1

مشکل اکران نوروزی “ابد و یک روز” را حل کردند

سینماژورنال: همزمان با رونمایی “ابد و یک روز” در جشنواره فیلم فجر شنیده هایی درباره پخش آن توسط موسسه فیلمیران شنیده شده با این حال چون این فیلم از گزینه های اکران نوروزی به شما می رود و فیلمیران به دلیل پر کردن سهمیه نوروزی اش با “بادیگارد” نمی توانست آن را در نوروز پخش کند شنیده های مختلفی درباره تغییر پخش کننده آن مطرح شد.

به گزارش سینماژورنال ابتدا از موسسه نورتابان که فیلم قبلی سعید ملکان در مقام تهیه کننده یعنی “گینس” را هم پخش کرده بود به عنوان پخش کننده اثر نامبرده شد ولی این موسسه با صدور اطلاعیه ای پخش این فیلم را تکذیب کرد.

از آن سو دیگر شرکت پخش مطرح سالهای اخیر یعنی رسانه فیلمسازان مولود نیز به دلیل اینکه در اکران نورزی فیلم “من سالوادور نیستم” را روی پرده دارد نمی توانست فیلم تازه ای را برای پخش پیدا کنند و بعید بود دست اندرکاران این فیلم به پخش اثرشان توسط شرکتهای نه چندان فعال در عرصه اکران هم رضایت دهند.

برگزاری جلسات مختلف برای حل مشکل پخش کننده

به همین دلیل در روزهای گذشته جلسات مختلفی میان دست اندرکاران تولید این فیلم برای یافتن پخش کننده توسط آن صورت گرفت و در نهایت آن طور که “آی فیلم” خبر داده پخش فیلم به بامدادفیلم واگذار شد. بامدادفیلم شرکتی است که مدیرعامل آن منیژه حکمت تهیه کننده و کارگردان قدیمی سینمای ایران است اما شنیده ها حکایت از آن دارد که علی سرتیپی مدیرعامل فیلمیران جزو شرکای حکمت در این دفتر پخش است.

به بیان بهتر هرچند پخش “ابد و یک روز” ناچارا به فیلمیران به مدیریت سرتیپی واگذار نشد اما حالا شرکتی به عنوان پخش کننده فیلم انتخاب شده که شنیده شده سرتیپی هم جزو شرکای آن است.

به این ترتیب علاوه بر تسهیل اکران نوروزی، خیال دست اندرکاران تولید فیلم هم از حضور یک پخش کننده باتجربه در کنار فیلم خلاصی یافت.




“سونامی” آقازاده صدرعاملی پروانه ساخت گرفت

سینماژورنال: شورای صدور پروانه ساخت با 2 فیلمنامه در جلسه 28 بهمن موافقت کرد.

به گزارش سینماژورنال منیژه حکمت تهیه کننده باتجربه و میلاد صدرعاملی فرزند رسول صدرعاملی کارگردان باتجربه پروانه ساخت گرفتند.

حکمت قصد دارد درامی اجتماعی با نام “جاده قدیم” بسازد و آقازاده صدرعاملی هم درامی ورزشی به نام “سونامی”.

فیلمنامه های “جاده قدیم” به تهیه کنندگی ، کارگردانی و نویسندگی منیژه حکمت با موضوع زن،اجتماع ،خانواده ( اجتماعی) و “سونامی” به تهیه کنندگی رسول صدرعاملی و به کارگردانی و نویسندگی میلاد صدرعاملی با موضوع چالش های رقابتی ورزشکاران ( درام ورزشی) موافقت شورای ساخت سازمان سینمایی را اخذ کردند.




طعنه‌های منیژه حکمت به خانه سینما⇐ صنف نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد/چرا درباره دیدار تیم خانه سینما با احمدی‌نژاد شفاف‌سازی نمی‌شود؟/صنف بايد دغدغه همه اعضاء را داشته باشد و نه يك حلقه‌ معدود!

سینماژورنال: مسائل مبتلابه تنها صنف موجود سینمای ایران از تعطیلی در زمان جواد شمقدری تا حالا که دو سالی هم از بازگشایی آن می‌گذرد همواره محل بحث سینماگران بوده است.

به گزارش سینماژورنال درباره روابط متقابل میان هیأت مدیره سابق این نهاد با دولت دهم و سازمان سینمایی این دولت هم حرف و حدیث فراوان بوده است.

چندی پیش محمدمهدی عسکرپور مدیرعامل سابق این نهاد در گفتگویی به صراحت از پیشنهاد وزیر ارشاد دولت دهم برای پذیرفتن معاونت سینمایی گفت(اینجا را بخوانید) و حالا منیژه حکمت نیز در گفتگویی هم گلایه‌های خود را از ارتباط بیش از حد خانه سینما و وزارت ارشاد بیان کرده و هم تعریضی زده است به دیدار تیم خانه سینما با احمدی نژاد در دولت دهم بدون اینکه درباره این دیدار شفاف سازی صورت بگیرد.

