1

پیام اختتامیه کن۲۰۱۸⇐اصغر به خانه برگرد و در ایران فیلم بساز!/جعفر در خانه بمان و ممنوع‌الخروجی‌ات را در آغوش بگیر!+فهرست کامل برندگان

سینماروزان: اختتامیه جشنواره کن2018 برای ایرانیان ولرم تمام شد آن هم با یک جایزه “نوعی نگاه” برای فیلم “مرز” ساخته علی عباسی ایرانی مقیم سوئد و یک جایزه اشتراکی یا نصفه جایزه که به جعفر پناهی ممنوع الخروج برای فیلمنامه “سه رخ” دادند.
“سه رخ” فیلمیست که جعفر با تاثیرپذیری از سینمای عباس کیارستمی ساخته و گواهی بر آن که جعفر بعد از مدتها که به دنبال خلق سبک شخصیش بود به جایی نرسید و دوباره به کیارستمی بازگشت و حتی در پیام اختتامیه هم از کیارستمی نام برد تا اعتبار کسب کند بدون آن که از اختلافات کیارستمی با روند کاری امثال او که با اپوزیسیون انگاری به دنبال جلب توجهند حرف بزند.

اصغر فرهادی و فیلم تازه اش “همه میدانند” که در اسپانیا تولید شده نیز در اختتامیه کن کاملا دست خالی ماند تا مهمترین پیام این محفل برای جعفر ماندن در ایران و خالی کردن صندلی در کن باشد و برای اصغر بازگشت به ایران و نمایش اگزجره و گاه تخیلی اجتماع ایران!

برنده نخل طلای کن2018 فیلم ژاپنی “دله دزدها” بود با محوریت مرور زندگی پرفلاکت یک خانواده پایین دستی ژاپنی چیزی در مایه های سینمای فلاکت بار خودمان(!) و اسپایک لی کارگردان سیاهپوست آمریکایی هم جایزه بزرگ جشنواره را برای “بلک کلنزمن” گرفت.

فهرست کامل برندگان کن2018 به شرح زیر است:

–نخل طلا: فیلم «دله دزدها» ساخته هیروکازو کوره ایدا/ژاپن

–جایزه بزرگ: اسپایک لی برای فیلم «بلک کلنزمن»

–جایزه هیات داوران: نادین لبکی برای فیلم «کفرناحوم»

–بهترین فیلمنامه: «سه رخ» به نویسندگی نادر ساعی ور و جعفر پناهی/ «لازارو خوشحال» به نویسندگی آلیس رورواچر

–بهترین کارگردان: پاوو پاولیکوفسکی برای فیلم «جنگ سرد»

–بهترین بازیگر زن: سامال ایسلیاموا برای فیلم «آیکا»

–بهترین بازیگر مرد: مارسلو فونت برای فیلم «مرد سگی»

–جایزه دوربین طلایی: لوکاس دونت  برای فیلم «دختر» / در بخش فیلم اول

–نخل طلای افتخاری: ژان لوک گدار برای فیلم «کتاب تصویر»




در پی برخورد سرد منتقدان با فیلم «اصغر» در کن⇐رقیب اصلی «جعفر»،این فیلمساز روسی درحصر است!!!

سینماروزان: جشنواره فیلم کن در حالی آغاز به کار کرده که برخورد سرد منتقدان با «همه میدانند»اصغر فرهادی و کسب پایین‌ترین نمره از سوی نویسندگان «اسکرین دیلی» دورنمایی مطلوب را برای فیلم اصغر ایجاد نکرده است؛ گویا دست اصغر برای معلق نگه داشتن دوسوم ابتدایی فیلم و غافلگیری انتهایی، برای آن ور آبیها هم کاملا رو شده است و دیگر این سبک، جذابیتی برای محافل جشنواره ای ندارد.

در این اوضاع اما عدم صدور مجوز خروج جعفر پناهی برای حضور با «سه رخ» در جشنواره کن و خالی نگه داشتن یک صندلی به یادش در کن، دورنمایی مطلوبتر را برای «سه رخ»جعفر در کن فراهم کرده است. این را بگذارید کنار انتخاب «طعم گیلاس»کیارستمی به عنوان دومین فیلم محبوب برنده نخل طلا از سوی «گاردین» تا شانس جعفر که یکی از دستیاران کیارستمی بود و فضاسازی فیلم تازه اش هم تداعیگر سینمای کیارستمی است برای دریافت نخل طلا بیشتر شود.

اما جعفر یک بدشانسی بزرگ آورده و آن هم اینکه یک فیلمساز روسی منتقد پوتین به نام «کریل سربرنیکوف» که با اتهام اختلاس(!) در حصر خانگی است، تازه‌ترین فیلمش «تابستان» را در بخش مسابقه کن دارد! سربرنیکوف نیز به مانند جعفر نتوانسته در این محفل حضور یابد و نتیجه‌اش شده حضور عوامل به جای کارگردان که این معنایی ندارد جز تزلزل موقعیت جعفر.

بماند که در ماههای اخیر اتحادیه اروپا با روسیه در موضوعاتی مختلف از جریان اوکراین و شبه جزیره کریمه تا قتل جاسوس دوجانبه در انگلیس، تقابل داشته و حالا جشنواره کن میتواند محملی باشد برای تسویه حساب بر سر این تقابل؛ تسویه حسابی که بیش از همه به نفع فیلمساز روسی منتقد پوتین است.

حالا باید منتظر ماند و دید محفل کن، مداخله در امور ایران را ارجح می‌داند یا مداخله در امور روسیه را؟؟

اگر درنظر داشته باشیم روسیه از سوی دول اروپایی همواره به عنوان متحد استراتژیک ایران نگریسته شده، توجه به فیلمساز منتقد پوتین علاوه بر روسیه  به نوعی تقابل اروپا با متحدان روسیه را هم شامل شده و اینجاست که بدشانسی جعفر بیشتر به چشم  می آید چون دیگر صندلی خالی هم به کارش نیامده و فیلمساز درحصر روسی است که نخل طلا برایش پست خواهد شد!!

جعفر هرگز گمان نمی‌کرد که در  راه  میانبر برای رسیدن به نخل طلا با صندلی خالی که- اولین بار «یلماز گونی» فیلمساز زندانی ترکیه با این روش  در زمان زندانی بودنش نخل طلا گرفت-  رقیب روسی گردن کلفتی هم در کنارش قرار بگیرد و این یعنی جعفر تا اینجا برخلاف همیشه خوش شانس نبوده است!!




بعد از «تکراری» خوانده شدن توسط منتقد «ورایتی»⇐حالا انتقاد همزمان «کیهان» و «شرق» از کیفیت پایین «همه میدانند»اصغر فرهادی که «پدرو آلمادوار» قبل از پیش‌تولید قید شراکت در آن را زد

سینماروزان: «همه میدانند» فیلم تازه اصغر فرهادی که در اسپانیا و با بازیگران اسپانیایی ساخته شده است در ابتدا بنا بود با حضور «پدرو آلمادوار» به عنوان تهیه کننده تولید شود اما آلمادوار از این کار انصراف داد و برادرش هم از عدم درک به عنوان مهمترین سدّراه همکاری حرف زد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان «همه میدانند» با حضور کمپانی فرانسوی ممنتوفیلمز و یک کمپانی گمنام اسپانیایی به نام «مورنافیلمز» تولید شده و در افتتاحیه جشنواره کن روی پرده رفته و از سوی رسانه‌هایی مانند «ورایتی» با عبارت «تکراری» و «ضعیف‌ترین فیلم کارنامه سازنده‌اش» نواخته شده است.

در داخل نیز دو رسانه به لحاظ سیاسی در نقطه مقابل هم یعنی «شرق» و «اعتماد» نیز به شدت به انتقاد از ریتم کند، زمان طولانی و قصه هزاران بار تکرار شده آن پرداخته اند.

ابتدا متن «شرق» درباره «همه میدانند» را بخوانید:

اکثر فیلم‌سازان شهیر ایرانی که در خارج از کشور مشغول به کار فیلم‌سازی شدند، نتوانستند‌ از آثاری که در ایران ساختند پیشی بگیرند. هنوز زمانی که بزرگداشتی برای آثار نادری، کیارستمی یا سهراب شهیدثالث برگزار می‌شود، کسی نمی‌تواند زیبایی فیلم «سازدهنی» را با «منهتن از روی شماره» یا تأثیرگذاری فیلم «کلوزآپ» را با «کپی برابر اصل» مقایسه کند. شاید در این میان «شهیدثالث» یک استثنا باشد، چون فیلم‌ «در غربت» او‌ دست‌کمی از «طبیعت بیجان» ندارد، زیرا او حداقل تسلط خوبی بر زبان آلمانی داشت و همچنین «ادبیات و فرهنگ آلمانی» را به‌خوبی می‌شناخت!

فیلم «همه می‌دانند» فرهادی با ریتمی کند، زمانی طولانی و فیلم‌نامه‌ای سردرگم به درد همان فیلم‌های افتتاحیه جشنواره‌ها می‌خورد که معمولا نظر کسی را جلب نمی‌کنند! طبیعتا هیچ جشنواره‌‌ای نمی‌خواهد که از همان شب اول افتتاحیه بهترین فیلم و برگ برنده خود را رو کند، زیرا سطح توقع مخاطب بالا خواهد رفت.

به همین‌ خاطر اکثر فیلم‌های افتتاحیه خارج از مسابقه نمایش داده می‌شوند که البته در مورد این فیلم چنین اتفاقی نمی‌افتد. «همه می‌دانند» حتی نسبت به تجربه دیگر فرهادی؛ یعنی فیلم «گذشته» که در فرانسه کار شده بود، کار ضعیف‌تری از آب درآمده است. در «گذشته» علی مصفا پیوند فرهادی را با «فرهنگ و خلق‌و‌خوی ایرانی» به‌خوبی نشان می‌داد ‌‌و هسته مرکزی داستان با «مفهوم و تضاد شرق و غرب» پیوند نسبتا خوبی برقرار کرده بود، اما در «همه می‌دانند» فیلم‌ساز به تجربه‌ای نو دست زده که مشخص است توان بالابردن این وزنه سنگین را نداشته است، زیرا تسلط روی یک فرهنگ بیگانه با نوشتن یک فیلم‌نامه و مشاهده عکسی در یک گروگان‌گیری در اسپانیا، کشف فوق‌العاده و نویی به حساب نمی‌آید.

درست است که هنر سینما مرزی ندارد، اما به‌سادگی نیز نمی‌توان «ردیف‌های سه‌تار میرزاعبدالله» را با «گیتار اسپانیایی» درهم آمیخت‌ تا به یک تجربه مشترک فرهنگی رسید. زمانی این امر میسر می‌شود که هر دو زبان و فرهنگ به‌خوبی شناخته شوند. درواقع «همه می‌دانند» فرهادی حکم‌ فیلم «آرایشگر سیبری» میخالکوف را پیدا کرده است. «نیکیتا میخالکوف» هم بعد از گرفتن اسکار دست به تجربه مشترک با بازیگران وقت هالیوود؛ «جولیا اورموند» و «ریچارد هریس»، می‌زند و زمانی که با فیلم «آرایشگر سیبری» در افتتاحیه جشنواره کن ۱۹۹۹ شرکت می‌کند، با اینکه فیلم خوش‌ساختی از آب درآمده بود، اما نقدهای زیادی به فیلم شد که «مشخص نیست کارگردان روی کدام صندلی نشسته است! «آمریکا یا روسیه؟». اما نقطه‌ قوت آن فیلم این بود که حداقل ۹۰ درصد داستان در روسیه می‌گذشت! اما فرهادی با اعتمادبه‌نفس بالایی سراغ وزنه‌ای می‌رود که نمی‌تواند از پس آن به‌خوبی بر‌آید یا اینکه نظام فکری خود را نتوانسته زنده و ‌‌پویا سازماندهی کند تا جوهره درام انتقال یابد و به همین خاطر مخاطب قادر نیست که با چشم و گوش شخصیت‌ها به این درام خیره شود. حضور زوج «پنه‌لوپه کروز» و «خاویر باردم» طبیعتا طرفداران زیادی را به سالن سینما می‌کشاند و ممکن است فیلم فروش بدی نیز نداشته باشد، اما این فیلم در کارنامه فرهادی کار قابل‌تأملی به‌شمار نمی‌آید!

