1

امیر نادری فیلمساز مهاجر ایرانی در تازه‌ترین گفتگویش بیان کرد⇐«ریال به ریال» جمع کردم تا بتوانم «ادیسه فضایی ۲۰۰۱» را در لندن تماشا کنم!/ مدتهاست که خانواده، سیگار، دوستان و‌ خیلی از لذت‌های زندگی را فراموش کرده‌ام/زبان انگلیسی را در طول سه سال، روزی سه ساعت حتی در دستشویی تمرین کردم!!/با دستمزدم لباس نمی‌خرم، حتی غذای خوب هم نمی‌خورم! در عوض فیلم، کتاب و موزیک می‌خرم!/آنها که «سازدهنی»، «تنگسیر» و «دونده» را بیشتر دوست دارند، نباید جلوی پای من را بگیرند/خیلی‌ها فکر می‌کنند که من بی‌معرفتی کردم که در ایران فیلم نساختم؛ ولی من عاشق تک‌تک همین آدم‌ها هستم که من را نقد می‌کنند!

سینماروزان: امیر نادری فیلمساز 73 ساله ایرانی بعد از تجربه های مختلف در وطن از اواخر دهه شصت از ایران خارج شد و مدتها در آمریکا و بعدتر ژاپن زندگی کرد. نادری حین نزدیک به سه دهه حضور در خارج از کشور کوشید تجربه گرایی خود را در آن سوی آبها امتداد دهد؛ البته که در این مسیر بخشی از مخاطبان خود را از دست داد اما همچنان کار خود را ادامه داد.

«منهتن از روی شماره»، «دیوار صوتی»، «کات» و «کوه» از جمله فیلمهایی بوده که نادری خارج از ایران ساخته اما همچنان مخاطب ایرانی بخاطر «تنگسیر»، «دونده» و «ساز دهنی» است که میشناسدش. نادری که با آخرین فیلمش «چراغ جادو» در جشنواره ونیز حضور داشته درباره دردسرهایی که برای فیلمسازی کشیده است به «شرق» بیان کرد: من همیشه برای به‌دست‌آوردن در حال ازدست‌دادن هستم، از خیلی چیزها مثل خانواده، پول و خوشی‌های زندگی چشم‌پوشی کرده‌ام تا یک وقت خصوصی برای خودم خریداری کنم و این‌گونه به چیزهایی که می‌خواهم می‌رسم! آدم سمجی هستم و تا چیزی را به دست نیاورم دست از سر آن برنمی‌دارم، ولی از خود خجالت نمی‌کشم که عمرم تلف شده! معتقدم که برای رسیدن به عشق باید از دست داد.

وی ادامه داد: من خیلی زود از ایران خارج شدم، یادم می‌آید در دهه 60 میلادی به سختی «ریال به ریال» جمع کردم تا نمایش اول «ادیسه فضایی ۲۰۰۱» کوبریک را در لندن تماشا کنم! همیشه هوای بیرون‌رفتن داشتم، ولی با قلب یک بچه ایرانی! من «سفرنامه ناصرخسرو» و آدم‌هایی را که در سفر بودند همیشه تحسین می‌کردم! خیلی‌ها مثل من این سفرها را تجربه کردند، ولی آیا هنوز پابرجا هستند؟ من سعی کردم خیلی مواظب باشم تا نابود نشوم. به همین دلیل خانواده، سیگار، دوستان و‌ خیلی از لذت‌های زندگی را فراموش کرده‌ام! اما علاقه من به فرهنگ کشورم ذره‌ای کم نشده است.

امیر نادری درباره سبک زندگی خاصش اظهار داشت: من زمان زیادی می‌شود که تسلط خوبی بر بدن و سلامتی خودم دارم! خیلی از آدم‌ها فقط در حال استفاده‌کردن دنیا هستند! شیر می‌خورند، رشد می‌کنند، مدرسه، ازدواج، بچه و در انتها می‌میرند! بعضی‌ها مثل من در برابر سرنوشت پافشاری می‌کنند تا قوانین خود را وضع کنند و بهای آن ازدست‌دادن زندگی، کشور و جوانی آنهاست و من با اشتیاق همه اینها را برای رسیدن به قوانین خود از دست داده‌ام! البته هرآنچه را که به دست می‌آورم با عشق در اختیار دیگران قرار می‌دهم و‌ دیگر به آن احتیاجی ندارم! من خیلی زود فهمیدم که چیزی در درونم به دنیا آمده؛ من فارغ‌التحصیل هیچ رشته‌ای نیستم! همیشه خودآموز بوده‌ام. زبان انگلیسی را در طول سه سال، روزی سه ساعت حتی در دستشویی تمرین کردم! من همه‌چیز را پی‌ریزی و قیمت آن را نیز پرداخت می‌کنم، اما گدایی نمی‌کنم، فقط آموخته‌هایم را به دیگران انتقال می‌دهم؛ این فلسفه من نسبت به جهان است. برمی‌گردم به سؤال اول شما که تاکنون چه چیزی به دست آورده‌ام. فکر می‌کنم تا به امروز رکورد بدی نزده باشم. هر دو سال یک‌بار فیلم ساخته‌ام، آن هم در جاهای مختلف دنیا! همین‌قدر که شرمگین سر بر بالین نمی‌گذارم، راضی‌کننده است. البته چیزی هم بابت آن نمی‌خواهم! من با دستمزدم لباس نمی‌خرم، حتی غذای خوب هم نمی‌خورم. در عوض فیلم، کتاب و موزیک می‌خرم. سراغ لذت‌های شخصی‌ام نمی‌روم. فقط برای پوشیدن، تی‌شرت و کفش‌های یک‌جور می‌خرم؛ اما وسواس عجیبی در کلکسیون‌کردن ماشین چاپ، ساعت و دوربین‌های قدیمی دارم.

امیر نادری پیرامون اینکه چرا همچنان آثاری که داخل ایران ساخته مخاطب بیشتری دارند اظهار داشت: چون آن فیلم‌ها آغشته به تجربه و نفس‌کشیدنم در ایران بودند؛ اما من می‌خواستم در حرکت باشم و کسی قرار نبود که پاها و تخیل من را قطع کند! این جاه‌طلبی عاشقانه به سینما، من را به جاهای مختلف جهان برد! من جوانی‌ام را برای به‌دست‌آوردن این رؤیاهای سینمایی از دست دادم! آنها که فیلم‌های «سازدهنی»، «تنگسیر» و «دونده» را بیشتر دوست دارند، نباید جلوی پای من را بگیرند. دنیای امروز دنیای رفتن، گشتن و کشف‌کردن است. سینما دیگر مرزی نمی‌شناسد! خیلی‌ها فکر می‌کنند که من بی‌معرفتی کردم که در ایران فیلم نساختم؛ ولی من عاشق تک‌تک همین آدم‌ها هستم که من را نقد می‌کنند!