متن کامل این بخش از گفته های منیژه حکمت را به نقل از “اعتماد” بخوانید:

  الان به نظر شما خانه سينما دست آنهاست يا دست شماست؟
من ورود به خانه سينما نمي‌كنم چون پيچيدگي‌هايي دارد كه تا شفاف نشود نمي‌توانم راجع‌ به آن صحبت كنم. از دوره شمقدري اتفاقاتي كه افتاده تا الان بايد شفاف شود.
روايت‌تان را از دوره شمقدري و بحران خانه سينما بگوييد.
شمقدري و دوران شمقدري… به نظر من آن دوران بدترين موقعيت سينماي ايران بود. دوراني بود كه صبح‌ها ما بي‌هيچ انگيزه‌اي از خواب بيدار مي‌شديم كه طي طريق كنيم. دوست ندارم اصلا راجع به آن دوران حرف بزنم. اينكه تلاش مي‌كني اتفاقي در جهت بهبود جامعه‌ات و ايجاد شرايط مطلوب‌تري براي جامعه‌ات رقم بزني، ولي به ديوار سيماني برمي‌خوري، مي‌بيني سنگ جلوي راهت است… آن روزگارها را دوست ندارم، نه به عنوان كارگردان يا تهيه‌كننده بلكه به عنوان يك ايراني آن روزها را دوست نداشتم. روزهاي بد…
آقاي عسگرپور دو هفته پيش از آن روزها گفت و جالب اين بود كه تقريبا همين لحن را داشت. به نظر شما آقاي عسگرپور از آنهاست يا از شما؟
من يك ديني به آقاي عسگرپور دارم. زماني كه براي پگاه آهنگراني (دخترم) مشكلاتي به وجود آمد به عنوان رييس صنف خيلي به ما كمك كرد. بگذاريم در اين مورد اينها و آنها نگوييم. ولي به هرحال آن بخش از تاريخ خانه سينما با مديريت آقاي عسگرپور بايد شفاف شود. اينكه واقعا چه اتفاقاتي افتاد. دو گروه بايد بيايند حرف‌هاي‌شان را بزنند.
كدام دو گروه؟
گروه شمقدري و گروه خانه سينماي آن موقع. مثلا در همان دوره تيم خانه سينما با احمدي‌نژاد ديدار داشته، بايد در مورد اين ديدار مطالب شفاف شود. يك سكوتي از جلسات آن دوران است كه براي من گزنده است. تا روشن نشدن آن اتفاقات و حواشي آن دوره، هيچ اظهارنظري نمي‌توانم بكنم.
نظرتان در مورد خانه سينماي اين دوره چيست؟
من زياد با خانه سينما كاري ندارم، اگر ديده باشيد در مراسم‌شان هم زياد حضور ندارم. كاري هم ندارم. من اين ور كار خودم را مي‌كنم.
چرا ، بالاخره صنف شماست؟
صنف بايد تعريف شود. صنف نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد.
الان به نظر شما هنوز هم خانه سينما شعبه دوم وزارت ارشاد است؟ آيا هميشه همينطور بوده؟
گفتم كه تشكيلات و صنف را بايد تعريف كنيم. البته كه هميشه اين طوري نبوده. يك مقطع‌هايي خانه سينما مستقل‌تر بوده. ولي مشخصا الان شعبه دوم وزارت ارشاد است. خب من مي‌روم مشكلاتم را با خود وزارت ارشاد حل مي‌كنم چرا بروم سراغ شعبه‌اش؟ اينكه يك حلقه ١٠ نفره مدام در همه جشن‌هاي خانه سينما هستند، همان‌ها جايزه مي‌دهند، همان‌ها برگزار مي‌كنند و هر اشكالي كه داشته باشي تو حق اعتراض نداشته باشي ديگر صنف معني نمي‌دهد. نخستين مطالبه، نخستين تعريف يك صنف اين است كه بچه‌ها بتوانند منتقدش باشند نه اينكه هر كسي منتقد بود بايد حذف و از اين دايره كنار گذاشته شود. اين صنف نيست. يك صنف بايد دغدغه اعضاي پنج هزار نفري را داشته باشد نه اينكه يك حلقه‌اي دور هم جمع شوند براي خانه سينما خودشان تصميم بگيرند، مدام هم از هم تشكر كنند.
اين حلقه چه كساني هستند؟ از رانت‌بگيرهاي قديم هستند؟
نه، اين حلقه هميشه بودند. به نظر من مطبوعات بايد رصد كنند چه كساني هستند.
يعني در تمام دولت‌ها اين حلقه فرق نكرده؟
نه، رصد كنيد، كاري ندارد. اين وظيفه مطبوعات است، مي‌شود رصد كرد. جشن‌ها را ببينيد، عكس‌ها را ببينيد، مهماني‌ها را ببينيد. اشكالي هم ندارد سينما را مايملك خود و حق طبيعي خود مي‌دانند. انقلاب را از خودشان مي‌دانند و براي مردم و مطبوعات عادي شده است.
شما و يك عده ديگر اين انتقاد را به آقاي ايوبي داريد كه يك عده خاص دور و برشان هست…
ما اين را مدام گوشزد كرديم. آقاي ايوبي دوست ندارد اين را بشنود. ولي ما وظيفه‌مان اين بود كه بگوييم، گوشزد كنيم كه سينما اين اقليت ١٠ نفره نيست، سينما يك خانواده است و اينها عقل كل و داناي كل نيستند. مشاركت همه تفكرهاي سينماي ايران مي‌تواند در كنار شما اثرگذار باشد. ولي خب به هرحال ايشان مدير هستند و ما نمي‌توانيم مجبورشان كنيم.
اگر واقعا به اين سفت و سختي بود كه شما توصيف مي‌كنيد، كسي مثل اصغر فرهادي مي‌توانست بيايد بالا؟
مگر من فيلم نساختم مگر من بالا نرفتم مگر كسي از من حمايت كرد… ما كارمان را مي‌كنيم. ما دغدغه‌مان و مساله‌مان اين است كه نگرانيم كه آدم‌ها نتوانند اميدوارتر باشند، حركت بايد رو به جلو باشد. تلاش‌مان را مي‌كنيم و فكر مي‌كنيم اين درست است. شايد هم ما اشتباه مي‌كنيم نمي‌دانم. ما چشم به مديريت نمي‌دوزيم. ما در عرصه كاري خودمان بر اساس عقلانيت و انديشه‌مان عمل مي‌كنيم. دوران شمقدري از لحاظ تهيه‌كنندگي پركارترين دوران من بوده. حس مي‌كردم نياز جامعه الان اين فيلم‌هاست… من كارم را مي‌كردم. اصلا مهم نبود اسم من باشد يا نباشد. وظيفه من اثرگذاري و جريان‌سازي است.




