1

حمایت تهیه‌کننده “هامون” و “ناخدا خورشید” از مواضع اخیر رهبر انقلاب+ذکر خاطره‌ای از دیدار با امام(ره)

سینماروزان: هارون یشایایی تهیه‌کننده‌ای که تولید آثاری همچون “هامون”، “ناخدا خورشید”، “ای ایران” و “دیوار” را برعهده داشته در یادداشتی به حمایت از مواضع اخیر رهبر انقلاب پرداخت.

یشایایی که از جمله یهودیان ایران به شمار میرود از اینکه رهبر انقلاب حساب یهودیان از صهیونیست‌ها را جدا کرده قدردانی نموده و آن را موضع دائمی نظام در تمام چهل سال اخیر دانسته است.

متن یادداشت هارون یشایایی را بخوانید:

سخنان حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در حضور نمايندگان كشورهاي مسلمان به مناسبت هفته وحدت و ولادت پيامبر گرامي اسلام، با آنكه تأكيد بر مواضع جمهوري اسلامي ايران از نخستين روزهاي موجوديت آن بوده است، باوجود‌این در شرايطي كه باندهای امپرياليستي و نوچه‌هاي آنها در منطقه سعي مي‌كنند با نمايش معكوس عقايد و مواضع ملت و دولت ايران در مسائل و موارد مختلف و تخطئه امنيت آنها، چهره حق‌به‌جانب به خود بگيرند و در ثبات و اعتماد‌به‌نفس مردم سنگ‌اندازي كنند و به‌طور معمول هروقت در بيان نظر و تبليغات خود كم مي‌آورند، موضوع تبعيض عليه اقليت‌هاي ديني و مخصوصا يهوديان ايران و جهان را دستمايه هياهوي روزانه خود مي‌كنند، موضع‌گيري رهبر معظم انقلاب از اهميت بيشتري برخوردار است، ايشان در سخنراني مذكور فرمودند «از ابتداي انقلاب اسلامي تا امروز همچنان بر اين موضع باقي هستيم؛ يعني بدون ملاحظه و رودربايستي به فلسطيني‌ها كمك كرده و خواهيم كرد و اين كار را وظيفه دنياي اسلام مي‌دانيم. ما طرفدار فلسطین، استقلال و نجات آن هستیم. محو اسرائیل به معنی محو مردم یهودی نیست؛ چراکه با آنها هیچ کاری نداریم، همچنان که در کشور ما جمعی از یهودیان در کمال امنیت زندگی می‌کنند». در ادامه نیز فرمودند «مردم فلسطين چه مسلمان چه مسيحي و چه يهودي كه صاحبان اصلي آن سرزمين هستند، بايد بتوانند خودشان دولت خود را انتخاب كنند و بيگانه‌ها و اراذل‌واوباشی مانند نتانياهو را بيرون و كشورشان را اداره كنند كه البته اين اتفاق خواهد افتاد».

بنده به‌عنوان نويسنده اين مختصر كه يهودي هستم و در جريان انقلاب اسلامي و موجوديت جمهوري اسلامي ايران حضور و مشاركت داشته‌ام، لازم مي‌دانم حقايقي مربوط به رابطه ملت ايران و جمهوري اسلامي ايران و مديران آن با اقليت‌هاي ديني خصوصا يهوديان ايران را با خوانندگان عزيز در ميان بگذارم.‌فارغ از مواضع سياسي و بيان حوادث مربوط به آن گفتني است قبل از جنگ دوم جهاني تقريبا در تمام كشورهاي مسلمان از آسيا تا شمال آفريقا يهوديان زندگي مي‌كردند و از شرايط رعايت حقوق شهروندي و انجام فرایض مذهبي خود برخوردار بودند.

با پايان جنگ دوم و تشكيل اسرائيل، در تمام كشورهاي مذكور تحولات مهم سياسي و اجتماعي اتفاق افتاد و نظاميان مسلط بر اوضاع آن كشورها شدند. يكي، دو سال بعد از اين تحولات تمام يهوديان اين كشورها به آمريكا و بعضي به اسرائيل مهاجرت كردند و تمام نهادهاي مربوط به امور شرعي آنها تعطيل شد. گو اینکه گوشه‌و‌كنار اين كشورها بعضی يهوديان به‌صورت انفرادي زندگي مي‌كردند ولي زندگي اجتماعي آنها از ميان رفته بود و اينك نيز شرايط چنين است كه بيان كردم. در ايران، انقلاب اسلامي در سال 1357 در اوج تحولات پي‌در‌پي در منطقه به پيروزي رسيد و رهبر انقلاب، روحاني مسلمان شناخته‌شده‌‌اي بود. در آن روزهاي انقلاب بلندگوهاي خارجي كه در اختيار منابع صهيونيستي بودند، لحظه‌اي از ترساندن يهوديان ايران و واداركردن آنها به فرار از كشورشان دريغ نداشتند، با اين‌همه هرچند تعداد يهوديان ايران به لحاظ عددي كمتر شده ولي نهادهاي مذهبي آنها از گذشته استوارتر است و يهوديان در شهرهاي يهودي‌نشين تهران، شيراز، اصفهان، كرمانشاه، يزد، كرمان و رفسنجان انجمن‌هاي مخصوص به خود را دارند و در ارتباط دوستانه با ساير هم‌وطنان خود هستند. براي اهميت حضور يهوديان در ايران بعد از استقرار جمهوري اسلامي ايران ذكر خاطره‌اي بي‌مناسبت نيست.

در ارديبهشت‌ماه 1358 بروز يك واقعه يهوديان ايران را سخت نگران و دلواپس كرده بود. روحانيون و بزرگان جامعه يهودي ايران از طريق آيت‌الله امامی‌كاشاني تقاضاي ملاقات با حضرت امام (راحل) را کردند. ايشان در قم اقامت داشتند. آيت‌الله امامي‌كاشاني خبر دادند كه حضرت امام با ملاقات نمايندگان كليميان ايران موافقت کردند و روز بعد 24 ارديبهشت 1358 حضرت امام در منزل مسكوني خود در شهر قم ما را پذيرفتند. دو نفر روحاني يهودي، نماينده يهوديان كه بعدها به‌عنوان نماينده كليميان در مجلس خبرگان انتخاب شد و مهندس عزيزالله دانش، رئيس بيمارستان دكتر سپیر نماينده كليساهاي تهران و بنده در اين ملاقات حضور داشتیم. اصل اين ملاقات همان شب از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد. در اهميت اين ملاقات فقط به قسمتي از آنچه امام راحل فرمودند، اكتفا مي‌كنم. اصل فرمايش امام: «يهوديان شهروندان ايراني هستند و با رعايت قوانين جمهوري اسلامي در ايران زندگي خواهند كرد. ما حساب جامعه يهود را از حساب صهيونيست‌ها جدا مي‌دانيم».




اشاره معاون فرهنگی دهه شصت فارابی به آشفتگی اکران⇐این روزها اگر «مادر»علی حاتمی و «ناخداخورشید»ناصر تقوایی هم روی پرده روند، شکست می‌خورند چون بهشان سانس نمی‌دهند!!!

سینماروزان: نابسامانی اکران در سینماها که یکی از اصلی‌ترین دلایل آن وقوع تبعیضهای مختلف است، مدتهاست وجود دارد و با تغییر و تحولات در مدیریت سینمایی هم نه‌تنها این تبعیض‌ها برطرف نشده بلکه فقدان نیروی نظارتی برای جلوگیری از این تبعیضات، مشکلات را توسعه داده.

عبدالله اسفندیاری معاون فرهنگی فارابی در دهه شصت، دو سال قبل فیلمی با عنوان “نرگس مست” را تولید کرد ولی این فیلم هنوز نتوانسته شرایط اکران پیدا کند.

اسفندیاری با نقد اوضاع حاکم بر اکران به “مهر” گفت: در حال حاضر اکران در اختیار فیلم‌های کمدی است؛ فیلم‌هایی که البته عنوان «کمدی» را یدک می‌کشند اما در حقیقت مسخره هستند و برای فروش بیشتر در آن‌ها کارهایی انجام می‌شود که نمی‌شود نام آنها را فیلم گذاشت؛ فیلم‌هایی که نه قصه دارند و نه محتوا اما به بهانه یک سری حرکات ژانگولر تبدیل به فیلم‌های کمدی شده‌اند، با این وجود همین فیلم‌ها اکران را در اختیار گرفته‌اند و نمی‌گذارند فیلم‌های جدی اکران شوند، یعنی فرصت نمایش را از فیلم‌های جدی گرفته‌اند و فیلم‌های جدی در محاصره فیلم‌های کمدی هستند. به همین دلیل هم انتظار برای اکران «نرگس مست» تا به این حد طول کشیده است.

اسفندیاری توضیح داد: هرچند برخی از فیلم‌های جدی استثنائاً به فروش خوبی می‌رسند، اما فیلم‌های کمدی میدان بیشتری در اختیار دارند و در این میان فیلم‌های جدی آسیب می‌بینند. برای مثال پیش از این فیلم‌های جدی‌ای روی پرده آمدند که ما تصور می‌کردیم بتوانند به فروش مناسبی برسند اما یک فروش و اکران معمولی را پشت سر گذاشتند.

این تهیه کننده اظهار کرد: مدیریت کلان فرهنگی باید به گونه‌ای عمل کند که در کنار آن فیلم‌های به اصطلاح کمدی، آثار جدی هم به فروش خوبی برسند اما در این فضایی که ایجاد شده یقین بدانید اگر الان فیلم «مادر» به کارگردانی علی حاتمی و «ناخداخورشید» ساخته ناصر تقوایی هم اکران می‌شد، نمی‌توانستند به فروش خوبی برسند چون اصلا بهشان سانس نمیرسید یعنی بسیاری از فیلم‌های تاریخ ما در چنین شرایطی با استقبال مواجه نمی‌شدند چون این روزها سینماداران با یک سری معیارهای کلیشه‌ای مثل حضور بازیگران معروف و… تکلیف اکران را مشخص می‌کنند.

اسفندیاری تأکید کرد: ما ۲ جور اکران داریم یکی اکران هجومی و کوتاه‌مدت که برای همین فیلم‌های کمدی است و دیگری اکران تدریجی و بلندمدت که در طول زمان به موفقیت می‌رسد. بنابراین در حال حاضر ما مهندسی درست اکران نداریم تا همه نوع فیلمی در سبد سینماروها وجود داشته باشد.

وی در پایان گفت: در این میان برخی از فیلم‌هایی که حمایت جدی دارند، می‌توانند به فروش خوبی برسند که به نظرم باید این موضوع اصلاح شود تا همه فیلم‌ها اکران خوبی را پشت سر بگذارند.




انتقاد تهیه کننده «ناخدا خورشید» از آثار متأخر اصغر فرهادی⇐«همه می‌دانند» جالب نبود!!/ «فروشنده»  افت داشت!

سینماروزان: علیرغم نقد و نظرهای متفاوتی که میان روزنامه نگاران و فعالان رسانه درباره آثار اخیر اصغر فرهادی وجود دارد ولی کمتر سینماگر شناخته شده ای جرأت کرده و به صراحت پیرامون فیلمهایی مانند “فروشنده” و “همه میدانند” نظرش را گفته است.

هارون یشایایی تهیه کننده “هامون”، “ناخدا خورشید” و “اجاره نشینها” از این حیث جزو استثنائات است چون با تمجید از “درباره الی” از فیلمهای اخیر فرهادی انتقاد کرده است.

هارون یشایایی به شرق گفت: باید سینمای جهان امروز را بشناسیم تا درباره سینمای فرهادی قضاوت کنیم. سینمای فرهادی در روال سینمای امروز است؛ چیزی که عباس کیارستمی به سینمای جهان داده بود. کیارستمی واقعا خدمت بزرگی به سینمای ایران و جهان کرد.

