1

انتقادات دامنه‌دار به اختتامیه محفل ۸میلیاردی جهانی(؟) فجر⇔از منتهی‌الیه راست تا انتهای چپ!!

سینماروزان: تأخیر در اجرا، بی نظمی در روند برگزاری و اجرای ضعیف رامبد جوان در اختتامیه محفلی موسوم به جهانی فجر با انتقاد رسانه های مختلف از چپ تا راست مواجه شده است.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» با تیتر «مراسمی جدی با طعم خندوانه» درباره اختتامیه محفل نوشت: «سی‌وششمین جشنواره جهانی فیلم فجر» با اهدای جوایز خود در مراسمی در روز پنجشنبه، ششم اردیبهشت، به کار خود پایان داد. مراسم اختتامیه این جشنواره با یک‌ساعت تأخیر در تالار وحدت تهران با اجرای رامبد جوان آغاز شد. هرچند که اجرای او در این مراسم رسمی، هنری و فرهنگی، ‌یادآور برنامه «خندوانه» بود! بعد از پخش سرود جمهوری اسلامی ایران و تلاوت آیاتی از قرآن مجید، ‌جوان روی صحنه آمد و از همان بدو ورود با سلام و احوال‌پرسی تماشاگران را تشویق می‌کرد که همگی با صدای بلند پاسخ او را بدهند؛ رفتاری غیرقابل پیش‌بینی که تعجب خیلی‌ها را برانگیخت، چون چنین حرکتی در جمع سینماگران شناخته‌شده کمی بعید به نظر می‌رسید! گویی آقای جوان اجرای این مراسم جدی را با جشن تولد کودکان در مهدکودک اشتباه گرفته بود!

این روزنامه در جایی دیگر از گزارش خود آورد: اجرای پرغلط این مراسم تا حدی پیش رفت که کارگردان فیلم «معدنچی» به طعنه گفت: «چقدر خوب است به‌جای اینکه به هم بخندیم، ‌با هم بخندیم!» و دست‌آخر هم الیور استون بلافاصله مراسم را ترک کرد و ظاهرا اجرای موسیقی تلفیقی شهرام و حافظ ناظری را ندید! بعد از آن هم جوان با این جمله که «پخش این مراسم از تلویزیون به پایان رسیده» با خوشحالی و خنده خطاب به حاضران گفت که به‌زودی سری جدید برنامه خندوانه با اجرای جناب‌خان پخش خواهد شد و درباره فیلم سینمایی جدید خود نیز تبلیغ کرد!

روزنامه اصولگرای «کیهان» نیز با انتقاد از اختتامیه محفل جهانی نوشت: مراسم اختتامیه سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر پنجشنبه گذشته درحالی برگزار شد که بی‌نظمی و وقفه‌های پی‌در‌پی به خاطر ‌اشتباهات و جابجا شدن اسامی، محور اصلی این مراسم بود! یک بار مجری مراسم (رامبد جوان) در ترتیب اعلام اسامی خطا کرد و گفت که این ‌اشتباه به خاطر این بوده که برای اجرای مراسم تمرین کردند. اما این شروع ماجرا بود، چون خطاهای بعدی هم یکی پس از دیگری به وقوع پیوست. به طور مثال، به یکی از هنرمندان خارجی موقعی که خواست برنده یکی از بخش‌ها را اعلام کند، گفت که به او متن فارسی داده‌اند و به کنایه گفت که دفعه بعد، فارسی خود را تقویت خواهد کرد که بتواند متن‌ها را بخواند. همچنین در بخش دیگری، پس از خوانده شدن اسامی تقدیرشدگان یک بخش توسط یکی دیگر از مهمانان خارجی، مترجم مراسم اعلام کرد که «فکر کنم جایزه‌ها‌ اشتباه شده است». پس از آن هم یکی از تقدیرشدگان وقتی برای گرفتن لوح تقدیر خود روی صحنه آمد، هر چه منتظر ماند، خبری از لوح نشد تا اینکه مجری مراسم برای تلطیف این فضا و تا موقعی که لوح فرد تقدیر شده پیدا شد، با وی عکس سلفی گرفت! در ادامه نیز خلل‌های کوتاه دیگری در اجرای مراسم و اعلام اسامی برگزیدگان پیش آمد.

خبرگزاری اصلاح طلب «ایسنا» از دیگر رسانه های منتقد اختتامیه محفل جهانی بود. این خبرگزاری با ‌اشاره به ناهماهنگی‌هایی که در اهدای جوایز اتفاق افتاد، گزارش داد: این موضوع، انتقاد و تاسف حاضران ایرانی را در مراسمی که مهمانان خارجی زیادی هم حضور داشتند به همراه داشت. همچنین پوشش نامتناسب با یک مراسم رسمی همچون اختتامیه جشنواره فیلم فجر توسط برخی داوران و دست‌اندرکاران جشنواره نیز باعث تعجب و انتقاد شده بود؛ آن هم در شرایطی که تقریبا تمام مهمانان خارجی با لباس رسمی به تالار وحدت آمده بودند.




فیلم تازه تهیه‌کننده «خانه دختر» با یادآوری نسبت «خارش» کلید خورد!+عکس

سینماروزان: محمد شایسته جوانترین عضو خانواده شایسته‌های سینمایی که در سالهای اخیر کوشیده مستقل از برادران کار تهیه کنندگی را انجام دهد بعد از خوش شانسی که در اکران فیلم توقیفی «خانه دختر» به دست آورد حالا به سراغ تولید تازه ترین فیلمش رفته است.

به گزارش سینماروزان فیلم تازه شایسته یک کمدی است به نام «قانون مورفی» که رامبد جوان مجری «خندوانه» آن را تهیه خواهد کرد. رامبد جوان که پیشتر سابقه ساخت کمدی موفق «ورود آقایان ممنوع» را با فیلمنامه ای از پیمان قاسم خانی داشته است «قانون مورفی» را با فیلمنامه ای از گروهی جوان جلوی دوربین برده است.

بازیگر اصلی «قانون مورفی» امیر جدیدی جوان اولی است که اخیرا «قاتل اهلی» را روی پرده داشت که فروشی حدودا 3 میلیاردی داشته است.

رامبد جوان که آخرین ساخته اش «نگار» یک اکشن-جنایی بود در «قانون مورفی» هم به سراغ مایه های اکشن رفته و این بار اکشن را با کمدی ترکیب کرده است.

وجه تسمیه عنوان فیلم تازه رامبد جوان به قانونی به نام مورفی بازمیگردد که برمبنای آن همیشه همه چیزها در بدترین و نامناسبترین زمان به خطا می‌روند و کارها را لنگ می‌گذارند!! این قانون اول بار توسط «ادوارد مورفی» یک مهندس نیروی هوایی آمریکایی طرح شد.

برای قانون مورفی معادلهای فراوانی نگاشته شده؛ بر روی اولین بنر تبلیغی «قانون مورفی» با تصویر امیر جدیدی یکی از این معادلها آمده است: نسبت «خارش» هر نقطه از بدن با میزان دسترسی به آن نقطه نسبت عکس دارد!!

سایر عوامل این فیلم عبارتند:
مدیر فیلمبرداری: حسین جلیلی | طراح چهره‌پردازی: سعید ملکان | طراح صحنه: امیرحسین قدسی | طراح لباس: رعنا امینی | صدابردار: رشید دانشمند | برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان: پانته‌آ حسینی | جانشین تولید: محمود اتحادی | نویسندگان: محمدعلی حسینی، پوریا شجاعی، بازنویسی فیلمنامه: پویا مهدوی‌زاده | عکاس: مریم تخت کشیان.

قانون مورفی
قانون مورفی



پرسش‌ رسانه اصولگرا درباره تازه‌ترین پروژه رامبد جوان⇐آیا به‌دنبال راه‌اندازی یک برنامه‌ استعدادیابی در فضای مجازی است؟ یا به فکر تأمین محتوای صداوسیما؟

سینماروزان: راه اندازی پروژه‌ای به نام «تگ استار» توسط رامبد جوان مجری «خندوانه» برای گردهمایی افراد تأثیرگذار حیطه اینستاگرام سبب ساز طرح پرسشهایی درباره هدف گزاری این برنامه از سوی روزنامه اصولگرای «جوان» شده است.

متن تحلیل «جوان» در این باره را بخوانید:

رامبد جوان در تازه‌ترين پروژه تجاري‌اش به سراغ سلبريتي‌هاي اينستاگرامي با برند #تگ_استار رفته است.
سلبريتي‌هايي كه در اينستاگرام به محتواي طنز، تبليغ رستوران‌ها و فروشگاه‌ها، توليد دابسمش و از اين قبيل موضوعات مي‌پردازند. اما مهمانان ديگر اين مراسم افرادي بودند كه از بستر رقص و موضوعات هجو در فضاي مجازي شناخته شده‌اند كه اين موضوع تعجب‌برانگيز است.
افرادي كه صرفاً زندگي خود را با رنگ و لعاب به اصطلاح امروزي لاكچري در اينستاگرام به اشتراک مي‌گذارند و درآمدي از اين تبليغات به دست مي‌آورند. به اين افراد اينفلوئنسر مي‌گويند كه در فضاي ماركتينگ و سبك زندگي فعاليت مي‌كنند.
اينفلوئنسر ماركتينگ، بازاريابي تأثيرگذار است، افرادي سرشناس در اجتماع، كه توانسته‌اند مخاطبان زيادي را جذب كنند. اينفلوئنسر‌ها ممكن است در جامعه شخصيتي محبوب، مانند ورزشكاران يا بازيگران باشند.

اينفلوئنسر‌ها ممكن است داراي پنج ويژگي زير باشند:
درگير انجمن‌ها، جنبش‌هاي سياسي، مؤسسات خيريه و… هستند. داراي شبكه‌هاي بزرگ اجتماعي هستند، به دنبال ديگران هستند و به آنها اعتماد دارند، داراي منافع متعدد و گوناگون هستند.
با افزايش چشمگير استفاده از تلفن‌هاي همراه هوشمند، افراد زيادي هستند كه در شبكه‌هاي اجتماعي عضو شده و در آن فعاليت مي‌كنند. در ايران، دو شبكه اجتماعي اينستاگرام (نرم‌افزار اشتراك‌گذاري تصوير) و پيام‌رسان تلگرام، بيشترين تعداد كاربر را نسبت به شبكه‌هاي اجتماعي ديگر دارند.

در اين ميان اينفلوئنسر‌ها با بهره‌گيري از اين فرصت، توانسته‌اند به جذب مخاطبان بپردازند. بازاريابي افراد تأثيرگذار يا اينفلوئنسر ماركتينگ به شكلي از بازاريابي گفته مي‌شود كه تمركز آن به جاي بازار هدف بر روي افراد تأثيرگذار قرار گرفته است. اينفلوئنسر ماركتينگ به دنبال اشخاص تأثيرگذار و سپس خريداران بالقوه تأثير گرفته از آنها مي‌پردازد و بازاريابي را در جهت فعاليت‌هاي اين افراد هدايت مي‌كند.

حال اين سؤال پيش مي‌آيد كه آيا اين پروژه مي‌خواهد به سلبريتي‌هايي كه بدون هيچ پيش‌زمينه آكادميك و محتوايي در فضاي مجازي معروف شده‌اند رسميت ببخشد يا مدل تلنت‌شو‌هاي شبكه‌هاي ماهواره‌اي را در ايران از بستر شبكه‌هاي اينترنتي دنبال كند؟

حضور رامبد جوان در اين پروژه كه برنامه موفق «خندوانه» را در ساليان گذشته از شبكه نسيم روي آنتن برده است چقدر مي‌تواند به معروف كردن اين نوسلبريتي‌ها منجر شود؟!

