1

آيا بيماري تقوايي هم جدي است؟/ علت اصلي غيبت او در مراسم پایانی چه بود؟

سینماژورنال: مراسم اختتامیه بین الملل فجر در حالی در تالار وحدت برگزار شد که ناصر تقوایی معتبرترین چهره حاضر در هیات داوران در این مراسم حضور نداشت.

به گزارش سینماژورنال درباره دلایل عدم حضور تقوایی در اختتامیه دو نفر توضیح دادند؛ میرکریمی دبیر بین الملل از جای خالی او به دلیل کسالت گفت و امیر اسفندیاری معاون امور بین الملل جشنواره هم بدون سخن گفتن از کسالت از این گفت که تقوایی در جلسات داوری حضور داشته اما نتوانسته در اختتامیه حاضر باشد.

به هر حال با توجه به اينكه در ايران كسالت هايي در حد سرماخوردگي و ناراحتي هاي گوارشي و سردرد و ناراحتي هايي از اين دست مانع از حضور چهره هاي تاثيرگذار در مراسم هاي چنيني نمي شود اميدواريم كسالت وي جدي نباشد.

اما اگر نقیض این فرض یعنی جدی بودن کسالت را درنظر بگیریم این پرسش پیش می آید که چگونه تقوايي با وجود کسالت جدی در جلسات داوري حاضر مي شده؟؟

البته می توان یک فرض دیگر را هم درنظر گرفت و آن هم وقوع اتفاقاتی خاص در جریان رای گیری یا توصیه های بیرونی که با واکنش این عضو هیات داوران و عدم حضور او در اختتامیه منجر شده است.

هیات داوران بین الملل فجر امسال یک سینماگر ایرانی دیگر یعنی مجید مجیدی را هم در تیم داوري  داشت که البته وی،علاوه بر شرکت در اختتامیه در طول جشنواره ورک شاپ هم برگزار کرد اما تقوایی نه ورک شاپی برگزار کرد و نه در اختتامیه حاضر شد.




این قانون سینمای کیارستمی دو ماه زندان دارد!!!

سینماژورنال: محمود کلاری فیلمبردار سرشناس ایرانی با بسیاری از کارگردانان درجه یک ایرانی از علی حاتمی، ناصر تقوایی و مسعود کیمیایی گرفته تا داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، مسعود جعفری جوزانی و اصغر فرهادی همکاری داشته است.

به گزارش سینماژورنال این فیلمبردار در تازه ترین گفتگویش که با فرانک آرتا در “شرق” انجام شده از این گفته که بخشی از زندگی حرفه ایش را مدیون کیارستمی و فرهادی است و البته روایتی هم کرده است از قانونی عجیب در سینمای کیارستمی.

برخی فیلمسازان را تحمل کرده ام

کلاری درباره همکاری با فیلمسازان مختلف می گوید: هر فیلم‌سازی خصوصیات و روش‌های خاص خودش را دارد که از شخصیت فردی‌اش تأثیر می‌پذیرد؛ یکی خشک و دیگری منعطف؛ یکی عصبی و دیگری خونسرد. ولی من بدون استثناء از همه آنها یاد گرفته‌ام. منظورم سینماست و درعین‌حال سعی کرده‌ام که چیزی هم به کارشان اضافه کنم.

وی ادامه می دهد: غالبشان را دوست دارم و برخی‌ها را هم تحمل کرده‌ام. پاره‌ای از آنها روی من تأثیر گذاشته‌اند؛ هم روی کارم و هم روی خودم و البته فیلم‌سازانی هم بوده‌اند که روی موقعیت حرفه‌ای‌ام تأثیر گذاشته‌اند مثل آقایان کیارستمی و فرهادی که من بخشی از جایگاه حرفه‌ای امروزم را مدیون آنها هستم.

هر کدام مبدأ جداگانه ای دارند

محمود کلاری درباره شباهتهای دنیای فیلمسازی فرهادی و کیارستمی می گوید: این دو فیلم‌ساز بزرگ دنیاهای خودشان را دارند و هرکدام قسمت‌هایی از جهان ویژه‌شان را در سینما به نمایش می‌گذارند. درعین‌حال مسیر هرکدام از مبدأ پیشینه جداگانه‌ای به سینما می‌رسد؛ آقای کیارستمی با تجربه هنرهای تجسمی، نقاشی و عکاسی و آقای فرهادی با فعالیت در عرصه هنرهای نمایشی و مشخصا تئاتر وارد سینما شدند.

درآوردن اشک تماشاگر…

وی می افزاید: اجازه دهید به موردی اشاره کنم که هم تا حدی پاسخ سؤال شما را داده باشم و هم از سنگینی بحثمان کم کنم. آنهایی که با عباس کیارستمی ارتباط بیشتری دارند می‌دانند و حتما از زبان خودش شنیده‌اند که او قوانین نانوشته‌ای برای سینما دارد. در قانون سینمایی کیارستمی مثلا درآوردن اشک تماشاگر دو‌ماه زندان دارد!




همکاری همسر تقوایی با بازیگری که سرطان را شکست داد+عکس

سینماژورنال: حسین شهابی کارگردانی که سه سال قبل با فیلمی به نام “روز روشن” در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفت این روزها درگیر پیش تولید تازه ترین فیلمش “دوران سرطانی” است.

به گزارش سینماژورنال این فیلم مضمونی درباره سرطان دارد و  و آن طور که “برنا” گزارش داده شهابی قصد دارد ایفای نقش اصلی فیلمش را به مرضیه وفامهر همسر ناصر تقوایی بدهد.

این فیلم در آخرین روزهای سال 94 کلید خواهد خورد و جالب اینجاست که به جز همسر تقوایی پیام دهکردی که خود سابقه سالها دست و پنجه نرم کردن با سرطان را دارد هم در این فیلم ایفای نقش خواهد کرد.

مرضیه وفامهر علاوه بر بازی در آثاری چون “پابرهنه در بهشت” سابقه دو همکاری ناموفق با همسرش در پروژه های ناتمام “چای تلخ” و “زنگی و رومی” را داشته است.

ندا مقصودی دیگر بازیگر “دوران سرطانی” است و تمام جریان روایی این اثر سینمایی در شهر تهران می گذرد.

پیام دهکردی
پیام دهکردی



ابراز تأسف ناصر تقوایی از نساختن فیلم زندگی یک نقاش+عکس

سینماژورنال: اختتامیه نمایشگاه “در جست و جوی گمشده” آثار فریده لاشایی نقاش ایرانی همزمان با سومین سالروز درگذشت این هنرمند با حضور مسوولان و هنرمندان پنجشنبه ششم اسفندماه در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال از جمله حاضران در اختتامیه این نمایشگاه ناصر تقوایی کارگردان سینما و از دوستان فریده لاشایی بود.

فرصت واقعی و اصلی را برای ساخت مستندش از دست دادم

تقوایی در این مراسم گفت: متاسفم که چیزی را که فریده لاشایی دوست داشت نتوانستم انجام بدهم. او دوست داشت از زندگی و کارش یک فیلم بسازم  اما نتوانستم این کار را به موقع انجام بدهم و وقتی آماده شدم که فریده لاشایی دیگر در بین ما نبود و فرصت واقعی و اصلی را از دست دادم. شاید یک روز بتوانم با کمک خاطرات و آثاری که از او مانده این کار را انجام بدهم. فرصت اصلی را از دست داده‌ام، اما فکر می‌کنم آن‌قدر گستردگی فکر داشت که هیچ وقت برای معرفی او دیر نیست.

تقوایی افزود: خیلی از آدم‌ها در جامعه ما هستند که تشعشع و دامنه نفوذ افکارشان بعد از خودشان هم دوام می‌آورد. یعنی فقط در آثارشان نیست. از خود زندگی‌شان نشأت می‌گیرد. بعید می‌دانم کسی این ویژگی را نداشته باشد و بتواند با کارش در جامعه طرفداران زیادی پیدا کند. در مورد فریده لاشایی اگر بخواهیم صحبت کنیم، درباره یک آدم چندوجهی باید حرف بزنیم. زن و مرد نه، بلکه به طور کلی انسان مد نظرم است. فریده یک انسان چندوجهی بود که در همه زمینه‌ها خیلی خوب کار می‌کرد. تجربه تئاتر داشت، خیلی خوب می‌نوشت و در کار خودش نقاشی هم همین‌طور. هر جا اثر انگشتی از فریده می‌بینیم با یک کار خوب همراه است. شاید این شکوفایی منحصر به فریده یا یکی دو نفر نباشد.

آیا وقت آن نرسیده که همه زن‌های ما زبان باز کنند و به سخن دربیایند؟

تقوایی با اشاره به نقش زنان در فرهنگ و هنر گفت: آیا وقت آن نرسیده که همه زن‌های ما زبان باز کنند و به سخن دربیایند؟ من فکر می‌کنم مردان ما به اندازه کافی نوشتند و حرف زدند و فکرشان را نمایش داده‌اند، ولی هنوز این فرصت به دست زن‌های ما نیفتاده است. معدود هستند و همان‌ها هم جای خیلی بالایی درقلب ما ایرانی‌ها دارند. مثل فریده لاشایی، فروغ فرخزاد و سیمین دانشور. این‌ها جزو چهره‌های محو ناشدنی از خاطر ما هستند؛ به دلیل نوع کار، فراخی اندیشه و جهان‌بینی وسیعی که داشتند. زن‌های ما با تمام دشواری‌ها و با وجودی که تعدادشان در کار هنر کمتر از مردان است، جای مهم‌تری را اشغال کرده‌اند. افکارشان فقط برای خودشان است و از جایی برداشت نشده است. یک نیروی خالصی در آن‌ها می‌جوشد. در دوره و زمانه‌ای که من متولد شدم دنیا را این‌طوری دیدم.

افکار زنانه در راه است

او افزود: آیا سکوت چند قرنه‌ی خانم‌ها وقتی شکسته شود حاصلش این خواهد شد؟ فکر می‌کنم اگر این را ملاک بگیریم که چند سالی است فرصتی برای خانم‌ها برای ابراز عقیده حتی در سیاست پیش آمده است، اما هنوز به آن آماری که باید برسد نرسیده است. خیلی افکار زنانه در راه است که در آینده می‌تواند جامعه ما را تغییر بدهد. جامعه ما هنوز مردسالار است. دوران سالاربازی دیگر ور افتاده است. حتی در شعر، نقاشی، نویسندگی زن‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند. هوشمندی زنان ما در اجتماع خیلی بیشتر از مردها بوده، هر چند مردها مدعی‌تر بوده‌اند. شاید تعداشان به اندازه مردها نباشد، اما قوی‌تر هستند. ما به جنبش خانم‌های ایرانی احتیاج داریم.

گاهی درخششی که در خانم‌ها می‌بینم در مردها ندیده‌ام

تقوایی در ادامه گفت: امیدوارم مسیر رشد فرهنگی در خانم‌های ما بخصوص دختران جوان قطع نشود. هنر بر تمام مسائل زندگی احاطه دارد. نوشتن را برای دیگران انجام نمی‌دهیم می‌خواهیم ببینیم چقدر جهان، انسان و دیگران را می‌شناسیم. این اولین نیروی محرکه‌ای است که انسان را به نوشتن وامی‌دارد. سال‌هاست که می‌بینم زن‌های ما بسیار فعال هستند. کار هنری از هر نوعش یک کار تمام وقت است. باید به زندگی روزمره انسان تبدیل شود. باید به خود زندگی شبیه شود. آن وقت است که این جوشش اتفاق می‌افتد. با وجودی که تعداد هنرمندان مرد ما خیلی بیشتر از خانم‌هاست، اما گاهی درخششی که در خانم‌ها می‌بینم در مردها ندیده‌ام. حتی در خودم.

فریده لاشایی
فریده لاشایی

روی چیزی تعصب نداشت و در کارش تنوع‌طلب بود

این کارگردان سینما افزود: بچه‌های ما را مادران بزرگ می‌کنند و آنجاست که تاثیر خود را نشان می‌دهند. یکی از این مادرها فریده لاشایی است. امیدوارم دخترش به اندازه کافی از او یاد گرفته باشد. او برای من از هر لحاظ یک دوست نمونه بود. با من و همسرم و چند نفر دیگر چند سفر با هم به کویر داشتیم. او یک زن جامع‌الاطراف بود. روی چیزی تعصب نداشت و در کارش تنوع‌طلب بود.