منیژه حکمت: شاید فیلمهایم را به جشنواره ندهم چون…

سینماژورنال: منیژه حکمت کارگردان و تهیه‌کننده سینمای ایران امسال دو فیلم را یکی به عنوان کارگردان و دیگری به عنوان تهیه‌کننده داشته است. یکی مستندی به نام “لالایی ها” و دیگری یک درام سینمایی به نام “خماری”.

به گزارش سینماژورنال منیژه حکمت در تازه ترین گفتگویش که با “اعتماد” انجام شده ضمن ارائه توضیحاتی درباره این دو فیلم از این گفته که شاید هیچ کدام از این آثار را به جشنواره ندهد.

شاید این دو فیلم را به جشنواره ندهم چون حس خوبی ندارم

وی در این باره می‌گوید:  الان كه اينجا نشستم و صحبت مي‌كنم تصميمم عوض شده؛ شايد به جشنواره فجر اين دو فيلم را ندهم!…چون حس خوبي ندارم. اصولا با حس‌هايم زندگي مي‌كنم با حس‌هايم تصميم مي‌گيرم. يك جاهايي عقلانيتم حاكم مي‌شود اگرچه يك جاهايي هم بدون واسطه مي‌شود گفت كه منافعم را نيز دخيل مي‌كنم.

فكر مي‌كنم فيلم سينمايي‌ام را به فجر ندهم و وارد بازي اين دوستان نشوم

حکمت می افزاید: به طور كلي وقتي در موردي حس ‌كنم كه با من با صداقت برخورد نمي‌شود به خصوص در يك مجموعه مديريتي… آنجاست كه تصميم مي‌گيرم كه وارد بازي اين دوستان نشوم. درواقع ضمن احترام شديدي كه به مجموعه مديريت سينماي ايران دارم، چون آدم رك و صريحي هستم و ديپلماسي هم خيلي بلد نيستم با توجه به برخوردهايي كه با من از طرف اين دوستان شده است فكر مي‌كنم فيلم سينمايي‌ام را به فجر ندهم و بدين‌ترتيب وارد اين بازي نشوم، در مورد مستند “لالايي ها” هم كه ترجيح مي‌دهم فعلا صبر كنم تا ببينيم چه اتفاقي برايش مي‌افتد.

