1

ماجرای قلمدوش شدن بهمن مفید در تشییع جنازه فردین!

سینماروزان:  محمدعلی فردین و بهمن مفید در آثاری همچون “بابا شمل” فرصت همکاری با یکدیگر یافتند و هر دو متعلق به جریان بازیگری قبل از انقلاب بودند که بعد از انقلاب در مهجوریت هنری به سر بردند.

البته بهمن مفید توانست بعد از انقلاب یک بار و در “سرود تولد” بازیگری را تجربه کند ولی فردین همین فرصت را هم نیافت و زودتر از خیلی از هم‌نسلانش دار فانی را وداع گفت.

بهروز غریب‌پور کارگردان تئاتر در خاطره‌نگاری از روز تشییع محمدعلی فردین به ماجرای قلمدوش شدن بهمن مفید در آن مراسم پرداخت.

متن خاطره‌نگاری غریب‌پور را بخوانید:

از خانه هنرمندان ایران تا ورزشگاه شیرودی -امجدیه- راهی نبود: پس می‌شد از پنجره اتاق من موج جماعتی را که به قصد شرکت در مراسم بدرقه «فردین» به شیرودی هجوم آورده بودند، دید، البته پنجره را که باز کردیم، سروگوش که آب دادیم شستمان خبردار شد که فردین در 69‌سالگی سکته قلبی کرده است؛ مرگ ناگهانی ستاره‌ای که فقط و فقط ستاره توده مردم بود؛ هرچند پیش از آن فقط یک نفر -فروغ- از میان مدعیان روشنفکری او را ستوده بود:

چقدر باغ ملی رفتن خوب است/ چقدر مزه پپسی خوب است/ چقدر سینمای فردین خوب است.
آن روز ایرج راد با من جلسه داشت و من تنها نبودم؛ پیشنهاد کردم که در مراسم شرکت کنیم چون رسما نخواهیم توانست مرگ فردین را تسلیت بگوییم. او موافقت کرد و ما پیاده و درحالی‌که موج مردم ما را با خود می‌برد، به طرف ورزشگاه روانه شدیم… . در راه من خاطره نشست‌هایی را که با مرحوم فردین به همت علی حاتمی داشتم، برایش تعریف می‌کردم که مفصل است و جایش اینجا نیست و فقط اشاره کنم که آن دو بزرگوار هر دو به این نتیجه رسیده بودند که بازسازی و تغییر کاربری سینما جمهوری -نیاگارا- را به من محول کنند و پس از پذیرش من در خانه علی حاتمی نشستی و شبه‌جشنی برگزار شد، به میمنت تأسیس سینما تئاتر جمهوری. هرچند این طرح ناکام ماند اما من شیفته انسانی شدم که بی‌معلم و بی‌مرشد و بی‌راهنما آداب حفظ شهرتش را می‌دانست… . موج مردم ما را می‌برد و ما وارد ورزشگاه شدیم: میزان جمعیت باورنکردنی بود، از آن جهت که خبر فوت محمدعلی فردین و برگزاری مراسمش اعلام عمومی نشده بود، اما هر لحظه بر میزان آنها اضافه می‌شد: من به ایرج گفتم: زیر دست‌وپا له می‌شویم و بهتر است که برگردیم اما از پشت‌سرمان یک هم‌نوایی عجیب شنیده می‌شد که هیچ مناسبتی با سوگواری نداشت:
«…قصه‌ش درازه، هیچ بابا، من بودم و حاجی نهصد، رضا پونصد… کریم آقامونم بود…»؛ این جملات را جمعیتی همخوانی می‌کردند که «بهمن مفید» از غربت برگشته را قلمدوش گرفته و به ‌طرف تابوت فردین پیش می‌رفتند. یکی از چهره‌های محبوب آن جماعت، آن توده عاشق سینمای غیرروشنفکری، در تابوت و دیگری بر دوش‌شان بود. هر شعار سیاسی فراموش شده بود؛ آنها نشان می‌دادند که گوش‌شان بدهکار بلندگوها نیست.  ناگهان، خدا می‌داند از کجا هلیکوپتری بر بالای ورزشگاه چرخ‌زنان پایین آمد تا تابوت بازیگر محبوب مردمان ساده‌دل را به آسمان ببرد. بهمن مفید هم هر جور که بود از گرده هوادارانش پایین آمد و با ما چاق‌سلامتی کرد؛ بعدها معلوم شد که دلش هوای وطن کرده و در عهد اصلاحات برگشته است، برگشتنی که تا مرگ ادامه یافت. با اینکه تا این اواخر هم اجازه فعالیت نداشت و با نام مستعار بهمن فریور، نام فامیلی مادرش، صداپیشگی می‌کرد، اما هرچه بود در اینجا بود که همه او را می‌شناختند و آرزوی محالی که شفیعی‌کدکنی از آن می‌گوید میسر نبود و نیست:
ای کاش آدمی وطنش را/ مثل بنفشه‌ها / در جعبه خاک / یک روز می‌توانست / همراه خویش ببرد، هر کجا که خواست… .
اما در ایران و بیشتر در تهران بود که او را به‌ دوش می‌گرفتند، در اینجا بود که می‌توانست از حوالی قهوه‌خانه‌ «درویش» بگذرد و محمد گردویی یا محمد سرباز را به یاد بیاورد که مونولوگ فیلم قیصر را او از این لاف‌زن خوش‌کلام و دوست‌داشتنی هنرمندانه تقلید کرده بود: «چشممون رو که وا کردیم دیدیم مریض‌خونه روساس، ما گفتیم زدیم شمام بگین زد…». در خاک وطن بود که می‌توانست از جلوی تالار سنگلج پیاده یا سواره بگذرد و نمایش سلطان مار بیضائی را به یاد بیاورد که در نقش «داروغه» درخشیده و تماشاگران را با شکلک و چشمک و شلنگ‌تخته‌انداختن ارادی و بسیار ماهرانه، به‌اصطلاح مراسم خاک‌سپاری سلطان از خنده روده‌بر بکند، اما حیف که دامنه شهرت تئاتری‌ها آن‌قدر کم است که اگر او هزار بار و هزار نقش را به همان قدرت و صلابت آفریده بود، از دنیا که می‌رفت این‌همه آه و حسرت و دریغ و افسوس در میان نبود: بهمن مفید دانسته راهی را انتخاب کرده بود که اگر هیچ اعتبار فرهنگی‌ای برایش به ‌بار نمی‌آورد حداقل او را مشهور و معروف و تا حدی بی‌نیاز از مواجب‌بگیری دولتی می‌کرد: شندرغازی که توبیخ و تنبیه و کسر حقوق هم در پی داشت، درحالی‌که در 70 فیلم سینمایی نان همان مونولوگ چند دقیقه‌ای فیلم قیصر را می‌خورد و اگر در زمان حیات بر دوش و زمان مرگ بر شانه‌های مردم قرار گرفت، به اعتبار حضورش بر پرده سینما و جا واکردن در دل مردم بود. من بسیاری از تئاتری‌ها را می‌شناسم که بهمن مفید بالرین، در نقش زال و بر صحنه تالار رودکی -وحدت-، بازیگری او گروه تئاتر ملی به کارگردانی عباس جوانمرد، بازیگری‌اش در شهر قصه برادرش بیژن را به یاد نمی‌آورند اما همان سینمای جاهلی، آب‌گوشتی، فیلمفارسی، فردینی و… او را جاودانه کرد! این گناه و تقصیر اوست یا گناه و تقصیر کسانی که استعدادهای تئاتر را عامدانه به مسیر دیگری سوق می‌دهند؟… خواست و اراده هرکس که بود باید سپاسگزار سینما باشیم که بازیگران را درشت‌تر، جذاب‌تر و ماندگارتر می‌کند، درحالی‌که اگر بازیگری در نقش «میتی» قیصر در قیاس با آنچه او در سلطان مار بیضائی و در نقش داروغه قیاس کنیم، تفاوت از زمین تا آسمان است، دریغ که اکنون این بازیگر خانه و محفل دوستانه و صحنه و پرده ولو برای بیان خاطراتش در میان‌مان نیست.




همایون بازیگر سینمای‌فارسی در گفتگویی تفصیلی بیان داشت⇐اگر به بهروز اجازه دهند همین فردا به ایران می‌آید!/بگذارید بهروز وثوقی بیاید و در مملکت خودش بمیرد؛ این طوری لااقل در گورستان هم که شده کنار هم هستیم!/بعد از انقلاب به دادگاه اوین رفتیم تا ارشادمان کنند!!!/هر کارگردانی دنبال دختر نجیب بود سراغ پوری بنایی می‌رفت!/تمام دیالوگهای «دنیای آبی» با بازی بهروز و پوری بنایی را احمد شاملو نوشته بود

سینماروزان: محمدعلی تبریزیان با نام هنری همایون از جمله بازیگران بازمانده از سینمای فارسی است که ویدیویی حسرت بار از او بعد از درگذشت ناصر ملک مطیعی دست به دست در فضای مجازی چرخید. ویدیویی که همایون در آن از رجعت اغلب همنسلان خود یاد میکرد و اینکه فقط او و بهروز و یکی دو نفر دیگر مانده اند.

