1

یک خبر: حلقه بالادستی خانه سینما حق رأی را از صنوفی که ثبت “کارگری” نشده اند میگیرد!؟!⇔یک پرسش: اگر این همه اصرار است بر کارگر شدن سینماگران، چرا خانه سینما را منحل نمیکنید و همه اعضا را به “خانه کارگر” سوق نمیدهید؟؟

سینماروزان: نزدیک به دو ماه بعد از دریافت حکم ریاست سازمان سینمایی، حسین انتظامی هنوز تکلیفش را با اهمال حلقه بالادستی خانه سینما در تخصیص امکانات رفاهی عادلانه به بدنه سینما مشخص نکرده و در این اوضاع یک رسانه سینمایی خبری دردناک از خانه سینما مخابره کرده است.

“سینماپرس” گزارش داده که هیأت مدیره خانه سینما در حال تصویب قانونی برای گرفتن حق رأی از صنوفی هستند که به عنوان صنف کارگری ثبت نشده اند تا بدین طریق آنها را مجبور کنند که به عنوان صنف کارگری ثبت شوند.

سینماپرس نوشت: تصمیم پیشین هیأت مدیره خانه سینما بر این بوده که صنف هایی که ثبت وزارت کار نشده اند امکان عضویت در هیأت مدیره را نداشته باشند اما حالا در تصمیمی جدید و غیرقانونی میخواهند حق رأی را هم از صنوفی که این ظلم را نپذیرفته و حاضر به ثبت در وزارت کار نشده اند سلب کنند؛ عملکردی غیرقانونی که باعث شده تا شائبه های زیادی را به وجود آورد.

این رسانه ادامه داد: نکته قابل تأمل اینجا است که هر مصوبه ای توسط هیأت مدیره خانه سینما باید در مجمع عمومی به رأی گذاشته شود نه اینکه آنها به اصطلاح ببرند و بدوزند و تعیین و تصویب کنند و هر بلایی می خواهند به سر سینما و سینماگران و صنوف سینمایی بیاورند! از ۳۲ صنف خانه سینما تعداد زیادی راضی به ثبت صنف شان در وزارت کار که رسما هیچ ارتباطی با سینما و سینماگر و هنرمند ندارد نشده اند و مسئولان خانه سینما می خواهند با هر ترفندی شده آنها را راضی کنند که در وزارت کار ثبت شوند. در همین راستا شنیده می شود آنها با وعده و وعیدهای مکرر به اهالی صنوفی که راضی به ثبت صنف شان نشده اند می گویند شما فقط کافی است مدارک تان را به وزارت کار ارسال کنید حالا بقیه اش هم بماند برای بعد اشکال ندارد!

متعاقب گزارش سینماپرس، یک رسانه سینمایی دیگر هم با انتشار خبر تلاش برای ثبت صنف منتقدان و نویسندگان سینما به عنوان صنف کارگری نیز بر این تصمیم تاخته و پیشنهاد انحلال خانه سینما و عضویت سینماگران در خانه کارگر را داده است.

“انلی سینما” نوشت: انجمن کارگری منتقدان را چطور هضم کنیم؟؟! طوسی فریب ابوالمشاغلی را خورده که در آستانه حذف از معادلات سینماست؟؟ اینکه جواد طوسی رییس انجمن منتقدان سینمایی را با چه ترفندی راضی کرده اند به ثبت کارگری این صنف واقعا جای سوال دارد؟؟ جواد طوسی با آن همه سابقه قضایی چطور خام ابوالمشاغلی شده که عنقریب است از خانه سینما حذف شود و جای خود را به مدیری صنفی دهد؟؟

این رسانه ادامه داد: تا به یاد داریم نقد و نویسندگی امری فرهنگیست که هیچ سنخیتی با کارگری ندارد مگر در شعارهای احزاب توده گرای عوامفریب!! چرا انجمن منتقدان باید تن دهد به کارگری شدن؟؟ اگر این همه اصرار است بر عملیاتی کردن طرحی مربوط به وزیر معزول کار چرا خانه سینما را منحل نمیکنید و همه اعضا را به خانه کارگر سوق نمیدهید؟؟؟