تاریخ ما پر است از هنرمندانی که بعد از مرگشان کشف شدند

تقوایی با اشاره به مشخصه های لاشایی گفت: تا خودش نگفته بود هیچ کدام از ما متوجه بیماری‌اش نشده بودیم. فریده لاشایی در این حد خوددار بود. ای کاش او وقت بیشتری برای خلق اثر داشت. با این حال همین تعداد آثار او را هم طور دیگری دیدم. دنیایی را دیدم که قبلا آن را کشف نکرده بودم. تاریخ ما پر است از هنرمندانی که بعد از مرگشان کشف شدند، مثل حافظ. امیدوارم فریده هم یک روز به جایگاهی که باید در جامعه هنری برسد.




ردّپای ناصر تقوایی در “شوکران” افخمی

سینماژورنال: بهروز افخمی فعالیت خود به عنوان کارگردان را با کنار گذاشته شدن ناصر تقوایی از کارگردانی سریال “کوچک جنگلی” آغاز کرد. تغییر و تحولات ابتدای انقلاب اسلامی باعث شد تقوایی که بعد از تجربه موفق “دایی جان ناپلئون” قصد داشت سریالی دیگر به نام “کوچک جنگلی” را برای تلویزیون بسازد از کارگردانی کنار گذاشته شده و افخمی جایگزین وی شود.

به گزارش سینماژورنال این اولین مواجهه افخمی و تقوایی بوده است که در دهه های بعد همواره درباره آن روایات مختلف شنیده می شد.

به تازگی افخمی در گفتگویی با “هفت صبح” از دومین مواجهه خود با تقوایی که انتخاب نام فیلمنامه “شوکران” برای فیلمی به همین نام بوده سخن گفته است.

اگر اسمی برای فیلمنامه پیدا نکنم نگران می شوم

افخمی در این گفتگو با اشاره به اینکه همواره سعی می کند از همان زمان نگارش فیلمنامه هایش اسمی برای آنها پیدا کند می گوید: من از همان اول اسمی پیدا میکنم چون اگر پیدا نکنم نگران میشوم که چرا اسم خوبی ندارم.

اسم اولیه “شوکران”، “زهر شیرین” بود

وی ادامه می دهد: در مورد فیلم “شوکران” من فیلمنامه را نوشته بودم و تا نصف آن پیش رفته بودم و مدام می گفتم اسم خوبی برای آن به ذهنم نرسیده است. در نسخه ابتدایی خانم فرشچی برای ثبت در آرشیو نامش را “زهرشیرین” گذاشته بودیم.

تقوایی گفت زهرشیرین همان شوکران است

افخمی می افزاید: در یکی از جلسان فیلمنامه خوانی در حوزه هنری وقتی داشتم فیلمنامه را می خواندم گفتم که این اسم فقط برای ثبت در آرشیو است و نام اصلی آن نخواهد بود که همان زمان ناصر تقوایی که یکی از حاضران جلسه بود گفت زهرشیرین همان شوکران است.




کمال تبریزی: ایشان{کیارستمی} خودش مایل نیست که فیلم بسازد

سینماژورنال: کمال تبریزی فیلمسازی که در این سالها تقریبا هر سال یک فیلم ساخته و به جشنواره ارائه داده است امسال هم با فیلمی به نام “امکان مینا” به جشنواره آمده است.

به گزارش سینماژورنال “امکان مینا” فیلمی است که هرچند هدفش تصویرسازی بخشهایی از اتفاقاتی است که در دهه شصت رخ داد ولی عدم پرداخت صحیح از کاراکترها و فقدان طراحی صحنه ای که یادآور آن دوران باشد، باعث ابتر ماندن ایده فیلم شده است.

تبریزی در تازه ترین گفتگویش با “شرق” که به بهانه حضورش در جشنواره امسال صورت گرفته است اظهارنظر خاصی را درباره فیلم نساختن چهره هایی چون بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و عباس کیارستمی بیان کرده است و البته به صراحت این را گفته که کیارستمی خودش مایل نیست که فیلم بسازد.

بخشهایی از گفته های تبریزی که درباره کم کاری این چهره هاست در ادامه بخوانید:

این روزها از آقای بیضایی خیلی یاد می‌شود. از اینکه شما می‌توانید فیلم بسازید و آقای بیضایی نمی‌تواند، چه حسی دارید؟
شاید این گفته نظر خاص من باشد، به نظرم اگر انسان خودش بخواهد می‌تواند فیلم بسازد. این امر یک مقدار به حال و حوصله فیلم‌ساز برمی‌گردد. ما به دوره‌ای می‌رسیم که دوره بازنشستگی‌مان است و ممکن است تصمیم بگیریم کار نکنیم. مثلا وقتی آقای کیارستمی می‌تواند فیلم بسازد بقیه فیلم‌سازان هم این‌طور هستند.
 اما آقای کیارستمی حدود ١٧ سال است که در ایران فیلم نمی‌سازد!
ایشان خودش مایل نیست. اگر بخواهد می‌تواند.
 به یاد می‌آورم ایشان در جایی گفته در ماراتن رساندن فیلم‌ها به جشنواره فیلم فجر، بهترین ساعت‌ها برای کار در استودیو را به دیگران می‌دادند و زمان شب هم با وجود سن‌وسال‌مان به ما داده می‌شد! به هر شکل عملکرد مسئولان را دست‌کم نگیرید!
به نظرم این اتفاق مانع بزرگی نیست. فکر نمی‌کنم سدی باشد که شما نتوانید فیلم بسازید. من خودم در هشت سال دولت آقای احمدی‌نژاد با خیلی از مقاومت‌ها روبه‌رو شدم. یعنی اصلا تصمیم گرفته بودند اجازه ندهند من فیلم بسازم. اما انسان با تلاش و سعی خودش می‌تواند کار کند. با همه آن شرایط یک فیلم، اول و یک فیلم، آخر دوره هشت‌ساله ساختم. هشت سال فاصله افتاد اما زمینه‌اش فراهم شد. من به خواستن، توانستن است، معتقدم.
 به نظرتان آقای بیضایی نمی‌خواهد فیلم بسازد؟
به نظرم حتما ایشان می‌خواهد کار کند. آخرین فیلم ایشان «وقتی همه خوابیم» قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری بود. به نظرم یک مقدار زودرنجی و حساس‌بودن آدم‌ها که یک ویژگی طبیعی برای هنرمندان است، باعث می‌شود این فاصله ایجاد شود و عطای کار را به لقایش ببخشند. آقای تقوایی هم بسیار حساس و زودرنج است. اما پوست‌کلفت‌تر از اینها آقای مهرجویی است.
 البته آقای تقوایی به‌صراحت اعلام کرد دیگر فیلم نمی‌سازد!
این بخش مربوط به ویژگی افراد است. البته با این قسمت از صحبت شما موافق هستم که اگر آقای تقوایی یا بیضایی فیلم نمی‌سازند، بخش مهمی از عدم امکان فیلم‌سازی به مسئولان سینما برمی‌گردد و اگر شرایطی را فراهم کنند که این افراد باز هم فیلم بسازند، به نفع سینمای ایران و فیلم‌ساز است که باز بتواند کارش را ادامه دهد.




دو درویش در گلیمی و دو پادشاه در اقلیمی؟+فهرست گزینه‌های احتمالی هیأت داوران فجر

سینماژورنال: در حالی که از سه شنبه هفته جاری 29 دی ماه، بلیت فروشی جشنواره فیلم فجر هم آغاز خواهد شد به نظر می رسد به زودی باید لیست فیلمهای خارج از مسابقه هم اعلام شود.

به گزارش سینماژورنال بعد از مشخص شدن لیست فیلمهای خارج از مسابقه است که امکان گروه بندی و بستن برنامه نمایش سینماها وجود دارد و البته که در این خلال رایزنیهای لازم برای انتخاب هیأت داوران هم در حال انجام است.

پیش از این از حضور ناصر تقوایی به عنوان رییس هیأت داوران امسال خبر دادیم(اینجا را بخوانید) و حالا “هفت صبح” گزارش داده که گویا مسعود کیمیایی هم دیگر گزینه ای است که برای حضور در هیأت داوران به وی پیشنهاد داده شده است.

گزینه های هیأت داوران

به جز کیمیایی، شهرام اسدی، علی نصیریان، مسعود رایگان و اصغر رفیعی جم از جمله گزینه هایی هستند که برای حضور در هیأت داوران مدنظر هستند.

در این بین انتخاب شهرام اسدی به عنوان کارگردانی که در هیأت انتخاب هم حضور داشته است و می تواند درباره برخی سیاستهای درپیش گرفته شده از سوی هیأت انتخاب به همکاران خود در هیأت انتخاب مشاوره دهد، انتخابی منطقی است.

دو درویش در گلیمی؟؟؟

اما اینکه در هیأت داوران هم مسعود کیمیایی باشد و هم ناصر تقوایی کمی بعید به نظر می رسد. هم کیمیایی و هم تقوایی از پیشکسوتان فیلمسازی ایران زمین هستند و البته که هر دو نیز علاقمندان خاص خود را دارند.

آیا امکان دارد یکی از اینها بپذیرد عضو هیأت داورانی باشد که رییس اش دیگری است؟ آیا امکان دارد کیمیایی با ریاست تقوایی کنار آید یا بالعکس؟




ناصر تقوایی؛ ریس هیات داوران جشنواره فیلم فجر؟

سینماژورنال: در فاصله حدودا دو هفته ای که تا جشنواره فیلم فجر باقی مانده حالا شایعات مربوط به چیدمان هیات داوران است که مورد توجه قرار گرفته است.

به گزارش سینماژورنال گماردن یکی از فیلمسازان شناخته شده و کنارش یک یا دو بازیگر معروف از جمله شنیده های مربوط به هیات داوری است.

امروز “هفت صبح” خبر داده که بناست ناصر تقوایی رییس هیات داوران جشنواره فیلم فجر شود.

تقوایی که بعد از ساختن “کاغذ بی خط” در دولت اصلاحات نتوانسته بود فیلم دیگری بسازد در دولت اعتدال از حمله گزینه هایی بود که مدیران سینمایی برای قرار گرفتن در کنار وی و قابهای دونفره با حضور وی علاقه نشان می دادند.

البته که به هنگام روی کار آمدن دولت اعتدال نیز از وی و بهرام بیضایی به عنوان چهره هایی که باید کمک شود به فیلمسازی آنها نام برده شد اما نه وی و نه بیضایی هیج کدام پشت دوربین بازنگشتند.

حالا باید منتظر ماند و دید شایعه حضور تقوایی به عنوان رییس هیات داوران فجر به رسمیت می پیوندد و وی داوری در جشنواره ای که در همه سالهای اخیر قضاوت هیات داورانش پرحرف و حدیث بوده را می پذیرد یا خیر؟




اصغر فرهادی با داریوش مهرجویی همبازی شد!!!

سینماژورنال: داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی و اصغر فرهادی از جمله سینماگران شناخته شده ایرانی هستند که اغلب کوشیده اند بی توجه به جریانات موسوم به سینمای تجاری به تولید محصول سینمایی بپردازند.

به گزارش سینماژورنال سالهاست که چنین چهره هایی را بیشتر به عنوان نویسنده و کارگردان می شناسیم اما حالا در اتفاقی جالب و در مستندی به نام “موج نو” این چهره ها در برابر دوربین قرار گرفته و پاسخگوی پرسشهای احمد طالبی نژاد منتقد سینمای ایران خواهند بود.

بنا به اطلاعات ارائه شده در “شرق” احمد طالبی‌نژاد، نویسنده و منتقد سینمای ایران، این روزها در حال کارگردانی فیلم مستند بلندی است به نام «موج نو» که موضوع سیر تحولات جریان سینمای غیرتجاری ایران از آغاز تا امروز را دستمایه قرار داده است.

دیدار آغازگران موج نو با ادامه دهندگان آن

در این فیلم که ساختار تازه‌ای دارد، در هر بخش یکی از ادامه‌دهندگان این جریان در سینمای پس از انقلاب، به دیدار یکی از آغازگران می‌رود و طی این دیدار، زمینه‌های پیدایش و تداوم سینمای متعالی ایران به شکل بدیعی بررسی می‌شود.

تاکنون نیمی از این فیلم تصویربرداری شده و داریوش مهرجویی همراه با اصغر فرهادی و بهمن فرمان‌آرا همراه با پرویز شهبازی، مقابل دوربین طالبی‌نژاد ظاهر شده‌اند. در ادامه قرار است چند نفر دیگر از بزرگان سینمای ایران که تأثیرگذار بوده‌‌اند نیز، به همین ترتیب در این فیلم با هم دیدار کنند.

طالبی‌نژاد که از همراهی این سینماگران فرهیخته راضی به نظر می‌رسد امیدوار است این فیلم را برای شرکت در جشنواره فیلم فجر امسال آماده کند. مدیریت تصویربرداری «موج نو» را نیز فرهاد طالبی‌نژاد بر عهده دارد.

مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، کیانوش عیاری و رخشان بنی‌اعتماد دیگر سینماگران حاضر در این مستند
طالبی‌نژاد درباره ادامه این فیلم نیز می‌گوید: «قرار است در ادامه راه همه کسانی که در جریان موج نوی مؤثر بودند حضور داشته باشند منتها بعضی از بزرگان در سفر هستند یا بعضی بیمار بوده‌اند. به مرور سعی می‌کنم بدون این که این کارگردان‌ها معذب شوند، کارگردان‌های دیگری هم در این فیلم حضور پیدا کنند. چهره‌هایی که تمایل دارم تا در این فیلم حضور داشته باشند؛ سینماگرانی همچون مسعود کیمیایی، ناصر تقوایی، کیانوش عیاری و رخشان بنی‌اعتماد هستند».

طالبی‌نژاد همچنین می‌گوید: «فرم دیدارها در این فیلم دوستانه است و مضمون اصلی فیلم را چگونگی شکل‌گیری جریان موج نوی سینمای ایران، چگونگی پیدایش و زمینه‌های شکل‌گیری موضوع مورد بحث ماست و بررسی این که چگونه این جریان تا امروز ادامه پیدا کرده و ژانر فیلم مستند داستانی است».

در امتداد یک کتاب…

طالبی‌نژاد که پیش از این چند فیلم مستند، داستانی کوتاه و یک فیلم بلند داستانی ساخته، درباره ایده شکل‌گیری فیلم «موج نو» همچنین توضیح می‌دهد:«سال ٧٠  کتابی منتشر کردم به نام “یک اتفاق ساده؛ بررسی جریان موج نو در سینمای ایران” که به بررسی زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و… شکل‌گیری این جریان سینمایی پرداخته بود. درواقع همیشه این ماجرا دغدغه‌ام بوده و با این پرسش درگیر بوده‌ام که چه می‌شود که یک باره سینمای ایران از فیلمفارسی عبور می‌کند و وارد مرحله‌ای تازه می‌شود. بعد هم فکر کردم خیلی از جوانان امروز، در جریان نیستند پشت سرشان در این سینما چه گذشته و شاید حتی نشنیده باشند که اتفاقی تاریخی در سینمای ایران داریم به اسم جریان «موج نو». به همین سبب تصمیم گرفتم برای معرفی این جریان، فیلمی بسازم با حضور پیشروان و پیروان این جریان سینمایی».

«موج نو» به کارگردانی احمد طالبی‌نژاد، در آبان ٩٤ کلید خورده است.




انتقاد ناصر تقوایی از تأکید بیش از حد هنر نمایش ایران بر ترجمه به جای تألیف

سینماژورنال: یکی از آسیبهای هنر تئاتر در سالهای اخیر استفاده بیش از حد از متون ترجمه به جای تالیف بوده است.

به گزارش سینماژورنال این تمرکز بیش از حد بر ترجمه که بارها با انتقاد کارشناسان مواجه شده است اخیرا مورد نقد ناصر تقوایی کارگردان سرشناس ایرانی نیز واقع شده است.

تقوایی در آیین افتتاح نمایش «برنارد، مرده است» به کارگردانی علی سرابی که متن اقتباسی از آثار دو نویسنده فرانسوی است گفت: بعد از انقلاب، تئاتر زنده‌ترین و فعال‌ترین هنر ایران بوده است. سینما و موسیقی درجا زده‌اند اما تئاتر در این سال‌ها مسیر روبه‌رشدی را طی کرده است.

وی ادامه داد:  این رشد چه در شکل‌گیری متن‌های اقتباسی و چه در نمایش‌نامه‌های تألیفی بوده است. سال‌هاست که منتظریم این هنر بتواند در سطح وسیع‌تری اجرا شود.

متنهای مکتوب بیشتری ایجاد کنید

کارگردان “ناخدا خورشید” اما با تأکید بر نقش تألیف گفت: ترجمه و ایجاد آثار اقتباسی خوب است و سبب آشنایی با شیوه‌های تازه می‌شود، اما این مسئله باید سبب رشد تئاتر و تألیف شود. من از تمام افرادی که در این حوزه فعالیت می‌کنند، خواهش می‌کنم تلاش کنند متن‌های مکتوب بیشتری را ایجاد کنند.

وی ادامه داد: باز هم می‌گویم که بیان این مسئله، به معنای مخالفت با ترجمه نیست. سینما و تئاتر ما باید شکل اصیل ایرانی پیدا کند و فیلم‌ها و تئاترهایی که تولید می‌کنیم براساس متن‌های کاملا ایرانی باشد.

تقوایی خاطرنشان ساخت: چنین آثاری قابلیت اجراشدن و ترجمه‌شدن به زبان‌های دیگر و در سایر کشورها را دارند، سینمای ما از چنین موفقیت‌هایی برخوردار بوده است. چرا تئاتر باید از آن مستثنا باشد؟ شاید دشواری‌هایی وجود داشته باشد، اما در بسیاری از مواقع چنین محدودیت‌هایی سبب ایجاد رشد در ما می‌شود.




ناصر تقوایی: آوینی از من پرسید چطور میشود “دایی جان ناپلئون” را از تلویزیون پخش کرد؟!/خواهر سیروس مقدم در “دایی جان…” نقش “لیلی” را بازی می‌کرد

سینماژورنال: گزارشی که احمد طالبی نژاد از دیدار با ناصر تقوایی و گپ و گفت با وی تنظیم کرده و در “شرق” چاپ شده(اینجا را بخوانید) نکات جالبی درباره “دایی جان ناپلئون” سریال معروف این فیلمساز دارد.

به گزارش سینماژورنال تقوایی در بخشی از این گفتگو ادعایی را درباره علاقه مرتضی آوینی برای پخش “دایی جان ناپلئون” از تلویزیون ایران در دوران بعد از انقلاب اسلامی مطرح کرده است و البته نکته ای را هم درباره پسرخاله اش سیروس مقدم گفته ات.

سینماژورنال متن کامل این بخش از گفته های تقوایی را ارائه می دهد:

آوینی گفت چطور می‌شود “دایی‌جان…” را در این شرایط قابل نمایش کرد؟

در روزگاری که همه‌جا علیه سریال دایی‌جان حرف می‌زدند، روزی آقای آوینی با من تماس گرفت و گفت بیا درباره موضوعی صحبت کنیم. آن موقع در حوزه هنری بود. به‌هرحال قرار گذاشتیم و رفتم. گفت که چطوری می‌شود دایی‌جان را در این شرایط قابل نمایش کرد؟ گفتم نمی‌دانم. شما‌ها که با کل آن مخالفید. گفت به‌هرحال باید راهی پیدا کرد. گفتم اگر تلویزیون بخواهد نمایش بدهد، دوسومش باید حذف شود و من هر گز موافق نیستم. بعد‌ها فهمیدم که یکی از مقامات ارشد، سریال را دیده و گفته حیف است دیده نشود.

نسخه کاملی را برای تبدیل به سی.دی به ژاپن فرستادند که فیلم رفت و برنگشت

چند سال پیش دوستی از بچه‌های قدیم تلویزیون، نسخه کامل‌تری از این سریال را که از آرشیو تلویزیون درآمده بود برایم آورد، که «وی‌اچ‌اس» بود. بعد‌ها دوست دیگری گرفت که آن را به نسخه «سی‌دی» تبدیل کند. گویا فرستاده بود ژاپن، چون آن زمان این کار در ایران انجام نمی‌شد. فیلم رفت و برنگشت. آن نسخه از چیزی که حالا دارند نمایش می‌دهند کامل‌تر بود

خواهر سیروس مقدم در “دایی جان” نقش “لیلی” را بازی می کرد

متأسفانه هیچ‌کدام از سریال‌های سیروس مقدم را ندیده‌ام، ولی می‌دانم که در کارش موفق است. می‌دانی که سیروس پسرخاله من است. خواهرش سوسن هم در دایی‌جان نقش لیلی را بازی می‌کند. علتش هم این بود که او مدرسه را تمام کرده بود و برای ما مشکل هماهنگی ایجاد نمی‌کرد. چون اگر مدرسه می‌رفت باید دائم معطل می‌ماندیم کلاسش تمام شود و بیاید سر صحنه.




همسر ناصر تقوایی: هشت ماه است که ناصر به دعوت آقای ایوبی برایش فیلمنامه فرستاده اما هنوز وقت نکرده‌اند فیلمنامه را بخوانند/ هروقت مراسمی ‌دارند و می‌خواهند با ناصر عکس یادگاری بگیرند، می‌فرستند دنبالش!

سینماژورنال: احمد طالبی نژاد از جمله منتقدان نزدیک به ناصر تقوایی فیلمساز شناخته شده سینمای ایران است که کتاب گفتگویش با این کارگردان نیز از جمله آثار پرفروش حیطه سینما بوده است.

به گزارش سینماژورنال طالبی نژاد به بهانه روز ملی سینما دیداری با تقوایی و همسرش داشته و برخی از نکاتی که این زوج در این دیدار بیان داشته اند را در روزنامه “شرق” منعکس کرده است.

سینماژورنال متن کامل گزارش طالبی نژاد را ارائه می دهد:

به قصد دیدار و اگر شد یافتن دلایل فیلم نساختن

ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه نهم شهریور، به قصد دیدار و اگر شد، گفت‌وگویی در‌باره خودش و سینما و دلایل فیلم نساختنش، زنگ در خانه‌اش در شهرک خودمان- اکباتان- را می‌زنم. می‌پرسد چرا تلفن نکردی که می‌آیی؟ می‌گویم مگر به تلفن‌ها جواب هم می‌دهی؟ ما که هر وقت زنگ زدیم، کسی گوشی را بر نداشت. پاسخ می‌دهد «دلیل دارد»  و این می‌شود سرآغاز گفت‌وگویی که بخش‌های دریادمانده‌اش را لابه‌‌لای این گزارش می‌خوانید. می‌گوید از دست مزاحمان گوشی تلفن را بر نمی‌دارد و روزی نیست که تهیه‌کننده‌ای زنگ نزند و دعوت به فیلم‌ساختن نکند، یا مطبوعاتی‌ها تقاضای مصاحبه نداشته باشند. «من توی خانه‌ام نشسته‌ام از سینما هم خبر ندارم. نمی‌خواهم داشته باشم».

اشاره کنم، میلیارد‌ها تومان پول برایم می‌آورند

می‌گویم این که این همه آدم تماس می‌گیرند که خیلی خوب است. فیلم‌سازانی هستند که سال تا سال کسی سراغشان را نمی‌گیرد. چرا از این موقعیت‌ها استفاده نمی‌کنی؟ پاسخ عجیبی می‌دهد. «تا روزی که خودم تهیه‌کننده فیلمم نباشم، فیلم نخواهم ساخت» به‌شوخی می‌گویم این که نشدنی است. در حال حاضر هزینه یک فیلم متوسط بیش از یک‌ونیم میلیارد تومان است. چنین پولی که نداری. او سال‌هاست تنها از طریق تدریس سینما امرار معاش می‌کند؛ اما استغنای روحی عجیبی دارد. خوشبختانه موقعیتش چه در سینما و چه در حلقه دوستانش آن‌قدر بالاست که می‌گوید «من اشاره کنم، میلیارد‌ها تومان پول برایم می‌آورند» کی‌ها؟ «دوستانم»!

هشت ماه است که به درخواست ایوبی فیلمنامه فرستاده اما…

و راست می‌گوید. این جنوبی خون‌گرم و رفیق‌باز آن‌قدر دوست و همشهری متمول دارد که پا میان بگذارند تا او فیلمش را بسازد. پس لابد علت دیگری در کار است. خستگی؟ ناامیدی؟ نفرت از فیلم‌سازی در شرایط فعلی؟ «همه اینها هست. وقتی تو ندانی که سرآخر چه بر سر فیلمت می‌آید، بهتر است اصلا نسازی» همسرش، مرضیه وفامهر، همان‌طور که مشغول آماده‌سازی شربت خنک است، وارد بحث می‌شود «هشت ماه است که ناصر به درخواست آقای ایوبی، برایش فیلم‌نامه فرستاده . هروقت زنگ می‌زند جواب می‌دهند که هنوز وقت نکرده‌ام بخوانم. چه کاری مهم‌تر از خواندن فیلم‌نامه کسی است که به گردن سینمای ایران حق دارد؟»

هنوز امیدوارم! کدام فیلمسازی را سراغ دارید که دلش نخواهد فیلم بسازد

بغض می‌کند و اشک در چشمانش حلقه می‌زند «باور می‌کنید من به خاطر این که همسر او هستم این حرف‌ها را نمی‌زنم. من از اینکه می‌دانم و همه می‌دانند که ناصر همیشه در کار نوشتن و خلق‌کردن است اما آثارش راه به جایی نمی‌برند، ناراحتم. از اینکه می‌بینم ناصر تقوایی جلوی رویم مثل شمع آب می‌شود و سکوتش سرشار از ناگفته‌هاست گریه‌ام گرفته. شایع می‌کنند که تقوایی نمی‌خواهد فیلم بسازد. کی خبر دارد که او همین اواخر با یک تهیه‌کننده وارد مذاکره شده و منتظر تأیید فیلم‌نامه است. ولی به نظر من عده ای نمی‌خواهند دیگر ناصر فیلم بسازد. چون فکر می‌کنند جای نور چشمی‌ها تنگ می‌شود». قطرات اشک از لای پلک‌هایش فرو می‌غلطند . ناصر او را آرام می‌کند و می‌گوید «هنوز امیدوارم. کدام فیلم‌ساز را سراغ داری که نخواهد فیلم بسازد. این حرفه ماست. این عشق ماست. ولی تحت هر شرایطی هم فیلم نمی‌سازم. آن‌قدر ساخته‌ام که دینی به گردن فرهنگ و هنر این مملکت نداشته باشم».