این تهیه کننده ادامه داد: فیلم‌های فرهادی خوب‌اند، ولی فیلم «همه می‌دانند» به نظرم جالب نبود. حتی «فروشنده» هم افت داشت. فیلم اساسی فرهادی «درباره الی» بود.




روایت تهیه‌کننده «اجاره نشینها» از الفاظ رکیکی که بعد از بازی پرسپولیس-السد شنید!!

سینماروزان: تساوی پرسپولیس با السد در تهران و راهیابی این تیم ایرانی به فینال آسیا در کنار شادی ایرانیان واکنشهای تلخی هم به دنبال داشته است. هارون یشایایی تهیه کننده ای که آثاری همچون «اجاره نشینها»، «هامون» و «ناخدا خورشید» را در کارنامه داشته است از جمله تماشاگران این بازی در استادیوم آزادی بوده است.

یشایایی در یادداشتی با روایت حضورش در استادیوم به انتقاد از الفاظ رکیکی پرداخته که بعد از بازی شنیده است؛ الفاظی که به زعم ایشان گنده لاتهای تهران هم جرأت بیانش را ندارند.

متن یادداشت یشایایی را بخوانید:

شكرشكن شوند همه طوطيان هند

زين قند پارسي كه به بنگاله مي‌رود

نتيجه مسابقه فوتبال روز سه‌شنبه در استاديوم آزادي و موفقيت و فداكاري بازيكنان ميدان با حمايت پرشور تماشاچيان حاضر در ورزشگاه و سرپرستي مردي مدبر و آگاه و در مجموع تيم فوتبال پرسپوليس موجب شادماني مردم ايران در نقاط مختلف ميهن‌مان شد.

حضور بيش از يكصد هزار نفر تماشاچي روي سكوهاي ورزشگاه عموما جوان فضايي هيجان‌انگيز و گاه توام با اشتياق و سروصداي بسيار به وجود آورده بود.

تا آنجا كه بازيكنان ما در ميدان با تمام وجود سعي در پيروزي داشتند، مورد حمايت تماشاچيان قرار مي‌گرفتند و در نهايت بعد از پايان بازي و پيروزي تيم ايراني به نظر مي‌رسيد كه تماشاچيان همه راضي و خوشحال از راه سختي كه آمده بودند با متانت به خانه‌هاي خود برمي‌گردند.

اما بعد از پايان بازي و ترك صندلي‌هاي ورزشگاه، نمي‌دانم چرا…؟ براي عده‌اي قليل تماشاچي محوطه خروجي ورزشگاه به ميدان بدگويي و جنگ بين خود و ساير تيم‌هاي ايراني و بازيكنان محبوب آنها بدل شده بود، باوركردني نبود گروهي افراد بدون در نظر گرفتن انبوه جمعيت بي‌دليل ركيك‌ترين كلمات را با يكديگر رد و بدل مي‌كردند…!

نويسنده در محله‌اي از تهران متولد شده و بسامان رسيده‌ام كه زبان مردم آن خوب يا بد گاهي همراه با بدگويي و نثار دشنام بود. ولي بي‌ترديد گواهي مي‌دهم آنچه روز سه‌شنبه از زبان بعضي تماشاچيان شنيدم در تمام عمر نسبتا طولاني خود از زبان هيچ يك از «گنده‌لات»هاي جنوب و شمال شهر تهران نشنيده بودم و تعجب كرده بودم كه اين جوان‌ها اين الفاظ ركيك و بي‌ربط را از كجا ياد گرفته‌اند…!

همراه با نوه جوانم كه مرا با هزار خواهش و التماس به ورزشگاه كشانده بود با عجله خود را از اين ماجرا كنار كشيديم تا زودتر به خانه برسيم.

با وجود آنكه يك ساعتي بيشتر از مسابقه نگذشته بود، به منزل كه رسيديم اهالي خانه با تعجب از حرف‌هايي كه در دنياي مجازي درباره فوتبال و بازيكنان تيم‌هاي مختلف و خصوصيات زندگي آنها راست يا دروغ سرهم‌بندي شده بود، فراوان گفتند و بنده را كه شوربختانه با دنياي مجازي در ارتباط نيستم دچار يأس و تعجب كردند.

مي‌دانم كه در بيشتر ميدان‌هاي بازي فوتبال در جهان، بين طرفداران تيم‌هاي مختلف جر و بحث‌ فراوان و گاهي برخورد فيزيكي هم اتفاق مي افتد، ولي يقين دارم كه در هيچ جاي دنياي فوتبال اين الفاظ ركيك و بي‌در و پيكر و بي‌مناسبت از زبان تماشاچيان به گوش نمي‌رسد.

با آنچه بعد از مسابقه شنيدم با تاسف مي‌گويم بهتر است ديگران با اين ادبيات لجام‌گسيخته آشنا نشوند و ما نيز در وطن‌مان دلخوش باشيم كه «قند پارسي» از اين بحران‌ها گذر خواهد كرد و به زندگي پربار و طولاني خود در خدمت به فرهنگ و ادبيات جهان ادامه خواهد داد.




روایت تهیه‌کننده «هامون» از دو برابری شدن نرخ توالتهای بین‌راهی به‌خاطر افزایش قیمت دلار!!!

سینماروزان: افزایش سرسام آور نرخ دلار در کشور که مشخص نیست تا کجا ادامه خواهد داشت به کنار؛ اینکه این افزایش نرخ تأثیری مستقیم بر نرخ اغلب کالاهای در دسترس مردم گذاشته جای تعجب دارد!

هارون یشایایی تهیه کننده قدیمی که تولید آثاری همچون «هامون»، «ناخدا خورشید» و «ای ایران» را در کارنامه دارد با گلایه از این تأثیرپذیری در «اعتماد» نوشت: اينكه چه عواملي موجب شده قيمت دلار و سكه به شكلي افسارگسيخته هر روز اضافه و اضافه‌تر بشود بحث پيچيده‌اي است و به راحتي جوابي نمي‌توان برايش پيدا كرد. با اينكه گفت‌وگوي روزانه مردم كوچه‌ و بازار حول اين مشكل مي‌چرخد اما معمولا پاسخ قانع‌كننده‌اي نمي‌شنويم. افزايش قيمت ارز و سكه و تداوم مشكل بيكاري و تورم و… زندگي شهروندان را تا حدودي گرفتار نابساماني كرده است؛ از آن طرف تحريكات و تحركات بعضي دولت‌ها از جمله ايالات متحده امريكا در معارضه با مردم و دولت ايران را نبايد دست‌كم گرفت. ترامپ به دروغ از ملت ايران و تمدن كهنسال آن تعريف مي‌كند اما در عين حال با اعمال شديدترين تحريم‌هاي اقتصادي فرودست‌ترين اقشار جامعه ايراني را در تنگنا و بيم و هراس قرار داده است…

یشایایی ادامه داد: اما مهم‌تر از همه اينها ما دچار مساله دلارزدگي شده‌ايم. دلارزدگي مثل گرمازدگي عارضه روزانه ما مردم شده و متاسفانه به آن مبتلا شده‌ايم…! در اين گير و دار عكس‌العمل مردم ما هم در مقابل اين نابساماني‌ جاي درنگ دارد. حقيقت اينكه ارتباط زندگي روزانه مردم با افزايش قيمت ارز و سكه به شكلي باورنكردني بزرگ‌نمايي شده و موجب سوءاستفاده بعضي افراد شده است. ذكر مثالي از اين دلارزدگي شايد در بيان موضوع بتواند كمك كند.

این تهیه کننده افزود: طي هفته اخير سفري كوتاه‌ به مازندران كردم و از طريق جاده هراز به آن مناطق رفتم. در اواسط جاده مجتمع رفاهي نسبتا بزرگي است كه مسافرها براي رفع خستگي و انجام كارهاي متداول در برابر آن توقف مي‌كنند. يكي از قسمت‌هاي اين مجتمع سالن مربوط به توالت و دستشويي‌ها است كه تميز و مرتب است. در مقابل درب ورودي اين سالن ميز كوچكي قرار دارد و شخصي به عنوان مسوول پشت ميز نشسته است و مبلغي به عنوان وروديه مي‌گيرد. تا يك هفته قبل وروديه دستشويي‌ها n تومان بود اما اوايل اين هفته با كمال تعجب ديدم كه مبلغ ورودي دو برابر شده است…! كنجكاوانه از مرد پشت ميز پرسيدم چه خبر شده؟ نگاهي عاقل اندر سفيه به من كرد و گفت شما از قيمت دلار خبر نداريد…؟ حرفي براي گفتن نداشتم، به نظرم گفت‌وگو هم بي‌فايده بود ولي چند روز است كه اين فكر رهايم نكرده كه قيمت دلار چه ربطي به دستشويي‌‌ها دارد؟




روایت تهیه‌کننده «هامون» و «ناخدا خورشید» از تولید فیلمی با منش جهان پهلوان تختی با حضور پرویز پرستویی

سینماروزان: هارون یشایایی تهیه کننده ای که تولید برخی از آثار ماندگار سینمای ایران و از جمله «هامون»، «ناخدا خورشید» و «اجاره نشینها» را در کارنامه اش دارد به تازگی تولید «شهسوار» با محوریت زندگی غلامرضا تختی را به پایان رسانده است.

به گزارش سینماروزان «شهسوار» مستندی است به کارگردانی علی شاه‌محمدی که پرویز پرستویی هم در آن حضور داشته است.

یشایایی در یادداشتی برای «اعتماد» از دریچه صحبت درباره این مستند درباره تختی سخن گفته است.

متن یادداشت یشایایی را بخوانید:

پوشيده نماند نويسنده اين يادداشت در تمام عمر تهيه‌كننده فيلم‌هاي سينمايي و مستند بوده و هست و امسال هم به مناسبت روز ١٧ دي‌ماه پنجاهمين سالروز درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختي فيلمي مستند از منش پهلواني جهان پهلواني به ياد و به احترام او ساخته و ان‌شاءالله به نمايش گذاشته خواهد شد. كارگردان جوان آقاي علي شاه‌محمدي و هنرمند گرامي پرويز پرستويي و بسياري ديگر از دوستان همكاري كرده‌اند تا فيلمي درخور مقام جهان پهلوان تختي و در ستايش جوانمردي و پهلوان صفتي (و نه قهرمان‌پروري) ساخته شده تا مورد قضاوت دوستداران قرار گيرد.

نام اين فيلم را «شهسوار» انتخاب كرده‌ايم كه يادآور بسيار حوادثي است كه در فيلم ديده خواهد شد.  اما دليل نوشتن اين مطلب يادي از درگذشت مرحوم حسين شاه‌حسيني است كه در اين روزها با سربلندي جان به جان آفرين تسليم كرد. حضور موثر و تاريخ‌ساز زنده‌ياد حسين شاه‌حسيني در فيلم «شهسوار» جلوه‌هايي از زندگي اين پيشكسوت آبرومند ورزشي و فعال سياسي در گوشه‌هايي از دوستي و رابطه نزديك با غلامرضا تختي را نشان مي‌دهد.

شاه‌حسيني انسان پاك‌دامني است كه نام او مخصوصا در سال‌هاي ملي شدن صنعت نفت و تاريخ مبارزات رهايي‌بخش ملت ايران همواره به نيكي ياد خواهد شد و شاه‌حسيني در اين فيلم مطالبي درباره تختي گفته كه مويد شخصيت خود شاه‌حسيني است. نقل قول‌هايي از مرحوم شاه‌حسيني در فيلم شهسوار بدون هيچ كم و كاستي خواهم آورد، البته در هر مورد با توضيحي مختصر…!

