در من جوانه زد!؟ من آن زمان دیگر داشتم از انقلابی‌گری فاصله می‌گرفتم و دریچه‌های جدیدی برایم باز می‌شد. و شروع کرده بودم جهان را گسترده‌تر ببینم. از ‌آن موقع یادم هست با خودم مرتب می‌گفتم همیشه یاد بگیر خودت را جای طرف مقابلت بگذاری و بعد قضاوت کن. از همان روزها بود که این صدا در من پیچید… . اگر می‌خواهی چیزی را تغییر دهی، خودت را تغییر بده. این حرف تکراری ولی درست، برای من از ‌آن موقع آغاز شد. با اینکه بار‌ها در اساطیر، ادیان و فلسفه… تکرار شده بود… .

دهه‌هفتادی‌ها و هشتادی‌ها درست فکر می‌کنند/خاطره دیدار با بهشتی

دهه‌هفتادی‌ها و هشتادی‌ها درست فکر می‌کنند نه دهه‌شصتی‌ها و ما. ما چه فکر می‌کردیم؟ ما فکر می‌کردیم که الان را باید قربانی آینده کنیم. یعنی الان سختی بکشیم که در آینده مردم خوشبخت شوند. الان چیزی نگوییم، که بعدا چیزی بگوییم. الان نخوریم که بعدا بخوریم. الان نخوابیم که بعدا بخوابیم. من خاطره‌ای را از شهید بهشتی تعریف کردم که در اینترنت هم هست؛ قبل از انقلاب به خانه ایشان رفتم زمانی که در اوج داغ‌ترین تفکر‌ها بودم. درِ خانه‌شان را زدم و در را باز کردند و از آنجا که قبلا همدیگر را در ارتباطی می‌شناختیم، گفته بود که اگر تهران آمدی، پیش من بیا. در قلهک یک آپارتمان معمولی داشت که چهار تا مبل و یخچال و… داشت همیشه ادکلن می‌زد و صدای گیرایی هم داشت. به من گفت بنشین عزیزم. روی مبل نشستم، همین که روی مبل نشستم، گفتم یعنی یک انقلابی انسان را روی مبل می‌نشاند؟! بعد برایم چای و میوه آورد. در یخچال را که باز کرد درونش میوه و شیر بود. به او گفتم آقای بهشتی! شما که دم از انقلاب و انقلابی‌گری می‌زنی، روی مبل لم می‌دهی درصورتی‌که نمی‌دانی مردم در کوره‌پزخانه‌ها چه می‌کشند؟ یخچال شما پر است و نمی‌دانی که مردم از گرسنگی چه می‌کشند؟ یک چیزی به من گفت که تهِ ذهنم چسبید و سال‌ها بعد فهمیدم معنی‌اش چیست. گفت ببین پسرم! اگر مشق فقر بکنیم وقتی هم که به حکومت برسیم، همه را فقیر می‌کنیم. اگر مشق رفاه بکنیم، وقتی به حکومت می‌رسیم، رفاه را گسترش می‌دهیم.
من دیگر کاری به کارش نداشتم و بیرون آمدم. از نظر من او دیگر جزء بورژوازی و از این حرف‌ها بود ولی بعدها فهمیدم که راست می‌گوید! حالا منظورم این است که دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها که می‌گویم آینده را خواهند ساخت. به این دلیل است که نمی‌خواهند الان نخورند که بعدا بخورند. الان نخوابند که بعدا بخوابند. الان زجر بکشند که بعدا خوشبخت شوند، بلکه می‌گویند ما همین الان می‌خواهیم بخوریم. همین الان کار می‌خواهیم، همین الان لذت می‌خواهیم. همین الان تفریح می‌خواهیم. همین الان تحصیل می‌خواهیم.

کانون نویسندگان باید صنفی می ماند

من و خانواده‌ام به‌شدت درگیر کانون نویسندگان بودیم. کانون نویسندگان به جای اینکه کانون صنفی نویسندگان باشد، بیشتر یک حزب یا تشکل سیاسی است. در عرف کانون نویسندگان یعنی جمع صنفی کسانی که نویسنده‌اند. اگر ما خودمان به خودمان انتقاد نکنیم وااسفا! گذشت آن زمانی که نگاه همه با همی جریان داشت. از وقتی ٤٠ ساله شدم سعی کردم بی‌رودربایستی شوم.

شاملو میتوانست جهانی شود اگر…

آیا واقعا قبول نداری که اگر شاملو این کارها را نمی‌کرد{یعنی درگیر فعالیتهای سیاسی نمی‌شد}  یک شاعر جهانی بزرگ می‌شد؟ به نظر من می‌شد. چون بزرگ بود و طرفدارانش محدودش کردند.

هنرمند هم ممکن است اشتباه سیاسی کند

دیده‌ایم در انتخابات، جامعه به دنبال این است که هنرمندان چه می‌گویند درحالی‌که هنرمندان یک شهروند هستند و ممکن است اشتباه سیاسی هم بکنند. من یک شهروند هم هستم. و به‌عنوان یک شهروند نظر خودم را می‌گویم. حالا بقیه دوست دارند، دم‌شان گرم. ندارند هم دمشان گرم،