ما روز ملی همه چیز داریم. ازجمله روز ملی سینما

برمی‌گردم به حرف قبلی و اینکه روز‌ها و ماه‌ها به سرعت برق و باد می‌گذرد و به قول شاملو «عمر به طرز بی‌شرمانه‌ای کوتاه است»؛ در آستانه روز ملی سینما نمی‌خواهی به دوستدارانت خبر خوشحال‌کننده‌ای بدهی؟ مثلا اینکه به‌زودی فیلمی ‌را شروع خواهی کرد و اصلا نظرت درباره این روز چیست؟ «ما روز ملی همه چیز داریم. ازجمله روز ملی سینما.» می‌گویم خب اینکه شوخی است. به‌هرحال این روز یا هر روز دیگری، بهانه‌ای است برای دورهم‌جمع‌شدن اهالی سینما. به خودی خود بد نیست. حتما از تو هم برای سخنرانی یا اهدای جایزه دعوت خواهند کرد. «من این گوشه نشسته‌ام و کاری به سینما ندارم».

درحال‌حاضر اصلا دوست ندارم فیلم بسازم.

می‌پرسم تا کی می‌خواهی منتظر شرایط مطلوب باشی که هیچ‌وقت فراهم نمی‌شود؟ تا آنجا که می‌دانیم، سینماگران فرهیخته، همیشه با جنگ و دعوا و چنگ‌ودندان فیلمشان را ساخته‌اند. به‌هرحال سینمادوستان واقعی، همیشه منتظر اثری تازه از تو هستند. پیش‌تر‌ها لابه‌لای فیلم‌های سینمایی، مستند هم می‌ساختی. الان چندسالی است که در این زمینه هم کار تازه‌ای نساخته‌ای. اثری که آدم را تکان بدهد. مثل مستند تمرین آخر – تعزیه حر که هفت، هشت سال پیش ساختی و به‌گمانم یکی از شاخص‌ترین آثاری است که درباره آئین‌ها ساخته شده. «درحال‌حاضر اصلا دوست ندارم فیلم بسازم. کسی را نمی‌توان مجبور به کاری کرد که دوست ندارد. جو فعلی، سینمایی نیست. اصلا تکلیف سینما و فرهنگ و هنر توی این مملکت روشن نیست. ده‌ها مدعی دارد. هر کس به خودش اجازه می‌دهد در امور فرهنگی و هنری دخالت کند. تکلیف روشن نیست. ما با کی طرفیم؟»

هروقت مراسمی ‌دارند و می‌خواهند با ناصر عکس یادگاری بگیرند، می‌فرستند دنبالش. این چه‌جور مدیریتی است؟

همسرش که حالا از مقدمات پذیرایی فارغ شده، همچنان بغض کرده کنار ناصر می‌نشیند و ادامه می‌دهد؛ «من آدم نادانی نیستم که ندانم کی اینجا نشسته. ناصر یک آرتیست است. به شهرت هم احتیاجی ندارد. بار‌ها ناصر دعوت شده که برود بیرون از این مملکت و فیلم بسازد؛ ولی زیر بار نرفته است. چون مملکتش را دوست دارد. باور کنید آقای ایوبی، فیلم‌نامه را خوانده و لابد چند نفر دیگر هم خوانده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که این فیلم ساخته نشود. مثل چای تلخ و رومی ‌و زنگی. ولی چرا روراست این را نمی‌گویند. هروقت مراسمی ‌دارند و می‌خواهند با ناصر عکس یادگاری بگیرند، می‌فرستند دنبالش. این چه‌جور مدیریتی است.»

دو ریال وام می‌دهید و خود را مالک فیلم می‌دانید. این که نمی‌شود

پرسشی است که پاسخ روشنی ندارد. نه اینکه نداشته باشد، کسی نمی‌گوید این موانع، از کجا سر راه آدم‌هایی مثل تقوایی گذاشته می‌شود. به شوخی می‌گویم برخی با فیلم‌ساختن به محبوبیت می‌رسند تو با فیلم‌نساختن . هر جا مجلسی درباره سینما برپا شود و تو حضور داشته باشی، دیده‌ام و شنیده‌ام که مشتاقان زیادی در آنجا حضور پیدا می‌کنند. با خنده می‌گوید: «من خیلی سال است که به محبوبیت رسیده‌ام و این را می‌دانم. همین که برای کسب درآمد تحت هر شرایطی فیلم نمی‌سازم، باعث این محبوبیت شده است. من هرگز حاضر نیستم به سینمای ایران لطمه وارد کنم که سالی یا دو سالی یک فیلم بسازم». می‌گویم قبلاً هم تا این حد در امور سینما دخالت می‌شد؟ «درمورد فیلم‌های من یادم نمی‌آید حتی یک فریم از فیلم‌هایم را حذف کرده باشند». ولی فیلم «آرامش در حضور دیگران» نزدیک چهار سال در محاق ماند. «توقیف آن فیلم دلایل دیگری داشت. بعد هم که آزادش کردند، بدون حذف یک فریم نمایش داده شد. فیلم که کهنه نمی‌شود. یا لااقل من بلد نیستم فیلم یک بار مصرف بسازم. چند تا از فیلم‌های امروزی را می‌شود دو بار تحمل کنی؟ بعد هم این که چندرغاز پول می‌دهند و می‌خواهند در تمام جزئیات فیلم دخالت کنند. به شما چه؟ اگر همه پول فیلم را شما بدهید خب حق دارید. ولی دو ریال وام می‌دهید و خود را مالک فیلم می‌دانید. این که نمی‌شود.»

من نمی‌خواهم خارج از شرایط قانونی کار کنم

منظورش البته دولت و نهاد‌های ذی‌ربط است. «من نمی‌خواهم خارج از شرایط قانونی کار کنم وگرنه از همین فردا می‌توانم بدون پروانه ساخت فیلمم را شروع کنم الان که دیگر با این دوربین‌های دیجیتال، نیازی به گرفتن امکانات فنی از دولت نیست. هر کس می‌تواند با دوربین خودش فیلمش را بسازد و روانه جشنواره‌ها کند. مگر نمی‌کنند؟ این یک شیوه چریکی در کار فیلم‌سازی است که در جاهای دیگر هم رواج دارد. ولی من که چریک نیستم». این نکته مهمی‌در کارنامه تقوایی است. او هیچ‌وقت موضع معارضی با مدیریت سینمایی نداشته و همواره بر مدار قانون حرکت کرده و در پاسخ به اینکه ممکن است روزی ناچار شوی از همین روش استفاده کنی، می‌گوید: «چه می‌دانم. هر چیزی امکان‌پذیر است».

آوینی از من پرسید چطور میشود “دایی جان ناپلئون” را از تلویزیون پخش کرد؟

پس از سکوتی طولانی، بحث‌مان می‌کشد به پخش سریال “دایی‌جان ناپلئون” از شبکه‌های ماهواره‌ای و اینکه حتی بچه‌های امروزی هم عاشق این سریال‌اند و هربار از جایی پخش شود با لذت تماشایش می‌کنند، چه رسد به نسل ما که از آن خاطره هم داریم. تقوایی یاد ماجرایی می‌افتد که شاید برای اولین‌بار است که در جایی نقل می‌شود؛ «در روزگاری که همه‌جا علیه سریال دایی‌جان حرف می‌زدند، روزی آقای آوینی با من تماس گرفت و گفت بیا درباره موضوعی صحبت کنیم. آن موقع در حوزه هنری بود. به‌هرحال قرار گذاشتیم و رفتم. گفت که چطوری می‌شود دایی‌جان را در این شرایط قابل نمایش کرد؟ گفتم نمی‌دانم. شما‌ها که با کل آن مخالفید. گفت به‌هرحال باید راهی پیدا کرد. گفتم اگر تلویزیون بخواهد نمایش بدهد، دوسومش باید حذف شود و من هر گز موافق نیستم. بعد‌ها فهمیدم که یکی از مقامات ارشد، سریال را دیده و گفته حیف است دیده نشود»

نسخه کاملی را برای تبدیل به سی.دی به ژاپن فرستادند که فیلم رفت و برنگشت

»چند سال پیش دوستی از بچه‌های قدیم تلویزیون، نسخه کامل‌تری از این سریال را که از آرشیو تلویزیون درآمده بود برایم آورد، که «وی‌اچ‌اس» بود. بعد‌ها دوست دیگری گرفت که آن را به نسخه «سی‌دی» تبدیل کند. گویا فرستاده بود ژاپن، چون آن زمان این کار در ایران انجام نمی‌شد. فیلم رفت و برنگشت. آن نسخه از چیزی که حالا دارند نمایش می‌دهند کامل‌تر بود»

خواهر سیروس مقدم در “دایی جان” نقش “لیلی” را بازی می کرد

بحث درباره دایی‌جان بهانه‌ای می‌شود که نظرش را درباره سریال پایتخت ساخته سیروس مقدم بدانم که در دایی‌جان با تقوایی همکاری داشته؛ «متأسفانه هیچ‌کدام از سریال‌هایش را ندیده‌ام، ولی می‌دانم که در کارش موفق است. می‌دانی که سیروس پسرخاله من است. خواهرش سوسن هم در دایی‌جان نقش لیلی را بازی می‌کند. علتش هم این بود که او مدرسه را تمام کرده بود و برای ما مشکل هماهنگی ایجاد نمی‌کرد. چون اگر مدرسه می‌رفت باید دائم معطل می‌ماندیم کلاسش تمام شود و بیاید سر صحنه».

اما ندیدن “پایتخت” دلیل دیگری هم دارد؛ او به جز فیلم‌های مستند و فوتبال، برنامه‌های دیگر تلویزیون را نگاه نمی‌کند. آن‌قدر عاشق فوتبال است و درباره این ورزش نظریات کارشناسانه دارد که اگر سینماگر نبود، یکی از بهترین مفسران فوتبال می‌شد. و خاطره‌ای دیگر؛ «زمانی که محمد بهشتی مدیر فارابی بود، روزی برایم فیلم‌نامه‌ای را که خودش نوشته بود فرستاد. خواندم و با این تصور که می‌خواهد نظرم را بداند، نکاتی را یادداشت کردم ولی او گفت که ازت می‌خواهم خودت این را بسازی. گفتم این فیلم‌نامه همه‌اش در جاده می‌گذرد. یک ماشین است و دو نفر سرنشین. گفتم من حتی رانندگی بلد نیستم. چه‌جوری می‌خواهم فیلمی‌ بسازم که سرتاسرش رانندگی است؟» (می‌خندد)

چرا باید یک سکانس را تبدیل به یک پلان کرد؟

منظور تقوایی فیلم «آن‌سوی مه» است که بالاخره هم منوچهر عسگری‌نسب ساخت و قرار بود الگویی باشد برای سینمای معناگرایی که بهشتی خیلی دنبالش بود. می‌گوید: «من نمی‌فهمم چرا باید یک سکانس را تبدیل به یک پلان کرد؟ یا حتی یک فیلم را در یک پلان گرفت؟ ضرورتش چیست؟ چه عیبی دارد معقولانه دکوپاژ کنیم؟ مگر اصغر فرهادی که در چند ساله اخیر آبروی سینمای ایران در جهان بوده، از این کار‌ها می‌کند؟ فکر می‌کنم همه این بازی‌ها برای فرار از محتواست. ارزش یک فیلم به محتوایش است. همه شاهکار‌های تاریخ سینما، دکوپاژ معقول دارند. کجا «برگمان» از این ادا‌ها درآورده است؟ روشنفکرتر از «برگمان» سراغ داریم؟ این چه تفاخری است که مثلا من یک پلانم ده دقیقه طول بکشد؟ خب که چی؟ اگر شرایط جوری باشد که تو ناچاری یک ماجرا را در مثلا ده، پانزده دقیقه بگیری، چون اگر بخواهی کات بدهی و جای دوربین را عوض کنی ممکن است آن موقعیت از دست برود، خب یک چیزی. ولی گاهی می‌بینم ضرورتی وجود نداشته و همین جوری طرف دلش خواسته، یک سکانس را در یک نما بگیرد. من معنای این کار‌ها را نمی‌فهمم. سینما مثل هر هنر دیگری، زبان خودش را دارد. مثل نثر. تو یک جمله‌ات را بلند و یک نفس می‌نویسی، جمله بعدی را کوتاه می‌نویسی. جمع این‌ها می‌شود یک متن».