درباره ورزش كشتي و نقش غلامرضا تختي مي‌گويد «اگر كشتي ما در جهان آبرويي دارد جامعه روي انديشه‌هاي تختي فكر مي‌كند نه روي تشك نشستن و يا پهلو گرفتن»  در سال‌هايي كه كشتي محبوب‌ترين و به روايتي ورزش ملي ايرانيان بود، موضوع بيمه كشتي‌گيران از راه‌هاي قانوني مطرح شد و وقتي كشتي‌گيران ايراني به پيشنهاد تختي درخواست‌هاي خود را با فدراسيون در ميان مي‌گذارند و با مخالفت مواجه مي‌شوند شاه‌حسيني مي‌گويد «تختي اضافه حرفي نمي‌زند، او حق ورزشكاران را مي‌خواست، دوستي ورزشكاران را داشت.  او مي‌گفت بسيار خوب فقط ورزش اين نيست كه حالا ما رفتيم و ورزشكار شديم و رسيديم به سن ٧٠-٦٠ سالگي حالا تو خانه‌هاي‌مان بنشينيم كشتي را تماشا كنيم، اين خيلي خوبه ولي بايد كشتي‌گيران قبلي- فعلي و بعدي به همه احترام بگذاريم و زندگي آنها را تامين كنيم تا رفاه و آسايش داشته باشند و موفقيت به دست بياورند…»
البته اين درخواست با وجود حمايت حسين شاه‌حسيني و حبيب بلور، مربي نامدار كشتي ايران به نتيجه نرسيد و اعتصاب كشتي‌گيران با دخالت ساواك به رغم مقاومت تختي به شكست انجاميد كه شاه‌حسيني درباره آن بسيار گفته است و ديگران نيز در نقش و تاثير شاه‌حسيني در موضع‌گير‌ي‌هاي تختي بسيار ديگر گفته‌اند.

با نقل خاطره‌اي از شادروان شاه‌حسيني در زندگي دوستانه او بار ديگر ياد و خاطره حسين شاه‌حسيني را گرامي مي‌داريم و براي او آرامش و خوشنامي جاودان آرزو مي‌كنيم. «با غلامرضا تختي سوار تاكسي شديم، وقت رسيدن به مقصد خواستيم از تاكسي پياده شويم، راننده گفت از شما دو نفر يعني تختي و من پول نمي‌گيرم. تختي قبول نكرد، به من گفت اگر تو مي‌خواهي كرايه تاكسي را ندهي خود داني، اما من بايد كرايه تاكسي را بدهم، همراه خودش پول نداشت، به من گفت تو به من قرض بده تا من پول تاكسي را بدهم، من گفتم به خاطر توست كه پول كرايه من را هم نمي‌خواهد بگيرد، تختي گفت باشد من حتما بايد كرايه تاكسي را بدهم تا اينكه راننده بداند من براي آن قهرمان نشده‌ام كه حق كسي را به او ندهم؛ كرايه تاكسي حق راننده است و بايد بدهيم.»




بازیگر «رگبار» و «ناخدا خورشید» کشاورزی را بر بازیگری ترجیح داد+عکس

سینماروزان: در سالهایی که بهرام بیضایی کارگردان آثاری همچون «رگبار»، «کلاغ» و «غریبه و مه» فرسنگها دور از ایران در استنفورد مشغول تدریس است پروانه معصومی بازیگر این سه فیلم برجسته بیضایی که به تازگی همسرش مسعود معصومی عکاس را از دست داده نیز مدتهاست که در شمال کشور ساکن شده و بیشتر از بازیگری درگیر کشاورزی است و جالب اینجاست که به واسطه کشاورزی به ایجاد اشتغال برای تعدادی از روستاییان پرداخته است!

به گزارش سینماروزان این بازیگر که آثاری همچون «گلهای داودی»، «ناخدا خورشید» و «ناصرالدین شاه آکتور سینما» را هم در کارنامه دارد با اشاره به فعالیتهای کشاورزی اش به «کیهان» گفت: در این 20 سالی که مشغول کشاورزی هستم، به خوبی این کار را یاد گرفته‌ام. من کسی نیستم که یکجا بروم و فقط استفاده کنم، بلکه اهل کار و تولید هستم. البته آموزش این کارها بسیار راحت است و یک نفر می‌تواند به سادگی کشاورزی را بیاموزد. اما به شرط اینکه علاقه داشته باشد. همان‌طور که اگر آدم عشق بازیگری داشته باشد، تلاش می‌کند تا به خواسته‌اش برسد، در این زمینه هم باید عاشق باشد تا بتواند کاری کند. خوشبختانه با وجود اینترنت و همچنین کتاب‌های فراوان، هر کس علاقه‌مند باشد می‌تواند در زمینه کشاورزی فعالیت کند. شما اگر به منزل من در اینجا بیایید، می‌بینید که یک کتابخانه پر از کتاب‌های مربوط به کشاورزی دارم.

وی درباره ایجاد اشتغال برای تعدادی از روستاییان گفت: من خیلی خوشحال هستم که می‌توانم این کار را ایجاد کنم. توان این را هم دارم تا این کار را توسعه دهم و افراد بیشتری که فاقد شغل هستند را به‌کار گیرم. اما سرمایه لازم را ندارم. اگر چنین سرمایه‌ای فراهم شود، توان مدیریت برای اشتغال‌زایی را دارم.

پروانه معصومی
پروانه معصومی در شمال




تهیه کننده “ناخدا خورشید”، “در مسیر تندباد” و “هامون” بیان کرد⇐برای کمک به یک جوان پروانه ساخت گرفتم اما حمایتی ندیدم

سینماروزان: هارون یشایایی از جمله تهیه کنندگان پیشکسوت سینمای ایران است که سابقه تولید آثاری خاطره انگیز نظیر «ناخدا خورشید»، «هامون»، «در مسیر تندباد» و «ای ایران» را در کارنامه دارد.

این تهیه کننده که از سال 86 و بعد از ساختن «دیوار» فیلم دیگری را تهیه نکرده بود شهریور امسال پروانه ساخت فیلمنامه ای به نام «توده پرفشار» به کارگردانی یک جوان فیلم اولی به نام مهرداد موفق را گرفت ولی در نهایت نتوانست اثر را به تولید برساند.

یشایایی درباره چرایی دریافت پروانه ساخت و چرایی عدم تولید به “فرهنگ نیوز” گفت: وقتی پروانه ساخت فیلمی را می گیرید قاعدتا به دنبال آن هستید که به تولید برسید و ایده هایتان را عملیاتی کنید. ما هم با همین نیت پروانه ساخت را گرفتیم اما قرارگیری در دست اندازهای مالی باعث شد کار به تولید نرسد.

برای کمک به جوانان آمدم اما حمایتی ندیدم

هارون یشایایی با اشاره به اینکه قرارگیری اش در کنار یک کارگردان جوان به نام مهرداد موفق که پیشتر نامش به عنوان فیملنامه نویس در «گیرنده» آمده بود برای کمک به جوانترها بود بیان داشت: از طریق یکی از دوستانم با این جوان مشتاق و علاقمند به فیلمسازی آشنا شدم و از من خواست که کمکش کنم برای تولید «توده پرفشار» و من هم مضایقه نکردم اما در نهایت مشکلات مالی بود که باعث شد فیلم به تولید نرسد و حداقل در جشنواره امسال که حاضر نخواهیم بود.

تهیه کننده «کیمیا» درباره چرایی دوری خود از سینما در دهه اخیر گفت: از سینمای بلند دور بوده ام وگرنه در حیطه مستندسازی یک سری فعالیتها داشته ام و دور نبوده ام و از جمله مستندی را تولید کردم به نام «از بندرترکمن تا آستارا» با مضمون محیط زیست.

علاقه ای به تولید فیلمهای ضررده ندارم

وی ادامه داد: سینما در سالهای اخیر هزینه زا شده است و از آن سو مناسباتی در اکران وجود دارد که باعث می شود نتوان به راحتی بر روی بازگشت سرمایه حساب باز کرد. یادم می آید بر سر فیلم آخرم «دیوار» مشکلاتی پیش آمد که موجب شد اکران فیلم خیلی زود تمام شود و نتوانم به سوددهی مالی برسم. مشکلات مالی، بخش خصوصی سینما را ضعیف کرده و کمتر تهیه کننده ای را می بینیم که در بخش واقعا خصوصی مشغول فعالیت باشد.

این تهیه کننده خاطرنشان ساخت: می توان مدام در بخش دولتی فیلم ساخت و به فکر بازگشت سرمایه هم نبود اما من از آن تهیه کنندگانی هستم که بر روی بازگشت ریال به ریال سرمایه ام برنامه ریزی می کنم و نمی توانم آثاری تولید کنم که ضرر دهند. از طرف دیگر این را هم نباید از یاد برد که تولید آثار با پروداکشن بالا به انرژی جوانی و شادابی هم نیاز دارد که فکر میکنم در این زمینه باید تهیه کنندگان جوانتری را تربیت کرده باشیم که بتوانند مسیر امثال ما را ادامه دهند.

چرا کارگردانان کارکشته به سمت کمدی نمی آیند؟

یشایایی درباره چگونگی حمایت مدیران بخش دولتی سینما از پیشکسوتان تهیه کنندگی گفت: خودم تصمیم داشتم با کمک به یک جوانتر باز هم فعالیت سینمایی ام را با «توده پرفشار» از سر گیرم اما به هر حال حمایتی شامل حال ما نشد. البته شخصا هم آدمی نیستم که بخواهم به دنبال رایزنی و لابی گری با مدیران دولتی و روسای این ارگان یا آن ارگان باشم بلکه به من کمک کنند.

این تهیه کننده که تولید کمدی خاطره انگیز «اجاره نشینها» را در کارنامه دارد درباره دورنمایش نسبت به سینمای کمدی این سالها اظهار داشت: گونه کمدی در همه این سالها جایی ثابت در سینما و تلویزیون داشته است و هرازگاه کمدی های خوب و استانداردی هم ساخته شده است ولی نکته اینجاست که معمولا کارگردانان کارکشته ما بیشتر به سمت ملودرام رفته اند و زیاد به سمت کمدی نمی آیند در صورتی که یک کارگردان حرفه ای اگر واهمه را کنار بگذارد شاید بتواند یک کمدی متفاوت بسازد.




داریوش ارجمند: بسیار دوست دارم نظرات مسعود فراستی را بشنوم/”مختار” را قبول ندارم چون شخصیت سالمی نبوده!/تمام سینمای ایران جمع شدند تا من در “اعتراض” بازی نکنم/در منفی‌ترین نقشی که تاکنون بهرام بیضایی نوشته بازی کردم

سینماروزان: داریوش ارجمند بازیگری که بیش از هر چیز به واسطه ایفای نقش “مالک اشتر” سریال “امام علی(ع)” شناخته می شود شب گذشته 23 مهرماه با حضور در برنامه “هفت” نکات جالبی را درباره کارنامه بازیگری خود بیان کرد.

به گزارش سینماروزان  ارجمند با اشاره به سری سوم برنامه «هفت» گفت: «هفت» از معدود برنامه هایی است که تا این موقع شب بیدار می مانم تا آن را ببینم و بسیار دوست دارم نظریات مسعود فراستی را بشنوم.

وی با بیان آنکه من 4 سال در مشهد شاگرد دکتر شریعتی بودم، افزود: من به همراه همسرم شاگرد اول کلاس های این استاد بودیم. مادرم و دکتر شریعتی از نخستین کسانی بودند که به طور حرفه ای من را برای بازیگری ترغیب کردند.

فریدون جیرانی دستیار من در کارگردانی بود

این بازیگر پیشکسوت ادامه داد: با وجودی که تعصب بسیاری به تئاتر داشتم، با ورود سینما به ایران جذابیت های این حوزه ما را به خود جذب کرد. اولین فیلم خود را با خرید یک دوربین 8 میلیمتری با وام، به نام «هیس» ساختم و جریان سینمای آزاد مشهد را راه اندختیم. فریدون جیرانی آنجا بود و دستیار من در کارگردانی بود. سینمای آزاد، پدر سینمای امروز است و بچه های خوبی از این گروه بیرون آمدند. نظیر مهدی صباغ زاده ولی بهترین شان فریدون جیرانی است! من وقتی از پاریس برگشتم، جیرانی مرا حیرت زده کرد. هرچند دو فیلم اول جیرانی بد بود و او دیر اوج گرفت.

