1

شگفتانه‌های هنگامه قاضیانی در برابر یک عضو سالیان اخیر شوراهای سینما⇐سینمای‌مان هم مثل مجلات‌مان زرد شده!/با حضور دو سکانسی در فیلم بهروز غریب‌پور فهمیدم بازیگر نیستم!/محمد صالح‌علاء در دهه هفتاد در «گرگ‌های گرسنه» بازی می‌کرد، چون سینمای آن زمان درست بود!!!/جوایز سینمایی مرا بی‌خرد می‌کند!

سینماروزان: همزمان با اولین سالگرد پخش «چشم شب روشن» هنگامه قاضیانی بازیگر سینما مهمان این برنامه شد و تا توانست به انتقاد از سینمای این روزها پرداخت و حتی تا جایی پیش رفت که سینمای این سالها را زرد قلمداد کرد!

به گزارش سینماروزان قاضیانی مدام به گلایه از سینمای همین سالها پرداخت اما اکبر نبوی مخاطب او در این برنامه که در همین سالها عضو شوراهای مختلف همان سینمایی بوده که قاضیانی آن «زرد» می‌خواند(!) کمترین موضع گیری دربرابر حرفهای او از خود نشان نداد!

قاضیانی در ابتدا در مورد رشته‌های تحصیلی‌اش (کارشناسی جغرافیای انسانی اقتصادی و ارشد فلسفه) و ارتباط آن با بازیگری بحث را آغاز و عنوان کرد: همه این‌ها باهم ارتباط دارند.  من دیپلم اقتصاد داشتم. ورود به دانشگاه آزاد آنقدر ساده نبود.

وی در رابطه با ورودش به دنیای بازیگری گفت: سال‌ها قبل در تئاتر مدرسه فعال بودم و آمفی تئاتر آنجا را می چرخاندم. در آن زمان به من پیشنهاد بازیگری شد که خانواده به من گفتند باید ادامه تحصیل دهم بعد وارد بازیگری شوم. من گفتم دیر می‌شود، چون در آن زمان من 24 سال داشتم. در ادامه پدرم با بیان جمله‌ای از حسین قوامی روح آمرزیده عنوان کردند: هنرمند 99 خصلت انسانی و یک هنر دارد، برو بیاموز بعد وارد بازیگری شو.

این بازیگر افزود: پس از اتمام درسم به خانواده اعلام کردم که می‌خواهم بازیگری را شروع کنم و به بیان کودکانه ای به پدرم گفتم من نتوانستم 99 خصلت بیاموزم که ایشان گفتند 3 تا هم باشد کفایت می‌کند. رشته‌های تحصیلی من کمک‌ زیادی در زمینه بازیگری به من کرد.

بازیگر فیلم «به آهستگی» اظهار کرد: فلسفه جواز تفکر است و از نگاه من هنرمند نیاز به جواز برای تفکر دارد به خاطر اینکه آگاهی هنرمند را شجاع می‌کند و هنرمند شجاع می‌تواند اتفاق بزرگی را به‌عنوان مامور برای زمین رقم بزند. عصر امروز حقیقت را کم دارد و هنر فقط می‌تواند این حقیقت را برگرداند.

قاضیانی در پاسخ به این سوال که آیا فلسفه که امری عقلانی است، برای بازیگری که امری خیالی است، دست‌وپا گیر بود یا خیر، تصریح کرد: نه. در ابتدا عزت‌نفسی را برای ورود به دنیای خیال به من داده بود و این دنیای خیال از گذشته با روح من عجین بود؛ همیشه در زمانی که فلسفه می‌خواندم برای ورود به بازیگری می‌گفتم، خیال آدم را جوان می‌کند و ذهن آدم را پیر. وزنه‌های عقل زندگی من را به‌شدت سنگین کرده بود و در ورودم به دنیای بازیگری، به من اجازه داد درست و روشن نگرانه وارد شوم.

بازیگر «ساکن طبقه وسط» ادامه داد: در دنیای بازیگری و خیال و هنر، وقتی قوای حسی شما قرار است بیشتر و بیشتر تحریک شود، به حد شکنجه و درد می‌رسد و نیروی خرد و آگاهی به سراغتان می‌آید.

وی که از 18 سال پیش کارش را آغاز کرد در رابطه با اینکه سینما چطور می‌تواند به این سرگشتگی کمک کند، گفت: سینما یکی از هنرهای جهان است که تصاویر درونی بر پرده خیال را به حضور متکثر بازیگر در سینما تبدیل می‌کند؛ یعنی زمانی که منِ هنگامه قاضیانی وارد سینمایی می‌شوم، فیلم من روی پرده‌در حال پخش است که هم‌زمان من خودم هم‌ در سالن هستم و فیلمم را روی پرده تماشا می‌کنم که این رویاروی، حضور متکثر است و پیشاپیش در فلسفه تعریف‌شده است.

بازیگر «میگرن» تصریح کرد: هنرمند باید به سمت آگاهی و خرد حرکت کند و زمانی که هنرمند به سمت و آگاهی برود همه‌چیز به سمت بالا حرکت می‌کند. به‌عنوان یک هنرمند سعی کردم چوب حراج به هنر نزنم و هنر ملی را نفروشم و این نفروختن یعنی یک‌قدم به هنر و سینما کمک کردم. همه به فلسفه احتیاج دارند و فلسفه لزوماً در دانشگاه نیست و کافی است به فکر و بدن روزمره‌مان استراحت دهیم و همه‌چیز را شاعرانه‌تر کنیم و از خیال من هنرمند می‌رسد به خیال مردم.

وی در پاسخ به این سؤال که وضعیت بازیگری را در سینمای ایران چطور می‌بینید، بیان کرد: از نظر من دهه 70 دوران طلایی سینمایی ایران است که من را عاشق سینما کرد. من تأسف می‌خورم که چه اتفاقی برای فیلم‌نامه‌های دهه 70 و بازیگران قدر دهه 70 که تقریباً تا 80 ادامه داشت افتاد و یکدفعه تعاریف دیگری به سینمای ایران اضافه شد.

وی در تکمیل حرف‌هایش گفت: مردم را در این امر مقصر نمی‌دانم و این اتفاقی زیر بنایی و از بزرگان ما است، به‌طور مثال می‌توان به جشنواره فیلم فجر سال گذشته اشاره کرد که نتیجه آن فیلم‌هایی است که در حال حاضر روی پرده هستند.

بازیگر فیلم «برادرم خسرو» ابراز کرد: فیلم سینمایی «یک قناری یک کلاغ» را اصغر عبداللهی می‌نویسد و مدتی کنار می‌گذارد و هیچ‌کس این فیلم را نمی‌سازد. چرا کسی جرئت ساختن این را ندارد درصورتی‌که زمانی، فیلم «پرده آخر» واروژ کریم مسیحی، «مسافران» بهرام بیضایی و «باشو غریبه‌ای کوچک» ساخته‌شده است، درنتیجه به این می‌رسیم که خردمند و آگاه، شجاع می‌شود و انسان شجاع، آگاه و خردمند. تهیه‌کنندگان ما جرئتشان را برای ساخت چنین فیلم‌هایی ازدست‌داده‌اند.

وی ادامه داد: ما داریم حقیقت را به کما می‌بریم و حرفم این نیست که چرا از نیروهای جوان استفاده می‌کنیم. من مشوق این نسل و نسل‌های بعدی هستم، حرفم این است که ما شجاعتمان را به‌طور کل ازدست‌داده‌ایم برای فیلم «یک قناری، یک کلاغ» قول دادیم سکوت کنیم جهت حفظ شأنیت، ما فقط جشنواره فجر را داشتیم که بعضی وقت‌ها درست به مسائل نگاه می‌شد.

نویسنده کتاب «سرزمین مرد سرخپوست» اظهار کرد: ما زمانی می‌گفتیم مجله‌هایمان زرد شده ولی در حال حاضر سینمایمان زرد شده است و این شجاعت من شاید باعث شود که برخی بشنوند و از فردا فیلم‌نامه‌هایشان را نفرستند و بگویند کار نکن، باشد کار نمی‌کنم؛ اصلاً مهم نیست و به نظر من مسائل مهم‌تر در این دنیا هست.

وی تکمیل کرد: با درس دادنم می‌توانم به شیدایی و مسائلی که می‌خواهم برسم. من از سال 79 تاکنون که وارد دنیای بازیگری شدم، هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید هنگامه قاضیانی دنبال کار بود. افرادی هستند می‌گویند فیلم‌هایی که فکر می‌طلبد نسازید و فقط مردم را سرگرم کنید؛ یاد کارناوال پینوکیو می‌افتم که سوارش کردند و گفتند به ما خوش می‌گذرد. در زمینه سینما کارهای خوب نیز انجام می‌شود ولی دهه 70 چیز دیگری بود، به‌طور مثال فیلم «گرگ‌های گرسنه» با بازی محمد صالح علا که من با پسر 4 ساله‌ام به سینما رفتم، ایشان در آن زمان بازی می‌کردند چون سینما آن زمان درست بود.

بازیگر فیلم «من مادر هستم» در پاسخ به این سؤال که اگر در دهه 70 تمام این امکاناتی که اکنون در زمینه تأمین نیازهای بصری سینما هست، وجود داشت بازهم با همان شور و اشتیاق به سینما می‌رفت، گفت: بله. چراکه ما پا به‌پای افرادی مانند بیضایی و واروژ کریم‌مسیحی در آن زمان، سینما را پر می‌کردیم.  ما دچار بیماری بزرگی شده‌ایم، هر چیزی قبل از این‌که استقرار پیدا کند، کنار گذاشته می‌شود و خطرناک‌ترین مساله این است که به ساده‌ترین چیزها راضی شویم.

