1

حرف‌های مجید جوانمرد؛ کارگردانی که پنج سال تمام بیکار بوده⇐کار به‌جایی رسیده که تمام اوقات شبانه‌روز را مثل قهرمانان فیلم‌های نوآر در شب زندگی می‌کنیم!/فیلمهای “قافله” و “دستمزد” را میلیونها نفر دیدند ولی بعدها تهیه‌کنندگان این فیلمها، حال مرا هم نپرسیدند/سرمایه‌گذار فیلم آخرم به من گفت کاری می‌کنم تا ابد فیلم نسازی چون فکر می‌کرد من سرش کلاه گذاشته‌ام!/ همه بی‌مهری‌ها را با تولید “داغونت می‌کنم” ، تلافی خواهم کرد!

سینماروزان: مجید جوانمرد کارگردان قدیمی سینمای ایران، برگزاری بزرگداشتش را مجالی کرد هم برای گلایه از بی‌توجهی به پیشکسوتان و هم برای توصیفی از حال و هوای این روزهایشان.

مجید جوانمرد با اشاره به زندگی تیره و تارش در سالهای اخیر اظهار داشت: امشب، نمی‌دانم چرا یاد فیلم «داش آکل» افتادم که در آن کاکا رستم می‌گفت امشب شب منه، هر کی از این طرف من بخواد بره، اون طرف من با قمه دو شقش می‌کنم! راستش در حال حاضر، تمام اوقات را مثل قهرمانان فیلم‌های نوآر در شب زندگی می‌کنیم!

این کارگردان ادامه داد: سینما مقدس است اما امروز غالبا به آن، به طور سطحی نگاه می‌کنند و دیگر به شکلی که باید به آن احترام گذاشت، نیست. من جزو آن دسته از فیلمسازانی هستم که با عشق و علاقه، فیلم دیدن را شروع کردم. با دم سینما ایستادن، پول جمع کردن برای بلیت، دزدکی به سینما رفتن و… من خیلی فیلم دیدم. اولین فیلم غیرمتعارفی که در سینماهای اهواز دیدم، «پیشخدمت» ساخته جوزف لوزی بود. و دیدم که آن فیلم از نظر پرداخت و دکوپاژ، با فیلم‌های دیگری که می‌دیدم تفاوت داشت. من وقتی فیلم «قیصر» را دیدم، فیلم من را تکان داد و از آن به بعد، سعی کردم به سینما جدی‌تر نگاه کنم. وقتی برای اولین بار «این گروه خشن» را دیدم واقعا برای شخصیت پایک بیشاپ (با بازی ویلیام هولدن) گریه می‌کردم. شخصیتی که نوستالژی داشت، عمق داشت، می‌خندید، گریه می‌کرد، غمگین می‌شد، عاشق می‌شد و… من فیلم‌های «ژان‌پیر ملویل» را خیلی دوست دارم. راه رفتن و لباس پوشیدن من، متأثر از قهرمان‌های مورد علاقه‌ام است. حتی در حرف زدنم و حتی در کارگردانی‌ام، سعی می‌کنم که ادای آنها را دربیاورم. البته الان در این سن و سال، دیگر این ادا نیست و به قول کامران ملکی، جزو سرشت من شده است. سینما برای من از مرحله یک شغل یا حرفه گذشته و به من حتی فلسفه و اندیشه‌ورزی، یاد داده و می‌دهد. من از نظر فکری، به سینما محتاجم.

سازنده “شکار” و “مار” گفت: بسیاری از هنرمندان سینمای ایران که به آنها اعتقاد دارم، شبیه من پرورش پیدا کردند اما به حق‌شان نرسیده‌اند. بعضی‌هایشان از روی شکیبایی یا خجالت یا بزرگ‌منشی کوتاه می‌آیند و هیچ‌چیز نمی‌گویند یا اعتراضی نمی‌کنند. اصولا این را هم نمی‌دانم باید به چه کسی اعتراض کنند؟ به کسی که نمی‌توانی با او دو کلمه راجع به سینما صحبت کنی، باید چه اعتراضی کرد؟! یک زمانی در خانه نشسته بودیم و تلفن خانه زنگ می‌خورد؛ تهیه کننده می‌گفت فیلمنامه‌ای داریم، آن را بخوانید تا کار کنیم. اما حالا زمانه‌ای شده که من ۱۲ سال روی فیلمنامه کار می‌کنم و منتظر سرمایه‌گذار هستم. من در این سال‌ها همیشه فیلمنامه داشتم و همیشه آماده کار بودم و دوست داشتم فیلم بسازم اما برایم مشخص نشد که چرا دیگر سرمایه‌گذاری برای فیلم‌هایی که دوست دارم بسازم، به میدان نمی‌آید!

او با اشاره به علائقش در ساخت فیلم‌های تجاری خوش‌ساخت و راه رفتن روی مرز باریک سینمای هنری و تجاری، گفت: من همواره سعی کرده‌ام در سینمای ایران از این دست فیلم‌ها بسازم و تنها یک بار اشتباه کردم؛ سر فیلم آخرم “آدم باش” که تحمیلی بود. من یک فیلمنامه داشتم و دنبال سرمایه‌گذار می‌گشتم. آقایی آمد و گفت شما تهیه کننده صوری من شو! دیدم فیلمنامه بسیار بدی است اما برای این که بیکار نباشم، رفتم پروانه ساخت برایش گرفتم. در ادامه وزارت ارشاد گفت ما این آقا را نمی‌شناسیم، تو خودت بساز. من گفتم که سینمای من در این حال و هوا نیست. فیلمنامه را بازنویسی کردم و دست آخر فیلم را ساختم اما فیلمی شد که وقتی می‌بینم، خودم هم نمی‌دانم چه ساخته‌ام! قصدم این بود فیلم را در مایه‌های آثار «بیلی وایلدر» بسازم و قواعد درستی داشته باشد اما نشد. مجبور بودم با سرمایه‌گذارانی کار کنم که بی‌تجربه و خام بودند و در نهایت فیلم را با ذهنیت بسیار آشفته ساختم. با این همه، فیلم یک میلیارد فروخت، ولی چون مخارجش زیاد شده بود، به جایی نرسید. من در ۲۵ درصد فیلم، شریک بودم و ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاشته بودم اما فیلم شکست خورد و من واقعا ورشکسته شدم. نکته این بود که سرمایه‌گذار به من گفت کاری می‌کنم تا ابد فیلم نسازی چون فکر می‌کرد من سرش کلاه گذاشته‌ام درحالیکه خودم ۳۰۰میلیونم در دوران دلار ۳هزار تومانی را بر سر این فیلم گذاشتم که البته تلف شد!!!