وی ادامه داد: صحنه تئاتر مثل پل صراط می ماند برای یک بازیگر! تا زمانی که از این پل عبور نکند نمی تواند به سینما برسد.

شهرهای مذهبی همیشه در هنر پیشرو بوده اند

ارجمند درخصوص آنکه چرا مشهد با این پشتوانه سینمایی تاکنون وارد حوزه جدی تولید فیلم سینمایی نشده است، گفت: مرکزیت تهران همه استعدادها را بلعید! من وقتی تهران آمدم، اداره ارشاد تهران سالن برای تمرین تئاتر ما نداشت. اما ما در مشهد سالن بزرگی برای این کار داشتیم. عجیب است که شهرهای مذهبی همیشه در هنر پیشرو بوده اند! مثلا بااستعدادترین افراد را در قم می دیدید!

همه سینما جمع شدند تا «اعتراض» را بازی نکنم!

بازیگر نقش «مالک اشتر»، درخصوص مافیای بازیگری در سینمای ایران اظهار داشت: اولین کلاس بازیگری تهران، کلاس من بود. اما همان ابتدای دوره با شاگردانم طی می کنم که بنده کسی را به جایی معرفی نمی کنم! بلعکسش نیز نبوده، یعنی کسی را از بازی در جایی ممنوع کنم! ابدا. هرکسی به هر جایی بخواهد برسد باید خود تلاش کند.

ارجمند درخصوص بایکوت خود در سینما افزود: من آدم متوکلی هستم! اصلا برایم مهم نیست. تمام این سینما جمع شدند تا من در “اعتراض” بازی نکنم. من معتقد بودم بر سر هر خوان بنشستم، خدا رزاق بود. معتقدم سینما مثل سایه است. اگر به دنباش بروی، از تو فرار می کند اما اگر راه خودت را بروی، دنبالت می آیند.

کسانی که به دنبال حذف من بودند امروز کجایند؟

وی ادامه داد: کسانی که به دنبال حذف من بودند، امروز کجا هستند؟ بیایند با هم به میان مردم برویم، ببینم چه کسی در قلب مردم جای دارد! من افتخارم این است که نوکر مردمم و به بیان حضرت علی (ع) از روی شانه خود مردم را نگاه نمی کنم! تا زمانی که سینمای این کشور انقدر کوچک است این تنگ نظری ها وجود دارد.

آرزویم بازی در نقش حضرت ابالفضل (ع) بود

این بازیگر ادامه داد: آروزیم بود نقش حضرت ابالفضل (ع) را بازی کنم، چون اعتقاد دارم کسی نیست به اندازه من این مرد عزیز را بشناسد. من با این آقا بزرگ شدم. اما از من گذشت و دیگر نمی توانم بازی کنم. خیلی ها از من می پرسند که در زمان نقش مالک را چگونه بازی کردی که می گویم واقعا به خاطر نمی آورم در آن زمان چه کار می کردم. آن زمان فکر می کردم در دکور جنگ صفین حضرت علی(ع) مرا می بینم.

“مختار” را کلا قبول ندارم چون شخصیت سالمی نبود

ارجمند با اشاره به نپذیرفتن بازی در سریال “مختارنامه” گفت: من شخصیت مختار را کلا قبول ندارم و به همین دلیل، بازی در این سریال را قبول نکردم. مختار شخصیت سالمی در مذهب تشیع نبوده است.

وی با اشاره به اهمیت نقش های یک بازیگر ادامه داد: من اعتقاد دارم هنرپیشه با انتخاب نقش جایگاه خود را در جامعه تعیین می کند. برای همین هیچگاه حاضر نشدم نقش منفی بی خاصیتی را بازی کنم. اگر نقش منفی بازی کردم در جهت خدمت به جامعه بوده است. من در منفی ترین نقشی که تاکنون بهرام بیضایی نوشته بود بازی کردم.

برای فیلم ساختن به سینما آمدم، نه بازیگری!

ارجمند درخصوص کارگردانی در سینما نیز بیان داشت: یک روز سناریویی به وزارت ارشاد پیش آقای جواد فریدزاده بردم. بعد از بازی در فیلم «ناخدا خورشید» دیگر قصد نداشتم فیلم بازی کنم. اما او به من گفت تو برای جمهوری اسلامی فقط باید بازی کنی! نباید بروی فیلمساز شوی یا خوانندگی کنی! اما من واقعا برای ساختن فیلم آمدم نه بازی کردن! و امیدوارم تا پایان عمرم بالاخره فیلم بسازم.

این بازیگر ادامه داد: پسرم در مدرسه سینمایی لندن در انگلیس درس می خواند. او می گفت سر کلاس های ما یک ساعت راجع به «ناخدا خورشید»، ناصر تقوایی و بازی من در این فیلم حرف زدند.

وی درباره سرنوشت فیلم «پیرمرد و دریا» تقوایی نیز گفت: دیگر شرایط برای ساخت این فیلم برای او سخت شد. او «ناخدا خورشید» را زمانی ساخت که بعد از آن سخت گیری ها، فنر فشرده ای شده بود و می ساخت اثبات کند که می تواند بسازد. تقوایی در سینمای ایران یک استثنا است. او باید ادیب، حقوقدان و … می شد




در سفر به عسلویه رخ داد⇐طعنه‌های تند داریوش ارجمند به رامبد جوان+عکس

سینماژورنال: داریوش ارجمند بازیگر سینما و تلویزیون همزمان با عید غدیر به عسلویه رفت و با کارکنان مجتمع پتروشیمی آریاساسول دیدار و گفتگو کرد.

به گزارش سینماژورنال ارجمند حین این دیدار ضمن پاسداشت زحمات کارکنان این مجتمع طعنه ای هم زد به رامبد جوان مجری “خندوانه”.

آن طور که “مهر” گزارش داده ارجمند گفت: اقتصاد واسطه گری بر کشور ما حاکم است و همه به فکر این مساله هستند که با خرید و فروش واسطه ای، امرار معاش کنند ولی اینجا شرایط کار اینگونه نیست و خدمت غریبی در اینجا صورت می گیرد. اگر فیلمی در ایران ساخته می شود و هنری صورت می گیرد، به برکت وجود این ثروت عظیم است.

وی ادامه داد: اگر رامبد جوان بتواند به اینجا بیاید و در این شرایط سخت کاری و جغرافیایی برنامه “خندوانه” اجرا کنند و لبخند بر لب کارگران اینجا بنشاند، هنر کرده است وگرنه در بهترین شرایط «بریم، بیایم، هه هه هه گفتن» که هنر خاصی نیست.

هنرمند، نوکر مردم است

داریوش ارجمند در جایی دیگر از سخنانش گفت: سه شعار در زندگی دارم؛ عبودیت خداوند، نوکری مردم، خدمت به فرهنگ سرزمین و امروز به همین دلیل این کارگران خیس عرق را عاشقانه بغل می کردم چون ایشان به معنای واقعی، در حال خدمت به رفاه کشور و مردم هستند.

این بازیگر افزود: اعتقاد دارم هنرمند، نوکر مردم است و اگر روزی خودش را برتر از مردم بداند، روز مرگ اوست چرا که راز جاودانگی هنر که همان مردم داری است را با خود ندارد.

داریوش ارجمند در عسلویه
داریوش ارجمند در عسلویه



ابراز تأسف ناصر تقوایی از نساختن فیلم زندگی یک نقاش+عکس

سینماژورنال: اختتامیه نمایشگاه “در جست و جوی گمشده” آثار فریده لاشایی نقاش ایرانی همزمان با سومین سالروز درگذشت این هنرمند با حضور مسوولان و هنرمندان پنجشنبه ششم اسفندماه در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد.

به گزارش سینماژورنال از جمله حاضران در اختتامیه این نمایشگاه ناصر تقوایی کارگردان سینما و از دوستان فریده لاشایی بود.

فرصت واقعی و اصلی را برای ساخت مستندش از دست دادم

تقوایی در این مراسم گفت: متاسفم که چیزی را که فریده لاشایی دوست داشت نتوانستم انجام بدهم. او دوست داشت از زندگی و کارش یک فیلم بسازم  اما نتوانستم این کار را به موقع انجام بدهم و وقتی آماده شدم که فریده لاشایی دیگر در بین ما نبود و فرصت واقعی و اصلی را از دست دادم. شاید یک روز بتوانم با کمک خاطرات و آثاری که از او مانده این کار را انجام بدهم. فرصت اصلی را از دست داده‌ام، اما فکر می‌کنم آن‌قدر گستردگی فکر داشت که هیچ وقت برای معرفی او دیر نیست.

تقوایی افزود: خیلی از آدم‌ها در جامعه ما هستند که تشعشع و دامنه نفوذ افکارشان بعد از خودشان هم دوام می‌آورد. یعنی فقط در آثارشان نیست. از خود زندگی‌شان نشأت می‌گیرد. بعید می‌دانم کسی این ویژگی را نداشته باشد و بتواند با کارش در جامعه طرفداران زیادی پیدا کند. در مورد فریده لاشایی اگر بخواهیم صحبت کنیم، درباره یک آدم چندوجهی باید حرف بزنیم. زن و مرد نه، بلکه به طور کلی انسان مد نظرم است. فریده یک انسان چندوجهی بود که در همه زمینه‌ها خیلی خوب کار می‌کرد. تجربه تئاتر داشت، خیلی خوب می‌نوشت و در کار خودش نقاشی هم همین‌طور. هر جا اثر انگشتی از فریده می‌بینیم با یک کار خوب همراه است. شاید این شکوفایی منحصر به فریده یا یکی دو نفر نباشد.

آیا وقت آن نرسیده که همه زن‌های ما زبان باز کنند و به سخن دربیایند؟

تقوایی با اشاره به نقش زنان در فرهنگ و هنر گفت: آیا وقت آن نرسیده که همه زن‌های ما زبان باز کنند و به سخن دربیایند؟ من فکر می‌کنم مردان ما به اندازه کافی نوشتند و حرف زدند و فکرشان را نمایش داده‌اند، ولی هنوز این فرصت به دست زن‌های ما نیفتاده است. معدود هستند و همان‌ها هم جای خیلی بالایی درقلب ما ایرانی‌ها دارند. مثل فریده لاشایی، فروغ فرخزاد و سیمین دانشور. این‌ها جزو چهره‌های محو ناشدنی از خاطر ما هستند؛ به دلیل نوع کار، فراخی اندیشه و جهان‌بینی وسیعی که داشتند. زن‌های ما با تمام دشواری‌ها و با وجودی که تعدادشان در کار هنر کمتر از مردان است، جای مهم‌تری را اشغال کرده‌اند. افکارشان فقط برای خودشان است و از جایی برداشت نشده است. یک نیروی خالصی در آن‌ها می‌جوشد. در دوره و زمانه‌ای که من متولد شدم دنیا را این‌طوری دیدم.

افکار زنانه در راه است

او افزود: آیا سکوت چند قرنه‌ی خانم‌ها وقتی شکسته شود حاصلش این خواهد شد؟ فکر می‌کنم اگر این را ملاک بگیریم که چند سالی است فرصتی برای خانم‌ها برای ابراز عقیده حتی در سیاست پیش آمده است، اما هنوز به آن آماری که باید برسد نرسیده است. خیلی افکار زنانه در راه است که در آینده می‌تواند جامعه ما را تغییر بدهد. جامعه ما هنوز مردسالار است. دوران سالاربازی دیگر ور افتاده است. حتی در شعر، نقاشی، نویسندگی زن‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند. هوشمندی زنان ما در اجتماع خیلی بیشتر از مردها بوده، هر چند مردها مدعی‌تر بوده‌اند. شاید تعداشان به اندازه مردها نباشد، اما قوی‌تر هستند. ما به جنبش خانم‌های ایرانی احتیاج داریم.