او که البته همه فیلم‌های افراطی را به قول خودش ندیده ولی درباره‌شان خوانده و شنیده، معتقد است: «این هم یک جور تب است که به‌زودی فروکش خواهد کرد».

در برابر سینماها صفی دیده اید؟

ولی جالب است که با اغلب کسانی که فیلم‌های ساختارشکن و اولترامدرن می‌سازند برخورد می‌کنی، سریال محبوبشان “دایی‌جان ناپلئون” و فیلم محبوبشان “ناخداخورشید” است. وجه ممیزه این آثار هم موضوع و محتوایشان است که با فیلم‌نامه دقیق و خلاقانه تبدیل به آثار ماندگار شده‌اند. می‌رسیم به مقوله‌ای که در سینمای چند سال اخیر رایج شده یعنی آمارسازی؛ «دائم دارند آمار غلط درباره بعضی فیلم‌ها به مردم می‌دهند. این فیلم چند میلیارد فروخته، آن یکی رکورد زده و از این حرف‌ها. معیار پرفروش‌بودن یک فیلم چیست؟ یکی‌ این است که ما، در مقابل سینما‌ها صف ببینیم. تو که توی شهر رفت‌وآمد داری، صفی دیده‌ای؟» همسرش ادامه می‌دهد که «من دیروز در شهر کار داشتم و از مقابل چهار سینما در مرکز تهران رد شدم. هیچ صفی نبود. اصلا کسی را ندیدم. این آمار از کجا می‌آید؟» بعد بر سر این که این آمار از کجا می‌آید، بحث کردیم و هریک نظری دادیم که فعلا بماند برای وقتی دیگر.

اطلاعات تقوایی درباره مار
درحالی‌که داریم حرف می‌زنیم، توجه تقوایی به مستندی درباره مار از شبکه مستند حسابی جلب شده و می‌دانم که او عاشق این‌جور فیلم‌هاست. بنابراین می‌پردازد به بیان نکاتی درباره مار‌ها. اینکه چند نوع مار داریم و در کجا‌ها زندگی می‌کنند و خلاصه این که اطلاعاتش درباره این جانور زیبا اما خطرناک، بیش از آن چیز‌هایی است که فیلم مستند ارائه می‌کند. گاهی به این همه دانش عمومی ‌تقوایی درباره همه چیز حسودیم می‌شود. از تاریخ و جغرافیا و گونه‌های گیاهی و جانوری گرفته تا دیگر مسائل سرزمین‌مان. این همه دانش، بیانگر عمق عشق و علاقه او به ایران‌زمین است. پس سکوت می‌کنم تا او هم فیلم را ببیند و هم درباره مار‌ها حرف بزند. دلم نمی‌آید بیش از این با طرح موضوع فیلم و سینما و ساختن یا نساختن، اعصاب او را خرد کنم.




پیشنهاد سینماژورنال به سازمان سینمایی: بودجه مدرسه عالی سینما را حداقل صرف راه‌اندازی “بیمارستان جامع سینماگران” کنید

سینماژورنال: یکی از طرحهایی که رییس سازمان سینمایی دولت یازدهم به انجام آن همت گماشته تاسیس مدرسه عالی سینما است.
مدرسه در معنای کلی محلی است برای آموزش و تربیت نیروی کارآمد برای ورود به اجتماع و مدرسه عالی هم طبیعیست که باید فضایی را فراهم کند برای تربیت نیروهایی که بناست در سطوح عالي آموزش دیده و در اين سطح در جامعه به فعالیت بپردازند.
به گزارش سینماژورنال حجت ا.. ایوبی در حکمی که زمستان سال قبل برای اعضای هیات امنای این مدرسه صادر کرد “نهادینه کردن تجربه گرانسنگ سینمای ایران و انتقال آن به نسل آینده” را اصلی ترین هدف این مدرسه عالی دانسته بود.
البته که چنین هدفی نیز میتواند هدفی زیبنده برای یک مدرسه عالی باشد اما…

آموزش متولیان خاص خود را دارد
اما مساله بر سر فلسفه تاسیس چنین مدرسه ای توسط سازمان سینمایی است. مطابق آنچه در قانون اساسی ما آمده این دو وزارتخانه آموزش و پرورش و علوم و تحقیقات و فناوری هستند که وظیفه آموزش و شکوفایی استعدادهای کشور و جهت دهی به آنها را برعهده دارند.
دقیقا در همین راستا بوده که از یک سو در هنرستانهای ما آموزش هنرهای نمایشی جایگاه یافته و از آن سو دانشگاههای مختلف کشور از دانشگاههای دولتی گرفته تا آزاد، پیام نور و علمی-کاربردی نیز در همه این سالها تلاش کرده اند به تربیت نیرو برای هنر کشور بپردازند.
بررسی اینکه خروجی این سیستم آموزشی چقدر منطبق بوده با نیازهای هنری کشور به جای خود می تواند مفیدفایده باشد اما بحث بر سر متولی تربیت نیروی کارآمد هنری است که مطمئنا این متولی نمی تواند وزارت ارشاد باشد.

وظیفه شما تربیت نیرو نیست

همان طور که وزارت صنعت و معدن تربیت نیروهای متخصص عرصه صنعت از مهندسان رده بالا تا تکنسینهای رده میانی و حتی نیروهای کارگری را برعهده وزارتخانه های آموزش و پرورش و علوم و تحقیقات  گذاشته تربیت نیروی کارآمد عرصه سینما را هم باید از همین دو وزارتخانه خواست.
اینکه سازمان سینمایی خودش شخصا وارد فاز تربیت نیروی ماهر سینمایی شود درست مانند آن است که مثلا وزارت جهاد کشاورزی به تربیت کشاورز یا مهندسین کشاورزی بپردازد یا وزارت راه و شهرسازی به تربیت مهندسین عمران بپردازد.

سازمان سینمایی کمک کند به ارگانهای متولی آموزش
البته که سازمان سینمایی می تواند تعاملی سازنده را با وزارتخانه های متولی آموزش و در نگاهی جزیی تر دانشگاههای هنر و دانشکده های سینمایی داشته باشد و  درباره نیازمندیهای صنعت سینمای مملکت به آنها مشاوره دهد.
از آن طرف میتوان تسهیلات ویژه ای را برای پیشکسوتان ایجاد کرد تا بتوانند با راه اندازی آموزشگاههای آزاد و کارگاههای کوتاه یا بلندمدت به تربیت نیروی مفید برای سینما بپردازند. البته که در این حالت کمکی هم شده است به رشد و توسعه بخش خصوصی در کشور.
اما اینکه سازمان سینمایی در کنار این همه گرفتاری که با آن روبروست بخواهد وارد حوزه آموزش سینما هم بشود فقط و فقط افزودن بر دامنه وظایف و البته در نهایت به کمال نرساندن اهداف اصلی سازمان است.

طبیعیست که وقتی مدرسه عالی سینما راه اندازی میشود بودجه ویژه ای هم برای اجرای آن درنظر گرفته میشود؛ بودجه ای که میتوان آن را صرف بسیاری از امور مغفول مانده سینما از سالن سازی در نقاط دور از مرکز تا شرایطی برای پخش فراگیر آثار ایرانی در کشورهای منطقه کرد.

از این راه میان بر استفاده کنید

اگر بناست کمبودهای سیستم آموزشی سینما را برطرف کنید راه ميانبري بسيار كم هزينه تر يعني تشكيل يك كمسيون مشترك از همين هيئت امناي پيشنهادي شما و هيئتي كه وزارت آموزش عالي برمي گزيند هم وجود دارد. با کمک این کمیسیون به آسيب شناسي علل ناكارآمدي هاي احتمالي تعليم و تعلم در اين رشته خاص يعني سينما پرداخته و آن را رفع كنید.

يك كمسيون كم خرج بدون بودجه هاي آنچناني ميتواند از دانشكده هاي قديمي دولتي تا دانشكده هايي چون سوره وابسته به حوزه هنري را به آن مقصودي رهنمون كند كه  در نظر است با صرف بودجه هاي گزاف در اين مدرسه عالي محقق شود.

حتي اگر عنوان شود بودجه چندان زيادي هم به اين امر اختصاص نخواهد يافت، باز هم اين مورد به واسطه دوباره كاري يا در حال حاضر چند باره كاري بي فايده است و بهتر آنكه در اين اوضاع و احوال كار بيهوده نكنيم و حداقل در اين يك مورد ميتوان به گذشته نگاهي عبرت آموز كرد ، زماني كه حوزه هنري  با همين هدف كه در تاسيس مدرسه عالي سينما عنوان ميشود ، مجتمع آموزشي سوره را بنا نهاد.

آن زمان دلسوزاني پیدا نشدند كه بگویند به جاي تأسیس نهادی هزینه بر، سراغ برگرداندن استادهايي چون بهرام بيضايي به دانشكده هنر دانشگاه تهران رفته و در آيين نامه گزينش دانشجويان رشته هاي هنري بازنگری کنید و نتیجه اش را هم که دیدیم چه شد؟

آن زمان تب دانشگاه و مجتمع آموزشي ساختن داغ بود ، پرديس هاي پولي دانشكده هاي دولتي هم به رقابت با دانشگاه آزاد وارد شده بودند و “هر جوان ايراني يك مدرك” شعار ناگفته مسئولينی بود كه بدشان نمي آمد حداقل چند سالي ورود جوانها به بازار كم توان و بي رونق اشتغال به تاخير بيفتد، اما حالا چه ؟

با وجود اين همه دانشكده مجازي بين المللي، ورك شاپهاي چند روزه فيلمسازاني همسنگ امثال هيئت امناي شما در موسسات خصوصي ، چه نيازي واقعاً به اين مدرسه عالي است كه خارج از ضوابط بقيه موسسات دولتي آموزشي هم نمي تواند فعاليت كند ، مگر آنكه ادعا داشته باشيد مواد درسي شما ويژه و خارج از دستور شوراي عالي انقلاب فرهنگي است و يا قوانين نامكتوب حاكميتي كه در دانشكده هاي هنر اجرا مي شوند، اينجا اجرا نخواهند شد که البته این امر هم بعید به نظر می رسد.

به داد اکران فیلمهای مجوزدار برسید

جناب ايوبي! مشكل سينماي ايراني كه بزرگانش يا مهاجرت كرده يا بيكارند و يا فيلمشان مورد لطف شوراي صنفي قرار نگرفته و هر آن منتظرند طلبكارها به در خانه شان بريزند ، فراتر از اين حرفهاست كه در پشت  نبود مدرسه عالي سينما این مشکلات را پوشاند.

مشكل جوانهاي مستعد در دنياي ارتباطات كنوني و با وجود اين همه موسسات آموزشي از نوع مجازي و حقيقي اش، تعليم ديدن نيست ، يأس و سرخوردگي از وضعي است كه بر سر فيلم ها در اكران مي آيد ، از كمبود سالن است ، كه اين همه فيلم چند سالن معدود در كل كشور داشته باشند و راس هرم منزلتي سينماي  جريان اصلي را تعداد سانس هاي یک پردیس سینمایی تازه تأسیس مشخص كند و مافياي سانس جايگزين كلمه مافياي پخش شود آن هم با اين هزينه هاي بالا و اين فروش هاي نازل كه كل فروش سالانه اين سینما با اين همه معاون و مدير كل و … به اندازه قيمت يك مجتمع مسكوني چند طبقه در محله اي نه چندان گران قيمت نيست.

هیأت امنای تان را به هیأت امنای سینمای جوان منتقل کنید

آقاي ايوبي! دفاتر سينماي جوانان استانها بخصوص استانهاي محروم را تجهيز كنيد و در همه جاي ايران استعداديابي كنيد، دفاتر سينماي جوان كه در چند دهه از آزمون استعداديابي سربلند بيرون آمده بودند اينك در فقر مادي و امكانات، نيمه تعطيل هستند.