جوانمرد با اشاره به تولید دو فیلم پرمخاطب “دستمزد” و “قافله” برای حسین فرحبخش-مهدی احمدی-یدالله شهیدی-عبدالله علیخانی بیان داشت: فیلم «دستمزد» اواخر دهه ۶۰ اکران شد و به خاطر دارم در شهر اصفهان، آن قدر تماشاگر داشت که به پول بلیت امروز، می‌توانم بگویم فروش فیلم در آن شهر، به چیزی حدود ۳ یا ۴ میلیارد تومان امروز می‌رسید! همین ماجرا برای فیلم «قافله» اتفاق افتاد. فیلمی که برای یکی از دوستان ساختم و خیلی فروخت. اصلا انتظارش را هم نداشتم که میلیونها نفر این فیلمها را ببینند؛ فقط دستمزدم را گرفتم و کشیدم کنار! بعدها انتظار داشتم تهیه کنندگان آن فیلم، بعدتر حال و روز من را ببیند و حالی از من بپرسند!! من نمی‌خواهم از این حرف‌ها بزنم و اهل غرزدن نیستم، اما من هم استقبال می‌کنم از این که حق‌تألیف فیلم‌های موفق سینمای ایران جدی گرفته شود و از هر نمایشی، درصدی را به کارگردانش بدهند. یا اگر کارگردانش در قید حیات نبود، آن را به زن و بچه‌اش بدهند!

جوانمرد اظهارداشت: من نام آخرین فیلمنامه‌ام را «داغونت می‌کنم» گذاشته‌ام. شاید بیانگر این است که می‌خواهم تلافی همه اتفاقات این چند سال را در این اسم خلاصه کنم و با تولید فیلم همه آنچه بر من رفته را تلافی خواهم کرد.




مجید جوانمرد کارگردان برخی از درامهای ماجراجویانه سینمای ایران اظهار داشت⇐بازی با دلار و سفته‌بازی نفس سینماگران مستقل را گرفته/سینمای ایران یکی از بی‌نظم‌ترین سینماهای دنیاست/نام مدیران سینمایی رعشه بر تنم می‌اندازد/من نمونه بارز یک سینماگر انقلابی غیرخودی هستم!!/بعد از سه دهه کار مستقل برای سینمای ایران، هنوز مستأجرم!/به عنوان یک ایرانی مسلمان چرا باید در ۶۳ سالگی دچار افسردگی شوم؟!/حوزه هنری الویتش را بر حمایت از سینماگران مجرب بگذارد/آنها که با پول ملت پردیس‌دار شدند به حوزه ایراد می‌گیرند که چرا سینماداری می‌کند!!؟؟/صد حیف که از تجربه امثال ما استفاده نمی‌شود تا بمیریم و آن گاه برایمان روضه بخوانند؟/ مدیری که حتی یک رمان هم نخوانده محال است بتواند سینمای ایران را ارتقاء دهد/توصیه اکیدم به جوانان این است که سمت سینما نیایند!!/کوروساوا در اوج نداری هم شیاد نبود ولی در سینمای ایران شیادان در صدر می‌نشینند!/مدیران سینمایی دهه شصت با درجه بندیهای ابلهانه شان بسیاری از سینماگران حرفه‌ای را زده کردند و بعدتر هم میراثی که در سینمای شبه‌روشنفکرانه به جا گذاشتند باعث فراری دادن مخاطبان از سینما شد/اروپا اگر میتوانست الگوی سینمای ما شود که دیگر تبدیل نمی‌شد به بازاری بزرگ برای محصولات آمریکایی؟؟؟ 

سینماروزان: مجید جوانمرد در زمره فارغ‌التحصیلان سینمای آزاد است که توانست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و خالی شدن سینما از اغلب کارگردانان گذشته به سینمای حرفه‌ای وارد شده و با ساختن دو فیلم «مار» و «شکار» که هر دوی آنها هم از پرویز پرستویی جوان و گمنام بهره می‌برد به عنوان تکنیسینی کاربلد خود را مطرح کند. جوانمرد از کارگردانان فعال دهه شصت بود که بی‌توجه به تمایلات مدیران آن زمان در سوق دادن سینماگران به سمت نوعی سینمای کند و به اصطلاح معناگرای اروپایی، کوشید متکی بر زیربنای سینمای صنعتی که جلب مخاطب با داستان پردازی مهیج و ساختار بصری غنی است فعالیت خود را ادامه دهد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از «سوره سینما»، «دستمزد»، «تیغ آفتاب»، «قافله» و «عروسی خون» فیلمهایی بودند که جوانمرد با همین نگاه ساخت؛ فیلمهایی اغلب در گونه حادثه‌ای و البته با نماهای اکشن که می‌کوشند با داستان‌پردازی پرتعلیق مخاطب را جذب کنند.

