1

توصیه به خودزنی در فجر۳۹!؟؟

سینماروزان: فیلم‌های «روشن»، «ستاره بازی» و «بی‌همه‌چیز» و «خط فرضی» به صورت مستقیم و فیلم «مامان» با اشاره‌ای ابهام‌آمیز به مسئله خودکشی پرداخته‌اند. در فیلم «ابلق» نیز به خودزنی یک زن اشاره می‌شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از روزنامه جوان، سی‌و‌نهمین جشنواره فیلم فجر در شرایطی به پایان خود می‌رسد که در آن «تِم» اصلی چند فیلم خودکشی کاراکتر‌های اصلی است؛ فیلم‌هایی که خودکشی را مجاز و تنها راه خلاصی از شرایط بد زندگی عنوان می‌کنند. فیلم‌های «روشن»، «ستاره بازی» و «بی‌همه‌چیز» و «خط فرضی» به صورت مستقیم و فیلم «مامان» با اشاره‌ای ابهام‌آمیز به مسئله خودکشی پرداخته‌اند. در فیلم «ابلق» نیز به خودزنی یک زن اشاره می‌شود.

پرداخت پررنگ به «خودکشی» در فیلم‌های سی‌و‌نهمین جشنواره فیلم فجر، نه از باب نشان دادن قبح این مسئله یا نمایش راه گریز و نجات از آن بلکه به عنوان راه نجات از زندگی که قهرمان و شخصیت اصلی فیلم با آن روبه‌رو است، نشان‌دهنده سقوط محتوایی جشنواره‌ای است که سینمای آن مدعی اخلاق است.
قهرمان کیست!

قهرمان در ادبیات و سینما با عنوان «پروتاگونیست» شناخته می‌شود که واژه‌ای یونانی و مترادف با «شخصیت اصلی» در داستان است، البته تفاوت‌هایی میان «شخصیت اصلی» و «قهرمان» وجود دارد، مثلاً در فیلم «رستگاری در شاوشنگ»، شخصیت اصلی و راوی فیلم «آلیس بوید ردینگ» با بازی مورگان فریمن است؛ یک زندانی بی‌آزار که به زندانی بودن عادت دارد. در مقابل قهرمان فیلم «اندی دوفرین» با بازی تیم رابینز است؛ بانکداری که بی‌گناه به زندان افتاده و در پی آزادی است. در سینما تعاریف زیادی درباره قهرمان وجود دارد که کوتاه‌ترین آن می‌گوید: «قهرمان کسی است که دوست دارید پیروزی او را ببینید.»

قهرمان در بسیاری از فیلم‌ها همان شخصیت اصلی است و تقریباً در سینمای ایران نیز چنین موضوعی غالب است. قهرمان معمولاً به عنوان پیروز نهایی در فیلم دیده می‌شود؛ کسی که بر مشکلات فائق می‌آید؛ بدی‌ها را شکست می‌دهد و در نهایت به هدف مدنظر خود می‌رسد. مثال دم‌دستی برای قهرمان را می‌توان در فیلم‌های رزمی مشاهده کرد. در اصل قهرمان کسی است که بیننده در طول فیلم روی او سرمایه‌گذاری معنوی و احساسی می‌کند.

توصیه‌های رئیس فقید اسکار

«تام شراک» نام شناخته‌شده‌ای در سینماست. رئیس آکادمی اسکار و مرد تأثیرگذار در هالیوود که چند سال پیش چشم از جهان فروبست. شراک در مصاحبه‌ای که به عنوان رئیس آکادمی اسکار انجام داد، به نگاه سینما به جامعه و البته سیاست‌های اسکار در انتخاب فیلم‌ها پرداخت. او در زمینه اهمیت نگاه اجتماعی در فیلم‌ها، به این نکته اشاره می‌کند که در انتخاب‌های اسکار فیلم‌هایی برای او اولویت داشته که فرهنگ و جامعه کشور‌ها را معرفی می‌کرده است. به اعتقاد او فیلم‌ها معرفی‌کننده جامعه هستند.

شراک در بخشی از مصاحبه‌اش به فیلم‌های دهه ۴۰ سینمای امریکا اشاره کرد و گفت: در طول جنگ جهانی دوم، فیلم‌های امریکایی احساس شجاعت و دلاوری را برمی‌انگیختند، در همان زمان بود که «جان وین» با سبک وسترن به ستاره‌ای بزرگ تبدیل شد.

حال باید پرسید که آیا جشنواره فجر در ایران که از حیث اهمیت داخلی برای ما مشابه جایزه اسکار در سینمای امریکاست، چه فیلم‌هایی را برای نمایش انتخاب می‌کند؟! آیا مثل سینمای امریکا به نیاز جامعه برای شرایط خاصی که درگیر آن است توجه می‌کند؟!