وی تکمیل کرد: در دهِه 70 درست بعد از انقلاب و جنگ، اگر فیلمی برای گیشه ساخته می‌شد به تو اهانت نمی کرد و آن فیلم در راستای همه علایق تهیه می‌شد.

بازیگر فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» یادآور شد: بعد از فیلم «یک قناری یک کلاغ» انتخاب‌هایم سخت‌تر شد و فیلم سینمایی را تجربه کردم که علی حضرتی تهیه‌کننده‌اش بود که تا آن لحظه، هیچ‌کس فیلم‌نامه‌اش را به دست نمی‌گرفت و بعد از آن کار من سخت شد چون این نقش به من خرد و آگاهی اضافه کرد و دوباره درس بازیگری داد.

وی اظهار کرد: هفته پیش سر فیلم سینمایی «اردک لی» به کارگردانی بهروز غریب‌پور، احساس کردم بازیگر نیستم، فیلم‌نامه این فیلم بعد از 25 سال در حال ساخت است که من توانستم 2 سکانس در نقش نامادری بازی کنم.

قاضیانی تکمیل کرد: پس از 34 ساعت بیداری و برداشت‌های مکرر بالاخره این سکانس-پلان با موفقیت تمام شد و من خوشحالم که در کنار 200 بازیگر بچه و بزرگ بهزیستی به ایفای نقش پرداختم.

این هنرمند در پایان خاطرنشان کرد: جوایز هیچ چیز به من نمی‌دهد و من را بی‌خرد می‌کند و لطف است اگر هدیه‌ای به من می‌دهند.




رونمایی از شمایل متفاوت هنگامه قاضیانی در «اردک لی»+عکس⇔در قامت یک بانوی اصیل آذری

سینماروزان: هنگامه قاضیانی بازیگری که در کارنامه خود ایفای نقشهایی متفاوت در آثاری همچون «برف روی شیروانی داغ»، «میگرن» و «من مادر هستم» را دارد در تازه ترین تجربه خود با گریمی کاملا متفاوت ایفای نقش زنی آذری را برعهده داشته است.

به گزارش سینماروزان فیلم سینمایی«اردک لی» تازه‌ترین ساخته بهروز غریب‌پور به تازگی تصویربرداری خود را در لوکیشن شهرک سینمایی به پایان رسانده است؛ هنگامه قاضیانی در «اردک لی» ایفاگر نقش مادر کودکی آذری است که محوریت داستان قرار دارد.

بهروز غریب‌پور که پس از 16 سال و بعد از حضور در ریاست کاخهای جشنواره فجر به سینما برگشته است نام فیلم تازه خود را از ماجرایی واقعی الهام گرفته است.

نزدیک به سه دهه پیش زمانی که غریب‌پور مدیر کانون پرورش فکری کودکان بود، برحسب اتفاق با دانش آموزی به نام فامیل «اردک لی» آشنا می‌شود. او تصور می‌کند او احتمالاً از روستایی نزدیک اردکان یزد آمده است و به همین دلیل چنین نامی دارد. اما کودک توضیح می‌دهد که روستای آن‌ها با همین نام در حوالی آذربایجان بوده است اما پدرش با مراجعه به سازمان ثبت نام فامیل‌شان را تغییر داده است. او از مشکلاتی که نام فامیلش برای خود و خانوده‌شان بوجود آورده می‌گوشد و قصه‌ی نابی در ذهن بهروز غریب‌پور شکل می‌گیرد. غریب‌پور همان زمان فیلمنامه‌ای با همین نام می‌نویسد که تا امروز شرایط ساخت آن فراهم نشد.

بهروز غریب پور در این‌باره می‌گوید: بیست و پنج سال پیش با شنیدن ماجرای پسرک در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فیلمنامه‌ای با نام اردک لی را نوشتم اما شرایط تولید آن تا امروز فراهم نشد تا آن‌که علی حضرتی بر حسب اتفاق فیلمنامه‌ی من را می‌خواند و تصمیم به ساخت آن می‌گیرد. بیست و پنج سال طول کشید تا این فیلم ساخته شود اما سرعت علی حضرتی در پیش تولید آن به اندازه‌ای بود که کمتر از بیست و پنج روز فیلم را در تاریخ 21 مهرماه کلید زدیم.

غریب‌پور فارغ از فعالیتهای هنری در حوزه کودک و نوجوان، پیش از انقلاب نیز چند سالی آموزگار دبستان بود و از همین رو شناخت نسبی در حوزه‌ی کودکان و نوجوانان دارد و مشکلات آن‌ها و دغدغه‌شان را به خوبی درک کرده است. این شناخت در ساخت فیلم سینمایی «اردک لی» مشهود خواهد بود. او در این فیلم به اعتماد بنفس انسان‌ها، عناصری مانند مانند نام، رنگ پوست و… که کسی در انتخاب آن‌ها نقشی نداشته و تاثیر آن در زندگی پرداخته است.

غریب‌پور دراین باره‌ می‌گوید: «اردک لی» اساسا به مقوله‌ی اعتماد به نفس اشاره دارد، پسرک قصه‌ی فیلم بچه به شدت با هوشی است اما نام او تبدیل به نقطه ضعف زندگی‌اش می‌شود و زندگی و آینده‌ خود و خانواده‌اش را تحت تاثیر قرار داده است. درواقع این فیلم داستان پسر بچه ای به نام بایرام اردک لی است، پدرش کارگر راه‌آهن بوده اما به خاطر بیماری صعب‌العلاج همسرش همراه با خانواده‌ از روستایی در آذربایجان به نام «اردک لی» به تهران می‌آید که با این مهاجرت دچار مشکلات اساسی می شوند. پسرش را در دبستانی به نام هدایت ثبت‌نام می‌کند. اتفاقاتی در مدرسه برای بایرام‌ می‌افتد که آن‌جا را به مرور برای این پسربچه تبدیل به یک قربان‌گاه کرده و درنهایت زندگی خانواده به تراژدی می‌انجامد.

این کارگردان در خصوص شکل گیری تراژدی فیلم توضیح می‌دهد: نام «اردک لی» برای تهرانی‌ها نامانوس است. شرایط حضور او در مدرسه به شکلی است که تعدادی از شاگردان مدرسه و همچنین بعضی از ناظم‌ها او را مسخره می‌کنند و در نهایت مدرسه او را به سمت مهلکه‌ای سوق می‌دهد.

فیلم سینمایی «اردک لی» از فیلم‌های پرلوکیشن سالهای اخیر است. بخشی از قصه در لوکیشن شهرک غزالی روایت شده که فیلمبرداری آن به پایان رسیده است.

گروه فیلم‌برداری هم‌اکنون در مدرسه‌ای واقع در خیابان انقلاب مشغول به کار هستند. بخش هایی از فیلم نیز در نقاط مختلفی خارج از تهران فیلمبرداری می‌شود و اما به گفته‌ کارگردان قسمت عمده‌ فیلم در مدرسه روایت خواهد شد.

غریب‌پور درباره‌ این مدرسه می‌گوید:قصه‌ فیلم «اردک لی» در سال 1340 روایت می‌شود. از همین رو بخش‌های مربوط به مدرسه نیز که از مهم‌ترین لوکیشن‌های فیلم است در یکی از قدیمی‌ترین مدارس تهران فیلم‌برداری شده. ما در حالی در این لوکیشن فیلم‌برداری می‌کنیم که مدرسه همچنان دایر است.

اردک لی
اردک لی
اردک لی
اردک لی
اردک لی
اردک لی



خودکشی دو دختر نوجوان به‌خاطر یک بازی آنلاین⇐ماجرایی که محمدهادی کریمی ۵ سال قبل در «بشارت…» درباره‌اش هشدار داده بود⇔یعنی همان زمانی که از مدیر گرفته تا فیلمسازان شبه‌روشنفکر آلوده داستانهای مبتنی بر خیانتهای زناشویی بودند!!

سینماروزان: خودکشی دو دختر نوجوان اصفهانی به خاطر درگیری بیش از حد در یک بازی آنلاین اینترنتی به نام «نهنگ آبی» خبری است که در یکی دو روز گذشته به شدت در کانون توجه قرار گرفته است.

به گزارش سینماروزان این دو دختر دانش آموز اصفهانی تحت تاثیر بازی «نهنگ آبی» از پل روگذر سقوط کردند و یکی از آنها فوت و دیگری دچار آسیب دیدگی شدید شد. این دو نوجوان پیش از پرت کردن خود از طریق پیامهای صوتی با خانواده خود خداحافظی کرده و علت این کار را بازی آنلاین «نهنگ آبی» اعلام کرده بودند!

هرچند تازه بعد از انتشار این خبر تراژیک بود که بسیاری به صرافت افتادند ببینید «نهنگ آبی» چطور بازی است که به جای سرگرم کردن آدمی، او را به کام مرگ می کشاند اما جالب است برخلاف بسیاری از موضوعات که سالها باید بگذرد تا سینمای ایران بدانها ورود کند خودکشی سریالی که اصلی ترین نتیجه بازی «نهنگ آبی» است پنج سال پیش از این در درام «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» واکاوی شده بود؛ اثری پربازیگر از محمدهادی کریمی که از هنگامه قاضیانی و مهدی احمدی تا حمید فرخ نژاد، ساعد سهیلی، خاطره اسدی، امیرحسین آرمان و… در آن ایفای نقش کرده بودند.

