1

تازه‌ترین اظهارات ابوالفضل پورعرب در آستانه شصت سالگی⇐اولین بار که عکسم را در سردر سینما دیدم احساس کردم خیلی زشتم!/احساس ستاره بودن نداشتم در سینمایی که امثال فردین و ناصر و بهروز را داشته است/وقتی راشهای اولیه «عروس» را دیدم به حدی از خودم بدم آمد که از افخمی خواستم عوضم کند/بعد از «عروس» نگذاشتند من و نیکی کریمی همبازی شویم/سر فیلم «چهره» با نیکی کریمی تمرین هم کردیم اما در نهایت حذفش کردند/غذا دادنم به یک الاغ(!) سر صحنه «مهاجران» بهترین عکسی است که از خودم دیده‌ام!/دولتی‌ها خواستند برایم بزرگداشت بگیرند ولی قبول نکردم/دولت خیلی زرنگ باشد به اختلاسها برسد

سینماروزان: ابوالفضل پورعرب بعد از پشت سر گذاشتن یک بیماری سنگین(!) بازگشتی دوباره به عرصه بازیگری داشته است؛ او که چهار سال قبل با درام مستقل «سایه های موازی»اصغر نعیمی تصویری خاص از یک آسیب خورده سیاست ارائه کرده بود اخیرا کمدی «به وقت خماری» را هم روی پرده داشت با نقشی میان جدیت و طنز.

پورعرب که فیلم توقیفی «کاناپه»کیانوش عیاری را در کارنامه دارد در جشن عکاسان سینمای ایران مورد تجلیل قرار گرفت؛ اینکه چرا به جای مثلا جشن بازیگران باید در جشن عکاسان از پورعرب تجلیل شود بی ارتباط با این نیست که چرا دبیر جشن عکاسان یک بازیگر به نام نیکی کریمی بود!؟

پورعرب در آستانه 60 سالگی در گفتگو با «شرق» درباره بخشهایی کمتر شنیده شده از زندگی حرفه ایش حرف زده است.

متن گفتگوی پورعرب را بخوانید:

