1

وزیر نفت در برابر علی ضیاء بیان کرد⇐دو تا از بچه هایم ایران نیستند و برای ادامه تحصیل به خارج رفته اند/داماد من خارج از کشور کار میکند/بعضی ها فکر می کنند ما زندگی مرفه روبراهی داریم/یکی از من پرسید آقا راننده ات کو، گفتم من خودم مسافرکشی می کنم!/هفته ای نیست که اشکم درنیاید!/ درباره آسیب های اجتماعی، غصه ام می شود و اشکم در می آید!/آخرین بار که به سینما رفتم «آتشکار» را دیدم!/فیلمهای حمید فرخ نژاد و پرویز پرستویی نکات ارزشمندی دارند/موسیقی کردی را دوست دارم!/ رقص در موسیقی کردی چون مردها میرقصند مشکلی ندارد!

سینماروزان: بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت با حضور در برنامه “فرمول یک” و گفتگو با سیدعلی ضیا از زندگی شخصی، تماشای تلویزیون، احساساتی بودن، قدرت، سیاست و سینما سخن گفت.

به گزارش سینماروزان زنگنه در پاسخ به اینکه درست است که به ریاضی، فلسفه و تاریخ علاقه دارید؟ گفت: بله. من مهندسم. ریاضی چیزی است که سر آن نمی شود جدل کرد. منطق اساسی زندگی بشری بر پایه ریاضیات است. فلسفه هم نگاهی به هستی علت های پدیده ها است یکی هستی شناسی دارد و کسی هم در بخش کوچک تر که عملیاتی می شود و ریاضی است کار می کند. از وقتی دانشجو بودم ریاضی دوست داشتم. ذهن من ذهن برنامه ریزی و ریاضی است. اگر به من بگویند خیلی، می گویم یعنی چقدر؟ عدد بگویید.
زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رییس جمهور بودند، همراه ایشان به شهری رفتیم. سوال شد که این شهر چقدر جمعیت دارد؟ گفتند خیلی! گفتیم یعنی یک میلیون نفر!؟ گفتند نه 12 هزار نفر!
ذهن من ریاضی مهندسی است. با آنچه از مهندسی و دانشکده فنی یاد گرفتم تلاش می کنم برای همه چیز استدلال دقیق منطقی داشته باشم و فرآیندها و تسلسل منطقی را بسیار رعایت کنیم.
زنگنه در این باره که درست است تند غذا می خورید و معده درد دارید، بیان کرد: بله، معده ام کمی مشکل دارد اما شاید عادت کرده ام. زندگی در این دور کاری که من داشته ام با استرس بوده است و ناگزیر از این اتفاقم.
اهل چه خبر و دیگر چه خبر گفتن نیستم
می گویند با برخی افراد همکاری 10ساله دارید اما 10 دقیقه هم غیرکاری با آنها حرف نزده اید؟ پاسخ زنگنه به این سوال این بود: غیرکاری هم صحبت می کنم اما اهل گپ زدن نیستم، جوانی ام هم اینطور نبودم. در دانشگاه هم درباره انقلاب و مبارزه حرف بزنم، اینطور نبود که درباره آب و هوا صحبت کنم. اهل این کارها نیستم.
دو تن از بچه هایم ایران نیستند/دامادم خارج است
وی درباره فرزندانش توضیح داد: چهار فرزند دارم. دخترم دکترای مهندسی مخزن دارد، پسرم دارای دکترای حقوق است، پسر دیگر در رشته خودم در دانشکده فنی درس می خواند و دیگر دخترم هم کلاس دهم است. دو تا از بچه هایم ایران نیستند و برای ادامه تحصیل رفته اند. داماد من خارج از کشور کار میکند و هنوز نیامده است و برای تحصیل رفته است.
توحید و اخلاق مهم است
زنگنه درباره این سوال که شما به عنوان کسی که قرآن زیاد می خوانید، سوره مورد علاقه تان کدام است، تصریح کرد: قرآن به من آرامش می دهد. مرتب سعی می کنم بخوانم. مهم ترین چیزی که از قرآن گرفتم توحید است. اصلی ترین مکتبی که داریم توحید است و اخلاق. روابط اخلاقی و انسانی بسیار مهم است. از پیامبر نقل می شود که حتی به حیوانات دروغ نگویید. این یعنی چه؟
بعد هم شریعت است؛ حلال و حرام و احکام. واجبات برای این است که اخلاق و توحید را صیانت می کند. دعوای همه انبیا بر سر توحید بوده است. اینکه بندگان خدا را جای خدا نگذارید. عبادت چیزهای دیگری که دنیا و آخرتتان را خراب می کند نکنید. خدا را بپرستید تا آزاد باشید. بنده سنگ و گل و آهن نباشید.