فقط کمتر از ۲۰۰ کلمه؛ پاسخ ابراهیم گلستان بر بیش از ۴۰۰ کلمه پرسش رسانه اصلاح طلب+اظهارنظری غریب درباره فیلمهای نوه اش مانی حقیقی

سینماروزان: ابراهیم گلستان سالها بعد از ترک ایران و اقامت در انگلستان به تازگی به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده “خشت و آینه” در جشنواره ونیز حاضر شد.

گلستان در حاشیه نمایش فیلمش در این جشنواره مخاطب رسانه اصلاح طلب “شرق” و طرح بیش از 400 کلمه پرسش قرار گرفت اما به مانند قبل با کوتاهترین جملات به پرسشها پاسخ داد به گونه ای که تعداد کلمات پاسخها به 200 هم نرسیده! آیا گلستان به این طریق مجالی جسته برای گریز از پاسخ؟؟

در میان این پاسخهای کوتاه گلستان اظهارنظری غریب داشته درباره نوه اش مانی حقیقی مبتنی بر اینکه هیچ کدام از فیلمهای وی را ندیده!

متن گفتگوی گلستان را بخوانید:

آقای گلستان! ضمن تبریک برای نمایش این فیلم در هفتادوپنجمین جشنواره ونیز، قصد یک گفت‌وگوی کوتاه با شما برای روزنامه «شرق» را داشتم!
بله، خواهش می‌کنم بفرمایید. اگر طولانی نباشد!
‌ من بعد از 25 سال برای دومین بار فیلم «خشت و آینه» را دیدم. بعد از گذشت 45 سال از تولید، ‌فیلم نویی در تاریخ سینمای ایران به حساب می‌آید و تحت‌ تأثیر آن قرار گرفتم… .
تشکر می‌کنم.

در آن دوره اغلب فیلم‌ها از طراوت و پویایی خوبی در کارگردانی برخوردار نبودند و همه‌چیز تحت سلطه هنرپیشگان تکراری و داستان‌های سطحی قرار داشت!
لطف دارید!
‌ حال سؤال من در‌باره این است که آیا درست است که قرار بود 54 سال پیش این فیلم در جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شود؛ اما این اتفاق تا به امروز صورت نگرفت یا اینکه همه اینها شایعه‌ای بیش نبود؟
بله. یک اشتباه پستی بود!
‌ پس چنین چیزی وجود داشته؟ بهتر است خودتان توضیح دهید!
قبل از این که فیلم تمام بشود، منظورم صدای فیلم هست، احتیاج به زیرنویس داشتیم و عازم پاریس شدم. برای من نامه‌ای به آدرس استودیو گلستان آمد و نامه به خاطر اینکه در سفر بودم، به دستم نرسید و سایر همکاران استودیو نیز در تعطیلات بودند!
‌ در واقع با یک اشتباه پستی، ‌فیلم برای اولین‌بار پس از نیم‌قرن در بخش سینمای کلاسیک ونیز نمایش داده شد؟
بله دقیقا همین‌طور است.
‌ من وقتی دوران دانشجویی‌ام را در مسکو سینما می‌خواندم، با عبارتی آشنا شدم که «اکران، تفکرات فیلم‌ساز را روی پرده نشان می‌دهد». آیا زیر متن این فیلم توجه شما به دردهای اجتماعی مردم در همان دوره تاریخی ایران نبود؟
شما من را دعوت می‌کنید که پُز بدهم. نه، پُز نخواهم داد!
‌ منظورم دعوت به پز نیست. منظورم مشاهده و ‌اعتراض فیلم‌ساز به جهان اطراف است!
طبیعتا دردی داشتم و‌ همین‌طوری نمی‌خواستم فیلم بسازم، شما چقدر فیلم‌های من را می‌شناسید؟
‌ من فیلم‌های شما مثل همین «خشت و آینه» و «اسرار گنج دره جنی» را دیده‌ام و یک‌سری از مستندهای شما را نیز دیده‌ام که مربوط به شرکت نفت بود! با داستان‌های کوتاه شما آشنا هستم و البته هنوز هم در حال یادگرفتن از کسی مثل شما هستم!
اگر شما مستندها و فیلم‌های من‌‌ را دیده باشید، می‌فهمید که این طرز تفکری که شما گفتید، در همه آثار من هست!
‌ کاملا متوجه شدم که نگاه مستندسازی شما در سکانس بیمارستان وجود داشت؛ حتی در سکانس‌های خیابان مردم خیلی راحت به دوربین و عوامل فیلم‌برداری نزدیک شده بودند و چقدر خوب که مشاهده به این مردم و خیره‌شدن آنها به دوربین سینما در فیلم تدوین شده و به ‌نحوی یک فاصله‌گذاری به شمار می‌آید!
بله. همین‌طور است.
‌ دکوپاژ و تقطیع تا آن‌موقع در سینمای ایران به قوام خوبی نرسیده بود؛ ولی در این فیلم چقدر خوب بود!
من کاری به سینمای ایران نداشتم!
‌ منظورم این است که این فیلم اتفاق تازه و نویی بود. من دیدم که حرکت‌های دوربین کاملا فکر شده و کارگردان تسلط خوبی روی عناصر سینما دارد.
تشکر! لطف دارید به من.
‌ از اینکه چنین وقتی را به من دادید، سپاسگزار هستم. اجازه می‌دهید این گفت‌وگوی کوتاه منتشر شود؟
بله. اما من نمی‌توانم به شما بگویم چه کار کنید! بالاخره قلم دست شماست و من با دنیای مطبوعات خوب آشنا هستم. شما می‌توانید بنویسد که گلستان را دیدم و حتی با او دعوا کردم!
‌ نه واقعا هم این‌طور نیست.
من با جهان ژورنالیستی به‌خوبی آشنا هستم.
‌ من‌ اتفاقی با حضور شما در جشنواره ونیز مواجه شدم و خیلی خوشحال شدم که اینجا شما را دیدم.
البته دیگر در حال برگشتن هستم!
‌ در‌هر‌صورت لطف کردید. فقط یک سؤال! مایلم نظرتان را درباره یک فیلم‌ساز ایرانی بدانم.
من راجع‌ به هیچ‌چیز و هیچ‌کس نظری ندارم!
‌ منظورم فامیل شما «مانی حقیقی» است. خواستم نظر شما را درباره فیلم‌های ایشان جویا شوم؟
بله؛ اما من فیلم‌های او را ندیده‌ام!




خروجی یک مقایسه با جشنواره‌های مختلف؛ از کن و برلین تا ونیز و تورنتو و…⇐جشنواره ۲۰میلیارد و خرده‌ای فجر تنها جشنواره کاملا وابسته به منابع عمومی است!