  اصطلاح بازیگر خوش‌عکس دست‌کم تا دهه 80 درباره هیچ بازیگری به اندازه شما به کار نرفته است. احساس خودتان وقتی عکس‌هایتان را می‌دیدید چه بود؟
هیچ‌وقت تصاویرم را دوست نداشتم.
  واقعا؟ چرا؟
توضیح سینمایی اینکه می‌گویند بازیگری خوش‌عکس است یعنی نگاتیوش، پوزیتیو می‌شود و تصویرش به قول معروف جواب می‌دهد. خب من با این توضیحات و این زاویه نگاه‌ها بیگانه بودم. در تئاتر مشغول بودم و حس می‌کردم راهی به سینما نخواهم داشت، چون سینما پارتی می‌خواهد که من ندارم. تا اینکه برای فیلم «عروس» آقای افخمی من را انتخاب کرد. باورش برایم سخت بود. بعد از این‌همه سال بدون اغراق بگویم که لحظه‌ای احساس ستاره‌بودن نداشتم. این سینما بزرگانی مثل محمدعلی فردین و ناصر ملک‌مطیعی را داشته یا آقای وثوقی. وقتی دیدم این جایگاه آن‌قدر راحت می‌تواند از دست برود، به سختی پذیرفتم که سوپراستارم یا اصلا می‌توانیم سوپراستار داشته باشیم. با این وضع طبیعی است که دیگر به مسائلی مثل خوش‌عکس‌بودن و… فکر نکرده باشم.
  اولین‌بار که عکستان را مقابل سینما دیدید چه حسی داشتید؟
آن زمان روی سردر عکس نمی‌زدند. نقاشی بود. راستش احساس کردم خیلی زشتم… .
  منظورم عکس‌هایی بود که در ویترین می‌زدند و هنوز هم گاهی می‌زنند. می‌رفتید عکس‌هایتان را تماشا کنید؟
بله، آخر شب‌ها می‌رفتم و می‌دیدم. هنوز هم این کار را می‌کنم. ببینید آن زمان عکس‌ها کارکرد داشت؛ یعنی مردم بر اساس جذابیت عکس‌ها تصمیم به تماشای فیلم می‌گرفتند. بحث زیبایی و خودنمایی نبود واقعا. بخشی از پروسه اکران و جذب مخاطب بود.
  بله، ولی بالاخره آدم به عکس خودش احساس دارد. اینکه شما تصویر خودتان را دوست ندارید، عجیب است.
شاید روحیه‌ام این شکلی است. یک‌بار سر فیلم «عروس» بعد از چند جلسه فیلم‌برداری با آقای حقیقی و افخمی رفتیم راش‌ها را ببینیم. به حدی از خودم بدم آمد که از کارگردان خواستم من را عوض کنند. آقای حقیقی آرامم کرد و بعد نصیحت کرد که هیچ‌وقت راش را نبینم. هنوز هم حاضر نیستم بروم پای مانیتور بنشینم و برداشت‌ها را تماشا کنم.
  بهترین عکسی که در همه این سال‌ها از خودتان دیدید و دوستش دارید، چه بوده؟
سر فیلم «مهاجران» مشغول غذادادن به یک الاغ بودم، وقتی عکاس شاتر زد دیدم که حیوان زبان‌بسته چقدر اذیت شد از نور فلاش دوربین و من چون عاشق حیوانات هستم، ناراحت شدم که باعث آزار حیوان شدیم. دوست داشتم عکس آن پلان را داشته باشم و از عکاس خواستم آن را به من بدهد و داد. عکس دیگری در آن فیلم را که دور آتش نشسته‌ایم و من مشغول دف‌زدن هستم دوست دارم.
  از عکس‌های پشت‌صحنه یک عکس مشهور با زنده‌یاد فردین دارید. اگر اشتباه نکنم سر صحنه «باد و شقایق» است.
بله. سر فیلم‌برداری به من گفتند که آقای فردین سر صحنه تشریف می‌آورند. به آقای انتظامی گفتم که آقای فردین دارند می‌آیند؛ شما که مشکلی ندارید؟ ایشان گفت نه. خیلی هم خوب است. یادم هست دقیقا وسط پلان آمدند. من همان لحظه کار را رها کردم و وسط فیلم‌برداری به سمت ایشان رفتم و دستشان را بوسیدم. روز بسیار خوبی بود.