آيا فعاليت‌هاي #تگ_استار بر تأمين محتواي سازمان صدا و سيما كه به تازگي به خواننده‌ها و استندآپ كمدين‌هاي نوظهور كه از بستر فضاي مجازي رشد كرده‌اند روی خوش نشان داده، تأثير خواهد گذاشت؟!

آيا اين افراد با رسمي‌تر كردن فعاليت‌هايشان به دنبال معرفي خود در بستر رسمي و حقوقي، ذيل يك برند و به عنوان الگو براي نسل جوان دهه هفتادي و نوجوان دهه هشتادي هستند؟!

در پايان اين نكته حائز اهميت است كه بستر فضاي مجازي اين روزها محل بحث كارشناسان است و متأسفانه هيچ نظارت محتوايي بر اين فضا صورت نمي‌گيرد.

با ادامه روند فعاليت‌هاي اين مدل ماركتينگ‌ها نظير #تگ_استار با حضور چهره‌هاي مجازي، لزوم حضور شوراي عالي فضاي مجازي در اين سري موضوعات و همچنين نظارت بر محتواهاي توليدي از طرف دستگاه‌هاي مربوطه پيشنهاد مي‌شود.




معاون نظارت شورای شهر از ارتباط سوله «خندوانه» و یکی از مسئولین شهری گفت!⇔آیا این مسئول شهری، مدیرعامل تصویرشهر است؟

سینماروزان: انتشار اخبار مرتبط با بازپس‌گیری سوله مدیریت بحران از گردانندگان «خندوانه» پرسشهای بسیاری را موجب شد در این باره که اصلا چرا باید سوله مدیریت بحران که نامش گواه حساسیت عملکرد آن است به گردانندگان یک برنامه مفرح واگذار شود.

به گزارش سینماروزان افشین حبیب‌زاده معاون نظارت شورای شهر تهران در خلال گفتگویی تفصیلی با «ایسنا» با نقد واگذاری سوله مدیریت بحران به یک برنامه تلویزیونی از ارتباط میان این واگذاری با یکی از مسئولین شهری گفت!

معاون نظارت شورای شهر تهران با اشاره به بازگرداندن سوله های مدیریت بحران به کاربری اصلی آنها از جمله سوله برنامه «خندوانه» گفت: سوله‌های بحران با هدف امدادرسانی در شرایط بحرانی طراحی شده اند و قرار بود به محل دپوی اقلام امدادی و نه سایر کاربری‌ها بدل شوند.

افشین حبیب زاده ادامه داد: البته ما «خندوانه» را مقصر نمی‌دانیم، بلکه این مسئله متوجه شهرداری تهران و واگذارکنندگان این سوله‌ها است که از قرارمعلوم ارتباط معناداری درواگذاری این سوله و یکی از مسئولین شهرداری در سازمان های وابسته وجود دارد که اگر این موضوع صحت داشته باشد پیگیری جدی خواهیم کرد.

از آنجا که تهیه کننده «خندوانه»، علی احمدی از مدیران شهری تهران بود این پرسش شکل می‌گیرد که آیا منظور حبیب‌زاده از یک مسئول شهری تهیه کننده «خندوانه» است یا شخصی دیگر؟

علی احمدی بعد از تغییر شهردار همچنان در موسسه تصویرشهر مشغول مدیریت است و اخیرا هم به خاطر توقیف نمایش فیلم مجوزدار «خالتور» در پردیسهای شهرداری مورد انتقاد قرار گرفته!

آیا منظور معاون نظارت شورای شهر همین مدیر شهری است؟




انتقادات «کیهان» از اظهارات بازیگر سریال سازمان ارزشی و چند نفر دیگر پیرامون زلزله⇐سرشو به دیوار طویله کوبید!!/آب و صابون ببرید، صورت سلبریتی بی‌ادب رو بشویید!

سینماروزان: اظهارات برخی از بازیگران سینما و تلویزیون مانند محسن تنابنده و هومن سیدی درباره زلزله کرمانشاه و ربط دادن این ماجرا به مسکن مهر در شرایطی که کمترین آمار تلفات مربوط به ساکنان مسکن مهر بوده با انتقاد روزنامه اصولگرای «کیهان» مواجه شد.

به گزارش سینماروزان روزنامه «کیهان» با مرور کمکهای ارتش و سپاه به زلزله زدگان کرمانشاه به طرح واکنشهای برخی مخاطبان نسبت به اظهارات بازیگرانی نظیر محسن تنابنده پرداخته است. تنابنده که اخیرا درگیر بازی در فصل پنجم «پایتخت» بود که با سرمایه سازمان هنری-رسانه ای اوج تولید میشود در اظهارنظرش نسبت به زلزله، مسکن مهر را طویله قیاس کرده بود!!!

«کیهان» همچنین به انتقاد از اظهارات رامبد جوان و مهناز افشار پرداخته که یکی از تورنتو و فرسنگها دورتر از ایران شماره اسپانسر «خندوانه» را برای مخاطبان خوانده که کمکهایشان را به آن بریزند(!) و دیگری بدون اینکه بداند اوضاع از چه قرار است درباره لزوم ارسال نوار بهداشتی به مناطق زلزله زده حرف زده است.

متن گزارش «کیهان» را بخوانید:

نق زدن «سلبریتی»‌های عافیت طلب همزمان با تلاش مردم برای کمک به زلزله‌زدگان

وضعیتی که تحمل آن برای هیچکس ممکن نیست و هرکس را به فکر خدمتی انداخته است. نیروهای ارتش و سپاه و بسیج و امدادگران هلال احمر،بیش از همه در میدان حضور دارند و از جان و دل مایه می‌گذارند. دیروز فرمانده نیروی زمینی ارتش خبر داد که با وجود توزیع گسترده چادر و امکانات امدادی اما برخی از کمبودها باعث شد تا سربازان وظیفه، «داوطلبانه» چادر خود را در اختیار زلزله‌زدگان قرار بدهند و خودشان تا صبح در سرما به سر ببرند.
این میزان از غیرت و فداکاری مثال زدنی است. فرماندهان ارشد سپاه و ارتش در چادری ساده،مهم‌ترین جلسه را تشکیل دادند و خیلی زود کارها را تقسیم کردند. مردم چشمشان به دست آنها است و آنها اطمینان مردم را در خدمت‌رسانی بیشتر جبران کردند. سربازان وظیفه،دانشجویان بی‌ادعا، طلبه‌های گمنام، امدادگران سختکوش و خلاصه همه و همه، در سکوت مطلق و دور از قاب دوربین‌ها و رسانه‌ها، فقط و فقط کار می‌کنند و از جان مایه می‌گذارند.
این شاید زیباترین تصویر ممکن از صحنه‌های تلخ حادثه باشد. در این بین هنرمندان و ورزشکاران و مشاهیر هم به میدان آمدند و از شهرت و اعتبار خود سنگ تمام گذاشتند و مردم را به کمک و همیاری دعوت کردند و حتی اگر این را هم نتوانستند،در قالب پیام تسلیت، با مردم همدردی کردند.
علی دایی از ساعات اولیه دور افتاد و کمک جمع کرد. جواد رضویان و جواد خیابانی برعکس برخی دیگر از سلبریتی‌‌ها به جای هشتگ زدن در اینستاگرام و توئیتر، به جمع‌آوری کمکهای مردمی در شهرک غرب مشغول شدند. خیلی‌های دیگر هم بودند و اصلا نخواستند نامشان رسانه‌ای بشود.