حمله رییس انجمن موسوم به منتقدان خانه سینما به حسین پارسایی به‌خاطر اجرای تئاتر در هتلی خصوصی!!⇔پرسش اول: چرا این رییس درباره حضور شخص خودش به عنوان مهمان ویژه محفلی پرزرق و برق موسوم به «آکادمی» در هتلی متعلق به بنیاد حرفی نزده!؟؟/پرسش دوم: چرا این رییس درباره همکاری حلقه بالادستی انجمن متبوع خویش در جشنواره پربریز و بپاش و ۶میلیاردی کودک واکنشی نشان نداده؟

سینماروزان: حسین پارسایی مدیرکل نمایش خانگی ارشاد بعد از اجرای نمایش موزیکال «الیور توئیست» در تالار وحدت اخیرا درگیر اجرای نمایش موزیکال «بینوایان» در هتل اسپیناس شده است! نمایشی که بخاطر حضور برخی از استارهای سینما به مانند نمایش قبلی پارسایی پرسروصدا شده است.

به گزارش سینماروزان اجرای این نمایش با واکنش جواد طوسی رییس انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما مواجه شده است که برگزاری نمایش در هتلی واقع در سعادت آباد را چشم بستن بر انبوهی از واقعیات تلخ جامعه دانسته است!!!

اظهارات طوسی در شرایطی بیان شده که از یک طرف شخص ایشان در روزهای گذشته در جشن محفلی پرزرق و برق و موسوم به «آکادمی» ظاهر شد. جشنی که بجای هتلی خصوصی در هتلی متعلق به بنیاد شهید برگزار شد! آیا طوسی به گردانندگان این محفل -که خود مدیران محفلی 8میلیاردی موسوم به جشنواره جهانی هستند- هم گفته که بریز و بپاششان چشم بستن بر انبوهی از واقعیات تلخ جامعه است؟؟

به جز این برخی از همکاران طوسی در حلقه بالادستی همان انجمن موسوم به منتقدان خانه سینما هم اخیرا همکاری نزدیکی با گردانندگان جشنواره ای پربریز و بپاش به نام جشنواره کودک داشتند و از تولید کتاب تا کنترات جلسات نقد و بررسی را یکجا در اختیار گرفتند. آیا جوادخان طوسی درباره اوضاع تلخ جامعه به همکاران خود هم حرفی زده است؟؟

لب کلام اینکه! رییس انجمن موسوم به منتقدان خانه سینما! بهتر است ابتدا سوزنی به خودشان و صنف متبوعشان بزنند و بعد به دیگران خرده گیرند تا اعتبار نقدشان بیشتر شود وگرنه ممکن است تعابیری از یادداشتشان شود که کارنامه شان را زیر سوال ببرد.

متن یادداشت طوسی را بخوانید:

حتما ضرب‌المثل «یکی مي‌مرد ز درد بی‌نوایی، یکی می‌گفت خانوم زردک می‌خواهی؟!» را شنیده‌اید. حالا حکایت «تئاتر خصوصی» ماست که در بدترین شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه که فاتحه طبقه‌بندی‌های اجتماعی در شکل کلاسیکش خوانده شده، هرازگاه نمایش‌نامه‌هایی را با بوق و کرنا روی صحنه می‌برد که از نظر قیمت بلیت و مکان در نظر گرفته‌شده برای اجرا و شیوه کار و برد تبلیغاتی، زمینه‌ساز شکل‌گیری نوعی «تئاتر بورژوایی» است.

جالب آنکه یکی از مروجان این جنس تئاتر جناب حسین پارسایی، رئیس سابق اداره تئاتر و بچه قم، شهر خون و قیام است! بعد از تئاتر «الیور توئیست» اخیرا از طریق شبکه‌های مجازی و پلاکاردهای نصب‌شده در بعضی اتوبان‌ها و مناطق شهری خبردار شدیم که قرار است در پاییز امسال نمایش موزیکال «بینوایان» به کارگردانی ایشان در محل «رویال‌هال» هتل «اسپیناس‌پلاس» واقع در سعادت‌آباد اجرا شود. نام غلط‌انداز این هتل و سالن نمایش آن و اخبار جسته و گریخته راجع به قیمت 250‌هزارتومانی بلیت این نمایش، نشان می‌دهد که عده‌ای در این مُلک اصلا کاری به اوضاع بخش قابل‌توجهی از افراد و طبقات مطرح و آسیب‌پذیر جامعه ندارند و اسب خودشان را می‌تازانند و رفاه و فرهنگ و هنر و دارندگی و برازندگی و شوآف را از زاویه دید خود تعریف و اجرا می‌کنند. این جماعت که‌ هزار ماشاءالله روزبه‌روز بر تعدادشان افزوده می‌شود، این هنر و استعداد شگرف را دارند که در بدترین شرایط برای خودشان حریم امن و آرامش‌بخشی را ایجاد کنند و چشم بر انبوهی از واقعیات تلخ ببندند و شعار مشترکشان را همسرایی کنند: «از زندگی لذت ببر و حال را دریاب! دنیا از آنِ شادکامان است». آنها خوب بلدند در کنار این خوشی و سرمستی و بی‌خبری، به‌موقع اتیکت انسان‌دوستی بر سینه بزنند و با جمع محرومان و بینوایان و قافیه‌باختگان عکس یادگاری بگیرند.

