1

خالق ‌”بوف کور” در پاریس به‌خاطر کرونا درگذشت!+عکس

 

سینماروزان: کیومرث درم‌بخش نویسنده، عکاس و کارگردان ایرانی به‌علت ابتلا به کرونا در پاریس درگذشت.

کیومرث درم‌بخش در میان اهالی سینما بیش از هرچیز به خاطر ساخت درامی اقتباسی از “بوف کور”صادق هدایت مشهور بود؛ فیلمی که پرویز فنی‌زاده نقش اصلی آن را بازی می‌کرد و درمبخش با تواضع درباره این فیلم گفته بود: پرويز فني‌زاده بود كه فيلم «بوف كور» را ساخت و اگر او نبود من هرگز نمي‌توانستم در سنين بيست و چهار پنج سالگي اين فيلم را بسازم!!

از آثار کامبیز درمبخش در زمینه عکاسی می‌توان به عکاسی دو فیلم “گوزن‌ها” و “تنگسیر” اشاره نمود.

کیومرث درمبخش برادر کامبیز درم‌بخش، کاریکاتوریست معروف ایرانی بود.

 

پرویز فنی‌زاده در نمایی از “بوف کور” ساخته کیومرث درمبخش




ورود فیلم ارگانی دو سال پشت خط اکران مانده احمدرضا معتمدی-از ممیزان سابق ارشاد- به بخش «جشنواره جشنواره‌ها»ی محفل جهانی فجر!!!⇔این فیلم با مشارکت هنگفت فارابی تولید شد و بدون رونمایی در هر گونه جشنواره‌ای از «جشنواره جشنواره‌ها»ی جهانی فجر سربرآورده!!!

سینماروزان: محفل بین الملل فجر چهارمین دوره برگزاری جداگانه و با بودجه ویژه خود را از انتهای فروردین ماه آغاز خواهد کرد و بعد از حضور بازیگران «دختر»رضا میرکریمی دبیر محفل در هیأت داوران، حالا یک فیلم پشت خط اکران مانده ارگانی وارد بخش «جشنواره جشنواره ها» شده است.

به گزارش سینماروزان بخش «جشنواره جشنواره ها» از دیرباز محفلی بوده برای نمایش آثاری بوده که پیشتر در جشنواره های مطرح به نمایش درآمده اند ولی اعلام نام سه فیلم ایرانی امسال این بخش یک پرسش جدی را در هدف گزاری این بخش ایجاد کرده است.

فیلم های ایرانی «درساژ» ساخته پویا بادکوبه، «راه رفتن روی سیم» ساخته احمدرضا معتمدی و «هندی و هرمز» ساخته عباس امینی سه فیلم ایرانی بخش «جشنواره جشنواره های» محفل97 جهانی فجر هستند و در این بین فیلم «راه رفتن روی سیم» یا همان «بوف کور» پیشتر در هیچ جشنواره ای به نمایش درنیامده است.

«راه رفتن روی سیم» یک فیلم ارگانی است که با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس و مشارکت 630میلیونی فارابی تولید شده است؛ این فیلم دو سال بعد از تولید نه تنها نتوانسته بود در بخش ملی فجر پذیرفته شود بلکه حتی مجالی برای اکران عمومی هم نیافته بود! در این شرایط قرار دادن فیلم در بخش «جشنواره جشنواره ها» چه معنایی دارد؟ آیا بناست توجیهی تراشیده شود برای بودجه هنگفتی که فارابی و انجمن دفاع مقدس صرف تولید این فیلم کردند؟

برای ایجاد این توجیه بهتر نبود فیلم را در بخشی دیگر از جشنواره به نمایش درآورند که ناقض هدف‌گزاری نباشد؟؟ آیا احمدرضا معتمدی که برادر  شهید غلامعلی معتمدی از شهدای هفتم تیر و از نوادگان آیت الله  سیدعبدالحسین لاری است و البته سابقه حضور در شوراهای ممیزی تصویب فیلمنامه وزارت ارشاد اسلامی در  دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰ را دارد خود واقف به بی‌ربط بودن حضور فیلمش در چنین بخشی نیست؟




ادعای کارگردان سابقا جنایی‌ساز که اخیرا از تئاتر سربرآورده⇐شریعتی معتقد بود در جامعه باید انقلاب کند/او اگر زنده بود و حاصل احتمالی نظراتش را می‌دید به شیر گاز متوسل نمی‌شد؟!

سینماروزان: محمدعلی سجادی کارگردانی که سابقه ساخت آثاری جنایی از «بازجویی یک جنایت» تا «مخمصه» و «اثیری» را در کارنامه دارد در سالهای اخیر ابتدا به سمت ساخت یک فیلم هنروتجربه با نام «تمرینی برای یک اجرا» رفت که ساختاری تله تئاترگونه داشت و اخیرا هم با اجرای نمایش «بوف نه چندان کور» به طور مستقیم تئاتر را تجربه کرده است.

به گزارش سینماروزان «بوف نه چندان کور» که خوانش سجادی از «بوف کور» صادق هدایت است باعث شده او در گفتگو با «ایلنا» مخاطب پرسشی درباره نظر علی شریعتی پیرامون صادق هدایت قرار گیرد.

او درباره این ادعای شریعتی که گفته بود «صادق هدایت نمونه انسانی است که واقعیت برایش پوچ است و هیچ. بنابراین در جستجوی گمشده‌ای است که خلاء وجودیش را پرکند و عبث بودن خودش را معنی بدهد» بیان داشت:  شریعتی قابل احترام است و خیلی‌ها طرفدارش هستند اما من کلا با ایدئولوژی مشکل دارم؛ ایدئولوژی یک کارکرد دارد که بالاخره به شما سمت و جهت می‌دهد اما در عین حال شما را می‌بندد. آقای شریعتی به نظر من نمی‌تواند صادق هدایت را درک کند؛ برای اینکه با معیار و مترهایی که خودش داشته، هدایت را می‌خواند و نقد می‌کند. طبیعی است؛ شریعتی معتقد بود در جامعه باید انقلاب کند و به تغییر اعتقاد داشت و تحت تاثیر مجموعه‌ای از ایدئولوژی‌های دهه 1960 قرار گرفته و موجی که در جهان وجود داشته و دارد و همه ما از آن متاثریم. اما اگر آقای شریعتی زنده بود و این حاصل احتمالی نظریاتش را می‌دید به شیر گاز متوسل نمی‌شد؟! با این متر و معیار نمی‌توان سراغ هدایت رفت. می‌توان رفت و نقدی کرد، در واقع منعی برای هیچ‌کسی وجود ندارد. هدایت کار خودش را کرده و هرکسی می‌تواند هر تاویلی از آن داشته باشد.

سجادی با اشاره به نظراتی که نویسندگان درباره یکدیگر میدهند ادامه داد: متاسفم این را بگویم که در حوزه نقد و بررسی وارد دو هزار جلد تفسیر و تاویل می‌شویم. شعری دارم که «من می‌نویسم برای تو/ تو می‌نویسی برای من/ چه کسی ما را خواهد خواند؟» واقعیت این است که مردم دارند زندگی‌شان را می‌کنند و اینها تاثیر زیادی رویشان ندارد.

وی افزود: ما فکر می‌کنیم داریم کاری می‌کنیم. از سه حالت خارج نیست؛ یا نویسنده‌ها و روشنفکرانی که از آنها یاد می‌کنید هدایت را نمی‌فهمند یا حسادت می‌کنند. چون خودشان نمی‌توانند آن کار را بکنند؛ خیلی‌ها آمدند ادای بوف کور را دربیاورند و نتوانستند. یا اینکه صادقانه نظرشان را می‌گویند. این حق طبیعی همه است. اما ما متاسفانه در جایی زندگی می‌کنیم که به ما این حق را داده که این حق را از همدیگر بگیریم.




کدام بازیگران در اقتباس نمایشی «بوف کور» ایفای نقش خواهند کرد؟

سینماروزان: محمدعلی سجادی کارگردان جنایی ساز سینمای ایران تصمیم گرفته اقتباسی نمایشی از «بوف کور»صادق هدایت با نام «بوف نه چندان کور» را در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه ببرد.

به گزارش سینماروزان مسعود کرامتی، رحیم نوروزی، نازنین کریمی و الهام نامی چهار بازیگر اصلی این نمایش هستند. در این میان مسعود کرامتی که به غیر از بازیگری سابقه کارگردانی آثاری همچون «پاتال و آرزوهای کوچک» و «روز کارنامه» سابقه ایفای نقش در آثاری سینمایی همچون «ضدگلوله»، «سفر به چزابه» و «لاک قرمز» را دارد.

رحیم نوروزی از جمله بازیگرانی است که بیش از تئاتر در تلویزیون حضور داشته و از جمله در سریالهای «پس از باران»، «مدار صفر درجه» و «یادآوری».

نازنین کریمی هم مانند رحیم نوروزی به واسطه تلویزیون شناخته میشود. وی با سریال «دختران حوا» وارد کار بازیگری شد و در سالهای بعد هرچند نقشهایی فرعی در برخی آثار سینمایی داشت اما باز هم به واسطه بازی در یک سریال فیلم تلویزیونی و سریال کار خود را ادامه داد.

الهام نامی از چهره های نوجویی است که البته کارنامه پرباری ندارد. او به جز بازی در سریال «ساعت صفر» با فیلمی ارگانی به نام «چراغهای ناتمام» از محصولات موسسه آوینی در جشنواره سی و پنجم حضور داشت؛ فیلمی که چندان مورد توجه قرار نگرفت.

«بوف نه چندان کور» تیر ماه سال جاری در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود.




کارگردان «بازجویی یک جنایت» به سراغ «بوف کور» رفت

سینماروزان: سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر در پایان خرداد ماه میزبان محمدعلی سجادی با نمایش «بوف نه چندان کور» می‌شود.