اما به موازات این همدلی مثال زدنی،جماعت دیگری هم در خانه‌های گرم و تفریح‌گاه‌های دلنشین نشستند و غر زدن به زمین و زمان را بر همت و کار و خدمت ترجیح دادند!
جماعت بی‌هنری که از قضای روزگار، اسمشان در صف هنرمندان و مشاهیر ثبت شده و نسبتی با خوبان آن جماعت ندارند. گروهی به اربعین حسینی و پیاده‌روی مردم گیر دادند و بدون آنکه بفهمند چه می‌گویند،از گسیل امکانات برای اربعین و نبود امکانات برای زلزله‌زده‌ها گلایه کردند!
بندگان خدا نمی‌دانند اربعین چیست و همه چیز را از روی کاناپه اتاقشان تحلیل می‌کنند وگرنه می‌فهمیدند که مراسم پرشکوه اربعین،به همت مردم خونگرم و کریم عراق برپا می‌شود و سهم ایران در آن مراسم، بسیار حداقلی و ناچیز است. اما بی‌خبری و در عین حال تفرعن باعث شد آن جماعت، بدترین توهین‌ها را به اربعین و راهیان اربعین روا دارند!
موضوع مسکن مهر- همان دروغی که نخستین بار اسحاق جهانگیری بدون هیچ ابا و حیایی در گرماگرم داغ مردم مطرح کرد- هم سوژه و اوج همت سلبریتی‌ها شد!
آنها که طبق معمول از هیچ چیز خبر ندارند،شروع به مرثیه‌سرایی برای چیزی کردند که وجود خارجی نداشت و وقتی مدیر مسکن و شهرسازی کرمانشاه از کشته شدن تنها دو نفر در مسکن مهر خبر داد، ناگهان لال شدند و حتی ازمردم عذرخواهی هم نکردند!
در یک نمونه عجیب، محسن تنابنده مسکن مهر را با طویله مقایسه کرد و با این کار،به مردم داغدار و بی‌بضاعتی که به درآمدهای هنگفت تلویزیونی و… دسترسی ندارند و مجبورند در خانه‌های ارزان قیمت و کوچک زندگی کنند توهین کرد.
اما واکنش کاربران فضای مجازی به وی جالب بود.
‏یک کاربر توئیت کرد:ادای سلبریتی بودن رو که در بیاری، فقط به ظاهر «تنابنده»‌ای و در باطن «نقیِ» معمولی هم نیستی!
دیگری نوشت:‏ محسن تنابنده خونه مردم رو طویله خونده! مرسی هنرمند که احترام همه رو نگه داشتی آریایی / سلبریتی بیسواد
هموطن دیگه‌ای نوشت: ‏طویله گفتن تنابنده به خانه مردم ضعيف كه بخاطر بی عدالتىِ‌اشرافيت مجبور به سكونت در مسکن مهر هستند، اوج بی‌ادبی یک سلبریتی بیسواد است
و بالاخره یک شهروند دیگر پاسخ این توهین را اینگونه داد:‏ هر لحظه بعضی سلبریتی‌های بیسواد با رویدادی امکان عرض اندام پیدا می‌کنند و وجود بی‌مغز خود را نشان می‌دهند! در آخرین مورد محسن تنابنده سرشو به دیوار طویله کوبید!
اینها تنها بخشی از گلایه‌های مردم بود.
موضوع به همین یک شخص هم محدود نبود، آمار چه بود، عدد آنها در برابر مردمی که جانشان را برای هموطنانشان می‌دهند، هیچ بود.
هموطن خوش ذوقی حال و روز این جماعت را اینگونه توصیف کرده بود:« قدیم در محله‌ها افرادی بودند با سر و وضع شناخته شده، وقتی کسی از اهالی محل فوت می‌شد، آمار مجلس ختم، سوم و هفتم را داشتند، تا حتما بروند شام بر بدن بزنند یا خیرات جمع کنند. به اینها می‌گفتند: ««مُرده خور» اما امروز مدل مُرده‌خوری تغییر کرده است. دیگر مُرده‌خورها باکلاس و سلبریتی شده‌اند به اینترنت دسترسی دارند، خوش‌تیپ و امروزین، اما منتظر می‌مانند حادثه‌ای در مملکت اتفاق  بیافتد، و بعد آنها شروع می‌کنند به مُرده‌خوری سیاسی. شبیه همین مُرده‌خوری از بَرِ شهدای پلاسکو یا همین زلزله زده‌های کرمانشاه. جانِ مردم برای اینها اهمیت ندارند. اینها فقط در مُرده‌خوری باکلاس شده‌اند اما باطنشان همان مُردخورهای محلات قدیم است.»
جوان دیگری در واکنش به دروغ پردازی و موج سواری در موضوع مسکن مهر نوشت: «مدیر مسکن کرمانشاه گفته: زلزله تو مناطقی که مردم مسکن مهر داشتن فقط ۲ تا کشته داشته آب و صابون ببرید صورت سلبریتی بی‌ادب رو بشورید. بعدشم بریم پیش آخوندی بپرسیم چه خبر از نوسازی بافت فرسوده مهندس؟!»
اما بعضی‌ها بی‌معرفتی را از حد گذراندند و بدون هیچ دلیلی، شروع به حمله به مردم و جوانان بی‌ادعای حزب‌اللهی کردند! آنهم بخاطر چیزی که ساخته و پرداخته ذهن بیمار خودشون بود!
مهناز افشار با پیش کشیدن نیازهای بهداشتی بانوان زلزله زده از اینکه بیان و ارسال این نیازها خجالت ندارد حرف زد و به دیگران حمله کرد! این درحالی بود که سیل کمک‌های مردمی به مناطق آسیب دیده راهی بود و معلوم نبود این شخص از چه چیزی سخن می‌گوید!؟
مردم اما بازهم ساکت نماندند. یک نفر برایش نوشت: «ابزار جدید شوآف: تکرارِ اسم «لوازم بهداشتی» بانوان!
-حالا چه اصراری دارند القا کنند عده‌ای با خرید این اقلام مخالفن؟ کی مخالفه؟
کدوم مسئول گفته از بردن این لوازم خجالت می‌کشیم؟»
و دیگری هم نکته‌ای خاص را به یادش آورد:
«مهناز افشار: درخواست ارسال اقلام خصوصی مورد نیاز زنان زلزله زده خجالت نداره.
– درسته! اون هم یک نیازه ولی اگه ایشون قراره بفرستن باید حتما چک بشه مثل اون دارو و شیرخشکها آلوده نباشه!»
در این بین رامبد جوان هم عنان اختیاراز دست داد و با انتشار یک ویدئو، ضمن بیان اینکه هم‌اکنون در تورنتوی کانادا به سر می‌برد به اظهار همدردی با زلزله‌زدگان و تأکید بر کمک به آنها پرداخت و در آخر اینطور گفت که: «نمی‌دونم کِی قراره که آدم‌های بی‌مسئولیت توی ایران جواب پس بدَن!»
رامبد جوان البته نگفت از تورنتو کدوم آدم بی‌مسئولیت را دیده و عصبانی شده چون اینجا سربازی داریم که 48 ساعت از زیر آوار جنازه در میاورده!
امیر ارشد ارتشی داریم که تمام مناطق زلزله‌زده را ساماندهی کرده
سردار پاسداری داریم که یک لحظه آرام و قرار ندارد و برای تک‌تک مردمی که شب بیرون از خانه که بودند دلسوزی کرد.
امدادگر گمنامی داریم که کمرش زیر بار اندوه و مصیبت و در عین حال تلاش و مجاهدت خم شده.
معلوم نیست منظور جوان از بی‌مسئولیت‌های شناسایی شده از کانادا چه کسی است!؟ شاید البته مخاطب گلایه او، معاون اول رئیس‌جمهور باشد که به جای خدمت، به موج سواری روی مصیبت مردم مشغول شد و بحث را به مسکن مهر کشید!
شاید هم منظورش عباس آخوندی است که در طول 4 سال و اندی مسئولیت ،حتی یک واحد مسکن هم نساخت، اما بیمارستانی که زیر مجموعه‌اش ساخت، تنها 210 روز دوام آورد و با خاک یکسان شد!
هرچه هست در این بازار شلوغ و پر غم و غصه این روزها،هرکس خودش را، درونش را و سقف همت و آرزوهایش را نشان می‌دهد.
یکی با ترک خور و خواب و پوشیدن جامه رزم و جهاد مشغول همدردی با مردم است و دیگری فنجان نسکافه به دست،از کنار شومینه گرم ولایش، مشغول نفرت پراکنی !
یادمان باشد، سلبریتی بودن به انسانیت است.




توصیف رسانه اصلاح‌طلب درباره کارگردانی رامبد جوان در «نگار»⇐راه رفتن کبک!!⇔از بی‌منطقی محرز اتفاقات تا بافت مغشوش و تیپهای کارتونی!

سینماروزان: تازه ترین ساخته سینمایی رامبد جوان با عنوان «نگار» هرچند به لطف تیزرهای فراوان تلویزیونی و در کنارش استفاده از آنتن «خندوانه» برای معرفی و به اصطلاح تهییج مخاطبان برای تماشایش رقم فروش 2 میلیارد را رد کرده است اما از ابتدای اکران نظرات متفاوت و گاه متناقضی درباره آن وجود داشته است.

از جمله اظهارنظرات صورت گرفته درباره «نگار» در قالب یادداشتی در روزنامه اصلاح طلب «شرق» ارائه شده؛ یادداشتی با تیتر «راه رفتن کبک» که یادآور ضرب المثل «کلاغ می خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد» می‌باشد!!

متن یادداشت «شرق» که نگاهی کاملا انتقادی به «نگار» دارد را بخوانید:

راه‌رفتن کبک

فرم‌گرایی، ارجحیت فرم به روایت و اجتناب عامدانه از روایت ساده و متکی بر ساختار روان قصه‌گو به‌خودی‌خود ارزش و امتیازی به حساب نمی‌آید. مانند تمام هنرهای دیگر مهم، حرکت در چارچوب‌های درست و آزمودن مسیرهای نرفته به شکلی قابل‌فهم و از همه مهم‌تر احترام به مخاطب، آن‌سوی اثر هنری هستند که ارزش یا کم‌ارزشی یک اثر هنری را تعیین می‌کنند و نه صرف تلاش برای فاصله‌گرفتن از مسیر استاندارد و افتادن در دام متفاوت جلوه‌کردن تا آن حد که راه‌رفتن خودت هم فراموشت شود.
مرگ مرموز یک مرد متمول و ذی‌نفوذ در ابتدای داستان و سپس تلاش بازماندگان برای رمزگشایی از آن، دست‌مایه بکری نیست و در تاریخ سینما و تلویزیون خودمان و آن‌سوی آبی‌ها نمونه‌های فراوانی دارد که شاید در مدیوم سینما فیلم «هملت/ هر دو نسخه روسی و انگلیسی» و در تلویزیون، مجموعه «راه بی‌پایان»، ساخته همایون اسعدیان، از مهم‌ترین و مشهورترین آنها باشند، به‌لحاظ فرم هم شیوه مورد استفاده قرارگرفته متأثر از پیشینه‌های شناخته‌شده‌ای نظیر «تلقین/کريستوفر نولان» و «گاو خونی/ بهروز افخمی» است که درهم‌آمیختن مرز واقعیت و خیال و نوسان دائمی میان این دو اتمسفر مهم‌ترین شاخصه آنها به حساب می‌آید، اما آیا صرف اینکه یک مضمون داستانی مشهور فقط در یک قالب وسوسه‌کننده و به ظاهر نزدیک‌تر به جریان سینمای هنری دنیا ریخته شده و به نام «فیلم سینمایی» به مخاطب، حتی از نوع خاص آن عرضه شود را می‌توان به حساب فیلم‌سازی خلاقانه گذاشت؟
«نگار» در سوگ پدری که ظاهرا به دلیل خودکشی از دنیا رفته، گرفتار دنیای مالیخولیایی پیچیده‌ای می‌شود و تماشاگر بخت‌برگشته آن‌سوی پرده را هم با خود در این دنیای کابوس‌وار و نامفهوم غرق می‌کند. فضاسازی خوب سکانس آغازین فیلم که حرکات متنوع دوربین، گفتار متن (نریشن) وهم‌آمیز و موسیقی استفاده‌شده بجا از مهم‌ترین عناصر آن هستند، به ادامه گنگ و مغشوشی می‌انجامد که هیچ‌چیز از بطن آن حاصل نمی‌شود و طرفداران هر دو سینمای سرراست قصه‌گو و فرم‌گرای متمایل به سینمای ضدقصه را با هم مغبون می‌کند.
بگذارید با میزان انطباق مهم‌ترین سکانس داستان با اصل باورپذیری که از اصول غیرقابل‌ارفاق یک اثر نمایشی است شروع کنیم؛ اینکه نگار پس از یکی از نخستین توهم/ کابوس‌هایش از مکالمه با پدر درگذشته، زمانی که به خود می‌آید برگه چکی را در مشت خود می‌بیند که نشان‌دهنده بدهی هفت میلیاردتومانی یکی از رفقای کاری پدر به اوست! چگونه می‌توان چنین اتفاقی را در مناسبات دنیای مادی و قوانین آن باور کرد؟! اتفاقی که در حکم کلید رمزگشایِ اثر برای پرده‌برداری از علت واقعی مرگ پدر طرح شده و تمام ادامه مسیر فیلم برمبنای آن بنا می‌شود.

اگر به‌عنوان‌مثال در هملتِ شکسپیر شاهد ارتباط بازماندگان با درگذشتگان در جهت کشف معمای مرگ در گذشته یا پوشیده‌های مهم دیگری بودیم بدیهی بود که چنین مایه داستانی پس‌زمینه چندهزارساله‌ای تحت عنوان «ارتباط با دنیای مردگان» داشته که صرف‌نظر از میزان مطابقت یا عدم تطبیق آن با اصول علمی، ولی به‌هرحال مقوله‌ای باورپذیرتر و قابل‌استنادتر در مقایسه با ردوبدل‌کردن اجسام دارای جرم میان دو عالم قبل و بعد از مرگ می‌نماید. از این بی‌منطقی محرز که بگذریم، می‌رسیم به نحوه چینش و معرفی شخصیت‌های دیگر فیلم؛ از دوست/ نامزد نگار (محمدرضا فروتن) گرفته تا مادر و شوهرخاله‌اش و سرانجام تا رفیق بدهکار پدرش (مانی حقیقی) که در بافت مغشوش فیلم شخصیت‌پردازی نشده‌اند و همه به‌مثابه جلوه‌های کارتونی از تیپ‌های موردنظر فیلم‌ساز طراحی شده و در داستان حضور دارند.

