1

در نشستی رادیویی با حضور مصطفی محمودی، امیرحسین شریفی و حامد مظفری مطرح شد⇐حتی قدیمی‌ترین تجاری‌سازان سینمای ایران هم نمی‌توانند سالی بیش از دو فیلم تولید کنند ولی برخی از سرمایه‌گذاران مشکوک ظرف شش ماه، پنج فیلم و یکی دو سریال تولید می‌کنند!!/یکی از دلایلی که صنف واحد تهیه‌کنندگان شکل نمی‌گیرد، منفعت‌گرایی تهیه‌کنندگانی است که شریک سرمایه‌گذاران نورس شده‌اند!/همان‌هایی که تهیه‌کنندگان را چند شقه کردند حالا هم در صنف پخش‌کنندگان تفرقه انداخته‌اند/سرمایه‌گذاری که ظرف چند ماه، شش تا هفت فیلم را تولید کرده نفر اول نیست؛ او فقط یک «رابط» است و پشت سرش افرادی دیگر قرار دارند با اهداف خاص سیاسی!!/خانه سینمایی که در ماههای اخیر در بیمه کردن اعضایش هم مشکل پیدا کرده چگونه می‌تواند با صاحبان سرمایه‌های مشکوک مقابله کند؟؟/اگر انفعال سازمان سینمایی ادامه پیدا کند در نهایت یک «اقلیت مافیایی» از تولید تا اکران را در اختیار گرفته و مابقی باید بروند سماق بمکند!!/اگر سازمان سینمایی نمیتواند عدالت را در سینما برقرار کند، بهتر نیست سازمان منحل شده و بدنه سینماگران از تهیه‌کننده تا کارگردان به طور رسمی به کارمندی همین «اقلیت مافیایی» درآیند!؟؟

سینماروزان: بحث درباره ورود پولهای مشکوک به سینمای ایران مدتها پیش از سوی رسانه های مستقل مطرح شد و بعدتر برخی رسانه های  سیاسی نیز به زعم خود بدان پرداختند و البته کار به جایی رسیده که برخی از جماعت شبه‌روشنفکری که پیشتر، این مباحث را حاشیه‌ای میدانستند و بر نقدنویسی کلاسیک اصرار میورزیدند(!!) اخیرا در شبکه های اجتماعی منادی شفاف سازی درباره ورود پولهای آلوده به سینما شده اند!!

مصطفی محمودی از منتقدان باسابقه سینمای ایران بحث ورود پولهای مشکوک به سینما را زمینه ای کرد برای بحث در تازه ترین برنامه «دست به نقد» که از «رادیوفرهنگ» روی آنتن رفت و در این بحث در کنار حامد مظفری روزنامه‌نگار و مدیرمسئول رسانه مستقل «سینماروزان»، امیرحسین شریفی تهیه کننده پیشکسوت سینمای ایران و صاحب آثاری همچون «پری»، «ضیافت»، «اشک سرما» و «سیب سرخ حوا» نیز حضور داشت.

حامد مظفری مدیرمسئول «سینماروزان» درباره ریشه های ورود سرمایه های مشکوک به سینمای ایران گفت: اواخر دهه هشتاد بود که با ورود آشکار سرمایه های هنگفت مشکوک به سینما مواجه شدیم؛ سرمایه‌گذاری که بیزنسی غیرمرتبط با فرهنگ داشت و سرانجام خیلی تراژیکی پیدا کرد، یعنی حکم اعدامش همین چند ماه پیش صادر شد، وارد سینما شد. ایشان شراکتی با یکی از تهیه‌کننده های قدیمی سینما و تلویزیون راه انداخت و با راه اندازی یک دفتر فیلمسازی، چند فیلم تولید کرد و جالب اینکه این اتفاق خیلی هم آشکار بود و ایشان خیلی آسوده خاطر از حضور در سینما حرف میزد ولی به هرحال آن بریز و بپاش و هزینه های هنگفتی که ایشان صرف تولید فیلمها کرد در کانون توجه رسانه‌ها قرار گرفت.

مظفری ادامه داد: امتداد این بریز و بپاشهای به شبکه خانگی رسید یعنی یک سری سرمایه گذارانی که پولشان مشکوک بود، شروع کردند و یک روند سریال سازی پرهزینه راه انداختند و مورد سوال رسانه های مستقل قرار گرفتند ولی پاسخ مشخصی داده نشد تا این سرمایه‌گذاران از زندان سردرآوردند و اخیرا هم که فهرست سوءاستفاده هایشان اعلام شد.