محمدهادی کریمی کارگردانی که سابقه سالها نویسندگی را پشت سر دارد در «بشارت…» با روایتی تعلیق برانگیز به مرور خودکشی سریال دانش آموزان یک دبیرستان دخترانه تحت القائاتی می پرداخت که به شدت شبیه بود به الگوریتم «نهنگ آبی».

«نهنگ آبی» بازی غریبی است که ورود به آن کافیست که تا لب مرگ بروی. در این بازی وظایفی از سوی مدیران بازی به شرکت‌کنندگان محول میشود که در نهایت آنها را به سمت خودکشی سوق میدهد!! این بازی اول بار در سال ۲۰۱۳ در روسیه متولد شد و به تدریج به کشورهای دیگر سرایت کرد و در سال ۲۰۱۵ اولین خودکشی خود را رقم زد!

شباهت «بشارت…» با اتفاقات متأخر «نهنگ آبی» نه تنها موجب توجه دوباره مخاطبان به این فیلم در فضای مجازی شده که سبب ساز شکل گیری نشستهای آسیب شناسانه بازی از کانال نمایش دوباره این فیلم شده است.

محمدهادی کریمی ۵ سال پیش و دقیقا ۳ سال پیش از اولین خودکشی ناشی از «نهنگ آبی» فیلم «بشارت…» را با کالبدشکافی خودکشی سریالی دختران یک دبیرستان ساخت و البته که به مانند همیشه وجه پیشگویانه محصولش مورد توجه مدیران وقت که عاشق داستانهای مبتنی بر خیانتهای زناشویی بودند واقع نشد اما حالا و بعد از داغ شدن بازار «نهنگ آبی»، تقاضا برای دیدن «بشارت…» به شدت بالا رفته است.

محمدهادی کریمی که درام «کمدی انسانی» را آماده اکران دارد اخیرا در گفتگویی پیرامون «بشارت…» با ابراز تأسف از عدم توجه به مضامین پیشروانه در زمان خود گفت: وقتی حواس ها پرت جاهای دیگری بود، ما به وظیفه مان عمل کردیم؛ گرچه دلمان نیامد انذارگونه حرف بزنیم و به همین دلیل، وجه مبشرانه فیلم را پر رنگ کردیم، بشارت دادیم به جای اینکه فقط از جنبه سلبی وارد شویم.

او با اشاره به تغییر معنای همه چیز در سایه فضای مجازی اظهار داشت: جنایتهای امروزه با وجود فضای مجازی تعاریف دیگری پیدا می کنند و بزه با وجود امکانات مجازی رنگ دیگری دارد و مثلا انواع سوء استفاده های جنسی، هتک حرمت، تعرض و تجاوز، دگر کشی، قتل و … با وجود فضای مجازی تعاریف جدید خود را پیدا کرده اند. چه به لحاظ علمی و چه قانونی، قتل هم یکی از اینهاست، فردی می تواند شخص دیگری را نادیده به قتل برساند، تنها با القای مداوم یأس و پوچی و ناامیدی و تحریک و القای خودکشی، اینجا آلت قتاله سلاح گرم و سرد نیست، کلیپ های ویدئویی سرشار از حس پوچی و مرگ و ترغیب به نابودی است که باعث قتل شده است.

محمدهادی کریمی در «بشارت…» نقدهای تندی را به نظام آموزشی که یکی از اسباب رویکرد نوجوانان به سمت فضاهایی همچون «نهنگ آبی» است طرح کرده بود خاطرنشان ساخت: نظام آموزش و پرورش نمره‌محور و کنکورمحوری که هیچ مهارتی به نوجوانان یاد نمی دهد،  در «بشارت…» زیر لبه تند نقد واقع شده است. همچنین سیستمی که مدام فیلتر می کند و خود را به ندانستن این نکته می‌زند که مثلا نمی‌داند زودتر از فیلتر آنها فیلترشکنش به بازار آمده است، قصور و تقصیر خانواده ها هم که در این احساس عجز و پوچی و نا امیدی نوجوان ها آن قدر بارز هست که در فیلم به آن شدت بلد نشده است، چرا که در مقصر بودن آنها هیچ تردیدی نیست و خیلیها می خواهند تنها مقصر را خانواده جلوه دهند تا پای نهادهای دیگر به این مورد باز نشود.

متن کامل گفتگوی محمدهادی کریمی را اینجا بخوانید.




اظهارات محمدهادی کریمی درباره توجه تازه به فیلم ۵سال قبلش به‌خاطر عواقب متأخر یک بازی خطرناک اینترنتی⇐اینکه «بشارت…» به‌واسطه بازی نهنگ آبی برجسته شد، خوشحال‌کننده نیست/وقتی حواسها پرت جای دیگری بود، ما به وظیفه مان عمل کردیم/بشارت دادیم به جای اینکه فقط از جنبه سلبی وارد شویم/فضای مجازی تعریف همه چیز را تغییر داده؛ از قتل گرفته تا سوءاستفاده جنسی و حتی تعرض!/دیگر حسن صباحی نیست که حشیش را در قلعه‌های دست‌نیافتنی علم کند!/نقد واقعی بر سیستمی است که مدام فیلتر می‌کند و درباره وجود فیلترشکن خودش را به ندانستن می‌زند

سینماروزان: طیف نوجوانان و جوانان جامعه در سالهای اخیر با یک بازی خطرناک اینترنتی به نام «نهنگ آبی» آشنا شده اند؛ بازی غریبی که ورود به آن کافیست که تا لب مرگ بروی. در این بازی وظایفی از سوی مدیران بازی به شرکت‌کنندگان محول میشود که در نهایت آنها را به سمت خودکشی سوق میدهد!!

به گزارش سینماروزان «نهنگ آبی» که اول بار در سال 2013 در روسیه متولد شد و به تدریج به کشورهای دیگر سرایت کرد در سال 2015 اولین خودکشی خود را رقم زد!

شباهت مضمونی فیلمی با نام «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» ساخته محمدهادی کریمی محصول 5 سال قبل با اتفاقات متأخر «نهنگ آبی» موجب توجه دوباره به این فیلم و  اقبال مجدد به آن در شبکه خانگی شده است.

محمدهادی کریمی 5 سال پیش و دقیقا 3 سال پیش از اولین خودکشی ناشی از «نهنگ آبی» فیلم «بشارت…» را با کالبدشکافی خودکشی سریالی دختران یک دبیرستان ساخت و البته که به مانند همیشه وجه پیشگویانه محصولش مورد توجه مدیران وقت که عاشق داستانهای مبتنی بر خیانتهای زناشویی بودند واقع نشد اما حالا و بعد از داغ شدن بازار «نهنگ آبی»، تقاضا برای دیدن «بشارت…» در فضای مجازی به شدت بالا رفته است.

محمدهادی کریمی در گفتگویی که به بهانه این اقبال دوباره به «بشارت…» با «بانی فیلم» داشته کوشیده به مانند همیشه بی آلودگی در ژستهای متفرعنانه آغشته به پیش بینی از طریق سینما، درباره تلاشهایش برای ساخت فیلمی هشداردهنده سخن گوید؛ البته هشدار با تبشیر و نه انذار که در سینما و تلویزیون ما کمیاب است.

متن گفتگوی محمدهادی کریمی را بخوانید:

 این روزها «بازی نهنگ آبی» و خودکشی سریالی جوان هایی که در فضای مجازی تحت تاثیر ادمینی که اعضای گروهش را کام به گام تا خودکشی طی ۵۰ روز می برد، ناخودآگاه همه را به یاد فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» شما که پنج سال پیش از این چنین اتفاقی را در یک پیش بینی دقیق به تصویر کشیده بود، انداخت و صحبت از آن در رسانه ها به میان آمد، حس و حال خودتان از اینکه چنین اتفاقی را چند سال قبل پیش بینی و هشدار دادید، چیست؟
– از اینکه داستان فیلم «بشارت…» تا این حد به واسطه نهنگ آبی برجسته شد، حقیقتا خوشحال نیستم، حتی اگر این روزها از آن فیلم به شدت یاد شود و کسانی مثل شما از سر مهر و لطف بگویند فلانی پنچ سال زودتر پیش بینی کردی و فیلمش را ساختی و هشدارت را دادی. خیلی ها این روزها از سر تحسین گروه سازنده «بشارت…» به بهانه نهنگ آبی، «بشارت…» را نشان می دهند، حقیقت از اینکه زودتر از همه هشدار دادم، خوشحالم نه اینکه ذوق زده باشم که ما آنیم که زودتر گفتیم، برنده ای در این مسابقه زودتر گفتن نیست، تنها دلخوشم که وقتی حواس ها پرت جاهای دیگری بود، ما به وظیفه مان عمل کردیم؛ گرچه دلمان نیامد انذارگونه حرف بزنیم و به همین دلیل، وجه مبشرانه فیلم را پر رنگ کردیم، بشارت دادیم به جای اینکه فقط از جنبه سلبی وارد شویم، به نظرم «بشارت…» در غیاب این نهنگ های آبی بی شماری که هر یک روزگاری خواهند آمد و رفت به زیستش -گرچه در اعماقی که جلوه گرانه و در ظاهر نیست- ادامه خواهد داد و ساختار فیلم در مجال های مختلفی از ادوار محل بحث و نظر خواهد بود(منهای توجه به مضمونش که زودتر و درنگاه اول خود را به رخ می کشد)

«بشارت…» همچنان فیلم نویی در سینمای ایران است که گرچه با ظاهر جنایی و پلیسی اش پرونده مرگ مرموز تعدادی دختر نوجوان را ورق می زند، اما در حوزه های روانشناختی و جامعه شناختی قدم می زند و همزمان یک فیلم روانکاوانه صرف هم نیست، چگونه به آن رسیدید؟
چون اصلا جنایتهای امروزه با وجود فضای مجازی تعاریف دیگری پیدا می کنند و بزه با وجود امکانات مجازی رنگ دیگری دارد و مثلا انواع سوء استفاده های جنسی، هتک حرمت، تعرض و تجاوز، دگر کشی، قتل و … با وجود فضای مجازی تعاریف جدید خود را پیدا کرده اند. چه به لحاظ علمی و چه قانونی، قتل هم یکی از اینهاست، فردی می تواند شخص دیگری را نادیده به قتل برساند، تنها با القای مداوم یاس و پوچی و ناامیدی و تحریک و القای خودکشی، اینجا آلت قتاله سلاح گرم و سرد نیست، کلیپ های ویدئویی سرشار از حس پوچی و مرگ و ترغیب به نابودی است که باعث قتل شده است.