با چنین چینشی، یک اصل مهم دیگر فیلم‌سازی؛ یعنی همذات‌پنداری تماشاگر با اثر نمایشی هم مخدوش می‌شود و حالا بیننده‌ای که نه مایه اصلی قصه باورش شده و نه آدم‌های داستان را به‌جا می‌آورد، می‌ماند با خود نگار به‌عنوان نقش اصلی فیلم و مسیری که برای رسیدن به اصل ماجرای مرگ پدرش برای او ترسیم شده است. اگر بر فرض مثال در فیلم تلقینِ نولان، پرسوناژ اصلی قادر به ورود به دنیای ذهنی افراد و اطلاع از رازهای آنان بود، اما در بافت همان اثر شبه‌سوررئال به علتی قابل استناد برای برخورداری از چنین قدرتی؛ یعنی همان دستگاهی که ورود به لایه‌های ذهنی دیگران را امکان‌پذیر می‌کرد، فکر شده بود، اما حالا و در اینجا نگار با تکیه به چه نیرویی به دنیای آدم‌های پیرامونش و اتفاقات گذشته ورود مي‌كند؟! چرا از تمهیدِ بخشیدن هرچند بی‌پایه چنین نیرویی به قهرمان فیلم این‌قدر بد استفاده شده و در رفت‌وبرگشت‌ها و کابوس/ واقعیت‌هایی که نشانمان داده می‌شود فیلم جلو نمی‌رود؟ شنیدن صدای شخص سوم درحالی‌که نگار در حال گفت‌وگو با فرد دیگری است چه کمکی به حل معما كرده جز اینکه به اغتشاش بیشتر و نامفهومی کامل‌تر فیلم منجر شود؟ قهرمانی که شبیه یک بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی تصویر می‌شود که دائم صداهای ذهنی می‌شنود و با توهماتش حرف می‌زند، چگونه در انتهای یک مسیر پرپیچ‌وخم مالیخولیایی به قهرمانی شبیه به قهرمانِ فیلم: «بیل را بکشِ» تارانتینو بدل می‌شود که درعین بی‌تجربگی حتی در به‌دست‌گرفتن اسلحه، جیمزباندوار وارد مقر یک تبهکار شده و چند مرد مسلح را ناک‌اوت می‌کند و بسیاری چراها و چگونگی‌های دیگر که کارگردان ناآشنا با هر دو حوزه فرم و ماورا در پاسخ به تمامی آنها ناکام می‌ماند.




گلایه‌های یک فرزند شهید که فیلمش مشارکت فارابی را داشته اما قعرنشین اکران است⇐فقط روزی چند سانس مرده به ما داده‌اند /در مقابل ما فیلم «نگار»رامبد جوان قرار دارد که کارگردانش تریبونی ۷۰ میلیونی برای تبلیغ دارد/امثال احمد مسجدجامعی و جواد حق‌شناس فیلم ما را پسندیده‌اند/اگر معيار خوب بودن، فحش دادن كاراكتر‌ها به همديگر است كه ما حرفی برای گفتن نداریم/از همان زمان جشنواره نشانه رفته بودند که دیده نشویم!

سینماروزان: اگر آمار فروش سینماها در روزهای اخیر را مرور کرده باشیم با فیلمی به نام «دریاچه ماهی» روبروییم که قعرنشین جدول فروش است و در ده روزی که از اکران آن میرسد به زحمت به فروش ده میلیون تومان رسیده است!!!

به گزارش سینماروزان این فیلم که مشارکت ویژه فارابی را در تولید داشته توسط مريم دوستي ساخته شده که فرزند شهید مسلم دوستی است.

مریم دوستی در گفتگو با «جوان» از اجحاف و تبعيض در اكران فيلمش گلايه دارد و معتقد است فيلمش اگر در شرايط عادلانهاي از اكران برخوردار ميشد، ميتوانست مخاطب بيشتري را جذب كند؛ گلایه های دوستی درباره شرایط اکران به این منتهی شده که از همان زمان جشنواره بنا بوده فیلم دیده نشود بدون پاسخگویی به این پرسش که اگر بنا بود فیلم بایکوت شود اصلا چرا در زمره معدود فیلمهای مشارکتی فارابی قرار گرفت؟ مشارکتی که هر ساله فقط شامل 4 تا 5 فیلمساز خاص می شود و بسیاری از کارکشته های سینمای ایران بعد از دو دهه، در حسرت یکی از این مشارکتها هستند.

متن گفتگوی این کارگردان جوان را بخوانید:

از وضعيت اكران چقدر رضايت داريد؟

بايد بگويم كه از شرايط اكران نارضايتي كامل دارم، فيلم درياچه ماهي با دو سانس اكرانش را آغاز كرد و اين شكل از اكران از همان ابتدا نفس فيلم را ميگيرد. چند سانس تقريباً مرده را به فيلم «درياچه ماهي» اختصاص دادهاند، آن هم همزمان با سانسهايي كه فيلمهاي كمدي بفروش در حال نمايش هستند و اين وضعيت به طور كامل به ضرر فيلم است. سانس 10 صبح و ساعت 13 جزو بدترين سانسهاي اكران هستند و اين جور برنامهريزي به فيلمهايي كه صرفاً براي گيشه ساختهنميشوند، لطمه ميزند. ما فقط يك سانس سينما آزادي را داريم كه خوب است. البته سانس عصر هم داريم، ولي همزماني با فيلمهاي كمدي اجازه نميدهد تماشاگر انتخاب ديگري داشته باشد. اين شرايط واقعاً ناجوانمردانه است، برخي فيلمها روزي 20 تا 40 سانس دارند و «درياچه ماهي» اصلاً در رقابتي برابر با آنها قرار ندارد.

اگر معيار خوب بودن آثار سينمايي كمدي و فحش دادن كاراكترها به همديگر است كه اصلاً حرفي باقي نميماند، به نظرم آنقدر سطح ذائقه سينماگران را پايين آوردهايم كه اساساً مردم براي تماشاي شوخي و خنده به سينما ميروند، چون ديگر فكر نميكنند كه ممكن است فيلمهاي جدي و سينماي داراي انديشه هم حرفي براي گفتن داشته باشد. وقتي مردم را عادت ميدهيم به اينكه فيلمهاي سطحي ببينند، ديگر نبايد انتظار داشته باشيم دنبال مفاهيم جدي در سينما باشند. البته از ماست كه بر ماست، خود فيلمسازان سطح ذائقه مخاطب را پايين آوردهاند. من قصد عقبنشيني ندارم و تا آخرين لحظه سعي ميكنم از فيلمم در اكران حمايت كنم. ما در مقابل فيلم «نگار» آقاي جوان با تريبون 70ميليوني كه ايشان در اختيار دارند، واقعاً چقدر ميتوانيم رقابت كنيم، ضمن اينكه از تبليغات مؤثري هم برخوردار نيستيم.

خودتان فكر ميكنيد چقدر مولفههاي عامهپسند بودن را براي جذب مخاطب عام رعايت كردهايد؟

من به دنبال مؤلفههاي رايج عامهپسند بودن در فيلمم نبودم.

بالاخره سينما هنر عامهپسند است و بايد به مردم تا حدي حق داد كه در وهله اول براي سرگرم شدن به سينما بروند و فيلمساز هم الزاماً بايد پيام و انديشه و حتي فلسفهاش را از كانال سرگرمي به مخاطب ارائه دهد.

بله. اگر منظور شما رعايت قواعد قصهگويي، شخصيتپردازي و اصول كارگرداني است كه به نظرم تا حد قابلقبولي اين مؤلفهها در فيلم رعايت شده است. البته من ادعا نميكنم كه فيلمي درخشان ساختهام، ولي از بازخوردهايي كه تا به حال براي نمونه از سوي افرادي چون آقاي احمد مسجد جامعي، محمدجواد حق شناس و حتي برخي نمايندگان مجلس و مديران سينمايي داشتم، به نظرم فيلم توانسته رضايت مخاطب را برآورده كند.

چقدر خلق قهرمان برايتان اهميت داشت؟

زياد به قهرمانپروري در سينماي دفاع مقدس اعتقاد ندارم.

مگر ميشود قهرمان را از ژانر دفاع مقدس حذف كرد؟ مخاطب بايد با چه چيزي ارتباط برقرار كند؟

«درياچه ماهي» بيشتر فيلمي قصهمحور است و بار اصلي روي داستان قرار دارد.

يعني قصد نداشتيد شخصيت «رضا روشن» قهرمان فيلم باشد و مخاطب را درگير كند؟

نه. چنين قصدي نداشتم. شخصيت رضا بيش از اينكه قهرمان باشد، آگاهيدهنده است و قصه را پيش ميبرد، به نظرم اگر قهرمان در فيلم پررنگ بود، بايد اتفاقات ديگري رقم ميخورد و فيلم قدري مردانه ميشد.

قهرمان الزاماً نبايد مرد باشد، مثلاً قهرمان فيلم «شيار 143» يك زن است.

من خيلي به اين قائل نيستم كه آنجا هم قهرمان زن است، داستان فيلم «درياچه ماهي» دو شخصيت محوري دارد، رضا و فروغ در كنار هم قصه را پيش ميبرند.

فكر نميكنيد پر و بال دادن به داستانكها قدري به انسجام داستاني فيلم لطمه وارد كردهاست؟

ما دو تا داستان بيشتر نداريم و به نظرم به شكل كاملي هم به سرانجام ميرسند. در واقع ما داستانك اضافي نداريم.

در فيلم «درياچه ماهي» از امروز به زمان جنگ پل زدهايد، زمان حال و گذشته چقدر دست شما را در پرداختن به موضوع دفاع مقدس باز گذاشت؟

من سعي كردم معضلاتي كه خانوادههاي شهداي گمنام در جامعه امروز با آن دست به گريبان هستند، در فيلم «درياچه ماهي« در قالب يك ملودرام نشان بدهم. جنگ بالاخره آثار اجتماعي زيادي دارد. دوست داشتم انگشت روي تنهايي بازماندگان جنگ بگذارم و براي اين منظور كوشيدم به زندگي چند خانواده بپردازم. البته فيلم داستاني زنانه دارد. به نظرم سنگيني و بار اصلي درام روي تم عاشقانه داستان است، البته ما در فيلم معدود صحنههاي اكشن هم داريم.

فكر ميكنيد در مقايسه با آثار فاخر سينماي دفاع مقدس چقدر «درياچه ماهي» حرف براي گفتن دارد؟

من سعي كردم نگاهي تازه به سينماي جنگ داشته باشم و براي زدن حرفم هم تقريباً مستقل عمل كردم و از ارگانها كمك نگرفتم و فقط فارابي به ما كمك مالي كرد.

از ساخت فيلم دفاع مقدسي پشيمانيد يا باز هم در اين ژانر فيلم خواهيد ساخت؟

اصلاً پشيمان نيستم و قرار است فيلم دومم هم دفاع مقدسي باشد.

در جشنواره فيلم فجر هم به راهنيافتن «درياچه ماهي» به بخش سوداي سيمرغ اعتراض داشتيد.

بله. چون ميديدم كه آثاري به مراتب كماهميتتر و پايينتر از درياچه ماهي به بخش مسابقه راه پيدا كردهاند، عملكرد هيئت انتخاب فيلمها به نظرم قابل انتقاد بود، چون «درياچه ماهي» ميتوانست با فيلمهاي ديگر رقابت كند. از همان ابتدا به نظرم نشانه رفته بودند تا فيلم ديده نشود. فيلم «درياچه ماهي» يك فيلم فرهنگي است و بايد به آن به عنوان كالايي فرهنگي نگاه شود و لازمه اين مسئله حمايت است. به خصوص اينكه فيلمساز اثر يك زن است و بايد از زنان فيلمساز حمايت بيشتري صورت بگيرد. همينطور فيلمسازان اول كه نشان دادهاند ميتوانند حرفهاي زيادي براي گفتن داشته باشند.