وی ادامه داد: امسال خدمت آیت الله جوادی آملی رسیدم و ایشان توضیح دادند روزی پیامبر اکرم از محلی عبور می کردند که دیدند فردی دامنش را گرفته و وانمود می کند علوفه در لباسش پنهان کرده و حیوانش را صدا می کند. پیامبر به او گفت تو که علوفه ای نداری، دروغ نگو. یعنی حیوانات را هم نباید فریب دهید.
امان از پیامکهای تبلیغاتی
وزیر نفت در بخش دیگری از این گفتگو بیان کرد: پیامکهای تبلیغاتی زیادی برایم می آید! نصف روز مربوط به کشت مو است و نصف دیگر روز درباره لیزر موهای زائد! کلی پول بدهیم مو بکاریم، بعد هم لیزرشان کنیم!
وی اولین اتفاق مهم زندگی اش را تولدش معرفی و بیان کرد: در یک سالگی یادم است برایم تولد گرفتند. هر سال این سنت بود و مرحوم پدرم همیشه هدیه می دادند. اینکه کیک باشد نه اما تا موقعی که زنده بودند تولد مرا فراموش نمی کردند. خوشحال می شوم برایم تولد بگیرند.
وی در پاسخ به اینکه چه زمانی معنای قدرت را احساس کردید، توضیح داد: هیچ وقت احساس نکردم. اینطوری نبود که از قدرت لذت ببرم.
سیاستمدار نیستم
زنگنه این پرسش ضیاء که چه روزی بود که متوجه شدید سیاستمدار شده اید، به این شکل پاسخ داد: خودم را سیاستمدار نمی دانم. من یک مدیر توسعه ای ارشد هستم. هیچوقت در عمرم احساس نکردم سیاستمدار حرفه ای هستم. سیاستمدار باید خیلی از ارزشها را کنار بگذارد اما من هیچوقت اهل این چیزها نبوده ام. سعی نمی کنم سیاستمدار حرفه ای باشم و به قدرت نچسبیده ام. فقط می خواهم به کشورم خدمت کنم و چیزی برایم مهم تر از سربلندی ایران نیست. باید چالش ها را بپذیریم و ناملایمات را تحمل کنیم، هرچه بی شتر می گذرد، سخت تر می شود. اوایل انقلاب همه آماتور بودند اما اکنون نه.
داخلمان خودمان را می کشد، بیرونمان دیگران را!
وی در این باره که مهم ترین فرق زندگی تان با دیگران چیست، گفت: بعضی ها فکر می کنند ما زندگی مرفه روبراهی داریم. من زمانی که وزیر نبودم یک پژو 405 قراضه داشتم. در یک خیابان که داشتم ماشین را پارک کردم، یکی آمد بوق زد و گفت شما باید بنز سوار باشید، من هم گفتم موفق باشید! به قول معروف داخلمان خودمان را می کشد، بیرونمان دیگران را! جای دیگر کسی از من پرسید آقا راننده ات کو، گفتم من خودم مسافرکشی می کنم، راننده ام کجاست!
زنگنه تصریح کرد: اگر به عنوان یک مهندس مثل همشاگردی هایم کار می کردم، شاید زندگی متفاوتی داشتم. اما اکنون اینطور نیست که زندگی مرفه مثل میلیاردها داشته باشم. حقوق دولتی می گیرم منبع درآمد دیگری هم ندارم. شبانه روز باید کار کنم. وزیر نباشم هم باید شبانه روز کار کنم چون اگر بیکار باشم مریض می شوم.
وزیر نفت درباره نقش پدری و همسری گفت: خانواده یک مجموعه است و باید همه اعضایش حضور داشته باشند، اما من نمی رسم وظایف خودم را به عنوان یک پدر و همسر انجام دهم و این خیلی بد است. سعی می کنم اگر خواستند سینما بروند من هم خودم را همراه کنم. البته آنها اصلا روی من حساب نمی کنند و پیش فرضشان این است که من کار دارم. ولی خودم خوشم می آید کنارشان باشم و لذت بخش ترین زمانم وقتی است که کنارشان باشم.
وی در این باره که آیا سیاستمدارها باهوش تر از مردم هستند، گفت: همه شان باهوش تر نیستند.
طولانی ترین مکالمه تلفنی تان چقدر بود؟
من فقط می گویم سلام علیکم احوالتان چطور است و می روم سراغ اصل مطلب. نمی گویم چه خبر و دیگر چه خبر!؟ البته بوده که نیم ساعت 25 دقیقه صحبت کاری داشته ام. من روی موضوع تمرکز می کنم و فکر میکنم مکالمه هایی که قرار است طولانی باشد، بهتر است چشم توی چشم باشد چون اثر می گذارد.
سکوت پرمعنای سیاستمدارها
زنگنه در این باره که آیا لبخند سیاستمدارها معنا دارد، بیان کرد: حتما دارد. سکوتشان هم معنا دارد. البته همانطور که گفتم من سیاستمدار نیستم، چون افراد با دیدنم مکنونات قلبی مرا می فهمند اما احساسات سیاستمدار نباید قابل پیش بینی و تشخیص باشد.