مدیرمسئول «سینماروزان» با اشاره به انتقادات بدنه سینماگران از ظهور سرمایه گذاران مشکوک بیان داشت: امسال با فوران حرف، حدیث، پرسش و سوال در این باره روبرو بودیم و در نهایت کانون کارگردانان به عنوان یک نهاد صنفی ترجیح داد سکوت را کنار بگذارد و حرف بزند و بعد دیدیم که جامعه صنفی تهیه کنندگان و تهیه کنندگان نسبتا مستقل تر، سعی کردند که بی پرواتر راجع به این موضوع صحبت کنند. الان که جشنواره فجر را هم در پیش داریم، مسلما همه چیز آشکار شد چون وقتی فهرست فیلمهای بخش مسابقه آمد دیدیم که یکی از همین سرمایه داران نورس که در یک بازه زمانی چند ماهه هفت فیلم تولید کرده وخودش هم هدفش را فقط و فقط عشق به سینما دانسته، سه فیلم در بخش مسابقه دارد؛ دو فیلم اصلی و یک فیلم رزرو. این قضیه نشان می دهد که این ماجرا تمام نشده است و ادامه دارد.

مصطفی محمودی

مصطفی محمودی مجری «دست به نقد» با بیان اینکه سینما در مجموع بیزنس پرسودی نیست درباره چرایی حضور سرمایه های مشکوک به سینما پرسید و حامد مظفری چنین پاسخ داد: به هرحال از دیرباز سینما یک هنر-صنعت جذاب بوده است و مورد توجه خیلی ازسرمایه گذارها بوده، یعنی از همان ابتدای انقلاب اسلامی و در دهه شصت هم یک سری سرمایه گذار داشتیم که وارد سینما شدند. مثلا طرف تاجر چای بود ولی سینما را دوست داشت و با یک کارگردان ارتباطات خاصی برقرار می کرد و یا با یک بازیگری وارد رابطه می شد و یکی، دو فیلم تولید میکرد و عمدتا هم شکست می خورد؛ زیرا هدف اصلی، همان ارتباط‌گیری با بازیگران بود ولی در سالهای اخیر سرمایه‌گذاران جدید مقداری هوشمندانه‌تر عمل کردند یعنی همان بحث اکران و بازگشت سرمایه را جدی‌تر گرفتند و حتی دفتر پخش اجاره کرده که فیلمهایشان از منظر اقتصادی هم به یک سوددهی نسبی برسد تا حداقل بخشی از پرسشهای مرتبط با شکست در تولید، کاور شود ولی باز سوال اصلی این است، چرا برخی از این تهیه کننده ها و سرمایه گذاران نورس می توانند در یک بازه زمانی چهار، پنج پروژه را روی غلطک بیندازند ولی تهیه کننده های قدیمی ما، حتی تجاری ترین تهیه کننده ها نمی توانند چنین کاری کنند؟

مظفری ادامه داد: حتی قدیمی ترین دفتر پخش یا دفتر تولیدی که مرتب کمدی تولید کرده و فقط و فقط برای مخاطب عام کار کرده و نگاهش هم به جشنواره نبوده است، نمی تواند سالی بیشتر از یک یا دو فیلم تولید کند ولی اینها به راحتی می آیند سالی چهار، پنج تا فیلم برای سینما و حتی کنار آن یک یا دو سریال برای شبکه خانگی تولید می کنند و همچنان علیرغم این هجمه ها به کارشان ادامه می دهند. از آن طرف نهادهای بالا دستی سینمای ما نیز هیچ واکنشی در این باره از خود نشان نمیدهند مثلا بالاترین منصب نظارتی سینما می آید و می گوید این مسأله به ما ربطی ندارد.

مدیرمسئول «سینماروزان» درباره ارتباط انشقاق صنف تهیه کنندگان با ورود سرمایه های مشکوک به سینما بیان داشت: اگر صنف یکپارچه تهیه‌کنندگان شکل می گرفت، خیلی راحت می شد این ماجرا را جمع و جور کرد. یکی از دلایلی که این صنف واحد شکل نمی گیرد، منفعت گرایی تهیه کنندگانی است که شریک همین سرمایه گذارهای نورس شدند و در همین چند سالی که اینها وارد شدند، این جماعت توانستند به سود هنگفتی برسند. محمدمهدی حیدریان رییس قبلی سازمان سینمایی بسیار تلاش کرد که تهیه کننده ها را یکپارچه کند ولی یکی از این صنوف که ارتباط خیلی نزدیکی داشت با همین سرمایه گذارهای مشکوک، سد راه شد تا اینکه آقای حیدریان رفت و در نهایت، صنوف تهیه کنندگی یکپارچه نشدند.

حامد مظفری ادامه داد: معلوم و مشخص است اگر تهیه کننده ها یکپارچه شوند، کافی است که یک آیین‌نامه منسجم داشته باشند که به راحتی هر کسی نتواند حتی به عنوان سرمایه گذار ورود پیدا کند و یا حداقل اگر ورود پیدا کرد، برود و از کانال تهیه کنندهای قدیمی که حداقل یک کارنامه شاخص و مناسبی برای تولید و یا پخش دارند و امتحانشان را پس داده اند، این سرمایه را وارد سینما کنند.

