1

عاشقانه زنانه دو کارگر کشتارگاه؛ برنده خرس طلای برلین+فهرست کامل برگزیدگان

سینماروزان: مراسم اختتامیه شصت‌هفتمین جشنواره فیلم برلین  با معرفی برندگان در بخش‌های گوناگون برگزار شد.

به گزارش سینماروزان در اختتامیه این جشنواره فیلمی از مجارستان با نام «درباره روح و بدن» بود که خرس طلای بهترین فیلم را گرفت؛ فیلمی که داستان عاشقانه ای را روایت می کند که میان دو کارگر کشتارگاه حادث می شود.

«ایدیکو انیدی» کارگردان زن برنده خرس طلا که کوشیده بود حال و هوای زنانه را در روایت فیلمش دخالت دهد، پیشتر فیلمی به نام «قرن بیستم من»(1989) را ساخته بود که برنده دوربین طلای جشنواره کن شده بود.

پیش از برنده شدن این کارگردان زن بسیاری گمان داشتند این کمدی «سوی دیگر امید» ساخته «آکی کوریزماکی» فنلاندی تبار باشد که خرس طلا را بگیرد اما این کمدی با محوریت دوستی یک پناهنده سوری و یک اروپایی بدخلق ساخته شده است خرس نقره ای کارگردانی نصیبش شد.

جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره 2017 برلین هم به کارگردانی فرانسوی-سنگالی برای «فلیسیته» رسید؛ فیلمی که داستانی پیرامون خواننده ای فعال در کلوبی شبانه را روایت می کند.

«کیم مین هی» بازیگر کره ای فیلمی با نام «شب تنها در کنار ساحل» محصول کره جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت؛ «شب تنها در کنار ساحل» فیلمی عاشقانه است که از مصائب به پایان رسیدن رابطه عاشقانه یک زن می گوید.

«جورج فردریش» بازیگر اتریشی تبار فیلم «شبهای روشن» محصول آلمان جایزه بهترین بازیگر مرد را گرفت؛ «شبهای روشن»دردسرهای ایجاد ارتباط یک پدر و فرزند نوجوانش را دستمایه خلق درام کرده است.

فهرست کامل برندگان شصت وهفتمین جشنواره فیلم برلین از این قرار است:

–خرس طلای بهترین فیلم:
«درباره روح و بدن» به کارگردانی «ایدیکو انیدی» از مجارستان

— جایزه بزرگ هیئت داوران:
«فلیسیته» به کارگردانی «آلن گومز» (فرانسه، سنگال، بلژیک، آلمان، لبنان)

–خرس نقره‌ای بهترین کارگردان:
«آکی کویزماکی» برای فیلم «سوی دیگر امید» از فنلاند

–خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد:
«جورج فردریش» برای فیلم «شب‌های روشن» از آلمان

–خرس نقره‌ای بهترین بازیگر زن:
«کیم مین هی» برای فیلم «شب تنها در ساحل» از کره جنوبی

–خرس نقره‌ای بهترین فیلمنامه:
«یک زن فوق‌العاده» نوشته «سباستین للیو» و «گونزالو مازو»

–جایزه بهترین مستند جشنواره برلین:
«شکارچی روح» به کارگردانی «رعد آندونی» محصول مشترک فلسطین، فرانسه و سوئیس

–خرس طلایی بهترین فیلم اول:
فیلم «ESTIU 1993» به کارگردانی «کارلو سیمون» از اسپانیا

–خرس طلایی بهترین فیلم کوتاه:
«شهر کوچک» به کارگردانی «دیگه گو کاستا آمارانته» از پرتغال

–خرس نقره ای بهترین فیلم کوتاه:
«خیال در دشت» به کارگردانی «استبان آرانگوئز جولین» از مکزیک

–جایزه آلفرد باوئر (خرس نقره‌ای):
«رد پا» به کارگردانی «آگنیزکا هولاند» محصول مشترک لهستان، آلمان، چک، سوئد




“عشق شيشه‌اي” پرستویی کپی‌برداری از یک پاورقی داخلی است یا یک فیلم فنلاندی؟+عکس

سینماژورنال: محمد بلوری روزنامه نگار قدیمی ایرانی که سالها به خاطر حضورش در سرویس حوادث روزنامه های مختلف شهرت کسب کرده است به تازگی ادعا کرده یکی از فیلمهای دهه هفتادی پرویز پرستویی با نام “عشق شیشه ای” از یکی از داستانهای وی کپی برداری شده است.

به گزارش سینماژونال “عشق شیشه ای” را کارگردانی به نام غلامرضا حیدرنژاد براساس فیلمنامه ای از خودش در اواخر دهه هفتاد ساخته است داستان مردی را روایت می‌کند که بعد از شکست در عشق قصد خودکشی دارد و برای همین دو آدمکش را اجیر می‌کند که او را بکشند اما به ناگاه در گیرودار این ماجرا، اسیر یک عشق تازه می‌شود و اینجاست که می کوشد به هر زحمتی که هست خود را از شرّ آدمکشان اجیرشده راحت کند.