پاره‌ای از تازه‌ترین اظهارات رضا کیانیان⇐اینکه برخی می‌گویند فلانی برود هر که بیاید بهتر است حرف احمقانه ایست؛ در دوره اصلاحات همین را گفتند و بعد در دوره احمدی‌نژاد و البته نتیجه هم مشخص است!/در دهه ۶۰ اگر قدرت دست من بود بدتر عمل می‌کردم!/اگر قدرت به مجاهدین خلق می‌رسید ایران را به کره شمالی بدل می‌کردند/غلامحسین ساعدی وقتی از ایران رفت خلاقیتش خشکید چون در فرانسه از شاه و ساواک خبری نبود!!!/همین امسال ۱۲ فیلمنامه رد کرده‌ام چون می‌خواهم اين بيست سال باقيمانده را رك و راست ادامه بدهم و دروغ نگویم

سینماروزان: رضا کیانیان که این روزها در کنار تبلیغ برای دمنوشهای مثلثی(!) برای اولین بار کارگردانی تئاتر را هم تجربه کرده و نمایشی به نام «حرفه ای» را روی صحنه برده است در تازه ترین گفتگوی خود که با «اعتماد» انجام شده هم درباره برخی تغییر و تحولات فکری خودش سخن گفته و هم درباره مشکل درونی ایرانیان که بجای اصلاح درونی مدام منتظرند ناجی بیرونی سر برسد و آنها را به موعود برساند.

بخشهای خواندنی گفته های کیانیان را بخوانید:

در دهه 60 اگر من صاحب قدرت بودم بدتر عمل میکردم

من پيش از انقلاب و سال‌هاي ابتدايي تغيير نظام سياسي ايران، انقلابي دو آتشه‌اي بودم. ولي سال ٦٠ تحول عجيبي در من رخ داد. با خودم مي‌گفتم اگر جاي اين افراد، تو به قدرت رسيده بودي چه مي‌كردي؟ از خودم مي‌پرسيدم و در واقع به اين نتيجه مي‌رسيدم اگر من جاي صاحبان قدرت بودم بدتر عمل مي‌كردم. آن زمان تفكرات خشن‌تر و انقلابي‌تري وجود داشت كه اگر آنها قدرت را به دست مي‌گرفتند جوي خون به راه مي‌افتاد. به عنوان نمونه اگر مجاهدين خلق (منافقين) قدرت را به دست مي‌گرفتند ايران را به كره شمالي يا عراق صدام حسين تبديل مي‌كردند.

اگر قدرت به مجاهدین خلق میرسید ایران را به کره شمالی بدل میکردند

شما فكر كنيد{منافقین} آن زمان كه به قدرت نرسيده بودند ترور مي‌كردند، اگر به قدرت مي‌رسيدند چه اتفاقي مي‌افتاد. بنابراين از همان دوران معتقد بودم بايد دوربين را به سوي خودمان برگردانيم و مدام به افراد مختلف انتقاد نكنيم. در كشور ما بعضي هنوز منتظر يك قهرمان هستند كه بيايد و نجات‌شان دهد اما اگر از آنها بپرسيد خودتان چه كار مي‌كنيد؟ هيچ پاسخي ندارند. مي‌گويند همه‌چيز دست ديگران است! اما وقتي دوباره بپرسيد دقيقا چه چيزهايي دست آنهاست؟ و به اين پرسش‌ها ادامه دهيد به اين نتيجه مي‌رسند تغيير را بايد از خودشان آغاز كنند. اين فكر سال به سال در من قوت بيشتري مي‌گيرد و خوشبختانه حالا به يكي از گفتمان‌هاي جاري كشور تبديل شده است. مثل اينكه بعضي مي‌گويند فلاني برود، هركس بيايد بهتر است. خب اين چه حرف ابلهانه‌اي است؟ ما چندبار بايد چنين چيزي را تجربه كنيم؟ در دوره اصلاحات تجربه كرديم، بعد در دوره احمدي‌نژاد و اين روند همچنان ادامه دارد. بنابراين بايد يك زمان بياموزيم كه به‌جاي طرح آنچه نمي‌خواهيم، بگوييم دقيقا چه مي‌خواهيم؟ يعني دقيقا موارد مورد تاكيد در نمايشنامه؛ اصلا هم مهم نيست در چه كشوري مي‌گذرد. مارشال تيتو و كمونيسم بهانه‌هاي طرح ايده مورد نظر هستند. چون كمونيسم يك ايدئولوژي توتاليتر آمرانه از بالا به پايين است و ما به اين بهانه مي‌توانيم ايده‌ مورد نظر را پروبال و رشد دهيم.

ساعدی وقتی رفت خلاقیتش خشکید

غلامحسين ساعدي يكي از اين چهره‌هاي مورد علاقه من بود كه در ذهنم جايگاه ويژه‌اي داشت و دارد. مي‌دانيد وقتي رفت چه اتفاقي افتاد؟ خلاقيتش خشكيد. چرا؟ چون ديگر از شاه و ساواك خبري نبود.