شاید «تئاتر بورژوایی» برای جامعه این دوران با طبقه‌بندی ناهمگون و غریبش، عنوان بی‌مسمایی باشد و نگارنده به‌عنوان یک چپ عقب‌مانده عتیقه و عقده‌ای در معرض اتهام قرار گیرم و از جامعه فرهنگی و رسانه‌ای این طیف طرد شوم. ولی امیدوارم همین جمع بی‌خبران، با هوشِ سرشان درک کنند که این نام کنایه‌آمیز برازنده اشخاصی است که در جامعه به‌دور از عدالت اجتماعی و فرهنگی این‌قدر پز اشرافی‌گری و بی‌خیالی می‌دهند و بدشان نمی‌آید از خود به‌عنوان یک «بِرَند فرهنگی» یاد کنند. اسماعیل‌خان خلج «حالت چطوره مش‌رحیم» و «گلدونه خانوم»، آقا بهزاد فراهانی «عروس» و «معدن» و پتک و «شب در حلبی‌آباد»، آقای ناصر رحمانی‌نژاد «کله‌گردها و کله‌تیزها»، بیایید زنگ تئاتر «بینوایان» را در هتل شش‌ستاره «اسپیناس‌پلاس» بزنید!




گزارش افشاگرانه یک بازرس از عملکرد جریان انحرافی در انجمنی موسوم به “انجمن منتقدان”⇐سوء‌استفاده کثیری(!!) از موقعیت خود داشته‌اند

سینماژورنال: سه هفته بعد از بیانیه آتشین یک منتقد و روزنامه‌نگار سینمایی در مرور برخی از ایرادات و اشکالات موجود در ساختار انجمنی موسوم به “انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما”(اینجا را بخوانید) به تازگی گزارشی درباره عملکرد انجمن به سینماژورنال رسید.

این گزارش را امیر فرض‌اللهی از اعضای پیوسته انجمن منتقدان که در دو سال اخیر بازرس علی‌البدل انجمن بوده است نگاشته است.

این گزارش در هفت بند تنظیم شده است و این بازرس کوشیده در این بندها به طور جداگانه به مرور برخی از مشکلات و انحرافاتی بپردازد که در سالهای اخیر در هیأت رییسه انجمن وجود داشته است.

سینماژورنال ضمن انتشار کامل این گزارش آمادگی خود را برای انعکاس نظرات موافق و مخالف نسبت به این گزارش اعلام می‌دارد:

قبیله یعنی یک نفر

حضور محترم اعضای پیوسته و وابسته انجمن منتقدان؛ از آنجا که بازرس اصلی، عضو قبیله است و یازده سال می گذرد که در انجمن قبیله معنای یک نفر را دارد و او هم از بدو پیوسته شدنش به شورای مرکزی انجمن رها یافته و در این مدت آدمهای مختلف در شورا را به انحای مختلف به بازی گرفته تا به مطامع شخصی خود برسد، اینجانب وظیفه دارم گزارشی راستین را درباره اتفاقاتی که در این تنها صنف نویسندگان و منتقدان سینمای کشور می گذرد به عرض شما که صاحبان اصلی انجمن هستید و بزرگترین ارکان آن به حساب می‌آیید،عرضه دارم.