  خودتان از ایشان خواستید عکس بگیرید؟
من خواهش کردم که عکس بگیریم. عکسی است که هنوز خوب نگاهش می‌کنم.
  جز این موردی بوده که خودتان پیشنهاد عکس یادگاری بدهید؟
یکی، دو بار پیش آمده که خواسته‌ام با کسی عکس بگیرم. یکی‌شان پسری بود که در فیلم ‌«سازدهنی» بازی کرده است. دوست داشتم با او عکسی داشته باشم. کسانی که از طبقه پایین جامعه برای بازی در فیلمی انتخاب و بعد از مدتی به حال خودشان رها می‌شوند، همیشه برایم متأثرکننده‌اند.
  آنها مصداق جمله معروف «سینما بی‌رحم است» هستند.
سینما بی‌رحم نیست، ما بی‌رحمیم. در هیچ کجای دنیا چنین اتفاقاتی را نمی‌بینید. اصلا اینکه در سینمایمان ستاره نداریم، دلیلش این است که آسمانی برای درخشش ستاره‌ها نداریم. در سینما تنها رفاقت ماندگار است. خوشحالم که انجمن عکاسان سینمای ایران این لطف و مهر را به من داشت که بزرگداشتی در چهارمین جشنش برای من ترتیب بدهد اما این وظیفه دولت است. هرچند چندباری دولت خواست این کار را انجام بدهد اما قبول نکردم.
  خب چرا قبول نکردید؟
برایم مهم نبود. من با دلم تصمیم می‌گیرم. در زندگی چرتکه نمی‌اندازم. به اطرافمان نگاه کنیم؛ اکبر عبدی جزء نوابغ هنر این کشور است. تنها بازیگری است که در هر نقشی درخشان است؛ زن‌پوش و مرد و کودک و… هیچ‌کس نتوانسته مثل او این‌قدر خوب و درخشان باشد. مدتی است مریض‌احوال است. در برنامه تلویزیونی‌اش آشکارا می‌بینیم که سخت راه می‌رود. چه کسی به او بها داده است؟ اگر کسی هم اهمیت می‌دهد، این مردم هستند. دولت خیلی زرنگ باشد به اختلاس‌ها برسد.
  دبیر این دوره از جشن عکاسان سینمای ایران خانم نیکی کریمی است. بازیگری که با هم در «عروس» درخشیدید و طبیعی بود پس از آن فیلم پیشنهادهای همکاری مشترک برایتان از راه برسد اما به طرز عجیبی هرگز هم‌بازی نشدید و مشخص بود که نگرانی‌هایی در پس ماجرا وجود دارد.
بله، نگذاشتند هم‌بازی شویم. چندباری بنا بود با هم بازی کنیم، یا من را عوض کردند یا ایشان را. سر فیلم «چهره» ایشان حتی تمرین هم کرد و من هم مطمئن بودم قرار است با ایشان بازی کنم اما دقیقه 90 بازیگر دیگری جایگزینشان شد.
  فکر می‌کنم اینکه در جشنی با حضور ایشان دیر از شما تجلیل شود، اتفاق جذابی است. یک شات دونفره که پیرو نگرانی‌ها و توهم‌های عجیب‌وغریب مدیران سه دهه پس از «عروس» به سینمایمان ارائه می‌شود.
خب من از این بابت متأسفم. من روی کسانی که می‌دانم از کجا آغاز کرده‌اند و چه راه سختی برای رسیدن به جایگاهشان پیموده‌اند تعصب دارم. یکی از اینها نیکی کریمی است. شاهد بودم چقدر تلاش کرد و چقدر خوب جلو آمد. یا مثلا وقتی نامم را برای دریافت سیمرغ بلورین اعلام کردند، رفتم از خسرو شکیبایی اجازه گرفتم. چون ایشان را هم می‌شناختم و از روزگار تئاتر شاهد بودم چقدر سختی کشید تا به این درجه برسد. این نگرانی‌هایی که گفتید، برایم عجیب است.
