1

همراهی بازیگران احمد متوسلیان و «فروشنده» با مهناز افشار در کوهستان‌های «شاه کش»!

سینماروزان: «شاه کُش» به کارگردانی وحید امیرخانی که مدتی است در سکوت خبری مراحل پیش تولید را سپری می‌کند، به‌زودی وارد مرحله فیلمبرداری می‌شود.

امیرخانی که پیش از این با فیلم سینمایی «در مدت معلوم» به موفقیت در گیشه رسید، اکنون با فیلمنامه‌ای جدید و متفاوت به سی و ششمین جشنواره ملی فیلم فجر می‌آید.

پیش از این از مهناز افشار به عنوان بازیگر نقش اول زن «شاه‌کُش» نام برده می‌شد و به تازگی هادی حجازی‌فر بازیگر نقش احمد متوسلیان در «ایستاده در غبار» و فرید سجادی حسینی بازیگر پیرمرد خطاکار «فروشنده» به جمع بازیگران اصلی این فیلم سینمایی پیوسته اند.

«شاه کُش» یک درام معمایی- اجتماعی متفاوت است که نویسندگی آن را وحید امیرخانی برعهده داشته است. داستان فیلم در فضایی زمستانی می‌گذرد و به زودی با فراهم شدن شرایط آب و هوایی، تولید آن در ارتفاعات کوهستانی آغاز خواهد شد.

عباس نادران تهیه کنندگی «شاه کُش» را برعهده دارد. همچنین در کنار علی قاضی و ایمان امیدواری به عنوان مدیر فیلمبرداری و طراح گریم، از محسن نصراللهی به عنوان طراح صحنه، وحید مقدسی مدیر صدابرداری و محمد یمینی، به عنوان مدیر تولید این فیلم نام برده می‌شود.




یک درام معمایی در دل برف و کولاک⇔همکاری مهناز افشار با کارگردان «در مدت معلوم»

سینماروزان: وحید امیرخانی، کارگردان کمدی پرفروش «در مدت معلوم» با یک فیلمنامه جدید و متفاوت شانس خود را برای حضور در جشنواره سی و ششم امتحان می کند.

به گزارش سینماروزان این فیلمنامه که «شاه‌کُش» نام دارد یک درام معمایی- اجتماعی است که در سکوت خبری مراحل پیش تولید آن جلو رفته است.

مهناز افشار، نقش اول زن «شاه کُش» را برعهده دارد و قرار است بازیگران با گریم متفاوتی جلوی دوربین بروند.

قصه این فیلمنامه در برف و کولاک شدید می‌گذرد و نیاز به شرایط آب و هوایی خاصی دارد.

همین امر شرایط تولید را صعب و پیچیده کرده است و گروه تهیه و تولید مشغول بررسی ابعاد مختلف ساخت پروژه و بازدید از لوکیشن هستند.

مدیریت فیلمبرداری «شاه‌کُش» را علی قاضی، طراح گریم را ایمان امیدواری و طراح صحنه آن را محسن نصراللهی برعهده دارند.




آیا شوهر دوم بهاره رهنما فرزند حسن عباسی است؟!+فیلم

سینماروزان: در روزهای گذشته و بعد از ازدواج دوم بهاره رهنما با جوانی به نام امیرخسرو عباسی که هم مهندس است و هم ساکن الهیه و هم کارآفرین نمونه با تولید کرم زیبایی شترمرغ، پرسشی شکل گرفته درباره نسبت فرزندی همسر رهنما با حسن عباسی.

حسن عباسی که از تئوریسینهای جریان اصولگراست در دوران ریاست شمقدری بر سازمان سینمایی عضو شورای پروانه نمایش هم بود و در جشنواره بیست و نهم فجر به هیات داوران نیز راه یافت و البته پرسشهایی طرح شد درباره تاثیرگذاری او بر دیگر داوران در حذف برخی آثار متفاوت آن جشنواره و از جمله یک درام شاعرانه پربازیگر با حضور شهاب حسینی از فهرست برگزیدگان.

مخاطبان با توجه به اشتراک نام خانوادگی حسن عباسی با امیرخسرو عباسی گمانه زده اند که او پدرشوهر بهاره رهنماست؟؟؟
احتمالا ازدواج دوم مهناز افشار که چند سال بعد از ازدواج اولش با سجاد رفیعی با آقازاده ای به نام یاسین رامین فرزند دو معاون احمدی نژاد ازدواج کرد و بعدتر هم گرفتار حواشی بازداشت شوهر شد، اصلی ترین دلیل طرح این گمانه بوده است.

اما واقعیت آن است حسن عباسی اصلا فرزندی ندارد و خودش هم چند سال قبل در نشستی وقتی در این باره طرف پرسش قرار گرفت از این گفت که تمام دانشجویان ایرانی فرزند وی هستند.

او حتی به یکی از نقل قولهای همسرش اشاره کرد که اگر فرزند پسر داشت، دخترها بر سرش دعوایشان میشد و اگر دختر داشت پسرها بر سرش دعوا میکردند فلذا خدا صورت مساله را پاک کرده و اصلا به آنها فرزند نداده است.

برای دیدن فیلم گفته های حسن عباسی درباره تعداد فرزندانش اینجا را ببینید.




اعترافات و ادعاهای محمدعلی رامین پدرشوهر مهناز افشار در گفتگویی تفصیلی⇐از تغییر نام خانوادگی از «لیمونارنجی» به رامین تا بیسوادی ۱۳ساله/از خواب مردی نورانی که به او گفت «…بخوان» تا همکاری با برادری که در کار تکثیر نوار بود/از برگزاری نماز جماعت با اهل سنت در آلمان تا هم‌سلولی شدن با متهم ایرانی میکونوس/از نوه‌ای که فرزند مهناز افشار است و فقط بخاطر توصیه پزشکان(!) در آلمان به دنیا آمده تا آقازاده‌ای که شوهر مهناز است و از دو سالگی به حفظ قرآن پرداخته!/از استخدام در صداوسیما با اصرار علی کردان تا پرهیز از صحبت درباره عروس‌اش مهناز افشار/از حضور در هیأت علمی دانشگاه پیام نور در زمان احمدی‌نژاد تا حضور در آزمایشگاهی متروکه در خاک سفید در دوران روحانی/از بازداشت آقازاده‌اش بخاطر یک اختلاف حساب ساده تا جور شدن وثیقه ۸میلیاردی آزادی فرزند با کمک اقوام و فامیل!

سینماروزان: محمدعلی رامین هرچند بعد از انتصاب به معاونت مطبوعاتی دولت دوم محمود احمدی نژاد بود که در کانون توجه رسانه ها قرار گرفت اما ازدواج آقازاده بزرگش یاسین با مهناز افشار بازیگر ایرانی بود که این مرکزیت توجه را دوچندان کرد.

به گزارش سینماروزان به دنبال آن، بازداشت آقازاده در دولت یازدهم و تولد فرزندشان در آلمان نیز بر دامنه توجهات افزود؛ توجهاتی که برخی از آن هم ناشی میشد از ادعاهای مهناز افشار درباره حمایت از اصلاح طلبان و در عین حال ایجاد پیوندی نزدیک با جریانی فرسنگها دورتر از اصلاح طلبی.

محمدعلی رامین که به همراه همسرش سوسن صفاوردی هر دو در زمره معاونان محمود احمدی نژاد بوده اند بعد از مدتها در گفتگویی تفصیلی با «شرق» کوشیده هم درباره روند رشدش از کودکی تا بزرگسالی و ورود به سیاست سخن گوید و هم درباره همکاری با احمدی نژاد. او البته درباره فرزندان و همسر هم سخن گفته اما به صراحت از اظهارنظر درباره عروسش مهناز افشار سرباز زده است.

به مانند محمود احمدی نژاد که بعد از سفر به ایالات متحده ادعایی را طرح کرده بود درباره هاله نورانی اطرافش هنگام سخنرانی در سازمان ملل حالا رامین هم ادعایی را طرح کرده درباره زمانی که بعد از 13 سال بیسوادی در خواب، فردی نورانی به سراغش آمده و او را امر کرده به خواندن!

متن کامل گفتگوی پدرشوهر مهناز افشار را بخوانید:

‌ از خانواده پدری و دوران کودکی‌تان برایمان بگویید؟ 
بهمن‌ سال ١٣٣٢ در محله پیرنظر در مرکز شهر دزفول در یک خانواده مذهبی – سنتی به دنیا آمدم؛ خانواده‌ای ١٢نفره، با ١٠ فرزند که دو نفر از آنها در کودکی از دنیا رفتند. الان هم از آن هشت فرزند (سه دختر و پنج پسر) فقط دو خواهر و یک برادر برایم باقی مانده‌اند. من سومین پسر و پنجمین فرزند خانواده بودم. پدرم عبدالمحمد و مادرم ساره نام داشتند.
‌ دوران کودکی‌تان چگونه گذشت؟ 
در زمان رضاخان که تازه انتخاب نام خانوادگي مرسوم شده بود، هرکسی به واسطه شغلی که داشت، اسم فامیلش را تعیین می‌کرد؛ به مناسبت شغل پدرم که باغ‌دار و تاجر عمده مرکبات بودند، اسم خانوادگی ما «لیمو‌نارنجی» تعیین شد. پدرم در بازار قدیم دزفول مغازه میوه‌فروشی داشت و سال‌ها قبل از تولد من، از صادر‌کنندگان مرکبات به کشورهای حوزه خلیج‌فارس بود. در آن سال‌ها، ما ١٧-١٨ باغ مرکبات داشتیم که البته برخی از آنها شراکتی یا اجاره‌ای بودند. محصولات باغ‌ها در انبارهای بزرگی نگهداری می‌شد و در آن انبارها روزانه ٢٠ -٣٠ کارگر کار می‌کردند. مرکبات مرغوب به خلیج‌فارس منتقل و از آنجا با کشتی‌های کوچک باری، به نام «بَلَم »، به کشورهای جنوب حوزه خلیج‌فارس مثل بحرین، قطر، امارات، کویت و عمان صادر می‌شد. حیاط خانه ما خیلی وسیع بود و زیرزمین بسیار بزرگی داشت که همواره ٥٠،٤٠ نفر در آن مشغول تهیه «آب‌لیموی تازه» و «رُبِّ آب‌لیمو» بودند که اغلب آنها نیز صادر می‌شد. یکی از خاطرات تلخ کودکی من در زمستان سال ١٣٣٨ اتفاق افتاد که شش‌ساله بودم؛ بر اثر یک‌سری حوادث طبیعی، ما دارایی‌هایمان را از دست دادیم و پدرم ورشکسته شد. ابتدا بارش شدید تگرگ، میوه درختان باغ‌ها را نابود کرد، چند روز بعد انبار بزرگ و قدیمی ما در حاشیه بازار شهر، بر اثر بارش فراوان باران، ریخت و ذخیره محصولات هم تلف شدند و در همان ایام نیز تعدادی از بَلَم‌های حامل مرکبات پدرم، در آب‌های توفانی خلیج‌فارس غرق شدند. متعاقب این حوادث، واسطه‌ها و خریدارهایی که مرکبات را پیش‌خرید کرده بودند، پدرم را چند ماه به زندان انداختند و هرآنچه را داشتیم از ما گرفتند. در ماه‌هایی که پدرم زندان بود، من هم مثل دو برادر بزرگم، تصمیم گرفتم برای کمک‌خرج خانواده کار کنم. در آن سال‌ها، حرفه‌های زیادی مانند کارگری بنایی، تأسیسات، نقاشی ساختمان، آهنگری، مسگری، خیاطی، بزازی، لحیم‌کاری و … را تا ١٣سالگی تجربه کردم.
 مدرسه هم می‌رفتید؟ 

