1

انتشار اظهارات سمپاتیک سیدضیاءالدین دری نسبت به هاشمی‌رفسنجانی در روزهایی که اصولگرایان سعی زیادی دارند این فیلمساز را به نفع خویش مصادره کنند⇐هاشمی خودش را سیبل کرد تا دیگران آسیب نبینند!/هر کس نقدی به هاشمی داشت مطرح کرد ولی هاشمی هیچ گاه قهر نکرد!/هاشمی به مردم فهماند که حکومت کردن کار ساده‌ای نیست!

سینماروزان: در تمام روزهای بعد از درگذشت سیدضیاءالدین دری رسانه های اصولگرا سعی زیادی کردند که به واسطه مضامین ضداستعماری سریالهای این کارگردان او را منسوب به جریان خود دانسته و حتی وی را در زمره فیلمسازان مطلوب خویش به مخاطبان معرفی کنند بی توجه به آن که نه تنها دری در میان سیاسیون بیش از همه به رییس دولت موسوم به سازندگی نزدیک بود بلکه حتی نقشه هایی داشت برای نگارش کتاب خاطرات خود از هاشمی رفسنجانی.

خبرگزاری دولتی «ایرنا» به تازگی اظهاراتی سمپاتیک از دری نسبت به هاشمی رفسنجانی را که بازمانده از گفتگویی با این کارگردان فقید در مراسم تشییع رفسنجانی است، منتشر کرده؛ شاید خواندن این گفتگو مجالی شود برای اصولگرایانی که همچنان علاقه دارند فیلمسازان را با دسته بندی در حد مهره های سیاسی نزول دهند.

دری در این گفتگو با بیان اینکه مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی نقش بارزی در انقلاب ایران داشته است، اظهار داشت: هاشمی در فرهنگ سیاسی ایران نه مانند یک هنرمند یا فیلمساز بلکه در معنای کلان فرهنگی تاثیرگذار بوده است.

دری افزود: از آنجا که مرحوم هاشمی برنامه ریزی و تصمیماتش در حوزه کلان بود بنابراین در بحث زیربنایی و نیازهای کلان فرهنگی کشور تاثیر و نگاه مثبتی داشت.

کارگردان مجموعه تلویزیونی «کیف انگلیسی» با اشاره به اینکه مرحوم هاشمی در ارتقای سطح فکری مردم تاثیر گذاشته است، ادامه داد: او با تحمل سختی‌ها خودش را سیبل نظام کرد چرا که همواره یک نفر باید در معرض انتقادات و مسائل عادی جامعه در حوزه سیاست وجود داشته باشد.

وی گفت: هر کسی نقدی به مرحوم هاشمی رفسنجانی داشت، مطرح می کرد اما او هیچ‌گاه چیزی نگفت. داد نزد. قهر نکرد و همین صبور بودن و قهر نکردن یکی از درس‌ های بزرگ فرهنگ سیاسی است.

این نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون افزود: مدیران اجرایی در هر سطحی از مدیریت کشور باید یاد بگیرند وقتی در حوزه اجرایی می‌آیند ممکن است با انتقادات و نقدهای تند مواجه شوند بنابراین باید صبور بوده و ظرفیت خود را بالا ببرند.

دری خاطرنشان کرد: از آنجایی که حل مسائل اجتماعی و اقتصادی کار هر کسی نیست، کسی هم نمی‌تواند ادعا کند که چند سالی می‌آید و کشور را گُل و بلبل می‌کند چرا که موانع بسیار است و اگر رئیس جمهوری یک کار کلان خوب هم انجام دهد می توان به او موفق گفت.

وی با اشاره به اینکه مردم توقع دارند وقتی به کسی رأی می دهند او باید همه کارها را اصلاح کند، گفت: آقای هاشمی رفسنجانی به مردم یاد داد که حکومت کردن و اداره کشور به این سادگی‌ها که گفته می شود نیست.

کارگردان مجموعه تلویزیونی «کلاه پهلوی» افزود: ایران ما در طول تاریخ انبوه مشکلات را داشته و نمی‌توان انتظار داشت به سرعت همه چیز اصلاح شود و آیت الله هاشمی با همین صبر، حوصله، تحمل نقد پذیری و سکوتش نشان داد که سیاستمدار باید این طور باشد.

دری ادامه داد: تا به حال کارهای زیادی در این مملکت انجام شده است و کارهای زیادی هم مانده اما ما عجله داریم و فکر می‌کنیم تا زنده هستیم باید همه کارها اصلاح شود.

وی خاطرنشان کرد: حضور گسترده مردم در تشییع مرحوم هاشمی رفسنجانی پیام های بسیاری داشت. اینکه او به عنوان یک شخصیت بزرگ سیاسی با تمام مخالفانی که داشت اما در نهایت با شکوه بدرقه شد و همه آمدند تا کشور دو قطبی نشود.




درگذشت خالق «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی»⇔کارگردانی که در روزگار رییس معزول هم از شورای پروانه نمایش حذف شد و هم تمام طرحهایش بایکوت شد

سینماروزان: سیدضیاءالدین دری کارگردانی که بیش از هر چیز به خاطر ساخت سریالهای تاریخی «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» شناخته میشد درگذشت.

به گزارش سینماروزان دری که در هفته های اخیر به خاطر پیوند کبد به شیراز منتقل شده بود به علت عفونت بعد از پیوند درگذشت.

دری از جمله سینماگرانی بود که در دولت اول اعتدال و در روزگار رییس معزول سینما، در شورای پروانه نمایش حضور داشت و تلاش فراوانی کرد برای حل مشکل برخی از آثاری که گرفتار ممیزی بودند و از جمله «مادر قلب اتمی»، «فروشنده» و «نهنگ عنبر».

با این حال در تغییر و تحولات آخرین ماههای حضور رییس معزول در سازمان سینمایی به ناگاه دری از شورای پروانه نمایش حذف شد! بماند که در همان سالها دری تلاشهای بسیاری برای روی غلتک انداختن چند پروژه سینمایی از جمله «پهلوان خشمگین»(در حاشیه زندگی حسین نوری کشتی‌گیر و شوهرخواهر محمدعلی فردین) و درام زندگینامه ای مرتضی پاشایی را داشت اما هیچ کدام مورد حمایت قرار نگرفت.

دری در ماههای انتهایی عمرش به دنبال آن بود که بتواند از طریق معاونت استانهای سیما سریال «سنجرخان» را بسازد اما نتوانست و در نهایت درگذشت.

چقدر باید بگذرد تا کارگردانی با تجربه پروژه هایی نظیر «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» پیدا شود؟ مشخص نیست! افسوس که قدر این تجربیات دانسته نمیشود و میرانده میشوند قبل از آن که بمیرند و می میرند در حالی که کوله باری از تجربه به فنا میرود…




اظهارات سیدضیاءالدین دری به بهانه بازپخش «کلاه پهلوی»⇐بعد از افشاگری علیه بریتانیا در «کیف انگلیسی»، جعفری‌جلوه گفت حواست جمع باشد، ممکن است داستانهایی برایت درست شود!!!/ به دنبال آن بود که مدام دخترکانی ناشناس با من تماس گرفته و تقاضای همکاری کردند!!!/اصلاح‌طلبان مجلس ششم طعنه‌های «کیف انگلیسی» را به خودشان گرفتند!!/بعد از پخش قسمت دهم «کیف انگلیسی» از سفارت بریتانیا تماس گرفتند و خواستار آگاهی از پایان‌بندی شدند!/محمود اربابی به من توصیه کرد «کلاه پهلوی» را شبیه «کیف انگلیسی» نساز!

سینماروزان: سیدضیاءالدین دری هرچند فعالیتهای سینمایی خود را هم داشته است اما این کارگردان بیش از همه به خاطر ساخت دو سریال تاریخی «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» شناخته میشود.

به تازگی و نزدیک به یک دهه بعد از تولید، بازپخش سریال «کلاه پهلوی» روی آنتن رفته و همین بهانه ای شده که دری درباره برخی از فراز و فرودهای تولید دو سریال تاریخی خود با «تسنیم» حرف بزند.

سیدضیاءالدین دری با اشاره به مضمون ضدانگلیسی «کیف انگلیسی» بیان داشت:  بعد از اینکه این سریال «کیف انگلیسی» را ساختم از محمدرضا جعفری جلوه خداحافظی کردم. گفت: کجا می روی؟ تو تازه شروع کردی. سینما در برابر تلویزیون شکست خورده، تو باید «کلاه پهلوی» را کار کنی، و… یک سری ما را نصیحت کرد. به عنوان مدیر سازمان گفت: برایت داستان‌هایی ممکن است درست شود، حواست جمع باشد. اولین اتفاق در جشنواره سیما افتاد. حداقل به فیلمنامه «کیف انگلیسی»  هم جایزه داده نشد. در حالی که من امروز برای اولین بار بعد از قریب به دو دهه اعلام می‌کنم که فیلمنامه این سریال، یکی از اصولی‌ترین فیلمنامه‌هایی است که در تلویزیون تکلیفش با مخاطب روشن است، چه چیزی را می‌خواهد بگوید و چه پیامی می‌خواهد بدهد و در ایجاد نقاط عطف منحنی‌های دراماتیک و آن چیزهایی که یک درام نیاز دارد. روی دست آن هنوز فیلمنامه نیامده. یعنی هنوز فیلمنامه ای نیامده که قاعده کیف انگلیسی را کامل داشته باشد.

بعد از گفت و گو با آقای جعفری جلوه وقتی به من هشدار دادند، دیدم پر بدک نگفت. من به مدت شش ماه در محاصره تلفنی عجیب و غریبی بودم. نمی‌خواهم داستان بسازم. یادداشت کردم، متجاوز از هجده تلفن به من شد که از این هجده تلفن شانزده تای آنها خانم بودند. دختر خانم هایی بودند که اسم هیچ کدامشان را هم نمی‌دانم تماس می‌گرفتند که می‌خواهیم شما را ببینیم. یکی می‌گفت: من دوست دارم منشی شما باشم. یکی دیگر می‌گفت: می‌خواهم همکاری فیلمنامه ای با شما داشته باشم. من احساس کردم این میزان تماس تلفنی عادی نیست. چون دیدم شکلش عادی نیست، احتیاط شدید کردم و با هیچ کدامشان ملاقات نکردم. بعد از شش ماه سیل این تماس‌ها فروکش کرد و احساس کردم که دارد اتفاقاتی می‌افتد. دو سال بعد در آسانسور تلویزیون دنبال فیلمنامه کلاه پهلوی بودم. یک کیفی دستم بود، وقتی وارد ساختمان شدم افرادی که داخل بودند و مرا می شناختند، گفتند: چطوری آقای دری، کیف انگلیسی است؟ خندیدم، وقتی از آسانسور آمدیم بیرون یک آقایی با من همراه شد و گفت: آقای دری من خیلی دوست داشتم شما را ببینم، البته می‌توانستم راحت ببینم، ولی گفتم به وقتش بالاخره با هم برخورد می‌کنیم. شما می‌دانید جایگاهت بین مردم چیست؟ گفتم: نه. گفت:” آقای دری نگذار ضایعت کنند، شما جایگاهی داری که خدا داده و نگذار ضایعت کنند.”  سوارش کردم و آوردمش زیر پل پارک وی، گفت من گوینده خبر انگلیسی زبان هستم. گفت شما یک قدری داری، نگذار آن قدر از بین برود گفتم خدا کسی را که بخواهد ببرد بالا می برد و همان جاست که: می خندد که می خواهند آن فرد را پایین بیاورند. این حرف هیچ وقت یادم نمی‌رود و این اتفاق افتاد و به طرق مختلف افتاد. من هم به مدیران سازمان همیشه گفتم این سازمان به من یک چیزی داده که می‌ماند، اما می‌توانید از من پس بگیرید، خرابش کنید. نتیجه این شد که پخش «کیف انگلیسی» در نوبت نخست نمایش  سه ثانیه سانسور داشت و «کلاه پهلوی» سیصد و پنجاه دقیقه سانسور داشت. بعد هم ما را رها کردند و حمایت‌هایی که باید می‌کردند که به عنوان تولید ملی اثرمان 54 هفته روی آنتن بود، من را رها کردند.

دری با اشاره به مخالفتهای سیاسیون اصلاح طلب با «کیف انگلیسی» گفت: آقایان در مجلس ششم و ناکامان طعنه های سریال را به خودشان گرفتند. در تاریخ فیلم سازی کشور، در تاریخ فیلم سازی خاورمیانه در تاریخ فیلم سازی قاره آسیا، در تاریخ فیلم سازی آمریکا، چنین چیزی سابقه نداشته که بالای صد نماینده مجلس در سخنرانی پیش از دستورشان در مجلس علیه یک سریال حرف بزنند.

ضیاءالدین دری افزود: بعدا مدیران صداو سیما به من گفتند که قسمت دهم «کیف انگلیسی» که پخش می شود در سطح عالی از طرف سفارت بریتانیا با شورای سرپرستی صدا و سیما تماس گرفته و  به آنها می گویند ما دوست نداریم خاکستر اختلافات گذشته کنار زده بشود. ما می خواهیم سرنوشت این سریال را بدانیم. بعد آقای لاریجانی اینها را می خواهد و می گوید که به شورای سرپرستی توضیح بدهید که قضیه چه هست و اینها توضیح می دهند که چهار هفته دیگر تمام می شود. یعنی نگران نباشید آنها هم پیگیری نمی‌کنند.

این کارگردان با اشاره به دردسرهای پیش روی تولید «کلاه پهلوی» اظهار داشت: بعد از تلاشهای جعفری جلوه و تصویب طرح، روزی محمود اربابی من را دید و گفت که آقای دری بالاخره تصویب شد. اما این دفعه «کلاه پهلوی» را می سازی مثل «کیف انگلیسی» نساز. گفتم: محمود چه داری می گویی؟ تو رفیق من هستی یا دشمن من؟ گفت: «کیف انگلیسی» را وقتی تو ساختی، نفهمیدند تو این را ساختی و اینها فکر کردند که ایده آل آنها را ساختی اما مردم چیز دیگری از «کیف انگلیسی» گرفتند. گفتم: ببخشید پس یقه حافظ را بگیریم و بگوییم این شعرها را تو گفتی اما مردم چیز دیگری برداشت می‌کنند. برای هنر که نمی‌شود خطی بکشی، من حرفم را صادقانه زدم. اربابی می خواست بگوید که مردم این را نگذاشتند به حساب ضدیت صداوسیما بر استعمار و کوبیدن مجلس ششم، مردم این را به این حساب گذاشتند که پایه همه را می زنی.




اظهارنظر بی‌پرده سیدضیاءالدین دری کارگردان «کیف انگلیسی»⇐در درون نظام نیروهایی وجود دارند که متعهد به بریتانیا هستند!/اینها هم نماز می‌خوانند و هم روی پیشانی جای مهر دارند!!

سینماروزان: سیدضیاءالدین دری از جمله کارگردانان تاریخی‌ساز است که هرچند در سالهای اخیر به بهانه‌های مختلف شرایط امتداد فعالیتش فراهم نشده اما هر دو مجموعه ای که ساخته یعنی «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» در زمره آثار استاندارد گونه تاریخی است.

به گزارش سینماروزان بازپخش چندباره سریال «کیف انگلیسی» که تصویری شفاف از وابستگی سیاستمداران ایرانی به محافل بریتانیایی را روایت میکرد سبب ساز آن شده که دری به صراحت از نقش انگلیس در وقوع برخی اتفاقات این ملک سخن بگوید.

سید ضیاءالدین دری با اشاره به ریشه های دخالتهای بریتانیا به «سازندگی» گفت: من خرافه نمی‌بینم بگویم هر اتفاقی در این مملکت رخ می‌دهد، کار انگلیس‌ها است.

وی ادامه داد: اما من به ضرس قاطع می‌گویم که درون نظام الان نیروهایی وجود دارند که متعهد به بریتانیا هستند و نماز هم می‌خوانند، روزه هم می‌گیرند، هم روی پیشانی جای مهر هم دارند.

این کارگردان تأکید کرد: اینها هم اعتقادشان این است و دروغ نیست ولی ناخودآگاه به آن سمت غش می‌کنند.