  تا زمان نمایش فیلم «قرمز» در جشنواره هرگز زن و مرد اصلی یک فیلم با هم سیمرغ نگرفته بودند. به نظر می‌رسد مدیران تا سال‌ها نمی‌خواستند یک زوج هنری در سینما شکل بگیرد. مثل مقاومتی که در برابر اهدای سیمرغ به مهدی هاشمی در فیلم «همسر» صورت گرفت. چون فاطمه معتمدآریا برای آن فیلم جایزه گرفته بود.
البته بحث سیاست با هیئت داوری خیلی فرق می‌کند. اگر معتمدآریا جایزه گرفته است حتما حقش بوده و اگر مهدی هاشمی جایزه‌ای دریافت نکرده است، حتما زمانش نبوده یا کسی از او سزاوارتر بوده است. فکر می‌کنم ما قربانی سیاست شدیم.
  دریافت جایزه فیلم فجر برای شما هم طولانی شد؟
هفت سال طول کشید تا کاندیدا شوم. برای فیلم «نرگس» کاندیدا شدم که جایزه ندادند.
  درحالی‌که همه حدس می‌زدند شما جایزه می‌گیرید.
برای فیلم «عروس» بسیاری لطف داشتند و این حدس را می‌زدند. وقتی برای «عروس» جایزه نگرفتم، مجید قاری‌زاده – که از همین جا به او سلام می‌کنم- حرف درستی زد و گفت تو جایزه‌ات را از مردم می‌گیری. دقیقا همین شد و «عروس» راه را برایم باز کرد.
  آیا آلبومی از عکس‌های فیلم‌هایی که بازی کرده‌اید، دارید؟
یک آلبوم دارم ولی عکس‌های زیادی در آن نیست.
  اصلا به آن سر می‌زنید؟
بالای تختم است چهار، پنج فریم عکس در آن هست که خیلی برایم اهمیت دارد.
  چقدر عجیب! فیلم‌هایتان را هم نگاه نمی‌کنید؟
همه را نه. «مهاجران» را نگاه می‌کنم و گاهی وقتی فیلم «عروس» از تلویزیون پخش می‌شود، آن را می‌بینم. البته خوشحالم که تعدادی از فیلم‌هایم مثل «عروس» هنوز مانده‌اند و مخاطب را با خودشان می‌کشند؛ یعنی من تصمیم نگرفته‌ام فیلم را تا انتها ببینم. واقعا فیلم من را با خودش همراه می‌کند. وگرنه خودم اهل اینکه دائما تماشای‌شان کنم، نیستم. «عروس» را کلا یک‌ بار در سالن سینما دیدم و هیچ‌وقت هم رویم نشده فیلمم را با کسی تماشا کنم.
  با اینکه خودتان را در عکس‌ها دوست ندارید؛ اما عکس همیشه در زندگی حرفه‌ای‌تان نقش مهمی بازی کرده است. از عکس‌های جذاب دوران جوانی تا آن عکس معروف در روزگار بیماری که منشأ شایعات زیادی شد.
کلا همیشه از این حاشیه‌ها فراری بوده‌ام. هنوز هم وقتی به شمال می‌روم، جرئت رفتن به استخر را ندارم. گاه دوستانی دعوتم می‌کنند که با هم شنا برویم؛ ولی نمی‌پذیرم؛ یعنی می‌ترسم مبادا یکی در آن شرایط عکسی بگیرد و ماجرا بشود. درباره آن عکس من 123 کیلو بودم و به دلیل بیماری 61 کیلو شده بودم. پس می‌دانستم چه شرایطی دارم و وقتی تصمیم گرفتم به تجمع هنرمندان بروم، می‌دانستم آنجا دوربین‌ها هستند و عکس‌هایی از من منتشر می‌شود. خود عکس ناراحتم نکرد؛ ولی شایعات بعدش خیلی تلخ بود. اعتیاد و ایدز و… وگرنه اصلا شروع ماجرا با همین تحلیل‌رفتن چهره‌ام بود. سر «وضعیت سفید» بودم که یک روز نعمت‌الله به من گفت راکوردت نمی‌خواند؛ یعنی چهره‌ام داشت تغییر می‌کرد.
  پس حتی جرقه آگاهی از بیماری‌تان هم با تصویر زده شده است.
بله. یک روز دکتر سر صحنه آمد و همان‌جا معاینه‌ام کرد و بعد از آزمایش بستری شدم و تشخیص داده شد که سرطان دارم؛ ولی آن عکس یک خوبی داشت. با آن عکس میانسالی را قبول کردم. اگر آن عکس نبود، شاید باورم نمی‌شد که 50‌سالگی را رد کرده‌ام.