سینماروزان: حواشی افشای بودجه 20 میلیارد و خرده ای جشنواره فجر که بیش از 8 میلیارد آن هم صرف جدایی بین الملل شده است همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماروزان بعد از انتقادات مهدی کرم پور که با ذکر مصداق از جشنواره ونیز مدعی شده بود این جشنواره با یک چهارم بریز و بپاشهای محفل بین الملل فجر برگزار میشود(اینجا را بخوانید) حالا روزنامه اصلاح طلب «شرق» با مرور بودجه برخی از جشنواره های مطرح دنیا مقایسه ای انجام داده درباره میزان وابستگی مالی این جشنواره ها به دولت.

مهمترین خروجی این مقایسه آن است که هیچ جشنواره ای در دنیا وجود ندارد که وابستگیش به دولت به اندازه جشنواره فجر باشد.

آمار مالی جشنواره های مختلف را مرور کنید:

–از ٢٤ میلیون یورو بودجه سالانه جشنواره فیلم برلین، ٧,١‌ میلیون یورو آن به وسیله دولت تأمین می‌شود.

–از ٢١.٧‌ میلیون دلار بودجه جشنواره فیلم کن، نیمی از آن را شرکای جشنواره و نیمی دیگر را دولت تأمین می‌کند.

–جشنواره تورنتو از ٤٠ میلیون‌دلاری که هزینه برگزاری جشنواره می‌شود، ٢٠‌ میلیون از فروش بلیت، ١٣‌ میلیون اسپانسر و هفت میلیون از طریق فعالیت‌های انسان‌دوستانه تأمین می‌شود.

–جشنواره ریندس در ازای یک‌ونیم میلیون‌دلاری که صرف برگزاری‌اش می‌شود، یک‌ونیم‌ میلیون دلار درآمد دارد.

جشنواره فیلم سیدنی که پنج‌ میلیون دلار هزینه برگزاری آن است، دو میلیون دلار آن از سوی دولت تأمین می‌شود.

جشنواره ونیز به‌عنوان اولین جشنواره مهم سینمایی جهان هرسال با بودجه معادل ١٢‌ میلیون یورو برگزار می‌شود، هفت میلیون یورو از هزینه‌هایش را دولت تأمین می‌کند و بقیه این بودجه که مبلغ قابل‌توجهی است از سوی اسپانسرهای خصوصی تأمین می‌شود. شرکت اتومبیل‌سازی ایتالیایی مازراتی اسپانسر اصلی جشنواره ونیز است.

جشنواره فیلم رم یک جشنواره کاملا خصوصی است که بودجه برگزاری آن ١٠‌ میلیون یورو برآورد شده است، ٥٠ درصد از هزینه‌های خود را از طریق سرمایه‌گذارهای خصوصی به‌ویژه بانک‌ها و ٥٠ درصد دیگر آن را از جانب مؤسسات دولتی بالاخص شهر رم تهیه‌ می‌کند.

آمار وابستگی مالی جشنواره های مختلف
آمار وابستگی مالی جشنواره های مختلف




بازداشت کارگردان از ونيز برگشته⇐کارگردانی که فیلمش جایزه بهترین بازیگری را گرفت!+عکس

سینماروزان: هرچند در روزهای گذشته و بعد از دریافت جوایز بخشی جنبی از جشنواره ونیز توسط نوید محمدزاده و وحید جلیلوند برخی رسانه ها طوری به انتشار خبر پرداختند که انگار این دو نفر جوایز اصلی را گرفته‌اند اما واقعیت آن بود که جوایز بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری جشنواره ونیز به «زاویه لگران» و «کامل الباشا» برای فیلمهای «حبس» و «شوک/توهین» رسید.

به گزارش سینماروزان جوایزی که نوید و وحید بخاطر «بدون تاریخ بدون امضاء» گرفتند از یکی از بخشهای جنبی جشنواره ونیز بود با نام «افقها» و این جوایز کمترین ربطی به جوایز اصلی ونیز و از جمله شیر طلایی و شیر نقره ای نداشت چون اصلا «بدون تاریخ بدون امضاء» در بخش اصلی جشنواره ونیز حاضر نبود که حالا بخواهد جایزه هم بگیرد.

در این اوضاع گزارشی در «شرق» منتشر شده درباره بازداشت کارگردان فیلمی که برنده جایزه بهترین بازیگری جشنواره ونیز شده است. این کارگردان که لبنانی-فرانسوی است و «زیاد دوئیری» نام دارد بلافاصله بعد از بازگشت به لبنان بازداشت شده است.

متن گزارش این بازداشت را بخوانید:

مسئولان فرودگاه بين‌المللي بيروت «زياد دوئيري»، کارگردان لبناني – فرانسوي را بازداشت و پاسپورت او را ضبط کردند. به گزارش ورايتي، زياد دويري، کارگردان لبناني- فرانسوي که فيلمش در جشنواره ونيز جايزه بهترين بازيگر نقش اول مرد را گرفت، پس از بازگشت به لبنان ساعاتي بازداشت شد.

کارگردان فيلم «الصدمه» (شوک) بايد در دادگاه نظامي حاضر شود. ورايتي اشاره‌اي به جرم اين کارگردان نکرده و تنها احتمال داده شايد در ارتباط با فيلم قبلي‌اش با عنوان «شوک» باشد که بخشي از آن در اسرائيل فيلم‌برداري شده است. بااين‌حال خبرگزاري فرانسه گزارش کرد فعالان و روزنامه‌نگاران لبناني پيش‌تر از دوئيري خواسته بودند به دليل تصويربرداري بخشي از فيلم سابق خود در اسرائيل که در لبنان نمايش آن ممنوع شد، عذرخواهي کند.

آنها اين مسئله را به‌مثابه عادي‌سازي روابط با اسرائيل دانستند. «بيار ابي صعب»، يکي از روزنامه‌نگاران روزنامه الاخبار، در صفحه توييتر خود نوشت: ضبط پاسپورت دويري به اتهام تعامل با اسرائيل بوده است.
فيلم «شوک» جايزه بهترين بازيگر مرد جشنواره ونيز را دريافت کرد. دوئيري درباره بازداشت کوتاه خود در فرودگاه گفت: «پس از بازگشت به لبنان چيزي حدود دوساعت‌ونيم در فرودگاه بازداشت بودم.
پس از توقيف گذرنامه‌هاي فرانسوي و لبناني آزاد شدم و بايد در دادگاه نظامي حاضر شوم».
فيلم «شوک» درباره زندگي يک جراح عرب است که در اسرائيل زندگي مي‌کند و پي مي‌برد همسرش در عمليات بمب‌گذاري همکاري مي‌کند. اين فيلم سال ٢٠١٣ در لبنان ممنوع شد، چون برخي از بازيگرانش اسرائيلي بودند و بخشي از آن در اسرائيل فيلم‌برداري شده بود.
«شوک» چهارمين فيلم بلند دوئيري است و قرار است به‌زودي در لبنان اکران شود. کامل الباشا براي بازي در اين فيلم جايزه بهترين بازيگر مرد جشنواره ونيز را از آن خود کرد.
دويري کار خود در سينما را با دستياري کوئنتين تارانتينو در فيلم‌هاي «سگ‌هاي انباري»، «داستان عامه‌پسند» و «جکي براون» آغاز کرد.