از ابتدای دهه هفتاد جوانمرد کم‌کارتر شد و هرچند دو فیلم «در سرزمینی دیگر» و «شکار روباه» را در نیمه دوم همین دهه ساخت ولی استقلالی که در خط فکر سیاسی داشت و پرهیز از غلتیدن به سیاسی‌بازیهایی که از میانه دهه هفتاد وارد سینما شد، موجب گشت او تقریبا در سینما بیکار شده و به جایش مجبور به تولید دو سریال تلویزیونی شود. بازگشت جوانمرد به سینما با کمدی «آدم باش» صورت گرفت؛ فیلمی با رگه‌های پررنگ فانتزی که گرفتار بی مهری در پخش شد و در نهایت نتوانست حقش را از گیشه بگیرد.

جوانمرد در گفتگو با «سوره سینما» درباره معضلات گریبانگیر سینمای این روزها گفتگو کرده‌است.

*خیلیها گمان داشتند پس از اکران «آدم باش» بلافاصله فیلم بعدیتان را بسازید به خصوص که یک پروانه ساخت هم گرفته بودید.

پروانه ساخت فیلمنامه‌ای کاملا به‌روز با نام «کرگدن/پول لعنتی» را گرفتم اما تا آمدم وارد پیش تولید شوم خوردم به ماجراهای گرانی قیمت دلار و از دست رفتن سرمایه گزار. «پول لعنتی» یک اکشن-خیابانی با مایه‌های وسترن است و همچنان علایق سینمایی قبلیم را در آن پی خواهم گرفت ولی چون بعد از «آدم باش» تقریبا ورشکسته شدم نیاز دارم به جلب سرمایه برای تولید «پول لعنتی» و سرمایه‌گزارانی که باهاشان توافق نسبی کرده بودم به خاطر بازار آشفته دلار پا به فرار گذاشتند!!! این وضعیت من نیست و بازی با قیمت دلار و سفته بازی نفس بسیاری از سینماگران مستقل را گرفته و آفتی را به جا گذاشته به نام سینمای سفارشی-مبتذل که آثار سوئش را یک دهه بعد خواهید دید.

*«آدم باش» سه سال قبل در آستانه جشنواره اکران شد که یکی از بدترین ادوار اکران است اما فروشش به یک میلیارد رسید. با توجه به اینکه رایت ویدیویی فیلم هم لااقل چندصدمیلیونی ارزش داشته چرا به خاطر تولید این فیلم ورشکسته شدید؟

به یک دلیل مهم و آن هم اینکه کمدی بزن دررویی نساختم. چون میخواستم حتی در ژانر کمدی هم به سمت نوعی فانتزی سازی مهیج بروم هزینه تولیدم بالا رفت و مجبور به شراکت 25درصدی در تولید شدم. زمانی که علیرضا رضاداد دبیر جشنواره بود فیلم را که میتوانست لااقل در بخش خارج از مسابقه باشد اصلا به جشنواره راه نداد و بعدش هم مدام اکرانش را به تأخیر انداختند تا در آستانه جشنواره روی پرده برود. فیلم ما فقط یک هفته فول سانس سالن داشت و در همان یک هفته هم فروش بدی نداشت اما به ناگاه سینماهایش را گرفتند تا به جشنواره بدهند و ما ماندیم و یک سری سینمای مستعمل!! در نهایت و هرچند تقریبا هزینه تولید بازگردانده شد اما سودی در تولید عاید ما نشد و این معنایی ندارد جز ورشکستگی!! ورشکستگی ضربه روحی بدی بهم وارد کرد چون وابسته نبودم و همین عاملی شد بر اینکه مدتها دچار افسردگی شوم تا اخیرا که مجددا عزم کردم برای تولید «پول لعنتی».

*اینکه شما یک کمدی که مطلوب سینماداران است را ساختید ولی باز هم مدام پخشتان عقب افتاد جای سوال دارد؟

اگر نگاهی به کمدیهایی که همین الان روی پرده هستند بیندازید باز هم فقط آن کمدیهایی خوب می‌فروشند که پخش کننده‌ای قوی و به اصطلاح مافیایی دارند. پخش «آدم باش» را موسسه برگ سبز انجام داد که شرکتی کاملا مستقل بود و متأسفانه نتوانست حق فیلم را از اکران بگیرد. معلوم است که اگر «آدم باش» را هم فلان شرکت مافیایی پخش میکرد لااقل سه میلیارد میفروخت اما چه کنیم که در مسلخ سرمایه، انسانیت است که ذبح میشود و هیچ کس هم به عقبه آدمی کاری ندارد.

*خیلی تلخ سخن می‌گویید. این تلخی از کارگردانی که در دل فضای ایجادشده پس از پیروزی انقلاب اسلامی رشد کرد، کمی عجیب است.

شک ندارم که وقوع انقلاب اسلامی باعث شد بسیاری از جوانان فعال در سینمای آزاد بتوانند به سینمای حرفه ای روی آورند و فیلم بسازند؛ یکی اش خود من!! اما آیا نباید از این جوانان حمایت می شد تا بعدتر که جز باتجربه های سینما شدند باز هم بتوانند کار کنند؟؟ این اتفاق نیفتاد چون سینمای ایران یکی از بی‌نظم ترین سینماهای دنیاست و هیچ چیزش بر مدار قاعده نیست. در این سینما خودیهایی را داریم که با پولهای بادآورده فیلم میسازند و بعضی هم هرچقدر که کارنامه‌شان سنگین باشد چون غیرخودی هستند باید مدتها بیکار بمانند تا از گرسنگی بمیرند!!

