1

فراهم کردن زمینه برای بازگشت به وطن؟⇐حمله تند و تیز محسن نامجو به ” من و تو”+فیلم

سینماروزان: محسن نامجو خواننده‌ مهاجر ایرانی که تنها آلبوم مجاز داخلیش “ترنج” با حمایت حوزه هنری منتشر شده بود به تازگی حملات تندی را نثار شبکه “من و تو” کرده؛ بهانه این حمله، استفاده بی‌اجازه “من و تو” از یکی از قطعات او با نام “نامه” بوده ولی نامجو حین این حمله به ارائه تصویری جعلی از گذشته ایران در این شبکه که مورد انتقاد رسانه‌های اصولگرا هم بوده نیز انتقادات تندی را وارد کرده؛ آیا حرفهای اخیر نامجو پیش‌زمینه‌ایست برای بازگشت به وطن؟؟

نامجو گفت: شبکه “من و تو” یکی از قطعات بنده به نام “نامه” را با تعییر شعر در یکی از سطح پایین ترین کارهایش استفاده کرده است. این قطعه را سال ۲۰۰۹ برای همسرم ساختم و برای همین به این قطعه علقه عاطفی دارم و اخیرا نیز بعد از سالها در روز فوت مادرم، بازخوانیش کردم که ناگهان وایرال شد.

نامجو ادامه داد: دوره، دوره “من و تو” است! “من و تو” در ساختن گذشته جعلی از اتفاقات پیش از انقلاب ایران و خراب کردن آینده در ذهن زندگی جوانان امروز ایران نقش مهلک داشته است. در این دوران سخیفی که بشریت در آن به سر میبرد “من و تو” باید هم بتازد ولی حق خودم میدانم که به خاطر حرمت کار فرهنگی هم که شده رفتار اخیر “من و تو” را پیگیری کرده و از گردانندگان این شبکه بخواهم دست از سر موسیقی بردارند.

برای تماشای گفته‌های نامجو در نقد “من و تو” اینجا را ببینید.




کانون کارگردان باز نامه نوشت؛ این بار به وزیر ارشاد و برای رفع ممنوعیت کاری سینماگران قبل از انقلاب⇐پرسش اول: بخش عمده سینماگران قبل از انقلاب یا مرحوم شدند یا فرتوت‌اند؛ پس این نامه برای رفع ممنوعیت چه کسی نوشته شده؟ بهروز وثوقی و پوری بنایی؟ پس چرا جرأت نام بردن صریح از بهروز و پوری در این نامه وجود نداشته؟/پرسش دوم: ناصر ملک‌مطیعی و ایرج قادری و سعید راد که مجوز فعالیت در بعد از انقلاب را گرفتند کدام دستاورد را رقم زدند که مابقی بزنند؟/پرسش سوم: چرا نامه به وزیر فعلی ارشاد؟ مگر وزیر فعلی بوده که حکم ممنوعیت فعالیت فردین و بقیه را صادر کرد؟ چرا جرأت ندارند درباره ریشه‌های ممنوعیت که به وزارت ارشاد خاتمی و مدیریت سینمایی بهشتی بازمی‌گردد حرف بزنند؟/پرسش چهارم: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؛ چرا شورای مرکزی کانون کارگردانان نامه‌ای به مدیرعامل صنفش نمی‌زند و در چرایی عدم تأیید پوران درخشنده برای حضور در شورای پروانه ساخت احقاق حق نمی‌کند؟/پرسش پنجم: چرا محسن امیریوسفی-رییس کانون کارگردانان-که رییس شورای اکران هم شده درباره حضور غیرقانونی مدیرعامل ابوالمشاغل در شورای اکران نامه نمی‌زند؟

سینماروزان: این چندمین بار است که شورای مرکزی کانون کارگردانان نامه مینویسد؛ پیشتر نامه نگاری برای رفع ممنوع الخروجی محمد رسول‌اف و جعفر پناهی و ادغام بخش «بین الملل» در جشنواره فجر بود و این بار نامه نگاری برای رفع ممنوعیت کاری سینماگران پیش از انقلاب.

در دفعات قبل نامه نگاری به رییس جمهور و رییس سازمان سینمایی را شاهد بودیم و این بار نامه به وزیر ارشاد. آنچه جرقه نامه اخیر شورای مرکزی کانون کارگردانان بوده مرگ ناصر ملک مطیعی است و این شورا خطاب به وزیر نوشته است: ما اعضای شورای مرکزی کانون کارگردانان به نمایندگی از خانواده بزرگ و مفتخر سینمای ایران از شما درخواست می‌کنیم به ممنوعیت کار سینماگرانی که قبل از انقلاب به این «هنر» و «پیشه» می پرداخته‌اند، خاتمه داده شود.

اول. منظور شورای مرکزی کانون کارگردانان از سینماگران ممنوع الفعالیت دقیقا چه کسانی است؟

ناصر ملک مطیعی که رفته! فردین که مرحوم شده! بیک ایمان وردی که دار فانی را وداع گفته! ایرج قادری هم که هکذا! مابقی بازماندگان و مثلا یکی نظیر نصرت الله وحدت هم که آن قدر فرتوت شده که حتی راه رفتن عادی هم برایش مشکل است چه برسد به رفع ممنوعیت. پس وجه تسمیه نامه اخیر شورای مرکزی کانون کارگردانان چیست؟ بازگشت به ایران بهروز وثوقی و بازگشت به سینمای پوری بنایی؟؟ پس چرا جرأت اینکه مستقیم درخواست بازگشت بهروز و حل مشکل پوری را کنند ندارند و در لفافه حرف می زنند؟

دوم. بر فرض که صدور مجوز فعالیت برای این سینماگران زودتر از اینها صادر می‌شد، چه اتفاقی برایشان رخ می‌داد؟ سعید راد که با «دوئل» به سینما بازگشت این روزها کجاست و چه میکند؟ ایرج قادری که در زمان حضور علی لاریجانی در وزارت ارشاد مجوز فعالیت گرفت چه دستاوری در سینمای بعد از انقلاب داشت؟ به جز یک فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» بقیه فیلمهایش نه تنها بازخورد مثبتی نداشتند که حتی برخی از همین آقایان نان به نرخ روزخوری که حالا شده‌اند هوادار رفع ممنوعیت اینها، هم برای همکاری با قادری چنان رقمهای نجومی پیشنهاد میدادند که نگو و نپرس.

مگر همین ناصر ملک مطیعی در دولت دوم محمود احمدی نژاد برای بازی در «نقش نگار» مجوز نگرفت. چه اتفاقی افتاد؟ فیلم با حمایت سورینت‌فیلم بابک زنجانی ساخته شد که در دولت اعتدال چند سالی توقیف ماند اما در نهایت روی پرده رفتنش هم نه کمکی به فیلم کرد و نه کمکی به بازیابی خاطرات خوشی که ملت از گذشته های دور و ناصر داشتند!

سوم. چرا شورای مرکزی کانون کارگردانان به عباس صالحی وزیر فعلی ارشاد نامه نوشته؟ مگر صالحی حکم ممنوعیت این جماعت را صادر کرده بود؟ ممنوع الفعالیت شدن ناصر و فردین و دیگر همکارانشان در دل وزارت ارشاد خاتمی و با همراهی امثال محمد بهشتی صورت گرفت که اتفاقا همچنان باجناقش در حلقه بالادستی خانه سینما و یکی از نیروهای متبوعش در حلقه بالایی سازمان سینمایی حضور دارد. کانون کارگردانان نه تنها حتی به تلویح به ریشه های ممنوع الفعالیت شدن این جماعت اشاره نمیکند که از یارغاران آن جماعت که هم در سازمان و هم در خانه سینما مسئولیت دارند تقاضایی نمی کند. چرا؟

چهارم. در همین دو ماه اخیر اتفاقاتی به مراتب مهمتر و صنفی تر در سینمای ایران رخ داده اما کمترین واکنشی از شورای مرکزی کانون کارگردانان به دنبال نداشته! یکی‌اش چندین تخلف در اکران و مثلا روی پرده فرستادن فیلمی به نام «آن سوی ابرها» در اکران دوم نوروز بود علیرغم آن که به دلیل لغو اکران اولیه در اسفند سال قبل فیلم نباید زودتر از شش ماه بعد و آن هم با داشتن سرگروه روی پرده میرفت! چرا شورای مرکزی کانون کارگردانان که رییس اش که محسن امیریوسفی باشد، شده است رییس شورای صنفی نمایش درباره این بی قاعدگی ها نامه نمی دهد؟

چرا شورای مرکزی کانون کارگردانان درباره نفوذ نماینده یک جریان سیاسی شکست خورده در شورای اکران و صعود تا نایب رییسی شورا نامه نمیدهد؟

چرا شورای مرکزی کانون کارگردانان درباره حضور غیرقانونی منوچهر شاهسواری مدیرعامل ابوالمشاغل خانه سینما در شورای اکران و امضای صورتجلسات شورا توسط وی نامه نمیدهد؟

پنجم. میگویند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. نزدیک به دو ماه از انتخابات کانون کارگردانان و معرفی اعضای تازه شورا می گذرد اما هنوز فردی منتسب به شورای مرکزی قبلی است که به نمایندگی از کانون کارگردانان در شورای پروانه ساخت حاضر میشود. چرا ؟؟یعنی شورای مرکزی کانون کارگردانان حتی جرأت ندارد نامه ای بزند به مدیرعامل خانه سینما و از وی بپرسد بعد از مدتها که از معرفی پوران درخشنده به عنوان نماینده کانون فعلی کارگردانان برای حضور در شورای پروانه ساخت چرا همچنان این مازیار میری است که در شورا حضور دارد؟ شورای مرکزی کانونی که نمی تواند بر احقاق حق خویش مبنی بر حضور نماینده رسمی اش در شورا پافشاری کند چگونه می خواهد برای رفع ممنوعیت امثال بهروز مثمرثمر باشد؟