گاهی درخششی که در خانم‌ها می‌بینم در مردها ندیده‌ام

تقوایی در ادامه گفت: امیدوارم مسیر رشد فرهنگی در خانم‌های ما بخصوص دختران جوان قطع نشود. هنر بر تمام مسائل زندگی احاطه دارد. نوشتن را برای دیگران انجام نمی‌دهیم می‌خواهیم ببینیم چقدر جهان، انسان و دیگران را می‌شناسیم. این اولین نیروی محرکه‌ای است که انسان را به نوشتن وامی‌دارد. سال‌هاست که می‌بینم زن‌های ما بسیار فعال هستند. کار هنری از هر نوعش یک کار تمام وقت است. باید به زندگی روزمره انسان تبدیل شود. باید به خود زندگی شبیه شود. آن وقت است که این جوشش اتفاق می‌افتد. با وجودی که تعداد هنرمندان مرد ما خیلی بیشتر از خانم‌هاست، اما گاهی درخششی که در خانم‌ها می‌بینم در مردها ندیده‌ام. حتی در خودم.

فریده لاشایی
فریده لاشایی

روی چیزی تعصب نداشت و در کارش تنوع‌طلب بود

این کارگردان سینما افزود: بچه‌های ما را مادران بزرگ می‌کنند و آنجاست که تاثیر خود را نشان می‌دهند. یکی از این مادرها فریده لاشایی است. امیدوارم دخترش به اندازه کافی از او یاد گرفته باشد. او برای من از هر لحاظ یک دوست نمونه بود. با من و همسرم و چند نفر دیگر چند سفر با هم به کویر داشتیم. او یک زن جامع‌الاطراف بود. روی چیزی تعصب نداشت و در کارش تنوع‌طلب بود.

تاریخ ما پر است از هنرمندانی که بعد از مرگشان کشف شدند

تقوایی با اشاره به مشخصه های لاشایی گفت: تا خودش نگفته بود هیچ کدام از ما متوجه بیماری‌اش نشده بودیم. فریده لاشایی در این حد خوددار بود. ای کاش او وقت بیشتری برای خلق اثر داشت. با این حال همین تعداد آثار او را هم طور دیگری دیدم. دنیایی را دیدم که قبلا آن را کشف نکرده بودم. تاریخ ما پر است از هنرمندانی که بعد از مرگشان کشف شدند، مثل حافظ. امیدوارم فریده هم یک روز به جایگاهی که باید در جامعه هنری برسد.




ناصر تقوایی؛ ریس هیات داوران جشنواره فیلم فجر؟

سینماژورنال: در فاصله حدودا دو هفته ای که تا جشنواره فیلم فجر باقی مانده حالا شایعات مربوط به چیدمان هیات داوران است که مورد توجه قرار گرفته است.

به گزارش سینماژورنال گماردن یکی از فیلمسازان شناخته شده و کنارش یک یا دو بازیگر معروف از جمله شنیده های مربوط به هیات داوری است.

امروز “هفت صبح” خبر داده که بناست ناصر تقوایی رییس هیات داوران جشنواره فیلم فجر شود.

تقوایی که بعد از ساختن “کاغذ بی خط” در دولت اصلاحات نتوانسته بود فیلم دیگری بسازد در دولت اعتدال از حمله گزینه هایی بود که مدیران سینمایی برای قرار گرفتن در کنار وی و قابهای دونفره با حضور وی علاقه نشان می دادند.

البته که به هنگام روی کار آمدن دولت اعتدال نیز از وی و بهرام بیضایی به عنوان چهره هایی که باید کمک شود به فیلمسازی آنها نام برده شد اما نه وی و نه بیضایی هیج کدام پشت دوربین بازنگشتند.

حالا باید منتظر ماند و دید شایعه حضور تقوایی به عنوان رییس هیات داوران فجر به رسمیت می پیوندد و وی داوری در جشنواره ای که در همه سالهای اخیر قضاوت هیات داورانش پرحرف و حدیث بوده را می پذیرد یا خیر؟




همسر ناصر تقوایی: هشت ماه است که ناصر به دعوت آقای ایوبی برایش فیلمنامه فرستاده اما هنوز وقت نکرده‌اند فیلمنامه را بخوانند/ هروقت مراسمی ‌دارند و می‌خواهند با ناصر عکس یادگاری بگیرند، می‌فرستند دنبالش!

سینماژورنال: احمد طالبی نژاد از جمله منتقدان نزدیک به ناصر تقوایی فیلمساز شناخته شده سینمای ایران است که کتاب گفتگویش با این کارگردان نیز از جمله آثار پرفروش حیطه سینما بوده است.

به گزارش سینماژورنال طالبی نژاد به بهانه روز ملی سینما دیداری با تقوایی و همسرش داشته و برخی از نکاتی که این زوج در این دیدار بیان داشته اند را در روزنامه “شرق” منعکس کرده است.

سینماژورنال متن کامل گزارش طالبی نژاد را ارائه می دهد:

به قصد دیدار و اگر شد یافتن دلایل فیلم نساختن

ساعت پنج بعدازظهر دوشنبه نهم شهریور، به قصد دیدار و اگر شد، گفت‌وگویی در‌باره خودش و سینما و دلایل فیلم نساختنش، زنگ در خانه‌اش در شهرک خودمان- اکباتان- را می‌زنم. می‌پرسد چرا تلفن نکردی که می‌آیی؟ می‌گویم مگر به تلفن‌ها جواب هم می‌دهی؟ ما که هر وقت زنگ زدیم، کسی گوشی را بر نداشت. پاسخ می‌دهد «دلیل دارد»  و این می‌شود سرآغاز گفت‌وگویی که بخش‌های دریادمانده‌اش را لابه‌‌لای این گزارش می‌خوانید. می‌گوید از دست مزاحمان گوشی تلفن را بر نمی‌دارد و روزی نیست که تهیه‌کننده‌ای زنگ نزند و دعوت به فیلم‌ساختن نکند، یا مطبوعاتی‌ها تقاضای مصاحبه نداشته باشند. «من توی خانه‌ام نشسته‌ام از سینما هم خبر ندارم. نمی‌خواهم داشته باشم».

اشاره کنم، میلیارد‌ها تومان پول برایم می‌آورند

می‌گویم این که این همه آدم تماس می‌گیرند که خیلی خوب است. فیلم‌سازانی هستند که سال تا سال کسی سراغشان را نمی‌گیرد. چرا از این موقعیت‌ها استفاده نمی‌کنی؟ پاسخ عجیبی می‌دهد. «تا روزی که خودم تهیه‌کننده فیلمم نباشم، فیلم نخواهم ساخت» به‌شوخی می‌گویم این که نشدنی است. در حال حاضر هزینه یک فیلم متوسط بیش از یک‌ونیم میلیارد تومان است. چنین پولی که نداری. او سال‌هاست تنها از طریق تدریس سینما امرار معاش می‌کند؛ اما استغنای روحی عجیبی دارد. خوشبختانه موقعیتش چه در سینما و چه در حلقه دوستانش آن‌قدر بالاست که می‌گوید «من اشاره کنم، میلیارد‌ها تومان پول برایم می‌آورند» کی‌ها؟ «دوستانم»!

هشت ماه است که به درخواست ایوبی فیلمنامه فرستاده اما…

و راست می‌گوید. این جنوبی خون‌گرم و رفیق‌باز آن‌قدر دوست و همشهری متمول دارد که پا میان بگذارند تا او فیلمش را بسازد. پس لابد علت دیگری در کار است. خستگی؟ ناامیدی؟ نفرت از فیلم‌سازی در شرایط فعلی؟ «همه اینها هست. وقتی تو ندانی که سرآخر چه بر سر فیلمت می‌آید، بهتر است اصلا نسازی» همسرش، مرضیه وفامهر، همان‌طور که مشغول آماده‌سازی شربت خنک است، وارد بحث می‌شود «هشت ماه است که ناصر به درخواست آقای ایوبی، برایش فیلم‌نامه فرستاده . هروقت زنگ می‌زند جواب می‌دهند که هنوز وقت نکرده‌ام بخوانم. چه کاری مهم‌تر از خواندن فیلم‌نامه کسی است که به گردن سینمای ایران حق دارد؟»

هنوز امیدوارم! کدام فیلمسازی را سراغ دارید که دلش نخواهد فیلم بسازد

بغض می‌کند و اشک در چشمانش حلقه می‌زند «باور می‌کنید من به خاطر این که همسر او هستم این حرف‌ها را نمی‌زنم. من از اینکه می‌دانم و همه می‌دانند که ناصر همیشه در کار نوشتن و خلق‌کردن است اما آثارش راه به جایی نمی‌برند، ناراحتم. از اینکه می‌بینم ناصر تقوایی جلوی رویم مثل شمع آب می‌شود و سکوتش سرشار از ناگفته‌هاست گریه‌ام گرفته. شایع می‌کنند که تقوایی نمی‌خواهد فیلم بسازد. کی خبر دارد که او همین اواخر با یک تهیه‌کننده وارد مذاکره شده و منتظر تأیید فیلم‌نامه است. ولی به نظر من عده ای نمی‌خواهند دیگر ناصر فیلم بسازد. چون فکر می‌کنند جای نور چشمی‌ها تنگ می‌شود». قطرات اشک از لای پلک‌هایش فرو می‌غلطند . ناصر او را آرام می‌کند و می‌گوید «هنوز امیدوارم. کدام فیلم‌ساز را سراغ داری که نخواهد فیلم بسازد. این حرفه ماست. این عشق ماست. ولی تحت هر شرایطی هم فیلم نمی‌سازم. آن‌قدر ساخته‌ام که دینی به گردن فرهنگ و هنر این مملکت نداشته باشم».

ما روز ملی همه چیز داریم. ازجمله روز ملی سینما

برمی‌گردم به حرف قبلی و اینکه روز‌ها و ماه‌ها به سرعت برق و باد می‌گذرد و به قول شاملو «عمر به طرز بی‌شرمانه‌ای کوتاه است»؛ در آستانه روز ملی سینما نمی‌خواهی به دوستدارانت خبر خوشحال‌کننده‌ای بدهی؟ مثلا اینکه به‌زودی فیلمی ‌را شروع خواهی کرد و اصلا نظرت درباره این روز چیست؟ «ما روز ملی همه چیز داریم. ازجمله روز ملی سینما.» می‌گویم خب اینکه شوخی است. به‌هرحال این روز یا هر روز دیگری، بهانه‌ای است برای دورهم‌جمع‌شدن اهالی سینما. به خودی خود بد نیست. حتما از تو هم برای سخنرانی یا اهدای جایزه دعوت خواهند کرد. «من این گوشه نشسته‌ام و کاری به سینما ندارم».

درحال‌حاضر اصلا دوست ندارم فیلم بسازم.

