1

حسین فرحبخش در واکنش به جوابیه تصویرشهر پیرامون توقیف «خالتور» خطاب به مدیرعامل این نهاد بیان داشت⇐امان از دروغ که گذرگاه گناهان دیگر است!/فردی که شهیدمطهری را قبول ندارد نباید در جمهوری اسلامی مسئولیت داشته باشد/طبق قانون، الویت اکران در پردیسهای شهرداری با فیلمهای سرگروه‌دار است؛ پس چرا «خالتور» را توقیف کرده‌اید؟/مگر امکان دارد در بیشتر از ده سالن شهرداری هیچ ظرفیتی برای اکران «خالتور» نباشد؟/به چه حقی پروانه نمایش ارشاد و آیین نامه شورای صنفی نمایش را وتو کرده‌اید؟/مگر پردیسهای شهرداری ملک پدری‌تان است که نمایش فیلمهای پرفروش در آنها را توقیف می‌کنید؟/پردیسهای شهرداری متعلق به عامه مردم است و شما صرفا یک کارمندید نه مالک پردیس!/هر وقت با پول شخصی‌تان سینما زدید هر چه دوست داشتید در آنها نمایش دهید/مخاطبان جنوب شهر مدام تقاضای اکران «خالتور» را دارند اما به قیمت ضرردهی پردیسهایتان، فیلم را اکران نمی‌کنید/قبول کنید که سوءمدیریت تان باعث عدم پویایی و بازدهی مکفی پردیسهای شهرداری شده!/اگر با پویافیلم مشکل شخصی دارید رسما اعلام کنید/انتظار می‌رفت بعد از بازپس گیری سوله «خندوانه» روش کار را عوض کنید اما زهی خیال باطل!/مافوق‌تان هم کلی انتقاد شنید و توجه نکرد و رفت که رفت/شما هم عنقریب خواهی رفت اما ای کاش قبل از رفتن به عدالت روی آوری و خاطره‌ای خوش برای مخاطبان به جای بگذاری!

سینماروزان: توضیحات تصویرشهر در چرایی عدم اکران کمدی «خالتور» در پردیسهای شهرداری(اینجا و اینجا را بخوانید) با واکنش حسین فرحبخش تهیه‌کننده «خالتور» و از شرکای موسسه پویافیلم مواجه شد.

فرحبخش در گفتگویی صریح با به چالش کشیدن بخشهایی از ادعاهای طرح شده در جوابیه تصویرشهر، بی‌عدالتی علی احمدی مدیرعامل این موسسه در عدم توجه به خواسته مخاطبان و به خصوص مخاطبان جنوب شهری برای اکران «خالتور» در پردیسهای شهرداری را به چالش کشیده است.

متن گفته های فرحبخش را بخوانید:

امان از دروغ که گذرگاه گناهان دیگر است! مسلمان دروغ نمی‌‌ گوید. آقای علی احمدی! اگر مسلمانیم، دروغ نگوییم!

اینکه گفته‌اید به خاطر محرم و صفر در پردیسهای شهرداری کمدی اکران نمی‌کنید دروغ است چون الان که از صفر گذشته‌ایم باز هم فیلم «خالتور» را روی پرده نفرستاده‌اید در حالی که در این سالها داشته‌ایم کمدیهایی از دفترهای پخش خاص که در همین موعد هم در پردیس‌های شهرداری اکران شده‌اند.

اینکه گفته‌اید به دلیل محدودیت سالن‌هایتان که مثلا چهار سالن در پردیس ملت است نمی‌توانید فیلمهای بیشتری اکران کنید هم دروغ است چون شما با داشتن 4سالن تا سقف 8 فیلم را میتوانید اکران کنید. بماند که پردیسهای شهرداری در مجموع بیش از ده سالن دارند و این حق «خالتور» که لااقل 3 سالن در این پردیسها داشته باشد.

درباره اینکه گفته‌اید چرا در سینما عصرجدید فقط 5 فیلم روی پرده است قیاس مع الفارق کرده‌اید. سینما عصرجدید فقط 3 سالن دارد و طبق قانون در نهایت میتواند پنج تا شش فیلم اکران کند اما پردیس 4سالنه شهرداری که طبق قانون می‌تواند تا 8 فیلم را اکران کند و الویتش هم با اکران فیلمهای سرگروه‌دار است به راحتی فیلمهای پرمخاطب سرگروه‌دار مانند «خالتور» را کنار می‌گذارد.

بماند که سینما عصرجدید یک سینمای متعلق به بخش خصوصی است و مدیرانش اختیار این را دارند که چینش اکران را تعیین کنند اما شما چه؟ مگر پردیسهای شهرداری ملک پدری تان است؟ پردیسهای عمومی متعلق به عامه مردم است و شما صرفا یک کارمندید و نه مالک و باید شرایط استفاده صحیح از این پردیسها را فراهم آوری و لاغیر!

مگر امکان دارد در بیشتر از ده سالن شهرداری هیچ ظرفیتی برای اکران «خالتور» نباشد؟ چرا «خالتور» را علیرغم داشتن بیش از ده سالن در پردیسهای شهرداری اکران نمی‌کنید؟ جز اینکه مشکل شخصی دارید با موسسه تولیدکننده فیلم که پویافیلم باشد؟؟ اگر این طور است چرا رسما اعلام نمی‌کنید با پویافیلم مشکل دارید؟

آقای احمدی! شما موظفید که طبق آیین نامه شورای اکران،  فیلمهای سرگروه دار را در الویت نمایش قرار دهید که نمی دهید. چرا؟

وجه ناراحت کننده ماجرا می دانید کجاست؟ آنجا که مدیران پردیسهای راگا و تماشا و رازی، طالب اکران فیلمهای پرمخاطب مانند «خالتور»ند ولی چون فیلم محصول پویافیلم است اجازه نمایش آن را نمی دهید؟؟

آقای احمدی! قبول کنید که سوءمدیریت‌تان باعث عدم پویایی و بازدهی مکفی پردیسهای شهرداری شده! نمی‌گویم شما توانایی خاصی ندارید؛ چرا! شما می‌توانید به آنجا که از آن شروع کرده‌اید برگردید و در حوزه کار تدارکات و مداحی کنید؟؟ و در کارتان موفق باشید اما سینماداری کار شما نیست! متأسفانه نه تجربه داری و نه دنبال تعامل سازنده با سینماگران حرفه ای برای کسب تجربه هستید.