درست است که زیاد و زود عصبانی می شوند؟ بلندترین فریاد را سر چه کسی کشیدید؟ زنگنه در پاسخ به این سوال ضیاء گفت: من فریاد نمی زنم ولی عصبانی می شوم. راست می گویند این ضعف من است. خیلی حرص و جوش می خورم و مدام به من می گویند ممکن است سکته کنی، حرص نخور. اما جرص و جوش من برای کارم است. به ویژه درباره کسی که تخلف می کند و اصرار بر تخلف دارد. من در مقابل عدم سلامت مالی و اخلاقی هیچ گذشتی ندارم.
وی درباره شدیدترین پشیمانی اش توضیح داد: گاهی انتصاب هایی داشتم که بعدها احساس کردم اشتباه بوده است. اگر آدمی اشتباه کرد نباید او را هو کنیم. اگر کسی اشتباه کرد و سمت درست کردن آن رفت، او را بپذیریم. اما بعضی آنقدر روی اشتباهشان اصرار می کنند که مشکلات زیادی درست می شود.
سعی میکنم کسی اشکهایم را نبیند
ضیا این سوال را مطرح کرد که آیا گریه هم می کنید و زنگنه گفت: من خیلی اشکم درمی آید. گرچه بعضی وقت ها سعی می کنم کسی نبیند. هفته ای نیست که اشکم درنیاید. به خاطر چیزهای مختلف که به منتقل می شود، مثلا می بینم افرادی مریض می شوند و کاری از دستم برنمی آید یا درباره آسیب های اجتماعی، غصه ام می شود و اشکم در می آید. البته مردم فکر میکنند نباید مسئولان گریه کنند و بد است.
وی درباره تاثیرات پدرش گفت: پدرم روی من تاثیر داشت. آدمی بود که با عملش راستگویی و درستکاری را به من یاد داد. هیچوقت مستقیم چیزی را نگفت. بلکه سالم و پرکار و صحیح العمل بود و درستکاری و راستگویی را با عمل به ما نشان داد. او یک قران مال حرام سر سفره مان نگذاشت. ما ثروتمند نبودیم، متوسط بودیم. او از لقمه دهانش می زد برای ما که تحصیل کنیم. حداکثر فداکاری پدر و مادر برای بچه هایشان را داشت.
تلویزیون همیشه روشن است اما اخبار نمی بینم
زنگنه در پاسخ به این سوال که آیا تلویزیون تماشا می کنید، اظهار کرد: یکی از مشکلاتم این است که تلویزیونم همیشه روشن است اما به من می گویند شما نگاه نمی کنید. در حالی که من تلویزیون نگاه می کنم. البته اخبار نمی بینم بلکه مستند می بینم و فیلم سینمایی. سریالهای داخلی که همه شان درباره دختری است که می خواهد ازدواج کند و آخر هم ازدواج می کند! بیشتر شبکه های آی فیلم، نمایش، تماشا، مستند و آموزش را سعی می کنم ببینم. تلویزیون همیشه روشن است اما تقریبا کمتر وقتی است که فقط تلویزیون نگاه کنم و همزمان دارم کارهای دیگری انجام می دهم.
آخرین بار در سینما «آتشکار» را دیدم
آخرین باری که سینما رفتید کی بود؟ سوالی است که ضیاء پرسید و زنگنه تاکید کرد: آخرین بار که به سینما رفتم «آتشکار» را دیدم. فیلمهای آقای حمید فرخ نژا د و پرویز پرستویی را دوست دارم. معمولا فیلمهایشان نکات ارزشمندی دارند.
علاقه به موسیقی کردی
وزیر نفت درباره موسیقی اظهار کرد: موسیقی کردی را دوست دارم. خلاف اکثر موسیقی های ما که غمگین هستند، موسیقی کردی شاد است. شاد و ریتمیک است. اتفاقا یک بار آقای رییس جمهور از من در این باره پرسید و من  هم گفتم رقص در موسیقی کردی چون مردها میرقصند مشکلی ندارد!
زنگنه درباره بامزه ترین اتفاق اوپک گفت: کار ما بیشتر تلخی دارد. اینکه فکر کنید مسئولیت 80 میلیون ایرانی و عزت و اقتدار آنها با شما است خیلی دشوار است.
ضیا سوال کرد در کشور بنزین آلوده داریم؟ از کرج سوال کرده اند که بنزین ما چرا سالم نیست؟ زنگنه پاسخ داد: ما اصلا بنزین آلوده نداریم. ولی نتوانسته ایم در همه شهرهای کشور بنزین یورو ۴ را توزیع کنیم. شهرهایی مثل تهران، مشهد، شیراز و تبریز یورو 4 دارند. البته فقط بنزین ملاک نیست و با نداشتن معاینه فنی خیلی اتفاقات بدی می افتد. ماجرای بنزین یورو ۴ و 30 درصد تولید آن با آمدن ستاره خلیج فارس اصلاح می شود.

