1

ممیزی یک‌خطی #ملاقات_خصوصی به‌روایت کارگردان

سینماروزان/مهدی فلاح‌صابر: فیلم ملودرام ملاقات خصوصی ساخته امید شمس و به تهیه‌کنندگی امیر بنان به تازگی روی پرده رفته و از همان ابتدای اکران یا اقبال مخاطبان مواجه است. ملاقات خصوصی از جمله آثاری است که با حداقل سانسور، پروانه نمایش خود را از معاونت نظارت بر عرضه دولت سیزدهم گرفته است.

امید شمس کارگردان فیلم #ملاقات_خصوصی به خبرگزاری ایرنا توضیح داد: ملاقات خصوصی توقیف بود اما مهرماه مشکل توقیف آن رفع شد و قرار بود از هفتم مهرماه اکران شود اما به دلیل اتفاقات اجتماعی که در جامعه رخ داد صبر کردیم که شرایط تغییر کند و همچنان هم تمایلی به اکران فعلی آن نداشتیم اما در نهایت قرار شد اکران شود.

کارگردان فیلم سینمایی ملاقات خصوصی در پاسخ به این پرسش که این فیلم تا چه اندازه دچار تغییر شده است، اظهار داشت: این فیلم تقریبا سانسور نشده و تقریبا همان نسخه ای روی پرده رفته که در جشنواره فیلم فجر اکران شده است.

وی تصریح کرد: شاید تنها نکته ممیزی، نوشته‌ای بود در ابتدای فیلم قرار داشت که #این_فیلم_براساس_واقعیت_ساخته_شده اما این یک خط از فیلم برداشته شده است. داستان فیلم را هنگام ساخت مستندی از زندان و با برخورد کردن به زنی که حکم اعدام گرفته بود، پیدا کردم و امیدوارم ساخت این فیلم تاثیر ولو کوچکی بر زندگی زنان داشته باشد.

ملودرام ملاقات خصوصی که از پریناز ایزدیار، هوتن شکیبا، ریما رامین‌فر، رویا تیموریان، سیاوش چراغی‌پور، نادر فلاح و پیام احمدی‌نیا سود می‌برد، داستان آشنایی دختر و پسری جوان را در موقعیتی غیرمنتظره در زندان روایت می‌کند…

ماجرای ممیزی یک خطی فیلم ملاقات خصوصی
ماجرای ممیزی یک خطی فیلم ملاقات خصوصی




#ملاقات_خصوصی؛ نفر ششم بهتر از پری و هوتن!

سینماروزان/محمد شاکری:

-حیف آن نماهای ملون اولیه نبود که دقایقی بعد باز لات بازی می‌بینیم جلوی عطاری؟

جغرافیای رویدادها کجاست؟ ظرف زمانی چه هنگام؟ اینکه هنوز که هنوز است به سبک دهه چهل داستان پردازی و دیالوگ نویسی میشود، چرا؟ فیلمنامه نویس نداریم؟ یا فیلمنامه نویسی را جدی نمی‌گیریم و همه همّ و غم را می‌گذاریم برای جذب پری و هوتن؟

-دیالوگ‌‌ها نه منطبق با شخصیت و نه منطبق با داستان و نه منطبق با موقعیت؛ فقط نوشته شده که نوشته شود؟

-نه فقط هارمونی تصویری نیست  بلکه هارمونی آهنگین هم نیست، هارمونی کلام هم نیست…

شخصیت پردازی؟؟ دارد؟؟ آدمهای متناقض؟ فراوان!  در برابر دوربین راه می‌روند و جملاتی می‌گویند پر از تناقض

-دختر خودساخته عطار، راحت بازی زندانی سبیل‌دار را نمی‌خورد؟

+تلاش برای به‌روزرسانی خط داستانی مستعمل و شکل دهی به‌قاعده خط و ربط آدمها ولی

-امان از پرداخت ضعیف فیلمنامه و اجرای سطحی کارگردان و بازی‌های از دست رفته بازیگران اصلی

-سیاوش چراغی پور با آن لحن ناز، پیرمردی زندانی است که هی می‌گوید ناموس! ناموس!

بازی‌های پریناز ایزدیار و هوتن شکیبا نه که بد باشد! نه! اصلا بازی شکل نمی‌گیرد چون نوعی ساده انگاری شکل گرفته در پرداخت داستانی. انگاری که در حال شنیدن آیتم‌های رادیوهشت(!) هستیم.

-ایزدیار همچنان در دور باطل از #سه_کام_حبس تا #مغز_استخوان! هوتن هم که همچنان لیسانسه‌هایش، بهتر است

+ #ایمان_شمس نفر ششم آخرین دوره قویترین مردان ایران هم هست و ناخودآگاه از همه هم بهتر بازی میکند؛ داداشِ سازنده؟

+اینکه این بدنساز خوب بازی می‌کند ناشی از خود واقعیش است و نه کیفیت دیالوگ؛ او خودش را بازی می‌کند و عجبا که در سکانس‌های که با حضور ایمان،  هوتن و پریناز شکل می‌گیرد، همین بدنساز است که کاملا غریزی، سکانس را به نفع خود پیش می‌برد

+بازی‌های پیام احمدی‌نیا و نادر فلاح روان و بی‌سکته پیش می‌رود؛ باز در نقطه مقابل پری و هوتن