سیدضیاءالدین دری در گفتگویی تازه بیان داشت⇐همانهایی که زمانی در تلویزیون به تبلیغ نظام پرداخته بودند فیلم آخرم را به دلیل حمایت از نظام بایکوت کردند!!/در جشنواره فجر اغلب اعمال نفوذ، سلیقه شخصی و حب و بغض بوده!/سینماگران شبه‌روشنفکر یادشان رفته مادرشان یک زن مسلمان چادری است

سینماروزان: سیدضیاءالدین کارگردانی که بعد از ساخت هشت فیلم سینمایی از نیمه دهه هشتاد به این سو درگیر کار در تلویزیون شد و دو سریال تاریخی قابل تأمل «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» را ساخت از اعمال نفوذ در جشنواره فجر سخن گفت.

به گزارش سینماروزان سیدضیاءالدین دری درباره سیاستگذاری جشنواره فجر به «نزدیک» گفت: در جشنواره فجر کاملاً اعمال نفوذ، سلیقه شخصی، حب و بغض و غرض و مرض هست. اما اگر اینجا جشنواره فجر است، پس باید فیلم‌ها در جهت منویات نظام باشد.

این فیلمساز درباره برخورد جشنواره فیلم فجر با آخرین فیلم او «من و دبورا» توسط مدیرانی که قبل از جشنواره فجر، در تلویزیون مدیر بودند بیان کرد: برگشتند و گفتند این فیلم تبلیغاتی است. منظورشان هم این بود که فیلمت دارد تبلیغ نظام را می‌کند. برایم خیلی جالب بود که این مدیران خودشان تا هشت نه ماه قبل که در تلویزیون بودند به دنبال این بودند منویات نظام را از طریق تلویزیون پخش کنند و حالا که از تلویزیون به سینما رفته بودند تبدیل به اپوزیسیون شده بودند. در کجای دنیا می‌توانید فیلمی بسازید که عاری از هرگونه تبلیغات باشد؟ کسی که فیلم اپوزیسیون می‌سازد تبلیغات نمی‌کند؟ چطور فیلم او تبلیغاتی نیست، اما فیلم حامی نظام تبلیغاتی است؟ پس بگویید که می‌خواهیم فیلم اپوزیسیون بسازیم.

وی در پاسخ به سؤالی درباره صحت این شایعه که به داوران جشنواره فجر سفارش می‌شود که به چه کسانی جایزه دهند هم تصریح کرد: هم واقعیت دارد هم ندارد. مثلاً من یک بار داور بخش بین‌الملل بودم. آن سال آقای مهرجویی از ایران فیلم داشت. یکی از گردانندگان بخش بین‌الملل آمد و به من گفت: «فلانی! سعی کن یک‌جوری بشود که جایزه را آقای مهرجویی ببرد.» 

وی درباره بازتاب مسائل اجتماعی در برخی فیلم‌های ایرانی هم اظهار کرد: در آمریکا به قول یکی از رفقا 50 میلیون نفر بی‌خانمان است. فیلم‌های آمریکایی را دارید می‌بینید. در آنها خبری از بی‌خانمان هست؟ کارتن‌خواب می‌بینید؟ در فیلم‌هایشان از این چیزها می‌بینید؟ درام‌های پرشکوه هم دارند. درام‌های خیلی مهمی هم دارند، اما شما این چیزها را در آنها می‌بینید؟ نه. بعد کارگردان ایرانی می‌نشیند و می‌گوید به‌به! عجب فیلمی. اما به خودش که می‌رسد می‌گوید: نمی‌شود ما برویم و این‌جوری فیلم بسازیم و ایرانی را نشان بدهیم که یک کشور باستانی و بزرگ است.

دری با طعنه به سینماگران شبه‌روشنفکر که از نشان دادن تعلقات مذهبی در فیلمها واهمه دارند ادامه داد: اسلام هم که افت دارد آدم بخواهد از آن تعریف کند. یادش رفته است مادرش یک زن مسلمان چادری بود و می‌آید و فیلمی می‌سازد که کاملاً مغایر با همه باورهای سیاسی اجتماعی خودش هست و می‌شود فیلم سیاه‌نما. حالا چه در‌باره حقوق خانم‌ها باشد، چه راجع به مسائل اجتماعی روزمره.




کارگردان «کلاه پهلوی» به سراغ «سنجرخان» رفت

سینماروزان: سیدضیاءالدین دری کارگردان مجموعه های تاریخی «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» که چندین سال است به خاطر بهانه ای به نام کمبود بودجه که مدام از سوی مدیران تلویزیون ارائه می شود نتوانسته هیچ کدام از طرحهای خود را عملیاتی کند از کار بر روی فیملنامه «سنجرخان» خبر داد.

به گزارش سینماروزان سیدضیاءالدین دری  درباره جدیدترین فعالیت های خود به «مهر» گفت: در حال حاضر مشغول نگارش فیلمنامه سریالی با عنوان «سنجرخان» هستم که فکر می کنم تا دو سه هفته آینده نگارش متن آن به پایان برسد زیرا تاکنون حدود دو سوم آن انجام شده است.

وی افزود: «سنجر خان» نام یکی از شخصیت های تاریخی است که در دوره ای به جنگ علیه روس ها و انگلیس‌ها می‌پردازد و از همین رو این سریال هم موضوعی تاریخی دارد.

این کارگردان پیشکسوت تاکید کرد که فعلا نمی توان درباره زمان ساخت این سریال خبری اعلام کرد زیرا باید نگارش فیلمنامه به پایان برسد و سپس درباره آن برنامه ریزی کرد.




انتقاد بازیگر «کلاه پهلوی» از تناقضات حاکم بر سینما و تلویزیون⇐ GEM معاند است و تبلیغ محصولات سینمایی در آن، جرم، اما بازیگر نیمه‌عریان همین شبکه مجوز می‌گیرد که بشود جن زیبا!/در تلویزیون جرأت نام بردن از تلگرام و اینستاگرام را ندارند اما چهره‌های اینستاگرامی و تلگرامی می‌شوند مهمانان ویژه برنامه‌های زنده تلویزیون!

سینماروزان: تناقضات حاکم بر سینما و تلویزیون در سالهای اخیر بارها و بارها با انتقادات مواجه شده‌است. اینکه سیاستگذاران سینمایی همچنان با شبکه های ماهواره ای مشکل دارند و حتی اجازه پخش تیزر فیلمها در آن را نمیدهند و از آن سو به ناگاه فضای مجازی پر می‌شود از تصاویر نامناسب «نورگل یشیلچای» بازیگر ترک همین شبکه‌ها که برای بازی در یک فیلم مجوزدار(!) به داخل آمده فقط حجم بالای علامت سوال است که پیش روی مخاطب می گذارد.

به گزارش سینماروزان اینکه مجریان رسانه ملی همچنان در نام بردن از تلگرام و اینستاگرام محدودیت دارد اما به ناگاه کودکانی که از طریق همین فضاهای اشتراکی شناخته شده اند می شوند مهمانان برنامه های زنده رسانه ملی، فقط پرسشها را بیشتر می‌کند.

آزیتا ترکاشوند بازیگر سینما و تلویزیون با اشاره به این تناقضات به سینماروزان گفت: متأسفانه  در ماههای اخیر تناقضاتی را در سینما و تلویزیون می‌بینیم که می شود آنها را در تاریخ ثبت کرد. در تلویزیون همچنان جرأت ندارند به راحتی از تلگرام و اینستاگرام نام ببرند اما مشاهده میکنیم که  از بچه هایی که در همین فضاهای اشتراکی معروف شده‌اند استفاده ابزاری می‌شود برای جلب توجه به یک برنامه زنده بدون اینکه حتی به آینده این بچه ها فکر شود.

وی ادامه داد: البته این استفاده ابزاری به این کودکان هم ختم نمیشود و حتی آدم بزرگهایی که به ناگاه در فضای مجازی چهره میشوند مجالی شده اند برای جلب مخاطب در رسانه های رسمی. به یاد دارم فردی که فیلمهایی از او منتشر شد که در آن حرکات رزمی مانند فیلمهای چینی انجام میداد و همین فیلمها باعث شد حتی بسیاری از همکاران من هم با ایشان فیلم و عکس بگیرند و در صفحات مجازی خود منتشر کنند و بعد که کارشان تمام شد، آن فرد را فراموش کردند و آن شخص را با توهم سلبریتی بودن تنها گذاشتند که این امر موجب افسردگی و در نهایت ایست قلبی آن شخص شد!!

بازیگر «کلاه پهلوی» و «گذر از رنجها» در گفتگو با سینماروزان افزود: به کجا چنین شتابان!؟ ما قبلا فرار مغزها داشتیم و الان رسوخ کم‌مغزها به عرصه های فرهنگی صورت گرفته! تعدادی عکس منتشر می‌کنند با متنی پر از اوهام و با اینگونه پست‌ها معروف میشوند و از آن طرف برنامه‌سازان تلویزیون هم از این جماعت استفاده میکنند برای پر کردن آنتن. من واقعا از برنامه‌سازان تلویزیون گله دارم که نتیجه اخلاقی و هدفشان از ساخت این نوع برنامه ها چیست؟ آیا در رابطه با بحرانی می‎خواهند صحبت کنند؟ آیا این نوع برنامه ها یک پیام و نتیجه اخلاقی به همراه دارد؟ ما یک مجری را می‌بینیم که در برنامه تلویزیونی میگوید فضای مجازی بد است و چرا همه درگیر آن شده اند بعد از آن طرف  آدمهایی که در فضای مجازی با یک جمله  و لودگی بزرگ شده‌اند می‌شوند مهمانان یک برنامه زنده!

آزیتا ترکاشوند با مخاطب قرار دادن دست اندرکاران «فرمول یک» که اخیرا دو کودک اینستاگرامی را مهمان کرده بودند، خاطرنشان ساخت: باید پرسید هدف شما در دعوت از دو نفر کودک خردسال که در فضای مجازی معروف شده اند چیست؟ وقتی یکی از این کودکان در برنامه زنده میگوید درس خواندن را رها کن  و ازدواج کن و من الان دوست‌دختر دارم و به من پیامک داده و… واقعا دو شاخ است که روی سر مخاطب تلویزیون سبز می‌شود! هدف از تولید چنین برنامه‌ای چیست؟ برنامه سازان و مجریان با این نوع برنامه‌ها چه هدفی را دنبال میکنند؟ می‌خواهند به کودکان‌مان بگویند بچه ها درس خواندن بد است و بلوغ زودرس خوب است؟

این بازیگر افزود: یک زمانی اسطوره ما حسین فهمیده بود. حسین فهمیده در 13 سالگی آرمان و هدف و نگاهش چه بود؟ او الگوی کودکان آن دوره بود چون از خود گذشت برای بقیه! اما الان الگوی بچه ها شده کچلیک و رسانه ملی هم این الگوسازی را ترویج می‌دهد!  چه اتفاقی افتاده که این تناقض عظیم در ساختار رسانه های مدعی فرهنگ سازی ما شکل گرفته؟ ما این همه کودک نخبه در این مملکت داریم؛ چرا آنها را به برنامه‌های تلویزیون دعوت نمی‌کنیم تا الگوی کودکانمان قرار گیرند و می‌رویم به سراغ سوژه‌های دم‌دستی که مدتها قبل از طریق فضای مجازی مخاطبان حسابی آنها را شناخته‌اند و نیازی به رونمایی دوباره‌شان نیست.

بازیگر «مستانه»، «ارتباط خانوادگی» و «من و زیبا» با اشاره به تسری تناقضات در مدیریت فرهنگی به سینماروزان گفت: از یک طرف باران کوثری را ممنوع‌التصویر می‌کنند و از آن طرف می‌گویند چرا مخاطب به رسانه ملی اعتماد ندارد؟ از یک طرف شبکه‌های ماهواره‌ای مانند جم را تکفیر می‌کنند و مدام می‌گویند اینها معاندند و حتی پخش تیزرهای سینمایی در آنها را جرم میدانند اما از طرف دیگر بازیگر ترک یکی از همین شبکه‌ها را که در تمام عکسها و فیلمها لباسهای باز و نیمه‌عریان به تن دارد به ایران می‌آورند تا بشود جن؛ آن هم جنی زیبا و چادری!!! آیا سینما و تلویزیون ما قوانینی دارد یا خیر؟ اگر دارد پس این همه تناقض از کجا می‌آید؟

ترکاشوند تأکید کرد: اگر هدف پر کردن آنتن تلویزیون و پرده سینما به هر قیمت ممکن است که هیچ ولی اگر هدف‌مان، فرهنگ‌سازی است که راه را درست نمی‌رویم. باید بدانیم این تناقضات بدجوری ذهن مخاطبان متولد دهه های هفتاد و هشتاد را به چالش می‌کشد و یک بدبینی نسبت به رفتارهای مدیران فرهنگی را پیش روی آنها قرار می دهد. این بدبینی باعث میشود در آینده حتی افعال کاملا درست سیاستگزاران هم جلب توجه نکند.

آزیتا ترکاشوند
آزیتا ترکاشوند



تازه‌ترین اظهارات سیدضیاءالدین دری عضو سابق شورای پروانه نمایش⇐«خانه پدری» بنا بود با درجه‌بندی سنی اکران شود اما ایوبی بخاطر دخترش فیلم را توقیف کرد!/شمقدری خیلی از کاهانی حمایت کرد اما کاهانی فکر میکرد با رفتن شمقدری اوضاع برای او خیلی بهتر خواهد شد ولی نشد/كاهاني بعدتر فكر مي‌كرد با رفتن ايوبي و ايل‌بيگي كارش راحت‌تر مي‌شود ولي نشد/کاهانی الان نمی‌تواند به حیدریان بپرد پس به من گیر می‌دهد

سینماروزان/جواد محرمی: «اين فيلم ظاهري خانوادگي دارد ولي مناسب خانواده نيست، اين را مخاطب سينما بايد پيش از رفتن به سينما يا خريد از سوپرماركت بداند وگرنه نوعي كلاهبرداري محسوب مي‌شود. من خودم موافق اكران خانه پدري با قيد رده سني بالاي 20 سال بودم و اين تقريباً در شوراي نمايش حتي از سوي اعضاي ارزشي، مورد اجماع بود و آقاي عياري هم جايي به من گفت كه من با نظر شما موافقم ولي آقاي ايوبي بعداً آمد و گفت: «من فيلم را ديدم و دخترم حالش بد شد و به نظرم قابل پخش نيست» و فیلم توقیف شد وگرنه همان سال 92 به اصطلاح قال قضيه با رده‌بندي سني كنده شده بود. وقتي موضوعي ملتهب سوژه فيلمي مي‌شود تهيه‌كننده و كارگردان بايد از قبل آماده باشند كه فيلم‌شان قيد رده‌بندي بخورد. با اين قيود مي‌شود بخشي از توقيف‌ها را سامان داد.»

 ضياء‌الدين دري عضو سابق شورای مجوز نمایش با مرور خاطره توقیف «خانه پدری» درباره كمپيني كه چندي پيش با عنوان «هنر توقيف شدني نيست» در فضاي مجازي ايجاد شد به «جوان» گفت: عده‌اي آمدند كمپيني راه انداختند و حتي بهروز وثوقي را نيز متقاعد كردند از امريكا به آن بپيوندد و البته كمپين‌شان شكست خورد چون حرف‌شان خيلي كلي بود، البته اينكه هيچ فيلمي توقيف نشود، آرزوي خوبي است و اگر محقق شود براي سينما اتفاق مباركي است اما اين ايده‌آل با قوانين غيرشفاف و اين وضعيت حاكم بر سينما محقق نمي‌شود.
وي به اين اشاره كرد كه رده‌بندي سني براي سينما در همه دنيا وجود دارد و توضيح داد: در امریکا فیلم را براي توده‌هاي مردم مي‌سازند و آنجا چون بسياري از مردم مذهبي هستند، موضوع اخلاق اهميت زيادي دارد. اولين جايي كه فيلم‌ها را كنترل مي‌كند خود جامعه است، مثلاً اگر فيلمي اكران شود كه مناسب 12 سال به پايين نيست و اطلاع‌رساني نشده باشد، جامعه عكس‌العمل نشان داده و پاي مجامع قانوني وسط كشيده مي‌شود كه اين فيلم درست رده‌بندي نشده. خود تهيه‌كنندگان به دليل اينكه بر كار مشرفند مجبورند به طور خودكار آثارشان را با رده‌بندي سني هماهنگ كنند، رسانه‌ها آنجا خيلي پيگير رده‌بندي سني هستند، البته برخي مصداق‌هاي اخلاق در آنجا با ايران به طور طبيعي متفاوت است اما به روح متعارف حاكم بر جامعه پايبندي وجود دارد.
به گفته اين فيلمساز و عضو سابق شوراي مجوز نمايش، مسائل اخلاقي تنها معيار براي رده‌بندي سني فيلم‌ها در غرب نيست بلكه معيارهاي ديگري هم وجود دارد، براي مثال ممكن است سريالي ظاهراً خانوادگي باشد و درون خانواده اتفاق بيفتد ولي ديالوگ‌ها و ارجاعاتي مثلاً سياسي يا فلسفي داشته باشد كه براي سنين پايين و حتي مخاطب عام مفهوم نباشد، اين موارد هم در رده‌بندي لحاظ مي‌شود كه مخاطب بداند نبايد با كودك يا نوجوان يا آدمي كه به اين فيلم‌ها علاقه ندارد به سينما برود. در واقع مخاطب‌شناسي و احترام به سليقه مخاطب با رده‌بندي سني اعمال مي‌شود. اين موضوع بايد در سينماي ما هم سامان پيدا كند، الان براي فروش روي پوستر برخي فيلم‌ها عكس‌هايي مي‌زنند كه با محتواي حقيقي اثر مغايرت دارد، در واقع مخاطب را ترغيب مي‌كنند فيلمي را ببيند كه سليقه او نيست. اينها در سينما به بي‌اعتمادي و آشفتگي منجر مي‌شود.