ترجیح شخص به جمع؟؟؟

یک. از آنجا که بزرگترین شاخص اخلاقی کار صنفی؛ داشتن روحیه ای غیرمنفعت طلب وترجیح منافع جمعی به شخصی است؛ این تفکر در دو نفر از اعضای ثابت شورای مرکزی یازده سال اخیر انجمن نه تنها وجود نداشته بل آن که تماما در جهت کسب منافع شخصی خویش گام برداشته اند و با عنایت به این موضوع دو شورای مرکزی 5 سال گذشته هیچگونه فعالیتی در راستای اهداف اساسنامه انجمن بخصوص در احقاق بندهای {الف }، {ه} و {و} که در فصل دوم اساسنامه انجمن وظیفه ذاتی شوراهای مرکزی قلمداد شده و همانا دفاع و تثبیت حقوق صنفی و حرفه ای اعضا و فعالیت به منظور فراهم کردن جبران خسارات ناشی از بیکاری و تلاش در جهت گسترش زمینه فعالیت حرفه ای و تداوم کار برای اعضاء در مطبوعات می باشد، صورت نگرفته و حتی در برابر اعضایی که با مدیران مسئول مطبوعه خود دچار مشکل شده اند به جای رایزنی به آنها جواب غیرمسئولانه داده اند و تلاشی در جهت کسب و احقاق حقوق از دست رفته اعضاء با کارفرمایان آنها ننموده اند چرا که انجمن را محلی برای تامین خواسته های شخصی،گسترش ارتباطات خویش در سینما و مطبوعات برای کسب جایگاهی بهتر(!) وارتقای جایگاه تریبونی خویش پنداشته اند.

سوءاستفاده کثیری(!!!) از موقعیت خود داشته‌اند

دو. یکی از اعضای شورای مرکزی در دوسال اخیر بواسطه عنوان خود در شورا، سوءاستفاده کثیری(!!!) از موقعیت خود داشته و با دور زدن انجمن و انجام امور ارجاع شده از سوی مراکز دولتی و خصوصی به انجمن توسط خویش و انکار صنف و روحیه صنفی اقدام به عقد قرارداد با دو جشنواره اخیر فیلم فجر و سینما حقیقت در برگزاری جلسات نقد و بررسی به صورت شخصی و کسب منفعت برای خویش و استفاده حداقلی از اعضایی که خود میپسندد، سوءاستفاده مطلقی در این باره از جایگاه خود داشته و با رفتاری بسیار غیرمسئولانه و دیکتاتورمابانه به کنتراتچی جلسات نقد وبررسی فیلم در ایران تبدیل شده و در مراکز فرهنگی و… مافیای نقدوبررسی تشکیل داده است؛ همین موضوع بزرگترین دلیل استعفای طهماسب صلح جو از ریاست انجمن در اسفند1392 بود.

سوءاستفاده ای که در تاریخ انجمن بی سابقه است و می طلبد در راستای جمهوریت نظام، مجمع عمومی انجمن کمیته ای را مأمور تعدیل اساسنامه کند به نحوی که حضور اعضای پیوسته در شورای مرکزی را بصورت پی در پی جایز نشمارد و و پس از یک بار حضور در شورا، این اعضاء در شورای مرکزی بعدی حق کاندیدا شدن نداشته باشد تا بدین گونه تکثر افکار بیشتری در ادوار شوراهای مرکزی انجمن حاکم شود و زمینه سوءاستفاده های اینچنینی فراهم نیاید تا در نهایت شوراهای مرکزی در راستای اهداف اساسنامه و در جهت تامین خواسته های صنفی اعضا گام بردارند.

رییسی که با پول دولت به کن رفته!      

سه. تراژدی روزگار ماست که در هنگامه بسته شدن خانه سینما در سالهای گذشته توسط سلیقه ای ترین دوره مدیریت دولتی تاریخ سینمای ایران، کسی رییس انجمن منتقدان بود که تاکنون حتی یک نقد مکتوب در مطبوعات ندارد و بواسطه لابی گری و التماس دعا به مدیران قبلی سینمای ایران، سوءاستفاده تام و تمامی از جایگاه صنفی خود داشته و با پول دولت به جشنواره کن در فرانسه و جشنواره ای سینمایی در تونس رفته و به کعب المراد خویش رسیده و غیرمسئولانه ترین رفتارها را در دوره ریاست خود از ابتدای تشکیل انجمن تاکنون، از خود رقم زده است.