کامل الباشا(چپ) در نمایی از «شوک»/این بازیگر برنده جایزه بهترین بازیگری ونیز بوده
کامل الباشا(چپ) در نمایی از «شوک»/این بازیگر برنده جایزه بهترین بازیگری ونیز بوده
زیاد دوئیری
زیاد دوئیری



دو زن ایرانی پشت جایزه دو مرد ایرانی⇐بعد از شهاب و جایزه کن، حالا نوید و جایزه ونیز+فهرست کامل جوایز امسال ونیز

سینماروزان: هرچند اول بار با اهدای جایزه بازیگری جشنواره برلین به رضا ناجی بود که پای جوایز مهم بازیگری هم به سینمای ایران باز شد اما سال قبل و با اهدای جایزه بازیگری جشنواره کن به شهاب حسینی برای «فروشنده» بود که مهمترین و احتمالا تا سالها بی رقیب ترین جایزه بازیگری نصیب سینمای ایران شد.

به گزارش سینماروزان اختتامیه جشنواره امسال ونیز هم همراه بود با اهدای جایزه بهترین بازیگری بخش «افقها» به نوید محمدزاده برای «بدون تاریخ بدون امضاء» در کنار اهدای جایزه بهترین کارگردانی به وحید جلیلوند برای همین فیلم.

نقطه افتراق جوایز شهاب و نوید آن است که شهاب از بخش اصلی جشنواره کن جایزه گرفت و نوید از بخش جنبی ونیز اما نقطه اشتراک جوایز این دو نفر حضور یک بانوی ایرانی در هیأت داوران جشنواره هایی است که هر دو از آن جایزه گرفته اند.

در جشنواره کن این کتایون شهابی خواهرزاده همسر محمد بهشتی و خواهرزاده فرشته طائرپور-که این دومی خود خواهرهمسر محمد بهشتی معمار سینمای گلخانه ای است- بود که در هیأت داوران حضور داشت.

در جشنواره ونیز هم رخشان بنی اعتماد فیلمساز ایرانی در هیأت داوران حضور داشت و حتی باران کوثری دخترش که همبازی نوید در فیلمهای مختلف از «عصبانی نیستم» تا «لانتوری» بوده در روزهای قبل از اهدای جوایز ونیز مدام در میان عوامل «بدون تاریخ بدون امضاء» دیده شد!!!

آیا اگر کتایون و رخشان در هیأت داوران این دو جشنواره نبودند باز هم این شهاب و نوید بودند که جایزه می‌گرفتند؟ انشاءالله که همین طور است ولی قبل از پاسخ قطعی به این پرسش بد نیست صحبتهای چند سال قبل نوید بعد از دریافت جایزه از یک محفل داخلی و خواهش از بنی‌اعتماد برای همکاری را بگذاریم کنار تعریف و تمجیدش از این کارگردان بعد از دریافت جایزه از ونیز.

فهرست کامل جوایز هفتاد و چهارمین جشنواره فیلم ونیز به شرح زیر است:

بخش مسابقه:

–شیر طلایی: شکل آب (گی‌یرمو دل تورو)
–شیر نقره‌ای جایزه بزرگ هیات داوران: فکس‌ترت (ساموئل ماوز)
–شیر نقره‌ای بهترین کارگردانی:  زاویه لگران برای «حبس»
–بهترین بازیگر زن: شارلوت رمپلینگ برای «هانا»
–بهترین بازیگر مرد: کامِل الباشا برای «توهین»
–بهترین فیلمنامه: مارتین مک‌دونا برای «سه تابلو بیرون ابینگ، میزوری»
–جایزه ویژه هیات داوران: وارویک تورنتون برای «سوئیت کانتری»

بخش افق‌ها:

–بهترین فیلم: «نیکو، 1988» از سوزانا نیچیارلی
–بهترین کارگردان: وحید جلیلوند برای «بدون تاریخ، بدون امضا»
–جایزه ویژه هیات داوران: «کانیبا» ساخته ورنا پاراول و لوسین کستینگ تیلور
–بهترین بازیگر زن: لینا کودری برای «خوشبخت»
–بهترین بازیگر مرد: نوید محمدزاده برای «بدون تاریخ، بدون امضا»
–بهترین فیلمنامه: دومینیک ولینسکی، رنه بالسترو برای «ابیات پنهانی»
–شیر طلایی بهترین استعداد جوان
جایزه بهترین فیلم اول: زاویه لگران برای «حبس»

بخش کلاسیک:

–بهترین مستند درباره سینما: «شاهزاده و دیبوک» ساخته الویرا نیوورا، پیوتر روسولوفسکی
–بهترین بازیابی فیلم: الم کلیموف برای Idi I Smotri

 بخش VR ونیز:

–بهترین فیلم VR: «بیداری آردن» از یوجین چانگ
–بهترین تجربه VR: لاری اندرسون و سین چین هوانگ برای « La camera insabbiata»
–بهترین داستان VR: جینا کیم برای «بدون خونریزی»




واکنش منتقد پیشکسوت به تقسیم‌بندی تاریخی(!) ایوبی⇐نشانه‌ای است از کم‌سوادی سینمایی

سینماژورنال: حجت‌الله ایوبی رییس سازمان سینمایی شاید به دلیل نداشتن عقبه سینمایی هرازگاه اظهارنظراتی را طرح می کند که باعث شگفتی مخاطبان می شود.

به گزارش سینماژورنال در یکی از تازه‌ترین موارد، وی که برای حضور در اختتامیه جشنواره رضوی به یزد رفته بود، در یک تقسیم بندی که می تواند در تاریخ بی نظیر باشد(!) بیان داشته: سینما در عصر امروز بر دو قسم هالیوود و سینمای ایران تقسیم می‌شود.
وی البته که توجیه این امر را تعداد بالای جوایزی دانسته که فیلم‌های مختلف ایرانی از جشنواره‌های مختلف دریافت کرده‌اند و گفته است: در سال گذشته 370 جایزه جهانی به هنرمندان ایرانی اختصاص داده شد.
اظهارنظرات ایوبی زودتر از حد تصور در شبکه‌های اجتماعی بازنشر یافت و مخاطبان سینمای ایران که به‌اندازه کافی از کیفیت این سینما آگاهی دارند، سعی کردند به روش‌های مختلف به ادعاهای رییس سینما پاسخ دهند؛ برخی به‌صورت کاملاً جدی از بی‌ارزش بودن جوایزی گفتند که بخش عمده آنها در دادوستدهای سیاسی پشت پرده جشنواره‌ها تقسیم می‌شود و برخی نیز سخن را به مطایبه گشوده و گرمای هوای شهری کویری را عامل چنین اظهار نظراتی از ایوبی دانسته‌اند.