آقای احمدی! درباره اینکه گفته اید در محرم و صفر هم نباید فیلم کمدی اکران شود هم رفتار قانونی نمی‌بینیم چون حتی شورای اکران هم فقط درباره حرمت‌گذاری دهه اول محرم سخن گفته است و اینکه شما چگونه مجوز اکران شورای صنفی نمایش را وتو می کنید جای سوال دارد.
به هنگام اکران «آس و پاس» هم به شما گفتم وقتی شورای اکران مجوز نمایش داده و حتی حوزه هنری فیلم را اکران می کند چطور است که شما حاکم شرع شده ای و دستورات قانونی را وتو می کنید؟

یادم می آید در تماسی تلفنی وقتی از آموزه های شهیدمطهری برایتان گفتم حتی درباره این آموزه‌ها هم شک و تردید وارد ساختید و گفتید ایشان را قبول ندارم؟؟! بله! آدمیان آزادند حتی با ظاهرالصلاح‌ترین شمایل(!) آرای عالمی همچون مطهری را هم قبول نداشته باشند اما فردی که مطهری را قبول ندارد نباید در جمهوری اسلامی مسئولیت داشته باشد.

آخر با کدام تحصیلات؟ با کدام تجربه تئوری برای اکران صادر می‌کنید؟ هر که نداند ما می‌دانیم که زمانی امور تدارکات حوزه علمیه چیذر به شما سپرده شده بود و به ناگاه با حضور شهردار سابق، از مدیریت سینما سربرآوردی؟! ایرادی هم ندارد اما حالا که سینمادار شدی حداقل کاری که باید بکنی این است که شرایط اکران عادلانه را فراهم کنی آن هم با مشورت گرفتن از باتجربه‌های این صنف!

ناراحت کننده است که مخاطبان جنوب شهر مدام گلایه می کنند که چرا «خالتور» در مناطقی مانند یافت آباد اکران نمی شود و این اعتراض را به گوش مدیران پردیسهایتان هم رسانده اند. اما دریغ از ذره ای توجه حتی اگر به قیمت خالی ماندن سالنهایتان و ضرردهی پردیسهایتان منجر شود. واقعا شما چه کاره‌اید که مردم شریف جنوب شهر که بانی انقلاب اسلامی هستند را از تماشای فیلمی پرمخاطب و کاملا مجاز محروم می‌کنید؟

آقای احمدی! ای کاش در مدت زمانی که وارد سینما شدید می آموختید و رشد می‌کردید! مافوق تان هم کلی انتقاد شنید و توجه نکرد و در نهایت رفت که رفت!

محمدعلی نجفی شهردار تهران آدمی است که ردی از تحجر در افکارش وجود ندارد و بر همین مبنا شما هم عنقریب خواهی رفت ولی ای کاش در این روزهای آخر و به خصوص بعد از بازپس بگیری سوله مدیریت بحران از برنامه متبوعتان «خندوانه»، به عدالت پناه می‌بردید و خاطره ای خوش برای مخاطبان جنوب شهر به جای می گذاشتی ولی زهی خیال باطل!!

واقعیت اینکه امید داشتیم با تعامل، اندکی کمک کنیم به رونق پردیسهای شهرداری که نشد چون علاقه به انتقاد سازنده وجود نداشت. ختم کلام اینکه در سینماداری که موفق نبودید؛ آرزو می کنم بعد از این به حرفه هایی که در آن تجربه دارید مثلا تدارکات و مداحی(؟؟) ورود کنید تا هم در کارتان موفق باشید و هم بانی خیر باشید و نه بی عدالتی. آرزو می‌کنم در تدارکات و مداحی موفق ظاهر شوید و به عدالت و راستی پناه ببرید که سرمایه آخرت است.




باز هم حسین فرحبخش، باز هم افشاگری، این بار در گفتگو با روزنامه «جوان»⇐ حبيب ايل‌بيگي و عليرضا رضاداد هستند که برای سینما مشکل‌ساز بودند/ایل‌بیگی بیشتر منشی دفتر و کارمند روابط عمومی بوده و سپردن ریاست اداره نظارت به وی کار اشتباهی بود/ایل‌بیگی و رضاداد بدشان نمی‌آید زیرپای ایوبی را خالی کنند و جای او بنشینند

سینماروزان: به نظر می رسد افشای ماجرای حضور مسعود فراستی در کمیسیون فرهنگی مجلس به عنوان مشاور ارائه داده های سینمایی به اعضای کمیسیون، یک تنفس کامل برای تیم مدیریتی سینمای دولت یازدهم و به ویژه شخص حجت ا.. ایوبی بوده است.

به گزارش سینماروزان در تهاجمی که از سوی برخی سینماگران به سمت و سوی فراستی رفته کل مشکلات و نقاط ضعف کارنامه مدیریتی سازمان سینمایی به محاق رفته و حالا ایوبی و همکارانش در سازمان سینمایی می توانند برای مدتی کوتاه هم که شده یک نفس راحت بکشند بخصوص که آخرین جشنواره فجرشان هم با کلی انتقاد به داوریها و ماجرای بلیت فروشی برگزار شده بود و همین نیاز به یک تنفس کامل را حیاتی می کرد.

