1

پرویز پرستویی از نقش خود در موارد زیر پرده برداشت⇐معرفی محمد کاسبی به فیلمی با بازی گلشیفته/ معرفی توأمان سرمایه‌گذار و علیرضا خمسه به فیلمی که خمسه را به سیمرغ رساند/ کمک به رویا تیموریان برای برای ورود به بازیگری حرفه ای و…

سینماژورنال: پرویز پرستویی که در اکران نوروزی با “بادیگارد” به سینماها می آید هرگاه که طرف گفتگو قرار می گیرد سعی می‌کند برخی از ناگفته های خویش را بیان کند.

به گزارش سینماژورنال تازه ترین گفتگوی وی که با فرانک آرتا در “شرق” انجام شده نیز کم از این ناگفته ها ندارد؛ از جمله این ناگفته‌ها درباره بازیگران شاخصی است که اول بار توسط او به پروژه ها معرفی شده اند.

معرفی رویا تیموریان به “رعنا”ی میرباقری

پرستویی با اشاره به معرفی رویا تیموریان برای بازی در سریال “رعنا”ی داوود میرباقری می گوید: زمانی که داوود میرباقری می‌خواست سریال «رعنا» را بسازد به من گفت دنبال بازیگری هستم که مردانه مقابل همه مشکلات بایستد. گفتم کسی را می‌شناسم که هم تحصیل‌کرده است و هم در تئاتر فعالیت می‌کند. پیشنهاد دادم او را در یک مجلس ببیند. من معمولا به این‌گونه مجالس می‌گویم، مجالس خواستگاری. اگر خواستید انتخاب می‌کنید وگرنه هرکسی سوی کار خودش می‌رود.

وی ادامه می دهد: به رویا تیموریان زنگ زدم و گفتم ما داریم می‌آییم. (می‌خندد) جالب است ماجرا هم مثل خواستگاری پیش رفت. خانم تیموریان چای به دست داشت از ما پذیرایی می‌کرد که آقای میرباقری گفت خودشه! درنهایت هم خانم تیموریان از خود قابلیت نشان داد و در این سریال خوش درخشید. من هم که جای خانم تیموریان بازی نکردم. فقط نشانی به داوود میرباقری دادم تا کارش پیش برود. البته وقتی این مسائل را مطرح می‌کنم شاید برخی از دوستان دلخور شوند که دارم خودنمایی می‌کنم؛ درصورتی که هدفم تنها کمک‌کردن بوده و هست.

به خانم سرمایه‌گذار گفتم سینما یعنی ظرف یک بار مصرف

پرستویی درباره آشنایی با کاهانی و پیدا کردن سرمایه گذار برای فیلم “بیست” بیان می دارد: قبل از فیلم «بیست» آقای کاهانی را نمی‌شناختم تا اینکه روزی در آبادان در جشنواره دانشجویی حضور داشتم که خانم کرامتی با من تماس گرفت و گفت دوستی داریم به نام رضا کاهانی که قبلا در فیلمی با ایشان همکاری کرده‌ایم. ایشان تمایل دارند با شما کار کنند و از من خواستند موضوع را با شما در میان بگذارم، گفتم مشکلی نیست؛ آقای کاهانی به من زنگ زد. تلفنی به ایشان گفتم فیلم‌نامه را برای من بفرست. بعد از خواندن فیلم‌نامه تماس گرفتم و گفتم در کنار شما هستم، بعد باهم در دفتری قرار گذاشتیم.

این بازیگر ادامه می دهد: آنجا با خانمی برخوردم که ظاهرا سرمایه‌گذار کار بودند. در همان ابتدا خانم از من پرسید شما ناهار چه می‌خورید، گفتم غذایی مختصر؛ ایشان گفت غذا برایم مهم است و نمی‌شود مختصر باشد. بعد میز مفصلی چیدند، همان موقع گفتم با این میز بعید می‌دانم کار را به آخر برسانید! پرسید چطور؟ گفتم سینما یعنی ظرف یک‌بارمصرف، نه این‌همه ریخت‌وپاش! آن جلسه تمام شد.

