1

حدادعادل؛ دستیار فیلمبردار این فیلم بود؟+عکس

سینماروزان: هرازگاه در خلال گفتگوهایی که سراسر سیاسی-تاریخی هستند نه فقط کلی خرده داستان می یابی که قابلیت تبدیل شدن به فیلم سینمایی یا اپیزودهایی از یک سریال تلویزیونی دارند بلکه نکاتی کمتر شنیده شده از عقبه برخی چهره های سیاسی-فرهنگی هم می یابی.

به گزارش سینماروزان گفتگوی مفصل هادی غفاری سیاستمدار 65 ساله عضو مجمع نیروهای خط امام با خبرگزاری “ایرنا” نیز پر شده از این خرده داستانها.

یکی از این خرده داستان ها مربوط به ماجرای دادگاه امیرعباس هویدا نخست وزیر پهلوی و سپس جریان اعدام اوست. غفاری در این گفتگو پیرامون دیده هایش از دادگاه هویدا سخن گفته است و از آن طرف خبرنگار “ایرنا” نیز پاره ای از شنیده هایش درباره ماجرای دادگاه هویدا را مطرح کرده است که از غفاری جواب رد یا تأیید بگیرد.

یکی از این شنیده ها پیرامون حضور خبرنگارانی است که در دادگاه هویدا حاضر بودند؛ خبرنگارانی که از علی لاریجانی تا غلامعلی حدادعادل و رسول صدرعاملی را دربرمی گیرد.

بخشی از گفته های غفاری که مرتبط با دادگاه هویداست را بخوانید:

شما در دادگاه هویدا نیز کنار وی نشسته بودید؟

فقط در یکی از دادگاهایش بودم. یک کلمه هم صحبت نکردم.

در کتاب “معمای هویدا” ادعا می شود که شما هویدا را قبل از اعدام با کلت کمری کشته اید؟

هیچ کس جز خلخالی، هویدا و خدا نمی داند چه کسی او را کشت. هر کس بگوید غفاری یا هر کس دیگری این کار را کرد صددرصد دروغ می گوید. خلخالی بعد از پایان دادگاه همه را از سالن بیرون کرد و خودش ماند و هویدا.

صدای تیر هم نشنیدید؟

من نشنیدم. حتی آن روز بحث نشد که هویدا کشته شده است. خبر آن چند روز بعد منتشر شد.

هیچ وقت حتی به طور خصوصی از آقای خلخالی نپرسیدید چه کسی هویدا را اعدام کرد؟

هیچ وقت. چون اینقدر جو آلوده بود اگر حرفی می زدیم حالت دفاع از هویدا پیدا می کرد. اما راجع به نویسنده کتاب معمای هویدا یعنی عباس میلانی باید بگویم که وی آدم بسیار کم شرفی است. کتابش را از ابتدا تا انتها خوانده ام. ایشان هیچ اطلاعی از داخل کشور نداشته و صرفا داستان سرایی کرده است. خود من آن موقع در بطن تمام حوادث کشور بوده ام.

رای همین اگر کسی راجع به آن دوران اظهار نظر کند سریع می فهم راست می گوید یا اوت می زند. میلانی هر چه نوشته دروغ و خیالپردازی است معلوم است اصلا در صحنه ایران نبوده است. من تمام آدمهای آن موقع که دست به قلم بودند را می شناختم. میلانی در کار نبود. این اتهامات را افرادی سر زبان ها انداخته اند که قصد انتقام گیری از بچه های انقلاب را دارند.

آقای هویدا فرد قابل دفاعی نبود. 5 اداره مهم زیر نظر مستقیم نخست وزیری شاه اداره می شد که یکی از آنها اوقاف بود. پول حرم امام رضا(ع) را می گرفت و کارش پرورش آخوندهای مزدور طرفدار شاه بود. می خواست از طریق پولهای اوقاف آخوندها را بخرد و از آنها جاسوسی کند.

هادی غفاری
هادی غفاری

دومین اداره ای که مستقیم زیر نظر هویدا بود ساواک بود. دست ایشان در تمام قتل هایی که به دست ساواک انجام شد به خون آلوده است.
استفعای 18 شهریور هویدا هم یک حرکت عوام فریبانه بود که به دستور شاه صورت گرفت. شاه می خواست دست به اصلاحات صوری بزند تا انقلاب را بخواباند. شاه که تیمور بختیار اولین رئیس ساواک را کشته بود ابایی از قربانی کردن دیگر عواملش نداشت.

