1

تناقضی بزرگ در خبررسانی پیرامون تخریب(؟!) بیلبوردهای “بادیگارد”⇐اين گروه فشار را چه كسي راهنمايي مي‌كند؟/ ادعاي تولد گروه جديد فشار از مستندات تا خيال‌پردازي…

سینماژورنال: در حالی که پیش از این تخریب بیلبوردها و بنرهای آثاری که مورد انتقاد جریانات افراطی بودند را شاهد بودیم در بدعتی حیرت انگیز مسئول خانه طراحان انقلاب اسلامی از تخریب شبانه بیلبوردهای “بادیگارد” خبر داده است.

به گزارش سینماژورنال ابتدا متن گفته های این مسئول درباره تخریب بیلبوردهای “بادیگارد” را بخوانید:

پس از آن که دو هفته پیش برای نخستین بار تعداد زیادی از بیلبوردها به صورت شبانه پایین کشیده شده بود از سازمان زیباسازی شهرداری تهران موضوع را جویا شدیم که آنها نیز ضمن ابراز بی‌اطلاعی از عاملان این حادثه، با سعه صدر نسبت به ترمیم این جایگاه‌ها اقدام کردند. در روزهای گذشته شاهد دومین مرتبه هجوم به بیلبوردهای تبلیغاتی فیلم سینمایی «بادیگارد» بوده‌ایم که هر چند مشخص نیست عاملان این حمله‌ها چه کسانی هستند اما تا کنون دو مرتبه به این بیلبورد‌ها هجوم برده‌اند.

مسئول خانه طراحان انقلاب اسلامی ادامه داد: آخرین مرتبه هجوم به بیلبوردها هم مربوط به بامداد پنجشنبه هفته گذشته است که تعدادی از بیلبوردها مجددا پایین کشیده شد که مهم‌ترین آنها بنر بزرگ حوالی پل چوبی بود که اتفاقا بسیار منظم و دقیق پایین کشیده شده بود و احتمالا با کاتر بریده شده و اثری از پاره پاره شدن بنر وجود نداشت و کل بنر بود که پایین آورده شده بود. البته تغییرات در سطح تبلیغات امری عادی است و ممکن است هر چند روز یک بار تعدادی از بنرها جابه‌جا شوند اما اتفاقات اخیر تعمدی بوده و مسئولان امر هم ضمن بی‌اطلاعی از این رخدادها از این اتفاق متعجب بوده‌اند.

هنوز مشخص نیست که عاملان این ماجرا چه کسانی بوده‌اند و چه نیتی برای این کار داشته‌اند اما آنچه مسلم است این است که برای فیلمی مانند بادیگارد که طبق ضوابط و قوانین رسمی کشور نسبت به تبلیغات در رسانه‌های رسمی و قانونی اقدام می‌کند، چنین اتفاقاتی می‌تواند تاثیرگزار باشد و امیدواریم دیگر شاهد چنین رخدادهای هنجارشکنانه‌ای نباشیم.

تناقضی بزرگ در خبررسانی پیرامون تخریب بیلبوردهای “بادیگارد”

به گزارش سینماژورنال اینکه بیلبوردهای فیلمی چون “بادیگارد” که اتفاقا علاوه بر طیف اصولگرا، طیف اصلاح طلب و رسانه های آن نیز با آن همراهی نشان داده اند مورد تخریب قرار می گیرد شاید یکی از جدی ترین معماهای اکران در همه این سالها باشد.

در گذشته وقتی آثاری که مورد حمایت طیف اصلاح طلب بودند دچار برخوردهای افراطی می شدند، اصلاح طلبان، گروههای فشار منتقد آثارشان را مسبب این تخریبها می دانستند اما برای فیلمی که محصول جریان اصولگرایی است این تخریب را می‌توان محصول چه گروهی دانست؟

اگر این فرضیه را درنظر بگیریم که افراطیون مقابل هم گروه فشاری دارند که قادر است به تخریب بنرهای فیلمی بپردازد که مقابل آرمانهای آنهاست آن گاه دو سوال پیش می آید؟

چطور است که این گروه در رسانه های خود نه تنها برخورد ضربتی با محصول حاتمی کیا نشان نمی دهند که اتفاقا به قدر کفایت تصویر او و فیلمش را روی جلد برده اند؟

چه کسی بیلبورد فیلمی را تخریب کرده که بودجه اش را سازمان ارزشی اوج داده و مشاور فیلمنامه اش قوچانی و لیلاز بوده اند؟

از آن سو اگر این طیف گروه فشاری داشته چطور در بحبوحه اتفاقات منجر به برجام و بالا رفتن بیلبوردهای “صداقت آمریکایی” که به اعتقاد بسیاری از هواداران اصلاحات نوعی سنگ اندازی در مسیر برجام بود چنین برخوردهایی از سوی این طیف صورت نگرفت.

همه اینها را که کنار بگذاریم “بادیگارد” از جمله پروژه های حاتمی کیا بوده که با بودجه نهاد ارزشی اوج که در شمول نهادهای اصولگرایان است تولید شده اما از همان زمان نگارش فیلمنامه چهره های مطرح اصلاح طلبان یعنی امثال محمد قوچانی و سعید لیلاز به عنوان مشاور کنار حاتمی کیا حضور داشتند و البته بعد از آغاز اکران نیز یکی از پیران این جریان یعنی بهزاد نبوی به صورت خصوصی در معیت حاتمی کیا فیلم را به نظاره می نشیند و تصاویر این اکران خصوصی هم به صورتی گل درشت منتشر می شود!