توصیه به خودکشی در جشنواره ملی!

در سی‌و‌نهمین جشنواره فیلم فجر، از میان ۱۶ فیلم به نمایش درآمده که جزو نامزد‌های سیمرغ‌های این دوره از جشنواره هستند، چهار فیلم به صورت مستقیم به خودکشی شخصیت اصلی و قهرمان فیلم پرداخته‌اند. در یک فیلم نیز خودکشی شخصیت اصلی به تماشاگر القا می‌شود، بدون آنکه به صراحت به آن اشاره شود.

در فیلم دیگر نیز خودزنی به عنوان راهی برای فرار از مشکل حادی که پیش رو است، دیده می‌شود. به عبارت دیگر نزدیک ۴۰ درصد از آثار این دوره از جشنواره به طور مستقیم یا ضمنی به «خودکشی» پرداخته است، این در حالی است که امسال در مرحله اول ثبت‌نام جشنواره بیش از ۱۰۰ فیلم برای حضور در سی‌و‌نهمین دوره جشنواره فیلم فجر اعلام آمادگی کرده بودند و به دلیل شرایط خاص کرونا، فیلم‌های سال‌های گذشته که راه به جشنواره پیدا نکرده بودند، فرصت دوباره‌ای پیدا کردند.

در فیلم‌های «روشن»، «ستاره بازی» و «بی‌همه‌چیز» و «خط فرضی» قهرمان فیلم برای پایان دادن به مشکلاتش خودکشی می‌کند! در شرایطی که کرونا، مشکلات اقتصادی و فشار‌های اجتماعی مردم ایران را محاصره کرده است. جشنواره دولتی فیلم، به جای آنکه از نظر روانی به مردم روحیه بدهد، خودکشی را پیش پای آن‌ها می‌گذارد.

آیا سازمان سینمایی می‌خواهد با پرداخت پررنگ به خودکشی آن هم در سکانس‌های نهایی (فینال) فیلم، به تماشاگر توصیه کند راه خروج از مشکلات از میان برداشتن خود است؟! قطعاً هیچ کدام از تصمیم‌گیران جشنواره در مواجهه با این سؤال پاسخ مثبت نمی‌دهند ولی خروجی جشنواره چیزی است که ناشی از تصمیمات آنهاست. برای اینکه مدیران سینمای ایران کمی با نتایج فاجعه‌بار تصمیمات خود روبه‌رو شوند، لازم است به نتایج پژوهشی که در مجله علمی «بهداشت و مراقبت‌های اجتماعی» ایالات متحده منتشر شده نگاهی بیندازیم. این پژوهش که به مدت ۱۰ سال (۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹) انجام شده تأیید می‌کند تماشای صحنه‌های خودکشی در تماشاگر حس خودکشی را تقویت می‌کند و افرادی که فیلم‌ها و سریال‌هایی را مشاهده کرده‌اند که در آن تصاویر خودکشی وجود داشته است، دچار پریشانی عاطفی و مشکلات روانی شده‌اند.

سی‌و‌نهمین دوره جشنواره فیلم فجر در پایان کار خود قرار دارد؛ پایانی که اختتامیه‌ای بر حضور مدیریت دولت دوازدهم بر سینما نیز به شمار می‌رود و سال آینده جشنواره‌ای با حضور دولت جدید برگزار خواهد شد.

امید بود که در واپسین ماه‌های فعالیت دولت فعلی، حداقل در سینما این حجم از افسردگی به مردم تزریق نمی‌شد، حتی اگر فیلمساز بنا به مشکلات روحی و روانی خود یا فرار از ضعف‌های فیلمنامه و جهان‌بینی معیوبش، خودکشی را به عنوان راه‌حل به نمایش گذاشته و نه تنها آن را تقبیح نکرده بلکه آن را راه پایان مشکلات دانسته، این وظیفه سازمان سینمایی و جشنواره فجر بود که با فیلترگذاری مناسب ویترین سینمای ایران را اینچنین به تصویر نکشند! فیلم‌های حاضر در جشنواره فجر همگی پروانه نمایش دارند و این به آن معناست که نسخه اکران شده در سینما از سوی سازمان سینمایی وزارت ارشاد هیچ منع یا ممیزی برای اکران عمومی نخواهد داشت و این پایانی است بر سینمایی که قرار بود «امید» را در جامعه تقویت کند

 

 




احضار یک مدیر تلویزیون به دادسرا به خاطر خودکشی یک نوجوان!!!/پای اخوی افخمی هم در میان است

سینماژورنال: دادسرای امور جنایی تهران دستور احضار علی اصغر پورمحمدی مدیر شبکه ۳ سیما، به عنوان صادر‌کننده مجوز پخش سریال «۵ کیلومتر تا بهشت» و علیرضا افخمی اخوی بهروز افخمی به عنوان کارگردان این سریال به اتهام تسبیب در مرگ مرحوم «مهدی کوهی» را صادر کرد.