همین امسال 12 فیلمنامه رد کرده ام

بارها اين جمله‌{که فلانی همه جا هست} را شنيده‌ام. حتي مي‌گويند فلاني پيشنهاد بازي در فيلم ندارد، زده به محيط زيست كه خودش را مطرح كند. ايرادي ندارد و اجازه مي‌دهم از افكارشان لذت ببرند چون همين امسال دوازده فيلمنامه پيشنهادي را دوست نداشته‌ام. الان به جايي رسيدم كه مي‌خواهم در آرامش زندگي كنم و عجله‌اي براي فتح قله‌ها ندارم. وقتي ٦٠ ساله شدم تصميمي گرفتم. به خودم گفتم تا امروز سه‌تا ٢٠ سال زندگي كرده‌اي و اگر زور بزني فقط يك ٢٠ سال باقي مانده؛ آنهم در اين آلودگي هوا، پارازيت، محصولات شيميايي و موارد مشابه. پس حداقل اين بيست سال باقيمانده را رك و راست ادامه بده و دروغ نگو. به همين دليل حالا وقتي پيشنهاد بازي در فيلم‌ مطرح مي‌شود و از فيلمنامه خوشم نمي‌آيد رك مي‌گويم. قبلا بهانه دست‌وپا مي‌كردم، جالب اينكه طرف مقابل هم مي‌دانست بهانه است و ناراحت نمي‌شد. اما الان كه راست مي‌گويم دلخور مي‌شوند. از طرفي مي‌دانيد چه افرادي همواره مشغول ايراد گرفتن هستند؟ افراد بيكار. اين جمله هم از آقاي كيارستمي است. چون معتقد بود اگر اين افراد سرگرم كار خودشان باشند ديگر فرصتي براي سرك كشيدن به زندگي ديگران پيدا نمي‌كنند. مثل زماني كه آقاي مشايخي به عنوان چهره تبليغاتي يك كمپاني انتخاب شد و همه انتقاد كردند. همان دوران من در حمايت از ايشان يادداشتي نوشتم و معتقد بودم هيچ ايرادي ندارد و در تمام جهان مرسوم است.




بازیگری بهاره رهنما و هدایت هاشمی برای رضا کیانیان+عکس

سینماروزان: رضا کیانیان در اولین تجربه کارگردانی خود، در کنار هدایت هاشمی و بهاره رهنما به ایفای نقش می‌پردازد.

به گزارش سینماروزان رضا کیانیان، بازیگر تئاتر ، سینما و تلویزیون نمایش «حرفه‌ای» را به عنوان اولین تجربه کارگردانی خود به صحنه می‌برد.

متن این نمایش نوشته دوشان کواچویچ است و موضوع آن درباره فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و پیامدهای آن است، و رویکردی کمدی اجتماعی دارد.

کیانیان سال 83 در همین نمایش که با نام «حرفه‌ای‌ها، یک کمدی غمگین» به کارگردانی بابک محمدی اجرا شد، بازی کرد که آن اجرا بر اساس نسخه ترجمه شده آلمانی در فرهنگسرای نیاوران و تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر به صحنه رفت و احمد ساعتچیان و مریم سعادت دیگر بازیگران آن بودند اما کیانیان برای اجرای دوباره این نمایشنامه ، خوانش دیگری از متن دارد که با خوانش آلمانی آن متفاوت است.
او این نمایشنامه را با ترجمه ایرج امامی و از روی ترجمه انگلیسی و ترجمه‌ای که در آف برادوی اجرا شده ، از نیمه دوم بهمن ماه در سالن «پالیز» اجرا می‌کند.
رضا کیانیان علاوه بر بازیگری، در هنرهای تجسمی همچون عکاسی ، مجسمه سازی و چیدمان نیز فعال است و پیش از این ، طراحی صحنه چندین اثر هنری را انجام داده و سال ۱۳۷۷ در جشنواره تئاتر فجر جایزه بهترین طراحی صحنه را برای نمایش «نیلوفر آبی» به کارگردانی حمید امجد دریافت کرده است. او طراحی صحنه نخستین نمایش خود را نیز بر عهده دارد.
دوشان کواچویچ یکی از مشهورترین هنرمندان تئاتر اهل یوگسلاوی است که فیلمنامه مشهور «زیر زمین» را برای امیر کاستاریکا نوشت و این فیلم در جشنواره فیلم کن در سال ١٩٩٥ توانست نخل طلا را دریافت کند.
تاکنون اجراهای متفاوتی از نمایشنامه «حرفه‌ای» در آمریکا روی صحنه رفته است. این نمایشنامه نخستین بار سال 1991 با ترجمه «باب دور دیویس» از زبان صربی به انگلیسی در برکلی روی صحنه رفت و سپس سال ۱۹۹۲ در لندن، ۱۹۹4 در نیویورک و در سال ۱۹۹۵ در آف برادوی اجرا شد و بعد از گذشت چند سال ، کمپانی «رابرت ردفورد» مقدمات ساخت فیلم «حرفه‌ای» را بر اساس آن فراهم کرد.
نمایش «حرفه‌ای» با طراحی، کارگردانی و بازی رضا کیانیان نیمه دوم بهمن ماه در سالن «پالیز» به صحنه می‌رود. قرار است در کنار سه بازیگر اصلی این نمایش، چند بازیگر جوان نیز ایفاگر نقش‌های فرعی باشند که بزودی اسامی این بازیگران و تاریخ دقیق شروع اجرای آن اعلام خواهد شد.

حرفه ای رضا کیانیان، بهاره رهنما هدایت هاشمی
تمرین نمایش «حرفه ای» با حضور رضا کیانیان، بهاره رهنما و هدایت هاشمی



رضا کیانیان هم کارگردان شد

سینماروزان: کارگردان شدن بازیگران موضوعیست که سالهاست در سینما و تلویزیون ایران رواج دارد؛ از امثال مجید مظفری، رامبد جوان، رضا عطاران و نیکی کریمی گرفته تا امثال هومن سیدی، حمید امجد، جهانگیر الماسی و مهدی پاکدل.

به گزارش سینماروزان حالا رضا کیانیان بازیگر صاحب نام سینما و تئاتر که سال ها در عرصه بازیگری حضورهای موفق و تاثیرگذاری داشته است نیز قصد دارد وارد عرصه کارگردانی شود و آن طور که «مهر» خبر داده کیانیان در تدارک کارگردانی نخستین اثرش در حوزه تئاتر است و به زودی نمایش «حرفه ای» را روی صحنه خواهد برد.