آیا امکان دارد بیلبوردهای فیلمی که سرشناسان جریان اصلاح طلبی مشاور و مخاطبش بوده اند توسط گروه فشاری منسوب به این جریان تخریب شده باشد؟




ديدار حاتمي‌كيا و بهزاد نبوي براي تهيه‌كننده “باديگارد” دردسرساز شد/نامه سرگشاده یک بسیجی قلم به‌دست+عکس

سینماژورنال: اظهارنظرات فراوانی که ابراهیم حاتمی کیا همزمان با اکران “بادیگارد” داشته و تلاش فراوان اش برای گفتگو هم با رسانه های اصلاح طلب و هم اصولگرا و در کنار آن نمایش فیلم برای برخی چهره های منسوب به اصلاحات و از جمله بهزاد نبوی با ناراحتی یکی از نویسندگان جریان اصولگرا مواجه شده است.

به گزارش سینماژورنال این نویسنده اصولگرا حسین قدیانی است که با نگارش یادداشتی بلندبالا که به نامه ای سرگشاده خطاب به حاتمی کیا شبیه است و شرح دیدارش با احسان محمدحسنی رییس سازمان هنری-رسانه ای اوج و تهیه کننده “بادیگارد” به گلایه از بالانسی(!) پرداخته که حاتمی کیا قصد دارد میان چپ و راست ایجاد کند.

قدیانی به صراحت تلاش حاتمی کیا برای ایجاد بالانس در چپ و راست را آفت هنر دانسته و به مشکلات برآمده برای تهیه کننده “بادیگارد” به واسطه نمایش فیلم حاتمی کیا برای بهزاد نبوی اشاره کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفته های قدیانی را ارائه می دهد:

اولین روزهای آشنایی

دو روز مانده به آخر سال! سالیانی است هم‌چو روزهایی به «حاج کاظم و عباس و اصغر» فکر می‌کنم، به «آژانس شیشه‌ای» که انگار همیشه در آنیم! همه در آنیم! شاید مخاطب فکر کند در این آخر سالی، کلمات را «گروگان» گرفته‌ام اما این همه حرف و کلمه «شاهد» من هستند! «در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود، که‌این شاهد بازاری، وان پرده‌نشین باشد». حجم کار «احسان» آنقدر بالا هست که معمولا من به او زنگ می‌زنم اما چند روز مانده به آخر سال، وقتی نامش را بر صفحه مانیتور موبایلم دیدم، خوشحال شدم. مثل همیشه، خیلی زود حرف‌مان کشیده شد به درد دل، با این تفاوت که این بار، این احسان بود که سفره دل باز کرد؛ «در شبکه‌های مجازی و بعضی رسانه‌های کاغذی، دیدار حاتمی‌کیا با فلانی را بهانه کرده‌اند برای زدن من! بد هم می‌زنند! می‌گویند حاتمی‌کیا سر من کلاه گذاشته!»

به احسان گفتم: «علاجش یک مصاحبه است. باید مسائل را روشن کنی. چه وقتی هم بهتر از الان، در آستانه اکران «بادیگارد»؟ تو به عنوان تهیه کننده فیلم، بیا و حرفهایت را بزن. چیزهایی را که باید بگویی، بگو! درباره این مسائل هم از خودت دفاع کن!» لطف کرد و گفت: «اگر بخواهم به این معنی مصاحبه کنم، این کار را فقط با تو می‌کنم». و خیلی زود ادامه داد: «اصلا همین فردا یک تا چهار بیا «اوج». بیا، هم نماز و ناهار را پیش هم باشیم، هم بعدش مصاحبه‌».

اولین سئوالم از تو این است که اساسا چه کاره جمهوری اسلامی هستی؟

گفتم: «اولین سئوالم از تو این است که اساسا چه کاره جمهوری اسلامی هستی؟!» خندید! خندید اما پشت صدای خنده‌اش غمی بود که خیلی سعی داشت آن را ازم مخفی کند؛ «نظر خودت چیست حسین درباره این حرفها؟!» گفتم: «نامردی دارند می‌کنند رفقا! تو درباره آقای حاتمی‌کیا فقط و فقط باید پاسخ‌گوی ۲ فیلم «چ» و «بادیگارد» باشی، که هستی! اینکه حالا حاتمی‌کیا صبحانه چی ‌می‌خورد یا با کی می‌خورد، به تو ربطی ندارد!» و از اینجا به بعد را دارم به توی مخاطب می‌گویم! یکی از جنس خود ما، در ظاهر خود ما، با افکار و عقاید خود ما، در سن و سال خود ما و با روحیات خود ما، ورود کرده در عالم تهیه کنندگی سینما، الحمدلله در همین بدو امر، موفق هم بوده، نه حالا فقط به گواهی «سیمرغ» پرویز پرستویی و «ایستاده در غبار»، که بیشتر، به شهادت محتوای آثار سینمایی سازمان اوج. تشکر اگر بلد نیستیم و اگر متوجه خیرات و برکات این «ورود» نیستیم، طعنه نزنیم دیگر!

اولا احسان فقط با جناب حاتمی‌کیای عزیز و دوست‌داشتنی کار نمی‌کند. دایره هم‌کاری‌های احسان، بسی گسترده‌تر از این حرف‌هاست. احسان عزیز با خیلی‌ها قرارداد کاری می‌بندد. آیا او باید علاوه بر کارهای مد نظر، پاسخ‌گوی همه رفتار و گفتار ایشان هم باشد؟! واقعا این چه نگاه تنگ و بسته‌ای است که بعضی دوستان دارند؟!

ثانیا ابراهیم حاتمی‌کیا در هنرش همین بس که فیلمی چون «آژانس شیشه‌ای» می‌سازد تا هم از من و ما دلبری کند، هم از بهزاد نبوی که اخیرا برداشت گفت: «بیش از ۲۰ بار این فیلم را دیده». این مهم، ناشی از هنر حاج‌ابراهیم است، نه تذبذبش!