“لالايي‌ها” نخستين درددل مادران است

منیژه حکمت در توصیف فضای “لالایی ها” بیان می دارد: “لالايي‌ها” نخستين درددل مادران است. هرچه اين لالايي‌ها بتوانند صلح‌آفرين باشند تاثير بيشتري مي‌گذارند. كودكاني پرورش مي‌يابند كه عليه خشونتند و هيچ‌گاه با خشونت همسو نمي‌شوند. در اين پروژه ما به دنبال لالايي‌هاي منطقه بوديم و از اين رو ايران را گرفتيم، افغانستان رفتيم، تاجيكستان رفتيم و لالايي‌هاي عربي را نيز گرفتيم. مستند لالايي همه‌اش تصوير و لالايي است. ديالوگ اصلا ندارد… لالايي‌ها به هم وصل مي‌شود و كنسرتي به وجود مي‌آورد… كنسرتي براي همه كودكان و مادران جنگ‌ديده است كه آسيب‌پذيرترين قشر خشونت‌ورزي‌ها و جنگ‌طلبي‌ها هستند و با فريادشان صلح و آرامش براي تمام كودكان دنيا را طلب مي‌كنند. با اين نگاه من سراغ لالايي‌ها رفتم. الان كه فيلم در مرحله مونتاژ است مي‌بينم كه درست فكر كردم، درست ديدم، اين شاعرانگي، اين زنانگي در فيلم درآمده است و خوشحالم كه اين فيلم را در جهت نفي خشونت و براي بشريت ساخته‌ام و اين حداقل كاري است كه به عنوان يك فيلمساز فكر مي‌كنم از دست من برمي‌آمد و انجامش داده‌ام.

“خماری” به موضوع اعتیاد می پردازد و درباره یک موزیسین جوان است
این سینماگر  در مورد فيلم “خماري” كه تهيه‌كنندگي‌اش را عهده دار بود نیز چنین می گوید: اين فيلم نخستين ساخته داريوش غذباني با فيلمنامه‌اي از فرهاد توحيدي است و همين هفته پيش فيلمبرداري‌اش توسط مرتضي پورصمدي به پايان رسيد. اين فيلم كه به صورت همزمان توسط مصطفي خرقه‌پوش تدوين مي‌شد به موضوع اعتياد مي‌پردازد و مسووليت اجتماعي ما در قبال آماري كه در اين خصوص وجود دارد ما را وادار به ساخت چنين قصه‌اي كرد.

وی خاطرنشان می سازد: مهرداد صديقيان نقش اول را در اين فيلم برعهده دارد و كاظم سياحي نقش مكمل او را برعهده دارد. اين فيلم درباره جوان موزيسيني است كه خود را آماده آزموني براي اعزام به خارج مي‌كند. اين جوان تمام تلاش خود را براي قبولي در اين آزمون مي‌كند و دقيقا در روز اين آزمون اتفاقاتي براي اين جوان روي مي‌دهد.




زندگی یواشکی کارگردان “زندان زنان”…

سینماژورنال: منیژه حکمت از جمله سینماگران زن ایرانی است که تقریبا تمامی حیطه های سینما از کارگردانی تا تهیه کنندگی، پخش کنندگی، مدیریت تولید، طراحی صحنه، نویسندگی و حتی بازیگری را تجربه کرده است.

به گزارش سینماژورنال این سینماگر که آثاری چون “زندان زنان” و “سه زن” را کارگردانی کرده، آخرین تولید سینمایی اش “شهر موشها2” مرضیه برومند بود.

حکمت به تازگی با نگارش یادداشتی با عنوان “زندگی یواشکی من” در “اعتماد” به مرور بخشی از اتفاقات کودکی و نوجوانی اش پرداخته است.

سینماژورنال متن یادداشت این سینماگر را ارائه می دهد:

خط كشيدن با مداد قرمز دور كلمات روزنامه

كودكي من يعني كشف كلمات. خط كشيدن با مداد قرمز دور كلمات روزنامه. هجي  كردن كلماتي كه تا مدت‌ها سرخ بودند. كلماتي مثل خون و حماسه و آزادي. كلماتي كه در مدرسه هرگز نمي‌خواندي. كلمات آدم بزرگ‌ها. كودكي من يعني كيهان بچه‌ها در عصر پنجشنبه. يعني دنياي تودرتوي تن تن و ميلو. كودكي من يعني كلماتي كه قابل فهم نبودند؛ بالاخره را بالا خره مي‌خوندي  و درك نمي‌كردي . كودكي من يعني خانواده عاصي  از سوال كردن‌هاي مكرر و پرسش‌هاي تكراري. كودكي من يعني شنيدن اين جمله كه «براي  تو زود است، سال ديگر مي‌توني  بخوني …» و «برو دست از سرم بردار، مگه نمي‌بيني  كار دارم؟»
كودكي من يعني عطش. عطشي كه من را راضي  نمي‌كرد؛ بايد اين كلمات خوانده شود مژگان. مژگان نامي است كه عزيزانم در خانه صدايم مي‌كنند. بايد كشف مي‌شد با هر سختي  و زحمتي. كودكي رفت و رفت تا ١٤ سالگي .