پیش از این و برای اولین بار در ایران، نمایش «حرفه ای» با عنوان «حرفه‌ای ها، یا یک کمدی غمگین» به ترجمه و کارگردانی بابک محمدی در سال ۱۳۸۳ در فرهنگسرای نیاوران و تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفت که رضا کیانیان، احمد ساعتچیان و مریم سعادت بازیگران اصلی این نمایش بودند.

اما نکته ای که در این میان اهمیت دارد،  این است که رضا کیانیان با رویکردی تازه می خواهد نمایشنامه «حرفه ای» را با ترجمه تازه ای از دکتر ایرج امامی روی صحنه ببرد که به لحاظ ساختار و طراحی بسیار متفاوت خواهد بود.

برای رسیدن به این ویژگی، نمایشنامه با همراهی گروه اجرایی و دیانا فتحی ویرایش تازه ای می‌شود. همچنان که برای اجرا در برادوی هم توسط سیمون جنت و مارسی دروگین ویرایش خاصی شد و روی صحنه رفت.

نمایشنامه «حرفه ای» نوشته «دوستا کواکوبچ» است که فیلمنامه مشهور «زیر زمین» را برای امیر کاستاریکا نوشت و این فیلم در جشنواره فیلم کن در سال ١٩٩٥ توانست نخل طلا را دریافت کند.

این نمایشنامه با ترجمه «باب دور دیویس» از زبان صربی به انگلیسی برای نخستین بار در سال  ۱۹۹۱ در برکلی روی صحنه رفت و سپس در ۱۹۹۲ در لندن، ۱۹۹۴ در نیویورک و در سال ۱۹۹۵ در آف برادوی اجرا شد و بعد از گذشت چند سال از این اتفاق، کمپانی «رابرت ردفورد» مقدمات ساخت فیلم «حرفه ای» را بر اساس این نمایشنامه فراهم کرد.

رضا کیانیان طراحی نخستین نمایش اش را خود بر عهده دارد. این بازیگر در عرصه طراحی صحنه و لباس سینما، تلویزیون و تئاتر  سال ها کار کرده و در سال ۱۳۷۷ جایزه بهترین طراحی صحنه برای نمایش «نیلوفر آبی» به کارگردانی حمید امجد را از آن خود کرده است. حالا پس از فعالیت های متفاوت در عرصه مجسمه سازی و عکاسی و چیدمان، باید منتظر کار تازه ای از این هنرمند باشیم.




اظهارات رضا کیانیان روی آنتن زنده⇐۳ سال بازیگر دوره‌گرد تئاتر بودم/بیضایی گفت تو هرگز نمی‌توانی نقش عاشق را بازی کنی!/ کسی که می‌گوید بازیگری زندگی است، هیچ وقت نمی تواند بازی خود را تحلیل کند/الان اگر فیلم های دهه ۶۰ را ببینیم از سبک بازی‌ها خنده‌مان می‌گیرد!/در اختتامیه جشنواره تئاتر فجر از شوق گریه کردم

