1

چرایی حمله رسانه‌های سیاسی به «گلشیفته» همزمان با تطهیر کارگردانش⇐آیا اگر تولید «گلشیفته» به تهیه‌کننده مطبوع قالیباف سپرده می‌شد باز هم چنین حملاتی رخ می‌داد؟/آیا کارگردان «گلشیفته» همو نیست که ورای ساخت یک فیلم ایدئولوژیک، زمانی با ژست انتلکت «صادق هدایت» شد و زمانی دیگر در یک فیلم توقیفی مرتبط با ۸۸ ایفای نقش کرد؟/آیا سیاسی‌بازان از موفقیت بخش خصوصی نگرانند؟

سینماروزان: شبکه نمایش خانگی از جمله مدیومهای نمایشی ایران است که کمترین حمایت دولتی شامل حال موسسات فعال آن می‌شود ولی با این وجود این مدیوم در پنج سال اخیر توانسته بخشی از کم‌کاری تلویزیون در تولید محصولات نمایشی مفرح را پوشش دهد.

به گزارش سینماروزان و به نقل از سایت «نمایش خانگی» امسال هم سال پررونقی برای شبکه خانگی است چون به غیر از عرضه سریالهای «شهرزاد۳» و «سایمدانگ» که رقابت نزدیکی هم در جلب مخاطب داشته اند سریال پرچهره «گلشیفته» هم توانسته از همین قسمتهای ابتدایی به عنوان محصولی سرگرم کننده برای مخاطبان خسته از تکرار مکررات رسانه ملی رخ بنماید.

سریالهای «ساخت ایران۲»، «دل»، «ممنوعه»، «خوب بد جلف» و یک سریال هارور به نام «احضار» هم از دیگر محصولات خانگی هستند که در مسیر تولید یا آستانه عرضه به شبکه خانگی قرار دارند و اینها همه درحالیست که تولیدکنندگان این حیطه برخلاف سلف خود در سینما حتی از دریافت یک وام حداقلی در تولید هم عاجزند.

این اتفاقیست که رسانه های سیاسی اغلب منتسب به جریانات شکست خورده سیاسی چنان که باید از آن خوششان نمی‌آید. چرا؟ مشخص نیست.

پیشتر و در همان آغاز عرضه «گلشیفته» حمله روزنامه «شهروند» منسوب به هلال احمر را به این سریال دیده بودیم و حالا نیز روزنامه «صبح نو» از رسانه های حامی شهردار سابق تهران در گزارشی تند و تیز با ادبیاتی آماتورانه حملات تند و تیزی را نثار «گلشیفته» کرده است.

جالب آنجاست که رسانه منسوب به شهردار سابق در حمله خود بر «گلشیفته» بی توجه به رزومه بهروز شعیبی که ترجیح داده با همه جریانات باشد و از دستیاری کمدی «توکیو بدون توقف» و بازی در فیلم توقیفی «گزارش یک جشن» تا ایفای نقش صادق هدایت در «گفتگو با سایه» و ساخت فیلم ایدئولوژیک «سیانور» را تجربه کند، او را کارگردان خوشنام «دهلیز»، «پرده نشین» و «سیانور» دانسته و عجیب آن که هر سه محصول مطلوب این رسانه را تهیه کننده‌ای نورس تولید کرده کاملا منسوب به قالیباف!!

این رسانه به سرمایه گزارانی تاخته که در کمین این کارگردان نشسته و او را به شبکه خانگی برده اند؛ بی توجه به عاقل و بالغ بودن بهروز شعیبی که در آستانه ۴۰سالگی است.