در این اوضاع روزنامه اصولگرای «جوان» کوشیده با ارائه گزارشی درباره دعوای شکل گرفته بر سر حضور مسعود فراستی در کمیسیون فرهنگی در گفتگو با حسین فرحبخش به طرح این موضوع بپردازد که اساسا مشکل سینمای ایران نه فراستی که افرادی دیگر هستند.

متن گزارش «جوان» به قلم جواد محرمی را بخوانید:

آدرس غلط از بدبختي سينما ندهید

حضور مسعود فراستي در کميسيون فرهنگي مجلس و ارائه گزارش از جشنواره فيلم فجر به اين کميسيون جنجال‌ساز شده است. يک منتقد و نويسنده سينمايي حضور فراستي در مجلس را با فعاليت‌هاي موسوم به مک‌کارتيسم در امريکا مقايسه کرده است. البته فراستي در کميسيون فرهنگي همان حرف‌هايي را زده که پيش از اين جلوي دوربين هفت بر زبان رانده است، اما معترضان به او ارائه گزارش منفي درباره سينما و برخي فيلم‌ها در کميسيون فرهنگي مجلس را نوعي زيرآب‌زني و بردن دعواي خانوادگي به بيرون از خانواده سينما تفسير کرده‌اند.

حميد فرخ‌نژاد و پرويز پرستويي جزو کساني بودند که از فرصت استفاده کردند و در متن‌هاي جداگانه‌اي عليه فراستي دست به قلم شدند و اين منتقد سينما را با ادبيات نه‌چندان دوستانه و مؤدبانه‌اي مورد حمله قرار دادند.

فرخ‌نژاد در اين‌باره در فضاي مجازي نوشت: «با خودم گفتم اگه قراره پير شيم و غم نون به آدم‌فروشي بكشونتمون، بارالها خودت ترتيبمونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشديم چارپايه كش اعدامي شيم، خودت آقايي كن و خلاصمون كن، ولي مرد حسابي چقلي همكاراتو اينور اونور بردن ديگه خدايي آخرشه، خدايا بحق بزرگيت هيچ تنابنده‌اي رو اين جوري آزمايش نكن». پرويز پرستويي هم به سرعت به حضور فراستي در کميسيون فرهنگي واکنش نشان داد و نوشت: «بهروز افخمي و مسعود فراستي سراپا عقده‌ و کينه‌اند، افخمي با بودجه بيت‌المال به منافع خوبي رسيده، پرونده گذشته و حال فراستي بايد بررسي شود.»

عكس فرخ‌نژاد در کنار محمد امامي
اما اعتراضات اين دو سينماگر عليه فراستي بي‌پاسخ نماند. نادر فتوره‌چي، فعال رسانه‌اي و ژورناليست باسابقه طي متني در اينستاگرام درباره نوشته فرخ‌نژاد همراه با درج عکس اين بازيگر در کنار محمد امامي تهيه‌کننده جنجالي سريال شهرزاد نوشت: آقاي فرخ‌نژاد فردي که با او عکس سلفي گرفته‌ايد، اکنون بيش از شش ماه است که در زندان به سر مي‌برد. آن‌طور که «قائم‌مقام صندوق ذخيره فرهنگيان» مي‌گويد، اين فرد با «يک برگ چک»، بين «هزار  تا هزار و 300‌ميليارد تومان» از «بانک سرمايه» و به نام «صندوق ذخيره فرهنگيان» وام گرفته است.

اکنون با توجه به انتشار نامه شما با «ادبياتي فاخر!» خطاب به رقباي‌تان در باند «بغلي» و تأکيد بر اينکه ترجيح مي‌دهيد «خدا ترتيبتون رو بده» قبل از آنکه «براي غم نان» دست به کاري بزنيد که مايل به انجامش نيستيد، لطفاً به سؤالات زير نيز پاسخ دهيد که «صداقت» و «مشتي‌گري» شما براي علاقه‌مندان‌تان بيش از پيش روشن شود: ارتباط شما با تهيه‌کننده سريال شهرزاد که متهم به اختلاس از صندوق ذخيره فرهنگيان اين مملکت است، چيست؟ آيا هرگز براي او نيز با اين «زبان اديبانه» از اين نامه‌هاي «قشنگ قشنگ» نوشتيد و پرسيديد که با اين سن کم، اين حجم از ثروت را از کجا آورده است؟

يک کاربر فضاي مجازي هم درباره فحاشي‌ها عليه مسعود فراستي نوشت: فراستي آدميزاد است. مثل همه ما. گاهي درست مي‌گويد و گاهي غلط. گاهي عصباني مي‌شود و گاهي آرام است. فکر مي‌کنيد چند درصد از منتقدان سينماي ايران از تمام اظهارنظرهاي‌شان درباره فيلم‌هاي چند سال قبل راضي هستند؟ هوشنگ گلمکاني در کتابي كه از مجموعه نقدهايش تشکيل شده در آخر هر نقد، پي‌نوشت جذابي با عنوان نگاه امروز نوشته است. براي اينکه بتواند نگاه آن سال‌ها را با اين سال‌ها در کفه ترازو قرار دهد، اما اينکه عده‌اي دائم به فراستي فحش مي‌دهند و دو مرتبه مازوخيسم‌وار پاي صحبت‌هايش مي‌نشينند نشان از کاريزما و مهم بودنش دارد. طبيعتاً اينکه عامل اصلي بدبختي سينماي ايران را مسعود فراستي بدانيم راه ساده‌اي‌ است، اما راه درست هم هست؟

مسعود فراستي در سينماي ايران تنها به اندازه يک نفر تأثيرگذار است

به گزارش جوان مسعود فراستي در سينماي ايران تنها به اندازه يک نفر تأثيرگذار است. او نه پست و مقامي در سينما دارد و نه از رانت‌هاي دولتي برخوردار است. پس اظهارنظر او در کميسيون فرهنگي هم تنها به اندازه اظهارنظر يک نفر تأثيرگذار خواهد بود و نبايد آن را زياد بزرگ کرد. فراستي مسئول نابساماني‌هاي فعلي سينما نيست. مسئول مشکلات سينما مديريت چهار ساله حجت‌الله ايوبي بر سازمان سينمايي است.