در دومین نامه سرگشاده حسین فرحبخش به شهردار تهران بیان شد⇐ چگونه در سخنان انتخاباتی خود دم از فرهنگ و دلسوزی برای اهل فرهنگ می‌زنید در حالی که کام اهالی سینمای ایران از تحریم فیلم‌های دارای مجوز قانونی و عدم نمایش‌شان در سینماهای متعلق به شهرداری تلخ است؟/چگونه مدعی حمایت از فرهنگ و هنر هستید در حالی که هنوز شهرداری بی هیچ منطقی بابت هر بلیط سینمای ایران ۵ درصد عوارض دریافت می‌کند؟/ چرا کل امکانات مالی و خدماتی شهرداری را در اختیار جوانی متظاهر و منفعت‌طلب می‌گذارید که تنها هنرش مجیزگویی شما و پسرتان است؟/چرا از حجم گسترده و بی حساب بیلبوردهایی که برای تبلیغ در اختیار این جوان و فیلم‌های او می‌گذارید بدنه سینمای ایران سهمی ندارند؟/آیا در دولت{احتمالی} شما، مثل امروز در شهرداری، همچنان نورچشمی‌ها و به قول شما ۴ درصدی‌ها میدان‌دار خواهند بود؟/اگر خدای ناکرده شما رییس جمهور شدید و مثلا شهرداری فیلمی که از دولت شما مجوز گرفته بود را تحریم کرد، واکنش شما چه خواهد بود؟/توصیه اکید من به شما انصراف از کاندیداتوری است پیش از اینکه برای بار سوم از ملت ایران پاسخ منفی بگیرید!!!

سینماروزان: محمدحسین فرحبخش تهیه کننده، کارگردان و یکی از شرکای موسسه سینمایی «پویافیلم» حدودا سه ماه قبل نامه ای را به شهردار تهران نوشته و در آن نامه به گلایه از مدیریت فرهنگی شهر تهران پرداخته بود؛ گلایه هایی مرتبط با تبعیض در ارائه تسهیلات شهری و به ویژه تبعیض در برخورد با آثار برای اکران در سینماهای متعلق به شهرداری.(اینجا را بخوانید)

فرحبخش در آستانه انتخابات نامه دیگری به شهردار تهران که حالا کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است نوشته و در کنار ذکر دوباره گلایه هایش درباره برخوردهای تبعیض آمیز ارگانهای فرهنگی شهری نسبت به سینماگران به این کاندیدای انتخابات توصیه اکید کرده که قید ریاست جمهوری را بزند وگرنه ممکن است مجددا از مردم پاسخ منفی بگیرد.

سینماروزان متن کامل نامه فرحبخش را منتشر کرده و آمادگی خود را برای انتشار جوابیه شهردار به فرحبخش اعلام می دارد:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

جناب آقای قالیباف! چند ماه قبل در اعتراض به تحریم نمایش فیلم‌ها در سینماهای متعلق به شهرداری و ترکتازی یکی از مدیران فرهنگی شما، نامه‌ای خطاب به شما نوشتم که نه فقط حرف من که در بردارنده مطالبات و سوالات بخش وسیعی از اهالی سینمای ایران از شما بود، دریغا که به رغم درخواست صادقانه من و همچنین هشدارم در این باره که مقام مسئول شما صراحتاً و با افتخار اعلام کرده نظرات و آرای شهید مطهری را قبول ندارد،  نه پاسخی به نامه دادید و نه در جهت رسیدگی به اوضاع اقدامی کردید و همچنان سکان دار سینمهای شهرداری همان کسی است که فیلم‌ها را مطابق نظر شخصی‌اش تحریم می‌کند و با افتخار می‌گوید شهید مطهری را قبول ندارد.

این فرار از پاسخگویی و میدان دادن به افراد متحجر و فاقد تعهد تنها نمونه کوچکی از مدیریت به اصطلاح جهادی شماست که نه نسبتی به آموزه‌های اولیاء‌الله و مقام عظمای ولایت دارد و نه قرابتی با دنیای امروز، فراموش نکرده‌ایم که همین چندی پیش هم در جریان فاجعه دلخراش پلاسکو جنابعالی متکبرانه حاضر به قبول مسئولیت و حتی عذرخواهی از مردم نشدید و در جریان طرح تحقیق و تفحص از شهرداری هم تمام توان خود در لابیگری را به کار گرفتید تا جلوی مجلس و نمایندگان ملت برای بررسی کارنامه مدیریتی، مالی خود و همکاران‌تان را بگیرید. حال سوال از شما این است که خدای ناکرده در صورت انتخاب به عنوان رییس جمهور هم قرار است با همین شیوه و منش به ادره کشوری اسلامی بپردازید؟

شما چگونه در مناظره‌ها و سخنرانی‌های انتخاباتی خود دم از فرهنگ و دلسوزی برای اهل فرهنگ می‌زنید در حالی که هنوز کام اهالی سینمای ایران از تحریم فیلم‌های دارای مجوز قانونی و عدم نمایش‌شان در سینماهای متعلق به شهرداری تلخ است و خسارت مادی و معنوی این اقدام شما برای سینمای ایران قابل اندازه‌گیری نیست.

شما چگونه مدعی حمایت از فرهنگ و هنر هستید در حالی که به رغم تجمیع عوارض و ارزش افزوده محصولات و غیرقانونی بودن دریافت عوارض جداگانه، هنوز شهرداری به زور و بی هیچ منطقی بابت هر بلیط از سینمای ایران 5 درصد عوارض غیرقانونی دریافت می‌کند؟

آقای قالیباف! خواهش می‌کنم جنابعالی دیگر مدعی کمک به خانه سینما و نهادهای فرهنگی نباشید در حالی که همه‌ به عینه می‌بینند شما تنها کمک‌حال و حامی رانت‌خواران، مجیزگویان و حلقه نزدیکان خود هستید، از امکانات شهرداری و حتی مالکیت پردیس‌های سینمایی و منافع آن تنها نزدیکان‌تان نفع برده‌اند و کوچک‌ترین سهمی به بدنه نجیب سینمای ایران نرسیده.

شما در میدان دادن به حواریون خود و دادن رانت به نزدیکان خویش در تاریخ مدیریت این ملک نمونه‌ای مثال زدنی هستید. کل امکانات مالی و خدماتی شهرداری را در اختیار جوانی متظاهر و منفعت‌طلب می‌گذارید که تنها هنرش مجیزگویی شما و پسرتان است و گمان می کنید اهالی سینمای ایران از زد و بندهای او و شراکتش با فرزند شما بی‌خبرند. آیا از حجم گسترده و بی حساب بیلبوردهایی که برای تبلیغ در اختیار این جوان و فیلم‌های او می‌گذارید بدنه سینمای ایران و دیگر فیلم‌ها سهمی دارند؟ همه می‌دانند هر چه در شهرداری هست سهم نورچشمی‌ها و رانت‌خوارن نزدیک به شما است.

آقای قالیباف! عملکرد مستبدانه شما، به رغم تظاهرتان به آزاد اندیشی، مقابل دیدگان ما است. ما هرگز خاطره دستگیری و به زندان انداختن نویسندگان و روزنامه‌نگاران در سال 79، 80 به دستور شما و زمانی که فرمانده نیروی انتظامی بودید را فراموش نمی‌کنیم. ما از یاد نمی‌بریم که شما به جای توضیح به افکار عمومی افشاء کننده پرونده املاک نجومی را به زندان انداختید.

شما دایم دم از احقاق حق 96 درصد محرومین می‌زنید، غافل از اینکه مردم به خوبی می‌دانند شما خود از جماعت 4 درصدی جامعه هستید که تنها به اتکاء رانت توانسته‌اید در سن و سالی بعید و بسیار جوان، هم دکتر شوید، هم مهندس، هم خلبان و هم ثروتمند و برخوردار از قدرت. آیا برای 96 درصد باقیمانده این فرصت هست که بدون رانت و در مسیری سالم و طبیعی در فرصتی کوتاه مثل شما به تمام این مواهب و مناصب دست پیدا کنند؟

آقای قالیباف! شما تاکنون دو مرتبه خود را در معرض آرای ملت قرار داده‌اید و هر دوبار از مردم ایران رای عدم اعتماد قاطع و محکمی گرفته‌اید، میل و عطش تصاحب قدرت در شما تا چه اندازه شدید و قوی است که بر خلاف عرف و روال دنیا برای بار سوم وارد کارزاری شده‌اید که در آن هیچ شانسی ندارید؟ توصیه اکید من به شما انصراف از کاندیداتوری است پیش از اینکه برای بار سوم از ملت ایران پاسخ منفی بگیرید.

