1

افاضات پدرشوهر سابق مهناز افشار، متعاقب همراهی مهناز با یک شبکه سعودی⇐با رفتن سلبریتی‌های محبوب(!؟) به خارج، میدان برای شکوفایی جوانان مستعد فراهم می‌شود!/مهاجران اغلب با «ساده انگاری» و «خیالات موهوم»، سرنوشت خود را به دست «آرزوها» می‌سپارند!/آشنایی با مهاجران سایر کشورهای اسلامی، ذهنیت مهاجران ایرانی را نسبت به مملکت اسلامی خود تغییر خواهد داد!!/ سلبریتیهای مهاجر، بعد از مدتی تجربه اندوزی، نقشی تازه را برای عزت و اقتدار و اعتبار ملی ایرانیان برعهده خواهند گرفت!!!

سینماروزان: مدتی کوتاه بعد از انتشار خبر همراهی مهناز افشار با آرش لباف و ابی در یک شوی استعدادیابی ماهواره‌ای که بناست از شبکه سعودی ام.بی.سی.پرشیا روی آنتن برود محمدعلی رامین پدر یاسین رامین شوهر سابق مهناز، اظهاراتی را مطرح کرده درباره عاقبت سلبریتی‌های مهاجر.

متن کامل اظهارات رامین را به نقل از “فارس” بخوانید:

نظر شما درباره «مهاجرت چهره‌ها»، از ورزشکار و داور و شطرنج باز تا هنرپیشه و مجری تلویزیونی به خارج از کشور چیست؟

–  پدیده مهاجرت، یک «سکه دو رو» است؛ از یک طرف ناشی از نبرد بی امان تبلیغاتی دشمنان علیه کشورمان برای فرسایش سرمایه اجتماعی ماست و از طرف دیگر، نشانه «جهانگرایی» ایرانیان است که فراتر از مرزهای جغرافیایی تنفس می‌کنند و افق نگاهشان وسیع تر از سرزمین پدرانشان است و حضورشان در هر کجای دنیا، به مرور زمان، باعث شکل گیری هسته‌های انسانی با هویت «فرهنگ ایرانی» خواهد شد.

اما با مشاهده بسیاری از نشانه‌ها، این دیدگاه شما بر واقعیات منطبق نیست و سوال برانگیز است…

– متوجه ابهامات پیش آمده در ذهن شما هستم…

پس لطفاً بفرمایید، وقتی سلبریتی‌ها که غالبا به صورت «قهر» از کشور خارج می شوند و بعضاً در خدمت رسانه‌های بیگانه و زیر پرچم بیگانگان قرار می‌گیرند، چگونه ممکن است، خودشان موجب شکل گیری هسته‌هایی با هویت ایرانی بشوند یا به چنین هسته‌هایی نزدیک بشوند؟!… اصولاً آنها قبل از خروج از کشور، با هویت ایرانی خودشان فاصله گرفته بودند…

– بحث مهمی است که تا به حال کمتر مورد بررسی قرار گرفته؛ بنابراین در اینجا برخی از زوایای موضوع را با شما در میان می‌گذارم تا بعداً با دقت و جامعیت بیشتری مورد مطالعه و بحث کارشناسی قرار بگیرند:
نکته اول این که سالانه ده‌ها هزار نفر با انگیزه‌های شخصی کاملاً متنوع، مهاجرت می‌کنند که گاهی تعدادی چهره مشهور هم در میان آنها دیده می‌شود که غالباً آنها هم دلائل شخصی خاص خود را دارند، هر چند رنگ و لعاب سیاسی به آن بدهند.

دوم این که در این ماجرا، هر چند خود مهاجران اغلب با «ساده انگاری» و «خیالات موهوم»، سرنوشت خود را به دست «آرزوها» می‌سپارند، اما نباید ما نیز همه چیز را مقطعی نگاه کنیم و صرفاً ظاهر قضایا را در نظر بگیریم و چشم اندازهای آینده را از نظر دور بداریم.

سومین نکته مهم این است که «ترک دیار» توسط هر هموطنی و به هر بهانه‌ای، همواره با یک احساس دوگانه همراه است، یکی «دل کندن» از بخش عمده داشته‌ها و ریشه‌ها و پیشینه‌هاست و دیگری «دل بستن» به آن چه نامأنوس و نا آشناست…

نکته چهارم؛ این افراد که تا قبل از کوچ کردن از وطن، هیچ شناخت واقعی از محیط جدید خود نداشته و حداکثر در حد یک مسافرت تفریحی یا گزارشات آشنایان، اطلاعاتی سطحی را مبنای تصمیم خود قرار داده اند، خودشان هم نمی‌دانند که در شرایط غیر قابل پیش بینی غربت، چگونه رفتار خواهند کرد.

پنجمین نکته این که، بعد از مهاجرت و دل کندن از میهن، وقتی به مرور زمان، واقعیت‌های ناخوشایند، گریبانگیر زندگی روزمره افراد شد، اندک اندک حس نوستالژیک خیالی قبل، زائل می‌شود و احساس خلاء و رنج غربت و تنهایی بر ذهن و روان اشخاص مستولی می‌شود؛ آن چنان که هر کسی برای فرار از تنهایی و دوری از بیهودگی و نیفتادن در انواع باندها و دام های تباهی، به دنبال نجات خود و یا کمک به هموطنانش، به همدیگر نزدیک می‌شوند…

این‌هایی که ما می‌شناسیم، افرادی «خود محور» هستند که اگر هم صحبت از «مردم» می‌کنند، برای جذب و جلب حمایت آنها نسبت به خودشان است، نه این که در صدد حمایت از مردم باشند.

– حتی اگر خصلت بسیاری از اشخاص همین باشد، اما در دیار غربت، ناگزیرند تا در عمل نشان بدهند که «واقعاً مردمی» هستند؛ از طرف دیگر، همین ارتباطات در یک فرایند زمانی سیال که ممکن است حتی از نسلی به نسل‌های دیگر منتقل شود، با انگیزه‌هایی کاملاً مغایر با احساسات کنونی، در اطراف و اکناف جهان، منجر به پدیده «هسته های ایرانی» خواهد شد و تعجب نکنید که وجود همین هسته‌ها در پیوند با سایر اقلیت‌های ساکن، بعد از این روزگار هیجانی امروز، از ضروریات گام دوم انقلاب اسلامی ارزیابی خواهد شد و بستری برای تحقق تمدنی نوین در عرصه جهان می‌شوند.

یعنی شکل‌گیری «هسته‌های ایرانی» به این سادگی که شما بیان می‌کنید، اتفاق می‌افتد؟ و دولت‌های مخالف ایران و گروه‌های نژادپرست غربی ضد ایرانی مانع آنها نخواهند شد؟

– حتماً آنها مانع تراشی‌ها و دشمنی‌های خود را بکار خواهند گرفت و اتفاقاً هرچه مخالفت‌ها و خصومت‌ها و تحقیرها و توهین‌های نژادپرستانه و انواع تخریب‌ها و آزارهای رسانه‌ای بیشتر باشد، تحقق پیوندهای ایرانیان با همدیگر و با دیگر اقلیت‌های مهاجر بیشتر می‌شود.

بسیاری از این مهاجران که معمولاً در کشور خودشان هم تلاش می‌کردند تا «همرنگ جماعت غرب» بشوند، چطور ممکن است در سرزمین آرزوهایشان، تغییر گرایش دهند و به هویت ایرانی و فرهنگ ملی پدرانشان بر گردند و یا با سایر اقلیت‌های مسلمان مهاجر پیوند بخورند؟

– عرض کردم که این تحولات ذهنی و فکری و رفتاری، یک فرایند زمانبر است و دفعتاً پیش نمی‌آید. حوادث سیاسی منطقه‌ای و جهانی، اتفاقات پر تعارض اجتماعی و فراز و فرودهای اقتصادی، در تسریع یا تعویق این تحولات فکری و رفتاری مهاجران، مؤثر خواهد بود.

فراموش نکنیم که وقتی افرادی، فارغ از درگیری‌های فرساینده رسانه‌ای در داخل، با انبوهی از مشکلات شخصی و خانوادگی و اجتماعی در غربت مواجه بشوند، غالباً روحیات و حساسیت‌هایشان تغییر خواهد کرد و نگاهشان به کشورشان از راه دور، نگاهی کاملاً دگرگون و متفاوت خواهد بود.

ضمن این که هوشمندی افراد شاخص مهاجر در تشخیص موقعیت ها و بهره گیری از «منافع مشترک ایرانیان» در همگرایی با سایر مهاجرین، حتماً تعیین کننده خواهد بود.

تجربه چهل سال گذشته نشان داده که دولت‌های متخاصم غربی، معمولا مهاجران مسلمان، بویژه ایرانیان را برای مقابله با منافع ملی کشورهای مادر بکار گرفته اند؛ حالا چرا باید جریان در آینده برعکس بشود؟

– سخن شما درست است؛ اما آیا نمی‌توان انتظار داشت که تجربه چهل ساله اول، درس و عبرتی آموزنده برای چهل سال دوم بشود؟ در ضمن فقط تعداد خیلی کمی از مهاجران، خودشان را در اختیار دول متخاصم قرار می دهند و اکثریت قریب به اتفاق آنها مشغول زندگی شخصی خود می‌شوند و در انزوای اجتماعی، روزگار می گذرانند و البته تا پیش از این، اکثر آنها یا در فرهنگ جوامع غربی غرق شده‌اند و یا با آن سازگاری نشان می‌دهند.

به جز این تجربه چهل ساله، شما چه عواملی را برای تغییر نگرش مهاجران ایرانی در جهت تشکیل هسته‌های مشترک المنافع، مؤثر می دانید؟

– فعلاً فهرستی از این عوامل تحول آفرین را، عرض کنم که هر کدام در جای خود قابل شرح و بسط هستند:
1-تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی در گام دوم انقلاب اسلامی که آثار غیرقابل پیش بینی بر شرایط منطقه و رفتار غرب خواهد داشت و ایرانیان را از ملتی «همیشه متهم و  همیشه پاسخگو» به مردمانی «پرسشگر» در عرصه جهان تبدیل خواهند کرد.

2- افول ابرقدرتی آمریکا و تزلزل رابطه آن با اروپا، که تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فراگیری را بنیان می گذارد.
3- ایرانیان که بعضاً افرادی برجسته، متخصص و نخبه علمی هستند، با تجربه آموزی از سایر ملل، به ویژه غربی ها، چه بسا از این پس، به گسترش منافع جمعی خود در کشورهای محل سکونت خویش روی آورند.
4- آشنایی با مهاجران سایر کشورهای اسلامی که در وضعیت بحرانی و جنگ و اشغال کشورهایشان آواره شده اند و حالا در شرایط مشابهی با ایرانیان قرار دارند، ذهنیت بسیاری از مهاجران ایرانی را نسبت به مملکت اسلامی خود تغییر خواهد داد.
5- بهره گیری از «شبکه های اجتماعی» در شکست انحصار رسانه های فراگیر و مسلط، نقشی بسیار تعیین کننده در اصلاح وضعیت کنونی و استقلال عمل مهاجران ایرانی خواهد داشت.
6- سلبریتی های هنری و غیره نیز در جای خود، بعد از مدتی تجربه اندوزی، نقشی تازه را برای عزت و اقتدار و اعتبار ملی ایرانیان برعهده خواهند گرفت.

ممکن است همین نقش سلبریتی ها را برای ما کمی روشن تر بیان کنید؟

– ببینید، در شرایط کنونی وقتی کسانی با تلخکامی و دلخوری از رفتار برخی رسانه ها یا مدیران و مسئولان، «قهر» می کنند، طبیعتاً مورد استقبال دشمنان ایران قرار گرفته و چند صباحی مورد بهره برداری قرار می گیرند و با دشمنان مملکت خودشان به یک نوع «تفاهم و منافع متقابل» می رسند. یک طرف بخاطر نیاز مالی یا رفاه بیشتر یا شهرت و اعتبار رسانه‌ای، «پول و اقامت و رسانه و کار» می خواهد، طرف دیگر هم، همین‌ها را در اختیارش می‌گذارد تا در راستای اغراض سیاسی و مالی خودش، علیه منافع ملی ما نقش آفرین باشد.

این همکاری، معمولا تحمیلی و موقتی است، زیرا این افراد با روحیه شکننده‌ای که دارند، در کشور خودشان هم سیاسی نبودند و هرگاه تحت تأثیر سیاسیون «غرب زده» عمل کردند، آسیب دیدند؛ پس بطور طبیعی، بعد از مدتی نسبت به توقعات فزاینده کارفرمایان خود عکس العمل نشان خواهند داد؛ هرچند در ابتدای هجرت، بتوانند علائق و دلبستگی های خانوادگی، خویشاوندی، قومی و ملی خود را سرکوب کنند، اما این «ماه عسل»ها دیر یا زود، در ذهن و ضمیر آنها تمام می شود.

فعلا یکی از سیاست‌های روشن کارفرمایان آنها این است که ابتدا سعی کنند تا اغلب این چهره‌ها را بطور جمعی در مجامع و رسانه‌ها نشان بدهند تا کثرت این نیروها را به رخ مخاطب بکشند؛ همین ارتباط کاری سلبریتی ها باهم، یک نوع همبستگی را میان آنها شکل می دهد که برای کارفرمایان بعداً از چند جهت خطرآفرین خواهد بود.

چه خطری؟

– یک نوع همبستگی صنفی میان آنها ایجاد می‌شود که توقعاتشان را از کارفرما افزایش می دهد؛ از آن جمله، دیگر به هر خواسته ارباب تمکین نمی کنند؛ با یکدیگر احساس همدردی خواهند کرد؛ چون در همان سرزمین ها نیز به عنوان «ایرانی» محبوبیتی کسب می کنند، هم بطور ناخواسته، خنثی کننده سیاست «ایران ستیزی» اربابان می شوند و هم نادانسته «همبستگی ملی» را میان هموطنان مهاجر و طرفدار خود شکل می دهند و دردها و مشکلات هموطنان ساکن در آن دیار را بازتاب خواهند داد؛

در همین راستا، به منظور کسب وجهه مستقل از سایر گروه های اجتماعی آن کشور، به فکر بازیافت هویت فرهنگی- ملی خود می افتند و اندک اندک، میان نخبگان علمی و فرهیختگان هنری و برگزیدگان ورزشی و صاحبان سرمایه و غیره، برای نخستین بار در تاریخ، بخش های عمده ای از جغرافیای زمین شاهد «کلونی های ایرانی» خواهد بود.

چرا انتظار دارید که چنین اتفاقی برای سلبریتی های ما در غرب بیفتد؟

 اجازه بدهید تا برای تقریب ذهن، چند نکته دیگر را یادآوری کنم:
اول؛ هنگامی که بهره برداری از این چهره ها برای مخاطبان، تکراری و کم اثر شد و از طرف دیگر، آنها پل های پشت سرشان را خراب شده دیدند، رفتار کارفرمایان با آنها تغییر می کند و غرورشان ورشکسته می شود.
دوم؛ گاهی کارفرمایان با یک معامله سیاسی در سطوح بالا یا تغییرات سیاسی-اقتصادی، «کارگزاران» و خدمتکاران خود را ناگهانی حذف می کنند یا آنها را به آرشیو می سپارند؛ در این گونه شرایط،
تجربه های سیاه و سنگین، اندک اندک سلبریتی ها را بسیار آزار خواهد داد؛ وقتی طعنه ها و توهین ها و تحقیرها و سوءاستفاده ها، در خلوتکده ها و پشت صحنه ها، غیرقابل تحمل شد، احساس تنهایی و غربت و خسران و پشیمانی، رنج های شدیدی را فراروی آنها قرار خواهد داد؛ در چنین شرایطی، البته بر اساس ظرفیت روحی و روانی آنها، هرکدام عکس العمل های مختلفی خواهند داشت.

آنگاه در مواردی، انواع سرخوردگی ها و بیماری ها و مرگ های مبهم به سراغ بعضی از آنها خواهد آمد.
سوم؛ وقتی رفتار غیرفرهنگی یا ضدملی آنها، با هزار دلیل کاهش یافت، مورد حمایت رسانه ها و نهادهای مستقل داخلی قرار خواهند گرفت و برقراری این گونه ارتباطات، شرایطی را که فعلاً مشاهده می کنید، دگرگون خواهد کرد.

چهارم؛ مهاجرت دلبستگان به غرب، ممکن است ابتدا تلخ و سنگین باشد، اما لاجرم باعث پالایش فضای کار برای دلبستگان به ایران می شود و مسئولان امور، نسبت به فداییان ایران و عاشقان انقلاب اسلامی که هرگز منافع ملی را فدای منافع شخصی نکرده و نمی کنند، قدرشناسی شایسته ای خواهند داشت.
پنجم؛ از طرف دیگر، با رفتن سلبریتی های محبوب جامعه به خارج، میدان برای شکوفایی جوانان مستعد ما در همان عرصه ها فراهم می شود و شخصیت های تازه نفسی ظاهر خواهند شد که چه بسا بازار سلبریتی های مهاجر را به کلی کساد کنند.