فرحبخش: ورود کميسيون فرهنگي ناشي از ضعف مديريت سينماست
«جوان» اين مسئله را با حسين فرح‌بخش، تهيه‌کننده سينما در ميان گذاشت. او معتقد است «مسائل سينما به دليل تخصصي بودن نيازمند اين است که به دست خود اهالي سينما حل و فصل شود، اما مسئله اينجاست که حضور برخي آدم‌هاي غيرسينمايي در بدنه سازمان سينمايي سبب مي‌شود منازعات سينما به انحراف کشيده شود. اين سينماگر از حبيب ايل‌بيگي و عليرضا رضاداد به عنوان مديراني ياد کرد که اقدامات آنها سبب بروز مشکلات زيادي در سينماي کشور شده است. او از اين افراد به عنوان رانت‌خواراني نام مي‌برد که به دليل غفلت و تصميمات غلط حجت‌الله ايوبي وارد سينما شده‌اند، ولي نه تنها شناخت درستي از سينما ندارند بلکه به دليل نگاه غيردلسوزانه به سينما شرايط بدي براي سينما رقم زده‌اند و همين مديريت‌هاي غلط سبب مي‌شود که دعوا و مشکلات سينما در داخل خانواده سينما حل نشود و به بيرون سرايت پيدا کند.» فرح‌بخش از رضاداد و ايل‌بيگي به عنوان افرادي ياد کرد که بدشان نمي‌آيد زير پاي ايوبي را خالي کنند و خودشان جاي او بنشينند.

به اعتقاد فرح‌بخش، رضاداد و ايل‌بيگي افرادي هستند که براي حجت‌الله ايوبي دشمن درست مي‌کنند. «ايل‌بيگي زماني نه چندان دور در سيمافيلم در بخش روابط عمومي کار مي‌کرده و منشي دفتر بوده و سپردن مسئوليت حساسي چون ارزشيابي و نظارت سينمايي به وي اساساً کار غلطي بوده است و همين اشتباهات سبب شده مديريت سينمايي دولت يازدهم عملکرد ضعيفي از خود بر جاي بگذارد.  اگر اين ضعف‌ها وجود نداشت کميسيون فرهنگي اساساً به ماجراهاي سينما ورود پيدا نمي‌کرد

 




حسین فرحبخش بیان کرد⇐سریال «معمای شاه» تنها سریالی است که به خانواده‌ام توصیه کردم حتما ببینند/شاه، زمانی که از ایران رفت نزدیک به ۲۶ میلیارد دلار (به قیمت آن زمان) با خود برد/راه‌آهن را رضاخان نساخته؛ راه‌آهن جنوب را انگلیس و راه‌آهن شمال را روسها ساختند/دادگستری را آلمانها ساختند/در فاصله زمانی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ شاه مترسکی بیش نبود/مردم زمان شاه را دوست دارند چون بی بندوباری در آن زمان آزاد بود!/ساواک بازار دیواربه‌دیوار منزل ما بود و من مدام کتک خوردن مردم را می‌دیدم

سینماروزان: در شرایطی که به دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک می شویم حجم واکنشها نسبت به سریال «معمای شاه» روزبروز بیشتر می شود؛ برخی از اساس سریال را زیر سوال می برند و برخی نیز از ویژگیهای مثبت آن یاد می کنند.

به گزارش سینماروزان محمدحسین فرحبخش تهیه کننده قدیمی سینمای ایران و از شرکای موسسه «پویافیلم» که سابقه کارگردانی آثاری همچون «زندگی خصوصی»، «مستانه» و «آب نبات چوبی» را دارد از جمله چهره هایی است که با دید مثبت به «معمای شاه» می نگرد و در گفتگو با «سوره سینما» صراحتا از این می گوید که به خانواده اش توصیه کرده این سریال را حتما ببینند.

سریال «معمای شاه» تنها سریالی است که من به خانواده‌ام توصیه کردم حتما ببینند

فرحبخش با اشاره به وضعیت کشور در سالهای قبل از انقلاب گفت: قبل از انقلاب عموم مردم کشور را عوام تشکیل می دادند؛ اگرچه در حال حاضر هم مردم عوام بخشی از جامعه ما هستند اما در آن زمان این گستردگی بیشتر بود؛ اما در چند سال اخیر فضای مجازی و اینترنتی برای همگان قابل دسترسی شده و اطلاعات مردم ناخوداگاه افزایش پیدا می کند.

فرحبخش به صحبت هایش ادامه داد: در خانواده ای بزرگ شدم که از اساس در جریان چگونگی وقوع انقلاب قرار داشته و من هم در همین فضا بزرگ شدم. پدرم و خانواده ام از اتفاقاتی در آن زمان مطلع بودند که مردم عادی چیزی نمی دانستند. پدرم دوست شهید مطهری بود و من پای منبر ایشان بسیار آموختم.

وی با بیان اینکه این پیش زمینه برای این است که راحت تر در مورد سریال «معمای شاه» نظرم را بگویم گفت: جوانان امروز بسیاری از مسائل و موضوعات را نمی دانند و مطلع نیستند به همین دلیل وقتی با داستان سریال «معمای شاه» مواجه می شوند آن را تحریف شده می پندارند.

شاه زمانی که از ایران رفت نزدیک به ۲۶ میلیارد دلار (به قیمت آن زمان) با خود برد

کارگردان فیلم «آب نبات چوبی» در بخش دیگری از صحبت خود توضیح داد: شاه زمانی که از ایران رفت نزدیک به ۲۶ میلیارد دلار (به قیمت آن زمان) با خود برد اما جوانان امروز از این چپاول و دزدی هیچ خبری ندارند. انور سادات که عاشق چشم و ابروی شاه نبوده؛ با پول ملت ایران، شاه و خانواده او را تشییع می کند.