حتی برادر کوچکتر خود علی پهلوی را نیز به زندان انداخت. شما علی پهلوی را ندیده بودید. بسیار انسان شریفی بود از پدر و مادرهم با شاه یکی و برادر تنی وی بود. بعد از شهریور 20 به همراه سپهبد قرنی می خواست علیه شاه کودتا کند که ناموفق ماند.

وی فردی مسلمان و متدین بود و حتی فامیل خود را از پهلوی به اسلامی تغییر داده و با نام علی اسلامی شناخته می شد.

پای صحبت های علی پهلوی نشسته بودید. مخالفتش با شاه چه بود؟

شاه را یک موجود کثیف و عیاش می دانست و می گفت وی هیچ اراده ای برای اداره مملکت ندارد و افسارش دست خارجی هاست.

ضمن اینکه او را دیکتاتور محض می دانست. می گفت محمد رضا هیچ کس جز خودش را قبول ندارد و این باعث بدبختی اش می شود. می گفت شاه حاضر نمی شود هیچ کس بر امور مالی دربار و دستگاه سلطنت نظارت کند. می گفت اشرف کشور را اداره می کند. می گفت پس از روی کارآمدن دولت مصدق، نخست وزیر چند روز قبل از کودتای 28 مرداد به شاه اخطار داده بود که اشرف باید ظرف 3 روز ایران را ترک کند.

میلانی دروغ اندر دروغ گفته است. گفته است من از پشت با شلیک دو گلوله هویدا را کشتم. من جنازه هویدا را دیده ام تیرهایی که به بدن وی خورده از روبروست نه از پشت سر.

بهتر نبود هویدا در دادگاهی با حضور وکیل مدافع محاکمه می شد؟ با توجه به قوانین جاری، به احتمال بسیار قوی، باز حکم اعدام برای وی صادر می شد چرا که حتی بر اساس قانون اساسی مشروطه، حتی وزرا نیز باید از انجام هر دستور غیرقانونی شاه امتناع یا استفعا کنند. یا اینکه به وی اجازه داده می شد تا خاطرات 13 سال صدارت یا به قول خودش، خاطراتش از شهریور 20 تا 57 را به رشته تحریر درآورد و بعد مجازات شود؟ این طور وجهه کار بهتر نبود؟

چون در جریان قطعی داستان هستم بگذارید چیزی را صریحا به شما بگویم. نمی دانم داستان فرودگاه انتبه را شنیده اید یا خیر؟ یک سری از نیروهای یاسر عرفات عده ای از سران اسرائیلی را در آنجا گروگان گرفتند. همان موقع عده ای به عرفات گفتند اینها را زودتر بکشید وگرنه آمریکایی ها نجاتش می دهند. اما عرفات گفت نه نگهشان می داریم برای معامله با اسرائیل خوبند. فردای آنروز دهها هلی کوپتر و جنگنده به آن فرودگاه حمله کردند و تمامی گروگانگیرها را کشتند و گروگان ها را آزاد کردند.

این جریان مال قبل از انقلاب اسلامی است اما خاطره آن در گوش یاران انقلاب اسلامی از جمله من و خلخالی و صدها انقلابی دیگر مانده بود.
در همان دادگاه خلخالی گفت هویدا به من گفته اگر اعدام مرا تنها دو ماه عقب بیندازی 20 میلیون تومان پول به تو می دهم. آن موقع با 600 هزار تومان پول می شد یک آپارتمان سه طبقه شیک در یک منطقه خوب تهران خرید.

وضع ما هم اینقدر خراب بود که پول نهار بچه هایی که دادگاه را تشکیل داده بودند را نداشتیم چرا که بودجه دست دولت موقت بود و تا به ما پول بدهد طول می کشید. ضمن اینکه جهت دولت موقت با ما متفاوت بود.
با این تفاصیل چه تضمینی وجود داشت که آنچه در فرودگاه انتبه اتفاق افتاده بود در مورد هویدا رخ ندهد؟ شواهد نشان می داد که وی از طریق آدمهای بیرون زندان، تلاش زیادی را برای آزادی خود انجام می داد.