اما در صورت اصرار بر ادامه مبارزات انتخاباتی و به رغم اینکه شما به پرسش‌های ما در نامه پیشین بی توجه بودید، هم‌چنان از شما سئوالاتی داریم؟

اگر خدای ناکرده شما رییس جمهور شدید و مثلا شهرداری فیلمی که از دولت شما مجوز گرفته بود را تحریم کرد، واکنش شما چه خواهد بود؟

آیا مدیران فرهنگی شما و وزیر ارشاد دولت شما از همین سنخ افراد متحجری هستند که امروزه در مناصب فرهنگی شهرداری مسئول هستند و با افتخار می‌گویند آرا و افکار شهید مطهری را قبول ندارند؟

آیا در دولت شما، مثل امروز در شهرداری، همچنان نورچشمی‌ها و به قول شما 4 درصدی‌ها میدان‌دار خواهند بود؟

آیا با دگراندیشان و منتقدین و اهل فرهنگ به سیاق این سال‌ها در شهرداری و نیروی انتظامی همچنان برخوردی تند، خشن و گازانبری خواهید داشت؟

آقای قالیباف شما که شیفته مقام ریاست جمهوری هستید چه تضمینی بر تغییر رویه فعلی خود به ملت ایران می‌دهید و برای جلب اعتماد مردم چه در دست دارید؟

این پرسش‌های جمع کثیری از اهالی هنر و فرهنگ است و امیدواریم در مناظره بعدی به جای حمله و تخریب رقیب وقت خود را صرف پاسخ به این ابهامات و سوالات کنید، هر چند پیش از این امید داریم به جای تلاش برای تصاحب قدرت، ابتدا در عمل به تصحیح مشی خود بپردازید و سپس در سپهر سیاسی ایران در کسوت و قواره‌ای که مناسب و متناسب با توانایی‌های شما است عرض اندام کنید.

فاعتبرو یا اولی ابصار

محمد حسین فرح‌بخش

تهیه‌کننده و کارگردان سینما




در نامه سرگشاده حسین فرحبخش برای وزیر ارشاد مطرح شد⇐ کارد به استخوان رسیده! رضاداد مشغول خرابکاری و ایجاد نارضایتی در بدنه سینما است و ایل‌بیگی رییس اداره نظارت هم مجری اصلی این برنامه خبیثانه و غیراخلاقی است!/رفتار تحقیرآمیز و متکبرانه حبیب ایل‌بیگی کاسه صبر سینماگران را لبریز کرده/ایل‌بیگی با سانسور سلیقه‌ای، باعث ایجاد روحیه یأس و نومیدی و ایجاد نارضایتی در میان فیلمسازان و تهیه کنندگان نجیب سینمای ایران شده!/اعضای شورای صدور پروانه نمایش از دخالتها و کارشکنی‌های ایشان به ستوه آمده اند/امتداد این دخالتها به قهر روحانی عضو شورا از جلسات منتهی شده!!!//ادامه این روند ممکن است حتی به درگیری فیزیکی در وزارت ارشاد بکشد!

سینماروزان: ماجرای انتشار خبر استعفای حجت ا.. ایوبی و تکذیب سریع این خبر توسط شخص ایوبی که کاملا متأثر از اختلافات ایوبی با حبیب ایل بیگی معاون نظارتش بوده است(اینجا را بخوانید) با انتشار نامه ای سرگشاده همراه شده که حسین فرحبخش از تهیه کنندگان قدیمی سینمای ایران و از شرکای موسسه پویافیلم برای رضا صالحی امیری وزیر ارشاد نگاشته است.

به گزارش سینماروزان فرحبخش در نامه خود با اشاره به برخی نابسامانیها در معاونت نظارت و ازرشیابی ارشاد به صراحت از وزیر ارشاد خواسته است برای جلوگیری از خراب شدن بیشتر اوضاع در سازمان سینمایی فکری کند.

متن نامه حسین فرحبخش را بخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای صالحی امیری
وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی
سلام علیکم
بی پرده میگویم و بی تعارف این نوشته را آغاز میکنم چرا که مجال مقدمه چینی نیست و باید حقیقت را گفت. واقعیت این است که نفاق در سازمان سینمایی نفوذ کرده و موذیانه در کار ایجاد تفرقه میان مسئولین، نارضایتی در میان فیلمسازان و تهیه کننده گان سینمای ایران است تا در نهایت با بی اعتبار و ناکارآمد نشان دادن برنامه های فرهنگی دولت یازدهم اینگونه بنمایانند که وعده های فرهنگی ریاست محترم جمهور محقق نشده باقی مانده است.

البته اتاق فکر و طراحان اصلی این جریان جای دیگری است، اما مجریان نقشه های شان در سازمان سینمایی نفوذ کرده اند. یکی از این نفوذی ها کسی نیست جز جناب حبیب ایل بیگی که به ناحق بر صندلی پستِ حساس نظارت و ارزشیابی تکیه زده و با سانسور سلیقه ای و عملکرد خارج از رویه های قانونی، باعث ایجاد روحیه یاس و نومیدی و ایجاد نارضایتی در میان فیلمسازان و تهیه کنندگان نجیب سینمای ایران شده.
آقای ایل بیگی در رسیدن به اهداف باطل خود، چنان بر طبل خودمحوری میکوبد که حتی دستور مافوق خود را نیز بلا اثر میگذارد و بی توجه به سلسله مراتب قانونی چشم بسته فرامین کسانی را اطاعت میکند که بدخواه سینمای ایران و مدیران سازمان سینمایی هستند.

سخت گیری های خارج از چهارچوب قانون و شرع ایشان، ممیزی آثار به شکل خودسرانه و بدون هماهنگی با شورای پروانه نمایش و یا تحت فشار قرار دادن اعضای این شورا برای افزایش حذفیات و ممیزی بیشتر فیلم ها، فشار به سینماگران برای ممیزی آثارشان آن هم و بعد از بازبینی توسط شورای پروانه نمایش و مطابق رای و سلیقه شخصی خود ایشان، تعلل و به تعویق انداختن صدور پروانه نمایش، به رغم تایید اثر توسط شورای بازبینی و… تنها گوشه ای از رفتارهای خباثت آمیز و فراقانونی آقای ایل بیگی است و وضع به گونه ای متشنج شده که حتی اعضای محترم شورای صدور پروانه نمایش هم از دخالت ها و کارشکنی های ایشان به ستوه آمده اند و در یک مورد به قهر روحانی عضو شورا از جلسات منتهی شده. به عنوان مثال فقط در یک مورد ایشان 4 مورد حذفی صورتجلسه شده توسط شورای پروانه نمایش را خودسرانه و دلبخواه به 17 مورد حذفی افزایش داده و سازندگان فیلم را برای تمکین در برابر این سانسور غیرقانونی تحت فشار گذاشته و همزمان به شورای پروانه نمایش هم فشار آورده تا نظرات او را صورتجلسه و امضا کنند، تا حدی که نماینده سازمان بازرسی حاضر در شورا هم به این رفتار او معترض شده.

جناب صالحی امیری
اوایل آمدن دکتر ایوبی که با گروهی از دوستان خدمت ایشان رسیده بودیم، هشدار دادم که از همکاری با آقای رضا داد، که سابقه خوبی در مدیریت سینما ندارند و فرد خوشنامی نیستند، پرهیز کنند، بنده همان زمان گفتم آقای رضاداد بیش از خدمت فرهنگی به دنبال باندبازی و جاه طلبی است، گذشت زمان صدق گفتار من را به اثبات رساند، در نهایت دکتر ایوبی و جناب آقای جنتی متوجه خیانت او و کارشکنی هایش شدند و ایشان از دبیری جشنواره فجر عزل شدند.

حالا هم خدمت شما عرض میکنم که آقای رضاداد همچنان مشغول خرابکاری و ایجاد نارضایتی در بدنه سینما و بدنام کردن مدیران سازمان سینمایی است و آقای ایل بیگی مجری اصلی این برنامه خبیثانه و غیراخلاقی است.

جناب وزیر
آقای ایل بیگی نزد اهالی سینما، مسئولین سازمان سینمایی و اعضای شوراهای پروانه ساخت و نمایش چنان وانمود میکند که از حمایت شخص حضرتعالی برخوردار است و با هزینه کردن از نام شما در نهایت باعث مکدر شدن اهالی سینما از شخص شما میشود. مطمئن باشید آقای رضاداد، آقای ایل بیگی و… خیرخواه شما نیستند و منافقانه در کنار شما از یک سو نارضایتی را در اهالی سینما گسترش میدهند و از سوی دیگر معترضینی را در بیرون از بدنه سینما و رسانه ها، به خصوص در رسانه ملی، بسیج می کنند تا مدیران فعلی سازمان سینمایی را بی کفایت نمایش داده و مطمئن باشید در این راه حتی اگر لازم باشد از شما هم عبور خواهند کرد.

جنجال ها و بحران آفرینی در زمینه داورهای جشنواره سی و پنجم تنها نمونه ای از جنگ روانی ناجوانمردانه این جماعت برای بی اعتبار کردن سازمان سینمایی بود که تبعات منفی آن تا سالها گریبانگیر سینمای ایران خواهد بود.

جناب صالحی امیری
نجات سینمای ایران از بحران ممکن نیست جز با کوتاه کردن دست نفودی هایی که کمر به نابودی این سینما بسته اند تا بعدها در نقش منجی به میدان بیایند و سهم خواهی کنند. آقای ایل بیگی یکی از همین نفوذی هاست. تظاهرات ریاکارانه ایشان در عرصه مجازی و صفحه اینستاگرام شان، نسبت به انجام شعائر مذهبی یا حمایت از فیلم ارزشمندی مثل ماجرای نیمروز همه جزیی از رفتارهای منافقانه اوست و اتفاقا آدم را به یاد افراد منافق و خبیثی همچون کلاهی و کشمیری می اندازد که در ظاهری متشرع اما در جبهه کفر منتظر روزی ماندند تا بر پیکر جمهوری اسلامی ضربه بزنند.