  پیش‌از‌آن این را قبول نکرده بودید؟
نه اصلا.
  البته واقعا هم تا پیش از بیماری چهره شکسته‌ای نداشتید؛ یعنی تیپ‌تان جوان‌تر از سن‌تان بود.
انگار پیرو آن اتفاق متوجه موهای سفیدم شدم.
  دهه 70 یک‌سری نشریات در دو صفحه وسط پوستر بازیگران را کار می‌کردند. آن دو صفحه کلی هوادار داشت. خاطرم هست یکی از بازیگرانی که عکسش زیاد کار می‌شد، شما بودید. آیا آن زمان فضا به شکلی بود که بین بازیگران این حرف‌ها باشد که چرا عکس یکی بیشتر از دیگران کار می‌شود؟
نه اصلا ربطی به ما نداشت.
  دقت نمی‌کردید که عکس‌تان را کدام نشریات چاپ کرده‌اند؟
چرا خب ما با هم ارتباط داشتیم و برای‌مان جذاب بود.
  مناسبات سینما در سال‌های اخیر تغییر کرده است. چیزی که این روزها باب شده، حضور در مراسم‌های مختلف و گزارش‌های تصویری‌ بسیاری است که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. اکران‌های مردمی بخش جدایی‌ناپذیری از رویدادهای سینمایی ما شده‌اند. شما هم چندباری در این اکران‌ها حاضر شده‌اید. احساس واقعی‌تان به این مراسم و قرارگرفتن در کانون توجه و فلاش‌های دوربین عکاسان چیست؟
ظاهرا با لبخند تظاهر به دوست‌داشتن می‌کنیم. اکران‌های مردمی بیشتر از جنبه کمک به تهیه‌کننده مهم است. قطعا من به‌عنوان یک بازیگر دوست دارم سرمایه تهیه‌کننده برگردد و قطعا اگر از دوستان نزدیکم باشد، کمکش کنم؛ اما واقعا به چشم تفریح به این رخدادها نگاه نمی‌کنم؛ مثلا چند وقت پیش دوستان فیلم به وقت خماری برای اکران آلمان و آمریکا از من دعوت کردند. واقعا لطف داشتند؛ ولی نپذیرفتم. گفتم اگر قرار باشد به آلمان بروم، حالا یک روز دیگر می‌روم.
  گریم‌های مختلفی روی چهره‌تان اجرا شده است؛ ولی ابوالفضل پورعرب را با تیپ مشخصی به یاد می‌آوریم. خودتان اصراری برای شکل مشخصی از چهره‌پردازی داشتید؟
هرگز. ولی عبدالله اسکندری همان اوایل کار به من گفت هر طوری الان گریمت کنم، تا آخر این‌طوری خواهی ماند و درست هم گفت. غالبا در آثار دوست نداشتند من ریش و سبیل داشته باشم. الان وقتی فرصتی پیش می‌آید که ریش و سبیل داشته باشم، ذوق می‌کنم!
  خب بگذارید آخرین پرسش را به انجمن عکاسان اختصاص بدهیم. رابطه شما با عکاس‌های فیلم سر صحنه چطور بود؟
من تک‌تک دوستان عکاس را دوست دارم و متأسفم که به دلیل پیشرفت تکنولوژی، صنعت عکاسی هم دچار تغییراتی شد که حرفه‌ای‌های این عرصه دارند آسیب می‌خورند. الان که نگاه می‌کنم، می‌بینم چه گذشته‌ای از من ثبت کرده‌اند. عکس باعث شد مردم بیشتر به سمت سینما گرایش پیدا کنند. اینکه عکاس یک فیلم چه نگاهی دارد، بسیار مهم است؛ اما متأسفانه چنان‌که سزاوارشان بود، ارج و بها ندیدند.
راستش عکاسان سینما آدم‌های مظلومی هستند که بسیاری حتی متوجه حضورشان در صحنه نمی‌شود. همیشه آرام و بی‌صدا کارشان را می‌کنند و در تمام این سال‌ها نادیده گرفته شده‌اند. در واقع به‌ نظر من ثبت عکس کمتر از کار فیلم‌بردار نیست و امیدوارم شرایط کار برای عکاسان سینما روزبه‌روز بهتر شود.