ثالثا بعله! من هم در همان تماس تلفنی به احسان گفتم: «نه به آنکه آقای حاتمی‌کیا برمی‌دارد دولت و شخص رئیس کابینه را از «هفته نامه ۹ دی» و «سایت رجانیوز» تندتر می‌نوازد، نه به اینکه فلان و بهمان!» هم‌الان من‌باب خیرخواهی سخنی خطاب به این کارگردان محترم بگویم؛ اگر این ناشی از هنر شماست که فیلمی بسازی بلکه از همه، از همه با هر سلیقه و عقیده‌ای دلبری کند، «بالانس» به این معنی که چون امروز به تیتر یک «وطن امروز» حال دادم، فردا نوبت «شرق» است، دیگر ناشی از هنر شما نیست، صدالبته ناشی از تذبذب شما هم نیست، لیکن قطعا و حتما «آفت هنر» شما خواهد بود. پس هر چند اظهار نظر درباره هر مسئله‌ای را حق شما می‌دانم اما به قول معروف؛ «نه به آن شوری شور، نه به این بی‌نمکی!»

رابعا بالانس البته به این معنی که حرف حق را باید زد، آنهم برای یکی مثل من که قلم در دست دارد، نه فقط بلااشکال، که عملی ضروری است. لذا من‌باب بالانس (!) عرض می‌کنم؛ اینکه مدام می‌گویند؛ «حاتمی‌کیا داشت چپ می‌کرد، احسان محمدحسنی مانع شد»، هم اهانت به کارگردان «بادیگارد» است، هم اهانت به تهیه کننده این فیلم. نقد به فلان سکوت و سکون یا نقد به بهمان حرف و حرکت حاتمی‌کیا یک چیز است، اینکه تو برداری وی را از اساس، چپ شده بخوانی، یک چیز دیگر! واقعیت آن است که حاتمی‌کیا هرگز چپ نشده بود که احسان بخواهد وی را برگرداند! حرف را باید درست و سنجیده زد! قصه آن است که احسان با بهره از همان شم و استعداد خدادادی، امکانات مادی و معنوی مورد نیاز حاتمی‌کیا برای ساختن فیلم‌های ارزشی و متعهد را مهیا کرد… و این یک بازی «برد-برد» بود؛ هم برای احسان، هم برای جناب حاتمی‌کیا.

خامسا حاتمی‌کیا آدم است عاقبت. آدمی که برای خود یک «منظومه فکری» دارد. من نوعی شاید این حق را داشته باشم که به او «آفت هنر»ش یعنی «بالانس» -به همان معنای مورد نظر- را گوش‌زد کنم، اما این حق را ندارم که از او بخواهم در همه رفتار و گفتار، لزوما همانی باشد که من می‌پسندم! حاتمی‌کیا و اساسا هر هنرمند دیگری، همانی است که خودش می‌خواهد، نه همانی که من دوست دارم! برای من -نه دیگر به عنوان من نوعی!- آنچه مهم است، خروجی آثار حاتمی‌کیا است و الا اینکه ایشان فیلم خود را با چه کسانی می‌بیند، خیلی هم حالا موضوع مهمی نیست! خیلی هم حالا موضوع مهمی باشد، باید به اندازه‌اش ناراحتی خود را بروز دهم، نه آنکه مدعی حرف‌های نادرست و غیر شرعی شوم!

تصویری منسوب به تماشای "بادیگارد" توسط بهزاد نبوی
تصویری منسوب به تماشای “بادیگارد” توسط بهزاد نبوی

نفهمیدم دارم فیلم می‌بینم یا نشسته‌ام پای یک روضه خصوصی

اوایل هفته گذشته رفتم «اوج» پیش «احسان». سخن کشیده شد به روزهای اول آشنایی. مقدمتا حرف‌ها زدیم، خاطره‌ها مرور کردیم تا اینکه خیلی ناگهانی گفتم: «آماده‌ام برای مصاحبه»! گفت: «عشق است همین «صحبت»! گور بابای «مصاحبه»! این را هم بگذار خدا از ما دفاع کند! راستی حسین! تو بالاخره بادیگارد را دیدی یا نه؟!»

گفتم: «نه «بادیگارد» را دیده‌ام، نه «ایستاده در غبار» را!» تعجب کرد و تعجبش وقتی بیشتر شد که یادش آمد چند بار سازمان اوج از من هم برای اکران خصوصی هر ۲ فیلم، دعوت کرده بود! گفتم: «می‌دانی خیلی اهل سینما نیستم!» گفت: «الان سالن بالا خالی است! می‌خواهی تنهایی بروی یکی از این ۲ فیلم را ببینی؟! کدام را دوست داری ببینی؟!» گفتم: «راستش برای دیدن فیلم «حاج احمد» مشتاق‌ترم!» و دقایقی بعد با مساعدت جناب حبیب والی‌نژاد که از بچه‌های قدیمی مسجد جوادالائمه و از دوستان ابوی شهید هستند، خودم را در خصوصی‌ترین اکران ممکن دیدم! دیدن یک فیلم به تنهایی!

تا صحنه جراحت حاج احمد، بغضم را نگه داشتم اما از آن صحنه به بعد، یعنی از آنجا که حاج احمد زیر بار داروی بیهوشی نرفت و نهایت درد را به جان خرید، دیگر همین‌طور داشتم اشک می‌ریختم! نفهمیدم دارم فیلم می‌بینم یا نشسته‌ام پای یک روضه خصوصی! آنهم با سکانس ۱۰ اردیبهشت ۶۱، جاده اهواز-خرمشهر! خدا می‌داند چقدر خندیدم و هم‌زمان چقدر داشتم گریه می‌کردم با آن قسمت پرتاب چنگال توسط حاج احمد! بعد دیدن فیلم، دوباره رفتم پیش احسان. خدا قوت گفتم به احسان عزیز، با این کار بی‌نظیر و تمیز. ایضا به جناب والی‌نژاد به عنوان تهیه کننده فیلم. به جفت این عزیزان گفتم که از طرف من تشکر ویژه و پر و پیمان بکنند از کارگردان «ایستاده در غبار» جناب «محمدحسین مهدویان».

محمدحسنی به من زنگ زد و گفت می‌خواهم فقط برای یک شب بروم جشنواره، یک پالتوی درست و حسابی ندارم!