ادعاهایی برآمده از اطلاعات ناقص
اما ایوبی واقعاً چقدر با اشراف از وضعیت سینمای ایران در قیاس با جهان به تقسیم‌بندی سینما به دو گونه سینمای ایران و هالیوود دست زده است؟ آیا این 370 جایزه‌ای که وی به‌عنوان بیلان‌کاری ارائه داده واقعاً برآمده از موفقیت سینمای ایران در جهان است؟

جبار آذین، منتقد و مدرس پیشکسوت سینمای ایران، با اشاره به اینکه این ادعا را نمی‌توان آنقدرها جدی خطاب کرد به «صبح‌نو» گفت: این ادعاها نشانه کم‌سوادی سینمایی است چراکه اگر بخواهیم از منظر گستردگی دسترسی به محصولات سینمایی به بررسی درستی این ادعا بپردازیم، باید بگوییم این سینمای هالیوود است که از آسیا گرفته تا دل اروپا و حتی کشوری را که جناب ایوبی سال‌ها کاردار فرهنگی آن بود تسخیر کرده است.

وی ادامه داد: اگر هدفمان بررسی سینما از منظر هویت ملی است که نه‌فقط ما در ایران چنین سینمایی را داشته‌ایم که در کشورهای مختلف دنیا از هندوستان گرفته تا کشورهای خاور دور و به‌عنوان مثال ژاپن و کره، سینمای ملی وجود دارد. پس تقسیم‌بندی ایشان کاملاً نادرست است. همانقدر که نوعی از سینمای ملی ایران که متکی بر ویژگی‌های فرهنگی بومی رشد کرده جایگاه خود را دارد سینمای چین و مثلاً آثار کارگردانی مانند «ژانگ ییمو» هم همین جایگاه را دارد. پس آنچه ایوبی گفته نه ربطی به سینما دارد و نه ربطی به هنر و عمیقاً نشان‌دهنده بیگانگی فرهنگی با سینماست و البته شبیه به یک شوخی بزرگ.

جبار آذین
جبار آذین

خودمان به خودمان جایزه می‌دهیم
جبار آذین با گلایه از بیلان‌سازی‌های نادرست مدیران سینمایی گفت: تازه بخشی از این 370 جایزه‌ای که ایشان از آن نام برده‌اند برآمده از هفته فیلم‌هایی است که با سرمایه‌های فرهنگی خودمان در کشورهای مختلف راه می‌افتد! یعنی خودمان بودجه می‌دهیم که یک سالن کوچک در فلان شهر اروپایی اجاره شود و برای تعدادی ایرانی مهاجر چند فیلم ایرانی اکران شده و درنهایت هم به چند عنوان از این فیلم‌ها جایزه می‌دهند تا بیلان مدیریتی سینما را بالا ببرند. با نوآوری مدیران تازه سینما این هفته فیلم‌ها اخیراً تغییر نام داده‌اند و با عنوان «جشنواره فیلم‌های ایرانی» نام‌برده می‌شوند. آیا این نوعی گول زدن و فریب نیست؟

این منتقد پیشکسوت با اشاره به اینکه بهترین راه صادرات سینمایی ایجاد شرایط اکران محصولات در کشورهای با فرهنگ مشترک است افزود: سینمای ایران بیشتر از جایزه نیاز به دیده شدن در نقاط مختلف دنیا دارد. این دیده شدن از طریق اکران سراسری پدید می‌آید. مدیران سینمایی ما واقعاً اگر به فکر بدعتی در کارنامه‌شان هستند شرایط اکران مداوم آثار ایرانی در کشورهای خارجی را فراهم کنند. لازم نیست راه دوری بروند. نگاهی بیندازند به کشورهای هم‌فرهنگ در اطراف و مثلاً ببینند چرا در تاجیکستان به‌رغم همزبانی و اشتراکات فراوان تاریخی هنوز اکران گسترده فیلم‌های ایرانی وجود ندارد. یا چرا در آذربایجان که سالانه کلی توریست به آن صادر می‌کنیم، شرایط چنین اکران‌هایی فراهم نمی‌شود؟

همه جشنواره‌ها متأثر از سیاست هستند
جبار آذین که در دو دهه اخیر در نشریات مختلف از «سینما» گرفته تا «نقد سینما» مسوولیت داشته است درباره افتخار رییس سینمای ایران به 370 جایزه سالانه جشنواره اظهار داشت: تقریباً هیچ جشنواره‌ای در دنیا وجود ندارد که جوایزش کاملاً سینمایی باشد. تمامی جشنواره‌ها به‌واسطه عقبه اقتصادی برگزارکنندگان آلوده به سیاست و سیاسی‌بازی می‌شوند و این‌چنین می‌شود که طی سه دهه فقط نوعی خاص از سینمای ایران که حاوی تصاویر اگزوتیک از جامعه ایرانی است در جشنواره‌های فرهنگی تقدیر می‌شود. بر این اساس می‌توان گفت هیچ یک از این جوایز جشنواره‌ای نمی‌تواند ملاک برتری سینمای یک نقطه خاص باشد.
وی ادامه داد: سینمایی می‌تواند در دنیا موفق باشد که شرایط اکران گسترده محصولاتش را در کشورهای دنیا فراهم آورد. الان سینمای بالیوود چرا در دنیا مطرح است؟ به خاطر جایزه گرفتن از جشنواره کن و ونیز و برلین یا به خاطر فراگیری محصولات سینمایی آن در سراسر دنیا که درنتیجه آن هم فرهنگ هند صادر شده و هم دادوستد اقتصادی خوبی پدید آمده است؟ معلوم است که به دلیل دوم. ما هم اگر به دنبال سینمایی پویا هستیم باید به فکر صادرات فرهنگی باشیم چنان که عموم مخاطبان از این صادرات استفاده کنند و نه فقط عده ای معدود که در جشنواره ای خاص گردهم آمده اند. هرگاه فراگیری سینمای مان را فقط در منطقه رقم زدیم آن گاه می توانیم از موفقیت مدیریتی خویش سخن گوییم.




حضور دو کارگردان ایرانی در جشنواره ۲۰۱۶ ونیز+عکس

سینماژورنال: فيلم سينمايى “مالاريا” به كارگردانى پرويز شهبازى به بخش “افقها”ی  جشنواره ونيز راه يافت.