نه؛ آن روزها مدرسه نمی‌رفتم.
‌ وقتی پدرتان بعد از چند ماه از زندان برگشت، چه کار کردند؟ 
از دارایی پدرم تنها یک مغازه در بازار قدیم باقی مانده بود که صرفا به خرده‌فروشی مرکبات تبدیل شد و من هم از همان شش‌سالگی، دستیارش در مغازه شدم. البته از حدود ١٠ سالگی به تهران آمدم و پیش برادرم در مغازه الکتریکی (میدان امام‌خمینی فعلی) مشغول به کار شدم. سال‌ها بعد، برادرم کارگاه تکثیر نوارهای موسیقی تأسیس کرد و من هم تابستان‌ها در کارگاه ایشان نوارهای مذهبی را تکثیر می‌کردم.
‌شما نوجوان بودید و هنوز مدرسه نرفته بودید؛ خانواده‌تان نگران شما نبودند؟ 
من از کودکی بسیار فعال بودم و هر حرفه‌ای را خیلی زود می‌آموختم. اگرچه ابتدا مدرسه نرفتم؛ اما هرگز، حتی یک روز هم بی‌کار نبودم.
‌ فامیل‌تان را چه سالی تغییر دادید؟ 
برادر بزرگ ما مهندس تجربی در سد‌سازی و کانال‌سازی بود و با شرکت‌های بزرگی در انتقال آب سد دز به جنوب خوزستان همکاری داشت. زمانی که در منطقه «رامین اهواز» کار می‌کرد (سال‌های ١٣٤٦-٤٨)، تصمیم گرفت فامیل خودش را از «لیمونارنجی» که دیگر هیچ نسبت شغلی با آن نداشت، به «رامین» تغییر دهد. بعد از ایشان، پدرم نیز پذیرفتند نام‌خانوادگی ما هم به «رامین» تبدیل شود.
‌ از دوران کودکی‌تان می‌گفتید، چه زمانی به مدرسه رفتید؟ 
من تنها فرزند خانواده بودم که سواد خواندن و نوشتن نداشتم. اما در ١٣سالگی اتفاق عجیبی برایم افتاد؛ در دزفول معمولا خانواده‌ها نیمی از سال را روی پشت‌بام می‌خوابیدند، یکی از همان شب‌ها خواب عجیبی دیدم که سرنوشت زندگی‌ام را تغییر داد؛ در عالم ‌خواب‌وبیداری، مردی نورانی از افق آسمان به طرف من آمد و کنارم نشست و گفت: «بلند شو درس بخوان»… من حیرت‌زده نیم‌خیز شدم و گفتم: «بلد نیستم؛ چطوری بخوانم!؟» او دستم را در دستانش گرفت و دو بار دیگر در پاسخ به سؤالم که می‌پرسیدم «چه بخوانم؟»، تکرار می‌کرد: «درس بخوان!»… بعد هم با لبخندی که هنوز از احساس آن انرژی می‌گیرم، دستم را رها کرد و در افق سحرگاهی قبل از طلوع فجر در آسمان ناپدید شد… و من در تعقیب او، از رختخواب برخاسته بودم و رو به افق فریاد می‌زدم: «چه بخوانم؟ چه بخوانم؟»… در همین حال، مادرم بیدار شده بود و پدرم را صدا زد و گفت: مثل اینکه محمدعلی خوابی دیده و دارد راه می‌رود؛ او را بگیر که از پشت بام نیفتد… از همان لحظه، هرچه پدرم و بعد دیگران می‌پرسیدند «چی شده؟»، من فقط پاسخ می‌دادم: «درس! درس…!»… چندین هفته، از غذاخوردن و خوابیدن و سخن‌گفتن با افراد خانواده و فامیل امتناع می‌کردم و فقط می‌گفتم «درس!» … مرا پیش چند طبیب و حکیم شهر بردند و تشخیص اغلب آنها این بود که «پسرتان هیچ مشکل جسمی ندارد و فقط می‌خواهد که درس بخواند؛ پس بگذارید درس بخواند»… دی‌ماه بود که مرا به مدرسه‌ای بردند تا ثبت‌نام کنند؛ مدیر مدرسه گفت: «چون سنش بالاست، فقط می‌تواند در کلاس ششم ابتدایی بنشیند… برای این کار، از من آزمون دیکته و ریاضی کلاس پنجم را گرفتند که در نتیجه نمره دیکته‌ام شد «صفر» و ریاضی گرفتم «دو». ابتدا مدیر مدرسه از پذیرش دانش‌آموزی با چنین پایه ضعیف درسی، امتناع کرد؛ تا بالاخره با پیشنهاد خودم، قرار شد موقتا اجازه دهند به صورت «میهمان آزاد» در کلاس حضور یابم، تا اگر برای امتحانات ثلث سوم خودم را به سطح کلاس رساندم، اجازه شرکت در امتحانات نهایی را داشته باشم؛ با همین شرط مرا به کلاس ششم معرفی کردند… از همان روز اول، معلمم با دو نفر از شاگردان ممتاز کلاس صحبت کرد تا هرکدام یک روز در هفته با من دیکته و ریاضی کار کنند، آنها هم بزرگوارانه پذیرفتند… پشت‌کارم باعث شد در امتحانات ثلث سوم، جزء شاگردان ممتاز کلاس شدم؛ به‌زودی بچه‌های کلاس مرا «مغز طلایی» صدا می‌زدند و یکی از نشریات استانی، مرا «نابغه خوزستانی» لقب داد. خلاصه شش کلاس ابتدایی در پنج ماه تمام شد و وارد مقطع دبیرستان شدم؛ از همان ایام علاقه‌ام به مسائل اجتماعی و فرهنگی و هنری و بعد هم سیاسی شروع شد. خودم اقدام به تشکیل گروهی از جوانان ١٨-٢٤ ساله از بچه‌های محل کردم که اکثرا دانشجوی دانشگاه‌های تهران و شیراز و اصفهان و اهواز بودند؛ و از طریق آنها از اوضاع سیاسی دانشگاه‌های کشور مطلع می‌شدم و در تعطیلات دانشگاهی با هم جلساتی برگزار می‌کردیم.
‌ اسم تشکل‌تان چه بود؟ 
اسمی برایش نگذاشتیم؛ چون گرایشات بچه‌ها متفاوت بود و بعضا با تشکلات دیگری در دانشگاه‌های خودشان هم مرتبط بودند؛ هرکدام از آنها حال‌وهوای دانشگاه‌ها یا فعالیت‌هایشان را تعریف می‌کردند و ما هم مسائل مشترک سیاسی- فکری را با هم بحث می‌کردیم.
 چه شد که به آلمان رفتید؟ 
تعطیلات نوروز سال ١٣٥٣ حادثه تلخی رخ داد: بچه‌های گروه ما برای دورهمی و تشکیل جلسه سالانه در شوشتر جمع شده بودند تا به محض بازگشتم از سفر چندروزه تهران، به آنها بپیوندم؛ اما وقتی به دزفول رسیدم، متوجه شدم محله ما عزادار شده؛ زیرا سه نفر از بهترین دوستانم، بر اثر بی‌احتیاطی در محل آبشارهای شوشتر غرق شده و جان باخته‌اند. آنها صمیمی‌ترین دوستانم بودند که با رفتن‌شان، من از ادامه تحصیل و شرکت در کنکور منصرف شدم و تصمیم گرفتم از کشور خارج بشوم و چون برای خروج از کشور، گذراندن نظام وظیفه لازم بود در ایام خدمت دیپلم ریاضی خود را گرفتم و تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل و گسترش ارتباطات با فعالان سیاسی به آمریکا یا اروپا بروم.
 اوضاع مالی خانواده‌تان خوب شده بود که می‌خواستید به آمریکا بروید؟ 
رفتن به آمریکا و به‌ویژه اروپا، در آن سال‌ها کار پرهزینه‌ای نبود و طبقه متوسط هم می‌توانستند از طریق «کار ضمن تحصیل» از عهده مخارجشان برآیند؛ من هم برای تفریح و ولخرجی مانند طبقه مرفه نمی‌خواستم به آمریکا یا اروپا بروم! … البته دولت آمریکا تقاضای ویزای مرا پاسخ نمی‌داد؛ ساواک هم به خاطر تکثیر نوارهای سخنرانی انقلابیون مذهبی قم، به من حساس شده بود… تا اینکه اواخر سال ٥٦ به آلمان رفتم.
‌ چرا آلمان را انتخاب کردید؟ 
آن زمان برای ورود به آلمان، ویزا لازم نبود و ضمنا دوستانی هم در آنجا داشتم به‌واسطه آنها «اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا» آشنا شدم. پس از حدود سی ماه آموزش زبان آلمانی و گذراندن کالج دانشگاه «کارلسروهه»، برای ادامه تحصیلات، به دانشگاه «کلاوستال» آلمان رفتم. در خلال این مدت، هم‌زمان با تحصیل و فعالیت‌های گسترده سیاسی و انقلابی و مذهبی، از طریق شرکت‌های «کاریابی» دو، سه روز در هفته را کارهای خدماتی انجام می‌دادم تا امرار معاش کنم.
‌ چه زمانی ازدواج کردید؟ 
سال ٥٨ بود که با همسر فداکار و همراه ارزشمند زندگیم، دختری محجبه و انقلابی، یعنی سوسن صفاوردی، از طریق برادرش که تازه از ایران آمده بودند، آشنا شدم و بعد از یک ماه آشنایی، باهم ازدواج کردیم. مراسم ازدواج‌مان خیلی ساده و با یک جعبه شیرینی برای اعضای انجمن اسلامی و اهل مسجد شهر برگزار شد؛ مهریه همسرم نیز یک جلد کلام‌الله به‌همراه یک جلد تفسیر المیزان است.
‌ شما در ایام دانشجویی و قبل از انقلاب با امام‌خمینی(ره) هم ملاقات داشتید؟ 
بله، همان روز اولی که امام خمینی از عراق به فرانسه آمدند (١٣مهرماه ١٣٥٧)، با چهار نفر از اعضای انجمن اسلامی کارلسروهه به دیدارشان رفتیم و جزء نخستین پاسداران امام‌خمینی(ره) شدیم… آن روزها در آلمان با مسلمانان غیرایرانی، بعضا اهل سنت، نماز جماعت و گاهی هم با تردید نماز جمعه می‌خواندم، زیرا سواد حوزوی نداشتم… یادم هست وقتی این موضوع را با امام خمینی در میان گذاشتم تا تعیین تکلیف فرمایند، ایشان توصیه و تأکید کردند تا به اقامه نماز ادامه بدهم و حتی در پاسخ به اینکه «من سواد حوزوی ندارم»، گفتند: «نیازی نیست؛ هرچه بلد هستید، کافی است»؛ البته چند سال بعد هم انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی شهر کلاوستال، درباره اقامه نماز جمعه بنده در آن شهر از معظم‌له استفسار کرد که ایشان کتبا ذیل نامه انجمن اسلامی مرقوم فرمودند: «همچنان که نوشته‌اید، با این برادر نماز بخوانید، نماز شما قبول است. ان‌شاءالله موفق باشید».
‌ از بازداشتتان در آلمان به‌خاطر فعالیت‌های دانشجویی بگویید.
اوايل سال ٦١ به همراه تعدادی از دانشجویان عضو انجمن‌های اسلامی آلمان، متعاقب یک درگیری با ضدانقلابیون فراری از ایران، به زندان افتادم و به یک سال زندان محکوم شدم؛ روز اول بازداشت، پلیس آلمان که مرا از افراد اصلی ماجرا می‌پنداشت، به‌شدت شکنجه کرد تا پشت صحنه درگیری و اشخاص بازداشتی را معرفی کنم؛ چهار نفر پلیس، قفسه سینه و مهره‌های کمر و گردنم را به شدت مضروب و مجروح کردند. بعد از آزادی مشروط از زندان، دیگر به من اقامت رسمی ندادند و صرفا مجوز ادامه تحصیل «Duldungs schein» تا خاتمه مقطع فوق لیسانس دادند. سال ١٣٧٢ پس از تشکیل پرونده «میکونوس» که روابط ایران و آلمان پیچیده شد، چون با متهم ایرانی پرونده میکونوس، سابقا در سال ١٣٦١ هم‌سلول در زندان بودیم، دولت آلمان اتمام دکترای مهندسی مرا، موکول به ابراز برائت از دولت ایران و درخواست پناهندگی از آلمان کرد که طبیعتا برای اینجانب پذیرش چنین تحقیر ملی‌اي غیرممکن بود. به‌ همین ‌دلیل دکترای مهندسی من ناتمام ماند و با خانواده به ایران بازگشتیم؛ البته بعدا در یکی از دانشگاه‌های دیگر آلمان به صورت ترددی «همکار علمی» شدم که این همکاری نیز در سال ١٣٧٦ پس از صدور رأی نهایی دادگاه میکونوس، ممنوع شد و تمام ارتباطات دانشگاهی من با آلمان قطع شد.
‌ دیگر به آلمان نرفتید؟ 
چرا تا سال ١٣٨١ برای سخنرانی و برگزاری «سمینارهای سراسری مسلمانان آلمانی‌زبان اروپا» که مسئولیت آن را از اوايل انقلاب بر عهده داشتم، سالانه حداقل دو بار به آلمان می‌رفتم. اما بعد از انفجار برج‌های تجارت جهانی نیویورک، تابستان ١٣٨١ سمیناری در دانشگاه تهران با عنوان «نخستین همایش جهان پس از آمریکا» برگزار کردم که بازتاب گسترده‌ای در اروپا و آمریکا داشت که متعاقبا به آمریکا ممنوع‌الورود شدم. زمستان همان سال، دولت آلمان هم با وجود حضورم در آلمان برنامه من را لغو و اعلام کرد ممنوع‌الورود هستم.
‌ خانواده‌تان چطور به آلمان می‌روند؟ 
اعضای خانواده‌ام مثل هر شهروند دیگري، می‌توانند به آلمان بروند. به‌جز پسر بزرگم که سکونت موقت و تردد کاری دارد، هیچ‌کدام از اعضای خانواده‌ام، ساکن خارج از کشور نیستند. البته همین پسر بزرگم نیز دو بار در مقطع دکترا به خاطر مواضع سیاسی بنده، از دانشگاه اشتراسبورگ و یک دانشگاه آلمان اخراج شد.
‌ نوه‌تان هم در آلمان به دنیا آمد؟ او را می‌بینید؟ 
علت به‌دنیاآمدن ایشان در بیمارستان آلمان، توصیه پزشک مربوطه بود؛ نه چیزی دیگر… بله، گاهی اوقات که میسر می‌شود، نوه‌ام را می‌بینم؛ فعلا او تنها نوه‌ام است.
‌ عروستان را هم می‌بینید؟ رابطه‌تان حسنه شده است؟ 
طرح مسائل خصوصی که سخن از تفاوت دیدگاه با فردی محترم از خانواده‌ام باشد و تبدیل به جنجال رسانه‌ای شود، دور از مرام خانوادگی و خلاف ذائقه رسانه‌ای بنده است.
‌ نمی‌خواستم باعث آزردگی شما شوم؛ از فرزندانتان برایمان بگویید. 
فرزند بزرگم یاسین، متولد سال ٦٠ است، او از دوسالگی شروع کرد به حفظ قرآن و در چهارسالگی به‌عنوان نخستین کودک قرآنی جمهوری اسلامی در ماه مبارک رمضان سال ٦٤ در شبکه دو سیما به مردم معرفی شد.
فرزند دومم، متولد سال ٦٦، از نوجوانی حافظ کل قرآن شد و مصمم است ان‌شاءالله پس از تدارک مقدمات، ازدواج کند. دخترم که در خلال نوجوانی قاری قرآن مدرسه خودش بوده، متولد ٦٨ است و ازدواج کرده و همسر بزرگوارشان، به دور از هیاهوی رسانه‌ای به تحصیل و کار آزاد خانوادگی اشتغال دارد.
‌ از آلمان که برگشتید؟ چه شد؟ 
ابتدای سال ٧٣ بود که به ایران برگشتم؛ در همان آغاز ورودم به تهران، پیشنهاداتی از سوی همکاران محترم دولت هاشمی مطرح شد؛ مثلا در همان هفته آغاز سال که هنوز تعطیلات رسمی نوروز بود، بنده با تعیین شرط موقت، معاون فرهنگی مؤسسه رسانه‌های تصویری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره وزارت جناب مصطفی میرسلیم شدم. چند ماه بعد از وزارت علوم وقت، برای عضویت هیئت علمی در چند دانشگاه پیشنهاداتی داشتم، چون تعداد اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها هنوز بسیار محدود بود، برایم جذابیت داشت؛ اما مایل بودم ابتدا دکترای ناتمامم را به سرانجام برسانم و بعد وارد دانشگاه شوم؛ از طرفی پذیرش مدیریت‌های اجرائی سنگین برای کسی که ١٦، ١٧ سال در کشور حضور نداشته، برایم قابل‌قبول نبود. برهمین‌اساس، پیشنهادهایی؛ مانند معاونت استانداری تهران یا بعضی استانداری‌ها را هم با تمام جذابیتشان، در حد صحبت‌های اولیه رد کردم، چون اصولا پست اجرائی با روحیه‌ام سازگار نبود… .
‌ آن روزها دولت هاشمی مستقر بود؟ این پیشنهادها از طرف چه کسانی به شما داده می‌شد؟ 
تا سال ورودم به ایران، مشکل خاصی با شخص هاشمی‌رفسنجانی نداشتم و خود ایشان هم خصوصا مواردی از فداکاری‌های مرا می‌دانست. بعضی از وزرای دولت از دوستان ٤٠ساله و همشهری‌ام بودند؛ مثل جناب آقای غلامرضا فروزش. جناب آقای علی‌محمد بشارتی، وزیر وقت کشور، نیز از زمان نمایندگی در مجلس شورای اسلامی که گاهی به خارج از کشور تردد می‌کرد، با بنده آشنایی و محبت برادرانه داشت. به‌هرحال وقتی یک فرد در مسائل فرهنگی، رسانه‌ای و مذهبی در آلمان شناخته شده باشد و با وزارت امور خارجه، وزارت ارشاد، وزارت صنایع، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت کشاورزی و سایر نهادهای انقلاب و جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آنها همکاری و ارتباط داشته باشد، برای خواص ناشناخته نمی‌ماند. مدیرکل روابط‌عمومی وقت وزارت کشور نیز که کاردار سابق ما در آلمان بود، شناخت نسبتا کافی و ارتباط صمیمانه‌ای با بنده داشت که در همان ابتدای ورودم به ایران، مسئولیت بولتن محرمانه وزارت کشور را هم برعهده گرفتم. درعین‌حال مدتی با شورای‌عالی جوانان و آقای دکتر میرباقری (قائم‌مقام فعلی سیما) هم‌فکری داشتم.
‌ چرا پیشنهاد‌ها برای جذب شما در بدنه اجرائی کشور زیاد بود. شما که تازه به ایران برگشته بودید و رزومه اجرائی هم نداشتید؟ 
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، کدام‌یک از سفرا و کارداران و رایزن‌های فرهنگی ایران و مسئولان مرکز اسلامی هامبورگ با اینجانب آشنایی یا ارتباط نزدیک فکری یا همکاری نداشته‌اند؟ هر کاری که جمهوری اسلامی خواسته و من توانسته‌ام، در تمام آن سال‌ها انجام داده‌ام و هرگز هم هیچ پُست و مسئولیت و حکم رسمی‌ای از هیچ‌کسی نخواستم؛ شاید باورش سخت باشد، اما حقیر تا ٤٤سالگی از استخدام‌شدن در هر نهاد و سازمانی، طفره می‌رفتم؛ چون اصولا انگیزه‌ای نداشتم که «مستخدم دولت» بشوم، بلکه همیشه می‌خواستم، «آزاده‌ای مدافع نظام و فدایی انقلاب اسلامی» بمانم.
‌ چرا همراهی‌تان با آقای میرسلیم در وزارت ارشاد خیلی طولانی نشد؟ 
اوایل سال ٧٤ بود که از وزارت ارشاد بیرون آمدم و به صداوسیما رفتم. البته آقای میرسلیم را شخصیتی سلیم‌النفس و قابل احترام می‌دانستم، اما شرط همکاری خودم و رسالت سازمانی هربخش از وزارت ارشاد را «تبلیغ امامت و ترویج مرجعیت ولی‌فقیه» می‌دانستم که این دیدگاه ولایی و نگاه اسلام جهان‌شمول بنده، با سیاست و افکار هاشمی‌رفسنجانی مغایرت داشت؛ بنابراین از وزارت ارشاد خارج شدم.
‌ پس از خروج از وزارت ارشاد چه کردید؟ 
سال ٧٤ از سوی دکتر پورنجاتی به صداوسیما دعوت شدم، تا در راه‌اندازی شبکه چهار سیما که به قول ایشان قرار بود «کفاره گناهان شبکه‌های دیگر سیما» باشد، همکاری کنم. البته قصدم همکاری موقت با شورای مدیریت شبکه چهار سیما بود. بعد از حضور بنده در سازمان، با دکتر علی لاریجانی، رئیس وقت صداوسیما، از سوی برخی دوستان آشنایی برقرار شد و با پیگیری و تأکید لاریجانی و اصرار مرحوم علی کردان، پس از دو سال پیگیری، به استخدام سازمان صداوسیما درآمدم.
‌ الان هم در استخدام سازمان صداوسیما هستید؟ 
از سال ١٣٨٥ از طریق مصوبه هیئت‌ممیزه دانشگاه پیام‌نور به‌عنوان عضو هیئت علمی گروه الهیات به این دانشگاه منتقل شدم. البته دولت روحانی که آمد، با رفتاری غیرمدبرانه، مرا تحت هر نوع فشار سازمانی قرار دادند و به حذف و انزوای شغلی کشاندند؛ کسی که نماینده وزیر علوم در تشکل‌های دانشگاهی بوده، مشاور رئیس دانشگاه و مدیرکل فرهنگی پیام نور کشور و عضو شورای فرهنگی دانشگاه و عضو هیئت علمی گروه الهیات پیام نور تهران بوده است، حالا این دولت توانسته او را به یک «کارشناس ساده و بی‌خاصیت» تبدیل کند که باید هرروز در منطقه خاک‌سفید تهران در یک آزمایشگاه متروکه دانشگاه حاضر شود، واقعا این چه شاهکار تدبیر دولتی است؟ آقایان هرگاه دلشان بخواهد ماهانه به طور متوسط حدود دو تا سه‌ میلیون تومان به بنده حقوق بدهند یا هربار به یک بهانه‌ای همین دو‌ میلیون تومان را هم قطع کنند؛ مانند امسال که تابه‌حال چهار ماه است حقوق اندک ماهانه مرا هم پرداخت نکرده‌اند!
‌ به شرایط کاری – سیاسی شما در دولت فعلی بازمی‌گردیم. پیش از آن می‌خواهم از شما بپرسم چه شد که مشاور احمدی‌نژاد در دولت نهم و دهم شدید؟ چه‌چیزی شما را به یار او بدل کرد؟ 
ممکن است شماها از زمان احمدی‌نژاد مرا شناخته باشید؛ اما از همان سال ١٣٧٤ که در دانشگاه‌ها، مراکز سپاه و بسیج و مساجد کشور سخنرانی می‌کردم و در برنامه‌های داخلی و برون‌مرزی صداوسیما، مسائل سیاسی ایران و منطقه و اروپا و آمریکا را تحلیل می‌کردم، چهره‌ای رسانه‌ای و شناخته‌شده بودم.
البته قبول دارم که با ریاست‌جمهوری دکتر احمدی‌نژاد، خیلی از خواسته‌های سیاسی بنده و اکثریت نیروهای انقلابی کشور، اجرائی شد و الزاما از هر نوع کمک فکری و حمایت تبلیغاتی از او، دریغ نکردم.
‌شاید شما آدم معروفی بودید. بازگویی نگاه ویژه شما به مسائل بین‌المللی؛ مثل هولوکاست و فروپاشی آمریکا و محو اسرائیل از روی نقشه کره زمین از دهان رئیس دولت‌های نهم و دهم، هم جنجال‌ساز بود و هم به شهرت شما افزود؟ 