مصطفی محمودی در ادامه بحث در چرایی انفعال مدیران سینمایی در ماجرای ورود سرمایه های مشکوک پرسید و حامد مظفری در واکنش به ایشان اظهار داشت: سازمان سینمایی ما در چند سال اخیر بسیار سعی میکند بی اصطکاک و بی هرگونه تنش نسبت به اتفاقات روز، فقط مدیریت را ادامه دهد. مثلا با اینکه پروانه نمایش فلان فیلم صادر شده از ترس انتقاد چند نفر، حتی به صورت محدود هم فیلم را اکران نمی کنند و کار به جایی می رسد که کارگردان فیلم به نشست جشنواره فجر میرود و در فضایی بی ربط به انتقاد از وضعیت فیلمش میپردازد. وقتی مدیریت سینما، ضعیف و از مشاوران خبره خالی می‌شود، معلوم است که نمی تواند به‌موقع و به‌لحظه، اعلان موضع کند.

حامد مظفری ادامه داد: نه تنها مدیران سینمایی نتوانستند اسباب اتحاد صنف تهیه کنندگان را اجرایی کنند بلکه همان منفعت گرایی مانع از اتحاد تهیه کنندگان، موجب شد صنف پخش کنندگان هم دوتکه شود یعنی شرکای همان سرمایه گذاران مشکوک با اینکه در اقلیت بودند، رفتند و یک صنف جدید پخش هم ثبت کردند و مدام سعی می کنند بیانیه بدهند و مصاحبه کنند تا بتوانند خودشان را به رسمیت بشناسانند!! آن انشقاقی که به تهیه کننده ها ضربه زد، اکنون به بحث پخش ضربه می‌زند و اگر بازهم شاهد انفعال سازمان سینمایی باشیم و سازمان سینمایی ورود نکند از آن بیست و چند شرکت پخش فعال ظرف پنج سال آینده، بیست شرکت کلا بیکار می‌شوند و فقط شرکای همان سرمایه گذاران مشکوک هستند که امکان ادامه فعالیت خواهند داشت. این شرکا برای پیشبرد خویش حتی به اجاره دفاتر پخشی که سالها بود خاک میخوردند مبادرت کردند و البته با هزینه های بالایی که صرف تبلیغات کرده اند، آمار فروش خویش را هم بالا برده اند. درنظر بگیرید که پرفروشترین فیلمهای این سینما در حالت عادی 100 میلیون هم هزینه تبلیغات نمیکنند ولی شرکای یکی از همین سرمایه گذاران مشکوک هفتصد میلیون، فقط پول تبلیغات یک فیلم را داده است. بدیهی است که آن بخش خصوصی که دستش توی جیب خودش است نمی تواند با این سرمایه ها رقابت کند و ناچار باید حذف شود.

امیرحسین شریفی

در ادامه بحث برنامه «دست به نقد» امیرحسین شریفی تهیه کننده قدیمی سینمای ایران پاسخگوی سوالات مصطفی محمودی بود. محمودی از شریفی پرسید که چرا در سینمای ایران عزمی برای برخورد با سرمایه گذاران مشکوک وجود ندارد و شریفی این چنین پاسخ داد: در سینمای ایران باندی حکمفرما شده است و آن باند هم به صورت مافیایی، افرادی را وارد سینما کرده اند و با پول های ناپاک، فیلمهایی ساخته میشود و دستمزدهایی به بازیگران داده می شود که نظم سینما را به هم زده است. متاسفانه متولی سینما که وزارت فرهنگ و ارشاد است تاکنون هیچگونه برخوردی با این ماجرا نکرده است.

شریفی با اشاره به چندشاخه شدن صنف تهیه کنندگان و آسیبهای ناشی از آن گفت: متاسفانه درسینمای ایران در حال حاضر تشکل واحد نداریم و تهیه کنندگان چهارشاخه شده‌اند و اخیرا هم یک شاخه جعلی(!؟) اضافه شده است!! با این حال من در کنار بدنه تهیه کنندگان قدیمی مشغول تهیه یک اساسنامه هستیم که تهیه کنندگان سینمای ایران بیایند و زیر یک چتر و آن قدرت سابق را پیدا کنند. اگر صنف واحد شکل گیرد لااقل نیمی از فساد ناشی از ورود سرمایه های مشکوک از بیان خواهد رفت.

امیرحسین شریفی افزود: اخیرا سرمایه گذاری وارد سینما شده که ظرف چند ماه شش تا هفت فیلم را تولید کرده!! پول این تولیدات کجاست؟ پولهایی است که معلوم نیست این پولها ریشه اش کجاست. ممکن است مال آن شخص هم نباشد و فقط یک رابط باشد و وقتی تجسس می کنیم می بینیم که او یک رابط و پشت سرش افرادی دیگر هستند با اهدافی که شاید سیاسی باشد!!