موقعیت های عالی برای شخص رئیس و آنها که در پسند اویند بوده و امتیازات حداقلی برای سایر اعضاء

چهار. در اغلب جشن های انجمن بواسطه اینکه یک طیف خاص در 11سال اخیر بر انجمن حاکم شده اند، فقط بخش اندکی از اعضای انجمن در برگزاری، داوری و عاملیت در اینگونه مراسم ها حضور داشته اند و بقول آن منتقد روزنامه “صبا” موقعیت های عالی برای شخص رئیس و آنها که در پسند اویند بوده و امتیازات حداقلی برای سایر اعضاء و این الگوواره رفتاری حاکم بر انجمن بخصوص در پنج سال اخیر باعث بسیاری از سوء تفاهمات بین اعضا شده به طوری که برخی انجمن را ملک شخصی خود می پندارند و برای خود بواسطه آن موقعیت های فراوان ایجاد کنند.

برخورد سلیقه ای برای عضوگیری در انجمن

پنج. عضویت در انجمن برای نسل جدید رسانه ها خواسته معقولی است که باید با بررسی سوابق تکنیکی صورت گیرد. با این حال دیده شده رییس فعلی انجمن در برابر متقاضیانی که کاملا شرایط عضویت در انجمن را دارند، بواسطه اینکه از رسانه ایشان خوشش نمی آید و یا گرایشات آن رسانه موافق با نظرات ایشان نیست به درخواست این متقاضیان پاسخ واهی داده و خلاف اساسنامه انجمن عمل کرده است. ملاک عضویت افراد دارا بودن شرایط تخصصی در حوزه سینماست و رفتارخارج از این شاخص ها برخورد سلیقه ای محسوب می شود.

امتیازها فقط در اختیار اعضای شورای مرکزی قرار گرفته

شش. شوراهای مرکزی دو دوره اخیر انجمن{که پنج سال طول کشیده است} به هیچ وجه در قبال امتیازهایی که توسط سایر نهادها از قبیل طرح ترافیک خبرنگاری و…به اعضای انجمن اعطا شده پاسخگو نبوده اند و در پی مراجعه اعضاء به افراد مسئول در شورا، پاسخ مسئولانه ای به اعضاء داده نشده و این قبیل امتیازها فقط در اختیار اعضای شورای مرکزی قرار گرفته؛ این نیز به نوبه خود به دور از بندهای اساسنامه و البته انصاف است.

ترجیح دادن حقیقت برمنافع شخصی

هفت. نگارش و ارائه این گزارش از آنجا که قرارم با خودم در زندگی، ترجیح دادن حقیقت برمنافع شخصی‌ام است، تنها در جهت روشنگری است و عصبانیت سوءاستفاده کنندگان از انجمن در قبال بنده به خاطر ارائه این گزارش و سرزنش آنها و طرفدارانشان را به جان می خرم تا حقایقی را بیان کرده باشم.

ارادتمند همه اعضاء

امیر فرض‌اللهی

بازرس علی‌البدل انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی

26 آبان 1394




بیانیه آتشین یک منتقد علیه انجمنی موسوم به “انجمن منتقدان”⇐سفر ینگه دنیا و جشنواره کن و ونیز و برلین مال آنها، کارت جشنواره فجر و وارش و روستا و مقاومت مال بقیه…

سینماژورنال: در میان صنفهای مختلفی که در خانه سینما و در سایه هیأت مدیره مرکزی آن شکل گرفته اند صنفی هم وجود دارد به نام انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی.

به گزارش سینماژورنال این صنف در سالهای اخیر به واسطه خودکامگی برخی از اعضای هیأت رییسه اش در استفاده از عنوان حقوقی انجمن برای تحقق مقاصد شخصی مدام در معرض انتقاد بوده است.

این انتقادات به جایی رسید که سال قبل طهماسب صلح جو یکی از اعضای هیأت رییسه از حضور در این انجمن انصراف داد.

البته که این استعفا هم به جای آن که به تغییر مشی مستبدانه هیأت رییسه منجر شود عاملی شد برای یکدستی بیشتر و البته امتداد برنامه های تمامیت خواهانه ای که از کنترات کردن جلسات نقد و بررسی جشنواره فجر تا انعقاد قرارداد نگارش نقد برای جشنواره سینماحقیقت را به دنبال داشت.