وي در بخش ديگري از سخنانش از كاهاني به عنوان فيلمسازي كه در دوره احمدي‌نژاد كارگردان شد ياد كرده و گفت: شمقدري خيلي از او حمايت مي‌كرد، او با رفتن شمقدري فكر مي‌كرد در دولت روحاني اوضاع براي امثال او خيلي بهتر خواهد شد و مي‌تواند جوهر اصلي خود را به لحاظ فكري در سينما بيرون بريزد، همين كار را هم كرد و حتي ايوبي شخصاً براي مجوز گرفتن فيلمنامه‌اش پادرمياني كرد ولي فيلمش نتوانست مجوز اكران بگيرد. كاهاني فكر مي‌كرد با رفتن ايوبي و ايل‌بيگي كارش راحت‌تر مي‌شود ولي نشد. الان هم چون نمي‌تواند به حيدريان بپرد به من انتقاد مي‌كند، حرف‌هايي كه درباره مخالفت من با فيلمش هم ‌زده شد و مي‌شود درست نيست چون من اصلاً فيلم آخر او را نديده‌ام كه بخواهم مخالفتي داشته باشم.




کارگردان «کلاه پهلوی» با انتشار بیانیه ای ۶بندی متذکر شد⇐با هر گونه مداخله هنرمندان در تبلیغات انتخاباتی مخالفم/مردم باید در رأی دادن آزاد باشند

سینماروزان: سیدضیاءالدین دری کارگردان سینما و تلویزیون که آثاری همچون “کیف انگلیسی” و “کلاه پهلوی” را در کارنامه دارد با انتشار بیانیه ای 6بندی از مخالفت خود با مداخله هنرمندان در تبلیغات انتخاباتی سخن گفت.

متن بیانیه دری را بخوانید:

١- راى دادن حق مردم است.

٢- مردم در دادن راى بايد آزاد باشند.

٣- من هم راى خواهم داد.

٤- تا تشكيل احزاب رسمى كه مردم بتوانند آزادانه در آن عضو شوند با هرگونه مداخله هنرمندان در تبليغات مخالف هستم. اين نظر شخصى است.

٥- من هم به نامزدى راى خواهم داد.

٦- در مورد شوراى شهر البته نظرم متفاوت است چون سياسى نيست. بنابراين در شوراى شهر خدا بخواهد به نامزدهايى كه از نزديك مى شناسم و به توانايي شان اعتقاد دارم فارغ از گرايشات سياسى آن عزيزان راى خواهم داد: مهندس محسن هاشمى، مهندس الويرى، احمد  مسجد جامعى و جمعى از شخصيت هاى ديگر در این زمره اند.




سیدضیاءالدین درّی بیان کرد⇐بهروز می‌دانست که اگر بماند ممکن است اتفاقات بدی برایش رخ دهد/فردین حسابش پاک بود؛ در ایران ماند و جاودانه شد/شرح تلاشها برای کشاندن فردین به دربار را در «کتاب فردین» خواهید خواند

سینماروزان: هجدهم فروردین ماه سالگرد درگذشت محمدعلی فردین بازیگر سرشناس سینمای ایران است. سیدضیاءالدین درّی کارگردانی که از جوانی با فردین آشنایی داشت و در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و ورود به سینمای حرفه ای هم به دنبال شکل دادن همکاریهای مشترک با فردین بود چندی قبل در گفتگویی با «کات» با مقایسه میان فردین و بهروز وثوقی گفته بود: بهروز میدانست انقلاب میشود اما فردین نمیدانست.(اینجا را بخوانید)

چرایی این تحلیلی و اینکه بهروز چگونه میدانسته و چرا باید میدانسته اما فردین نه، بهانه گفتگوی ما با درّی بود. درّی که کتابی با محوریت فرازهایی ناگفته شده از زندگی فردین با عنوان «کتاب فردین» را در مسیر تألیف دارد با اشاره به اینکه تحلیل موردنظر ناشی از مشاهداتش از وضعیت ایران در سال 1356 و البته روایتی است از کارگردانی که در همان دوران در حال همکاری با بهروز وثوقی بوده است به سینماروزان گفت: آن کارگردان که اتفاقا در آن زمان شناخته شده هم بود اما بهتر است نامش فاش نشود شرح پریشان حالی بهروز در آن زمان را روایت کرد و اینکه دیگر بهروز آن بهروز سرخوش سابق نبود.

کارگردان «کلاه پهلوی» ادامه میدهد: گویا بهروز به دلیل مناسبات همچنان اثبات نشده با دربار از اوضاع و احوال پیش رو و اینکه ممکن است اتفاقاتی در راه باشد باخبر شده بود و همین باعث شده بود که بیشتر از آن که به فکر امتداد زندگی هنری باشد به فکر کوچک کردن زندگی و انتقال سرمایه‌هایش به آن طرف بود. در همان دوران بود که سینما فرهنگ که مالکش بهروز بود به وزارت فرهنگ آن زمان فروخته میشود و البته بسیاری دیگر از اموال بهروز به دلار بدل میشود.

سیدضیاءالدین درّی با اشاره به روحیات فردین بیان میدارد: فردین اما در این وادی نبود چون هیچ گاه به سمت دربار نرفت با اینکه بارها و بارها شخص اشرف پهلوی مترصد فرصتی برای ایجاد ارتباط نزدیک با وی بود. فردین آدم باغیرتی بود و به شدت متعهد و برای همین از هر گونه نزدیکی با اشرف و به تبع آن دربار سرباز زد.

درّی که  فصل بزرگی از «کتاب فردین» را به شرح تلاشها برای کشاندن فردین به دربار اختصاص داده ادامه میدهد: فردین در ایران ماند و البته شاید خیلیها ندانند که فارغ از وجه خیرخواهانه ای که در برخورد با افراد کم‌بضاعت از خود بروز میداد به هنگام جنگ نیز کمکهای فراوانی به جبهه ها کرد با اینکه برخی اوقات حتی خودش هم اوضاع مالی خوبی نداشت. فردین خبر نداشت انقلاب میشود چون با دربار ارتباط نداشت و اگر هم میدانست باز هم بعید میدانم کشورش را رها میکرد و میرفت. او حسابش پاک بود؛ ماند و جاودانه شد. در سوی مقابل شاید بهروز نمی‌توانست بماند چون اگر می ماند با توجه به حاد بودن شرایط ممکن بود اتفاقات بدی برایش رخ دهد.

سیدضیاءالدین درّی  در جریان فرش قرمز یکی از آثار سینمایی اش با نام «سینما سینماست» در سینما صحرا برای اولین بار بعد از انقلاب فردین را در یک محفل رسمی پیش‌روی مخاطبان قرار داد و البته همو بود که زمینه آشنایی کیانیان با فردین را فراهم کرد تا بعدتر کیانیان کتابی درباره فردین بنویسد.

این نویسنده و کارگردان درباره همکاری با فردین در سالیان آخر عمر اظهار داشت: فارغ از تلاشهایی که برای حضور مجددش جلوی دوربین داشتم و نشد، به همراه فردین مشغول کار بر روی فیلمنامه ای هم بودیم که بنا بود خودش کارگردانی آن را برعهده داشته باشد که این یکی هم به دلیل فوتش میسر نشد. شرح بخشی از مراودات با فردین و البته روایت گفتگوهایی منتشرنشده با وی در «کتاب فردین» خواهد آمد.

درّی اما زمانی دقیق هم برای انتشار کتابش نمی‌دهد! او با بیان اینکه این کتاب محصولی است بی سانسور و با نقل قول صریح از فردین و طبیعی است که به دلیل زنده بودن برخی افرادی که نامشان در این نقل قولها آمده است باید مقداری در انتشار کتاب حساسیت به خرج دهیم اظهار میدارد: یکی از تفاوتهای فرهنگی ما با مردمان مغرب زمین آن است که در آنجا سلبریتی ها علاقه دارند به فاش گویی و در این مسیر فراوان هم اتوبیوگرافی نگاشته می شود اما در اینجا همه دوست دارند ظاهری آراسته از خود به جای بگذارند و نتیجه اینکه یک نقد حداقلی هم برتافته نمی شود. در این شرایط «کتاب فردین» که هم نگاهی سرراست به تاریخ سینمای قبل از انقلاب دارد و هم تحلیلی فراگیر بر آثار فردین ارائه داده و هم مشتمل بر گفتگوهایی خواندنی با فردین و روایت واقع نگارانه زندگی اوست باید با تأمل بالا در مسیر چاپ قرار گیرد اما یادتان باشد در این کتاب خیلی چیزها را خواهید خواند؛ نکاتی که خیلی ها جزأت بیانش را ندارند.




کارگردان «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» با انتقاد از وضعیت سینمای جنگ ایران بیان کرد⇐بهترين فيلم‌هاي جنگی ما مثل «از کرخه تا راين» درباره جنگ نيستند و مصائب پس از جنگ را نشان می‌دهند/در دوران جنگ هشت ساله، سينماي جنگ سهم کوچکي در تشويق مردم براي دفاع داشت!/فیلمسازان ما به‌جای تأکید بر پویایی دراماتیک جنگ مدام روي خرابي‌هاي جنگ تأکيد مي‌کنند!/ اصلي‌ترين وجه ژانر جنگ قهرمان‌محوری است که در سینمای ما وجود ندارد/نگذاشتند فیلم جنگی بسازم چون نمی‌خواستم وصيت نوشتن و پشت بي‌سيم «ياسر ياسر» گفتن را بدون بار دراماتيک به هم گره بزنم!

سینماروزان/جواد محرمی: رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير دست‌اندركاران ستاد راهيان نور با ايشان براي چندمين بار درباره توليد آثار هنري ضدجنگ هشدار دادند: «بي‌توجهي به دوران دفاع مقدس يا حرکت در جهت مخالف آن از بين بردن ثروت ملي تاريخ‌ساز ملت است و مسئولان بايد در اين خصوص مراقب باشند. برخي دو مقوله را با يکديگر اشتباه مي‌گيرند، در اينکه جنگ خشن و خسارت‌بار است، شکي نيست، اما سؤال مهم اين است که اگر ملتي مورد تهاجم قرار گيرد ولي نيرو و قدرت خود را به ميدان نياورد، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ افراد و جريان‌هايي که تلاش دارند دفاع مقدس را کمرنگ کنند يا بر ضد آن سخن بگويند، همانند کساني هستند که کتاب‌هاي خطي نفيس يک ملت را آتش بزنند يا ثروت نفت يک ملت را به دريا بريزند.»

به گزارش سینماروزان و به نقل از «جوان» نگاه روشنفکري متأسفانه در مقطعي به شدت بر سينماي جنگ ما هم تأثيرگذار بوده است. فيلمسازان ما همواره آنقدر از اينکه به آنها برچسب پروپاگانداساز بزنند، پرهيز داشته‌اند که ناخواسته در ورطه نگاه‌هاي روشنفکري افتاده‌اند و بعضاً در ساخت آثار ضدجنگ به نام سينماي دفاع مقدس از هم سبقت گرفتند.

سينماي جنگ بايد غرور ملي را تحريک کند
ضياءالدين دري، فيلمساز باسابقه کشورمان در گفت‌و‌گو با «جوان» درباره سينماي جنگ و ضدجنگ به اين مسئله اشاره کرد که اساساً سينماي دفاع مقدس ما با عنصر حماسه که نياز اصلي اين سينماست فاصله دارد. سينماي جنگ به معناي سينمايي که بتوانيم به آن بباليم و تبديل به يک سرود ملي بشود و مردم مانند يک فريضه به آن نگاه کنند، در ايران اساساً شکل نگرفت. سينماي جنگ بايد شکوهمند، افتخارآميز و دراماتيک باشد و جامعه، خانواده و عشق در آن جريان داشته باشد. وي به سينماي هند و فيلمي چون «مادر هند» که در مقطعي، همه مردم اين کشور آن را ديده‌اند، اشاره کرد و توضيح داد: «سينماي جنگ بايد غرور ملي را تحريک کند و مردم را به وجد بياورد و جايش را براي هميشه در خاطره مردم تثبيت کند و شکوه و عظمت و افتخار در آن موج بزند. من در سينماي دفاع مقدس ايران نمي‌توانم فيلمي را به ياد بياورم که اينگونه با توده‌هاي مردم ارتباط برقرار کرده باشد، البته منکر زحمات زيادي که در اين ژانر کشيده شده نيستم، اما من از ايده‌آل خودم صحبت مي‌کنم.»

فيلم جنگي خوب نمي‌تواند پروپاگاندا نباشد
کارگردان سريال «کلاه پهلوي» در ادامه از ويژگي‌هاي اصلي سينماي جنگ سخن گفت و به اين اشاره کرد که «فيلم جنگي خوب نمي‌تواند پروپاگاندا نباشد، جنگ دو وجه دارد؛ وجه ظاهري آن ويرانگري است، ولي وجه باطني آن براي يک ملت آگاه و بيدار حيات است. بزرگ‌ترين تمدن‌ها از درون جنگ سر برآورده‌اند و ما اين حقايق را نتوانسته‌ايم به نسل نو تفهيم کنيم. جنگ فارغ از ماهيت ويرانگرش براي ملت‌ها حيات‌بخش است. اين مفهومي است که در سينماي جنگ ما مورد غفلت واقع شده است. همان مفهومي که امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب بر آن تأکيد دارند.
به اعتقاد دري، فيلم جنگي اگر نتواند لزوم دفاع از خاک، کيان و ناموس در شرايطي مخاطره‌آميز را به مخاطب منتقل کند، رسالت خود را انجام نداده است. «فيلم جنگي بايد تحريک‌کننده باشد، مخاطب حسرت بخورد که چرا من آن زمان نبودم تا براي وطن، ناموس و ارزش‌هايم بجنگم، نه اينکه ترديد ايجاد کند. مخاطب به جاي اينکه با خود بگويد چرا بايد بجنگيم بايد از اينکه آن زمان در آن موقعيت قرار نگرفته تا جانش را براي ناموس و خاکش نثار و احساس کند چيزي از دست داده است.»

فيلم جنگي بايد تهييج‌کننده باشد
دری خاطرنشان ساخت: «فيلم جنگي اگر مخاطب را تشويق به جنگيدن براي يک ارزش نکند به ضد خود تبديل مي‌شود. اساساً در طول جنگ هشت ساله ما، سينماي جنگ سهم کوچکي در تشويق و تهييج مردم براي دفاع داشت و سهم اصلي را توصيه‌هاي امام(ره) و عشق به امام حسين(ع) و تبليغات رسمي برعهده داشت و سينماي ايران نتوانست سهم عمده‌اي ايفا کند. هرچند سينماي جنگ ما در مقطعي جزو پرمخاطب‌ترين‌ها بود، اما من دارم از ايده‌آل صحبت مي‌کنم.»