به گزارش سینماژورنال این بخش از جشنواره ونیز که در سالهای گذشته امیر نادری کارگردان ایرانی نیز در هیأت داوران آن حضور داشت به نگاههای تازه سینمایی از اقصی نقاط دنیا اختصاص دارد

 در بخش “افقها” 35 فیلم از نقاط مختلف دنیا حضور دارند و فیلم شهبازی هم یکی از این آثار است.
“رابرت گویئدیگیان” کارگردان ایتالیایی ریاست هیأت داوران بخش “افقها” را برعهده دارد. “جیم هبرمن” منتقد و مورخ آمریکایی، “نلی کریم” بازیگر زن مصری، “والنتینو لودووینی” بازیگر زن ایتالیایی، “مون سوری” بازیگر و کارگردان کره ای، “خوزه ماریا شیما پرادو” منتقد و محقق اسپانیایی و “چایتانیا تامهان” بازیگر و کارگردان هندی اعضای هیأت داوران بخش “افقها” هستند.
مالاریا
مالاریا
کارگردان “دونده” هم هست
به جز پرویز شهبازی که با “مالاریا” به ونیز خواهد رفت، امیر نادری کارگردان ایرانی که سالهاست از ایران مهاجرت کرده و در آمریکا زندگی می کند نیز در بخش غیررقابتی جشنواره ونیز حضور دارد.
نادری که هشت سال قبل و با “وگاس: بر اساس یک داستان واقعی” نامزد شیر طلایی ونیز شده بود فیلمی به نام “کوهستان” را کارگردانی کرده که محصول ایتالیا و فرانسه و آمریکا است و با این فیلم در بخش غیرقابتی ونیز حضور خواهد داشت؛ بخشی که 18 فیلم در آن حضور خواهند داشت.
هفتاد و سومين دوره جشنواره بين المللى ونيز به رياست سام مندس کارگردان انگلیسی از ٣١ اگوست تا ١٠ سپتامبر در ونیز ايتاليا برگزار ميشود.
کوهستان
کوهستان



افشای پشت‌پرده سامانه ارسال فیلم به جشنواره‌های خارجی فقط با پرداخت ۱۰ هزار تومان!

سینماژورنال: اخیرا سامانه ای در فضای مجازی راه اندازی شده است که گردانندگان آن مدعی هستند که می توانند آثار سینمایی کوتاه یا بلند را فقط یا دریافت 10 هزار تومان به جشنواره های مختلف خارجی ارسال کنند.

به گزارش سینماژورنال شدت فانتزی سازی چنین ادعایی آن قدر هست که هر مخاطب آگاهی را کنجکاو می کند بداند ماجرا چیست.

مرجان علیزاده مدیر پخش بین الملل کانون ایران نوین که در سال جاری فیلمهایی چون “تابو”، “رخ دیوانه” و “آسمان نزدیک است” را برای پخش جهانی درنظرگرفته است با نگارش یادداشتی برای “ایسنا” این ادعای کاملا کذب را زیر سوال برده است و از پشت پرده فعالیتهای چنین سامانه هایی پرده بردارد.

سینماژورنال متن کامل یادداشت علیزاده را ارائه می کند:

مثل پوشیدن کفش پاشنه بلند در برف

معتقدم باید در این‌باره با صراحت و با بیان ساده بدون ارجاع به آمار و ارقام و مقایسه شرکت‌های پخش ایرانی با خارجی صحبت کنم. ساعتی قبل از اینکه از من بخواهید نظرم را در این باره بگویم با مستندسازی صحبت می‌کردم که تصمیم داشت فیلمش را ده دقیقه بلندتر کند تا به جشنواره فیلم برلین برساند.

تعجب کردم چون تقریبا همه فیلم‌شان را کوتاه‌تر می‌کنند تا داستان سر راست‌تری داشته باشند و متعجب بودم از اینکه ایشان با چه منطقی می‌خواهند این کار را بکنند، چون اگر داستان فیلم احتیاج داشته باشد که هیچ، در غیر این صورت مثل پوشیدن کفش پاشنه بلند در برف است! و اصرارشان این بود که اگر پخش کننده‌ای حاضر بشود فیلمش را به برلین بفرستد، حاضر به همکاری است و بسیار خوشنود بودند از اینکه شرکت…که رسانه‌ای اینترنتی است، قبول کرده بود در ازای دریافت ده هزار تومان فیلمش را در برلین ثبت نام کند.

حال اینکه هر فیلمی باید با توجه به فرم و محتوایش در جایگاه مناسبی عرضه بشود تا بتواند فیلم و فیلمساز را به هدف نهایی‌اش که همان جهانی شدن است، برساند.

آنقدر توهم ایجاد شده توسط تبلیغات آن شرکت برایش ایده‌آل بود که به هیچ طریقی قانع نمی‌شد

هر جشنواره‌ای مقررات و هدفی برای برگزاری دارد و فیلم‌هایی را انتخاب می‌کند که مطابق با اهدافش باشد. مطمئن هستم وقتی بیشتر برایش توضیح دادم که پخش کننده حرفه‌ای فیلم را به فستیوال ارسال کند و در مقابل مبلغی را از سهم فروش بر می‌دارد کاملا منصرف شد چرا که آنقدر توهم ایجاد شده توسط تبلیغات آن شرکت برایش ایده‌آل بود که به هیچ طریقی قانع نمی‌شد که البته نه حوصله قانع کردنش را داشتم و نه وقتش را.

تقریبا مطمئن بود که فیلمش به برلین می‌رود و خریداران بسیاری هم سراغش خواهند آمد، ولی من هم مطمئن هستم که یک سال دیگر جایی همدیگر را می‌بینیم و او اظهار تاسف می‌کند از اینکه فیلمش را حرام کرده و من هم متاسف از اینکه فیلمش را می‌توانست به دست‌های مطمئن بسپارد که به دلیل بر آورده کردن منافع هر دو طرف می‌توانست در جایگاه در خور خودش عرضه بشود.

وظیفه پخش‌کننده محدود به ارسال فیلم به جشنواره‌ها و ثبت نام نیست

اجازه بدهید اول توضیح بدهم که کار پخش کننده به غیر از ارسال فیلم به جشنواره چیست و سپس مقایسه‌ای بین این دو نهاد یعنی پخش کننده حرفه‌ای و یا نو ظهورهای متصدی پست و امور ارسال داشته باشم.

وظیفه پخش‌کننده محدود به ارسال فیلم به جشنواره‌ها و ثبت نام نیست. پخش‌کننده حامی و ساپورتر فیلم است، بارها پیش آمده است که فیلم در جشنواره‌ای رد شده ولی با دفاع از فیلم و دادن توضیحات لازم و رفع ابهامات درباره فیلم تقاضای بازبینی مجدد فیلم را داده‌ام و در نهایت فیلم به جشنواره راه پیدا کرده.

پخش کننده سوای این کار باید حواسش به جنبه مالی اثر هم باشد، سینما صنعت است و بایستی با اقتصاد صحیح رو به جلو حرکت کند. فستیوال ویترین یک اثر هست و باید فیلم از این ویترین به خانه‌های مردم برود و از طریق مدیا انها را سرگرم کند و یا آگاه سازی بکند، وظیفه‌ای که معمولا فیلم‌های اجتماعی و مستندها بر عهده دارند.

این جمله که فیلم فلان که در فستیوال کن یا برلین رفته از فیلم من بهتر نیست را بارها شنیده ایم

فیلم از چند طریق به دست پخش کننده می‌رسد؛ یا کارگردانی صاحب سبک و شناخته شده است که پخش کننده خودش به سراغ فیلم می‌رود یا کارگران و تهیه کننده بنا به دیدگاه و خواسته‌شان پخش کننده‌ای را انتخاب می‌کنند و در صورتی که پخش کننده تشخیص بدهد یک فیلم مناسب برای عرضه بین‌المللی است، قراردادی مطابق عرف معمول منعقد می‌شود.