درست است؛ این را قبول دارم.
‌ شما متن سخنرانی‌های احمدی‌نژاد را می‌نوشتید؟ 
ما باهم رفیق و همفکر بودیم؛ اما اینکه متن سخنرانی‌هایشان را بنویسم، نه اصلا این‌طور نبود.
‌در سفرهای اروپایی احمدی‌نژاد را همراهی می‌کردید؟ 
نه خیر؛ هیچ‌وقت همراه او نبودم.
‌ چرا آن‌قدر قاطع جواب این سؤال را دادید؟ 
چون اگر حقیر همراه دکتر احمدی‌نژاد به سفرهای اروپایی و آمریکا می‌رفتم، به‌دلیل حساسیتی که غربی‌ها از قبل نسبت به دیدگاه‌های بنده داشتند، برای خود آقای احمدی‌نژاد، مسئله‌ساز می‌شد… ضمن اینکه من در اروپا بیشتر از احمدی‌نژاد مشهور بودم و حضور من سبب نادیده‌گرفتن او می‌شد.
‌ شما خودتان او را همراهی نمی‌کردید یا خود احمدی‌نژاد از شما نخواسته بود؟ 
عقل سیاسی حکم می‌کرد که اصلا به فکر همراهی با احمدی‌نژاد در هیچ سفری نباشم و منطق حکیمانه مدیریتی هم ایجاب می‌کرد که او هرگز من را برای همراهی با خودشان دعوت نکند.
‌ احمدی‌نژاد واقعا با شما هم‌نظر بود یا می‌خواست جنجال‌ساز باشد؟ 
بحث «جنجال‌آفرینی سیاسی»، خودش یک سیاست کارساز برای برخی سیاست‌مداران جهان است؛ اما درباره دکتر احمدی‌نژاد، به نظرم واقعا فقط نظراتی را که خودش قبول داشت، مطرح می‌کرد؛ یعنی اگر جنجالی اتفاق می‌افتاد، عارضه بود و نه هدف اولیه. خوب است این را بگویم که اولا پیشنهادهای بنده، همیشه جنجال‌آفرین نبودند؛ ثانیا چه بسیار پیشنهاداتی که او با موفقیت و بدون هیچ هزینه‌ای، اجرا کرد و کمترین چالشی هم در پی نداشتند.
‌ کدام‌یک از پیشنهادهایتان مثبت و بدون چالش بود؟ 
مواردی مانند شعار «رئیس‌جمهوری از جنس مردم» را اوایل سال ٨٤ در برنامه زنده شبکه پنج سیما مطرح کردم.
‌ یعنی سبک لباس‌پوشيدن احمدی‌نژاد پیشنهاد شما بود؟ 
نه! نظر بنده و خودشان این بود که می‌توانند از جنس یک رئیس‌جمهور متعارف سیاسی نباشند؛ متفاوت باشند؛ آن هم با ملاک‌های ارزشی و انقلابی.
‌ پیشنهادهایی هم داشتید که احمدی‌نژاد به آنها بی‌توجهی کرده باشد؟ 
بله، زیاد بودند؛ مثلا همان شب انتخابات سال ٨٤ که پیروزی ایشان بعد از نیمه‌شب، قطعی شده بود، چند ایده و پیشنهاد به او دادم که نپذیرفتند و ضرر هم کردند؛ مثلا گفتم شما فردا صبح بعد از اعلام نتایج، بروید سراغ همه کاندیداها و با یک دسته‌گل از مشارکت آنها در برپایی انتخابات باشکوه دور اول و دوم، قدردانی کنید؛ یا به همه کاندیداها حکم مشاورت بدهید؛ ایشان می‌گفت «هاشمی نمی‌پذیرد» و بنده معتقد بودم، هیچ اهمیتی ندارد، مهم صدور احکام است؛ حتی اگر نمادین باشد.
‌ ایده نوشتن نامه به سران جهان هم پیشنهاد شما بود؟ 
من این ایده را کلی مطرح کرده بودم و پیشنهاد اختصاصی به او نبود.
‌ طرح انکار هولوکاست و محو اسرائیل از روی کره زمین به نظرتان ایده موفقیت‌آمیزی بود؟ 
«محو اسرائیل» تعبیر امام خمینی است؛ اما احمدی‌نژاد در طرح ایده «ضرورت بررسی هولوکاست» ابتدا یک اشتباه لفظی داشت که مدعای هولوکاست به‌طور ضمنی نفی شد؛ حقیر هرگز معتقد به نفی یا تأیید ماجرای هولوکاست نبوده‌ام، بلکه خواستار «بازخوانی» آن بوده و هستم. زمستان سال ٨٤ که در سفر به عربستان، مسئله هولوکاست را «دروغ و افسانه» نامید، به ظرافت و اقتضائات بحث دقت نشد. البته هنوز رئیس‌جمهور وقت از عربستان برنگشته بود که با خبرگزاری فارس مصاحبه کردم و گفتم ایشان باید به‌جای نفی یا تأیید هولوکاست، حقیقت‌یابی آن را از محققان تاریخ اروپا طلب کنند و از سازمان ملل «تشکیل کمیته حقیقت‌یاب بین‌المللی برای بررسی هولوکاست» را درخواست کنند.
‌ شما سخنان او را رد کرده بودید، واکنش احمدی‌نژاد به این اقدام شما چه بود؟ 
طبیعتا ابتدا ناخشنود شد، چون تصور کرد که من در مقابل واکنش به فضاسازی‌ها، از نظرم عدول کرده‌ام؛ اما وقتی متوجه ظرایف موضوع شد، موضع خودش را اصلاح کرد. اما با شیطنت مخالفان داخلی در همراهی با دشمنان خارجی، مدیریت ماجرا پیچیده شد و موضوع «بازخوانی ماجرای هولوکاست» که مورد نظر ما بود، به «نفی هولوکاست» تعبیر و تبلیغ و تحریف شد.
‌ هدفتان از طرح «بازخوانی هولوکاست» چه بود؟ 
بحث این بوده و هست که چرا غرب در همه این سال‌ها باید در مقام پرسشگر باشد و ما را همواره به پاسخ‌گویی خود وادار کند؟ چرا نباید یک ‌بار هم که شده ما «پرسشگر» باشیم و غربی‌ها را به پاسخ‌گویی در برابر افکار عمومی جهان وادار کنیم؟
‌ هویت کاری شما از انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور شکل گرفت، الان که سمتی در دانشگاه ندارید ارتباطتان با دانشجویان چگونه است؟ 
کسی که از نوجوانی، با دانشجویان مرتبط بوده، ارتباطش با دانشگاهیان و دانشجویان و فعالان کشور، برای نقش‌آفرینی نیازمند هیچ پُست، حکم و مقامی نیست. من آدم خودکاری هستم و هیچ‌وقت نیازمند حکم نبوده‌ام. ارتباطات اجتماعی بنده، به‌خصوص با دانشجویان، متفاوت، اما متنوع و مؤثرتر شده است.
‌ چرا در دولت اول احمدی‌نژاد سمت رسمی نداشتید و صاحب نام و جایگاه مشخصی نشدید؟ 
برای اینکه این جایگاه‌هایی که مدنظر دارید، هیچ‌وقت مراد و مطلوبم نبوده است. در انتخابات دوره سوم شوراها، با اصرار، دبیر کمیته سیاسی «رایحه خوش خدمت» شدم؛ از ایجاد آن تشکل شبه‌دولتی و پذیرش مسئولیت در آن راضی نبودم؛ من دخالت در امور انتخابات شوراها را نادرست می‌دانستم که به نخستین شکست سیاسی احمدی‌نژاد هم منجر شد.
‌ اولین پیشنهاد برای حضورتان در دولت نهم چه بود؟ 
گاهی بعضی همکاران دولت، پیشنهادهایی را برای همکاری بنده با دکتر احمدی‌نژاد در میان می‌گذاشتند که خود ایشان با توجه به شناختی که از روحیاتم داشتند، رد می‌کردند. به‌هرحال مدیریت حواشی «بررسی هولوکاست»، کار سنگینی بود که باید یک نفر انجام می‌داد و جلوی برخی آسیب‌ها را می‌گرفت که قرعه فال به‌نام من بیچاره زدند.
‌ پس چه شد که در دولت دهم معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد را پذیرفتید و به جمع دولتمردان آمدید؟ 
برای معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در آن شرایط حاد و استثنایی که رسانه‌های داخل و خارج «آتش‌بیار معرکه» شده بودند، شخص مناسبی نبود که اوضاع را کنترل کند؛ وقتی این پیشنهاد به من شد بعد از یک روز مهلت و مطالعه دقیق «قانون مطبوعات»، مسئولیت معاونت ارشاد را به شرطی که فقط شش‌ماهه باشد، پذیرفتم.
البته آقای احمدی‌نژاد تصور می‌کرد که حداقل دو، سه سال وقت لازم است که قانون مطبوعات اصلاح شود، تا امکان مدیریت فضای رسانه‌ای کشور فراهم شود اما بنده معتقد بودم با همان قانون موجود، می‌توان رسانه‌ها را قانون‌مدار کرد.
 چرا تصورتان این بود که رسانه‌ها بی‌قانون منتشر می‌شوند؟ 
مدیریت «رسانه‌های قانون‌گریز»، بعد از جمع‌کردن اردوکشی‌های خیابانی، کار پیچیده‌ای بود. اگر آشوب‌های خیابانی و آتش‌زدن مساجد و مغازه‌ها و بانک‌ها در تهران تمام شده بود، اما تعدادی از مطبوعات و برخی خبرگزاری‌ها و سایت‌ها، به فضای آشوب‌طلبی از طریق بازنشر بیانیه‌های کروبی، میرحسین موسوی و سخنان هاشمی، دامن می‌زدند و فضای افکار عمومی در سراسر کشور را ملتهب می‌کردند. مسئولیت بنده این بود که طبق قانون مطبوعات رسانه‌ها را از افتادن در دام گروه‌های فتنه‌گر رها کنم.
‌ پس چرا اجرای این مسئولیتتان را هرگز متوجه جراید متعلق به جریان اصولگرا نکردید؟ 
اتفاقا رفتار فراجناحی بنده، موجب دلخوری برخی از اصولگرایان شد؛ چنان که از آن پس، آنها بیشتر از رسانه‌های اصلاح‌طلب، من را سانسور کرده‌اند.
‌ انتقال و انعکاس اخبار یکی از وظایف مطبوعات است، شما وقتی مانع انتشار اخبار و حق قانونی مردم و مطبوعات می‌شدید، چطور مدعی می‌شوید که قانون‌مدار بودید؟ 
برخورد احساسی با مقوله سرنوشت‌ساز «امنیت ملی»، مخاطب را به بیراهه می‌برد؛ بعضی حمایتگران رسانه‌ای به بهانه «اطلاع‌رسانی آزاد» بر آتش «آتش‌افروزان» دمیدند و جامعه را در آستانه جنگ داخلی قرار دادند، آیا نباید در برابر ولنگاری‌های خانمان‌سوز، سختگیر بود تا دوباره فضای آرام و منطقی حاکم شود؟
‌ سبک مدیریتی شما سبب شد مردم به رسانه‌ها و شبکه‌های خبری آن سوی مرزها جذب شوند.
نه، اصلا این‌طور نیست؛ من در پنجمین ماه شروع فتنه وارد معاونت مطبوعاتی شدم و معتقد بودم مردم باید حرف نظام خودشان را از مطبوعات رسمی داخل بشنوند؛ وگرنه مواضع و مطالب تحریک‌آمیز را که رسانه‌های بیگانه منتشر می‌کنند و نیازی به بازنشر همان مواضع از طریق مجوزهای رسمی وزارت ارشاد نیست. من آمده بودم که این ماجرا را جمع کنم.
‌ شما خودتان می‌گویید که آمده بودید ماجرا را جمع کنید، خب این ادعا خودش مدعی تلاش برای «سرکوب»‌کردن است.
حرف من را وارونه و سیاسی تفسیر نکنید؛ من آمده بودم تا بی‌قانونی‌ها در بعضی رسانه‌ها را مهار کنم و همه را در مسیر قانون‌مداری حمایت کنم؛ آمده بودم تا اعتماد متقابل میان «نظام- مطبوعات- مردم» را بازگردانم و تا حدودی همین اتفاق هم افتاد و دیگر نیازی به حضور بنده نبود.
‌ از رویه‌تان پشیمان نیستید؟ 
به نظر شما باید برای جلوگیری از برافروختن شعله‌های جنگ داخلی توسط برخی رسانه‌های احساسی در کشورم، پشیمان باشم؟ روزی می‌رسد که قضاوت دیگری، درباره عملکرد بنده در حادثه تلخ فتنه ٨٨ خواهد شد؛ به‌ویژه اگر فتنه دیگری اتفاق بیفتد و کسی جرئت فداکاری نداشته باشد، آن وقت معلوم می‌شود که سوءاستفاده از آزادی مطبوعات چگونه هستی ملت ما را آتش خواهد زد. هنوز آنچه در فتنه ٨٨ می‌دیدم، بازگو نکرده‌ام… فعلا بگذاریم و بگذریم… .
‌ تحلیلتان از رفتار محمود احمدی‌نژاد و یاران نزدیکش مانند مشایی و بقایی پیش و پس از انتخابات اردیبهشت‌ماه ٩٦ چیست؟ 
وقتی کلیپ «زنده‌باد بهار» آنها منتشر شد، در کانال تلگرامی خودم ذیل آن کلیپ نوشتم: «سه دلقک بهاری»… به نظرم رفتاری عاری از بصیرت و فهم سیاسی بود؛ با هیچ عقل و منطقی توجیه‌پذیر نبود. امیدوارم، هرچه زودتر احمدی‌نژاد دوباره خودش را بازبیابد و از عوارض و زوايد جدا كند.
‌ شما زمانی احمدی‌نژاد را فردي انقلابی می‌دانستید؛ پس از فاصله‌گرفتن از احمدی‌نژاد تاکنون برایتان پیش آمده از همراهی و مشاورت با او احساس پشیمانی کنید؟ 
زمانی که شخصیتی انقلابی باشد، باید انقلابیون از او حمایت کنند. حمایت از احمدی‌نژاد عاقل انقلابی سال ٨٤ یک وظیفه الهی برای هر مؤمنی بوده است.
‌ احمدی‌نژاد مدام تهدید می‌کند که مدارکی در اختیار دارد که اگر آنها را فاش کند، به نفع نظام نخواهد بود؛ به نظرتان ادعایش صحت دارد؟ 
فردی که هشت سال رئیس‌جمهور بوده، دور از ذهن نیست که دسترسی به اسناد و مدارک طبقه‌بندی‌شده و برخی اسرار نظام داشته باشد.
‌ فکر می‌کنید احمدی‌نژاد می‌تواند برای امنیت نظام خطرآفرین باشد؟ 
هرکسی در این جایگاه می‌تواند خطرآفرین باشد؛ پس احمدی‌نژاد هم می‌تواند، اما یک شخصیت رشید سیاسی نمی‌تواند کودکانه و لجوجانه عمل کند؛ انتشار اسناد طبقه‌بندی‌شده و اسرار هر حکومتی، هرکسی را تبدیل به یک عنصر ضد امنیت ملی خواهد کرد.
‌ موضوعی که پس از مدت‌ها توجه رسانه‌ها را به شما جلب کرد، بازداشت یاسین، پسر ارشدتان، به اتهام اختلاس در تابستان سال گذشته بود. ماجرا چه بود؟