همراهی مهناز افشار با ابی و آرش در یک استیج تازه ماهواره‌ای؟؟/خطر توقیف بیخ گوش “آشفتگی”؟؟

سینماروزان: مهناز افشار که چندی قبل اخباری پیرامون جدایی‌اش از یاسین آقازاده محمدعلی رامین منتشر شده بود به همکاری با یک برنامه استعدادیابی ماهواره‌ای می‌پردازد.

در این برنامه استعدادیابی با نام‌ “پرشین گات تلنت” که ساختاری شبیه استیج دارد و از شبکه سعودی “ام.بی.سی پرشیا” روی آنتن خواهد رفت، به جز مهناز افشار، ابراهیم حامدی خواننده مقیم لس‌آنجلس و آرش لباف خواننده و موزیسین مقیم سوئد نیز به‌عنوان داور حضور دارند.

عدم بازگشت مهناز افشار به ایران پس از ماجرای شکایت طلبه مازندرانی از وی به دلیل انتشار یک محتوای مناقشه‌برانگیز که متصل شد به خبر جداییش از یاسین رامین حالا با حضور افشار در یک برنامه ماهواره‌ای، ادامه‌دار شده است و به نظر می‌رسد با روند فعلی حالا حالاها افشار به وطن بازنخواهد گشت.

در این بین تکلیف فیلمهای اکران نشده مهناز افشار و از جمله “آشفتگی”، “ناگهان درخت”، “ارادتمند…” و “گیلدا” هم مشخص نیست.

در این میان “ارادتمند” که مدتهاست توقیف شده و “ناگهان درخت” و “گیلدا” هم خبری از اکرانشان نیست ولی قرارداد اکران “آشفتگی” در گروه زندگی ثبت شده و دست‌اندرکارانش به‌دنبال ایجاد شرایط مناسب برای نمایش‌‌ فیلم هستند.

آیا ماهواره‌ای شدن افشار به‌ ممنوع‌التصویری کامل او منجر شده و مانع اکران “آشفتگی” خواهد شد؟




با افشای جزییات حکم صادره علیه شوهر مهناز افشار⇐آیا مهناز و شوهرش به وطن بازخواهند گشت؟؟

سینماروزان: جزییات حکم یاسین رامین در پرونده شکایت سازمان تدارکات پزشکی هلال احمر از وی فاش شد.

به گزارش سینماروزان در حالی که علی فرجی رییس سازمان تدارکات پزشکی هلال احمر بدون اعلام جزییات حکم صرفا از صدور حکم بدوی پرونده شکایت علیه یاسین رامین خبر داده بود یک رسانه اصولگرا جزییات حکم را فاش کرد.

طبق آنچه خبرگزاری اصولگرای “فارس” گزارش داده حکم یاسین رامین (شوهر مهناز افشار) در دادگاه بدوی ۱۷ سال محکومیت است و  آنچه اجرایی خواهد شد حکم حبس به مدت ۷ سال است. به جز آن یاسین رامین به رد یک تا دو میلیون یورو محکوم شده است!!

پیشتر مهناز افشار نیز بخاطر شکایت یک طلبه مازندرانی-درماجرای انتشار یک محتوای مجازی شائبه برانگیز- برای ادای توضیحات به دادسرا احضار شده بود!

باید منتظر ماند و دید با فاش شدن حکم دادگاه یاسین رامین آیا وی که به همراه همسرش مهناز افشار خارج از ایران به سر میبرد برای اجرای حکم به وطن بازخواهد گشت؟؟؟ و در این بازگشت مهناز وی را همراهی خواهد کرد؟؟




حکم پرونده شکایت سازمان هلال احمر از شوهر مهناز افشار صادر شد!

سینماروزان: سه سال بعد از همه حرف و حدیثها درباره شکایت سازمان هلال احمر از یاسین رامین(آقازاده دو معاون احمدی نژاد و شوهر مهناز افشار) بالاخره حکم پرونده وی صادر شد.

به گزارش سینماروزان حکم پرونده شکایت هلال احمر از شوهر مهناز افشار صادر شده ولی بخاطر بدوی بودن جزییات حکم اعلام نشده است!

علی فرجی رئیس سازمان تدارکات پزشکی جمعیت هلال احمر از صدور حکم بدوی دادگاه کارکنان دولت در پرونده یاسین رامین خبر داد.

علی فرجی با اعلام این خبر اظهار داشت: پس از اعلام شکایت سازمان تدارکات پزشکی جمعیت هلال احمر از یاسین رامین در سال ۱۳۹۳ به دلیل تصاحب اموال جمعیت هلال احمر و متعاقب صدور کیفرخواست و جلسات متعدد دادگاه در روز چهارشنبه مورخ ۲۵ اردیبهشت ۹۸، رأی بدوی توسط شعبه ۱۰۵۸ دادگاه کیفری دو مجتمع رسیدگی به جرایم کارکنان دولت تهران صادر شد.

این مقام مسئول در جمعیت هلال احمر، ضمن ابراز خرسندی از رأی صادره، از رسیدگی دقیق و قاطعانه دستگاه قضایی تقدیر و تشکر کرد و افزود: با توجه به اینکه رأی صادره بدوی است، طبق قانون از بیان جزئیات معذور هستیم.




تازه‌ترین بیانات مهناز افشار که هم همسر یک آقازاده است و هم مشغول بازی در فیلم یک آقازاده شده⇐هرچقدر به من حمله کنند، من مصمم‌تر می‌شوم!

سینماروزان: مهناز افشار بازیگری که بعد از مدتها هفته گذشته و در جریان نشستی مربوط به پویش «بدسرپرست تنهاتر است» مجبور شد درباره پرونده قضایی همسرش یاسین رامین سخن گوید(اینجا را بخوانید) به تازگی ضمن طعنه به نقدهایی که به وی میشود از این گفته که هرچقدر بهش حمله کنند او مصمم تر خواهد شد!

به گزارش سینماروزان مهناز افشار که همسر یاسین رامین آقازاده دو معاون احمدی نژاد است و اخیرا هم درگیر بازی در «شاه کُش» شده که بودجه آن را عباس نادران آقازاده الیاس نادران از چهره های اصولگرایی تأمین کرده است درباره اینکه چرا بعد از ماجراهای مربوط به همسرش درگیر فعالیتهای خیریه شده به «شرق» گفت: خیلی پیش‌ترها هم چنین فعالیت‌هایی داشته‌ام منتها به لطف شبکه‌های اجتماعی این فعالیت‌ها دیده می‌شوند و این روزها تمرکز اصلی‌ام به‌دلیل تسریع در نتیجه‌بخشی آن، رسیدگی و پیگیری حقوق کودکان است که متأسفانه جزء اولویت در رسیدگی نهادهای دولتی نیست؛ مثلا درباره لایحه حقوقی کودکان فقط قول داده‌اند و در عمل فعلا در نوبت رسیدگی است!!

وی با اشاره به انتقاداتی که هرازگاه به خاطر پرونده حقوقی همسرش نثار وی میشود بیان داشت: هرچقدر به من بابت حواشی‌های ساختگی ذهنشان حمله کنند، اما با همه هجمه‌ها من مصمم‌تر می‌شوم، چون نگاه کودکان به آینده است و درواقع آنها معنای واقعی کلمه امید هستند و چنین هجمه‌ها و حمله‌هایی به درد کودکان نمی‌خورد. بااین‌حال توصیه‌ام به حمله‌کنندگان این است که این گوی و این میدان در دست شما، همچنان حمله کنید. منتها انصافا در کنار هجمه‌تان کاری هم برای بچه‌ها انجام دهید، چون آنها به کمک شما نیاز دارند.




بالاخره بعد از گذشت بیش از یک سال از ماجرای بازداشت شوهر آقازاده‌اش⇐مهناز افشار درباره ربط اتهام شوهرش با واردات شیرخشک آلوده حرف زد⇐اجازه بدهید شوهرم محکوم شود!/از هلال احمر، وزارت بهداشت و قوه قضاییه هم در این باره بپرسید!+فیلم

سینماروزان: بالاخره بعد از گذشت بیشتر از یک سال از بازداشت یاسین رامین همسر دوم مهناز افشار این بازیگر در نشست پویش «بدسرپرست تنهاتر است» مجبور شد درباره ارتباط این بازداشت با واردات شیرخشک آلوده سخن گوید.

مهناز افشار در پاسخ به سوالی درباره واردات شیرخشك‌های فاسد از سوی همسرش یاسین رامین که آقازاده دو معاون احمدی‌نژاد بود، گفت: وارد كردن شيرخشك آلوده، جنايتي نيست كه بتوان از كنار آن گذشت. من هیچ فراری از موضوعی كه درباره همسرم مطرح می‌شود نكرده‌ام، چون این كه مطرح می‌كنند شیرخشك فاسد وارد كرده و باعث كشته شدن بچه‌ها شده، جنایتی نیست كه بتوان از كنار آن گذشت، همسر من هفت ماه بابت پرونده‌ای كه برایش تشكیل شده به زندان رفته و پرونده او هنوز باز است و با این فضاهایی که علیه او درست شده بعید نیست محکوم هم بشود ولی اجازه بدهید محکوم بشود بعد ببینید به چه چيزی محکوم شده.

افشار تأكید كرد: من یك مادرم، یك انسانم، و این موضوع كه درباره پرونده همسرم مطرح شده برای من قطعا مهم است چون حتما به این فكر می‌كنم كه فرزندم را با چه پولی بزرگ می‌كنم. فرض بگیریم كه من استقلال مالی داشته باشم و از درآمد همسرم ارتزاق نكنم، اما به هر حال باید بدانم همسرم چه انسانی است. مطمئن باشید من هم به اندازه شما پیگیر این موضوع هستم چون وقتی در حال انجام یك فعالیت اجتماعی هستم، پیگیری این موضوع هم جزو فعالیت‌های من محسوب می‌شود. مطمئن باشید من در كنار شما و حتی جلوتر از شما نگران و دغدغه‌مند این موضوع خواهم بود.

این بازیگر سینما گفت: من معتقدم سكوت هیچ كمكی به ما نمی‌كند و از تمام افرادی كه موضوع شيرخشك‌ها را مطرح كردند ممنونم، چون این موضوع باید مورد رسیدگی قرار بگیرد، اما مساله اینجاست كه اگر هم چنین موضوعی صحت داشته باشد، این یك موضوع صرفا شخصی است؟ عده‌ای می‌گویند یاسین رامین سال‌ها پیش شیرخشك فاسد از طریق هلال احمر وارد كرده و باعث مرگ و كور شدن بعضی نوزادها شده، یعنی یاسین از کشور آلمان شیرخشک فاسد خریده، فروخته به هلال احمر و هلال احمر وارد کرده و از وزارت بهداشت مجوز گرفته و از گمرک ترخیص کرده و شرکت‌های پخش کننده آن را پخش کردند و خانواده‌ها خریداری کردند و بچه ها مسموم شدند. اگر این حرف صحت داشته باشد، خیلی‌ها باید جوابگو باشند؛ هلال احمر، وزارت بهداشت، گمرک، دولت، توزیع‌كننده‌ها و …. چطور است كه مدارك این موضوع در پزشكی قانونی، کلانتری، قوه قضاییه، وزارت بهداشت و بقیه نهادها وجود ندارد و پیگیری نمی‌شود؟ درواقع می‌خواهم بگویم این سوال را نباید از من بپرسید كه چنین اتفاقی افتاده یا نیفتاده چون تایید یا تكذیب من وجاهتی ندارد، این سوال را باید از نهادهای مسئول بپرسید و اگر یاسین رامین در جمهوری اسلامی با همه این نهادها تبانی کرده و این جنایت اتفاق افتاده دیگر موضوع اصلا شخصی نیست و باید در ابعاد ملی به این موضوع رسیدگی شود آن هم بدون سانسور، شفاف و علنی نه در اتاق بسته بدون حضور خبرنگاران.

افشار در پاسخ به این كه خودش از همسرش درباره صحت یا سقم این موضوع سوال پرسیده یا نه، گفت: سال‌ها پیش این موضوع مطرح شد، دقیقا از زمانی كه ما ازدواج كردیم ناگهان مساله نوزادها مهم شد و نمی‌دانم چرا قبل از آن، این شبهه را مطرح نمی‌كردند. به هر حال من همان اوایل از ایشان پرسیده‌ام و برای چیزی که اصلا وجود خارجی ندارد و تحقیق هم کرده باشی، شنیدن یک کلمه کافی است؛ نه.

برای تماشای فیلم گفته های مهناز افشار اینجا را ببینید.




آیا شوهر دوم بهاره رهنما فرزند حسن عباسی است؟!+فیلم

سینماروزان: در روزهای گذشته و بعد از ازدواج دوم بهاره رهنما با جوانی به نام امیرخسرو عباسی که هم مهندس است و هم ساکن الهیه و هم کارآفرین نمونه با تولید کرم زیبایی شترمرغ، پرسشی شکل گرفته درباره نسبت فرزندی همسر رهنما با حسن عباسی.

حسن عباسی که از تئوریسینهای جریان اصولگراست در دوران ریاست شمقدری بر سازمان سینمایی عضو شورای پروانه نمایش هم بود و در جشنواره بیست و نهم فجر به هیات داوران نیز راه یافت و البته پرسشهایی طرح شد درباره تاثیرگذاری او بر دیگر داوران در حذف برخی آثار متفاوت آن جشنواره و از جمله یک درام شاعرانه پربازیگر با حضور شهاب حسینی از فهرست برگزیدگان.

مخاطبان با توجه به اشتراک نام خانوادگی حسن عباسی با امیرخسرو عباسی گمانه زده اند که او پدرشوهر بهاره رهنماست؟؟؟
احتمالا ازدواج دوم مهناز افشار که چند سال بعد از ازدواج اولش با سجاد رفیعی با آقازاده ای به نام یاسین رامین فرزند دو معاون احمدی نژاد ازدواج کرد و بعدتر هم گرفتار حواشی بازداشت شوهر شد، اصلی ترین دلیل طرح این گمانه بوده است.

اما واقعیت آن است حسن عباسی اصلا فرزندی ندارد و خودش هم چند سال قبل در نشستی وقتی در این باره طرف پرسش قرار گرفت از این گفت که تمام دانشجویان ایرانی فرزند وی هستند.

او حتی به یکی از نقل قولهای همسرش اشاره کرد که اگر فرزند پسر داشت، دخترها بر سرش دعوایشان میشد و اگر دختر داشت پسرها بر سرش دعوا میکردند فلذا خدا صورت مساله را پاک کرده و اصلا به آنها فرزند نداده است.

برای دیدن فیلم گفته های حسن عباسی درباره تعداد فرزندانش اینجا را ببینید.




اعترافات و ادعاهای محمدعلی رامین پدرشوهر مهناز افشار در گفتگویی تفصیلی⇐از تغییر نام خانوادگی از «لیمونارنجی» به رامین تا بیسوادی ۱۳ساله/از خواب مردی نورانی که به او گفت «…بخوان» تا همکاری با برادری که در کار تکثیر نوار بود/از برگزاری نماز جماعت با اهل سنت در آلمان تا هم‌سلولی شدن با متهم ایرانی میکونوس/از نوه‌ای که فرزند مهناز افشار است و فقط بخاطر توصیه پزشکان(!) در آلمان به دنیا آمده تا آقازاده‌ای که شوهر مهناز است و از دو سالگی به حفظ قرآن پرداخته!/از استخدام در صداوسیما با اصرار علی کردان تا پرهیز از صحبت درباره عروس‌اش مهناز افشار/از حضور در هیأت علمی دانشگاه پیام نور در زمان احمدی‌نژاد تا حضور در آزمایشگاهی متروکه در خاک سفید در دوران روحانی/از بازداشت آقازاده‌اش بخاطر یک اختلاف حساب ساده تا جور شدن وثیقه ۸میلیاردی آزادی فرزند با کمک اقوام و فامیل!

سینماروزان: محمدعلی رامین هرچند بعد از انتصاب به معاونت مطبوعاتی دولت دوم محمود احمدی نژاد بود که در کانون توجه رسانه ها قرار گرفت اما ازدواج آقازاده بزرگش یاسین با مهناز افشار بازیگر ایرانی بود که این مرکزیت توجه را دوچندان کرد.

به گزارش سینماروزان به دنبال آن، بازداشت آقازاده در دولت یازدهم و تولد فرزندشان در آلمان نیز بر دامنه توجهات افزود؛ توجهاتی که برخی از آن هم ناشی میشد از ادعاهای مهناز افشار درباره حمایت از اصلاح طلبان و در عین حال ایجاد پیوندی نزدیک با جریانی فرسنگها دورتر از اصلاح طلبی.