اثر ضدجنگ روي ويرانگري تأکيد دارد
وي به پوستر انگليسي معروفي از جنگ جهاني دوم اشاره کرد که يک سرباز روبه‌روي مردم به سمتي اشاره کرده و کنار آن با خط درشت نوشته “کشورت به تو نياز دارد” و ادامه داد: «اين پوستر هنوز در خاطره نسلي که از آن دوران باقي مانده، زنده است و بسياري از فيلم‌هاي جنگ دوم جهاني هم همين تأثير را گذاشته‌اند. اصلي‌ترين وجه فيلم‌هاي جنگي اين است که قهرمان‌محور است، اما شما ببينيد چقدر فيلم به اصطلاح جنگي در سينماي ايران ساخته شده که قهرمان در آن معني ندارد و حتي ضدقهرمان است. الي ماشاءالله فيلم‌هايي ساخته شده که در آن روي خرابي و ويراني جنگ تأکيد شده نه حيات‌بخشي جنگ. غربي‌ها بهتر از ما مي‌دانند که جنگ چگونه توده‌ها، افکار و انگيزه‌ها را به حرکت در مي‌آورد و موجب پويايي بي‌نظير جامعه مي‌شود، اما فيلمساز ما روي خرابي‌هاي جنگ تأکيد مي‌کند و جالب است که سفارش‌دهنده هم نمي‌فهمد دقيقاً چه آشي برايش ساخته شده است.»

اثر ضدجنگ سواد نمي‌خواهد
دري در ادامه توضيح داد: سياه‌نمايي و ساخت اثر ضدجنگ سواد نمي‌خواهد، اما نشان دادن رشادت و قهرمان ساختن اتفاقاً سواد مي‌خواهد. فيلم جنگي بايد منعکس‌کننده درون جامعه باشد. ما نزديک 300 هزار شهيد داده‌ايم. اين شوخي نيست. مردم الکي از شهدا تجليل نمي‌کنند. احساس مي‌کنند دارند وظيفه‌شان را انجام مي‌دهند. فيلم جنگي بايد بلوا به راه بيندازد. بايد کاراکتر در ابعاد پرده عريض بسازد. نمي‌گويم بزرگنمايي کند، ولي بايد کليشه‌ها را بشکند و قهرمان بسازد.

بهترين‌هاي ژانر جنگ را نسل آينده خواهد ساخت
فيلمساز کشورمان در ادامه خاطرنشان کرد: من آن زمان که شور و حال داشتم دو فيلمنامه درباره جنگ با نام‌هاي «ارسلان» و «سکوت در جبهه» نوشتم، ولي نگذاشتند بسازم چون فکر مي‌کردند من عرضه‌اش را ندارم و اين‌کاره نيستم. براي من داستان اهميت دارد. من نمي‌خواستم مثل خيلي از اين جنگي‌سازها کولاژي از چند صحنه جنگي در شب عمليات نشان بدهم. قصد نداشتم صحنه دعاي کميل خواندن، وصيت نوشتن و پشت بيسيم «ياسر ياسر» گفتن را بدون هيچ بار دراماتيک لازم به هم گره بزنم. اينها البته حقايق جنگ ماست، ولي صرفاً به عنوان مزه و اسانس فيلم و بازتاب ماهيت شيعي جنگ ما بايد به کار بيايد نه اينکه فيلم روي اين صحنه‌ها بارگذاري شود.

دری ادامه داد: فيلمساز جنگي بايد درام خلق کند؛ کاري که اغلب فيلمسازان جنگ ما بلد نيستند. اينکه آقا مدام مي‌گويند درام خلق شود براي همين است. تا زماني‌که درام خوب جنگي خلق نشود، فيلمنامه خوب نوشته نمي‌شود. البته رهبر انقلاب هميشه از کارهاي خوبي که انجام شده، تقدير کرده‌اند اما من مي‌دانم ايشان راضي نيستند و آن اثر مطلوب ايشان در سينماي جنگ هنوز محقق نشده است. بهترين فيلم‌هايي که درباره جنگ ما ساخته شده مثل «از کرخه تا راين» درباره جنگ نيستند و در واقع مصائب پس از جنگ و حاشيه جنگ را نشان مي‌دهند. به نظرم فيلم‌هاي خوب جنگي ما را بچه‌هاي نسل آينده خواهند ساخت.




واکنش کارگردان «کلاه پهلوی» به نمایش «قاتل اهلی» در کاخ جشنواره⇐از «زهرمار» گفتن پولاد تا کیفیت الکن و مغشوش اثر

سینماروزان: بالاخره «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی در شرایطی در کاخ جشنواره به نمایش درآمد که بازی دور از انتظار پولاد در این فیلم با انتقاد مخاطبان و البته خنده های آنها مواجه شد.

به گزارش سینماروزان متأثر از آن نشست پرسش و پاسخ فیلم هم پر شده بود از حاشیه. سیدضیاءالدین دری کارگردانی که سریالهایی نظیر «کلاه پهلوی» و «کیف انگلیسی» را ساخته در واکنش به این حاشیه ها یادداشتی را نوشته است.

متن یادداشت دری را در ادامه می خوانید:

حالا فيلم ديگر مال كارگردان نيست و متعلق به مخاطب است

تا ساعتى پيش از نظر من چشم بسته حق با كيميايى بود و جدال تهيه كننده با فاصله اى چهل ساله از كيميايى امرى بيهوده بنظر ميرسيد اما پس از مشاهده فيلم گمان ميكنم كه لشكرى تهیه کننده «قاتل اهلی» مثل هر انسان ديگر حق دارد نظرش دزباره فيلم را ابراز كند و چون بابت فيلم بايد به آقای كيميايى دستمزد بپردازد كمى بيش از افراد عادى صاحب حق ميشود.
مواجهه اين دو مسئول فيلم در تاريخ سينماى جهان امر تازه اى نيست؛ تهيه كننده سرمايه گذار يا متعهد به سرمايه گذار حق دارد نسبت به فروش فيلم نگران باشد. به نظر من حالا فيلم ديگر مال كارگردان نيست و متعلق به مخاطب است.

امشب مردم به فيلم خنديدند و پولاد با صداى بلند خطاب به مردم گفت: زهر مار! اين آماتورى ترين واكنش به اصلى ترين صاحبان حق است. فيلم ساز نميتواند به مخاطب ديكته كند كه چه واكنشى از خودشان ابراز كنند. وقتى پولاد در صحنه به دختر ميگويد: حالا پاك شدى؟ اين جمله خنده دار است.
در نهايت فيلم بشدت الكن و مغشوش است و قادر نيست ما را با شخصيت ها همراه سازد؛ هر چند كيميايى در روايت سعى كرده تا اسلوب روز را به كار بندد اما چون از متد مورد نظرش اطلاعات كافى نداشته انباشتى ديالوگ را به خورد مخاطبش ميدهد.  او ديگر در سنى نيست كه بخواهد تجربه ناقص كند.




دلنوشته کارگردان «کیف انگلیسی» برای هاشمی رفسنجانی⇐بعید است کسی بتواند رکورد او را تکرار کند

سینماروزان: درگذشت علی اکبر هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام سبب ساز ارائه پیامهای تسلیت از سوی بسیاری از اهالی هنر گردید.

به گزارش سینماروزان سیدضیاءالدین دری کارگردان و نویسنده آثاری تاریخی همچون «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» نیز با نگارش دلنوشته ای درباره هاشمی رفسنجانی اظهارنظر کرده و او را شخصیتی متمایز در تاریخ دانسته است.

متن یادداشت دری را که در اختیار سینماروزان قرار گرفته بخوانید:

انالله و اناالیه راجعون

شايد بتوان نام و حضور بسيارى از شخصيت هاى تاريخ انقلاب اسلامى را حذف و يا تحريف كرد اما نام هاشمى رفسنجانى با تاريخ انقلاب چنان پيوندى دارد كه بدون نام او نميتوان تاريخ انقلاب را نوشت. در تاريخ بيش از يك قرن گذشته فراوان بودند سياستمدارانى كه روزگارى محبوب بودند ولى در اثر يك واقعه يا اشتباه و يا سوء تفاهم ملى اعتبارشان را از دست دادند و هرگز نتوانستند محبوبيت خود را تكرار كنند.

هاشمى تنها سياستمدارى بود كه با صبورى و اتخاذ مواضع درست و توكل به خدا در عين تكيه زدن به عالى ترين منصب حكومت
از محبوبيتى كم نظير برخوردار شد. راه و روش او بايد براى همه فعالان سياسى يك الگو بشود؛ خوبشتندارى ، صبورى ، بصيرت سياسى، شناخت لحظات تعيين كننده ، تكيه به نيروى مردم و پرهيز از دامن زدن به اختلافات درون حاكميتى حوصله و تحمل بى اندازه در مواجهه با وقايع و اختلافات جناحى ، باور نسل جديد در انتقال قدرت و بسيار موارد ديگر ويژگى هاى مردى است كه ٥٩ سال در سياست عمر صرف كرد.

بسيار بعيد است كسى بتواند ركورد او در همه فعاليت هايش را تكرار كند .




سیدضیاءالدین دری در “هفت” بیان کرد⇐”کیف انگلیسی” فقط ۳ ثانیه ممیزی خورد اما “کلاه پهلوی” ۳۰۰ دقیقه سانسور شد!/پیش از انقلاب اسلامی ۴۸ فیلم تاریخی ساخته شد اما الان حتی فارابی هم از تولید فیلم تاریخی حمایت نمی‌کند

سینماروزان: سیدضیاءالدین دری کارگردان شب گذشته در برنامه “هفت” حاضر شد و کوشید درباره سینمای هویتی-تاریخی صحبت کند. دری با اشاره به تاثیر پدرش بر آثارش گفت: ایده چند فیلمم از پدرم بود. او در اواخر عمرش به من می گفت دنبال «کیف انگلیسی» برو، می گیرد!

به گزارش سینماروزان دری درخصوص علت کم رونق بودن ساخت فیلم تاریخی در سینما گفت: در سینمای تاریخی پژوهش و جزییات مهم است و همین ریتم تولید را پائین می آورد و پرخرج می شود. از سویی تلویزیون مردم را بدعادت کرده است به گونه ای که گمان می کنند حتما باید فیلم تاریخی را از قاب تلویزیون دید و نباید برای آن پول داد. فروش فیلم های آپارتمانی روی پرده سینما هم فیلمسازان را ترغیب کرده به جای تحمیل هزینه و انرژی زیاد، راحت تر فیلم پرفروش بسازند.

فیلم تاریخی را نمی توان با سفارش ساخت

کارگردان «کیف انگلیسی» ادامه داد: ابتدا باید بستر مادی فیلم تاریخی را فراهم کرد. فیلم تاریخی را نمی توان با سفارش ساخت. باید از درون فیلمساز بجوشد. امروز اولا امکان مادی تولید فیلم تاریخی وجود ندارد. ثانیا ترس ساخت فیلم تاریخی وجود دارد.

وی افزود: من سال گذشته پروانه ساخت فیلم تاریخی را گرفتم. اما از ردیف حمایت های فارابی در مسئله مادی بیرون آمد و همین سبب شد که متوقف شود. در حال حاضر جز حمایت دولت برای ساخت این فیلم ها راهی نیست. در آخرین نمونه این فیلم ها «یتیم خانه ایران» نیز با حمایت دولت تولید شده است.

این کارگردان درخصوص علت اقبال کمتر مخاطبان به فیلم «کلاه پهلوی» بیان داشت: سریال «کیف انگلیسی» تنها 3 ثانیه ممیزی شد. هر آنچه روی کاغذ تفاهم کردیم، پخش شد. اما در «کلاه پهلوی» 300 دقیقه سانسور شد. لذا تمام بزنگاه های فیلم بهم ریخت. اساسا موفقیت یک سریال نظیر «کیف انگلیسی» ممکن نیست. چون اساسا ذائقه ها، سلایق و انتخاب مردم تغییر کرده است. آن سریال آن زمان 80 میلیون مخاطب داشت. اگر امروز شما اثری با این میزان مخاطب ادعا کنید می سازید، باید 60 میلیارد تومان دستمزد بدهند. درست شبیه این است که شما کسی را رئیس جمهور کنید. برای اینکه آن زمان ماهواره یا شیوه های نوین ارتباطات اجتماعی نبود و ذائقه ها انقدر دستخوش تغییر نبود.

«کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» در ابتدا سینمایی بودند!

دری با اشاره به آنکه گرایشم به سینماست، افزود: من از سینما به تلویزیون آمدم. هم «کیف انگلیسی» و هم «کلاه پهلوی» هر دو در ابتدا سینمایی نوشته شدند اما بعدا به تلویزیون تن دادم چون تولید چنین فیلم هایی در سینما ممکن نبود. ما در سریال سازی و سینما در دنیا استثنائیم. با توجه به خطوط قرمزی که در کشورمان داریم، کار برای ما بسیار سخت تر می شود. باید بسیار فسفر بسازیم. تولید درام هایی بدون ورود به خطوط قرمز و سالم بسیار سخت است.

چرا درباره کشورهای تحت نفوذمان فیلم نمی سازیم؟

وی ادامه داد: در حوزه فرهنگی خارج از مرزهای فعلی کم کار کرده ایم. امروز سوریه، لبنان و… کشورهایی تحت تاثیر و نفوذ ما هستند اما دربارش فیلم نمی سازیم. اول از همه باید اطلاعات نویسنده و فیلمساز ما بسیار روزآمد و بروز باشد. الان تنها چیزی که درباره سوریه بدان آگاهیم و فکر می کنیم، مسئله «مدافعان حرم» است که خیلی هم خوب است. اما سوژه و موضوع دیگری نداریم. اگر مسئولین ما اجازه دهند و بفهمند درام عین خود جنس نیست و باید دست کارگردان را برای خلق درام باز گذاشت، حتما شاهد تولید آثاری درباره این مسائل خواهیم بود.

وی خاطرنشان کرد: یک بخش از مشکل نیز به کمبود اطلاعات باز می گردد. سرمایه و وقت زیادی بر روی پژوهش فیلم گذاشته نمی شود. ایده کارگردان یا براساس شنیده و مطالعه شخصی اش است یا اصرار به بیان حرف خود در یک مسئله. به طور مثال درباره زندگی امام موسی صدر، سابقه حضور او در ایران و لبنان و امروز ظهور و بروز حزب الله لبنان اتفاقی نیافتاده است و چون عقب هستیم و تاکنون تولیدی نداشته ایم، وقتی کسی بخواهد تولیدی در این زمینه بکند فکر می کنیم همین یک اثر خواهد بود و باید به همه چیز پاسخ داد و این به همان امکان مادی ما باز می گردد.

ادای دین سینمای پیش از انقلاب به تاریخ

دری با اشاره بدان که ما قبل از انقلاب بالغ بر 48 فیلم در حوزه تاریخی ساختیم افزود: در آن مقطع دولت تنها در 3 فیلم برای تولید دخالت کرده است. بنابراین با این نگاه باید بگوییم سینمای فقیر آن دوران به تاریخ رفت و با خود رشد می کرد.

این کارگردان درخصوص فیلمهای تاریخی در سینمای آمریکا نیز بیان داشت: سینمای آمریکا از زمانی که تدوین آغاز می شود از همان فیلم های 15 دقیقه ای تا «تولد یک ملت» هالیوود به سمت تاریخ رفت و همان موقع برای مردم آمریکا جذاب بود. هرچند یهودیانی که وارد سینمای آمریکا شدند دستورالعمل های خود را در تاریخ دنبال می کردند و اگر سیر حرکت یهودیان را در سینما آمریکا دنبال کنید، یک سیر بسیار دقیق و عمیق است. اما برخلاف آمریکا در ایران فیلم ساختن از شخصیت ها و وقایع تاریخی بسیار سخت است. من می توانم درباره محبوب ترین شخصیت معاصر ایران امام خمینی (ره) حرف بزنم اما اگر درباره او فیلم بسازم هرکسی ممکن است به من اتهام بزند، چون فضای گفتاری با بصری متفاوت است.