روز موعود معلوم شد که خانم سرمایه گذار جا زده

پرستویی می افزاید: با آقای کاهانی قرار بعدی را در همان دفتر گذاشتیم. روز موعود فرا رسید؛ ناگهان متوجه شدم با یک فضای وسترن مواجه هستم! دیدم هیچ‌کس نیست. مهران احمدی هم که دستیار آقای کاهانی بود به من گفت شما بفرمایید بنشینید الان آقای کاهانی می‌آیند، بالاخره کاهانی آمد؛ رو به ایشان گفتم، خوبی؟ گفت، خوبم. گفتم، ولی به نظرم خوب نیستی! گفت، طوری نیست. همه‌چیز درست می‌شود! پرسیدم چه مشکلی پیش آمده؟ گفت البته من می‌دانم شما برای این فیلم کار دیگری را رد کرده‌اید، اما ما از شرمندگی شما درمی‌آییم. واقعیت این است که خانم سرمایه‌گذار ما گم شده! هرچه تماس می‌گیرم اصلا خبری نیست. انگار آب شده رفته توی زمین! گفتم، اگر شما سرمایه‌گذار داشته باشید، مشکل حل می‌شود؟ گفت بله. همان موقع با دوستی که همیشه به من لطف دارد تماس گرفتم و درخواست کردم اگر تمایل دارید در کاری حضور داشته باشید، دوست دارم در این فیلم سرمایه‌گذاری کنید. ایشان هم سرمایه‌گذاری کردند و فیلم ساخته شد.

پیشنهاد مهدی هاشمی به “هیچ”

پرویز پرستویی درباره معرفی مهدی هاشمی برای فیلم “هیچ” کاهانی اظهار می دارد: یا برای مثال آقای کاهانی بازی در فیلم «هیچ» را به من پیشنهاد داد، اما گفتم اجازه بدهید من بازی نکنم.، نه اینکه نتوانم این نقش را بازی کنم، بلکه احساس می‌کنم کسی دیگر برای این نقش از من جلو‌تر است، بنابراین آقای مهدی هاشمی را پیشنهاد دادم. وقتی آقای کاهانی با ایشان کار کرد، گفت چه درست به این مسئله نگاه کردید. البته شاید آقای هاشمی تا الان این نکته را نمی‌دانستند، اما فکر کردم حضور ایشان در این فیلم بهتر از من خواهد بود.

پیشنهاد علیرضا خمسه به “بیست”

وی خاطرنشان می سازد: همین‌طور آقای خمسه مدت‌ها بود که در فیلمی کار نکرده بود. آقای کاهانی برای فیلم «بیست» به من گفت برای بازی نقش این مرد که یک دست ندارد و با همسرش یک جا کار می‌کنند و حقوق مشترک می‌گیرند، کسی را سراغ ندارید، گفتم آقای خمسه مناسب است. کاهانی گفت ولی ایشان بیشتر کمدی بازی کرده‌اند. گفتم اگر به چهره آقای خمسه دقیق نگاه کنید غمی در صورتش وجود دارد که برای این نقش مناسب است.

پیشنهاد محمد کاسبی به “دیوار”

این بازیگر با اشاره به فیلم “دیوار” با بازی گلشیفته فراهانی می گوید: یا آقای محمدعلی طالبی، بازی در فیلم «دیوار» را به من پیشنهاد داد، گفتم این نقش برای من نیست، برای آقای کاسبی است.




داستانی که با چهار عضو شنیداری روایت می‌شود!+عکس

سینماژورنال: «چارگوش» به نویسندگی داوود آجرلو برای اولین بار در بیست و هشتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رونمایی می‌شود.

به گزارش سینماژورنال نویسنده‌ «چارگوش» بعد از سال‌ها تجربه‌ی نویسندگی داستان، شعر و مطالعات فلسفی و زیباشناسی برای اولین بار کتابی از نوشته‌های خود منتشر می‌کند، مجموعه‌ای که نویسنده‌اش باور دارد بازتاب تمام تجربه‌های او تا امروز است.

کتاب «چارگوش» داستانی دارد که توسط عضو شنیداری بدن انسان یعنی گوش‌ روایت میشود. در داستان چهار گوش داریم که هر کدام داستان خود را بیان می کنند.