*شما که درون مناسبات سینمای جدید ایران رشد کردید چرا باید از غیرخودی بودن گلایه‌مند باشید؟

من نمونه بارز یک فیلمساز انقلابی غیرخودی هستم!! خودی بودن به رشد و شکوفایی نیست. اصلا نفس حمایتهای سینمایی ربطی به کیفیت کار ندارد. آنچه من دیدم ارج و قرب چاپلوسانی بود که حتی یک محصول دندان‌گیر هم نداشتند اما چون مانند بادنجانها دور قاب چیده شدند، حسابی مورد لطف مدیران سینمایی قرار گرفتند و آن قدر فربه شدند که در مواردی فرزندان خود را آوردند و کارگردان کردند و حتی شریک شدند در پردیسهایی که با پول بیت‌المال ساخته شد. تعجب آور اینکه همینها که خود با پول ملت پردیس‌دار شده‌اند به ارگانهایی مانند حوزه ایراد می‌گیرند که چرا سینماداری میکند؟؟ اگر سینماداری بد است چرا خودتان پردیس‌دار شده‌اید؟

*ریشه این رفتارهای غلط کجاست؟

اینها همه نتیجه عدم شایسته سالاری در سینمای ماست. شایسته سالاری نباید تابعی مستقیم از چاپلوسی باشد. به خدا قسم هر بار که سوژه های تلف شده سفارشی را می بینم پیش خود می‌گویم ای کاش کارگردان این فیلمها من بودم تا لااقل حرمت بیت المال را نگاه می‌داشتم اما حیف و صد حیف که از تجربه امثال ما استفاده نمیشود تا بمیریم و آن گاه برایمان روضه بخوانند.

*شایسته‌سالاری مگر همان تئوری نبود که مدیران سینمای گلخانه‌ای دهه شصت به دنبالش بودند؟ پس چرا نتیجه‌اش شد بن بست چاپلوسی!؟؟

حرف از مدیران سینمایی نزنید که بدنم به رعشه می‌افتد. آن زمان با درجه بندیهای ابلهانه شان بسیاری از سینماگران حرفه‌ای را زده کردند و بعدتر هم میراثی که در سینمای شبه‌روشنفکرانه به جا گذاشتند باعث فراری شدن مخاطبان از سینما شد. آخر اروپا اگر میتوانست الگوی سینمای ما شود که دیگر تبدیل نمی‌شد به بازاری بزرگ برای محصولات آمریکایی؟؟؟ هیچ کدام از مدیران سینمایی این را نفهمیدند و چون دغدغه‌شان رشد سینمای مخاطب پسند نبود پس کژراهه‌هایی مثل راه اندازی مدام جشنواره‌های هزینه‌زا یا تولید گروه‌های پرکارمند سینمایی را در دستور کار قرار دادند. در این ساختار هم هر که چاپلوستر بود می‌توانست پست و منصبی بگیرد و به دیگران زور بگوید! مدیری که حتی یک رمان هم نخوانده محال است بتواند سینمای ایران را ارتقاء دهد.

*این روند به کجا خواهد رسید؟ آیا بهبودی هم برای ارتقای سینمای بدنه وجود دارد؟

یا سینما را تعطیل کنند یا اگر آزاد می‌گذارند دیگر دست از بگیر و ببند در محتوا بردارند. سینماگر نیاز دارد که جذابیت خلق کند اما مدیران ما هنوز این را نفهمیده اند. سینما تریبونی است با مقتضیات خاص خود؛ سینما مثل کتاب نیست! سینما مثل موسیقی نیست. سینما یک محصول هنری است که باید هم جذابیتهای دیداری و هم جذابیتهای شنیداری داشته باشد و همین جذابیت است که چون درکی کامل نسبت بهش وجود ندارد کلی سوءتفاهم ایجاد کرده!

*اما علیرغم همه این انتقادات همچنان سینمای ایران مولد است و سالانه چندده میلیارد هزینه تولیدش می‌شود.

همین طور است اما در دوقطبی محصولات ارگانی-پولشویی سینمای مستقل حذف شده است! چرا ناصر تقوایی دیگر نتوانست «ناخدا خورشید» بسازد؟ چرا کیمیایی دیگر نتوانست «سرب» بسازد؟ چون آن قدر اینها را ترساندند و محدود کردند که یا افتادند در چاه ویل پرکاری بی‌اندیشه یا اصلا قید کار را زدند! من یک نیروی بالفعل مسلمان و کاملا ایرانی هستیم اما در سن 63 سالگی که در عالم فیلمسازی نقطه باروری است به جایی رسیده‌ام که احساس بیهودگی میکنم و افسرده شده‌ام. بعد از کلی کار در این سینما و ساخت چندین فیلم پرفروش از «دستمزد» تا «شکار» هنوز مستأجرم!! چرا؟؟

*فکر می‌کنید در این شرایط وظیفه نهادهای انقلابی مثل حوزه هنری نسبت به فیلمسازانی مثل شما چیست؟

حوزه هنری جزو معدود نهادهایی است که در ادوار مختلف از سینماگران حمایت کرده و طبیعی است مثل هر نهاد دیگری محدودیتهای خاص خود را هم داشته باشد. پیشنهادم به نهادهایی مثل حوزه هنری این است که الویتشان را حمایت از سینماگران پیشکسوت بگذارند و برمبنای شنیده‌ها هم سینماگران را قضاوت نکنند.

*مخاطبان جوانی که حرفهای شما را می‌خوانند یقینا نسبت به فعالیت در سینما دچار تردید خواهند شد.

توصیه اکیدم به جوانان این است که سمت سینما نیایند چون سینمای ایران واقعا استعدادکش است. فیلمسازی در شرایط فعلی همراه شده با شیادی و ترفندهایی که آدمهای ساده‌دل از پس آن برنمی‌آیند چون حاکمیت با سرمایه است. در زندگی امثال کوروساورا هم بی پولی بود اما کوروساوا در اوج نداری هم شیاد نبود!! ما هم اگر عاقبت به خیری میخواهیم دست از شیادی برداریم و سالم زندگی کنیم.