خرداد امسال فکر کنم ۵ ساله می‌شود حضور احسان محمدحسنی در سازمان اوج که سنگ بنایش را خودش گذاشت. علی‌رغم رفاقت دور و درازمان، هیچ کار تعریف شده‌ای با احسان نداشته‌ام، چه در «اوج»، چه در «افق»! پس این نوشته هرگز نمی‌تواند مبناهای دنیوی داشته باشد! برای من، خود احسان، عزیز است! بگذار عمومی کنم، یک بخش خصوصی رابطه خودم را با احسان! هر از چند گاه، ولو با یک پیامک، سعی می‌کنم بخندانمش! به خصوص آن‌وقت‌ها که از طرف بزرگان، او را به سمت‌های حساس منصوب می‌کنم! گاه یک حکم‌هایی پیامک می‌کنم که! در همان دیدار کذایی گفت: «گاهی پیامک‌هایی که می‌فرستی، عدل در جلسات کاملا رسمی می‌آید! یک دفعه وسط جلسه بنا می‌کنم خندیدن! گاهی هم که فضا مجال بدهد، پیامکت را برای دیگران می‌خوانم!»

واقعیت آن است هر که وارد اتاق احسان محمدحسنی می‌شود، قبلش را نمی‌دانم اما بعدش با کلی انرژی مثبت از این اتاق خارج می‌شود. احسان حق بسیار بزرگی، گردن فرهنگ انقلابی در این مرز و بوم دارد. این جوان خوش‌رو و خوش‌قریحه، به سبب کار خطیرش، به اندازه کافی باید به این و آن حساب پس بدهد؛ حقش نیست که ما حزب‌اللهی‌ها هم او را برنجانیم، آنهم به خاطر کاری که آقای حاتمی‌کیا کرده! و حالا به زعم ما نادرست است مثلا! اغلب که احسان را می‌بینم، با چشمانی خسته و به خون بسته است! با این حال، همیشه خدا سرشار از انرژی است!

حق احسان نیست بعضی متلک‌ها، بعضی طعنه‌ها که حتی درباره مناسبات اقتصادی او می‌زنند! کدام مناسبات اقتصادی؟! ایام جشنواره فجر همین امسال، باری به من زنگ زد که؛ «می‌خواهم فقط برای یک شب بروم جشنواره، ی پالتوی درست و حسابی ندارم!» این همه را نوشتم تا بدانی هنر آن نیست که احسان را از خود برنجانیم! او از ماست! و ما باید بسی مسرور باشیم و پز بدهیم که بعد از نود و بوقی، عاقبت پای یک بچه‌حزب‌اللهی جوان کاردرست به وادی تهیه کنندگی سینما باز شده! اگر او به همه ما «انرژی مثبت» می‌دهد، حقش نیست که ما مدام به او «انرژی منفی» بدهیم! و کاری کنیم که بعضا از رفتن، سخن بگوید! بر این گمانم که رفتن احسان از اوج، یعنی رفتن «اوج» از اوج! چه اینکه این سازمان را خودش بنا نهاد!

بمیرم برای مظلومیت بچه‌بسیجی کف خیابون که حتی باید از حاج کاظم هم طعنه بشنوه!

همه کم و بیش اهل هنر، به خصوص اهالی سینما را می‌شناسند! ضمن حفظ احترام برای این عزیزان، به جد معتقدم کار با این جماعت، مخ فیل می‌خواهد! مثلا همین آقاابراهیم حاتمی‌کیا! در این متن، آن اندازه از ایشان تعریف کرده‌ام که این آخر کاری، حق این مزاح زیرپوستی برایم محفوظ باشد! حضرت حاتمی‌کیا! دو روز مانده به آخر سال، در آن آژانس معروف به شیشه‌ای، می‌بخشیدها! این حاج کاظم حضرتعالی بود که به بهانه دفاع از عباس، حتی تا گروگان گرفتن ملت هم پیش رفت، حتی‌تر اسلحه کشید و الباقی قضایا! اون‌وقت همین ایشون برمی‌داره در وصف اون موتوری‌هایی که از قضا برای دفاع از حضرتش آمده بودن، می‌گه: «دود این موتوری‌ها منو خفه کرده! این موتورا جاده می‌خوان! من خیبری‌ام! خیبری ساکته! دود نداره! سوز داره!» عجب! :) بمیرم… واقعا بمیرم برای مظلومیت بچه‌بسیجی کف خیابون که حتی باید از حاج کاظم هم طعنه بشنوه! طرفه حکایت را سر جدت نگاه کن! توی اون آژانس، از همه شلوغ‌تر خود حاج کاظمه، اون‌وقت می‌گه؛ «خیبری ساکته! دود نداره! سوز داره!» جناب حاتمی‌کیای عزیز! من‌باب مزاح عرض می‌کنم! در آژانس شیشه‌ای شما «عباس» که شهید می‌شود، «حاج کاظم» هم آنقدر رفیق شفیق داشت که هرگز بازداشت نشود؛ لذا می‌بینیم تنها کسی که در فیلم بازداشت می‌شود، بدبخت بینوا اصغر نقی‌زاده است، نماینده همان موتوری‌ها! که فقط آمده بود رفقایش را با تعریف چند لطیفه بخنداند و به ایشان «انرژی مثبت» بدهد! این است مظلومیت بچه‌بسیجی موتوری کف خیابان، حتی در فیلم محبوب «آژانس شیشه‌ای»!

تقدیم به همان موتوری‌ها که این روزها در جاده‌های دیار شام  می تازند

این متن تقدیم می‌شود به همان موتوری‌ها که این روزها در جاده‌های دیار شام، ثابت کردند دود موتورشان و سوز سینه‌شان ضامن امنیت این آبادی است… که ثابت کردند خیبری ساکت نیست! یادش به خیر، آن جمله معروف هشتاد و هشتی؛ «ریه من جز دود عود موتورقراضه بچه‌بسیجی‌ها هیچ اکسیژنی نمی‌شناسد!»