سیدضیاءالدین دری با نگارش یادداشتی خطاب به عبدا.. اسفندیاری بیان کرد⇐شما با تنها یک فیلم “جنگ اطهر” هنر و صنعتی را در دست گرفتید که هیچ شناختی از آن نداشتید/هیج یک از پایه گذاران فارابی بر اصول درام‌نویسی وقوف کامل نداشتند/”کانی مانگا” مال درویش بود اما به او امکانات ندادند تا سیف‌ا.. داد با همه امکانات سینما بتواند با این فیلم کارگردانی بیاموزد!!!/نورچشمی‌ها با پول فارابی دفتر راه انداختند و همسر و کودکان‌شان را سهامدار کردند/انوار با عصبانیت به تهیه‌کننده فیلم اول من گفت: برو وگرنه دستور می دهم تو و کارگردان فیلم را زندانی کنند!!!/به دستور علیرضا شجاع نوری ۲۵ دقیقه از فیلم اولم حذف شد؛ فیلمی که شکیبایی برای اولین بار رُل اول داشت/”سینما سینماست” را در اکران پایمال کردند چون فکر می کردند من رفیق ضرغامی و طرفدار ناطق نوری ام!!!/حساب من، مرحوم داد، و حق خانواده‌ام در آن دنيا؛ این شامل منوچهر محمدی هم می‌شود/آیا شریعتی اگر زنده بود بر دست پخت شما بچه‌های حسینیه ارشاد صحه می گذاشت؟

سینماروزان: گفته های عبدا.. اسفندیاری از مدیران سینمایی دهه 60 فارابی در برنامه اینترنتی “کات” و انتشار متن این گفته ها در سینماروزان(اینجا را بخوانید) و بروز ادعاهایی از سوی ایشان درباره سیدضیاءالدین دری کارگردان سینما و تلویزیون با واکنش دری مواجه شد.

به گزارش سینماروزان دری که ساخت سریالهای “کیف انگلیسی” و “کلاه پهلوی” را در کارنامه دارد با نگارش جوابیه ای بلندبالا به اسفندیاری کوشیده بخشهایی کمتر شنیده شده از وقایع سینمایی دهه 60 و به خصوص رفتارهای مدیران آن دوران نسبت به سینماگران مستقل همچون خودش را یادآور شود.

جوابیه دری را با این پیش فرض بخوانید که اول بار دو دهه قبل و به واسطه درگیری مکتوب افخمی و دری در مجله “سینماویدیو”، پای اسفندیاری به ماجرا باز شد و دری و اسفندیاری اختلافاتشان را علنی کردند اما بعد از چند سال آشتی کردند و این آشتی کنان به رفاقت و حضور اسفندیاری در “کیف انگلیسی” منجر شد:

مقدمه: آیا بهشتی خدایگان مطلق سینمای دهه 60 بود؟ 

چقدر سخت است به رفيقى كه با او زندگى كرده اى جوابيه تلخ بنویسی. اى كاش چنين نمى شد.
عبدا.. جان شما از ميزان ارادت من نسبت به سادات به ويژه اقاى مهندس سيد محمد بهشتى آگاه هستى و به عنوان بزرگترى و زعامتى كه دارند به نام جدشان همواره مورد احترام من بوده و هستند. دوست دارم خاطره اى را نقل كنم.
در آن سالهاى سخت بى كارى ام در دهه شصت مرحوم پدرم طى درد دلى با يكى از دوستانش از شرايط دشوار من حرف مى زند. دوست پدرم كه او هم از دنيا رفته است در جواب مى گويد كه يكى از اقوامش در سينما صاحب نفوذ است و لذا به او توصيه مرا خواهد كرد !
چندى بعد پدرم به من گفت برو ديدن آقاى بهشتى ! تعجب كردم و تماس گرفتم و فورى به من وقت ملاقات دادند. بار اولى بود كه ايشان را از نزديك مى ديدم. با آن پيپ تر و تميزشان كه روى ميز بود. خوش آمد گفتند و نشستند و بدون مقدمه فرمودند : شما – درّى – خودت  جايگاهى دارى كه مى توانى به من توصيه كسى را بكنى، تعجب مى كنم كه براى ديدن من بايد يك شخصى از آشنايان توصيه شما بكند!
در جواب گفتم در اين چند سال من فقط براى ارايه فيلم نامه هايم به بخش فرهنگى مراجعه كرده ام و همواره با جواب منفى مواجه شده ام و هرگز نزد شما نيامدم. چه كسى من را توصيه كرده ؟ بعد ادامه دادم؛ كار پدرم بوده و خواسته مشكل مرا حل كند و خارج از اراده من عمل شده. ديگر يادم نيست چه گفتيم و شنيديم. و ديگر تا روزى كه ايشان فارابى تشريف داشتند ديدارى دست نداد. آن روز فهميدم ايشان چه شخصيتى دارند.
ماند تا شبى كه همراه با شما به مراسم پرسه مرحوم پدر محترم آقاى بهشتى رفتيم و تسليتى گفتيم و من در آن بيت آن فضايي را ديدم كه منجر به ارادت بيش ترم شد.
اما نقدِ شرايط دهه شصت به معناى نفى ايشان نيست و نمى تواند باشد ، نقد يك سيستم است مگر آن كه بپذيريم آقاى بهشتى يك خدايگان مطلق بوده اند كه چنان نبوده است.
همان طور كه خودتان گفتيد در آن محيط، عناصر ديگر هم حضور داشته اند و سركشى هايي هم مى شده است و درست نيست همه قصورها را به نام آقاى بهشتى نوشت. بسا وقايع و جرياناتى كه ايشان از آن ها بى خبر بوده اند.

شما با تنها یک فیلم “جنگ اطهر” هنر و صنعتی را در دست گرفتید که هیچ شناختی از آن نداشتید

با اين مقدمه به نكاتى كه به خودم مربوط مى شوند مى پردازم.
حرف شما درست است. دهه شصت دهه پايه گذارى سينماى ايران در بعد از انقلاب است اما اين بنيانگذارى بدون آن جمع هم به وقوع مى پيوست. فقط رابطه فوق العاده با نخست وزير وقت و سابقه آن جمع در قبل از انقلاب باعث شد تا عنان سينما در يد آن مجموعه قرار بگيرد. پس هيچ منتى نبايد داشته باشيد.
شما با تنها يك فيلم  _ جُنگ اطهر – هنر و صنعتى را در دست گرفتيد كه از آن هيچ شناختى نداشتيد. بر صندلى مديريتى تكيه زديد كه ارباب رجوع و زحمت كشان حرفه بايد مقابل تان مى نشستند و نظرات اغلب غير تخصصى شما را تحمل مى كردند و مى ديدند كه براى تصويب فيلم نامه شان بايد كل موضوع و پلات دراماتيك متن خود را تغيير دهند و با خشمى فرو خورده به كنج عزلت خود باز مى گشتند.

هیج یک از پایه‌گذاران فارابی بر اصول درام نویسی وقوف کامل نداشتند
شما درست گفتيد كه از مذاكرات با هنرمندان ياد مى گرفتيد. اما زيباتر و فروتننانه تر آن بود كه همان موقع اين را اقرار مى كرديد. هيچ يك از عناصر فارابى بر اصول درام نويسى وقوف كامل نداشتند و ايرادهايى مى گرفتند كه موجب حيرت نويسنده ها مى شد و بعضى ناچار مى شدند در پاسخ به شما اصول درام را توضيح دهند ! و شما به تدريج چيزهايي آموختيد و آن آموخته ها را به ديگر مراجعان به عنوان دانش اصيل خود تحويل مى داديد !
رفته رفته مطالعات جانبى اطلاعات شما را بيش تر ساخت و ديديم كه عناصر فارابى دست به قلم شدند و خود شروع به نوشتن هم كردند از جمله خود شما.
اما به چه قيمت ؟ به قيمت نفى ديگران. نزد شما كسانى عزيز بودند كه به توصيه ها و اعمال نظرهاى مميزان فارابى در كمال ادب تن مى سپردند تا يك مصوبه دريافت كنند .
البته نسبت به آقاى بيضايى ، تقوايى ، كيميايى  و مهرجويى ، تا حدى محترمانه تر رفتار مى كرديد ! چرا ؟ چون آنها از شما مسن تر بودند ،  پيش از انقلاب نامى داشتند و شما با همه سخت گيرى ها به حضور به نسبه فعال آنها نياز داشتيد. چون نفى آن ها توسط آن مديريت مضحك جلوه مى كرد. آن ها هم حاضر نبودند به شما باج بدهند. به همين دليل مجبور شديد استثنا قايل شويد.
در فيلم آنها حجاب ها شل تر بود و موضوعات كمتر سفارشى بودند در نتيجه مردم كه از فيلم هاى پروپاگانداى عقب مانده نوع اروپاى شرقى دلزده شده بودند از آثار آن فيلم سازان استقبال مى كردند و به توليدات نسل جديد عنايتى نشان نمى دادند.

هر يك از عناصر فارابى براى آينده خود كار مى كردند و با پول بيت المال آزمون و خطا مى كردند
مخملباف اين را فهميد و بر خلاف ادعاهاى حزب الهى اش گردش معكوس كرد. توجه منتقدان وقت جلب شد با وجودى كه مى دانستند مخملباف كه بود  براى نفوذ در حوزه فرهنگ انقلاب ، باد در پوست او كردند و به اين ترتيب او را به يك شبه روشنفكر بدل ساختند. حالا مخملباف هم هنرمند متفاوت نما شده بود و عكس و عنوان او را كنار آن چند فيلم ساز باقى مانده از قبل از انقلاب چاپ مى كردند ولى امثال من را مجبور مى كرديد تا طبق ميل فارابى فيلم نامه بنويسند و سفارشات فارابى را بسازند.  چرا ؟ چون مى خواستيد بدون داشتن مسئوليت در كار ها براى خودتان آزمون و خطا كنيد. اگر كار قابل تحمل مى شد به همه مى گفتيد بابا جوان است كار او نيست و ما هدايتش كرديم. اگر نتيجه بد مى شد خودتان را عقب مى كشيديد و مى گفتيد نتوانست كار خوبى بسازد.

“کانی مانگا” مال درویش بود اما به او امکانات ندادند تا سیف‌ا.. داد با همه امکانات سینما بتواند این فیلم را بسازد!
هر يك از عناصر فارابى براى آينده خود كار مى كردند و انجا با پول بيت المال آزمون و خطا مى كردند. “كانى مانگا” مال احمدرضا درويش بود. من و يكى از دوستان در هدايت فيلم اوليه كنار درويش بوديم. وقتى امكانات مورد نظرش را نتوانست بگيرد متن را به مرحوم سيف ا.. داد سپرد و كنار رفت. آن مرحوم فقط يك فيلم ضعيف به قول خودتان در سابقه اش داشت كه افخمى فيلم بردارى كرده بود اما ناگهان همه امكانات سينما در اختيار او قرار گرفت تا از وى يك كارگردان ساخته شود .
وجدانى بفرماييد در شرايطى كه همه با ٧٠ الى ١٠٠ حلقه فيلم مى ساختند “كانى مانگا” چه تعداد نگاتيو مصرف كرد ؟ از امكانات نقدى و غير نقدى ارگان ها بگذريم.

فیلمنامه “وهب” که آیت ا.. سبحانی تأییدش کرده بود را رد کردید!
در آن دوران شما من را انقلابى يا سمپات انقلاب هم نمى دانستيد. چون از اروپا آمده بودم . چند بار در ديدارهايمان به من طعنه زديد و من سكوت كردم. فيلم نامه قيمتش بالا رفت و همه هم ميخواستند فيلم شان را خودشان بسازند. درست گفتيد فارابى چراغ زرد چشمك زن بود. من فيلم نامه ام را به ارشاد مى دادم و جواب رد مى گرفتم و به من مى گفتند برو فارابى!
پس بين ارشاد جايگاه رسمى و فارابي يك راهرو طويل بود و ماه ها بين اين دو سرگردان مى ماندم. البته من جايزه بهترين فيلم نامه را بردم. كارى را به نام ديگرى نوشتم و او پس از يك سال  دوندگى به نام خودش مصوبه گرفت و كسى آن را ساخت و جايزه گرفت. چون عزت نفس من اجازه نمى داد گردن كج كنم.
من فيلم نامه “وهب” را که كارى عاشورايي بود نوشتم.  با وجودى كه آيت ا… سبحانى صحت و روند وقايع را كتبى تاييد كرده بودند فارابي ان را رد كرد در سال ٦٥ . يادتان نيست ؟ بگذريم!

هم “کلاه پهلوی” و هم “کیف انگلیسی” سینمایی بودند اما بدون حمایت ماندند تا سریال شدند
بنا ندارم كرنولوژى آنچه بر سرم آوردند را بنويسم. “كلاه پهلوى” من را تصويب كرديد اما من كه مرحوم داد نبودم تا برايش هزينه كنيد و ماند و ماند و ماند تا سريال شد. من سريال ساز نبودم ، هم “كلاه پهلوى” و هم “كيف انگليسى”  هر دو سينمايي نوشته شدند اما بدون حمايت ماندند تا سريال شدند.

نورچشمی‌ها با پول فارابی دفتر راه انداختند و همسر و کودکان‌شان را سهامدار کردند
مردانى كه زياد مى دانستند يا دوستان بلنداكس؛ نور چشمى ها پس از آن كه از امكانات فارابى، آن هنگام كه پول هنوز ارزش داشت، بارشان را بستند. وام ستاندند، يا پس ندادند و يا زمانى پس دادند كه ارزش پول بيش تر سقوط كرده بود، همه دفتر كار خريدند، اسمش دفتر فيلمسازى و مجوزش شركت بود اما سهامدارانش خودشان همسرشان و كودكانشان بودند.
بعد پس از افتتاح عجولانه خانه سينما در دو سال آخر مسئوليت آقاى انوار ، ايشان در يك جلسه اعلان كرد برويد شركت تشكيل به دهيد و از حالت شخصيت حقيقى به حقوقى تبديل شويد ! ظاهرا روىِ سخن ايشان همه بودند ! اما رفقا و نور چشمى ها و دوستان بلنداكس همه كار هايشان را كرده بودند ! و براى دوران پس از كنار رفتن ايشان از معاونت سينمايى آماده شده بودند.
دست راستى ها هم كه احساس مى كردند سرشان كلاه رفته بود به تكاپو افتادند. دستشان خالى بود و به مسئولان بلند پايه روى آوردند و هيئت هنرمندان را در مقابل خانه سينما راه اندازى كردند و مساعدت مالى دريافت داشتند. سر امثال من كلاه گشادى رفت. مايى كه انقلاب و عدالت خواهى آن را باور كرده بوديم و به حداقل تغيير دولت ها اميد داشتيم و گمان مى كرديم با تغيير دولت روزى نوبت به ما هم خواهد رسيد اما غافل بوديم كه چنين اميدى عبث و كوبيدن آب در هاون بود. از آن هنگام به بعد با تعويض دولت ستيز براى كسب قدرت در سينما به رويه اى عادى تبديل شد.

19 سال یک طرز تفکر یا یک باند بر سینما حاکم بود
عبدا.. جان! آن شرايط تا وزرات آقاى لاريجانى تداوم يافت يعنى بيش از يك دهه و  با وزارت مهندس مير سليم و معاونت مهدى فريد زاده كمى از قدرت مطلقه دور شديد. در همان زمان هم با معاونت مدير سليم النفس و مهربان آقاى فريدزاده منافع مجموعه عناصر دهه شصت حفظ شد. هيئتى ها فقط توانستند مهندس معروف ويلچر حميد خاكبازان را در اداره نظارت مستقر سازند كه بهروز خان افخمى يك تنه جنگ را آغاز كرد ، و خاكبازان ماند تا فريدزاده خوش خلق برود. و نوبت به مهندس ضرغامى رسيد تا هيئتى ها يك دور مديريت را تمرين كنند ! از٦٣ تا نيمه ٧٣ شما بوديد و فقط كمتر از دو سال تعادل اندكى بر قرار شد. از دوم خرداد ٧٦ تا ٨٤ بار ديگر قدرت به همان مجموعه رسيد و شادروان سيف ا… داد معاون مهاجرانى شد پس ١٩ سال يك طرز تفكر يا يك باند بر سينما حاكميت خود را اعمال كرد.