این بانوی بازیگر بعد از ۳ سال همچنان از «شاهگوش» طلبکار است!!!+عکس

سینماروزان: دردسرهای تسویه نشدن کامل دستمزد بازیگران در سینما و تلویزیون اخیرا به شبکه خانگی هم رسوخ پیدا کرده و هرازگاه گلایه هایی را می شنویم از بازیگران محصولات خانگی که از عدم تسویه کامل دستمزدهایشان شکوه دارند.

به گزارش سینماروزان چندی قبل مینا جعفرزاده از بازیگران سریال خانگی «ابله» به گلایه از عدم پرداخت کامل دستمزدش در این سریال پرداخته بود و به تازگی نیز یکی از بازیگران زن سریال خانگی «شاهگوش» به گلایه از این پرداخته که بعد از ۳ سال همچنان از این سریال طلب دارد.

فریده سپاه‌منصور بازیگر زن «شاهگوش» با اشاره به بدحسابی تهیه کنندگان در سالهای اخیر به سایت  «نمایش خانگی» اظهار داشت: ۳ سال از همکاری من با سریال «شاهگوش» گذشته اما هنوز دستمزدم تسویه نشده است. من برای یک همکاری ۴ ماهه با این سریال قرارداد بستم و فقط برای ۲ ماه دستمزد گرفتم و ۲ ماه دستمزدم باقی مانده است و هیچ کس هم پاسخگو نیست.

این بازیگر ادامه داد: نتیجه پیگیریهای ما هم این شد که مدام گفتند «می دهیم…می دهیم» تا ۳ سال گذشت و این حرفها برای ما پول نشد.

سپاه‌منصور با اشاره به اینکه حضور داوود میرباقری به عنوان کارگردان «شاهگوش» باعث شده به سراغ پیگیری حقوقی ماجرا نرود گفت:  همکاری من با میرباقری مربوط به امروز و دیروز نیست و از سی سال قبل و در «گرگها» با ایشان همکاری داشتم و در سالهای بعدتر و از جمله «امام علی(ع)» و «معصومیت از دست رفته» این همکاری امتداد یافت. اغلب هم خوش حسابی دیده بودم و برای همین اصلا دلم نمی خواهد بروم و از پروژه ای شکایت کنم که نام میرباقری رویش است.

وی درباره اینکه آیا میرباقری درباره مشکل وی آگاهی یافته یا نه گفت: متأسفانه پیدا کردن ایشان هم مثل گذشته ساده نیست و نتوانستم دسترسی مستقیمی به ایشان داشته باشم تا ماجرا را شرح دهم اما در تماسهای متعددی که با مهران برومند مدیر تولید و تهیه کننده دوم «شاهگوش» داشتم فقط وعده شنیدم و در نهایت هم ماجرا حل نشد.

این بازیگر که سابقه حضور در آثاری سینمایی خاطره انگیز همچون «کتاب قانون»، «مهمان مامان» و «پدر آن دیگری» را داشته است با اشاره به فراگیری عدم تسویه حساب کامل با بازیگران در سینما بیان داشت: ماجرا اینجاست که نهاد نظارتی قوی برای پیگیری این بدقولیها وجود ندارد. البته برای اهالی سینما خانه سینمایی وجود دارد که شورای حل اختلافی دارد که با ریش سفیدی کار را پیش می برد اما برای سریالهای تلویزیونی حتی یک شورای حکمیت برای دادخواهی هم وجود ندارد. به نظرم بعد از این همه سال نیاز است که چنین شورایی برای محصولات تلویزیونی هم ایجاد شود.

فریده سپاه منصور و همسرش هوشنگ توکلی
فریده سپاه منصور و همسرش هوشنگ توکلی



کارگردان درام خاطره‌انگیز “شکار”⇐مدیر فارابی یک وقت ملاقات ۵ دقیقه‌ای هم به ما نداد/ منتظرند هنرمندان بمیرند و آن گاه برایشان فرش قرمز پهن کنند

سینماژورنال: مجید جوانمرد کارگردان پیشکسوت سینمای ایران که یک درام خاطره انگیز به نام “شکار” با بازی پرویز پرستویی و خسرو شکیبایی را در کارنامه دارد، سال قبل فیلمی با نام “آدم باش” را روی پرده داشت؛ فیلمی کمدی که به دلیل اکران نامناسب و محدودیت در تخصیص سالن نتوانست فروش مطلوبی داشته باشد.

جوانمرد با اشاره به اینکه بخش عمده سرمایه «آدم باش» برای بخش خصوصی بوده و بیشتر از یک میلیارد تومان برای آن هزینه شده بود به “نسیم آنلاین” بیان داشت: ما که به مانند برخی کارگردانان نورچشمی نیسیتم که در تمامی ادوار با سرمایه های دولتی فیلم می سازند. برای تولید «آدم باش» که زمینه ای فانتزی هم داشت نزدیک به 1 میلیارد و 200 میلیون تومان هزینه کردیم آن هم کاملا از بخش خصوصی و در این بین فارابی فقط یک وام 50 میلیون تومانی به ما داد.

وی ادامه داد: جالب است که به خاطر همان وام 50 میلیونی، فارابی رایت ویدیویی فیلم را گرو گرفته است و حتی حواسشان به این نیست که در اکران چه بلایی بر سر فیلم ما آوردند.