تصویر‌سازی و رنگ‌ولعاب فیلم خیلی خوب است، سکانس افتتاحیه فیلم را «هایده صفی‌یاری»، تدوینگر ثابت کارهای او، با توانایی‌های خوبی در مونتاژ نشان داده است. سکانس معرفی ساعتی در کلیسا که می‌بینیم در روند فیلم «پرنده‌ها» از شکاف ریز آن به بیرون می‌گریزند از تأثیرگذاری خوبی برخوردار است، همچنین سکانس عروسی با پلان‌های بسته و عکس‌العمل خوب آدم‌ها به موقعیت‌ها ریتم خوبی در کار پیدا کرده است. پایان فیلم و شست‌وشوی خیابان و مجسمه‌ای در میدان شهر پیوند خوبی در تدوین با مفهوم افشای حقیقت برقرار کرده، ولی فرهادی در کارگردانی و انتقال داستان به کالبد شخصیت‌ها خوب عمل نکرده، زیرا عمل برانگیزنده درام که عروسی را به عزا تبدیل می‌کند در این فیلم باورپذیر نشده و ستیز شخصیت‌ها حول محوری ثابت شکل نمی‌گیرد و تغییر ناگهانی شخصیت‌ها با بحران جدیدی که «چه کسی پدر واقعی این دختر است» باعث شده پیوند درام با مخاطب به مسیر دیگری برود و در انتها موضوع و ژانر فیلم که آدم‌ربایی است به فراموشی سپرده شود! زیرا ریتم حاصله از تمپوی درونی هیجان‌برانگیزی برخوردار نیست تا مخاطب را با خود درگیر کند و فیلم با توجه به فیلم‌برداری و فضا‌سازی خوب آن فیلم‌نامه خوبی ندارد و این در حالی است که در کارهای قبلی فرهادی به‌ندرت چنین مشکلاتی در کارگردانی دیده می‌شود و او حداقل در روایت داستان همیشه خوب عمل کرده است. به نظر می‌رسد که ادامه فیلم‌سازی برای کارگردانان شهیر ما در ایران همیشه تجربه بهتری را برای آنها رقم زده است، مگر آنکه اسباب سفر مهیا باشد.

⇓⇓⇓

حالا متن «کیهان» درباره «همه میدانند» را بخوانید:

فیلم «همه می‌دانند»، آخرین ساخته اصغر فرهادی در مراسم افتتاحیه هفتاد و یکمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد ولی به دلیل مسائل حاشیه‌ای شب افتتاح همچون سخنرانی ترامپ و اعلام خروج از برجام و همین‌طور ضعف ساختار و کشش خود فیلم چندان هدف استقبال قرار نگرفت!
چنان‌که برای برخی از منتقدان اروپایی این سوال پیش آمده بود که چرا با چنین فیلم ضعیفی، برنامه افتتاحیه جشنواره شکل گرفته، در حالی که سال‌های قبل همواره سعی می‌شد جشنواره با یک فیلم قوی و پر سر و صدا افتتاح شود ولو اغلب آنها در بخش مسابقه اصلی شرکت نداشته و خارج از مسابقه به نمایش درمی‌آمدند. اما فیلم «همه می‌دانند» از محصولات سفارشی شورای اروپا (وابسته به اتحادیه اروپا) و بخش سینمایی آن به نام «یورو ایمیج» بوده که براساس اعلام وب سایت رسمی خود، 20 فیلم دیگر در بخش‌های مختلف این جشنواره شرکت داده و به دلیل اینکه از حامیان اصلی جشنواره کن نیز به شمار می‌آید، علاوه بر اختصاص برنامه افتتاحیه به یکی از محصولاتش، پیشاپیش برخی از جوایز این دوره از جشنواره کن را نیز برای خود و تولیداتش تضمین نموده است.
ماجرای فیلم «همه می‌دانند»، قصه هزاران بار تکرار شده عشقی قدیمی و آدم دزدی و باج‌گیری است که این بار با شکل و شمایلی ضد مذهبی نیز ترکیب شده و مثل فیلم قبلی فرهادی، آش درهم جوشی به‌وجود آورده که یک سوم اولش یک ساز می‌زند و دو سوم بقیه‌اش سازی دیگر که اصلا ربطی به آن یک سوم ابتدایی ندارد و فرهادی همچنان در کشاکش سفارشی‌سازی، گیج و گنگ در میان سینمای تعلیق و شوک و ته‌مانده‌های تصورات به اصطلاح هنری از سینما دست و پا زده است!



واکنش کارگردان فیلم ضدّایرانی «اسکندر» به پرسشهای سینماروزان⇐پناهی را نمی‌شناسم!/فرهادی کیست؟؟

سینماروزان/مهناز خدادوست: ساعاتی بعد از نخستین حضور الیور استون کارگردان فیلم ضدایرانی «اسکندر» در محفل 8میلیاردی جهانی فجر، سینماروزان در تحلیلی بر نیش و کنایه این کارگردان به جریان سینمای جشنواره ای ایرانی، پرسشهایی را طرح کرد در میزان آشنایی استون با اصغر فرهادی و جعفر پناهی و همچنین نقطه نظر وی درباره حضور هفت سال قبل فرزندش «شان استون» در ایران.(اینجا را بخوانید)

در نشست پرسش و پاسخ الیور استون با اهالی رسانه دقیقا همین پرسشها بود که بازتابی پررنگ یافت و استون به موازات نقد قبلی که بر سینمای کند جشنواره ای داشت صراحتا اعلام کرد نه پناهی را میشناسد و نه اصغر فرهادی را.

استون پیرامون ممنوع الخروجی جعفر پناهی که علیرغم پذیرفته شدن فیلمش نخواهد توانست در جشنواره کن2018 حضور داشته باشد بیان داشت: من پناهي را نمي‌شناسم، اما براي يك فيلمساز تنها بايد ساختن فيلم مهم باشد. براي عرضه فيلم شايد بايد در جايي حاضر باشي ولي مهم فيلم ساختن است اما من درباره مسائل سياسي پناهي خبر ندارم و نمي‌توانم اظهارنظر كنم.

استون با تأکید دوباره بر کسالت بار بودن فیلمهای جشنواره ای ایران گفت: من به طور خاص نگفتم فيلم‌هاي ايراني و هندي و منظور من آن دسته از فیلمهای این دو کشور بود که مدام به جشنواره ها میروند بود؛ منظورم فيلم‌هاي جشنواره‌اي بود كه روند كلي آنان كند است. من در جمع دانشجويان حرف مي‌زدم كه به آنان مي‌گفتم بهتر است فيلم‌هايشان هيجان‌انگيز و داراي تنش و كنش باشد. شما بيلي وايلدر را مي‌شناسيد، او از من انتقاد كرد كه چرا 5/3 ساعت درباره نيكسون فيلم ساختي و معلوم است كه او فيلم كوتاه دوست داشت. من فيلم نيكسون را هنوز دوست دارم.

الیور استون درباره تأثير جوايزي چون اسكار و گلدن گلوب و ارزش سياسي آن در اهدايشان به ايرانيان گفت: نمي‌توانم با دانش و تجربه جمع‌آوري آرا در اسكار سخن بگويم. برخي از اين فيلم‌ها سياسي نيستند.

وقتي خبرنگاری به استون گفت كه سينماگر ايراني اصغر فرهادي هم جايزه اسكار را برده است، او با تعجب از امير اسفندياري(مدير امور بين‌الملل فارابي) كه در كنارش نشسته بود پرسيد: فرهادي كيست!؟؟

کارگردان فیلم ضدّایرانی «اسکندر» پیرامون حضور فرزندش در ایران و بستنی طلا خوردن در برج میلاد در کنار شماری از نیروهای موسوم به ارزشی بیان داشت: فارغ از همه حواشی پسرم كه چند سال پيش به ايران آمد تعريف و تمجيد‌هاي زيادي از ايران كرد و من دوست داشتم حتماً يك روز به ايران بيايم و امروز خيلي خوشحالم كه اينجا هستم.




کارگردان فیلم ضدّایرانی «اسکندر» از خجالت سینمای ایران درآمد اما⇐نه از اصغر حرفی زد و نه از بستنی طلا خوردن فرزند در حلقه ارگانیها، سخن گفت!؟؟

سینماروزان/مهناز خدادوست: هیچ کدام از دست اندرکاران جهانی فجر فکرش را هم نمیکرد که وقتی با کلی تبلیغ «الیور استون» کارگردان فیلم ضدایرانی «اسکندر» را به محفلشان می آورند استون نه تنها حتی یک ابراز ندامت ساده از باب توهین به ایرانیان در «اسکندر» داشته باشد بلکه جمله ای را بگوید که آب سردی باشد بر پیکره همه آنها که همه این سالها مدام شعار جهانی شدن سینمای ایران را سر داده اند.

استون نمایش ایرانیان به صورت بدوی در «اسکندر» را حق طبیعی خود دانست  و مدعی شد چون هیچ کس از آدمهای روزگار معاصر در زمان هخامنشیان زندگی نکرده، برای همین نمیتواند بگوید تصویر دقیق آن دوران چه بوده است! استون با زیر سوال بردن سینمای ایران و هند گفت: من درک نمی کنم چگونه فیلم های ایرانی و هندی تا این حد خسته کننده می شوند و در آخر هم در بعضی جشنواره ها جایزه می برند!

ناگفته پیداست آنچه استون با عنوان سینمای ایران نواخته همان سینمای موسوم به جشنواره ایست که در این سالها برایش یک گروه دولتی اکران و کلی کارمند هم ایجاد شده بلکه رشدش بیشتر شود و عجبا که بخشی از همان کارمندان در محفل جهانی فجر هم مشغول ارتزاقند و استون آنها را مینوازد و نه تنها صدایشان درنمی آید بلکه به سبک سه دهه قبل بخش انتقادی سخنان استون را هم سانسور میکنند.

استون از خجالت سینمای ایران درآمد اما نظرش را درباره اصغر فرهادی و جعفر پناهی که هر دو امسال در بخش مسابقه کن حضور دارند نگفت! آیا استون حتی اسکارهای اصغر فرهادی را زاییده همان جریان خسته کننده سینمای ایران میداند؟

استون در محفل جهانی فجر پیرامون فرزندی به نام «شان علی» که هفت سال قبل به ایران آمده و مدعی مسلمانی شده بود هم حرفی نزد؛

همان فرزندی که پس از حضور در ایران با جماعتی که مدعی تولید فیلم انقلابی بودند در برج میلاد بستنی طلا خورد و به واسطه این صرف بستنی، بودجه های میلیاردی را هم نصیب برخی خودیها برای همکاری مشترک کرد اما بعد از خروج از ایران صحبتهایی دوپهلو درباره مسلمان شدنش بیان داشت و هیچ خبری هم از تولیدات انقلابیش نشد. آقای استون! شان‌علی کجاست؟

 




ادعای نویسنده «دنیای شیرین دریا» درباره سرقت یکی از آثارش توسط اصغر فرهادی⇐به من گفت صدایش را درنیاور چون می‌خواهم نامزد کنم!!!

سینماروزان: اصغر فرهادی تازه ترین فیلمش که در اسپانیا تولید شده با نام «همه میدانند» را در جشنواره کن2018 رونمایی خواهد کرد؛ فیلمی که خاویر باردم و پن‌لوپه کروز در آن ایفای نقش دارند.

به تازگی علی خودسیانی از نویسندگان فعال تلویزیون که آثاری همچون «دنیای شیرین دریا»، «تولدی دیگر» و «فاصله» را در کارنامه دارد و در سینما هم تجربه «رز زرد»داریوش فرهنگ را، ادعایی را طرح کرده درباره سرقت نمایشنامه «ماشینها»ی او توسط اصغر فرهادی.

علی خودسیانی با شرح ماجراهای اجرای نمایشنامه خودش «ماشین‌نشین‌ها» توسط اصغر فرهادی در سال 73 به «تسنیم» گفت: بولتن جشنواره تئاتر  در آمد و دیدم که نوشته «ماشین نشین‌ها» نویسنده اصغر فرهادی، کارگردان اصغر فرهادی، بازیگر اصغر فرهادی… گفتیم جریان چیست؟ گفت: یک اشتباه تایپی است. گفتم: مگر می‌شود؟ آنها چیزی را که تو نوشته بودی تایپ کردند. به اصغر(فرهادی) گفتم این نمایشنامه حداقل پنج شش بار بچه‌ها با آن پایان نامه پاس کردند…بعد گفت که خواهش می‌کنم که الان صدایش را در نیاورید. چون من با پریسا (بخت آور) نامزد کردم، قرار است عقد کنیم و به پریسا گفتم که این متن را خودم نوشتم. حالا اگر اول زندگیمان بفهمد که به او دروغ گفتم احتمال دارد که این رابطه ما به هم بخورد و قطع ارتباط بکند.