به گزارش سینماروزان این نمایش که پیشتر قرار بود با عنوان «بازخوانی بوف کور در روشنا» در پایان خرداد به تماشاخانه ایرانشهر برسد با تغییراتی در عنوان و برخی عوامل تمرینات خود را آغاز کرده است.

این نویسنده، کارگردان و نقاش که آثاری همچون «بازجویی یک جنایت»، «مخمصه» و «شیفته» را در کارنامه دارد درباره نوع نگاه خود به متن «بوف کور» صادق هدایت و برداشتی که از آن انجام داده است، اظهار کرد: من پیش از این «بازخوانی بوف کور در روشنا» را در قالب فیلمنامه نوشته بودم ولی به این نتیجه رسیدم که صحنه‌ایتر است و بر صحنه تئاتر باید به تصویر کشیده شود. «بوف کور» یک متن ادبی است و باید ذات واژه‌ها به امری دیداری تبدیل شوند.

سجادی افزود: نمایش «بوف نه چندان کور » یک برداشت بسیار آزاد از «بوف کور» است تا در بخش دیداری و نمایشی به تصویر کشیده شود.

سجادی دو سال قبل و در یک تغییر فاز آشکار از سینمای جنایی-حادثه ای به سمت سینمای هنروتجربه ای رفت و فیلمی به نام «تمرینی برای یک اجرا» را ساخت که نتوانست مورد توجه قرار گیرد.




۴۳ سال بعد از تجربه کیومرث درم‌بخش-پرویز فنی‌زاده⇐یک کارگردان کم‌نام و نشان به سراغ «بوف کور» رفت!

سینماروزان: «بوف کور» از جمله آثار ادبیات داستانی ایران است که فارغ از ترجمه به زبانهای گوناگون چندین بار محملی شده برای اقتباس در سینما.

به گزارش سینماروزان به غیر از «رائول روییز» سینماگر شیلیایی مقیم فرانسه که در اواخر دهه هشتاد میلادی برداشتی از «بوف کور» را به سینما آورد بزرگمهر رفیعا و کیومرث درمبخش دو ایرانی هستند که اقتباسهایی سینمایی از این رمان را در کارنامه دارند.

رفیعا که در سینمای ایران به واسطه درام پرتعقیب و گریز «دادستان» شناخته میشود زمانی که در اوایل دهه هفتاد میلادی در آمریکا تحصیل میکرد پایان نامه تحصیلی خود را به اقتباسی از «بوف کور» اختصاص داد. درمبخش هم در ابتدای دهه 50 خورشیدی اقتباسی از این داستان سوررئال را را با حضور پرویز فنی زاده ساخت.

حالا 43 سال بعد از اقتباس درم‌بخش که با بازی فنی زاده مورد توجه قرار گرفت، کارگردانی نه چندان شناخته شده در تئاتر ایران به نام ناصر حسینی‌مهر تصمیم دارد اقتباسی نمایشی از «بوف کور» را از 20 فروردین در سالن چارسوی تئاترشهر روی صحنه ببرد. جالب است که این کارگردان خودش بناست یکی از نقشهای محوری این نمایش یعنی «پیرمرد خنزرپنزری» را ایفا کند!!!

در شرایطی که بسیاری از کارگردانان تئاتر و سینمای ایران به دلیل پیچیدگی لحن و آغشتگی رمان به تفاسیر فرامتنی جرأت نزدیک شدن به «بوف کور» را هم نداشته اند اینکه کارگردانی کم نام و نشان به سراغ اقتباس از این نمایش رفته هم جالب به نظر می‌رسد.




احمدرضا معتمدی کارگردان فیلم ارگانی «راه رفتن روی سیم» در گفتگویی تفصیلی بیان کرد⇐رئیس‌جمهور مدام از موسیقی حرف می‌زند اما فیلمی درباره موسیقی بدون هیچ توجیهی، از جشنواره حذف شد!/همان طور که دلیل نپذیرفتن «کاناپه» عیاری و «ملی…»میلانی را گفتند دلیل نپذیرفتن فیلم مرا هم بگویند/بارها با تلفن مسئولان جشنواره تماس گرفتم اما جواب ندادند!/محمدمهدی حیدریان تلفن من را جواب داد اما پاسخ روشنی نداد!/علیرضا رضاداد که فیلم را دیده بود از امتیاز ویژه فیلم برای جایزه کارگردانی سخن می‌گفت!!!/نگذاشتند «زشت و زیبا»ی من به جشنواره کن برود!!!/«دیوانه از قفس پرید» را هم از ردیف اول منتخب مردمی خارج کردند

سینماروزان: بعد از انتخاب‌نشدن فیلم ارگانی «بوف‌کور» به کارگردانی احمدرضا معتمدی که با بودجه انجمن سینمای دفاع مقدس تولید شده از سوی هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر، این کارگردان سینما نامه‌ای به رئیس‌جمهور نوشت و درآن مطالبات خود را مطرح کرد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان با این حال نه تنها پاسخی از رییس جمهور دریافت نکرد که مقامات فرهنگی کشور و از جمله وزیر ارشاد و رییس سازمان سینمایی نیز درباره این نامه موضعی اتخاذ نکردند.

این اتفاق سبب ساز آن شده است معتمدی سرخورده از این بی توجهی در گفتگویی تفصیلی با «شرق» به گلایه از مدیریت فرهنگی کشور بپردازد.

متن گفتگوی معتمدی را بخوانید:

بازخوردهای نگارش نامه مستقیم‌تان به رئیس‌جمهور  را چگونه دیدید؟
در حقیقت نکته‌ای که می‌خواهم بیان کنم، این است که من مطالبه فرهنگی‌- هنری دارم که محتوای نامه این‌جانب درون این context فرهنگی- هنری قابل تفسیر است. حالا نمی‌دانم چرا تاکنون پاسخ مناسبی دریافت نکرده‌ام! نمی‌دانم چه دستی در کار بود که حرف مرا از محمل اصلی‌اش خارج کرد و کوشید به‌واسطه سیاسی معرفی‌کردن نامه‌ام، من را که معترض بودم در جایگاه متهم بنشاند؟! حرف من، همان حرفی است که در فیلمم با صدای رسای هنر گفته شده است. من فارغ از تحولات سیاسی، به آنچه در باطن و روح جامعه می‌گذرد، پرداخته‌ام و آن چیزی نیست جز کشاکش فکری و هویتی و معنایی که درون ما را متلاطم کرده است. این سخن عمیق و فاخر کجا و اغراض و انگیزه‌های سیاسی کجا؟! من نگران عالم فرهنگم و می‌دانم تاریخ، ما را به دلیل غفلت از فرهنگ و معضلات و گزندهایش، نکوهش خواهد کرد. شاید مسئله‌ای از مسئله موسیقی، روزآمدتر و جاری‌تر نباشد. من پاسخ این مسئله را از دل ذخایر و اندوخته‌های فرهنگی‌مان بیرون کشیدم و پیشِ‌روی نسل چالشگر و پرحرارت امروز گذاشتم. تمام اهتمام من در همین حقیقت خلاصه می‌شود که جوان امروز را به تاریخ معنوی و تسلی‌بخش خودش ارجاع داده‌ام؛ تاریخی که چون او از آن بی‌خبر مانده، به تاریخ دیگر که بیگانه هستند، پناهنده شده است. تاریخ ما آن‌قدر از داشته‌ها و سرمایه‌های فرهنگی آکنده و لبریز است که حتی می‌تواند طبع و ذائقه فرهنگی جوان امروز را هم راضی کند. آیا این حرف، کمترین دلالت سیاسی دارد؟! واقعا از اخلاق و انصاف به دور است که چنین ایده‌هایی، قربانی محاسبات و معادلات سیاسی شوند. افسوس که حق این فیلم به دلیل ملاحظات غیرفرهنگی و غیرهنری و مصلحت‌اندیشی‌هایی که بیرون از محتوا و سخن آن قرار داشت، تضییع شد. آقای رئیس‌جمهور در سال‌های گذشته، بارها به گونه‌ای همدلانه با اهالی فرهنگ سخن گفته و به مقولات فرهنگی از قبیل موسیقی، خوش‌بینانه نگاه کرده است. حال چطور است در مهم‌ترین جشنواره فرهنگی سال، فیلمی که در همین مسیر حرکت کرده، بدون هیچ توضیح و توجیهی، از صحنه رقابت حذف می‌شود؟! این تناقض نیست؟! معیارهای دوگانه، با صدق و راستی سازگار نیست. من از ایشان به‌عنوان رئیس عالی‌ترین و کانونی‌ترین نهاد فرهنگی کشور انتظار دارم پرسش من‌ را، بی‌پاسخ رها نکند.
واقعا چرا به شخص رئیس‌جمهور نامه نوشتید؟ مگر در وزارتخانه ارشاد کسی نبود که پاسخ‌گو باشد؟
برای اینکه هیچ‌کدام از مسئولان جشنواره پاسخ‌گو نبودند! بارها با تلفن مسئولان جشنواره تماس گرفتم اما جواب ندادند.
مشاور آقای وزیر چطور؟
آقای حیدریان تلفن من را جواب دادند. اما پاسخ روشنی دریافت نکردم.
چطور؟
یعنی جواب روشنی ندادند. فقط گفتند این موضوع را پیگیری می‌کنم و به شما خبر می‌دهم. ایشان و آقای رضاداد همدلی زیادی با من کردند. حتی آقای رضاداد که فیلم را دیده بود از امتیاز ویژه فیلم برای جایزه کارگردانی سخن می‌گفت. اما به‌هرحال نتیجه‌ای برای حضور فیلم در جشنواره حاصل نشد.
با این نگاه که همیشه و همه‌جا اعلام کرده‌اید با سیاست کاری ندارید و مایل نیستید فرهنگ و هنر را با سیاست درآمیزید. آیا نامه به رئیس‌جمهور به سیاسی‌شدن موضوع دامن نمی‌زند؟
به هیچ عنوان. دلیلش هم کاملا مشخص است. ببینید من فیلمی با عنوان «راه‌رفتن روی سیم» ساختم که فیلمی روشنفکرانه و فرهنگی است. حالا هیئت انتخاب فیلم را نپذیرفت. من اعتراض کردم و بايد دلیل آن را به من می‌گفتند که نگفتند! کما اینکه به آقای عیاری گفتند فیلم «کاناپه» مشکل حجاب دارد یا درباره فیلم «مَلی و راه‌های نرفته‌اش» به‌صراحت گفتند ترویج فمینیست است. اما دلیل نپذیرفتن فیلم من را نگفتند!! من حق دارم بدانم فیلمی که نپذیرفته شده، چرا و به چه علت مغفول واقع شده. درحالی‌که موضوع فیلم من درباره حکمت موسیقی است. بحران هویت جوانان را نشانه گرفته و ما که امروز در جهانی هستیم که هجمه‌های زیادی علیه فرهنگ ما می‌شود، فیلم درباره فرهنگ غنی فراموش‌شده و تاراج‌رفته ما می‌گوید. فیلم درباره نسلی سخن می‌گوید که به دلیل بریدگی و گسستگی از تاریخ و فرهنگ و هویت بومی‌اش، دچار پریشانی و سردرگمی زبانی شده و به دنبال راهی برای گریز از این وضع ناخویشاوند است. اکنون سؤالم این است فیلمی با چنین مضموني چطور می‌تواند جزء فیلم‌های جشنواره نباشد یا اگر ضعیف بود پنج نفر معتمد و سینماشناس را دعوت کنیم تا درباره آن نظر دهند. پس نگاه من کاملا فرهنگی – هنری است. در همین مسیر بعد از اعتراضاتم، همچنان در زمان برگزاری جشنواره به مسیر فرهنگی ادامه دادم. به هیچ‌کدام از رسانه‌ها پاسخ مثبت برای انجام مصاحبه ندادم. چون نمی‌خواستم مستمسکی دست برخی از گروه‌ها بدهم. صبر کردم و بعد از اختتامیه نامه رئیس‌جمهور را برای انتشار دادم. اصلا هم دلم نمی‌خواهد وارد فضای سیاسی شوم.
من دغدغه‌های شما را کاملا می‌فهمم. اما می‌دانید طبق قانون اساسی پست ریاست‌جمهوری، پستی سیاسی است و بالاترین فرد از نظر اجرائی در کشور محسوب می‌شود. شما که به ایشان نامه نوشتید، خودبه‌خود مسئله سیاسی هم می‌شود. نظرتان چیست؟
ایشان فقط یک مقام سیاسی نیست، بلکه رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و همین‌طور بالادست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم هست. درضمن، نه محتوای فیلم من سیاسی است و نه نامه‌ای که به ایشان نوشتم. اگر به متن نامه من توجه کرده باشید، درک می‌کنید که من مطلقا از وجه فلسفی و فرهنگی به همه معماران فرهنگ و هنر این سرزمین اشاره کردم. چرا یک موضع فرهنگی خالص را به سطح نازل موضع سیاسی فرومی‌کاهند؟! این همه آیات و روایات، این همه شعر و اسطوره و ادبیات در تاریخ چند‌ هزارساله برای تشخیص و تبیین یک موضع فرهنگی ناکافی ا‌ست؟! چرا مباحث سترک فرهنگ این مرزوبوم را با ژورنالیسم سیاسی درهم می‌آمیزید؟!
همین نگاه و دید فلسفی وزنه‌ای به واژگان شما داده که فهم مطلب را کمی دشوار کرده. به عبارت دقیق‌تر، کلمات مغلق هستند. به نظر شما این متن به‌راحتی قابل فهم است؟
خیر، این‌طور نیست. متنی که من نگاشتم، مطابق نثر معیار بود و برای اهل فرهنگ و هنر، فهم‌پذیر. از این گذشته، حتی اگر کسی یا کسانی از فهم این متن ناتوان بودند، چرا به جای پرسش درباره مضامین فرهنگی آن، به تأویل سیاسی‌اش دست زدند؟! این بیش از درک‌نكردن، نوعی مصادره به مطلوب و استفاده ابزاری است. درد و دغدغه من، از جنس فرهنگ و هنر است و هیچ نسبتی با عالم سیاست ندارد. سیاست و اغراض سیاسی، گوارای کام اهل سیاست. این زبانِ من است. من نمی‌توانم با زبان دیگری بیندیشم و بنویسم. اصولا هر آدم فرهنگی، موضع فرهنگی و البته زبان خاص خودش را دارد. به‌همین‌دلیل معتقدم یک انسان عمیقا فرهنگی، مطالباتش و راه‌های رسیدن به آن مطالبات را در چارچوب فرهنگ تبیین و بیان می‌کند.
البته علم سیاست هم برای خودش دنیایی دارد. منتها سیاسی‌کاری‌مان هم شده پتکی بر سر آن!
کاملا، البته منظور من هم همین است. بنده سیاسی‌کاری که نوعی دغل‌کاری است را نقد می‌کنم. وگرنه علم سیاست وزنه‌ای است. اصلا فارابی کتابی درباره سیاست دارد یا خواجه نظام‌الملک خودش شخصیتی سیاسی است.
آقای معتمدی! یکی از کارهای درخشان شما فیلم «زشت و زیبا» در سال ١٣٧٧ بود که مفاهیم عرفانی به‌زیبایی در این فیلم به تصویر کشیده شد. چرا به این مسیر ادامه ندادید؟
اتفاقا سؤال من هم همین است. چرا فیلمی که در آن زمان به جشنواره فیلم کن دعوت شد، به این جشنواره ارسال نشد؟ چرا فیلمی مثل «دیوانه‌ای از قفس پرید» که منتخب از نگاه مردمی بود به شماره دوم تنزل پیدا کرد؟
واقعا شما پاسخ آن را نمی‌دانید؟
واقعا نمی‌دانم! و هنوز هم در پی جواب هستم.
شاید هم سرنوشت شما مثل فلسفه شده! چون اساسا فلسفه یعنی پرسش. شما که سال‌ها می‌پرسید و جوابی دریافت نمی‌کنید؟!
(می‌خندد) اما بااین‌حال، من به درخواست بازیگران و عوامل فیلم ناچار شدم دنبال قضیه را بگیرم؛ فیلمی که با حداقل سرمایه و امکانات ساخته شد ولی دیده نشد!
چرا به کمیسیون فرهنگی مجلس که فراخوانده شدید، نرفتید؟
مرا دعوت کردند. ظاهرا کمیسیون فرهنگی مجلس جلسه‌ای تشکیل داده بود که صدای معترضان به داوری جشنواره را بشنود. اما من به داوری جشنواره کاری نداشتم. من حتی یک فیلم از فیلم‌های جشنواره را ندیدم که بخواهم گزارشی درباره جشنواره به کمیسیون بدهم. من مطالبه فرهنگی‌ام را فقط از طریق یک نامه فرهنگی به مسئول اصلی فرهنگ کشور منتقل کردم و هنوز و همچنان پیگیر مطالبه‌ام هستم.
کتاب «فلسفه فیلم» شما به‌تازگی به‌عنوان کتاب سال در جشن کتاب سینما برگزیده شده است. مایلم دلیل نگارش و پرداختن به این موضوع را بدانم؟
همان‌طور که در نامه هم ذکر کردم، فلسفه فیلم رشته تخصصی و آکادمیک ٣٥ساله این‌جانب است که دو جلد دیگر آن‌ که در موضوع نظریه فیلم معاصر است در آینده به طبع خواهد رسید. این کتاب نتیجه پژوهش‌ها و تحقیقات دراز مدتی است که از سر شوق به ذات سینما در سال‌های متمادی حاصل شده است و در همین‌جا از دیدگاه مثبت هیئت داوران هم تشکر می‌کنم.

 




احمدرضا معتمدی که فیلم ارگانی «بوف کور»ش به جشنواره راه نیافت در نامه ای خطاب به حسن روحانی متذکر شد⇐یادتان هست که در اوایل دهه ٦٠ در یک مجموعه فرهنگی هنری همکار بودیم؛ آن هم در یک واحد و یک طبقه؟؟!/یکی از نورچشمی‌های تان كه بودجه‌های ‌میلیاردی به او اختصاص می‌دهید، ١٠ سال پیش در درس كارگردانی من، وامانده بود!!/سینمای ایران را سه دسته برده‌اند: ابتذال‌گرایان، مجیزگویان و وابستگان آن سوی آب. اینها پولشان برجاست و آبشخورشان سرریز!!/سینمای مستقل، مهجور خود‌ی‌های دلسوز است/کارگزاران شما با نحوه داوری و گزینش جشن سینما كه قرین با دهه انقلاب است، متأسفانه تعریفی تازه‌ نیز از دهه فجر به دست داده‌اند!

سینماروزان: احمدرضا معتمدی فیلسوف سینمای ایران اخیرا با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس فیلمی را ساخت با نام “بوف کور”؛ فیلمی درباره موسیقی که نتوانست به جشنواره فجر راه یابد.

به گزارش سینماروزان معتمدی به تازگی نامه ای به حسن روحانی رییس دولت یازدهم نوشته و به گلایه از بی توجهی به این فیلم پرداخته است.

نکته اینجاست که معتمدی در این نامه خود را جزیی از سینمای مستقل دانسته و از مهجوریت این سینما سخن گفته در حالی که فیلمش را نه به صورت مستقل و در بخش خصوصی بلکه با بودجه انجمن سینمای دفاع مقدس تولید کرده است.