محمدعلی رامین که به همراه همسرش سوسن صفاوردی هر دو در زمره معاونان محمود احمدی نژاد بوده اند بعد از مدتها در گفتگویی تفصیلی با «شرق» کوشیده هم درباره روند رشدش از کودکی تا بزرگسالی و ورود به سیاست سخن گوید و هم درباره همکاری با احمدی نژاد. او البته درباره فرزندان و همسر هم سخن گفته اما به صراحت از اظهارنظر درباره عروسش مهناز افشار سرباز زده است.

به مانند محمود احمدی نژاد که بعد از سفر به ایالات متحده ادعایی را طرح کرده بود درباره هاله نورانی اطرافش هنگام سخنرانی در سازمان ملل حالا رامین هم ادعایی را طرح کرده درباره زمانی که بعد از 13 سال بیسوادی در خواب، فردی نورانی به سراغش آمده و او را امر کرده به خواندن!

متن کامل گفتگوی پدرشوهر مهناز افشار را بخوانید:

‌ از خانواده پدری و دوران کودکی‌تان برایمان بگویید؟ 
بهمن‌ سال ١٣٣٢ در محله پیرنظر در مرکز شهر دزفول در یک خانواده مذهبی – سنتی به دنیا آمدم؛ خانواده‌ای ١٢نفره، با ١٠ فرزند که دو نفر از آنها در کودکی از دنیا رفتند. الان هم از آن هشت فرزند (سه دختر و پنج پسر) فقط دو خواهر و یک برادر برایم باقی مانده‌اند. من سومین پسر و پنجمین فرزند خانواده بودم. پدرم عبدالمحمد و مادرم ساره نام داشتند.
‌ دوران کودکی‌تان چگونه گذشت؟ 
در زمان رضاخان که تازه انتخاب نام خانوادگي مرسوم شده بود، هرکسی به واسطه شغلی که داشت، اسم فامیلش را تعیین می‌کرد؛ به مناسبت شغل پدرم که باغ‌دار و تاجر عمده مرکبات بودند، اسم خانوادگی ما «لیمو‌نارنجی» تعیین شد. پدرم در بازار قدیم دزفول مغازه میوه‌فروشی داشت و سال‌ها قبل از تولد من، از صادر‌کنندگان مرکبات به کشورهای حوزه خلیج‌فارس بود. در آن سال‌ها، ما ١٧-١٨ باغ مرکبات داشتیم که البته برخی از آنها شراکتی یا اجاره‌ای بودند. محصولات باغ‌ها در انبارهای بزرگی نگهداری می‌شد و در آن انبارها روزانه ٢٠ -٣٠ کارگر کار می‌کردند. مرکبات مرغوب به خلیج‌فارس منتقل و از آنجا با کشتی‌های کوچک باری، به نام «بَلَم »، به کشورهای جنوب حوزه خلیج‌فارس مثل بحرین، قطر، امارات، کویت و عمان صادر می‌شد. حیاط خانه ما خیلی وسیع بود و زیرزمین بسیار بزرگی داشت که همواره ٥٠،٤٠ نفر در آن مشغول تهیه «آب‌لیموی تازه» و «رُبِّ آب‌لیمو» بودند که اغلب آنها نیز صادر می‌شد. یکی از خاطرات تلخ کودکی من در زمستان سال ١٣٣٨ اتفاق افتاد که شش‌ساله بودم؛ بر اثر یک‌سری حوادث طبیعی، ما دارایی‌هایمان را از دست دادیم و پدرم ورشکسته شد. ابتدا بارش شدید تگرگ، میوه درختان باغ‌ها را نابود کرد، چند روز بعد انبار بزرگ و قدیمی ما در حاشیه بازار شهر، بر اثر بارش فراوان باران، ریخت و ذخیره محصولات هم تلف شدند و در همان ایام نیز تعدادی از بَلَم‌های حامل مرکبات پدرم، در آب‌های توفانی خلیج‌فارس غرق شدند. متعاقب این حوادث، واسطه‌ها و خریدارهایی که مرکبات را پیش‌خرید کرده بودند، پدرم را چند ماه به زندان انداختند و هرآنچه را داشتیم از ما گرفتند. در ماه‌هایی که پدرم زندان بود، من هم مثل دو برادر بزرگم، تصمیم گرفتم برای کمک‌خرج خانواده کار کنم. در آن سال‌ها، حرفه‌های زیادی مانند کارگری بنایی، تأسیسات، نقاشی ساختمان، آهنگری، مسگری، خیاطی، بزازی، لحیم‌کاری و … را تا ١٣سالگی تجربه کردم.
 مدرسه هم می‌رفتید؟ 

نه؛ آن روزها مدرسه نمی‌رفتم.
‌ وقتی پدرتان بعد از چند ماه از زندان برگشت، چه کار کردند؟ 
از دارایی پدرم تنها یک مغازه در بازار قدیم باقی مانده بود که صرفا به خرده‌فروشی مرکبات تبدیل شد و من هم از همان شش‌سالگی، دستیارش در مغازه شدم. البته از حدود ١٠ سالگی به تهران آمدم و پیش برادرم در مغازه الکتریکی (میدان امام‌خمینی فعلی) مشغول به کار شدم. سال‌ها بعد، برادرم کارگاه تکثیر نوارهای موسیقی تأسیس کرد و من هم تابستان‌ها در کارگاه ایشان نوارهای مذهبی را تکثیر می‌کردم.
‌شما نوجوان بودید و هنوز مدرسه نرفته بودید؛ خانواده‌تان نگران شما نبودند؟ 
من از کودکی بسیار فعال بودم و هر حرفه‌ای را خیلی زود می‌آموختم. اگرچه ابتدا مدرسه نرفتم؛ اما هرگز، حتی یک روز هم بی‌کار نبودم.
‌ فامیل‌تان را چه سالی تغییر دادید؟ 
برادر بزرگ ما مهندس تجربی در سد‌سازی و کانال‌سازی بود و با شرکت‌های بزرگی در انتقال آب سد دز به جنوب خوزستان همکاری داشت. زمانی که در منطقه «رامین اهواز» کار می‌کرد (سال‌های ١٣٤٦-٤٨)، تصمیم گرفت فامیل خودش را از «لیمونارنجی» که دیگر هیچ نسبت شغلی با آن نداشت، به «رامین» تغییر دهد. بعد از ایشان، پدرم نیز پذیرفتند نام‌خانوادگی ما هم به «رامین» تبدیل شود.
‌ از دوران کودکی‌تان می‌گفتید، چه زمانی به مدرسه رفتید؟ 
من تنها فرزند خانواده بودم که سواد خواندن و نوشتن نداشتم. اما در ١٣سالگی اتفاق عجیبی برایم افتاد؛ در دزفول معمولا خانواده‌ها نیمی از سال را روی پشت‌بام می‌خوابیدند، یکی از همان شب‌ها خواب عجیبی دیدم که سرنوشت زندگی‌ام را تغییر داد؛ در عالم ‌خواب‌وبیداری، مردی نورانی از افق آسمان به طرف من آمد و کنارم نشست و گفت: «بلند شو درس بخوان»… من حیرت‌زده نیم‌خیز شدم و گفتم: «بلد نیستم؛ چطوری بخوانم!؟» او دستم را در دستانش گرفت و دو بار دیگر در پاسخ به سؤالم که می‌پرسیدم «چه بخوانم؟»، تکرار می‌کرد: «درس بخوان!»… بعد هم با لبخندی که هنوز از احساس آن انرژی می‌گیرم، دستم را رها کرد و در افق سحرگاهی قبل از طلوع فجر در آسمان ناپدید شد… و من در تعقیب او، از رختخواب برخاسته بودم و رو به افق فریاد می‌زدم: «چه بخوانم؟ چه بخوانم؟»… در همین حال، مادرم بیدار شده بود و پدرم را صدا زد و گفت: مثل اینکه محمدعلی خوابی دیده و دارد راه می‌رود؛ او را بگیر که از پشت بام نیفتد… از همان لحظه، هرچه پدرم و بعد دیگران می‌پرسیدند «چی شده؟»، من فقط پاسخ می‌دادم: «درس! درس…!»… چندین هفته، از غذاخوردن و خوابیدن و سخن‌گفتن با افراد خانواده و فامیل امتناع می‌کردم و فقط می‌گفتم «درس!» … مرا پیش چند طبیب و حکیم شهر بردند و تشخیص اغلب آنها این بود که «پسرتان هیچ مشکل جسمی ندارد و فقط می‌خواهد که درس بخواند؛ پس بگذارید درس بخواند»… دی‌ماه بود که مرا به مدرسه‌ای بردند تا ثبت‌نام کنند؛ مدیر مدرسه گفت: «چون سنش بالاست، فقط می‌تواند در کلاس ششم ابتدایی بنشیند… برای این کار، از من آزمون دیکته و ریاضی کلاس پنجم را گرفتند که در نتیجه نمره دیکته‌ام شد «صفر» و ریاضی گرفتم «دو». ابتدا مدیر مدرسه از پذیرش دانش‌آموزی با چنین پایه ضعیف درسی، امتناع کرد؛ تا بالاخره با پیشنهاد خودم، قرار شد موقتا اجازه دهند به صورت «میهمان آزاد» در کلاس حضور یابم، تا اگر برای امتحانات ثلث سوم خودم را به سطح کلاس رساندم، اجازه شرکت در امتحانات نهایی را داشته باشم؛ با همین شرط مرا به کلاس ششم معرفی کردند… از همان روز اول، معلمم با دو نفر از شاگردان ممتاز کلاس صحبت کرد تا هرکدام یک روز در هفته با من دیکته و ریاضی کار کنند، آنها هم بزرگوارانه پذیرفتند… پشت‌کارم باعث شد در امتحانات ثلث سوم، جزء شاگردان ممتاز کلاس شدم؛ به‌زودی بچه‌های کلاس مرا «مغز طلایی» صدا می‌زدند و یکی از نشریات استانی، مرا «نابغه خوزستانی» لقب داد. خلاصه شش کلاس ابتدایی در پنج ماه تمام شد و وارد مقطع دبیرستان شدم؛ از همان ایام علاقه‌ام به مسائل اجتماعی و فرهنگی و هنری و بعد هم سیاسی شروع شد. خودم اقدام به تشکیل گروهی از جوانان ١٨-٢٤ ساله از بچه‌های محل کردم که اکثرا دانشجوی دانشگاه‌های تهران و شیراز و اصفهان و اهواز بودند؛ و از طریق آنها از اوضاع سیاسی دانشگاه‌های کشور مطلع می‌شدم و در تعطیلات دانشگاهی با هم جلساتی برگزار می‌کردیم.
‌ اسم تشکل‌تان چه بود؟ 
اسمی برایش نگذاشتیم؛ چون گرایشات بچه‌ها متفاوت بود و بعضا با تشکلات دیگری در دانشگاه‌های خودشان هم مرتبط بودند؛ هرکدام از آنها حال‌وهوای دانشگاه‌ها یا فعالیت‌هایشان را تعریف می‌کردند و ما هم مسائل مشترک سیاسی- فکری را با هم بحث می‌کردیم.
 چه شد که به آلمان رفتید؟ 
تعطیلات نوروز سال ١٣٥٣ حادثه تلخی رخ داد: بچه‌های گروه ما برای دورهمی و تشکیل جلسه سالانه در شوشتر جمع شده بودند تا به محض بازگشتم از سفر چندروزه تهران، به آنها بپیوندم؛ اما وقتی به دزفول رسیدم، متوجه شدم محله ما عزادار شده؛ زیرا سه نفر از بهترین دوستانم، بر اثر بی‌احتیاطی در محل آبشارهای شوشتر غرق شده و جان باخته‌اند. آنها صمیمی‌ترین دوستانم بودند که با رفتن‌شان، من از ادامه تحصیل و شرکت در کنکور منصرف شدم و تصمیم گرفتم از کشور خارج بشوم و چون برای خروج از کشور، گذراندن نظام وظیفه لازم بود در ایام خدمت دیپلم ریاضی خود را گرفتم و تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل و گسترش ارتباطات با فعالان سیاسی به آمریکا یا اروپا بروم.
 اوضاع مالی خانواده‌تان خوب شده بود که می‌خواستید به آمریکا بروید؟ 
رفتن به آمریکا و به‌ویژه اروپا، در آن سال‌ها کار پرهزینه‌ای نبود و طبقه متوسط هم می‌توانستند از طریق «کار ضمن تحصیل» از عهده مخارجشان برآیند؛ من هم برای تفریح و ولخرجی مانند طبقه مرفه نمی‌خواستم به آمریکا یا اروپا بروم! … البته دولت آمریکا تقاضای ویزای مرا پاسخ نمی‌داد؛ ساواک هم به خاطر تکثیر نوارهای سخنرانی انقلابیون مذهبی قم، به من حساس شده بود… تا اینکه اواخر سال ٥٦ به آلمان رفتم.
‌ چرا آلمان را انتخاب کردید؟ 
آن زمان برای ورود به آلمان، ویزا لازم نبود و ضمنا دوستانی هم در آنجا داشتم به‌واسطه آنها «اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا» آشنا شدم. پس از حدود سی ماه آموزش زبان آلمانی و گذراندن کالج دانشگاه «کارلسروهه»، برای ادامه تحصیلات، به دانشگاه «کلاوستال» آلمان رفتم. در خلال این مدت، هم‌زمان با تحصیل و فعالیت‌های گسترده سیاسی و انقلابی و مذهبی، از طریق شرکت‌های «کاریابی» دو، سه روز در هفته را کارهای خدماتی انجام می‌دادم تا امرار معاش کنم.
‌ چه زمانی ازدواج کردید؟ 
سال ٥٨ بود که با همسر فداکار و همراه ارزشمند زندگیم، دختری محجبه و انقلابی، یعنی سوسن صفاوردی، از طریق برادرش که تازه از ایران آمده بودند، آشنا شدم و بعد از یک ماه آشنایی، باهم ازدواج کردیم. مراسم ازدواج‌مان خیلی ساده و با یک جعبه شیرینی برای اعضای انجمن اسلامی و اهل مسجد شهر برگزار شد؛ مهریه همسرم نیز یک جلد کلام‌الله به‌همراه یک جلد تفسیر المیزان است.
‌ شما در ایام دانشجویی و قبل از انقلاب با امام‌خمینی(ره) هم ملاقات داشتید؟ 
بله، همان روز اولی که امام خمینی از عراق به فرانسه آمدند (١٣مهرماه ١٣٥٧)، با چهار نفر از اعضای انجمن اسلامی کارلسروهه به دیدارشان رفتیم و جزء نخستین پاسداران امام‌خمینی(ره) شدیم… آن روزها در آلمان با مسلمانان غیرایرانی، بعضا اهل سنت، نماز جماعت و گاهی هم با تردید نماز جمعه می‌خواندم، زیرا سواد حوزوی نداشتم… یادم هست وقتی این موضوع را با امام خمینی در میان گذاشتم تا تعیین تکلیف فرمایند، ایشان توصیه و تأکید کردند تا به اقامه نماز ادامه بدهم و حتی در پاسخ به اینکه «من سواد حوزوی ندارم»، گفتند: «نیازی نیست؛ هرچه بلد هستید، کافی است»؛ البته چند سال بعد هم انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی شهر کلاوستال، درباره اقامه نماز جمعه بنده در آن شهر از معظم‌له استفسار کرد که ایشان کتبا ذیل نامه انجمن اسلامی مرقوم فرمودند: «همچنان که نوشته‌اید، با این برادر نماز بخوانید، نماز شما قبول است. ان‌شاءالله موفق باشید».
‌ از بازداشتتان در آلمان به‌خاطر فعالیت‌های دانشجویی بگویید.
اوايل سال ٦١ به همراه تعدادی از دانشجویان عضو انجمن‌های اسلامی آلمان، متعاقب یک درگیری با ضدانقلابیون فراری از ایران، به زندان افتادم و به یک سال زندان محکوم شدم؛ روز اول بازداشت، پلیس آلمان که مرا از افراد اصلی ماجرا می‌پنداشت، به‌شدت شکنجه کرد تا پشت صحنه درگیری و اشخاص بازداشتی را معرفی کنم؛ چهار نفر پلیس، قفسه سینه و مهره‌های کمر و گردنم را به شدت مضروب و مجروح کردند. بعد از آزادی مشروط از زندان، دیگر به من اقامت رسمی ندادند و صرفا مجوز ادامه تحصیل «Duldungs schein» تا خاتمه مقطع فوق لیسانس دادند. سال ١٣٧٢ پس از تشکیل پرونده «میکونوس» که روابط ایران و آلمان پیچیده شد، چون با متهم ایرانی پرونده میکونوس، سابقا در سال ١٣٦١ هم‌سلول در زندان بودیم، دولت آلمان اتمام دکترای مهندسی مرا، موکول به ابراز برائت از دولت ایران و درخواست پناهندگی از آلمان کرد که طبیعتا برای اینجانب پذیرش چنین تحقیر ملی‌اي غیرممکن بود. به‌ همین ‌دلیل دکترای مهندسی من ناتمام ماند و با خانواده به ایران بازگشتیم؛ البته بعدا در یکی از دانشگاه‌های دیگر آلمان به صورت ترددی «همکار علمی» شدم که این همکاری نیز در سال ١٣٧٦ پس از صدور رأی نهایی دادگاه میکونوس، ممنوع شد و تمام ارتباطات دانشگاهی من با آلمان قطع شد.
‌ دیگر به آلمان نرفتید؟ 
چرا تا سال ١٣٨١ برای سخنرانی و برگزاری «سمینارهای سراسری مسلمانان آلمانی‌زبان اروپا» که مسئولیت آن را از اوايل انقلاب بر عهده داشتم، سالانه حداقل دو بار به آلمان می‌رفتم. اما بعد از انفجار برج‌های تجارت جهانی نیویورک، تابستان ١٣٨١ سمیناری در دانشگاه تهران با عنوان «نخستین همایش جهان پس از آمریکا» برگزار کردم که بازتاب گسترده‌ای در اروپا و آمریکا داشت که متعاقبا به آمریکا ممنوع‌الورود شدم. زمستان همان سال، دولت آلمان هم با وجود حضورم در آلمان برنامه من را لغو و اعلام کرد ممنوع‌الورود هستم.
‌ خانواده‌تان چطور به آلمان می‌روند؟ 
اعضای خانواده‌ام مثل هر شهروند دیگري، می‌توانند به آلمان بروند. به‌جز پسر بزرگم که سکونت موقت و تردد کاری دارد، هیچ‌کدام از اعضای خانواده‌ام، ساکن خارج از کشور نیستند. البته همین پسر بزرگم نیز دو بار در مقطع دکترا به خاطر مواضع سیاسی بنده، از دانشگاه اشتراسبورگ و یک دانشگاه آلمان اخراج شد.
‌ نوه‌تان هم در آلمان به دنیا آمد؟ او را می‌بینید؟ 
علت به‌دنیاآمدن ایشان در بیمارستان آلمان، توصیه پزشک مربوطه بود؛ نه چیزی دیگر… بله، گاهی اوقات که میسر می‌شود، نوه‌ام را می‌بینم؛ فعلا او تنها نوه‌ام است.
‌ عروستان را هم می‌بینید؟ رابطه‌تان حسنه شده است؟ 
طرح مسائل خصوصی که سخن از تفاوت دیدگاه با فردی محترم از خانواده‌ام باشد و تبدیل به جنجال رسانه‌ای شود، دور از مرام خانوادگی و خلاف ذائقه رسانه‌ای بنده است.
‌ نمی‌خواستم باعث آزردگی شما شوم؛ از فرزندانتان برایمان بگویید. 
فرزند بزرگم یاسین، متولد سال ٦٠ است، او از دوسالگی شروع کرد به حفظ قرآن و در چهارسالگی به‌عنوان نخستین کودک قرآنی جمهوری اسلامی در ماه مبارک رمضان سال ٦٤ در شبکه دو سیما به مردم معرفی شد.
فرزند دومم، متولد سال ٦٦، از نوجوانی حافظ کل قرآن شد و مصمم است ان‌شاءالله پس از تدارک مقدمات، ازدواج کند. دخترم که در خلال نوجوانی قاری قرآن مدرسه خودش بوده، متولد ٦٨ است و ازدواج کرده و همسر بزرگوارشان، به دور از هیاهوی رسانه‌ای به تحصیل و کار آزاد خانوادگی اشتغال دارد.
‌ از آلمان که برگشتید؟ چه شد؟ 
ابتدای سال ٧٣ بود که به ایران برگشتم؛ در همان آغاز ورودم به تهران، پیشنهاداتی از سوی همکاران محترم دولت هاشمی مطرح شد؛ مثلا در همان هفته آغاز سال که هنوز تعطیلات رسمی نوروز بود، بنده با تعیین شرط موقت، معاون فرهنگی مؤسسه رسانه‌های تصویری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره وزارت جناب مصطفی میرسلیم شدم. چند ماه بعد از وزارت علوم وقت، برای عضویت هیئت علمی در چند دانشگاه پیشنهاداتی داشتم، چون تعداد اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها هنوز بسیار محدود بود، برایم جذابیت داشت؛ اما مایل بودم ابتدا دکترای ناتمامم را به سرانجام برسانم و بعد وارد دانشگاه شوم؛ از طرفی پذیرش مدیریت‌های اجرائی سنگین برای کسی که ١٦، ١٧ سال در کشور حضور نداشته، برایم قابل‌قبول نبود. برهمین‌اساس، پیشنهادهایی؛ مانند معاونت استانداری تهران یا بعضی استانداری‌ها را هم با تمام جذابیتشان، در حد صحبت‌های اولیه رد کردم، چون اصولا پست اجرائی با روحیه‌ام سازگار نبود… .
‌ آن روزها دولت هاشمی مستقر بود؟ این پیشنهادها از طرف چه کسانی به شما داده می‌شد؟ 
تا سال ورودم به ایران، مشکل خاصی با شخص هاشمی‌رفسنجانی نداشتم و خود ایشان هم خصوصا مواردی از فداکاری‌های مرا می‌دانست. بعضی از وزرای دولت از دوستان ٤٠ساله و همشهری‌ام بودند؛ مثل جناب آقای غلامرضا فروزش. جناب آقای علی‌محمد بشارتی، وزیر وقت کشور، نیز از زمان نمایندگی در مجلس شورای اسلامی که گاهی به خارج از کشور تردد می‌کرد، با بنده آشنایی و محبت برادرانه داشت. به‌هرحال وقتی یک فرد در مسائل فرهنگی، رسانه‌ای و مذهبی در آلمان شناخته شده باشد و با وزارت امور خارجه، وزارت ارشاد، وزارت صنایع، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت کشاورزی و سایر نهادهای انقلاب و جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آنها همکاری و ارتباط داشته باشد، برای خواص ناشناخته نمی‌ماند. مدیرکل روابط‌عمومی وقت وزارت کشور نیز که کاردار سابق ما در آلمان بود، شناخت نسبتا کافی و ارتباط صمیمانه‌ای با بنده داشت که در همان ابتدای ورودم به ایران، مسئولیت بولتن محرمانه وزارت کشور را هم برعهده گرفتم. درعین‌حال مدتی با شورای‌عالی جوانان و آقای دکتر میرباقری (قائم‌مقام فعلی سیما) هم‌فکری داشتم.
‌ چرا پیشنهاد‌ها برای جذب شما در بدنه اجرائی کشور زیاد بود. شما که تازه به ایران برگشته بودید و رزومه اجرائی هم نداشتید؟ 
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، کدام‌یک از سفرا و کارداران و رایزن‌های فرهنگی ایران و مسئولان مرکز اسلامی هامبورگ با اینجانب آشنایی یا ارتباط نزدیک فکری یا همکاری نداشته‌اند؟ هر کاری که جمهوری اسلامی خواسته و من توانسته‌ام، در تمام آن سال‌ها انجام داده‌ام و هرگز هم هیچ پُست و مسئولیت و حکم رسمی‌ای از هیچ‌کسی نخواستم؛ شاید باورش سخت باشد، اما حقیر تا ٤٤سالگی از استخدام‌شدن در هر نهاد و سازمانی، طفره می‌رفتم؛ چون اصولا انگیزه‌ای نداشتم که «مستخدم دولت» بشوم، بلکه همیشه می‌خواستم، «آزاده‌ای مدافع نظام و فدایی انقلاب اسلامی» بمانم.
‌ چرا همراهی‌تان با آقای میرسلیم در وزارت ارشاد خیلی طولانی نشد؟ 
اوایل سال ٧٤ بود که از وزارت ارشاد بیرون آمدم و به صداوسیما رفتم. البته آقای میرسلیم را شخصیتی سلیم‌النفس و قابل احترام می‌دانستم، اما شرط همکاری خودم و رسالت سازمانی هربخش از وزارت ارشاد را «تبلیغ امامت و ترویج مرجعیت ولی‌فقیه» می‌دانستم که این دیدگاه ولایی و نگاه اسلام جهان‌شمول بنده، با سیاست و افکار هاشمی‌رفسنجانی مغایرت داشت؛ بنابراین از وزارت ارشاد خارج شدم.
‌ پس از خروج از وزارت ارشاد چه کردید؟ 
سال ٧٤ از سوی دکتر پورنجاتی به صداوسیما دعوت شدم، تا در راه‌اندازی شبکه چهار سیما که به قول ایشان قرار بود «کفاره گناهان شبکه‌های دیگر سیما» باشد، همکاری کنم. البته قصدم همکاری موقت با شورای مدیریت شبکه چهار سیما بود. بعد از حضور بنده در سازمان، با دکتر علی لاریجانی، رئیس وقت صداوسیما، از سوی برخی دوستان آشنایی برقرار شد و با پیگیری و تأکید لاریجانی و اصرار مرحوم علی کردان، پس از دو سال پیگیری، به استخدام سازمان صداوسیما درآمدم.
‌ الان هم در استخدام سازمان صداوسیما هستید؟ 
از سال ١٣٨٥ از طریق مصوبه هیئت‌ممیزه دانشگاه پیام‌نور به‌عنوان عضو هیئت علمی گروه الهیات به این دانشگاه منتقل شدم. البته دولت روحانی که آمد، با رفتاری غیرمدبرانه، مرا تحت هر نوع فشار سازمانی قرار دادند و به حذف و انزوای شغلی کشاندند؛ کسی که نماینده وزیر علوم در تشکل‌های دانشگاهی بوده، مشاور رئیس دانشگاه و مدیرکل فرهنگی پیام نور کشور و عضو شورای فرهنگی دانشگاه و عضو هیئت علمی گروه الهیات پیام نور تهران بوده است، حالا این دولت توانسته او را به یک «کارشناس ساده و بی‌خاصیت» تبدیل کند که باید هرروز در منطقه خاک‌سفید تهران در یک آزمایشگاه متروکه دانشگاه حاضر شود، واقعا این چه شاهکار تدبیر دولتی است؟ آقایان هرگاه دلشان بخواهد ماهانه به طور متوسط حدود دو تا سه‌ میلیون تومان به بنده حقوق بدهند یا هربار به یک بهانه‌ای همین دو‌ میلیون تومان را هم قطع کنند؛ مانند امسال که تابه‌حال چهار ماه است حقوق اندک ماهانه مرا هم پرداخت نکرده‌اند!
‌ به شرایط کاری – سیاسی شما در دولت فعلی بازمی‌گردیم. پیش از آن می‌خواهم از شما بپرسم چه شد که مشاور احمدی‌نژاد در دولت نهم و دهم شدید؟ چه‌چیزی شما را به یار او بدل کرد؟ 
ممکن است شماها از زمان احمدی‌نژاد مرا شناخته باشید؛ اما از همان سال ١٣٧٤ که در دانشگاه‌ها، مراکز سپاه و بسیج و مساجد کشور سخنرانی می‌کردم و در برنامه‌های داخلی و برون‌مرزی صداوسیما، مسائل سیاسی ایران و منطقه و اروپا و آمریکا را تحلیل می‌کردم، چهره‌ای رسانه‌ای و شناخته‌شده بودم.
البته قبول دارم که با ریاست‌جمهوری دکتر احمدی‌نژاد، خیلی از خواسته‌های سیاسی بنده و اکثریت نیروهای انقلابی کشور، اجرائی شد و الزاما از هر نوع کمک فکری و حمایت تبلیغاتی از او، دریغ نکردم.
‌شاید شما آدم معروفی بودید. بازگویی نگاه ویژه شما به مسائل بین‌المللی؛ مثل هولوکاست و فروپاشی آمریکا و محو اسرائیل از روی نقشه کره زمین از دهان رئیس دولت‌های نهم و دهم، هم جنجال‌ساز بود و هم به شهرت شما افزود؟ 