می‌پرسم تا کی می‌خواهی منتظر شرایط مطلوب باشی که هیچ‌وقت فراهم نمی‌شود؟ تا آنجا که می‌دانیم، سینماگران فرهیخته، همیشه با جنگ و دعوا و چنگ‌ودندان فیلمشان را ساخته‌اند. به‌هرحال سینمادوستان واقعی، همیشه منتظر اثری تازه از تو هستند. پیش‌تر‌ها لابه‌لای فیلم‌های سینمایی، مستند هم می‌ساختی. الان چندسالی است که در این زمینه هم کار تازه‌ای نساخته‌ای. اثری که آدم را تکان بدهد. مثل مستند تمرین آخر – تعزیه حر که هفت، هشت سال پیش ساختی و به‌گمانم یکی از شاخص‌ترین آثاری است که درباره آئین‌ها ساخته شده. «درحال‌حاضر اصلا دوست ندارم فیلم بسازم. کسی را نمی‌توان مجبور به کاری کرد که دوست ندارد. جو فعلی، سینمایی نیست. اصلا تکلیف سینما و فرهنگ و هنر توی این مملکت روشن نیست. ده‌ها مدعی دارد. هر کس به خودش اجازه می‌دهد در امور فرهنگی و هنری دخالت کند. تکلیف روشن نیست. ما با کی طرفیم؟»

هروقت مراسمی ‌دارند و می‌خواهند با ناصر عکس یادگاری بگیرند، می‌فرستند دنبالش. این چه‌جور مدیریتی است؟

همسرش که حالا از مقدمات پذیرایی فارغ شده، همچنان بغض کرده کنار ناصر می‌نشیند و ادامه می‌دهد؛ «من آدم نادانی نیستم که ندانم کی اینجا نشسته. ناصر یک آرتیست است. به شهرت هم احتیاجی ندارد. بار‌ها ناصر دعوت شده که برود بیرون از این مملکت و فیلم بسازد؛ ولی زیر بار نرفته است. چون مملکتش را دوست دارد. باور کنید آقای ایوبی، فیلم‌نامه را خوانده و لابد چند نفر دیگر هم خوانده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که این فیلم ساخته نشود. مثل چای تلخ و رومی ‌و زنگی. ولی چرا روراست این را نمی‌گویند. هروقت مراسمی ‌دارند و می‌خواهند با ناصر عکس یادگاری بگیرند، می‌فرستند دنبالش. این چه‌جور مدیریتی است.»

دو ریال وام می‌دهید و خود را مالک فیلم می‌دانید. این که نمی‌شود

پرسشی است که پاسخ روشنی ندارد. نه اینکه نداشته باشد، کسی نمی‌گوید این موانع، از کجا سر راه آدم‌هایی مثل تقوایی گذاشته می‌شود. به شوخی می‌گویم برخی با فیلم‌ساختن به محبوبیت می‌رسند تو با فیلم‌نساختن . هر جا مجلسی درباره سینما برپا شود و تو حضور داشته باشی، دیده‌ام و شنیده‌ام که مشتاقان زیادی در آنجا حضور پیدا می‌کنند. با خنده می‌گوید: «من خیلی سال است که به محبوبیت رسیده‌ام و این را می‌دانم. همین که برای کسب درآمد تحت هر شرایطی فیلم نمی‌سازم، باعث این محبوبیت شده است. من هرگز حاضر نیستم به سینمای ایران لطمه وارد کنم که سالی یا دو سالی یک فیلم بسازم». می‌گویم قبلاً هم تا این حد در امور سینما دخالت می‌شد؟ «درمورد فیلم‌های من یادم نمی‌آید حتی یک فریم از فیلم‌هایم را حذف کرده باشند». ولی فیلم «آرامش در حضور دیگران» نزدیک چهار سال در محاق ماند. «توقیف آن فیلم دلایل دیگری داشت. بعد هم که آزادش کردند، بدون حذف یک فریم نمایش داده شد. فیلم که کهنه نمی‌شود. یا لااقل من بلد نیستم فیلم یک بار مصرف بسازم. چند تا از فیلم‌های امروزی را می‌شود دو بار تحمل کنی؟ بعد هم این که چندرغاز پول می‌دهند و می‌خواهند در تمام جزئیات فیلم دخالت کنند. به شما چه؟ اگر همه پول فیلم را شما بدهید خب حق دارید. ولی دو ریال وام می‌دهید و خود را مالک فیلم می‌دانید. این که نمی‌شود.»

من نمی‌خواهم خارج از شرایط قانونی کار کنم

منظورش البته دولت و نهاد‌های ذی‌ربط است. «من نمی‌خواهم خارج از شرایط قانونی کار کنم وگرنه از همین فردا می‌توانم بدون پروانه ساخت فیلمم را شروع کنم الان که دیگر با این دوربین‌های دیجیتال، نیازی به گرفتن امکانات فنی از دولت نیست. هر کس می‌تواند با دوربین خودش فیلمش را بسازد و روانه جشنواره‌ها کند. مگر نمی‌کنند؟ این یک شیوه چریکی در کار فیلم‌سازی است که در جاهای دیگر هم رواج دارد. ولی من که چریک نیستم». این نکته مهمی‌در کارنامه تقوایی است. او هیچ‌وقت موضع معارضی با مدیریت سینمایی نداشته و همواره بر مدار قانون حرکت کرده و در پاسخ به اینکه ممکن است روزی ناچار شوی از همین روش استفاده کنی، می‌گوید: «چه می‌دانم. هر چیزی امکان‌پذیر است».

آوینی از من پرسید چطور میشود “دایی جان ناپلئون” را از تلویزیون پخش کرد؟

پس از سکوتی طولانی، بحث‌مان می‌کشد به پخش سریال “دایی‌جان ناپلئون” از شبکه‌های ماهواره‌ای و اینکه حتی بچه‌های امروزی هم عاشق این سریال‌اند و هربار از جایی پخش شود با لذت تماشایش می‌کنند، چه رسد به نسل ما که از آن خاطره هم داریم. تقوایی یاد ماجرایی می‌افتد که شاید برای اولین‌بار است که در جایی نقل می‌شود؛ «در روزگاری که همه‌جا علیه سریال دایی‌جان حرف می‌زدند، روزی آقای آوینی با من تماس گرفت و گفت بیا درباره موضوعی صحبت کنیم. آن موقع در حوزه هنری بود. به‌هرحال قرار گذاشتیم و رفتم. گفت که چطوری می‌شود دایی‌جان را در این شرایط قابل نمایش کرد؟ گفتم نمی‌دانم. شما‌ها که با کل آن مخالفید. گفت به‌هرحال باید راهی پیدا کرد. گفتم اگر تلویزیون بخواهد نمایش بدهد، دوسومش باید حذف شود و من هر گز موافق نیستم. بعد‌ها فهمیدم که یکی از مقامات ارشد، سریال را دیده و گفته حیف است دیده نشود»

نسخه کاملی را برای تبدیل به سی.دی به ژاپن فرستادند که فیلم رفت و برنگشت

»چند سال پیش دوستی از بچه‌های قدیم تلویزیون، نسخه کامل‌تری از این سریال را که از آرشیو تلویزیون درآمده بود برایم آورد، که «وی‌اچ‌اس» بود. بعد‌ها دوست دیگری گرفت که آن را به نسخه «سی‌دی» تبدیل کند. گویا فرستاده بود ژاپن، چون آن زمان این کار در ایران انجام نمی‌شد. فیلم رفت و برنگشت. آن نسخه از چیزی که حالا دارند نمایش می‌دهند کامل‌تر بود»

خواهر سیروس مقدم در “دایی جان” نقش “لیلی” را بازی می کرد

بحث درباره دایی‌جان بهانه‌ای می‌شود که نظرش را درباره سریال پایتخت ساخته سیروس مقدم بدانم که در دایی‌جان با تقوایی همکاری داشته؛ «متأسفانه هیچ‌کدام از سریال‌هایش را ندیده‌ام، ولی می‌دانم که در کارش موفق است. می‌دانی که سیروس پسرخاله من است. خواهرش سوسن هم در دایی‌جان نقش لیلی را بازی می‌کند. علتش هم این بود که او مدرسه را تمام کرده بود و برای ما مشکل هماهنگی ایجاد نمی‌کرد. چون اگر مدرسه می‌رفت باید دائم معطل می‌ماندیم کلاسش تمام شود و بیاید سر صحنه».

اما ندیدن “پایتخت” دلیل دیگری هم دارد؛ او به جز فیلم‌های مستند و فوتبال، برنامه‌های دیگر تلویزیون را نگاه نمی‌کند. آن‌قدر عاشق فوتبال است و درباره این ورزش نظریات کارشناسانه دارد که اگر سینماگر نبود، یکی از بهترین مفسران فوتبال می‌شد. و خاطره‌ای دیگر؛ «زمانی که محمد بهشتی مدیر فارابی بود، روزی برایم فیلم‌نامه‌ای را که خودش نوشته بود فرستاد. خواندم و با این تصور که می‌خواهد نظرم را بداند، نکاتی را یادداشت کردم ولی او گفت که ازت می‌خواهم خودت این را بسازی. گفتم این فیلم‌نامه همه‌اش در جاده می‌گذرد. یک ماشین است و دو نفر سرنشین. گفتم من حتی رانندگی بلد نیستم. چه‌جوری می‌خواهم فیلمی‌ بسازم که سرتاسرش رانندگی است؟» (می‌خندد)

چرا باید یک سکانس را تبدیل به یک پلان کرد؟

منظور تقوایی فیلم «آن‌سوی مه» است که بالاخره هم منوچهر عسگری‌نسب ساخت و قرار بود الگویی باشد برای سینمای معناگرایی که بهشتی خیلی دنبالش بود. می‌گوید: «من نمی‌فهمم چرا باید یک سکانس را تبدیل به یک پلان کرد؟ یا حتی یک فیلم را در یک پلان گرفت؟ ضرورتش چیست؟ چه عیبی دارد معقولانه دکوپاژ کنیم؟ مگر اصغر فرهادی که در چند ساله اخیر آبروی سینمای ایران در جهان بوده، از این کار‌ها می‌کند؟ فکر می‌کنم همه این بازی‌ها برای فرار از محتواست. ارزش یک فیلم به محتوایش است. همه شاهکار‌های تاریخ سینما، دکوپاژ معقول دارند. کجا «برگمان» از این ادا‌ها درآورده است؟ روشنفکرتر از «برگمان» سراغ داریم؟ این چه تفاخری است که مثلا من یک پلانم ده دقیقه طول بکشد؟ خب که چی؟ اگر شرایط جوری باشد که تو ناچاری یک ماجرا را در مثلا ده، پانزده دقیقه بگیری، چون اگر بخواهی کات بدهی و جای دوربین را عوض کنی ممکن است آن موقعیت از دست برود، خب یک چیزی. ولی گاهی می‌بینم ضرورتی وجود نداشته و همین جوری طرف دلش خواسته، یک سکانس را در یک نما بگیرد. من معنای این کار‌ها را نمی‌فهمم. سینما مثل هر هنر دیگری، زبان خودش را دارد. مثل نثر. تو یک جمله‌ات را بلند و یک نفس می‌نویسی، جمله بعدی را کوتاه می‌نویسی. جمع این‌ها می‌شود یک متن».

او که البته همه فیلم‌های افراطی را به قول خودش ندیده ولی درباره‌شان خوانده و شنیده، معتقد است: «این هم یک جور تب است که به‌زودی فروکش خواهد کرد».

در برابر سینماها صفی دیده اید؟

ولی جالب است که با اغلب کسانی که فیلم‌های ساختارشکن و اولترامدرن می‌سازند برخورد می‌کنی، سریال محبوبشان “دایی‌جان ناپلئون” و فیلم محبوبشان “ناخداخورشید” است. وجه ممیزه این آثار هم موضوع و محتوایشان است که با فیلم‌نامه دقیق و خلاقانه تبدیل به آثار ماندگار شده‌اند. می‌رسیم به مقوله‌ای که در سینمای چند سال اخیر رایج شده یعنی آمارسازی؛ «دائم دارند آمار غلط درباره بعضی فیلم‌ها به مردم می‌دهند. این فیلم چند میلیارد فروخته، آن یکی رکورد زده و از این حرف‌ها. معیار پرفروش‌بودن یک فیلم چیست؟ یکی‌ این است که ما، در مقابل سینما‌ها صف ببینیم. تو که توی شهر رفت‌وآمد داری، صفی دیده‌ای؟» همسرش ادامه می‌دهد که «من دیروز در شهر کار داشتم و از مقابل چهار سینما در مرکز تهران رد شدم. هیچ صفی نبود. اصلا کسی را ندیدم. این آمار از کجا می‌آید؟» بعد بر سر این که این آمار از کجا می‌آید، بحث کردیم و هریک نظری دادیم که فعلا بماند برای وقتی دیگر.