شریفی تأکید کرد: من امیدوارم صنف و افرادی که در سینمای ایران واقعا کار میکنند برای مقابله با این مافیا همه با هم متحد شوند. خانه سینما باید پیشتاز اتحاد شود و مدیرعامل و اعضای هیأت مدیره اش خیلی زود تکلیف خود را با سرمایه گذاران مشکوک مشخص کنند. تاسف آور است که تاکنون اغلب مدیران دولتی-صنفی مسأله را از گردن خودشان باز کرده اند و در نتیجه حق آدمهایی که زحمتکش سینما بوده اند خورده شده! تعدادی در این وسط پولهای گنده میگیرند چون همراه همان باند مافیایی هستند. بازیگرانی داریم که میلیاردی میگیرند و بازیگری لنگ ماهی دومیلیون است و بهش نقش نمیدهد. مدیران صنفی-دولتی باید کمک کنند و نگذارند این پول های ناپاک وارد سینمای ایران شود. تا سینما همان روال عادی اش را طی کند و به قول معروف آن ویترین سینمای ایران روشن باشد و ما فیلم های خوب درسینمای ایران ببینیم و نه اینکه گروهی با فیلم هایی که با سلیقه خودشان میسازند بر فضا مستولی شوند.

شریفی ادامه داد: بنده اولین فیلم ضد داعش سینمای ایران به نام «آوازهای سرزمین من» را ساخته ام که از کلی جشنواره خارجی هم جایزه گرفته و فیلم پروانه نمایش هم گرفته است ولی فرصت اکران فیلم را نمیدهد. چرا؟ چون به نقد سرمایه گذاران مشکوک پرداخته ام و به مافیای سینمای ایران حمله کرده ام. اما من و امثال من که در سینما کم هم نیستند مبارزه با این مافیا را ادامه میدهیم و در نهایت هم پیروز خواهیم شد چون حق بر باطل پیروز است.

در ادامه بحث درباره ورود پولهای آلوده به سینما، مصطفی محمودی پیرامون عاقبت سینمای ایران تحت تأثیر این سرمایه های مشکوک پرسید و حامد مظفری پاسخ داد: اگر قرار است انفعالی که تا حالا در مدیریت سینمایی وجود داشته ادامه پیدا کند، یقینا خیلی مفید فایده‌ تر نخواهد بود که سازمان سینمایی منحل شود؟؟؟ و گروه اقلیتی که از تولید تا پخش و سالنهای سینما را در اختیار گرفته‌اند، مدیریت سینما را برعهده گیرند و به دنبال آن همه اهالی سینما از تولیدکننده تا کارگردان، پخش کننده و بازیگر، کارمند همین اقلیت شوند و به آنها حقوق ماهیانه هم بدهند؟؟؟ به این ترتیب شاید خیلی از مشکلات جانبی حل شود و ما مواجه نباشیم با سینماگر پیشکسوتی که بعد از سالها فعالیت، لنگ یک وام یک میلیونی است!!! اگر انفعال سازمان سینمایی ادامه پیدا کند در نهایت یک «اقلیت مافیایی» از تولید تا اکران را در اختیار گرفته و مابقی باید بروند سماق بمکند!! اگر سازمان سینمایی نمیتواند عدالت را در سینما برقرار کند، بهتر نیست سازمان منحل شده و بدنه سینماگران از تهیه‌کننده تا کارگردان به طور رسمی به کارمندی همین «اقلیت مافیایی» درآیند!؟؟

حامد مظفری خطاب به حسین انتظامی سرپرست تازه سینما ادامه داد:  واقعا حسین انتظامی باید تکلیف را مشخص کند بخصوص که ایشان تا پایان دوره اش وقت زیادی ندارد. کافی است ایشان رسانه ها را رصد کند و ببیند آن بدنه تهیه کننده قدیمی چه می گویند و همین که براساس نظرات بدنه استخوان خردکرده برنامه هایشان را بچیند خیلی از مشکلات حل میشود.

مظفری افزود: آنچه تاکنون درباره برخورد با سرمایه های مشکوک دیده ایم نوعی انفعال است مثلا معاون نظارت توییت میزند و می گوید تحقیق درباره ریشه های سرمایه گذاران ربطی به ما ندارد ولی نمی گوید چرا به هنگام صدور پروانه ساخت به طور شفاف، از تهیه کنندگان نمیخواهند که هویت سرمایه گذاران خود را مشخص کند. همین یک کارساده را اگر معاونت نظارت انجام میداد، ما میگفتیم دارد یک اتفاقی میفتد ولی به این اتفاق نمی افتد و موجودیت مدیریت سینما زیر سوال میرود.