خالق «زی‌زی‌گولو»: عروسک «جناب خان» ۲میلیون بیشتر نمی‌ارزد/متأسفم که عروسک را به کِرِم فروختند و عکسش را روی اتوبوسها زدند!/بازگشت «جناب خان» به فصل پنجم «خندوانه» فایده‌ای ندارد

سینماروزان: حاشیه های ممانعت از حضور «جناب خان» در «خندوانه» بخاطر رقم بالایی که مالک کاراکتر از گردانندگان درخواست کرده بود همچنان ادامه دارد و در این بین اظهارنظر عادل بزدوده طراح عروسکهای مجموعه هایی همچون «شهر موشها» و «زی زی گولو» که درخواست مالی بالای مالک را زیر سوال برده جالب به نظر میرسد.

عادل بزدوده که ساخت عروسکهای بسیاری در مجموعه هایی چون «قصه های تابه تا»، «شهر موش ها»، «خونه مادر بزرگه»، «الو الو من جوجوام» و «گلنار» را در کارنامه اش با حضور در برنامه «فرمول یک» درباره حضورش در این حیطه گفت:  شانس من بود جزوی از گروهی بودم که همه دغدغه کودک داشتیم. کانون‌ پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغازگر فعالیتی شد که اکنون به عنوان تئاتر کودک و نوجوان آن را می شناسیم. بعد از تغییراتی که در کانون پیش آمد رویکرد دوباره به عرصه تئاتر کودک ایجاد شد. امیدوارم مدیران کانون، ارشاد و آموزش و پرورش سرمایه تئاتر را گسترش بدهند تا حداقل کسانی که زندگی شان از تئاتر می گذرد، چند گروه بشوند و بتوانند بیشتر کار کنند. کانون چه قبل انقلاب و چه بعد از آن بی سرو صدا کارهای فرهنگی بسیاری انجام می دهد. ما نیازی به شلوغ کردن نداریم. کارهای فرهنگی در کتابخانه ها است و بچه ها آنجا شکل می گیرند.

بزدوده درباره روال ساخت عروسکها از جمله «زی زی گولو» توضیح داد: معمولا بعد از اوکی دادن کارگردان و تهیه کننده ساخت عروسک را شروع می کنم. زی زی گولو با دیگران فرق داشت و خانم برومند موجودی می خواست که شکل همه باشد و شکل هیچ کس نباشد! این چالش بزرگی بود و من 300 طرح مختلف زدم و آخر سر به مرضیه که خواهر زن عزیز من است گفتم بیا با خمیر شروع به طرح زدن کنیم. خانم برومند یک خمیر را گرد کرد و پس سر و گردن را چند سانت بالا برد و به یک دایره بزرگ تبدیل شد و آخر سر گفت موجودمان همین است.

وی اضافه کرد: قرار شد من روی این طرح کار کنم و با در نظر گرفتن ویژگی های این شخصیت همچون مهربانی، مودب بودن، زیبا حرف زدن، به همه علاقه داشتن و… به قلب که نماد مهربانی است فکر کردم. اینطور شد که یک پنج بزرگ یا همان قلب ساختم.  سپس یک گوش را کوچکتر از دیگری کردم و صورت عروسک را هم گرد کردم. خانم برومند تا این طرح را دید گفت همین است.

عروسک ساز «شهر موش ها» یادآور شد: خیلی قیچی زدم تا ظرافت کار درست دربیاید و 14 عروسک مختلف ساختم تا بالاخره یکی مورد قبول قرار گرفت. سه ماه چهار ماه درگیر ساخت عروسک بودم. در حالی که شاید خیلی ها فکر کنند این کار ساده است. به جای زی زی گولو خانم آزاده پورمختار صحبت می کرد و ما از قبل چون همگی با هم کار می کنیم و هم را می شناسیم، صدای او را در نظر گرفته بودیم.

وی در پاسخ به سوال ضیاء مبنی بر نحوه مالکیت عروسکها و اظهارنظر او درباره جناب خان با اشاره به اینکه صاحب عروسکهای تلویزیون، تهیه کننده برنامه ها به حساب می آید، تصریح کرد: من همیشه راحت حرف می زنم چون می خواهم مسائل حل شود. کار غلط را نباید با غلط جواب داد. تلویزیون محل عرض اندام ما است و اگر بخواهیم برای تلویزیون شاخ و شانه بکشیم، تلویزیون شاخمان را می شکند.

وی تأکید کرد: اگر برنامه رامبد نبود جناب خان، جناب خان نمی شد و اگر من نوعی بخواهم بگویم عروسکی که با کل متریال و طراحی اش 2 میلیون بیشتر قیمت ندارد، ایکس میلیارد می ارزد، خیلی بد است، تلویزیون کارش در مقابل این زیاده خواهی خوب بوده است.

بزدوده اذعان کرد: متأسف می شوم که عروسک را به کِرِم می فروشند و عکسش را روی اتوبوس ها می زنند. اینگونه آن عروسک شهید می شود. البته تبلیغ عیبی ندارد اما نه اینگونه.

وی ادامه داد: هرکسی فکر کند که می تواند یک برنامه تلویزیونی را زمین بزند، در اشتباه محض است. فکر و اندیشه و خلاقیت آنقدر در تلویزیون زیاد است که سریع جایگزین می شود. جلوی درآمد زندگی بچه های من را هم با این کارشان گرفتند.

این هنرمند در پاسخ به طرح این مسئله از جانب ضیاء که شنیده می شود جناب خان در فصل ۵ برمی گردد، گفت: اگر جناب خان در سری پنجم برگردد هم فایده ای ندارد. دیگر ماجرا رسانه ای شده است و حتی منی که ربطی به ماجرا ندارم، اظهارنظر کرده ام.

وی درباره ویژگی های عروسک گردان و زنده یاد دنیا فنی زاده اظهار کرد:  کسی که عروسک گردانی می کند باید حتما بازیگر باشد و بازیگری کند. زنده یاد دنیا فنی زاده از شاگردان من بود و او را از زمانی که 7 ساله بود و برای دیدن نمایش ما می آمد، می شناختم. کاملا معلوم می شود که کدام عروسک در دست چه کسی است. هر کسی استیل عروسک گردانی خودش را دارد.

وی افزود: در زی زی گولو بیشترین عروسک گردانی را من انجام دادم اما مریم سعادت عزیز که در نقاشی زی زی گولو هم نقش داشت، وقتهایی که نمی توانستم سر صحنه بیایم، عروسک را می گرداند. ما یک خانواده هستیم و کار غریبه ای که بخواهد بیاید عروسک گردانی کند، با منی که با عروسک سالها است زندگی کرده ام، فرق می کند.

وی همچنین با بیان اینکه درود بر شما و برنامه تان که حس دوست داشتنی را در من ایجاد کرد، در پایان گفت: امیدوارم بتوانم اولین نمایش غیرعروسکی ام را روی صحنه ببرم.




آیا رپورتاژ رامبد و «خندوانه» برای «فیلمیران» و شرکای آن، با سانسهای فراوان «نگار» در پردیس کورش مرتبط است؟+فیلم

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: این روزها موسسه پخش فیلمیران و علی سرتیپی مدیرعامل آن با دراختیار داشتن مدیریت برخی از پردیسهای مهم و از جمله پردیس کورش، نقش مهمی در مناسبات اکران بازی میکنند و شاید برای همین باشد حتی رامبد جوان که فیلم تازه اش «نگار» با پخش هدایت فیلم یکی از رقبای قدیمی فیلمیران روی پرده است به ناگاه از رسول صدرعاملی یکی از شرکای فیلمیران دعوت میکند که مهمان «خندوانه» باشد!

به گزارش سینماروزان حضور رسول صدرعاملی در «خندوانه» هرچند به بهانه مرور کارنامه فعالیتهای فرهنگیش از روزنامه نگاری تا فیلمسازی صورت گرفت اما پایان بندی برنامه که بنا بود با ضبط واکنش صدرعاملی نسبت به برخی واژگان همراه باشد کاملا در خدمت فیلمیران و شرکای آن قرار گرفت.

نخستین واژه‌ای که صدرعاملی باید درباره اش سخن میگفت غلامرضا موسوی از شرکای فیلمیران بود(!) و سومین واژه هم محمدرضا تخت‌کشیان یکی دیگر از شرکا!!! آخرین واژه هم «فیلمیران» بود تا رپورتاژی حسابی برای فیلمیران صورت گیرد چون نه فقط شخص رامبد جوان به معرفی این شرکت پخش پرداخت و در مدح آن سخن گفت بلکه صدرعاملی نیز کوشید تا میتواند هم از فیلمیران تعریف کند و هم از سختیهایی بگوید که پسرخاله اش علی سرتیپی در فیلمیران میکشد!

اگر «خندوانه» در جهتی پیش میرفت که تمامی فعالان صنعت پخش فیلم بتوانند مجالی برای معرفی در این برنامه داشته باشند خیلی هم خوب بود و شائبه جانبداری از یک شرکت پخش را شکل نمیداد اما در شرایطی که فیلم «نگار» رامبد یک هفته است روی پرده است و در این مدت در پردیسی مانند کورش هم سانسهای فراوانی برای آن تدارک دیده شده این نوع رپورتاژ به شدت شبهه برانگیز است و خلاف عنصری به نام عدالت که باید زیربنای تولید محتوا در رسانه ای باشد که نام ملی گرفته است.

برای دیدن بخشهایی از «خندوانه» که کاملا در خدمت فیلمیران بود اینجا را ببینید.




پرسش رامبد جوان از رسول صدرعاملی⇐چرا برای انتخاب بازیگر فقط به سراغ دخترها می‌روید؟+پاسخ صدرعاملی

سینماروزان: رسول صدرعاملی که به تازگی تازه ترین فیلمش «سال دوم دانشکده من» را به تهیه کنندگی مسعود ردایی و با حضور 22 چهره جدید که از فراخوان بازیگری بیرون آمده اند، کلید زده است مهمان یکی از برنامه های اخیر «خندوانه» بود.

به گزارش سینماروزان رامبد جوان که همسرش نگار جواهریان با «من ترانه 15 سال دارم»صدرعاملی به سینما معرفی شد در خلال برنامه اش و با اشاره به علاقه وافر صدرعاملی به انتخاب بازیگر از میان چهره های غیرحرفه ای، پرسش خاصی را از او مطرح کرد.

رامبد جوان به چهره‌هایی مانند کتایون ریاحی در «پاییزان»، ترانه علیدوستی و نگار جواهریان در «من ترانه 15 سال دارم»، پگاه آهنگرانی در «دختری با کفش‌های کتانی» و طناز طباطبایی و خاطره اسدی در «دیشب باباتو دیدم آیدا» که صدرعاملی وارد سینما کرده اشاره نموده و سپس از او پرسید: چرا برای انتخاب بازیگر فقط به دنبال دخترها می‌روید؟

صدرعاملی با تأکید بر دراماتیک بودن قصه های دختران(!) جواب داد: شاید چون احساس کرده‌ام پرداختن به مفاهیم و دغدغه‌های ذهنی دختران سرزمین‌مان، حیاتی‌تر از پسران‌مان است و شاید چون قصه‌هایشان دراماتیک‌تر است!!!




«خندوانه» براي پول، دختران دم بخت را مسخره مي‌كند؟؟؟

سینماروزان/محمدصادق عابدینی: تبليغ اسپانسر «خندوانه» اين بار با طعم تمسخر دختراني همراه بود كه در سن ازدواج هستند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» پنج‌شنبه شب، در بخشي از برنامه «خندوانه» كه به تبليغ شركت «الف» يكي از اسپانسرهاي اين برنامه تلويزيوني اختصاص داشت، «دانيال» يكي از همكاران رامبد در اجراي برنامه، سراغ رامبد جوان مي‌آيد و از وي مي‌خواهد تا دخترش را شوهر بدهد و به‌رغم اينكه رامبد مي‌گويد كه دختر ندارد، دانيال تأكيد مي‌كند كه دختر را شوهر بدهد تا پير دختر نشود و براي جهيزيه‌اش از لوازم خانگي «الف» خريد كند.