قتلی که به ظاهر خودکشی تلقی می شود، اما اگر آن تلقینات مهلک و مسموم نبود، این خودکشی هم صورت نمی گرفت. خودکشی ای که در باطن قتل است و شما دیگر نیازی نیست به صورت حضوری عضو فلان محفل سری باشید که رییس فرقه شما و جمع دیگری از باورمندان را به قتل برساند -مانند آنچه در داستان «کالکی» گورویدال است- منجی با گل های لوتوس آلوده به یرسینیا به سراغ باورمندان اهل محفلش نمی رود و حسن صباحی نیست که حشاشین اش را در قلعه های دست نایافتنی علم کند. دو وب کم و گاه حتی تجهیزاتی به مراتب کمتر لازم است تا هر از راه رسیده ای که ادمین مرگ شده برتر از فیلسوف مشهور یونان باستان اژه زیاس -که از فرط ستایش خودکشی سوق دهنده به مرگ ( پیزاتانات) لقب گرفته بود- ظاهر شود. پس می بینید که در واقعیت مرز آن کلیشه های قاتل و مقتول از بین رفته و نمی توان گفت اگر در فلان لحظه فلان شخص با فلان آلت قتاله دیگری را به قتل برساند، قاتل است ولاغیر. پس وقتی در واقعیت آن مرزهای روشن و کلیشه ها از بین رفته، چطور فیلمی که می خواهد جهانش وامدار این حقیقت باشد و بر آن اساس بنا شود می تواند صرفا پلیسی یا جنایی باشد و یا حتی روانکاوانه به قول شما صرفی که فقط به عقبه اختلالات روانی قاتل می پردازد. پس مضمون «بشارت…» فرمش را هم این گونه سفارش می دهد و به اصطلاح ظرف متناسب با مظروف خودش را می سازد.

 و به خاطر همین است که در «بشارت…» علت خودکشی دختران نوجوان از همان کلیشه های رایج مثل عشق، خشونت خانگی، روابط ناهنجار اجتماعی و … که تا پیش از این فیلم در سینما عنوان می شد، فاصله می گیرد و یک بحران فکری و بیشتر فلسفی را مطرح می کند. به نظر شما این موضوع تا چه حد در لایه های اول علت خودکشی نوجوانان خود را به رخ می کشد؟
البته در «بشارت…» آسیب های اجتماعی مثل تنها بودن این دختران، درونگرایی مفرط و منزوی بودنشان، فرزند طلاق بودن، سرخوردگی در عشق های نوجوانی، تغییرات هورمونی و … همه گفته می شود، اما در حد اشاراتی که چون همه می دانند باید از آنها گذشت و به اصل مطلب رسید که شاید از دید شما یک بحران فلسفی است که خیلی به سن و سال اینها نمی خورد، اما درست گفتید در لایه ظاهر و ابتدایی خود را نشان نمی دهد، اما در اصل و باطن و هسته نهان قضیه همین مشکل به قول شما فلسفی است.

آنچه در فیلم «بشارت..» علت این خودکشی ها عنوان می شود و به نمایش در می آید، یأس و نا امیدی است. آن ها از خود ناامید به تصویر در می آیند که گویی در اکثریت جایی برای آنها نیست و همین طور ایمانی به قدرت خداوند ندارند، یا به عبارت بهتر از قدرت خدا و همین طور داوری عادلانه و منصفانه درباره اعمال آدمیان در این جهان نیز نا امیدند، پس رو به محافلی می آورند که یا از بیراهه هایی می خواهد به آنها قدرتی جادویی بدهد و یا با انباشت پوچی و یاس آنها را از ادامه زندگی محروم سازد. پس پیش نیاز ورود به این محافل و گرویدن به این گروه های سری احساس عجز و یاس از خود و نیز یاس از قدرت داوری درست نظام آفرینش است. چه کسی حق آن ها را از اکثریت قوی پیرامون خواهد گرفت و سال های ملخ خورده را به آن ها باز خواهد گرداند؟!

و هنوز نقد تند و تیز فیلم به سیستم آموزش و پرورش یادمان است؛ نقدی که بجاست و به نظرم کاملا علمی برخورد شده است، اما هنوز در این سیستم در بر همان پاشنه قبلی می چرخد، امیدوارم این بخش از مضمون فیلم مورد غفلت قرار نگیرد که نوجوانان ما از امثال این بازی ها، بازی نخورند و حداقل در این حوزه قربانیان دیگری نداشته باشیم.
بله، همان طور که اشاره کردید، نظام آموزش و پرورش نمره‌محور و کنکورمحوری که هیچ مهارتی به نوجوانان یاد نمی دهد، زیر لبه تند نقد در این فیلم واقع شده است. همچنین سیستمی که مدام فیلتر می کند و خود را به ندانستن این نکته می‌زند که مثلا نمی‌داند زودتر از فیلتر آنها فیلترشکنش به بازار آمده است، قصور و تقصیر خانواده ها هم که در این احساس عجز و پوچی و نا امیدی نوجوان ها آن قدر بارز هست که در فیلم به آن شدت بلد نشده است، چرا که در مقصر بودن آنها هیچ تردیدی نیست و خیلیها می خواهند تنها مقصر را خانواده جلوه دهند تا پای نهادهای دیگر به این مورد باز نشود.




فرهنگسراي رسانه برگزار مي‌کند⇐نمايش+تحليل نخستين محصول ایرانی با محوريت «شيطان‌پرستي»

سينماروزان: نخستين درام سينمايي ايران که  با پیگیری ماجرای خودکشی سریالی دختران جوان، به طور جدي به آسيب شناسي شيوع آموزه هاي شيطان پرستي در ميان طيف جوان جامعه پرداخت با عنوان «بشارت به يک شهروند هزاره سوم» در فرهنگسراي رسانه مورد تحليل و بازبيني قرار مي گيرد.

به گزارش سينماروزان «بشارت به يک شهروند…» را محمدهادي کريمي پنج سال پیش ساخته بود؛ یعنی در دورانی که اغلب سینماگران شبه‌روشنکفر به دنبال بازنمایی خیانتهای زناشویی در آثارشان بودند اما کریمی کوشید به‌جای این موضوع کلیشه‌زده به سراغ طرح مضمونی چالش برانگیز و البته تا آن زمان تابو به نام شیوع شیطان پرستی برود.

«بشارت به یک شهروند…» که از فیلمهای ساختارگرای کریمی است از حضور هنگامه قاضیانی، مهدی احمدی، نیکی کریمی، بیتا فرهی، حمید فرخ نژاد، ساعد سهیلی و خاطره اسدی در نقشهای مختلف سود می برد؛ کریمی کوشیده در این فیلم با زیر ذره‌بین بردن چگونگی رسوخ شیطان پرستی در یک دبیرستان دخترانه به آسیب شناسی این پدیده بپردازد.

دوشنبه 27 شهريورماه رأس ساعت 16 «بشارت به يک شهروند…» در فرهنگسراي رسانه روي پرده خواهد رفت و بعد از نمايش نيز تحليل فيلم با حضور کارگردان و محمدجواد ادبي استاد دانشگاه و مريم عباسي نژاد روانپزشک برگزار خواهد شد.

تحلیل این فیلم با بررسی بازی اینترنتی “نهنگ آبی” که یک بازی سریالی خوفناک است و به خودکشی منجر میشود صورت خواهد گرفت.

علاقمندان به حضور در نمايش+تحليل «بشارت…» ميتوانند دوشنبه رأس ساعت 16 به فرهنگسراي رسانه واقع در پاسداران، خيابان شهيد گل نبي، خيابان ناطق نوري، ميدان قبا بروند.

اعلان نمایش+تحلیل «بشارت به یک شهروند هزاره سوم»
اعلان نمایش+تحلیل «بشارت به یک شهروند هزاره سوم»




درگیریهای روانی شهاب حسینی در محصولی با سرمایه‌‌گذاری یک توزیع‌کننده فرش!!+فیلم

سینماروزان: شهاب حسینی بازیگر سینما و تلویزیون ایران که تابستان سال قبل یک تفاهمنامه همکاری با یک توزیع کننده فرش با نام «شهرفرش» تنظیم کرده بود توانست چند فیلم را با سرمایه گذاری این توزیع کننده فرش بسازد.

به گزارش سینماروزان «آفتاب نیمه شب» و «برادرم خسرو» از جمله این آثار بودند که اولی در مدیوم ویدیویی و دومی در مدیوم سینما تولید شد.