اين بودجه را به آنها بدهيد و هيأت امناي تان را با همان حقوق ماهيانه به هيأت امناي انجمن سينماي جوان انتقال دهيد ، هر چه اين دفاتر را كه وظيفه آموزش سينما به جوانهاي ايراني در همه جاي كشور را برعهده دارند پرتوان سازيد و آنها پرتلاش ظاهر شوند، استعداد هاي ناب بومي مناطق مختلف را با فرديت هاي گوناگون و  متنوعي كه بر گرفته از زبان و جغرافياي محل سكناي آنهاست، به دست خواهيد آورد.

آقای ایوبی! بیمارستان جامع سینماگران راه اندازی کنید

اصلا چرا راه دور برویم؛ سینماگران ایرانی سالهاست که در حسرت یک نظام بیمه درمانی درجه اول به سر می برند؛ بیمه ای که آنها را بی نیاز کند از خرجهای فراوانی که به هنگام بروز بیماری سراغشان می آید.
آیا نمی شود بودجه ای که بناست صرف راه اندازی مدرسه عالی سینما شود را برای ساخت یک کلینیک درمانی چندمنظوره برای سینماگران صرف کرد؟
کلینیکی که اهالی سینما بتوانند با احترام کامل در آن ویزیت شده و با حداقل هزینه درمان شوند.
به دور و برمان نگاه که کنیم می بینیم کارمندان ارگانهایی مانند بانکها، وزارت نفت و حتی این اواخر وزارت آموزش و پرورش از چنین امکاناتی برخوردارند اما دریغ که برای اهالی سینمایی که بیشتر از یک قرن از عمرش می گذرد هنوز چنین امکانی ایجاد نشده است.
جناب ایوبی! این یک پیشنهاد مفید و خداپسندانه است؛ کار آموزش را به وزارتخانه های متبوعش سپرده و بودجه مدرسه عالی سینما را صرف راه اندازی بیمارستان جامع سینماگران کنید.  اهالی شریف صنف سینما و بخصوص کف صنف که بهره ای از میلیاردهای ردوبدل شده در پروژه های بالاییان نمی برند حق شان است حداقل در زمانی که خود یا بستگانشان بیمارند به جز رنج بیماری، رنج دیگری را متحمل نشوند.

جناب ایوبی! اگر این کار را بکنید و این بیمارستان را راه اندازی کنید، ثوابی می برید ده ها برابر تأسیس مراکزی موازی با دانشکده های وزارت علوم.




فاطمه معتمدآریا: از علی حاتمی برای “مادر” فیلم‌نامه خواستم، گفت نداریم؛ من هم گفتم این‌جوری کار نمی‌کنم

سینماژورنال: «پرتره فاطمه معتمدآریا، بازیگر سینمای ایران، در کنار ١٥ چهره بین‌المللی که در طول عمر خود، به منافع مشترک بشریت یاری رسانده‌اند، در گالری سازمان‌ملل متحد در نیویورک به‌نمایش درآمد. این نمایشگاه چندی پیش با پیام سام‌کوته سا، رئیس مجمع‌عمومی سازمان‌ملل، با مضمون «نزدیکی انسان با طبیعت و نگهداری از زمین و ایجاد زبان مشترک انسان و طبیعت» گشایش یافت.

به گزارش سینماژورنال این خبر مهمی بود که احتمالا روی خروجی خبرگزاری‌های جهانی هم آمد، اما لابد در ایران چون اتفاق‌های مهم‌تری در حال وقوع است، توجهی به آن نشد؛ در حالی که گاه رویداد‌هایی کم‌ارزش‌تر از این، در بوق و کرنا می‌شود. البته به آدمش بستگی دارد.

به این بهانه و البته بهانه‌های دیگر احمد طالبی نژاد در “شرق” با این بانوی هنرمند و پرآوازه ایرانی گفت‌وگو کرده‌است.

در بخشی از این گفتگو معتمدآریا درباره عدم همکاری با کارگردانان نسل اول سینمای ایران و از جمله چهره هایی چون علی حاتمی و ناصر تقوایی صحبت کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی معتمدآریا را ارائه می دهد:

گویا اخیرا در کارنامه هنری و فرهنگی شما اتفاق مهمی افتاده که خیلی‌ها از آن بی‌خبرند؛ اینکه شما به عنوان یکی از ١٦ چهره‌ تأثیرگذار در جامعه خود شناخته شده‌اید. جریان چیست؟
نمایشگاهی در سازمان‌ملل از کارهای Fabrizio Ruggiero نقاش ایتالیایی برگزار شده و ١٦ نفر از چهره‌های بین‌المللی فرهنگی را که در طول عمر خود به منافع مشترک بشریت یاری رسانده‌اند به ‌تصویر کشیده؛ به‌عنوان نماد مردم همه قاره‌های جهان.
چه چهره‌های آشنایی در این فهرست بوده‌اند؟
ساتیاجیت رای، ام‌کلثوم، ادری هیپبورن، کاندینسکی، جون بییز، مسعوو چندین چهره و شخصیت‌های دیگر از آسیا، آمریکا و اروپا که برای ما کمتر شناخته شده‌اند.
نحوه گزینش این چهره‌ها چگونه بوده؟
راستش من اطلاع دقیقی ندارم! فروردین امسال مروری بر کارهای من در فستیوال فیلم خاورمیانه در فلورانس برگزار شد. با خانمی ملاقات کردم که به من اطلاع دادند از طریق فیلم‌هایم پیگیر کارها و فعالیت‌های بشردوستانه من شدند و یکی از عکس‌های من را با آقای فابیزیو انتخاب کردند تا برای سازمان‌ملل تصویر کنند. من خیلی عکس‌العمل نشان ندادم؛ چون فکر کردم مثل همیشه فقط بروز احساسات علاقه‌مندان به فرهنگ و هنر ایران است. ولی بعد از دو ماه دیدم که عکس من را که از اینترنت درآورده‌اند، تصویر کرده و همراه تصاویر کسانی گذاشته‌اند که هر کدام برای خود من همیشه اسطوره بوده‌اند. این نمایشگاه از دهه آخر خردادماه آغاز شده و بیش از این اطلاعی ندارم. من اصلا آقای فابریزیو روججیرو را نمی‌شناسم. دارم سعی می‌کنم همان‌طور که ایشان من را پیدا کردند، من هم پیدایشان کرده و برای توجه فرهنگی و انسان‌دوستانه‌ای که به ایران کرده‌اند، تشکر کنم‌.
 شما صرفا به دلیل فعالیت در عرصه بازیگری انتخاب شده‌اید یا دلایل دیگری هم دارد؟ تا آنجا که می‌دانم در این انتخاب دلایلی غیر از بازیگری هم نقش داشته. این را پرسیدم چون شما در سال‌های اخیر علاوه بر بازیگری که اتفاقا از نظر کمی، چشمگیر نیست، بیشتر به عنوان فعال اجتماعی شناخته شده‌اید… .
فکر می‌کنم یکی از دلایل این گزینش، فعالیت‌های خیریه‌ای بوده که من سال‌هاست دارم انجام می‌دهم. چون دیگرانی هم که انتخاب شده‌اند، کم‌وبیش در این عرصه‌ها فعال بوده‌اند.
و شما جزء اولین هنرمندانی هم بودید که در ایران وارد این‌جور فعالیت‌ها شدید؟
فکر می‌کنم به شکل علنی در این دوره بله. در دوره‌های پیش از ما هنرمندانی بودند که علاوه‌بر هنرشان، به خیرخواهی نیز شهره بودند.
خود شما چه تصویری از اکنونتان می‌توانید ارائه دهید؟ بازیگر یا فعال فرهنگی و اجتماعی؟
من همیشه یک بازیگرم و بازیگری یک فعالیت فرهنگی است بنابراین خودم را یک فعال فرهنگی می‌دانم تا هر چیز دیگری و البته که فعالیت فرهنگی در یک کل بزرگ‌تر انجام می‌شود که همان فعالیت‌های اجتماعی است. بنابراین تصویری که از خودم می‌توانم بدهم، یک بازیگر فعال فرهنگی و اجتماعی است که طبعا در هر کدام از اینها گرفتاری‌ها و مشکلاتی وجود دارد.
و گرفتاری‌های شما ناشی از چه بوده؟
گرفتاری‌های من مثل بقیه بوده؛ کسانی که در عرصه‌های مختلف کار می‌کنند و نسبت به کارشان حساس هستند. من هم برای بهترشدن شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ام و به‌تبع آن شرایط حرفه‌ای‌ فعالیت‌هایی کرده‌ام که گاهی اوقات سبب بروز مشکلات و گرفتاری‌هایی شده.
مسئولان و غیرمسئولانی که طی این سال‌ها گاه‌به‌گاه شما را بازخواست کرده‌اند، چه دلایلی داشته‌اند؟
بیشتر دچار سوءتفاهم بودند و غالبا متوجه می‌شدند که من دنبال چیزی غیر از بهترشدن شرایط خودم و جامعه‌ام نیستم. من دنبال جامعه‌ای هستم که از نظر فرهنگی به آن ببالم.
 چرا به حرفه‌تان نبالید وقتی این همه فیلم و تئاتر خوب در کارنامه‌تان دارید؟
نمی‌گویم کار‌هایی که کرده‌ام، باعث افتخارم نیستند ولی بحث خودم و کارهای خوب خودم یا دیگران نیست، صحبت از یک کلیت است که در خطر ابتذال است. من در ٣٠ساله بعد از انقلاب رشد کرده‌ام. اینجا درس خوانده‌ و موفق شده‌ام و خودم را به کشورم مدیون می‌دانم. برای همین نمی‌توانم در مورد خطراتی که وجود دارند، به‌خصوص در زمینه‌های فرهنگی، بی‌تفاوت باشم. من در مورد همه اتفاقات خوب و بد کشورم خودم را متعهد و مسئول می‌دانم.
این واژه تعهدی که به کار بردید، در مملکت ما خیلی دچار سوءتفاهم شده است. از نظر شما تعهد یعنی چه و در مقابل چه چیزی خود را متعهد می‌دانید؟
در مقابل مردم. در مقابل آن کسی که ٣٠، ٤٠سال قبل من را سر کلاس درس برده و به من قدردانی از زحمات دیگران را یاد داده، آقا یا خانم راننده‌ای که من را به اجرای تئاتر و صحنه می‌رساند؛ کارگر صحنه‌ای که با یک چای و لبخند همراهش خستگی کار را از تنم بیرون کرده؛ در برابر کسانی که فیلم‌ها و اجرا‌های من را دیده‌اند و هر کسی که به من کمک کرده تا سرپا بایستم و بشوم معتمدآریایی که می‌شناسید. درمقابل، مردمی که در کوچه و خیابان و ادارات، با لبخند و سلام و احوالپرسی مرا از خودشان می‌دانند و کسانی که کارشان را صادقانه و سلامت انجام می‌دهند. تمام کسانی که با ایمان و اعتقادشان کار می‌کنند. آنها به من یاد دادند کارم را درست انجام دهم و در مشکلات و گرفتاری‌ها همراهشان باشم. آنها به من یاد دادند در برابر ناهنجاری‌های دوروبرم بی‌تفاوت نباشم! همین‌ها من را متعهد می‌کنند اگر چیزی یاد گرفته‌ام، همین‌جا به‌نمایش بگذارم!
ولی چند وقتی کوچ کردید… .
خیلی کوتاه و به ناچار؛ شش ماهی دور بودم. ولی کوچ نکردم. من همیشه سعی کردم همین‌جا و خودم باشم؛ هرچند عده‌ای می‌خواستند یا من از اینجا بروم یا آدم دیگری باشم… فکر می‌کنم اگر حرف‌زدن و اعتقاداتم مال خودم نباشد، دیگر این من نیستم. برای همین هرچند وقتی، از این مشکلات پیش می‌آید… .
دارید هامون‌وار حرف می‌زنید. جایی که می‌گوید «من اگر من نباشم که دیگه من نیستم». (خنده).
من مثل خودم حرف می‌زنم. اصلا بلد نیستم ادای کسی را درآورم. به‌نظرم این یک فلسفه وجودی است و ربطی به هامون دارد یا ندارد، نمی‌دانم.
می‌شود توضیح دهید فاطمه معتمدآریا در این سن‌وسال و با این همه تجربه‌ای که پشت‌سر گذاشته، فلسفه زندگی‌اش چیست؟
من یک دانش‌آموخته هنرم که در فضای فرهنگی بزرگ شده و هیچ‌گونه تربیت غیرفرهنگی و غیراخلاقی نداشته. شغل دیگری هم غیر از بازیگری نداشته‌ام. تمرین هم کردم نشد یا نخواستم. من اگر بازیگر نباشم، منفعلم. از زمان کودکی و نوجوانی، عاشق این حرفه بودم. قدم با حرفه‌ام رشد کرده. صورتم با حرفه‌ام تغییر کرده. حتی اندازه کفش‌هایم با حرفه‌ام بزرگ‌تر شده. قبلا نمی‌فهمیدم که خودم دارم بزرگ می‌شوم یا حرفه من است که دارد بزرگم می‌کند. این حرفه با سلول‌های من رشد کرده است… .از ٩سالگی عضو فعال کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و از ١٣سالگی رسما تئاتر کار کرده‌ام، امروز فلسفه زندگی‌ام تلاش برای بازیگری در یک فضای فرهنگی و در جامعه‌ای پویا و سالم به‌دور از فساد و ابتذال است با صلح و آرامش.
هیچ وقت وسوسه کارگردانی تئاتر هم داشته‌اید؟
نه به صورت جدی… البته در زمینه مستندسازی و کارگردانی تجربه‌هایی داشته‌ام. ولی عاشق بازیگری هستم دلیلی برای انجام کار دیگری ندارم.
شما ازجمله معدود بازیگران سینما و تئاتر ایران هستید که اسمتان به اثر اعتبار می‌دهد. درواقع اسم شما به یک برند موفق و پرطرف‌دار تبدیل شده… .
این اعتبار را مردم به یک هنرمند می‌دهند. من چه‌جوری می‌توانم بدون نظر مردم خودم را محک بزنم؟ پس این اعتبار اگر هست، ناشی از سلیقه مردم است.
نکته جالب این است که تا حالا با نسل اول سینماگران جدی ما کار نکرده‌اید، البته غیر از بیضایی در فیلم مسافران. دلیل خاصی داشته است؟
من از زنده‌یاد علی حاتمی برای فیلم «مادر»، فیلم‌نامه خواستم، گفت نداریم من هم گفتم این‌جوری کار نمی‌کنم.
کدام نقش را پیشنهاد داد؟
نقش ماه‌طلعت که همسر حمید جبلی بود و خانم اکرم‌محمدی بازی کرد. آقای کیمیایی چندین‌بار اظهار لطف کرد و پیشنهاد داد که نتوانستم با ایشان کار کنم. آقای تقوایی سر فیلم ناتمام «چای تلخ» از من دعوت کرد که نقش یک پیرزن جنوبی را بازی کنم و چون من قبل از آن «گیلانه» را بازی کرده بودم، قبول نکردم آقای مهرجویی را هر چند سال یک بار می‌دیدم، می‌گفتند تو چرا جوانی برای نقشی که باید بازی کنی.
این ناشی از تقدیر است یا نوعی انتخاب؟
راستش هر دو. من روی فیلم‌نامه خیلی خیلی حساسم و برایم مهم است که فیلم‌نامه کامل و درست باشد.
ولی فیلم‌نامه «چای تلخ» عالی و بی‌نقص است… .
بله. ولی گفتم که نمی‌خواستم دوباره نقش پیرزن را بازی کنم. به کارنامه‌ام نگاه کنید.
جالب اینکه با وجود کاراکتر خیلی جدی و عاطفی‌ای که از شما در اذهان وجود دارد، چند نقش کمدی و طنزآلود هم بازی کرده‌اید، مثلا در کلاه‌قرمزی‌ها یا یکی، دو فیلم از محمدرضا هنرمند و عینک دودی لطیفی… .
اولین درس بازیگری این است که فرقی نمی‌کند چه نقشی را بازی کنی، مهم این است که به بهترین وجه بازی کنی. یادتان هست در فیلم گوزن‌ها، خانم بازیگر تئاتر‌های لاله‌زار با صدای گرم خانم فهیمه راستکار، می‌گوید یک روز نقش کلفت را بازی می‌کنم، یک روز نقش زن فرعون و آخر شب هم ١٠ تومان می‌گذارند کف دستم. این حقیقتی درباره بازیگری است، که تو باید آمادگی هرگونه نقشی را داشته باشی. اگر کسی موفق نمی‌شود عرصه‌های مختلف را تجربه کند، حتما آموزشش غلط بوده است. اگر بازیگر درست در این حرفه تربیت شده باشد، حتما هرجور نقشی را خوب بازی می‌کند. البته اگر از راه آکادمیک وارد شده باشد.
پس نقش غریزه چه می‌شود؟ چون کم نبوده‌اند بازیگرانی که از دانشگاه‌های داخل و خارج فارغ‌التحصیل شده‌اند ولی موفقیتی به‌دست نیاورده‌اند.
غریزه می‌تواند کمک کند دانسته‌هایش را درست به‌کار ببندد. غریزه نقش اصلی را ندارد کمک‌دهنده است.
ولی سینما و تلویزیون ما انگار ذاتا دانش‌گریز است.
نمی‌دانم ذاتش این است یا نه… ولی به‌عنوان یک خطر قبول دارم که در موارد زیادی تخصص و دانش کم‌کم کنار زده می‌شود، خب نتیجه‌اش می‌شود این وضعیتی که داریم می‌بینیم و این فقط محدود به بازیگری نمی‌شود، فیلم‌نامه‌هایی که به‌دلیل غلط‌های بسیار نمی‌شود خواندشان، چه برسد بازی کرد. در عرض چند سال گذشته، خیل عظیمی از بی‌خردان به عرصه هنر سینما سرازیر شده‌اند که نمی‌شود درباره آن بی‌تفاوت بود.
این اواخر کار با فیلم‌سازان جوان را ترجیح می‌دهید. مثل فیلم «بهمن» که به اتفاق همسرتان احمد حامد بازی کرده‌اید و فیلم خوبی هم از کار درآمده… .
یک فیلم دیگر هم کار کردم به نام «یحیی سکوت نکرد» ساخته کاوه ابراهیم‌پور که از آن هم راضی‌ام.
متأسفانه ندیدم! یک فیلم هم در آذربایجان کار کردید که شنیده‌ایم فیلم خوبی از کار درآمده.
بله و همه اینها فیلم‌های اول یا دوم سازندگانشان بودند.
بر چه اساسی به این جوان‌های تازه‌کار اعتماد کردید؟
در وهله اول، فیلم‌نامه‌ها را خواندم و خیلی خوشم آمد. بعد هم این دوستان نمونه کار‌هایی داشتند که دیدم و قبول کردم که بازی کنم. مثلا مرتضی فرشباف کارگردان فیلم بهمن، خیلی کارگردان باشعور و دانایی است.
ولی خیلی از بازیگران تثبیت‌شده ما حاضر نیستند ریسک کنند. این روحیه ریسک‌پذیری از کجا آمده؟
فکر می‌کنم بخش زیادی‌اش از اعتمادبه‌نفسم ناشی می‌شود. من به خودم و کاری که می‌کنم مطمئنم. چون آن‌قدر تجربه دارم که اشتباه نکنم و بفهمم نتیجه کار چه خواهد شد، به‌خصوص با نسل جوان سینما.
ولی در کارنامه بازیگران بزرگی مثل مارلون براندو، رابرت دنیرو، داستین هافمن، مریل استریپ و خیلی از غول‌های بازیگری هم فیلم‌های ضعیف یا بد وجود دارد. بالاخره یک بازیگر همان‌طور که اشاره کردید، باید بازی کند تا اموراتش بگذرد. نگران نیستید که با این همه نخبه‌گرایی و وسواس، به‌مرور فید شوید؟
دوره فیدشدن من گذشته! ولی چاره‌ای نیست؛ نمی‌شود اجازه بدهی که باد هرجا خواست تو را ببرد؛ باید ایستاد و تا جایی که توانش هست، مقاومت کرد تا از کف نروی. ضمن آنکه در کارنامه من هم دو تا از این فیلم‌ها هست ولی من از کسانی نیستم که هر چه پول به دست بیاورم، دلم بخواهد بیشترش کنم. همیشه خدا هم هشتم گروی نهم است. شاید سالی یک فیلم کار کنم، اندازه خودم را هم می‌دانم و بیشترش را هم نمی‌خواهم. به داشته‌هایم واقفم و با همان هم زندگی می‌کنم. بنابراین انگیزه‌ای برای فیلم‌بد بازی‌کردن ندارم. کارهای زیادی هست که بابتشان پولی دریافت نمی‌کنم و خوشحالم که فرصتی برای قبول کارهای بد درآمدزا برایم نمی‌گذارند.
برخی خانم‌های بازیگر ما، به‌محض اینکه پابه‌سن می‌گذراند، ستاره‌شان افول می‌کند. چون علت وجودی‌شان در سینما یا تلویزیون، وجاهت منظر است نه استعداد و دانش بازیگری. کم داریم بازیگرانی که از ابتدای ورودشان به این عرصه تا حالا، موقعیتشان حفظ شده باشد. یکی از آنها که توانسته است خودش را حفظ کند، به گمانم شما باشید… .
خیلی‌ممنون. نمی‌دانم این تعریف بود یا…؟! من با یک نقش اول در فیلم جدال وارد بازیگری شدم ولی در فیلم دومم تحفه‌ها، فرقی برایم نمی‌کرد که با ١٠، ١٢ تا بازیگر دیگر با هم همراه باشیم. در فیلم سومم جهیزیه برای رباب دوباره نقش اول داشتم…. مهم کیفیت نقش است. اگر حواسمان به این نکته باشد، همیشه جایگاهمان حفظ خواهد شد. نقش باید بر مخاطب تأثیرگذار باشد. اگر آدم بخواهد همیشه در اوج باشد، باید برایش تلاش کند. ولی اینکه چرا من هنوز هستم و بعضی‌ها متأسفانه نیستند، موضوعی است که شما باید تحلیل کنید.
در این سال‌ها چند کار مستند بلاتکلیف هم داشته‌اید. یکی در باره فرخ غفاری و یکی هم درباره یک خانم سینماگر هندی به نام آرونا واسادف. اینها به کجا رسیدند؟
کار فیلم مربوط به خانم آرونا که تمام شد و در چند جشنواره آسیایی هم به نمایش درآمد، کار آقای غفاری هم در حد راش باقی مانده، چون فوت کردند و راش‌ها دست وارث ایشان است. امیدوارم مشکلش حل شود.
 چون از جمله نخستین فعالان خانه سینما بوده‌اید، بحث‌هایی هم درباره فعالیت‌های شما در خانه سینما مطرح است که وقت تنگ است و بماند برای زمانی دیگر.
سپاس. من باید باعجله خودم را برسانم به تماشاخانه باران که چندماهی است راه افتاده برای اجرای یک نمایش ضدجنگ! نمایش «تونل» کار گروه تئاتر ترمینال به کارگردانی سیامک احصایی!




تهیه‌کننده “کاغذ بی‌خط”: چه کسی گفته تقوایی حال فیلمسازی ندارد؟/او اگر انرژی نداشت هفته‌ای ۴ روز تدریس نمی‌کرد/ اگر حمایت جدی از تقوایی صورت گیرد او طرحهای خوبی برای فیلمسازی دارد

سینماژورنال: در ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم و به دنبال آن تعیین مدیر جدید سازمان سینمایی یکی از اصلی ترین اهداف، فراهم آوردن شرایط حضور کارگردانان پیشکسوت در سینما بود.

به گزارش سینماژورنال از جمله کارگردانانی که بر سر حضور دوباره وی در جریان روز سینما حرف و حدیث مطرح شد ناصر تقوایی بود. در کنار تقدیری که از وی صورت گرفت و عکسهای یادگاری که با ایشان انداخته شد(!) مدیران سینمایی جدید مرتب بر کمک به این کارگردان برای حضور دوباره در سینما تاکید داشتند.

با این حال دو سال بعد از آن وعده ها نه تقوایی به سینما بازگشته است و نه حتی طرح یا سیناپسی برای جلب حمایت به مسئولان سینمایی ارائه داده است.

برخی از بی حوصلگی و خستگی ناشی از کهولت سن این فیلمساز به عنوان دلیلی بر این دوری از سینما یاد می کنند و برخی نیز وسواسهای تقوایی را عاملی می دانند بر اینکه هیچ تهیه کننده ای حوصله کار کردن با او را نداشته باشد.

تقوایی ایده و طرح برای تولید دارد اما…

حسن توکل نیا تهیه کننده آخرین فیلم تقوایی “کاغذ بی خط” اما چنین نظراتی را قبول ندارد. وی به سینماژورنال می گوید: تقوایی طرح و ایده برای ساخت فیلم بلند دارد اما اینکه در تولید وارد نمی شود شاید ناشی از آن باشد که نمی خواهد به مانند کارهای قبلی در میانه راه بی حمایت بماند.