برنامه «خندوانه» دو اسپانسر دارد كه يكي از آنها توليد‌كننده لوازم خانگي است كه اتفاقاً تبليغات پررنگ‌تري نيز در برنامه دارد.

مديران شبكه نسيم سيما يكي از دلايل ادامه توليد و پخش برنامه خندوانه را تمايل اسپانسر‌ها عنوان كرده‌اند و قاعدتاً دست‌اندركاران برنامه تلاش مي‌كنند با راضي نگه داشتن اسپانسرها زمينه حضور طولاني‌تر خود را در شبكه تضمين كنند، براي همين در مقاطع مشخصي از برنامه، رامبد جوان و همكارانش شروع به تعريف و تمجيد از اسپانسر كرده و از كيفيت كالا و شرايط شگفت‌انگيز فروش اين محصولات مي‌گويند.

در اين بين بعضاً رامبد و همكارانش خودشان را سوژه كرده و درباره اينكه حتماً بايد اسنوا بخرند مي‌گويند! با اين همه، هيچ كدام از اين روش‌هاي تبليغاتي كه گاهي خيلي گل‌درشت و غير مؤثر است، نمی‌تواند مجوزي باشد تا بخشي از جامعه براي اينكه محصولات لوازم خانگي فروش بیشتری داشته باشد، مورد تمسخر قرار گيرند.

بالا رفتن سن ازدواج و اينكه بخشي از دختران جامعه به خاطر نبود تمايل به ازدواج شانس زندگي متاهلي را از دست مي‌دهند، واقعيتي است كه با آن روبه‌رو هستيم، اما اطلاق واژه «پيردختر» براي دختراني كه نتوانسته‌اند همسر مناسب پيدا كنند، آن هم براي اينكه يك برند توليد لوازم خانگي بتواند فروش بهتري داشته باشد، كار اخلاقي است؟

اجراي تبليغ توهين‌آميز حامي مالي برنامه خندوانه توسط رامبد جوان و همكارش دانيال، بازتاب‌هاي منفي زيادي در شبكه‌هاي اجتماعي داشته است.

«حتي اگه يه دختر هم امشب پيش خونواده‌اش از شنيدن «دخترتو بده بره» و «پيردختر» تو خندوانه خجالت كشيده باشه مسئولي آقاي رامبد جوان»، «تو خندوانه براي تبليغ خريد محصولات اسنوا رو آوردن به تحقير دختراي تو خونه، لطف كردن نگفتن ترشيده گفتن ميخواي دخترتو نگه داري پير دختر بشه؟» اينها دو نمونه از اين واكنش‌هاي اعتراضي به خندوانه است، آيا مدير و ناظر پخش شبكه نسيم، نسبت به اين موارد حساسيت ندارند؟! روز گذشته رامبد جوان با انتشار متني در اينستاگرامش توضيحاتي درباره اين اتفاق داد و عذرخواهي كرد.




روی آنتن زنده شبکه یک⇐اکبر عبدی هم از خجالت مهران مدیری و «…۵عصر» درآمد و هم از خجالت رامبد و «خندوانه» ولی درباره عطاران با احتیاط سخن گفت!+فیلم

سینماروزان: کم پیش آمده اکبر عبدی مهمان برنامه زنده ای باشد و صراحت کلامش اسباب بالا رفتن دوز جذابیت برنامه نباشد.

به گزارش سینماروزان حضور عبدی در برنامه “فرمول یک”رسانه ملی هم با صراحت این بازیگر در صحبت پیرامون برخی چهره های حیطه کمدی همراه بود.

عبدی با انتقاد از مهران مدیری و “ساعت 5عصر” بیان داشت: مدیری در ژانر خودش که سریال سازی و شو(!)است موفق بوده ولی فیلمش فوق العاده زشت بود و اینکه میخواهد بگوید مردم ما قاط زده اند و از روی هم رد میشوند خوب نیست! معلوم نبود چه میخواهد بگوید و واکنشهای مردمی که به تماشای فیلمش آمدند  هم متاثر از همین وضعیت بود.

وی ادامه داد: اینکه کسی خوب آیتم میسازد دلیلی بر این نیست که کارگردان خوبی هم باشد.

عبدی درباره رامبد جوان و “خندوانه” بیان داشت: رامبد قدیم فیلم میساخت و حالا به تلویزیون آمده و مجری شده در صورتیکه ما به قدر کفایت مجری داریم.

عبدی ادامه داد: کار رامبد در “خندوانه” هم سهل الوصول است و این اواخر خودش هم شده بود تماشاچی و می نشست و یک عده از تهران و شهرستان می آمدند برایش اجرا میکردند. اندازه رامبد این نیست.

عبدی با اشاره به رضا عطاران اظهار داشت: عطاران بسیار آرتیست است چون نگاهش به جامعه دقیق است. ایده دارد و با فکر کار میکند اما نمیدانم چرا با اینکه غم نان ندارد به تکرار افتاده ولی باز هم عطاران به نوبه خود کارنامه معقولتری داشته. او نیاز دارد به اینکه مدتی به خودش استراحت بدهد و بعد شروع کند به نوشتن چون واقعا خلا نویسنده خوب طنز داریم.

برای دیدن فیلم صحبتهای عبدی اینجا را ببینید.




مهراب قاسم‌خانی؛ پشت صحنه تیم نویسندگان «خندوانه»؟؟؟

سینماروزان: در روزهای اخیر و با رسیدن مسابقه «خنداننده شو»ی «خندوانه» به مراحل پایانی، پرسشی از سوی مخاطبان در فضای مجازی شکل گرفته درباره اینکه آیا مهراب قاسم خانی در پشت صحنه تیم نویسندگان «خندوانه» قرار داشته است؟

به گزارش سینماروزان در حالی که مهراب قاسم خانی به واسطه آنچه ممنوعیت از فعالیت در رسانه ملی قلمداد شده از ادامه همکاری با «دورهمی» مهران مدیری که با کپی‌برداری از یک برنامه هندی نگارش می‌شد(!) کنار رفت پرسش این روزهای مخاطبان در شبکه های اجتماعی درباره حضور او در تیم نویسندگان «خندوانه» است.

این پرسشها با اعلام حمایت آشکار مهراب از برخی از شرکت کنندگان «خنداننده شو» و -از جمله زینب موسوی، آرزو صراف رضایی و مریم کشفی که در گروه همسرش شقایق دهقان حضور داشتند- تشدید شد ولی هنوز واکنشی از سوی رامبد جوان یا تیم تولید «خندوانه» را به دنبال نداشته است.

اگر براساس تیتراژ «خندوانه» بخواهیم درباره تیم نویسندگان این برنامه که تهیه‌کننده‌اش مدیرعامل ارگانی شهری به نام تصویرشهر است، قضاوت کنیم با نامهایی کم نام و نشان مثل احسان ابراهیمی، زهرا افشار، فاطمه راست‌گفتار و مهرداد نعیمی ربروییم و پذیرفتن اینکه آنها بدون وجود یک سرپرست برای این برنامه آیتم می نویسند کمی دشوار است.

آیا واقعا مهراب قاسم خانی در پشت صحنه سرپرستی تیم نویسندگان و نوشتن متن برای برخی شرکت کنندگان «خنداننده…» را برعهده داشته؟

تعریضهای چهره هایی همچون حسن معجونی و مجید افشاری پیرامون اینکه برخی از گروههای رقیب از متنهایی استفاده میکنند که دیگران برایشان نوشته اند، این پرسش را پررنگ می کند. آیا مهراب بوده که برای رقبای گروه معجونی و بخصوص گروه همسرش متن نوشته؟ بر این اساس طعنه‌های سیاسی-اجتماعی حاشیه‌سازی که در برخی از این متنها بوده را هم باید به وی نسبت داد؟

اینکه در مرحله نهایی «خنداننده شو» که رقابت میان گروه معجونی-گروه خطیبی است مهراب به حمایت از میثم درویشانپور که در گروه مقابل معجونی قرار دارد پرداخته چه معنایی دارد؟ نویسنده ای که در تولید برنامه‌‌ای کمترین نقشی نداشته باشد چرا به این راحتی صفحه اجتماعیش را در برهه‌های زمانی مختلف برای تبلیغ برخی از شرکت کنندگان «خنداننده…» و حالا هم یک پای فینال «خنداننده…» به کار گرفته؟ محض رضای خدا؟!




بازیگر «ساعت ۵عصر»مدیری گفت⇐ برای ساخت یک سریال نیاز به اسپانسر دارم/در این باره با رامبد جوان تماس خواهم گرفت

سینماروزان: رسول نجفیان بازیگری که دستی هم در خوانندگی دارد این روزها با “ساعت 5عصر”مهران مدیری روی پرده است.

به گزارش سینماروزان نجفیان که در این فیلم ایفاگر کاراکتر واقعی خودش به عنوان خواننده “رسم زمونه” است قصد ساخت یک سریال طنز براساس آثار طنزنویسان تاریخ ادبیات ایران را دارد.

به مانند اغلب علاقمندان کارگردانی، نجفیان هم مشکل تامین سرمایه دارد و جالب اینجاست که گفته در این زمینه میخواهد از رامبد جوان کمک گیرد.

رسول نجفیان با اشاره به این مجموعه که در حال نگارش آن است به “ایسنا” بیان کرد: اسم سریالی که در حال نوشتن آن هستم «ژرفاخند» است و نامش ثبت شده است. داستان‌های طنز جناب مولانا، سعدی، عبید زاکانی و بسیاری از این عزیزان را به شکل بی پیرایه و ساده در ۱۰۰ قسمت نوشته‌ام که قرار است هر قسمت آن به مدت ۲۰ یا ۴۰ دقیقه باشد.

نجفیان ادامه داد: در حال حاضر به دنبال اسپانسر هستم تا این سریال را بسازم و به تلویزیون ارائه کنم. در همین راستا با رامبد جوان هم تماس خواهم گرفت!!




واکنش رامبد جوان به درخواست مخاطبان برای دعوت سحر دولتشاهی و امیر تتلو به «خندوانه»+فیلم

سینماروزان: رامبد جوان بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون که چند سالیست با «خندوانه» روی آنتن است به تازگی در گفتگویی زنده از طریق اینستاگرام پاسخگوی پرسشهای مختلفی بود که مخاطبانش بیان کردند.

به گزارش سینماروزان از جمله این پرسشها درخواست دعوت از سحر دولتشاهی همسر سابق رامبد و همچنین امیر تتلو رپر جنجالی به «خندوانه» بود.

رامبد در پاسخ به درخواست دعوت همسر سابقش گفت: گفته اند خانم دولتشاهی را دعوت کنید، باشه، چشم!

رامبد درباره درخواست دعوت امیر تتلو هم گفت: گفته اند تتلو رو بیاورید؟ میشه نیاریم!؟

برای دیدن فیلم این گفتگو اینجا را ببینید.