در آستانه تازه ترین جشن این انجمن نیما حسنی نسب روزنامه نگار و منتقد حوزه سینما که در سالهایی نه چندان دور سایت “سینمای ما” را مدیریت می کرد با نگارش یادداشتی آتشین بخشی از گرفت و گیرهای این انجمن را مرور کرده است

سینماژورنال متن کامل این یادداشت که با عنوان “هر چی که دارم مال تو” در روزنامه “صبا” منتشر شده است را ارائه می‌دهد:

صحبت از یک تشکل صنفی است یا یک جمع دورهمی؟

وقتی از «انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی» حرف می‌زنیم، داریم از چه حرف می‌زنیم؟ از یک نهاد صنفی واقعی، مستقل و معتبر با اعضای جدی، فعال و معتبر یا یک تشکل نصفه‌نیمه زیرمجموعه خانه سینما و متشکل از انواع و اقسام نیروهای مطبوعاتی که براساس یک اساسنامه غلط و ناکارآمد و غیر کارشناسی بنا شده و بر همین اساس هم عضو می‌گیرد و مجمع عمومی می‌گذارد و کج‌دار و مریز به کارش ادامه می‌دهد؟

آیا صحبت از تعریف درست و اصولیِ یک تشکل صنفی با ساختار و الگوهای سندیکایی است یا یک جمعِ دورهمی که محلی برای رانت‌خواهی (و خواری!) عده معدودی‌ است که در شرایطی نه چندان مطمئن و قابل استناد بر مسند مدیریت و ریاست و دبیری و الخ آن تکیه زده‌اند تا عِرض خود ببرند و زحمت دیگران بدارند؟! جایگاه و موقعیت اعضای این صنف با سایر فعالانی که به هر دلیل عضو صنف نیستند چه تفاوتی دارد؟ اصلا چرا اغلب چهره‌های معتبر، باسابقه و کارآمد این رشته تمایلی به عضویت و فعالیت در انجمن خودشان ندارند و اگر هم عضو هستند، جنبه تشریفاتی و تعارفی و افتخاری دارد؟
چرا اعضای شورای مرکزی صنف هیچ کدام سابقه روشن و کارنامه قابل اعتنایی ندارند؟
جمله بامزه‌ «من عضویت گروهی را که مرا به عضویت خودش بپذیرد قبول نمی‌کنم» که به وودی آلن و گروچو مارکس نسبت می‌دهند، در شرایط فعلی خیلی برای طفره ‌رفتن از پاسخ به کسانی که درباره عضویت در انجمن منتقدان سوال می‌کنند، مناسب به نظر می‌رسد!
ظاهرا این روزها اگر قرار باشد جواب درست و جامعی به این پرسش بدهیم، باید صریح و شفاف باشیم و پیِ خیلی اتهامات و انگ‌ها و تخریب‌ها را به تن بمالیم. مثلا اول از همه سوال کنیم که چرا اعضای شورای مرکزی صنف در حال حاضر (صرف نظر از تهماسب صلح‌جو که به همین دلایل احتمالی استعفا داد و جواد طوسی که معلوم نیست چرا هنوز استعفا نداده) هیچ‌کدام سابقه روشن و اعتبارِ قابل استناد و کارنامه قابل اعتنایی در حوزه نقد و تحلیل فیلم و ادبیات سینمایی ندارند؟ اگر ترکیب همین شورای مرکزی فعلی را به‌عنوان یک جامعه آماری در نظر بگیریم، نشان‌دهنده تنوع و تکثر عجیبِ این جمعِ بی‌قاعده و چینش نابجای اعضای انجمن خواهد بود. حرفم نه ربطی به سابقه و کسوت و عمر فعالیت دوستان دارد و نه خدای ناکرده قصدم توهین یا نادیده‌گرفتن جایگاه حرفه‌ای و منزلت اشخاص است. موضوع مهم و نقطه مرکزی بحث این‌جاست که وقتی اساسنامه‌ای تا این حد باز و بی‌ضابطه و آسان‌گیر باشد، چنین تکثری هم بدیهی و غیرقابل کنترل خواهد بود.
نتیجه انتخابات اعضای شورای مرکزی هم چیزی جز بلبشوی فعلی نیست
ماده 10 اساسنامه انجمن می‌گوید «منتقدان با داشتن حداقل 3 سال سابقه مستمر نقد نویسی در نشریات کشور و نویسندگان سینمایی با داشتن 4 سال سابقه مستمر نویسندگی (یا ترجمه سینمایی) در نشریات کشور» می‌توانند عضو پیوسته انجمن باشند. واقعا شرایطی مبهم‌تر از این برای عضو شدن در هیچ نهاد و تشکلی در سطح جهان سراغ دارید؟ (درست همان‌طور که هر سال در ازدحام و قیامت کبرای سینمای رسانه‌های برج میلاد همه از هم می‌پرسیم کجای جهان این‌همه نیروی مطبوعاتی و منتقد فعال سینمایی سراغ دارید؟!) با این شرایط و ضوابط اساسنامه‌ای بیراه نیست اگر بگوییم ظاهرا انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی یک‌تنه بار دموکراسی و پلورالیسم را در جامعه کنونی به عهده گرفته است! در همین یک جمله کذایی، معنای واژه‌های «مستمر»، «نقد نویسی»، «نشریات کشور»، «نویسندگی» و «ترجمه» کاملا نامشخص و موهوم و بی‌مصداق است.