وی افزود: بعد از این ماجرا یکی از دوستان ما آقای مهدی شهداد که از قدیمی‌های تئاتر اصفهان هستند و آن موقع استاد خودمان در تئاتردانش‌آموزی بودند، گفتند شنیدم که برای ماشین‌نشین‌ها جایزه گرفتید، گفت متن را بده من در اصفهان کار کنم. گفتم پول می‌گیرم و متن را این طوری نمی‌دهم و با هم به توافق رسیدیم که از آنها صد و پنجاه هزار تومان پول بگیرم تا در اصفهان اجرا شود و اتفاقا به توافق هم رسیدیم. چند روز بعد تماس گرفتند که این نمایشی که به ما فروختی، اصغر (فرهادی) آورده اینجا دارد کار می‌کند و به اسم خودش هم دارد کار می‌کند. ما به یکی از دوستانی که در اصفهان بود از او خواهش کردیم که هر چه مدرک دارد برای ما بفرستد و او هم از آن پلاکاردی که سردر سالن محل اجرا گذاشته بود، از آنجا عکس گرفت و بروشور آن را گذاشت داخل پاکت و برای ما پست کرد…

خودسیانی از انتقال این موضوع به رئیس‌وقت حوزه هنری که این نمایش زیر نظر آن اجرا می‌شد خبر داد و در ادامه گفت: در حوزه هنری گفتم می‌خواهم آقای زم را ببینم، گفتند که نمی‌شود و من صدایم را بردم بالا و گفتم یعنی چه؟ اینجا دزد خانه درست کردید و خود آقای زم از اتاقشان آمدند بیرون و گفتند چه شده؟ گفتم این متن من را یک نفری برداشته (البته ایشان کارگردانی کرده) رفته زیر نظر حوزه که شما مدیرش هستید دارد اجرا می‌کند و سومین اجرایش هم امشب است. گفتم ایشان قرار است امشب هم اجرا برود، بدون اینکه اسم من قید شود، بدون اینکه حق معنوی و مادی من رعایت شود و خیلی هم عصبانی بودم چون برخوردهای اصغر فرهادی را در زمان جشنواره و دروغ هایش را دیده بودم و خصومت شخصی هم پیدا کرده بودم، به‌خاطر همین دروغ گفتن‌هایش. آقای زم همان موقع تماس گرفت با حوزه اصفهان و آن موقع مدیرش آقای قندی بود و به او گفت چه نمایشی است که آنجا اجرا می‌شود گفت که نمایش خوبی است خیلی استقبال شده و گفت از امشب دیگر اجرا نمی‌شود، خودت هم فردا بیا تهران… و بدون خداحافظی گوشی را گذاشت و بعد به من گفت خیالت راحت باشد و برو. بعد از آن هم اجرا نرفت و اصغر هم از آن طرف قرارداد بسته بود و خیلی هم عصبانی و ناراحت شده بود و این ماجرا هم منتفی شد.




رقابت اصغر و جعفر با گلشیفته در کن⇐فیلم جعفر درباره درگیریهای سه هنرپیشه زن ایرانی است؛ یک بازیگر زن قبل از انقلاب و دو هنرپیشه معاصر!⇔گلشیفته با شمایل یک زن مبارز کُرد به کن می‌رود+عکس

سینماروزان: امسال به جز اصغر فرهادی که با «همه میدانند» پروژه تولیدی در اسپانیا در بخش مسابقه جشنواره کن حضور دارد نام جعفر پناهی فیلمساز پرحاشیه ایرانی و گلشیفته فراهانی بازیگر مهاجر ایرانی هم در بخش مسابقه جشنواره کن به چشم می‌خورد.

به گزارش سینماروزان گلشیفته فراهانی با فیلم «دختران خورشید» ساخته «اوا هاسون» کارگردان فرانسوی در بخش رقابتی کن2018 حاضر است. گلی در این فیلم در نقش یک زن مبارز کرد ظاهر شده است.

جعفر پناهی با فیلمی به نام «سه رخ» در جشنواره کن حاضر شده است؛ فیلمی که بعید است با دریافت پروانه ساخت صادر شده باشد چون پناهی در سال 89 طی یک حکم قضایی به مدت 20 سال از فیلمسازی محروم شده بود.

«سلولوئید فیلمز»به مدیریت هنگامه پناهی که از دفاتر بازاریابی فیلم در اروپاست رایت «سه رخ» را در اختیار گرفته و  توانسته پخش فرانسه آن را به «ممنتوفیلمز»بدهد یعنی همان کمپانی که «فروشنده»اصغر فرهادی را تولید کرده بود. «ممنتوفیلمز» فیلم پیشین پناهی با نام «تاکسی تهران» را هم در فرانسه پخش کرده بود.

طبق اخبار رسیده به سینماروزان «سه رخ»پناهی روایتگریست از درگیریهای زندگی سه هنرپیشه زن ایرانی که هر یک شرایطی ویژه را در حرفه کاری خویش تجربه میکنند؛ یکی از این هنرپیشگان متعلق به دوران سابق و روزگار غلبه فیلمفارسیهاست؛ این هنرپیشه اکنون ممنوع الفعالیت است و با خاطرات گذشته روزگار می‌گذراند. هنرپیشه دوم محصول روزگار معاصر و از چهره های کنونی است که تلقی خاص خود را از حیطه کاری خویش دارد. هنرپیشه سوم هم جوانیست در ابتدای راه که به دنبال ارتقای جایگاه خویش است.

بهناز جعفری، مرضیه رضایی، مائده ارتقایی بازیگران فیلمند و به مانند اغلب فیلمهای جعفر پناهی در اینجا و از طریق مرور احوالات این سه زن است که بناست تصویری مطلوب فیلمساز(!) از جامعه امروز ایران ارائه شود.

جعفر پناهی با داستانی پیرامون سه هنرپیشه زن به کن2018 راه یافته آن هم چند ماه بعد از آن که مانی حقیقی با «خوک» که داستانی پیرامون زندگی یک کارگردان معاصر است به برلین2018 راه یافته بود!!

اصغر فرهادی با «همه میدانند» در افتتاحیه کن حضور دارد و گلشیفته که با اصغر در «درباره الی» همکاری داشت هم با «دختران خورشید» به کن می‌رود اما مشخص نیست جعفر پناهی بتواند مجوز خروج از کشور و حضور در کن را دریافت کند یا نه؟؟ هشت سال قبل که او به عنوان عضوی از داوران این جشنواره معرفی شده بود نتوانست مجوز خروج و حضور را دریافت کند! باید منتظر ماند و دید در سایه اعتدال جعفر خواهد توانست از کشور خارج شده و در کن به اصغر بپیوندد؟

فهرست هجده فیلم حاضر در بخش رقابتی کن به شرح زیر است:

–«همه می‌دانند»/ اصغر فرهادی (فیلم افتتاحیه)
–«در جنگ»/ استفن بریز
–«داگمن»/ متئو گارونه
–«کتاب تصویر»/ ژان لوک گدار
–«آساکو  ۱و ۲»/ ریوسوکو هاماگوچی
–«فرشته تاسف»/ کریستوف آنری
–«دختران خورشید»/ اوا هوسان
–«خاکستر خالص‌ترین سفید است»/ ژیا ژانگ که
–«سارقان مغازه»/ کوردا هیروکازو
–«کفر ناحوم»/ نادین لاباکی
–«سوختن»/ لی چانگ-دونگ
–« BLACKKKLANSMAN»/ اسپایک لی
–«زیر دریاچه نقره‌ای»/ دیوید روبرت میشل
–«سه‌رخ»/ جعفر پناهی
–«جنگ سرد»/ پاول پالیکوفسکی
–«یوم الدین»/ ای.بی شاوکی
–«تابستان»/ کریل سربرنیکوف

سه رخ-جعفر پناهی

نمایی از «سه رخ»جعفر پناهی

گلشیفته فراهانی در «دختران خورشید»
گلشیفته فراهانی در «دختران خورشید»

 




روایت‌های کوتاه اما گویای بهمن فرمان‌آرا⇐ از صابر ابر و ماجرای «پروستات پارتی» تا حاتمی‌کیا و صرف میلیاردها تومان برای جشنواره فجر!/از فرسودگی پیرمردان رخنه کرده در محافل دولتی تا نیاز مبرم جامعه به استفاده از پتانسیل جوانان مستعد

سینماروزان: بهمن فرمان آرا که فیلم «دلم میخواد»ش که با حمایت احسان آقازاده جلال رسول اف مدیرعامل بانک آینده تولید شده بعد از حل مشکلات نظارتی، آماده اکران است فیلمی دیگر به نام «حکایت دریا» را هم اکران‌نشده دارد.

به گزارش سینماروزان کاراکترهای اصلی «حکایت دریا» عبارتند از دو نویسنده به نامهای «هوشنگ» و «طاهر» که در این بین اولی که نقشش را علی نصیریان ایفا کرده میتواند تمثیلی باشد از هوشنگ گلشیری(!؟؟) که زمانی فرمان آرا رمان «شازده احتجاب» او را به فیلم بدل کرده بود.

بهمن فرمان آرا با اشاره به دیالوگی از «حکایت دریا» به «چهلچراغ» گفت: در کار آخرم «حکایت یک دریا/دل دیوانه» دیالوگی دارم که صابر ابر در نقش یک دانشجو از استادش می پرسد حالا که درس نمی دهید چه می کنید؟ و استاد در پاسخ میگوید ما در پارک با چند پیرمرد دیگر پروستات پارتی داریم!!! او مینالد، من مینالم و…

این کارگردان با انتقاد از رسوخ پیرمردان در محافل اغلب دولتی ادامه داد: واقعیت هم همین است. از یک سنی که میگذریم بدن فرسوده میشود؛ یکی از دلایلی که نمیگذارد من در خانه بمانم ذهن من است. ذهن من نیاز دارد با جوانان معاشرت کند؛ برای من فیلمسازی ابراهیم حاتمی کیا اصلا جالب نیست اما جوانهایی مثل سعید روستایی، رضا درمیشیان، محسن امیریوسفی و… خیلی جذاب هستند.

فرمان آرا با اشاره به صرف بودجه میلیاردی برای جشنواره های فجر افزود: سینما همیشه به نیروهای جوان احتیاح دارد. این جشنواره دولتی فجر که به بهانه اش هر سال میلیاردها تومان خرج میکنند اگر میخواهد زندگی در آن باشد باید فقط فیلمهای اولی و دومی را نشان دهد وگرنه باز به من و امثال من جایزه دهند چه فایده ای دارد؟؟




«فروشنده» هم دوقسمتی شد

سینماروزان: «فروشنده» نام آخرین اثر اکران شده اصغر فرهادی بود که توانست دومین اسکار غیرانگلیسی زبان را هم برای سینمای ایران به دست آورد؛ فیلمی که به لحاظ دراماتیک و به خصوص تصویرسازی زندگی زنان بدنام به شدت بدوی عمل کرده بود اما ضرب شست محفل اسکار در برابر شاخ و شانه های ترامپ، مسیری را ایجاد کرد که این فیلم بتواند به اسکار برسد.

به گزارش سینماروزان اوایل سال جاری مستندی همنام اثر فرهادی از طیف موسوم به ارزشی تولید شد که به جریان‌ها و افراد فعال در پشت صحنه مذاکرات هسته‌ای ایران پرداخته بود؛ مستندی که برای اولین بار ناگفته‌هایی را درباره برجام افشا کرد.

همان زمان اعلام شد که فاز دوم مستند «فروشنده» به ادعای برچیدن سایه جنگ از کشور به واسطه این مذاکرات می‌پردازد. کار تولید مستند «فروشنده۲» توسط مرکز رسانه‌ای «فانوس فردا» به پایان رسیده است و این مستند به زودی رونمایی خواهد شد.

«فروشنده۲» در ادامه قسمت اول این مستند به زمزمه‌های مذاکرات جدید و فشار بر صنعت موشکی ایران می‌پردازد و ماجراهای ناگفته‌ای را در این باره افشا می‌کند.




رفتاری محلی از مدعیان جهانی⇐چرا اصغر فرهادی خبر قطع همکاری آلمادوار با خودش را تا لو رفتن از طرف اسپانیایی اعلام نکرد؟

سینماروزان: مدتها قبل از آن که اصغر فرهادی فیلم «فروشنده» را بسازد بنا بود پروژه ای مشترک را با «پدرو آلمادوار» کارگردان اسپانیایی‌تبار کلید بزند؛ پروژه‌ای که یک بار در پیش‌تولید متوقف ماند تا اصغر به ایران آمده و «فروشنده» را بسازد و سوار بر موج آنتی-ترامپ آکادمی به اسکار بفرستد.