وی افزود: در حال حاضر شبکه فاسدی همچون «من و تو» به زندگی خاندان پهلوی می پردازد و زندگی آنها را به گونه ای نشان می دهد که جوان ها را تحت تاثیر زندگی شاه قرار می دهد تا دلشان برای خانواده شاه بسوزد.

راه آهن را رضاخان نساخته؛ راه آهن جنوب را انگلیس و راه آهن شمال را روسها ساختند/دادگستری را آلمانها ساختند

فرحبخش با اشاره به این نکته که سریال «معمای شاه» تنها سریالی است که من به خانواده‌ام توصیه کردم حتما ببینند گفت: پدرم از نزدیک دوران رضاخان را لمس کرده بود و با من از آن دوران زیاد صحبت کرد. بسیاری از اماکن تاریخی که ساخت آن را به رضا شاه نسبت می دهند کذب محض است. به عنوان نمونه راه آهن را رضا خان نساخته  و اصلا به او ربطی ندارد. راه آهن جنوب توسط انگلیسی ها و شمال توسط روس ها ساخته شده است. یا دادگستری تهران توسط آلمان ها ساخته شده چون قرار نبود جنگ جهانی دوم به زودی تمام شود و این مکان مقر آلمانی ها در آن زمان به شمار می رفت. بعد از خروج آلمان از ایران این مکان کاخ دادگستری شد. یا مثال دیگر اینکه  ۳۵ هزار آمریکایی در  داخل ایران مشغول کار بودند که ۱۴ هزار نفر آنها  فقط به عنوان مستشار در ارتش کار می کردند. ارتش ایران از خودش چیزی نداشت  و آن تعداد واقعی هم  فقط به استراحت می پرداختند.

وی ادامه داد: زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد من جوانی بیست ساله بودم؛ در آن زمان ایرانگردی می کردم و مشکلات آن زمان را خوب می دانم. به عنوان نمونه ما آن زمان جاده نداشتیم. روستاهای ایران برق نداشتند. تلفن نبود، جاده ها آسفالت نبود. مردم قبل از انقلاب اعتماد به نفس اینکه یک سوزن بسازند را نداشتند. با پول نفتی که داشتیم برق تهران یک روز در میان قطع می شد.

در فاصله زمانی 1320 تا 1332 شاه مترسکی بیش نبود

فرحبخش به مثالی دیگر اشاره کرد و گفت: در سال های قبل از انقلاب در برنامه پنج ساله برآورد شده بود که سی و یک و نیم میلیارد دلار در آمد نفت داریم که هزینه کشور سی و چهار و نیم میلیارد دلار می شود. بعد نفت گران شد درآمد ایران صد و دو میلیارد شد اما هزینه کشور به جای سی و چهار و نیم میلیارد، هشتاد و هشت میلیارد دلار شد. بدون اینکه کوچکترین سازندگی در آن سال ها اتفاق بیفتد.

وی با اشاره به اینکه دکترها و مهندس های آن دوران هم از عوام بودند و از سیاست بهره ای نبرده بودند گفت: در سال های قبل از انقلاب، حکومت پهلوی توانایی اداره کشور را نداشت و هرگوشه ای از آن توسط عده ای اداره می شد. اصلا در فاصله زمانی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲شاه مترسکی بیش نبود. جوان هوسرانی که نه تنها از عهده اداره کشور بر نمی آمد بلکه هم خودش و هم خانواده اش در ایران جنایت های بیشماری مرتکب شدند و در آخر خود را پدر ایران نوین هم معرفی کرد.

ساواک بازار دیوار به دیوار منزل ما بود و من مدام کتک خوردن مردم را می دیدم

فرحبخش با اشاره به اینکه مردم در ابعاد این جنایت قرار ندارند گفت: متاسفانه، هجمه های شبکه های معاند را به پای حسن نیت خانواده پهلوی می گذارند.

وی افزود: تمام روایت سریال «معمای شاه» در به تصویر کشیدن دوران خاندان پهلوی درست است. از داستان چگونگی کشف حجاب در زمان رضاخان گرفته؛ تا ماجراهای ساواک و … همه عین تاریخ روایت می شود.

این کارگردان سینما گفت: ساواک بازار، دیوار به دیوار منزل ما بود و من با اینکه در آن زمان سن و سالی هم نداشتم مدام تمام اتفاقات مربوط به آنها و کتک خوردن ها را می دیدم و کاملا یادم می آید.

مردم زمان شاه را دوست دارند چون بی بندباری در آن زمان آزاد بود!

وی در بخش دیگری از صحبت خود با بیان اینکه این پدر و پسر (شاه) جز خیانت در حق کشور ایران چیزی نکردند گفت : من به همه مخاطبین تلویزیون این اطمینان را  می دهم اگر فساد خانواده پهلوی قرار بود نشان داده شود این سریال غیر قابل نمایش می شد. مردم زمان شاه را دوست دارند چون بی بندباری در آن زمان آزاد بود.




“تروریسم تفکر”⇔عبارت تازه حسین فرحبخش درباره مدیریت سینمایی دهه ۶۰

سینماژورنال: حسین فرحبخش این روزها تازه ترین فیلم خود در مقام کارگردان با عنوان “آب نبات چوبی” را روی پرده دارد.

به گزارش سینماژورنال “آب نبات چوبی” هرچند از حضور رضا عطاران به عنوان بازیگر اصلی سود می برد اما ساختار داستانی غیرخطی آن و لحن تلخ اثر موجب شده که فروش آن بعد از یک هفته به تازگی از مرز یک میلیارد بگذرد.