متن نامه معتمدی را بخوانید:

 محضر گرامی ریاست‌جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر حسن روحانی
با سلام؛ ما ذلک ظن بک… این گمان به تو نمی‌رفت و این رفتار از تو بعید بود!
این رنجنامه‌ای است از یک شهروند درجه «دو» و «سه»؛ به فردی که در صدر مقامات کشور نشسته است. شما مرا نمی‌شناسید، اما من شما را خوب به خاطر دارم. ما در اوایل دهه ٦٠ یک سال در یک مجموعه فرهنگی هنری همکار بودیم. آن هم در یک واحد و یک طبقه. آن زمان من یک دانشجوی نحیف فلسفه و هنر بودم و جناب‌عالی سرپرست و رئیس شورا. هرچند آن دوره، دولت مستعجل بود و شما به دلیل اقدام به برکناری مدیرعامل وقت، استعفا کردید و ما نیز به‌ دلیل کارمند جزء بودن و شهروند درجه‌چندم تلقی‌شدن، مدتی از کار افتادیم، اما نکته خاطره‌انگیز و جذاب در وجود شما، دیدگاه آزاد درباره هنر و روشنفکری معطوف به موسیقی به‌ویژه موسیقی کلاسیک بود؛ که هنوز در حافظه بنده باقی مانده است. آقای دکتر! شما رئیس‌جمهور کشوری هستید با سابقه فرهنگ و تمدن دست‌کم پنج‌هزارساله. ایرانی که اگر در دوره باستانی، قدرت برتر سیاسی و نظامی جهان بود، پس از انقلاب تکاملی آخرین فرستاده الهی، قرن‌ها در برترین قله علمی، فرهنگی و هنری جهان ایستاد. نام‌هایی مانند فارابی، ابن‌سینا، رازی، سهروردی، فردوسی، خیام، صدرا، سعدی، حافظ و مولوی و… حتی در جهان معاصر کمتر همتایانی در حد اصالت و اعتبار خویش یافته‌اند. شما میراث‌بر این عناوین و نام‌ها و آثار گران‌سنگ فکری و فرهنگی ایشان هستید؛ چه بخواهید و چه نخواهید. من می‌دانم حضرت سهروردی تنها در زیر بار ارثیه حکمت خسروانی کمر دوتا کرد، اما نمی‌دانم شما در زیر بار صخره‌سنگ‌های این مرده‌ریگ کمر خم کرده‌اید یا احساس استواری و پابرجایی می‌کنید؟ و باز نمی‌دانم می‌توانم از شما پرسش کنم، آیا به زعم شما شرایط کنونی هنر در این دوران: این سینما، این نمایش، این رسانه، این موسیقی و… در شأن این فرهنگ و تمدن با این زمینه و پیشینه هست؟!
آقای رئیس‌جمهور! چرا بایستی دانش نظری موسیقی را بزرگانی مانند فارابی، ابن‌سینا، عبدالقادر مراغه‌ای، صفی‌الدین اُرموی، قطب‌الدین شیرازی و… در احصاءالعلوم، الکبیر، شفا، دانشنامه علایی، النجاه، مقاصد‌الالحان، الادوار، رساله شریفه، ایقاع، درة‌التاج و… در ‌هزاره گذشته بنیان‌گذاری کنند. اما موسیقی فاخر و شریف و معنوی با نام‌هایی از بلاد غرب مانند باخ، موتسارت، بتهوون، چایکوفسکی و… قرین باشد. شما خود بهتر از امثال بنده می‌دانید که بزرگانی که نام برده‌ام همه در سایر شقوق تفکر دینی از فقه و کلام و فلسفه و حکمت و ادب و هیئت و… صاحب‌نظر و معرکه‌گردان بوده‌اند و در عدم نسبت و بی‌تفاوتی با شریعت و احکام به نظریه‌پردازی در موسیقی اهتمام نداشته‌اند. به نظر می‌رسد پاسخ این پرسش در ظاهر پر از ابهام و ایهام، یک عبارت بیش نیست: آن موسیقی فاخر و شریف که از آن آوای مینوی، صدای آسمانی و در یک جمله «ندای الهی» به گوش ‌رسد، بالطبع سیاست‌زدگان و دغدغه‌پیشگان نیست. حاکمیت ابتذال در هنر و موسیقی و سینما به نفع کسانی است که روزی در خاموشی آن پاکوبی کنند و روزی در مرثیه آن سراندازی… .  آقای دکتر! شما که پیش از بنده این درس‌ها را آموخته‌اید، بهتر می‌دانید که موسیقی تنها هنری است که بازنمایی مطلق «زمان» است. سایر هنرها از نقاشی، معماری، سینما، عکاسی و… همه بازنمایی  «مکان»اند و هنرهای فیزیکی به شمار می‌روند. «موسیقی» یگانه هنر «فرامکانی» و «متافیزیکی» است؛ و از این رو نزدیک‌ترین زبان به زبان متافیزیک و معنویت و ملکوت و قدس و ورجاوندی است. چرا کارگزاران شما فیلمی را که دردمندانه از کسانی که زبان باطنی عالم تجرید و روحانیت را به تخدیر آلوده‌اند، گلایه کرده و نالیده است. از شرکت در جشن هنر متعهد انقلاب که هنر «درد» و «دغدغه» است، محروم کرده‌اند؟ من مدعی پیکاسو و داوینچی نیستم. درد و دغدغه و رنج انسانی از پیشانی آثار من هویداست. این هنرشناسان چرا این‌قدر با «اضطرار» و «شوریدگی» روح انسانی بیگانه‌اند؟ مدعیان تمییز آثار هنری، باید پدیدارشناسی اثر هنری را به جان آزموده و آموخته باشند تا دریابند یک اثر چقدر «دردمند» است؟ چقدر دغدغه‌مند است؟ چقدر «مضطر» است؟
رئیس‌جمهور محترم، روحانی دانا؛ تو بسیار بیشتر و بیشتر از من می‌دانی که حکما انسان را حیوان ناطق برشمرده‌اند.
«زبان»، حیات انسان و انفتاح و گشودگی به جانب هستی است. انسان چون «زبان» است، می‌اندیشد. نخستین خطاب «وجود» به «موجود» یک دستور زبانی است: بخوان! و این دستور زبانی، «دستور زبانِ» فرهنگ و اندیشه و دین و اعتقاد ماست. من در فیلم «راه‌رفتن روی سیم» که متأسفانه به نام گروه موسیقی‌اش به «بوف کور» مشهور شده است، از نسلی سخن گفته‌ام که خانه «زبان» بر «باد» بنیاد کرده است. من از درد و رنج نسلی سخن گفته‌ام که از گسست «فرهنگی»، «معنایی» و «زبانی» در پریشانی و آشوب به سر می‌برد. من در فیلم از نسلی نالیده‌ام كه در زمانه عسرت شاعرانگی «خانه» و «سكونتگاه» خویش را از دست داده و در جست‌وجوی مأوا و پناهگاه، از وادی «غربت» سر برآورده و از «منزلت» خویش باز مانده است. حقیقت «هنر»، كه گفت اصیل «زبان» و آخرین معجزه الهی: الف- لام، میم را كه گشودگی «موجود» به جانب‌ «وجود» است، فراموش كرده و به جای سكونت و عمارت در «زبان» كه خانه وجود است به صورتی گریزناپذیر در غربت غریبه جان و تن سپرده است. ابتذال هنر معاصر، ظاهر ماجراست. به داد نسلی برسید كه دچار بحران هویت، ‌بحران زبان و بحران حكمت شده است. نوای الهی و صدای آسمانی را با نفیر گوش‌خراش خشم و ترس و شهوت ‌آلودن یك ظهور بیّن و آشكار از عصر ارتباطات است كه «زبان» و «هنر» را رسانه ارتباطی می‌شناسد و نه روشنگاه هستی و گشودگی حقیقت. استاد ارجمند! شما خود دانشمند و صاحب‌نظر در یكی از شاخه‌های علوم انسانی هستید. شما دقیق‌تر از من می‌دانید كه دستیابی به مرتبه رأی و حكم و دادرسی در یك رشته از دانش بشری تا چه اندازه زحمت، كوشش، تحقیق و پژوهش و گرد‌و‌خاك‌خوردن كتابخانه‌های قدیم و جدید می‌طلبد. پس چگونه به این تخطی از متدلوژی دانایی تن در داده‌اید كه عده‌ای ولو دانشمند و نخبه در یك شاخه از معرفت بشری در اوقات فراغت به شاخه‌ای دیگر از علم و دانایی سرك بكشند، و در همان سرخوشی گذران فراغت در شاخه بیگانه با دانایی‌شان داوری كنند و حكم نیز صادر كنند. هیچ شاخه‌ای از معرفت بشری گذرگاه فراغت یا حیاط‌خلوت شاخه‌ای دیگر از دانش انسانی نیست. «سینما»، امروزه به حوزه و آكادمی علوم سینمایی بدل شده است. نظریه فیلم، نقد فیلم، سبك‌شناسی، ساختارشناسی درام، فلسفه فیلم، كارگردانی، تدوین و… این دانشجوی نحیف فلسفه و هنر، پس از ٤٠ سال طلبگی در كرسی استادانی مانند علامه جعفری، مطهری، شهیدی، شریعتی، داوری، دینانی، مجتبوی، عبادیان، مجتهدی، جهانبگلو،  عظیمی و… تنها توانسته‌ام به یك شاخه از دانش سینمایی یعنی فلسفه فیلم سرك بكشم و هرچند مجلات «فلسفه فیلم» را از پروفسور نصر در دانشگاه جورج ‌واشنگتن تا آیت رشاد و دكتر داوری كه از دو سوی طیف وسیع یك مجادله قدیم فلسفی تقرر یافته‌اند، در یادداشت‌های آغاز كتاب، تأیید و توجیه كردند. اما خود بهتر از هركس می‌دانم كه هنوز طفل ابجدی در این مرتبه بیشتر نیستم. مجلد اول كتاب، شش فیلسوف و نظریه‌پرداز را مورد نقد و ارزیابی قرار داده است كه انتساب به دوران كلاسیك دارند. اما نظریه معاصر فیلم ٦٠ فیلسوف دارد كه یكی از آنها ژیل دلوز است كه پیش‌نیاز فهم آراءاش، فلسفه زمان برگسون، ملاصدرا و میرداماد است و ١٠ سال است برای فهمیدن آن دست‌وپا می‌زنم. (یكی از همین نورچشمی‌های سینما كه بودجه‌های ‌میلیاردی به او اختصاص می‌دهند، ١٠ سال پیش در درس كارگردانی من، وامانده بود كه چرا من «سینما- زمان» دلوز درس می‌دهم) تنها یك شاخه نقد فیلم نیاز به دانش شیوه نقد و تحلیل دست‌كم ١٦ مكتب نقادی دارد. نقد پدیدارشناختی، هرمنوتیك، مضمونی، تكوینی، روان‌كاوانه و… تازه اگر از نماد افلاطون و نمایش سایه بر دیوارش و بوطیقا و دریطوریتای ارسطو و اتاق تاریك و شكست نور و عدسی ابن هیثم بگذریم… .
آقای رئیس‌جمهور! حرف‌ آخر: بنا داشتم در جشن فجر، فیلمی كه درباره زبان و شعر و موسیقی است به استاد ٣٠ساله خودم دكتر رضا داوری‌اردكانی كه «زمانه عسرت شاعران» را از او آموخته‌ام، تقدیم كنم و به راستی اگر كار متفاوتی در آثارم نبود، چرا پس از آن همه جوایز داخلی و خارجی، این فیلم را باید تقدیم می‌كردم؟ نامه را به محضر دانا و عارف شما زمانی نوشتم كه جشن سینما روزهای پایانی را می‌گذراند، تا من طلب و استدعایی از شما نداشته باشم. سینمای ایران را سه دسته برده‌اند: ابتذال‌گرایان، مجیزگویان و وابستگان آن سوی آب. پولشان شسته و ناشسته برجاست و آبشخورشان فیاض و سرریز. سینمای مستقل، ‌هنرجو و اندیشمند، مهجور و متروك، خود‌ی‌های دلسوزی كه از روی سادگی، زبانی نیز به انتقاد و خرده‌گیری گشوده‌اند! كارگزاران شما با نحوه داوری و گزینش جشن سینما كه قرین با دهه انقلاب است، متأسفانه تعریفی تازه‌ نیز از دهه فجر به دست داده‌اند و این هزینه گزافی بود كه بر شما و سایر اصحاب انقلاب تحمیل كردند… . برایتان سلامتی، توفیق خدمت به مردم و آرمان و سعادت دنیا و آخرت آرزو می‌كنم. از تصدیع اوقات عذرخواهم.