به گزارش سینماروزان بعد از اکران «فروشنده» در ایران بود که اصغر مجددا به اسپانیا رفت تا همکاری مشترک با آلمادوار را پی گیرد؛ این همکاری که «همه می دانند» نام گرفت تا همین دو روز قبل که برادر آلمادوار خبر قطع همکاری با آن را داد، در داخل به عنوان پروژه مشترک فرهادی و آلمادوار شناخته می شد!

«آگوستین آلمادوار» برادر پدرو آلمادوار در جشنواره سویل با اشاره به اینکه کمپانی متبوع او و برادرش مدتهاست از این پروژه کنار رفته‌اند بیان داشت: درباره قطع همکاری با فرهادی خیلی متأسفم. دیگر درک درستی از هم نداشتیم. به این نتیجه رسیدیم قبل از بالا گرفتن کار از هم جدا شویم. خوشحالیم که فیلم در اسپانیا ضبط میشود و به عنوان یک مخاطب به تماشای آن خواهیم نشست.

به فاصله ای کوتاه از انتشار سخنان برادر آلمادوار، تازه اصغر فرهادی یادش آمد که از طریق روابط عمومیش در این باره خبررسانی کند. روابط عمومی فرهادی ادعا کرد: تصمیم به عدم همکاری با کمپانی برادران آلمادوار در تهیه فیلم «همه می‌دانند» پیش از شروع پیش تولید فیلم و در ماه مِی (اردیبهشت ماه) توسط تهیه کننده فرانسوی گرفته شده است. علت این تصمیم عدم تفاهم این دو کمپانی در برآورد بودجه تهیه فیلم بوده است. به همین دلیل عدم توافق برای آغاز پروژه قبل از پیش تولید اتخاذ و پروژه با یک کمپانی اسپانیایی دیگر به عنوان تهیه کننده اسپانیایی وارد مرحله پیش تولید شده است.

اینکه برادر آلمادوار از عدم داشتن درک درست نسبت به فرهادی می‌گوید و فرهادی از طریق روابط عمومیش اختلافات را به بودجه نسبت می‌دهد به کنار، نکته مهمتر آن است که چرا فیلمسازی در مقیاس اصغر که قاعدتا ادعای جهانی شدن هم دارد در انتشار یک خبر کلیدی درباره فیلمش این قدر محلی عمل کرده است؟

آیا اگر همان اردیبهشت ماه در این باره به مخاطبان اطلاع رسانی می‌شد بهتر نبود تا اینکه ماجرا از طرف اسپانیایی لو برود و تازه آن زمان باشد که فرهادی یاد ارائه توضیح به مخاطب وطنی باشد؟ نمی‌خواهیم باور کنیم فرهادی بدش نمی‌آمده که همچنان اشتهار آلمادوار پای فیلمش باشد ولی نزدیک به 6 ماه تأخیر اطلاع رسانی درباره کلیدی‌ترین رکن «همه می دانند» واقعا سوءتفاهم‌برانگیز است.

روابط عمومی بیش از آن که منفعل باشد و تأثیرپذیر از اخبار غیررسمی باید کنشگر باشد و ارائه دهنده اخبار رسمی در بهترین زمان ممکن! این اتفاقی نیست که در ماجرای قطع همکاری آلمادوار با فرهادی رخ داده باشد. امید که در آینده این فیلمساز مدعی جهانی شدن اخبارش را کنشمندانه مخابره کند.




آیا ارشاد حواسش هست؟⇐یک کپی‌برداری دیگر از «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بیضایی+فیلم

سینماروزان: در حالی که از همان اولین نمایش «فروشنده» اصغر فرهادی در جشنواره کن شباهتهای دراماتیک به فیلمنامه دهه پنجاهی «حقایق درباره لیلا دختر ادریس» بهرام بیضایی خودنمایی کرد(اینجا را بخوانید) و بعدتر شهلا لاهیجی ناشر رسمی بیضایی بر این شباهتها صحه گذاشت(اینجا را بخوانید) حالا یک گرته برداری دیگر از این فیلمنامه این بار در تئاتر جلب نظر کرده.

«اون دیگه اینجا زندگی نمیکنه» نام نمایشی است که به تازگی در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته؛ نمایشی که کارگردانش مدعی شده نمایانگر تلاش زنان برای حفظ هویت در جامعه مردسالار ایران است!

آنها که در روزهای ابتدایی نمایش را دیده اند نه تنها عنصری به نام حفظ هویت زنانه نظرشان را جلب نکرده بلکه بیش از هر چیز شباهت مضمون داستانی ابتدایی نمایش یعنی سکونت یک زن در خانه ای مشکوک به مضمون فیلمنامه مشهور بیضایی برایشان پرسش برانگیز شده.

اینکه با وجود ممیزی های ارشاد چگونه چنین گرته برداریهای آشکاری در خط داستانی آن هم بدون نام بردن از منبع شکل می گیرد به کنار، اینکه در دهه نود که تصویر همه چیز و حتی بدنامی زنان کاملا متفاوت از چهار دهه قبل است، همچنان آثاری روی صحنه بروند وامدار مختصات دهه پنجاه و با تاثیرپذیری از «حقایق…» جای سوال دارد.

در عقب افتادگی دست اندرکاران نمایش همین بس که با نوعی ادبیات آتشین بر مردسالاری جامعه معاصر ایران می تازند و انگار خبر ندارند در سایه بمباران فرهنگی از ماهواره تا شبکه های اجتماعی، حتی آن مردسالاری که بیضایی زمانی در «حقایق…» بر آن تاخت دیگر معنای قبلی خود را ندارد.

نگاهی به آثار متأخر بیضایی و فی المثل مورد مناقشه برانگیز «وقتی همه خوابیم» که زنی عروسکی با بازی شقایق فراهانی جماعتی از مردان از تهیه کننده مرد تا کارگردان مرد و بازیگر مرد را آلت دست خود می‌کند گواهی آشکار است بر آن که حتی خالق «حقایق…» دیگر اعتقادی به آن مردسالاری سبوعانه دهه پنجاهی ندارد.

برای دیدن تیزر این نمایش اینجا را ببینید.




«کیهان» خبر داد⇐حضور سرمایه‌گذار عرب «فروشنده» در ونیز با یک فیلم ایرانی دیگر+عکس

سینماروزان: سال گذشته حضور موسسه عرب فیلم دوحه که با سرمایه میاسه آل ثانی خواهر امیر قطر راه اندازی شده به عنوان سرمایه گذار در پروژه «فروشنده»اصغر فرهادی(اینجا را بخوانید) و خرامان فاطمه الرمیحی مدیر این موسسه بر روی فرش قرمز کن به همراه عوامل «فروشنده» در کانون توجه قرار گرفت.

به گزارش سینماروزان مدتی بعد وقتی نام فیلم فارسی زبان یک کارگردان ایرانی مقیم انگلیس به نام بابک انوری با عنوان «زیر سایه» در کنار «فروشنده» در فهرست آثار معرفی شده در بخش غیرانگلیسی زبان اسکار اعلام شد(اینجا را بخوانید) مشخص گشت شیوخ عرب سرمایه گذاری بالایی برای حضور در محافل سینمایی از طریق ایرانیان انجام داده اند بخصوص که بعد از دریافت اسکار فرهادی خواهر امیر قطر این اسکار را افتخاری برای اعراب دانست!!!(اینجا را بخوانید)

امسال فیلمی ایرانی به نام «ناپدید شدن» در جشنواره ونیز حضور دارد به کارگردانی علی عسکری که «کیهان» خبر داده سرمایه تولید آن توسط موسسه فیلم دوحه داده شده است.

متن گزارش «کیهان» در این باره را بخوانید:

بعد از فیلم «فروشنده» و سرمایه‌گذاری کمپانی قطری «انستیتو فیلم دوحه» که آن را علاوه بر جایزه جشنواره کن به جایزه اسکار هم رساند، این بار این کمپانی قطری که وابسته به امیر قطر و متعلق به خواهر وی است، بر روی فیلم دیگری از ایران به نام «ناپدید شدن» ساخته علی عسکری سرمایه‌گذاری کرده و در اولین مرحله آن را به بخش افق‌های جشنواره فیلم ونیز رسانده است.
علی عسکری که پیش از این نیز با فیلم کوتاه «بچه» در جشنواره ونیز حضور داشته است، در اولین فیلم بلند خویش، بازهم یک قصه از روابط نامشروع دختر و پسری را به تصویر کشیده که‌ گریزان از خانه و خانواده، در بین بیمارستان‌ها سرگردانند و سرنوشت نامعلوم و تلخی در انتظار آنهاست. بازهم روابط نامشروع و باز هم فیلمی ضد خانواده و در مقابل سبک زندگی ایرانی اسلامی که آن را مخالف عشق و آزادی‌های انسانی و باعث کشانده شدن آدم‌ها به وادی‌های ممنوع، نشان می‌دهد. طبیعی است که برای چنین موضوع خوش‌آمد رسانه‌های معلوم‌الحال غرب، باز هم پای کمپانی قطری به میان کشیده شود و پیشاپیش نیز کمپانی صهیونیستی «نیو یوروپ فیلم سلز» در لهستان نیز حقوق پخش بین‌المللی آن را بخرد!
در اطلاعیه این کمپانی آمده است:
«…ما گسترش کارهای عسکری را به عنوان یک کارگردان پی گرفته‌ایم و از تحسین‌کنندگان کارهای او و فیلم‌های کوتاهش بوده‌ایم. او یکی از استعدادهای جدید در سینمای جهان است…»!
متاسفانه برخی رسانه‌های داخلی نیز از حضور فیلم «ناپدید شدن» به عنوان یک فیلم ایرانی استقبال کرده و آن را یکی از نمایندگان ایران در این جشنواره خوانده‌اند درحالی که کمپانی سازنده آن، قطری و استودیوی پخش‌کننده‌اش نیز یک کمپانی صهیونیستی لهستانی است! این رسانه‌ها اخبار لحظه به لحظه حضور این فیلم در جشنواره فیلم ونیز را انتشار داده و بعضا از آن به عنوان یک اتفاق نام می‌برند!

ناپدید شدن
ناپدید شدن



داداش کوچیکه اصغر فرهادی هم پروانه ساخت گرفت و هم یک سریال ۴۰قسمتی را به تصویب رساند

سینماروزان: سعید فرهادی برادر کوچکتر اصغر که پیشتر نامش را به عنوان نویسنده در سریال «پریا» به تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه دیده بودیم چندی قبل پروانه ساخت اولین فیلمش با نام «سر شب» را برای مدیوم ویدیویی به تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه گرفت.

به گزارش سینماروزان اما این همه فعالیتهای سعید فرهادی نیست چون او به تازگی نیز نگارش سریالی به نام «چهره به چهره» را برای شبکه 5 به پایان رسانده است؛ سریالی که با محوریت آسیب شناسی جراحیهای زیبایی نگاشته شده است.

سعید فرهادی که به مانند اصغر فعالیتش را از تلویزیون استارت زده، درباره وضعیت تولید «چهره به چهره» که عنوانش یادآور یکی از آثار جنایی سالیان اخیر علی ژکان است به «مهر» گفت: فیلمنامه این سریال ۴۰ قسمت دارد که حدود ۱۰ قسمت از آن به نگارش درآمده است. البته من ترجیح می دهم حداقل نصف فیلمنامه این سریال آماده و بعد وارد تولید شود. در حال حاضر هم منتظر یک سری مسایل اداری هستیم و نگارش متن ادامه پیدا می کند.

این نویسنده درباره قصه سریال «چهره به چهره» که به جراحی های زیبایی می پردازد، توضیح داد: قصه این سریال بسیار جدی است و من سعی کردم داستان با جزییاتی از اتفاقات و دیدگاه ها باشد. وجه تمایز داستان هم نگاهی است که در سریال مطرح می شود چون در واقعیت دو دیدگاه در جامعه وجود دارد یکی از طرف جوانان که عمل های زیبایی را لازم و بدون اشکال می بینند و نگاهی که این اقدام را محکوم می کند با این توجیه که چرا باید در خلقت خود دست برد و این سیرت است که اهمیت دارد.

وی اضافه کرد: این ۲ طیف هر یک از زاویه ای به موضوع نگاه می کنند و من این دیدگاه ها را وارد داستان می کنم تا هر دو طرف یکدیگر را درک و بهتر تصمیم گیری کنند و فکر می کنم اگر یک طرف را نشان دهیم کمکی به حل این پدیده در جامعه نکرده ایم.