مدیر فارابی یک وقت ملاقات 5 دقیقه ای هم به ما نداد
جوانمرد با اشاره به حضور فارابی به عنوان سرمایه گذار در تولید محصولاتی که در اکران کاملا شکست خورده اند خاطرنشان ساخت: دوستان بودجه‌های چند صد میلیونی را در اختیار کارگردانانی گذاشتند که حتی یک سوم بودجه تولید عایدی نداشتند و به ما که رسید با منت یک وام 50 میلیون تومانی به ما دادند که برای بازپس گیری این وام هم مدام ما را به فارابی می خوانند.

کارگردان آثاری نظیر «دستمزد» و «قافله» افزود: من در روزهای اخیر فقط 5 دقیقه وقت ملاقات از مدیرعامل فارابی می خواستم که با او درباره مشکل پیش آمده برای فیلم ام صحبت کنم اما حتی به اندازه 5 دقیقه هم به من فرصت ندادند. یکی نیست به مدیران فارابی بگوید این نهاد راه اندازی شد برای کمک به سینماگران نه اینکه سینماگران التماس کنند برای گرفتن وقت گفتگو با آنها!!!

مدیران منتظرند تا هنرمندان بمیرند و آن گاه برایشان فرش قرمز پهن کنند
این کارگردان 62ساله در بخش دیگری از گفتگوی خود با اشاره به اینکه در همه این سالها سعی کرده به سمت تولید محصولات مبتذل نرود بیان داشت: من هم مانند خیلی ها دیگری می توانستم به سراغ تولید کمدی های مبتذل سوپرمارکتی بروم و البته سود خوبی به جیب بزنم اما این کار را نکردم و وقتی هم خواستم کمدی بسازم محصولی را تولید کردم که کاملا آبرومند باشد و کمترین رگه ای از لودگی در آن نباشد. حالا ببینید مدیران دولتی که وظیفه شان حمایت از سینمای پاک است با ما چه برخوردی می کنند.

وی خاطرنشان ساخت: مدیران سینمایی ما انگاری منتظرند تا هنرمندان بمیرند و آن گاه برایشان فرش قرمز پهن کنند. چرا در زمان حیات به کارگردانان وقت ملاقات نمی دهند و شرایطی را فراهم نمی آورند برای حل مشکلات. آیا این اخلاقی است که بنیاد فارابی که متولی اصلی حمایت از سینماگران است به خاطر یک وام 50 میلیونی رایت ویدیویی فیلم مرا در اختیارم نگذارد.

مجید جوانمرد در پشت صحنه "آدم باش"
مجید جوانمرد در پشت صحنه “آدم باش”



روایت گلاب آدينه از بازیگری که از عصبانیت به حد انفجار رسیده بود

سینماژورنال: مسأله چگونگی پرداخت دستمزد در تئاتر همواره یکی از مسائل پرچالش بوده است.

به گزارش سینماژورنال زمانی قرارداد تیپ بود که برای هر بازیگر با توجه به رزومه اش حداقلی از دستمزد را تعیین می کرد اما این روزها بیشتر این دست اندرکاران نمایش ها هستند که با تعامل دستمزد تعیین می کنند.

گلاب آدينه، بازيگر پيش‌كسوت تئاتر كه از سال‌هاي دهه ٥٠ و ٦٠ با نمايش‌هايي چون «مرگ يزدگرد» و «سلطان مار» روي صحنه تئاتر هنرآفريني كرده و اين شب‌ها نيز در نمايش «بيوه‌هاي غمگين سالار جنگ» به ايفاي نقش مي‌پردازد از جمله بازیگرانی است که سعی می کند از همان ابتدا و بی درگیری در تعارفات مرسوم، دستمزد مرسوم خود را برای بازی در یک نمایش تعیین کند.

بهتر است از همان ابتدا تکلیف را روشن کنند

آدینه در پاسخ به اين پرسش كه «باتوجه به سابقه و تجربه شما، فكر مي‌كنيد نحوه پرداخت دستمزد بازيگران در يك گروه تئاتر بايد به چه صورت باشد؟» به “شرق” توضيح مي‌دهد: مثل هر شغل ديگري، به نظر من قبل از هرچيز بهتر است تكليف اعضاي يك گروه نمايشي با خودشان روشن باشد. چون وضعيت تئاتر و مشكلات و كمبودهايش را همه دست‌اندركاران مي‌دانند بنابراين با شروع يك نمايش، هركس دستمزدي را كه براي خودش متصور است، پيشنهاد مي‌دهد و كارگردان مي‌پذيرد يا نمي‌پذيرد و راه دوم اين است كه همگي به معناي واقعي، رفاقتي كار كنند و در انتها هركس سهمي نصيبش شود. بسيار ديده شده عوامل كار مبلغي در ذهنشان هست و حتي پيشنهاداتي مي‌دهند و بعد از اتمام كار وقتى مي‌بينند همكارشان دستمزدى بيشتر گرفته، پشيمان مي‌شوند و اختلاف به وجود مي‌آيد. اگر افراد به كارگردان يا تهيه‌كننده اعتماد ندارند از همان ابتدا نبايد وارد اين بازي شوند. بلاتكليفي آفت است.

کاری با شرایط تولید ندارم و دستمزد خودم را می گیرم
وقتي از آدينه مي‌پــرسيم «شما كدام راه را انتخاب مي‌كنيد؟» پاسخ اين است: به قول ديالوگ نمايشي كه الان در حال اجراي آن هستم (بيوه‌ها…) پرواضح اسـت كــه راه اول را انتــخاب مي‌كنم و كــاري به شرايط توليد و ديگر اعضاي گروه ندارم. من با درنظرگرفتن همه شرايط، دستمزدي براي خودم مشخص مي‌كنم. اگر گروه توانايي پرداخت آن را داشته باشد، حتما همكاري مي‌كنم وگرنه بسيار محترمانه از هم خداحافظي مي‌كنيم. آيا اين بهتر نيست؟» و باز تأكيد مي‌كند: «بلاتكليفي آفت است».