ارسطوی “پایتخت” به سراغ دوتارنوازی رفت+عکس

سینماروزان: فیلمبرداری فیلم سینمایی «بوف کور» به نویسندگی و کارگردانی احمدرضا معتمدی هم اکنون در خیابان باغ همایون در میدان امام خمینی در حال انجام است و تاکنون ۵۰ درصد از کار نیز مقابل دوربین رفته.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “بانی فیلم” گروه از شنبه هفته آینده عازم بندرعباس خواهند شد و تا روز اتمام فیلمبرداری نیز در این شهر حضور دارند. براساس برنامه ریزی ها فیلمبرداری نیز تا اوایل ماه آینده به پایان می رسد.

خبر دیگر درباره پروژه جدید معتمدی آغاز تدوین همزمان آن توسط مهدی سعدی و سودابه سعیدنیا است که از هفته گذشته آغاز شده تا فیلم هر چه زودتر برای نمایش در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر آماده نمایش شود.

از هفته گذشته نیز احمد مهران فر و سیدمهرداد ضیایی به این پروژه پیوسته اند. احمد مهرانفر بازیگر نقش “ارسطو”ی سریال “پایتخت” جایگزین علی قمصری – که نقش اصلی و نوازنده دوتار را برعهده داشت – شده و به تازگی نیز با انجام تست گریم نهایی مقابل دوربین رفته است.

تیم بازیگران

حامد کمیلی، اندیشه فولادوند، هومن برق نورد و گروه راک میدان آزادی در نقش بند راک فیلم دیگر بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند که تاکنون همگی مقابل دوربین رفته اند.

البته این فیلم یک بازیگر دیگر نیز خواهد داشت که بزودی انتخاب می شود.

«بوف کور» مضمونی اجتماعی دارد و داستان زندگی یک نوازنده دو تار سنتی را روایت می کند که از شهرستان برای کار به تهران می آید و پس از چندی جذب یک بند راک می شود… .

معتمدی در کارنامه خود ساخت فیلم های سینمایی «آلزایمر»، «قاعده بازی»، «دیوانه ای از قفس پرید»، «زشت و زیبا» و «هبوط» را داشته است.

سعید سعدی تهیه کنندگی «بوف کور» را برعهده گرفته و سایر عوامل اصلی پروژه عبارتند از: مشاور تهیه: شاهرخ هدایتی، مدیر فیلمبرداری: امیر کریمی، مدیر صدابرداری: محمد شیوندی، دستیار برنامه ریز: مهدی قپانی، بازیگردان: مهران احمدی، طراح صحنه و لباس: حسن روح پروری، طراح چهره‌پردازی: علی بهرامی فر، آهنگساز: مجید انتظامی، منشی صحنه: محسن بهاری، مدیر تولید: مجید بابایی، مدیر تدارکات: جواد سلیمانی، عکاس: پویا شاه جهانی.

بوف کور
هومن برق نورد در نمایی از “بوف کور”
بوف کور
احمدرضا معتمدی و احمد مهرانفر در نمایی از “بوف کور”



جنایی‌ساز سینمای ایران به دنبال اقتباس از “بوف کور” صادق هدایت

سینماروزان: محمدعلی سجادی کارگردانی که سالها به ساخت فیلمهای جنایی برای سینمای ایران می پرداخت و در این زمینه تجربیاتی نظیر “بازجویی یک جنایت”، “شیفته”، “رنگ شب” و “مخمصه” را داشت مدتی است که به سراغ تجربیات تازه تری رفته است.

به گزارش سینماروزان سجادی در این سالها به جز درگیری با هنر نقاشی یک فیلم-تئاتر به نام “تمرینی برای اجرا” را هم ساخته و حالا تصمیم گرفته اولین نمایش خود که اقتباسی از “بوف کور” صادق هدایت است را در نیمه اول 96 روی صحنه ببرد.

سجادی با اعلام این خبر به “مهر” گفت: واقعیت این است که طی حدود ۸ سال گذشته در آموزشگاه سمندریان مشغول تدریس هستم و طی سال‌های گذشته تقریبا یک تئاتربین حرفه‌ای نیز بودم. فیلمی نیز با عنوان «تمرینی برای اجرا» ساختم که یک فیلم – تئاتر است و در گروه «هنر و تجربه» اکران خواهد شد.

وی ادامه داد: دغدغه کارگردانی تئاتر از دهه ۶۰ در من وجود داشته است. در دهه ۶۰ و ۷۰ خیلی آثار را نوشتم که در کشوی میزم قرار گرفتند ولی دیگر دیدم که باید این آثار را اجرا کنم. در این شرایط رمان‌هایی هم که نوشته بودم هر کدام بعد از ۵ یا ۶ و یا ۷ سال، در حال چاپ شدن هستند.

15 سال است کار بر “بوف کور” دغدغه ام بوده

کارگردان «جنایت» یادآور شد: ۱۵ سال است که کار کردن روی «بوف کور» صادق هدایت دغدغه‌ام بوده است. از سال ۹۳ خیلی متمرکز روی این اثر کار کردم و پژوهش‌ها و بررسی‌ها در ۵ ماه انجام شد. از دل این روند سه اتفاق رخ داد؛ اول فیلمنامه‌ای که بر اساس «بوف کور» نوشته شد، دوم تابلوهای نقاشی که بر اساس این اثر خلق شدند که در گالری شمس آن‌ها را به نمایش گذاشته‌ام و سوم نمایشنامه‌ای که بر اساس «بوف کور» نوشتم.

این هنرمند عرصه سینما و هنرهای تجسمی درباره نوع نگاه و برداشت خود از «بوف کور» برای نگارش نمایشنامه «بوف»، توضیح داد: این نمایشنامه برداشت و خوانش من از «بوف کور» است. تلاشم بر این بود که رویکردی و نگاهی به امروز و ملهم از «بوف کور» داشته باشم.

سجادی درباره تعداد شخصیت‌های نمایشنامه «بوف» افزود: در حقیقت تعداد شخصیت‌های این نمایشنامه به مانند «بوف کور» است و دارای ۱ شخصیت زن و ۲ شخصیت مرد است ولی در نوع اجرا شخصیت زن تکثیر می‌شود و نمایشنامه دارای ۸ شخصیت است.

محمدعلی سجادی

محمدعلی سجادی




حامد کمیلی، اندیشه فولادوند و هومن برق‌نورد؛ بازیگران اصلی فیلمی متأثر از ماجرای “سگهای زرد”!

سینماژورنال: احمدرضا معتمدی فیلسوف سینمای ایران مدتها بود به دنبال فراهم آوردن مقدمات تولید پروژه ای بود با عنوان “بوف کور” یا “نبض آرام چوب و تپش تند فلز”.