«برادرم خسرو» که شهاب حسینی در آن در نقش جوانی دچار اختلال روانی دوقطبی ظاهر شده در جشنواره سی و چهارم فجر هم حضور داشت اما نتوانست در سال اخیر اکران شود و برای همین اکران آن به سال آینده موکول شده است.

ناصر هاشمی، شهاب حسینی، هنگامه قاضیانی، تژاو یونس‌پور، جواد یحیوی و بیتا فرهی دیگر بازیگران «برادرم خسرو» هستند که کارگردانی آن را یک فیلم اولی به نام احسان بیگلری برعهده داشت.

بیگلری در جشنواره امسال فجر به عنوان نویسنده «آذر» حضور داشت؛ فیلمی به تهیه کنندگی نیکی کریمی که البته به واسطه ضعف در ساختار و تکراری بودن روایت نتوانست توجه مخاطبان را جلب کند.

برای دیدن تیزر «برادرم خسرو» اینجا را ببینید.




بالاخره یک جشنواره‌ بین‌المللی پیدا شد برای نمایش «دلبری»!+عکس

سینماروزان: «دلبری» که به تهیه کنندگی جوانی به نام محمود رضوی و البته حمایت حوزه هنری تولید شده است از جمله آثار انتقادبرانگیز جشنواره سی و چهارم فیلم فجر بود که اکران آن در بهار امسال و حتی با داشتن سرگروه آزادی شکستی تمام عیار را برای فیلم رقم زد.

به گزارش سینماروزان «دلبری» علیرغم اکران سراسری و دارای سرگروه آن هم در اکران دوم نوروز، حتی فروش اش به 150 میلیون هم نرسید تا مشخص شود گاهی حمایت ارگانی مانند حوزه چه در تولید و چه در اکران فقط شرط لازم برای موفقیت است و شرط کافی، کیفیت محصول است که این فیلم پردیالوگ و محصور در یک لوکیشن از آن بی‌بهره بود.

جالب است که نزدیک به هشت ماه بعد از اکران خبری منتشر شده درباره حضور این فیلم در یک جشنواره بین المللی به نام «داکا»؛ پانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم «داکا» از 23 دی ماه الی 1 بهمن ماه در شهر داکا پایتخت کشور بنگلادش برگزار خواهد شد و گویا «دلبری» هم از ایران در این جشنواره حضور دارد!!!

اینکه حضورهای جشنواره ای که در دو دهه قبل صرفا از آن فیلمهایی می شد که حداقلی از استانداردهای سینمایی را داشته باشند در سالهای اخیر و به سبب تعدد جشنواره هایی که در نقاط مختلف دنیا برگزار می شود حتی از آن فیلمهایی کاملا شکست خورده هم می گردد به نوبه خود نکته‌ایست حائز اهمیت و دارای قابلیت آسیب شناسی از سوی کارشناسان امور بین الملل سینما!

دلبری
پوستر اکران جشنواره ای «دلبری»




هنگامه قاضیانی با یک چشم می‌بیند؟+عکس

سینماروزان: نسخه نهایی ” یک قناری، یک کلاغ” به دبیرخانه جشنواره فجر تحویل داده شد

به گزارش سینماروزان نسخه نهایی فیلم سینمایی “یک قناری، یک کلاغ” به کارگردانی اصغر عبداللهی و تهیه کنندگی علی حضرتی به دبیرخانه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر تحویل داده شد.

این فیلم اولین تجربه اصغر عبداللهی در زمینه کارگردانی سینماست که پیش از این به عنوان فیلم‌نامه نویس و دستیار کارگردان در سینما فعالیت می‌کرد. علی حضرتی و عبداللهی پیش از  فیلم “خداحافظی طولانی” ساخته فرزاد موتمن با یکدیگر همکاری کرده بودند که موفقیت‌های بسیاری در داخل و خارج ایران کسب کرد.

فیلمنامه “یک قناری، یک کلاغ” نوشته اصغر عبداللهی است و هنگامه قاضیانی و حبیب رضایی بازیگران آن هستند. در تازه ترین تصویر منتشره از فیلم قاضیانی را با یک چشم خیره به نقطه ای نامعلوم می بینیم!

تدوین این فیلم سینمایی بر عهده سعید شاهسواری و موسیقی ان را شورا کریمی ساخته است.

از دیگر عوامل فيلم «يك قناري، يك كلاغ» مي‌توان به کیوان معتمدی مدیر فیلم‌برداری، ميثم كائد مدير توليد، بابك اردلان صدابردار، سيامك كاري‌ نژاد طراح صحنه و لباس ، ميشا جودت چهره پرداز، سميه جعفرى عكاس اشاره كرد.

هنگامه قاضیانی در نمایی از "یک قناری یک کلاغ"
هنگامه قاضیانی در نمایی از “یک قناری یک کلاغ”



دو ماه و نیم بعد از شکست سنگین این محصول حوزه هنری⇐عباس غزالی: کارگردان “دلبری” بی‌تجربه بود

سینماژورنال: “دلبری” از جمله محصولات سینمایی حوزه هنری در سال اخیر بود که علیرغم حمایت مناسب در تولید و فراهم آمدن شرایط اکران مناسب برای آن و در اختیار داشتن گروه سینمایی آزادی اما در نهایت بعد از گذشت 5 هفته نمایش رقم کل فروش اش به 200 میلیون تومان هم نرسید.

به گزارش سینماژورنال بسیاری از رسانه ها ساختار رادیویی اثر و اینکه بخش عمده فیلم به جای تصویر بر مونولوگ استوار بود را دلیل اصلی شکست فیلم در گیشه دانستند اما عوامل فیلم و از جمله کارگردان آن جلال دهقانی اشکذری در صحبتهایش این ایرادات را قبول نکرد.

حالا دو ماه و نیم بعد از پایان اکران اثر عباس غزالی بازیگر جوان سینما و تلویزیون که در “دلبری” ایفای نقش داشت در گفتگو با “فیلمنت” به صراحت به بی تجربگی این کارگردان اشاره کرده و همین را عاملی بر عدم اقبال مخاطبان به آن دانسته است.

غزالی درباره دلایل عدم اقبال مخاطبان به “دلبری” گفت: وقتی این فیلم به من پیشنهاد شد خیلی استقبال کردم چون اصولا من در نقشهای بیرونی و خاکستری دیده شده ام و جای خالی کاراکتری این چنینی در پرونده کاری من احساس می شد و با افتخار این نقش را بازی کردم تا ادای دینی به این افراد باشد.

غزالی افزود: قصه و فیلمنامه ای که در مورد جانبازها و خانواده آنها باشد خیلی کم داریم و این فیلم نکته های جالبی داشت که ما چهره جانباز را بصورت pov میبینیم ولی قطعا سینما و زبان تصویرT تکنیک لازم دارد، به نظر من کارگردان تلاش خودش را کرد اما فکر می کنم بی تجربه بود.




مریلا زارعی فاش کرد⇐قرار بود “دختر” را من به‌گونه‌ای خشن‌تر بسازم و هنگامه قاضیانی هم نقش “عمه” را بازی کند

سینماژورنال: شاید بسیاری از مخاطبان ندانند مریلا زارعی که این روزها “دختر” را روی پرده سینماها دارد زمانی بنا بود خودش این فیلم را کارگردانی کند.

به گزارش سینماژورنال قبل از آن که رضا میرکریمی تصمیم بگیرد “دختر” را بسازد مهران کاشانی سناریست اثر فیلمنامه را به مریلا زارعی رسانده بود و زارعی هم تصمیم گرفته بود به عنوان نخستین تجربه کارگردانی آن را بسازد اما در نهایت عدم تعامل با تهیه کننده این موضوع را منتفی کرد و نتیجه اینکه میرکریمی با سرمایه منطقه آزاد اقتصادی اروند فیلم را ساخت و البته زارعی هم نقشی در آن ایفا کرد.

مریلا زارعی به تازگی به همراه میرکریمی در گفتگویی با “ایسنا” شرکت داشته و ضمن افشای این ماجرا درباره چرایی عدم ساخت “دختر” حرف زده است.

روایت زارعی از این ماجرا که در گفتگوی میرکریمی با زارعی نمود داشته را بخوانید:

میرکریمی: راستی یک چیزی. این صحت دارد که تو می‌خواستی«دختر» را کارگردانی کنی؟

زارعی: درست است. شما از کجا فهمیدید؟

میرکریمی:‌ از مهران کاشانی شنیدم. خب بگو ماجرا چه بود؟

زارعی: بله مهران کاشانی خیلی هم زحمت کشید ولی وقتی در توافق با تهیه‌ کننده به نتیجه نرسیدیم. گفتم شاید صلاح نیست. وقتی هم پیشنهاد بازی مطرح شد چون قبلا قصه را خوانده بودم و به آن تعلق خاطر داشتم فکر کردم انگار این فیلم در سرنوشت من نوشته شده است.

میرکریمی: پس یعنی به این نقش تعلق خاطر داشتی؟

زارعی: اگر قرار بود خودم بسازم آن را بازی نمی‌کردم.

میرکریمی: چه کسی را انتخاب می‌کردی؟

زارعی: هنگامه قاضیانی و اگر او قبول نمی‌کرد انتخاب دوم خودم بودم.