در گوش یک، 9 داستان می‌خوانیم که هم در زبان و هم در روایت به عینیتِ ادبیات داستانی پای‌بندند.

در گوش دو اما، 13 داستان می‌خوانیم که در آن‌ها زبان هنوز در ادبیت است ولی روایت به سطحی از انتزاع فروکاست شده است.

در گوش سه، تعداد داستان‌هایی که می‌خوانیم 3 تاست. 3 داستان که هم در روایت و هم در زبان عاری از ادبیت‌اند.

در گوش چهار، داستانی نمی‌خوانیم. گوش چار سفید است.

چارگوش
چارگوش

چارگوش را سه‌بار بیشتر نمی‌شود خواند

آجرلو درباره «چارگوش» می گوید: چارگوش تعدادی شبه داستان است که سرگرم هم می‌کند، چارگوش را سه‌بار بیشتر نمی‌شود خواند، بار دوم که می‌خوانی شباهتی به چارگوش اول ندارد، و بار سوم دومی نیست، و بارِ چارمی در کار نیست.

داوود آجرلو
داوود آجرلو

وی در باره این کتاب می افزاید: چارگوش داستانِ فرایندِ انتزاع در داستان است. زبان و زمان زاینده‌ی بسیار چیزها و گویی بستر پدیداریِ امر هنری نیز هستند. ادبیات یعنی شعر و داستان و غیره هم به‌عنوان قسمی از هنر زاییده‌های زبان و زمان‌اند. و زبان و زمان اموری انتزاعی‌اند. چارگوش گمان می‌کند به تلافیِ تاریخ ادبیات که از انتزاعِ محض به عینیت واقع میل کرده، تلاشی است معکوس برای رسیدن به انتزاع، چارگوش، چارگوش نیست.

کاش مي‌رسیدم به دريچه

در متن پشت جلد کتاب «چارگوش» آمده است: فکر کن اُفقي گير کني وسطِ يک راه باريک و گوشتي که هي گشاد و تنگ هم مي‌شود. دريچه‌ای آن‌بالاست. باز و بسته مي‌شود گاه‌به‌گاه‌ و باز شدنا روشن مي‌کند همه‌جا را. چيزي نمي‌فهمی از صدای بیرون. اهميتي هم ندارد. مهم اين است که آن‌بيرون، صدا هست. پس بیرون هست: کاش مي‌رسیدم به دريچه و می‌پریدم بيرون.

فکر کن سال‌هاست دریچه‌ی بیرون که باز مي‌شود، گوشت‌و‌خون‌هایی دور‌و‌برت هست که می‌بینی و می‌ترسی. تارهایی که می‌لرزند و تو هم می‌لرزی: ترس‌و‌لرز دارم، با هم.

فکر کن عادت می‌کنی به ترس‌و‌لرز و با صدای بیرون بازی می‌کنی. هر صدایی را نشانه‌ی حرفی می‌کنی. این‌صدا یعنی این و آن‌صدا یعنی آن. کم‌کم به‌گمانت حرف بیرون را می‌فهمی.‌ بعد هم با فشار به ديواره‌ي گوشتيِ اين راهِ باریک، اشاره‌هايي مي‌کنی که گمانت بیرون می‌بیند و مي‌فهمد حرف‌های تو را. حرف می‌زنید با هم: به‌من شک داری؟: نه: پس چرا نمی‌آیی؟: گیر کرده‌ام این‌جا بین گوشت‌و‌خون‌ها: مثل اُستخوان؟: مثل اُستخوانِ لای زخم: اما تو اُستخوان نیستی و آن‌جا زخم نیست: پس من اُستخوان نیستم و این‌جا زخم نیست:…فکر کن.

انتشار توسط نشرافراز

گفتنی است «چارگوش» در 88 صفحه و در تیراژ 1100 نسخه توسط نشر افراز به چاپ رسیده و برای اولین بار در بیست و هشتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رونمایی می‌شود، علاقه‌مندان می‌توانند جهت تهیه کتاب به غرفه این انتشارات در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران مراجعه فرمایند.