درست است؛ این را قبول دارم.
‌ شما متن سخنرانی‌های احمدی‌نژاد را می‌نوشتید؟ 
ما باهم رفیق و همفکر بودیم؛ اما اینکه متن سخنرانی‌هایشان را بنویسم، نه اصلا این‌طور نبود.
‌در سفرهای اروپایی احمدی‌نژاد را همراهی می‌کردید؟ 
نه خیر؛ هیچ‌وقت همراه او نبودم.
‌ چرا آن‌قدر قاطع جواب این سؤال را دادید؟ 
چون اگر حقیر همراه دکتر احمدی‌نژاد به سفرهای اروپایی و آمریکا می‌رفتم، به‌دلیل حساسیتی که غربی‌ها از قبل نسبت به دیدگاه‌های بنده داشتند، برای خود آقای احمدی‌نژاد، مسئله‌ساز می‌شد… ضمن اینکه من در اروپا بیشتر از احمدی‌نژاد مشهور بودم و حضور من سبب نادیده‌گرفتن او می‌شد.
‌ شما خودتان او را همراهی نمی‌کردید یا خود احمدی‌نژاد از شما نخواسته بود؟ 
عقل سیاسی حکم می‌کرد که اصلا به فکر همراهی با احمدی‌نژاد در هیچ سفری نباشم و منطق حکیمانه مدیریتی هم ایجاب می‌کرد که او هرگز من را برای همراهی با خودشان دعوت نکند.
‌ احمدی‌نژاد واقعا با شما هم‌نظر بود یا می‌خواست جنجال‌ساز باشد؟ 
بحث «جنجال‌آفرینی سیاسی»، خودش یک سیاست کارساز برای برخی سیاست‌مداران جهان است؛ اما درباره دکتر احمدی‌نژاد، به نظرم واقعا فقط نظراتی را که خودش قبول داشت، مطرح می‌کرد؛ یعنی اگر جنجالی اتفاق می‌افتاد، عارضه بود و نه هدف اولیه. خوب است این را بگویم که اولا پیشنهادهای بنده، همیشه جنجال‌آفرین نبودند؛ ثانیا چه بسیار پیشنهاداتی که او با موفقیت و بدون هیچ هزینه‌ای، اجرا کرد و کمترین چالشی هم در پی نداشتند.
‌ کدام‌یک از پیشنهادهایتان مثبت و بدون چالش بود؟ 
مواردی مانند شعار «رئیس‌جمهوری از جنس مردم» را اوایل سال ٨٤ در برنامه زنده شبکه پنج سیما مطرح کردم.
‌ یعنی سبک لباس‌پوشيدن احمدی‌نژاد پیشنهاد شما بود؟ 
نه! نظر بنده و خودشان این بود که می‌توانند از جنس یک رئیس‌جمهور متعارف سیاسی نباشند؛ متفاوت باشند؛ آن هم با ملاک‌های ارزشی و انقلابی.
‌ پیشنهادهایی هم داشتید که احمدی‌نژاد به آنها بی‌توجهی کرده باشد؟ 
بله، زیاد بودند؛ مثلا همان شب انتخابات سال ٨٤ که پیروزی ایشان بعد از نیمه‌شب، قطعی شده بود، چند ایده و پیشنهاد به او دادم که نپذیرفتند و ضرر هم کردند؛ مثلا گفتم شما فردا صبح بعد از اعلام نتایج، بروید سراغ همه کاندیداها و با یک دسته‌گل از مشارکت آنها در برپایی انتخابات باشکوه دور اول و دوم، قدردانی کنید؛ یا به همه کاندیداها حکم مشاورت بدهید؛ ایشان می‌گفت «هاشمی نمی‌پذیرد» و بنده معتقد بودم، هیچ اهمیتی ندارد، مهم صدور احکام است؛ حتی اگر نمادین باشد.
‌ ایده نوشتن نامه به سران جهان هم پیشنهاد شما بود؟ 
من این ایده را کلی مطرح کرده بودم و پیشنهاد اختصاصی به او نبود.
‌ طرح انکار هولوکاست و محو اسرائیل از روی کره زمین به نظرتان ایده موفقیت‌آمیزی بود؟ 
«محو اسرائیل» تعبیر امام خمینی است؛ اما احمدی‌نژاد در طرح ایده «ضرورت بررسی هولوکاست» ابتدا یک اشتباه لفظی داشت که مدعای هولوکاست به‌طور ضمنی نفی شد؛ حقیر هرگز معتقد به نفی یا تأیید ماجرای هولوکاست نبوده‌ام، بلکه خواستار «بازخوانی» آن بوده و هستم. زمستان سال ٨٤ که در سفر به عربستان، مسئله هولوکاست را «دروغ و افسانه» نامید، به ظرافت و اقتضائات بحث دقت نشد. البته هنوز رئیس‌جمهور وقت از عربستان برنگشته بود که با خبرگزاری فارس مصاحبه کردم و گفتم ایشان باید به‌جای نفی یا تأیید هولوکاست، حقیقت‌یابی آن را از محققان تاریخ اروپا طلب کنند و از سازمان ملل «تشکیل کمیته حقیقت‌یاب بین‌المللی برای بررسی هولوکاست» را درخواست کنند.
‌ شما سخنان او را رد کرده بودید، واکنش احمدی‌نژاد به این اقدام شما چه بود؟ 
طبیعتا ابتدا ناخشنود شد، چون تصور کرد که من در مقابل واکنش به فضاسازی‌ها، از نظرم عدول کرده‌ام؛ اما وقتی متوجه ظرایف موضوع شد، موضع خودش را اصلاح کرد. اما با شیطنت مخالفان داخلی در همراهی با دشمنان خارجی، مدیریت ماجرا پیچیده شد و موضوع «بازخوانی ماجرای هولوکاست» که مورد نظر ما بود، به «نفی هولوکاست» تعبیر و تبلیغ و تحریف شد.
‌ هدفتان از طرح «بازخوانی هولوکاست» چه بود؟ 
بحث این بوده و هست که چرا غرب در همه این سال‌ها باید در مقام پرسشگر باشد و ما را همواره به پاسخ‌گویی خود وادار کند؟ چرا نباید یک ‌بار هم که شده ما «پرسشگر» باشیم و غربی‌ها را به پاسخ‌گویی در برابر افکار عمومی جهان وادار کنیم؟
‌ هویت کاری شما از انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور شکل گرفت، الان که سمتی در دانشگاه ندارید ارتباطتان با دانشجویان چگونه است؟ 
کسی که از نوجوانی، با دانشجویان مرتبط بوده، ارتباطش با دانشگاهیان و دانشجویان و فعالان کشور، برای نقش‌آفرینی نیازمند هیچ پُست، حکم و مقامی نیست. من آدم خودکاری هستم و هیچ‌وقت نیازمند حکم نبوده‌ام. ارتباطات اجتماعی بنده، به‌خصوص با دانشجویان، متفاوت، اما متنوع و مؤثرتر شده است.
‌ چرا در دولت اول احمدی‌نژاد سمت رسمی نداشتید و صاحب نام و جایگاه مشخصی نشدید؟ 
برای اینکه این جایگاه‌هایی که مدنظر دارید، هیچ‌وقت مراد و مطلوبم نبوده است. در انتخابات دوره سوم شوراها، با اصرار، دبیر کمیته سیاسی «رایحه خوش خدمت» شدم؛ از ایجاد آن تشکل شبه‌دولتی و پذیرش مسئولیت در آن راضی نبودم؛ من دخالت در امور انتخابات شوراها را نادرست می‌دانستم که به نخستین شکست سیاسی احمدی‌نژاد هم منجر شد.
‌ اولین پیشنهاد برای حضورتان در دولت نهم چه بود؟ 
گاهی بعضی همکاران دولت، پیشنهادهایی را برای همکاری بنده با دکتر احمدی‌نژاد در میان می‌گذاشتند که خود ایشان با توجه به شناختی که از روحیاتم داشتند، رد می‌کردند. به‌هرحال مدیریت حواشی «بررسی هولوکاست»، کار سنگینی بود که باید یک نفر انجام می‌داد و جلوی برخی آسیب‌ها را می‌گرفت که قرعه فال به‌نام من بیچاره زدند.
‌ پس چه شد که در دولت دهم معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را پذیرفتید و به جمع دولتمردان آمدید؟ 
برای معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در آن شرایط حاد و استثنایی که رسانه‌های داخل و خارج «آتش‌بیار معرکه» شده بودند، شخص مناسبی نبود که اوضاع را کنترل کند؛ وقتی این پیشنهاد به من شد بعد از یک روز مهلت و مطالعه دقیق «قانون مطبوعات»، مسئولیت معاونت ارشاد را به شرطی که فقط شش‌ماهه باشد، پذیرفتم.
البته آقای احمدی‌نژاد تصور می‌کرد که حداقل دو، سه سال وقت لازم است که قانون مطبوعات اصلاح شود، تا امکان مدیریت فضای رسانه‌ای کشور فراهم شود اما بنده معتقد بودم با همان قانون موجود، می‌توان رسانه‌ها را قانون‌مدار کرد.
 چرا تصورتان این بود که رسانه‌ها بی‌قانون منتشر می‌شوند؟ 
مدیریت «رسانه‌های قانون‌گریز»، بعد از جمع‌کردن اردوکشی‌های خیابانی، کار پیچیده‌ای بود. اگر آشوب‌های خیابانی و آتش‌زدن مساجد و مغازه‌ها و بانک‌ها در تهران تمام شده بود، اما تعدادی از مطبوعات و برخی خبرگزاری‌ها و سایت‌ها، به فضای آشوب‌طلبی از طریق بازنشر بیانیه‌های کروبی، میرحسین موسوی و سخنان هاشمی، دامن می‌زدند و فضای افکار عمومی در سراسر کشور را ملتهب می‌کردند. مسئولیت بنده این بود که طبق قانون مطبوعات رسانه‌ها را از افتادن در دام گروه‌های فتنه‌گر رها کنم.
‌ پس چرا اجرای این مسئولیتتان را هرگز متوجه جراید متعلق به جریان اصولگرا نکردید؟ 
اتفاقا رفتار فراجناحی بنده، موجب دلخوری برخی از اصولگرایان شد؛ چنان که از آن پس، آنها بیشتر از رسانه‌های اصلاح‌طلب، من را سانسور کرده‌اند.
‌ انتقال و انعکاس اخبار یکی از وظایف مطبوعات است، شما وقتی مانع انتشار اخبار و حق قانونی مردم و مطبوعات می‌شدید، چطور مدعی می‌شوید که قانون‌مدار بودید؟ 
برخورد احساسی با مقوله سرنوشت‌ساز «امنیت ملی»، مخاطب را به بیراهه می‌برد؛ بعضی حمایتگران رسانه‌ای به بهانه «اطلاع‌رسانی آزاد» بر آتش «آتش‌افروزان» دمیدند و جامعه را در آستانه جنگ داخلی قرار دادند، آیا نباید در برابر ولنگاری‌های خانمان‌سوز، سختگیر بود تا دوباره فضای آرام و منطقی حاکم شود؟
‌ سبک مدیریتی شما سبب شد مردم به رسانه‌ها و شبکه‌های خبری آن سوی مرزها جذب شوند.
نه، اصلا این‌طور نیست؛ من در پنجمین ماه شروع فتنه وارد معاونت مطبوعاتی شدم و معتقد بودم مردم باید حرف نظام خودشان را از مطبوعات رسمی داخل بشنوند؛ وگرنه مواضع و مطالب تحریک‌آمیز را که رسانه‌های بیگانه منتشر می‌کنند و نیازی به بازنشر همان مواضع از طریق مجوزهای رسمی وزارت ارشاد نیست. من آمده بودم که این ماجرا را جمع کنم.
‌ شما خودتان می‌گویید که آمده بودید ماجرا را جمع کنید، خب این ادعا خودش مدعی تلاش برای «سرکوب»‌کردن است.
حرف من را وارونه و سیاسی تفسیر نکنید؛ من آمده بودم تا بی‌قانونی‌ها در بعضی رسانه‌ها را مهار کنم و همه را در مسیر قانون‌مداری حمایت کنم؛ آمده بودم تا اعتماد متقابل میان «نظام- مطبوعات- مردم» را بازگردانم و تا حدودی همین اتفاق هم افتاد و دیگر نیازی به حضور بنده نبود.
‌ از رویه‌تان پشیمان نیستید؟ 
به نظر شما باید برای جلوگیری از برافروختن شعله‌های جنگ داخلی توسط برخی رسانه‌های احساسی در کشورم، پشیمان باشم؟ روزی می‌رسد که قضاوت دیگری، درباره عملکرد بنده در حادثه تلخ فتنه ٨٨ خواهد شد؛ به‌ویژه اگر فتنه دیگری اتفاق بیفتد و کسی جرئت فداکاری نداشته باشد، آن وقت معلوم می‌شود که سوءاستفاده از آزادی مطبوعات چگونه هستی ملت ما را آتش خواهد زد. هنوز آنچه در فتنه ٨٨ می‌دیدم، بازگو نکرده‌ام… فعلا بگذاریم و بگذریم… .
‌ تحلیلتان از رفتار محمود احمدی‌نژاد و یاران نزدیکش مانند مشایی و بقایی پیش و پس از انتخابات اردیبهشت‌ماه ٩٦ چیست؟ 
وقتی کلیپ «زنده‌باد بهار» آنها منتشر شد، در کانال تلگرامی خودم ذیل آن کلیپ نوشتم: «سه دلقک بهاری»… به نظرم رفتاری عاری از بصیرت و فهم سیاسی بود؛ با هیچ عقل و منطقی توجیه‌پذیر نبود. امیدوارم، هرچه زودتر احمدی‌نژاد دوباره خودش را بازبیابد و از عوارض و زوايد جدا كند.
‌ شما زمانی احمدی‌نژاد را فردي انقلابی می‌دانستید؛ پس از فاصله‌گرفتن از احمدی‌نژاد تاکنون برایتان پیش آمده از همراهی و مشاورت با او احساس پشیمانی کنید؟ 
زمانی که شخصیتی انقلابی باشد، باید انقلابیون از او حمایت کنند. حمایت از احمدی‌نژاد عاقل انقلابی سال ٨٤ یک وظیفه الهی برای هر مؤمنی بوده است.
‌ احمدی‌نژاد مدام تهدید می‌کند که مدارکی در اختیار دارد که اگر آنها را فاش کند، به نفع نظام نخواهد بود؛ به نظرتان ادعایش صحت دارد؟ 
فردی که هشت سال رئیس‌جمهور بوده، دور از ذهن نیست که دسترسی به اسناد و مدارک طبقه‌بندی‌شده و برخی اسرار نظام داشته باشد.
‌ فکر می‌کنید احمدی‌نژاد می‌تواند برای امنیت نظام خطرآفرین باشد؟ 
هرکسی در این جایگاه می‌تواند خطرآفرین باشد؛ پس احمدی‌نژاد هم می‌تواند، اما یک شخصیت رشید سیاسی نمی‌تواند کودکانه و لجوجانه عمل کند؛ انتشار اسناد طبقه‌بندی‌شده و اسرار هر حکومتی، هرکسی را تبدیل به یک عنصر ضد امنیت ملی خواهد کرد.
‌ موضوعی که پس از مدت‌ها توجه رسانه‌ها را به شما جلب کرد، بازداشت یاسین، پسر ارشدتان، به اتهام اختلاس در تابستان سال گذشته بود. ماجرا چه بود؟