 




کارگردان “لانتوری” فیلم بعدیش را خارج از ایران می‌سازد

سینماژورنال: رضا درمیشیان کارگردان جوانی که این روزها با “لانتوری” پیشتاز گیشه هاست بعد از دریافت پروانه ساخت چهارمین فیلم بلندش “یواشکی” قصد دارد فیلمی را خارج از ایران بسازد.

به گزارش سینماژورنال درمیشیان از جمله کارگرداناتی بوده که صراحت کلام آثارش و تصویرگری بی سانسور زندگی جوانان متولد دهه 60 از همان اولین فیلمش “بغض” سبب ساز توجه جشنواره های خارجی به آثارش شد و حالا  حضورهای جشنواره ای فیلمهای اخیر این کارگردان و از جمله “عصبانی نیستم” و “لانتوری” سبب ساز آن شده که شرایط فعالیت خارج از ایران برای درمیشیان فراهم شود.

درمیشیان درباره پروژه آینده اش به “فیلم” گفته است: امسال حتما فیلمی خواهم ساخت. یک تجربه کاملا متفاوت و اولین فیلمم به زبان انگلیسی در خارج از ایران.

درمیشیان البته فیلم اولش “بغض” را هم در خارج از ایران و ترکیه فیلمبرداری کرده بود اما زبان غالب آن فیلم فارسی بود و فیلم محصولی از ایران.
باید منتظر ماند و دید صراحت روایت آثاری نظیر “عصبانی نیستم” و “لانتوری” در ساخته خارج از ایران و انگلیسی زبان درمیشیان هم وجود خواهد داشت؟




خروج اکبر عبدی از ایران

سینماژورنال: اکبر عبدی بازیگر سرشناس آثار طنز که اخیر “رسوایی2” را روی پرده داشت چندی قبل تحت عمل جراحی پیوند کلیه قرار گرفت.

به گزارش سینماژورنال عبدی حالا مدتی بعد از گذراندن دوران نقاهت برای بازیابی کامل سلامتی جسمی به خارج از کشور سفر کرده است.

داماد اکبر عبدی با اعلام این خبر به “باشگاه خبرنگاران” گفت: خوشبختانه وی در سلامت کامل جسمی و روحی به سر می‌برد و برای ادامه دوره نقاهت و رسیدن به نقطه ایده‌آل جسمانی به خارج از کشور سفر کرده است.

“عشقولانس” از جمله آثار اکبر عبدی است که هنوز اکران نشده است.