میرکریمی: یک سؤال دیگر. آن وقت نقش اول مرد را چه کسی انتخاب می‌کردی؟

زارعی: فرهاد اصلانی. (خنده و تعجب جمع)

میرکریمی: واقعا؟

زارعی: بله از مهران بپرسید. من به او گفتم اگر فرهاد بیاید با من کار کند این نقش را در فرهاد می‌بینم. بعد مهران اصرار داشت که «نقش عمه را باید خودت بازی کنی» ولی گفتم نه. من می‌خواهم پشت صحنه باشم. پرسید پس چه کسی؟ گفتم هنگامه و گفت اگر نیامد چی؟ گفتم مطمئنم هنگامه به خاطر رفاقت‌مان قبول می‌کند ولی اگر نشد خودم بازی می‌کنم.

نقش «دختر» فیلم را چه کسی قرار بود بازی کند؟

زارعی: واقعیت است که برای این نقش به مرحله انتخاب نرسیدم و فقط برای نقش پدر و عمه صحبت کرده بودم. اصولا اگر من آن را می‌ساختم نگاهم به قصه با آقای میرکریمی متفاوت بود چون ایشان خیلی مثبت و آرام به این مقوله نگاه می‌کنند اما نگاه من خشونتش بالا بود. من برای نقش دختر کسی را انتخاب می‌کردم که دقیقا در خانواده‌ای سنتی با همان شکل و شمایل و تعریف آقای میرکریمی باشد ولی از آنهایی که ظاهر فریبنده‌ای یا بهتر بگویم غلط‌اندازی دارند یعنی هر جا اتفاقی می‌افتد، همه از چشم آنها می‌بینند. در صورتی که هیچ تقصیری متوجه آنها نیست اما به دلیل ظاهر مورد قضاوت غلط قرار می‌گیرند. پس برای بازیگر نقش «ستاره» انتخابم صورت معصوم و مظلومی نداشت و کسی را انتخاب می‌کردم که وقتی می‌گوید، شب رفته تهران، ذهن پدرش تا فاجعه پیش برود. در حالی که در عمل چنین چیزی نمی‌بینیم. البته ماهور هم با وجود این که اولین بار بود بازی می‌کرد، خیلی خوب از پس این کار برآمد و ارتباط خوبی توانستیم با هم برقرار کنیم.

اما در مورد نقش پدر فکر می‌کنم اگر فرهاد قبول می‌کرد و این نقش را برای من بازی می‌کرد، احتمالا با هم اختلاف پیدا می‌کردیم شاید هم دعوایمان می‌شد چون من پدری با روحیاتی تندتر از این که فرهاد در فیلم بازی کرد، می‌خواستم.

اصلانی: نه دعوا نمی‌شد. اگر تو کارگردان بودی آن موقع گوش می‌دادم به چیزی که می‌خواهی.

زارعی: گوش می‌دادی؟ واقعا؟ ولی من این‌ طور فکر نمی‌کنم! چون در فیلم «خرس» هم طوری که خودت خواستی بازی کردی. آن قدر که آدم وسط فیلم می‌گفت خب چه کاری است که بخواهی به زندگی قبلی برگردی؟ اصلا در آن فیلم فرهاد اصلانی به من یاد داد که اگر به حرف کارگردان گوش نکنی، سیمرغ می‌گیری و او سیمرغ را گرفت چون طراحی و اصول خودش را برای بازی داشت. (خنده جمع) بنابراین اگر در فیلم «دختر» هم حرف من را گوش می‌داد، باید پدر خشن‌تری می‌شد و فیلم من خشن‌تر می‌شد اما نقش عمه در فیلم من را کسی باید بازی می‌کرد که از تنش ابتدایی فیلم به آرامش برسیم. یعنی قطعا می‌خواستم در عین حال که تربیت سنتی را در خانواده تایید می‌کنم به این نکته برسم که ما ملزم هستیم با تغییرات اجتماعی همپای زمان نگاهمان را تعدیل کنیم و این تعدیل، برای خود و خانواده آرامش به ارمغان می‌آورد. به همین دلیل انتخابم برای ایفای این نقش هنگامه قاضیانی بود.

 




“دلبري” حوزه هنری هم در جذب مخاطبان ناكام ماند

سینماژورنال: بعد از “جشن تولد” تازه ترین محصول انجمن دفاع مقدس که نتوانست توجه مخاطبان کاخ جشنواره را به خود جلب کند و در دقایق ابتدایی با ریزش مخاطب مواجه شد تازه ترین محصول حوزه هنری هم سرنوشتی مشابه یافت.

به گزارش سینماژورنال “دلبری” ساخته جلال دهقانی اشکذری که به عنوان اثری ارزشی مورد حمایت حوزه قرار گرفته بود به دلیل عدم دارا بودن استانداردهای سینمایی و شبیه بودن اثر به نمایشی رادیویی که در بخش عمده آن هم تک گویی های یک کاراکتر را می شنویم با واکنش منفی مخاطبان مواجه شد.

تقریبا تمامی این فیلم در لوکیشن بسته ای روایت می شد که کاراکتر اصلی فیلم و همسر جانبازش در آن زندگی می کنند با این حال حدودا 60 دقیقه از زمان فیلم به تک گویی هایی اختصاص داشت که این کاراکتر رو به دوربین بیان می کرد.

در نشان ندادن کاراکتر جانباز و صرفا نشان دادن پلک زدنهای وی که یک گرته برداری ناشیانه از درام “ناقوس غواصی و پروانه” بود نیز آن قدر اصرار پذیرفت که باعث ایجاد روندی ایستا و به شدت یکنواخت در فیلم شد.

طبیعی بود که این روند با توجه مخاطبان کاخ جشنواره مواجه نشود و بخشی از آنان به تدریج هنگام نمایش فیلم از جشنواره خارج شوند.




گزارشی خواندنی از کنسرت یک بازیگر زن؛ کنسرتی که عکاسی در آن ممنوع بود!

سینماژورنال: هنگامه قاضیانی این روزها ظاهرا چراغ جادو در دست دارد. این هنرمند سرشناس این روزها توانسته به بخشی از آرزوها و رویاهای زندگی‌اش جامعه عمل بپوشاند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از گزارشی که ساناز صفایی در “مد آنلاین” ارائه داده شنبه گذشته این بانوی بازیگر برای اولین بار در کسوت خوانندگی روی صحنه رفت و آواز خواند! کنسرت هنگامه قاضیانی و گروهش بعد از ظهر به یادماندنی را برای تالار وحدت رقم زد.

تمام صندلی‌های تالار وحدت توسط بانوان علاقه‌مند به شنیدن صدای این بازیگر مشهور پر شده بود. هنگامه قاضیانی که سال‌ها آرزوی خواننده شدن در سر داشت، بالاخره توانست کنسرتی برگزار کند.

این برنامه از آنجا که اولین اجرای او و گروهش بود به بازخوانی برخی ترانه‌های قدیمی و ماندگار با تنظیم جدید رضا تاجبخش اختصاص پیدا کرد. اما بی شک یکی از ویژگی‌های ممتاز و متفاوت این کنسرت لباس‌ و چهره‌پردازی آن بود که شاید تا امروز در کمتر اجرای موسیقی دیده بودیم. این موضوع به نظر با حضور یک ستاره مشهور سینما در کسوت خواننده بی‎ارتباط نیست.

این لباس‌های کلاسیک و باشکوه
شنیده‌اید می‌گویند جای سوزن انداختن نبود. کنسرت شنبه هنگامه قاضیانی و گروه‌شان مصداق واقعی این جمله است. سالن مملو از جمعیت که شد، گروه  به روی صحنه آمدند و پشت ساز‌های‌شان نشستند.

لباس موزیسین‌های این برنامه ترکیب دو رنگ سفید و مشکی بود. با اینکه این اجرا تنها به خانم‌ها اختصاص داشت و حتی یک فریم عکس هم در آن گرفته نشد اما هم حضار و هم تمام اعضای گروه و خواننده، حجاب اسلامی کامل داشتند.

در این بین دست سارا جعفریه، طراح لباس جوان این اجرا، در طراحی لباس‌ها باز بود و محدودیت‌های کمتری نسبت به یک اجرای مختلط داشته است. سارا جعفریه، طراح لباس این برنامه،‌ در این باره گفت:« طبیعتا چون اجرا تنها برای زنان بود و عکاسی هم قرار بود انجام نگیرد دست من کمی بازتر بود و توجه به لباس می‌توانست بیشتر باشد. درباره طراحی لباس موزسین‌ها با توجه به اینکه اجرا به بازخوانی ترانه‌های قدیمی و ماندگار اختصاص داشت فرم کلاسیک را انتخاب کردم. همینطور سعی کردم لباس نوازندگان در عین اینکه با لباس خانم قاضیانی به جهت تم کلی و کلاسیک بودن همخوانی داشته باشد اما تفاوت را هم حفظ کردم تا تمایز خواننده روی صحنه به چشم مخاطب بیاید.» فرم لباس نوازندگان دخترانه و نرم بود، برعکس فرم لباس هنگامه قاضیانی که زنانه بود و نوعی جذابیت بصری و تمایز برای او روی صحنه به ارمغان آورده بود.

پوششی تداعی کننده پوشش خوانندگان اپرا

هنگامه قاضیانی اجرایش را با پیراهن بلند و فاخر شروع کرد که تداعی‎کننده لباس خوانندگان اپراهای کلاسیک غربی بود. لباسی مجلل که انتخاب ترکیب پارچه‌های ابریشم و مخمل، آن هم به رنگ زرشکی، بر شکوه آن افزوده بود. دامن مخمل ژپون‌دار بلند تا روی زمین می‌آمد و قسمت پایین آن گل‌هایی با پرهای مشکی و سنگ دست دوزی شده بود.