اطلاعات تقوایی درباره مار
درحالی‌که داریم حرف می‌زنیم، توجه تقوایی به مستندی درباره مار از شبکه مستند حسابی جلب شده و می‌دانم که او عاشق این‌جور فیلم‌هاست. بنابراین می‌پردازد به بیان نکاتی درباره مار‌ها. اینکه چند نوع مار داریم و در کجا‌ها زندگی می‌کنند و خلاصه این که اطلاعاتش درباره این جانور زیبا اما خطرناک، بیش از آن چیز‌هایی است که فیلم مستند ارائه می‌کند. گاهی به این همه دانش عمومی ‌تقوایی درباره همه چیز حسودیم می‌شود. از تاریخ و جغرافیا و گونه‌های گیاهی و جانوری گرفته تا دیگر مسائل سرزمین‌مان. این همه دانش، بیانگر عمق عشق و علاقه او به ایران‌زمین است. پس سکوت می‌کنم تا او هم فیلم را ببیند و هم درباره مار‌ها حرف بزند. دلم نمی‌آید بیش از این با طرح موضوع فیلم و سینما و ساختن یا نساختن، اعصاب او را خرد کنم.




تهیه‌کننده “ناخدا خورشید”: هیچ‌وقت با حمایت دولت فیلم نساختم/حتی پول مواد خامی که فارابی در اختیارم گذاشته بود را تا ریال آخر پس دادم/آخرین فیلم‌ام “دیوار” به‌دلیل حضور آن بازیگر سفر کرده{گ.ف} به هنگام اکران دچار مشکل شد و بعدش هم تولید فیلم را کنار گذاشتم

سینماژورنال: سینمای ایران هرچند در پرورش کارگردان یا بازیگران صاحب سبک و حتی امور پشت صحنه از فیلمبردار گرفته تا صدابردار، چهره پردازی،  موزیسین و تدوینگر، به اندازه خود حرف برای گفتن دارد اما متاسفانه در حیطه تهیه کنندگی و پرورش تهیه کنندگان کاربلد چندان قوی عمل نکرده است.

به گزارش سینماژورنال البته که به مانند هر قاعده دیگری در این زمینه نیز استثنائات خاصی وجود دارد اما کلیت فضای حاکم بر سینمای ما این طور بوده که عموما تهیه کنندگان کاربلد بیشتر از یک دهه نتوانسته اند حضور پررنگ و جدی در سینما داشته باشند و مرتب تهیه کنندگان جدید و بی تجربه یا کم تجربه وارد عرصه شده اند.

از جمله تهیه کنندگان سینمای ایران که در دهه های شصت و هفتاد برای خود نامی به هم زده بود و بواسطه تولید آثاری چون “هامون”، “ناخدا خورشید”، “اجاره نشینها”، “در مسیر تندباد” و “کیمیا” در قد و قامت یک تهیه کننده تمام عیار ظاهر شده بود هارون یشایایی است.

خودآگاهانه از سینمای بلند فاصله گرفته ام

یشایایی اما از اواسط دهه هشتاد هیچ حضوری در سینمای ایران نداشته و تقریبا گوشه گیر شده است. خودش درباره این دوری از سینمای حرفه ای به سینماژورنال می گوید: خودآگاهانه از سینمای بلند فاصله گرفته ام و به صورت اندک و تک و توک کارهای مستندی که فرزندم آرش درگیر آنهاست را تهیه می کنم. دلیل اصلی دوری ام هم آن است که ترجیح می دهم کار نکنم تا مجبور شوم به تولید با هر شرایطی تن دهم.

هیچ ارگانی از من کمک نخواسته است

وی درباره اینکه آیا در سالهای دوری از سینمای بلند هیچ مدیر سینمایی به سراغ او نیامده که ازش بخواهد تجربیات خود را در اختیار جوانترها بگذارد بیان می دارد: به طور جدی کسی از من نخواسته که مثلا کارگاهی برای انتقال تجربیات تهیه کنندگی ام راه بیندازم. البته خودم شخصا آدمی هستم که حتی اگر جوانی بی تجربه هم سراغم آمد و کمک بخواهد حتما کمکش می کنم اما اینکه ارگانهای دولتی فضایی را برای تبادل تجربیات فراهم کنند، هیچ گاه به صورت جدی صورت نگرفته است.

تولیدکنندگان ارگانی بیشتر از 500 میلیون تومان را صرف تولید نمی کنند.

هارون یشایایی با اشاره به شیوع پروژه های سفارشی در سینمای ایران که عاملی است بر دوری پیشکسوتان مستقل، اظهار می دارد: سفارشی سازی در گذشته هم بود اما در سالهای اخیر بیشتر شده است و اغلب هم چهره هایی را درگیر خود می کند که به سینما به چشم کار هنری نمی نگرند با این حال شخصا هیچ گاه با این گونه تولیدات موافق نبودم و خودم را هم درگیر آن نکردم.

وی ادامه می دهد: اغلب تهیه کنندگان ارگانی همه تلاش خود را می کنند که سودشان در تولید باشد شاید برای همین است که طوری برنامه ریزی می کنند که نهایت بودجه ای که صرف فیلم میشود از 500 میلیون تومان بیشتر نشود تا مابقی بودجه نوعی اندوخته باشد برای ادامه حضورشان در سینما.

به حمایتهای ارگانی از تولید در سینما اعتقاد ندارم

این تهیه کننده 80 ساله می افزاید: من به حمایتهای ارگانی از تولید در سینما اعتقاد ندارم و هیچ گاه هم با این حمایتهای دولتی فیلم نساختم. هیچ کس نمی تواند بگوید که حتی یکی از آثارم با وامهای ارگانی تولید شده است. تنها حمایتی که از بنیاد فارابی می گرفتم مواد خام بود که مبلغ آن هم تا ریال آخر پرداخت می شد.

هارون یشایایی
هارون یشایایی

هزینه تسهیلات را پرداخت می کردم

وی می افزاید: من از تسهیلات سینمایی برای تولید آثار استفاده می کردم مثلا نگاتیو می گرفتم یا دوربین فیلمبرداری و مواد خام ولی هزینه استفاده از این تسهیلات را پرداخت می کردم تا شبهه ای پیش نیاید.

11 فیلم تهیه کردم؛ برخی از آنها سودآور بود و برخی، نه

یشایایی پیرامون اینکه آیا همین استقلال طلبی و تلاش برای روی پا ایستادن نبود که باعث شد از جایی به بعد قید کار در سینما را بزند بیان می دارد: من در دوران تهیه کنندگی ام حدودا 11 فیلم سینمایی تولید کردم که هزینه تولید تمامی آنها را خودم دادم؛ برخی از این آثار بلحاظ تجاری برایم سودآور بود و برخی، نه اما هیچ گاه شکست تجاری عاملی نشد که بروم سراغ تولید پروژه های ارگانی چون این کار را با ذات کار هنری در تناقض می دانستم.

به دلیل حضور آن بازیگر سفرکرده برای فیلم مشکل ایجاد کردند

یشایایی با اشاره به آخرین تجربه تهیه کنندگی اش “دیوار” که اثری خوش ساخت بود اما بازدهی خوبی در فروش نداشت به سینماژورنال می گوید: محاسبات من و کارگردان کار آن بود که فیلم بلحاظ سوژه داستانی جذابش و فضای نسبتا پرتعلیقش این خاصیت را دارد که بفروشد اما متاسفانه فیلم علیرغم استقبال مخاطبان در جشنواره فجر به هنگام اکران با یک سری مشکل مواجه شد و به دلیل حضور آن بازیگر سفرکرده {“گ.ف”} در مسیر اکران آن سنگ اندازی شد و همین محدودیت باعث شد انتظارات مالی ام برآورده نشود و بعد از آن هم تولید فیلم را کنار گذاشتم.




تهیه‌کننده “کاغذ بی‌خط”: چه کسی گفته تقوایی حال فیلمسازی ندارد؟/او اگر انرژی نداشت هفته‌ای ۴ روز تدریس نمی‌کرد/ اگر حمایت جدی از تقوایی صورت گیرد او طرحهای خوبی برای فیلمسازی دارد

سینماژورنال: در ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم و به دنبال آن تعیین مدیر جدید سازمان سینمایی یکی از اصلی ترین اهداف، فراهم آوردن شرایط حضور کارگردانان پیشکسوت در سینما بود.

به گزارش سینماژورنال از جمله کارگردانانی که بر سر حضور دوباره وی در جریان روز سینما حرف و حدیث مطرح شد ناصر تقوایی بود. در کنار تقدیری که از وی صورت گرفت و عکسهای یادگاری که با ایشان انداخته شد(!) مدیران سینمایی جدید مرتب بر کمک به این کارگردان برای حضور دوباره در سینما تاکید داشتند.

با این حال دو سال بعد از آن وعده ها نه تقوایی به سینما بازگشته است و نه حتی طرح یا سیناپسی برای جلب حمایت به مسئولان سینمایی ارائه داده است.

برخی از بی حوصلگی و خستگی ناشی از کهولت سن این فیلمساز به عنوان دلیلی بر این دوری از سینما یاد می کنند و برخی نیز وسواسهای تقوایی را عاملی می دانند بر اینکه هیچ تهیه کننده ای حوصله کار کردن با او را نداشته باشد.

تقوایی ایده و طرح برای تولید دارد اما…

حسن توکل نیا تهیه کننده آخرین فیلم تقوایی “کاغذ بی خط” اما چنین نظراتی را قبول ندارد. وی به سینماژورنال می گوید: تقوایی طرح و ایده برای ساخت فیلم بلند دارد اما اینکه در تولید وارد نمی شود شاید ناشی از آن باشد که نمی خواهد به مانند کارهای قبلی در میانه راه بی حمایت بماند.

توکل نیا تاکید می کند: مطمئن باشید اگر حمایت جدی از تقوایی صورت گیرد او طرحهای خوبی برای فیلمسازی دارد.

کسی که حوصله نداشته باشد هفته ای 4 روز تدریس نمی کند

وی می افزاید: اینکه می گویند تقوایی حوصله فیلمسازی ندارد درست نیست. ایشان اگر حوصله نداشت هفته ای 4 روز سر کلاس نمی رفت و به تدریس برای جوانان نمی پرداخت. تقوایی انرژی لازم برای فیلمسازی را دارد اما مساله آن است که تا حمایتها جدی نشود نمی تواند کاری انجام دهد.

توکل نیا با اشاره به دلخوری برخی تهیه کنندگانی که با تقوایی کار کرده اند به سینماژورنال می گوید: دلخوری دوطرفه است. تهیه کننده ای که سراغ تقوایی می آید باید وزن و اعتبار او را بشناسد و مطابق با این وزن با وی رفتار کند. طبیعی است که یک فیلمساز پیشکسوت انتظاراتی به مراتب فراتر از تازه کارها دارد.

حسن توکل نیا
حسن توکل نیا

حتما تهیه کنندگی فیلم جدید تقوایی را برعهده می گیرم

تهیه کننده آثاری چون “باج خور” و “ملاقات با طوطی” درباره سخن یکی از مدیران سینمایی سابق که گفته بود کدام تهیه کننده ای را پیدا می کنید که بتواند بیشتر از دو فیلم با امثال تقوایی کار کند به سینماژورنال اظهار می دارد: اینها همه حرفهای کسانی است که از دور دستی بر آتش دارند و از نزدیک با امثال تقوایی کار نکرده اند. من در “کاغذ بی خط” جز احترام و تفاهم دوطرفه چیزی از تقوایی ندیدم و اگر شرایط فراهم شود حتما تهیه کنندگی فیلم جدید او را هم برعهده می گیرم.