وقتی معاون اول قوه قضائیه می‌گوید «اختلاف حساب»، چرا برخی رسانه‌ها اصرار داشتند و دارند که بگویند «اختلاس»؟ تا جایی که بعدا بنده اطلاع یافتم برای همین «اختلاف حساب» هم هیچ مدرکی وجود ندارد تا اتهام «اختلاف حساب» منجر به صدور حکمی علیه متهم شود.

‌ مگر می‌شود فردی را بدون هیچ دلیلی هفت‌ماه بازداشت کرد؟ 
وقتی دولت روحانی با بهانه‌گیری، به کسی اتهام بزند و برای پرونده‌ای که ساخته، مدرکی ارائه ندهد، پس ظاهرا همه‌چیز «می‌شود»؛ این دولت برای خاموش‌کردن منتقدان خودش، از هیچ بهانه‌ای صرف‌نظر نکرده است.
‌ یعنی می‌گویید پسرتان، تاوان پدرش را داد؟ 
به نظر شما، غیر از این است؟ البته دولتیان می‌دانند که بنده تا خاتمه رسمی این پرونده، به حرمت مراعات قانون، سکوت می‌کنم و شاید به‌همین‌دلیل، فعلا از بستن پرونده جلوگیری کنند؛ مگر آنکه جوانمردی در این دولت پیدا شود که ظلم را نپسندد و به گونه دیگری عمل کند.
‌ اگر اتهامی متوجه او نبود، پس چرا وثیقه ٢٩‌ میلیاردتومانی برایش صادر شد؟ 
«اتهام» که مساوی با «ارتکاب جرم» نیست!… اگر وثیقه ٢٩‌ میلیاردتومانی متناسب با اتهام بوده، پس چرا آن را بعد از هفت ماه به حدود یک‌چهارم تقلیل دادند؟
‌ وثیقه را چگونه تأمین کردید؟ 
آن‌طور که خبر دارم، اقوام و فامیل، بالاخره هفت ماه تلاش کردند تا چند سند منزل را معادل هشت‌ میلیارد تومان وثیقه تدارک ببینند.
‌ شما در مدت بازداشت و بازجویی‌های پسرتان اصلا پیگیر ماجرا نشدید؟ 
نه! برای اینکه در پرونده‌سازی و عقده‌گشایی، نباید دولت باتدبیر عصبی‌تر شود که جوانمردی علیه پسرم را بیشتر کند!
‌ اینکه به‌عنوان یک پدر سکوت کردید و حتی پیگیر ماجرا نشدید، پسرتان را ناراحت نکرد؟ 
البته شخص پسرم کینه‌توزی‌ها علیه پدرش را می‌داند و انتظار کمکی از جانب من نداشته و ندارد، اما بدیهی است که اعضای خانواده، کم‌و‌بیش، از من دلخور شوند و برنجند.

 




همکاری آقازاده اصولگرا با کارگردان «در مدت معلوم»+عکس⇐حالا میتوان امید داشت به راه‌اندازی صنف آقازادگان-تهیه‌کننده؟!

سینماروزان: در سالهای اخیر عطش قابل توجهی از سوی خویشاوندان نسبی و سببی چهره های مطرح سیاسی-اقتصادی برای حضور در هنرهای نمایشی دیده شده است.

به گزارش سینماروزان حمیدرضا عارف آقازاده محمدرضا و علی حضرتی آقازاده الیاس هر دو از سران اصلاح طلبی، امیرحسین شریعتمداری آقازاده و محمدهادی رضوی داماد محمد شریعتمداری معاون دولت اعتدال و برادران رسول‌اف آقازادگان جلال مدیرعامل بانک آینده از جمله آقازادگان شناخته شده ای هستند که این سالها از سینما تا موسیقی و شبکه خانگی فعالیت داشته اند.

عباس نادران آقازاده الیاس از چهره های جریان اصولگرایی و نماینده مجلس نهم که از راهیابی به مجلس دهم بازماند از تازه ترین آقازادگانیست که قصد ورود به سطح اول هنرهای نمایشی را دارد.

عباس نادران پیشتر به عنوان تهیه کننده، مستندهایی مذهبی را با حمایت ارگانهایی مانند ستاد بازسازی عتبات یا شبکه مستند تولید کرده است اما او حالا قصد کرده وارد سینما شود و یک فیلم بلند را تولید کند.

نادران بناست در یک همکاری مشترک با وحید امیرخانی اولین تهیه کنندگی خود در سینمای بلند را برای ساخت فیلمی جنایی به نام «شاه کش» تجربه کند؛ فیلمی که مهناز افشار همسر یاسین رامین آقازاده دو معاون محمود احمدی‌نژاد هم در آن ایفای نقش خواهد کرد.

امیرخانی که در ساخت مستندی به نام «لبیک» با نادران همکاری داشته دو سال قبل کمدی «در مدت معلوم» با مضمون ازدواج موقت را روی پرده داشت و فیلم تازه اش «شاه کش» دومین فیلم بلندیست که خواهد ساخت.

اینکه شورای پروانه ساخت چگونه پروانه ساختی به تهیه کنندگی نادران و کارگردانی امیرخانی صادر کرده جای سوال دارد. منطق می گوید رزومه خالی این آقازاده در سینمای بلند امکان اینکه او بتواند پروانه ساخت بگیرد را فراهم نمی کند اما گویا شورایعالی تهیه کنندگان مجوز تهیه کنندگی آقازاده را به اداره نظارت ارسال کرده اند. روندی که به شدت شگفت انگیز است.

فارغ از آن با ورود این آقازاده به سینما و قرار گرفتن کنار آقازادگانی که پیشتر در این حیطه بوده اند میتوان انتظار این را داشت که در کنار تشکلهای متعدد حیطه تهیه کنندگی یک تشکل تازه مثلا کانون آقازادگان-تهیه کننده  در سینما راه بیفتد تا حافظ منافع آقازادگان سینمایی باشد؟؟؟

عباس نادران

عباس نادران




درگیری مهناز افشار با فرزندکُشی؟؟!+عکس

سینماروزان: مهناز افشار که در ماههای اخیر بخاطر ماجرای شکایت هلال احمر از همسرش یاسین رامین و بازداشت همسرش در کانون اخبار قرار داشت این روزها کمدی «نهنگ عنبر2» را روی پرده دارد.

به گزارش سینماروزان افشار که دو فیلم «گیلدا»ی کیوان علیمحمدی-امید بنکدار، «دلم میخواد»بهمن فرمان‌آرا و همچنین فیلم توقیفی «ارادتمند نازنین بهاره تینا»ی عبدالرضا کاهانی را اکران نشده در کارنامه دارد به تازگی در فیلم «دارکوب»بهروز شعیبی ایفای نقش کرده بود.

سارا بهرامی، جمشید هاشم‌پور، هادی حجازی‌فر، طوفان مهردادیان، نگار عابدی، شادی کرم‌رودی، ثریا حلی، آتیه جاوید، عليرضا كي منش، ندا عقیقی و امین حیایی بازیگران دیگر «دارکوب» هستند و شنیده ها حکایت از آن دارند که افشار در این فیلم ایفاگر مادریست که به دلیل عوارض برآمده از اعتیاد به فرزندکشی روی می آورد و تازه بعد از رهایی از اعتیاد است که در می یابد چه فاجعه ای را با دستان خودش برای خویشتن رقم زده!