البته متاسفانه همیشه کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها بدون هیچ تلاشی در مرحله تولید و تلاش برای ساختن فیلمی با استاندارد بالا توقع دارند فیلم‌شان به سه چهار جشنواره بزرگ کن، برلین، ونیز و غیره … شرکت کنند و جمله فیلم فلان که در فستیوال کن یا برلین رفته از فیلم من بهتر نیست یا مگر فیلمی که رفته ونیز چی بود را همیشه می‌شنویم و توقع دارند پخش کننده معجزه کند و تقریبا همه هم مدعی هستند فیلم من مثل بچه‌ام می‌ماند و برایش عمرم را گذاشته‌ام که البته از آنجایی که معمولا به کار تیم ورک عقیده نداریم اگر فیلم موفق بشود کارگردان این موفقیت را به خودش نسبت می‌دهد و اگر موفق نشود نتیجه کم کاری پخش کننده، می‌داند…

وقتی پخش کننده‌ای فیلمی را قبول می‌کند، موفقیت فیلم آبروی پخش کننده است

…ولیکن در مواجهه با فستیوال‌ها مهم چگونه بودن فیلم نیست مهم چگونگی راهیابی فیلم به فستیوال‌های بزرگ است.. درست است که معمولا هفتاد درصد خود فیلم باید قابلیت حضور و پذیرفته شدن در جشنواره را داشته باشند ولیکن نقش ساپورت کردن پخش کننده و تجربه‌ای که به کمک این حمایت می‌آید را نادیده نباید گرفت.

پخش‌کننده بایستی با درک صحیح از فیلم، سینما و جامعه خودش بتواند در تمامی مراحل به غایت همچون والدی دلسوز فیلم را به سرانجام برساند، چه در مرحله اولیه پذیرش در جشنواره و چه مرحله حضور که به عقیده من مهم‌تر و مشکل تر از مرحله پذیرش است.

در خیل فیلم‌های راه یافته به بخش مسابقه هر جشنواره‌ای موفق‌ترین آنهایی هستند که در این مرحله رها نمی‌شوند. وقتی پخش کننده‌ای فیلمی را قبول می‌کند، موفقیت فیلم آبروی پخش کننده است.

پخش کننده با توجه به تجربه‌ای که دارد و با شناخت و درک درست از فیلم می‌تواند تشخیص بدهد که هر فیلمی برای چه فستیوالی مناسب است

لازم به توضیح است که پخش کننده قرار نیست یک شبه و از روی ناچاری و احتیاج و با توجه به رسانه‌ای شدن اکثر فعالیت‌ها در این روزها جایی را تاسیس کنند و در ازای دریافت مبلغی فیلم‌ها را فقط به جشنواره‌ها ارسال کنند که این کار سختی نیست، هر کسی کمی اینترنت و انگلیسی بلد باشد می‌تواند این کار را انجام دهد، پخش‌کننده بایستی سال‌ها در این زمینه کار آموزی کرده باشد و با شرکت در جشنواره‌ها و بازارهای فیلم و مراوده با مدیران جشنواره‌ها و خریداران فیلم تجربه لازم برای این کار را بدست آورده باشد.

پخش کننده با توجه به تجربه‌ای که دارد و با شناخت و درک درست از فیلم می‌تواند تشخیص بدهد که هر فیلمی برای چه فستیوالی مناسب است گاهی حضور در بخش مسابقه اصلی فستیوال‌هایی غیر از کن و ونیز و غیره بسیار منجر به دیده شدن فیلم می‌شود تا حضور در بخش جنبی فستیوال‌های بزرگ.

“جدایی…” اگر به کن می رفت سرنوشت “گذشته” دچار می شد

فیلم‌های بخش‌های جنبی معمولا در حاشیه قرار می‌گیرند. “جدایی…” به بخش اصلی برلین می‌رود و موفقیت‌های جهانی که دیدیم برایش رقم می‌خورد و شاید اگر کن می‌رفت به سرنوشت “گذشته” دچار می‌شد.

ادعای دروغین جایزه جشنواره تسالونیکی

اینکه سایتی ادعا می‌کند با ده هزار تومان فیلم‌ها را به جشنواره‌ها می‌فرستد مستلزم بررسی است چون ادعای بسیار عجیبی است.

راستش می‌گویم عجیب چون هر چی فکر می‌کنم حرف‌های بد به ذهنم می‌آید و کلمه مناسب‌تری پیدا نمی‌کنم. من به سایت مربوطه مراجعه کردم، بررسی و نقد تمامی ادعاهای این سایت در مجال این نوشته نیست ولیکن چند مورد را ذکر می‌کنم…

به عنوان مثال یک ادعا که جایزه؟؟!! بزرگ این سایت در صورت ثبت نام از طریق این سایت در جشنواره تسالونیکی حضور در مارکت این جشنواره است بایستی عرض کنم که جشنواره تسالونیکی تمام فیلم های متقاضی حضور در این جشنواره را که پذیرفته نشده باشند دعوت به بازار فیلم می‌کند و در ازای این هزینه‌ای دریافت نمی‌کند یا این ادعا که تخفیف می‌گیرند برای ثبت نام در فستیوال‌ها باید دید مثلا می‌توانند برای ثبت‌نام در فستیوال سینه کست تخفیف بگیرند یا این تنها شامل چند جشنواره فیلم‌های ایرانی در خارج از کشور می‌شود که مانور این سایت بیشتر روی این جشنواره‌هاست… و یا جالب‌تر از همه جمله‌ای است که در بیان فستیوال زوریخ آمده که ادعا شده فضایی!! که در این جشنواره از سوی هیات انتخاب برای شرکت کنندگان در نظر گرفته شده باور نکردنی است.

خوب این که وظیفه هر فستیوالی است و این جملات تبلیغاتی به سود راه‌اندازان این سایت است و نه چیزی در بیان اهداف و یا نتیجه حضور در این فستیوال و بیشتر مصداق «یک کیلو بخر دو کیلو ببر» است. راستش بایستی این سایت و این جمله را به فستیوال زوریخ معرفی کرد و دید عکس‌العمل مدیران این فستیوال را، که یقین دارم عکس العملی منفی خواهد بود.

حضور این دوستان به نفع پخش کنندگان حرفه ای است

این که آیا حضور این دوستان به ضرر پخش کننده‌ها است بایستی عرض کنم خیر اتفاقا حضور ایشان به نفع پخش کننده‌های حرفه‌ای است چرا که باعث تشخیص کار درست از نادرست می‌شود.