یادم نمی آید کارگردانی بوده باشد که از همکاری دوباره با من نگران شود

وی ادامه می دهد: یادم نمی آید در سینما یا تلویزیون کارگردانی بوده باشد که یک بار با من کار کرده و علاقه نداشته که باز هم با یکدیگر همکاری کنم. از سیروس الوند بگیرید که “دستهای آلوده” و “تله” را با هم کار کردیم تا فرزاد موتمن که بعد از همکاری در “باج خور” بارها میخواست با من کار کند.

تقوایی گفت ترجیح میدهم با شما کار کنم

توکل نیا با اشاره به آخرین دیدارش با کارگردان “ناخدا خورشید” بیان می دارد: چندی قبل که در نشستی همدیگر را دیدیم ایشان به صراحت گفت اگر بخواهم باز هم فیلم بسازم ترجیح می دهم با شما کار کنم.

توکل نیا تاکید کرد: من حین کار با تقوایی سعی میکردم شرایط را طوری فراهم کنم که هیچ کمبودی حس نکند. حین تولید اغلب سرصحنه بودم اما کمترین دخالتی در کار ایشان نداشتم و همه چیز با تعامل، صداقت و درستکاری پیش میرفت.




آهنگساز “ناخدا خورشید”: در سالهای ابتدایی انقلاب، نبود سرگرمی جوانان را به سمت موسیقی کشاند

سینماژورنال: فریدون ناصری از جمله چهره های ماندگار هنر موسیقی ایرانی است.

به گزارش سینماژورنال ناصری که در کنسرواتوار سلطنتی بروکسل تحصیل کرده بود علاوه بر رهبری ارکستر سمفونیک تهران سابقه ساخت موسیقی متن برای تعدادی از آثار ماندگار سینمای ایران را هم داشت.

فریدون ناصری برای فیلمهایی چون “ناخدا خورشید”، “ستارخان” و “کفشهای میرزانوروز” موسیقی متن ساخت و سالهای برای رادیو و تلویزیون ایران موسیقی تصنیف کرد.

این هنرمند حدودا ده سال پیش از دنیا رفت و در زمان حیات نیز زیاد اهل گفتگو نبود. به تازگی شکرا.. رحیم خانی در روزنامه “شرق” متن گفتگویی منتشرنشده از او را ارائه داده است. گفتگویی که ناصری در آن درباره برخی از مشکلات هنر موسیقی در ایران سخن گفته است.

سینماژورنال متن کامل این گفتگو را که در اواخر دهه هفتاد انجام شده ارائه می دهد:

وضعیت آموزش موسیقی در کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
وضع آموزش موسیقی به چنددلیل در سراسر کشور بد است؛ چراکه خواه در هنرستان‌ها یا در دانشگاه‌ها از چندسال قبل به‌وسیله جمعی که گویا حقیقتا با بچه‌های علاقه‌مند به موسیقی دشمنی دیرینه داشته‌اند چنان برنامه‌ریزی شده که هیچ محصولی نمی‌دهد و فقط وقت و عمر مشتی جوان بیگناه به هدر می‌رود. از هنرستان یا دانشگاه موسیقی که از ١٥کلاس تنها سه یا چهار کلاسش به موسیقی مربوط می‌شود، چه محصولی می‌توان انتظار داشت. برنامه هنرستان‌ها و دانشگاه‌های موسیقی چه فرقی برای مثال با دانشکده حقوق یا معقول و منقول دارد، حال اینکه رشته تحصیلی‌شان موسیقی است. چگونه با حجم درس‌هایی که مطلقا به‌درد یک موسیقیدان نمی‌خورد و ساعت‌ها وقت می‌گیرد، می‌توان انتظار داشت شاگرد یا دانشجو فرصت کار موسیقی داشته باشد. یک شاگرد رشته موسیقی لااقل در روز باید چهارساعت ساز تخصصی خود را کار کند و همین زمان را برای دروس تئوریک موسیقی احتیاج دارد. آیا با برنامه‌ریزی نسنجیده‌ای که اعمال کرده‌اند، وقتی برای کار موسیقی باقی می‌ماند. فاجعه بدتر آن است که حتی در امتحان ورودی دانشگاه‌ها، شاگردی که پنج‌سال ویولن یا پیانو یا هر ساز دیگر غربی را نواخته وادار می‌کنند سه‌تار امتحان بدهد که او هم دوماه سه‌تار کار می‌کند و امتحان ورودی می‌دهد و به میمنت و مبارکی پذیرفته می‌شود. از چنین دانشگاهی چه بیرون خواهد آمد؟ درد بدتر این است که استاد ندارند و کسانی امروزه درس می‌دهند که گاه حقیقتا صلاحیت ندارند، بعد این دانشگاه‌ها تابه‌حال کدام نوازنده، کدام محقق و کدام زن و مرد اهل عمل به موسیقی را بیرون داده‌اند… . هیچ!؟ هنرستان‌ها نیز وضعی از این بهتر ندارند، حال اینکه کافیست شما به برنامه‌های سال‌های قبل‌تر دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها نظری داشته باشید تا اختلاف سطح درسی را دریابید.
‌ نحوه تدریس در آموزشگاه‌های موسیقی وابسته به وزارت ارشاد مورد تایید شما هست یا خیر؟
نحوه تدریس در آموزشگاه‌های وابسته به وزارت ارشاد فقط از جهت اسمی چشمگیر و دهن‌پرکن است. در عمل هیچ برنامه منظم و منسجمی وجود ندارد و اگر در طرح کلی برنامه‌ریزی شده، اعمال نمی‌شود. هر مدرسی هرچه می‌خواهد می‌گوید، هرکلاسی نحوه کار خاص خود را دارد در حالی که برای هر ساز یا رشته در همه‌جا و برای سال‌های مختلف می‌بایست برنامه‌ریزی دقیقی وجود داشته باشد. هیچ‌کس نمی‌داند شاگردی که دوسال ساز زده چه باید بزند و فرق او با شاگرد سه و چهارساله چیست. در یک کلام، هیچ کنترلی وجود ندارد، در تهران کلاسی هست که ١٥٠شاگرد دف دارد، واقعا اینها چه می‌کنند؟ جز اینکه جیب صاحبان کلاس‌ها را پرمی‌کنند و بازرسان محترم را با انواع […] دست‌به‌سر نمایند تا گزارشی مطلوب دریافت کنند.
‌ تدریس در مکان‌های خصوصی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تدریس در اماکن خصوصی در هیچ جای جهان قابل کنترل نیست ولی چطور است اگر کسی در منزلش رفو‌گری کند بعد از یک‌ماه ماموران محترم مالیات سروقتش می‌آیند و هزارایراد بنی‌اسراییلی می‌گیرند و مالیات‌هایی برایش می‌بندند که تصورش مشکل است، اما هرکس با هرمیزان دانشی کلاس باز می‌کند، بالاترین پول را می‌گیرد و بیش از ٧٠درصد آنها کاری جز گمراه‌کردن بچه‌های مردم ندارند و هیچ‌کس هم به آنها حرفی نمی‌زند و ماموران محترم مالیات اصولا از اینگونه کلاس‌ها خبری ندارند که این درست نیست. نباید به هرکسی اجازه تدریس و بازکردن کلاس داد، این امر با اندک پیگیری قابل تصحیح است اگر بخواهند.
‌ نسبت داوطلبان آموزش موسیقی ایرانی قبل و بعد از انقلاب چگونه است؟
از آنجا که هر تحریمی، تحریصی به‌دنبال دارد، در سال‌های بعد از انقلاب به‌دلیل نبودن بسیاری از سرگرمی‌های دیگر، طیف بسیار وسیعی از جوانان به موسیقی رو آورده‌اند و داوطلبان فراگیری موسیقی ایرانی بسیار زیاد شده است.
‌آموزشگاه‌های آزاد عملی و نظری موسیقی چه تفاوتی با آموزش‌های هنرستانی و دانشگاهی دارد؟
وقتی آموزش عملی و نظری در هنرستان‌ها و دانشگاه‌ها وضع نامناسبی داشته باشد، تکلیف آموزش‌های آزاد معلوم است، با این‌همه، بستگی به این دارد مدرس چه کسی باشد و تا چه حد خود را در قبال شاگرد مسوول بداند. اگر کنترلی در کار تاسیس کلاس‌های خصوصی باشد، می‌توان امیدوار بود کار مفیدی انجام گیرد در غیراین‌صورت قابل ارزیابی نخواهد بود.
‌ چرا استادان مجرب و سرشناس تمایلی به آموزش موسیقی در آموزشگاه‌ها ندارند؟
استادان مجرب و سرشناس عملا بسیار کم هستند و اگر بعضی از آنها امروز در هنرستان‌ها یا در بعضی دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند، واقعا نوعی فداکاری می‌نمایند، چرا که در مرحله اول حق‌التدریس به قدری ناچیز است که هزینه رفت‌وآمد استاد را هم تامین نمی‌کند. درد بزرگ‌تر، آن است که این استادان حاضر نیستند زیر دست هرکسی کار کنند، چطور ممکن است استادی جایی تدریس کند که مسوولش لازم است سال‌ها زیر دست خود او آموزش ببیند، طبیعی است [آن استاد] نمی‌رود در چنین جایی تدریس کند.
‌ نسبت داوطلبان آموزش سازهای ایرانی و سازهای غربی در بین جوانان چگونه است؟
این نسبت از هر دوسو قابل توجه است، سازهای غربی همان‌قدر داوطلب فراگیری دارد که سازهای ایرانی، باید اصل تدریس درست باشد.
‌ آیا پرداخت هزینه بالای خرید ساز و نیز حق‌الزحمه تدریس باعث کاهش استقبال جوانان طبقه پایین و متوسط نشده است؟ چه راه‌حلی برای برطرف‌شدن این مشکل پیشنهاد می‌کنید؟
بله. حق‌التدریس‌های بالا و هزینه بالاتر تهیه ساز یکی از مشکلات بزرگ است و مردم کم‌درآمد و خانواده‌های پرجمعیت قادر نیستند این هزینه‌ها را بپردازند، باید از طریق کارگاه‌های دولتی سازهای ارزان‌قیمت در اختیار جوانان قرار گیرد، سازهای غربی زیر نظر دولت و وزارت ارشاد وارد شده و دولت روی آنها سوبسید دهد و البته با کنترل و تعهد در اختیار جوانان مستعد قرار گیرد، این کاری بود که در تمام جمهوری‌های شوروی سابق از سال١٩١٧ انجام گرفت و با مدرسانی برجسته نتیجه آن شد که [در حال حاضر] علاوه‌بر هزاران‌نوازنده در هردهکده کوچک یک ارکستر و در هرمرکز شهری یک ارکستر سمفونیک وجود دارد.
باری، ساز بدون مدرس و مدرسه فایده‌ای نخواهد داشت، مساله را باید از هر دوسو بررسی کرد و امکان هم دارد، فقط سعه‌صدر و دلسوزی می‌خواهد.
‌ چه پیشنهادی در مورد آموزش موسیقی از دوره خردسالی دارید؟ با آموزش موسیقی از دوره دبستان موافقید؟
موسیقی دقیقا باید از دبستان آغاز شود و در این صورت در سطح بزرگ به ثمر می‌رسد و ما شاهد پیشرفت آن خواهیم بود و گرنه در ٢٠سالگی موسیقیدان و نوازنده برجسته نمی‌توان تربیت کرد، البته استثنا‌هایی همیشه وجود دارد، ولی حکم بر اغلب جاری می‌شود. به‌هرحال درد زیاد است ولی می‌توان درمان کرد، اگر همان‌طور که عرض شد نیت اصلاح در کار باشد.