سینماروزان: رضا کیانیان که اخیرا با “کفشهایم کو” به شبکه خانگی آمده در برنامه «چشم شب روشن» بازیگری را کاری شبیه شعبده بازی و نوعی دیوانگی توصیف کرد و از این گفت که نمی تواند بهترین نقشش را انتخاب کند و همیشه بعدی اش را دوست دارد و به یکی از بزرگترین آرزوهایش در این حرفه رسیده است.
به گزارش سینماروزان این برنامه به تهیه کنندگی امیر قمیشی و با اجرای محمد صالح علاء چهارشنبه اول دی ماه با حضور اکبر نبوی کارشناس و منتقد سینما میزبان رضا کیانیان بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون بود.
در ابتدای این برنامه، کیانیان با بیان اینکه احوال بازیگری در تلویزیون بد است، گفت: چیزی در تلویزیون بازی نمی شود، چون زمانی تعداد سریال ها خیلی زیاد بود، اما الان به این اندازه نیست. وضعیت بازیگری در تئاتر خوب است، چون چند روز پیش با مسئول جشنواره تئاتر فجر صحبت می کردم و به این اشاره کرد که بین 115 تا 150 تئاتر در ماه اجرا می شود.
بازیگر فیلم «روبان قرمز» با اشاره اینکه وضعیت بازیگری در سینما سال گذشته خوب بود، تشریح کرد: یک سال مقاله ای در مجله فیلم نوشتم که عنوان بازیگر نسل بدون جانشین را داشت. در آن زمان بازیگران سینما، بازیگران تئاتری قبل از انقلاب بودند و نگران بودم که بعد از آن چه اتفاقی می افتد؛ چون مکتبی نبود که درون آن بازیگر پرورش پیدا کند. اما سال ها بعد از رشد گروه های تئاتری شرایط بازیگری بهتر شد و مقاله ای نوشتم که خیالمان می تواند راحت باشد.
از شوق دیدن شاهکار بازیگران گریه ام گرفت
وی افزود: در جشنواره فجر امسال وقتی گروه بازیگرانی می دیدم که روی صحنه شاهکار می کردند، در اختتامیه از شوق گریه کردم.
نبوی نیز بیان کرد: گاهی در سنین خاصی بازیگر کم داریم. به عنوان مثال؛ بازیگر جوان اول کم داریم.
کیانیان در این باره اظهار کرد: جوان اول داریم، اما شکل آن تغییر کرده است. طی دوره ای در هالیوود قاعده این بود که جوانان خوشتیپ و قد بلند باشند و تمام هنرها را بدانند، اما از دوره ای داستین هافمن و آل پاچینو که ظاهر خوبی نداشتند، جوان اول شدند.
در ادامه نبوی خطاب به کیانیان گفت: سبک بازی شما خراسانی است. به عنوان مثال، در مکاتب شعری سبک خراسانی خیلی فخیم است و نوعی استواری بیرونی و لطافت درونی دارد. می دانم در بازی خود چندان به دنبال سبک نیستید، اما در عین حال نوعی صلابت و اقتدار دارید.
بیضایی گفت نقش عاشق نمی توانی بازی کنی
کیانیان با بیان اینکه نظر شما برایم جالب است، عنوان کرد: برای یکی از کتاب هایم به نام «بازیگری در قاب» با تعدادی از بزرگان سینما مصاحبه داشتم که بهرام بیضایی نیز یکی از آن ها بود و به من گفتند به نظرم نمی توانی نقش عاشق بازی کنی چون نگاه تو خاص است. پس از آن در یک مقطع زمانی خاص، عده ای دیگر معتقد بودند که غیر از نقش روشنفکر نمی توانی بازی کنم، اما پس از آن «فرش باد» را که شخصیتی زرنگ بود و «یک حبه قند» را که شخصیتی ساده در آن داشتم، بازی کردم.
بازیگری؛ کاری شبیه شعبده!
این بازیگر با اشاره به اینکه معتقدم بازیگری زندگی نیست بلکه نمایش است، گفت: وقتی تماشاگر بلیط می خرد و به تئاتر می آید، می داند که هیچ چیز واقعی نیست، اما با این وجود می نشیند و نمایشی که ما برایش ترتیب داده ایم، می بیند. من برای شما کاری شبیه شعبده انجام می دهم که مرا باور کنید.
کیانیان با بیان اینکه بازیگری چند ستون دارد، تشریح کرد: یک ستون روایت است؛ یعنی باید بلد باشیم قصه ای را به خوبی تعریف کنیم. یکی دیگر بازیگوشی به معنای بازی کودکانه است. آدم بزرگ بازیگوشی نمی کند و فکر می کند باید عاقل باشد اما اگر بازیگوش نباشیم، نمی توانیم نقشی را به خوبی بازی کنیم و تماشاگران را به وجد بیاوریم. آخرین مورد هم این است که بازیگر باید شعبده بلد باشد. تمام این ها یعنی نمایش و این اصلا زندگی نیست. مرحوم کیارستمی می گفت همه فکر می کنند فیلم های من واقعیت است، اما فیلم های من نمایشی از واقعیت است.
نبوی در ادامه این مباحث گفت: یک اما وجود دارد. شما می توانید کوه طلا را تصور کنید اما تصدیق نمی توانید بکنید. این قاعده درباره بازیگری برعکس است و ترکیبی از تصور، تجسم و تصدیق است و بازیگر شخصیتی را که نیست جان می بخشد. اگر این مثلث را در نظر بگیرید، به نوع نگاه و تفسیر استانیسلاوسکی، استراستبرگ و پس از آن کازان می رسید.
کیانیان با بیان اینکه دوره اول استانیسلاوسکی این طور بود، توضیح داد: آقای مه یر هولد می گفت تئاتر قراردادی بین من و تماشاگر است که ما در ناخودآگاهمان این قرارداد را می دانیم. استانیسلاوسکی برای اجرای «تاجر ونیزی» می گوید که چوب و لباس را از ونیز بیاورند تا روح ونیز در نمایش جاری شود؛ اما مه یر هولد معتقد است ما با قراردادی که داریم، کاری انجام می دهیم که همه تصور کنند اینجا ونیز است.
نمایشی از زندگی که ما می آفرینیم
وی تأکید کرد: از هر طرف برویم بازیگری نمایشی از زندگی است که ما می آفرینیم؛ چون دنیای نمایش قواعدی دارد که در دنیای واقعی کارساز نیست.
نبوی با بیان اینکه بازیگری را مثل مادر می بینم، گفت: نقش باید پرورش پیدا کند و به نقطه وضع حمل برسد. اگر در طول این زمان این مادر انواع ناپرهیزی ها را انجام دهد، روی جنین(نقش) تأثیر می گذارد. هدایت کارگردان سرجای خودش است اما کار اصلی را بازیگر انجام می دهد. اگر این موضوع را بپذیریم، از حیطه شعبده در بازیگری فاصله نمی گیریم؟
کیانیان پاسخ داد: به هیچ وجه؛ چگونگی پرورش نقش و حرکت در صحنه و تأثیرگذاری روی بازیگر مقابل مربوط به من به عنوان بازیگر می شود. تمام این ها همان چشم سومی است که استانیسلاوسکی به آن معتقد است. من بیشتر مه یر هولدی ام تا استانیسلاوسکی.
بازیگر فیلم «آژانس شیشه ای» ادامه داد: در دوران پرورش نقش باید بدانیم این نمایش زندگی است و نباید فریب انجام دادن آن را بخوریم. وقتی بازیگری می گوید من در این نقش زندگی کردم، کارش را غیرقابل نقد می داند چون به این اشاره می کند که متوجه نشدم چه کار کردم و وارد عالمی شدم که مرا با خود برد. شما به او می گویید که در فلان بخش بازی ات اشتباه کردی اما او می گوید به من ربطی ندارد و من زندگی ام را کردم.
وی افزود: شما آن بازیگر را نمی توانید نقد کنید اما مرا می توانید نقد کنید؛ چون لحظه ای که بازی می کنم تمام مسائلم را ناخودآگاه به دست گرفته و یک چشم سوم در حال کنترلم است که جزو ذاتم شده است. بعد از تمام شدن بازی، آن را مرور می کنم.
بازیگری نوعی دیوانگی است
کیانیان خاطرنشان کرد: بازیگری و هنر نوعی دیوانگی اما از نوع دوره ای است؛ یعنی وقتی نقش بازی می کنم دیوانه کاملم و زمانی که از آن بیرون آمدم، می توانم از آن فاصله بگیرم و دوباره به آن نگاه کنم. کسی که می گوید بازیگری زندگی است، هیچوقت نمی تواند بازی خود را تحلیل کند؛ اما بسیاری از بازیگران چشم سوم خود را کور می کنند.
وی افزود: وقتی روی صحنه تئاتر می روم به چشم تماشاگر نگاه می کنم تا بدانم چگونه اند و چرا به عنوان مثال، افراد انتهای سالن صحبت می کنند. پس از آن باید برای جلب توجه آن ها کاری انجام دهم و وقتی بازخورد مثبت بود، سعی می کنم همان را پرورش دهم و این یک بده بستان بین من و تماشاگر است.
بازیگر فیلم «یک بوس کوچولو» با بیان تجربه شخصی خود گفت: گاهی بازیگر مقابل پیشنهادی درباره نقشی که قرار است ایفا کند، می دهد و به من می گوید شما هم فلان کار را انجام بده؛ اما من می گویم شما هرکاری دوست داری انجام بده؛ اما به من نگو چه کاری باید انجام دهم.
سه سال بازیگر دوره گرد تئاتر بودم
وی افزود: او هر کاری انجام دهد، آمادگی این را دارم که روی آن سوار شوم. این درس به زمانی بر می گردد که 3 سال بازیگر دوره گرد تئاتر بودم. سال 57 همراه برادرم نمایش دوره گردی داشتیم و به دلیل اینکه تماشاگر پولی پرداخت نکرده، به عنوان بازیگر باید با هر روشی نگه می داشتم.
به یکی از بزرگترین آرزوهای بازیگری ام رسیدم
کیانیان با بیان اینکه تصمیم گرفتم در سینما هیچ نقشی را به خاطر به کار بردن ستون هایی که از آن نام بردم، تکرار نکنم، گفت: خوشبختانه تماشاگر چندسالی است که قبل از ورود به سالن سینما هیچ تصوری درباره نقشم ندارد و با خود می گوید که بروم تا ببینم این بار چگونه بازی کرده است. این یکی از بزرگترین آرزوهای بازیگری ام بود که به آن رسیدم.
نقش بعدی ام را دوست دارم!
وی با اشاره به اینکه بارها به این فکر کردم که کدام نقشم را دوست دارم و به نتیجه نرسیدم، عنوان کرد: همیشه نقش بعدی ام را دوست دارم؛ چون ایرادهای نقش های قبلی ام را معمولا می دانم و سعی می کنم در نقش های بعدی تکرار نکنم. هیچوقت از هیچ منتقدی دلگیر نشدم؛ چون بدتر از او نسبت به خودم بودم. من فیلم های بدم را از این زاویه دوست دارم اما از زاویه های دیگر خدا را شکر می کنم که مردم کمتر آن ها را دیده اند. خوشحالم که می توانم وجوه دیگری از خودم را تجربه کنم.
کیانیان در پاسخ به این پرسش که آینده را چگونه می بینید، بیان کرد: به طور کلی انسان خوشبینی هستم و همیشه فکر می کنم بعدها اتفاقات بهتری می افتد، اما زمانی که حال بدی دارم می گویم محکومم به امیدواری. همین الآن اگر فیلم های دهه 60 را ببینید ممکن است از سبک بازی ها خنده تان بگیرد؛ اما در دوران خود بهترین بود. اگر هنوز بسیاری از بازی های قدیمی دلنشین اند به این دلیل است که این افراد بیشتر به خودشان نزدیک بودند. هرچه بتوانیم خودمان را سنباده بزنیم و خودمان باشیم، روز بهتری داریم.