به گزارش سینماژورنال با توجه به نقض قرار منع تعقیب متهمان پرونده سریال «۵ کیلومتر تا بهشت» از سوی دادگاه کیفری ۲ تهران و صدور قرار جلب به دادرسی متهمان، قاضی مرادی بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، دستور احضار آقایان پورمحمدی مدیر شبکه ۳ سیما به عنوان صادر‌کننده مجوز پخش سریال، علیرضا افخمی کارگردان سریال و داوود هاشمی تهیه‌کننده سریال را به اتهام «تسبیب» در مرگ شبه عمد مرحوم مهدی کوهی به نحو مشارکت را صادر کرد.

طبق نظریه کمیسیون پزشکی قانونی تهران با توجه به تاثیرپذیری مرحوم مهدی کوهی از محتوای سریال «۵ کیلومتر تا بهشت» و عدم اخطار از سوی سازمان صدا و سیما برای ممنوعیت تماشای سریال برای اطفال، مدیر این شبکه و عوامل ساخت این سریال در پرونده خودکشی کوهی مقصر شناخته شدند.

خودکشی دختر و کمای بعد از آن

گفتنی است سریال “۵ کیلومتر تا بهشت” رمضان ۱۳۹۰ از شبکه سوم سیما پخش شد که مرحوم مهدی کوهی ۱۳ ساله، تحت تاثیر محتوای این سریال خود را با شال گردن، حلق‌آویز کرد.
داستان سریال درباره پسر جوانی است که بعد از درگیری با تعدادی خلافکار به کما می رود و جسدش در گندمزاری رها می شود.
بعد از به کما رفتن، روح این پسر جوان با کمک روح دختری که بر اثر خودکشی به کما رفته می کوشد نشانی محل استقرارش را پیش روی دختر محبوبش بگذارد.
مهدی سلوکی بازیگر اصلی این سریال بود. داریوش فرهنگ، شبنم قلی خانی، پریناز ایزدیار و پردیس افکاری بازیگر مهاجر به جم دیگر بازیگران سریال بودند.

پنج کیلومتر تا بهشت
پنج کیلومتر تا بهشت



ادعای عجیب و غریب مجری “هفت” درباره صادق هدایت

سینماژورنال: علاقه بهروز افخمی مجری “هفت” به طرح اظهارنظرات عجیب و غریب همچنان ادامه دارد و در یک مورد تازه او حتی هنر داستان نویسی صادق هدایت را هم به چالش کشیده است.

به گزارش سینماژورنال افخمی در یادداشتی که برای “هفت صبح” نوشته و بهانه اش تزریق اعتماد به نفس سخنوری در برابر جمع به جوانانی بوده که خیال دارند فیلمساز شوند از این گفته آنها که اعتماد به نفس ندارند خیلی که شانس بیاورند می شوند صادق هدایت که خودکشی اش باعث شد او را به عنوان داستان پرداز جدی بگیرند.

افخمی نوشته است: فضای مجازی جای فرار و پنهان شدن و فحش دادن و عقده گشایی از توی تاریکی هم هست اما کسی که چنین استفاده ای از آن می کند در حقیقت با خودش ور می رود و با سایه اش چانه می زند.

این کارگردان سابق و مجری فعلی ادامه داده است: چنین کسی خیلی که شانس بیاورد میشود صادق هدایت که تا خودکشی نکرد کسی او را بعنوان داستان پرداز جدی نگرفت و حتی بعد از آن که خودش را کشت بهترین داستانهایش خوانده نشد و جدی گرفته نشد چون اتفاقا بهترین داستانهای صادق هدایت درباره خودکشی نیست.




محسن چاووشی همه چیز را گفت⇐از جلسه‌ای در حراست ارشاد که زندگیش را تغییر داد تا ماجرای تولد “سنتوری” حین حضور ۹ ماهه‌اش در استودیوی تهیه‌کننده “پری” و “ضیافت”، توزیع آلبومهای زیرزمینی‌اش به کمک فردی مستقر در طبقه بالای میلاد نور و…

سینماژورنال: محسن چاووشی که در ماههای اخیر و با قطعاتی که برای سریال “شهرزاد” خوانده در کانون توجه قرار گرفته است زندگی پرفرازو نشیبی داشته است.