دوچرخه‌سواري  دور تا دور شهر
دوران نوجواني  من يعني پرسه در عرصه اراك و فراهان. پرسه در بلوارهاي  راه‌آهن. دوچرخه‌سواري  دور تا دور شهر. پچپچه‌ها و حرف‌هاي  يواشكي  دخترانه…
بلوار آتش‌نشاني  راه‌آهن شب‌ها زير نور چراغ‌هاي  خيابان سرزمين جادويي ما بود. بچه‌هاي  راه‌آهن گروه گروه گرد هم تا نيمه‌شب روزگار مي‌گذراندند. شب‌هايي كه روز بود و روشن بود. هميشه آخر بلوار راه‌آهن چندتا از پسرها هر شب دور هم جمع مي‌شدند – با فاصله – و كسي  را به حلقه شبانه راه نمي‌دادند؛ معلوم بود يواشكي  چيزهايي  مي‌خوانند، يا پچ پچه مي‌كنند. حس من اين بود كه آنها دارند يك كار مهم مي‌كنند. كاري كه نمي‌دانستم چيست. بايد مي‌فهميدم؛

با بهانه‌هاي  مختلف از دوچرخه‌سواري  با بچه‌ها طفره مي‌رفتم و با فاصله به طرف جمع آنان نزديك مي‌شدم، گاهي  باد بعضي  از حرف‌هاي‌شان را با خود مي ‌آورد، كلماتي  كه تا حالا نشنيده بودم. باد خبر از كلمات جديد مي‌داد. باد فضولي  بي ‌حد و حصر من را با خودش به جاهاي دور مي‌برد و من را خيال‌پرداز مي‌كرد. دنبال راه چاره براي  وارد شدن به حلقه آنها بودم. همه پسرها را مي‌شناختم، همسايگاني  بودند خوشنام، هر شب چند قدم به آنها نزديك‌تر مي‌شدم و خودم را سرگرم نشان مي‌دادم كه متوجه شما نيستم.

هر شب آرام آرام از اين فاصله كم مي‌كردم. آنها كاملا متوجه من شده بودند تا اينكه يكي  از آنها از جمع بلند شد و به طرفم آمد و گفت: «چرا نميري  بازي  و هي مياي  ميشني  اينجا چكار؟ پا شو برو خونتون.» شجاعانه گفتم «مي‌خواهم بدانم شما چي  مي‌خوانيد، چي  مي‌گوييد. پسر گفت «اين فضولي‌ها به تو نيامده، پا شو برو و گرنه به بابات مي‌گم.»

خوشبختانه خانه ما همانجا بود، بلند شدم و رفتم در خانه‌مان. ولي  آنها را زيرنظر داشتم. چيزهايي  زير پيراهن قايم مي‌كردند و مي‌رفتند. شب بعد با دوچرخه آمدم توي بلوار اما پسرها نيامدند. تا نيمه‌هاي  شب پرسه زدم پيداي‌شان نشد. آن شب گذشت تا اينكه در يكي  از شب‌هاي بعد آنها را در تاريكي  در خيابان ديگري  پيدا كردم. دوچرخه را ول كردم و رفتم طرف‌شان. نگاهي  به من انداختند و گفتند «باز هم تو؟»‌ فضولي  من ديگر آنها را بي ‌پاسخ نگذاشت.

سكوت پسرها. سكوت طولاني پسرها

گفتم «من هم كتاب مي‌خوانم.» و اسم كتابها را آوردم. گفتم «به هيچ كي  نمي‌گويم؛ به منم بگيد.» سكوت پسرها. سكوت طولاني پسرها. و يكي  از آنها يك كتاب از زير پيراهنش در آورد و گفت «اين كتاب را بهت مي‌دهم اگر كسي  بفهمه مي‌كشنت و سرت را مي‌برند، بايد يواشكي  باشه، زير پيرهنت قايم كن هر وقت خوندي  يواشكي  بيار.» لذت و حظ از اين اعتماد و ورود به حلقه يواشكي ‌ها تا به امروز برايم ديگر اتفاق نيفتاده‌.

ماهي  سياه كوچولو

جلد كتاب سفيد بود و در زير پيراهن خبر از رازي  مي‌داد باور نكردني . با تاكيد مجدد آنها و اينكه كتاب را چگونه در زير لباسم قايم كنم و بعد از يواشكي  خواندن، چگونه برگردانم من را در خواندن مصمم‌تر كرد. همه‌چيز يواشكي  بود. يواشكي  وارد خانه شدم. خانواده آماده خواب بود. در رختخواب يواشكي  با نور كمي  كه از خيابان اتاق را روشن كرده بود، كتاب را از زير پيراهنم در آوردم، و صفحه اول را خواندم: ماهي  سياه كوچولو.


اين اسم چرا اينقدر ترس دارد كه آدم را مي‌كشند؟ يه ماهي  كوچولو كه ترس نداره. تا نيمه‌هاي  شب بيدار بودم و به اين ماهي  كوچك فكر مي‌كردم كه چرا اينقدر ترسناك است. راز اين ماهي  كوچولو چه بود كه بايد اينقدر يواشكي  باشد؟ اين فكر و خيال صبح زود با رنگ پريده مرا بيدار كرد و من به دنبال كشف اين راز بهانه مي‌خواستم كه به مدرسه نروم. سوال مادر كه چرا رنگت پريده و من بلافاصله گفتم ديشب تا صبح دلم درد مي‌كرد و نخوابيدم، با اعلام نرفتن به مدرسه و چاي  و نبات داغ و خانه خلوت و كشف ماهي  سياه كوچولو توامان شد.