تازه ترین گفتگوی فرحبخش به بهانه اکران این فیلم با “وطن امروز” انجام شده که در خلال آن فرحبخش کوشیده است همچنان نقدهای خود نسبت به مدیریت سینمایی دهه 60 را داشته باشد و البته که عبارت تازه ای را به دایره توصیفات خود از آن دوران افزوده است؛ عبارتی به نام “تروریسم تفکر”.

بخشهایی از گفتگوی فرحبخش که درباره مدیریت سینمایی آن برهه است را بخوانید:

شما جزو منتقدان نبود سینمای قهرمان‌محور در سال‌های اخیر هستید. با این وجود از آغاز دوران اصلاحات تاکنون فیلمی براساس مولفه‌های وجود قهرمان تولید نکرده‌اید.
ببینید! آنچه درباره قهرمان به اشتباه توسط منتقدان بیان می‌شود این است که قهرمان حتما باید کار خاصی انجام دهد و مثلا چند نفر را بکشد. در صورتی که درام است که قهرمان را مشخص می‌کند و براساس تحولات کاراکترها در نهایت به اوج و فرود داستان می‌رسیم. پس فیلم‌های ما در همه سال‌ها قهرمان داشته است. به نظرتان فیلم «آواز قو» قهرمان ندارد؟
 شمایل آشنای قهرمان در سینمای ایران، جمشید هاشم‌پور است که در سینمای دهه 60 تا نیمه دهه 70 طرفداران بسیاری داشت. حال این تفاوت وجوه قهرمانانه را در آثارتان براساس تغییر زمانه می‌دانید؟
صددرصد؛ قهرمانان ما هم براساس شرایط زمانه تغییر می‌کنند. ما همچنان در فیلم‌های‌مان قهرمان داریم اما دیگر به شکل جمشید هاشم‌پور نیست. همان فیلم‌ها را هم در دهه 60 با هزار بدبختی توانستیم بسازیم. شما می‌دانید که آقایان انوار و بهشتی وقتی فیلمی مانند «قافله» را ساختیم می‌گفتند آقا ما قهرمان که نمی‌خواهیم! برای چه این نوع از فیلم را ساخته‌ای؟ گفتم شما چه‌کاره‌ای که می‌گویی نمی‌خواهیم؟ در آن سال‌ها با تمام فیلم‌های اکشنی که ما ساختیم مبارزه کردند و خون به دل‌مان کردند. آن فیلم‌ها را با مکافات ساختیم.
 همیشه نسبت به این مساله اعتراض کرده‌اید اما دلیل این نوع رویکرد مدیران آن دهه را تشریح نکردید. واقعا مدیران وقت سینما چه هدفی در مبارزه علیه سینمای قهرمان‌محور داشتند؟
چون تفکرات‌شان کلا فرق داشت و اصلا نمی‌خواستند در سینما به معنای واقعی سرگرمی وجود داشته باشد. هیچ وقت هم به من دلیل روشنی نگفتند اما می‌دانم آنها دنبال سینمای روشنفکری بی‌مخاطب بودند. من به آنها تروریسم تفکر می‌گویم. آنها می‌گویند سینما مانند دانشگاهی است که باید در آن درس داد، ما می‌گوییم سینما که پژوهشکده و کتاب نیست! آنها از همان ابتدای انقلاب مقابل فیلم‌هایی مانند «برزخی‌ها» و «دادا» که قهرمان داشت، ایستادند. فیلم «عقاب‌ها» که ربطی هم به سینمای قبل از انقلاب نداشت اما چون مخاطب داشت را دوست نداشتند. شما می‌دانید همین دار و دسته خاتمی در ارشاد که برای تشییع جنازه داوود رشیدی رفتند در 2 مرحله او را ممنوع‌الکار کرده بودند و به وی تهمت‌های اخلاقی زدند! حتی سر فیلم «برخورد» سیروس الوند بعد از اینکه یک هفته جلوی دوربین رفته بود، او را کنار گذاشتند و احمد نجفی جایش بازی کرد. آنها سینمایی می‌خواستند که باب سلیقه خودشان باشد و مردم آن را دوست نداشتند.

 آقای فرحبخش! شما تا حالا فلک شده‌اید؟!
کسی جرات این کار علیه من را ندارد. آن موقعی که آقای علیخانی را فلک کردند با وجودی که رفیق بودیم هنوز شریک نشده بودیم، از سال 1368 در موسسه «پویا فیلم» شریک شدیم. سال 63 در دفتر آقای علیخانی بودم که آمدند سراغش و بردند و یک هفته در حراست ارشاد بازداشت بود.
 چرا در آن سال‌ها خبری از این مساله به بیرون درز نکرد؟
عزیز من! آن موقع کسی جرات نمی‌کرد علیه آنها حرف بزند. مانند حالا این همه رسانه که نبود. مجله «فیلم» هم که نوکر ارشاد و بهشتی و فارابی بود. حرفی که آقای فراستی در «هفت» درباره مجله فیلم گفت، صددرصد درست است، نظرم با نظر فراستی درباره سینما یکی است. این را به شما بگویم فراستی را منهای یکسری لحن بدی که دارد خیلی قبول دارم، به نظرم متخصص‌تر از او وجود ندارد و باید برای خیلی‌ها کلاس نقد بگذارد.




فهرست مخالفان “هنروتجربه” به‌روایت یکی از سیاستگذاران؛ از مسعود فراستی و مهدی کرم‌‍‌پور تا امیر قادری و حسین فرحبخش

سینماژورنال: گروه سینمایی تازه تاسیس “هنروتجربه” از جمله گروههای سینمایی است که به اندازه موافقان، مخالفان خود را دارد.

به گزارش سینماژورنال هوشنگ گلمکانی روزنامه نگاری که بواسطه ریاست شورای نویسندگان مجله “فیلم” در سالیان گذشته تا می توانست سعی می کرد از پذیرفتن مسئولیت در مناصب دولتی پرهیز کند از ابتدای تاسیس “هنر و تجربه” به عنوان یکی از اعضای شورای سیاستگذاری این نهاد حضور یافته است.