حامد مظفری

مدیرمسئول «سینماروزان» ادامه داد: به هر حال وظیفه مدیریت سینمایی چیست؟ اگر درباره بحث کمک به معیشت سینماگران باشد که سازمان میگوید به من ربطی ندارد و اگر بحث کنترل سرمایه های آلوده باشد باز میگوید به ما ربطی ندارد. پس چه چیز به سازمان سینمایی ربط دارد؟  اینکه بودجه ای هر سال بیاید و صرف یک سری جشنواره و همایش و پژوهش و مدرسه و… شود؟؟

حامد مظفری در پاسخ به پرسش مصطفی محمودی مجری «دست به نقد» درباره وظیفه خانه سینما در برخورد با این ماجرا گفت: خانه سینما باید بیش از هر چیزی بر بهبود اوضاع معیشتی اصرار ورزد. همان مشکلات معیشتی را اگر بتواند حل کند خیلی از مشکلات دیگر حل میشود ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاده و اخیرا شنیده ایم که خانه سینما در موضوع بیمه کردن اعضاء دچار مشکل شده است و در ماههای اخیر بخش عمده ای از واجدان شرایط بیمه ای خانه سینما نتوانسته اند بیمه شوند!

مظفری در پایان اظهاراتش بیان داشت: باید امیدوار بود حسین انتظامی سرپرست فعلی سازمان سینمایی کشور که در مسئولیتهای قبلی که در وزارت ارشاد داشتند بسیار اصرار داشتند بر شفاف سازی  و جریان آزاد  اطلاعات، دراین زمینه ورود کند و با حمایت از اتحاد تهیه کنندگان برنامه‌ای جامع بچیند برای مقابله با ورود سرمایه های مشکوک به سینما.




هنرپیشه‌ای که “تور لیدر” شده⇐ ۲۰ تا ۳۰ میلیون می‌دهند که هنرور فیلم شانه تخم‌مرغی شوند!/سر کلاس به‌جای تدریس بازیگری، خاطره می‌گویند و وقت مردم را تلف می‌کنند

سینماروزان/علی کیانی‌موحد-شقایق ایروانی: سیاوش مفیدی از جمله بازیگرانی است که خیلی کم در مطبوعات حضور داشته و گفتگو می کند. به همین دلیل گفتگوهای خیالی با وی در فضای مجازی زیاد دیده شده و شایعات جالبی هم درباره زندگی اش وجود دارد.

به گزارش سینماروزان همین موضوع بهانه ای بود تا با وی درباره این شایعات و فضای مجازی همکلام شویم و او نیز کوشید در این گفتگو درباره همه شایعات و شبهه هایی که درباره زندگی شخصی و حرفه ای وی وجود دارد حرف بزند.

متن کامل گفتگوی سیاوش مفیدی که بیش از هر چیز به واسطه مجموعه هایی مانند “خنده بازار” و “شکرآباد” شناخته می شود را بخوانید:

*علاوه بر شهرت و محبوبیتی که دارید، اطلاعات ضد و نقیض فراوانی درباره تو در رسانه ها و فضای مجازی وجود دارد. می خواهیم کمی درباره این موضوع گپ بزنیم.

(با تعجب) واقعا اینگونه است؟!

*بله! مثلا اینکه دختر دارید…

ندارم! (کمی فکر می کند) الان یادم افتاد! عکسی از من در سایتهای مختلف منتشر شد که کنار همسرم و پسرم و دختر خواهر همسرم ایستاده بودم و گفتند که دختر من است! در مصاحبه ای که آن روز انجام دادم وی هم حضور داشت و در عکس کنارمان ایستاد. دو پسر دارم. علی 15 ساله و سام هم 15 ماهه است.

*پس چرا مردم می گویند دخترتان است؟!

مردم که همه چیز می گویند. چندی پیش عکس خودم و همسرم را در اینستاگرام منتشر کردم، کامنتهای فراوانی برایم آمد که مگر نعیمه نظام دوست همسرت نیست، پس کنار این خانم چه می کنی؟! ماجرا از آنجا آب می خورد که اواخر دهه هفتاد در یک سریال با نعیمه نظام دوست در نقش زن و شوهر همبازی بودیم. در آنجا اسم کاراکترهایمان با اسم خودمان یکی بود و به همین دلیل برخی از مردم فکر می کردند ما واقعا زن و شوهر هستیم. از این دست شایعات پشت سر بسیاری از مردم هستند. برخی مواقع دلم می خواهد اینستاگرام را ببندم و از فضای مجازی دور شوم تا از این حرفها دور باشم اما نمی توان اینکار را انجام داد. فضای مجازی حسنهای خاص خود را نیز دارد.

*امروز اینستاگرام و تلگرام راه ارتباطی بین هنرمندان و طرفدارانشان شده است. این موضوع را قبول دارید؟

خیر، اصلا این حرف را قبول ندارم. به جرات می گویم بیش از نوددرصد هنرمندان اصلا جواب طرفدارانشان را در فضای مجازی نمی دهند. ارتباطی هم که شما می گویید یکطرفه هست. یعنی آن چهره معروف عکس یا ویدیویی از خودش در فضای مجازی پخش می کند تا بیشتر دیده شود. از سوی دیگر متاسفانه اینستاگرام تبدیل به فضایی شده برای فحاشی! به فرض شما عکس یک گل در صفحه شخصی تان می گذارید. یک نفر زیر عکس ناسزا می دهد که این چه عکسی است؟! فرد دیگری به حمایت از شما با فحاشی جوابش را داده و یک جنگ تمام عیار راه می افتد! واقعا فضای مجازی این روزها در ایران فضای سالمی نیست. برخی مواقع دعا می کنم کاش در ایران هم مانند چین، اینستاگرام را فیلتر می کردند.