یک هفته از حقوق مدیران ارگان سرمایه‌گذار “بادیگارد” صرف حمایت از شهدای مدافع حرم

سینماژورنال: سازمان هنرى رسانه اى اوج که این روزها فیلم “بادیگارد” را روی پرده دارد به کمک خانواده های شهدای مدافع حرم آمد.

به گزارش سینماژورنال این سازمان فارغ از تخصیص یک روز از فروش حاصل از اکران عمومی “بادیگارد” به خانواده شهدای عراقی و افغانی مدافع حرم، به هنگام اکران سه فیلم دیگر خود یعنی “ایستاده در غبار” ، “هیهات” و “فهرست مقدس” یک روز فروش آنها را هم صرف کمک به این خانواده ها خواهد کرد.

از آن گذشته این سازمان یک هفته از حقوق مدیران خود را نیز تقدیم شهدای مدافع حرم میکند.




با رو نمايي از پوستر “باديگارد”⇐بالاخره سردرگمي‌ها درباره اينكه چه كسي تهيه‌كننده شود، پايان يافت+عکس

سینماژورنال: چگونگی نام بردن از افراد درگیر در تولید “بادیگارد” تازه ترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا همچنان محل بحث است.

به گزارش سینماژورنال حاتمی‌کیا پروانه ساخت “بادیگارد” را به تهیه کنندگی خودش دریافت کرد و بنا بود سازمان هنری-رسانه ای اوج به عنوان سرمایه گذار کنارش باشد.

با این حال بعد از مدتی نام پژمان لشکری‌پور به عنوان تهیه کننده اثر ذکر شد و اوج به عنوان مجری طرح معرفی گشت.

محمدحسنی مدیر پروژه معرفی شد

چندی پس از آن و در بخش خبری “20.3” شبکه دوم سیما رییس سازمان اوج به عنوان مدیر پروژه “بادیگارد” معرفی شد؛ عنوانی که پیشتر در سینمای ایران کاربرد نداشت و البته محل پرسش سینماژورنال قرار گرفت.(اینجا را بخوانید)

محمدحسنی تهیه کننده شد

اما حالا و در رونمایی از پوستر “بادیگارد” نام احسان محمدحسنی به عنوان تهیه کننده آمده است، لشکری پور به عنوان مجری طرح معرفی شده و فیلم محصول سازمان اوج قلمداد شده است.

نکته اینجاست که برخلاف رویه که معمولا نام تهیه کننده با فونتی بزرگتر از سایر عوامل پشت صحنه درج می‌شود اما در پوستر “بادیگارد” نام محمدحسنی با فونتی ریز و هم‌اندازه فونت نام عوامل پشت صحنه آمده است.

امتداد تغییر نام تهیه کننده از “چ” تا “بادیگارد”

این دومین فیلم حاتمی‌کیا با حضور پژمان لشکری پور است که در مقاطع مختلف نامهای مختلفی به عنوان تهیه‌کننده آن ذکر می‌شود، در پروژه “چ” هم ابتدا نام مهدی کریمی بود که به عنوان تهیه کننده ذکر شد، مدتی بعد نام لشکری پور به عنوان تهیه کننده آمد و در نهایت نیز این نام سرمایه‌گذار یعنی بنیاد سینمایی فارابی بود که به عنوان تهیه‌کننده ذکر شد.

بادیگارد
پوستر “بادیگارد”



در رپرتاژ ويژه “٢٠:٣٠” از “باديگارد”⇐نام “اوج” به نفع مديرش حذف شد؟!/ پرستويي: باديگارد محافظ شخصيت نظام است

سینماژورنال: از میان فیلمهای راه یافته به بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر تاکنون به دو فیلم “رسوایی2” و “بادیگارد” در بخشهای خبری رسانه ملی به صورت ویژه  و مستقل  پرداخته شده است و “ايستاده در غبار” كه به طور ضمني در اخبار مربوط به جشنواره سازمان از آن هميشه  به عنوان اثري ارزنده ياد مي كند احتمالاً سومين فیلمی خواهد بود که به این جرگه خواهد پیوست.

به گزارش سینماژورنال سه‌شنبه شب 22 دی ماه و در “20.30” شبکه دوم سیما  این “بادیگارد” تازه ترین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا بود که در قالب یک آیتم کوتاه به صورت کامل معرفی شد.

اثری برای حفظ شخصیت نظام
نکته جالب این معرفی از یک طرف حرفهای پرویز پرستویی در آن بود که به جاي كارگردان كه گويا ترجيح داده بود از اين طريق راجع به فيلمش فعلاً حرف نزند، در تبيين حرف اصلي  “بادیگارد” آن  را اثری برای حفظ شخصیت نظام دانست و با بازي با واژه باديگارد كه معلوم نبود از نقش باديگارد در فيلم مي‌گويد يا خود فيلم باديگارد منظور نظر اوست گفت باديگارد محافظ شخصيت نظام است و به اين ترتيب اين موضوع را كه باديگارد محافظ كدام شخصيت است را تلويحاً عاري از اهميت دانست.

چرا نامی از اوج برده نشد؟
از طرف دیگر نحوه معرفی تهیه‌کننده اثر توسط اين بخش خبري جلب توجه نمود.

در حالی که پروانه ساخت این پروژه به تهیه کنندگی ابراهیم حاتمی‌کیا صادر شده بود اما در این برنامه نام پژمان لشکری‎‌پور به عنوان تهیه کننده برده شد و از آن طرف از لفظ “مدیریت فیلم” برای نام بردن از احسان محمدحسنی مدیر سازمان هنری-رسانه‌ای اوج که سرمایه گزار پروژه بوده است استفاده شد.