همین حضور باعث شده که این منتقد پیشکسوت مجبور شود در برهه های زمانی مختلف به دفاع از عملکرد این گروه سینمایی بپردازد.

تازه ترین مطلبی که گلمکانی در وبلاگش نوشته هم دفاعیه ای است از “هنروتجربه”.

گلمکانی با تقسیم بندی مخالفان این طرح سینمایی، از یک طرف ادعاهای مخالفان را زیر سوال برده و از طرف دیگر خودش ادعای جالبی را درباره دولتی بودن سیستمهای هنری کشورهای اروپایی و آمریکایی بیان کرده و حتی به نقل از دوستی که نامش را نمی آورد می گوید 95 درصد بودجه تئاتر خصوصی آلمان را دولت می‌پردازد.

سینماژورنال متن کامل یادداشت گلمکانی را ارائه می دهد:

“هنروتجربه” چه ضرری دارد برای کسی؟

«گروه سینماهای هنر و تجربه» هم شده موضوع مناقشه سر چهارراه. کسی نیست بگوید کل طرحی که بودجه‌اش به اندازه هزینه یک فیلم معمولی است، چه ضرری برای کسی دارد؟ این همه‌سال به مسئولان سینمایی ایراد گرفته می‌شد که حمایت مالی از فیلم‌ها در مرحله تولید فسادآفرین است و باعث می‌شود کسانی با حساب‌سازی رقم بودجه فیلم‌ها را بالاتر از واقعیت نشان بدهند و سودشان را در همان مرحله تولید ببرند و اکران فیلم‌ها هم اصلا اهمیتی برای‌شان نداشته باشد.

به همین دلیل الان صدها فیلم آماده و اکران‌نشده داریم. حالا برای اولین بار، در طرح سینمای هنر و تجربه حمایت دولت در مرحله اکران در قالب کمک به نمایش عمومی فیلم‌هایی که معمولا جایی در برنامه اکران سینمای بدنه ندارند عملی شده.اشکالش چیست؟

آیا اقلیت هیچ اهمیتی ندارد؟

این‌که حدود ٧٠٠ صندلی از کل ١٤٠٠٠ صندلی سینماهای کشور (یعنی فقط ٥ درصد) با حداقل بودجه امکان نمایش عمومی ده‌ها فیلم بلند و کوتاه و مستند را فراهم کرده و اصولا ایجاد تنوع در برنامه اکران عمومی جهت پاسخ‌گویی به نیازهای اقلیتی که فیلم‌های مورد علاقه‌شان را در اکران سینمای بدنه نمی‌یابند چه ایرادی دارد؟ آیا اقلیت هیچ اهمیتی ندارد؟ با استدلال مخالفان، دولت از تئاتر هم نباید حمایتی بکند و می‌دانیم با قطع بودجه دولتی تئاتر، تمامی تئاتر کشور و همه اجراهای روی صحنه به‌کلی تعطیل می‌شود.

هر هفته بین ٥ تا ٦‌هزار تماشاگر

همین چهارتا و نصفی سالن کوچک گروه هنر و تجربه، هر هفته بین ٥ تا ٦‌هزار تماشاگر دارند که خیلی از آنها تماشاگر سینمای بدنه نیستند. به نظر مخالفان، آیا اتفاق فرخنده و مسرورکننده‌ای است که گروه هنر و تجربه وجود نداشته باشد و این چند‌هزار نفر فیلم‌های مورد نظرشان را نبینند؟ همین استدلال را می‌توان در مورد تئاتر هم کرد که آماری از تعداد تماشاگرانش نداریم اما صرفا به این دلیل که تعداد تماشاگران‌شان به اندازه فیلم‌های تجاری پرفروش نیست بهتر است بودجه‌شان قطع و سالن‌ها تعطیل و دل‌های سوخته و نگران و دلواپس خنک شود؟

مخالفان گروه هنر و تجربه چند دسته‌اند با هدف‌ها و نگاه‌ها و منافع مختلف.

امیر قادری؛ نمی داند که ٩٥‌درصد بودجه تئاتر خصوصی آلمان را دولت می‌پردازد

امیر قادری چون اوضاع مملکت و اقتصادش مثل آمریکا نیست با گروه هنر و تجربه مخالف است. او از آمریکایی شدن اوضاع یک وجب پایین نمی‌آید و حتی به الگوی اروپایی هم رضایت نمی‌دهد. می‌گوید باید اقتصادمان مثل آمریکای عزیز آن‌قدر آزاد بشود که ساخت و نمایش این جور فیلم‌ها تابع قانون عرضه و تقاضا باشد، درحالی‌که نمی‌داند در آن‌جا هم برای رونق و تداوم فعالیت‌های فرهنگی خاص، سازوکاری خارج از قانون عرضه و تقاضا وجود دارد و اصولا در همه جای دنیا دولت‌ها به شکل‌های مختلف از کالاهای فرهنگی که مخاطب عام ندارند به شیوه‌های گوناگون حمایت و کمک می‌کنند و چنین فعالیت‌هایی هیچ‌گاه به خودکفایی نمی‌رسند و دولت‌ها همیشه باید بابت آن سوبسید بدهند. همین چند روز پیش آقایی که در آلمان فعالیت تئاتری می‌کند می‌گفت حتی چیزی که در آن کشور به‌عنوان تئاتر خصوصی شناخته می‌شود، ٩٥‌درصد بودجه‌اش را دولت می‌پردازد.