«دارکوب» به تازگی راف کاتش توسط فرامرز هوتهم آماده شده است.

این فیلم سومین فیلم سینمایی بهروز شعیبی در مقام کارگردان است که فیلمبرداری آن به مدیریت علیرضا برازنده اواخر فروردين با حضور تهیه کننده فیلم 3ارگانی «ماجرای نیمروز» در تهران به پایان رسیده بود. با پایان فیلمبرداری، فرامرز هوتهم کار تدوین آن را آغاز و پس از سپري شدن يك ماه، راف کات فیلم آماده شده است.

فیلمنامه «دارکوب» توسط حسین تراب‌نژاد و آزیتا ایرایی بر اساس طرحی از بهروز شعیبی به نگارش درآمده است.

برخی از عوامل تولید فیلم سینمایی «دارکوب» عبارتند از: نویسنده: حسین تراب‌نژاد و آزیتا ایرایی بر اساس طرحی از بهروز شعیبی، کارگردان: بهروز شعیبی، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، صدابردار: کامران کیان ارثی، طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف، طراح گریم: فاطمه کمالی و زهرا کمالی، بازیگردان: علی صلاحی، دستیار اول کارگردان: صالح غربی جوان، مدیر برنامه‌ریزی: امیر سلیمانی، مدیر تدارکات: امیر اسکندری، جانشين تهيه: فياض هوشيار پارسيان، دستيار تهيه: محسن خواجه افضلي، منشی صحنه: غزل رشیدی، دستیار فیلمبردار: محمد عزت‌خواه، جلوه‌های ویژه میدانی: آرش آقابیک، عکاس: مریم تخت‌کشیان، مشاور رسانه‌ای: سیدمحمدصادق لواسانی، مدیر تولید: کامران حجازی و تهیه‌کننده: سیدمحمود رضوی. محصول: موسسه سینمایی سیمای مهر.

د ارکوب
د ارکوب



صنف سینما، غرق در مشکلات و سینماگران به فکر حل مشکلات دیگران‌⇐بعد از اصغر فرهادی، مهناز افشار هم به رییس جمهور نامه نوشت

سینماروزان: سینماگران همواره جزو آن بخشی از اجتماع بوده اند که در بزنگاههای سیاسی مورد بهره برداریهای سیاستمداران قرار گرفته اند و البته هیچ گاه هم این بهره برداری منجر نشده است به ایجاد رشدی منطقی در صنف سینما و برای همین است که همچنین نهادهای صنفی سینماگران با ابتدایی ترین معضلات روبرو بوده اند.

به گزارش سینماروزان در این شرایط اینکه سینماگرانی که کم و بیش شناخته شده‌تر هستند برای حل مشکلات خویش کنار هم قرار گرفته و آستین بالا بزنند برای رفع مشکلات صنف بیش ار هر زمان دیگری حس می شود اما متأسفانه همه تلاش سینماگران ما شده است راه اندازی کمپین های مجازی و اخیرا هم نامه نگاری؛ باز هم نه در جهت حل مشکلات صنف بلکه حل مشکلات اقشار دیگر اجتماع!!!

چندی پیش اصغر فرهادی را داشتیم که در واکنش به وضعیت گورخوابها نامه ای به رییس جمهور نوشت بی آن که به یاد بیاورد برخی از هم صنفانش وضعیت اقتصادی شان آن قدر خراب است که به مشاغل زرد روی آورده اند. حالا نیز مهناز افشار که در این سالها به خاطر ازدواج با یاسین رامین فرزند دو معاون احمدی نژاد در کانون حواشی قرار داشت و این حواشی با بازداشت همسرش به دلیل شکایت سازمان هلال احمر به اوج رسید نیز نامه ای به رییس جمهور نوشته و در آن از وی خواسته که به کمک کودکان بدسرپرست بیاید؛ نامه ای که حامد بهداد، باران کوثری، هانیه توسلی و بهرام رادان هم زیرش را امضاء کرده اند.

البته که وجه انسان دوستی اصغرها و مهنازها قابل احترام است اما احترام وقتی دوچندان میشود که این سینماگران ابتدا سری بزنند به ازکارافتادگان صنف خود و یادی از آنها کنند و کمپینی برای حمایت از آنها راه بیندازند یا نامه ای به مقامات برای کمک به این صنف شریف و مهجور بنویسند و بعد اگر فرصتی بود به سراغ دیگران بروند.

با امید آن که سینماگران ما یک بار خرق عادت کنند و اصلاح را از صنف خویش شروع کنند متن نامه مهناز افشار به رییس جمهور را که البته به دست خود ایشان هم نرسیده و در اختیار الهام امین زاده دستیار رییس جمهور قرار داده شده بخوانید:

جناب آقای رییس جمهور

اینجا ایران است. سرزمینی شهره به هنر و فرهنگ که ما به جغرافیای بی نظیرش، به بزرگان و مشاهیرش، به تاریخ و دستاوردهای باشکوهش می‌بالیم. اینجا ایران؛ سرزمین مهربانی‌هاست و این خاک مهربان را نشاید که کودکانش با رنج و آزار، در چرخه کمرشکن کار بزرگ شوند. جوهر این غمنامه اما خون جگر است.

به گواهی مسئولان سازمان بهزیستی تاکنون بیش از دوازده هزار مورد کودک‌آزاری به اورژانس اجتماعی گزارش شده است، آمار آزار کودکان در سال 95 نسبت به سال ۹۴ افزایش یافته و در شش‌ماهه نخست سال گذشته ۱۰۹ کودک به خاطر صدمات وارده بر اثر آزار اطرافیان راهی بیمارستان شده و چهار کودک نیز جان باخته‌اند.

درد دارد، اما باید گفت که این آمار تنها دربرگیرنده آزارهای «جسمی» کودکان است و متأسفانه آمار دقیقی از آزارهای «روانی» و «عاطفی» که کودکان زیادی را به ورطه افسردگی و بزهکاری می‌کشاند نداریم. مگر می‌توان شاهد این همه تلخی و جور بود و خون دل از دیده جاری نکرد؟

دستور به موقع شما و تشکیل هیأت ویژه‌ای از متخصصان برای بررسی حادثه پلاسکو با هدف پیشگیری از حوادث بعدی مدبرانه بود.

وقتی گزارش هیات محترم منتشر شد؛ شباهت‌های عجیبی میان نتیجه این گزارش و آنچه که جامعه هنری کشور حدود یک سال است یکصدا بر آن پای می‌فشارد دیدیم؛ «دستگاه‌های مسئول به دلایل مختلف از جمله موازی کاری در بروز این حادثه نقش داشته‌اند، صدا و سیما برخلاف مقررات از آتش‌نشانی برای آموزش عمومی پول طلب می‌کرده است!» وقتی گزارش هیات ویژه را خواندیم تصمیم گرفتیم برای شما بنویسیم که در حادثه کودکان «بدسرپرست» نیز با وضعیت بحرانی مشابهی روبه‌رو هستیم.

اگر همه دستگاه‌های مسئول به وظایف قانونی خود توجه کنند، اگر بهزیستی برای حمایت کودکان «بدسرپرست» با گرفتاری‌های قانونی و مالی روبه‌رو نباشد، اگر صداوسیما در میان انبوه برنامه‌های خود بخشی را هم به آموزش کودکان و آشنایی آن‌ها با حقوقشان اختصاص دهد، آیا باز هم شنونده خبرهای تلخ و ناگوار کودک‌آزاری با این حجم زیاد خواهیم بود؟

به راستی چند درصد از کودکان کشور ما می‌دانند، جایی به نام «اورژانس اجتماعی» وجود دارد و در صورت مواجهه با خشونت و آزار، می‌توانند با شماره ۱۲۳ تماس بگیرند، آیا جز این است که آموزش‌وپرورش و صداوسیما باید وظیفه خطیر آموزش عمومی را بر عهد بگیرند؟

شرط انصاف نباشد که زحمات انجام‌شده را نادیده انگاریم، انتظارمان اما این است که خروجی این زحمات را در جامعه ببینیم. «اداره پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی» مستقر در تمام نهادهای مسئول به چه کار می‌آید وقتی در یخبندان زمستان، کودکی کنار خیابان به گفت‌وگوی سرما و دندان گوش می‌سپارد و فال می‌فروشد تا هزینه‌های اعتیاد پدر و مادر را بپردازد؟!

شما در حادثه پلاسکو ضرورت تشکیل کارگروه تخصصی را احساس کردید چون بحران دیده می‌شد و افکار عمومی جامعه در انتظار پاسخ بود، باور کنید «بحرانِ پنهان» کودکان «بدسرپرست» کمتر از آتش پلاسکو نیست، آتشی که اگر زبانه‌های سرکش اش را مهار نکنیم شعله‌های دامنگیرش نسل‌های آینده را خواهد سوزاند.

درخواست مشخص ما از جنابعالی تشکیل هیات ویژه‌ای متشکل از متخصصان است که مسئولیت دولتی و ارگانی ندارند، این هیات می‌تواند با بررسی همه جوانب موضوع، نقاط کور این گره گشودنی را شناسایی کند.

اگر ضعف قانونی داریم، اگر دستگاه‌های اجرایی تقصیر می‌کنند، اگر نسبت به آموزش عمومی غفلت کرده‌ایم، اگر به هم‌افزایی بین بخشی نیاز داریم همه پاسخی است که هیات ویژه بررسی می‌تواند پاسخی برای آن بیاید، درد که شناسایی شد، درمان آن نیز میسور است.

شایسته این جغرافیای باشکوه است که قصه هیچ کودک بی پناهی در آن پر غصه نباشد. با کودکان این سرزمین مهربان، مهربانی باید.




زیرخاکی⇐وقتی مهناز افشار گزارشگر بود!+عکس

سینماروزان: زندگی این سالهای مهناز افشار گره خورده است با ازدواج با یاسین رامین فرزند دو تن از معاونان دولت محمود احمدی نژاد و این ازدواج با بازداشت همسر به دلیل شکایت سازمان هلال احمر از وی فراوان حاشیه ساز شد.

به گزارش سینماروزان در این شرایط تمرکز بر زندگی مهناز افشار سالها قبل از آن که با فیلمهایی مانند «شیرهای جوان» و «دوستان» با په سینما بگذارد و با «شور عشق» زرشک زرین گیرد جالب به نظر می رسد.

در یکی از تصاویر زیرخاکی مهناز افشار که مربوط به اواسط دهه هفتاد است او را در مایه‌های یک گزارشگر می‌بینیم؛ گزارشگر ویژه برنامه ای که برای جشن سینمایی مجله «گزارش فیلم» تولید می‌شد.

کارگردان و تهیه کننده این ویژه برنامه شهباز زمان بود؛ از جمله تهیه کنندگان  ارشد و کارگردانانی که سالهاست برای صداوسیما در حوزه برنامه های پژوهشی فرهنگ و هنر و نیز مجموعه های داستانی فعالیتی مستمر  دارد.

مهناز افشار که در تصویر زیرخاکی باقیمانده از آن روزگار با نوعی خجالت در حال نگریستن به کارگردان است که چه دستوری می‌دهد آن سالها در حال اولین تلاشهایش برای ورود به سینما بود.

مهناز افشار در حال گزارشگری در جشن «گزارش فیلم»/شهباز زمان سمت راست تصویر کنار تصویربردار دیده میشود
مهناز افشار در حال گزارشگری در جشن «گزارش فیلم»/شهباز زمان سمت راست تصویر کنار تصویربردار دیده میشود



رونمایی از تازه‌ترین کاراکتر جمشید آریا+عکس

سینماروزان: اولین عکس از جمشید هاشم‌پور در فیلم سینمایی «دارکوب» به کارگردانی بهروز شعیبی در حالی منتشر شده است که فیلمبرداری این اثر سینمایی جمعه شب به پایان رسید.
به گزارش سینماروزان فیلمبرداری سومین فیلم سینمایی بهروز شعیبی جمعه شب در تهران به پایان رسید. جمشید هاشم پور و شادی کرم‌رودی آخرین بازیگرانی بودند که جلوی دوربین رفتند.
«دارکوب» در چند روز آینده وارد مراحل فنی می شود. فیلمبرداری «دارکوب» اواخر بهمن ماه آغاز شده بود و در این مدت، مهناز افشار، سارا بهرامی، جمشید هاشم‌پور، هادی حجازی‌فر، طوفان مهردادیان، نگار عابدی، شادی کرم رودی، ثریا حلی، آتیه جاوید، عليرضا کی‌منش و امین حیایی در لوکیشن های مختلف جلوی دوربین علیرضا برازنده رفتند.
فیلمنامه «دارکوب» توسط حسین تراب‌نژاد و آزیتا ایرایی بر اساس طرحی از بهروز شعیبی به نگارش درآمده است. این فیلم داستانِ اجتماعیِ روابط انسانی افراد جامعه را در رو در رویی با معضلات اجتماعی و اعتياد، با نگاهی متفاوت روايت می‌کند.
برخی از عوامل تولید فیلم سینمایی «دارکوب» عبارتند از: نویسنده: حسین تراب‌نژاد و آزیتا ایرایی بر اساس طرحی از بهروز شعیبی، کارگردان: بهروز شعیبی، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، صدابردار: کامران کیان ارثی، طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف، طراح گریم:فاطمه کمالی و زهرا کمالی، بازیگردان: علی صلاحی، دستیار اول کارگردان: صالح غربی جوان، مدیر برنامه‌ریزی: امیر سلیمانی، مدیر تدارکات: امیر اسکندری، جانشين تهيه: فياض هوشيار پارسيان، دستيار تهيه: محسن خواجه افضلي، جلوه‌های ویژه میدانی: آرش آقابیک، عکاس: مریم تخت‌کشیان، مشاور رسانه‌ای: سیدمحمدصادق لواسانی، مدیر تولید: کامران حجازی و تهیه‌کننده: سیدمحمود رضوی.

جمشید هاشم پور در «دارکوب»
جمشید هاشم پور در «دارکوب»




بعد از «نقطه کور»، «تیک آف» و «برادرم خسرو»⇐«نهنگ عنبر۲» هم به اکران دوم نوروز رسید

سینماروزان: در روزهای گذشته درباره تثبیت اکران دوم نوروزی فیلمهای «نقطه کور» مهدی گلستانه و «تیک آف»احسان عبدی پور در گروههای سینمایی زندگی و ماندانا نوشتیم و البته علی سرتیپی مدیرعامل فیلمیران هم از اکران دوم نوروز «برادرم خسرو» احسان بیگلری حرف زد.