باز هم فریب، باز هم شبکه نمایش خانگی⇐عرضه تله‌فیلم ده سال قبل رضا کیانیان و بابک حمیدیان به نام ” فیلم سینمایی”+عکس و توضیحات تهیه‌کننده

سینماروزان: به تازگی پوسترهای فیلمی با نام «اسب» در سوپرمارکتها و ویدیوکلوبها خودنمایی می کند؛ پوسترهایی که حکایت از توزیع فیلمی به همین نام در شبکه نمایش خانگی دارد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “نمایش خانگی” قرار دادن تصاویری از رضا کیانیان و بابک حمیدیان با گریمهایی که ربطی به این فیلم ندارد بر روی پوستر و جلد فیلم و ذکر عبارت “سینمایی” بالای پوسترها سبب ساز آن شده است که بسیاری گمان کنند فیلم محصولی تازه تولید شده است و برای خرید آن علاقه نشان دهند.

اما واقعیت آنجاست که “اسب” یک تله فیلم از محصولات سیمافیلم است که بیش از یک دهه قبل برای پخش در رسانه ملی تولید شده است و متاسفانه شرکت پخش هنرنمای پارسیان بدون قرار دادن عبارت «بازپخش تلویزیونی» به توزیع آن مبادرت کرده است.

“اسب” به تهیه کنندگی محمدصادق آذین که بیشتر به عنوان مدیر تولید در سینما شناخته می شود و به کارگردانی بابک محمدی که در تئاتر هم سابقه کارگردانی دارد، در سال ۸۴ ساخته شده بود و به واسطه بخشهایی از فیلم که مرتبط با سوگواری سیداشهداء است، پیش از این چندین بار در ماههای محرم و صفر از رسانه ملی هم پخش شده بود.