جناب وزیر
حضرتعالی اخیراً به درستی و با فراست فرموده اید: “هنرمندان مایه عزت، شرف و فضیلت هستند.”، این سخنی است به غایت زیبا و دلنشین، اما بدانید با حضور فردی با ویژگی های آقای ایل بیگی در جایگاه نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی تحقق این رای و نظر شما غیرممکن است و عملکرد ایشان در تعارض آشکار با نظر و سخن شما است. سخن کوتاه میکنم، کارد به استخوان رسیده و رفتار تحقیرآمیز و متکبرانه آقای ایل بیگی کاسه صبر سینماگران را لبریز کرده. دیری نخواهد پایید که ادامه این روند کار را به بحران و حتی، خدای ناکرده، درگیری فیزیکی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بکشاند، که آن روز دیگر، روز قهر و خشم دلسوختگان و ستمدیدگان سینماست. ما این درد دل خود را صادقانه با شما در میان نهادیم، به امید تغییر عاجل اوضاع و توجه شما، که اگر غیر از این شود چاره ای باقی نمی ماند جز پناه بردن به افکار عمومی و رسانه ای کردن همین مکتوب، تا آیندگان قضاوت کنند در دوران وزارت شما چه بر ما گذشت.

و مکرو و مکر الله والله خیرالماکرین…
محمد حسین فرح بخش
کارگردان و تهیه کننده سینما




احمدرضا معتمدی که فیلم ارگانی «بوف کور»ش به جشنواره راه نیافت در نامه ای خطاب به حسن روحانی متذکر شد⇐یادتان هست که در اوایل دهه ٦٠ در یک مجموعه فرهنگی هنری همکار بودیم؛ آن هم در یک واحد و یک طبقه؟؟!/یکی از نورچشمی‌های تان كه بودجه‌های ‌میلیاردی به او اختصاص می‌دهید، ١٠ سال پیش در درس كارگردانی من، وامانده بود!!/سینمای ایران را سه دسته برده‌اند: ابتذال‌گرایان، مجیزگویان و وابستگان آن سوی آب. اینها پولشان برجاست و آبشخورشان سرریز!!/سینمای مستقل، مهجور خود‌ی‌های دلسوز است/کارگزاران شما با نحوه داوری و گزینش جشن سینما كه قرین با دهه انقلاب است، متأسفانه تعریفی تازه‌ نیز از دهه فجر به دست داده‌اند!

سینماروزان: احمدرضا معتمدی فیلسوف سینمای ایران اخیرا با حمایت انجمن سینمای دفاع مقدس فیلمی را ساخت با نام “بوف کور”؛ فیلمی درباره موسیقی که نتوانست به جشنواره فجر راه یابد.

به گزارش سینماروزان معتمدی به تازگی نامه ای به حسن روحانی رییس دولت یازدهم نوشته و به گلایه از بی توجهی به این فیلم پرداخته است.

نکته اینجاست که معتمدی در این نامه خود را جزیی از سینمای مستقل دانسته و از مهجوریت این سینما سخن گفته در حالی که فیلمش را نه به صورت مستقل و در بخش خصوصی بلکه با بودجه انجمن سینمای دفاع مقدس تولید کرده است.

متن نامه معتمدی را بخوانید:

 محضر گرامی ریاست‌جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر حسن روحانی
با سلام؛ ما ذلک ظن بک… این گمان به تو نمی‌رفت و این رفتار از تو بعید بود!
این رنجنامه‌ای است از یک شهروند درجه «دو» و «سه»؛ به فردی که در صدر مقامات کشور نشسته است. شما مرا نمی‌شناسید، اما من شما را خوب به خاطر دارم. ما در اوایل دهه ٦٠ یک سال در یک مجموعه فرهنگی هنری همکار بودیم. آن هم در یک واحد و یک طبقه. آن زمان من یک دانشجوی نحیف فلسفه و هنر بودم و جناب‌عالی سرپرست و رئیس شورا. هرچند آن دوره، دولت مستعجل بود و شما به دلیل اقدام به برکناری مدیرعامل وقت، استعفا کردید و ما نیز به‌ دلیل کارمند جزء بودن و شهروند درجه‌چندم تلقی‌شدن، مدتی از کار افتادیم، اما نکته خاطره‌انگیز و جذاب در وجود شما، دیدگاه آزاد درباره هنر و روشنفکری معطوف به موسیقی به‌ویژه موسیقی کلاسیک بود؛ که هنوز در حافظه بنده باقی مانده است. آقای دکتر! شما رئیس‌جمهور کشوری هستید با سابقه فرهنگ و تمدن دست‌کم پنج‌هزارساله. ایرانی که اگر در دوره باستانی، قدرت برتر سیاسی و نظامی جهان بود، پس از انقلاب تکاملی آخرین فرستاده الهی، قرن‌ها در برترین قله علمی، فرهنگی و هنری جهان ایستاد. نام‌هایی مانند فارابی، ابن‌سینا، رازی، سهروردی، فردوسی، خیام، صدرا، سعدی، حافظ و مولوی و… حتی در جهان معاصر کمتر همتایانی در حد اصالت و اعتبار خویش یافته‌اند. شما میراث‌بر این عناوین و نام‌ها و آثار گران‌سنگ فکری و فرهنگی ایشان هستید؛ چه بخواهید و چه نخواهید. من می‌دانم حضرت سهروردی تنها در زیر بار ارثیه حکمت خسروانی کمر دوتا کرد، اما نمی‌دانم شما در زیر بار صخره‌سنگ‌های این مرده‌ریگ کمر خم کرده‌اید یا احساس استواری و پابرجایی می‌کنید؟ و باز نمی‌دانم می‌توانم از شما پرسش کنم، آیا به زعم شما شرایط کنونی هنر در این دوران: این سینما، این نمایش، این رسانه، این موسیقی و… در شأن این فرهنگ و تمدن با این زمینه و پیشینه هست؟!
آقای رئیس‌جمهور! چرا بایستی دانش نظری موسیقی را بزرگانی مانند فارابی، ابن‌سینا، عبدالقادر مراغه‌ای، صفی‌الدین اُرموی، قطب‌الدین شیرازی و… در احصاءالعلوم، الکبیر، شفا، دانشنامه علایی، النجاه، مقاصد‌الالحان، الادوار، رساله شریفه، ایقاع، درة‌التاج و… در ‌هزاره گذشته بنیان‌گذاری کنند. اما موسیقی فاخر و شریف و معنوی با نام‌هایی از بلاد غرب مانند باخ، موتسارت، بتهوون، چایکوفسکی و… قرین باشد. شما خود بهتر از امثال بنده می‌دانید که بزرگانی که نام برده‌ام همه در سایر شقوق تفکر دینی از فقه و کلام و فلسفه و حکمت و ادب و هیئت و… صاحب‌نظر و معرکه‌گردان بوده‌اند و در عدم نسبت و بی‌تفاوتی با شریعت و احکام به نظریه‌پردازی در موسیقی اهتمام نداشته‌اند. به نظر می‌رسد پاسخ این پرسش در ظاهر پر از ابهام و ایهام، یک عبارت بیش نیست: آن موسیقی فاخر و شریف که از آن آوای مینوی، صدای آسمانی و در یک جمله «ندای الهی» به گوش ‌رسد، بالطبع سیاست‌زدگان و دغدغه‌پیشگان نیست. حاکمیت ابتذال در هنر و موسیقی و سینما به نفع کسانی است که روزی در خاموشی آن پاکوبی کنند و روزی در مرثیه آن سراندازی… .  آقای دکتر! شما که پیش از بنده این درس‌ها را آموخته‌اید، بهتر می‌دانید که موسیقی تنها هنری است که بازنمایی مطلق «زمان» است. سایر هنرها از نقاشی، معماری، سینما، عکاسی و… همه بازنمایی  «مکان»اند و هنرهای فیزیکی به شمار می‌روند. «موسیقی» یگانه هنر «فرامکانی» و «متافیزیکی» است؛ و از این رو نزدیک‌ترین زبان به زبان متافیزیک و معنویت و ملکوت و قدس و ورجاوندی است. چرا کارگزاران شما فیلمی را که دردمندانه از کسانی که زبان باطنی عالم تجرید و روحانیت را به تخدیر آلوده‌اند، گلایه کرده و نالیده است. از شرکت در جشن هنر متعهد انقلاب که هنر «درد» و «دغدغه» است، محروم کرده‌اند؟ من مدعی پیکاسو و داوینچی نیستم. درد و دغدغه و رنج انسانی از پیشانی آثار من هویداست. این هنرشناسان چرا این‌قدر با «اضطرار» و «شوریدگی» روح انسانی بیگانه‌اند؟ مدعیان تمییز آثار هنری، باید پدیدارشناسی اثر هنری را به جان آزموده و آموخته باشند تا دریابند یک اثر چقدر «دردمند» است؟ چقدر دغدغه‌مند است؟ چقدر «مضطر» است؟
رئیس‌جمهور محترم، روحانی دانا؛ تو بسیار بیشتر و بیشتر از من می‌دانی که حکما انسان را حیوان ناطق برشمرده‌اند.
«زبان»، حیات انسان و انفتاح و گشودگی به جانب هستی است. انسان چون «زبان» است، می‌اندیشد. نخستین خطاب «وجود» به «موجود» یک دستور زبانی است: بخوان! و این دستور زبانی، «دستور زبانِ» فرهنگ و اندیشه و دین و اعتقاد ماست. من در فیلم «راه‌رفتن روی سیم» که متأسفانه به نام گروه موسیقی‌اش به «بوف کور» مشهور شده است، از نسلی سخن گفته‌ام که خانه «زبان» بر «باد» بنیاد کرده است. من از درد و رنج نسلی سخن گفته‌ام که از گسست «فرهنگی»، «معنایی» و «زبانی» در پریشانی و آشوب به سر می‌برد. من در فیلم از نسلی نالیده‌ام كه در زمانه عسرت شاعرانگی «خانه» و «سكونتگاه» خویش را از دست داده و در جست‌وجوی مأوا و پناهگاه، از وادی «غربت» سر برآورده و از «منزلت» خویش باز مانده است. حقیقت «هنر»، كه گفت اصیل «زبان» و آخرین معجزه الهی: الف- لام، میم را كه گشودگی «موجود» به جانب‌ «وجود» است، فراموش كرده و به جای سكونت و عمارت در «زبان» كه خانه وجود است به صورتی گریزناپذیر در غربت غریبه جان و تن سپرده است. ابتذال هنر معاصر، ظاهر ماجراست. به داد نسلی برسید كه دچار بحران هویت، ‌بحران زبان و بحران حكمت شده است. نوای الهی و صدای آسمانی را با نفیر گوش‌خراش خشم و ترس و شهوت ‌آلودن یك ظهور بیّن و آشكار از عصر ارتباطات است كه «زبان» و «هنر» را رسانه ارتباطی می‌شناسد و نه روشنگاه هستی و گشودگی حقیقت. استاد ارجمند! شما خود دانشمند و صاحب‌نظر در یكی از شاخه‌های علوم انسانی هستید. شما دقیق‌تر از من می‌دانید كه دستیابی به مرتبه رأی و حكم و دادرسی در یك رشته از دانش بشری تا چه اندازه زحمت، كوشش، تحقیق و پژوهش و گرد‌و‌خاك‌خوردن كتابخانه‌های قدیم و جدید می‌طلبد. پس چگونه به این تخطی از متدلوژی دانایی تن در داده‌اید كه عده‌ای ولو دانشمند و نخبه در یك شاخه از معرفت بشری در اوقات فراغت به شاخه‌ای دیگر از علم و دانایی سرك بكشند، و در همان سرخوشی گذران فراغت در شاخه بیگانه با دانایی‌شان داوری كنند و حكم نیز صادر كنند. هیچ شاخه‌ای از معرفت بشری گذرگاه فراغت یا حیاط‌خلوت شاخه‌ای دیگر از دانش انسانی نیست. «سینما»، امروزه به حوزه و آكادمی علوم سینمایی بدل شده است. نظریه فیلم، نقد فیلم، سبك‌شناسی، ساختارشناسی درام، فلسفه فیلم، كارگردانی، تدوین و… این دانشجوی نحیف فلسفه و هنر، پس از ٤٠ سال طلبگی در كرسی استادانی مانند علامه جعفری، مطهری، شهیدی، شریعتی، داوری، دینانی، مجتبوی، عبادیان، مجتهدی، جهانبگلو،  عظیمی و… تنها توانسته‌ام به یك شاخه از دانش سینمایی یعنی فلسفه فیلم سرك بكشم و هرچند مجلات «فلسفه فیلم» را از پروفسور نصر در دانشگاه جورج ‌واشنگتن تا آیت رشاد و دكتر داوری كه از دو سوی طیف وسیع یك مجادله قدیم فلسفی تقرر یافته‌اند، در یادداشت‌های آغاز كتاب، تأیید و توجیه كردند. اما خود بهتر از هركس می‌دانم كه هنوز طفل ابجدی در این مرتبه بیشتر نیستم. مجلد اول كتاب، شش فیلسوف و نظریه‌پرداز را مورد نقد و ارزیابی قرار داده است كه انتساب به دوران كلاسیك دارند. اما نظریه معاصر فیلم ٦٠ فیلسوف دارد كه یكی از آنها ژیل دلوز است كه پیش‌نیاز فهم آراءاش، فلسفه زمان برگسون، ملاصدرا و میرداماد است و ١٠ سال است برای فهمیدن آن دست‌وپا می‌زنم. (یكی از همین نورچشمی‌های سینما كه بودجه‌های ‌میلیاردی به او اختصاص می‌دهند، ١٠ سال پیش در درس كارگردانی من، وامانده بود كه چرا من «سینما- زمان» دلوز درس می‌دهم) تنها یك شاخه نقد فیلم نیاز به دانش شیوه نقد و تحلیل دست‌كم ١٦ مكتب نقادی دارد. نقد پدیدارشناختی، هرمنوتیك، مضمونی، تكوینی، روان‌كاوانه و… تازه اگر از نماد افلاطون و نمایش سایه بر دیوارش و بوطیقا و دریطوریتای ارسطو و اتاق تاریك و شكست نور و عدسی ابن هیثم بگذریم… .
آقای رئیس‌جمهور! حرف‌ آخر: بنا داشتم در جشن فجر، فیلمی كه درباره زبان و شعر و موسیقی است به استاد ٣٠ساله خودم دكتر رضا داوری‌اردكانی كه «زمانه عسرت شاعران» را از او آموخته‌ام، تقدیم كنم و به راستی اگر كار متفاوتی در آثارم نبود، چرا پس از آن همه جوایز داخلی و خارجی، این فیلم را باید تقدیم می‌كردم؟ نامه را به محضر دانا و عارف شما زمانی نوشتم كه جشن سینما روزهای پایانی را می‌گذراند، تا من طلب و استدعایی از شما نداشته باشم. سینمای ایران را سه دسته برده‌اند: ابتذال‌گرایان، مجیزگویان و وابستگان آن سوی آب. پولشان شسته و ناشسته برجاست و آبشخورشان فیاض و سرریز. سینمای مستقل، ‌هنرجو و اندیشمند، مهجور و متروك، خود‌ی‌های دلسوزی كه از روی سادگی، زبانی نیز به انتقاد و خرده‌گیری گشوده‌اند! كارگزاران شما با نحوه داوری و گزینش جشن سینما كه قرین با دهه انقلاب است، متأسفانه تعریفی تازه‌ نیز از دهه فجر به دست داده‌اند و این هزینه گزافی بود كه بر شما و سایر اصحاب انقلاب تحمیل كردند… . برایتان سلامتی، توفیق خدمت به مردم و آرمان و سعادت دنیا و آخرت آرزو می‌كنم. از تصدیع اوقات عذرخواهم.