موافق قرارداد تیپ نیستم
اما آدينه با قراردادهاى تيپ كه پيش از اين رايج بود، چقدر موافق است؟ اصلا موافق نيستم چون موارد بسيار زيادي ديده شده كه در اين قراردادها براي افرادي كه چهره‌هاي شناخته‌شده تلويزيون و… هستند استثنائاتي قائل شده‌اند و دستمزدهاي بالاتري نسبت به بقيه اهالى تئاتر به آنها داده شده و در نتيجه ديگران احساس اجحاف و تبعيض كرده‌اند. با توجه به اينكه هر كارگرداني حق دارد از هر چهره‌اي در كارش استفاده كند و وقتي يك چهره شناخته‌شده مي‌آيد، به صرف اينكه اولين حضورش در صحنه است، بعيد به نظر مي‌رسد كه حاضر باشد حداقلِ دستمزدِ قرارداد تيپ را بگيرد؛ كارگردان هم نمي‌تواند به او چنين پيشنهادي كند.

یکی از همکاران از عصبانیت به حد انفجار رسیده بود

وی ادامه می دهد: يادم هست اوايلي كه قرارداد تيپ اجرا شد، يكي از همكارانم وقتي متوجه شد فلان بازيگر، دوبرابر او دستمزد گرفته، باور كنيد از عصبانيت به آستانه انفجار رسيده بود! اين يك نمونه بود كه من ديدم و بعد دعواي مفصلي بين او و كارگردان در گرفت. من فكر مي‌كنم نظير اين پيشامدها در گروه‌ها زياد رخ داده.




توضیحات رضا عطاران درباره شایعه دریافت دستمزد ۵۰۰ میلیونی

سینماژورنال: 10 میلیاردی شدن “من سالوادور نیستم” در مدت زمانی کمتر از دو ماه باعث بروز شایعاتی درباره افزایش رقم نجومی دستمزد این بازیگر شده است.

به گزارش سینماژورنال اخیرا شایعه ای درباره درخواست 500 میلیون تومانی عطاران برای بازی در یک فیلم کمدی تازه مطرح شد.

رضا عطاران که در ماههای اخیر به دلیل بیماری پدرش در زادگاهش مشهد به سر می برد درباره این شایعه به “سینما” اظهار می کند: سه ماه است که در مشهد به سر می برم و برای بازی در هیچ فیلمی با هیچ تهیه کننده ای حتی وارد مذاکره هم نشده ام.

وی ادامه می دهد: احتمالا چون این روزها جواب تلفن کسی را نمی دهم دوستان لطف می کنند و هر چه می خواهند درباره من می نویسند.

عطاران درباره شایعه تقاضای دستمزد 500 میلیونی می گوید: آنهایی که مرا می شناسند می دانند که هیچ وقت در بند دستمزدهای آن چنانی نبوده ام.

وی می افزاید: تابحال پیشنهاد 500 میلیونی نداشتم و تاکنون تقاضای دستمزد 500 میلیونی هم نکرده ام.




چرا پروژه سینمایی “کرگدن” مرتبط با زمین‌خواری به تولید نرسید؟/کارگردان: سرمایه‌گذار به دنبال آن بود که عقاید خاص خود را بر پروژه تحمیل کند و آن قدر مرا معطل کرد که پروانه ساخت باطل شد/تولید این فیلم مانند عقده‌ای در دلم مانده/امیدوارم بتوانم با تمدید پروانه ساخت تولید را به سرانجام برسانم

سینماژورنال/مارتا ثناوش: سالهاست که جامعه شناسان درباره اهمیت ورود سینما به مباحث کلان مملکتی و تصویرگری معضلات اجتماعی روز سخن می گویند و از آن طرف کمترین بخش از آثار تولیدی هر ساله سینمای ایران به چنین موضوعاتی اختصاص می یابد.

به گزارش سینماژورنال یکی از موضوعات متنابه سالهای اخیر مملکت ما اختلاسهایی است که هرازگاه خبر انجام یکی از آنها رسانه ای می شود و البته این خبرها از جدی گرفته تا شوخی شبکه های اجتماعی را درمی نوردند. با این حال در سینما کمترین خبری از پرداختن به این سوژه نیست.

مجید جوانمرد کارگردان پیشکسوت سینمای ایران که در دهه 60 درام جاده ای خوش ساخت “شکار” را کارگردانی کرده بود چند سالی می شود درگیر کار بر فیلمنامه ای است به نام “کرگدن”؛ فیلمنامه ای خیابانی که در بخشهایی از آن به صراحت درباره معضل زمین خواری در کشور صحبت می شود.

این فیلمنامه یکی دو بار تا مرحله جذب سرمایه گذار هم پیش رفت اما در آستانه پیش تولید، کار متوقف شد و در نهایت شرایط به سمتی رفت که جوانمرد بجای آن درام گزنده اجتماعی یک درام فانتزی به نام “آدم باش” را کارگردانی کند.

سرمایه گذار میخواست عقاید خود را بر کار تحمیل کند

برای آگاهی از دلایل عدم تولید این فیلم به سراغ جوانمرد رفتیم و از او توضیح خواستیم. جالب است که تا نام “کرگدن” آمد جوانمرد انگار که سر درددلش باز شده باشد نفسی عمیق کشید و به سینماژورنال گفت: چندین سال به دنبال تولید این فیلم بودم و در نهایت هم تولیدش حسرتی شد که در دلم ماند. هنوز هم تولید این فیلم برایم شبیه عقده ای است که باقی مانده. دلم می خواست فیلم را تولید کنم و در برهه ای که پروانه ساختش را گرفتم سرمایه گذاری هم پیدا شد اما مساله اینجا بود که این سرمایه گذار می خواست شرایط خاص خود و عقاید ویژه ای که داشت را بر کار تحمیل کند و من هم زیر بار نرفتم.