توکل نیا تاکید می کند: مطمئن باشید اگر حمایت جدی از تقوایی صورت گیرد او طرحهای خوبی برای فیلمسازی دارد.

کسی که حوصله نداشته باشد هفته ای 4 روز تدریس نمی کند

وی می افزاید: اینکه می گویند تقوایی حوصله فیلمسازی ندارد درست نیست. ایشان اگر حوصله نداشت هفته ای 4 روز سر کلاس نمی رفت و به تدریس برای جوانان نمی پرداخت. تقوایی انرژی لازم برای فیلمسازی را دارد اما مساله آن است که تا حمایتها جدی نشود نمی تواند کاری انجام دهد.

توکل نیا با اشاره به دلخوری برخی تهیه کنندگانی که با تقوایی کار کرده اند به سینماژورنال می گوید: دلخوری دوطرفه است. تهیه کننده ای که سراغ تقوایی می آید باید وزن و اعتبار او را بشناسد و مطابق با این وزن با وی رفتار کند. طبیعی است که یک فیلمساز پیشکسوت انتظاراتی به مراتب فراتر از تازه کارها دارد.

حسن توکل نیا
حسن توکل نیا

حتما تهیه کنندگی فیلم جدید تقوایی را برعهده می گیرم

تهیه کننده آثاری چون “باج خور” و “ملاقات با طوطی” درباره سخن یکی از مدیران سینمایی سابق که گفته بود کدام تهیه کننده ای را پیدا می کنید که بتواند بیشتر از دو فیلم با امثال تقوایی کار کند به سینماژورنال اظهار می دارد: اینها همه حرفهای کسانی است که از دور دستی بر آتش دارند و از نزدیک با امثال تقوایی کار نکرده اند. من در “کاغذ بی خط” جز احترام و تفاهم دوطرفه چیزی از تقوایی ندیدم و اگر شرایط فراهم شود حتما تهیه کنندگی فیلم جدید او را هم برعهده می گیرم.

یادم نمی آید کارگردانی بوده باشد که از همکاری دوباره با من نگران شود

وی ادامه می دهد: یادم نمی آید در سینما یا تلویزیون کارگردانی بوده باشد که یک بار با من کار کرده و علاقه نداشته که باز هم با یکدیگر همکاری کنم. از سیروس الوند بگیرید که “دستهای آلوده” و “تله” را با هم کار کردیم تا فرزاد موتمن که بعد از همکاری در “باج خور” بارها میخواست با من کار کند.

تقوایی گفت ترجیح میدهم با شما کار کنم

توکل نیا با اشاره به آخرین دیدارش با کارگردان “ناخدا خورشید” بیان می دارد: چندی قبل که در نشستی همدیگر را دیدیم ایشان به صراحت گفت اگر بخواهم باز هم فیلم بسازم ترجیح می دهم با شما کار کنم.

توکل نیا تاکید کرد: من حین کار با تقوایی سعی میکردم شرایط را طوری فراهم کنم که هیچ کمبودی حس نکند. حین تولید اغلب سرصحنه بودم اما کمترین دخالتی در کار ایشان نداشتم و همه چیز با تعامل، صداقت و درستکاری پیش میرفت.




رایزنی یک ارگان سینمایی متنفذ با مسعود کیمیایی برای تولید فیلم سینمایی “اندرزگو”/فیلمنامه این اثر سالها قبل و در اوایل دهه ۶۰ نگارش شده+شرح سکانس ابتدایی فیلم

سینماژورنال/ورتا چمانی: مسعود کیمیایی بعد از انتشار تازه ترین رمانش “سرودهای مخالف، ارکستر بزرگ ندارند” مشغول فراهم آوردن شرایط تولید تازه ترین فیلمش “تنفس” است.

به گزارش سینماژورنال “تنفس” به مانند یکی از آثار دهه شصتی این فیلمساز “تیغ و ابریشم” مضمونی درباره اعتیاد دارد و بناست کیمیایی در آن از ستاره سالهای قبل سینما یعنی فریماه فرجامی هم استفاده کند.

در کنار پیشبرد این پروژه به تازگی به سینماژورنال خبر رسیده که یکی از ارگانهای سینمایی متنفذ که در سالهای اخیر سعی کرده حضور فعالی در تولید آثار انقلابی داشته باشد برای تولید فیلمی با مضمون زندگی شهید اندرزگو از طریق واسطه هایی با مسعود کیمیایی مذاکره کرده است.

هرچند هنوز کیمیایی پاسخ مثبتی به این پیشنهاد نداده است اما جالب است بدانید که عقبه تولید فیلم زندگی این مبارز انقلابی به دهه شصت برمیگردد و درست چند ماه قبل از آن که کیمیایی “تیغ و ابریشم” را کلید بزند.

تقوایی فیلم شهید محمد منتظری را بسازد و کیمیایی فیلم شهید اندرزگو را

به گزارش سینماژورنال در آن دوران مدیران سینمایی وقت به دنبال آن بود که آثاری زندگینامه ای با محوریت تعدادی از شهدای بزرگ انقلاب اسلامی تولید کند؛ طراحی اولیه این تولیدات بر این مبنا صورت گرفت که این آثار از طریق کارگردانان معتبر ایرانی و با حضور بازیگران مطرح خارجی ساخته شود تا بتوان زمینه عرضه آنها در کشورهای دیگر را فراهم کرد.

از جمله اصلی ترین این طرحها مربوط به دو شهید شناخته شده انقلاب اسلامی یعنی شهید علی اندرزگو و شهید محمد منتظری بود.

برای ساخت این دو پروژه نیز به ترتیب مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی درنظر گرفته شدند که هر دو جزو چهره های کاربلد سینمای آن دوران بودند.

نگارش فیلمنامه اندرزگو با همکاری تهمینه میلانی

کیمیایی با همکاری تهمینه میلانی که در آن زمان دستیارش بود، ورسیونی از فیلمنامه “اندرزگو” را منطبق با مولفه های اصلی سینمایش و بخصوص بحث رفاقتی که میان کاراکتر اصلی فیلم و یکی از همرزمانش وجود داشت به نگارش درآورد و البته بعد از مدتی چانه زنی با مسئولان سینمایی آن زمان توانست مجوز تولید این فیلمنامه بدون هر گونه حذف و تعدیل را هم بدست آورد.

انتخاب بازیگر “هری پاتر” برای نقش اصلی

به گزارش سینماژورنال برای انتخاب بازیگران مطرح خارجی جهت حضور در “اندرزگو” هم مذاکراتی با چند بازیگر مختلف صورت پذیرفت و در نهایت توافق نهایی برای حضور “ریچاد هریس” بازیگر ایرلندی تبار در نقش اصلی فیلم انجام شد.

ریچارد هریس
ریچارد هریس

هریس که دو بار برای بازی در “این زندگی ورزشی”(1963) و “مزرعه”(1990) نامزد اسکار شده از طریق مدیر برنامه های خود درخواست مسئولان سینمایی وقت برای حضور در پروژه “اندرزگو” را دریافت کرد و البته به شرط اینکه پیش از آغاز تولید، فیلمنامه نهایی- و نه نسخه ابتدایی- در اختیارش قرار داده شود موافقت خود با حضور در این پروژه را اعلام کرد.

به همراه دو بازیگر انگلیسی و یک بازیگر آمریکایی

در کنار “هریس” که این سالها بخاطر بازی در نقش “آلبوس دامبلدور” در دو قسمت از “هری پاتر” شناخته میشود، شرایط حضور دو بازیگر انگلیسی و یک بازیگر آمریکایی نیز برای بازی در “اندرزگو” فراهم شد.

عزم مسئولان سینمایی وقت برای تولید پروژه ای بین المللی آن قدر جزم بود که در کمتر از شش ماه مقدمات تولید تدارک دیده شد و البته ردیف بودجه موردنیاز برای کار نیز فراهم شد اما در آخرین روزهای مانده به پیش تولید شرکتی که بنا بود سلامتی بازیگران خارجی کار حین حضور در ایران را بیمه کند از انجام تعهداتش سرباز زد.

شرکت بریتانیایی امنیت جانی بازیگران خارجی را بیمه نکرد

به گزارش سینماژورنال این شرکت بیمه که بریتانیایی بود با طرح این موضوع که بروز جنگ میان ایران و عراق باعث میشود امنیت جانی بازیگران خارجی در ایران تأمین نباشد از قبول تعهدات سرباز زد و این شد که پروژه هم به حالت تعلیق درآمد.

یک تجربه ناموفق با حضور مجید مجیدی

در اوایل دهه شصت کیمیایی نتوانست فیلم “اندرزگو” را تولید کند و به سراغ تولید “تیغ و ابریشم” رفت اما مدتی بعد از وی کارگردانی به نام علی اصغر شادروان فیلمی به نام “تیرباران” را برای حوزه هنری تولید کرد. فیلمی که در آن مجید مجیدی کارگردان سالهای بعد سینمای ایران در نقش شهید اندرزگو ظاهر شده بود.

مجید مجیدی
مجید مجیدی در نمایی از “تیرباران”

البته که این فیلم برخلاف تصورات اولیه هیچ ربطی به فیلمنامه کیمیایی نداشت و بجای آن که وجه ماجرایی و پرافت و خیز زندگی شهید اندرزگو را به نمایش درآورد به یک اکشن معمولی بدل شده بود که البته نمونه اش در سینمای آن زمان هم کم نبود.

تلاش یک ارگان متنفذ برای تولید “اندرزگو”

حدودا یک ماهی می شود که یکی از ارگانهای سینمایی متنفذ که عقبه فعالیت سینمایی اش به پنج سال هم نمی رسد برای تولید پروژه “اندرزگو” عزم خود را جزم کرده و از آنجا که فیلمنامه “اندرزگو”ی کیمیایی هم به دست مسئولان این ارگان رسیده و از آن خوششان آمده، تصمیم گرفته اند برای کارگردانی از خودِ کیمیایی استفاده کنند.

ارزیابی وضعیت جسمی کیمیایی برای حضور در قامت کارگردان

البته مذاکرات این ارگان با کیمیایی هنوز مراحل ابتدایی را می گذراند و از آنجا که این پروژه سنگین و هزینه‌بر است مسئولان این ارگان به دنبال ارزیابی شرایط هستند که ببینند کیمیایی خواهد توانست انرژی لازم را برای کارگردان این کار بگذارد یا نه. گویا تصمیم بر آن است که اگر کیمیایی خود توان فیزیکی کارگردانی را نداشته باشد به عنوان تهیه کننده کار در کنار این ارگان باشد و کارگردانی جوان ساخت فیلم را برعهده گیرد.

برخلاف مدیران دهه شصت سینما که به دنبال تولید بین المللی با حضور بازیگران خارجی بودند مدیران این ارگان قصد دارند نقشهای اصلی خود را میان چهره های مطرح سینمای ایران تقسیم کنند.

اینکه این بار سرنوشت پروژه ای که بناست تصویرسازی دقیقی باشد از زندگی یکی از مبارزان انقلابی ایران که بخش عمده ای از عمرش را صرف مبارزه با حکومت پهلوی کرد و در این راه شهید شد به کجا برسد مشخص نیست اما سینماژورنال برای اولین بار شرح سکانسهای افتتاحیه فیلمنامه “اندرزگو”ی کیمیایی را ارائه می دهد.

شهید سیدعلی اندرزگو
شهید سیدعلی اندرزگو

از زندان قصر تا مدرسه چیذر

به گزارش سینماژورنال افتتاحیه فیلمنامه “اندرزگو” یک نمای عمومی است از درب زندان قصر و به دنبال آن نیز باز شدن درب زندان را می بینیم.

در ادامه تعدادی از زندانیان سیاسی دیده می شوند که سوار بر کامیونهایی به دل جنگلهای شمال برده می شوند و با چشمانی بسته در جنگلها رها می شوند.

از اینجا به بعد است که تیراندازی به سمت این زندانیان آغاز می شود! بعد از کشته شدن چند زندانی است که نمای مونیتورینگ نیروهای امنیتی ایالات متحده از اتفاق دهشتناکی که برای مخالفان حکومت پهلوی در حال رخ دادن است به تماشا گذاشته می شود و این داده ذهنی در اختیار مخاطب قرار داده می شود که همه آنچه رخ داده براساس برنامه ریزی کارشناسان آمریکایی بوده است.

نمای بعدی نمای معرفی سیدعلی اندرزگو است؛ طلبه ای که در مدرسه چیذر در حال نماز خواندن است. این طلبه بعد از آن که سر از سجاده برمیدارد و سلام نمازش را می دهد، کلتی که زیر سجاده بوده را برداشته و عازم ماموریتی می شود که برایش برنامه ریزی کرده است…