آیا کسی میداند فعالان چنین رسانه‌هایی که هیچ آورده‌ای در بخش خصوصی نداشته‌اند و حتی از گرداندن یک کانال خصوصی هم عاجزند چرا این چنین بی محابا به بخش خصوصی می تازند؟

آیا موفقیت دامنه داری که در این سالها بخش خصوصی به خاطر تولید محصولات مطلوب مخاطب داشته عامل نگرانی آنهاست؟؟

راستی اگر سرمایه گزارانی که به سراغ شعیبی رفته اند به سراغ تهیه کننده مطبوع قالیباف میرفتند و کار تولید «گلشیفته» را به وی می‌سپردند باز هم رسانه مطبوع قالیباف به «گلشیفته» می تاخت؟




روایت خسرو سینایی از دختری اتریشی که قافیه را به او باخت، مدیر یک وزارتخانه که او را تحقیر کرد و امتحانی که او در آن قبول شد و شهیدثالث، نه!

سینماروزان: خسرو سینایی کارگردان پیشکسوت سینمای ایران فارغ از تجربیات سینمایی اش یک موزیسین هم هست. او تحصیل‌کرده موسیقی است و در سالهای جوانی و پیش از آن که به سراغ تحصیل سینما بیاید در وین درس موسیقی خواند.

به گزارش سینماروزان خسرو سینایی که در ایران و قبل از سفر به اتریش موسیقی و ساز آکاردئون را آموخته با اشاره به کیفیت متفاوت سطح نوازندگی در ایران با اتریش به “شرق” گفت: در اکتبر ١٩٥٨ وارد وین شدم. خانه‌ای که در آن اقامت کردم متعلق به یک استاد آکادمی موسیقی وین بود که در جنگ کشته شده بود. همسر بیوه این استاد دو فرزند داشت که من هم شدم فرزند سوم این خانواده. در اتاقی که به من تعلق گرفت، یک پیانوی رویال بود و قفسه‌های آن پر از نت‌های موسیقی. البته من به قصد تحصیل در رشته معماری به اتریش رفتم که در کنار آن به موسیقی هم بپردازم. قبل از واردشدن به آکادمی موسیقی، حدود یک سال نزد استاد پرویز منصوری به فراگیری موسیقی پرداختم.

سینایی ادامه داد: خانم صاحبخانه وقتی دید که یک آکاردئون دارم، من را به یکی از دوستان همسرش معرفی کرد که رئیس سمینار آکاردئون کنسرواتوار وین بود. وقتی پیش آن استاد رفتم، به او گفتم که من در نواختن آکاردئون استادم و در تلویزیون ایران برنامه اجرا کردم، فقط آمده‌ام که برخی از اشکالاتم را برطرف کنید. وقتی دو آهنگ نواختم، استاد گفت که دختری هم‌سن‌وسال من دارد و اگر دوست دارم او هم بنوازد و من گوش کنم. آکاردئون من بزرگ‌ترین آکاردئون موجود در ایران بود و همیشه فکر می‌کردم بهترین و بزرگ‌ترین آکاردئون را دارم، اما آکاردئونی که این دختر داشت را تابه‌حال در زندگی‌ام ندیده بودم. هنگامی که این دختر شروع به نواختن کرد، متوجه شدم بدجوری قافیه را باخته‌ام. او دو بار برنده جایزه اول اروپا شده و یک ‌بار جایزه دوم جهانی را دریافت‌ کرده بود. استاد به من گفت اگر می‌خواهم مثل این دختر بنوازم باید هرچه را تابه‌حال یاد گرفته‌ام از یاد ببرم و تا پنج سال اجازه روی‌صحنه‌رفتن را ندارم. پذیرفتم و ادامه دادم.

من در امتحان ورودی دانشکده سینما قبول شدم اما شهیدثالث، نه

خسرو سینایی که ابتدا در وین معماری خوانده بود اما نتوانسته بود فارغ التحصیل این رشته شود درباره ورود به دانشکده سینما اظهار داشت: سرخوردگی در معماری و علاقه به موج نوی سینمای آن زمان من را تشویق کرد در امتحان ورودی دانشکده سینما شرکت ‌کنم. من یکی از هشت نفر پذیرفته‌شده در امتحان سینما از بین ١٢٠ نفر بودم. در همان سال سهراب شهیدثالث هم در امتحان شرکت کرده بود؛ اما چون زبان آلمانی‌اش ضعیف بود، به صورت مستمع ‌آزاد پذیرفته شد؛ به این معنی که شش ماه در کلاس‌ها شرکت کند و اگر در این مدت توانست هم‌پای باقی دانشجویان حرکت‌ کند، آن‌موقع به‌صورت رسمی پذیرفته می‌شود. البته به علت ناراحتی ریه نتوانست ادامه بدهد و به فرانسه رفت و من بعدها او را در ایران دیدم.