!!!پدر تهیه‌کننده “شهرزاد” بیانیه منسوب به خود را تکذیب کرد!!!

سینماروزان: در حالی که در 24 ساعت گذشته یکی از مهمترین تیترهای رسانه های سینمایی بازداشت سیدمحمد امامی تهیه کننده “شهرزاد” و سرمایه گذار “ابد و یک روز” به دلیل درگیری در فساد مالی صندوق ذخیره فرهنگیان، بوده است ساعاتی قبل نامه ای بیانیه‌گونه منسوب به سیداحمد امامی پدر این تهیه کننده در فضای مجازی منتشر شد.

به گزارش سینماروزان در آن نامه از قول پدر تهیه کننده “شهرزاد” این طور نقل شده بود که فرزندش قدم در راه جدش حسین(ع) نهاده است.(اینجا را بخوانید)

با این حال سیداحمد امامی در تماس با سینماروزان به تکذیب نامه منتشره منسوب به خود پرداخت و از این گفت که نمی داند چنین نامه ای چطور از فضای اجتماعی سربرآورده است!!!

سیدمحمد امامی(چپ) در کنار پدر(راست) و پدربزرگ خود
سیدمحمد امامی(چپ) در کنار پدر(راست) و پدربزرگ خود



بیانیه بیش از هزار نفر از بدنه سینما خطاب به مدیران صنفی-دولتی سینما

سینماژورنال: توهین یک نشریه در قرار دادن تیتر “د…ث کیست” در کنار تصاویر تعدادی از هنرمندان حاضر در جشن حافظ انتقادات فراوانی را موجب شده است.

به گزارش سینماژورنال در تازه ترین واکنش گروهی موسوم به “سینمایی‌ها” که بیشتر از هزار نفر از بدنه سینمای ایران در آن حضور دارند و پیشتر نیز با نامه نگاری به رییس جمهور درباره مشکلات اصلی صنف سینمای ایران هشدار داده بودند(اینجا را بخوانید) با صدور بیانیه از مدیران صنفی-دولتی سینما خواسته اند که موضعی شفاف و بجا نسبت به رفتار آن نشریه داشته باشند.

در متن بیانیه این سینماگران آمده است: گروه سینمایی‌ها حرکت زشت، ناپسند، شنیع و ضداخلاقی روزنامه “یالثارات” را به شدت محکوم می کند و به عرض مدیران ارشد کشور و فرهنگ و هنر می رساند که اولا هر مطلبی که از سوی این نشریه ارتجاعی مطرح شده لایق خود و همفکرانشان می باشد و ثانیا از خانه سینما و سازمان امور سینمایی به جد می خواهد که یک بار برای همیشه تجمع اعتراض آمیزی را در جلوی مجلس شورای اسلامی تشکیل بدهند و از نمایندگان مجلس و در مرتبه بعدتر مدیران قوه قضائیه بخواهند که در مقابل ارتجاع فکری و فحاشان و بداخلاقان و زشت فکران جامعه سکوت نکنند و این مرتجعین فکری را به اشد مجازات برسانند…




علی جنتی از بی‌تقصیر بودن سازمان سینمایی در انتشار نامه حراستی سخن گفت/سینماژورنال: مقصر درز نامه را شناسایی کنید

سینماژورنال: در روزهای گذشته انتشار یک نامه داخلی از حراست به رییس سازمان سینمایی و ذکر رقم دریافتی دو مدیر سابق سازمان سینمایی از طریق یک رسانه شبه‌اصولگرا به شدت در کانون تعجب قرار گرفت.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال فارغ از ادعاهای طرح شده در این نامه که با جوابیه تفصیلی محمدرضا عباسیان که یکی از مدیرانی بود که نامش در این نامه آمده بود، همراه شد(اینجا را بخوانید) برای بسیاری این پرسش طرح گردید که تصویر نامه داخلی سازمان سینمایی چگونه از یک رسانه شبه‌اصولگرا سربرآورده است؟

البته که نه رییس سازمان سینمایی و نه هیچ کدام از مقامات این سازمان در این باره توضیحی ارائه نکردند با این حال علی جنتی وزیر ارشاد روز گذشته و در حاشیه افتتاح نخستین گالری مجازی ایران وقتی مخاطب پرسش “مهر” قرار گرفت که در این باره از وی پرسید از بی تقصیری سازمان سینمایی در انتشار این نامه سخن گفت.