به گزارش سینماروزان حالا خبر رسیده که قسمت دوم کمدی پرفروش «نهنگ عنبر» با عنوان «نهنگ عنبر: سلکش رویا» نیز بناست در اکران دوم نوروز در گروه سینمایی قدس به نمایش درآید و به این ترتیب و با پیش بینی اقبال مخاطبان به آن قاعدتا تا عیدفطر روی پرده خواهد ماند…

بهروز کیانی مدیر سینما قدس که اخیرا بعد از بازسازی بازگشایی شده است با اعلام این خبر به «فارس» گفت: با دریافت مجوزهای لازم فیلم «نهنگ عنبر2 سلکشن رویا» را برای اکران دوم نوروز و سرگروهی سینما قدس در نظر گرفتیم. 

کیانی درباره بالا رفتن کیفیت سینمایش که این روزها «خوب بد جلف» را روی پرده دارد و پس از آن «نهنگ عنبر2» را بیان داشت: این سینما بزرگترین پرده سینمایی در پایتخت را دارد و با 680 صندلی از اول فروردین ماه میزبان تماشاگران سینما بود. سیستم تهویه، سرویس بهداشتی، صندلی و سالن انتظار سینما به طور کامل باسازی شد و مجهز به سیستم نمایش Dسینما است که بالغ بر 3 میلیارد تومان برای بازسازی سینما هزینه شد.




مهناز افشار بدون اشاره به ماجرای شکایت هلال احمر از شوهرش بیان داشت⇐امسال سال خوبی برایم نبود/برای این جامعه نمی‌شود توضیح داد!/عکس گوگوش را امضاء میکردم و میدادم به پسرهای محل!!!/من یاسین رامین را دوست داشتم و بابت دوست داشتن تاوان دادم

سینماروزان: مهناز افشار بازیگر زن سینمای ایران که در سالهای اخیر به واسطه ازدواج با یاسین رامین فرزند دو معاون محمود احمدی نژاد و بعدتر بازداشت همسرش به واسطه شکایت هلال احمر در کانون حواشی قرار داشت در همه ماههای بازداشت همسرش و حتی اخیرا آزادی وی با سپردن وثیقه میلیاردی تا زمان تشکیل دادگاه، حرفی نزده است.

مهناز افشار در تازه ترین گفتگویش همچنان درباره شکایت هلال احمر از شوهرش چیزی نگفته است و باز هم پاسخگویی را به زمانی دیگر موکول کرده است. این بازیگر البته درباره خوب نبودن حالش در سال اخیر سخن گفته ولی ابدا درباره ارتباط این حال بد با بازداشت همسرش چیزی نگفته است.

مهناز افشار با بیان اینکه اسکار فرهادی حالش را خوب کرده به «آپاراتچی» بیان داشت: دریافت جایزه اسکار بسیار خوشحالم کرد چون امسال سال خوبی نبود؛ اتفاقات بد زیاد داشتیم بخصوص بخاطر درگذشت عباس کیارستمی و بعد حمیده رضوی مستندساز و این اتفاقات باعث شد حال خوبی نداشته باشم!

افشار ادامه داد: با همه خستگی و مسئولیت زندگی حال این روزهایم با حرفه ام محکمتر و آرامتر میشوم برای مقابله با مسائل زندگی شخصی!!!

این بازیگر 39 ساله با اشاره به حواشی زندگی شخصی اش تأکید کرد: با احترام به همه همکاران معتقدم چیزی به اسم زندگی شخصی وجود ندارد چون وقتی عکس بارداریم را منتشر میکنم دیگر نمیتوانم به مخاطب خط بدهم که چه بنویسند. با پرسشهای مخاطبان مسأله ندارم تا جایی که روح مرا زخمی نکند.

وی با نزدیک شدن به مسأله همسرش بیان داشت: وقتی میگویم شما دزدی هیچ کس از جامعه از من نمیخواهد ثابت کنم پس برای این جامعه نمیشود توضیح داد؛ پس راه من سکوت است و اثبات حقیقت در زمان. به وقتش پاسخ خواهم داد.

مهناز افشار درباره ازدواج با آقازاده محمدعلی رامین اظهار داشت: روزی که ازدواج کردم میدانستم با فردی ازدواج میکنم که پدرش عکس مرا با مجله بسته است!!! میدانستم دارم تصمیمی می گیرم که تاوان دارد. روح مرا زخمی کردند و این زخم، مرا ساخت. من صبر کردم؛ من او را دوست داشتم و بابت دوست داشتن تاوان دادم.

عکس گوگوش را به پسرهای محل میدادم

مهناز افشار که در همه این سالها به خاطر شباهت با یک خواننده لس آنجلسی مورد توجه قرار گرفته خاطرنشان ساخت: در دوران دبیرستان عکس خانم گوگوش را امضاء میکردم و میدادم به پسرهای محل. بعدها خود ایشان{گوگوش} را هم دیدم و کلی با هم کیف کردیم!!!

این بازیگر پیرامون شروع کارش و کیفیت پایین آثارش اظهار داشت: در ابتدای کار زیاد قضیه را جدی نمی گرفتم چون سوادم سواد یک دختر 18 ساله بود و ده سالی گذشت تا بتوانم جدی تر شوم و فهمیدم باید دقت کنم.

وی ادامه داد: بعد که کم کم گذشت سعی کردم روند کاریم را بهبود بخشم و به جایی رسیدم که در زمانی که فیلمبرداری نگاتیو بود وقتی ضبط آغاز می‌شد روح خودم به کناری می رفت و می نشست و کاراکتری تازه در من حلول میکرد؛ انگار حال نشئگی برایم ایجاد میشد!!!

معذرتخواهی به خاطر «عشق تعطیل نیست»

افشار که اخیرا درگیر دو کار همزمان یکی سریال خانگی «عاشقانه» و دیگری فیلم «دارکوب» است اظهار داشت: تابحال پیش نیامده بود که همزمان در دو کار باشم چون در شبکه خانگی به جز تجربه ناموفق «عشق تعطیل نیست» نبوده ام اما حالا از یک طرف در «عاشقانه» هستم و از طرف دیگر در «دارکوب». یک معذرت خواهی به خاطر نیمه کاره ماندن «عشق تعطیل نیست» به مخاطبان بدهکارم. در ابتدای کار «عاشقانه» هم نگرانی هایی وجود داشت در این جهت بخصوص که به جز «عشق…» یک مجموعه دیگر با نام «آسپرین» هم دچار این اتفاق شد!!! تنها مجموعه ای که دیدیم کامل پخش شد «شهرزاد» بود!!! سریال ما هم در برهه ای به مشکل خورد اما خوشبختانه حل شد و تا انتها رفت.

به کاهانی گفتم آماده ام برای همکاری بعدی

بازیگر «تینا» در فیلم توقیفی «اردتمند…»عبدالرضا کاهانی خاطرنشان ساخت: این گونه توقیفها موانعی است که میتواند انگیزه را بگیرد اما من سخت‌جانم و حتی با کاهانی صحبت کردم و گفتم آماده ام برای همکاری بعدی. حاضرم با سرم محکم بکوبم به سقف و سرم خونین شود اما سقف را بردارم.




توضیحات رییس هلال احمر درباره میزان وثیقه آزادی شوهر مهناز افشار

سینماروزان:  حدودا دو هفته قبل یاسین رامین همسر مهناز افشار که با شکایت سازمان هلال احمر چندین ماه بازداشت بود با سپردن وثیقه آزاد شد و علاوه بر وجود شایعات در میزان وثیقه آزادی وی(اینجا را بخوانید) سخنگوی قوه قضاییه درباره تخفیف در قرار وثیقه وی گفت.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماروزان  حالا امیرمحسن ضیایی رییس هلال احمر در نشست خبری طرح ملی امداد و نجات نوروزی سال 96، در این باره توضیح داده است.

امیرحسین ضیایی در ارتباط با آخرین جزئیات پرونده یاسین رامین که هلال‌احمر در این زمینه به دلیل تخلفات انجام گرفته در حوزه شرکت رشد از وی شکایت داشت،‌گفت: در حال حاضر این فرد با وثیقه 8.5 میلیارد تومانی آزاد شده و پرونده سیر قضایی را طی می‌کند البته اینکه چقدر وثیقه تعیین شده است برعهده بازپرس بوده و ما نیز پیگیری‌های لازم در ارتباط با این پرونده را انجام داده‌ایم.




مهناز افشار و امین حیایی باز هم همبازی شدند+عکس

سینماروزان: امین حیایی و مهناز افشار که در مدت زمانی بیش از یک دهه در آثاری همچون «کما»، «چه کسی امیر را کشت»، «تله»، «آکواریوم» و «پوپک و مش ماشالله» سابقه همکاری داشته اند در تازه ترین تجربه کار مشترک در «دارکوب» بهروز شعیبی جلوی دوربین رفته اند.

به گزارش سینماروزان اولین عکس‎ها از فیلم سینمایی «دارکوب» به کارگردانی بهروز شعیبی در حالی منتشر شده است که فیلمبرداری فیلم تا بعد از تعطیلات نوروز ادامه دارد.

در روزهای قبل و در لوکیشنی در غرب تهران، مهناز افشار، امین حیایی و سارا بهرامی جلوی دوربین علیرضا برازنده به ایفای نقش مشغول بودند. همچنین در روزهای آتی، بازیگران دیگر نیز جلوی دوریین می‌روند.

تاکنون نیمی از فیلمبرداری «دارکوب» به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیه‌کنندگی سیدمحمود رضوی انجام شده است. پیش‌بینی می‌شود این فیلم تا بعد از تعطیلات نوروز جلوی دوربین علیرضا برازنده باشد.

مهناز افشار، سارا بهرامی، جمشید هاشم‌پور، هادی حجازی‌فر، طوفان مهردادیان، نگار عابدی، شادی کرم رودی، ثریا حلی، آتیه جاوید، عليرضا كي منش و امین حیایی بازیگران «دارکوب» هستند.

فیلمنامه «دارکوب» توسط حسین تراب‌نژاد و آزیتا ایرایی بر اساس طرحی از بهروز شعیبی به نگارش درآمده است. این فیلم داستانِ اجتماعيِ روابط انساني افراد جامعه را در رو در رويي با معضلات اجتماعي و اعتياد، با نگاهي متفاوت روايت مي‌كند.

برخی از عوامل تولید فیلم سینمایی «دارکوب» عبارتند از: نویسنده: حسین تراب‌نژاد و آزیتا ایرایی بر اساس طرحی از بهروز شعیبی، کارگردان: بهروز شعیبی، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، صدابردار: کامران کیان ارثی، طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف، طراح گریم: فاطمه کمالی و زهرا کمالی، بازیگردان: علی صلاحی، دستیار اول کارگردان: صالح غربی جوان، مدیر برنامه‌ریزی: امیر سلیمانی، مدیر تدارکات: امیر اسکندری، جانشين تهيه: فياض هوشيار پارسيان، دستيار تهيه: محسن خواجه افضلي، جلوه‌های ویژه میدانی: آرش آقابیک، عکاس: مریم تخت‌کشیان، مشاور رسانه‌ای: سیدمحمدصادق لواسانی، مدیر تولید: کامران حجازی و تهیه‌کننده: سیدمحمود رضوی.

دارکوب
دارکوب
دارکوب
دارکوب




توضیحات سخنگوی قوه قضاییه درباره آزادی همسر مهناز افشار با تخفیف در مبلغ قرار وثیقه

سینماروزان: انتهای هفته گذشته خبر آزادی یاسین رامین که به دلیل شکایت سازمان هلال احمر بازداشت شده بود با وثیقه 29 میلیاردی منتشر شد(اینجا را بخوانید) و حالا سخنگوی دستگاه قضا از آزادی او با تخفیف در مبلغ قرار وثیقه ابتدایی سخن گفته است.

به گزارش سینماروزان پانزدهم اسفندماه غلامحسین محسنی‌اژه‌ای سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه یک منبع آگاه از جانب هلال احمر از آزادی یاسین رامین خبر داد، در مورد این پرونده توضیح دهید، گفت: ایشان با قرار وثیقه بعد از 5 ماه آزاد شد. بارها گفته ام افرادی که تحت تعقیب قرار می گیرند بعضی الزام به بازداشت موقت دارند و در مورد بعضی این الزام وجود ندارد، البته در قانون جدید این موارد کمتر شده است و اختیار آن به قاضی داده شده است. در مواردی که اقدام به بازداشت موقت وجود دارد، دلایل این اقدام این است که ممکن است جایی بیم تبانی باشد یا بیم ابقای آثار جرم باشد، یا در جایی باشد که ممکن است فرد فرار کند و سایر مسائلی که در قانون پیش بینی شده است که قاضی دستور بازداشت موقت می‌دهد.

وی افزود: فرد می‌تواند اعتراض کند، اگر این بازداشت پس از اعتراض تایید شد، این بازداشت موقت سقفش مشخص شده، اما کف آن مشخص نیست. امکان این وجود دارد یک روز یا چند روز بازداشت شود تا رفع موجبات بازداشت موقت صورت گیرد. گاهی قرار وثیقه صادر می شود که از ابتدا تا انتهای آن قرار تغییر نمی‌کند و شخص نمی تواند آن را تامین نماید و تا تامین نکند بازداشت می ماند.

محسنی اژه ای ادامه داد: برای مثال، قرار یک میلیاردی صادر می شود و پس از آن بررسی می شود که قرار باید در حد 500 میلیون باشد، در نتیجه قرار را تخفیف می دهند و شخص پس از کمتر شدن مبلغ آن را تامین می کند. گاهی هم ممکن است ابتدائا قرار وثیقه کمتر باشد و با بررسی افزایش یابد. در مورد این شخص با بررسی ها قرار وثیقه تخفیف پیدا کرد و ایشان در روزهای اخیر آزاد شد اما تا زمان رسیدگی پرونده در دادگاه آزاد هست.




نامه مادرشوهر مهناز افشار به اصغر فرهادی⇐چرا داشته‌ها را نمایش ندادید؟/چرا مدام زن چادری را منفعل و مرد سنتی را پرخاشگر نشان می‌دهید؟

سینماروزان: در هیاهوی پیامهای تبریک مختلفی که برای اصغر فرهادی به واسطه اسکار دومش صادر شده است سوسن صفاوردی همسر محمدعلی رامین و مادرشوهر مهناز افشار نیز نامه ای برای فرهادی نوشته است.

به گزارش سینماروزان صفاوردی که به تازگی خبر آزادی پسرش یاسین رامین که ماهها بخاطر شکایت سازمان هلال احمر در بازداشت بود منتشر شد(اینجا را بخوانید) در نامه خود به اصغر فرهادی از او گله کرده که چرا زنان و مردان سنتی را در آثارش مدام با ویژگیهای منفی نمایش می دهد و برای او ابراز امیدواری کرده بلکه بتواند در آینده با تأکید بر داشته های ایرانیانی جایزه بگیرد.