مدیرکل وزارت فرهنگ گفت سرپله بایست و از کارمندان فیلم بگیر

این کارگردان سینما پیرامون بازگشت به ایران بیان داشت: بعد از بازگشت به ایران برای کار به وزارت فرهنگ و هنر رفتم؛ مدیر‌کل به من گفت هرچه تابه‌حال درس خواندی به‌جای خود، کاری که باید بکنی این است که سرپله‌ها بایستی و از کارمندانی که وارد می‌شوند فیلم بسازی؛ بسیار به من برخورد، از آنها خواستم اجازه بدهند من یک فیلم کوتاه بسازم؛ این فیلم راجع به یک لحاف‌دوز دوره‌گرد بود که اولین فیلم من در ایران و یک فیلم هشت‌دقیقه‌ای بود که با استقبال روبه‌رو شد. سال بعد فیلمی ساختم به‌نام «آن سوی هیاهو» که در زمان ساخت آن، سهراب شهیدثالث به ایران بازگشته بود و برای ساخت فیلم از او دعوت به همکاری کردم و این فیلم آغاز ورود شهیدثالث به سینمای ایران بود. 




پاسخ بهروز شعیبی به دو پرسش کلیدی⇐ آیا شما حاشیه امن دارید؟ آیا فقط شما مي‌توانيد روي مسائلي دست بگذاريد كه خيلي‌ها نمي‌توانند سراغش بروند؟

سینماروزان: بهروز شعیبی کارگردان جوان سینمای ایران با ساخت تنها یک فیلم به نام “دهلیز” به جایی رسید که هم بتواند تصویری خاص از روحانیون را در سریال “پرده نشین” به تصویر بکشد و هم اینکه بتواند ماجرای انشعاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین را در دومین فیلمش “سیانور” بازسازی کند.

به گزارش سینماروزان کارنامه شعیبی که زمانی به همکاری با خسرو سینایی در “گفتگو با سایه” پرداخت و ایفاگر نقش صادق هدایت شد و زمانی دیگر بازیگر فیلم پرحاشیه ابراهیم حاتمی کیا “گزارش یک جشن” و بعدتر بازیگر یک طلبه در “طلا و مس” و حالا هم فیلمی درباره سازمان مجاهدین روی پرده دارد باعث شده در خلال گفتگوی تفصیلی با “اعتماد” درباره این گوناگونی مضمونی و اینکه آیا او حاشیه امن برای ورود به برخی موضوعات خاص دارد از وی پرسش شود و البته او در روندی محافظه کارانه، ابتدا از پاسخ مستقیم طفره رفته و زمانی که با اصرار گفتگوکننده مواجه شده مجبور شده پاسخی منفی به این پرسش دهد.

این بخش از گفتگوی شعیبی را بخوانید:

شما حاشيه امن داريد آقاي شعيبي؟
يعني چي؟
يعني به خاطر سابقه مورد تاييدتان مي‌توانيد روي مسائلي دست بگذاريد كه خيلي‌ها نمي‌توانند سراغش بروند. مثلا شما مي‌توانيد در «سيانور» چهره منصفانه‌تري از ساواك به نمايش بگذاريد و كمتر كسي مي‌تواند اين كار را بكند.
به هر حال سختي ساخت «سيانور» و تصويب آن كم نبود. حتي زمان نگارش قصه. اما من سعي كردم ياد بگيرم خودم به خودسانسوري نرسم. بخشي از اين مساله هم به خاطر نوع تفكر و همراهي تهيه‌كننده فيلم يعني آقاي رضوي اتفاق افتاد. من به خودسانسوري در فيلم هايم نمي‌رسم، زبان خودم را پيدا مي‌كنم. زماني كه ما «دهليز» را كار كرديم قصاص موضوع ملتهب جامعه ما بود. اگر ما بخواهيم صادقانه، با نگاه حل مسائل اجتماعي به موضوعات نگاه كنيم، موفق‌تر هستيم. اما تجربه نشان داده ايجاد بحران همه‌چيز را بدتر مي‌كند. حداقل براي خودمان. وقتي من درباره قصاص حرف مي‌زنم، نبايد بحران ايجاد كنم. بايد زبان و گويش حرف زدن درباره اين مسائل را پيدا كنم. اينكه چگونه قصاص را مطرح كنم و زواياي مختلف آن را ببينم و از آن نتيجه خوبي بگيرم. ما با آقايان باقي و طالبي‌نژاد گفت‌وگويي در نشريه آسمان داشتيم كه آقاي باقي حرف خوبي زدند. او گفت خوشحالم از اينكه «دهليز» را روي پرده سينما مي‌بينم. براي اينكه جامعه به جايي رسيده بود كه من اگر مي‌خواستم درباره قصاص حرف بزنم، توبيخ مي‌شدم و تو امروز فيلمي درباره اين مساله ساختي. به نظرم اين يعني ما در مسائل اجتماعي ترقي كرديم و ايجاد بحران و التهاب ترقي نيست.
در «سيانور» چطور از ايجاد التهاب جلوگيري كرديد؟
من وقتي درباره ساواك و سازمان مجاهدين فيلمي مي‌سازم يا ممكن است شعاري باشد و دور از واقعيت كه بتوانم راحت‌تر مجوز بگيرم يا اينكه برعكس. يعني فيلمي بسازم كه ايجاد بحران كند تا بتوانم در ميان قشر خاصي جا باز كنم. من سعي كردم هميشه از اين دو موضع پرهيز كنم. ما مي‌توانستيم در مورد «دهليز» التهاب‌هاي كاذب به وجود بياوريم در صورتي كه اگر اين كار را مي‌كرديم در واقع دروغ مي‌گفتيم. اين فيلم با درصد فروش مشخصي، بالاخره از روي پرده پايين مي‌آيد. اما چيزي كه از يك فيلم مي‌ماند، معمولا آمار فروش و جوايزش نيست. بيننده سال‌هاي بعد دوباره فيلم را با محتوايش مي‌بيند و خدا كند در اين زمان بتوانيم موفق باشيم.
نگفتيد حاشيه امن داريد يا نه؟
حاشيه امن ندارم. چون وابسته به هيچ گروهي نيستم. به چيزهايي كه فكر مي‌كنم خوب است، بها مي‌دهم و بدون در نظر گرفتن چيزي اين كار را انجام مي‌دهم. اصل ماجرايي كه دغدغه من است سينماست. بنابراين رفتن به سمت هر قصه يا نرفتنم، به دليل چيدمان‌هاي گروهي نيست و كاملا مستقل هستم. اين را كساني كه ٢٠ سال حضور من را در سينما به خاطر دارند، خوب مي‌دانند. اگر مي‌گويم ٢٠ سال در سينما هستم، يعني قبل از اينكه ديپلم بگيرم در سينما بودم. فرستاده شده يا تربيت يافته جايي نبودم. من تربيت يافته سينما هستم. بنابراين الان اگر از سينما بيرون بيايم شايد جايي نداشته باشم كه بروم و اصلا نمي‌دانم چه كار بايد كنم. (مي‌خندد)




ادعای جالب خسرو سینایی⇐ صادق هدایت کسی بود که روی عکس رضاشاه شاخ کشید

سینماژورنال: “گفتگو با سایه” ساخته خسرو سینایی یکی از معدود آثار سینمای ایران درباره صادق هدایت است؛ اثری که البته به هنگام ساخت در دهه هشتاد چنان که باید مورد توجه قرار نگرفت.