از آنجا که تابه حال در کمتر پروژه سینمایی  شخصی به عنوان مدیر معرفی  شده است این پرسش پیش می‌آید که چرا از محمدحسنی به عنوان مدیر پروژه نام برده شده است؟ مدیریت صحنه یا مدیریت تولید از جمله الفاظ مرتب با واژه مدیریت هستند که در صنعت سینما کاربرد دارند اما مدیریت فیلم واقعا تازگی دارد و بد نبود در شرح وظایف این عنوان هم توضیح مختصری داده می‌شد.

آیا این حق اوج نبود که نامش برده شود؟
گزارش “20.30” از “بادیگارد” تقریبا یک معرفی مختصر اما کامل درباره این فیلم را ارائه داد اما حتی یک کلمه هم درباره سازمان هنری-رسانه‌ای اوج که حامی مالی تولید پروژه بوده سخنی به میان نیاورد.

دلیل این تأکید بر نام مدیر اوج به جای نام بردن از سازمانی که در سالهای اخیر کوشیده فرصتهای جدیدی را پیش روی هنرمندان ایرانی بگذارد چیست؟ آیا این حق سازمان هنری-رسانه‌ای اوج نبود که به عنوان سرمایه گزار “بادیگارد” از آن نام برده شود؟

محافظت از یک دانشمند هسته ای
به گزارش سینماژورنال “بادیگارد” داستان محافظی به نام “حیدر” را روایت می‌کند که وظیفه حفاظت از یک دانشمند هسته‌ای به او گمارده می‌شود و همین مسئولیت است که اتفاقات فراوانی را برایش رقم می زند.

پرویز پرستویی که در “بادیگارد” در نقش “حیدر” ظاهر شده این روزها فیلمی به نام “بوفالو” را روی پرده دارد که از جمله آثار کم مخاطب  اكران ٩٤ است، گفتني است پس از يك دوره ي فشرده همكاري ‌هاي متعدد پرستويي با سهيلا گلستاني در آثاری چون “مهمان داریم”، “بیداری برای سه روز” و “دو” در مقام بازيگر نقش مقابل یا كارگردان، اين بازيگر در “باديگارد” حضور ندارد.




بعد از امير تتلو، اين رپر هم روزميني(!)مي‌شود+عکس/توليد قطعات رپ ارزشي(!)ادامه دارد…

سینماژورنال: بعد از امیر تتلو که توانست با حمایت “نصر تی.وی” چند کلیپ با مضامینی نظیر “انرژی هسته ای” تولید کند حالا گویا یک رپر دیگر هم به دنبال فراهم آوردن شرایط همکاری با این سازمان است.

به گزارش سینماژورنال این خواننده رپ جوان حمید امیری‌صفت است که در سالهای اخیر در زمره خوانندگان رپ مورد توجه مخاطبان نوجوان قرار دارد.

حمید امیری‌صفت ملقب به حمید صفت متولد 1372 تهران است که مدتی هم با عنوان حمید ابتکار فعالیت می‌کرد.

رپ خوانی از نوجوانی با الگوبرداری از امینم

حمید صفت از دوران نوجوانی به همراه دوستش علی رهرو شروع به ساخت قطعات رپ کرد و در ابتدای کار از چهره هایی مثل “امینم” و “50 سنت” الگو گرفت.

اولین قطعه صفت-رهرو “خیابونی‌ها” بود و در ادامه کار علی رهرو از حمید صفت جدا شد و این خواننده کار خود را مستقل پی گرفت.

حمید صفت همزمان با اکران “چ” قطعه ای با نام “چ” را اجرا کرد که متناسب با حال و هوای فیلم بود.

این خواننده بعد از آن چندین قطعه دیگر هم خواند که یکی از این قطعات که حاصل همکاری او با امیرعباس گلاب خواننده تیتراژ  فصل اول “ستایش” بود به شدت مورد توجه قرار گرفت.

حالا حمید صفت بنا دارد ضمن همکاری با “نصر تی.وی” شمه تازه ای از فعالیتهای موسیقی خود را پی گیرد.

همکاری با زیرشاخه اوج

“نصر تی.وی” یکی از زیرشاخه های سازمان هنری-رسانه‌ای اوج است که الویت خود را بر تولید و پخش قطعات و کلیپهای موزیکال انقلابی گذاشته است.

مدیریت این زیرشاخه برعهده میثم محمدحسنی برادر احسان محمدحسنی مدیر سازمان هنری-رسانه‌ای اوج است.

حمید صفت
حمید صفت




شباهت شهر مرکزی و کاراکترهای انیمیشن تولیدشده توسط سازمان ارزشی اوج با شهر “اِلف ها/elves” و کاراکترهای “ارباب حلقه‌ها” و”هابیت”!!!+عکس/به گفتۀ رییس سازمان اوج، این انیمیشن تصویرسازی اولین هولوکاست تاریخ را انجام می‌دهد

سینماژورنال: سازمان هنری-رسانه ای اوج که بیش از هر چیز به‌واسطه اجرای بیلبوردهای “صداقت آمریکایی” شناخته می‌شود امسال با دست پر به جشنواره فجر می‌آید.

به گزارش سینماژورنال این سازمان از یک طرف دو پروژه سینمایی “بادیگارد” ابراهیم حاتمی‌کیا و “ایستاده در غبار” محمدحسین مهدویان را در جشنواره خواهد داشت که هر دو به صورت زنده فیلمبرداری می‌شوند و از طرف دیگر یک انیمیشن به نام “بازگشت” را.

به تازگی آنونس سینمایی “بازگشت” به همراه تصاویری از کار و یادداشتی که احسان محمدحسنی رییس سازمان اوج درباره آن نوشته منتشر شد.

الهام گرفته از قصه ای قرآنی

در یادداشت محمدحسنی درباره این انیمیشن که تولید آن قریب به دو سال و نیم زمان برده است آمده است: “بازگشت” اثری منحصر به فرد است که قریب به دو سال و نیم نگارش و تولید آن زمان برده و الهام گرفته از قصه‌ای قرآنی است که از آن به عنوان “اصحاب اخدود” یاد می شود.