وقتی معاون اول قوه قضائیه می‌گوید «اختلاف حساب»، چرا برخی رسانه‌ها اصرار داشتند و دارند که بگویند «اختلاس»؟ تا جایی که بعدا بنده اطلاع یافتم برای همین «اختلاف حساب» هم هیچ مدرکی وجود ندارد تا اتهام «اختلاف حساب» منجر به صدور حکمی علیه متهم شود.

‌ مگر می‌شود فردی را بدون هیچ دلیلی هفت‌ماه بازداشت کرد؟ 
وقتی دولت روحانی با بهانه‌گیری، به کسی اتهام بزند و برای پرونده‌ای که ساخته، مدرکی ارائه ندهد، پس ظاهرا همه‌چیز «می‌شود»؛ این دولت برای خاموش‌کردن منتقدان خودش، از هیچ بهانه‌ای صرف‌نظر نکرده است.
‌ یعنی می‌گویید پسرتان، تاوان پدرش را داد؟ 
به نظر شما، غیر از این است؟ البته دولتیان می‌دانند که بنده تا خاتمه رسمی این پرونده، به حرمت مراعات قانون، سکوت می‌کنم و شاید به‌همین‌دلیل، فعلا از بستن پرونده جلوگیری کنند؛ مگر آنکه جوانمردی در این دولت پیدا شود که ظلم را نپسندد و به گونه دیگری عمل کند.
‌ اگر اتهامی متوجه او نبود، پس چرا وثیقه ٢٩‌ میلیاردتومانی برایش صادر شد؟ 
«اتهام» که مساوی با «ارتکاب جرم» نیست!… اگر وثیقه ٢٩‌ میلیاردتومانی متناسب با اتهام بوده، پس چرا آن را بعد از هفت ماه به حدود یک‌چهارم تقلیل دادند؟
‌ وثیقه را چگونه تأمین کردید؟ 
آن‌طور که خبر دارم، اقوام و فامیل، بالاخره هفت ماه تلاش کردند تا چند سند منزل را معادل هشت‌ میلیارد تومان وثیقه تدارک ببینند.
‌ شما در مدت بازداشت و بازجویی‌های پسرتان اصلا پیگیر ماجرا نشدید؟ 
نه! برای اینکه در پرونده‌سازی و عقده‌گشایی، نباید دولت باتدبیر عصبی‌تر شود که جوانمردی علیه پسرم را بیشتر کند!
‌ اینکه به‌عنوان یک پدر سکوت کردید و حتی پیگیر ماجرا نشدید، پسرتان را ناراحت نکرد؟ 
البته شخص پسرم کینه‌توزی‌ها علیه پدرش را می‌داند و انتظار کمکی از جانب من نداشته و ندارد، اما بدیهی است که اعضای خانواده، کم‌و‌بیش، از من دلخور شوند و برنجند.

 




مهناز افشار بدون اشاره به ماجرای شکایت هلال احمر از شوهرش بیان داشت⇐امسال سال خوبی برایم نبود/برای این جامعه نمی‌شود توضیح داد!/عکس گوگوش را امضاء میکردم و میدادم به پسرهای محل!!!/من یاسین رامین را دوست داشتم و بابت دوست داشتن تاوان دادم

سینماروزان: مهناز افشار بازیگر زن سینمای ایران که در سالهای اخیر به واسطه ازدواج با یاسین رامین فرزند دو معاون محمود احمدی نژاد و بعدتر بازداشت همسرش به واسطه شکایت هلال احمر در کانون حواشی قرار داشت در همه ماههای بازداشت همسرش و حتی اخیرا آزادی وی با سپردن وثیقه میلیاردی تا زمان تشکیل دادگاه، حرفی نزده است.

مهناز افشار در تازه ترین گفتگویش همچنان درباره شکایت هلال احمر از شوهرش چیزی نگفته است و باز هم پاسخگویی را به زمانی دیگر موکول کرده است. این بازیگر البته درباره خوب نبودن حالش در سال اخیر سخن گفته ولی ابدا درباره ارتباط این حال بد با بازداشت همسرش چیزی نگفته است.

مهناز افشار با بیان اینکه اسکار فرهادی حالش را خوب کرده به «آپاراتچی» بیان داشت: دریافت جایزه اسکار بسیار خوشحالم کرد چون امسال سال خوبی نبود؛ اتفاقات بد زیاد داشتیم بخصوص بخاطر درگذشت عباس کیارستمی و بعد حمیده رضوی مستندساز و این اتفاقات باعث شد حال خوبی نداشته باشم!

افشار ادامه داد: با همه خستگی و مسئولیت زندگی حال این روزهایم با حرفه ام محکمتر و آرامتر میشوم برای مقابله با مسائل زندگی شخصی!!!

این بازیگر 39 ساله با اشاره به حواشی زندگی شخصی اش تأکید کرد: با احترام به همه همکاران معتقدم چیزی به اسم زندگی شخصی وجود ندارد چون وقتی عکس بارداریم را منتشر میکنم دیگر نمیتوانم به مخاطب خط بدهم که چه بنویسند. با پرسشهای مخاطبان مسأله ندارم تا جایی که روح مرا زخمی نکند.

وی با نزدیک شدن به مسأله همسرش بیان داشت: وقتی میگویم شما دزدی هیچ کس از جامعه از من نمیخواهد ثابت کنم پس برای این جامعه نمیشود توضیح داد؛ پس راه من سکوت است و اثبات حقیقت در زمان. به وقتش پاسخ خواهم داد.

مهناز افشار درباره ازدواج با آقازاده محمدعلی رامین اظهار داشت: روزی که ازدواج کردم میدانستم با فردی ازدواج میکنم که پدرش عکس مرا با مجله بسته است!!! میدانستم دارم تصمیمی می گیرم که تاوان دارد. روح مرا زخمی کردند و این زخم، مرا ساخت. من صبر کردم؛ من او را دوست داشتم و بابت دوست داشتن تاوان دادم.

عکس گوگوش را به پسرهای محل میدادم

مهناز افشار که در همه این سالها به خاطر شباهت با یک خواننده لس آنجلسی مورد توجه قرار گرفته خاطرنشان ساخت: در دوران دبیرستان عکس خانم گوگوش را امضاء میکردم و میدادم به پسرهای محل. بعدها خود ایشان{گوگوش} را هم دیدم و کلی با هم کیف کردیم!!!

این بازیگر پیرامون شروع کارش و کیفیت پایین آثارش اظهار داشت: در ابتدای کار زیاد قضیه را جدی نمی گرفتم چون سوادم سواد یک دختر 18 ساله بود و ده سالی گذشت تا بتوانم جدی تر شوم و فهمیدم باید دقت کنم.