این اقدام از طرف سازمان سینمایی صورت نگرفته

علی جنتی درباره اسناد مالی یکی از مدیران سابق سازمان سینمایی که طی روزهای گذشته در یکی از سایت ها منتشر شده و این سوال که اسناد سازمان سینمایی چگونه در اختیار یک رسانه خاص قرار گرفته است، گفت: این اقدام از طرف کسی در داخل سازمان سینمایی صورت نگرفته است.

این مقام دولت یازدهم افزود: یک زمانی اتهاماتی به دکتر ایوبی رییس سازمان سینمایی وارد کردند مبنی بر اینکه حقوق بالایی می گیرد و ایشان هم مستدل و به درستی از خودشان دفاع کردند. همچنین در ادامه این بحث ها مسائلی مطرح شد که در گذشته رقم هایی به بانک های خارج از کشور رفته و برگشت نداشته است و یا برخی حیف و میل هایی صورت گرفته است.

جنتی با تاکید بر اینکه هرگز از سوی مدیران سینمایی در دولت یازدهم نام افرادی از مدیران سینمایی دولت های قبلی آورده نشده است، عنوان کرد: از سوی سازمان سینمایی نام اشخاص خاصی برده نشد یا حرفی از فیش های حقوقی به میان نیامد. متاسفانه این اقدام به عنوان یک ابزار سیاسی برای برخورد با رقبا مطرح می شود و از سوی هر کسی این اقدام صورت بگیرد نادرست است.

وزارت ارشاد باید ماجرا را پیگیری کند
به گزارش سینماژورنال اینکه جنتی از این گفته که سازمان سینمایی در انتشار نامه حراستی نقشی نداشته است و از آن سو انتشار فیشهای حقوقی اشخاص را نادرست دانسته این امیدواری را پیش می آورد که شخص وزیر ارشاد با پیگیری دقیق ماجرا مشخص سازد یک نامه درون سازمانی چطور سر از رسانه ای درآورده که نزدیک به دولت هم محسوب نمی شود؟

باز اگر این نامه، معاصر بود و مربوط به امسال هضم قضیه ساده تر بود اما وقتی نامه ای مربوط به یک سال قبل به ناگاه از یک رسانه شبه‌اصولگرا سربرمی‌آورد بیش از پیش مخاطب را کنجکاو می کند که ببیند اصل قضیه چیست.

به خصوص که این نامه مدتی بعد از یادداشت تلگرامی رییس سازمان سینمایی منتشر شد؛ یادداشتی که رییس در آن اشاراتی گزنده داشت به برخی از مدیران سابق.

حالا باید منتظر ماند و دید که آیا وزارت ارشاد ماجرای چگونگی درز این نامه حراستی به یک رسانه شبه‌اصولگرا را پیگیری خواهد کرد؟




انتشار تصویر یک نامه درون سازمانی؛ از حراست به ایوبی+عکس/متوسط دریافتی ماهانه: ۴۵ میلیون!!!

سینماژورنال: در حالی که اتهامات تلگرامی حجت ا.. ایوبی به مدیران سابق سینمایی منجر شده بود به اینکه جواد شمقدری فیش حقوقی خود را منتشر کند(اینجا و اینجا را بخوانید) حالا تصویر نامه ای عجیب از حراست سازمان سینمایی منتشر شده که در آن رقم دریافتی کل دو مدیر میانی سازمان سینمایی سابق آمده است.

به گزارش سینماژورنال در این نامه رقم دریافتی محمدرضا عباسیان مدیر موسسه رسانه های تصویری و دبیر جشنواره سی و یکم فیلم فجر و عباس اسدالهی خزانه دار سابق سازمان سینمایی به ترتیب 1 میلیارد و 469 میلیون تومان و 682 میلیون تومان ذکر شده است.

دریافتی ماهیانه هر کدام چقدر بود؟

عباسیان این دریافتی را در فاصله مرداد 89 تا اردیبهشت 92 یعنی قریب به 33 ماه داشته است. دریافتی اسدالهی هم مربوط به تیر 89 تا شهریور 93 بوده است یعنی 50 ماه.

اگر بخواهیم براساس این مجموع دریافتی به متوسط دریافتی ماهیانه هر یک برسیم نتیجه چنین است؛ محمدرضا عباسیان ماهیانه حدود 45 میلیون تومان دریافتی داشته است و  اسدالهی ماهیانه حدود 14 میلیون تومان درآمده داشته است.

دو نکته 

در کنار ارقام بالای برآمده از این نامه دو نکته درباره آن قابل ذکر است؛ یکی منبع انتشار نامه که “تابناک” است یعنی رسانه ای منسوب به محسن رضایی و دیگری استفاده از عبارت “بیت المال مسلمین” در نامه!

این نامه درون سازمانی اگر از طریق روابط عمومی سازمان سینمایی یا رسانه های نزدیک به دولت منتشر می شد آن قدرها عجیب به نظر نمی رسید. سوال اینجاست که این نامه چطور به دست یک رسانه اصولگرا رسیده است؟

به جز این  به نظر نمی رسد عبارت “بیت المال مسلمین”  عبارتی باشد که استفاده از آن در نامه های داخلی سازمانی مانند سازمان سینمایی کاربرد داشته باشد. آیا در مکاتبات داخلی سازمان تحت مدیریت حجت ا.. ایوبی هم چنین واژگانی به کار می رود؟

حالا باید منتظر ماند و دید از یک طرف واکنش سازمان سینمایی به این نامه چیست و از طرف دیگر واکنش محمدرضا عباسیان و عباس اسدالهی؟

نامه ای که تابناک آن را منتشر کرده
نامه ای از حراست سازمان به رییس سازمان



انتشار نامه‌ای منسوب به فرزند حبیب بدون الصاق تصویر اصل نامه!

سینماژورنال: هفته گذشته بود که متن نامه‌ای منسوب به حبیب که برای محمود احمدی نژاد رییس دولت دهم نوشته شده بود توسط خبرگزاری اصولگرای “فارس” منتشر شد؛ نامه ای که حبیب در آن از کسانی گفته بود که در ابتدای انقلاب باعث مهاجرت او شدند.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال مدتی بعد از انتشار متن آن نامه و در پی طرح پرسشی مبنی بر چرایی عدم انتشار تصویر اصل نامه، خبرگزاری مذکور تصویر اصل نامه را هم منتشر کرد.(اینجا را بخوانید)

حالا روزنامه اصلاح طلب “شرق” شنبه 5 تیرماه نامه ای منسوب به محمد فرزند حبیب را منتشر کرده که در آن به گلایه از این پرداخته شده که چرا نمی‌گذارند خانواده اش در آرامش باشد.

هرچند این طور برمی‌آید که این روزنامه اصلاح طلب در تقابل با آن خبرگزاری اصولگرا این نامه را به عنوان تکذیبیه ای بر نامه حبیب به احمدی‌نژاد منتشر کرده با این حال در متن نامه محمد محبیان هیچ تکذیبیه صریحی بر آن ماجرا وجود ندارد؛

به خصوص که تصویر اصل نامه حبیب به احمدی‌نژاد منتشر شده اما روزنامه اصلاح طلب مذکور فقط متن نامه محمد را منتشر کرده و خبری از تصویر اصل نامه نیست!!!

متن نامه محمد محبیان را بخوانید:

نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است

با پيام‌هاي تسليت براي فوت پدرم از خواب بیدار شدم. ولي مثل یکی، دو بار گذشته، با خودم گفتم دوباره شایعه ساختند! با این حال ناخودآگاه گوشی تلفنم را برداشتم و قبل از تماس با خانواده‌ام اسم حبیب را در گوگل سرچ کردم و با عکس‌هاي جنازه پدرم در سردخانه مواجه شدم. عکس‌ها را می‌دیدم؛ اما باز فكر كردم آنها هم ساختگی هستند. ساعت چهار صبح بود و من گیج خواب. عكس‌ها روي خروجی یکی از خبرگزاري‌های رسمی کشور منتشر شده بود که همه آن را دیدند. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است.

بی‌اعتنا به حال ما

با ایران تماس گرفتم و تازه متوجه شدم پدرم با هزاران کیلومتر فاصله و در خاک وطن خودش، جایی که آرزو داشت، چشم‌هایش را به روی دنیا بسته است. بلافاصله بعد از آن، رسانه‌ها شروع کردند به نبش قبر هفت سال پیش یعنی سال ٨٨، زمانی که پدرم به ایران بازگشت و شایعه‌هایی درباره ارتباطش با محمود احمدی‌نژاد منتشر شد. رسانه‌های خارجی و داخلی بی‌اعتنا به حال ما، فقط دنبال این بودند پدرم با محمود احمدی‌نژاد چه رابطه‌ای داشته است و آیا نامه‌ای خطاب به او نوشته یا نه؟!

پدرم دوست داشت در ایران زندگی کند

وقتی یکی از همین رسانه‌ها با من تماس گرفتند و این سؤال را پرسیدند، گفتم پدرم هرگز نامه‌ای به احمدی‌نژاد ننوشت، چون می‌دانستم همان سالی که پدرم به ایران بازگشت در صحبت‌هایی رئیس‌جمهور وقت قول داده بود اجازه خواهند داد او در کشور خودش کار کند؛ اما نامه‌ای که خبرگزاری «فارس» منتشر کرد بیشتر از آن که درخواستی برای ادامه فعالیت هنری در ایران باشد، شبیه نامه‌ای بود که یک شخص با گرایش‌های شدید جناحی نوشته است!