به گزارش سینماژورنال یکی از دلایل این بی توجهی شایعاتی بود که درباره هدف خسرو سینایی از ساخت این فیلم طرح شده بود و از جمله آنها نیت مالی برای ساخت اثری در جهت زیر سوال بردن شخصیت هدایت.

خسرو سینایی در نشستی که به بهانه نمایش این فیلم اخیرا در خانه هنرمندان انجام شده، با گلایه از اتهاماتی در این باره که او پول گرفته تا با ساخت این فیلم هدایت را تخریب کند از این گفت که صادق هدایت شخصیتی بوده که روی عکس رضاشاه شاخ کشیده بود و برای همین خانواده اش از ترس عواقب این رفتار او را روانه هندوستان کردند.

حرف زدن در مورد هدایت با ضجه و ناله، نگاهی توهین آمیز به او محسوب می‌شود

سینایی در این نشست گفت: حرف زدن در مورد هدایت با ضجه و ناله، نگاهی توهین آمیز به او محسوب می‌شود. صادق هدایت انسانی متفکر، هنرمند و احساسی بود و نباید از این نویسنده‌ بزرگ تصویری درهم شکسته ارائه دهیم.

وی ادامه داد: در فرهنگ ما از تراژدی و مظلوم واقع شدن، قهرمان می‌سازند. به زور مظلوم می‌سازیم تا او را به بت تبدیل کنیم. هدایت کسی بود که روی عکس رضاشاه شاخ کشیده بود و خانواده از ترس او را به هند فرستادند.

عده‌ای گفتند سینایی پول گرفته تا هدایت را تخریب کند

کارگردان  “عروس آتش” خاطرنشان ساخت: در این فیلم قصد نداشتیم بت سازی یا بت شکنی کنیم. همین امر باعث شد متاسفانه عده‌ای بگویند سینایی پول گرفته تا هدایت را تخریب کند. افرادی صاحب نام با این حرف‌ها، بحث فرهنگی را سخیف می‌کنند.

سینایی همچنین در مورد ساختار فیلم و نزدیک شدن به سینمای اکسپرسیونیستی گفت: تلاش ما این بود که به فضای اکسپرسیونیستی نزدیک شویم و علی لقمانی نیز در این راه تلاش زیادی به خرج داد. فضای فیلم مستند-داستانی بسیار به فیلم داستانی شبیه می‌شود و فضاسازی در آن اهمیت زیادی پیدا می کند؛ فضاسازی ست که می‌تواند حس را به بیننده منتقل کند، ضمن اینکه اثر هنری ساختاری مجتمع دارد و همه‌ عناصر آن در کنار هم روی بیننده تاثیر می گذارد.

پس از ده سال کماکان درباره فیلم سکوت شده

وی تأکید کرد: توقع داشتم با ساخت این فیلم، گفتمانی بین اهل فرهنگ ایجاد شود ولی متاسفانه پس از ده سال از ساخت فیلم کماکان در مورد آن سکوت شده و اسمی از آن به میان نمی‌آید. مساله، ایجاد گفتمانی فرهنگی است که برای نسل‌های آینده روشنگر باشد. «گفتگو با سایه» را برای تدریس در دانشکده ادبیات تفلیس استفاده می‌کنند، اما در اینجا با بایکوت و سکوت مواجه شده است.

اگر آن عشق در زندگی هدایت باقی می ماند شاید دست به خودکشی نمی زد

خسرو سینایی همچنین درباره این طرز تلقی فیلم که عشق به «ترز» باعث خودکشی هدایت شده اظهار داشت: برای من «ترز» نماد عشقی بود که اگر در زندگی هدایت باقی می‌ماند، شاید در آن روز دست به خودکشی نمی‌زد. می پذیرم که این مساله صرفا یکی از بسیار عواملی بود که در نهایت به خودکشی هدایت منجر شد.