وی ادامه داد: بعد که کم کم گذشت سعی کردم روند کاریم را بهبود بخشم و به جایی رسیدم که در زمانی که فیلمبرداری نگاتیو بود وقتی ضبط آغاز می‌شد روح خودم به کناری می رفت و می نشست و کاراکتری تازه در من حلول میکرد؛ انگار حال نشئگی برایم ایجاد میشد!!!

معذرتخواهی به خاطر «عشق تعطیل نیست»

افشار که اخیرا درگیر دو کار همزمان یکی سریال خانگی «عاشقانه» و دیگری فیلم «دارکوب» است اظهار داشت: تابحال پیش نیامده بود که همزمان در دو کار باشم چون در شبکه خانگی به جز تجربه ناموفق «عشق تعطیل نیست» نبوده ام اما حالا از یک طرف در «عاشقانه» هستم و از طرف دیگر در «دارکوب». یک معذرت خواهی به خاطر نیمه کاره ماندن «عشق تعطیل نیست» به مخاطبان بدهکارم. در ابتدای کار «عاشقانه» هم نگرانی هایی وجود داشت در این جهت بخصوص که به جز «عشق…» یک مجموعه دیگر با نام «آسپرین» هم دچار این اتفاق شد!!! تنها مجموعه ای که دیدیم کامل پخش شد «شهرزاد» بود!!! سریال ما هم در برهه ای به مشکل خورد اما خوشبختانه حل شد و تا انتها رفت.

به کاهانی گفتم آماده ام برای همکاری بعدی

بازیگر «تینا» در فیلم توقیفی «اردتمند…»عبدالرضا کاهانی خاطرنشان ساخت: این گونه توقیفها موانعی است که میتواند انگیزه را بگیرد اما من سخت‌جانم و حتی با کاهانی صحبت کردم و گفتم آماده ام برای همکاری بعدی. حاضرم با سرم محکم بکوبم به سقف و سرم خونین شود اما سقف را بردارم.




توضیحات رییس هلال احمر درباره میزان وثیقه آزادی شوهر مهناز افشار

سینماروزان:  حدودا دو هفته قبل یاسین رامین همسر مهناز افشار که با شکایت سازمان هلال احمر چندین ماه بازداشت بود با سپردن وثیقه آزاد شد و علاوه بر وجود شایعات در میزان وثیقه آزادی وی(اینجا را بخوانید) سخنگوی قوه قضاییه درباره تخفیف در قرار وثیقه وی گفت.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان  حالا امیرمحسن ضیایی رییس هلال احمر در نشست خبری طرح ملی امداد و نجات نوروزی سال 96، در این باره توضیح داده است.

امیرحسین ضیایی در ارتباط با آخرین جزئیات پرونده یاسین رامین که هلال‌احمر در این زمینه به دلیل تخلفات انجام گرفته در حوزه شرکت رشد از وی شکایت داشت،‌گفت: در حال حاضر این فرد با وثیقه 8.5 میلیارد تومانی آزاد شده و پرونده سیر قضایی را طی می‌کند البته اینکه چقدر وثیقه تعیین شده است برعهده بازپرس بوده و ما نیز پیگیری‌های لازم در ارتباط با این پرونده را انجام داده‌ایم.




توضیحات سخنگوی قوه قضاییه درباره آزادی همسر مهناز افشار با تخفیف در مبلغ قرار وثیقه

سینماروزان: انتهای هفته گذشته خبر آزادی یاسین رامین که به دلیل شکایت سازمان هلال احمر بازداشت شده بود با وثیقه 29 میلیاردی منتشر شد(اینجا را بخوانید) و حالا سخنگوی دستگاه قضا از آزادی او با تخفیف در مبلغ قرار وثیقه ابتدایی سخن گفته است.

به گزارش سینماروزان پانزدهم اسفندماه غلامحسین محسنی‌اژه‌ای سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه یک منبع آگاه از جانب هلال احمر از آزادی یاسین رامین خبر داد، در مورد این پرونده توضیح دهید، گفت: ایشان با قرار وثیقه بعد از 5 ماه آزاد شد. بارها گفته ام افرادی که تحت تعقیب قرار می گیرند بعضی الزام به بازداشت موقت دارند و در مورد بعضی این الزام وجود ندارد، البته در قانون جدید این موارد کمتر شده است و اختیار آن به قاضی داده شده است. در مواردی که اقدام به بازداشت موقت وجود دارد، دلایل این اقدام این است که ممکن است جایی بیم تبانی باشد یا بیم ابقای آثار جرم باشد، یا در جایی باشد که ممکن است فرد فرار کند و سایر مسائلی که در قانون پیش بینی شده است که قاضی دستور بازداشت موقت می‌دهد.

وی افزود: فرد می‌تواند اعتراض کند، اگر این بازداشت پس از اعتراض تایید شد، این بازداشت موقت سقفش مشخص شده، اما کف آن مشخص نیست. امکان این وجود دارد یک روز یا چند روز بازداشت شود تا رفع موجبات بازداشت موقت صورت گیرد. گاهی قرار وثیقه صادر می شود که از ابتدا تا انتهای آن قرار تغییر نمی‌کند و شخص نمی تواند آن را تامین نماید و تا تامین نکند بازداشت می ماند.

محسنی اژه ای ادامه داد: برای مثال، قرار یک میلیاردی صادر می شود و پس از آن بررسی می شود که قرار باید در حد 500 میلیون باشد، در نتیجه قرار را تخفیف می دهند و شخص پس از کمتر شدن مبلغ آن را تامین می کند. گاهی هم ممکن است ابتدائا قرار وثیقه کمتر باشد و با بررسی افزایش یابد. در مورد این شخص با بررسی ها قرار وثیقه تخفیف پیدا کرد و ایشان در روزهای اخیر آزاد شد اما تا زمان رسیدگی پرونده در دادگاه آزاد هست.




نامه مادرشوهر مهناز افشار به اصغر فرهادی⇐چرا داشته‌ها را نمایش ندادید؟/چرا مدام زن چادری را منفعل و مرد سنتی را پرخاشگر نشان می‌دهید؟

سینماروزان: در هیاهوی پیامهای تبریک مختلفی که برای اصغر فرهادی به واسطه اسکار دومش صادر شده است سوسن صفاوردی همسر محمدعلی رامین و مادرشوهر مهناز افشار نیز نامه ای برای فرهادی نوشته است.

به گزارش سینماروزان صفاوردی که به تازگی خبر آزادی پسرش یاسین رامین که ماهها بخاطر شکایت سازمان هلال احمر در بازداشت بود منتشر شد(اینجا را بخوانید) در نامه خود به اصغر فرهادی از او گله کرده که چرا زنان و مردان سنتی را در آثارش مدام با ویژگیهای منفی نمایش می دهد و برای او ابراز امیدواری کرده بلکه بتواند در آینده با تأکید بر داشته های ایرانیانی جایزه بگیرد.

متن نامه مادرشوهر مهناز افشار به فرهادی را بخوانید:

به نام دوست که جز دوست مقصدی نمی خواهیم

با سلام و احترام

جناب آقای فرهادی بدون شک هرگاه اتفاقی که منجر به یاد مثبت از یک کشور در عرصه ی بین المللی می شود ، دل افراد کشور را شاد می کند و این شادی که افتخار آفرین است جای قدردانی دارد ، بس ضمن تشکر از پیروزی هنری کسب شده ، چندی بود دلم می خواست به گونه ای با شما سخن بگویم و نکاتی را بعنوان یک هموطن به سمع شما برسانم.

جناب آقای فرهادی

فیلم «فروشنده» قطعا در آموزش گفتگو و عقلانیت در مواقع خشم، صحنه هایی را پیش چشم روی مخاطب قرار داد که می توان در مواقعی که تفکرات سنت های کهنه و پوسیده، انتظاری خارج از چهارچوب عقل از انسان را متوقع بوده است، به گونه ای دیگر عمل کرد و خشم را در اوج غلبه احساسات که شخص را  برآن می دارد تا بر سر دوراهی انجام آداب معمول یا مدیریت بحران، راه دوم را انتخاب کند و راه اصلاح را پیش گیرد. اما آقای فرهادی جدای از مهارت های هنری و فنی که در تخصص بنده نیست، فیلم «فروشنده» همانند «جدایی نادر از سیمین» مجددا برای طرح حرکتی مبتنی بر عقلانیت در مواقع بحرانی، پاشنه ی آشیل خانواده هایی از جنس سنتی را نشانه رفت. در هر دو فیلم نقش پدران و مادران سنتی در سنین مختلف به گونه ای منفی است.

در «جدایی نادر از سیمین» مرد خانه تندخو، بی منطق، پرخاشگر که نماد یک فرد مذهبی سنتی است را به تصویر می کشد و چادر که با ذلت و بدبختی  انفعال، آبرو داری بی منطق و فقر پیوند خورده و نماد یک زن مذهبی است.

در «فروشنده» نیز پدر سنتی، پناهگاه یک خانواده به گونه ای دیگر دچار ضعف شخصیتی است و مادر، همان زن چادر به سر، منفعل که سال ها با آبروداری تلاش کرده است تا آنچه را که به او داده اند ببیند نه آنچه را که باید ببیند و حس کند.

این افراد در مقابل شخصیت های متجددی قرار می گیرند که چه به هنگام جدایی و چه به هنگام تعدی به ناموس ،کاملا رفتاری آگاهانه ، منطقی ،توام با حس همدردی و مشارکت را در لحظات بحرانی به نمایش می گذارند.

جناب فرهادی

قطعا برای اصلاح جامعه و کشوری که به آن تعلق داریم و سرزمین ماست ،هر فرد وطن دوستی دغدغه اصلاح دارد و شما نیز بخوبی این دغدغه را نشان داده اید ولی زیباست در جریان گذر از سنت به نوسازی فرهنگی و شاید در بسیاری از موارد ،حرکت بسوی رفتار های منطقی و عقلانی ،خیلی از ارزش هایی که در جوامع توسعه یافته امروز در مسیر این گذر تبدیل به یک حسرت شده اند همچون  اتحاد و همبستگی خانوادگی، جمع گرایی، گذشت و ایثار، نوع دوستی و…را با یک تورق در دفتر خاطرات خانواده های سنتی از این جنس» مشاهده کرده و آنها را مورد تغافل قرار ندهیم.

آقای فرهادی

خوب بخاطر دارم ،در جریان پیروزی انقلاب ،برخی از مردان از جنس آسمانی را که با دیدن زنان فقیر فرهنگی و مادی خودفروش آنان را به عقد خویش در آورده اند تا از بند اسارت ناجوانمردان شهوت پرست و پول پرست رهایی بخشند یا معتمدین قدیمی محله ها ریش سفیدانی که به چشم پاکی شهرت داشتند و نه تنها امین و پناهگاه خانواده ی خود بوده اند ،بلکه امین یک محله محسوب می شدند. ناموس دیگران ،ناموس آنان بود و مایملک دیگران، مایملک آنان و در همه حال احوال دیگران مقدم بر احوال شخصی آنان بود، را حتما شما نیز به یاد داشته و یا شنیده اید و یا زنان محجبه ای که اعتقاد آنان مانع توانمندی ،فعالیت  و مشارکت بالای آنان در عرصه های مختلف نبوده و در مرام آنان انفعال و ذلت ،محلی از اعراب نداشته است و در کنار خانواده و همکاری همسرانشان الگویی از یک جمع صمیمی،منسجم و آگاه را به تصویر کشیده اند.

جناب فرهادی

جامعه ی ما به حق در خیلی از موارد نیازمند یک پالایش اساسی از آداب و سنن پیوند خورده به تفکرات متحجرانه و پوسیده و عاری از آموزه های اصیل دینی و سیره عملی پیامبر که برای مکارم اخلاق مبعوث شد و سیره اهل بیت مطهرش است،می باشد.

اما از کارگردان به نام و با سابقه ای چون شما انتظار می رود ،به موازات اصلاح داشته ها را نیز پررنگ کنید و در معرض جهانی که از آن بی خبر است قرار دهید. این جهان هم به جهان تفکرات داخل و هم به جهان تفکرات خارج بر می گردد. شما قطعا اذعان دارید که اگر یک جامعه داشته هایش مورد غفلت قرار گیرد، از درون دچار سردرگمی می شود و از بیرون عزت اش خدشه دار می شود و لذا جای دستان توانمند شما در به تصویر کشیدن این داشته ها، امروز پیش از هر زمان دیگر احساس می شود.

پس به امید آن روز که اصغر فرهادی کارگردان به نام ایران در عرصه های ملی و بین المللی اسکار بهترین فیلم داشته های یک ملت را برای کشورمان به ارمغان آورد.

با تشکر از پیام زیبای شما به مراسم اسکار




در آستانه انتخابات و با سپردن وثیقه ۲۹ میلیاردی؟⇐همسر مهناز افشار آزاد شد⇔پرسش: چه کسی وثیقه ۲۹ میلیاردی را جور کرده؟

سینماروزان: در حالی که مهناز افشار بازیگر زن سینما در آخرین گفتگوی خود اتهام دزدی را اتهامی بی اساس دانسته بود که در جامعه ما میتوان به راحتی به هر کسی وارد کرد(اینجا را بخوانید) حالا خبر رسیده که یاسین رامین همسر وی که ماهها بود به دلیل شکایت سازمان هلال احمر در بازداشت به سر می برد آزاد شده است.

به گزارش سینماروزان خبر آزادی همسر مهناز افشار آن هم در آستانه انتخابات 96 را «انصاف نیوز» داده و تأکید نموده که یاسین رامین چهارشنبه شب 11 اسفندماه آزاد شده است و با استقبال دوستانش مواجه شده است.

اواخر مرداد امسال دادستان تهران از تعیین وثیقه 29 میلیاردی برای آزادی متهم سازمان هلال احمر سخن گفته بود(اینجا را بخوانید) و حالا پرسش اینجاست که چه کسی این وثیقه 29 میلیاردی را برای او سپرده است؟!؟

یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین و سوسن صفاوردی از معاونان احمدی نژاد است. آیا والدین برایش وثیقه 29 میلیاردی سپرده اند یا «دوستانی» که ادعا شده بعد از آزادی به استقبال وی رفته اند؟

پرسش بعدی درباره موضع گیریهای مهناز افشار و همسرش در انتخابات ریاست جمهوری96 است. آنها طرف چه کسی را خواهند گرفت؟ این پرسش وقتی جدی تر می شود که بدانیم اخیرا حمید بقایی از نزدیکان به طیف احمدی نژاد-مشایی هم برای انتخابات اعلام حضور کرده! آیا نزدیکی به مشایی، این زن بازیگر و همسرش را به بقایی نزدیک خواهد کرد یا آنها به سمت کاندیدای دیگری خواهند رفت؟ شاید هم یک بار برای همیشه قید درگیریهای سیاسی را بزنند…




تازه‌ترین اظهارات مهناز افشار در واکنش به حواشی امتداد بازداشت همسرش⇐ما در مملكتي زندگي مي‌كنيم كه همين الان من مي‌توانم به شما بگويم دزد!!!/ يك شبه و بعد از سي و اندي سال نمي‌توان نان حرام خورد!/در زمانش حتما سوال‌هاي شما را پاسخ خواهم داد!

سینماروزان: وصلت مهناز افشار با یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین و سوسن صفاوردی هر دو از مدیران محمود احمدی نژاد، و از آن سو ادعاهایی که مهناز افشار بعد از روی کار آمدن دولت روحانی و بخصوص در جریان انتخابات مجلس اخیر در حمایت از اصلاح طلبان و در نقد دولت احمدی نژاد مطرح کرد، واکنش بسیاری از مخاطبان را موجب شد.

به گزارش سینماروزان دامنه این واکنشها با بازداشت همسر وی بخاطر شکایت سازمان هلال احمر تشدید شد و البته افشار هیچ گاه نتوانست پاسخهایی منطقی برای این واکنشها داشته باشد.

این بازیگر به تازگی در گفتگو با «اعتماد» با اشاره به حواشی ازدواج با آقازاده ای منتسب به احمدی نژاد و واکنش مخاطبان به این ماجرا گفته است: در ارتباط با ازدواجم و حواشي آن به هيچ عنوان در جايي اعلام نكردم كه زندگي شخصي من است و به هيچ كس ربطي ندارد. تنها كاري كه كردم دعوت به سكوت بود و گذر زمان براي اثبات حقيقت.