فرهادی با اشاره به ابعاد گسترده عمل های زیبایی و آنچه که در سریال به تصویر درمی آید، بیان کرد: این قضیه ابعاد بسیار گسترده ای دارد و آنچه که بیشتر می توان روی آن مانور داد و مردم را نسبت به موضوع آگاه کرد شرایطی است که منجر به این عمل های زیبایی می شود. اگر کسی که مخالف و یا موافق این عمل هاست این شرایط و تبعات آنها را ببیند می تواند خودش تصمیم بگیرد. شرایطی هست که اصلا عمل زیبایی ضروری نیست و شخص خود را به دردسر می اندازد و زمانی هم قضیه بالعکس است.

فرهادی ادامه داد: به هر حال مردم شعور بالایی دارند و نیازی نیست من برای آنها نسخه بپیچم. خودشان می توانند به برآیندی برسند که کدام راه بهتر است. قطعا توصیه هایی هم از سمت سازمان صداوسیما وجود دارد که تاکید بیشتر روی سیرت انسان هاست که کاملا هم درست است اما هیچ کس صورت و ظاهر را نیز نفی نمی کند. به تصویب رسیدن فیلمنامه این سریال حدود سه سال طول کشید چون موضوع حساسی است و خوشبختانه شبکه پنج و آقای الماسی مدیر گروه فیلم و سریال این شبکه این نیاز را در جامعه احساس کردند که اکنون باید چنین سریالی ساخته شود و حمایت کردند.

فرهادی در پایان گفت: من در این سه سال به صورت پراکنده تحقیقات میدانی، مطالعه ای و گفتگویی داشتم و حدود چهار ماه هم به شکلی جدی تر تحقیق کردم که از سوال درباره آرایشگاه های زنانه تا کلینیک های زیبایی تا طلاق هایی را که به دلیل عمل های زیبایی انجام گرفته بود، شامل می شد.

سعید فرهادی
سعید فرهادی




متن کامل گفتگوی اکبر عبدی روی آنتن زنده⇐برای گرفتن سالن از آموزش و پرورش باید معامله زیر میزی می‌کردم/مافیای اکران سینما در اجاره سالنهای تئاتر هم دست دارد/آدم اگر دروغ نگوید خداوند مواظبش است و سپری دورش ایجاد می‌کند/تقی ظهوری، میری، حسن رضیانی و اصغر سمسارزاده بازیگران توانایی بودند اما به غیر از طنز از آنها چیزی نخواستند/در «خواب‌زده‌ها» قرار بود نقش مرد بازی کنم ولی جیرانی وقتی دید «خوابم میآد» عطاران فروش کرد، گفت بیا و نقش مادر-خاله را بازی کن!/برای همکاری با اصغر فرهادی به یک معلم لاغری نیاز دارم چون با اصغر فرهادی هم‌وزن نیستیم و سوادم هم طوری نیست که حرف‌های فرهادی را بفهمم!!!/دوست دارم با بیضایی و کیمیایی کار کنم اما بیضایی بعید است به ایران برگردد/«ساعت ۵عصر» مهران مدیری خیلی زشت و بد بود!!!/دامادم ابتدا در شمال برای ما خانه ساخت و بعد به خواستگاری دخترم آمد!

سینماروزان: جشن تولد 57 سالگی اکبر عبدی در «فرمول یک» با اجرای سیدعلی ضیاء در حالی برگزار شد که این کمدین سرشناس اظهار نظرهای بی تعارفی درباره مهران مدیری، رضا عطاران، رامبد جوان، اصغر فرهادی و حتی معاون وقت سیما داشت.

به گزارش سینماروزان به ‌رسم چهارشنبه‌های «فرمول یک» که تولد چهره ها در آن گرفته می شود، این هفته نوبت به اکبر عبدی رسید و جشنی به همین مناسبت برای این بازیگر پرآوازه سینما و تلویزیون گرفته شد که دختر و دامادش از مهمان‌های ویژه این تولد بودند.

عبدی با حضور در این برنامه در پاسخ به این سؤال ضیا که آیا مو کاشته‌اید یا خیر، گفت: خیر در حال حاضر تئاتر کمدی با نام «مش اکبر و دختراش» بازی می‌کنم و به دلیل اینکه بعد از برنامه احتمال این وجود دارد که وقت نشود گریم شوم، گریم کردم که این گریم، من را مقداری از حالت پیر بودن و مریض بودن درمی‌آورد و به سرحال بودن من اضافه می‌کند.

این هنرمند در پاسخ به سؤال علی ضیا در رابطه با پولی که از تئاتر به دست می‌آورد، افزود: چون تبلیغاتی به آن صورت نداریم و مکانی که اجرا می‌کنیم، تقریباً ناشناخته و پرت است پول خوبی دریافت نمی‌کنم.

وی در تکمیل حرف‌هایش گفت: برای اجاره سالن هر جا رفتیم نتوانستم جایی را پیدا کنم، به‌طور مثال خواستیم از آموزش‌وپرورش سالنی بگیریم ولی آموزش‌وپرورش مزایده گذاشت و در این مزایده بی‌جهت آقایی برنده شدند و درنهایت به من گفتند اگر سالن می‌خواهی از این آقا بگیر و من دیدم که باید معامله زیرمیزی داشته باشم، ولش کردم.

عبدی ادامه داد: متأسفانه هر مدل که حساب کنید تئاتر در کشور، هنر مهجور و مظلومی بوده و تحت توجه نیست؛ تنها یک توجه مردمی دارد و آن‌هم تئاترهای آزادی است که معمولاً تئاتر نیستند و یک‌جور شو است. با گذاشتن دستگاه الکتریکی و پخش ترانه‌های آن ور آبی تماشاچی جذب می‌کنند و تماشاچیان هم از این وضعیت ناراحت نیستند.

بازیگر «اجاره نشین ها» افزود: برخی افراد سالن‌ها را از قبل اجاره کرده‌اند و حتی دیده می‌شود که مافیای تهیه و توزیع فیلم هم در آن دست دارند، فیلم نباید ربطی به تئاتر داشته باشد اما بعضاً دیده می‌شود که سالن‌ها متعلق به فلان تهیه‌کننده است که به‌غیر از این، سالن‌های دیگر هم دارد.

وی در پاسخ به این سؤال ضیاء که آیا در تئاترهایش موزیک و خنده وجود دارد یا خیر! گفت : ما در نمایش‌هایمان موزیک کلاسیک آذربایجانی است و حتی رقص بومی آذربایجانی هم داریم.

بازیگر نقش روحانی در فیلم «رسوایی» در پاسخ به این سوال ضیاء که از این راحت حرف زدن نمی ترسید، تصریح کرد: آدم اگر دروغ نگوید و به حرفی که می‌زند اعتقاد داشته باشد خداوند مواظبش است و سپری دور آن ایجاد می‌کند، چراکه من معتقد هستم طرف مقابل هرکس که باشد با خدا نمی‌تواند دربیافتد. خدا می‌گوید؛ حق بنده من را بگیر، نگذار حقت پایمال شود و هر آنچه می‌بینی بگو! من مواظبت هستم.

عبدی همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا تاکنون تهدید شده است، اظهار کرد: تاکنون تهدید نشدم چراکه حتی شخصی که در موردش حرف می‌زنم، شب به این فکر می‌کند که عبدی، راست می‌گوید؛ و وقتی ناحق حرف می‌زنید طرف دلش می‌خواهد کاری کند. از این بابت امام حسین (ع) و ائمه اطهار، الگوهای ما در زندگی هستند.

ضیا عنوان کرد: به‌عنوان یک بیننده و با توجه به گفته خود شما که گفته اید “انقدر پیشنهاد مامان و مامان‌بزرگ دارم، خود بازیگران زن ندارند” این دغدغه را دارم که چرا اکبر عبدی قبول می‌کند نقش زن بازی ‌کند؟

بازیگر «محله بروبیا» دراین باره بیان کرد: برای هرکدام از این‌ها دلیلی وجود دارد. در آدم‌برفی قصه آن به صورتی بود که عبدالله اسکندری به من پیشنهاد کردند وایشان حق زیادی به گردن من دارند. در کار «خوابم می‌آید» رضا عطاران نیز، وی به خانه ما آمدند و گفتند: دوست دارم نقش مادر من را بازی کنی، من هم به این شرط قبول کردم که گریم می‌شوم و بالباس به خیابان رفته و تاکسی بگیرم، اگر کسی متوجه نشد من مرد هستم، یعنی ما موفق شده‌ایم و کار می‌کنیم. این اتفاق را تست کردیم و زمانی که نتیجه داد، تازه قرارداد بستیم.

وی اضافه کرد: بعد از آن فریدون جیرانی «خواب زده ها» را به من پیشنهاد داد که ابتدا قرار بود نقش مردی را بازی کنم ولی وقتی دیدند فیلم عطاران فروش کرد و موردتوجه قرار گرفت، گفتند بیا و نقش مادر خاله را بازی کنید و انگار تازه کشفم کرده بود! من گفتم تازه به ذهنت رسید و او گفت بامزه می‌شود و چون آن فیلم فروخت، نقش پیرزن می‌دادند.

عبدی اذعان کرد: اگر این اتفاق زیاد بیافتد غیرمنطقی است و اصلاً نباید مشابه این نقش را بازی کنم چرا که در کشور آدم در یک نقشی جا بیافتد، حتی تماشاچی انتظار ندارد او را در نقش‌های دیگر ببیند.

بازیگر نقش «بایرام لودر» در «اخراجی‌ها» از بازیگران طنز توانایی مثل مرحوم حسن رضیانی، اصغر سمسار زاده، مرحوم تقی ظهوری و مرحوم سید علی میری یاد کرد و افزود: به‌غیراز نقش‌هایی که در ژانر کمدی ایفا کردند هیچ‌چیز از آن‌ها نخواستند.

 بازیگر نقش «حاج یوسف» رسوایی ابراز کرد: در مسئله تولید و تهیه‌کننده نزدیک بود گرفتارش شوم.

وی اضافه کرد: در «باز مدرسه‌ام دیر شد»، من 15 هزار تومان دستمزد گرفتم و شخصی به نام علی صادقی تهیه‌کننده و فیلم‌بردار به من پیشنهاد داد 450 هزار تومان می‌دهم این نقش را در یک فیلم سینمایی بازی کنی که من قبول نکردم، چراکه بر این باورم اگر قبول می‌کردم مرحوم علی حاتمی 2 کار با من انجام نمی‌داد، ناصر تقوایی و میرباقری هم با من کار نمی‌کردند.

وی در پاسخ به این سؤال ضیاء که دوست دارد با کارگردانی کار کند یا نه گفت: دوست دارم با استاد بیضایی که در ایران نیست و فکر نمی‌کنم برگردد و با مسعود کیمیایی دوست دارم کار کنم.

عباس فیلم «آدم‌برفی» اظهار کرد: با اصغر فرهادی هم‌وزن نیستیم، ایشان از بازیگرهای شیک که به کن و اسکار می‌روند و اضافه‌وزن ندارند و همچنین می‌توانند در کنارشان شیک بایستند استفاده می‌کنند. من به خاطر این اتفاق به یک معلم لاغری نیاز دارم چون به هنرپیشه تئاتر شبیه نیستم. هرکس باید حد خود را بداند و سوادم هم طوری نیست که حرف‌های فرهادی را بفهمم.

اکبر عبدی در پاسخ به این سؤال که نظرش درباره مهران مدیری، رامبد جوان و رضا عطاران؛ کمدین های ایران چیست گفت: به نظر من هرکدام در ژانر خودشان موفق هستند و آقای مدیری در ژانر خودش که سریال و شو و فیلم سینمایی است، موفق هستند.

این بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون اضافه کرد: فیلم سینمایی اخیر مهران مدیری خیلی زشت و بد بود و من فکر می‌کردم فیلم عجیب‌وغریبی می‌بینم؛ و متأسفانه «ساعت 5 عصر»، گویا روایتگر این بود که مردم ما قاتی کرده‌اند و هیچ‌کس متوجه چیزی نمی‌شود؛ همه از روی‌هم رد می‌شوند و همدیگر را له می‌کنند؛ از طرفی می‌بینیم که عده‌ای از آدم‌ها می‌آیند و خیلی شیک می‌ایستند.

وی ادامه داد: این فیلم برای من قابل‌باور نبود؛ چرا که من معتقد هستم که ایشان باید کارهای بزرگ‌تر از این انجام دهند؛ کسی که مجری و بازیگر خوبی است، نیازی نیست حتماً کارگردان شود و کار ضعیفی ارائه دهد.

بازیگر فیلم «تسویه‌حساب» درباره رامبد جوان ابراز کرد: آقای جوان از جایی به بعد از سینما بریده و مجری شده است و ما در تلویزیون مجری زیاد داریم، جدیداً رامبد جوان در برنامه خندوانه کنار تماشاچی می‌نشیند و این کار به‌اندازه او نیست و خیلی بیشتر از این‌ها است. آقای جوان می‌تواند ماهی 30 بازیگر کمدی بیرون بدهد.