فراستی و کرم پور؛ مخالفت برای مخالفت
به‌هرحال… مسعود فراستی با یک جور استدلال، و مهدی کرم‌پور و دیگران با نگاهی دیگر با گروه هنر و تجربه مخالفت می‌کنند و فارغ از نوع نگاه و استدلال‌ها، به نظر می‌رسد مثل خیلی از موارد دیگر در عرصه فرهنگ و سیاست و اجتماع، فضیلت مخالف‌خوانی در جامعه بیش از هر چیز اهمیت دارد. مخالفت به ما هّوَ مخالفت. مخالفت برای مخالفت. مخالفت برای نمایش درک و شعور بالا. چنین به نظر می‌رسد که در جامعه ما، موافق بودن و تحسین کردن، جایگاه و احترامی ندارد و بیشتر باعث کسر شأن است.

فرح بخش؛ محکی برای ارزیابی هنر و تجربه
اما در این میان نوع مخالفت محمدحسین فرح‌بخش، سینماگر همه‌فن حریف و صاحب‌سبک از همه تماشایی‌تر و استدلال‌هایش شنیدنی‌تر است. استاد فرح‌بخش چند هفته پیش در برنامه تلویزیونی «دو نیم‌ساعت» در شبکه خبر که به همین موضوع اختصاص داشت رودرروی امیرحسین علم‌الهدی مدیر اجرایی گروه هنر و تجربه نشست و هر دو حسابی از خجالت هم درآمدند و مشت‌ومال مفصلی در قالب کلام به هم دادند. در این مناظره جنجالی که خیلی زود متن و تصویرش روی سایت‌های مختلف قرار گرفت، بیشترین کلمه‌ای که ردوبدل شد، کلمه «شارلاتان» بود. علاقه‌مندان کنجکاوی که تماشای این برنامه چهارراهی را از دست داده‌اند می‌توانند برای اطلاع به فضای مجازی مراجعه کنند.

در اینجا فقط یک بخش آموزنده‌اش برای اطلاع مورخان و ناظران و منتقدان نقل می‌شود که استاد فرمودند اصلا کل سینمای پس از انقلاب هنر و تجربه است و حالا عده‌ای شارلاتان برای پول درآوردن و اتلاف بیت‌المال این بساط را به راه انداخته‌اند. البته کل نظرهای استاد شنیدنی و قابل ‌تعمق است و محکی برای ارزیابی هنر و تجربه و اصولا دنیا و مافیها. یادش به خیر استاد بسم‌الله‌خان موسیقیدان نامدار هند در مناظره‌اش با استاد سرآهنگ همتای مشهور افغانی‌اش با تکیه بر عرفان غنی شرقی در ارتباط تنگاتنگی با حرفه‌شان فرمود: «آب را اگر نگه داریم، صرفه‌جویی یا پس‌انداز نمی‌شود؛ می‌گندد. در چنین آبی حتی قورباغه هم نمی‌تواند ابوعطا بخواند چه رسد به دیگران. چون آب راکد که سرپایین و سربالا ندارد.»




استفاده کارگردان “من دیه‌گو…” از واژه “فرح‌بخش” برای توصیف اثرش+اعتراف وی به تلاش برای سرسام‌آور کردن فیلم

سینماژورنال: تازه ترین ساخته بهرام توکلی با عنوان “من دیه گو مارادونا” هستم از جمله فیلمهای حاشیه برانگیز سال جاری بوده است.
به گزارش سینماژورنال از یک طرف از دست دادن سرگروهی تنها بعد از سه هفته روی پرده بودن به دلیل پایین آمدن کف فروش و از طرف دیگر حمایت بانک پاسارگاد از تولید فیلم از جمله دلایل این حاشیه برانگیزی بوده است.
فروش نه چندان مناسب “من دیه گو…” این فرضیه را به ذهن متبادر میکند که مخاطبان سینما چنان که باید از این فیلم خوششان نیامده و در این بین کارگردان اثر بجای پاسخگویی درباره دلایل این فروش پایین سعی می کند حرفهایی از جنس دیگر بزند.

یک فیلم اجتماعی است با یک تلقی غیرجدی نسبت به برخی عادت‌های فرهنگی‌مان
در تازه ترین گفتگوی بهرام توکلی نیز این حرفهای دیگر است که به چشم می آید. وی که با “شرق” صحبت می کرده در پاسخ به اینکه آیا فیلمش یک کمدی ابزورد است می گوید: من خودم را قاضی مناسبی برای پاسخ به این سؤال نمی‌دانم. روزهای اول جشنواره گفتم یک فیلم اجتماعی است با یک تلقی غیرجدی نسبت به برخی عادت‌های فرهنگی‌مان در منازعات و حتی نام کمدی را به کار نبردم.

اصلا قرار نبود فرح‌بخشی رخ دهد
توکلی سپس با تاکید بر صفت “فرح بخش” که نام خانوادگی یکی از تجاری سازان سینمای ایران است ادامه می دهد: در کمدی در انتها باید یک فرح‌بخشی باشد و در این فیلم اصلا قرار نبود فرح‌بخشی رخ دهد. ما واژه‌ها را معمولا با کارکرد و معنای اولیه‌شان به کار می‌بریم که به نظرم درست نیست. سینمای امروز کلا از بسته‌بندی‌شدن و این خط‌کشی‌ها فرار می‌کند.

هدف ما ایجاد سرسام بود
بهرام توکلی درباره حجم بیش از حد دیالوگهای اثر که تماشای آن را برای بسیاری از مخاطبان سینما سرسام آور کرده نیز صحبت کرده است. وی با تاکید بر آن که ایجاد سرسام فرساینده هدفش بوده می گوید: هدف ما با این دیالوگ‌ها ایجاد سرسام فرساینده بود. تأکید داشتیم بر این افراط که با فرهنگ ما هم انطباق دارد. ما معمولا زیاد حرف می‌زنیم، با صدای بلند حرف می‌زنیم و مدام بر حرف خودمان در بحث‌ها پافشاری می‌کنیم و اصلا نظر طرف مقابل را نمی‌شنویم. عارضه‌ای که شخصیت‌های فیلم هم به آن مبتلا هستند. فیلم قرار بود این سرسام‌ها را تصویر کند.