وی با اشاره به دلخوریهایش از نقد مخاطبان اظهار داشته است: سال‌هاي اول به خصوص زماني كه دخترم به دنيا آمد از يك سري مطالب و حواشي آزرده شدم. اما از جايي به بعد گفتم من نمي‌توانم تمام عمرم را براي اثبات خودم زمان بگذارم. ما در يك مملكتي زندگي مي‌كنيم كه همين الان من مي‌توانم به شما بگويم دزد. اگر همه آدم‌ها اين حرف را بشنوند از من نمي‌خواهند ادعايم را ثابت كنم، برعكس از شما مي‌خواهند ثابت كنيد دزد نيستيد! شما چطور مي‌توانيد صورت مساله‌اي را كه از پايه اشتباه است ثابت كنيد؟‌ من در چنين جامعه‌اي چطور مي‌توانم فردفرد آدم‌ها را توجيه كنم كه دارند اشتباه مي‌كنند؟ اين كار باعث مي‌شود زمانم، انگيزه و روياها و فعاليت‌هايم را از دست بدهم. براي همين مي‌گويم خيلي خب، من كار خودم را انجام مي‌دهم، شما هم مي‌توانيد سوال داشته باشيد و من هم در زمانش حتما سوال‌هاي شما را پاسخ خواهم داد.

افشار درباره واکنش همکارانش به حاشیه های بازداشت همسر بیان داشته است: هيچ‌وقت آنقدر كه نظر مخاطب و مردمان بي‌غرض برايم مهم بود، نظر همكارانم برايم مهم نبود به يك دليل بزرگ. چون هميشه فكر مي‌كردم هيچ‌وقت نمي‌تواند نظرات آنها در سينماي رقابتي آن‌هم از نوع منفي‌اش مهم باشد كه من به آن توجه كنم. من الان نزديك چهل سالم است، قبل از اين سه سال يك پيشينه‌اي داشتم. من اگر خيلي آدم وحشتناكي هم باشم واقعا در اين سه سال خيلي نمي‌توانم تغيير رفتار بدهم. چطور مي‌توانم در يك دوره سه ساله تبديل به يك آدم عجيبي شوم؟ من تغييرات ديدگاه مذهبي را مي‌توانم بپذيرم آن هم البته برايم جاي سوال است، اما مي‌شود بعد سي و چند سال آدم، چرخش بزرگي در اين زمينه كند، يا مثلا آدم يك شبه مي‌تواند عاشق بشود ولي ايدئولوژي و يك سري فعاليت‌ها و اعتقادات به صورت كلي يك شبه نمي‌تواند تغيير كند. شما اگر به نان حلال اعتقاد داريد يك شبه بعد از سي و اندي سال ديگر نمي‌توانيد نان حرام بخوريد…

وی افزود: از همكارانم تغيير عجيبي نديدم شايد خودم تصميم گرفتم همان ابتدا كمتر كار كنم تا بتوانم خودم را بهتر پيدا كنم اما من هيچ‌وقت گارد يا رفتار عجيبي نديده‌ام، اگر هم بوده به گوش من نرسيده است. آن تعدادي كه اين احساس را داشته‌اند هم هيچ‌وقت برايم مهم نيستند.

 




تتلو بعد از ۶۳ روز آزاد شد/او در زندان رفاقت خوبی با همسر مهناز افشار پیدا کرد+عکس

سینماروزان: امیر تتلو که بخاطر توهین به یک بازپرس بیش از دو ماه در بازداشت بود بعد از عذرخواهی نسبت به رفتار غلطش به تازگی آزاد شد.

به گزارش سینماروزان او بعد از آزادی، حضورش در اوین را نظیر یک “سفر” دانست و البته از یاسین رامین همسر مهناز افشار که بخاطر شکایت سازمان هلال احمر در اوین است به عنوان یک “رفیق خوب” نام برد!!!

تتلو نوشت: در زندان رفیق خوبی مثل یاسین رامین پیدا کردم.

 تتلو ادامه داد: خيلى جاى گِلگى هست از خيليا اما بخشش از بزرگان است و ما هم كه تو اين سفر كلى بزرگ شديم به لطف پروردگار پس اصلا حرف منفى نميزنم و از همين الان ميچسبيم به كار و تلاش و راه قهرمانى. خدايا شكرت كه تو هر كارت هزارتا حكمت هست.

امیر تتلو بعد از آزادی
امیر تتلو بعد از آزادی



خانم بازیگر در شمال/شوهر خانم بازیگر با پای شکسته در دادسرا+عکس

سینماروزان: در حالی که در هفته گذشته یاسین رامین شوهر مهناز افشار با پای شکسته در دادسرا حاضر شده بود، مهناز افشار تصویری از خود و دخترش “لیانا” در سواحل شمال را به اشتراک گذاشت.

به گزارش سینماروزان در اواخر مرداد 95 یاسین رامین به دلیل شکایت شرکت رشد وابسته به سازمان هلال احمر و عدم توان تامین وثیقه 29 میلیارد تومانی بازداشت شد.

یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین و سوسن صفاوردی هر دو از مدیران محمود احمدی نژاد است.

بازداشت رامین آن قدر بازتاب داشت که چندی پیش محمدعلی نجفی مشاور اقتصادی حسن روحانی از فساد مالی چند میلیارد دلاری در واردات دارو توسط جوانی صحبت کرد که با یک خانم هنرپیشه ازدواج کرده و ملکی چند ده میلیاردی را به این هنرپیشه هدیه داده است!!!

این اظهارات با واکنش وکیل یاسین رامین مواجه شد که اختلاف حساب موکل خویش و شرکت رشد را فقط 1 میلیون دلار ناقابل دانست!!!

یاسین رامین با پای شکسته
یاسین رامین با پای شکسته در مسیر دادسرا
مهناز افشار و دخترش در سواحل شمال
مهناز افشار و دخترش در سواحل شمال




مهناز افشار با الهام از خواننده لس‌آنجلسی برای همسر بازداشتی‌اش نوشت+عکس

سینماژورنال: یاسین رامین همسر مهناز افشار مدتی است که به دلیل شکایت سازمان هلال احمر در بازداشت به سر می‌برد(اینجا را بخوانید) و طی همه مدت بازداشت افشار حرف چندانی درباره وی نزده بود.

به گزارش سینماژورنال با این حال این بازیگر زن سینما در تازه ترین توئیت خود خطاب به همسرش نوشته است: یار من! در انتظار روزی هستم که شبش دخترمون دیگه نگه “بابا نیس”.

افشار انتهای توئیتش هم آورده است: باغ پیوند من و تو، پره از عطر اقاقی.

این مصرع برآمده از ترانه یکی از قطعات ابراهیم حامدی خواننده لس آنجلسی با نام “اقاقی” است. قطعه‌ای که آهنگ آن را سیاوش قمیشی بر روی ترانه ای از زری مینویی ساخته بود و با تنظیم استیو مک‌کرام در میانه دهه هفتاد خورشیدی در آلبوم “ستاره های سربی” ارائه شد.

توئیت مهناز افشار برای همسرش
توئیت مهناز افشار برای همسرش




مهناز افشار و تفاوت‌های یک لبخند+عکس

سینماژورنال: مهناز افشار شهریورماه  سال گذشته به همراه همسرش یاسین رامین در مراسم روز سینما حاضر شده بود و البته که این حضور همراه بود با ثبت قابهای مختلف عکاسان از این زوج.

به گزارش سینماژورنال با این حال افشار امسال به تنهایی در مراسم روز سینما حاضر شد؛ البته او امسال هم لبخند به لب در برابر عکاسان ظاهر شد اما این لبخند کجا و لبخند سال قبل کجا؟

امتداد بازداشت تا روز سینما

یاسین رامین اخیرا با شکایت سازمان هلال احمر بازداشت شده است. وی که به عنوان “متهم شرکت رشد وابسته به سازمان هلال احمر” معرفی شده به دلیل عدم توانایی تأمین صدور قرار وثیقه 29 میلیارد تومانی بازداشت شده بود.

درست همزمان با 21 شهریورماه روز سینما سیدامیرمحسن ضیایی رئیس جمعیت هلال احمر در گفتگو با “ایرنا” بیان داشت: متهم شرکت رشد به دلیل پرداخت نکردن وثیقه همچنان در بازداشت است.

وی ادامه داد: متهم شرکت رشد برای هلال احمر مشکلات مالی ایجاد کرده به اینگونه که هم با وی اختلاف مالی داریم و هم نفع مسائل مالی را تسویه نکرده است.

مهناز افشار به همراه همسرش در مراسم روز سینما(شهریور94)
مهناز افشار به همراه همسرش در مراسم روز سینما(شهریور94)
مهناز افشار مراسم روز سینما(شهریور95)
مهناز افشار مراسم روز سینما(شهریور95)



صدور قرار وثیقه ۲۹ میلیارد تومانی برای همسر مهناز افشار!!!+عکس

سینماژورنال: در حالی که در روزهای گذشته شایعات فراوانی درباره ممنوع الخروجی یاسین رامین همسر مهناز افشار مدیر شرکت دارویی رشد شنیده می شد امروز سه شنبه 26 مردادماه دادستان تهران از بازداشت وی خبر داد.

به گزارش سینماژورنال عباس جعفری دولت‌آبادی در بخشی از هشتمین نشست دادستانی تهران با موضوع کاهش جمعیت کیفری زندان‌ها وی از صدور قرار وثیقه 29میلیاردتومانی از بازداشت متهم شرکت رشد وابسته به سازمان هلال احمر خبر داد که پرونده مطروحه با اعلام شکایت سازمان هلال احمردر دادسرای کارکنان دولت تحت رسیدگی است.

دولت آبادی از این گفت که بازپرس برای متهم قرار وثیقه 29 میلیارد تومانی صادر کرد که به لحاظ عجز از تودیع وثیقه به زندان معرفی شده است.

یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی احمدی نژاد و سوسن صفاوردی از مشاوران دولت احمدی نژاد است.

مهناز افشار در کنار یاسین رامین
مهناز افشار در کنار یاسین رامین

مهناز افشار در کنار یاسین رامین



شیوع پدیده “برائت‌طلبی” در خانواده مهناز افشار⇐برائت پدرشوهر از پسر/برائت مادرشوهر از عروس/برائت عروس از شوهر و…

سینماژورنال: گره خوردن پرونده یک شرکت دارویی با نام یاسین رامین همسر مهناز افشار سبب ساز آن شده است که در روزهای اخیر در رسانه های مختلف مرتب درباره عاقبت فعالیتهای دارویی همسر مهناز افشار گمانه زنی شود.

به گزارش سینماژورنال تازه ترین واکنش مهناز افشار به این حاشیه چنین است: اخباری پیرامون زندگی شخصی من در فضای مجازی دست به دست می چرخد که چیز جدیدی نیست ولی لازم می دانم بگویم مسئولیت باور کردن اخباری که هیچ سند و مدرکی ضمیمه آنها نشده بر دوش من نیست.

این واکنش که می تواند نوعی اعلام برائت قلمداد شود از حواشی شوهر را به همراه گزارش “شرق” بخوانید که در آن از برائت عروس از پدر همسر اعلام  و پدر از پسر سخن گفته شده است و…

متن گزارش تفصیلی “شرق” را بخوانید:

مگر بارها به ابراز برائت از بنده وادار نشده‌اند؟

عروس از پدر همسر اعلام برائت كرده و پدر از پسر.

محمدعلی رامین، تئوريسين موبور و چشم‌آبي نفي هولوكاست در دولت احمدي‌نژاد كه حالا پدرشوهر مهناز افشار، هنرپيشه سينما، هم شده است، به خبرگزاري فارس گفته: «هر انسانی در تعیین سرنوشت خویش مختار و مستقل است و هیچ پدری را به خاطر پسرش پاداش نمی‌دهند و هیچ پسری را به‌ خاطر پدرش مجازات نمی‌کنند. چرا باید از منظر بعضی از رسانه‌ها، در یک خانواده، افراد مستقل از هم، تاوان کار یکدیگر را بدهند؟».

او پيش‌از‌ اين هم درباره ازدواج پسرش با مهناز افشار گفته بود: «اگر بنده یک دیکتاتور بودم، قطعا اجازه نمی‌دادم؛ ولی در تصمیم‌گیری پسرم دخالت نکردم».

او در ادامه گفته است: «مگر یک چهره هنری مشهور و مستقل مانند سرکار خانم «مهناز افشار»، بارها به ابراز برائت از بنده وادار نشده‌اند. مگر با هر بیانی استقلال خودشان و همسرشان را از افکار و رفتار بنده اعلام نکرده‌اند؟».

معاون مطبوعاتي دولت احمدي‌نژاد راست مي‌گويد.

مهناز افشار بعد از ازدواج با محمدياسين، پسر بزرگ رامين و حواشي آن گفته بود: «هولوکاست رسانه‌اى علیه من و همسرم به راه انداخته‌اند که این بار سکوت نخواهیم کرد. ما حقوقى داریم و آن‌طور که شایسته بدانیم، از آن استفاده مى‌کنیم. اینکه آقاى محمدعلى رامین چه کارى کرده، به من ارتباطى ندارد. من نه همکارى با ایشان داشتم و نه شراکتى. بنده قاطعانه با ایدئولوژى ایشان مخالفم». مهناز افشار در يكي از شبكه‌هاي اجتماعي هم با اشاره به انتشار عكسي از خود روي جلد يكي از مجلات كه منجر به توقيف آن شد، نوشت: «پدرشوهرم به خاطر این عکس معلوم‌الحال خطابم کرد!!».

ماجراهاي ياسين
رامين‌ها خانواده عجيبي هستند. رامين پدر از منتقدان سرسخت اصلاحات و همين‌طور هاشمي‌رفسنجاني و دولت فعلي است. نگاهي گذرا به سايت شخصي او، عمق و اوج اين خصومت را نشان مي‌دهد. نمونه آن هم اين شعر سروده خود رامين است: «گر جهان غرقاب جنگ و هر بلاست/ شام و بحرین و یمن، چون کربلاست. سرخوش از برجام و لطف کدخدا/ کِی بفهمد، بعد از این، خود مبتلاست».

در سايت شخصي رامين مطلبي به قلم او نوشته شده با عنوان «هاشمي…» به همراه تصوير هاشمي در كنار بني‌صدر. او در مطلب ديگري سخنان سال گذشته هاشمي در مهرآباد در سالروز ورود امام به كشور را وقيحانه توصيف كرده و نوشته است: «اکبر هاشمی‌رفسنجانی یکی از عوارض انقلاب اسلامی است که تاکنون توانسته خلاف قانون اساسی، از تشکیل امت واحده جهانی و مدیریت امت اسلامی جلوگیری کند و نیروهای انقلابی را با انواع شگردها قربانی اغراض شخصی خود کند و یا با اتهامات واهی، نیروهای انقلاب را خنثی کند. هیچ‌کس نمی‌تواند به ابعاد پیچیده برنامه‌ها و انگیزه‌های این «جعبه سیاه» پی ببرد».

اين در حالي است که پسر اين پدر با مهناز افشار، هنرپيشه سينما، ازدواج مي‌كند و خطبه عقدشان را هم رئيس دولت اصلاحات مي‌خواند، بعد هم تصوير آن را در فضاي مجازي منتشر مي‌كنند؛ اما  ماجراي رامين كوچك فقط ازدواج عجيبش نبود. مهم‌تر از آن حواشي شغلي و تجاري او بود كه البته با خبر ازدواجش دوباره به صدر اخبار آمد. تيرماه امسال در رسانه‌ها خبري منتشر شد، مبني بر اينكه ياسين رامين، اسپانسر باشگاه استقلال مي‌شود؛ اما مهم‌تر از اين خبر شايعاتي است كه درباره كسب‌و‌كار آقازاده در ماجراي واردات دارو و همكاري با سازمان هلال احمر دوران احمدي‌نژاد (كه رئيس آن يكي از نزديكان دولت بود) مطرح شده بود.

مهناز افشار در کنار یاسین رامین
مهناز افشار در کنار یاسین رامین

ماجرای شرکت دارویی

اين شايعات اين روزها دوباره با خبر ممنوع‌الخروجي ياسين رامين در هفته گذشته قوت بيشتري گرفته است.

بهانه گفت‌وگوي «رامين پدر» هم با خبرگزاري فارس همين خبر بوده است.

درحالي‌كه گفته مي شود ورود ياسين به ماجراي واردات دارو و حواشي آن در دولت احمدي‌نژاد به‌واسطه استفاده از رانت و رابطه پدر بوده؛ اما رامين گفته است: «ایشان حدود ١٨ سال است که مستقلا در تأمین معیشت و هزینه تحصیلات خودش تلاش کرده و می‌کند و بنده سال‌هاست که در امور شخصی و شغلی ایشان چندان ورودی ندارم و امور زندگی خانوادگی‌شان را حریم خصوصی خودشان می‌دانم». رامین با اشاره به سابقه زنداني‌شدنش در اروپا در سال ٦١ گفته كه بابت آن هیچ پرونده‌ای به عنوان «آزاده» یا «جانباز» ندارد. مدعي شده كه این دولت حدود یک سال حقوق دانشگاهی‌اش را نپرداخته و او شکایتی نكرده است. رامين در نهايت ماجراي ممنوع‌الخروجي پسرش را يك «اختلاف مالی» دانسته و گفته كه: «یا باید طرفین اختلاف، مسئله را خودشان حل کنند و یا باید هر طرف اسناد خودش را به دادگاه صالح اسلامی عرضه کند تا به این قضیه رسیدگی شود». هفته گذشته باشگاه خبرنگاران نوشت كه یاسین رامین، همسر مهناز افشار ممنوع‌الخروج شد.