*در جریان این هستید که برخی از هنرمدان طرفدار مجازی در اینستاگرام خریداری کرده اند؟!

بله، در جریان این موضوع هستم.

*به نظرتان چرا برخی از هنرمندان دنبال خرید طرفدار هستند؟

سوالتان را با یک سوال پاسخ می دهم. به نظرتان چرا فردی بازیگر می شود؟!

*نمی دانم. چرا؟!

برای آنکه دیده شود! سالهای پیش مستندی درباره بازیگری دیدم که فکر کنم آقای کیارستمی یا مهرجویی در آن گفت بازیگر عاشق چهره اش هست و به همین دلیل جلوی دوربین می رود و هرفردی جز این بگوید دروغ گفته است! همه انسانها علاقه دارند دیده شوند. امروزه به واسطه همین شبکه های مجازی برخی از مردم از بازیگران هم مطرح تر هستند. اینکه یک هنرمند برای خود طرفدار مجازی می خرد تا صفحه اش از یک میلیون طرفدار به دو میلیون برسد، برای آن است که به دیگران بگوید من هوادار بیشتری داشته و بیشتر دیده می شوم. البته باید بگویم همه هنرمندان ما اینگونه نیستند.

*برای من جالب است که دیمیتریو آلبرتینی، هافبک سابق میلان و تیم ملی ایتالیا، در اینستاگرام تنها 1400 طرفدار دارد.

برای آنکه در آنجا ارزش انسانها به تعداد طرفدارانشان در فضای مجازی نیست! من به واسطه شغل دیگرم یعنی راهنمای تور بودن، با بسیاری از گردشگران خارجی در ارتباط هستم. شاید باورتان نشود که نود درصد آنها اینستاگرام یا تلگرام و این قبیل برنامه ها را ندارند. در ایران همه خود را درگیرفضای مجازی کرده اند. به نظرم این داستان به مشکل فرهنگی بازمی گردد. به همین دلیل هم هست که فحاشی در فضای مجازی در ایران بیشتر از سایر کشورهاست. با همه آدمهای دنیا متفاوت هستیم!

*برخی دوستان هنرمند در کار خرید و فروش لایک و کامنت و درآمدزایی هستند.

(باتعجب)واقعا؟! باورم نمی شود. یعنی یک بازیگر لایک و کامنت می فروشد؟! برای اولین بار چنین حرفی می شنوم. من که از کسی برای لایک و کامنت پول نمی گیریم(می خندد) فکر کنم با این حساب برخی از دوستان درآمد بالایی از فضای مجازی پیدا کرده اند. (باخنده) برای من هم می شود مشتری پیدا کنید؟!

*تا به حال اسم خودت را در گوگل جستجو کردید؟!

چند بار!

*به اطلاعات عجیب و غریبی هم برخورد کردید؟!

بله! زمانی که در خنده بازار مشغول بازی بودم، یکی از همکاران مطبوعاتی شما با من گفتگویی کرد و در مقدمه آن نوشت من متولد چالوس هستم، در حالیکه من متولد تهرانم! همین یک جمله این همکار شما که واقعا نمی دانم برای چه آنرا نوشته بود، در تمام اینترنت پخش شد و هنوز هم مردم من را در خیابان می بینند در اینباره صحبت می کنند. برای من جالب بود که یک خط نوشته در رسانه چقدر می تواند در افکار مردم تاثیرگذار باشد. یه جز این نوشته بود امیدوارم شهاب عباسی سالیان سال زنده باشد و من برای وی کار کنم و … نمی دانم چرا این حرفها را از زبان من نوشته بود؟!

*چرا باید یک نفر خیالی با شما صحبت کند؟

شاید به دلیل اینکه خیلی اهل گفتگو نیستم. چراکه حرف زیادی برای گفتن ندارم.

*شما که گفتید یک بازیگر علاقه به دیده شدن دارد.  یکی از راههای دیده شدن همین گفتگوهاست. پس چرا از آن فراری هستید؟!

به دلیل اینکه در یک گفتگو باید حرفی برای زدن باشد، وقتی من در کاری حضوری ندارم پس به چه دلیل باید گفتگویی کنم؟!

سیاوش مفیدی
سیاوش مفیدی

*شاید سوال دوستان مطبوعاتی همین باشد. چرا در کارها حضور ندارید؟

برای اینکه به من پیشنهاد کار نمی شود! ممنوع الکار هم نیستم. همین چند هفته پیش مهمان یک برنامه در شبکه دو بودم اما فکر کنم بازیگر خوبی نیستم که به من پیشنهاد زیادی نمی شود. آنهایی که کار می کنند به طور حتم بهتر از من هستند و به همین دلیل است که آنها در اکثر کارها حضور دارند و من خیر!من از کسی طلب ندارم و هرکسی دوست دارد با من کار می کند و هرکسی دوست ندارد خیر!