متن نامه مادرشوهر مهناز افشار به فرهادی را بخوانید:

به نام دوست که جز دوست مقصدی نمی خواهیم

با سلام و احترام

جناب آقای فرهادی بدون شک هرگاه اتفاقی که منجر به یاد مثبت از یک کشور در عرصه ی بین المللی می شود ، دل افراد کشور را شاد می کند و این شادی که افتخار آفرین است جای قدردانی دارد ، بس ضمن تشکر از پیروزی هنری کسب شده ، چندی بود دلم می خواست به گونه ای با شما سخن بگویم و نکاتی را بعنوان یک هموطن به سمع شما برسانم.

جناب آقای فرهادی

فیلم «فروشنده» قطعا در آموزش گفتگو و عقلانیت در مواقع خشم، صحنه هایی را پیش چشم روی مخاطب قرار داد که می توان در مواقعی که تفکرات سنت های کهنه و پوسیده، انتظاری خارج از چهارچوب عقل از انسان را متوقع بوده است، به گونه ای دیگر عمل کرد و خشم را در اوج غلبه احساسات که شخص را  برآن می دارد تا بر سر دوراهی انجام آداب معمول یا مدیریت بحران، راه دوم را انتخاب کند و راه اصلاح را پیش گیرد. اما آقای فرهادی جدای از مهارت های هنری و فنی که در تخصص بنده نیست، فیلم «فروشنده» همانند «جدایی نادر از سیمین» مجددا برای طرح حرکتی مبتنی بر عقلانیت در مواقع بحرانی، پاشنه ی آشیل خانواده هایی از جنس سنتی را نشانه رفت. در هر دو فیلم نقش پدران و مادران سنتی در سنین مختلف به گونه ای منفی است.

در «جدایی نادر از سیمین» مرد خانه تندخو، بی منطق، پرخاشگر که نماد یک فرد مذهبی سنتی است را به تصویر می کشد و چادر که با ذلت و بدبختی  انفعال، آبرو داری بی منطق و فقر پیوند خورده و نماد یک زن مذهبی است.

در «فروشنده» نیز پدر سنتی، پناهگاه یک خانواده به گونه ای دیگر دچار ضعف شخصیتی است و مادر، همان زن چادر به سر، منفعل که سال ها با آبروداری تلاش کرده است تا آنچه را که به او داده اند ببیند نه آنچه را که باید ببیند و حس کند.

این افراد در مقابل شخصیت های متجددی قرار می گیرند که چه به هنگام جدایی و چه به هنگام تعدی به ناموس ،کاملا رفتاری آگاهانه ، منطقی ،توام با حس همدردی و مشارکت را در لحظات بحرانی به نمایش می گذارند.

جناب فرهادی

قطعا برای اصلاح جامعه و کشوری که به آن تعلق داریم و سرزمین ماست ،هر فرد وطن دوستی دغدغه اصلاح دارد و شما نیز بخوبی این دغدغه را نشان داده اید ولی زیباست در جریان گذر از سنت به نوسازی فرهنگی و شاید در بسیاری از موارد ،حرکت بسوی رفتار های منطقی و عقلانی ،خیلی از ارزش هایی که در جوامع توسعه یافته امروز در مسیر این گذر تبدیل به یک حسرت شده اند همچون  اتحاد و همبستگی خانوادگی، جمع گرایی، گذشت و ایثار، نوع دوستی و…را با یک تورق در دفتر خاطرات خانواده های سنتی از این جنس» مشاهده کرده و آنها را مورد تغافل قرار ندهیم.

آقای فرهادی

خوب بخاطر دارم ،در جریان پیروزی انقلاب ،برخی از مردان از جنس آسمانی را که با دیدن زنان فقیر فرهنگی و مادی خودفروش آنان را به عقد خویش در آورده اند تا از بند اسارت ناجوانمردان شهوت پرست و پول پرست رهایی بخشند یا معتمدین قدیمی محله ها ریش سفیدانی که به چشم پاکی شهرت داشتند و نه تنها امین و پناهگاه خانواده ی خود بوده اند ،بلکه امین یک محله محسوب می شدند. ناموس دیگران ،ناموس آنان بود و مایملک دیگران، مایملک آنان و در همه حال احوال دیگران مقدم بر احوال شخصی آنان بود، را حتما شما نیز به یاد داشته و یا شنیده اید و یا زنان محجبه ای که اعتقاد آنان مانع توانمندی ،فعالیت  و مشارکت بالای آنان در عرصه های مختلف نبوده و در مرام آنان انفعال و ذلت ،محلی از اعراب نداشته است و در کنار خانواده و همکاری همسرانشان الگویی از یک جمع صمیمی،منسجم و آگاه را به تصویر کشیده اند.

جناب فرهادی

جامعه ی ما به حق در خیلی از موارد نیازمند یک پالایش اساسی از آداب و سنن پیوند خورده به تفکرات متحجرانه و پوسیده و عاری از آموزه های اصیل دینی و سیره عملی پیامبر که برای مکارم اخلاق مبعوث شد و سیره اهل بیت مطهرش است،می باشد.

اما از کارگردان به نام و با سابقه ای چون شما انتظار می رود ،به موازات اصلاح داشته ها را نیز پررنگ کنید و در معرض جهانی که از آن بی خبر است قرار دهید. این جهان هم به جهان تفکرات داخل و هم به جهان تفکرات خارج بر می گردد. شما قطعا اذعان دارید که اگر یک جامعه داشته هایش مورد غفلت قرار گیرد، از درون دچار سردرگمی می شود و از بیرون عزت اش خدشه دار می شود و لذا جای دستان توانمند شما در به تصویر کشیدن این داشته ها، امروز پیش از هر زمان دیگر احساس می شود.

پس به امید آن روز که اصغر فرهادی کارگردان به نام ایران در عرصه های ملی و بین المللی اسکار بهترین فیلم داشته های یک ملت را برای کشورمان به ارمغان آورد.

با تشکر از پیام زیبای شما به مراسم اسکار




در آستانه انتخابات و با سپردن وثیقه ۲۹ میلیاردی؟⇐همسر مهناز افشار آزاد شد⇔پرسش: چه کسی وثیقه ۲۹ میلیاردی را جور کرده؟

سینماروزان: در حالی که مهناز افشار بازیگر زن سینما در آخرین گفتگوی خود اتهام دزدی را اتهامی بی اساس دانسته بود که در جامعه ما میتوان به راحتی به هر کسی وارد کرد(اینجا را بخوانید) حالا خبر رسیده که یاسین رامین همسر وی که ماهها بود به دلیل شکایت سازمان هلال احمر در بازداشت به سر می برد آزاد شده است.

به گزارش سینماروزان خبر آزادی همسر مهناز افشار آن هم در آستانه انتخابات 96 را «انصاف نیوز» داده و تأکید نموده که یاسین رامین چهارشنبه شب 11 اسفندماه آزاد شده است و با استقبال دوستانش مواجه شده است.

اواخر مرداد امسال دادستان تهران از تعیین وثیقه 29 میلیاردی برای آزادی متهم سازمان هلال احمر سخن گفته بود(اینجا را بخوانید) و حالا پرسش اینجاست که چه کسی این وثیقه 29 میلیاردی را برای او سپرده است؟!؟

یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین و سوسن صفاوردی از معاونان احمدی نژاد است. آیا والدین برایش وثیقه 29 میلیاردی سپرده اند یا «دوستانی» که ادعا شده بعد از آزادی به استقبال وی رفته اند؟

پرسش بعدی درباره موضع گیریهای مهناز افشار و همسرش در انتخابات ریاست جمهوری96 است. آنها طرف چه کسی را خواهند گرفت؟ این پرسش وقتی جدی تر می شود که بدانیم اخیرا حمید بقایی از نزدیکان به طیف احمدی نژاد-مشایی هم برای انتخابات اعلام حضور کرده! آیا نزدیکی به مشایی، این زن بازیگر و همسرش را به بقایی نزدیک خواهد کرد یا آنها به سمت کاندیدای دیگری خواهند رفت؟ شاید هم یک بار برای همیشه قید درگیریهای سیاسی را بزنند…




تازه‌ترین اظهارات مهناز افشار در واکنش به حواشی امتداد بازداشت همسرش⇐ما در مملكتي زندگي مي‌كنيم كه همين الان من مي‌توانم به شما بگويم دزد!!!/ يك شبه و بعد از سي و اندي سال نمي‌توان نان حرام خورد!/در زمانش حتما سوال‌هاي شما را پاسخ خواهم داد!

سینماروزان: وصلت مهناز افشار با یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین و سوسن صفاوردی هر دو از مدیران محمود احمدی نژاد، و از آن سو ادعاهایی که مهناز افشار بعد از روی کار آمدن دولت روحانی و بخصوص در جریان انتخابات مجلس اخیر در حمایت از اصلاح طلبان و در نقد دولت احمدی نژاد مطرح کرد، واکنش بسیاری از مخاطبان را موجب شد.

به گزارش سینماروزان دامنه این واکنشها با بازداشت همسر وی بخاطر شکایت سازمان هلال احمر تشدید شد و البته افشار هیچ گاه نتوانست پاسخهایی منطقی برای این واکنشها داشته باشد.

این بازیگر به تازگی در گفتگو با «اعتماد» با اشاره به حواشی ازدواج با آقازاده ای منتسب به احمدی نژاد و واکنش مخاطبان به این ماجرا گفته است: در ارتباط با ازدواجم و حواشي آن به هيچ عنوان در جايي اعلام نكردم كه زندگي شخصي من است و به هيچ كس ربطي ندارد. تنها كاري كه كردم دعوت به سكوت بود و گذر زمان براي اثبات حقيقت.

وی با اشاره به دلخوریهایش از نقد مخاطبان اظهار داشته است: سال‌هاي اول به خصوص زماني كه دخترم به دنيا آمد از يك سري مطالب و حواشي آزرده شدم. اما از جايي به بعد گفتم من نمي‌توانم تمام عمرم را براي اثبات خودم زمان بگذارم. ما در يك مملكتي زندگي مي‌كنيم كه همين الان من مي‌توانم به شما بگويم دزد. اگر همه آدم‌ها اين حرف را بشنوند از من نمي‌خواهند ادعايم را ثابت كنم، برعكس از شما مي‌خواهند ثابت كنيد دزد نيستيد! شما چطور مي‌توانيد صورت مساله‌اي را كه از پايه اشتباه است ثابت كنيد؟‌ من در چنين جامعه‌اي چطور مي‌توانم فردفرد آدم‌ها را توجيه كنم كه دارند اشتباه مي‌كنند؟ اين كار باعث مي‌شود زمانم، انگيزه و روياها و فعاليت‌هايم را از دست بدهم. براي همين مي‌گويم خيلي خب، من كار خودم را انجام مي‌دهم، شما هم مي‌توانيد سوال داشته باشيد و من هم در زمانش حتما سوال‌هاي شما را پاسخ خواهم داد.

افشار درباره واکنش همکارانش به حاشیه های بازداشت همسر بیان داشته است: هيچ‌وقت آنقدر كه نظر مخاطب و مردمان بي‌غرض برايم مهم بود، نظر همكارانم برايم مهم نبود به يك دليل بزرگ. چون هميشه فكر مي‌كردم هيچ‌وقت نمي‌تواند نظرات آنها در سينماي رقابتي آن‌هم از نوع منفي‌اش مهم باشد كه من به آن توجه كنم. من الان نزديك چهل سالم است، قبل از اين سه سال يك پيشينه‌اي داشتم. من اگر خيلي آدم وحشتناكي هم باشم واقعا در اين سه سال خيلي نمي‌توانم تغيير رفتار بدهم. چطور مي‌توانم در يك دوره سه ساله تبديل به يك آدم عجيبي شوم؟ من تغييرات ديدگاه مذهبي را مي‌توانم بپذيرم آن هم البته برايم جاي سوال است، اما مي‌شود بعد سي و چند سال آدم، چرخش بزرگي در اين زمينه كند، يا مثلا آدم يك شبه مي‌تواند عاشق بشود ولي ايدئولوژي و يك سري فعاليت‌ها و اعتقادات به صورت كلي يك شبه نمي‌تواند تغيير كند. شما اگر به نان حلال اعتقاد داريد يك شبه بعد از سي و اندي سال ديگر نمي‌توانيد نان حرام بخوريد…

وی افزود: از همكارانم تغيير عجيبي نديدم شايد خودم تصميم گرفتم همان ابتدا كمتر كار كنم تا بتوانم خودم را بهتر پيدا كنم اما من هيچ‌وقت گارد يا رفتار عجيبي نديده‌ام، اگر هم بوده به گوش من نرسيده است. آن تعدادي كه اين احساس را داشته‌اند هم هيچ‌وقت برايم مهم نيستند.

 




جمشید هاشم‌پور، مهناز افشار، امین حیایی و… در رویارویی با اعتیاد+عکس

سینماروزان: فیلمبرداری فیلم سینمایی «دارکوب» به کارگردانی بهروز شعیبی که از چند روز قبل در تهران آغاز شده بود، در فروشگاهی در غرب تهران ادامه دارد.

به گزارش سینماروزان در اولین روزهای فیلمبرداری «دارکوب» که سومین فیلم سینمایی بهروز شعیبی در مقام کارگردان محسوب می‌شود، مهناز افشار، امین حیایی و سارا بهرامی جلوی دوربین علیرضا برازنده رفته‌اند. در روزهای آتی و با تغییر لوکیشن نیز، بازیگران دیگر فیلم بازی خود را آغاز می‌کنند.

مهناز افشار، امین حیایی، سارا بهرامی، جمشید هاشم‌پور و هادی حجازی‌فر تعدادی از بازیگران اصلی فیلم هستند و در روزهای آینده، چند بازیگر دیگر برای ایفای نقش در «دارکوب» به این پروژه اضافه می‌شوند.

فیلمنامه «دارکوب» توسط حسین تراب‌نژاد و آزیتا ایرایی بر اساس طرحی از بهروز شعیبی به نگارش درآمده است. این فیلم داستانِ اجتماعيِ روابط انساني افراد جامعه را در رو در رويي با معضلات اجتماعي و اعتياد، با نگاهي متفاوت روايت مي‌كند.

برخی از عوامل تولید فیلم سینمایی «دارکوب» عبارتند از: نویسنده: حسین تراب‌نژاد و آزیتا ایرایی بر اساس طرحی از بهروز شعیبی، کارگردان: بهروز شعیبی، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، صدابردار: کامران کیان ارثی، طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف، طراح گریم: فاطمه کمالی و زهرا کمالی، بازیگردان: علی صلاحی، دستیار اول کارگردان: صالح غربی جوان، مدیر برنامه‌ریزی: امیر سلیمانی، مدیر تدارکات: امیر اسکندری، جانشين تهيه: فياض هوشيار پارسيان، دستيار تهيه: محسن خواجه افضلي، جلوه‌های ویژه میدانی: آرش آقابیک، عکاس: مریم تخت‌کشیان، مدیر تولید: کامران حجازی و تهیه‌کننده: سیدمحمود رضوی. محصول موسسه سينمايي سيماي مهر.