سید‌امیر محسن‌ضیایی، رئیس جمعیت هلال احمر در حاشیه امضای تفاهم‌نامه همکاری جمعیت هلال احمر و سازمان جمع‌آوری و فروش اموال تملیکی در جمع خبرنگاران با اعلام اینکه دادستانی تهران به‌طور ویژه در حال بررسی پرونده متهم شرکت رشد هلال احمر است که هم‌اکنون منحل شده، گفته بود: «این متهم تا اطلاع ثانوی ممنوع‌الخروج است و ما منتظر اعلام نتیجه این دادگاه هستیم». ارديبهشت‌ماه هم ضیایی، درباره آخرین وضعیت پرونده شرکت دارویی رشد و تخلف یک آقازاده، گفته بود: «شرکت رشد از نظر جمعیت هلال احمر فعالیتی ندارد و خیلی وقت است که فعالیتش متوقف شده است. موضوع شرکت رشد دارای دو بخش است که برای بخش اول آن اقدام قضائی صورت گرفته؛ اما برای بخش دیگر فعلا اقدامی صورت نگرفته است؛ چرا‌که از نظر قوانین آلمان این شرکت متعلق به هلال احمر نیست؛ بلکه به نام این آقازاده ثبت شده است. شاید این فرد به تعهدات خود عمل کند و ما نیز موضوع را دیگر پیگیری نکنیم؛ چرا‌که اکنون به پای میز مذاکره با رئیس سازمان تدارکات پزشکی نشسته و صحبت‌های خوبی نیز میان آنها انجام شده است».

ضیایی در مورد علت اختلاف هلال‌احمر با «ی.ر» گفت: درواقع جمعیت هلال احمر تعدادی تجهیزات پزشکی از یک شرکت خارجی به مبلغ دو میلیون یورو خریداری کرده بود که این مبلغ را به شرکت رشد داد تا به عنوان واسطه به شرکت فروشنده تحویل دهد اما متأسفانه این اتفاق رخ نداد». وی با بیان اینکه ما اکنون بدهکار آن شرکت خارجی هستیم، گفت: «این بدهی هنوز تسویه نشده و در تبادلات مالی وجود دارد و از آنجایی که ما فعالیت‌های زیادی به صورت مشترک با این شرکت انجام می‌دهیم هنوز این شرکت شکایتی از ما نکرده است اما ما باید این مبلغ را به آنها پرداخت کنیم».

 ماجراهاي مادرشوهر مهناز افشار
خانواده رامين، پرحاشيه و فعال است. به جز پدرشوهر، عروس و پسر بزرگ خانواده، همسر محمد علي رامين، سوسن صفاوردي هم فرد شناخته‌شده‌اي است. او استاد دانشگاه است و نامزد انتخابات مجلس دهم از تهران بود كه رد صلاحيت شد. قبل از آن، زمزمه‌هايي مبني بر قرارگرفتن نامش در فهرست اصولگرايان هم مطرح شده بود، اگرچه به نظر مي‌رسد حتي در صورت تأييد صلاحيت هم به خاطر نوع نگاه و انتقاداتش به اصولگرايان به ويژه در حوزه زنان، احتمال قرارگرفتن نامش در فهرست نهايي بسيار ضعيف باشد. به عنوان نمونه درباره تصویب لایحه خانواده دولت و مجلس قبلي و همراهي زنان اصولگرا با اين لايحه گفته بود: «چرا خودشان تشریف نمی‌برند خانه؟ اگر به این رسیده‌‌اند که شأن زن در این حفظ می‌شود که در خانه باشد، استعفا بدهند بروند در خانه بنشینند تا عملا این را نشان بدهند. مشکل ما از نگاه‌های کلیشه‌ای نشئت می‌گیرد».

او  در آلمان و در ١٩ سالگي با رامين آشنا مي‌شود و با هم ازدواج مي‌كنند. سال ١٩٩٥ بعد از ١٧ سال زندگي در آلمان به همراه همسر و فرزندانش به ايران بازگشت، او هنوز هم ترجيح مي‌دهد پشت تلفن با اعضاي خانواده‌اش گاهي به جاي فارسي، آلماني صحبت كند. خانم صفاوردي به گفته خودش معمولا شبکه خبر خودمان،ZDF آلمان و بعضی اوقات هم VOA و BBC را مي‌بيند چون: «معتقدم نباید تک‌بعدی با مسائل روبه‌رو شوم». او سابقه عضويت درهیأت علمی دانشگاه آزاد، مسئوليت امور زنان مجمع جهانی اهل بیت، عضويت شورای مرکزی شبکه سازمان‌های غیردولتی زنان و همچنین همکاري معاونت زنان را در کارنامه خود دارد. او گفته بود كه شدیدا از این ابا دارم که به عنوان همسر آقای رامین معرفی یا به کس دیگری منسوب شوم. من یک شخصیت حقیقی هستم که سال‌ها هم در این مملکت کار کرده‌ام و دیدگاه خودم را دارم».

او درباره برخوردهاي همسرش با مطبوعات در دولت احمدي‌نژاد هم گفته بود: «واقعیت این است که کسی که در بدنه دولت قرار می‌گیرد خیلی ملاحظات دارد. من از اصحاب رسانه تعجب می‌کنم که این را در نظر نمی‌گیرند». او همچنين از سابقه آشنايي‌اش با كروبي كه امام جماعت مسجد محله‌شان در شمیران و اينكه گاه طرف مشورت او بوده هم گفته بود.

منكر هولوكاست، منكر سفر به ماه
محمدعلي رامين متولد سال ١٣٣٢ درمحله پیرنظر؛ نزدیک بازار قدیم و نزدیک مسجدجامع شهر دزفول است. مدت‌ها در آلمان بوده و آن‌طور كه خودش گفته است آنجا زنداني هم شده است. يك مثنوي بسيار طولاني دارد كه در توضيحات زير آن در سايتش نوشته است در تیرماه ۱۳۶۱ در اسارتگاه غرب و در زندان تاریخی شهر  تسوای بروکن آلمان سروده شده است. همانجا هم ازدواج مي كند. رامين بعد از بازگشت به ايران از ابتدای سال ۷۴ تا اواخر سال ۸۵،  در صداوسيما بود.

مدعي است كه به دعوت احمد پورنجاتی برای همکاری در راه‌اندازی شبکه چهار سیما وارد سازمان شده و مقدمات بحث هولوكاست را آنجا پي‌گرفته است: «یکی از کسانی که از فروردین ٧٤ موضوعات جهان غرب، ساختار ایالات متحده آمریکا و تاریخ شکل‌گیری آن، روابط تعارض‌آمیز اروپایی‌ها با همدیگر، پشت صحنه ماجراهای جنگ اول و دوم، مباحث صهیونیسم، چگونگی شکل‌گیری و راهکار فروپاشی اسرائیل را به‌طور مستند مطرح کرد، بنده بودم». بعد هم مدعي شده كه رفتن به كره ماه از بلوف‌هاي آمريكايي‌ها بوده است: «یکی از آن بلوف‌ها ادعای رفتن به کره ماه بود‌. یک فیلم مستند نشان می‌دهد، صحنه فرود آپولوی١١ در کره ماه دروغین است و در یک استودیوی فیلم‌برداری در آمریکا تهیه شده و بعدها تمام افراد دخیل در آن صحنه‌پردازی، یکی‌یکی کشته شدند».

اما درباره ماجراي خروجش از صداوسيما هم گفته است: «یادم هست که جناب مهندس ضرغامی با رفتن من از صداوسیما جدا مخالف بودند و مرا به عنوان دوست و مشاور خود کریمانه مورد محبت قرار می‌دادند؛ ولی من دیگر از کارکردن در سازمان خسته شده بودم». شش ماهی هم مدیرکل فرهنگی سازمان میراث فرهنگی بود، اما از آنجا به پیام نور رفت. اين ظاهر ماجرا بود و رامين همان‌طور كه خودش گفته در دولت نخست احمدي‌نژاد نقش یک عنصر فکری را داشته و نقطه اوج آن هم ماجراي هولوكاست است: «اصولا خودم را هیچ‌وقت یک مدیر اجرائی نمی‌دانسته‌ام و تجربه هم به من نشان داد که یک عنصر انقلابی در فرایند اداری سازمان‌ها و دستگاه‌های مدیریتی به‌شدت فرسوده و خسته می‌شود».

هاشمي‌ستيز متقدم، هاشمي‌ستيز متأخر
شأن خود را در هاشمي‌ستيزي اجل از احمدي‌نژاد مي‌داند و براي خود سابقه تقدمي در اين دعوا قائل است. براي همين گفته: «از خصوصیات خانواده دکتر احمدی‌نژاد این بود که به‌شدت طرفدار هاشمی بودند و در همه جلسات، سر هاشمی بحث داشتیم. احمدی‌نژاد از سال ۸۰ به بعد، خط خود را جدا کرد، اما داوود و خانواده، قرص، پشت هاشمی بودند». او در انتخابات سال ٨٤ ابتدا طرفدار علي‌اكبر ولايتي بود و در ستاد انتخاباتي او در کمیته سیاسی و تبلیغاتی فعال بود. هدفش هم فقط يك چيز بود، نيامدن هاشمي: «برای اینکه ایشان در صحنه بماند و مقابل هاشمی‌رفسنجانی بایستد و تا آخرین روز ثبت‌نام انتخاباتی سال ۸۴ نیز تلاش کردم تا از مرحوم حاج‌آقا مجتبی تهرانی مجوز یا تأیید ماندن ایشان در انتخابات را بگیرم (چون این شرط دکتر ولایتی برای ماندن در صحنه بود) که موفق نشدم؛ با چند نفر از دوستان آقای دکتر ولایتی، آن ظهر جمعه به منزل مرحوم استاد تهرانی رفتیم، ولی ایشان نپذیرفتند و فرمودند نظرم همان است که قبلا به خود ایشان گفته‌ام. از آنجا ناامید برگشتیم و کمیته‌ای را که مسئولیتش را بر عهده داشتم، منحل کردیم».

بعد از آن است كه سراغ احمدي‌نژاد مي‌رود: «من با احمدی‌نژاد از همان ابتدا هماهنگی و همفکری کامل داشتم، بعد از تشکیل ستادهای ولایتی، من با احمدی‌نژاد دیدار داشتم و گفتم بهتر است آقای ولایتی به ریاست‌جمهوری برسد، اما احمدی‌نژاد قاطعانه گفت هاشمی وارد می‌شود و ولایتی کناره‌گیری می‌کند که من هم گفتم اگر این‌طور شود، من همه‌جا به شما کمک می‌کنم». همين‌طور هم شد. او گفته است:‌ «شب انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴ ما تا نیمه‌شب خدمت دکتر احمدی‌نژاد بودیم. آن زمان نتیجه آرا مشخص شده بود و معلوم شد که او رئیس‌جمهور شده و به ایشان عرض کردم که اگر گفتی «امام خامنه‌ای» عاقبت‌به‌خیر می‌شوی». به گفته رامين، ثمره‌هاشمی، بذرپاش، علی احمدی، زریبافان، چمران و چند نفر دیگر، حاضران آن جلسه بودند.

پايان ماه عسل
محمدعلی رامين شباهت زيادي به خود احمدي‌نژاد دارد، هردو منكر خواستگاه اصولگرايي‌شان هستند؛ اما كنش‌هاي سياسي‌شان آنها را در اين جناح طبقه‌بندي مي‌كند. بااين‌حال خودش گفته است: «بنده نه سخنگوی اصولگرایانم و نه طرفدار اصلاح‌طلبان، بلکه اصولگرایان و اصلاح‌طلبان را غیرانقلابی می‌دانم». او خودش را افراطي نمي‌داند و گفته است: «تندرو کسی است که معیار ندارد و بی‌ضابطه عمل می‌کند و منطبق با اصول، قواعد و مبانی ثابت و شناخته‌شده عقلی یا شرعی حرکت نمی‌کند، چنین آدم بی‌ضابطه یا خارج از ضابطه‌ای «تندرو» و «افراطی» است».

نام محمدعلي رامين براي نخستين‌بار در ماجراي همايش هولوكاست در دولت احمدي‌نژاد بود كه توجهات را به سمت خود جلب كرد. او را تئوريسين آن ماجرا نام نهادند و حالا هم دبیرکل بنیاد جهانی «بررسی هولوکاست» است. او در گفت‌وگويي با هفته‌نامه صدا در پاسخ به اين سؤال كه محمدعلی رامین کیست؟ گفته است: «یکی از بندگان ناچیز خدا».

 در دولت دهم اما اين عنصر فكري بدل به يك عنصر اجرائي و معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد شد. سمتي كه پايان رابطه ماه عسل او و رئيس دولت بود. روزنامه‌نگاران برخوردهاي قهري و ادبيات عجيب معاون وقت مطبوعاتي ارشاد را در دولت نهم به خوبي به ياد دارند. در دوره حدودا یک‌ساله‌اش در سمت معاونت مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم، اقدام به تعطیلی و سلب امتیار مطبوعات متعددی كرد. ادبيات تند او هم زبانزد بود. يك مورد آن انتشار صوت گفت‌وگوي محمدعلی رامین در مصاحبه با رادیو گفت‌وگو بود كه خطاب به  مجری صدای جمهوری اسلامی در یک برنامه زنده، گفت: «شما غلط می‌کنید از قول من این اراجیف را می‌گویید. شما غلط می‌کنی که اینها را مطرح می‌کنی».

يك مورد ديگر آن هم خاطره‌اي است كه بچه‌هاي روزنامه فرهيختگان دارند. حضور او در تحريريه با كم‌محلي اعضای تحريريه روبه‌رو شد. وقتی خبرنگاران به دوستان زندانی‌شان اشاره کردند، او به شدت عصبانی شد و درگیری لفظی پیش آمد. خودش  گفته است:  گفتم اینجا روزنامه فرهیختگان است یا محل تجمع دلقک‌ها؟ آنها وقتی از قانون مطبوعات برایشان گفتم، مسخره می‌کردند که به ناچار آنجا را ترک کردم و در حال بیرون‌رفتن، به یکی از مسئولان روزنامه گفتم: من آن رفتار زشت را در هیچ کجا مطرح یا پیگیری نکردم؛ اما یک‌ونیم ساعت بعد، یکی از همان افراد روزنامه، به‌اصطلاح برای افشاگری، صدای مرا از تلویزیون آمریکا VOA پخش کرد و گزارش دیدار معاون مطبوعاتی از فرهیختگان را به آن شبکه ارائه داد. همین عملکرد آنها باعث عذرخواهی مدیرمسئول و اخراج تعدادی از آنها شد که متأسفانه بعدا به جرائم امنیتی زندانی یا متواری شدند. البته خود بنده هم به‌خاطر تحمل زیاد و عدم پیگیری آن ماجرا توبیخ شدم».

نظر پسر درباره پدر

ياسين رامين درباره عملكرد آن دوران پدرش در مصاحبه‌اي گفته بود: «مشخصا در جریان اعمال این سیاست‌ها در آن دوران بسیاری از روزنامه‌نگاران از کار بی‌کار شدند، خانواده‌های آنها متحمل رنج و زحمت شدند و این مسائل فراموش‌نشدنی است. من می‌خواهم بگویم به نوبه خودم از همه آنها عذرخواهی می‌کنم اما در آن شرایط هرکس دیگری هم معاون مطبوعاتی می‌شد، مجبور به اجراى آن سیاست‌ها بود».

رامين پدر هم در پاسخ به انتقاداتي كه در زمان تصدي او بر معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد شده و همين‌طور نقش تسهيل‌گري او در روند توقيف و لغو مجوز مطبوعات اصلاح‌طلب در مصاحبه‌اي گفته بود: «تمام این برخوردهای صریح فقط در چارچوب قانون شکل می‌گرفت. اگر واقعا در جایی به‌خاطر تقصیر یا قصور بنده، به کسی آسیب وارد شده، نه فقط باید از آن فرد دلجویی کنم، بلکه باید در حد توان جبران کنم؛ گرچه خارج از اراده من بوده، ولی وجدانا متأسف هستم».

ماه عسل او و احمدي‌نژاد هم مانند بسياري ديگر در دولت جديد دوام زيادي پيدا نكرد و ماه‌هاي آخر حضورش در ارشاد را در اتاق محقري سپري مي كرد. او درباره رابطه‌ امروزش با احمدي‌نژاد هم گفته بود: «رابطه فکری، عقیدتی و سیاسی‌مان با همان تلاقی و تقاطع ایشان در بحث ولایت فقیه منقطع شد. اگر تماسی براساس ضرورت پیش بياید، مثل ارتباط سابق نیست». به نظر مي رسد ماجراهاي خانواده رامين به اين زودي‌ها پايان نمي‌يابد.