به گزارش سینماروزان همایون در گفتگویی تفصیلی که بعد از 40 سال ممنوعیت از فعالیت انجام شده از آرزوی بهروز وثوقی برای بازگشت به ایران، خاطراتش از ملک مطیعی و پوری بنایی و علی حاتمی و چهار دهه دوری از سینما گفت.

همایون به سپیده آماده در «تماشا» گفت: بگذارید بهروز وثوقی بیاید و در مملکت خودش بمیرد، از بازیگران آن سالها تقریباً همه رفتند و فقط چند تای دیگر باقی مانده اند بگذارید لااقل بهروز وثوقی در کنار فردین و ناصر ملک مطیعی در خاک خودش آرام گیرد و همه ما در کنار هم باشیم.

بازیگر فیلم «شاهرگ» با بیان اینکه همراه مردم بودن باعث شد که پس از ممنوعیت کار در حوزه رستوران داری مشغول به کار شود تأکید کرد: به ناصر ملک مطیعی هم گفتم حالا که ممنوع الکار شدی شغلی را انتخاب کن که در ارتباط با مردم باشی و به همین دلیل بود که ناصر ملک مطیعی یک قنادی دایر کرد و در سالهای پس از انقلاب در آن مشغول به کار شد.

بازیگر فیلم «امروز و فردا» در خصوص بهروز وثوقی افزود: بگذارید بهروز وثوقی بیاید و در مملکت خودش بمیرد، از بازیگران آن سالها تقریباً همه رفتند و فقط چند تای دیگر باقی مانده اند، بگذارید لااقل بهروز وثوقی در کنار فردین و ناصر ملک مطیعی در خاک خودش آرام گیرد و همه ما در گورستان هم که شده در کنار هم باشیم.

وی ادامه داد: بهروز وثوقی اولین فیلمش را با من بازی کرد با نام «صد کیلو داماد». پس از آن در فیلمهای «امروز و فردا» و «ایمان» هم با او همبازی بودم، در سفری که به امریکا داشتم بهروز وثوقی را دیدم امیدوارم که به ایران برگردد، کار خلافی هم نکرده است.

همایون با اشاره به اینکه پس از پیروزی انقلاب به دادگاه اوین خوانده شد گفت: به ما گفتند که به دادگاه اوین برویم و قرار است ما را ارشاد کنند، پس از آن ماجراها ما «بازرس گوگول» را در تئاتر پارس لاله زار اجرا رفتیم و با استقبال روبرو شد اما فعالیتم در سینما ادامه دار نشد.

بازیگر فیلم «شورش» اظهار داشت: پس از انقلاب اگر تهیه کننده به سراغ بازیگرانی مثل فردین و ناصر ملک مطیعی می‌رفت به او می‌گفتند که چرا این بازیگرها؟! فرد دیگر دیگری را جایگزین این افراد کنند؛ مدتی بعد برچسب ممنوع التصویری به این بازیگران اطلاق شد، اما قانون نوشته ای در این خصوص وجود نداشت. نباید با ما اینطور رفتار می شد! چهل سال یک عمر بود.

بازیگر فیلم «باباخالدار» در خصوص ناصر ملک مطیعی تصریح کرد: سینما از زبان ناصر ملک مطیعی آغاز شد، ناصر ملک مطیعی آرزو داشت که با مردم باشد همیشه با هم بودیم و او همواره به دنبال بازگشت به سینما بود اما نمی گذاشتند.

وی با بیان اینکه ناصر ملک مطیعی پدر سینمای ایران بود تاکید کرد: یکی از بهترین دوستانم را از دست دادم، در تمام این سالها دوستی من و ناصر پابرجا بود، چه روزها را که با هم گذراندیم؛ من و ناصر و وحدت و پوری بنایی هفته یک بار دوره‌های داشتیم و یکدیگر را می دیدیم.

همایون درباره اینکه چرا برخی از بازیگران پس از انقلاب ممنوع التصویر شدند و عده ای دیگر نه گفت: تمام بازیگرانی که پس از انقلاب اجازه ادامه فعالیت پیدا کردند هم پیش از انقلاب در فیلم ها حضور داشتند و صحنه هایی را بازی کرده بودند که شاید بازیگران ممنوع تصویر در چنین صحنه هایی حضور پیدا نمی‌کردند و اینکه چرا عده ای ممنوع کار شدند و برخی نه سوالی است که هنوز جوابی برای آن پیدا نشده است.

همایون افزود: بهروز وثوقی در تمام این سالها آرزو داشت که به ایران بیاید، همه ما عاشق ایرانیم، خود من بارها به امریکا رفته ام، اما در نهایت به ایران برگشتم چون ما متعلق به این خاک هستیم. خود آقای ملک مطیعی و فردین در ابتدای انقلاب در خارج از کشور بودند اما باز به وطن آمدند چون مملکت شان است چطور می توانند رهایش کنند. آرزوی بهروز وثوقی این است که بار دیگر به ایران بیاید و اگر به او اجازه بدهند فردا صبح به ایران خواهد آمد.