جوانمرد ادامه داد: متاسفانه معطلی پروژه که برآمده از تحمیل شرایط خاص سرمایه گذار بر فیلمنامه بود سبب ساز آن شد که زمان را از دست دهیم و تاریخ اعتبار پروانه هم منقضی شد و مجوز ساخت مان باطل شد.

فیلمی شخصیت محور با گره ای درباره زمین خواری

وی در توصیف فضای غالب بر این فیلم بیان داشت: “کرگدن” یک فیلم کاملا رئالیستی و خشن است که در بطن اجتماع می گذرد. فیلم ساختار خیابانی دارد و بخش عمده آن درون شهر می گذرد و در داستان، این شخصیتها هستند که پیش برنده درام هستند. شخصیتهایی که به بهانه ای مشترک دور هم جمع می شوند اما این گردهمایی به خلق گره هایی منجر می شود که یکی از آنها مرتبط می شود با زمین خواری.

افشای سندسازیها و کشمکش کاراکترها

مجید جوانمرد در تشریح گره مرتبط با زمین خواری که یکی از نقاط عطف اصلی “کرگدن” است اظهار داشت: برحسب تصادف و از طریق یکی از شخصیتهای داستان، ماجرای زمین خواری و سندسازیهایی که از سوی یکی از شخصیتهای دیگر برای اختلاس انجام شده رو میشود و البته کشمکشی ایجاد میشود میان او که رازش فاش شده و میخواهد آن را پنهان کند با کسی که راز را فاش کرده! این کشمکش به اندازه کافی، تعلیق در فیلم ایجاد میکند و همین است که خشونت حاکم بر شخصیتها را بیشتر می کند.

اخیرا فیلمی تولید شد که بخشهایی از آن شبیه به “کرگدن” بود!!!

 وی ادامه داد: جالب است که در مدتی که من مرتب به دنبال توجیه سرمایه گذار برای ورود به تولید این فیلم بود درامی خیابانی با کارگردانی یک جوان در سینمای ایران تولید شد که بخشهایی از آن شبیه به “کرگدن” بود. البته من نمی دانم فیلمنامه “کرگدن” به دست این جوان رسیده بود یا نه اما به هر حال برایم جالب بود که شباهتهایی میان دو کار وجود دارد.

بعد از اکران “آدم باش” ورسیون تازه ای از “کرگدن” را می نویسم

کارگردان آثاری چون “دستمزد” و “قافله” با بیان اینکه سعی میکند هر طور که هست حسرتش را با تولید “کرگدن” برطرف کند به سینماژورنال گفت: “کرگدن” یک درام صریح اجتماعی است اما یک درام تجاری هم هست یعنی فیلمی است که برای مخاطبان تولید خواهد شد و نه برای جشنواره های آن طرفی به عبارت بهتر ذره ای تلاش برای سیاه نمایی وجود ندارد و همه چیز از دل اجتماع برخاسته است. من دفعه پیش هم برای دریافت پروانه ساخت این فیلم تلاش زیادی کردم و در نهایت هم توانستم دوستان را قانع کنم که پروانه را بدهند. امیدوارم بعد از اکران “آدم باش” بتوانم بار دیگر ورسیون تازه ای از فیلمنامه را نوشته و برای تولید آن اقدام کنم.

مجید جوانمرد
مجید جوانمرد(چپ) در کنار امین حیایی در پشت صحنه “آدم باش”

تنها بخش هزینه زای “کرگدن” تعدد شخصیتها و استفاده از بازیگران مطرح است

جوانمرد در تشریح بودجه احتمالی این پروژه اظهار داشت: بودجه عجیب و غریبی نیاز ندارم چون همیشه در بخش خصوصی کار کرده ام و می دانم چطور باید بدون اسراف تولید را به سرانجام رساند. بلحاظ انتخاب لوکیشن و فضای مورد نیاز برای کار آن قدر تبحر دارم که بتوانم با حداقل هزینه کار را پیش ببرم. تنها بخش هزینه زای “کرگدن” تعدد شخصیتهاست که می بایست بازیگران مطرح را برای بازی دعوت به کار کرد که این هزینه را بالا می برد.

دم زدن از هنروتجربه و گرفتن ژستهای آوانگارد، پیمودن مسیر انحرافی است

مجید جوانمرد خاطرنشان ساخت: “کرگدن” در کنار لحن گزنده و گره ای که درباره زمین خواری دارد فیلمی است کاملا تجاری که برای مخاطب ساخته میشود یعنی فیلم را طوری می سازم که حتما سرمایه صرف شده برای آن بازگردد. بعد از سالها کار در سینما دیگر می دانم دم زدن از هنروتجربه و گرفتن ژستهای آوانگارد فقط پیمودن مسیر انحرافی است برای رهایی از پاسخگویی درباره کیفیت پایین فیلم. من آدمی نیستم که بگویم “گور پدر مخاطب” و اگر “کرگدن” را بسازم برای مخاطب ایرانی می سازم.

امیدوارم با تمدید پروانه ساخت “کرگدن” تولید شود

این کارگردان با اشاره به اینکه همه تلاش خود را برای تولید این درام اجتماعی انجام خواهد داد به سینماژورنال بیان داشت: پروانه ساخت قبلی “کرگدن” که منقضی شده اما حتما با اعمال یک سری اصلاحات و به روز کردن فضای داستان، مجددا برای تمدید پروانه ساخت اقدام میکنم. علاقه ای به جلب حمایت ارگانهای دولتی ندارم و همین که پروانه را بدهند برایم کافیست. بعد از دریافت پروانه با ویژگیهای فیلمنامه انشاا.. سرمایه گذار هم برای تولید پیدا می شود.