وی درباره رضا عطاران گفت: او هنرمند بسیار خوبی است و قلم خیلی خوبی در طنز و کمدی دارد چراکه نگاهش به جامعه خیلی قوی است ولی متأسفانه این اواخر به تکرار افتاده است.

وی در ادامه تصریح کرد: ازلحاظ مالی فکر نمی‌کنم نیازمند باشد که به تکرار افتاده است، پس باید مدتی به خودش استراحت دهد، بنویسد و کارگردانی کند؛ ما نویسنده کمدی خوب نداریم ولی بازیگر کمدی به‌راحتی پیدا می‌شود.

 عبدی در رابطه با آشنایی داماد و دخترش گفت: خانواده دامادم همسایه خانه مادری‌ام بودند و دامادم برای ما در شمال خانه‌ای می‌ساخت پس از اتمام خانه به همراه پدرومادرشان به خواستگاری دخترمان آمدند. همه‌چیز را به دخترمان واگذار کردم چراکه معتقدم همه پدر و مادرها باید به جوان‌ها اطمینان کنند و به آن‌ها مسئولیت بدهم.

عبدی در رابطه با همکاری با شبکه نسیم گفت: قرار است به تهیه‌کنندگی آقایان فرهانی و طباطبایی کاری انجام دهیم ولی الآن داریم فکر می‌کنیم که چه‌کاری بکنیم تا تکراری نشود و اگر ارزش آن از کارهای قبلی کمتر شود، انجامش ندهیم.

در ادامه کیک تولد عبدی بریده شد و دختر و دامادش آرزو کردند که اکبر عبدی سال‌های سال سلامت و سایه‌شان بالای سرشان باشد.

 بازیگر نقش مادر فیلم «خوابم میاد» در پایان خاطرنشان کرد: آرزوی سلامتی برای همه مردم و کل سینمای ایران دارم و امیدوارم روبه‌جلو حرکت کند و هیچ‌وقت هیچ بدهی نداشته باشد و در خدمت مردم باشد.

وی از عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، مرحوم داود رشیدی و داریوش ارجمند به‌عنوان آقای بازیگر یادکرد و افزود: تا آقایان این‌چنینی داریم، ما بچه آقا هم نیستیم!

«فرمول یک» به تهیه کنندگی افشین حسین خانی، شنبه تا چهارشنبه بین ساعت 17:30 تا 19 از شبکه یک سیما روی آنتن می رود.




با انتشار خط داستانی پروژه تازه فرهادی مشخص شد⇐شباهت با یکی از آثار متأخر پدرو آلمادوآر و البته اشتراکات با فیلمی از مجیدی+عکس

سینماروزان: اصغر فرهادی بعد از دریافت دومین اسکارش بخاطر «فروشنده» این روزها در اسپانیا و در آستانه فیلمبرداری تازه ترین پروژه اش با نام «همه میدانند» قرار دارد.

به گزارش سینماروزان «پنه لوپه کروز» و «خاویر باردم» بازیگران اصلی «همه میدانند» هستند و در کنار آنها  «ریکاردو دارین»، «ادواردو فرناندس»، «خاویر کامارا» و «الویرا مینگس» هم ایفای نقش خواهند کرد.

به تازگی خط داستانی این فیلم از سوی رسانه اسپانیایی «فتوگراما» فاش شده و رسانه «سینمادیلی» هم این خط داستانی را منتشر کرده است.

در این خط داستانی  «پنه لوپه کروز» و «ریکاردو دارین» نقش یک زن و شوهر را بازی می کنند که در یک  مراسم عروسی، دخترشان به یکباره ناپدید می شود. همه به دنبال دختر می گردند. در این میان خاویر باردم هم که از دوستان بسیار نزدیک این خانواده و صاحب تعدادی تاکستان است تلاش زیادی برای پیدا کردن این دختر می کند…

نکته جالب توجه درباره این خط داستانی شباهت آن است با یکی از آثار قرن بیست و یکمی پدرو آلمادوآر با نام «پوستی که در آن زندگی میکنیم»(2011) که برداشتی آزاد بود از رمانی به نام «تارانتولا» نوشته «ثیری جان کوئت»فرانسوی.

آلمادوآر که خود تا یک ماه قبل به عنوان تهیه کننده «همه میدانند» کنار فرهادی بود و درباره خصوصیات غیرمتعارف شخصیتی(!) او هم کمتر کسی است که نداند، در «پوستی که در آن زندگی میکنیم» هم ماجرای ناپدید شدن یک انسان را روایت کرده بود.

منتها به جای ناپدیدی یک دختر در آنجا یک پسر جوان بود که ناپدید میشد و از سوی پدر دختری که بهش تعرض کرده بود و البته جراح زیبایی بود، تحت عمل تغییر جنسیت قرار گرفت(!!!) و سالها بعد وقتی به یک دختر جوان بدل شده بود نزد خانواده‌اش بازمیگشت!

“بانی لیک گمشده”(1965) ساخته “اتو پرمینگر” با محوریت ناپدید شدن ناگهانی دختری به نام بانی دیگر فیلم شناخته شده مشابه فیلم تازه فرهادیست.

گم شدن یک انسان اولین حلقه اشتراک فیلم تازه فرهادی و فیلم سابق آلمادوآر و همچنین “بانی لیک…” است و با توجه به آنچه از سینمای فرهادی بخصوص در «فروشنده» دیدیم هیچ بعید نیست که ماجرای تعرض امتداد داستان را بسازد و سوءظن به دوست خانوادگی والدین دخترک گمشده باشد که داستان را پیش ببرد.

اگر این اتفاق بیفتد «همه میدانند»فرهادی شباهتهایی هم پیدا خواهد کرد به «بدوک»(1370) مجید مجیدی!

در «بدوک» که با حمایت حوزه هنری تولید شده بود هم دختری گم میشد و برادر برای یافتن او دست به دامن مردی میشد در ظاهر دلسوز اما در باطن شریر که دخترک را تصاحب کرده بود.

البته این فرض هم محتمل است که فرهادی پایان بندی را به سمت تصویرسازی هیولاوش از پدر دختر پیش ببرد!!!

پوستی که در آن زندگی می کنیم
پوستی که در آن زندگی می کنیم
بدوک
بدوک



بعد از معتمدآریا حالا انتقادات قطب‌الدین صادقی به «اعتراف»شهاب حسینی⇐با فرهنگ و زندگی ایرانی منافات دارد/چرا تئاترشهر در اختیار تئاتر بازاری قرار گرفته؟

سینماروزان: شهاب حسینی بعد از تجربه کارگردانی درام «ساکن طبقه وسط» که با فیلمنامه‌ای آوانگارد از محمدهادی کریمی، در یکی از بدترین فصول اکران که ماه محرم باشد با پخش رسانه‌فیلمسازان روی پرده رفت و توانست در جلب مخاطب موفق باشد، و به دنبال آن دریافت جایزه بازیگری از جشنواره کن برای «فروشنده» اصغر فرهادی به چنان جاه‌طلبی رسید که تصمیم گرفت نمایشی به نام «اعتراف» را در تئاترشهر روی صحنه ببرد؛ نمایشی که علی نصیریان هم در آن ایفای نقش می‌کند.

به گزارش سینماروزان «اعتراف» علیرغم اقبالی که نصیب آن شده و بخش عمده اش هم از سوی مخاطبانی است که نه به صرف دیدن تئاتر که برای دیدار رودررو با شهاب و علی نصیریان به تئاترشهر می آیند چندان که باید با اقبال خبره های حیطه نمایش و تئاتربین‌های حرفه‌ای مواجه نشده است.

چندی قبل فاطمه معتمدآریا بازیگر پیشکسوت ایرانی این نمایش را با عبارات «رادیویی»، «بدون میزانسن» و «با صدای بد» توصیف کرد(اینجا را بخوانید) و حالا قطب الدین صادقی کارگردان و مدرس دانشگاه آن را اثری در منافات با فرهنگ ایرانی دانسته است.

قطب‌الدین صادقی درباره بازار سیاه شکل گرفته برای فروش بلیت نمایش شهاب حسینی به «شرق» می‌گوید: این بازار سیاه نتیجه مستقیم ایجاد تئاتر تجاری و تئاتر خصوصی است و مسئولیت آن با دولت است که به جای آنکه در قبال آثار ملی احساس مسئولیت کند و در نگهداری سطح ذوق و اندیشه تلاش کند، به این فضای لجام‌گسیخته به دلیل بی‌مسئولیتی دامن زده و سرنوشت فرهنگی ما را به سرمایه‌داری و نوکیسه‌های کم‌سواد واگذار کرده است. 
این پژوهشگر و مترجم بر این عقیده اصرار می‌ورزد که دولت به دلیل بی‌پولی‌اش فرهنگ را به حال خودش رها کرده و حالا هم دارد خودش را به کوچه دیگر می‌زند و این سخت است که این نوکیسه‌های کم‌سواد و بی‌فرهنگ صاحب همه چیز شوند و انگیزه‌شان در تئاتر فقط دیدن چند چهره سینمایی باشد بی‌آنکه تئاتر برایشان مسئله باشد. 
او در ادامه تأکید می‌کند این یک امر فرهنگی نیست و یک امر کاملا تجاری است که درواقع ضدفرهنگی و ضدمردمی است و این درست منافات دارد با آن چیزی که باید تئاتر شهر جایگاه تئاتر ملی ما را مطرح کند و در آن اهداف ارزشمند فرهنگی و هنری لحاظ شده باشد.
صادقی می‌گوید: نمایش «اعتراف» را ندیده اما تمام شنیده‌ها بسیار انتقادی است و اصلا کار ربطی به فرهنگ و زندگی ایرانی ندارد. در آن جرم و جنایت و زندگی مسیحی و اعتراف به گناه مطرح می‌شود که در کل با فرهنگ و زندگی ایرانی منافات دارد. 
دکتر صادقی در پاسخ به اینکه فروش بلیت با قیمت بالا در بازار سیاه ربطی به گروه نمایش ندارد، معترضانه می‌گوید: هیچ‌کس نمی‌تواند آب پاکی روی دستشان بریزد و این گروه و کارشان نتیجه سیاست‌گذاری‌های اشتباه است که در آن بی‌مسئولیتی اینها به وجود می‌آید و مردم نوکیسه‌ به دنبال این نوع تئاتر تجاری حاضر به هر نوع معامله‌ای هستند.
او با اشاره به اینکه این نوع بازار سیاه در دنیا بی‌نظیر است، می‌گوید: در هیچ‌جا تئاتر بازاری به این نوع قیمت‌های گزاف نمی‌رسد و اگر هم استقبالی هست با مدیریت درست و در روال عادی و قابل کنترل ماه‌ها و در اجراهای رپرتوار سالانه تماشاگرانش را جذب می‌کند اما در ایران به دلیل آنکه بهترین تالار تئاتری ایران در اختیار تئاتر بازاری قرار می‌گیرد که این از پایه اشتباه است، باید منتظر بود که نوکیسه‌ها برای سودجویی‌هایشان دست به چنین ارقام نجومی بزنند.
دکتر صادقی با تأکید بر اینکه همچنان سطح ذوق و اندیشه ملی و زیبایی‌شناسی ملی باید محافظت شود، تأکید می‌کند تئاتر تجاری وابسته به ذوق نوکیسه‌هاست و اینها زمانی به‌درستی مدیریت می‌شوند که دولت در تئاتر شهر فقط هدفش ارائه تئاتر ملی باشد و اصلا چنین جایگاه معتبری را اختصاص به تئاتر تجاری ندهد. در تمام دنیا دولت با اختصاص بیت‌المال به حفظ تئاتر ملی می‌پردازد و تئاتر تجاری روی پاي خودش می‌ایستد و این دو از هم تمایز دارند.
این کارگردان در پایان یادآور می‌شود با یک مهندسی فرهنگی درست می‌شود با این بحران و فاجعه فرهنگی مقابله کرد و با هدفمندی دوباره می‌شود از جایگاه هنر و فرهنگ ملی دفاع کرد و تحت هیچ شرایطی اوضاع را به سودجویان و نوکیسگانش واگذار نکرد. 




همکار ايراني فيلمبردار «آمريکن پاي» کيست؟⇔پيمان معادي، اصغر فرهادي، علي عطشاني يا رامین بحرانی؟

سینماروزان: اخيرا گزارشی در برخی رسانه‌های آمریکایی و از جمله «ديلي نيوز» منتشر شده درباره  توليد يک پروژه مشترک ميان ايران-آمريکا که بناست نام يک فيلمساز ايراني را به عنوان کارگردان بر خود ببيند.