برای کشوری که صد فیلم می سازد صد دفتر فیلمسازی دایر شده! این یعنی جه؟
در آن هشت سال البته تو نبودى ولى همان مجموعه مديريتى همه منابع مالى سينما را به خود اختصاص دادند و با كاهش ارزش پول ، به ميلياردر تبديل شدند. سينماى گلخانه اى رونق بيش تر يافت. ديگر كسى حريف نبود. فقط دو سه تهيه كننده مثل فرحبخش توان ماندن داشتند. نمى خواهم نام ببرم چون قصد دشمن تراشى ندارم. جسم من بيش از اين تحمل ندارد . يك نگاه به ليست تهيه كنندگان تازه وارد نشان مى دهد كه چه كسانى به توليد ورود كردند و آورده شان چه مبلغ بود ؟ فيلم هايشان موفق بود يا شكست مى خورد؟ با وجود شكست پى در پى فيلم ها به عوض آن كه حذف شوند پول دار تر می‌شدند. طرف فيلمش نمى فروخت اما دستمزد كارگردانى اش بيش تر مى شد. جل الخالق ؟ مگر چنين چيزى ممكن است! در كجاى دنيا؟
البته تو ديگرنبودى. امروز چند دفتر يا شركت فيلم سازى داريم ؟ براى كشورى كه صد فيلم مى سازد همين تعداد شايد بيش تر دفتر فيلمسازى داير شده! اين يعنى چه؟

… و اما فيلمِ ضعيف من ؟!
اولين فيلم من به نام “صاعقه” فيلمى بود كه به تشخيص سرپرست معاونت سينمايى وقت حجت السلام محمد گلمحمدى روحانى ٢٨ ساله بايد سياه و سفيد ساخته مى شد ! بايد ! آن روحانى جوان آدم شجاعى بود ، دستور مميزى فيلم نامه را به نويسنده و كارگردان به شكل مكتوب حكم مى كرد. در آن حكم مميزى موارد سانسورى به صراحت قيد شده بود. نوشته بود : چون شخصيت زن در اين داستان مهم است فيلم سياه و سفيد باشد تا جذابيت و زيبايى بازيگرها زياد جلوه نكند!
من پذيرفتم و فيلم را سياه و سفيد ساختم نه به خاطر حكم او بلكه چون داستان در دهه ٥٠ مى گذشت براى مخاطب وجه تاريخى سينماى فارسى را تداعى مى ساخت. در ضمن مى خواستم فيلمبردارى سياه و سفيد را تجربه كنم و پله به پله جلو بروم. قبول كردم!

انوار با عصبانیت به تهیه کننده فیلم اول من گفت: برو وگرنه دستور می دهم تو و کارگردان فیلم را زندانی کنند
آن فيلم وقتى در ١١٠ دقيقه تدوين و آماده نمايش شد مجموعه شما قدرت را به دست گرفته و آقاى گلمحمدى هم كنار رفته بود. ما فيلم را به فجر آن سال داديم اما در بازبينى براى نمايش جشنواره اى توقيف شد! وقتى تهيه كننده در ارشاد براى نجات سرمايه اش مراجعه كرد آقاى انوار با عصبانيت به او گفته بود : برو  و گرنه دستور مى دهم تو و كارگردان فيلم را  دستگير و زندانى كنند.
عجب ! فيلم درباره چه بود ؟ خيلى ساده اولين فيلمى بود كه به تضاد فرهنگى بين اعضاى خانواده در دوران شاه مى پرداخت. جنگ بين مادر شوهرى متدين با عروس بى حجاب و شهرى خود بود. انقلاب اسلامى هم يك انقلاب فرهنگى بود و تلاش براى كسب هويت ملى ، مذهبى مردم ! مگر جز اين بود و يا هست ؟
توقيف فيلم بخاطر درست بودن آن بود و اين كه نمى خواستيد فيلم و كارگردانى كه مدير سابق تاييد كرده بود ديده شود. فيلم حذف شد.

به دستور علیرضا شجاع نوری 25 دقیقه از فیلم اولم حذف شد؛ فیلمی که شکیبایی برای اولین بار رُل اول داشت
پس از دوندگى تهيه كننده عاقبت دستور سانسور فيلم صادر شد و ماموريت آن بر عهده خوش تيپ ترين عضو مجموعه مديريتى شما يعنى آقاى شجاع نورى گذاشته شده بود. ليست صحنه هاى حذفى در واقع كل فيلم را نابود مى ساخت. ما پول نداشتيم تا حداقل فيلم را اصلاح كنيم، ناچار ٢٥ دقيقه به شكل آشكار حذف شد و گمانم سنگين ترين سانسور بى جهت به فيلم من تحميل شد.
در ان فيلم شادروان شكيبايي كه پيش از آن يك پلان در فيلم “خط قرمز” بازى كرده بود و در “دادشاه” پشت سر سعيد راد راه ميرفت براى اولين بار نقش اول بازى كرد و معرفى شد. دختر خواهر شادروان حاتمى ژيلا سهرابى و كاظم بلوچى و خانم كابلى براى اولين بار به سينما معرفى شدند و چندين نفر ديگر معرفى شدند.
فيلم در تابستان ٦٤ اكران شد و با بهاى بليط هشت تومان نزديك به سه ميليون تومان فروش كرد بعنى در چهار هفته نزديك به چهارصد هزار نفر فيلم تماشا كردند.
فيلم را شما ضعيف كرديد. اكنون آماده ام نسخه كامل آن را براى جامعه منتقدان سينماى كشور نمايش دهند و نظرشان را جويا شويم تا معلوم شود در مقياس اولين فيلم يك فيلم ساز با حداقل بودجه از حيث بصرى و ميزانسن و داستان و نگرش به موضوع و پايان بندى  در چه جايگاهى قرار مى گيرد ؟

آیا ما کلیمی بودیم؟ شما و رفقايتان ريشه من را زديد. چطور مى گوييد با اهل سينما رفاقت كرديد؟
من در آن فيلم در آن برهه از زمان سرمايه گذارى كرده بودم . فرض كنيم فيلم ضعيفى بود آيا فيلم بى آبرويي هم بود ؟
فرض كنيم شما با آن روحانى و به تبع آن من مخالف بوديد ،خانواده من چه گناهى داشتند ؟ آيا من (حساميان و شريك ) كليمى بودم ؟ آيا نمى توانستيد اين جوان سى ساله متاهل و آبرومند را به زعم خودتان ارشاد كنيد ؟
من با سايرين چه تفاوتى داشتم ؟ از فرقه ضاله بودم ؟ شما و رفقايتان ريشه من را زديد. چطور مى گوييد با اهل سينما رفاقت كرديد؟مجموعه شما و توابع تان حتى نخواستيد من را بشناسيد. ممكن است شما يا هر كس ديگر فيلم من را دوست نداشته باشند اما نمى توانند نسبت به فيلم توهين كنند.
آيا سينماى گلخانه اى شما فيلم ها همه قوى بودند. ظرف سه و يا چهار سال همه آن صحنه هايي كه از فيلم حذف شدند در فيلم هاى ديگران مجوز گرفتند ! جواب اين را چه مى گوييد؟

“سینما سینماست” را در اکران پایمال کردند چون فکر می کردند من رفیق ضرغامی و طرفدار ناطق نوری ام!!!

روند ظلم اما تمامى نداشت…در دوره مهندس ضرغامى فيلم اثر گذار “سينما سينماست” را با وام تبصره سه و فروش منزل مسكونى و مشاركت سينماى تجربى ساختم؛فيلمى كه از حيث ريتم و شاكله لازم در درام نويسى به ندرت اتفاق افتاده بود. اين كه فيلم در جشنواره تحت مديريت آقاى ضرغامى قربانى شد يك خبط آشكار بود و شرح توطئه پنهان عليه آن بماند در فرصتى ديگر و پيش تر هم به آن اشاره كرده ام. اما اكران آن به دوره معاونت سينمايي مرحوم داد موكول شد. خب چون همان مديريت دهه شصت تداوم يافته بود و كار كردن را حق من نمى دانستند براى شكست تجارى آن اقدام كردند و به نحو غافلگيرانه آن را اكران كردند. بدون تبليغات و حتى طبق ضوابط آن زمان يك هفته حق قانونى اكران فيلم را هم پايمال كردند و اين بار كمرم را شكستند چون گمان مى كردند من رفيق مهندس ضرغامى و طرفدار آقاى ناطق نورى بودم و ناطق هم نماد طالبان به قدرت رسيده در افغانستان بود !
چوب سياست و رقابت را بر من زدند و مخملباف را حمايت كردند. در اين روند سوداگرانه و كثيف و رانت خوارانه تو حضورى نداشتى. اما كسانى كه حمايت مى كنى با من چنين كردند.

حساب من، مرحوم داد، و حق خانواده ام در آن دنيا؛ این شامل منوچهر محمدی هم می شود

لابد همه اين ها را زاييده بدگمانى من قلمداد مى كنى ولى انصاف و وجدان را در نظر بگيرى متوجه مى شوى كه يك مديريت بى غرض و مرض حداقل به التماس يك هنرمند هر چند تنها و بدون حامى باشد توجه مى كند و از متلاشى شدن زندگى اش پيش گيرى مى كند. من تا به حال در همه عمر آزارم به كسى نرسيده است. حساب من و مرحوم داد، و حق خانواده ام در آن دنيا. البته اين شامل دوست محترم آقاى منوچهر محمدى هم مى شود كه فيلم من را به جبر اكران كرد و همه زندگى ام را باختم و عليرغم ميل باطنى خود به تلويزيون رفتم تا در آنجا هم با همه صداقتى كه به كار بستم هم حق و حقوقم را پايمال كنند. و من بابت اجحاف به شما در پروژه “كلاه پهلوى” شرمسارم و اگر عمرم به دنيا باشد جبران خواهم كرد و اگر هم رفتم به عهده فرزندانم است تا به شكلى جبران كنند و اگر نشد حلال كنيد.

ای کاش توهین نمی کردی

اِى كاش در برنامه “كات” در پاسخ به مجرى برنامه درباره من هر چه مى خواستى مى گفتى اما به فيلمى كه به همه سينماگران دهه شصت راه را نشان داد كه در جمهورى اسلامى فقط مى توانند به مضمون خانواده ، تضاد فرهنگى بين نسل ها و مدرنيزاسيون تحميلى دوران پهلوى دوم كه كوركورانه راه پهلوى اول را بدون ملاحظه و سرعت ادامه داده بود و هم چنين به مضمون اجتماعى ، بپردازند ، پس از ٣٢ سال توهين نمى كردى تا مجبور به نوشتن اين واقعيات تلخ نمى شدم.
لابد به ياد دارى وقتى “كيف انگليسى” در يك گپ و فاصله ويژه در جامعه گل كرد به من چه گفتى؟ و من چه كردم؟ گفتى: كار موفق شده مبادا خودت را بگيرى؟
من تا امروز هرگز از خود و كارهايم تعريف نكرده ام و نخواهم كرد. ولى شما مى دانى بيش از هر همكار  عزيزى بازيگر به سينما و سيما معرفى كرده ام كه همه در سطح خود موفق شدند. دينارى معامله ، اخاذى ، نقش فروشى نكرده ام و از حيث مادى سر بلندم و پاى حق همكارانم ايستاده ام و از هيچ يك هم توقعى نداشته ام و از درگاه خداى متعال همواره خواسته ام مرا وسيله موفقيت و كسب روزى ديگران قرار دهد.

آیا شریعتی اگر زنده بود بر دست پخت شما بچه های حسینیه ارشاد صحه می گذاشت؟
من نسبت به ديانت شما و جناب مهندس بهشتى و برخى ديگر از آن نحله مديريتى دهه شصت ترديد ندارم ، اما آيا مديريت مذكور سينما را به واقع در مسير انقلاب و خواست امام(ره) و يا حتى دكتر شريعتى قرار داد ؟ آيا اگر دكتر  شريعتى كه بر مزارش در غربت و در تربت مزار حضرت زينب(س) گريستم و جوانى حرام شده ، استعداد و انرژى تباه شده ام را  مرور كردم ، اگر زنده بود دست پخت شما بچه هاى حسينيه ارشاد را صحه مى گذاشت؟
آيا اين روند خطرناك اباحيگرى كه برخاسته از تفكر اُمانيستى – فراماسونى در سينماى امروز ايران سايه افكنده است را تاييد مى‌كرد؟ به راستى فارغ از آرمان هاى امام(ره)  شرايط حاكم بر فيلم هاى ما ذره اى با آرا و افكار و آرزوهاى شريعتى سنخيت دارد؟

اين سينما به يك آفت مبهم عقيدتى مبتلاست

اگر سوگند بخوريد كه حداقل وضع موجود در روند فكرى دكتر است من همه حرف هاى خود را پس خواهم گرفت و در حضور ملت عذر خواهى خواهم كرد. شك نكنيد معدودى فيلم هم داريم كه قابل تامل هستند ، من از شما معدل وضع موجود را پرسيدم و پاسخ روشن است.
اين سينما به يك آفت مبهم عقيدتى مبتلاست. غرض آن كه انديشه در حوزه سينما به بن بست رسيده است و هر روز بيش از پيش نسبت به انقلاب و اهداف آن زاويه مى گيرد. مديريت دهه شصت در جمهورى اسلامى زمانى مى تواند به خود نمره عالى بدهد كه در راستاى آن اهداف گام برداشته و ثابت كرده باشد در غير اين صورت شايد اگر آن مديريت نبود حداقل عدالت و انصاف و نكرش بالسويه نسبت به  اهالى سينما بهتر اجرا شده بود.
حرف شما درست است. عقده وجود دارد . عقده زمانى پديد مى آيد كه عدالت و انصاف و مروت از جامعه رخت بر مى بندد.
در خاتمه از درگاه خدا وند منان صحت و سلامت براى همه آن ها كه صادقانه به سينما خدمت كردند را خواستارم و حرمت دوستى و رفاقت خود با شما را تا انجا كه توانستم رعايت كردم. ولى دلم سوخت كه بى پروا براى نسل جوان فيلم من را ضعيف خطاب كرديد. تاريخ درباره همه ما قضاوت خواهد كرد. پاينده باشيد.




قطب‌الدین صادقی: بسیاری از آموزشگاه‌های بازیگری دکانند و صرفا برای کاسبی راه افتاده‌اند/جوانان به سراغ خرید نقش نروند

سینماروزان: در همه این سال‌ها تب و تاب بازیگری در جامعه ما سیر صعودی گرفته واین شوق بیشتر ریشه دارد در توهمی به نام همراهی ثروت و شهرت با بازیگران! توهمی پوشالی که البته به شدت هم به علاقمندان دوآتشه بازیگری ضربه می زند.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “صبح نو” بازیگری، مانند تمامی رشته‌های هنری دیگرعلاوه بر استعداد ذاتی، به دانش آکادمیک و البته کسب تجربه و آغاز از پایین و پله پله بالا رفتن نیاز دارد.
این الگو اما چنان که باید از سوی جوانان رعایت نمی‌شود و کم نداریم بی ربط‌ترین کسانی را که در این حیطه، می‌کوشند همان گونه که با صرف هزینه‌های جراحی به تغییر شکل ظاهری و کاهش یا افزایش وزن خود دست می‌زنند، با خرج هزینه‌های هنگفت به خرید نقش‌هایی ولو جزیی دست می‌زنند تا دیده شوند.

در بازیگری یادگیری و تمرین حرف اول را می زند
آقای قطب الدین صادقی از بازیگران و مدرسان بازیگری ایران است که تقریباً در هر سه مدیوم سینما، تئاتر و تلویزیون تجربیات قابل تأملی دارد و علاوه بر همه اینها برخی از مهمترین چهره‌های بازیگری دو دهه اخیر از آقایان فرهاد اصلانی، سعید آقاخانی، مهران مدیری و رضا عطاران تا خانم آزیتا حاجیان از هنرجویان وی بوده‌اند.  صادقی که هنوز هم می‌کوشد با تدریس، بازیگر تربیت کند درباره تب علاقمندی به بازیگری و بهترین راه برای بازیگر شدن گفت: دیده شدن، تمنایی است که ریشه در اعصار دارد و بازیگری هم یکی از راه‌های دیده شدن است اما حقیقت آن است برای بازیگر شدن باید نخست بازیگر زاده شد و سپس کوشید با تمرین و تمرین و تمرین رشد کرد.
وی ادامه داد: در بازیگری، آموزش، یادگیری و تمرین حرف اول را می‌زند و مسلماً اگر کسی بخواهد موفق و ماندگار باشد بهتر از هر جای دیگر رفتن به سراغ تئاتر است. کسی که می‌خواهد بازیگر شود بهتر است اول از تئاتر شروع کند چون در کنار تحصیل آکادمیک، بهترین فضا برای آموزش، یادگیری و تمرین، صحنه تئاتر است.
بازیگر آثاری نظیر «آدمکش» و «گزارش یک قتل» با اشاره به موفقیت اغلب بازیگران تئاتر در مدیوم‌های دیگر اظهار داشت: در حال حاضر سینمای ما هر چه در زمینه استاد، پیشکسوت و بازیگر خوب دارد از صحنه تئاتر است. تئاتری‌های اصیل‌اند که باعث ارتقای هنر بازیگری شده‌اند و البته تبدیل شدن به بازیگر تئاتر فقط و فقط با مرارت به دست می‌آید.