حقایقی ناگفته درباره محمدعلی فردین⇐از مرگ به دلیل قصور پزشکی تا چرایی عدم بازگشت به سینما با «ترن»، «جهان پهلوان تختی» و «باد و شقایق»

سینماروزان: همزمان با هفدهمین سالگرد درگذشت محمدعلی فردین بد ندیدیم که درباره چند حقیقت مربوط به این بازیگر سرشناس حرف بزنیم؛ حقایقی که از مرگ به دلیل قصور پزشکی گرفته تا عدم بازگشت به سینما با آثاری همچون «ترن»، «جهان پهلوان تختی» و «باد و شقایق» را دربرمی گیرد.

مرگ بر اثر قصور پزشکی

 در ماههای اخیر درباره مرگ کیارستمی بر اثر قصور پزشکی فراوان گفته شده اما شاید کمتر کسی بداند محمدعلی فردین هم به خاطر نوعی قصور پزشکی فوت شده است. فردین به دلیل نارسایی در بخش تحتانی قلبش فوت شد و این مسأله‌ای نبود که پزشک اورژانس آن را تشخیص دهد.

 وقتی بخش تحتانی قلب دچار مشکل میشود علائم قلبی به صورت گوارشی نشان داده می‌شود یعنی به صورت درد معده، استفراغ و تهوع و همین میشود که تماس تلفنی با اورژانس منجر به ایجاد شبهه مشکل گوارشی می‌گردد و فردین هم توصیه های گوارشی را انجام می‌دهد اما در نهایت به دلیل نارسایی قلبی که تشخیص داده نشده بود، فوت می‌کند!

تلاشهای ناکام برای بازگشت

بعد از آن که «برزخیها» به واسطه شانتاژهای مخملباف در یکی از نماز جمعه های آن زمان پایین کشیده شد و بازیگران مختلف فیلم و از جمله فردین ممنوع الفعالیت شدند، در برهه های زمانی مختلف مدام درباره بازگشت فردین به سینما شنیده شد.

یک بار در اواسط دهه 60 و با فیلمی به نام «ترن» امیر قویدل که مضمونی علیه فعالیتهای رژیم سابق داشت فردین بنا بود با ایفای نقش راننده قطاری که در برابر سرکردگان رژیم سابق طغیان می‌کند به سینما بازگردد اما جلوی این بازگشت گرفته شد و در نهایت این نقش نصیب فرامرز قریبیان شد.

بار دوم اواسط دهه 70 و با فیلم «جهان پهلوان تختی» بهروز افخمی بود که زمزمه‌های بازگشت فردین به سینما شنیده شد؛ تختی دوست مشترک حاتمی و شریک حاتمی در سینما جمهوری بود. ضمن اینکه هم‌تیمی‌ تختی هم بود و در المپیک توکیو همراه تختی بود.

بنا بود در فیلم افخمی فردین نقش یک کارگردان را بازی کند که خودش قبلا کشتی گیر و هم اتاقی تختی بوده است و به عنوان محمدعلی فردین وارد داستان شود و نه به مانند آنچه بعدتر عرب نیا ایفا کرد که در جایگاه افخمیِ کارگردان وارد داستان شد! درباره حضور فردین در «جهان پهلوان…» خبررسانی هم شد و بسیاری امیدوار بودند به وقوع این اتفاق که می‌توانست یک یادگاری ارزشمند برای سینمای ایران باشد ولی به دلایل مختلف که یکی از آنها حضور سیمافیلم به عنوان سرمایه‌گذار بود این حضور هم محقق نشد.

بار سوم باز هم اواسط دهه 70 بود و مربوط به فیلمی به نام «باد و شقایق» به کارگردانی سیدضیاءالدین درّی؛ «باد و شقایق» فیلمی خانوادگی با درونمایه زندگی یک کارگردان مبتلا به اعتیاد بود که در نهایت به دلیل ابتلا به ایدز می‌میرد. درّی تمایل داشت که پایان بندی فیلم خود را با حضور فردین در سکانسی ماندگار بچیند.

فردین چون آشنایی قبلی با درّی داشت علیرغم کوتاه بودن نقش پیشنهادی قبول کرد که در فیلم حاضر شود. در پایان «باد و شقایق» شخصیت اصلی داستان که یک کارگردان بود بر اثر ابتلا به ایدز می‌میرد و حین تشییع این شخصیت به ناگاه فردین در میان جمعیت دیده می‌شود؛ شناخته شدن فردین در میان جمعیت است که باعث می‌شود مردم او را روی دست بلند کنند و به وی ادای دین کنند. مقدمات حضور فردین در این فیلم انجام شده بود با این حال حسد یک همکار تازه به دوران رسیده مانع حضور فردین در این فیلم شد.