قصه ای تکان دهنده درباره اولین هولوکاست تاریخ

وی با اشاره به داستان ضدصهیونیستی “بازگشت” ادامه داده است: این انیمیشن قصه‌ای تکان دهنده را به تصویر می‌کشد درباره اولین هولوکاست و قتل عام و نابودیِ بشر به دست آبا و اجداد جنایتکارِ بنی‌صهیون علیه موحّدین و مسیحیان در دامنه درّه‌ای هولناک از شهر تاریخی «نَجران» در شبه جزیره عربستان و هم مرز با کشور یمن.

بازگشت
شهر تاریخی نجران در “بازگشت”

رییس سازمان اوج که گویا خیلی به نتیجه این انیمیشن خوش بین است افزوده است: به عنوان کسی که جدیدترین آثار حوزه هنر و رسانه داخل و خارج از کشور را رصد می کند، می گویم می توان امیدوار بود که شاهد محصولی متفاوت و به لحاظ فرم و تکنیک، یک سر و گردن بالاتر از آنچه تاکنون در حوزه پویانمایی کشور دیده ایم، باشیم.

“بازگشت” این روزها مراحل دوبلاژ و ساخت موسیقی را می گذراند و نسخه نهایی  آن تا 40 روز آینده آماده می‌شود.

بازگشت
تصویر دو کاراکتر “بازگشت”⇓⇑که شباهتهایی به “تام ترول” دارند
بازگشت

بازگشت
یکی دیگر از کاراکترهای “بازگشت” که شبیه “گالوم” است!!!

تعریض به “هابیت” و “ارباب حلقه ها”؟

به گزارش سینماژورنال نکته توجه‌برانگیز “بازگشت” که توسط جوانی به نام محمد همدانی در موسسه ای موسوم به “خانه پویانمایی انقلاب اسلامی” ساخته شده شباهت برخی کاراکترهای آن با کاراکترهای سری فیلمهای فانتزی-حادثه‌ای “هابیت” است.

تمرکز بر دو تصویر منتشر شده از کاراکترها شباهتهای آنها را به کاراکترها “گالوم” و “ترول” از سری “ارباب حلقه ها” و “هابیت” مشخص می کند.

در کنار آن تصویری که از شهر نجران در فیلم می بینیم شباهتهایی به شهر “الف ها/elves” در سری های مذکور دارد!

هنوز مشخص نیست این شباهتها اتفاقی است یا اینکه در مضمون هم بنا بوده تعریضی زده شود به سری “هابیت” که تاکنون سه قسمت از آن توسط پیتر جکسون ساخته شده است.

گالوم در "ارباب حلقه ها" و "هابیت"
گالوم در “ارباب حلقه ها” و “هابیت”
تام ترول در "هابیت"
تام ترول در “هابیت”
شهر الفها در "ارباب حلقه ها"
شهر الفها در “ارباب حلقه ها” و “هابیت”
شهر الفها در "ارباب حلقه ها"
شهر الفها در “ارباب حلقه ها” و “هابیت”



ردّپای مجری بیلبوردهای “صداقت آمریکایی” در تولید کلیپ انرژی هسته‌ای امیر تتلو/برادر مدیر “اوج” تهیه کننده کلیپ است!

سینماژورنال: هرچند امیر تتلو و اردشیر احمدی خواننده و کارگردان کلیپ “انرژی هسته ای” به صراحت درباره ارگان سرمایه گذار تولید این کلیپ سخن نمی گویند اما به تازگی ردّپایی از سازمان هنری-رسانه ای اوج در تولید این کلیپ پیدا شده است.

به گزارش سینماژورنال این ردّپا، نامه جانانه ایست که میثم محمدحسنی تهیه کننده کلیپ مزبور منتشر کرده است و در آن به دفاع از این کلیپ پرداخته است.

هرچند در این نامه میثم محمدحسنی با عنوان مدیر شرکتی به نام دلصدا معرفی گشته است اما بیش از این عنوان نام خانوادگی او و رابطه خویشاوندی با مدیر سازمان اوج است که جلب توجه می کند.

برادر مدیر اوج

میثم محمدحسنی برادر احسان محمدحسنی مدیر سازمان اوج است یعنی همان سازمانی که بیش از هر چیزی بخاطر اجرای بیلبوردهای “صداقت آمریکایی” در کانون توجه قرار گرفت.

این رابطه خویشاوندی بیش از پیش این ظن را تقویت میکند که سازمان مذکور در تولید کلیپ مذکور نقش داشته است.

طرح-عکسی از میثم محمدحسنی
طرح-عکسی از میثم محمدحسنی

سینماژورنال متن کامل نامه میثم محمدحسینی برادر مدیر سازمان هنری-رسانه ای اوج را ارائه می دهد:

کشور عجیبی داریم!!

موسیقی رپ یک روز خوب است و حلال، یک روز بد است و حرام! یک روز تیتراژ “خندوانه “و خیلی برنامه های دیگر است و روزی اگر برای انرژی هسته ای استفاده شود، حرام می شود!!

کشور عجیبی داریم!!
وقتی یک خواننده پر طرفدار می آید و برای آرمان های انقلاب می خواند، می شود پاچه خوار نظام و رژیم!! و از آن سو اگر بازیگری برهنه شود و بی شرمانه تصاویر عریانی خودش را منتشر کند،میشود آزادی اندیشه و نباید گفت که بالای چشم ات ابروست!

کشور عجیبی داریم!!
وزارت فخیمه ارشاد به جاسوس های BBC مجوز فعالیت می دهد، برای آنچه که از قبل مشخص است و همه می دانند که چه خواهد شد اما امثال حامد زمانی و امیر تتلو که برای ارزشی خواندن ،روزانه چند هزار فحش می خورند، هنوز موفق به دریافت مجوز نشده اند.