آموزشگاه‌هایی که برای کاسبی راه افتاده‌اند
صادقی درباره اینکه آموزش بازیگری در آموزشگاه‌های آزاد چقدر می‌تواند در تربیت بازیگر مؤثر باشد، اظهار داشت: آموزشگاه داریم تا آموزشگاه. مشکل اینجاست که بسیاری از این آموزشگاه‌ها، مغازه‌اند و مدرسان آنها نه فقط استاد نیستند بلکه برخی از آنها خودشان هم به اندازه شاگردانشان کاربلد نیستند.
وی ادامه داد: کم نداریم آموزشگاه‌هایی که حتی مدیران آنها تجربه و سواد آموزشی ندارند و خیلی از آنها این تشکیلات را فقط برای کاسبی راه انداخته‌اند.

اول باید خاک صحنه را خورد
قطب‌الدین صادقی با اشاره به حضور روزافزون بازیگران تئاتر در سینما و تلویزیون گفت: به هر حال بازیگری تئاتر کار ساده‌ای نیست. ممکن است یک دهه کارکنی و حتی اسمت را هم کسی نداند اما صبر که داشته باشی یقیناً از سینما و تلویزیون سراغت می‌آیند و آنجاست که می‌توانی بر صحنه مستولی شوی. وی ادامه داد: به نظر من در انتخاب بازیگر برای پروژه‌هایی که نتیجه نهایی کار برایشان مهم است اگر در مرحله اول از بچه‌های تئاتر استفاده شود خیلی بهتر است و یقیناً در این انتخاب، عوامل سازنده فیلم اعم از تهیه‌کننده، کارگردان و غیره ضرر نخواهند کرد زیرا این حقیقت که اول باید خاک صحنه را خورد صحت دارد و حتماً نتیجه کار را بهتر خواهد کرد.

چالش بازیگری از کجاست؟
بازیگر آثاری تاریخی مانند «کلاه پهلوی» و «یتیم خانه ایران» با اشاره به اینکه برای بازیگری نمی‌توان مدیوم قائل شد، اظهار داشت: بازیگری هنر است و همه چیز از صحنه تئاتر شروع می‌شود. تئاتر می‌تواند از لحاظ استعداد یک بازیگر را به چالش بکشد و اگر قرار باشد که بازیگری مدیوم خاص خودش را داشته باشد باز هم سرآغاز آن باید از تئاتر باشد. توانمندی یک بازیگر از آنجایی است که سرفصل زندگی هنری خود را از صحنه تئاتر به دست می‌آورد و در این مسیر بازیگرانی ماندگار و موفق خلق خواهند شد.
وی خاطرنشان ساخت: با این حال متأسفانه این روزها قیافه و تیپ و رنگ چشم و ابرو، مسأله برخی سرمایه‌گذاران فعالیت‌های مقطعی شده است.

جوانان سراغ خرید نقش نروند
قطب الدین صادقی با تأکید دوباره بر اینکه بهترین مجال برای تربیت بازیگر درجه یک همان تئاتر است گفت: به جوانان صراحتاً می‌گویم همان قدر که تبدیل شدن به یک نقاش زبردست نیاز دارد به وقت گذاشتن و نه هزینه کردن برای خریدن تابلوی نقاشی، در بازیگری هم به جای اینکه خام ماجراهایی مانند بازیگر-اسپانسر و خرید نقش‌های هنروری شوند بهترین راه آن است که از یک طرف دانش آکادمیک خود را در هنر بازیگری بالا ببرند و از طرف دیگر درگیر کار تئاتر شوند.
این مدرس خاطرنشان ساخت: تئاتر، سازنده است و فقط دو سه ماه زحمت می‌کشید، اتود می‌زنید و تمرین می‌کنید که در روی صحنه بتوانید نقش را در بیاورید آن هم به‌طور زنده و در مقابل تماشاگران و در وضعیتی که کوچکترین اشتباه، قابل بازسازی نیست. در سینما تمرین چندانی وجود ندارد و در لحظه نقش اجرا و جلوی دوربین بازی می‌شود و اگر هم اشتباهی رخ داد، حتی برای چندمین بار، قابل بازسازی است و امکان اجرای دوباره آن وجود دارد ولی تئاتر بی‌رحم است و فرصت اشتباه را از بازیگر می‌گیرد و همین است که تئاتری‌های حرفه‌ای می‌توانند سکانس به سکانس دشوارترین پروژه‌های سینمایی را از آن خود کنند.




سیدضیاءالدین دری بیان کرد: انوار به مخملباف گفت بیا این ور؛ ما بیشتر شبیه توییم!/نه انوار و بهشتی به سینما کمک کردند و نه زم در حوزه هنری/حاتمی‌کیا فیلمساز مورد علاقه بهشتی بود/نگذاشتند حاتمی‌کیا و درویش در حوزه نظری رشد کنند و برای همین حاتمی‌کیا یک روز اصلاح‌طلب است و یک روز اصولگرا/ ای کاش مانند بیضایی به هیچ وجه به خواسته مدیران تن نمی‌دادیم/ اینکه انوار و بهشتی می‌گویند سینما را نجات دادیم، درست نیست/در دهه شصت اصلا بحث نابودی سینما مطرح نبود/ شاه به فردین گفت: حالا دیگه رفتی تو سینما مشت می‌زنی؟/بهروز می‌دانست انقلاب می‌شود اما فردین خبر نداشت

سینماروزان: سیدضیاءالدین دری کارگردان و نویسنده آثاری نظیر “کلاه پهلوی” و “کیف انگلیسی” در گفتگویی صریح با برنامه اینترنتی “کات” به مرور برخی از وقایع مهم سینمای ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است.

به گزارش سینماروزان دری به واسطه مراوداتی که با برخی بازیگران پرطرفدار سینمای پیش از انقلاب و از جمله فردین داشته در این گفتگو نکات خواندنی و جالبی را هم درباره وضعیت سینمای آن دوران بیان کرده است.

متن کامل گفته های دری را بخوانید:

فقط بهروز وثوقی می دانست که دارد انقلاب می شود

سینمای ایران در سال 56 با نزدیک شدن انقلاب دچار تزلزل و بحران شد و همه ترسیده بودند و نگران عاقبت سینما بودند. شاید تنها یک نفر بود که می دانست دارد چه اتفاقی می افتد و آن بهروز وثوقی بود. اما فردین نمی دانست و مابقی سینما هم در آن مقطع گیج بودند.

سینمای قبل از انقلاب با سرمایه علاقمندان سینما شکل گرفت
سینمای ایران قبل انقلاب با سرمایه آدم هایی که به سینما علاقه داشتند و کسانی که عاشق بازیگران آن موقع شدند شکل گرفت. مثلا یک نفر در کار آهن بود و به فردین علاقه داشت و می گفت من بخاطر اینکه فردین بازی کند برای این فیلم 500 هزار تومان می دهم و با این سرمایه، سینمای ایران کار می کرد. صحبت عده ای که می گویند سینمای ایران قبل از انقلاب مزدور دربار بود را اصلا قبول ندارم. مگر دربار پولی به سینما می داد که سینما مزدور آنها باشد؟ داستان نسازیم.

برای رقابت با فیلم خارجی مجبور بودند به استفاده از رقص و کافه
در آن مقطع فیلم های خارجی با بهترین کیفیت و با استاندارد بین المللی وارد می شدند و فیلم ایرانی که در آن سایه فیلمبردار روی بازیگر می افتاد برای رقابت با این محصولات از صحنه های کافه و رقص استفاده می کرد. این چیزی نبود که دربار بگوید، بلکه ملزومات رقابت و بازار بود.

شاه به فردین گفت: حالا دیگه رفتی تو سینما مشت می زنی؟
خود فردین به من می گفت: وقتی من کشتی می گرفتم و مدال گرفتم شاه ما را دید وبه عنوان رییس مملکت ما را تشویق کرد. سالها بعد یک بار دیگر وقتی هنرپیشه شده بودیم شاه به مناسبتی من را دید و گفت: «حالا دیگر رفتی تو سینما مشت می زنی؟!» این عین جمله فردین هست. این کل اطلاعات شاه درباره سینما این بود! حالا می خواهند بگوییم این سینما تحت فرمان دربار بود؟ لااقل من از این مسئله بی اطلاعم. سینمای بعد از انقلاب اتفاقا بیشتر به انحای مختلف دولتی شد. سینمای قبل انقلاب دولتی نبود. مداخله دولت تنها این بود که به سیستم فحش ندهید و حرفی نزنید که تحریک آمیز باشد.

سینمای قهرمانی می فروخت

در سینمای قبل از انقلاب قواعدی را رعایت می کردند که این قواعد می فروخت. سینمای قهرمانی وجود داشت. حالا این قهرمان در فیلم آمریکایی «السید» بود در فیلم ایرانی می شد «مملی» و قهرمانی اش در حدی است که فقط میگوید من نونم را از بازویم می خورم. اما این قهرمان محبوب می شد و می فروخت. بعد از انقلاب اتفاقی به نام آتش زدن سینماها رخ داد که به شخصه با این کار مخالف بودم. ما مخالف آتش زدن مراکز فرهنگی بودیم چون اینها سرمایه های مملکت بودند. با استدلال کسانی که این کار را می کردند باید کل مملکت را آتش می زدیم چون حکومت عوض شده بود!
همین مردم بودند که زمان شاه فیلم می دیدند. همین مردم هنرپیشه ها را دوست داشتند و همین مردم هم انقلاب کردند زیرا انقلاب ما انقلاب روستایی نبود بلکه یک انقلاب شهری بود.

اینکه انوار و بهشتی می گویند سینما را نجات دادیم، درست نیست/در دهه شصت اصلا بحث نابودی سینما مطرح نبود
افرادی که قرار بود سکان سینما را در دهه شصت به دست بگیرند، از قبل برنامه شان را چیده بودند و می دانستند قرار است چکار کنند. آنها در آن مقطع تنها نیروهایی بودند که نماز می خواندند و انقلاب و امام و ولایت فقیه را قبول داشتند و در عین حال سینما را می شناختند. موقعی که آقای انوار و بهشتی آمدند، گفتند ما برای این سینما برنامه داریم هرچند شاید اگر الان با آنها صحبت کنید بگوید ما آزمون و خطا کردیم و اشتباه کردیم. من استدلال این دوستان درباره اینکه ما سینما را در آن مقطع حفظ کردیم و نجات دادیم را به هیچ وجه قبول ندارم. اصلا بحث نابودی کلی سینما مطرح نبود.

حرفهای عوامانه
حرفهایی مانند اینکه ما منجی فلان بخش بودیم معمولا در کشورهای جهان سومی بعد از تغییر و تحولات مطرح می شود. آقای انوار و آقای مهندس نجفی و… تیمی بودند که تجربه حضور در حسینیه ارشاد را داشتند و در دهه شصت اینها به عنوان تاپ ترین نیروهای مومنی که سینما می فهمیدند در راس کار قرار گرفتند. اما اینکه بگویند ما سینما را محجبه کردیم یا ما سینما را حفظ کردیم صحیح نیست. نسخه سینما در آن مقطع نوشته شده بود و دیگر قرار نبود سینما بی حجاب باشد.

اولین فیلمم بسیار سانسور شد و تا ده سال امکان کار پیدا نکردم
من اولین فیلمی که ساختم بسیار زیاد سانسور شد و تا پایان دوره آقای انوار به مدت ده سال امکان کار پیدا نکردم. مثل این میماند که دور از جون، امروز آقای سعید روستایی را تا ده سال ممنوع الکار کنید. تصور کنید چه بر سر فیلمسازی که این برخورد با او می شود می آید. من را سرکوب کردند و من ده سال هر چه نوشتم رد و حذف می شد و کارهایی ضعیف تر از آنچه من می نوشتم ساخته می شد.

ای کاش مانند بیضایی به هیچ وجه به خواسته مدیران تن نمی دادیم
من فیلمنامه ای درباره عاشورا دادم گفتند این نقل درهم تاریخ است در حال که روی این فیلمنامه استاد جعفر سبحانی که تخصص شان در حوزه علمیه قم تاریخ تشیع بود تاییدیه نوشته بودند و سیر وقایع عاشورایی آن را تایید کردند. اما مسئولان آن زمان گفتند ایشان چکاره است؟ ایشان یک آخونده! من اشتباه کردم، چون تلاش می کردم تصویب کاری را بگیرم و کار کنم و در این راه از خیلی از خواسته هایم گذشتم و این اشتباه بود. ای کاش مثل بهرام بیضایی چیزی که عین خواسته ام بود را می نوشتم و به هیچ وجه به خواست مدیران تن نمی دادیم.

حرف حرف مخملباف بود/مخملباف همواره دیکتاتور بود؛چه آن زمان چه الان!
تا زمانی که محسن مخملباف در حوزه ی هنری بود هیچ خبری نبود. تا زمانی که مخلباف بود، حرف حرف مخملباف بود. ایشان از همان اول یک دیکتاتور بود. وقتی که لیبرال هم شد تبدیل به لیبرال دیکتاتور شد. الان هم که خیلی اوپن شده در آن هم دیکتاتور است و می گوید هر کسی اوپن نباشد باید اعدام بشود!

انوار مخملباف را جذب کرد
حوزه ی هنری تا زمانی که مخملباف در آن بود مقابل ارشاد بود تا اینکه آقای مخلباف در حوزه «دستفروش» را ساخت و یک سر رفت لندن و برگشت. وقتی از لندن برگشت و فضای جشنواره ها را دید انگار آماده شده بود که با طیف آقای انوار همراه شود. مخملباف محصول حوزه و وجه گلخانه ای آنجا بود که اقای انوار او را جذب کرد و به او گفت بیا این ور، ما بیشتر شبیه توییم.

هیچکدام از عوامل موثر در دهه ی شصت به سینمای ایران کمک نکردند. نه آقای انوار در معاونت سینمایی و آقای بهشتی در فارابی، نه آقای زم در حوزه هنری. من همان زمان مخالف همه ی آنها بودم و به خاطر مخالفتم زجر کشیدم.

سینمای دهه شصت به هیچ وجه آرمانی نبود

سینمای دهه شصت به هیچ وجه یک سینمای آرمانی نبود. همواره احساس می کردیم زیادی دارند دستور می دهند و دارند نظرات شان را به ما تحمیل می کنند. من به شخصه برای پرنسیب اقای بهشتی احترام قایلم اما همه فارابی آقای بهشتی نبود. هرچند امروز آقای بهشتی لوطی گری می کند و بار همه را به دوش می کشد و این خوب است. ایشان مثل مدیرانی نیست که بگوید ذیل من همه قربانی باید شوند.

حاتمی کیا مورد علاقه بهشتی بود
در دهه 60 دیکتاتوری زننده ای در سینما جریان داشت. من با نظام فاصله ای نداشتم اما با من در آن زمان بد برخورد می شد و با عده ای خوب برخورد می شد. احساس می کردم که اگر خیلی مانور بدهم که نظام جمهوری اسلامی را قبول دارم من را بیشتر طرد می کنند! ابراهیم حاتمی کیا از فیلمسازان مورد علاقه آقای بهشتی بود که در مسیرش دچار نوساناتی شد. ایشان در یک فیلم گرایشش خیلی اصولگرایی است و در فیلم بعدی اصلاح طلب می شود و رییس دولت اصلاحات را پدر معنوی خود میخواند. چرا این اتفاق می افتد؟ دلیلش این است که در دهه شصت متوجه شدند جوانی هست به اسم حاتمی کیا که خیلی بچه ی فعال و با انرژی است و سخت گیری و دقت و جوهره فیلمسازی را دارد.