رضا کیانیان، بابک حمیدیان، افسر اسدی، کاظم هژیرآزاد، مریم سعادت و سیروس ابراهیم زاده از جمله بازیگران این فیلمند. “اسب” ماجرای آشنایی جوان بیمار افسرده‌ای با اسب پیر رانده شده‌ای در شمال ایران را روایت می کند.

نمی دانم چرا سیمافیلم این قدر دیر فیلم را توزیع کرده

محمدصادق آذین تهیه کننده «اسب» با اشاره به اینکه رایت فیلم در اختیار سیمافیلم بوده است به نمایش خانگی گفت: من نمی دانم چرا تازه بعد از یازده سال یادشان افتاده فیلم را به شبکه خانگی ارائه کنند و آن هم در شرایطی که بارها و بارها از تلویزیون پخش شده و بازخورد مثبتی هم از مخاطبان بابت آن گرفتیم. اینها سیاستگذاریهای سیمافیلم است که آثار را با تأخیر به شبکه خانگی عرضه می کند و من فقط می توانم به مخاطبان این توضیح را بدهم که «اسب» همان فیلمی است که پیشتر از رسانه ملی پخش شده بود و اگر علاقه به داشتن نسخه ویدیویی آن دارند آن را تهیه کنند وگرنه اگر فکر می کنند با اثری جدید روبرویند این طور نیست.

پولی که سیمافیلم داد حتی دستمزد عوامل را هم تأمین نمی کرد

آذین با اشاره به اینکه بابک محمدی کارگردان این فیلم فارغ التحصیل اتریش است اظهار داشت: بابک محمدی کارگردانی عارف مسلک است که در رادیو و تئاتر اتریش هم سابقه خوبی داشته است. ایشان طرح “اسب” را صرفا با دغدغه شخصی نوشت و من نیز با مقداری پس انداز شخصی و یک کمک حمایتی اندک از سیمافیلم کار تولید را در شمال راه انداختم. خیالتان را راحت کنم پولی که سیمافیلم برای این کار دارد حتی دستمزد عوامل را هم تأمین نمی کرد و اگر همراهی دوستان و همان پس انداز شخصی نبود فیلم اصلا ساخته نمی شد.

مدیر تولید آثاری مانند «هتل کارتن»، «مومیایی۳» و «واکنش پنجم» خاطرنشان ساخت: «اسب» جزو معدود فیلمهای من است که واقعا جوشش درونی باعث تولید آن شد و ابدا سفارشی از سیمافیلم نگرفتیم بلکه طرحی را که بابک محمدی نوشته بود به مسئولان سیمافیلم ارائه دادیم و آنها خوششان آمد و ابتدا قول حمایت کامل دادند اما در نهایت فقط بخشی از بودجه تأمین شد.

اسب
اسب/به عبارت “سینمایی” بالای پوستر دقت کنید!



آخرین فیلم روی پرده کیانیان بعد از ۲ ماه ۱۰۰ میلیون هم نفروخته!!!⇐کیانیان در سراشیبی حرفه‌ای؟

سینماروزان: رضا کیانیان از جمله بازیگران تئاتری بود که وقتی برای اولین بار و با اعتماد حمید سمندریان در درام سینمایی “تمام وسوسه های زمین” ایفای نقش کرد نوید یک بازیگر آینده دار را داد و البته به تدریج توانست جایگاه معتبری در سینما کسب کند.

به گزارش سینماروزان با این حال حواشی بیش از حدی که این هنرمند در سالهای اخیر درگیر آنها شده است از حضور به عنوان مدیر کاخ در بین الملل فجر گرفته تا اجرای حراج و اشتغال در کمپین هایی خیرخواهانه آن هم نه کمپین های صنفی برای کمک به همکاران بلکه کمپین های غیرمرتبط با سینما که بیشتر برای در کانون توجه بودن است، باعث شده او از حضور حرفه ای خود بازبماند و کارنامه حرفه ای او افولی چشمگیر داشته باشد.

به عنوان یک مصداق می توان به فروش کاملا ضعیف آخرین فیلم روی پرده کیانیان یعنی “سایه” اشاره کرد که بعد از نزدیک به دو ماه اکران هنوز 100 میلیون هم فروش نداشته است!!!این فروش پایین برای فیلمی که بازیگر آثاری مانند “سگ کشی” و “آژانس شیشه ای” را در رأس بازیگران دارد قطعا یک سراشیبی حرفه ای است.

این افول سبب ساز آن شده است که رضا استادی در “سینمامثبت” با ارائه یادداشتی نسبت به این روند غیرحرفه ای به کیانیان هشدار دهد.

متن کامل یادداشت سینمامثبت را بخوانید:

دوران درخشش رضا کیانیان تمام شده است؟

تکرار دوباره سریال تلویزیونی «مختارنامه» از شبکه آی فیلم باعث شد مخاطبان سینما و تلویزیون بار دیگر بازی زیبای رضا کیانیان در نقش عبدالله ابن زبیر را مشاهده کرده و با یکی از بهترین هنرنمایی‌های این بازیگر دوباره مواجه شوند. این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد که کیانیان در سال های اخیر کارنامه کم فروغی در بازیگری داشته است.

کیانیان با حضور در دو سریال «شلیک نهایی» و «آپارتمان» به صورت جدی به مخاطبان تلویزیون معرفی شد اما او برای سال‌هایی طولانی بازیگر نقش‌های مکمل بود و اتفاقاً این نقش‌ها به خوبی در خاطره مخاطبان باقی می‌ماند.