فاطمه فاطمه است، الدوز و كلاغها، داستان راستان…
رابطه يواشكي  و مخفي بده‌بستان كتاب شروع شد؛ فاطمه فاطمه است، الدوز و كلاغها، داستان راستان…
مي‌خواندم و مي‌خواندم و پاسخي  براي  سوال‌هاي  زيادم پيدا نمي‌كردم. پسرها هم اجازه نمي‌دادند در حلقه آنها حضور داشته باشم و سوال كنم. كتاب را پس مي‌دادم و كتاب ديگري  مي‌گرفتم.
مي‌خواندم و فقط مي‌خواندم تا خودم جواب‌هايم را پيدا كنم. آرام آرام ميل به كشف حقايق يواشكي  و ذهن ماجراجوي نوجواني ، من را با دنياي  عكس و فيلم آشنا كرد؛ سينماي  آزاد و بعد سينماي  جوان.
خداي  من، كتاب، فيلم، عكس، دانشجو، ويتنام، امپرياليسم، كتاب، ماهي  سياه كوچولو، سلطنت، ساواك، كوبا، فلسطين و…

16 سالگي  من يعني انقلاب، خيابان شانزده آذر، كتابفروشي‌هاي  خيابان انقلاب، يعني خواندن و كشف كردن
نوجواني خودم را در نخستين تظاهرات شهرمان با يك جمع صد نفره با نخستين فرياد مرگ بر شاه به ياد مي‌آورم و بعد باغ ملي ، تظاهرات، تيراندازي ، بحث، چپ، اقتصاد، جامعه، مردم، خلق، شبنامه، امام، كتاب، كتاب و كتاب.
١٦ سالگي  من يعني انقلاب، خيابان شانزده آذر، كتابفروشي‌هاي  خيابان انقلاب، يعني خواندن و كشف كردن.
اين نوجواني من بود و تا به امروز هر چند وقت باز هم با پرسه زدن در كتابفروشي‌هاي  كريمخان دنبال نوجواني مي‌گردم و به كشف آن رازهاي مگو مي‌انديشم كه چه بودند و به كجا رفتند.




انتقاد صریح تهیه کننده “شهر موشها۲” از بی توجهی به فیلمش در جشن خانه سینما

سینماژورنال: منیژه حکمت تهیه کننده و کارگردان سینما در یادداشتی با انتقاد از آن‌چه بی‌توجهی به فیلم «شهر موشها2» در جشن سینمای ایران توصیف کرده، به این جشن پرداخت.

به گزارش سینماژورنال تهیه کننده «شهرموشها2» در یادداشتش با عنوان «آقایان، حافظه‌تان را از دست داده‌اید؟» که برای انتشار به “ایسنا” سپرده شده، به برخی ویژگیهای اثرش اشاره کرده و به گلایه از بی توجهی جشنهای روز ملی سینما و البته جشن خانه سینما به این فیلم پرداخته است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت حکمت را ارائه می دهد:

هفته گذشته بدنه‌ی سینما مملکت تمام هم و غم خود را گذاشت تا روز ملی سینما را جشن بگیرند و از فعالان این عرصه که طی سال گذشته برای هنر پرمخاطب سینما زحمت کشیده‌اند، قدردانی کند. سنت پسندیده‌ای که هر سال بیلان بزرگی برای سازمان سینمایی و خانه سینما و نهادهای مشابه به همراه دارد. انواع و اقسام مراسمی که گزارشی مبسوط و پرطمطراق از پوشش رسانه‌ای و فعالیت‌های گروه‌های اجرایی ثمره‌ی آن است، گزارش‌هایی که بودجه می‌آورد و امتیاز و غیره.

اما واقعا مهمترین اتفاق سینمای ایران طی سال گذشته چه بود؟ آیا جز این بود که مناسبات اقتصادی سینمای ایران به‌واسطه اکران یک فیلم تحول پیدا کرد؟ جز این بود که اکران «شهرموشها» افق‌هایی را برای اقتصاد سینمای ایران ترسیم کرد که تهیه‌کنندگان و مدیرانش تا پیش از آن تصورش را هم نداشتند؟ آیا جز این بود که فیلمی در ژانر سینمای کودک توانست رکوردهایی را ثبت کند که حالا حالاها توان دست یافتنش نه در بخش خصوصی بلکه در تولیدات حمایتی سینمای ایران هم سخت امکان‌پذیر است؟

شکی نیست که فرآیند تعاملی مخاطب – فیلم در سینمای ایران پس از اکران «شهرموشها» وارد فصل تازه‌ای شد. استفاده خلاق و استراتژیک و هدفمند از روش‌های روز مارکتینگ، روابط‌عمومی و تبلیغات در پروژه شهرموشها نشان داد که سینما نیز در مملکت ما می‌تواند به‌مانند هر محصول دیگری با شناخت بازار، برنامه‌ریزی درست تبلیغاتی و مدیریت کسب‌وکار همراه شود که حاصل آن موفقیت در بازار هدف خواهد بود.