اجازه ندادند درویش و حاتمی کیا در حوزه نظری رشد کنند
فشار آن زمان اجازه نداد آقای حاتمی کیا همانطور که تخصصش در فیملسازی را بالا می برد، در حوزه نظری هم صاحب یک نظرگاه ویژه بشود. فیلمسازانی مانند حاتمی کیا و درویش در طی سالها دچار فراز و نشیب های زیادی از نظر فکری شدند چون در دهه شصت نگذاشتند آنها خودشان فکر کنند.

سرمایه گذاران را از سینما حذف کردند
در یازده سال دوران آقای انوار و بهشتی، سینمای گلخانه ای ایران دولتی شد. سرمایه گذاران مشتاقی که می گفتند ما می خواهیم کار کنیم و سینما را دوست داریم، طرد کردند. اگر در آن سالها سینما را دولتی نکرده بودند من امروز نمی گفتم چون از قیافه من خوششان نمی آمد نگذاشتند کار کنند. آدمی بود که فقط بخاطر ناصر تقوایی حاضر بود پول بگذارد تا تقوایی کار کند و مدیران آن زمان باید جواب بدهند چرا این آدم ها را از سینما راندند.




تسویه‌حساب با کارگردان صریح‌اللهجۀ حذف شده از شورای پروانه نمایش⇐هیچ کس جواب تلفن مرا نمی‌دهد

سینماژورنال: سیدضیاءالدین دری کارگردان سریالهایی همچون “کیف انگلیسی” و “کلاه پهلوی” در تمام ماههای حضورش در شورای صدور پروانه نمایش اداره نظارت سعی می کرد هم به صراحت پاسخگوی تصمیمات شورا باشد و هم به نوبه خود از برخی تصمیمات مافوق اداره نظارت که باعث ممیزی یا توقیف فیلمها می شد انتقاد کند.

به گزارش سینماژورنال این صراحت لهجه سبب ساز آن شد که دری در نهایت حدودا یک ماه و نیم قبل از شورای پروانه نمایش حذف شود.(اینجا را بخوانید) دری در هفته های اخیر به دنبال به جریان انداختن یکی از پروژه های سینمایی اش بوده است اما آن طور که خودش گفته هیچ کدام از مدیران ارگانهای ذینفع سینمایی برای همراهی در تولید با وی همراهی نشان می دهند.

ضیاء الدین دری درباره آخرین وضعیت فعالیتهای سینمایی به “مهر” گفت: من به جز «پهلوان خشمگین» ۵ فیلمنامه دیگر هم در دست دارم اما هیچ کسی حاضر به سرمایه گذاری در این آثار نیست. درهای تمام ارگان های دولتی و خصوصی روی من بسته شده اند و دیگر به بن بست رسیده ام.

وی افزود: برای جذب سرمایه به هر کجایی که فکرش را بکنید، رفته ام اما آنها حتی حاضر به دیدن من نیستند و جواب تلفن من را هم نمی دهند. می‌دانم که آنها از روی عمد پاسخ من را نمی دهند.

دری در پایان خاطرنشان کرد: در این شرایط تنها کاری که من بلدم این است که فیلمنامه بنویسم. به هرحال یک روز برای یکی از آنها سرمایه جذب می‌شود اما با این وجود این روزها تنها برخی از گروه های خاص مشغول تولید هستند و این نکته ای است که می توان به آن انتقاد کرد. جالب این است که هیچ کدام از فیلمنامه های من کپی نیستند اما با این وجود باز هم دچار مشکل شده ام.




سینماژورنال: چرا از شورای پروانه نمایش حذف شدید؟ ⇐سیدضیاءالدین دری: عروس‌دار شده‌ام و خوشحالتر از همیشه!

سینماژورنال: در روزهای بعد از حذف سیدضیاءالدین دری عضو صریح اللهجه شورای پروانه نمایش از این شورا چندین بار تصمیم گرفتیم که با وی گپی زده و از اصلی ترین دلایل حذفش بپرسیم.

به گزارش سینماژونال با این حال دری همواره سعی کرد با لطایف الحیلی از صحبت صریح درباره دلایل حذف از شورا بگریزد.

تازه ترین تماس سینماژورنال با این کارگردان پیشکسوت اما با بیان طنازانه وی همراه بود. دری وقتی این پرسش سینماژورنال را شنید که اصلی ترین دلیل حذفش از شورای پروانه نمایش چه بوده است اظهار داشت: این روزها عروس‌دار شده‌ام و از همیشه خوشحالترم!

علنی کردن شورا فقط یک ایراد داشت

 درّى از بابت اينکه در تدارك مقدمات برگزاری مراسم ازدواج پسرش است با لحنی شوخ طبعانه ادامه داد: طى سال ٦٢ تا امروز يعنى ٣٣ سال بارها اعضاى شوراى نمايش در حين خدمت دولت ها تغيير كرده اند و هيچ كس هم مطلع نشده بود. آقاى ايوبى براى اولين بار اعضاى شورا را علنى ساخت؛ اين اقدام بسيار خوب بود و هست از حيث شفاف سازى حوزه مديريت سينما اما يك اشكال هم داشت كه بايد تجربه مى شد و آن مراجعه خبرنگاران كه برخی از آنها حرفه‌ای و برخی كم‌تجربه و جوان هستند به اعضاى شورا بود.

کارگردان سریالهایی نظیر “کلاه پهلوی” و “کیف انگلیسی” ادامه داد: همان موقع من از آقاى محمد احسانى خواهش كردم كه يك سخنگوى موجه و مسلط براى معاونت نظارت تعيين كند كه ارباب جرايد جهت كسب اخبار به او مراجعه كنند و سراغ اعضاى شورا نيايند، وی پذیرفت اما شلوغى امور مانع از اجراى آن شد. از همان اولين هفته شروع كار شورا به محض خروج از ارشاد بين راه منزل، صاحبان فيلمها به من زنگ مى‌زدند و خواستار نتيجه فيلم شان بودند و خبرنگاران تماس می گرفتند آمار صدور پروانه نمایش را می خواستند.

تنها اعضای پاسخگوی شورا ما بودیم

این کارگردان خاطرنشان ساخت: به جز من و محمدحسین لطيفى و البته تا حدودى مجید رضابالا بقیه اعضای شورای پروانه نمایش به دلایل مختلف پاسخگو نبودند؛ یا به دلیل سینماگر نبودن کسی شماره‌ای از آنها نداشت و یا خودشان جوابگوی تماسهای متفرقه نبودند. با این حال به عنوان سینماگری که سالها در سینما فعالیت کرده بودم و می دانستم که پاسخگویی حق تهيه كننده‌ای است که نگران فيلمش است سعی می کردم با حوصله و آرامش پاسخگوی پرسشها باشم. در برخورد با خبرنگاران هم پاسخگویی کاملا لازم بود چون کمک می کرد به جلوگیری از گسترش شایعات بی اساس.

سیدضیاءالدین دری تأکید کرد: اين روند براى فيلم هايى كه مشكل مميزى پيدا مى كردند با شدت بيشتر ادامه مى يافت و منِ اسير شده مدام سعى مى‌كردم تا در گفتگوهایم به نحوى شرايط را آرام سازم! اشكال در اين بود كه من يك فيلمساز بودم و صحيح نبود با خبرنگاران تندى و يا كم محلى كنم…

به گمانم اگر ظریف از کابینه حذف می‌شد این قدر جنجالی نمی شد

کارگردان آثاری نظیر “سینما سینماست” و “لژیون” با اشاره با طبیعی قلمداد کردن حذفش از شورای پروانه نمایش در قیاس با ده ها اتفاق ریز و درشتی که روزانه در سطح کشور به وقوع می‌پیوندد به سینماژورنال گفت: حالا اتفاقى عجيب رخ نداده است. مدتي بوديم و ديگر نيستيم. چقدر اين موضوع مهم شده ؟ گمانم اگر آقاى ظريف از كابينه حذف مى شدند اين اندازه جنجال بر انگيز نمى‌شد.

وی تأکید کرد: نكند ما از اهميت كارى كه مى كرديم غافل بوديم؟ مردم مشكل زندگى و معيشت دارند، اگر كسى پول آب يا برق و گازش كمى عقب بيافتد دولت بى رحمانه آب و برق و گازش را قطع ميكند ، حالا رسانه ها همه را رها كرده اند و طوري وانمود  ميكنند انگار اين اتفاق از موضوعات مهم مملکتی است…

سیدضیاءالدین دری
سیدضیاءالدین دری



ادعای یک عضو شورای پروانه نمایش⇐بخش عمده بودجه سینمای کشور صرف کارمندان فارابی می‌شود

سینماژورنال: کارکرد بنیاد سینمایی فارابی در سالهای اخیر و به خصوص بعد از واگذاری برگزاری جشنواره فجر به موسسه رسانه های تصویری و از آن سو دوتکه کردن جشنواره کودک و نوجوان و از همه مهمتر سرمایه گذاری این ارگان در تولید آثاری فاقد استانداردهای لازم سینمایی به شدت زیر سوال رفته است.

به گزارش سینماژورنال سیدضیاءالدین دری کارگردان آثاری نظیر «کلاه پهلوی» و «کیف انگلیسی» و از اعضای شورای پروانه نمایش در گفتگو با “سینماپرس” با اشاره به اینکه بخش عمده بودجه اندک سیینمای کشور صرف کارمندان این نهاد شده از روسای سازمان سینمایی درخواست کرده که یا این نهاد را تعطیل کنند یا مسئولیتهای تازه ای را برای آن تعریف کنند.

سیدضیاء الدین دری در رابطه با عملکرد بنیاد سینمایی فارابی گفت: فارابی باید نهادی برای تولید فیلم های مبتنی بر منافع و ارزش های ملی و دینی باشد، متأسفانه ما در طول سال تنها شاهد تولید یکی دو فیلم متوسط یا خوب توسط این نهاد سینمایی هستیم که در آن ارزش های ملی و دینی حفظ شده است که آن فیلم ها هم به نوعی با آژان کشی تولید می شوند.

وضعیت فارابی به شدت آشفته است

کارگردان فیلم سینمایی «سینما سینماست» افزود: وضعیت بنیاد سینمایی فارابی امروزه بسیار آشفته است و به نوعی می توان تعبیر «شتر، گاو، پلنگ» را در مورد آن به کار برد؛ من نمی دانم وظیفه بنیاد سینمایی فارابی چیست؟ آیا این نهاد قرار است از فیلمسازان حمایت کند؟ آیا قرار است این نهاد وضعیت تولید آثار سینمایی در کشور را بهبود ببخشد؟ آیا قرار است بودجه این نهاد برای تولیدات سینمایی مطلوب کشور هزینه شود؟

وی ادامه داد: اگر سالانه به طور میانگین بنیاد سینمایی فارابی مبادرت به کمک برای تولید ۴۰ فیلم سینمایی کند شاید تنها یکی دو مورد از آن ها مبتنی بر اهداف ملی و ارزش های کشور باشد ما اگر نیم نگاهی به کارنامه این بنیاد در همین سال گذشته بیندازیم به راحتی متوجه این قضیه می شویم که فیلم های خوب و مبتنی با اهداف ملی به صورت بسیار محدودی مورد حمایت قرار گرفته اند و  فیلمسازانی که فیلم هایشان مورد حمایت این بنیاد قرار گرفته با تلاش های بیرونی بسیار و جنگ و دعواهای فراوان موفق شده اند تا فیلم شان را بسازند.

دری خاطرنشان کرد: این در حالی است که مابقی فیلم هایی که بنیاد سینمایی فارابی از آن ها حمایت می کند عموماً جزو آثاری هستند که از همان بدو تولید برای حضور در جشنواره های خارجی دورخیز کرده اند و تنها هدف شان دیده شدن در جشنواره های جهانی است و حفظ ارزش های ایرانی و اسلامی در آن ها جایی ندارد؛ در واقع می توان به این نتیجه رسید که بنیاد سینمایی فارابی از فیلم هایی که ملاک نظام هستند حمایت نمی کند و به همین دلیل ما با وفور آثار سیاه نمایی و… در سینمای کشور روبرو هستیم.

برخی با فاکتورسازی پول بیشتری از فارابی می گیرند

این فیلمساز سینمای کشور سپس با بیان اینکه در برآورد بودجه فیلم های حمایتی بنیاد سینمایی فارابی هیچ گونه کارشناسی صورت نمی گیرد اظهار داشت: بنیاد سینمایی فارابی مدعی است که ما تنها تا حدود ۵۰۰ میلیون تومان در تولید فیلم ها مشارکت می کنیم و ۴۰ درصد هزینه های تولید یک فیلم را تقبل می کنیم و همین امر باعث می شود دست اندرکاران تولید یک فیلم با فاکتور سازی و برآورد بودجه های گزاف و غیرواقعی پول بیشتری را از این بنیاد طلب کنند و اگر مثلاً برای تولید فیلم شان از همان بودجه ۴۰۰-۵۰۰ میلیون تومانی فارابی استفاده می کنند به دروغ بگویند که یک میلیارد و دویست میلیون تومان برای فیلم شان بودجه صرف کرده اند!

وی افزود: همین کار باعث می شود تا این تولید کنندگان بدون اینکه ریالی پول برای تولید فیلم آورده باشند صاحب فیلم شناخته شوند و در زمان اکران اول دستمزدها و درصدهای خودشان را بردارند و بازپس دادن بودجه حمایتی فارابی را منوط به فروش میلیاردی فیلم کنند؛ این در حالی است که در آن فیلم ها از حضور بازیگران مطرح استفاده نشده باشد چرا که بازیگران مطرح هم درصدی از فروش را می خواهند و اگر در فیلمی بازیگر مطرحی حضور داشته باشد ابتدا درصد خود را می گیرد و بعد از آن تهیه کننده و کارگردان درصدهای خود را برمی دارند و در نهایت این فارابی است که باید منتظر بماند تا پولی را که صرف ساخت این فیلم کرده به خزانه اش یازگردد.

فارابی تنها از برخی فیلمسازان خاص حمایت می کند

این کارگردان در بخش دیگری از این گفتگو تأکید کرد: علاوه بر تمامی این مسائل آنچه از عملکرد بنیاد سینمایی فارابی مشهود و مشخص است اینکه این نهاد تنها از برخی فیلمسازان خاص برای تولید آثارشان حمایت می کند و بسیاری از فیلمسازان کارکشته و پیشکسوت هیچ گاه در لیست حمایتی آن قرار ندارند؛ با این وضعیت اگر قرار است این بنیاد به سمت اجرای عدالت نرود باید تعطیل شود!

سیدضیاءالدین دری
سیدضیاءالدین دری

رسالت این بنیاد به اتمام رسیده

دری تأکید کرد: این عملکرد غلط بنیاد سینمایی فارابی باعث می شود تا یک فیلمساز برای اینکه در جامعه خود سرافکنده نشود فکر ترک دیار و حضور در کشورهای خارجی به سرش بزند؛ فیلمسازان سینمای ایران توقع چندانی از بنیاد سینمایی فارابی ندارند و اگر این بنیاد به آن ها این اطمینان را بدهد که حداقل هر ۳-۴ سال یک بار می توانند فیلمی در سینمای کشور تولید کنند صبر خواهند کرد؛ با وضعیتی که امروزه در بنیاد سینمایی فارابی به وجود آمده است ما به این نتیجه می رسیم که گویا رسالت این بنیاد به اتمام رسیده است!

وجود فارابی ضرر است!

کارگردان فیلم سینمایی «باد و شقایق» خاطرنشان کرد: در حال حاضر وجود بنیاد سینمایی فارابی برای سینمای کشور ضرر در پی دارد چرا که بخش عمده ای بودجه اندک سینمای کشور صرف کارمندان و حقوق بگیران این بنیاد می شود که هیچ گونه عایدی و کارآیی مثبتی در سینما ندارد و معتقدم که هرچه سریعتر اگر قرار است همین روند در بنیاد سینمایی فارابی وجود داشته باشد بهتر است که سازمان سینمایی در صدد کوچک سازی آن برآید.

وی در خاتمه این گفتگو متذکر شد: اگر قرار است بنیاد سینمایی فارابی تنها در تولید چند فیلم معدود و با کارگردان خاص دخالت داشته باشد و به همه اهالی سینما وام های حمایتی و امکان استفاده از تجهیزات و ابزارهای خود را ندهد و فراگیری در سینمای کشور نداشته باشد همان بهتر که هرچه سریع تر بدل به یک نهاد نظارتی شود و در تولیدات سینمای کشور برای حمایت هیچ نقشی را بازی نکند.