وقتی سرنا را این‌چنین از دم گشادش می‌نوازیم و قیف‌مان سر و تهش به یک اندازه است، چنین ازدحام و هرج و مرجی غیر طبیعی نخواهد بود و کسی هم لازم نیست بپرسد این چندصد نفر عضو انجمن در حال حاضر در چه حالی هستند و مشغول چه کاری. در چنین اوضاعی، نتیجه انتخابات اعضای شورای مرکزی هم چیزی جز بلبشوی فعلی نیست. گروهی که هیچ تفکیک حرفه‌ای میان اعضایش قائل نیست و تفاوت درجه و سطح و جایگاه افراد برایش کوچک‌ترین محلی از اعراب ندارد، چگونه می‌تواند قابل اعتماد و اعتنا باشد تا کسانی برای عضویت در آن اشتیاق نشان بدهند؟
 خودم هم وقتی کارت هدیه نقدی می دادند به صرافت عضویت افتادم پس دوستان هوس افشاگری به سرشان نزند
اعتراف می‌کنم که خودم شخصا موقعی که به اعضای خانه سینما بُن و کارت هدیه نقدی می‌دادند، تازه به صِرافت عضویت در انجمن افتادم و پس از دریافت هدایا هم ما را به خیر و انجمن را به سلامت… تا هدایای بعدی احتمالی! (این را نوشتم که دوستان هوس افشاگری و بگم بگم به سرشان نزند)
بابت حق عضویت به جز سالی یک کارت جشنواره چه امتیازاتی نصیب اعضاء شده؟
به نظر می‌رسد اوضاع و احوال فعلی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی نیازمند چیزی در مایه‌های تحقیق و تفحص جدی و پرسشگری اساسی در همه ارکان و کلیات و جزییات است که امیدوارم در روزنامه صبا فرصتش مهیا شود. این‌که اصلا در این انجمن چه خبر است و این روزها براساس چه شرایطی و با کدام نظارت اداره می‌شود؟ در این سال‌ها چه گُلی به سر اعضای وابسته و پیوسته‌اش زده و چه خدمات و تسهیلاتی برای چه تعداد از اعضایش فراهم کرده است؟ چند نفر از این جمع پر شمار از حضور در آن رضایت دارند و بابت حق عضویتی که می‌پردازند، بجز سالی یک کارت جشنواره فجر، چه امتیازها و تسهیلات و موقعیت‌هایی نصیب‌شان شده است؟ (جهت تداومِ خودافشاگری بگویم که خودم تا این لحظه ریالی حق عضویت نداده‌ام که طلبکار چیزی باشم و حتی شرایط و صلاحیتم جهت کاندیداتوری در انتخابات شورای مرکزی هم رد شد که بدانید از رای‌نیاوردن ناراحت نیستم!)
دکانی چندنبش برای آنها که برای چند مهره بالایی خانه سینما، رگ گردنی شدند
خلاصه کنم، انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی در شرایط فعلی دکان چند نبشی برای تک و توکی از اعضایش شده که در سال‌های اخیر با ایثارگری و جانفشانی و رگ گردنی‌ شدن برای چند مهره اصلی مدیریت خانه سینما در جنجال‌های اخیر برادری‌شان را اثبات کرده‌اند و حالا که موقع تقسیم ارث و میراث رسیده، جلوی صف منتظر ایستاده‌اند! این روزها انگار قرار است مزایای این تشکل نصیب معدودی شود و در عوض پرداخت حق عضویت و شرکت در رای‌گیری‌ها و پُرکردن سالن‌های نشست‌ و همایش‌های بیهوده بر عهده دیگران باشد! به عبارت دیگر انگار دوستان می‌گویند سفر ینگه دنیا و جشنواره کن و ونیز و برلین مال من، کارت جشنواره فجر و وارش و روستا و مقاومت مال تو!
کنترات بولتنهای ریز و درست مال من، سردبیری نشریات رایگان و بخش انگلیسی آنها مال من و منزل و خلاصه هر چه رانت و امتیاز است مال من
 ظاهرا زمزمه این روزهای‌شان این است که کنترات بولتن‌های ریز و درشت جورواجور و برگزاری نشست‌ها و جلسات و برنامه‌های سطح کشور مال من، دریافتِ امتیاز مجله و سایت و آموزشگاه سینمایی مال من، سردبیری نشریات سینمایی رایگان ارشاد مال من (و بخش انگلیسی آن نشریه مال منزل)، دبیری و برپایی جشن و مراسم و نشست و سمینارها مال من اما حضور در این برنامه‌های فرهنگی آموزشی انجمن مال تو!
خلاصه هر چه رانت و امتیاز و مزیت و بودجه و امکانات هست مال من، در عوض افتخار عضویت در انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران مال تو! این روزها اغلب آن‌ها که واقعا باید عضو و گرداننده تشکلی با این اسم و عنوان باشند، این روزها اهل طاعونی قبیله‌های مشرقی‌اند و در روزگاری که دوستان مسافران شیشه‌ای شهر فرنگ شده‌اند و در سودای جنگلِ آهن و آسمان‌خراش بسر می‌برند، خیلی از رگ و ریشه‌دارهای این ماجرا به فکر یک اتاق برای خواب هستند اما انگار لازم است به این دوستان یادآوری کنیم که این شعر، مصرع دیگری هم دارد: «تو آخه مسافری، خونِ رگ این‌جا منم»… و این داستان ادامه دارد.