ادعای یک عضو شورای پروانه نمایش⇐بخش عمده بودجه سینمای کشور صرف کارمندان فارابی می‌شود

سینماژورنال: کارکرد بنیاد سینمایی فارابی در سالهای اخیر و به خصوص بعد از واگذاری برگزاری جشنواره فجر به موسسه رسانه های تصویری و از آن سو دوتکه کردن جشنواره کودک و نوجوان و از همه مهمتر سرمایه گذاری این ارگان در تولید آثاری فاقد استانداردهای لازم سینمایی به شدت زیر سوال رفته است.

به گزارش سینماژورنال سیدضیاءالدین دری کارگردان آثاری نظیر «کلاه پهلوی» و «کیف انگلیسی» و از اعضای شورای پروانه نمایش در گفتگو با “سینماپرس” با اشاره به اینکه بخش عمده بودجه اندک سیینمای کشور صرف کارمندان این نهاد شده از روسای سازمان سینمایی درخواست کرده که یا این نهاد را تعطیل کنند یا مسئولیتهای تازه ای را برای آن تعریف کنند.

سیدضیاء الدین دری در رابطه با عملکرد بنیاد سینمایی فارابی گفت: فارابی باید نهادی برای تولید فیلم های مبتنی بر منافع و ارزش های ملی و دینی باشد، متأسفانه ما در طول سال تنها شاهد تولید یکی دو فیلم متوسط یا خوب توسط این نهاد سینمایی هستیم که در آن ارزش های ملی و دینی حفظ شده است که آن فیلم ها هم به نوعی با آژان کشی تولید می شوند.

وضعیت فارابی به شدت آشفته است

کارگردان فیلم سینمایی «سینما سینماست» افزود: وضعیت بنیاد سینمایی فارابی امروزه بسیار آشفته است و به نوعی می توان تعبیر «شتر، گاو، پلنگ» را در مورد آن به کار برد؛ من نمی دانم وظیفه بنیاد سینمایی فارابی چیست؟ آیا این نهاد قرار است از فیلمسازان حمایت کند؟ آیا قرار است این نهاد وضعیت تولید آثار سینمایی در کشور را بهبود ببخشد؟ آیا قرار است بودجه این نهاد برای تولیدات سینمایی مطلوب کشور هزینه شود؟

وی ادامه داد: اگر سالانه به طور میانگین بنیاد سینمایی فارابی مبادرت به کمک برای تولید ۴۰ فیلم سینمایی کند شاید تنها یکی دو مورد از آن ها مبتنی بر اهداف ملی و ارزش های کشور باشد ما اگر نیم نگاهی به کارنامه این بنیاد در همین سال گذشته بیندازیم به راحتی متوجه این قضیه می شویم که فیلم های خوب و مبتنی با اهداف ملی به صورت بسیار محدودی مورد حمایت قرار گرفته اند و  فیلمسازانی که فیلم هایشان مورد حمایت این بنیاد قرار گرفته با تلاش های بیرونی بسیار و جنگ و دعواهای فراوان موفق شده اند تا فیلم شان را بسازند.

دری خاطرنشان کرد: این در حالی است که مابقی فیلم هایی که بنیاد سینمایی فارابی از آن ها حمایت می کند عموماً جزو آثاری هستند که از همان بدو تولید برای حضور در جشنواره های خارجی دورخیز کرده اند و تنها هدف شان دیده شدن در جشنواره های جهانی است و حفظ ارزش های ایرانی و اسلامی در آن ها جایی ندارد؛ در واقع می توان به این نتیجه رسید که بنیاد سینمایی فارابی از فیلم هایی که ملاک نظام هستند حمایت نمی کند و به همین دلیل ما با وفور آثار سیاه نمایی و… در سینمای کشور روبرو هستیم.

برخی با فاکتورسازی پول بیشتری از فارابی می گیرند

این فیلمساز سینمای کشور سپس با بیان اینکه در برآورد بودجه فیلم های حمایتی بنیاد سینمایی فارابی هیچ گونه کارشناسی صورت نمی گیرد اظهار داشت: بنیاد سینمایی فارابی مدعی است که ما تنها تا حدود ۵۰۰ میلیون تومان در تولید فیلم ها مشارکت می کنیم و ۴۰ درصد هزینه های تولید یک فیلم را تقبل می کنیم و همین امر باعث می شود دست اندرکاران تولید یک فیلم با فاکتور سازی و برآورد بودجه های گزاف و غیرواقعی پول بیشتری را از این بنیاد طلب کنند و اگر مثلاً برای تولید فیلم شان از همان بودجه ۴۰۰-۵۰۰ میلیون تومانی فارابی استفاده می کنند به دروغ بگویند که یک میلیارد و دویست میلیون تومان برای فیلم شان بودجه صرف کرده اند!