بازیگر فیلم «آقای جاهل» بیان کرد: آقای علی حاتمی به من گفت اشتباه کردی در «هزاردستان» بازی نکردی چون اگر در «هزاردستان» بازی میکردی در پروژه‌های پس از آن هم حضور داشتیم و مسئله ممنوعیت فعالیت از بین میرفت.

وی در خصوص همکاری با علی حاتمی در فیلم «باباشمل» گفت: سکانس به سکانس این فیلم تابلوی نقاشی بود؛ متنی بسیار خوبی داشت اما به دلیل اینکه دیالوگ های فیلم به صورت شعر بیان می شد نتوانست گیشه مناسبی را از آن خود کند.

همایون در خصوص آشنایی با احمد شاملو تاکید کرد: آقای شاملو روی فیلم نامه ها دیالوگ می‌گذاشت و فیلم نامه هم می نوشت و دیالوگهای «دنیای آبی» را هم آقای شاملو نوشته  بود.

همایون با اشاره به اینکه در فیلم «سلطان قلبها» برای اولین بار عارف جایگزین ایرج برای خواندن تصنیف ها و ترانه های فیلم شد تاکید کرد: موسیقی این کار توسط انوشیروان روحانی ساخته شده و او گفت این سبک از موسیقی به صدای آقای ایرج نمی‌خورد و عارف جایش را می گیرد و تلفیق موسیقی انوشیروان روحانی صدای عارف و شعر محمد علی شیرازی به ترانه های ماندگار «سلطان قلبها» منتهی شد.

بازیگر فیلم «دنیای آبی» با قیاس وضعیت گیشه سینما در آن سال‌ها و این روزها گفت: علاقه مردم به سینمای ملی در آن روزها خیلی بیشتر بود. من یادم می‌آید زمانی که فیلم «طوقی» به پرده سینماها رفت در روز اول ۳۰۰ هزار تومن فروخت و ۱۵۰ هزار نفر در روز ابتدایی اکران «طوقی» به سالن های سینما رفتند و این فیلم را دیدند؛ آماری که تا به امروز هیچ گاه تکرار نشده است.

همایون افزود: محمد علی فردین آقای سینما بود. من از دومین فیلم فردین با او همبازی بودم. فیلمی بود به نام «بیوه های خندان» و پس از آن در تمام فیلمها در کنار هم بودیم. در میان بازیگران سینما از همه بیشتر به محمدعلی فردین نزدیک بودم و رفت آمد داشتم و هفته ای یک روز پنجشنبه ها دور هم جمع می شدیم.

وی در خصوص پوری بنایی گفت: پوری بنایی قلب بسیار مهربانی دارد و دلسوز همه است. در تمام این سالها در حوزه فعالیتهای خیرخواهانه مشغول بوده است، پوری بنایی سینما را با فیلم «عروس فرنگی» آغاز کرد و در «خداحافظ تهران» به اوج بازیگری خود رسید که در آن فیلم با بهروز وثوقی همبازی بود.

وی تاکید کرد: پوری بنایی دختر نجیب فیلم های فارسی بود هر کارگردانی که به دنبال نقش دختر نجیب میگشت سراغ پوری بنایی می‌رفت.

همایون با بیان اینکه نمایشنامه «هزار و یک شب» را با محسن فرید در تئاتر تفکری کار کردم و این شروع شهرت من در عرصه بازیگری بود گفت: بازیگری در آن سال‌ها سخت‌تر از این روزها بود چون مانند حالا کلاس هنرپیشگی و دانشکده هنر نداشتیم.

وی با اشاره به اینکه در بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی فارسی حضور پیدا کرده است اظهار کرد: بازیگرانی مثل فردین، ناصر ملک مطیعی و بیک ایمانوردی هم از بازیگران پرکار سینما در آن روزها بودند و تفاوت آنها با ما این بود که من رل مکمل بازی می‌کردم و به همین دلیل می توانستم در آن واحد در چند فیلم حضور داشته باشد، اما فردین نمی توانست در چند فیلم همزمان حضور پیدا کند چون نقش اصلی فیلم بود.

همایون با اشاره به اینکه مردم فیلم هایی مثل «سلطان قلبها»، «آقای جاهل» و «شاهرگ» با بازی وی را بیشتر دوست دارند اشاره کرد: برای حضور در این فیلم جایزه فروغ فرخزاد و سپاس را از آن خود کردم.