این طور که بویش می‌آید تولید فصل پنجم «خندوانه» خیلی زود آغاز خواهد شد⇐رامبد جوان: می‌خواهیم باشیم که از آنچه به وجود آورده‌ایم حراست کنیم!⇔پرسش: تغییر شهردار و حذف احتمالی تهیه‌کننده‌تان از تصویرشهر را چه می‌کنید؟

سینماروزان: در حالی که رامبد جوان پیشتر گفته شده بود «خندوانه» برایش زندگی نگذاشته است و تولید آن را فقط تا انتهای تابستان96 ادامه خواهد داد و پس از آن به سراغ ساخت یک عاشقانه سینمایی تلخ خواهد رفت اما تازه ترین گفتگوی رامبد جوان که با «هفت صبح» انجام شده حکایت دارد از علاقه وی به راه‌اندازی سریع تولید فصل پنجم و روی آنتن فرستادن آن با حداقل فاصله زمانی نسبت به پایان کار فصل چهارم.

رامبد جوان گفت: من دلم میخواست یک سال نباشم اما حالا برای چیزهایی مثل مسابقه پانتومیم، خنداننده شو، خنداننده برتر و… فرمولهای خودمان را پیدا کرده ایم و میدانیم برای داشتن هر چه بیشتر این بخشها چه باید کرد. اگر الان ول کنیم همه اینها صاحب جدید پیدا میکند چون الان تقریبا به دیگران هم آموخته ایم که چطور از این فرمولها استفاده کنند.

رامبد درباره اینکه آیتمهایی مشابه «خندوانه» در شبکه های دیگر پیدا شده ادامه داد: اگر نباشیم در همه شبکه ها این آیتمها پخش خواهد شد. میخواهیم باشیم که از آنچه به وجود آورده ایم حراست کنیم!

فارغ از ادعای غریب «بودن برای حراست از به وجود آوردن» که در تناقض است با کپی برداریهای آیتمهای مختلف چنین برنامه‌هایی از نمونه های خارجی و زیر سوال رفتن لفظ «به وجود آوردن»، پرسشی که پیش روی ادامه کار «خندوانه» و رامبد جوان است آن است که تغییر و تحولات شهری را چه میکنند؟

تهیه کننده فعلی «خندوانه» علی احمدی مدیرعامل تصویرشهر و از جمله نیروهای نزدیک به شهردار فعلی تهران است و بدیهی است که بعد از استقرار شورای شهر جدید در خیابان بهشت و تغییر شهردار تهران این تهیه کننده هم از تصویرشهر حذف خواهد شد و شاید تسهیلاتی که به این واسطه در اختیارش است از کف برود.

آیا رامبد به این فکر کرده که اگر تهیه کننده اش مدیرعامل تصویرشهر نباشد چه برنامه ای را باید برای جذب سرمایه لازم جهت تولید «خندوانه» بچیند؟ البته که «خندوانه» به جایی رسیده که اسپانسرها برای تولید به طرفش بیایند اما هر اسپانسری شرایط خاص خود را هم برای همکاری دارد…




حمله رسانه اصلاح‌طلب به «خندوانه» که پیشتر رزومه تهیه‌کننده‌ چندشغله‌اش مورد ابهام قرار گرفته بود⇐سیما کمدین‌های ورشکسته را آورده است که با شوخی‌سازی‌های سخیف به قول خود استندآپ کمدی بسازند/رامبد جوان منفعلانه در خدمت اهداف سیاسی سیما قرار گرفته!/جوان نشان داد کمدین خلاقی نیست و جز تقلید و شکلک‌سازی کاری از او بر نمی‌آید/ای کاش رامبد همان فیلمسازی را ادامه می‌داد و سر از «خندوانه» درنمی‌آورد

سینماروزان: برنامه «خندوانه» از جمله برنامه های روتین و جنگ‌مانند سالهای اخیر رسانه ملی است که بنا بوده اسباب جلب توجه مجدد مخاطبان به سمت رسانه ملی را  در هیاهوی توسعه روزافزون شبکه های ماهواره ای فراهم کند.

به گزارش سینماروزان هرچند در فصل ابتدایی «خندوانه» و به واسطه تیم توانمند اتاق فکر این برنامه و البته تا حدی بدیع بودن، برنامه «خندوانه» توانست رضایت نسبی مخاطبان را جلب کند اما در فصول بعدی به تدریج کیفیت افت کرد تا فصل اخیر که دیگر چنگی به دل نمی زند.

در روزهای گذشته برخی رسانه ها پرسشهایی را درباره لزوم شفاف سازی تهیه کننده چندشغله این برنامه علی احمدی که همزمان مدیرعامل تصویرشهر و دبیر جشنواره شهر است طرح کرده بودند(اینجا را بخوانید)

به تازگی روزنامه اصلاح طلب «شرق» در یادداشتی به قلم بهزاد عشقی به انتقاد از کیفیت این برنامه پرداخته است.

متن یادداشت «شرق» را بخوانید:

رونوشت برابر با اصل نیست

هرودت، مورخ یونان باستان، می‌گفت که: ایرانی‌ها مقلدان خوبی هستند و گاه رونوشت را از اصل بهتر درمی‌آورند. (نقل به معنا) این گزاره در موارد زیادی صحیح است و می‌توان مثال‌های تاریخی زیادی در این زمینه ارائه داد؛  به‌ویژه در علوم نظری و آفرینش‌های هنری ما اغلب خودکفا نبوده‌ایم و گوشه‌چشمی به دست‌آمد دیگران داشته‌ایم. به‌ویژه پس از برآمدن مدرنیته و به دنبال خیزش مشروطه، این نوع الگو‌برداری رو به افزایش گذاشته است. مثلا ما فاقد سنت‌های کهن‌سال نمایشی بوده‌ایم، یا اینکه سینما را ما اختراع نکردیم، یا اینکه ما بیشتر حکایت گفته‌ایم و تجربه‌ای در قصه‌نویسی مدرن نداشته‌ایم، اما رونوشت‌های ما در این زمینه، در مواردی حتی فراتر از اصل بوده است. مثلا ما مقلد سینمای غرب و به‌ویژه سینمای هنری اروپا بوده‌ایم. اما از بستر همین تأثیرپذیری، فیلم‌سازانی مانند  عباس کیارستمی و اصغر فرهادی و دیگران برآمده‌اند که حرفی برای گفتن دارند و در موارد زیادی مورد ارجاع همتا‌های خارجی خود قرار گرفته‌اند.
رمان «بوف کور» به چندین زبان ترجمه شده است و صادق هدایت با همین اثر بیش از هر نویسنده ایرانی در جهان درخشیده است. غلامحسین ساعدی  هنگامی که هنوز حرفی از مارکز و رئالیسم جادویی در میان نبود، به قول شاملو  با داستان‌های «عزاداران بیل»، پیش‌قراول این سبک ادبی بوده است. اما در کنار این مثال‌های غرورآفرین، در موارد بیشتری می‌توان گفت  ما نه‌تنها فراتر از اصل نبوده‌ایم، بلکه بسیاری از سبک‌های هنری و وارداتی را در این سرزمین به ابتذال کشیده‌ایم. در این زمینه مثال‌ها فراوان است و یکی از مثال‌های اخیر همین استندآپ کمدی است که به تقلید از شومن‌های خارجی و به‌ویژه شبکه‌های ماهواره‌ای و فارسی‌زبان، وارد فرهنگ نمایشی ما شده است.
حالا دیگر همه تب استندآپ کمدی گرفته‌اند و هر نوع بی‌فرهنگی و لوس‌بازی و شکلک‌سازی و شوخی‌های جلف را در زرورق این نام می‌پیچند و به مخاطب ساده‌اندیش عرضه می‌کنند. به‌ویژه برنامه‌سازان صداوسیما در این زمینه گوی سبقت را از دیگران ربوده‌اند.

واقعیت این است که صداوسیما، لااقل حدود یک دهه است که بازی را به رقبای خارجی باخته  و دچار ریزش مخاطب شده است. اما به جای آنکه چاره‌سازی کند و راه‌حل را در ساخت فیلم‌ها و مجموعه‌های باکیفیت بجوید، با تقلید از شبکه‌های برون‌مرزی به ساخت برنامه‌هایی مانند  بفرمایید شام و آکادمی آواز و مسابقه صدا و چه‌و‌چه رو آورده است. یا صداپیشگان بازنشسته را احضار کرده است که نقش خوانندگان لس‌آنجلسی را مکرر کنند. یا کمدین‌های ورشکسته را آورده است که با شوخی‌سازی‌های سخیف به قول خود استندآپ کمدی بسازند.

خندوانه نیز یکی از این پدیده‌هاست که در غیاب برنامه‌های سالم و متفنن، تا حدودی مورد اقبال عمومی قرار گرفته است. اما آیا اقبال از این برنامه را ‌باید به نام رامبد جوان ثبت کنیم؟ چنین نیست و به‌ویژه در دوره نخست، جوان در این برنامه چندان کانون توجه نبود و آنچه مهم‌تر بود، جناب‌خان با صداپیشگی محمد بحرانی بود. جوان که با مجموعه خانه سبز و با تقلید از جیم کری توانسته بود تا حدودی جلب نظر کند، با کارهای بعدی خود نشان داد که کمدین خلاقی نیست و جز تقلید و شکلک‌سازی کاری از او بر نمی‌آید. بنابراین از جلوی دوربین به پشت دوربین کوچید و با ساختن فیلم‌هایی مانند  ورود آقایان ممنوع، کوشید  بخت خود را در این زمینه بیازماید. انصاف آنکه نشان داد  در این زمینه از استعداد بیشتری برخوردار است و کاش به همان مسیر ادامه می‌داد و سر از خندوانه درنمی‌آورد. خندوانه گرچه با محبوبیت جناب‌خان تا حدودی مورد توجه قرار گرفت، اما به همان نسبت قابلیت‌های جوان را به‌عنوان فیلم‌سازی که می‌توانست جدی گرفته شود، در سایه قرار داد. کمدی در ذات خود گرایش به هنجار‌شکنی و عبور از خطوط قرمز دارد. ارسطو می‌گوید که کمدی در معنای اصیل خود ریشخند زشتی‌های جهان است. اما از سوی دیگر، کمدی همه کمدی است و پاره‌ای از کمدی‌ها صرفا برای سرگرمی ساخته می‌شود و هیچ اشکالی هم ندارد.
اما مشکل اینجاست که سیمای ما در قالب برنامه‌هایی مانند  خندوانه، گاهی هم می‌خواهد سیاسی‌کاری کند و کانون‌های قدرت را دست بیندازد منتها قدرت از دید سیما فقط در دولت‌هایی خلاصه می‌شود که با آنها همسویی نداشته باشد. بنابراین نوعی طنز جناحی را جایگزین طنز انتقادی در معنای حقیقی آن می‌کند. برنامه‌سازان فرمانبری مانند  جوان نیز منفعلانه در خدمت اهداف سیاسی سیما قرار می‌گیرند. یا اینکه در موارد بیشتری، به جای پرداختن به مسائل اجتماعی، وارد حریم شخصی افراد می‌شوند و اشخاص حقیقی را مورد توهین و استهزا قرار می‌دهند. به‌عنوان نمونه، سازندگان خندوانه یکی از فوتبالیست‌ها را به برنامه دعوت می‌کنند و بعد نام فامیلش را مورد تمسخر قرار می‌دهند و آقای جوان نیز قاه‌قاه می‌خندند. غافل از اینکه توهین به اشخاص طنز نیست و هتاکی و تجاوز به حریم شخصی افراد است. در اینجاست که برخلاف نظر هرودت باید گفت که: ما نه‌تنها بدل را بهتر از اصل نمی‌کنیم، که متخصص به ابتذال‌کشاندن بسیاری از پدیده‌های جهانی، به‌ویژه در حوزه هنرهای نمایشی شده‌ایم؛ همچنان که با استندآپ کمدی چنین کرده‌ایم و شکلک‌سازی و شوخی‌های سبک و توهین به اقوام و اشخاص را به نام این نوع کمدی توجیه می‌کنیم.