در اين گزارش «اولين تولد» به عنوان نام فعلي اين پروژه سينمايي آمده و نام «ريچارد کرودو» به عنوان مدير فيلمبرداري آمده است. کرودو که در فاصله زماني 2003 تا 2006 رييس انجمن فيلمبرداران آمريکا بوده است مديريت فيلمبرداري آثاري نظير «آمريکن پاي»، «بوفالوي آمريکايي»،«زيرخاکي» و «گريند و قوانين بروکلين» و ساخت فيلمي اکشن به نام «در برابر تاريکي» را هم در کارنامه دارد.

«سام خوزه» و «ادوين آوانسيان» هم افرادي هستند که نامشان به عنوان تهيه کننده اين فيلم آمده است؛ دو ايراني‌الاصل که پيشتر در توليد آثاري همچون «سفر»، «روزهاي تاريک من» و «بيگانگان لعنتي» هم به عنوان تهيه کننده حضور داشته اند.

نام کمپاني «ال.اِي اينديپندنت فيلم» هم به عنوان استوديوي توليدکننده فيلم آمده است اما نه از بازيگران پروژه نامي برده شده و نه از کارگرداني که بناست آن را بسازد و فقط خبر از این داده شده که به زودي در يک کنفرانس خبري هم نام بازيگران اين پروژه و هم نام کارگردان ايراني آن اعلام خواهد شد.

اگر بخواهيم براساس چهره هايي که ميان ايران و آمريکا در رفت و آمد هستند به گمانه‌زني درباره نام کارگردان «اولين  تولد» دست زنيم شايد پررنگترين گزينه اصغر فرهادي کارگردان اسکاری باشد اما مسأله اينجاست که فرهادي اين روزها درگير پروژه اي است که به تهيه کنندگي «پدرو آلمادوآر» در اسپانيا ميسازد.

ديگر چهره ايراني که در اين سالها در سينما و تلويزيون آمريکا حضور داشت پيمان معادي است. معادي که اخيرا ساخت فيلم دومش «بمب» را در داخل به پايان رساند بعد از متوقف شدن توليد سريال فانتزي-تاريخي «ماه تي تي»داود ميرباقري به دليل بازداشت سرمايه گذارش خبر از آن داد که خيلي دلش ميخواهد از گريم اين سريال در يک کار ديگر استفاده کند.

مدتي بعدتر هم او خبر از کار بر روي سناريويي موسوم به «مشرق» داد که با تأثيرپذيري از گريم او در «ماه تي تي» نگارش ميشود. اما آيا «مشرق» همان «اولين تولد» است؟

در ميان ديگر سينماگران ايراني که ميتوانند گزينه اي براي ساخت اين پروژه باشند مي شود از علي عطشاني هم نام برد!!! کارگرداني که يک فيلم توقيفي به نام «پارادايس» و يک فيلم اکران نشده به نام «يادم تو را فراموش» را در کارنامه دارد.

عطشاني در سالهاي اخير رفت و آمد فراواني هم به آمريکا داشته و علاقه زيادي هم نشان داده براي توليد يک پروژه مشترک و حتي يک بار خبري هم درباره ساخت فيلمي به کارگرداني او و حضور جورج کلوني و ناتالي پورتمن منتشر شد؛ خبري که هيچ گاه تأييد نشد و البته در نهايت هم معلوم نشد اين خبر از اساس واقعي بوده يا فانتزي؟

کارگردان «اولين تولد» کداميک از اين چهره هاست؟ فرهادي؟ معادي؟ عطشاني؟ شايد هم يک کارگردان ايراني‌تبار هاليوود مثل رامين بحراني کارگردان آثاري همچون «خداحافظ سولو» و «99خانه» بناست اين فيلم را بسازد…

گزارش «دیلی نیوز» درباره «اولین تولد»
گزارش «دیلی نیوز» درباره «اولین تولد»




واکنش کارگردان «کیف انگلیسی» به تلویزیونی خوانده شدن آثار فرهادی از سوی ژان میشل فرودون⇐ما هم سالها پیش همين را گفتيم و برخى برايمان چماق كشيدند!

سینماروزان: تلویزیونی خوانده شدن آثار اصغر فرهادی از سوی «ژان میشل فرودون» نویسنده و منتقد فرانسوی(اینجا را بخوانید) موجب آن شده است که سیدضیاءالدین دری کارگردانی که آثاری همچون «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» را در کارنامه دارد در نوشتاری با تأیید نظر میشل فرودون از این بگوید که فرهادی برای ارتقای جایگاهش باید تلاش کند بلحاظ بصری سینمای خود را ارتقا دهد تا تلویزیونی خوانده نشود.

متن نوشتار سیدضیاءالدین دری را بخوانید:

بعد از تلویزیونی خواندن شدن محصولات فرهادی از سوی یک منتقد فرنگی حالا اين احتمال وجود دارد اكثر سينمايى نويسان ايران به خود جرأت بدهند تا در نقد فيلم هاى اصغر فرهادى كه البته براى ما محترم است؛ بكوشند  و از آيتى كه ساخته اند اندكى بكاهند و اميدوارم از ان طرف سقوط نكنند.

به جز معدود منتقدان مستقل و صاحب انديشه و مجهز به دانش نقد كه در همه دوره ها حرفشان را صادقانه بیان کردند همواره منتقدان كم مايه و مدعى منتظر دريافت نظر غربى ها بودند و هستند تا پس از آن به تصمیم گیری در این باره برسند که چه بنویسند. 

اگر آمپول راستگويى به آنها تزريق شود معلوم ميشود قلبا درباره كيارستمى و… چه نظرى داشته و هنوز دارند اما از خوف ابراز نداشته اند كه هيچ او را به عرش رسانده اند. نقدهايشان را بخوانيد جز تعريف و گزافه گويى كمترين اثرى از بحث اصولى مشاهده نمى كنيد.
فرهادى زبان باز كرده است، چون براى ساخت فيلم به قول خودش زياد با تنگناها مواجه نيست و همين او را به تفكر و تلاش بيشتر بر موضوع كارش تشويق ميكند اما او براى رسيدن به وجوه بصرى كه در واقع ذات سينماست هنوز راهى طولانى در پيش روى دارد.

كيارستمى اديب نبود، ديالوگ نمى نوشت، درام را از پيش تعيين نمى كرد ولى در عوض به تجربه و مطالعه بيشتر متكى بود و وجه همت خود را در كنكاش بصرى از جنس ناب و نه لزوما دراماتيك قرار ميداد و همين سبب ميشد گاه به كشف ميرسيد و كشفى بود كه يك تماشاگر فيلم‌شناس ميتوانست براى آن حتى بحث فلسفى انجام دهد.

كيارستمى يك فلسفه‌دان هم نبود، يعنى سروش نبود ولى كسى چون سروش ميتوانست مصاديق مولانا و يا حافظ را در فيلم كيا كشف كند. در واقع شما در كار فرهادى به ميزانسن به مفهوم زيبايى شناسانه نمي‌رسيد؛ همه تصاويرى قراردادى هستند و مفاهيم بايد در لابلاى كلمات دريافت شوند.

فرهادى در بهترين شرايط اگر بتواند به لحاظ بصرى اسلوبى چون بيضايى را – نه تقليدى -بازيابد دچار تحول خواهد شد و آن وقت منتقد خالص غربى فيلم او را يك كار تلويزيونى قلمداد نخواهد كرد.

اما در حال حاضر ظاهر بصرى كار اصغر تلويزيونى است. ما هم سالها پیش همين را گفتيم و برخى برايمان چماق كشيدند.

من شك ندارم كه او – فرهادى – در آينده به آن سمتى كه بايد خواهد رفت. در واقع او هنوز بهترين فيلمش يا سينمايى ترين اثرش را عرضه نكرده است ولى در سنين بالاتر بدان خواهد رسيد انشاءالله.




ژان میشل فرودون سردبیر سابق «کایه دو سینما» بیان کرد⇐برگزاري جشنواره فجر به صورت يكپارچه خيلي بهتر بود/وضعيت سينماي ايران نسبت به قبل افت كرده است/سينماي فرهادي تا حد زيادي تلويزيوني است!/هم «فروشنده»فرهادی و هم «تونی اردمن» فیلمهای تلویزیونی بودند/اسكار با دادن جايزه به «فروشنده» مي‌خواست بيانيه صادر کند بر ضد دونالد ترامپ!/سينماي كيارستمي نه تنها در سطح ايران، بلكه در جهان بي‌همتاست/دردناك است که از برخي مسئولان ایرانی چيزهايي بر ضد كيارستمي مي‌شنوم

سینماروزان: ژان میشل فرودون نویسنده و منتقد فرانسوی، سردبیر سابق «کایه دو سینما» و مسئول سابق ستون سینمایی «لوموند» شناخته شده ترین مهمان حاضر در محفلی بود موسوم به جشنواره جهانی فجر.

میشل فرودون به هنگام حضور در جشنواره به انتقاد از جدایی بین الملل از بخش ملی فجر پرداخت و در تازه ترین گفتگوی منتشره از وی که در «اعتماد» آمده نیز همچنان برگزاری جشنواره فجر به صورت یکپارچه را منطقی تر دانسته است.

ژان میشل فرودون در گفتگوی پیش رو نظرات خویش درباره سینمای ایران، کیفیت آن و همین طور آثار فیلمسازی همچون اصغر فرهادی را هم به صراحت بیان کرده است.

متن گفتگوی این منتقد را بخوانید:

نظرتان درباره جشنواره بين‌المللي فيلم فجر چيست؟

من سال گذشته هم مهمان جشنواره بودم و به نظرم جشنواره امسال بهتر از سال قبل است و پيشرفت داشته است؛ سازماندهي قابل قبولي دارد و استقبال از مهمانان خارجي خيلي خوب است. فكر مي‌كنم جشنواره دارد راه خود را به عنوان يك رويداد هنري بين‌المللي باز مي‌كند.

درباره فيلم‌ها چه فكر مي‌كنيد؟ به خصوص فيلم‌هاي ايراني اكران شده در جشنواره.

من اصلا براي تماشاي فيلم‌هاي جديد ايراني به جشنواره فجر آمده‌ام. البته دليل اولم، شركت در بخش بزرگداشت عباس كيارستمي بود. او از دوستان خوب من بود. فيلم مستند سيف‌الله صمديان درباره كيارستمي را ديدم كه فيلم واقعا خوبي بود. همچنين، يك مستند خوب درباره سهراب شهيد ثالث ديدم. فيلم «برگ زندگي»، ساخته ابراهيم مختاري را هم ديدم كه از آنهم خوشم آمد.

به نظر شما تفكيك جشنواره به دو بخش داخلي و بين‌المللي ايده خوبي بود؟

واقعيتش خير؛ ما خارجي‌ها به ايران مي‌آييم تا فيلم‌هاي ايراني را ببينيم وگرنه فيلم‌هاي خارجي را در همه جاي دنيا مي‌توانيم ببينيم. من فكر مي‌كنم برگزاري جشنواره به صورت يكپارچه خيلي بهتر بود.

به طور كلي نظرتان درباره سينماي ايران چيست؟

سينماي ايران فيلم‌هاي بسيار زيبايي به دنيا ارايه داده است. البته وضعيت كنوني سينماي ايران نسبت به قبل، كه من آن را دوره طلايي سينماي ايران مي‌دانم افت كرده است. البته در حال حاضر هم فيلمسازان مستعدي در ايران فعاليت مي‌كنند؛ هم جوان و هم مسن.

حتما فيلم‌هاي اصغر فرهادي را دنبال كرده‌ايد. از نظر شما او چگونه فيلمسازيست؟

به نظرم فرهادي فيلمنامه‌نويس بزرگي است. فيلمنامه‌هاي او واقعا قوي هستند ولي كارگرداني‌اش را چندان نمي‌پسندم.

چه ايرادي در كار او مي‌بينيد؟

ايرادي در كار او وجود ندارد. اما براي من مهم‌ترين وجه يك فيلم، چيزهايي نيست كه مي‌بينم بلكه چيزهايي است كه ديده نمي‌شود. در سينماي فرهادي، شما تقريبا همه‌چيز را مي‌بينيد و بيشتر قصه از طريق ديالوگ‌ها روايت مي‌شود و داستان وابستگي زيادي به ديالوگ دارد. بازي‌ها هم بيشتر كلامي هستند. بنابراين، جاي زيادي براي شما به عنوان تماشاگري كه سهمي در ساختن روايت دارد باقي نمي‌ماند. به نظرم، سينماي فرهادي تا حد زيادي تلويزيوني است؛ بسيار شبيه درام‌هاي تلويزيوني.