پی نوشت سینماژورنال:

آنچه نیما حسنی‌نسب نوشته نقد یک منتقد است بر انجمنی که نام منتقدان را با خود یدک می‌کشد.

سینماژورنال گمان می‌کند تکمله یادداشت ایشان که برآمده از ترانه “بوی گندم” شهیار قنبری است می‌توانست به غزل “تقسیم عادلانه” وحشی بافقی پیوند بخورد.
بخصوص که برخلاف ترانه “بوی گندم” که ترانه سرا سعی کرده تا حد امکان توصیف نگاه تمامیت‌خواهانه را با رنگ و لعابی از نمادگردایی پیش ببرد وحشی بافقی در “تقسیم عادلانه” به صراحت تمام و البته آمیخته با طنزی تکان دهنده، رفتار تمامیت خواهانه دنیاطلبان را به نقد کشیده است.
“تقسیم عادلانه” وحشی بافقی را با این توضیح بخوانید که در مثل مناقشه نبوده و البته که معدودی از تمامیت‌خواهان حاضر در هیأت رییس انجمن منتقدان، برادر بزرگتر و قيم برادر صغير و مهجورشان نيستند كه اين تقسيم عادلانه ي ارث(!!!) حق قانونی شان باشد:
ای یار صبر ماتم بابا از آن من/خرج عزا و شیون و غوغا از آن تو
در خفیه استماع وصیت از آن من/در نوحه همزبانی ماما از آن تو
زیباتر آنچه ماند ز بابا از آن تو/بد٬ ای برادر از من و اعلی از آن تو
کهنه قلم تراش شکسته از آن من/طومار نظم و دفتر انشا از آن تو
یابوی ریسمان گسل میخ کن زمن/مهمیز کله تیز مطلا از آن تو
این لاشه اشتران قطاری از آن من/آن بارکش خران توانا از آن تو
این دیگ لب شکسته صابون پزی ز من/آن چمچه هریسه و حلوا از آن تو
این مالها که مانده به دنیا از آن من/آن خیرها که کرده به عقبی از آن تو
این قاطر چموش لگد زن از آن من/آن گربه میو میو کن بابا از آن تو
این قوچ شاخ کج که زند شاخ از آن من/غوغای جنگ قوچ و تماشا از آن تو
از صحن خانه تا لب بام از برای من/ از بام خانه تا به سقف ثریا از آن تو.