تهیه‌کننده «خندوانه» در ردیف اول انتقادات «کیهان»⇔پیشتر رسانه‌ها از لزوم شفاف‌سازی رزومه این تهیه‌کننده(مدیر) چندشغله شهری سخن گفته بودند

سینماروزان: حجم بالای شوخیهای دوپهلو که از آنها معانی اروتیک متبادر می‌شد، در یکی از برنامه های اخیر «خندوانه» و آن هم در بخش مسابقه «خنداننده شو» فارغ از مرزیندی سیاسی با انتقاد بسیاری از رسانه ها مواجه شد.

به گزارش سینماروزان این انتقادات بیش از همه به تیم تولید این برنامه یعنی تهیه‌کننده و مجری آن وارد شد. در این امتداد روزنامه «کیهان» در گفتگو با حسین سلطان‌محمدی منتقد سینما و تلویزیون با گلایه از آنچه در این برنامه رخ داده تهیه کننده «خندوانه» را رد ردیف اول انتقادات خود قرار داده است.

تهیه کننده «خندوانه» علی احمدی است که همزمان به عنوان مدیرعامل تصویرشهر وابسته به شهرداری و همچنین دبیر جشنواره شهر مشغول فعالیت است.

درباره سوابق علی احمدی رزومه شفافی در دست نیست و مشخص نیست او با کدام تجربه تولیدی به تهیه کنندگی یکی از مهمترین برنامه های گفتگومحور رسانه ملی و از آن مهمتر مدیرعاملی تصویرشهر و دبیری جشنواره شهر رسیده است. آیا شنیده‌های مبنی بر حضور قبلی او به عنوان نیروی تدارکات در یکی از مراکز آموزشی اطراف تهران صحت دارد؟

تهیه کننده اولیه «خندوانه» جواد فرحانی بود که فصل اول و دوم این برنامه را تولید کرده بود اما از فصل سوم دیگر این مدیرعامل تصویرشهر بود که به عنوان تهیه کننده وارد گود شد و در فصل چهارم هم همچنان به عنوان تهیه کننده حضور دارد.

این تغییر تهیه کننده هرچند در ظاهر تفاوتی را در «خندوانه» ایجاد نکرد اما رفته رفته اسباب جدایی برخی چهره های حاضر در اتاق فکر «خندوانه» و از جمله محمدرضا شهیدی فر را موجب شد.

پیشتر برخی رسانه های مستقل و از جمله کانال «اُنلی سینما» از لزوم شفاف سازی رزومه این تهیه کننده سخن گفته بودند.

متن گفتگوی «کیهان» با حسین سلطان محمدی را بخوانید:

حسین سلطان محمدی با انتقاد از تهیه کننده«خندوانه» و ناظران پخش گفت: همه می‌دانیم که اولین نقطه نظارت در تلویزیون شخص تهیه‌کننده است و سپس نظارت شبکه با توجه به اعمال این نظارت چند لایه، اتفاق برنامه «خندوانه» و بیان کلمات غیراخلاقی در استندآپ کمدی آن از اتفاقات نادر و عجیب بود.

وی ادامه داد: آنچه در برنامه «خندوانه» روی داد نشان‌دهنده تاثیر شبکه‌های مجازی است. در این شبکه‌ها در عالم محاوره‌، مرزهای اخلاقی بعضا شکسته شده است. اما این اتفاق، مجوز عبور از مرزهای اخلاقی نیست. بخصوص در برنامه‌های پربیننده‌ای چون خندوانه!

این منتقد نسبت به رواج و بیان کلمات غیراخلاقی در رسانه ملی هشدار داد و گفت: عادی شدن این نوع ادبیات، بی‌شک دارای آسیب‌های عمیق فرهنگی است و نباید اجازه داد این مقوله، تبدیل به یک جریان شود!

 




اشاره رسانه اصلاح‌طلب به وجود یک تناقض در رسانه ملی⇐ هر چقدر مجریان «دورهمی» و «خندوانه» در پوشش‌شان راحت هستند، به شرکت‌کنندگان عادی برنامه سخت گرفته‌ می‌شود!

سینماروزان: هرچند تناقض در سیاستگذاری میان شبکه های مختلف از دیرباز در رسانه ملی وجود داشته است اما در سالهای اخیر این تناقضات به اوج خود رسیده به خصوص در هفته های اخیر.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» با ارائه یادداشتی با عنوان «تغییرات ظاهری در صداوسیما» با برشمردن شماری از این تناقضات به نقد آن پرداخته است.

متن یادداشت «شرق» را بخوانید:

مهران غفوریان بر صفحه تلویزیون ظاهر می‌شود؛ لباس آستین‌کوتاه به تن دارد و جوکی درباره بالانرفتن شلوار آزمایشگاه از پاهایش تعریف می‌کند. خندوانه همان برنامه‌ای است که فهرست موارد خط قرمز پوشش شرکت‌کنندگانش، مدت‌ها در تلگرام دست به دست می‌چرخید. مهران مدیری هم روی سن می‌آید و سعی می‌کند از خواننده‌های گروه موسیقی «دنگ شو» سؤال‌های چالشی بپرسد. او هم آستین‌هاي لباسش را جمع كرده و میهمانان برنامه‌اش، تا مدت‌ها از سوی وزارت ارشاد، «مجاز» نبودند؛ چه برسد به اینکه بخواهند در تلویزیون، زنده بخوانند! هر چقدر سازندگان «دورهمی» و «خندوانه» در پوشش‌شان راحت هستند، به شرکت‌کنندگان عادی برنامه سخت گرفته‌اند؛ اکثرا مدل موهایشان را تغییر داده‌اند، روی تیشرت کت پوشیده‌اند و درباره خانم‌ها، تلِ سر و ساق دست به وفور دیده می‌شود. مخاطبی که بعد از مدت‌ها پای تلویزیون می‌نشیند و این لباس‌های آستین‌کوتاه را می‌بیند، از خود می‌پرسد که آیا صداوسیما در حال تغییر مرام سی‌واندی ساله خود است؟
اهمیت این سؤال وقتی بیشتر می‌شود که کارشناسی به نام «علیزاده» هم بدون هیچ سانسوری با اسکایپ در برنامه زنده خبری- تحلیلی جعبه جادو حاضر می‌شود؛ درحالی‌که تا پیش از این، مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی جرمی نابخشودنی از سوی صداوسیما به حساب می‌آمد.
سال‌های سال، آستین کوتاه خط قرمز صداوسیما بود و هنوز هم هست؛ چه بسیار شرکت‌کننده‌هایی که در برنامه‌های مختلف تلویزیونی شرکت می‌کنند و تابلو است که از بخش لباس صداوسیمای تلویزیون، کتی به امانت گرفته‌اند که تصویرشان قابل مخابره شود. مصاحبه با شبکه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور هم یکی دیگر از این خط قرمز‌ها بود؛ بنابراین اگر صداوسیما در مرام خود تغییری ایجاد نکرده (یعنی پاسخ منفی به پرسش اول)، باید پرسید که آیا تلویزیون به واسطه استانداردهای دوگانه اداره می‌شود؟ به زبان ساده؛ آیا فرق دارد چه کسی لباس آستین‌کوتاه می‌پوشد و چه کسی با بی‌بی‌سی فارسی مصاحبه کرده است؟
پس از پخش زنده مناظره‌های تلویزیونی انتخابات، به نظر می‌رسد اوضاع کمی آشفته شده و دیگر معلوم نیست چه چیزی را می‌شود در رسانه‌ها گفت و چه چیزی خط قرمز است. این یک فرصت طلایی برای رسانه‌ها و خصوصا تلویزیون است که یک قدم کوچک در مسیر تعامل با مردم بردارند و در چارچوب قانون، فقط به قوانین مکتوب و مصداق‌های ذکر‌شده خط قرمزها بسنده کنند؛ نه مانند قبل، کاسه داغ‌تر از آش باشند! در هیچ جای قانون، پوشیدن لباس آستین‌کوتاه برای مردان ایرادی نداشته و ندارد؛ پس چرا نباید رسانه ملی در چارچوب همان قانون از این خط قرمزِ مصنوعی و خودساخته عبور کند و به سازندگان برنامه‌هایش، آزادی عمل بیشتری بدهد؟

به یاد داریم که چنین خط قرمزی حتی درباره ریش تراشیده مردها هم بود و سال‌ها، صداوسیما از نشان‌دادن مردهای اصلاح‌کرده طفره می‌رفت و حالا هر روز و هر ساعت، تلویزیون پر است از چهره‌هایی که با پوست براق و تازه اصلاح‌کرده می‌آیند و به مردم سلام می‌کنند. با وجود همه نقدهایی که به عملکرد، بودجه و رسالت‌های صداوسیما بوده و هست، شاید اکنون نوبت به برداشتن قدمی در راستای عمل به نص صریح قانون و احترام بیشتر تلویزیون به حقوق شهروندی رسیده باشد.




این است نتیجه انعکاس شفاف درددلهای صفر کشکولی در سینماروزان⇐رامبد در برابر صفر زانو زد!+عکس و فیلم

سینماروزان/مهدی فلاح صابر: موضع گیری رامبد جوان در غائله توهین بهناز جعفری به یک خبرنگار همراه شد با حمایت او از بهناز و طعنه به خبرنگاران آن هم با ادبیاتی که تحقیر نسبت به بازیگری قدیمی به نام صفر کشکولی را دربرداشت.

مدتی پس از موضع گیری رامبد، سینماروزان به سراغ کشکولی رفت و کوشید ضمن انعکاس درددلهای او واکنش او نسبت به تحقیر رامبد را هم منعکس کند؛ واکنش کشکولی کاملا هوشمندانه بود و با تاکید بر یک جمله و آن هم اینکه قضاوت با مخاطبان است!(اینجا را بخوانید)

آن درددلها کار خودش را کرد و موجب شد گروه تولید “خندوانه” به سراغ صفر کشکولی رفته و با ضبط برنامه ای با حضور وی ازش دلجویی کنند.

این برنامه چهارشنبه شب روی آنتن رفت در حالی که در جایی از آن رامبد جوان صراحتا مجبور به عذرخواهی از کشکولی شد و حتی به او تعظیم کرد و در برابرش زانو زد.

هرچند همین زانو زدن رامبد در برابر صفر هم همراه شد با طعنه دوباره به خبرنگاران، اما همین واداشته شدن به عذرخواهی، قدرت فعالیت مستقل و صریح رسانه ای  را در روزگاری نشان داد که وابستگی به بنگاهها و محافل دولتی و شبه دولتی، برخی رسانه ها را به بلندگوی آمفوتر جریانات و نهادها بدل کرده است؛ بلندگوهایی که به راحتی هم معامله میشوند و در هنگامه توهین هم کاری ازشان برنمی آید جز امضاء جمع کردن!

سینماروزان به تمام رسانه ها پیشنهاد میدهد اگر انتظار دارند توهین نشنوند کمی از بلندگوبودن فاصله بگیرند و شفاف سازی را سرلوحه امور کنند.

برای دیدن فیلم تعظیم رامبد در برابر صفر کشکولی اینجا را ببینید.

زانو زدن رامبد جوان در برابر صفر کشکولی
زانو زدن رامبد جوان در برابر صفر کشکولی