وی افزود: همین کار باعث می شود تا این تولید کنندگان بدون اینکه ریالی پول برای تولید فیلم آورده باشند صاحب فیلم شناخته شوند و در زمان اکران اول دستمزدها و درصدهای خودشان را بردارند و بازپس دادن بودجه حمایتی فارابی را منوط به فروش میلیاردی فیلم کنند؛ این در حالی است که در آن فیلم ها از حضور بازیگران مطرح استفاده نشده باشد چرا که بازیگران مطرح هم درصدی از فروش را می خواهند و اگر در فیلمی بازیگر مطرحی حضور داشته باشد ابتدا درصد خود را می گیرد و بعد از آن تهیه کننده و کارگردان درصدهای خود را برمی دارند و در نهایت این فارابی است که باید منتظر بماند تا پولی را که صرف ساخت این فیلم کرده به خزانه اش یازگردد.

فارابی تنها از برخی فیلمسازان خاص حمایت می کند

این کارگردان در بخش دیگری از این گفتگو تأکید کرد: علاوه بر تمامی این مسائل آنچه از عملکرد بنیاد سینمایی فارابی مشهود و مشخص است اینکه این نهاد تنها از برخی فیلمسازان خاص برای تولید آثارشان حمایت می کند و بسیاری از فیلمسازان کارکشته و پیشکسوت هیچ گاه در لیست حمایتی آن قرار ندارند؛ با این وضعیت اگر قرار است این بنیاد به سمت اجرای عدالت نرود باید تعطیل شود!

سیدضیاءالدین دری
سیدضیاءالدین دری

رسالت این بنیاد به اتمام رسیده

دری تأکید کرد: این عملکرد غلط بنیاد سینمایی فارابی باعث می شود تا یک فیلمساز برای اینکه در جامعه خود سرافکنده نشود فکر ترک دیار و حضور در کشورهای خارجی به سرش بزند؛ فیلمسازان سینمای ایران توقع چندانی از بنیاد سینمایی فارابی ندارند و اگر این بنیاد به آن ها این اطمینان را بدهد که حداقل هر ۳-۴ سال یک بار می توانند فیلمی در سینمای کشور تولید کنند صبر خواهند کرد؛ با وضعیتی که امروزه در بنیاد سینمایی فارابی به وجود آمده است ما به این نتیجه می رسیم که گویا رسالت این بنیاد به اتمام رسیده است!

وجود فارابی ضرر است!

کارگردان فیلم سینمایی «باد و شقایق» خاطرنشان کرد: در حال حاضر وجود بنیاد سینمایی فارابی برای سینمای کشور ضرر در پی دارد چرا که بخش عمده ای بودجه اندک سینمای کشور صرف کارمندان و حقوق بگیران این بنیاد می شود که هیچ گونه عایدی و کارآیی مثبتی در سینما ندارد و معتقدم که هرچه سریعتر اگر قرار است همین روند در بنیاد سینمایی فارابی وجود داشته باشد بهتر است که سازمان سینمایی در صدد کوچک سازی آن برآید.

وی در خاتمه این گفتگو متذکر شد: اگر قرار است بنیاد سینمایی فارابی تنها در تولید چند فیلم معدود و با کارگردان خاص دخالت داشته باشد و به همه اهالی سینما وام های حمایتی و امکان استفاده از تجهیزات و ابزارهای خود را ندهد و فراگیری در سینمای کشور نداشته باشد همان بهتر که هرچه سریع تر بدل به یک نهاد نظارتی شود و در تولیدات سینمای کشور برای حمایت هیچ نقشی را بازی نکند.