معمولا وقتی آگاهی کافی از روند به نتیجه رساندن یک اثر وجود نداشته باشد راه برای استفاده منفی از این عدم آگاهی به وجود می‌آید. کارگردان‌ها و تهیه کننده‌ها دو دسته هستند آنهایی که معتقد به کار تیمی هستند و می‌دانند هر کاری را باید به کاردان سپارد که عموما موفق هم هستند و نتیجه درستی می‌گیرند و یک دسته هم آنهایی که هنوز نمی‌دانند یک دست صدا ندارد و همه کار را خودشان انجام می‌دهند.

برای ارسال و فقط ارسال به جشنواره‌ها هیچکس مناسب‌تر از خود کارگردان نیست

البته در این بین این سوال مطرح است که اگر فیلمی پخش کننده پیدا نکرد، تکلیف چیست. طبیعتا توقع نمی‌رود که کارگردان دست روی دست بگذارد و غصه بخورد که چه فیلم بدی ساختم که هیچکس حاضر به پخش آن نیست، این حق مسلم هر کارگردانی است که بخواهد حرف خودش و فیلمش را جهانی کند. چه فیلم عاشقانه باشد چه جنگی یا اجتماعی و غیره…

معتقدم در این موارد هیچکس و هیچکس مناسب‌تر از خود کارگردان نیست هیچ دایه‌ای دلسوزتر از مادر نمی‌شود و برای ارسال و فقط ارسال به جشنواره‌ها هیچکس مناسب‌تر از خود کارگردان نیست. ولیکن باز هم تاکید می‌کنم موفقیت جهانی و ثابت قدم شدن در این راه حضور در چند فستیوال درجه دال و … نیست، مهم کیفیت حضور است نه کمیت حضور و این کیفیت جز از طریق کسانی که راهکارهای درست را می‌دانند، میسر نمی‌شود.




چرا بازیگر چادری “چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت” که بر روی فرش قرمز فجر قدم زد در فرش قرمز جشنواره ونیز حضور نداشت؟

سینماژورنال: از جمله فیلم اولیهایی که در جشنواره سی و سوم فیلم فجر مورد توجه قرار گرفت “چهارشنبه 19 اردیبهشت” بود؛ اثری اپیزودیک ساخته وحید جلیلوند که توانست دو سیمرغ بهترین کارگردانی و بهترین فیلم بخش فیلم اولیها را از آن خود کند.

به گزارش سینماژورنال با این حال ورای این سیمرغها آنچه حین برگزاری جشنواره برای “چهارشنبه…” بار رسانه ای فراوان ایجاد کرد حضور یکی از بازیگران اصلی آن با حجاب چادر بر فرش قرمز فیلم و البته نشست رسانه ای اش در کاخ جشنواره بود.

بدعتی که توسط این بازیگر جوان رقم خورد

سحر احمدپور بازیگر جوانی که در این فیلم ایفاگر دختری از طبق پایین اجتماع بود و تقابلش با کاراکتری که برزو ارجمند در فیلم نقش اش را ایفا می کرد بخش عمده ای از هیجان فیلم را ایجاد می کرد نه فقط در فیلم با پوشش چادر ظاهر شده بود که در کاخ جشنواره و بر فرش قرمز هم با چادر حضور یافت و بدعت این اتفاق عاملی شد برای شکل گیری موقعیتی که “ارزشی” قلمداد شد.

همین موقعیت بود که باعث شد برخلاف فیلمهای همانند که تلخی و سیاهی شان از سوی برخی رسانه ها به شدت پررنگ جلوه می کرد درباره این فیلم که اتفاقا تصویری صریح و بی پرده از رنج و مصیبتهای آدمهایی مختلف از اجتماع ایران را به تصویر می کشد، رسانه هایی که ارزشی خوانده می‌شوند کلمه ای حرف نزدند و فیلم نه تنها زیر تیغ نقد آنها نرفت که اتفاقا تشویق هم شد.

سحر احمدپور
سحر احمدپور با چادر در رونمایی “چهارشنبه..” در کاخ جشنواره فجر

برادران جلیلوند و امیر آقایی با کراوات روی فرش قرمز

حالا حدودا هفت ماه بعد از آن حواشی “چهارشنبه…” به عنوان یکی از آثار بخش “افق نو” -که یک ایرانی به نام امیر نادری در هیأت انتخاب آن قرار دارد- به جشنواره ونیز راه یافته و البته جایزه ویژه منتقدان این جشنواره را هم از آن خود کرده است.

در عکسهایی که عوامل فیلم از حاشیه حضور در این جشنواره و البته بر فرش قرمز ونیز انداخته اند اثری از سحر احمدپور به چشم نمی خورد و به جایش وحید جلیلوند کارگردان فیلم و برادرش علی جلیلوند تهیه کننده را با کراوات(!) در کنار نیکی کریمی و امیر آقایی که یک بار با پایپون زده و بار دیگر کراوات می بینیم.

اینکه نیکی کریمی و امیر آقایی به عنوان بازیگران اثر به ونیز اعزام شوند قطعا اتفاق پسندیده ایست بخصوص درباره امیر آقایی که در این فیلم توانسته بود بعد از مدتها شخصیتی متفاوت خلق کند.

نکته اینجاست بازیگری که بخش عمده ای از حواشی این فیلم را رقم زد سحر احمدپور بود که با حضور بی پیرایه اش با حجابی که انتخاب خودش بود موقعیت ویژه ای را رقم زد و البته که حضور این بازیگر در جشنواره ونیز آن هم با فیلمی که یکی از کاراکترهای تعیین کننده آن را ایفا کرده لازم به نظر می رسید و می‌توانست خوراک رسانه ای خوبی را هم برای مخاطبان و هم برای فعالان رسانه ای حاضر در این جشنواره فراهم کند.

اما متاسفانه این فرصت از دست رفت و سحر احمدپور همراه با هیأت اعزامی فیلم به جشنواره ونیز نرفت.

وحید جلیلوند، نیکی کریمی و امیر آقایی در ونیز
علی جلیلوند، امیر آقایی، نیکی کریمی، وحید جلیلوند و مرتضی پورصمدی در جشنواره ونیز

 چرا سحر احمدپور به ونیز نرفت؟

تلاشهای سینماژورنال برای یافتن دلیل این موضوع و پیدا کردن این بازیگر برای پرسیدن دلایل عدم حضورش در ونیز به نتیجه خاصی منجر نشد. چرا؟

شنیده ها حکایت از آن دارند که عوامل تولید “چهارشنبه…” از این بازیگر خواسته اند که جز با هماهنگی آنها با رسانه‌ها گفتگو نکند و به بیان غیرمستقیم این بازیگر ممنوع‌المصاحبه است تا زمان اکران رسمی فیلم.

با این حال سوال همچنان پابرجاست که اگر واقعا معتقد هستیم به حجاب برتری به نام چادر و آن را زمینه ای می کنیم برای در کانون توجه قرار گرفتن اثر خویش در جشنواره ای داخلی چرا از همین حجاب برای تحت الشعاع قرار دادن جشنواره ای در قلب اروپا هم استفاده نمی کنیم؟