*برخی دوستان از وجود مافیا و باند صحبت می کنند…

باند که برای فرودگاه است! حرف برخی از دوستان را قبول ندارم. چطور تا مشغول به کار هستند و پروژه های مختلف به آنها پیشنهاد می شود و بازی می کنند حرف از باند و مافیا نمی زنند و تا بیکار می شوند به این نتیجه می رسند که باندهای مختلف اجازه فعالیت به آنها را نمی دهند؟!

*خود شما پیشنهاد نداشتید که درصدی به آنها بدهید تا به شما نقش دهند؟

هیچوقت! هیچوقت چنین پیشنهادی نشده و من هم درباره آن حرفی نشنیده ام. شاید مشکل از من است که به من پیشنهاد بی شرمانه نمی‌دهند!(می خندد)

*از دوستان مطبوعاتی هم پیشنهادی نداشتید؟

اینکه پول بدهم با من مصاحبه کنند یا عکس روی جلد بزنند؟! نه، اصلا از این حرفها هم نشنیده ام. اما از برخی همکاران شنیده ام که این اتفاقات می‌افتد. در واقع باید بگویم زمانی ناراحت می شدم که چرا من بازی نمی کنم اما این روزها دیگر عادت کرده ام! به این نتیجه رسیده ام که انگار هر فردی تاریخ مصرفی دارد و ممکن است این تاریخ برای من به انقضا رسیده باشد.

*حس نمی کنید این روزها کمتر از قبل مردم شما را می شناسند؟

نه، مردم هنوز هم در خیابان من را می شناسند اما باید قبول کرد توجهات کمتر شده است. وقتی در تلویزیون برنامه دارید مردم به شما بیشتر توجه می کنند و برایشان جذاب تر می شوید اما وقتی چند مدت برنامه نداشته باشید، از کانون توجه مردم دور خواهید شد. ایرادی به مردم نباید گرفت و این اتفاق برای همه می افتد. البته این روزها که مردم کمتر تلویزیون می بینند،حرف از تلویزیون یعنی صداوسیما و ماهواره!

*سیاوش مفیدی از فراموش شدن نمی ترسید؟

خیر! من را بشناسند و یا نشناسند، چه اتفاقی برای من می افتد؟ امروز به این نشناختن عادت کرده ام. سختی های زیادی داشت تا به این شرایط برسم اما این روزها دیگر شهرت و شناخته شدن برایم مهم نیست. اینکه مردم دوستت داشته باشند موهبتی الهی است. این همه آدم که ناشناس هستند، زندگی نمی کنند؟ جوانی ام را برای این کار گذاشتم و این همه تجربه دارم اما وقتی نمی خواهند از من استفاده کنند که نمی توانم به کسی اصرار کنم.

*کلاس بازیگری نخواستید برگزار کنید؟

هیچوقت! دوست ندارم عده ای را بدبخت کنم(می خندد)کلاس بازیگری به چه دردی می خورد؟! مگر به آنها در این کلاس چه چیزی یاد می دهند؟ هیچ چیز!

*شما خودت در کلاسهای سمندریان حضور داشتید و بازیگر شدید.

سمندریان با همه تفاوت داشت. کلاسهایش مثل کلاسهای امروز نیست. به من پیشنهاد تدریس زیاد شد اما قبول نکردم چون چیزی برای ارائه کردن به شاگردان نداشته و بهتر است بگویم بلد نیستم بازیگری را تدریس کنم. مانند برخی از دوستان هم نیستم که سرکلاس به جای تدریس بازیگری، خاطره بگویم و وقت مردم را تلف کنم!

*تب و تاب بازیگری که این روزها به شدت زیاد است. به نظر شما می ارزد برخی پول زیادی خرج کنند و بازیگر شوند؟

به طور حتم برای برخی می ارزد. خود شما سر لوکشین تله فیلمی که در آن بازی می کردم، حاضر بودید. برخی چهره های جدید را خودتان مشاهده کردید. آنها افرادی بودند که بیست یا سی میلیون پول به تهیه کننده داده بودند تا نقشی به آنها داده شود! آن فرد به چه امیدی بیست یا سی میلیون پول داده تا در یک فیلم شانه تخم مرغی که شاید صدنفر هم آنرا خریداری نکنند، حضور پیدا می کند؟! به نظر دوست دارد بین خانواده و دوستانش کلاس گذاشته و بگوید بازیگر است! متاسفانه از این دست افراد بسیار زیاد شده اند. هیچ کجای دنیا اینقدر علاقمند به بازیگری وجود ندارد. واقعا نمی دانم چرا مردم دوست دارند معروف شوند؟! مگر این معروف بودن چه مزیتی برای شما دارد؟!