روایت بهاره رهنما از ترسناک شدن زنان ایرانی

سینماژورنال: بهاره رهنما بازیگر ایرانی که در سالهای اخیر تجربیاتی در کارگردانی تئاتر هم داشته است در تازه ترین یادداشتی که برای “شرق” نوشته از ترسناک و مصنوعی شدن زنان ایرانی که نتیجه عملهای جراحی زیبایی است گلایه کرده است.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر با اشاره به طبیعی و دست نخورده بودن صورت که ویژگی زنانی است که ایشان خارج از ایران زیارتشان کرده اند از این گفته که تلاش برای بیشتر زندگی کردن آن هم به مدد جراحیهای زیبایی امری بیهوده است.

متن کامل یادداشت رهنما را بخوانید:

وا این چشه؟! عین فیلماش مسخره است!

چیز‌هایی هم هست؛ مثلا این خورشید، کودک آن هفته، کفتر پس‌فردا…

به محض اینکه دو قدم از کشور محترم و دوست‌داشتنی مان دور می‌شوم، اگر زیبایی‌ها و نظم و آرامشی در سفری می‌بینم، همه‌اش می‌شود حسرت در دلم که چرا سرزمین من با سابقه فرهنگی چند‌هزار‌ساله از این چیز‌های بدیهی خوب محروم است؟! چیز‌های ساده و حقوق اولیه‌ای که هیچ‌کدام منافاتی هم با اخلاقیات و شرعیات ما ندارد؛ مثل هوای خوب، خیابان‌های تمیز، رانندگی در آرامش، احترام به حقوق شهروندی و شاید ساده‌ترینش «لبخند» که این‌روزها در سرزمین من تبدیل به کار عجیبی شده و من که به عادتی خانوادگی و البته شغلی از سر صبح به آدم و عالم لبخند می‌زنم، با واکنش‌های غریب مردم مواجه می‌شوم و جملاتی می‌شنوم از این قبیل: وا این چشه؟! عین فیلماش مسخره است!

زنانی با سنین مختلف که همه طبیعی اند

 به چی میخندی حالا بگو مام بخندیم؟  بماند که قدمت را که کمی به سمت راست و چپی فراتر از مرزهای وطن می‌چرخانی، اولین زبان بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگی همین لبخند است و بس! اما این‌بار نکته‌ای زنانه، عجیب و البته غم‌انگیز نظرم را به خود جلب کرد. در لابی هتل‌مان، ناچار به انتظاری نیم‌ساعته بودم و از قرار عروسی‌ای در همان هتل برقرار بود و بیشتر مدعوین خانم‌ها بودند.

زنانی با سنین، جثه و لباس‌های مختلف که همگی در یک نکته یکسان بودند و آن طبیعی‌بودنشان بود. تقریبا هیچ دست‌کاری و جراحی بر صورت‌ها به چشم نمی‌خورد و موها، ناخن‌ها و رنگ‌های چشم صورت همه مال خودشان بود. همگی به گمانم از ٢٠ساله تا ٨٠ساله بسیار زیبا و دلنشین بودند. راز این زیبایی همگانی در طبیعی‌بودنشان بود و بس! و حتی پیری و چین‌و‌‌‌چروک‌های صورتشان وقار و شیرینی خاص خودش را داشت!

همه به‌طور ترسناک و مصنوعی…
و من حسرت خوردم که سال‌هاست در سرزمینم به‌ندرت زنی را می‌بینم که با سن‌وسال خودش که هیچ، با طبیعت وجودش در هماهنگی و صلح باشد. این روزها چند زن پیر دوست‌داشتنی دوروبرمان داریم؟ انگار همه به‌طور ترسناک و مصنوعی قرار است در یک زمان فریز شوند و بمانند و بیشتر از زندگی، زندگی کنند که کاری محال است و متأسفم که وقتی با همسفرم که پزشک پوست بود، صحبت می‌کردم، مدعی بود سرانه مصرف لوازم آرایش در ایران تقریبا به اندازه کل خاورمیانه است!

 بیشتر از زندگی نمی‌شود زندگی کرد، باور کن!  یاد شعر سهراب می‌افتم و فکر می‌کنم واقعا چیزهایی هم هست که به‌جز چین‌و‌چروک‌ها باید به آنها دقت کنیم. کودک آن هفته، کفتر پس‌فردا و هنوز نان گندم خوب است و هنوز آب میریزد پایین اسب‌ها می‌نوشند…