به گزارش سینماژورنال این فیلمنامه که گفته می شد متأثر است از ماجرایی که برای گروه موسیقی راک “سگهای زرد” رخ داد(اینجا و اینجا را بخوانید) مدتها از کانال تهیه‌کنندگانی مانند محمد خزاعی و سعید سعدی برای جلب حمایت در نهادها و ارگانهای مختلف دست به دست می شد تا حالا که سعید سعدی بالاخره توانسته شرایط تولید پروژه را فراهم آورد.

سعید سعدی درباره زمان ساخت فیلم سینمایی «بوف کور» به کارگردانی احمدرضا معتمدی به “مهر” گفت: بعد از کسب پروانه ساخت نام «بوف کور» را تغییر خواهیم داد و این فیلم را در نیمه اول مهرماه یعنی بین ۵ تا ۱۰ مهر کلید می زنیم. بخشی از «بوف کور» در تهران و بخشی در بندرعباس، هرمزگان و جزایر جنوبی کشور فیلمبرداری می شود.

با حضور اندیشه فولادوند و حامد کمیلی و هومن برق نورد

سعدی عنوان کرد: تاکنون حضور بازیگرانی همچون اندیشه فولادوند، هومن برق نورد و حامد کمیلی در این فیلم قطعی شده و قرار است یک بازیگر دیگر هم اضافه شود، یعنی به طور کلی ما ۴ بازیگر اصلی خواهیم داشت.

این تهیه کننده ادامه داد: «بوف کور» روایت تعامل ۲ گروه موسیقی سنتی و متال است و ما در این فیلم به بررسی این ۲ نوع موسیقی خواهیم پرداخت به همین دلیل برای شناخت بهتر آنها از مشاوره های فردین خلعتبری و یک گروه موسیقی متال به نام «بند میدان آزادی» بهره می بریم البته گروه موسیقی «بند میدان آزادی» در فیلم هم حضور دارند.

سرمایه گذار کیست؟

وی بیان کرد: در این فیلم شاهرخ هدایتی به عنوان مشاور سرمایه گذار با ما همکاری می کند، البته ما بخشی از سرمایه «بوف کور» را از بنیاد سینمایی فارابی تأمین کردیم و برای بخش دیگر آن هم مشغول رایزنی با یک نهاد دیگر هستیم.

سعدی در پایان خاطرنشان کرد: تدوین این فیلم همزمان با فیلمبرداری انجام می شود و آن را به سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر می رسانیم.

وی افزود: تاکنون حضور برخی از عوامل پشت صحنه قطعی شده است، این افراد عبارتند از مدیر فیلمبرداری: امیر کریمی، دستیار برنامه ریز: مهدی قپانی، طراح صحنه و لباس: حسن روح پروری، طراح چهره: علی بهرامی فر، موسیقی: فردین خلعتبری، مدیر تولید: مجید بابایی و مدیر تدارکات: جواد سلیمانی.

 

 




کارگردان “بازجویی یک جنایت” به‌دنبال اقتباس از “بوف کور”

سینماژورنال: محمدعلی سجادی کارگردانی که زمانی به خاطر ساخت آثاری با درونمایه حادثه ای و پرتعلیق همچون “بازجویی یک جنایت”، “مخمصه” و “شوریده” شناخته می شد در سالهای اخیر روند متفاوتی را در پیش گرفته است.

به گزارش سینماژورنال سجادی در این سالها از یک طرف نقاشی را جدی تر از قبل ادامه داده و از طرف دیگر عدم تأمین سرمایه برای پیشبرد پروژه “یک داستان واقعی” که ژانر ماجرایی موردعلاقه وی را امتداد می داد باعث شد به سراغ ساخت فیلمی به نام “تمرینی برای اجرا” برود که اثری در مایه های تله‌تئاترهایی است که در سالهای گذشته در رسانه ملی دیده بودیم.

سجادی اما به تازگی خبر از اقتباسهایی سینمایی، نمایشی و حتی نقاشی از “بوف کور” اثر پرتفسیر صادق هدایت داده است؛ اثری که پیشتر و در میانه دهه 50 کیومرث درمبخش هم اقتباسی از آن را با حضور پرویز فنی زاده و پروین سلیمانی انجام داده بود.

15 سال کار بر روی “بوف کور”

محمدعلی سجادی که برای اجرایی کردن این اقتباسها هم مشکل بودجه ای دارد به “مهر” گفت:  نزدیک به ۱۵ سال است که روی کتاب «بوف کور» نوشته صادق هدایت کار کرده ام و از این کتاب سه خروجی شامل یک فیلمنامه، یک نمایشنامه و ۱۰ تابلو نقاشی که برداشت من از این کتاب است آماده کرده ام که هر سه این خروجی ها آماده بهره برداری است اما با توجه به اینکه ارتباطات چندانی ندارم نمی دانم چه زمانی برای ارائه این آثار آماده خواهم شد.

وی تاکید کرد: امیدوارم آنچه از کتاب «بوف کور» نوشته ام به مرحله اجرا برسانم و در جذب سرمایه گذار مناسب برای ساخت فیلم سینمایی و یا اجرای نمایش آن موفق باشم. البته من بارها اعلام کرده ام که هر لحظه آماده اجرای نمایش مورد نظر هستم اما هنوز پیشنهاد حمایتی در این زمینه به من نشده است.

این کارگردان سینما تاکید کرد: برگزاری نمایشگاه از تابلوهایی که از این کتاب کشیده ام نیز از جمله برنامه هایی است که امیدوارم اجرایی شود، اما تا زمانی که پشتیبان مناسبی نداشته باشید نمی توانید قدمی در اجرای طرح های خود در حوزه هنر بردارید.

محمدعلی سجادی
محمدعلی سجادی



چرایی بلاتکلیفی تولید اثری مرتبط با ماجرای “سگهای زرد”⇔کارگردان و تهیه‌کننده پاسخ می‌دهند

سینماژورنال: احمدرضا معتمدی که اخیرا بخاطر رونمایی کتاب “فلسفه فیلم” در کانون توجه قرار گرفت، دو سالی می‌شد که پیگیر فراهم آوردن تولید یکی از فیلمنامه های خود با عنوان «بوف کور» بود؛ فیلمی که بنا بود با حضور محمد خزاعی به عنوان تهیه‌کننده تولید شود اما گویا فراهم نشدن مختصات مالی اثر تولید آن را منتفی کرد.

پس از معتمدی مدتی هم سعید سعدی تهیه کننده ای که در اکران نوروز «خشم و هیاهو»ی هومن سیدی را روی پرده داشت به دنبال تولید این فیلمنامه بود که به نتیجه نرسید.

نبض آرام چوب و تپش تند فلز

معتمدی درباره وضعیت این پروژه به سینماژورنال می گوید: محمد خزاعی از تهیه کنندگی پروژه کناره گرفت و این سعید سعدی بود که یک سالی دوید تا بودجه مناسب برای تولید را فراهم آورد اما آنهایی که باید کمک می کردند نکردند.

این کارگردان که آخرین ساخته اش «آلزایمر» بود با اشاره به اینکه عنوان اصلی فیلمش هم «بوف کور» نبوده بیان می دارد: عنوان اصلی فیلمنامه «نبض آرام چوب و تپش تند فلز» بود که نمی دانم چطور به «بوف کور» تغییر نام داد. در نهایت اینکه فعلا تولید آن منتفی است.

نکته درباره پروژه تازه معتمدی آن است که انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس از جمله ارگانهایی بود که در برهه ای از زمان بنا بود از تولید فیلم حمایت کند که در نهایت این حمایت محقق نشد.

احمدرضا معتمدی
احمدرضا معتمدی

50 درصد پروژه روی آب می گذشت و به دنبال منبع مالی مطمئن بودیم

سعید سعدی که همچنان تنها تهیه کننده متبوع معتمدی برای تولید این اثر است درباره چرایی به سرانجام نرسیدن این پروژه به سینماژورنال اظهار می‌دارد: به دنبال فراهم آوردن امکانات مالی تولید بودیم ولی متأسفانه به جایی نرسیدیم.

وی در توصیف نوع تولید این کار می‌گوید: پروژه نمی توانست بیگ پروداکشن باشد اما چون در حدود 50 درصد کار روی آب می گذشت و به نماهای دریایی اختصاص داشت در نتیجه باید منبع مالی مطمئنی پیدا می کردیم. البته آمادگی داشتیم که بخشی از بودجه را در بخش خصوصی تأمین کنیم ولی نیاز بود به همراهی ارگانهایی که برای تولیدات سینمایی ردیف بودجه میگیرند.

این تهیه کننده که سابقه تولید آثاری مانند «تردید»، «اینجا بدون من» و «کیفر» را در کارنامه دارد ادامه می دهد: خیلی از ارگانها وقتی فیلمنامه را دیدند آن را تأیید کردند و قول حمایت دادند اما در نهایت اتفاق خاصی رخ نداد و در شرایط کنونی می توانم بگویم تولید معلق است.

سعدی در پایان بیان می دارد: تولید «نبض آرام چوب..» منتفی است مگر آن که ارگانی پیدا شود و بیاید پای کار.

داستان سگهای زرد

به گزارش سینماژورنال در همان زمان که مذاکراتی با انجمن دفاع مقدس برای تولید اثر انجام شد شنیده هایی طرح شد مبنی بر اینکه این فیلم بخشهایی از اتفاقاتی که برای هنرمندان زیرزمینی رخ می دهد را به تصویر کشیده و البته گوشه چشمی هم دارد به وضعیتی که برای گروهی موسوم به “سگهای زرد” رخ داده بود.(اینجا را بخوانید)

البته که در نگاه معتمدی به هنرمندان زیرزمینی بناست تصویری از بحران هویت نسل جوان در روزگار معاصر به نمایش درآید. گویا این فیلمنامه فقط دو کاراکتر اصلی دارد و بقیه شخصیتها نقش فرعی هستند.