کشور عجیبی داریم!!
مجلس سریعا برای برای یک کلیپ به نام “انرژی هسته ای” جلسه تشکیل می دهد و خط و نشان می کشد! از آن طرف فلان خواننده و کارگردان و…بارها بر علیه انقلاب ، تولید میکند و فیلم می سازد و…و مجلس حرکتی از خود نشان نمیدهد…

کشور عجیبی داریم!!
اگر کسی مثل تتلو از گذشته خودش ابراز ندامت کند و برای ارزش ها بخواند،تا ابدالدهر به او شک داریم که برای چه و کدام منفعت ابراز ندامت کرده؟ آیا اگر چون اویی، برای رئیس جمهور محترم خوانده بود، زودتر به منافع شخصی اش نمی رسید تا اینکه برای انرژی هسته ای و شهدا بخواند؟!

کشور عجیبی داریم!!
آقا فرمود: «در برخورد با مسائل تهاجم فرهنگی، پدیده را در اول ورود و حتی قبل از ورود باید بشناسیم، اگر یک فکر و روش در دنیا دارد رایج می شود،پیداست که به اینجا هم خواهد آمد.دنیا،دنیای ارتباطات است،نمیشود حصار کشید!»

اما از آن طرف خیلی ها هنوز بر سر حلال یا حرام بودن موسیقی مانده اند.چه رسد به اینکه برنامه ای برای موسیقی های نوظهور داشته باشند.

کشور عجیبی داریم!!
مجله “ایده آل” تیتر یک و عکس روی جلدش ، تتلو می شود و هیچ کس دم از زیرزمین و سوءسابقه نمی زند! اما اگر همان تتلو برای انرژی هسته ای بخواند و ارزش ها، یقه ی ارتش را میگیریم که چرا با خواننده زیرزمینی همکاری کردی و اثری به این فاخری برای فرهنگ کشور تولید کردی؟ اصلا ارشاد چطور به این مجله مجوز می دهد ولی به آن کلیپ نه؟! فرق این دو کجاست؟!

لطف فرموده و زودتر ما را محبوس کنید

به هر حال با همه عجایبی که در این کهن مرز و بوم دیده ام و اکنون به اوج خود رسیده است، به عنوان کوچکترین سوار سفینه ی هدایت گر انقلاب اسلامی، دست هر انسان آزاده ای که در پی نجات باشد را خواهم گرفت و به عرشه کشتی خواهم رساند. ولو عجایب این سرزمین با تلفن های پرایوت، تهدید کنند و برخی مسئولین محترم،تحریم!

از اهل بیت و رفتارش، از آقا و حرف هایش، آموخته ام که باید برای همه اقشار جامعه برنامه داشت. اسلام و انقلابی که برای هر نوع سلیقه، فکر و برنامه نداشته باشد، به درد جرز دیوار هم نمی خورد. پس لطف فرموده و زودتر ما را محبوس کنید. چرا که آزادی ما مترادف است با جذب حداکثری، ولو به مزاج بعضی ها خوش نیاید.

آزادی ما مساوی است با تولید، حرکت و…. و برای برخی مرداب های راکد، صدای آب روان کر کننده است… پس زودتر سلول ما را آماده کنید.. فقط بی زحمت اینترنت WiFi هم داشته باشد.

 




خلق یک عنوان جدید سینمایی برای ذکر نام مجری پوسترهای “صداقت آمریکایی” در تیتراژ فیلم جدید حاتمی‌کیا

سینماژورنال: پیش تولید “بادیگارد” تازه ترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا در حالی به تازگی آغاز شده است که پیوستن پرویز پرستویی و مریلا زارعی به پروژه قطعی شده است.

به گزارش سینماژورنال به تازگی نیز لیست عوامل پشت صحنه فیلم اعلام شده است که حضور یک نام در آن بیشتر از بقیه جلب توجه می کند.

این نام احسان محمدحسنی است که در فهرست عوامل فیلم به عنوان “مدیر پروژه” از او یاد شده است.

جستجوهای سینماژورنال در میان منابع سینمایی و پرسش از تعدادی سینماگر مطرح برای دانستن اینکه حیطه فعالیت “مدیر پروژه” کجاست به نتیجه خاصی منجر نشد.

کسی درباره وظایف مدیر پروژه چیزی نمی داند

کمتر پروژه سینمایی را پیدا کردیم که چنین عنوانی در تیتراژش باشد و هیچ کدام از سینماگران طرف پرسش سینماژورنال درباره حیطه وظایف مدیر پروژه چیزی نمی دانستند.

در سینمای حرفه ای به جز تهیه کننده، عناوینی چون مجری طرح و مدیر تولید وجود دارد که اولی مدیریت کلیدی یک یا چند پروژه را پیش می برد و دومی مدیریت هزینه‌کرد بهینه بودجه یک پروژه خاص را انجام میدهد اما “مدیر پروژه” عنوانی نامرسوم در سینمای ایران است و به تبع آن نمیتوان برای حوزه وظایفش جزییاتی را بیان کرد.

آیا مدیریت پروژه بمعنای سرمایه گذاری است؟

بر این مبنا اینکه نام محمدحسنی که مدیر سازمان هنری-رسانه ای اوج است(یعنی همان سازمانی که مجری بیلیوردهای “صداقت آمریکایی” بوده) در فهرست عوامل فیلم تازه حاتمی کیا بعنوان مدیر پروژه می آید بایستی بیش از هر چیز به حضور این سازمان به عنوان سرمایه گذار “بادیگارد” برگردد.

شاید بواسطه طرح این مساله از سوی پژمان لشکری پور مجری طرح کار که “بادیگارد” با سرمایه دوستان حاتمی کیا تولید میشود قرار دادن نام سازمان اوج به عنوان مجری طرح یا سرمایه گذار در فهرست کمی غیرمنطقی می نموده و این شده که بجای آن، نام مدیر این سازمان بعنوان “مدیر پروژه” ذکر شده است.

احسان محمدحسنی
احسان محمدحسنی