*خود شما یک آدم معروف هستید، این معروف بودن سود فراوانی برای شما داشته است؟

(باخنده) بیشتر برعکس بوده. جایی برای خرید می روید و فروشنده جنس پانصد هزارتومانی را به شما هشتصد هزار تومان می فروشد و شما حرفی هم نمی توانید بزنید. بارها هم شده که یک راننده تاکسی کرایه از من نگرفته و گفته چون شما من را خندانده اید، حق ندارم از شما پولی دریافت کنم. اما اینکه معروفیت حسن خاصی داشته باشد، نمی دانم! یکبار در جشنی دعوت بودم. آقای مجری برخی را به عنوان بازیگر معرفی کرد که من فکر کنم پدر آن فرد هم وی را نشناسد اما به یکباره بازیگر شده است! دلیل این رفتار را هیچوقت متوجه نمی شوم. الان در فضای مجازی برخی فکر می کنند اگر دیوانه بازی دربیاورند معروف شده و به شهرت می رسند! هرچه دیوانه بازی بیشتر، مردم بیشتر تو را می بینند! این افراد برای من اصلا قابل درک نیستند.

*با این حساب اجازه می دهید پسرتان بازیگر شود؟

خیر! امیدوارم این اتفاق نیفتد و فعلا بیشتر به فوتبال علاقه دارد تا بازیگری! البته من نمی توانم جلوی علاقه شخصی اش را بگیرم اما در کل دوست ندارم سمت بازیگری برود.

*در یکی از گفتگوهایی که از سمت شما منتشر شده نوشته بودند که از وقتی علی به دنیا آمده اجازه ندادید که همسرتان بازی کند!

بازی کند؟! من و همسرم در کلاسهای استاد سمندریان آشنا شده و سپس ازدواج کردیم. وی به جای بازیگری سمت گریم رفت و کار گریم را دنبال کرد. اصلا این نبوده که بخواهد بازی کند و من اجازه نداده باشم! وی چند کار گریم در تلویزیون هم انجام داد اما وقتی علی به دنیا آمد دیگر نمی توانست در کارهای مختلف حضور داشته باشد چون ترجیح ما تربیت فرزندمان بوده. این هم از آن حرفهای جالب بود!

*در نقش سردبیر در “خنده بازار” حضور داشتید…

بله، نقش می فروشه می فروشه می فروشه! آن شخصیت را از یک تهیه کننده الگوبرداری کردم! در آنجا با اهالی مطبوعات شوخی های زیادی کرده و خیلی از آن شوخی ها در فضای رسانه وجود دارد. نمی توان با قاطعیت گفت فردی خوب یا بد است. خبرنگار خوب یا بد، دکتر خوب یا بد در همه جا وجود دارد. البته اگر انتقادی از قشری شود به همه آن قشر برمی خورد، برعکس بازیگران که واقعا مظلوم واقع شده اند! هر نقد و انتقادی که بخواهند به ما می کنند و ما هم گردنمان از مو باریکتر! فلان خواننده یا فوتبالیست بازیگر می شود و مردم هیچ حرفی نمی زنند اما فقط کافی است یک بازیگر بخواند تا به وی ایراد بگیرند. نمی دانم چرا مردم به این قضیه حساسیت دارند؟!

*یک ابهام دیگر هم درباره شما وجود دارد. رشته تحصیلی شما بانکداری است

مدیریت بانکداری. البته لیسانس قبول شده بودم اما انصراف داده و مدرک معادل فوق دیپلم گرفتم.

*شغل اصلی تان این روزها هم راهنمای تور بودن است.

بله!

*اینها چه ارتباطی به بازیگری دارند؟!

بله، حرف شما درست است، هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. البته از تورلیدری لذت می برم اما از دهه هفتاد در بازیگری بودم و به آن علاقه دارم.

*داستان بازیگر شدن شما هم جالب است.

بله، در اوایل دهه هفتاد در کلاسهای بازیگری استاد سمندریان شرکت می کردم. آن زمان برای حضور در کاری باید تست می دادید، نه مثل امروز که جای تست از راههای مختلف نقش می گیرند. یکی از دوستان با من تماس گرفت که دو جای مختلف تست بازیگری می گیرند. تست اول برای حضور در فیلم سینمایی “سفر به چزابه” مرحوم ملاقلی پور بود. به محل تست رفتم اما گفتند باید صبر کنم و در آنجا کسی نبود. نیم ساعت صبر کرده و حوصله ام سر رفت. به آنها گفتم برم دوری بزنم و برگردم! از در آنجا خارج شده و رفتم سراغ محل دوم برای تست. حسین محب اهری کارگردان یک کار کودک بود و تعدادی بازیگر می خواست. من در تست کار وی شرکت کرده و وی هم از من خوشش آمد و برای آن کار انتخاب شدم. آن زمان همه افرادی که انتخاب شدند صفر کیلومتر بودند، بهراد خرازی و مجید صالحی در آن کار همبازی من بودند. شاید اگر کمی صبر می کردم در سفر به چذابه نقش جدی می گرفتم!