پس شما سينماي كيارستمي را ترجيح مي‌دهيد.

قطعا. سينماي كيارستمي نه تنها در سطح ايران، بلكه در جهان بي‌همتاست.

آثار كيارستمي چه ويژگي‌اي دارند كه شما را جذب مي‌كند؟

فيلم‌هاي او واقعگرايانه و در عين حال، عميق و معنوي هستند.

مقصودتان از معنويت در اينجا دقيقا چيست؟

او به دوستي با ديگران، به درد آنها و همدردي با آنها مي‌پردازد. اخلاق در آثار او بسيار بارز است؛ نه اخلاق مرسوم كه شامل تعدادي قوانين جزمي است، بلكه اخلاق ناب كه ريشه در انسان بودن انسان دارد. همچنين، او بسيار خلاق بود و از آزمودن راه‌هاي جديد ابايي نداشت؛ هم از نظر هنري خلاق بود هم تكنيكي. آثار او سرشار از زيبايي‌شناسي ايراني است.

او در فيلم‌هايش فرهنگ ايران را به دنيا معرفي كرد؛ فرهنگي كه ريشه در شعر دارد. او بهترين سفيري بود كه ايران مي‌توانست در جهان داشته باشد. فيلم‌هاي او باعث شد مردم دنيا نگاه بهتري به ايران و فرهنگ و مردم آن داشته باشند. براي من بسيار دردناك است وقتي از برخي كارگردانان و افراد ايراني، از جمله از برخي مسوولان، چيزهايي بر ضد كيارستمي مي‌شنوم.

مثلا چه چيزهايي؟

اينكه مخاطب عام فيلم‌هاي او را دوست ندارد، يا آثار او ايراني نيستند يا اينكه او براي كشورهاي غربي فيلم مي‌ساخت نه براي مردمش. اين صحبت‌ها واقعا برايم آزار‌دهنده هستند. واقعيت اين است كه فيلم‌هاي كيارستمي بسيار ساده هستند و هر كس كه آنها را ببيند، مي‌تواند درك‌شان كند. بسياري از آنهايي كه درباره او احكام ناروا صادر مي‌كنند اصلا فيلم‌هايش را نديده‌اند.

نقش درام را در فيلم‌هاي كيارستمي چگونه مي‌بينيد؟ برخي ادعا مي‌كنند فيلم‌هاي او از عناصر دراماتيك بي‌بهره‌اند.

آثار او قطعا درام دارند، اما نوع خاصي از درام. به خصوص شيوه روايت‌پردازي او خاص و منحصر به فرد است.

آيا با اين نظر موافقيد كه كيارستمي از سينماي نئورئاليست ايتاليا ملهم بود؟

بله، اما نمي‌توان آثار او را با فيلم‌هاي نئورئاليستي ايتاليا مقايسه كرد، چرا كه عناصر متفاوتي در اين آثار ديده مي‌شود كه در نئورئاليسم نبود. در واقع، فيلم‌هاي او كاملا اريژينال (اصيل) هستند.

با ديگر فيلمسازان ايراني چقدر آشنا هستيد؟

من آثار بسياري از فيلمسازان ايراني، از جمله امير نادري، رخشان بني اعتماد، جعفر پناهي و برخي كارهاي محسن مخملباف را تحسين مي‌كنم. فيلم‌هاي كامران شيردل و داريوش مهرجويي و در ميان فيلمسازان جديدتر هم آثار ماني حقيقي را دوست دارم. به فيلم «باشو، غريبه‌اي كوچك» بهرام بيضايي هم خيلي علاقه دارم. فيلم‌هاي جليلي را نيز همين طور، كه البته متاسفانه اخيرا فيلمي نساخته است. كارهاي يكتاپناه، مشخصا فيلم «جمعه» را هم خيلي دوست دارم كه از او هم اخيرا فيلمي نديدم.

بهتر است كمي به سينماي كشور شما، فرانسه بپردازيم. كارهاي نسل جديد فيلمسازان فرانسوي را چگونه مي‌بينيد؟

سينماي فرانسه هم مثل سينماي ايران از دوران طلايي‌اش كه موج نو بود فاصله گرفته است، اما هنوز فيلمسازان خوبي هستند و جالب اينكه بسياري از فيلمسازان خوب ما زن هستند.

شما از علاقه‌مندان موج نوي سينماي فرانسه هستيد. از نظر شما، موج نو يك سبك بود؟

نه يك سبك، بلكه بيشتر يك «روح»؛ يك حال و هوا.

بيشتر آثار كدام فيلمسازان موج نو را مي‌پسنديد؟

فيلم‌هاي ژاك دمي، ژان لوك گدار و آلن رنه را. البته گدار هنوز فيلم مي‌سازد و اخيرا آخرين فيلمش را تمام كرده است. فيلم‌هاي روبر برسون و اليويا ساياس را هم خيلي دوست دارم.

كمي درباره فيلم‌هاي جديد صحبت كنيم. فيلم «لالالند» را چگونه ديديد؟

فيلم خوبي بود؛ اداي احترامي به فيلم‌هاي موزيكال. البته آن را يك شاهكار نمي‌دانم، ولي از آن خوشم مي‌آيد.

درباره فيلم «توني اردمن» كه رقيب «فروشنده» فرهادي در اسكار بود چه فكر مي‌كنيد؟

به نظرم هر دوي اين فيلم‌ها شبيه هم بودند و من هيچ كدام‌شان را زياد دوست ندارم. هر دوي آنها بيشتر درام‌هاي تلويزيوني هستند تا سينمايي.

به نظر شما چه فيلمي مستحق بردن اسكار بهترين فيلم خارجي بود؟

به نظرم فيلم فيليپيني «زناني كه مي‌روند»
(Women who Left) (ساخته لاو دياز) كه برنده جايزه جشنواره ونيز هم شده بود بهترين فيلم خارجي اسكار بود. «فارغ‌التحصيلي» (Graduation)، ساخته فيلمساز رومانيايي «كريستين مانجيو» هم فيلم خوبي بود. واقعيت اين است كه سليقه هنري داوران اسكار بسيار نازل است.

آيا با اين نظر موافقيد كه جايزه فرهادي، وجه سياسي داشت؟

بله، تا حدي. مسوولان اسكار با دادن جايزه به فيلم يك كارگردان ايراني مي‌خواستند نوعي بيانيه بر ضد دونالد ترامپ صادر كنند. در عين حال، آنها «فروشنده» را دوست داشتند. بسياري از تماشاگران نيز همين طور. در واقع، تركيبي از اين دو عامل (علاقه آنها به فيلم و وجه سياسي ماجرا) باعث شد جايزه را به فرهادي بدهند.




سیدضیاء هاشمی خطاب به حلقه مرکزی کانون کارگردانان⇐آیا اگر اصغر فرهادی هم به قاچاق فیلمش اعتراض می‌کرد باز هم تعلیقش می‌کردید؟/عضویت در آن صنف چه آورده‌ای برای سعید سهیلی داشته که تعلیقش ندارد؟/عصبانیت سهیلی به‌واسطه مال‌باختگی منطق دارد اما عصبانیت شما از چیست؟/حل مشکل را اولویّت قرار دهید که فرار رو به جلو همیشه قطع کننده روابط است

سینماروزان: بعد از آن که سعید سهیلی در اعتراض به انفعال خانه سینما نسبت به قاچاق «گشت2» کارتهای صنفی اش را آتش زد کانون کارگردانان خانه سینما عضویت وی را در این کانون ملغی اعلام کرد.

حالا سیدضیاء هاشمی تهیه کننده پیشکسوت و رییس جامعه صنفی تهیه کنندگان سینمای ایران در نامه ای که خطاب به حلثه مرکزی کانون کارگردانان نوشته از آنها پرسشهایی کلیدی را طرح کرده درباره ماجرای پیش آمده.

متن کامل نامه سیدضیاء هاشمی را بخوانید:

شوراى محترم و مرکزى کانون کارگردانان

درود و دوستى

درود و گلایه از سر برادرى

با عنایت به این مهم که لزوم تشکل صنف برای پیگیری مطالبات و دفاع از حقوق اعضاء مى باشد و کوشش در جهت استیفای حقوق و خواسته های مشروع و قانونی اعضاء و حمایت از آنها در بحران ها و شرایط خاص از اصول اصلى و بنیادین مجامع و کانون هاست حال بدون مقدمه و به دور از حاشیه ها مى خواهم ساده و بدون بزرگنمایی مسایل ایجاد شده، سوالاتى را مطرح نمایم که امید است با کمى تامل و تفکر به واقعیتى غیر قابل انکار که امروز شرح حال اکثریت قریب به اتفاق صنوف سینمایى و غیره سینمایى است پى ببریم شاید کمک کند به خود بیاییم و کمى منصف تر عمل کنیم.

از نظر شما دوستان گرامى با اینکه مى شد بدون سندیکا فعالیت کرد که خیلى هم میکنند؛

-چرا صنف شکل گرفت؟ عضویت در صنف به چه کار آید؟

– مطالبات صنوف از اعضاء خود چیست؟

– وظیفه صنف نسبت به اعضاء چیست؟

پاسخ این سوالات را براى خود بگویید و خود قضاوت کنید. زمانى که یکى از کارگردانان باسابقه و خوش نام سینماى ایران بر آشفته مى شود و براى حل مشکلى که براى فیلم و سرمایه شخصی اش بوجود آمده، درخواست کمک می کند اتفاقى نمى افتد! و براى نشان دادن شدت عصبانیّت خود اقدام به سوزاندن کارت صنفى مى کند ،به جاى عصبانیت متقابل و اعلام بیانیه تهدید و تعلیق ! بیایید کمى به عقب برگردیم ببینیم چه عاملی باعث شده که این عزیز دست به این اقدام زده ؟ ! شاید به زعم او آخرین کارى که می توانسته انجام دهد.

بیایید از ابتدا، عضویت ایشان را در صنف به خاطر آوریم ،ببینیم از روز اول تا امروز براى او چه کرده ایم و چه حقوقى را برایش قائل شده ایم. عضویت چه آورده ای برایش داشته که تعلیق ندارد؟

آیا اگر دیگر عزیزمان آقاى اصغر فرهادى و بعد ایشان آقاى کیایى و دیگران …که فیلم در حال اکرانشان به صورت قاچاق به بازار آمد اعتراض مى کردند باز هم بیانیه تعلیق روى میز بود ؟!

این دوستان که اصلا درخواست کمک نکردند و پیگرى و جلوگیرى از این پدیده شوم در هر صورت جزء وظایف صنف است. آیا هیچ نامه و بیانیه اى براى حمایت از اعضاء گرفتار این ماجرا صادره شده ؟! آیا کوچکترین جلسه اى از این بابت تشکیل گردیده و قدمى در جهت کمک برداشته شده است!؟

عصبانیت او به عنوان مال باخته منطق دارد اما عصبانیت صنف از چیست؟

عزیزان بهتر مى دانید و گفته شد وظیفه صنف دفاع تمام قد از اعضاء ومنافع آنهاست،صنف یعنى امنیت شغلى! امروز که سرمایه و حاصل تلاش یک فیلمساز به مخاطره افتاده به او حق مطالبه بدهیم، حق عصبانیت بدهیم، با اقدامى عاجل و شایسته به او آرامش و امنیت خاطر بدهیم نه اینکه ما نیز نمک بر زخم او بریزیم و از اقدام فورى خود در جهت تعلیق، خرسند و مسرور باشیم و انفعال صنف را در حمایت و پشتیبانى از او در زمان نیاز اینگونه جبران کنیم!

در طول تمام سالهاى عضویت براى سعید سهیلى که امروز او را معلق کرده ایم برایش چه کرده ایم و این تعلیق چه اثرى دارد؟ نتیجه اش چیست ؟ جز مکدر شدن  عضو کانون کارگردانان و ایجاد فضای بدون امنیت و بی ثبات برای کارگردانان دیگر.

برادران خوبم حل مشکل را اولویّت قرار دهیم که فرار به جلو همیشه قطع کننده روابط است.

تا دیر نشده باید به دنبال حل مشکل بود و از او دلجویى کرد و تنها این عمل شایسته صنفی است که خالق یک اثر است.

فعالیت صنفى دوستى ،صبر و درایت مى طلبد نه خشم و نفرت . همیشه باید فکر کرد شاید براى خودمان هم اتفاق بیافتد ، پس با دیگران همان کن که براى خویش می پسندى.

بزرگواران اگر بدنه سینما دست در دست و پشتوانه هم نباشند کسى از بیرون از سینما به هواخواهى مان برنمى تابد.

به امید همراهى و همدلى خانواده بزرگ سینماى ایران.

عزت‌تان مدام

سید ضیاء هاشمی