ضمن اینکه نگرانی هایی از کودتای سلطنت طلبان هم وجود داشت. سران ارتش شاه هنوز زنده بودند. از طرفی همه در دادگاه موافق اعدام وی بودند. پدر برادران رضایی که از بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق بودند و توسط ساواک اعدام شده بودند در همان دادگاه بلند شد و به شدت از اعدام هویدا دفاع کرد.

پس چپ ها هم موافق بودند؟

راست ها هم موافق بودند.

فقط دولت موقت مخالف بود؟

مخالف نبودند ولی می گفتند در این کار عجله نکنید. ضمن اینکه هویدا آدم فرهنگی نبود. فردوست یک آدم فرهنگی بود که از 5 سالگی با شاه بزرگ شده بود و خاطرات بسیاری از وی داشت. پدرش باغبان رضا خان بود. فردوست چیزهای بسیاری درباره نظام پهلوی نوشته که بسیاری از آنها هنوز هم محرمانه است و در مرکز اسناد وزارت اطلاعات نگه داری می شود.

هادی غفاری در دادگاه هویدا
هادی غفاری در دادگاه هویدا

هویدا کجا دفن شد؟

تا جایی که من در جریانم، خواهرش آمده بود پیش خلخالی و جنازه را خواسته بود. آن موقع مردم می ریختند و قبر روسای ساواک را آتش می زدند. امکان چنین کاری برای جنازه هویدا هم وجود داشت.

خلخالی به من گفت با احمد آقا تماس بگیر ببین نظر امام چیست؟ تماس گرفتم و منتظر جواب شدم. احمد آقا یک ربع بعد زنگ زد و گفت امام می گویند جسد را هر جا می خواهند می توانند ببرند ولی هزینه انتقالش با خودشان است چون که حمل جسد با هواپیما نیاز به پول داشت.

این اتفاق مربوط به چند روز پس از اعدام هویداست؟

کمتر از یک هفته. یک روز که به پزشکی قانونی رفته بودم خواهرش پیش من آمد و گفت می خواهیم جسد را به آنکارا ببریم.

پرسیدم بعد از آن؟

گفت: اگر بگویم نمی گذارید ببریم.

گفتم: نه، امام گفته اند مشکلی ندارد.

گفت: شهر عکای اسرائیل.

جسد را به همان جا بردند و نزدیک قبر پدرش خاک کردند.

اما آیت الله خلخالی در خاطرات خود می گوید سه ماه بعد از اعدام هویدا، جسد وی توسط ابراهیم یزدی و غیره از سردخانه ربوده شد.

شاید تا آن موقع جسد را هنوز نبرده بودند.

شما فرمودید در همان هفته های اول بردند؟!

خاطرات آقای خلخالی در اواخر عمر ایشان نوشته شده است. البته شاید هم 3 ماه بعد برده باشند چون آن روز من فقط پرسیدم کجا می برید و خواهرش گفت به اسرائیل.

هویدا بهایی بود؟

بله.

چرا در کیفرخواستش، اتهام بهایی گری ذکر نشده بود؟

چرا هست. آقای خلخالی خودش در دادگاه گفت.

اما متن کیفرخواستش اینجا مقابل من است. چنین اتهامی وجود ندارد.

به کیفرخواست کاری ندارم. بهایی بودن آن موقع اتهام نبود.

ظاهرا در دادگاه با هویدا شوخی هم کرده اید؟

بله. هویدا در لبنان درس خوانده ولی عربی را خوب بلد نبود. به من گفت توکُلت علی الله.

هر آدمی می داند توکَلت علی الله است. به او گفتم نترس نیم ساعت دیگر کُلت علی الله هستی! گفت آقای خلخالی غفاری مرا تهدید می کند.

خلخالی جواب داد آقای هویدا اینهمه آدم کشته ای عیب نداشته حالا یکی تهدیدت می کند عیب دارد؟

شما می دانستید قرار است اعدام شود؟

پس توقع داشتید به هویدا مدال افتخار بدهیم!

چند خبرنگار در دادگاه هویدا بودند که بعدا به چهره هایی سرشناس تبدیل شدند. آقای علی لاریجانی که اکنون رئیس مجلس است. غلامعلی حداد عادل که دستیار فیلمبردار بود و اکنون رئیس فرهنگستان ادب فارسی است. برادرش مجید حدادعادل که فیلمبردار دادگاه بود و بعدها شهید شد. رسول صدر عاملی که خبرنگار روزنامه اطلاعات بود و بعدها کارگردان سینما شد.

این را در جریان نبودم.