به گزارش سینماژورنال محجوب بودن ذاتی این خواننده و کم علاقگی به گفتگوهای مطبوعاتی باعث شده بسیاری از مخاطبان درباره این فراز و نشیبها چیزی ندانند.

چاووشی به تازگی اما در گفتگویی با “تجربه” به بازگویی بخشی از واقعیات زندگی هنری اش پرداخته است.

تولد “سنتوری” حین زندگی در استودیوی تهیه کننده “پری”
یکی از این واقعیات درباره حضور 9 ماهه اش در استودیوی امیرحسین شریفی تهیه کننده فیلمهای “پری” مهرجویی و “ضیافت” کیمیایی است آن هم بعد از انتشار یکی از آلبومهای زیرزمینی محبوبش به نام “خودکشی ممنوع”.
به گزارش سینماژورنال چاووشی در این باره گفت: به درخواست عابد بسطامی گرافیستم به استودیو آفاق که مدیرش امیرحسین شریفی تهیه کننده سینما و تلویزیون بود رفتیم. شاهرخ پسر آقای شریفی استودیوی کوچکی در یکی از اتاقها درست کرده بود.
وی ادامه داد: عابد مرا به آنها معرفی کرد و آنها هم مرا می شناختند بخصوص که آلبوم “خودکشی…” همه گیر شده بود. شاهرخ شریفی هم خیلی تحویلم گرفت و گفت بیا اینجا بمان و کار کن و از وسیله ها استفاده کن.

این همان استودیویی بوده که چاووشی در آن با تنظیم کننده سالیانش شهاب اکبری آشنا شده است. خودش در این باره بیان داشت: یک روز آنجا بودیم که شهاب اکبری آمد و با هم آشنا شدیم و به من گفت کارهایت را دوست دارم و میخواهم بی هیچ چشمداشت مالی برایت کار تنظیم انجام دهم.

وی ادامه داد: آنجا بود که آلبوم “متاسفم” را شروع کردیم و استودیو آفاق در میدان کتابی به پاتوق ما بدل شد. یکی از کارهایی که آنجا به دنیا آمد “سنتوری” بود. در واقع “متاسفم” در حال شکل گیری بود که “سنتوری” را کار کردم. اینها گل کارهای آن زمان من بودند و مهرجویی هم همان موقع آمد سراغ من.

مدیر استودیو آفاق با زبان بی زبانی به ما گفت از آنجا برویم
با این حال در نهایت نه “متاسفم” و نه “سنتوری” مجوز نمی گیرند و چاووشی مجبور میشود استودیو آفاق را ترک کند. به گزارش سینماژورنال چاووشی در این باره بیان داشت: مدیر استودیو آفاق دیگر مطمئن شده بود ما مجوز نمی گیریم و با زبان بی زبانی به ما نشان داد که باید از آنجا برویم و خودم هم با توجه به فضایی که از این بابت آنجا حاکم شده بود حس کردم دیگر جای من آنجا نیست.

وی ادامه داد: شاید لطف آغازین آنها هم به این دلیل بود که فکر می کردند در نهایت منفعتی از کارم نصیب آنها می گردد که این اتفاق هم نیفتاد. آخرین کارهایی که آنجا ضبط کردیم “سنتوری” بود که پخش شد و “متاسفم” و سه چهار ترانه دیگر.

اولین پولی که بابت خوانندگی گرفت
محسن چاووشی بعد از نومید شدن از مجوز ارشاد ابتدا به سفارش آوای باربد آلبومی را تولید می کند که این آلبوم برای دریافت مجوز به جای ارشاد به حوزه هنری ارائه میشود و جالب اینکه اولین پولی هم که بابت خوانندگی می گیرد از همین کار بوده است.
وی بیان داشت: با آوای باربد قراردادی بستیم و مبلغی به عنوان پیش پرداخت گرفتم تا بروم آلبوم را آماده کنم. دقیقا 15 میلیون تومان پول پیش پرداخت گرفتم که تا آن روز اولین پولی بود که بابت قرارداد آلبومهایم گرفتم.

چاووشی افزود: با آن پول بدهیهایم را دادم و در همان حین شنیدم که محسن نامجو که به همراه من آلبومش را برای دریافت مجوز به حوزه هنری ارائه داده بود مجوز گرفت و همین خوشحالم کرد. اما روزی که قرار بود رییس مرکز موسیقی حوزه رضا مهدوی مجوز آلبوم مرا صادر کند از کار اخراج شد یا جابجا شد…
وی ادامه داد: بعد از آن در آوای باربد دوستی گفت که میتوانم شما را آشنا کنم با دوستان در حراست ارشاد.