+حسین پارسایی در نقش بازپرس

-هوتن با لهجه لیسانسه‌ها در نقش معلم زبان؟؟ حتی اگر نمی‌شد بازیگر را تغییر داد، شغل کاراکتر را اصلاح می‌کردید

-سوار کردن موسیقی گل درشت بر تصاویر مجزایی که فقط گرفته شده که گرفته شود

-مسیر قابل پیش‌ بینی آدمها و فقدان تعلیق ملموس، ابتری در پی دارد

-شروع مطول، پایان بندی طولانی، میانه ی چاق! اینها ناشی از کم تجربگی تهیه کننده نیست؟ اگر یک تهیه کننده باتجربه کنار این فیلم اولی بود، باز این همه راش اضافی بود؟

جوک
—گریم همای نقی؛ مش کرده با ماتیک صورتی

دیالوگ
—از موقعی که تلویزیون مسابقات مردان آهنین را قطع کرده، زندگی این بچه به هم ریخته!

–تو اگه بابا بودی وقتی میخواستم برم دزدی، میزدی تو دهنم نه اینکه با من بيای دزدی

ملاقات خصوصی؛ نفر ششم بهتر از پری و هوتن
ملاقات خصوصی؛ نفر ششم بهتر از پری و هوتن




#مرد_بازنده؛ یک ربع دندان‌گیر و مابقی برف پاک‌کن!

سینماروزان/حامد مظفری:

-فیلمبرداری شلخته و پربارش بر مدار همان نظارت بیرونی که از #نیمروز تا #لاتاری تجربه‌اش کرده

-کارآگاهی خسته، عبوث و پیگیر یادآور آل پاچینوی #مخمصه یا فرامرز قریبیان #گناهکاران

– دندان درد کارآگاه یادآور پادرد کارآگاه #پرده_آخر

+جواد عزتی خیلی سعی کرده کندی و پابه سن گذشتگی کارآگاه کهنه کار را تداعی کند

– ولی نه گریم روی صورتش نشسته و نه اصلا فیزیک و جثه عزتی منطبق بر کارآگاهی باران‌دیده(!!!)است و جاهایی هم که می‌شود همان عزتی بلرزون #هزارپا

+بازی خوب مجید نوروزی که بی اداست و شکل همه ماموران معذور که طرفین را دارند!

+بازی به‌اندازه منوچهر علی‌پور که خودِ واقعیش را بند زده به کاسب متشرع

– نقش جواد عزتی انگ #فرامرز_قریبیان بود که هم سن و سالش به نقش می‌خورد و هم فرم چهره‌اش همخوانی داشت با این همه سبعیت بیرونی و رحم درونی و از همه مهمتر کلی سابقه داشت در این گونه نقشها

+تُک زدن به ماجرای شرکت‌های صوری متکی بر آقازادگان مدعی لابد برای انحراف اذهان و…

– سپس ول کردن این ماجرا و افتادن در دام همان خرده جنایت‌های زناشویی و بعد منگنه آقازاده بعنوان سرشبکه و پایان در اتوبان

– درگیری های پدر-پسری #زخم_کاری اینجا هم هست ولی به ناگاه ماجرا ختم به خیر می‌شود…

-انبوه بارش و چتر و برف پاک کن و دادوفریاد یعنی درام جنایی؟

-یک ساعت و خرده‌ای طول می‌دهد تا راه بیفتد و یک ربعی خوب هم جلو می‌رود ولی باز کردن پای عشق‌بازی‌های جنایت‌بار جم‌وار، آب سردی است بر آتشی که تازه علو گرفته بود

-حتی نکرده بعضی نماهای داخل خودرو را در استودیو نگیرد؟

-تیپ دمُده کارآگاه ناراضی که عزل میشود و باز میخواهد کار را ادامه دهد و دهد و دهد و…

-ساده لوحی کارآگاه که بعد از سالها کار تازه گمان دارد اگر این پرونده را تمام کند فتح الفتوح کرده

–شباهت بالادست حوله‌بسته با #قاتل_اهلی؛ آنجا پرویز پورحسینی و اینجا بابک کریمی

دیالوگ

—-مشکل تو اینه که فکر می‌کنی اونی که تابلوی توقف ممنوع علم کرده،خداست

–خیلی خوب موندم؟
—-نه! خیلی زود شروع کردی

سکانس
–مالاندن تیبا به پراید برای توقف مظنون
–بستن مظنون به ریل برای اعتراف گیری

کاراکتر
— #رئوفی؛ وردست کارآگاه با بازی مجید نوروزی

جوک
–هرچه لبوفروش و سوپور است یا سمپات است یا کمک سمپات ؛ بیرون بیا از #ماجرای_نیمروز

نتیجه اخلاقی
–وقتی زمان لازم برای تکمیل فیلم نداری، برای یک سال قید جشنواره را بزن و استراحتی کن و بعد برو سراغ کار بعد

–اگر به‌موقع به ترکیب برنده، دست نزنید و ولو با ریسک‌های‌ پرخطر، آن را ارتقا ندهید درنهایت می‌رسید به فیلمی که نه فقط در عنوان بلکه در اجرا نیز کاملا بازنده است!  ترکیب مهدویان-عزتی دیگر برنده نیست!

 

مرد بازنده؛ یک ربع دندان گیر و مابقی...
مرد بازنده؛ یک ربع دندان گیر و مابقی…