“سگ‌های زرد/The Yellow Dogs” از گروه‌های موسیقی راک زیرزمینی در تهران بود که از سال ۲۰۰۶ شروع به فعالیت کرد و با فیلم “کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره” ساخته بهمن قبادی به شهرت رسید. این گروه از سال ۲۰۱۰ در آمریکا، در محله بروکلین نیویورک به کار هنری خود ادامه داد و در این مدت، موسیقی آنها توجه منتقدان محلی نیویورک را به خود جلب کرده بود. اعضای گروه همچنین در جشنواره‌های مستقل موسیقی برنامه اجرا می‌کردند.

۲ تن از اعضای این گروه و یکی ازدوستان موزیسین شان (علی اسکندریان) در تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۳ در پی تیراندازی علی اکبر رفیعی از اعضای پیشین گروه موسیقی راک «فری کیز» با با یک مسلسل کالیبر ۳۰۸ در بروکلین نیویورک کشته شدند، قاتل نیز بعد از شلیک خودکشی کرد.

دراین تیراندازی، سروش فرازمند ۲۷ ساله، آرش فرازمند ۲۸ ساله به همراه علی اسکندریان ۳۵ ساله کشته شدند. ساسان صادق پور اسکو که ۲۲ سال دارد، در این تیراندازی از دو ناحیه در دستش آسیب دید، سیاوش کرم پور و کوری میرزایی از اعضای دیگر گروه هنگام تیراندازی حضور نداشته‌اند؛ و از این رو جان سالم به در بردند.




ادعای عجیب و غریب مجری “هفت” درباره صادق هدایت

سینماژورنال: علاقه بهروز افخمی مجری “هفت” به طرح اظهارنظرات عجیب و غریب همچنان ادامه دارد و در یک مورد تازه او حتی هنر داستان نویسی صادق هدایت را هم به چالش کشیده است.

به گزارش سینماژورنال افخمی در یادداشتی که برای “هفت صبح” نوشته و بهانه اش تزریق اعتماد به نفس سخنوری در برابر جمع به جوانانی بوده که خیال دارند فیلمساز شوند از این گفته آنها که اعتماد به نفس ندارند خیلی که شانس بیاورند می شوند صادق هدایت که خودکشی اش باعث شد او را به عنوان داستان پرداز جدی بگیرند.

افخمی نوشته است: فضای مجازی جای فرار و پنهان شدن و فحش دادن و عقده گشایی از توی تاریکی هم هست اما کسی که چنین استفاده ای از آن می کند در حقیقت با خودش ور می رود و با سایه اش چانه می زند.

این کارگردان سابق و مجری فعلی ادامه داده است: چنین کسی خیلی که شانس بیاورد میشود صادق هدایت که تا خودکشی نکرد کسی او را بعنوان داستان پرداز جدی نگرفت و حتی بعد از آن که خودش را کشت بهترین داستانهایش خوانده نشد و جدی گرفته نشد چون اتفاقا بهترین داستانهای صادق هدایت درباره خودکشی نیست.




سحر قریشی در حال خواندن “بوف کور”!!!+عکس

سینماژورنال: سحر قریشی بازیگری که حضورش در برنامه “دید در شب” رضا رشیدپور و عدم توانایی در پاسخ به برخی پرسشهای سینمایی سبب ساز آن شده بود که تا مدتها حاشیه هایی برایش درست شود حالا در تازه ترین فیلمش در فیگوری متفاوت دیده می شود.

به گزارش سینماژورنال قریشی که نقش اصلی فیلمی به نام “مردی روی ماه” را بازی کرده است در یکی از نماهای این فیلم در حال خواندن داستان “بوف کور” دیده می شود!!!

“بوف کور” از جمله آثار سوررئالیستی ادبیات فارسی بوده که همچنان و حدود هشتاد سال بعد از انتشار اولیه اش، تعابیر و مفاهیم تازه ای از آن در حال استنتاج است و اینکه بازیگری چون قریشی در نمایی از فیلمی به نام “مردی روی ماه” در حال خواندن آن باشد عجیب به نظر می رسد.

در نقش حوا!!!

گویا در “مردی روی ماه” سحر قریشی نقش دختری به نام “حوا” را بازی کرده است که در طول فیلم و در فاصله زمانی دهه 60 تا 90 رابطه عاشقانه وی و پسری به نام “آدم” روایت می شود!

داستان عاشقانه پسری به نام آدم و دختری به نام حوا را روایت می کند. در واقع فیلم در طول داستان از دهه 60 تا دهه 90 را به تصویر می کشد.

اتمام تدوین

فیلم «مردی روی ماه» در روزهای پایانی مراحل فنی قرار دارد.

تدوین فیلم «مردی روی ماه» به نویسندگی و کارگردانی اشکان شاپوری به تازگی به پایان رسیده و با اتمام صداگذاری و ساخت موسیقی بزودی آماده نمایش خواهد شد. سروش مرشدیان تدوین این فیلم را برعهده داشته است.

حسن ناطقی، سرینه دیلانچیان، حمید خندان، سمانه پاکدل، عرشیا حسن زاده، سمیه بختیاری، پانیذ طاهری فرد، ابوالفضل سیاه چشم، یوسف قربانی، سیامک اشعریون، امیرحسین تقی بیگی و بهزاد رحیم خانی دیگر بازیگران اصلی این فیلم هستند.

مردی روی ماه
مردی روی ماه

سایر عوامل اصلی پروژه عبارتند از:

جانشین تهیه کننده: محسن گلابگیرها، مدیر هنری و مدیر تولید: حسین قنقره، سرمایه گذار: یستر اوهانیان، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: محمد رحمانیان، دستیار دوم کارگردان: مریم شقاقی، دستیار سوم کارگردان: مارال شکری، مدیر فیلمبرداری: سروش مرشدیان، صدابردار: امیرعباس کیاپور، نورپرداز: سعید بختیاری، دستیاران فیلمبردار: محمد مستوفی، فریدون طالبی، محسن خورشیدی، ابراهیم نجفی، جواد قنبری، منشی صحنه: فاطمه کمانی، طراح صحنه و لباس: ساناز عابدنسب، مشاور رسانه ای: امین اعتمادی، دستیاران صحنه: فرید طاهری فرد، سبحان عباس نژاد، صدف صالح، طراح چهره پردازی: ساناز عابدنسب، مجریان گریم: محمدرضا خدایی، گیتی محمدی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: سمیه بختیاری، کرین من: تومیک، مسول برق: کریم جانبخش سفیدکمر، مدیر تدارکات: سلیمان مختاری، دستیار تدارکات: مرتضی عباسی، اتالوناژ: سامان مجدوفایی و تهیه کننده: رضا سلامی.




بودجه انجمن دفاع مقدس در خدمت سناریست ۲۵ ساله!

سینماژورنال/ورتا چمانی: انجمن سینمایی انقلاب و دفاع مقدس اخیرا درام سینمایی “دلتنگیهای عاشقانه” را روی پرده داشت؛ درامی که علیرغم صرف هزینه مناسب برای تولید، فروشش در دو ماهی که روی پرده بود به 200 میلیون هم نرسید و طبیعی است که با احتساب سهم 35 درصدی تهیه کننده نهایتا بیشتر از 70 میلیون عاید انجمن نکرده است.

به گزارش سینماژورنال البته که این انجمن یکی دیگر از محصولاتش به نام “خاکستر و برف” را که توسط قائم مقامش روح ا.. سهرابی کارگردانی شده و البته این یکی هم هزینه تولید مناسبی دریافت کرده بود را بعد از دو سال پشت خط اکران ماندن روانه گروه تازه تاسیس “هنروتجربه” کرد که به صورت کاملا محدود و برای مخاطبان خاص به نمایش درآید.

این انجمن یک سریال با عنوان “آرام می گیریم” را باز هم به کارگردانی قائم مقام انجمن یعنی جناب سهرابی در مسیر تولید داشت که کیفیت پایین سناریوی اثر باعث شد از سوی مدیران سیما تولید سریال معلق شود. (اینجا و اینجا را بخوانید)

اینها را بگذارید کنار دیگر پروژه پرهزینه متاخر اما شکست خورده انجمن یعنی “پنجاه قدم آخر” تا عیار کار این هسته اصلی سینمای انقلاب و دفاع مقدس در سالهای اخیر دستتان بیاید. “پنجاه قدم آخر” علیرغم بودجه میلیاردی تولید در دو هفته ای که روی پرده بود فقط 25 میلیون تومان فروخت!!!

عدم حمایت از سینماگران کارکشته و امتحان پس داده

البته که در ماههای گذشته کارگردانانی چون محمدعلی باشه آهنگر و احمدرضا معتمدی که هر دو از جمله سینماگران مطرح و امتحان پس داده ایرانی هستند به دنبال تولید فیلمنامه های “سرو زیر آب” و “بوف کور” از طریق این انجمن بودند که حمایتی شامل حال آنان نشد.

از آن سو تیم تولید درام تحسین برانگیز “شیار143” نیز در جلب حمایت این انجمن برای فیلم اخیر خود “نفس” ناکام ماندند و نتوانستند حتی یک ریال حمایت برای تولید محصولی کاملا مرتبط با دفاع مقدس از انجمن دریافت کنند.

سال قبل نیز مهدی نادری کارگردان جوانی که توانایی خود در ژانر جنگ را با همان اولین فیلمش “بدرود بغداد” نشان داده بود و  فیلمش به عنوان نماینده ایرانی اسکار 2010 هم انتخاب شد سناریویی با محوریت حوادث مربوط به فتح خرمشهر با نام “لیخون” را برای جلب حمایت به انجمن ارائه داد که فیلمنامه وی نیز رد شد.