این تاثیرگذاری به حدی بود که گردانندگان جشنواره فجر را مجبور کرد تا جایزه‌ای برای تلاش بی‌مانند تیم روابط عمومی و تبلیغات «شهرموشها» طراحی و به جمع سیمرغ‌های بلورین اضافه کنند. اهدای سیمرغ بلورین بهترین مدیریت تبلیغات و اطلاع‌رسانی و پنج دیپلم افتخار به این تیم موید عملکرد خیره‌کننده‌ی بی‌چون و چرای گروه روابط عمومی و تبلیغات «شهرموشها» بود. سوال اساسی اینجاست، اگر این جایزه سال گذشته به عملکرد تبلیغاتی «شهرموشها» اختصاص یافته، امسال چه کسی چنین کارنامه‌ای دارد که این جایزه را از آن خود کند؟

موفقیت «شهر موشها» حاصل تلاش گروه بزرگی از نیروهای جوان خلاق و کارشناس در حوزه روابط‌عمومی، تبلیغات، مارکتینگ و مدیریت کسب و کار بود که قریب به دوسال همگام با تیم تولید فیلم فعالیت کردند. فعالیتی که نه تنها ثمره‌اش ثبت یک رکورد سخت‌ دست‌یافتنی بود بلکه کارگاهی بود برای همه سینماگران تا بیاموزند چطور تولیدات خود را در چارچوب تکنیک‌های نوین مارکتینگ و تبلیغات قرار دهند. تلاشی که ثمره آن تغییر مرز تصورات اقتصادی برای یک پروژه سینمایی بود. کشاندن هزاران نفر از مردمی که سالی به دوازده ماه روی صندلی سینما نمی‌نشینند به سینماها. بودند افرادی که بیش از ۵ سال بود پا به سینما نگذاشته بودند اما برای تماشای شهرموشها در صف‌های طویل تهیه بلیت ایستادند. سینماهای بسیاری در شهرستان‌های دور به واسطه این اکران فیلم زنده شد. سینماهایی که گرد و خاک تعطیلی‌شان به این سادگی‌ها پاک نمی‌شد. بیش از هزار نفر در کنار اکران فیلم مشغول به کار شدند. از تولیدکنندگان عروسک و اسباب‌بازی و لوازم التحریر گرفته تا فروشندگان آنها. از ستادهای پخش و تبلیغات فیلم در شهرستان‌ها گرفته تا خرده فروش‌هایی که در سالن‌های انتظار چراغ دکه‌هایشان را دوباره روشن کردند. آیا همه اینها را نمی‌توان مصداقی برای مهمترین اتفاق سینمای ایران دانست؟

اما کجای جشن‌های روز ملی سینما نامی از شهر موشها برده شد؟ کجای آمارها و موفقیت‌های سینمای ایران در سال ۹۳ اشاره‌ای به تاثیرگذاری شهرموشها شد؟ کدامیک از اعضای تیم شهرموشها به این‌دست مراسم دعوت شدند؟ در کدام سخنرانی مسوولان و متولیان سینمای ایران اشاره‌ای به نقش فیلم سینمایی شهرموشها در تغییر معیارهای اقتصادی سینمای ایران شد؟

انصاف را فراموش کرده‌ایم یا منافعی در خطر است که باید تیم‌های مستقلی که خود را به جریان‌های چپ و راست سینما نمی‌بندد، حذف شوند. آیا سینما ملک شخصی افراد خاصی است که درش فقط برای عزیزدردانه‌هایش باز میشود؟

خانم‌ها و آقایانی که بر مصدر سینما نشسته‌اید و تعیین تکلیف می‌کنید، اگر حافظه‌تان ضعیف است، اگر مناسبات دست‌و پایتان را بسته‌ است، اگر منافع‌تان به خطر می‌افتد، بدانید که سینمایی که شما از آن دم می‌زنید، اگر در سالی که گذشت نفس تازه‌ای کشید، به واسطه زحمت گروهی بود که مهمان سینما بودند. حافظه‌تان کمک نمی‌کند؟ از کودک‌تان بپرسید در سال‌های گذشته کدام بار رغبت کرده به سینما برود و از شما خواسته او را برای تماشای فیلمی ایرانی (عروسکی و مختص کودک و نوجوان) به سینما ببرید؟




سرمایه‌گذار ۷۰ درصدی پروژه خبر داد: “شهر موشها۲” سه‌شنبه به شبکه خانگی می‌آید/آغاز برنامه‌ریزی‌ها برای تولید “شهر موشها۳”

سینماژورنال: نسخه نمایش خانگی “شهر موش ها 2” ساخته مرضیه برومند، سه شنبه آینده 23 تیرماه 94 در آستانه عید سعید فطر، با حمایت بانک گردشگری در شبکه نمایش خانگی توزیع خواهد شد.