اما بالاتنه  لباس سادگی خاصی داشت. گویی بلوز آستین بلند و بدون یقه ساده‌ای با ابرشیمی زیبا و مرغوب برای تکمیل این دامن انتخاب شده بود. قاضیانی با سربندی مخملی از جنس و رنگ دامنش، موهای خود را کاملا پوشانده بود. گوشواره‌های جواهری بزرگ و بلندی جبران سادگی قسمت بالای لباس را می‌کرد و جلوه چشم‌نوازی به صورت این ستاره مشهور داده بود.

سارا جعفریه درباره این پیراهن گفت: «این پیراهن الهام گرفته از لباس‌های دوره رنسانس است و کاملا لباسی کلاسیک به حساب می‌آید. مهم‌ترین هدف من در طراحی آن ایجاد شکوه و تمایز برای خواننده بود که سعی کردم با کمک رنگ و پارچه و طرح و برش لباس به آن برسم. برای دامن با توجه به اینکه جنس آن مخمل بود و سنگینی و ایستایی لازم را داشت از ژپون استفاده کردم. انتخاب پر برای تزئین دامن هر دو لباس به جهت استفاده آنها برای خواننده بود. خوانندگی با نوعی حس رهایی و سبکی همراه است که فکر می‌کنم پر می‌تواند این حس را به خوبی منتقل کند. البته طبیعتا هر دو پیراهنی که برای خانم قاضیانی انتخاب شد نتیجه صحبت و تبادل نظر بین بنده و ایشان بوده است.»

جعفریه درباره انتخاب رنگ زرشکی و قرمز افزود: «از آنجا که لباس موزیسین‌ها سیاه و سفید بود برای لباس شروع خانم قاضیانی تصمیم گرفتیم از رنگی استفاده کنیم که متفاوت باشد و به چشم بیاید و برای همین از ترکیب زرشکی و سرخ استفاده کردیم.»

پیراهن حریر مشکی

معماری تالار وحدت به شکلی است که خواننده روی صحنه از همه جای سالن واضح به چشم نمی‌آید؛ سارا جعفریه موفق شد با طراحی لباس مناسب کاری کند که هنگامه قاضیانی از تمام لژها و ردیف‌های انتهای سالن هم کاملا به چشم بیاید. اما دومین لباس ستاره سینما برای قسمت دوم اجرایش پیراهن حریر مشکی بود که به سبک و سیاق همان لباس قبلی اما با برشی متفاوت بود. بالا تنه و آستین‌ها بلند و پوشیده بودند و تا جلوی پیراهن دکمه می‎خوردند. لباس از کمر با دامنی کلوش و چند لایه و بلند ادامه پیدا می‌کرد.

تمامی قسمت پایین دامن  با پرهای مشکی گل دوزی شده، که جلوه زیبا و متفاوتی به لباس بخشیده بود. سربند این لباس که موهای خواننده را کاملا پوشانده بود مشکی با دنباله حریر بود. جعفریه درباره این لباس گفت: «چون وارد قسمت دوم برنامه می‌شدیم رنگی انتخاب کردیم که با لباس موزیسین‌ها همخوانی داشته باشد. همینطور به اندازه پیراهن اولی شکوه نداشت اما فرم  آن همچنان کلاسیک و پر زرق و برق بود. جنس پارچه حریر با مخمل کاملا متفاوت است و آن ایستایی را ندارد بنابراین سعی کردیم با استفاده از پرها در پایین دامن جلوی ریزش آن را بگیریم و دامن را کمی محکمتر و بالاتر نگه داریم. برای دامن این لباس از چندین لایه حریر روی هم استفاده شد و حدود 15 متر پارچه در آن به کار برده شده است. برای همین از ژپون هم استفاده نکردیم و پف دامن نسبت به لباس اول کمتر بود.  پارچه حریر حس زنانگی بیشتری منتقل می‌کرد و لطافت آن با ترانه‌های عاشقانه و آرام این قسمت از برنامه همخوانی داشت.»

همکاری با فاطمه معتمدآریا، تینا پاکروان، نیکی مظفری و اندیشه فولادوند 

این طراح لباس جوان که فارغ‌التحصیل رشته گرافیک است و بیش از شش سال است در حوزه طراحی لباس فعالیت می‌کند تاکنون برای چهره‌های هنری مشهوری مانند فاطمه معتمدآریا، تینا پاکروان، نیکی مظفری و اندیشه فولادوند مجموعه‌هایی طراحی کرده است. از او درباره همکاری جدیدش با هنگامه قاضیانی پرسیدیم: «با ایشان از قبل آشنایی داشتم اما فرصتی برای همکاری پیش نیامده بود تا اینکه حدود دو ماه پیش جلساتی داشتیم که منجر به طراحی لباس‌های این اجرا و تصمیم برای برنامه‌های دیگری در آینده نزدیک شد. طراحی لباس‌های این کنسرت حدود دو هفته زمان برد و به خاطر کمبود وقت طراحی فشرده‌ای انجام گرفت.»

وقتی برای اولین بار یک کنسرت چهره‌پردازی می‌شود
بحث گریم هم مثل لباس یکی از دغدغه‌های اصلی هر اجرایی است. اما در کنسرت هنگامه قاضیانی اتفاق تازه‌ای افتاد که باید آن را به فال نیک گرفت. در این اجرا برای اولین بار گروه پا را از گریم فراتر گذاشته و برای خواننده و موزیسین‌ها چهره‌پردازی حرفه‌ای انجام شد.

رامین مجردخان که یکی از مشهورترین چهره‌پردازان است این وظیفه را بر عهده گرفت. این طراح باتجربه درباره نکاتی که در چهره‌پردازی این پروژه حائز اهمیت بوده است گفت: «در ابتدا پیرامون فضاى اجرایى این كار با خانم قاضیانى به بحث و گفت‌وگو نشستیم و در نهایت به نقاط مشترك اجرایى رسیدیم. با توجه به اینكه مخاطبان این پروژه بانوان بودند، وجوه و اجزاءِ تشكیل دهنده این اتفاق می‌بایست در راستاى شأن و احترام بانوى ایرانى مى‌بود. بخش طراحی نزیك به دو هفته و بخش اجرا یك روز توسط مجریان خانم به انجام رسید.»

چهره‌پردازی این برنامه کاملا در حال و هوای سالن کلاسیک تالار وحدت، ترانه‌های خاطره‌انگیزی که خوانده شد و لباس‌های کلاسیک و باشکوه این کنسرت قرار داشت. آرایش چهره خانم قاضیانی به نحوی طراحی شده بود که نوعی شکوه و قدرت را در ذهن بیننده تداعی می‌کرد. اما چهره موزیسین‌ها دخترانه و ساده‌تر طراحی شده بود. مجردخان که ظاهرا به همه این مسائل توجه داشته است درباره تعامل با بخش لباس این اجرا گفت: «تمام تلاش من و طراح لباس بر این بود كه بر خلاف طرح‌های متداول و مرسوم عمل كنیم و به نقطه نوآورى برسیم. در واقع سعی بر تعامل و همفكرى در قالب كار گروهى بود. هماهنگى و تناسب طراحى چهره پردازى، لباس، صحنه و نور با توجه به سالن اجراى كنسرت هدف نهایى ما بود. خواسته خانم قاضیانى هم بر اساس ایجاد فضایى شكیل و متناسب با سلیقه و فرهنگ غنى بانوان سرزمین‌مان بود.»

وقتی این اجرا با شب تولد مادر خانم بازیگر مصادف شد
اما این کنسرت هم مثل همه برنامه‌ها و مراسم‌های هنری حواشی جالبی هم داشت.

اجرای این برنامه مصادف با تولد مادر خانم قاضیانی شده بود. این بازیگر مشهور روی صحنه به مادرش تبریک گفت و ترانه لالایی را برای او خواند، بوسه‌ای برای او فرستاد و سر تعظیم در مقابل مادر فرو آورد. مادر هم بلند شد و از او و دیگر حاضران که تشویقش می‌کردند تشکر کرد.

 در این مراسم جمع قابل توجهی از ستارگان زن حضور داشتند. گلاب آدینه، شقایق فراهانی، مرجانه گلچین، فاطمه گودرزی، نسیم ادبی، ستاره اسکندری، فریبا کوثری، سهیلا رضوی، کمند امیرسلیمانی، تینا پاکروان، نیکی مظفری، ژاله صامتی، مرجان شیرمحمدی و شیرین بینا از مهمترین این میهمانان بودند.

اما این مراسم میزبان برخی از چهره‌های سرشناس اجتماعی و سیاسی نیز بود که شناخته شده‎ترین آنها سوسن شریعتی، فرزند دکتر علی شریعتی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر و نویسنده سرشناس معاصر بود.

دو سبد گل زیبا هم روی سن جلب توجه می‌کرد که مریلا زارعی و سودابه خسروی فرستاده بودند. هنگامه قاضیانی از حضور تک تک میهمانان ویژه‌اش تشکر کرد و گفت:«امشب به من ثابت شد چه کسانی واقعا کنار من هستند چون من خودم همیشه کنار همه بوده‌ام.»

در پایان این برنامه به اصرار حاضرین گروه ترانه «تا اشارات نظر» را دوباره تکرار کردند. هنگامه قاضیانی تا نیم ساعت بعد از پایان برنامه روی سن بود و به ابراز احساسات طرفدارانش پاسخ می‌داد. طرفدارانی که ده‌ها دسته گل، سبد گل و بسته‌های هدیه و کادو برای او آورده بودند.