پدرم دوست داشت در ایران زندگی کند و برای مردم کشور خودش بخواند و در این خاک دفن شود؛ اما هرگز از این ادبیات استفاده نمی‌کرد. ادبیات او در کارش و حتی در مصاحبه‌هایی که انجام داده مشخص است. در این همه سال، حتی یکبار هم نشنیدم بگوید جناح خاصی در ایران باعث شده او و خیلی‌های دیگر از ایران مهاجرت کنند. زبانش موسیقی بود و دوست داشت به ایران برگردد. زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد به او چنین قولی داده شد که البته هیچ وقت به آن عمل نکردند.

اجازه دفن پدرم در قطعه هنرمندان را هم داده بودند، اما…
بعد از فوت پدر خودم را به آب و آتش زدم که برای خاک‌سپاری ایشان به ایران برسم، اما نشد. دوستانم و برخی از مسئولان تلاش کردند تا بتوانم خودم را حداقل به مراسم یادبود پدرم در تهران برسانم. برای برگزاری مراسم یادبود در تهران با موانعی روبه‌رو بودیم، ولی نهایتا یک شب قبل از مراسم، مجوز برگزاری آن را در تهران به ما دادند. اجازه دفن پدرم در قطعه هنرمندان را هم داده بودند، اما این امکان به دلایل مختلفی میسر نشد.

نامه‌ای مربوط به هشت سال پیش که من نمی‌دانم از کجا آمده ؟

تنها کاری که توانستیم انجام دهیم همان مراسم بود که عده‌ای آن را هم تاب نیاوردند و با انتشار نامه‌ای که تاریخش مربوط به هشت سال پیش بود، نگذاشتند خانواده ما در آرامش عزاداری کند. نامه‌ای مربوط به هشت سال پیش که من نمی‌دانم از کجا آمده ؟! بارها از پدرم پرسیده بودم چرا برای دریافت مجوز اقدامی نمی‌کنی و هر بار گفته بود: «نمی‌خواهم به‌صورت علنی به من بگویند اجازه نداری در ایران کار کنی».

کاش جناحهای سیاسی از مرگ حبیب سوءاستفاده نکنند
آیا کسی با چنین تفکری می‌تواند نویسنده آن نامه باشد؟! نامه‌ای که معلوم نیست چرا باید هم‌زمان با مراسم یادبود پدرم و تنها به فاصله یک هفته پس از مرگش، منتشر شود! ای کاش به حرمت خانواده عزادار و سهمی که پدرم در موسیقی این مملکت داشت، می‌گذاشتند ما در آرامش و با احترام از او خداحافظی کنیم. کاش جناح‌های سیاسی و رسانه‌ها به این فکر نبودند که از اسم، موسیقی و حتی مرگ او سوءاستفاده کنند.
در آخر از همه مردم ایران که با وجود ماه رمضان و گرمای شدید هوا، روز برگزاری مراسم در مسجد حضور پیدا کردند تشکر می‌کنم. همچنین قدردان تمام مسئولان، ارگان‌ها و نهاد‌هایی هستم که در هر چه باشکوه‌تر برگزارشدن مراسم پدرم، کمال همکاری را با خانواده‌ام داشتند.




تصویر نامه عجیب حبیب به احمدی‌نژاد بالاخره منتشر شد+عکس

سینماژورنال: در حالی که روز گذشته خبرگزاری “فارس” متن نامه حبیب به احمدی نژاد در آذر 88 که در آن درخواست بازگشت به وطن کرده بود را منتشر نمود؛ سینماژورنال در کنار انعکاس متن این نامه از چرایی انتشار این نامه بدون الصاق تصویر اصل آن گفت(اینجا را بخوانید) و حالا خبرگزاری فارس اصل نامه را هم منتشر نموده است.

به گزارش سینماژورنال این نامه دو مهر خورده؛ یکی مهر دفتر ریاست جمهوری و دیگری مهر دبیرخانه مرکزی رییس جمهور.

نامه مذکور نه به صورت دستنویس بلکه به صورت تایپ شده نگارش شده ولی در انتهای آن نام حبیب محبیبان و امضای وی آمده است.

در بالای نامه هم پاراف محمود احمدی نژاد به چشم می خورد که خطاب به وزیر ارشاد خواسته که زمینه فعالیت هنری حبیب را فراهم کند.

سینماژورنال ضمن انتشار تصویر این نامه همچنان ادبیات این نامه را ادبیاتی عجیب می داند!

تصویر نامه حبیب به احمدی نژاد
تصویر نامه حبیب به احمدی نژاد



انتشار نامه عجیب حبیب به احمدی‌نژاد بدون الصاق تصویر اصل نامه ، توسط يك رسانه اصولگرا

سینماژورنال: همزمان با یکشنبه 30 خردادماه و ساعاتی بعد از برگزاری مراسم ختم حبیب محبیان در تهران خبرگزاری اصولگرای “فارس” متن نامه ای را که حبیب در آذر88 و در جریان فراهم آوردن شرایط برای بازگشت به وطن نگاشته بود منتشر کرد.

به گزارش سینماژورنال البته هیچ تصویری از نامه فوق که ادبیات عجیبی دارد به ضمیمه متن منتشر نشده است اما گویا نزدیکان احمدی نژاد صحت نامه را تأیید کرده اند.

متن نامه حبیب به احمدی نژادبه شرح زیر است:

بنام خدا

ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای محمود احمدی‌نژاد

با سلام و عرض ادب

با احترام به استحضار می‌رساند اینجانب حبیب محبیان یکی از هنرمندان مردمی این مرز و بوم که سال‌ها در عرصه موسیقی و ترانه‌سرایی فعالیت حرفه‌ای داشته‌ام، بعد از انقلاب اسلامی به دلایل شخصی به همراه خانواده از کشور عزیزم هجرت کرده و سال‌ها در غربت زندگی سختی را پشت سر گذاشته‌ام.

رئیس جمهور محترم! جالب است بدانید، که حتما می‌دانید، آقایانی که الان در پوستین اصلاحات دم از آزادی، حقوق بشر و حقوق شهروندی می‌زنند، در اوایل انقلاب با تنگ‌نظری و بی تدبیری خود باعث بوجود آمدن فضای بی اعتمادی و وحشت در بین برخی از هموطنان گردیدند بطوریکه تعدادی از آنها با چشمانی گریان مجبور به ترک وطن خود شدند بدون آنکه تقصیری داشته باشند، که من هم از جمله آنها هستم.

جناب آقای احمدی‌نژاد ریاست محترم جمهور، بنده به صراحت و با صدای بلند اعلام می‌کنم که اینجانب دارای عرق ملی و اسلامی بوده و اعتقاد راسخ به قوانین جاری کشور دارم و از وطن‌فروشان خودفروخته‌ای که سر به آخور استکبار و صهیونیسم جهانی دارند متنفر بوده و در هیچ زمانی با آنها همکاری و ارتباطی نداشته و ندارم و دامن به خیانت نیالوده‌ام. البته به این موضوع اذعان دارم که عمر و جوانی‌ام که سرمایه اصلی زندگی‌ام بود را در خارج از کشور از دست داده‌ام و شاید هم کوتاهی‌هایی داشته باشم.

اما با قلبی مملو از عشق به وطن و امید به آینده همچنان پرنشاط، فعال و با کوله‌باری از تجربه امید به آینده‌ای روشن دارم.

برادر عزیز، زمانی نه چندان دور رزم‌آرا نخست وزیر پهلوی با خفت اعلام کرده بود ما نمی‌توانیم لول هنگ آفتابه بسازیم تا برسد به ملی شدن صنعت نفت!! اما بعد از انقلاب اسلامی با همت مردم شریف ایران و رهبری بی نظیر امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) و مقام معظم رهبری و مواضع مقتدرانه جنابعالی شعار «ما می‌توانیم» به تحقق رسیده و نتایج درخشانی در پی داشته است که این افتخارات مورد مباهات همه ملت ایران می‌باشد.

حبیب محبیان




یک بانوی روزنامه‌نگار خطاب به ۳۰ بازیگر زن ناراضی⇐نیکی کریمی هم دیگر توقع نقش “عروس” را ندارد، شما که جای خود دارید

سینماژورنال: ماجرای نامه ای که سی تن از بازیگران زن تلویزیون به معاون سیما نوشته بودند و در آن از بی اخلاقی های حاکم بر پشت صحنه تولیدات تلویزیونی گلایه کرده بودند(اینجا را بخوانید) هرچند با واکنش صریح معاون سیما و این جمله مواجه شد که در تلویزیون فساد نداریم(اینجا را بخوانید) اما اظهارنظرات مختلف پیرامون آن نامه همچنان وجود دارد.

به گزارش سینماژورنال در یک اظهارنظر تازه دنیا خمامی بانوی روزنامه نگار ایرانی با نگارش یادداشتی پنج بخشی که در “صبا” منتشر شده هم پاسخ فقیهه سلطانی بازیگر زنی را که اولین بار ماجرای این نامه را فاش کرد را داده و همتایانی دیگر که زیر این نامه را امضاء کرده اند.

به اعتقاد این بانوی روزنامه نگار این ذات هنر بازیگری است که با بالا رفتن سن و البته کلیشه شدن در کاراکترهای تکراری و از آن مهمتر دست بردن در چهره و جراحیهای مختلف در صورت، باعث کم شدن دایره نقشهای پیشنهادی به بازیگران می شود.