به گزارش سینماژورنال محمدعلی مشکیان مدیرعامل شرکت “هم وطا آریا” که سرمایه گذاری اصلی این فیلم را بر عهده داشته است، با اعلام این خبر افزود: پس از مدت ها انتظار علاقه مندان، نسخه خانگی “شهر موش‌ها 2” در سراسر کشور توزیع و وارد شبکه سینمایی خانگی می شود.

در کنار دی.وی.دی عروسکهای اثر توزیع خواهد شد

مشکیان با اشاره به استقبال بی نظیر مردم از فیلم سینمایی “شهر موش ها 2” در اکران سینمایی آن گفت: کسانی که به هر دلیل فیلم را در سینماها ندیده اند و حتی کسانی که فیلم را در سینماها دیده اند نیز برای تجدید خاطره و در اختیار داشتن همیشگی این فیلم برای تماشای مجدد آن، نسخه خانگی اثر را تهیه خواهند کرد که به همین دلیل استقبال بی نظیر علاقه مندان از نسخه خانگی اثر نیز پیش بینی می شود.

وی از عرضه عروسک های دوست داشتنی و نوستالژیک این فیلم در کنار فروش DVD فیلم در تمامی فروشگاه های سراسر کشور خبر داد و گفت: این عروسک های خاطره انگیز با بهترین کیفیت ممکن در عین توجه به مسایل بهداشتی ایمن تولید شده و در اختیار کودکان عزیز قرار خواهند گرفت.

برنامه ریزی برای تولید قسمت سوم

وی افزود: شرکت «تجارت بین الملل هم وطا آریا» که به نمایندگی از «گروه مالی گردشگری» ، مالکیت 70 درصدی این اثر را بر اساس پروانه مالکیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اختیار دارد ، برنامه ریزی های خود را برای تولید قسمت بعدی این اثر یعنی «شهر موش ها 3» آغاز کرده است.




درگیری سازندگان “شهر موشها۲” و بانک گردشگری بر سر درآمدها؛ روابط عمومی بانک تایید کرد/تهیه کنندگان تکذیب!

سینماژورنال: بیشتر از شش ماه از زمان اکران “شهر موشها2” می گذرد و هنوز دی.وی.دی این محصول به شبکه خانگی عرضه نشده است.

به گزارش سینماژورنال اصلی ترین شایعه ای که درباره این وقفه شنیده شده است اختلافات مالی است که میان تهیه کنندگان این فیلم و اسپانسر اصلی آن یعنی بانک گردشگری وجود دارد.

با این حال هم منیژه حکمت و هم علی سرتیپی تهیه کنندگان فیلم این اختلاف را کاملا تکذیب می کنند.

تهیه کننده اول: هیچ دادگاهی در کار نبوده

منیژه حکمت در گفتگو با “تماشاگران امروز” بیان می دارد: قصه اختلافمان با اسپانسرمان یک داستان غیرواقعی و شیطنت برخی رسانه هاست.

وی درباره اینکه آیا بخاطر مشکل با این بانک به دادگاه رفته یا نه می گوید: همه حساب و کتابهای ما مشخص بوده و هیچ دادگاهی در کار نبوده است.

تهیه کننده دوم: نه دادگاهی بوده و نه نامه ای از دادگاه برایمان آمده

علی سرتیپی دیگر تهیه کننده “شهر موشها2” نیز به مانند حکمت درگیری مالی را رد کرده و اظهار می دارد: نه دادگاهی بوده و نه حتی نامه ای از هیچ دادگاهی برایمان آمده و من از چنین موضوعی خبر ندارم.

شهر موشها2
شهر موشها2

یک مقدار درگیری و اختلاف نظر وجود دارد

تهیه کنندگان “شهرموشها2” درگیری مالی را تکذیب میکنند اما برنجی معاون روابط عمومی بانک گردشگری تلویحا این ماجرا را تایید کرده و بیان می دارد: شاید یک مقدار درگیری و اختلاف نظر جزیی وجود داشته باشد… به گزارش سینماژورنال وی ادامه می دهد: فعلا سیاست بانک این است که تا روشن نشدن قطعی ماجرا و حل کامل این مشکل ماجرا رسانه ای نشود.

هم “ماجرا”یی بوده و هم “مشکل” وجود داشته

طبیعیست آنچه مدیر روابط عمومی به عنوان “ماجرا” و “مشکل” بیان میدارد یعنی آن که اختلافاتی وجود داشته؛ اختلافاتی که فق فعلا صلاح نیست رسانه ای شود!