همچنین سایر عوامل فیلم عبارتند از: دستیار دوم کارگردان: جعفر نامنی، منشی صحنه: غزل رشیدی، گروه کارگردانی: شایان سیدمحمود، بازیگردان کودک: فرشته گلچین، دستیار اول فیلمبردار: محمد عزت‌خواه، دستیاران فیلمبردار: حامد عزت‌خواه، صابر کامیان، مهدی پیران، پریا صادق بیگی، میلاد عزت‌خواه، پشتیبانی فنی: محمدطاهر ضیائی و ابراهیم عزت‌خواه، مسئول دوربین: جواد حاج شریفی، مجری گریم: سعید سدابی، تصویربردار پشت صحنه: امیر امیریان، دستیار اول صحنه و لباس: رضا عسگرخانی، دستیار لباس: آئین احمدی، دستیار گروه صحنه و لباس: علیرضا بیرامی و محمد کیالها، دستیار لباس: کتایون فربود، دستیاران تدارکات: علی حسین قاسمی، سعید رضا صاحبی، سیدمجید میرحسینی و سعید فکری، همیار تدارکات: مهران ایزدبین و آرمان دلاوری، حمل و نقل: مجید فلاح، پرویز آغاسی و محمد شوندی، مسئول هنروران: حمید بخشی‌نژاد، دستیار تدوین: آیدین پرهیزی، دستیار صدا: مرتضی نجف‌لو و سالار جامی، مدیر مالی: زهرا کوشکی‌احمدی، دستیار مالی: انیس گودرزی، امور دفتري: حسين ترك زبان، علي كشاورز.

«دارکوب» محصول موسسه سینمایی سیمای مهر است که با «ماجرای نیمروز» جایزه بهترین فیلم جشنواره فجر 35 را به دست آورد. «دارکوب» همچنین سومین اثر سینمایی بهروز شعیبی پس از «دهلیز» و «سیانور» است. «سیانور» مهرماه امسال اکران و با استقبال قابل توجهی روبرو شد.

دارکوب
دارکوب




همزمان با ولنتاین⇐اولین قسمت «عاشقانه» گلزار عرضه شد+عکس

سینماروزان: اولين قسمت از مجموعه «عاشقانه» به كارگردانى منوچهر هادى و تهيه كنندگى مهدى گلستانه از امروز ٢٥ بهمن ماه که مقارن با روز ولنتاین است توسط شركت هنرنماى پارسيان وارد شبكه نمايش خانگى خواهد شد.

به گزارش سینماروزان ادامه قسمت هاي اين مجموعه نيز از اين پس به صورت ١٠ روز يك بار خواهد بود به طوري كه قسمت دوم از كار چهارشنبه هفته آينده توزيع مي شود.

مهدي گلستانه تهیه کننده سریال درباره زمان دقيق فيلمبرداري قسمت هاي باقي مانده اين مجموعه گفت: در حال حاضر فيلمبرداري ٧٥ درصد از مجموعه به پايان رسيده است و براساس برنامه ريزي هاي انجام گرفته، قسمت هاي باقي مانده نيز از اواخر هفته مقابل دوربين مي رود. فيلمبرداري به صورت رج زني انجام شده است و توليد نيز تا اواخر امسال به طور كامل به پايان مي رسد.

گلستانه در ادامه افزود: در طي چند سال گذشته توزيع برخي از آثار توليدات نمايش خانگي متاسفانه با بي نظمي مواجه بوده و همين امر مقداري مخاطبان را نسبت به پيگيري اينگونه توليدات بي اعتماد كرده است. براي احترام به مخاطبان «عاشقانه» مراحل فني اين مجموعه از اواسط فيلمبرداري آغاز شده و همچنان در حال انجام است تا پخش تمامي قسمت هاي مجموعه به صورت منظم و بدون وقفه انجام شود.

محمدرضا گلزار، ساره بيات، بهاره كيان افشار، فرزاد فرزين، حميدرضا پگاه، شمسي فضل اللهي، عليرضا زماني نسب، عليرضا سوزنچي، (با هنرمندي) حسين ياري، پانته آ بهرام، مسعود رايگان و هومن سيدي، (با حضور افتخاري) يكتا ناصر و (با معرفي) سارا رسول زاده و (با حضور) مهناز افشار در نقش گيسو بازيگران اصلي «عاشقانه» هستند.

فرزاد فرزين و فريدون آسرايي دو خواننده مطرح پاپ هركدام يك قطعه را با آهنگسازي بابك زرين براي تيتراژ اين مجموعه خوانده اند. در اين بين فرزين علاوه بر خوانندگي تيتراژ، يكي از نقش هاي اصلي مجموعه را نيز برعهده دارد.

عاشقانه
عاشقانه



در مراسمی با حضور یک رپر و یک ترانه‌سرای اغلب ناراضی رخ داد⇐از خرید تابلوی ۶۰۰ هزارتومانی توسط دختر مهناز افشار تا هزینه میلیونی یک مدیر شهری برای خرید تابلویی دیگر!+عکس

سینماروزان: در روزهایی که همچنان فاجعه پلاسکو پویش «بد سرپرست تنهاتر است» همزمان با افتتاح نمایشگاه «هوای شهرم را آبی کشیدم» جشن حراج نقاشی های کودکان کار شب گذشته-یکشنبه ۳ بهمن- در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

به گزارش سینماروزان در این جشن که از ساعت ۱۸ در سالن آمفی تئاتر فرهنگسرای ارسباران آغاز شد، جمعی از هنرمندان و ورزشکاران از جمله مهناز افشار سخنگوی پویش بدسرپرست تنهاتر است، محسن سلیمانی مدیر فرهنگسرای ارسباران، یغما گلرویی ترانه سرا، خشایار اعتمادی خواننده، حسین رفیعی، سارا روستاپور و مرتضی یراقبافان مجری تلویزیون، کمند امیرسلیمانی و نفیسه روشن بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، سامان گوران مجری و بازیگر، یاسر بختیاری(یاس) خواننده، مهدی صفایی قهرمان جهانی کیک بوکس، نگین دادخواه قهرمان اسکیت دختران ایران، اشکان درویشی کارگردان و… حضور داشتند.

در ابتدای این مراسم و پس از قرائت قرآن کریم توسط مرتضی یراق بافان مجری سیما و پخش سرود جمهوری اسلامی ایران، سرود حماسی جمعی از دانش آموزان با ادای احترام به شهدای آتش نشان حادثه ساختمان پلاسکو اجرا شد. در ادامه مهناز افشار سخنگوی پویش بدسرپرست تنهاتر است به روی سن رفته و سخنرانی کرد. وی با عرض تسلیت به مناسبت شهادت جمعی از آتش نشانان عزیز کشورمان گفت: متاسفانه روزهای تلخی را را پشت سر می گذاریم و امیدوارم این روزهای غم بار به زودی به پایان برسد.

وی افزود: اگر ما امروز در این محل جمع شده ایم، برای این است که بچه ها انگیزه و امید خود را از دست ندهند و به وجدانمان تلنگری بزنیم تا انسانیت را فراموش نکنیم.

این بازیگر سینما با بیان این که کار خیر حتی اگر شو و نمایش هم اطلاق شود، تاثیر خود را خواهد داشت، بیان کرد: حتی اگر به ما بگویند که با این کار یک نمایش و شو اجرا می کنید، باز هم من حاضر هستم در این فضا حضور داشته باشم تا حداقل به یک نفر هم که شده بگوییم کودکان این سرزمین آینده سازان کشورمان هستند و باید مورد توجه و محبت قرار بگیرند.

رفیعی: کودکان کار بسیار ارزشمندند

در ادامه مراسم زهره هاشمی مجری رادیو و تلویزیون که اجرای جشن حراج نقاشی های کودکان کار را برعهده داشت، از همکار خود حسین رفیعی دعوت کرد تا با حضور روی سن او را در آغاز فروش خیریه تابلوهای دانش آموزان مدارس کودکان کار همراهی کند. رفیعی در این مراسم گفت: در ابتدای دهه ۴۰ خود من جزو کودکان کار بودم. چراکه همزمان با تحصیل کار هم می کردم. به نظرم نذر فرهنگی همین کمک ها را شامل می شود و همه آدم ها در هر مقطع تحصیلی و شرایط اجتماعی می توانند کار کنند و این اصلا یک عیب حساب نمی شود.

وی افزود: اتفاقا تنها دنیایی که در آن بد اخلاقی نیست، دنیای کودکان است و آن ها که بداخلاق هستند، حتما کودک درونشان به خواب رفته است. کودکان کار بسیار ارزشمندند. آن ها کار می کنند تا در مقابل کسی کمر خم نکنند.

در اولین حراج این مراسم تابلوی زیبایی از مدرسه صبح رویش با مبلغ ۸۰۰ هزار تومان توسط یکی از حاضران در سالن خریداری شد.

اعتمادی: خدا کند در ایران همیشه کار باشد

خشایار اعتمادی با اجرای زنده یکی از قطعات موسیقی خود همراه با نواختن پیانو، مخاطبان این مراسم را تحت تاثیر قرار داد. وی همچنین زهره هاشمی را در فروش تابلوی دوم کمک کرد. این خواننده عنوان کرد: به نظرم کودک کار واژه قشنگی است و اتفاقا کودک بی کار واژه مناسبی نیست. گفته شده است تا سال ۱۴۰۰ در ایران هیچ کودک کاری وجود نخواهد داشت. اما من می گویم خدا کند در کشورمان همیشه کار باشد.

وی افزود: امشب قرار بود شاد باشم اما با حضور در این فضا بیشتر نگران آینده بچه های کشورمان هستم.

تابلوی نقاشی دوم از مدرسه سمیه نیز در این بخش با قیمت ۴۰۰ هزار تومان به یکی از حاضران در سالن فروخته شد تا عواید آن صرف هزینه های آموزشی کودکان کار شود.

دیدار با همکلاسی قدیمی بعد از ۲۳ سال

در بخش بعدی مراسم سارا روستا پور(خاله سارا) مجری سیما به روی سن آمد. وی که برای فروش دو نقاشی مجری مراسم را همراهی کرد، سمیع الله اکبری دانش آموز ۱۲ ساله را دعوت به حضور روی سن کرد و با قیمت پایه ۳۰۰ هزار تومان خود به عنوان خریدار خواستار دریافت این تابلو شد. نقاشی زیبای این نوجوان طرحی از یک موتور سوار بود که در هوای آلوده شهر برای زنده ماندن گلی در گلدان، از تنفس خود آن را تغذیه می کند. نقاشی این نوجوان با رقابت بین خیرین حاضر در سالن به قیمت بالایی رسید. سخنگوی پویش بدسرپرست تنهاتر است مبلغ ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان را پیشنهاد داد و در نهایت تابلو به مبلغ ۱میلیون و ۶۰۰ هزار تومان به فروش گذاشته شد و یکی از همکلاسی های قدیمی مهناز افشار که برای دیدار او به فرهنگسرای ارسباران آمده بود و دوست قدیمی خود را بعد از ۲۳ سال می دید، این تابلو را خریداری کرد. عکس یادگاری سامان فرزند این فرد نیکوکار با سمیع الله تصویر زیبای دیگر این جشن بود که ثبت شد.

تابلوی چهارم نیز با حضور سارا روستا پور تصویر زیبایی از منظره ای طبیعی با گل و درخت و دریا و ماهی و آسمانی صاف و آبی به قیمت ۵۰۰ هزار تومان توسط یکی از خیرین حاضر در سالن خریداری شد. اما در ادامه نوبت به نفیسه روشن رسید. او با حضور روی سن از یغما گلرویی دعوت کرد تا برای حراج تابلوی پنجم همراهی اش کند. گلرویی با مبلغ ۴۰۰ هزار تومان مشارکت خود را برای شرکت در این حراجی نیکوکارانه اعلام کرد. اما در نهایت تابلوی نقاشی سهم مهناز افشار با مبلغ ۶۰۰ هزار تومان شد. وی با حضور روی سن عنوان کرد که این تابلو را لیانا دخترش خریده و به بچه ها هدیه می کند. او همچنین ادامه داد: حضور در این جمع باعث شد تا لحظاتی غم و اندوه این روزها را از یاد ببرم و امیدی در دلم روشن و حال و هوایم عوض شود.

خریدار تابلوی ششم نقاشی با حضور نفیسه روشن و زهره هاشمی روی سن مرتضی یراق بافان بود که از همان ابتدا تصمیم به این کار داشت. او با پیشنهاد ۵۰۰ هزار تومان نقاشی زیبای دیگری از بچه های کار را به خود اختصاص داد و آن را برای فروش دوباره به پویش بدسرپرست تنهاتر است، اهدا کرد. در ادامه این مراسم سامان گوران آیتم طنزی را اجرا کرد و خود نیز در فروش یکی از تابلوها مجری جشن را همراهی کرد. او با شوخی ها و طنازی های خود توانست رقم خرید تابلو را تا ۸۰۰ هزار تومان بالا ببرد. تابلوی نقاشی بعدی اما سهم کمند امیرسلیمانی بود. او این هدیه را به پسر یکی از دوستان خود که در بستر بیماری است هدیه کرد و از حاضران خواست تا برای سلامتی اش دعا کنند.

ماجرای یک خرید تلفنی

 تابلوی آخر و هشتم جشن حراج نقاشی های کودکان کار و نمایشگاه «هوای شهرم را آبی کشیدم» به گونه ای متفاوت فروخته شد. شهرام گیل آبادی رئیس شورای سیاستگذاری پویش بدسرپرست تنهاتر است و مدیر ارتباطات و بین الملل شهرداری تهران در تماس تلفنی با سلیمانی مدیر فرهنگسرای ارسباران اعلام کرد که تابلوی آخر را با مبلغ دو میلیون تومان خواستار است و این شب به یاد ماندنی با جمع آوری کمک هایی نسبتا قابل توجه که به طور مساوی بین مدارس شرکت کننده در این نمایشگاه تقسیم خواهد شد، به پایان رسید.

پویش «بدسرپرست تنهاتر است»
پویش «بدسرپرست تنهاتر است»
پویش «بدسرپرست تنهاتر است»
پویش «بدسرپرست تنهاتر است»
پویش «بدسرپرست تنهاتر است»
پویش «بدسرپرست تنهاتر است»