جلسه در حراست ارشاد
به گزارش سینماژورنال چاووشی درباره جلسه سرنوشت سازش در حراست ارشاد که در نهایت به صدور مجوز خوانندگیش منجر شده اظهار داشت: در آن جلسه از من پرسیدند مشکلت چیست؟ من هم گفتم به من مجوز نمی دهند. گفتند در پرونده شما مثلا نوشته شده که در شهرری زندگی می کنی و… من را با شخص دیگری اشتباه گرفته بودند و فکر می کردند کارهایی که از شبکه های خارج از کشور پخش می شد زیرنظر من بوده و من در این زمینه دست داشته ام.

چاووشی ادامه داد: من هر گونه ارتباط با این شبکه ها را رد کردم و ثابت کردم که این حرف از اساس درست نیست.

این خواننده خاطرنشان ساخت: یادم می آید وقتی داخل اتاق شدم گفتند فکر نمی کردیم این شکلی باشی. فکر می کردیم ریش و موی بلند داشته باشی و کلا سروظاهرت جور دیگری باشد و خیلی متفاوت باشد. بعد از هفت سال ممنوع الکاری رفتار خوبی با من داشتند.

محسن چاووشی

محسن چاووشی

خیلی از همکاران به ارشاد نامه نوشتند که به من مجوز ندهد
محسن چاووشی با اشاره به رفتار ناجوانمردانه برخی از همکارانش در گمراه کردن ارشاد برای عدم صدور مجوز به وی بیان داشت: خیلی از همکارانم نامه نوشتند که چاووشی نباید کار کند. به ارشاد اخبار کذب می دادند و از قول خودشان حرفهای الکی می زدند که در کار مجوز گرفتن من خلل ایجاد کنند.

وقتی مجوز را دادند غمگین شدم
جالب است که دریافت مجوز و متعاقب آن انتشار آلبوم “یه شاخه نیلوفر” نیز باعث خوشحالی زیاد وی نشده است. چاووشی در این باره اظهار داشت: وقتی مجوز را دادند غمگین شدم و واقعا نمی دانم چرا این طوری شدم اما احساس کردم باید یک مدل دیگر کار کنم.قبل از آن خیلی بی پروا بودم و بعد از آن تا حدودی ترسیدم.

خواهش محسن یگانه از تنظیم کننده چاووشی
یکی از خوانندگانی که به واسطه همخوانی با چاووشی در کانون توجه قرار گرفت محسن یگانه بود. چاووشی درباره آشنایی اش با وی بعد از انتشار آلبوم اولش “نفرین” بیان داشت: به استودیوی احمدوند که می رفتم
گاهی اوقات محسن یگانه هم می آمد آنجا کار ضبط مب کرد اما ورود و خروجمان به استودیو طوری بود که به هم نمی خوردیم و همدیگر را نمی دیدیم.
وی ادامه داد: من آن موقع معروف شده بودم و “نفرین” بیرون آمده بود. یگانه به احمدوند گفته بود اگر ممکن است به چاووشی بگو که با هم ترانه ای بخوانیم و من هم یک تراک وسط کارش{“نشکن دلمو”} خواندم در صورتی که او را ندیده بودم. بعد که منتشر و معروف شد تازه محسن یگانه را دیدم.

گویا حضور یگانه در قطعه “به تو گفتم یا نگفتم” هم بعد از ساخت قطعه بوده است.
چاووشی در این باره گفت: اواخر آلبوم “متاسفم” بود که یک روز نشسته بودم و برای خودم همین طور چیزهایی می نوشتم. تمام که شد گذاشتم روبرویم و بصورت اتود خواندم. شهاب اکبری وقتی شنید گفت بیا همین را کار کنیم. من موافق نبودم چون شعرش اسلوب دار و قرص نبود.
وی ادامه داد: اما در نهایت ترانه را با همان ملودی خواندم و شهاب تنظیمش کرد. محسن یگانه هم کار را شنید و خوشش آمد و خواست که این ترانه را با من بخواند و با هم خواندیم…

توزیع آلبوم از طبقه بالای میلاد نور
به گزارش سینماژورنال چاووشی درباره توزیع آلبومهای زیرزمینی اش هم بیان داشت: طبقه بالای میلاد نور(پاساژی در شهرک غرب) یک نفر بود که کارش همین بود یعنی سی.دی تکثیر میکرد و میداد دست مردم و خلاصه از این طریق کارها پخش می شد. یادم می آید همین فروشنده چند تایی از آلبومها را با طرح جلد کاور زد و به ما هدیه داد.