پرویز پرستویی در این فیلم نقش اصلی را بازی می کرد و مهناز افضلی، عزت ا.. جامی، محمود جعفری، افسانه بایگان و اکبر دودکار نقشهای مکمل را ایفا می کردند.

ادعای یک روزنامه نگار صفحه حوادث

سالها بعد از ساخت آن فیلم اخیرا محمد بلوری این فیلم را در تلویزیون دیده و در گفتگو با “شرق” ادعا کرده فیلمنامه این کار سرقتی آشکار از یکی از داستانهای اوست.

بلوری می گوید: چندروز پیش به طور اتفاقی در تلویزیون یک فیلم سینمایی را دیدم که قصه آن کپی نعل‌به‌نعل از داستانی بود که در سال ٧٤ در مجله هفتگی تپش منتشر کرده بودم. موبه‌مو و صحنه‌به‌صحنه این داستان را به صورت اثر سینمایی درآورده بودند بدون اینکه نامی از من به‌عنوان نویسنده این قصه در هیچ‌جای فیلم بیاید. اسم فیلم «عشق شیشه‌ای» بود با بازی پرویز پرستویی.

بلوری درباره داستانی از وی که منشأ کپی قرار گرفته هم می‌گوید: سناریوی این فیلم دقیقا از روی داستانم با عنوان «تا شقایق هست» نوشته شده است. داستان من، حکایت مرد جوانی است که پس از امتحان مراحل مختلف خودکشی، به طور اتفاقی در جریان یک تماس تلفنی قرار می‌گیرد که در آن دو نفر می‌خواهند یک سرقت همراه با آدم‌کشی انجام دهند. جوان از آنها می‌خواهد که مقتول این دزدی باشد و در ازای کشتنش، به آنها وعده پول می‌دهد و عملا قرارداد بسته می‌شود غافل از اینکه چندی بعد عاشق شده و طعم زندگی را می‌چشد و دیگر نمی‌خواهد کشته شود اما یافتن آن دو آدم‌کش، گره اصلی داستان می‌ماند. اسناد این قصه را من به صورت مجله چاپ‌شده دارم.

این روزنامه‌نگار قدیمی در جایی دیگر بیان می‌دارد: راستش را بخواهید، در نگاه من، آنهایی که قرص نانی از هم می‌دزدند شریف هستند اما افرادی که حاصل اندیشه نویسنده یا هنرمندی را برای کسب مال به سرقت برده و با نام خود منتشر می‌کنند، رفتاری شنیع‌تر از دزدان شب‌رویی دارند که به خانه مردم دستبرد می‌زنند. حرفم این است که اگر معرفتی بود، لااقل تماسی تلفنی با بنده می‌گرفتند تا اجازه استفاده از این اثر را در اختیارشان قرار دهم یا برای آرامش وجدان خود هم که شده، نامی از من در این اثر سینمایی می‌آوردند که متأسفانه هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها نیفتاد.

عشق شیشه ای
عشق شیشه ای

کپی برداری از فیلمی فنلاندی به نام “قرارداد با آدمکش”

به گزارش سینماژونال در عقبه مفید محمد بلوری و نقشی که در جلب توجه مخاطبان عام به مطبوعات داشته شکی نیست اما به نظر می‌رسد آنچه او درباره کپی برداری “عشق شیشه ای” از داستان “تا شقایق هست” گفته محل ایراد باشد چون فیلم “عشق شیشه ای” یک گرته برداری از فیلمی است با عنوان “قرارداد با آدمکش” ساخته آکی کوریسماکی کارگردان فنلاندی.

“قرارداد با آدمکش” یا “من یک قاتل قراردادی استخدام کرده‌ام” داستان مردی فرانسوی به نام “هنری” را روایت می کرد که ساکن لندن است و پس از 15 سال به ناگاه شغلش را از دست می دهد؛ همین مسأله باعث می شود تصمیم به خودکشی بگیرد اما چون خودش نمی تواند در این امر موفق باشد با یک قاتل قرارداد می بندد که او را بکشد اما در همین حین سروکله دختری به نام “مارگارت” پیدا می شود که عشق به زندگی و آینده را مجددا در وجود وی شکوفا می کند…

این فیلم در سال 1990 ساخته شد یعنی حوالی سال 1370 و حدودا هشت سال قبل از “عشق شیشه ای” و چهار سال قبل از “تا شقایق هست” محمد بلوری.

از آنجا که فیلم آن کارگردان فنلاندی در داخل هم پخش شده اینکه “عشق شیشه‌ای” گرته برداری از آن فیلم باشد که چند سالی هم زودتر از داستان بلوری نوشته شده بود، به مراتب منطقی‌تر به نظر می‌رسد.

قاتل قرارداری
 قرارداد با آدمکش