حمایت از سناریست بی تجربه و تهیه کننده ای کم تجربه

حالا اما در اتفاقی عجیب سناریویی با عنوان “ماه گرفتگی” با مضمون اتفاقات 88 پروانه ساخت گرفته است که بناست با حمایت انجمن دفاع مقدس تولید شود.

این پروژه نام مسعود اطیابی سازنده آثاری چون “صبح روز هفتم” و “خاک و مرجان” را به عنوان کارگردان بر خود دارد اما اعجاب آنجاست که فیلمنامه اثر از جوانی 25 ساله به نام مهدی آذرپندار است!!!

جوانی که همه سابقه سینمایی اش نگارش یک سری مقاله در بولتنهای دانشجویی و البته یکی دو رسانه اصولگرا بوده است.

این جوان هموست که چند سال پیش انتخابش به عنوان یکی از اعضای شورای تخصصی بررسی فیلمنامه‌های سیما درست بعد از انتقاداتی که در مقالاتش به محصولات رسانه ملی داشت(!!) شگفتی بسیاری از اهالی تلویزیون را به دنبال داشت.

اینکه چطور شده فیلمنامه ایشان مورد حمایت انجمن دفاع مقدس قرار می گیرد هم ریشه دارد در سمتی که ایشان اخیرا در یکی از نهادهای مافوق انجمن پیدا کرده است!!!

پروانه ساخت “ماه گرفتگی” به تهیه کنندگی هادی انباردار صادر شده که بیشتر در گروه تولید و تدارکات پروژه های دفاع مقدسی حضور داشته و البته از رفقای سالیان اخیر مسعود اطیابی است.

فارغ از ایفای نقشهای فرعی در تعدادی فیلم درجه دوی دفاع مقدسی، انباردار سابقه تهیه کنندگی یک فیلم به نام “دویدن تا نیمه شب” را هم دارد که سال قبل به تولید رسید اما نه اکران شد و نه به  شبکه خانگی وارد شد.

تجربه تلخ “پایان نامه” پیش رویمان است و درس نمی گیریم

اینکه در انجمن دفاع مقدس که باید مرکز کارکشته های ژانر دفاع مقدس باشد از امثال محمدعلی آهنگر و احمدرضا معتمدی به دلیل صراحت کلامشان حمایت نمی شود اما فیلمنامه چهره هایی با حداقل رزومه سینمایی در دستور کار تولید قرار می گیرد و تهیه کنندگی هم به چهره هایی با حداقل سابقه تهیه می رسد مطمئنا خرسندکننده نیست بخصوص که مضمون”ماه گرفتگی” مرتبط است با ماجراهای حاشیه انتخابات 88!
در این گونه، تجربه شکست خورده “پایان نامه” پیش روی دوستان انجمن است؛ تجربه ای که دقیقا به دلیل حضور چهره ای بی تجربه به عنوان سناریست و حضور کارگردانی تازه کار پشت دوربین به یکی از ضعیف ترین آثار تاریخ سینمای ایران بدل شد.

انگار تحولی در کار نیست…

بسیاری از سینماگرانی که دغدغه انقلاب و دفاع مقدس را دارند امیدوار بودند با حضور مدیری تازه نفس در این نهاد، سیاستهایی تازه درپیش گرفته شود برای حمایت از سینمایی که نام انجمن از آن الهام گرفته شود اما انگار اولین تجربه تولید فیلم در مدیریت جدید نیر با حداقل نشانه از تحول پیش خواهد رفت.




احمدرضا معتمدی: چه کسی گفته “بوف کور” پرهزینه است؟/با بودجه متوسط می‌توان پروژه را کلید زد/ کل سکانسهای دریایی را می‌توان در یک کشتی باری گرفت!

سینماژورنال/حـــامد مظفـــری: احمدرضا معتمدی که بواسطه تحصیلتش در فلسفه به عنوان فیلسوف سینمای ایران شناخته می شود آذرماه سال قبل پروانه ساخت پروژه ای به نام “بوف کور” را گرفت.

به گزارش سینماژورنال همنامی این پروژه با یکی از آثار شناخته شده ادبیات فارسی این شائبه را ایجاد میکرد که معتمدی تصمیم به اقتباس از داستان صادق هدایت را گرفته اما محمد خزاعی تهیه کننده این کار این مساله را کاملا رد کرد.

گوشه چشمی به “سگهای زرد”

تاکنون که حدودا 4 ماه از صدور پروانه ساخت می گذرد هنوز معلوم نشده داستان “بوف کور” درباره چیست اما برخی از این خبر داده اند که این فیلم بخشهایی از اتفاقاتی که برای هنرمندان زیرزمینی رخ می دهد را به تصویر کشیده و البته گوشه چشمی هم دارد به وضعیتی که برای گروهی موسوم به “سگهای زرد” رخ داده بود.

البته که در نگاه معتمدی به هنرمندان زیرزمینی بناست تصویری از بحران هویت نسل جوان در روزگار معاصر به نمایش درآید.

تغییر تهیه کننده از سیدضیاء به خزاعی

احمدرضا معتمدی برای نگارش فیلمنامه “بوف کور” که اتفاقا در برهه ای از زمان هم “سگهای زرد” نام داشت بیشتر از دو سال وقت گذاشته و البته به غیر از محمد خزاعی با تهیه کنندگان دیگری نظیر سیدضیاء هاشمی هم برای تولید این کار صحبت کرده بود اما در نهایت خزاعی بود که پروانه ساخت فیلم را گرفت.

سال گذشته بیشتر استراحت می کردم

معتمدی که آخرین ساخته سینمایی اش “آلزایمر” حدودا پنج سال قبل تولید شد در گفتگو با سینماژورنال درباره زندگی حرفه ایش در سالی که گذشت بیان می دارد: سال قبل که به دلیل بیماری قلبی ام بیشتر استراحت می کردم و البته تدریس را هم به مانند همیشه ادامه میدادم. در این سال یک پروانه ساخت هم گرفتم که همه سهم من از زندگی حرفه ایم در سال قبل همین پروانه ساخت بود.

این کارگردان ادامه می دهد: البته فیلمنامه “بوف کور” هم برای سال 92 بود اما در سال 93 یک بازنویسی مجدد از آن را آماده کردم.

مشکل اصلی نبود سرمایه است

احمدرضا معتمدی درباره اینکه “بوف کور” چه زمانی وارد پیش تولید خواهد شد به سینماژورنال می گوید: واقعا خودم هم نمی دانم. به مانند همیشه مشکل اصلی سرمایه است که تاکنون فراهم نشده. البته تهیه کننده در این زمینه رایزنیهای خود را داشته است اما هنوز بودجه ای برای تولید کار فراهم نیست.

کارگردان درام صریح”دیوانه ای از قفس پرید” در پاسخ به این سوال که شنیده های مبنی بر حمایت بنیاد فرهنگی روایت از “بوف کور” چقدر صحت دارد به سینماژورنال می گوید: همه چیز در حد شنیده هاست و تا این لحظه هیچ حمایت عملی از سوی هیچ ارگانی صورت نگرفته است.

چه کسی گفته “بوف کور” پرهزینه است؟

معتمدی درباره اینکه این نبود بودجه چقدر ربط دارد به این قضیه که تولید “بوف کور” پرهزینه است اظهار می دارد: اصلا این قضیه صحت ندارد. چه کسی گفته این پروژه پرهزینه است. هیچ کدام از پروژه های من پرهزینه نبوده اند و همواره با هزینه متوسط و صرفه جویی کامل تولید فیلمهایم را انجام داده ام.

احمدرضا معتمدی
احمدرضا معتمدی

سکانسهای دریایی را هم میتوان با حداقل هزینه گرفت

پیش از این تهیه کننده “بوف کور” از وجود سکانسهای دریایی که باید روی آب بگذرد در این فیلم خبر داده بود و گفته بود نیمی از فیلم در دریا می گذرد. وقتی از معتمدی می پرسیم که آیا وجود چنین سکانسهایی باعث افزایش هزینه تولید نخواهد شد به سینماژورنال می گوید: نه! مگر لزوما هر فیلمی که روی دریا می گذرد باید پرهزینه باشد؟ ما حتی سکانسهای کشتی را هم میتوانیم با یک برنامه ریزی درست با حداقل هزینه بگیریم.

میتوان یک کابینه در کشتی باری اجاره کرد و سکانسهای دریایی را گرفت

وی ادامه می دهد: این همه کشتی قدیمی داریم که میتوان یکی از آنها را با اندکی تغییرات ظاهری برای نماهای دریایی استفاده کرد. حتی میتوانیم فقط یک کابین در یک کشتی باری اجاره کنیم و اغلب نماهای دریایی را در همین کابین بگیریم.

معتمدی با اظهار امیدواری نسبت به اینکه بتواند “بوف کور” را در سال جدید کلید بزند خاطرنشان می سازد: “بوف کور” پروژه متوسطی است و بلحاظ تولید هم کاملا معمولی و متعارف است و بنا نیست هزینه هنگفتی صرف تولید آن شود.

دو بازیگر حرفه ای+چهره های مستعد در آوازخوانی

به گزارش سینماژورنال پیش از این محمد خزاعی تهیه کننده “بوف کور” اعلام کرده بود که این فیلم فقط دو بازیگر حرفه ای خواهد داشت و بقیه شخصیتها میان چهره های ناشناخته بازیگری توزیع خواهد شد؛

البته چهره هایی که منطبق بر کارکرد شخصیتشان در فیلمنامه توانایی کافی در آهنگسازی و آوازخوانی داشته باشند. معتمدی اما در این باره سکوت می کند و حرف تازه ای نمی زند.