آوازخوانی بازیگر زن سینمای ایران روی استیج

سینماژورنال: هنگامه قاضیانی بازیگر تئاتر و سینمای ایران، این‌بار در یک تجربه تازه روی صحنه تالار وحدت می‌خواند.

به گزارش سینماژورنال این بازیگر که پیش از این در فیلم‌های «من مادر هستم»، «به همین سادگی» و «سعادت‌آباد» آواز خوانده است، این‌بار در یک کنسرت بانوان، روز شنبه ١٩ دی ٩٤ ساعت ١٥ در تالار وحدت قطعاتی را خواهد خواند.

سپهر صاحبی، مدیر مؤسسه «رنگین‌کمان هنر» و تهیه‌کننده کنسرت هنگامه قاضیانی، درباره ارکستری که قاضیانی را همراهی می‌کند و قطعاتی که در این کنسرت اجرا می‌شود توضیح داد: «ترانه پوریوسف در این کنسرت علاوه‌بر نوازندگی فلوت، سرپرستی ارکستر را برعهده دارد و در این ارکستر نیز مژگان ابوالفتحی، کاخن، دایره و پرکاشن، ندا بهزاد، کاخن، تنبک و پرکاشن، گلبرگ پرویزی، بیس، پانیذ شفائی کلارینت، غزاله شیرازی ویلن‌سل، یلدا صمدی، پیانو و آذین ملک‌زاده، کمانچه می‌نوازند. بناست در این کنسرت بازخوانی چند ترانه قدیمی، با تنظیم و سبک‌وسیاق مدرن که توسط رضا تاجبخش تنظیم شده‌اند، خوانده ‌شود».

هنگامه قاضیانی بازیگری که پیش از این در سال‌های ٨٦ و ٩٠ برای بازی در فیلم‌های «به همین سادگی» و «روزهای زندگی» موفق به دریافت سیمرغ بلورین نقش اول زن شده بوده و در سالهای اخیر در آثاری چون «برف روی شیروانی داغ»، «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» و «پدر آن دیگری» بازی کرده است و با فیلم «دلبری» به جشنواره فجر می آید در سال ٨٧ در کنسرت خیریه «دنگ‌شو» برای کودکان مبتلا به سرطان تحت پوشش محک، همچنین در کلیپ «ای ایران» سامان مقدم و در سال ٩٠ نیز در سرود «ای ایران» شهرداد روحانی تجربه‌های موفق آوازی را پشت‌سر گذاشته است.




مورد عجیب یک فیلم که سال قبل به‌دلیل داغ بودن بحث “پرونده هسته‌ای” از جشنواره کنار رفت و امسال هم به‌دلیل آیین‌نامه نمی‌تواند در جشنواره باشد

سینماژورنال: از جمله آثار تولید شده در دو سال گذشته سینمای ایران که هنوز روی پرده نرفته فیلمی است با عنوان “به تهران خوش آمدید”؛ فیلمنامه این کار را مهدی نادری نوشته بود یعنی همان کارگردانی که “بدرود بغداد” را ساخته بود.

نادری تمایل داشت خودش این پروژه را بسازد اما وقتی متوجه شد نمی‌تواند آن طور که خودش دلش می خواهد فیلم را بسازد ناچار فیلمنامه آن را واگذار کرد و این شد که موسسه شهیدآوینی به عنوان حامی وارد پروسه تولید شد و با گماردن رضا سبحانی که پیشتر  یک کمدی-تجاری به نام “رژیم طلایی” را برای پویافیلم ساخته بود به عنوان کارگردان، شرایط تولید پروژه را فراهم کرد.

تولید فیلم حدودا دو سال قبل انجام شد اما به دلیل کامل نبودن فیلم به جشنواره سی و دوم نرسید و در جشنواره سی و سوم هم پذیرفته نشد اما درباره حذف از جشنواره سی و سوم دلیل دقیقی اعلام نشد و البته که از آن موقع تاکنون فیلم هنوز روی پرده هم نرفته است!

رضا سبحانی کارگردان “به تهران خوش آمدید” اولین شخصی بود که پرسشهای مربوط به وضعیت اکران فیلم و حضور یا عدم حضور در جشنواره سی و چهارم را با وی درمیان گذاشتیم. سبحانی با بیان اینکه آن قدر در مسیر اکران این فیلم اتفاقات مختلف رخ داده که ترجیح می‌دهد درباره اش حرف نزند از ما خواست به سراغ مجتبی امینی تهیه کننده کار برویم.

دیپلماسی دولت در این جهت پیش رفت که جشنواره سی و سوم بی حاشیه برگزار شد و برای همین فیلم را نپذیرفتند

مجتبی امینی در گفتگو با سینماژورنال نکته جالب و البته کمترشنیده شده‌ای را درباره فیلم بیان کرد و آن هم اینکه دلیل حذف از جشنواره سی و سوم، مضمون فیلم بوده است که متناسب با حال و هوای سیاسی سال قبل نبود.

مجتبی امینی می‌گوید: موضوع فیلم زیاد مناسب طرح در شرایط خاص سیاسی پارسال نبود بخصوص که بحث تحریمها و ماجرای پرونده هسته‌ای داغ شده بود و دیپلماسی خاص دولت هم در این جهت پیش می‌رفت که با کمترین حواشی سیاسی جشنواره را برگزار کند این شد که توصیه کردند فیلم در جشنواره نباشد و ما پذیرفتیم.

این تهیه کننده درباره اینکه آیا فیلم انتقادی به سیاستهای دولت یازدهم داشته که از حضورش در جشنواره سال قبل جلوگیری شده بیان می‌دارد: فیلم موضع انتقادی یکسویه ندارد و سعی شده نقدها دوسویه باشد و هر دو جناح مرتبط با بحث هسته ای در آن درنظر گرفته شوند اما به هر حال دوستان تشخیص دادند فیلم در جشنواره نباشد.

این تهیه کننده با اشاره به اینکه کنار رفتن “به تهران خوش آمدید” از جشنواره سی و سوم خواه ناخواه باعث کنار گذاشته شدن از جشنواره سی و چهارم شد به سینماژورنال می گوید: آیین نامه جشنواره اجازه نمی‌دهد فیلمی که رد شده باز هم در جشنواره حاضر باشد این شد که ما هم از خیر جشنواره گذشتیم و برنامه ای چیده‌ایم برای اکران فیلم.

به تهران خوش آمدید
هنگامه قاضیانی در نمایی از “به تهران خوش آمدید”

تقابل اروپاییان با تناقضات امروز ایران

اما سوال اینجاست که “به تهران خوش آمدید” درباره چه چیزی صحبت می‌کند که مدیران جشنواره سی و سوم حضور آن در جشنواره را به صلاح ندانستند.

این فیلم ماجرای تقابل مردمان غرب با ایران امروز را بیان می‌کند که در روبرویی با ایران نوین، با تناقضاتی روبرو می‌شوند که کمتر درباره آن شنیده‌اند.

دو توريست در مرکزیت فیلم قرار دارند که به بهانه‌اي وارد ایران می شوند و البته همین ورود و برخورد با آدمهایی از تیپهای مختلف سیاسی-اجتماعی و با نگرشهای مختلف است که سبب ساز شکل گیری گره های اصلی درام می‌شود و البته که در این بین طعنه های سیاسی خاص هم وجود دارد.

انتقادات صریح از دول غرب بخاطر تحریم ایران

شنیده ها حکایت از آن دارند که در دل فیلم انتقادات صریحی به سیاستهای دول غرب در تحریم ایران صورت می‌گیرد و یکی از اصلی‌ترین دلایل کنار گذاشته شدن فیلم از جشنواره پارسال هم همین انتقادات بوده است.

مهرداد صدیقیان، همایون ارشادی، هنگامه قاضیانی، بابک حمیدیان، شقایق فراهانی، رضا ناجی و سام قریبیان بازیگران اصلی “به تهران خوش آمدید” هستند.

باید منتظر ماند و دید فیلمی که به دلیل مضمون سوءتفاهم برانگیزش نتوانسته در جشنواره فجر حاضر باشد می‌تواند اکرانی بی‌حاشیه را داشته باشد یا آن که به هنگام اکران فیلم نیز مضمون آن حاشیه برانگیز خواهد شد؟




از هنگامه قاضیانی تا الیکا عبدالرزاقی و لادن مستوفی در کنسرت رضا یزدانی+عکس

سینماژورنال: رضا یزدانی تنها خواننده ایرانی که توانسته با ایجاد ارتباط میان دو سبک راک و پاپ مخاطبان خاص خود را داشته باشد به تازگی کنسرتی را در برج میلاد برگزار کرد.

به گزارش سینماژورنال نکته قابل توجه این کنسرت حضور تعدادی از هنرمندان عرصه های سینما و تلویزیون در آن بود.

اغلب این هنرمندان به دعوت رضا یزدانی و مدیر برنامه اش علی اوجی که در سالهای اخیر بازیگر هم شده(!) در کنسرت حضور یافته بودند.

 هنگامه قاضیانی، الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی، بهرام بهرامیان کارگردان سینما و تلویزیون، مهران غفوریان بازیگر طنز و لادن مستوفی بازیگری که در سالهای اخیر کم کارتر شده از جمله چهره های حاضر در کنسرت یزدانی بودند.

 یزدانی با اشاره به حضور هنرمندان در کنسرتش این حضور را باعث انرژی گرفتن خودش و مخاطبان کنسرت دانسته است.

رضا یزدانی
رضا یزدانی در کنار مهران غفوریان، بهرام بهرامیان، علی اوجی، امین زندگانی، الیکا عبدالرزاقی، هنگامه قاضیانی و لادن مستوفی