سریالهای “کیف انگلیسی” و “دوران سرکشی” و فیلمهای “کیمیا”، “آژانس شیشه‌ای”، “سگ کشی” و “یک حبه قند” برخی از بازی‌های خوب این هنرمند سینمای ایران است اما کیانیان از دوره‌ای به بعد پُرکار شده و ظاهراً بدون در نظر گرفتن هیچ استاندارد و چهارچوبی انواع و اقسام نقش‌هایی که به وی پیشنهاد می‌شود را می‌پذیرد.

حضور در فیلمهای کم مخاطب

این بازیگر در طول یک سال گذشته چندین فیلم مختلف و متفاوت بر روی پرده سینماها داشته که با وجود بازی قابل قبول در برخی از آن‌ها، هیچ یک از این آثار موفق به فروش خوبی نشده است.

“سایه” ساخته مسعود نوابی، “کفش‌هایم کو؟” ساخته کیومرث پوراحمد و “خبر خاصی نیست” ساخته مصطفی شایسته برخی از فیلم‌های کم فروغ این بازیگر هستند که در کنار “قشنگ و فرنگ” ساخته وحید موسائیان و “پنج تا پنج” ساخته تارا اوتادی این فهرست را تکمیل می‌کنند. تنها فیلمی که با حضور این بازیگر فروش داشته “بارکد” ساخته مصطفی کیایی است که در این فیلم کیانیان نقش کوتاهی داشته و بازیگری محوری نبوده است.

کم شدن پیشنهادات کیانیان

این کارنامه کم فروغ باعث خواهد شد تا کارگردان‌ها و تهیه کنندگان در سپردن نقش‌های اصلی و بلند به کیانیان تأمل کرده و باز هم برای نقش‌های کوتاه و چند سکانسی به سراغ این بازیگر بروند.

البته کیانیان بازیگر و هنرمند توانایی است و بهتر است با دقت در انتخاب نقش‌ها و گذاشتن زمان کافی برای شخصیت پردازی و اصطلاحاً «در آوردن نقش» بیشتر مراقب کارنامه هنری‌اش باشد تا خدای ناکرده در آینده نزدیک و در اثر تعدد فیلم‌های ضعیف و شکست خورده، از پرده سینما حذف نشود و به بازیگر سریال‌های تلویزیونی تبدیل نگردد.

کفشهایم کو؟
کیومرث پوراحمد از جمله کارگردانانی بود که علیرغم افول کیانیان به او اعتماد کرد و نقش اصلی “کفشهایم کو؟” را به وی سپرد ولی حاصل کار چندان دلچسب نبود



آخرین عاشقانه پوراحمد در شبکه نمایش خانگی+عکس

سینماروزان: آخرین فیلم سینمایی اکران شده کیومرث پوراحمد با نام “کفشهایم کو” به شبکه خانگی عرضه شد.

به گزارش سینماروزان عاشقانه “کفشهایم کو” که توسط علی قائم مقامی تهیه شده است از حضور رضا کیانیان به عنوان بازیگر اصلی سود می برد.

“کفشهایم کو” داستان عشق یک پدر و دختر را در شرایطی بیان می کند که سالهاست از هم جدا افتاده اند.

علاوه بر کیانیان، مجید مظفری، رویا نونهالی، بهاره کیان افشار و مینا وحید هم در فیلم ایفای نقش کرده اند.

کفشهایم کو؟
کفشهایم کو؟



فیلمیران “دلم میخواد” فرمان‌آرا را بعد از جشنواره اکران خواهد کرد

سینماژورنال: در روزهای گذشته بهمن فرمان آرا در گفتگویی تفصیلی از اکران “دلم میخواد” بعد از جشنواره خبر داده بود(اینجا را بخواند) و حالا علی تقی پور تهیه کننده این فیلم که در ماههای اخیر دچار برخی درگیریها با فرمان آرا شده بود نیز ضمن تأیید زمان اکران فیلم از این گفته که پخش آن را فیلمیران برعهده خواهد داشت.

علی تقی پور تهیه‌کننده فیلم سینمایی «دلم می خواد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا به “مهر” گفت: «دلم می خواد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا بعد از گذشت بیش از ۲ سال از تولید، بعد از پایان سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر در سینماهای کشور نمایش داده می شود.

وی ادامه داد: با توجه به شروع ماه های محرم و صفر و بعد از آن شروع سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، تصمیم گرفته شد این اثر سینمایی بعد از پایان جشنواره و اواخر سال جاری نمایش داده شود.

تقی پور گفت: پخش این اثر سینمایی توسط شرکت فیلمیران انجام خواهد شد.

فیلم سینمایی «دلم می خواد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا در سال ۱۳۹۲ ساخته شده است. در خلاصه داستان این اثر سینمایی به نویسندگی امید سهرابی آمده است: بهرام فرزانه مردی است که در شهری زندگی می کند که اغلب مردمش افسرده و ناراحت هستند. او بر اثر اتفاقی دچار مشکلی می‌شود. مشکل این گونه است که گاهی موسیقی خاصی به ذهنش متبادر می شود و او را مجبور به حرکات موزون می کند و این اتفاق ناخودآگاه، مشکلات خاصی برایش به وجود می آورد.

رضا کیانیان، مهناز افشار، محمدرضا گلزار، آرمینه زیتون چی، رضا بهبودی، ندا مقصودی، پیام دهکردی، صابر ابر، رویا نونهالی، علی سرابی، بهناز جعفری، فرزین صابونی، سحر دولشاهی، احمد ساعتچیان و مریم بوبانی از جمله بازیگران این اثر سینمایی هستند.