سینماژورنال متن کامل یادداشت این روزنامه نگار را ارائه می دهد:

دیگر تقریبا عادت کرده‌ایم

1. دیگر تقریبا عادت کرده‌ایم که هر شش‌ ماه یک بار با دو جریان خبری مواجه شویم؛ یکی بحث دستمزدهای بازیگران و دیگری بحث فساد در سینما و تلویزیون! این بار کلید ماجرا با گفت‌وگوی فقیهه سلطانی، یکی از بازیگران تلویزیون زده شد که دلیل کم‌کاری یا بیکاری‌اش را مربوط به موضوعات فرامتنی دانست. او تلویحا اشاره داشت که در تلویزیون ماجرا از این قرار شده که به بازیگرانی که ازدواج کرده‌اند، نقش نمی‌دهند و از طرف دیگر پیشنهادات غیراخلاقی از جانب تهیه‌کننده‌های سریال‌های تلویزیونی باعث می‌شود تا ما که به اصول اخلاقی‌مان پایبند هستیم، نتوانیم کار کنیم.

خانم فقیهه سلطانی باید به سیر طبیعی زندگی ایمان آورد و بداند که هرچه سن آدم‌ها بیشتر می‌شود کارایی آن‌ها کمتر می‌شود و شاید موفقیت‌هایی که در دوران جوانی حاصل می‌شود، در سال‌های بعد دیگر مثل سابق تکرار نشود. شما هم در دورانی که جوان بودید نقش‌های اصلی زیادی در سریال‌های تلویزیونی که عموما با توفیق آنچنانی هم مواجه نبود، بازی کردید و به نظر می‌آید بیشتر از آن‌که دنبال مقصر درمیان سازندگان و عوامل تولید آثار بگردید باید به این فکر کنید شاید توانایی‌های شما و آن 29 نفر دیگر در این حوزه آنقدر چشمگیر نیست که هرتهیه‌کننده‌ای را مجاب کند تا از گزینه‌های دیگرش بگذرد و به شما یا شراره رخام یا معصومه کریمی، آرام جعفری و… فکر کند.

همه بازیگران روزی از دوران اوج و پرکاری خودشان فاصله می‌گیرند

2. همه بازیگران روزی از دوران اوج و پرکاری خودشان فاصله می‌گیرند و به دوره افول در این حوزه نزدیک می‌شوند و این ربطی به حاشیه‌های کاری ندارد؛ رخدادی طبیعی و مسبوق به سابقه است.

نیکی کریمی هم دیگر توقع ندارد که نقش «عروس» را بازی کند و رو به کارگردانی، عکاسی و نگارش کتاب آورده، همان‌طور که بیتا فرهی و فریماه فرجامی دیگر انتظار ندارند نقش‌ اصلی پروژه‌های کیمیایی و مهرجویی باشند. جای این سه اسم صدها ستاره دیگر داخلی و خارجی می‌توانید بگذارید که پذیرفته‌اند کارایی‌شان و ستاره بودنشان تنها می‌تواند محدود به دوره‌ای مشخص از زندگی‌شان شود.

در ایران و در تمام دنیا این روال طبیعی و تعریف شده است و معمولا بازیگران در دوره میان‌سالی با این افسردگی مواجه می‌شوند که چرا دیگر برای اغلب پروژه‌ها انتخاب نمی‌شوند؛ همه «مریل‌استریپ» نخواهند شد که تا کهن‌سالی بدرخشند!

بازیگری که توان حرف زدن عادی هم ندارد چگونه انتظار نقش اصلی را دارد

3. صداوسیما با ورشکستگی علنی مواجه است و بودجه‌های محدود صرف تولید پروژه‌های الف می‌شود و از طرف دیگر تولید فیلم تلویزیونی متوقف شده است و نمی‌توان انتظار داشت تهیه‌کننده‌ای که حالا فرصتی برای او به وجود آمده تا در شرایط پرخطر سریال بسازد، برای نقش‌های اصلی مجموعه‌اش بازیگری را انتخاب کند که صورتش درگیر انواع و اقسام جراحی‌های زیبایی شده و توان حرف زدن عادی را هم ندارد، یا بازیگری را که در همه سریال‌های کارنامه‌اش، مشابه هم بازی کرده و هیچ لحظه اعجاب‌انگیزی خلق نکرده، برای نقش اصلی انتخاب کند یا کاراکتر حساس فیلمنامه‌اش را به بازیگری بسپارد که تمام دغدغه‌اش از این هنر، دیده شدن مجازی و بالا رفتن تعداد فالوئرهای صفحه ایسنتاگرامش است و در انواع و اقسام مراسم‌ها حضور دارد و دیگر هیچ جذابیتی برای مخاطب ندارد.

یعنی بقیه همه گناهکارند؟

4. در بخشی از این نامه آمده است: «چگونه است که اکثریت بانوان موجه این حرفه به دلیل تشکیل خانواده و ازدواج که توصیه و دستور اسلام است در تلویزیون و سینمای جمهوری اسلامی ناخواسته از میدان به در می‌شوند» این یعنی که ستاره ‌اسکندری، اندیشه فولادوند، آزاده صمدی، مهراوه شریفی‌نیا، گلاره عباسی، شبنم مقدمی، پریوش نظریه و… همه با نگاهی که شما و آن 29 نفر دیگر در یادداشتتان داشتید، خدای ناکرده گناهکار هستند یا در جامعه بازیگری فقط شما و آن 29 نفر دیگر به زندگی زناشویی‌تان پایبند هستید و بازیگران دیگر…

حالا که کلید ماجرا را زده اید تا پایان بمانید

5. در سیستم و چرخه معیوب کاری این فقط بازیگر نیست که در پشت صحنه تلویزیون و سینما در معرض خطر قرار دارد که در هر نهاد، سازمان و اداره‌ای نقصان‌هایی وجود دارد و افرادی پیدا می‌شوند که دائما در حال اشتباه کردن هستند اما زیر سوال بردن کل سیستم کاری، تنها یک‌جور توهین به خود و دیگران است.

این‌که شما می‌گویید در سیستمی کار می‌کنید که تهیه‌کننده‌هایش ارتباط‌های بیماری با بازیگرانشان دارند، تنها موجب محکوم کردن همکاران شماست و تئوری توهم توطئه‌ای را نشان می‌دهد که همه گناهکار هستند مگر این‌که خلافش ثابت شود.

ما در قانون، مجرم خیالی نداریم و وقتی اتهامی را می‌زنید باید آن را به اثبات برسانید، اگر نمی‌خواستید قضیه را رسانه‌ای کنید، پس نمی‌بایست دست به این اقدام منفعلانه می‌زدید و برای پررنگ کردن خودتان مصاحبه می‌کردید. حالا که کلید این ماجرا را زده‌اید حداقل برای اثباتش هم که شده تا پایان بمانید، بلکه دیگر پرونده این ماجرا در تلویزیون بسته شود و ما هم بدانیم که فضای تلویزیون با اعتراض شما پاک می‌شود.




چهار روز بعد از انتشار نامه ۳۰ بازیگر زن به معاون سیما⇐خبرگزاری منسوب به قوه قضاییه از دستگیری ۷ بازیگر معروف سینما در یک پارتی شبانه خبر داد

سینماژورنال: یازدهم اردیبشهت ماه بود که یک بازیگر زن تلویزیون از نامه ای خبر داد که حدودا 30 بازیگر زن تلویزیون به معاون سیما نوشته اند و در این نامه درباره دلایل بیکاری خود حرف زده اند.

گلایه از پشت صحنه تولیدات تلویزیون و بروز روابط غیراخلاقی برای انتخاب بازیگر در آثار تلویزیونی از جمله موارد طرح شده در این نامه بود که البته باعث شد انتشار آن از جمله اخبار پرحاشیه رسانه ها شود.

واکنش معاون سیما به 30 بازیگر معترض

به گزارش سینماژورنال به دنبال آن نامه خبر دیداری که میان این بازیگران و معاون رسانه ملی صورت گرفت در کانون توجه قرار گرفت.

دیداری که در آن معاون سیما در واکنش به نامه این 30 بازیگر بیان داشت: شاید در سینما فساد باشد ولی در تلویزیون چیزی به عنوان فساد اخلاقی نداریم.(اینجا را بخوانید)

…و حالا انتشار خبر دستگیری با کلیدواژه “بازیگر معروف سینما”

بعد از حاشیه سازی های نامه آن 30 بازیگر حالا امروز خبری منتشر شده است درباره دستگیری 7 بازیگر سینما در یک پارتی شبانه.

این خبر از طریق خبرگزاری “میزان” منتشر شده که خبرگزاری منسوب به قوه قضاییه است. جالب است که زمان این دستگیری شب جمعه هفته گذشته بوده است اما خبر آن چهارشنبه 15 اردیبهشت منتشر شده است.

“میزان” نوشته است: شب جمعه هفته گذشته در باغی 40 هزار متری در منطقه سعادت آباد هفت بازیگر معروف سینما در یک پارتی شبانه دستگیر شده‌اند و از محلی که در آن حضور داشتند، 80 بطر مشروبات الکلی کشف شده است. یک منبع آگاه در گفت‌وگو با خبرگزاری میزان این خبر را تایید کرده است.

این خبرگزاری چون منسوب به قوه قضاییه است در صحت اخبار ارائه شده در آن نمی توان شبهه چندانی وارد کرد اما اینکه این خبر با ذکر صفت “معروف سینما” برای بازیگران دستگیر شده به کار رفته کمی قابل تأمل به نظر می رسد.

قابل تأمل از آن جهت که تکمیل کننده یک جریان سازی رسانه ای  است که در ماههای اخیر درباره بروز بی بندوباری در سینما به راه افتاده بود و بعد از نامه آن سی بازیگر زن نگاه را از سینما به تلویزیون برده بود.

حالا و با انتشار این خبر آن هم با کلیدواژه “دستگیری 7 بازیگر معروف سینما” احتمالا بار دیگر هجمه ها به سمت سینما و نقد آن را خواهیم دید.